نظرى گذرا به پيشينه نوروز باستان
بهار آمد و گل ها شگفت و دل هـا شاد
در اين زمان خجسته كسى ملــول مباد
به بهاران بگير « واعظى » تو كام اميد
كه نقد عمر ز كف ميرود چو صرصر باد
زبير واعظى
نوروز باستانی پیشینه دیرینه دارد و همیشه روایتگر خوبیها و نیکویی ها بوده ومیباشد. نوروز و جشن نوروزی یکی از کهن ترین سنن بجا مانده از دوران ها و زمان های دور و باستان است . زمان و برگزاری این جشن پراهمیت مصادف با آغاز فصل زیبای بهار میباشد. بدین لحاظ نوروز در کشور عزیز ما افغانستان و کشور همسایه هم زبان وهم فرهنگ ما ایران آغاز سال نو محسوب میگردد و هم چنان در برخی از کشورهای دیگر جهان درین روز تعطیل رسمی است. یاد و خاطره نوروز در نزد آبا و اجداد ما در طول تاریخ سنگ بنای خیلی دیرینه دارد و آیین و رسم برگزاری اش یک میراث غنامند و باارزش نیاکان ماست. ادیبان و مورخان آوردهاند که خداوندگار در همین روز
عالم و آدم را آفرید و به فرمان او هفت کوکب به گردش و چرخش درآورد.
گویند هنگامیکه جمشید مجددآ بر تخت نشست ، خاصان و نزدیکان را نزد خود طلبید و مراسم نیکو برگزار کرد و آنگاه حاضرین را مخاطب قرار داد و اظهار داشت:
خداوند بنده گان را آفریده است، پس باید قدراین نعمت را دانست و شکرانه ى آنرا به جا آورد. بایست با آب پاک جسم و جان را شست وشو نمود و به درگاه ایزدی سر به سجده گذاشت و دعا و نیایش خواند و آنگاه این روز را نوروز خاصه نامیدند.
مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۳ فبروری سال ۲۰۱۰ ترسایی ۲۱ ماه مارچ هر سال را به عنوان روز جهانی عید نوروز به رسمیت شناخته و آنرا در تقویم خود جای گذاری کرد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل ، نوروز جشنی است با قدامت سه هزار ساله که امروز بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در جهان آنرا جشن میگیرند.
جشن نوروز از لحظههای اعتدال بهاری آغاز میگردد. درعلم ستاره شناسى ویا استرولوژى اعتدال بهاری به آن لحظهای گفته می شود که خورشید از صفحه استوای زمین میگذرد و به سوی شمال آسمان میرود. در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری خورشیدی به کار برده می شود ، نوروز روز آغاز سال نو است. اما درکشورهای آسیای میانه وقفقاز نظر به دلایل تاریخی و سیاسی تقویم ترسایی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می شود ولی روز آغاز سال محسوب نمی شود واژه ى نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژه فارسی « نو» و « روز» به وجود آمده و این نام در دو معنا به کار میرود:
۱ ـ نوروز عام : که روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو می باشد،
۲ ـ نوروز خاص : که روز ششم حمل ویا فروردین است.
منشآ و زمان پیدایش نوروز دقیقآ معلوم نیست. در شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید را و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث را به عنوان پایه گذار نوروز معرفی کرده اند.
پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان،دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بروی تخ نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آنروز را روز نو نامیدند.
پدید آمدن نوروز را فردوسی در شاهنامه اینگونه به نقش میکشد
چو این کار های وی آمد به جای ز جای مهی بر تر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه برو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون بر افراشتی
چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا
سر سال نو هرمز فروردین بر آسوده از رنج تن، از دل کین
به نوروز و شاه گیتی فروز بر آن تخت بنشست فیروز روز
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
بر آن تخت بنشست پیروز روز بفرمانش مردم نهاده دوگوش
به فرمایش مردم نهاده دو گوش به رامش جهان پر ز آوای نوش
بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازان روزگار به ما ماند ازان خسروان یادگار
بر طبق بعضی روایات رواج نوروز به۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کوروش بزرگ به بابِل بازمیگردد. در برخی از روایت ها از زرتشت به عنوان بنیان گذاز نوروز نام برده شده است. کوروش دوم بنیانگذار هخامنشیان نوروز را در سال ۵۳۸ ترسایی جشن ملی اعلام کرد. وی دراین روزبرنامه هایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکان های همگانی و خانههای شخصی و بخشش محکومان اجرا مینمود . در زمان اشکانیان و ساسانیان هم چنان نوروز گرامی داشته می شد. دراین دوران جشن های رنگارنگ و متعددی در طول یک سال برگزار میشد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بوده است.
برگزاری این جشن خجسته در عهد ساسانیان حتا چند روزی طول میکشید پس از ظهور دین اسلام دراین سر زمینها ، به ویژه در اوایل و در زمان امویان از برگزاری آیین های نوروز نشانه ای در دست نیست ودر زمان عباسیان نیز برگزاری این جشن کمرنگ بوده است.
با رویکار آمدن سلسله های سامانی ، غزنوی ها و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد.
در دوران سلجوقیان تعدادی از ستاره شناسان نوروز را در اول بهار قرار دادند و جایگاه آنرا ثابت نمودند و بدین ترتیب جشن نوروز در زمان صفویان نیز کماکان برگزار میشد.
در عصر حاضر نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی مورد توجه خاص مردم قرار داشته و هر سال با شکوهمندی ویژه ای برگزار میشود.
این جشن در کشور های مختلف با آیین های متفاوت برگزار میگردد. طور مثال در کشور عزیز ماافغانستان، سفره هفت میوه می چینند، اما در ایران سفره هفت سین هموار مینمایند.
جغرافیای نوروز با نام نوروز و مشابه آن ، سراسر خاور میانه ، بالکان ، قزاقستان ، تاتارستان ، در آسیای میانه ، چین شرقی ، سودان ، زنگبار ، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیزامریکای شمالی ، هنوستان ، پاکستان ، بنگله دیش ، بوتان ، نیپال و تبت را شامل میشود.
خانه تکانی ، آتش افروزی ، سفره های نوروزی ، غذا های نوروزی ، دید و باز دید ، مسابقات ورزشی ، طبیعت گردی و نوروز خوانی از جمله آیین های نوروز میباشد که هر کشور و هر سرزمین و هر ملت به گونه های متفاوت و جالب بدان میپردازند که جلوه هایی از باورهای آن قوم و ملت را به تصویر می کشد. به گونه مثال در افغانستان در جشن بهاری نوروز مردم شریف ما روز اول سال را فال نیک گرفته و با امیدواری از آن استقبال مینمایند. جشن گل سرخ ، جهنده بالا ، جشن دهقان ، نهال شانی ، خانه تکانی ، لباس نو به تن کردن ، سمنک ، هفت میوه ،ماهی و جلبی و کیک و کلوچه و بعضی تحایف دیگر را به خانه نامزد فرستادن ، به صحرا و باغها و سبزه زار ها رفتن و پایکوبی کردن از مشخصات برازنده نوروز در کشور عزیزما افغانستان به شمار میروند. مردمان کشور ما در ایام عید نوروز به بازی های محلی از قبیل پهلوانی ،بز کشی ، بیل بازی ،نیزه زنی ، گاو جنگی ، مرغ جنگی ، سگ جنگی ، تخم جنگی ، چوب بازی و دیگر بازیها خود را مصروف مینمایند. پس بهار بهترین بهانه برای آغاز ، و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است.
بدینوسیله فرا رسیدن بهار و آغاز سال ١٣٩۸ هجری خورشیدی را به تک تک شما تهنیت گفته و در هر جایی که هستید:
سلامتی ، سعادت ،سیادت ، سرور ، سروری ،سبزی و سر زنده گی هفت سین سفره زندهگی تان باشد.
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت وتخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم ، فال نیکو ، مال وافر ، حال خوش ،
اصل ثابت ، نسل باقی ، تخت عالی ، بخت رام
سال نو مبارک!
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۸/ ۱۹ـ ۲۰۰۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
آمد بهاروباغ تهی از جوانه است
پژمرده نخل سبز چمن هرکرانه است
کوچیده خیل شاد قناری زشهرما
آواره هردیاری پی آشیانه است
انبوه خاروخس شده این دشت آرزو
مارا زبد حادثه اینها نشانه است
آمد بهار و داغ قساوت ز دل نچید
زآن کوله بار یاس مدامم به شانه است
دگر نمی تپد دلی اینجا هوای عشق
این خانه غرق ناله ی خزن شبانه است
آمد بهار زخم دلی رادوانکرد
سوزی ازآن به سینه مادرزبانه است
بغض سکوت بال وپرافشانده این سرا
هرجا تهی زطبل خوشی و ترانه است
بس کوچه گردی صدرمجالس گرفته جا
اهل هنر فتاده ز چشم زمانه است
پاییز چیده برگ نشاط ازبهارما
اینجا سخن زفصل شگفتن فسانه است.
( نورالدین همسنگر)
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۷/ ۱۹ـ ۲۰۰۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
ارتباط نـوروز با تمـدن
عزیزه عنایت
بهار می آید ، بهاری که نه تنها انگیزه رویش گل ها، گیاه ها وتازه گی است ، بلکه با آمدنش برای همه، رسم یکرنگی به ارمغان آورده ، با نسیم ملایم وعطرافشان، به بیداری هرجنبنده روی زمین ازخواب غفلت میکوشد که اولین روز بهار را در آریانای کهن وخراسان زمین بنام نوروز مسما کرده اند.
وقتی نو روزمیگویم برمیگردیم به میراث گرانبهای فرهنگی مان که این سلسله به تمدن بشریت چه ربطی دارد؟
بشراز پیداش جهان تا دنیای متمدن امروز، چه گام های را پشت سرگذاشته تا به این مرحله رسیده است .
ده ها هزار سال دراین راهپیمایی فقط بخاطر سیرکردن شکم و با شکارحیوانات مشغول بوده است که حتا مجال آنرا هم نیافته تا سد دوعالم یعنی بربریت وتمدن را ازمیان بردارد وعبورکند. تا اینکه هزاران سال دیگر این راه را طی کرده و به هنرکشاورزی دست یافته است .
« پس ازهنر سخن گفتن و دامپروری سنجیده ترین کار ظفرمند انسان درراه تمدن است که اندکی بعد با فراگیری هنر خط نویسی کار شالوده ریزی کاخ تمدن را به اکمال میرساند. »
سرزمین کهن مان که یکی از پیشقدم ترین مرکزکشت و زراعت درآسیا بود ، پدران مان نیزبا کشت وحاصل نعمت های آن ، پاس تجلیل آنرا شناختند و طبیعتاً زمانی که دشواری های زمستان سپری می شده با آمدن بهارهمه شاد می شدند و به شادمانی می پرداختند که به این ترتیب نوروز را ازخود بیاد گارماندند.
اما بعضی ازدانشمندان به این عقیده هستند که جمشید « یما » اولین فرمانروای آریانای کبیر، وقتی زمام کشور را بدست گرفت ازمنطقه دماوند تا شهر بابل را دریک روزطی کرد که اشراف و درباریان او این روز را بنام « روزنو» ویا « نوروز » خواندند که مصادف بود به اول حمل، که تا ختم زمامداری او همه ساله دراول سال خورشیدی جشن میگرفتند که با گذشت زمان تجلیل ازاین روز به شکل عنعنه و رسوم درآمده است .
چنانچه که فردوسی شاعر قرن چهارم درشاهنامه خویش این روز را چنین توصیف کرده است :
بـرفـریکـان یکی تخـت ساخت
چو مایه بدو گوهر اندرنساخت
که چون خواستی دیو برداشتی
زهامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میا ن هــوا
نشسته بــراو شـاه فـرمانــروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
فرو مانــده از فــره بخت اوی
بر جمشید بر گوهر افشا ندنـد
مرآن روزرا روز نو خواندند
ســـرســال روز نو فروردیـن
برآسوده ازرنج تن، دل زکین
به نو روز نوشاه گیتی فرو ز
برآن تخت بنشست پیروز روز
بـــزرگان به شادی بیرا ستنــد
می و رودورامشگران خواستند
چنین جشن فره از آن روز گار
بمانده ازآن خســروان یاد گــار
بناً اگربه بحث نخست توجه کنیم نوروز آیین نامه است که افتخار زایش تمدن را با خود دارد که پدران مان ارتباط شانرا با زمین وطبیعت گره زدند وبه همین ترتیب آیین نوروزی به روح فرهنگ جامعه مبدل گشت .
باآنکه ارزشمند ترین آثار، شعر، نوشته ها، نقاشی ها در وصف بهاران و نوروز این سرزمین وجود دارد ولی نه همه جا و همه وقت نوروز بتجلیل گرفته شده بلکه ازگزند روزگارگاهی بدورنمانده است. تاریخ درسرزمین ما شاهد کینه توزی ها با نوروز بوده است داستان کینه توزی ها با نوروزبه تاریخ نخستین هجوم اعراب به سرزمین ما می رسد .
گرچه نوروز رسماً درسرزمین خلافت اسلامی حرام پنداشته شد ولی زمامداران اعراب، خود ازنرسیدن تحایف وهدایای نورزوی که درسرزمین خراسان معمول بود خشنود و راضی نبودند و مردم ما توانستند که با دادن هدایا و تحایف حاکمان عرب راعادت، وسنت تجلیل نوروز را از دستبرد آنان محفوظ دارند.
بنا براین، ازاین روز خجسته ، درایران ، تاجکستان،ترکمنستان آذربایجان ازبکستان وتمام ولایات افغانستان تجلیل بعمل می آید که مردم شریف وطن به استقبال ازاین روزبه جشن وشادمانی میپردازند
قابل یادآوری است در وطن ما نوروز باردیگربا کینه توزی های زیاد که ازجانب اصحاب جهل صادرشده بود روبرو گردید که دوره طالبان نیزیکی ازاین جمله بوده تجلیل نوروز را منع کردند.
امید وارم با مذاکرات که بخاطرصلح « درپشت درهای بسته » و آمدن دوباره طالبان درصحنه قدرت جریان دارد بازهم با کینه توزی ها روبرو نشود ، تا نسل های آینده نیزبتوانند که ازاین میراث فرهنگی حفاظت کنند.
ماخذ : نوروز، بشیرعزیزی
به استقبال نـــوروز بهـاری
روز نـوروز مبـارک روز است
لیک اینجا شب بی نوروز است
کاش خورشید بهاری روشن
به در وبام وطــن مـی تابید
لیک دردا ، که در کــوچه ی ما
دیر سال است که از همچون روز
خبری نیست هنوز
خانه سرد است وفضا تیره وتار
روی خورشید پر از دود وغبار
آب یخ بسته زمین یخبندان
مرغکان در قفس ی خونچکان
لاله خشکیده چمن همچو خزان
این چه روز است بنام دهقان
رمه ها بسته وگرگان آزاد
خیل چوپان همه گی غرق فساد
کله ها منجمد وخشک دماغ
اسپ تازیست ثنا خوان الاغ
مکتب ومدرسه در آتش و خون
خلق آشفته همه زار وزبون
همه جا ماتم جنگ است وعزا
همه جا شیون و زاری ونوا
هر کجا فیر بم و باروت است
صلح گویا همه در تابوت است
این چنین روز ز یلدا بتر است
تیره گی خیمه هر بام ودر است
نظم اوضاع همه جا پر خطر است
وضع یاد آور دور حجر است
سر نوشت وطن تاریخی
دست بیرون وشیوخ قطر است
پس کجا روز، که نوروز شدست
یا آن نوروز که پیروز شد ست
وقت آنست که فکرها باهم
ذره ذره همه یکجا گردد
با هم اندیشه و صاحبنظران
قطره قطره همه دریا گردد
پس از آن قوت همبسته ی ما
پیک نوروزی دنیا گردد
پیک پیروزیی، دنیا گردد
(عبدالوکیل کوچی )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۹ـ ۲۰۰۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
۱
ریسـمان پـاره
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد
دوباره دوام می آورد
اما هر چه باشد ریسمان پاره ای است
شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!
( برتولت برشت )
۲
اعتـراضـی نکـردم
اول به سراغ یهودیها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم.
پس از آن به لهستانیها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم.
آنگاه به لیبرالها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم
سپس نوبت به کمونیستها رسید
کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم.
سرانجام به سراغ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند.
( برتولت برشت )
۳
درباره عنـوان « مهاجــر»
همواره نامی را که بر ما نهادهاند ناروا یافته ام
مهاجران!
آخر این به معنای ترک دیار گفته گان است
ما اما به میل خود و به شوق دیاری دیگر، ترک وطن نگفته ایم
و نیز نیامدهایم تا مانده گار شویم
گریخته گانیم ما تبعیدیان
و نه وطن
که تبعیدگاه است
این دیاری که ما را در خود پناه داده است
بی تاب می نشینیم – تا آنجا که ممکن است- نزدیک به مرزها
در انتظار روز بازگشت
کنجکاو کوچک ترین تغییرات آن سوی مرز
پرسان از هرتازه از راه رسیدهای
فراموش نمی کنیم
در نمی گذریم
و نمی بخشیم هیچ
آنچه را که بر ما رفت
نمی بخشیم.
آه، سکوت این ساعت فریبمان نمی دهد،
ما صدای فریادها را از اردوگاه هایشان می شنویم
ما خود شاهدانی هستیم که شرح تبهکاریها را
با خود به اینسوی مرز آوردهایم
هر یک از ما که با کفش های پاره، از میان جمعیت می گذرد
افشاگر ننگی است که دیارمان را آلوده کرده است
آه، هیچ یک از ما اینجا نخواهد ماند
آخرین کلام هنوز گفته نشده.
(برتولت برشت ـ سال ۱۹۳۷ )
۴
آقـای نخست وزیـر
آقای نخست وزیر مشروب نمی خورد
آقای نخست وزیر دود نمی کشد
آقای نخست وزیر در خانه حقیری اقامت دارد
ولی بیچاره گان حتا خانه ی حقیری هم ندارند.
کاش گفته می شد:
آقای نخست وزیر مست است
آقای نخست وزیر دودی است
اما حتا یک فقیر میان مردم نیست.
( برتولت برشت )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۳۰۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.