کتاب و جوانان
روزبه
تاریخ سوم ثور ۱۳۹۸ خورشیدی مصادف بود با روز بین المللی کتاب . ازاین روز در تمام کشورهای جهان به شمول افغانستان ، تجلیل بعمل آمد و روز کتاب را گرامی داشتند.
سازمان یونسکوی ملل متحد در سال ۱۹۹۵ ترسایی تصمیم گرفت تا از روز جهانی کتاب وحق نشر ، طی این روز تجلیل گردد. با پیروی ازاین فیصله ی یونسکو ، همه ساله درهمین روز ، روز جهانی کتاب در تمام کشور های جهان با تدابیر معین وعرضه خدمات علمی وفرهنگی ونشر آثار جدید نویسنده گان ، مورد استقبال قرار می گیرد.
کتاب ، نام آشنا و زیباییست که انسانها از زمانه های دور و تاریخی ، با آن سروکار دارند ، ازآن فیض برده اند ، از آن دانش آموخته اند ، با مطالعه آن مرزهای دور را عبور کرده و بدور دست های جهان وطبیعت ، دست یافته اند. کتاب ، وسیله ، افزار و اثرگران بهابیست که دانش ، آگاهی ، معرفت وعلوم مختلفه را برای انسان ارایه می دهد، کتاب آیینه ی تمام نمایی است که انسان ها می توانند بوسیله آن ، با جهان و طبیعت زیبا ی ما حول خود آشنابی حاصل نمایند . کتاب بسان بال های توانا ونیرومندیست که به انسان ها توان پرواز را تا بلندی های بلند علم و دانش داده و انسان ها را توانایی دانستن وآموختاندن می بخشد واین حق را به انسان ها می دهد تا زمانی که انسان ها خواسته وبخواهند ، می توانند کتاب را باخود داشته واز آن مستفید گردند. کتاب انسان ها را با تمدن ها ، فرهنگ ها و تاریخ آشنایی می بخشد ومیان انسان ها ودست آورد های علمی آنها ، روابط استوار وپایدار ایجاد می نماید.
کتاب گنج بی پایان وگران بهایی است که با مطالعه و آموزش آن برای انسان ها چنان ثروت بزرگ می بخشد که باگذشت هرروز حجم وپهنای آن گسترده تر شده و انسان عالم را می توان توانا گفت وهر چه ازاین ثروت بدیگران انتقال گردد ، از آن نه تنها کم نمی گردد بلکه در آن فزونی عاید می گردد.
از آن جاییکه کتاب می تواند به بالیدن انسان ها کمک کند ، کتاب به رشد جوامع انسانی نیز یاری می رساند ، پس جا دارد وشایسته وسزاوار است که کتاب را گرامی داشت .
« با خواندن کتاب، زبان رشد می کند ودارای توانایی های بیشتری می شود. دایره واژه های ما نیز گسترده تر می گردد. توانایی ما برای شنیدن ودرک صداهای دیگران نیز افزایش می یابد. کتاب به درک وشناخت ما از فرهنگ های دیگران نیزکمک می کند.»
زمانی که از کتاب و روز جهانی کتاب می گوییم ومی نویسیم ، افغانستان بحیث یکی از مراکز تمدن های بزرگ گذشته در ذهن هریک ما تداعی می گردد و ما را به این باور می رساند که افغانستان سرزمین علم و دانش بوده ، هست وخواهد بود. افغانستان مهد پیدایش وپرورش علما، دانشمندان ، نویسنده گان ، اهل فضل ومعرفت وشعرای بزرگ بوده که در طول تاریخ چون ستاره گان درخشان در آسمان علم و دانش درخشیده و از نور علم ومعرفت آن ها بسا هموطنان ما ومردمان منطقه وجهان فیض برده ونام نامی شان در تاریخ ، افکار وخاطره ها تا هنوز زنده وماندگار بوده وجایگاه علمی وفرهنگی آنها برای همیشه محفوظ خواهد بود.
به همین گونه جریان آموزش وپرورش در طول تاریخ در کشورما ، در قید شرایط مختلف ادامه داشته واز کتاب با انواع مختلف آن ها ، استفاده بعمل آمده و مردم به اشکال مختلف وامکانات گونه گون ، به کتاب دسترسی حاصل نموده وبه مطالعه و آموزش آنها پرداخته اند.
دولت ها نیز به نوبه خود در تهیه وچاپ کتاب اقدام نموده ونیازمندان کتاب را یاری رسانیده ودرایجاد کتابخانه ها در مرکز و ولایات کشور اقدام نموده اند که می توان از کتابخانه عامه شهرکابل و کتاب خانه های سایر ولایات نام برد که موجودیت این کتابخانه ها با کتب مختلف ، قابل قدر می باشد.
به همین ترتیب ، موسسات ونهاد های تحصیلات عالی ، مسلکی ، لیسه ها ، متوسطه ها وسایر نهاد های علمی وآموزشی در زمینه ایجاد وتقویت کتابخانه های خود تلاش نموده ودانش آموزان را در مورد ، همکاری نموده ومی نمایند.
هم چنان ما شاهد کتاب فروشی های زیاد در شهر کابل وشماری از ولایات کشور می باشیم که کتاب های مختلف را به قیمت های مختلف در اختیار ضرورتمندان قرار می دهند ومصروف کارهای علمی وفرهنگی درجامعه می باشند.
چندی قبل به همکاری وزارت اطلاعات وفرهنگ ، پوهنتون کابل وموسسات نشراتی کشور ، نمایشگاه کتاب در پوهنتون کابل دایر وبرای مدتی بروی علاقمندان کتاب باز بود که این اقدام فرهنگی قابل قدر بوده ودر عرصه علمی وفرهنگی کشور قابل قدر می باشد.
هم چنان درنظر است تا طبق تقویم سال ۱۳۹۸ خورشیدی ، دراخیر ماه ثور ، روز کتاب در کشور تجلیل گردد که تجلیل ازین روز می تواند احترام وارجگذاری مراجع علمی وفرهنگی ، علما ، دانشمندان و رهروان راه علم و فرهنگ را به کتاب وکتاب خوانی ، بازتاب بدهد وبیانگر ارزشدهی به کتاب ونویسنده گان آن باشد ویکباردیگر توجه مردم وبه ویژه جوانان را به کتاب وکتاب خوانی بطور گسترده جلب نماید.
زمانیکه از کتاب نام می بریم ، موضوع برسمیت شناختن واحترام به آنهایی که اثرهای علمی بوجود می آورند وبه جامعه علمی و فرهنگی ما ارایه می نمایند ، مطرح می گردد.
آنهایی که اندوخته ها ، اندیشه ودید گاه های علمی شان را در قالب آثار می ریزند و ارایه می دهند ، در حقیقت دیگران را از فیض علوم خود بهره مند می سازند ونیازمندی علمی وفرهنگی جامعه را مرفوع می سازند.
برای حزب آبادی افغانستان جای مسرت است که رفیق پوهاند داکتر محمد داود راوش رییس حزب آبادی افغانستان که سمت استادی را درپوهنتون تعلیم وتربیه استاد ربانی دارند، درکنارنوشتن مقاله ها و انجام مصاحبه های رادیویی وتلویزیونی ، به تهیه ونشر آثارعلمی شان اقدام نموده که تا اکنون چهار اثرعلمی شان چاپ وبمراجع علمی کشور ارایه شده ودو اثر علمی دیگر شان نیز تحت چاپ قرار دارد.
هرکتاب خواننده را به عمق اندیشه ها ، نظریات و دیدگاه های علما و دانشمندان می برد. کتاب بر خواننده اثربخشی خود را داشته و بسان مشعل فروزان خواننده را در راه پرخم وپیچ زنده گی ، بسوی اهداف وآرمان های نجیبانه وانسانی رهنمون می گردد.
علما ودانشمندان با آثار علمی شان در دل زمانه ها وسده ها با توده ها زیست می نمایند، کتاب ها وآثار شان همچوگنجینه های بی پایان ، ثروت های علمی جوامع انسانی را می سازند و مردمان هرعصر را از آن مستفید می سازند.
حزب آبادی افغانستان بحیث حزب ملی ، دموکراتیک وترقی خواه کشور که در راه آزادی ، دموکراسی ، ترقی وعدالت اجتماعی به مبارزه عادلانه خود ادامه می دهد ، روز جهانی کتاب را گرامی می دارد وبمناسبت این روز از تمام شوراهای ولایتی و شورای شهر کابل حزب تقاضا می نماید تا درحدود امکانات در زمینه ایجاد کتاب خانه ها بمنظور استفاده اعضای حزب ومردم از کتاب ، اقدام نمایند.
بامطالعه کتاب و فراگیری اندیشه های علما ودانشمندان بزرگ عرصه های سیاسی ، اقتصادی واجتماعی ، می شود هم درخود تغییرات مثبت آورد وهم از طریق مبارزات عادلانه ای احزاب وسازمان های سیاسی و ترقی خواه در جامعه تغییرات مثبت و بزرگ را بوجود آورد .
کتاب آن دوستی است که متناسب به آرزوی انسان ، مورد مطالعه واستفاده قرار می گیرد وچگونگی استفاده از کتاب ، میزان آرزومندی ما را برای کسب وحصول دانش هم در حیات ما وهم در حیات سیاسی ، اقتصادی واجتماعی جامعه مشخص می سازد. چه زیباست که با کتاب دوست بود ونسبت به مطالعه آن با خود تعهد وپیمان داشت و زنده گی را در روشنی آن زیبا ساخت.
از آن جاییکه آینده کشور ما ، به جوانان تعلق دارد وجوانان ما می توانند در ترقی وپیشرفت افغانستان عزیز اثرگذار باشند ، لذا جوانان باید به کتاب اهمیت فراوان قایل گردند وبمطالعه دقیق و دوامدار کتاب بپردازند ومشعل فروزان علم ودانش را در کشور ، همیشه روشن نگهدارند واین مسوولیت انسانی را موفقانه ایفا نمایند.
منبع : شماره ۷۴ ، ماهنامه حقیقت زمان ، ارگان نشراتی حزب آبادی افغانستان
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۲۹۰۷
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2019
بازگشـت بـه خــود
گیرم شعار ناب تو الله اکبر است
اما چه سود از آنکه دلت مثل کافر است
گیرم که ریش وسبحه ز آداب سنت است
اعمال تان ولیک خلاف پیمبر است
گیرم طلسم قدرت تان بشکند کنون
اما مصیستش تا دوسه قرن دیگر است
بار گنه بدوش نگیری بزعم خویش
مردم گواه جرم شما تا به محشر است
خاری که کاشتی بسر راه مردمان
خود بدروی کنون که همش تیغ خنجر است
رویکرد تان جنایت قرن است کان وطن
پا مال جانیان تروریست پرور است
راه نجات گشته به بنبست روبرو
هر روز دیگری پس هرروز بدتراست
از فرط کین وجهل ونفاق و تعصبات
خرمهره پیش چشم تو با دربرابراست
دزدان قاتلان رها ، عاجزان به بند
این خصلت شریرعوان ستمگر است
میل تفنگ قاضی وقانون جنگل است
چونکه تبر مدافع کاج وصنوبر است
در زیر نام دین ز کفر و جنایت
مردم بخون نشسته و با دیده تر است
گرمومنی ترور و مسلمان کشی زچیست؟
گر برده ی کفر شده یی کار دیگر است
از جهل و ساده گی خلایق شدی امیر
طرح نوی تو نیز سیاهی لشکر است
بر مهره های سوخته طمع بسته یی مگر
چیزی رسد از آنچه ، که تصویب قطراست
از« کار و معشیت » همه را دست بسته یی
چشمت بسوی کمک بیگانه هردراست
یک قرن پیش ساده دلی نیز گفته بود
هرچیزمیرسد، چه غم کار وکارگر است
جولای ماست انگریز، دهقان ماست روس
موچی ما فرانسه ، دلاکم پشا ور است
حالا چه شد که آنهمه بادار تو شدند
یا علتش جهالت و تاثیر دالر است
بس کن اسیر وبرده بیگانگان مشو
رنج خودی زکمک بیگانه بهتر است
برخیز هموطن که وطن میرود زدست
در اتحاد ما ، نجاتش مسیر است
برخیز شور جنبش هستی بنا کنیم
از دشمنان خاک وطن را رها کنیم
در سنگر مبارزه جان را فدا کنیم
بر دشمنان صلح محشر بپا کنیم
مگذار که این وطن بکف دشمنان فتد
استاره مبارزه از آسمان فتد
تا پرچم مبارزه افراشته وبپاست
پیروزمیشویم ،پیروزی ازآن ماست
(عبدالوکیل کوچی )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۶۰۷
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2019
چگونگی زرع پسته در افغانستان
کریم پوپل
پسته که نام علمی آن ( Pistacia vera ) است در کشورهای سوریه ترکیه ایران ترکمنستان و افغانستان می روید. در خت پسته از ۷۰۰۰ سال مورد استفاده بشر قرار گرفته است. صورت استفاده آن در افغانستان از ۳۰۰۰ سال سابق بوده آریایی ها آز آن به حیث غذا و هفت میوه مورد استفاده قرار می دادند. در مذاهب زردشتی پسته یکی از میوه های مقدس بشمار میرفت. عمر در خت وحشی پسته تا هزار سال هم میرسد. پسته وحشی داری ریشه های قوی بوده بیشتراز۴الی ۸ متردر داخل خاک بطور عمودی فرومیرود قدرت تولیدی ریشه فرعی درخت پسته خیلی ضعیف است.
پسته افغانستان بشکل بته رویده پس از ده سال حاصل می دهد. اگر پندک پیوند شود بعد از ۷ سال حاصل می دهد. پسته های باغی که پایه مادری (کنده) افغانی شاخه برگ میوه ایرانی باشد بعد از ۵ سال حاصل می دهد. در جهان تقریبا ۱۱نوع دارد.درافغانستان سه نوع آن زیاد مشهوراست درختان پسته دارای قد كوتاه ارتفاع آن درحدود۵ متر میباشد .پسته از۳ الی ۷۰ كیلوگرام درسالهای كه آب وهوا مناسب باشد حاصل می دهد.درخت پسته دوپایه ای یعنی دارای جنس های مذكرومونث می باشد.وهرنوع درخت آن به طورجداگانه قراردارد. برگ درخت پسته از۸تا ۵ برگچه تشكیل شده است بنابران درخت پسته دارای برگهای مركب میباشد.
ساحات پسته طبیعی در افغانستان
طبیعتاً افغانستان دارای ۴۵۰ هزار هکتار (۲۲۵۰۰۰۰) جریب ساحه که پسته در آن میروید میباشد. در صورت شرایط امن و صلح پسته طبیعی جمع پسته باغی به یک میلیون هکتار خواهد رسید. تحقیقات نشان داده است که پسته در قندهار فراه نیمروز زابل هلمند و غزنی کابل رویده میتواند. درین صورت تولیدات کشور به ۶۰۰۰۰ تن خواهد رسید. جنگلات پسته از شمال شرق افغانستان یعنی از بدخشان شروع شده بطرف غرب الی هرات ادامه دارد. که ولایات بدخشان تخار قندوز بلخ سمنگان ، جوزجان ، سرپل غور، بادغیس وهرات را در بر می گیرد. پسته افغانستان معولا ۱۰۰ فیصد طبیعی بوده در تپه و دامنه های کوه بابا تیربند ترکستان کوهای البرز می روید که میتوان گفت که افغانستان یکی از مناطق تولید پسته طبیعی است. جنگلات پسته در ارتفاعات ۶۰۰الی ۱۰۰۰ متر از سطح خشکه بالای تپه های خاکی که بارندگی سالانه این مناطق از ۳۰۰الی۶۰۰ میلی لتر بیشتر است، می روید . برای بهتر شدن دانه پسته رسیدن آب به باغهای پسته درماهای جوزا الی اخیر اسد ضروری است. پسته به آبیاری شدید ضرورت ندارد.
وقت میوه گرفتن
پسته طبیعی پس از ده سال شروع به میوه دادن می نماید. بته پسته در اخیرماه ثور گل نموده در ماه جوزا القاع شده تولید دانه را نموده در ماه سنبله پخته میشود. میوه پسته داخل پوش بوده پس از ریختاندن پوش وآوردن فشار بالای پسته دهن آن باز شده که بنام پسته خندان یاد میشود. میوه پسته اگر نا وقتر چیده شود کیفیت آن عالی بوده معمولاً برنگ سبز میباشد. پسته اگر وقتتر کنده شود برنگ سرخ نصواری نخودی میباشد که دارای کیفیت خراب کاهش در حاصلات می آید. ۶۰ پسته افغانی وقتر چیده شده کیفیت آن خراب می گردد. از این جهت چندان بارار خارجی ندارد.
آبیاری پسته
پسته وحشی یا کوهی خود در جای می روید که خاک آن نمناک بوده آب خودرا توسط بارش بدست می آورد. اگر این ساحات را به مردم تقسیم کند در صورت امکان آبیاری بابلر(چقری دور درخت) کنده شده آنرا در وقت شکوفه وقت میوه گرفتن و پخته شدن یعنی بعد از ۳۰ الی ۳۵ روزآبیاری شود بهتر است. در صورت ایجاد باغهات یک درخت پسته به ۵الی ۷ بار به آب ضرورت دارد. که مقدار آب آن از ۵۰۰ الی ۷۵۰ متر مکعب در یک هکتار در سال می رسد.
شول پسته وقت شکستن شول
شول، زمان معين نگهدارى حاصلات پسته پيش از رسيدن آن را گويند. یا به عباره دیگر زمان بار داری الی پخته شدن کامل میوه را شول می گویند . که شکستاندن شول از اخیر ماه اسد الی سنبله ادامه دارد . زمان شول را شوراهاى مردمى در هماهنگى با رياست زراعت ولایت برای نگاهداشت و حفاظت پسته موظفین خودرا می گمارند.
تجارت پسته افغانی
زیاده پسته افغانستان به هند وپاکستان صادر میشود. مردم هندوستان به اساس اینکه در پختن غذا ها شرین خود پسته سبز را علاوه مینماید خریدار پسته افغانستان است.
پسته افغانستان با اینکه از رقیب ایرانی خود تا حدودی کوچک تر و ریز تر است، در کشور های دیگر و بخصوص در اروپا و مناطق غربی از محبوبیت بسیار بیشتری برخوردار نیست. ولی با توجه به اینکه پسته افغانستان به صورت خودرو و طبیعی رشد می کند، کاملا ارگانیک و فاقد هر گونه ماده سمی است خیلی اهمیت دارد . در حال حاضر، پسته افغانستان علاوه بر پاکستان، هند و همچنین کشور های عرب حوزه خلیج فارس صادرات می نماید. علاوه بر این، بخش از آن نیز وارد بازار های اروپایی می شود و کم کم توانسته است مشتریان خود را از این مناطق به دست آورد.
افغانستان در سالهای قبل از جنگ تا ۲۰۰۰ تن پسته را صادر می نمود اکنون به نسبت عوامل مختلف ۶۱۱ تن صادرات دارد. در حال حاضر پسته بدست آمده نمیتواند بازار داخلی را پوره نماید زیرا نفوس زیاد گردیده ساحه زرع پسته کم گردیده است. یکی از عوامل که صادرات کم شده همین است. علاوه بر این از بین بردن درختان پسته ، جمع آوری وقتر پسته ،عدم توسعه ساحه پسته ، امراض و افات پسته ، جنگ بدامنی از عوامل دیگر است که حاصلات کم گردیده است.
امراض پسته
نبات پسته با وجودی که وحشی اند عاری از امراض آفات نمی باشد. پو پنک ها و قارچهای که پسته را در مراحل مختلف مورد حمله قرار داده دانه را متضرر می سازد عبارتند از مرض پوسیده گی ریشه ،مرض خشکیدن ریشه ، لکه سوختگی برگ پسته ، پوپنک های زهری میوه پسته (بسیار مهم است) ، امراض سرخی پسته ( Nematospora coryli ) میباشد. علاوه براین حشرات و افات اند که از مرحله شگوفه الی فروش بالای پسته حمله می کنند که عبارت اند ازپروانه چوب خوار ، پروانه میوه خوار ، پروانه برگ خوار ، شپش های درختان پسته ، کیک سر شاخه خوار ، کیک ریشه خوار ، زنبور سیاه مغز خوار پسته ، زنبور طلایی مغزخوار پسته وبعضی آفات طبیعی دیگر نیزاجود دارد مانند باد زده گی ، ریگ های روان ،سرما زده گی آب زده گی وشوره زده گی میباشد.
اهمیت پسته
پسته به نسبت اینکه یک میوه خوشمزه است و در تقویه اعصاب و گرم نگاه کردن بدن
کمک می کند بازار دارد . نوع خنجک آن در پائین اوردن شکر و کلستورل خون دارای اهمیت است. علاوه براین یکتعداد مواد که در پسته است قرار ذیل میباشد.
ارزش غذایی پسته در ۱۰۰ گرام
. پروتئین = ۲۱٫۳۵ گرم
. چربی = ۴۵٫۹۷ گرم
.کربوهایدریتها = ۲۷٫۶۵ گرم
. فیبر = ۱۰٫۳ گرم
. قندها = ۷٫۸۱ گرم
. گلوکز = ۰٫۲۳ گرم
. فروکتوز = ۰٫۱۳ گرم
.آهن = ۴٫۲ میلیگرم
.منگنزیم = ۱٫۲۷۵ میلیگرم
. کلسیم = ۱۱۰ میلیگرم
.فاسورس = ۴۸۰ میلیگرم
پوتاشیم = ۱۰۴۲ میلیگرم
.
چگونه زرع پسته از حالت طبیعی برآمده حاصلات زیاد گردد
زرع پسته درین حالت که اکنون است هیچگاه حاصلات را نمیتوان زیاد نمود. زیرا مسولیت کامل بدوش کسی نیست. اگر تپه های پسته بالای مردم تقسیم شود دولت نیز همکاری های خود را با مردم بیشتر کند حاصلات بیشتر خواهد شد. علاوه براین در همواری ها تاسیس باغ های پسته را نماید تا حاصلات زیاد گردد. گقته میشود که اکنون در بادغیس ۲ باغ پسته اعمار گردیده درین اواخر در قندهار و هرات باغ های پسته مروج گردیده است.
از نظر کمیت و کیفیت پسته باد غیس و سمنگان بهتر از دیگر ولایات است. بهتر است ساحه پسته را درین دو ولایت زیاد گردد./ ۱۶ جون ۲۰۱۹
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۲۷۰۶
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2019
کـابـل
بيا ژړا ده د کابل هره کوڅه کې
واويلا ده د کابل هـره کوڅه کې
يزيدانو هــره خوا تورې اېستلي
کربلا ده ، د کابل هره کوڅه کې
***
شنې لوخړې پورته کيږي کابل سوزي
د پغـمان اوښـکې بهيـږي کابل سوزي
آسمايي په چيغو چيغو داسې وايي :
کابل سوزي ، ايرې کيږي کابل سوزي
***
کابل ژاړي ، نازولی کابل ژاړي
دښمنانـو زورولـــی کابل ژاړي
چې مدام به يې خوله ډکه له خندا وه
اوس غمونو دردولی کابل ژاړي
***
يه زخمي زخمي کابله درنه جارشم
د افغان د پگړۍ گله درنه جار شم
د وحشت په اورکې سوزې ، ايرې کېږې
دود دې پورته له گوگله ، درنه جار شم
***
څومره خوار ، څومره بې وسه شوې کابله
چې آزار له هره خسه شوې کابله
د ماتم په ورځ دې هيڅوک په کار نه شول
ترخو پېښو ته بې کسه شوې کابله
***
پر کابل بلا پرېوتې وطنوالو
پر هر کور ژړا پرېوتې وطنوالو
هره خوا د وينو بوی ، د مرگ آواز دی
پر وطن وبا پرېوتې وطنوالو
***
کابل سوزي ، سرې لمبې دي ، کابل سوزي
کور په کور باندې جگړي دي ، کابل سوزي
سپن ديوان ورته د خير پر غونډۍ ناست دي
د سکروټو سلسلې دي ، کابل سوزي
***
تا په کومه گناه وژني وطنداره
قرباني يې بيا د کوم غاصب لپاره
ستا له ورانو کنډوالو نه نور څه غواړي
چې لاس نه اخلي دښمن دې له آزاره
***
د وحشي ستم دوران دی په وطن کې
هر قاتل اوس قهرمان دی په وطن کې
د وطن لمنه سره ده په سرو وينو
جوړ د سرو وينو باران دی په وطن کې .
( صدیق کاوون )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۹ـ ۰۱۰۷
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2019
آه، مـا الاغ هـا
طنزی از عزیز نسین
آه، ما!
ما الاغ ها!
… ما جماعتِ الاغ ها سابق بر اینْ درست مثل شما جماعتِ آدم ها حرف می زدیم. ما هم برای خودمان زبان مخصوصی داشتیم.
موزون و شیرین و خوشایند صحبت می کردیم.
چه عالی حرف می زدیم و چه ترانه های دل انگیزی سَر می دادیم.
البته ما الاغ ها به زبان آدم ها حرف نمی زدیم، به زبان خودِ الاغ ها حرف می زدیم. زبان الاغ ها زبانی بود انعطاف پذیر، لطیف و غنی.
ما جماعت الاغ ها آنوقت ها «عرعر» نمی کردیم، بعدها عرعر کردن را پیشه خود کردیم....
راستی عرعر کردن چیست؟
عرعر کردن عبارت است از صداهایی پشت سر هم با دو هجای کشیده به شکل « آ آ ، ای ای ، آ آ ، ای ای »** که یکی از تَه گلو و دیگری از جلو دهان خارج می شود. عرعر کردن همین است.
زبان غنی ما یواش یواش تحلیل رفت تا اینکه آخرش محدود شد به همین صدای دو هجایی.
دلتان نمی خواهد بدانید چطور شد که آن زبان غنی و وسیع الاغ ها مُرد و بعداش ما الاغ ها شروع به عرعر کردیم؟
اگر دلتان بخواهد مو به مو خواهم گفت.
ضمن واقعه ی وحشت آوری عقل از سرمان پرید، زبانمان به تِتِه پِتِه افتاد و زبانِ الاغ ها را یکسر فراموش کردیم. از آن روز به بعد فقط می توانیم عرعر بکنیم و می کوشیم تمام احساساتمان را با همین صدای
دو هجایی کشیده بفهمانیم! این واقعه که چطور زبانمان به تِتِه پِتِه افتاد، مربوط به زمان های قدیم است.
از « نسل های قدیم الأیام » الاغ پیر نَری بود. روزی این الاغ پیرِ نسل قدیم تک و تنها توی صحرا می چرید. می چرید و به زبان الاغ ها خوش خوش ترانه می خواند. یکهو بویی به بینیَش خورد، اما بوی
مطبوعی نبود. بوی گرگ بود.
الاغ پیر بینیش را بالا گرفت و هوا را خوب بویید. بریده بریده بوی گرگ می آمد.
الاغ پیر پیش خودش گفت: نه بابا، بوی گرگ نیست…
بعدش بی اعتنا به چریدن پرداخت. بوی گرگ رفته رفته شدت یافت.
مثل روز روشن بود که گرگ دارد نزدیک می شود. نزدیک شدن گرگ همان و سفره شدن شکم همان.
الاغ پیر پیش خودش گفت: گرگ نیس بابا، گرگ نیس! …
باز خودش را به بی اعتنایی زد. اما بوی گرگ یواش یواش همه جا می پیچید، الاغ پیرْ، هم می ترسید و هم گویی که به آن دُور و بَرها آشنایی ندارد، پیش خودش می گفت: « إن شاالله » گرگ نیست! گرگ از کجا می آیه اینجا؟
چطور میتانه مره پیدا کنه؟ …
همینجوری که داشت به خودش می قبولاند، صداهای ناخوشایندی به گوشش خورد، صدای گرگ بود، گرگ…
از آنجا که اصلا و ابدا دلش نمی خواست گرگ این طرفها پیداش بشود، پیش خودش گفت:
...نه بابا، این که صدای گرگ نیست، به خیالم رسیده…
بعد باز شروع به چریدن کرد! اما صدا رفته رفته نزدیک میشد. الاغ پیر چندین بار سعی کرد به خودش بقبولاند که:
...گرگ نیس آره که نیس. این صدا نمی تانه صدای گرگ باشه…
صدای وحشت آور گرگ بازهم نزدیک تر شد. الاغ پیش خود گفت:
نه…نه…کاشکی گرگ نباشه…گرگ این طرفا میخواد چیکار؟
از طرف دیگر بس که می ترسید، چشمهاش تو حدقه اینور آنور می چرخید، یکهو چشمش افتاد به سر کوه های پیش روش. گرگی میان مه دیده می شد.
آ…آه، اینی که میبینم گرگ نیس…
الاغ پیر سرش را توی بوته ها فرو کرد و افزود: به خیالم رسیده، آره به خیالم رسیده. البته که خواب و خیالی بیش نیس…
کمی بعد، از پشت بوته ها چشمش به گرگ افتاد که دوان دوان می آمد و ترسش دو چندان شد.
باز کوشید که به خودش بقبولاند که: گرگ نیس، “إن شاالله” که نیس، مگه جای دیگه ای پیدا نمیشد که بیاد اینجا؟
چشم هایم خوب نمیبینه…سایه ی بوته ها رو گرگ خیال کردم! گرگ نزدیک شد. میانشان اندازه ی سیصد چهارصد قدم فاصله بود.
الاغ پیر التماس کُنان گفت:
...وای خدا جانم، نکنه اینی که میاد راستی راستی گرگ باشه!
...نه، ممکن نیست!
....نمی تانه باشه…آه…نه، نه، گرگ نیس…
وقتی میانشان فقط پنجاه قدم فاصله بود، باز شروع کرد خودش را گول بزند که: “إن شاالله” اینی که پیش روم میبینم گرگ نیس… آخه بابا، چرا گرگ باشه؟ ممکنه شتر باشه، ممکنه فیل باشه، ممکنه یه چیز دیگه
ای باشه، ممکنه هیچی نباشه. منو باش که همه چی رو گرگ خیال می کنم.
گرگ نزدیکتر شد و وقتی که چند قدمی میانشان فاصله بود الاغ پیر گفت: البته حتم میدانم که گرگ نیس، اما یه کمی از اینجا دور بشم بد نمیشه… ضرری نداره.
کمی که راه رفت به عقب نگریست و گرگ را دید که آب از دهانش جاری شده و به دنبالش می آید!
الاغ شروع به گریه و زاری کرد: ای خدای بزرگ، اگر هم اینی که میاد گرگ باشه، تو چیز دیگه ای بکنش. خواهش می کنم. نه بابا، گرگ نیس، بیهوده خودمو می ترسونم…
بعد شروع به دویدن کرد. الاغ پیر و پاتال می دوید و گرگ هم دنبالش می کرد.
الاغ پیر پیش خودش می گفت: عجب ها، چه خُلم! گربه ی وحشی رو گرگ خیال کردم و فرار کردم، نخیر گرگ نیس…
تا آنجا که پاهاش توان داشت می دوید و و توی دلش می گفت:
...گرگ هم باشه، گرگ نیس!
...إن شاالله نیس!
… آخه بابا، چرا گرگ باشه؟
یکدفعه سرش را برگرداند و نگاه کرد. چشم های گرگ برق میزدند. الاغ چهار نعل می دوید و توی دلش می گفت:
ولله گرگ نیس…بالله گرگ نیس…خدا مرگم بته اگه گرگ باشه!
الاغ دوید و دوید و گرگ همه جا دنبالش کرد. یکهو گرمی نفس نفس زدن گرگ را بیخ دمش حس کرد و توی دلش گفت: به هزار و یک دلیل میتونم بگم این گرگ نیس!
کمی بعد بینی خیس گرگ به بدنش خورد و الاغ دیگر نتوانست خودش را نگه دارد. الاغ پیر دیگر نای دویدن نداشت. نگاه های غضبناک گرگ او را بر جاش میخکوب کرد.
برای اینکه چشمش گرگ را نبیند، آن ها را بست و پیش خودش گفت:
ایلا کن بابا، این که گرگ نیس!
إن شاالله نیس!
از کجا معلوم که گرگه!
گرگ پنجه هایش را به ران الاغ پیر فرو کرد. الاغ بر زمین غلتید و پیشِ خودش گفت:
...می دانم، آره می دانم که تو گرگ نیستی.
...اینجوری ام نکن، قِلقِلَکَم میشه!
... از شوخی با دست هیچ خوشم نمیاد!
گرگ وحشی دندان های تیزش را به گوشت الاغ فرو برد و یک تکّه از گوشت رانش را کَند. الاغ که از شدت درد روی زمین پهن شده بود، یکباره زبانش بَند آمد.
زبان الاغ ها را که فوت آب بود فراموش کرد.
گرگ سر و گردنش را زیر چنگ و دندان گرفت.
خون از سراپای الاغ فواره زد.
الاغ به فریاد کشیدن شروع کرد و بلند بلند گفت:
...آه، این دیگه گرگه…آه، این دیگه گرگه…آه، این دیگه
…گرگ لت و پارش می کرد، اما زبان الاغ به تته پته افتاده بود و فقط صداهایی زورکی از دهنش در می آمد:
...آه…ای دیگه…آ آ آ آ…این…آ آ آ آ…ای…ای…آ آ آ آ…ای ی ی…آ آ آ آ، ای ای ای ای ی ی ی…
الاغ ناله می کرد و داد می زد. چنان سوزناک ناله می کرد که کوه و دشت را به گریه می انداخت.
آخرین سخن دردناک او را هیچ الاغی فراموش نخواهد کرد:
... آ آ آ، ای ای ای ، ی ی ....!
از آن روز به بعد ما جماعت الاغ ها زبان و بیان مخصوص خودمان را فراموش کردیم و تمام احساسات و افکارمان را با عرعر بروز دادیم.
اگر آن الاغ پیر نسل قدیمی خودش را گول نزده بود ، حالا ما الاغ ها هم برای خودمان زبانی داشتیم!
...آه، ما الاغ ها!
...آه، ما جماعت الاغ ها!…
آ آ آ آ ، ای ای ای ی…آ آ آ ، ای ی ی ی…آ آ آ آ، _ای ی ی ی…
( پایان )
* عزیز نسین این طنز را در سال ۱۹۵۸ ترسایی به رشته تحریر درآورده و درباره انگیزه آن چنین مینویسد :
« این داستان وضع ناهنجار نشرات و آزادی بیان که تنها روی کاغذ وجود دارد را بازتاب می دهد.
روشنفکران ما گرفتارحالتی اند که صحبت نمی توانند و مردم را نیز به همین وضع ناهنجاری روبرو ساخته اند.تنها وقتی بلایی بر سرخود شان نازل گردید آنها حقیقت را می گویند.
داستان در نکوهش این مصلحت اندیشان تحریر، و درهمان روزها بنشررسیده است.»
یادداشت بامداد : با آنکه آثار بی شمار فرهنگی و ادبی عزیز نسین، ازجمله طنزهای ناب و بی مانند او نسلی از روشنفکران و آزادیخواهان افغانستان را به شور می آورد ، بادریغ که این نویسنده و آثار با ارزش او که درونمایه و پیام آن با حال و احوال اجتماعی در« شرق » همخوانی دارد در سالهای پسین به دست فراموشی سپرده شده است .با پیشکش نمودن این داستان میخواهیم دربرابرجایگاه بلند ژانرادبی طنز، و تلاش های طنزنویسان برازنده جهان و کشور دین کوچکی را ادا نماییم.
ناگفته نماید که دوست عزیز جناب ذاکرعمری ، چند داستان عزیزنسین را به زبان دری برگردانی و آنرا با عنوان « کم بود که والی شوم » نشر، و چند جلد آنرا دراختیار تارنمای بامداد قرارداده اند.با ستایش ازاین تلاش فرهنگی ، سپاس و امتنان مانرا خدمت شان پیشکش میداریم.
**مردمان جهان آوای پرنده گان و حیوانات را به گونه های مختلفی تلفظ مینمایند.به گونه مثال همین عرعر خران ، که در بسا کشورها ای آ ، ای آ ... تلفظ میشود ، و یا آواز خروس و ....
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۲۵۰۶
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2019