آسیاب خشک در آتش و طراوت برگ

 

نیلاب موج سلام

 

موسی فرکیش را به نام شاعر سپیدسرا - کوتاهه سرا و نویسنده ی ژرفکاو و فلسفی نگر میشناسیم. از او سر بریده ی اورفیوس - گزینه ی معرفینامه ها و نقدها، تهی از فاصله - گزینه ی کوتاهه ها و شعرهای سپید و آتش و طراوت برگ - گزینه ی داستانها، از سوی انتشارات آن (تابستان ۱۳۹۹) در هرات چاپ و منتشر شدند.

آتش و طراوت برگ در یک صد و پنجاه و دو صفحه، شامل چهارده داستان کوتاه و یک داستان میانه است. سوژه ها روی آفتهای ناشی از جنگ و زندگی جنگزده ی افغانستان، روانفرسایی در دوری از وطن، سنتگرایی و زن ستیزی جاافتاده و نیز روزمرگی های پراز نگرانی و آشفتگیی که برای هر شهروند و ساکن جامعه ی اروپا میتواند پیش بیاید، میچرخند. خواننده از کنار روزمرگیها رد میشود. آنها را پشت سر میگذارد. موسی فرکیش اما از یک روزمرگی، مثلا داستان کوتاه و جذاب ماریکا و بانشی را پدید می آورد و با چنان فرجامی خواننده را به جایی میبرد که هرگز در خیالش نمیگذشته است.

زبان روایتها درخشنده و شایان است و به متن آوری صف کشیده ی واژه ها فاخر. نیز تصویر پردازی و صحنه آفرینی در داستانها را نمیتوان نستود.

دختر دستمال را مقابل آنها گذاشت. بوی گرم بولانی با بوی تن خسته ی دهقان جوان، دختر را تسخیر کرد. دهقان سرش را پایین آورده بود و دختر هنوز آن بالا، لای شاخسارها بوی او را احساس میکرد. دختر دامنش را چید، چادرش را پایین کشید و گریخت. چیزی چو آب سرد از هیجان و ترس به پیکرش ره میکشید و هوس یک گریه، یک سرود تلخ جانش را به لب آورده بود. کنار جوی همان جایی که همواره نشسته بیل زدن دهقان جوان را نگریسته بود، آرمید. دستانش را در آب فروبرد و مشتی آب به رویش زد. پنداشت که جویبار، قصه ی نارامی او را غلغله میکند و قطره های آب میلغزند تا تصویر دهقان را به نمود کشند. تصویر را روی دستانش گرفت، نوشید و از آن جا سوی خانه دوید. - داستان قالینباف، ص ۶۰

پاره هایی شاعرانه میشوند اما نه به گونه یی که خواننده را خسته بسازند، از انگاره دور ببرند یا غیر طبیعی جلوه بکنند. بل این شاعرانگی در متن غرق و جز آن میشود.

ما همه گریختگان بودیم و خون دیدگان بودیم و میپنداشتیم که هیچ کس ما را باور ندارد وما اما تنها بودیم و من تنها بودم و در خود بودم و بیخود بودم، فرورفته در سوگ چرای بزرگ- داستان غروب بی طلوع، ص ۱۰۳

یا

از شیشه دور میشدم. آغشته به ترسی که مبادا انفجاری شود و شیشه بر سر و رویم بریزد. انفجار نبود و شیشه نمیریخت. من، اما هنوز بیمناک بودم و در گوشهایم جنگ بود، در سرم جنگ بود و خودم با خودم در جنگ بودم - همان داستان، همان صفحه

در یگان جای دقت بسیار به قالب بیرونی این برداشت را میدهد، انگار داستاننویس دغدغه هایی در پیرامون درست نویسی و زیبانگاری دارد و این دغدغه ها گرایش او را به کمال گرایی مطلق نشان میدهد. بهتر است برای چاپ بعدی دو موضوع تخنیکی مانند آوردن فهرست و کار روی یک طرح پشتیی برجسته و پربیان در نظر گرفته شود. طرح پشتی زیبا و همگون با نام کتاب است اما جلوه ی کمرنگ دارد و زود به چشم نمیخورد.

من یکی از داستانهای انگیزنده، آسیاب خشک، را کمی باز میکنم. به عنوان پنجره یی به سوی داستانهای دیگر این گزینه. رویش درنگ میکنم. به چهارده داستان دیگر دست نمیبرم و میگذارم شان برای معرفی دیگران.

آسیاب خشک

و ملک غفار از این رفت و آمد بی حاصلش دست کشید و به آورده های دهقانان گوش داد.

«چه مردیست او ملک، پهلوان است

مثل گاو کار میکند، مانده هم نمیشود

معلوم میشود که راستی راستی آسیا میسازد»

ملک غفار عبوسانه به آنها گوش میداد و میدید که روستایان سخت به آن مرد و آسیاب نوآغازش دل بسته اند. چپنش را سر شانه جا به جا میکرد و میگفت

بگذار بسازد...آسیا بسازد. زمینش، دلش. اما آسیا به ده ما فایده دارد و نقصان نی. - داستان آسیاب خشک، ص ۷۲

مردی که از او در نخست به نام مرد مسافر و سپس آسیابان یاد شده است، به روستایی می آید. نه او روستاییان را میشناسد و نه روستاییان او را. زمینی را در کنار رود میخرد و خانه یی برای خود میسازد. کودکان با او زود انس میگیرند. مردم به او به چشم مرد ثروتمند، تنومند و پرکار میبینند. به زودی آوازه برپا میشود که مسافر، آسیابی کنار رودخانه آباد میکند. مردم می آیند و کمک خود را ارزانیش میدارند. مسافر پاسخ رد به سینه ی آنان میزند. به تنهایی آسیاب را آباد میکند و رشک مردم را بر می انگیزد. او را عجیب و رازآلود مییابند. پهلوان، رستم، چنین و چنانش مینامند. اما یک نفر - ملک غفار ارچند در ظاهر از آبادی آسیاب استقبال میکند در خفا تعریفهای مردم را در مورد آسیابان و کارهایش نمیپسندد. روزی کمال - پسرک یتیم و غمگینی نزد آسیابان می آید و از بیماری مادر خود به او میگوید. آسیابان به کمک میشتابد. زن بیمار را به کمک زنان همسایه در گادی مینشناند و به سوی حکیم میشتابد. زیبایی پرتوافگن زن قلب آسیابان را به تپش می اندازد. زن پس از چندین روز تندرستی خود را بازمییابد. برای آسیابان آش میپزد. به رسم سپاسگزاری به آسیابش میبرد و دلبستگی آسیابان را بیشتر از پیش میسازد. پس از آن آسیابان چندین بار راه خانه ی مادر کمال را در پیش میگیرد و آن دو در کوچه به اختلاتی که با ترس همراه است میپردازند. رفته رفته چنانی که در روستاها و دهات گپها زود کلان میشوند و پر میکشند و در هر خانه بالک میزنند، از یک زاغ چهل زاغ ساخته میشود. گویا مادر کمال و آسیابان رابطه ی نامشروع دارند که البته این در نگاه مردم ننگ است و نمیتواند مورد تمکین قرار بگیرد. روستاییان آسیابان را با طعنه و کنایه می آزارند . دیری نمیگذرد که خشم گسترده یی جای سرو صدا ها را میگیرد.

پیش از آن که آسیابان نزد ملک غفار و ملای مسجد برود و شاید بخواهد از مادر کمال خواستگاری نماید، مردی از همان روستا خبر کشته شدن مادر کمال را به دست گل محمد به آسیابان می آورد. جنگی میان مرد و آسیابان در میگیرد و ....

بیشتر

آسیاب خشک داستان میانه ی واقعگرایانه ی تراژیدیست. سرآغاز نمادگرایانه، تصویری از سبزه زاران آسوده و زمینهای حاصل خیز، روستای به نسبت آرام و زندگی یکنواخت مردمانش را به دست میدهد. و فرجامش از دهکده ی تنها و آسیاب خشک میگوید. کنشها و واکنشهای کرکترهای جانبی و رویدادهایی که در این داستان اتفاق می افتند، نشان میدهند که مردم آسیابان را تا زمانی که او را رازآلود مییابند و آنان را یارای نزدیکی با او نیست، میستایند. وسوسه یی به دل شان می آید که آشنایی با او را تلاش بکنند. زمانی که با آسیابان سلام و علیکی پیدا میکنند، اندکی آشنا میشوند و پی میبرند که او هم انسانیست مانند آنان تنها پرتوانتر، پرکارتر و پرهوشتر، ستایش جایش را به حسادت میسپارد و شاید به این سبب تیشه به کمرش میزنند.

بیشتر کرکترهای جانبی به سنتها دل سپرده اند و خود به آن رسم میزیند. معنای زیستن طبق رسم و سنت را به درستی نمیدانند اما همان گونه که پدران و مادران آنان زیسته بوده اند و خود سالها زیسته اند، میخواهند زندگی بکنند و هرگونه سرپیچیی را برنمیتابند. ازین رو آشنایی مرد بیگانه یی را با زنی از روستای خود شان نمیپذیرند. تنها این نه. آنان به زن همروستا حق آشنایی با مرد بیگانه را نمیدهند و به مرد بیگانه حق نزدیکی به زن شوهرمرده را. مردمی که هنگام بردن مادر کمال نزد حکیم، آسیابان را دعای خیر نموده بودند وقتی پی میبرند که شاید زن با مرد آسیابان خوشبخت بشود، چهره عوض میکنند و میشوند جوابده برای زندگی و اعمال زن همروستا. دل نمیسوزانند برای کمالی که با آسیابان خوی گرفته است. برای آنان همچنان مهم نیست اگر دست آسیابان سایه یی بر سر کمال گردد و از بی پدری نجاتش بدهد.

به نظرم اگر روی مادر کمال که از کرکترهای مهم است، کار بیشتر گزارده میشد، اضافگی نمیشد. چون داستان میانه است،‌ این زمینه وجود داشت که با استفاده از فرصت، پای او را طوری به صحنه کشانید تا همو به یک فیگور کنشگر تبدیل شده باشد. مثلا اگر گذشته ی او کاویده میشد، سختیهای به تنهایی بزرگ کردن یک پسربچه روی صفحه آورده میشد و امثالهم. این گونه، زاویه ی دید سوم شخص آگاه که راوی داستان است، وسیعتر میگشت.

از این که بگذریم، موسی فرکیش ماهرانه و نقدگرایانه رفتار های اجتماعی متاثر از باورهای از پیش پذیرفته شده و سنتها و نیز خوی حسادتجوی آدمان را در قالب داستان ریخته است و اثرگزار و پرشور نگاشته است. گیرایی غمناک آسیاب خشک، فکر میکنم، تا دیرگاه بر خواننده خواهد ماند.

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۱ـ ۲۷۰۷

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

پیام انجمن حقوقدانان افغان در اروپا به مناسبت روز بین المللی عدالت جزایی

 

محکمه عدالت بین المللی امروز ۱۷جولای ، روز بین المللی عدالت جزایی را تجلیل می نماید. در این روز اساسنامه این نهاد بین المللی عدالت در روم به تصویب رسید و ۱۲۰ کشور جهان این سند را امضا و بدان ملحق گردیده اند.

انجمن حقوقدانان افغان در اروپا این روز بزرگ و با اهمیت را پرارج دانسته در تجلیل از این روز خویش را شریک میداند.

محکمه بین المللی عدالت جزایی بمنظور پایان بخشیدن به مصیونیت جزایی عاملان شدید ترین جنایان جنگی، جنایات علیه بشریت، نسل کشی و جرم تجاوز ایجاد گردیده و علاوتاْ این نهاد بین المللی موضوع پرداخت غرامت به قربانیان جرایم متذکره را بخشی از اهداف حقوقی خویش تعین نموده تا مرتکبین جرایم شدید جنگی، جرایم علیه بشریت ، جرایم شدید نقض حقوق بشر و تجاوز در یک پروسه عدالتمندانه جزایی مورد تعقیب عدلی و قضایی قرارگیرند. وهمچنان قربانیان ،خانواده ها و جوامع آسیب دیده ناشی ازاین جرایم بزرگ بین المللی با احیای توانایی جسمی و روانی شان نایل گردند. .

از آنجایی که مهمترین مساله در این پروسه ها عبارت از مکلفیت حقوقی دولت های است که کنوانسیون سال ۱۹۹۸ محکمه عدالت بین المللی را پذیرفته اند، بدون شک مسوولیت دولت افغانستان هم دراین راستای تطبیق حق و عدالت باید درعمل تابث و برجسته گردد زیرا که سال ۲۰۰۳ م این کنوانسیون را امضا و بدان ملحق گردیده است. باید دولت افغانستان به جامعه جهانی و ملت آسیب دیده ما افغانستان ثابت سازد تا مصمم، با جدیت ، قاطعیت وعدم قبول هیچگونه استثنا در راستای آغاز اولین گامهای این نهاد بین المللی در افغانستان همکاری نماید. تحرک جدید و وعده محکمه عدالت بین المللی ( آی سی سی) که مقر آن درشهرلاهه کشور شاهی هالند قرار دارد ، میباشد که اخیراْ اولین قدم را برای آغاز یک پروسه عدلی و قضایی بین المللی پیرامون جرایم جنگی ، جنایات علیه بشریت و جرایم مبنی بر نقض صریح حقوق بشر بگذارد و آغاز به تحقیق و جمعآوری اسناد الزام برای این پروسه نماید. این یک قدم قابل دقت و پیشتیبانی است ولی باید با کنجکاوی قضیه را تعقیب نمود و تحت نظارت داشت که تا چه میتواند این پروسه عدالتمندانه و غیرجانبدارانه باشد.

افغانستان در بیش از چهل سال اخیربه سرزمین وحشت، خون ، آتش و جنگ و ارتکاب جنایات شدید ضد بشریت ، جنایات جنگی و جنایات ضد حقوق بشری و تحریک و تشویق تبعیض و مخاصمت های قومی ، زبانی و مذهبی مبدل گردیده است که در دوره های مختلف این جنایات تداوم یافته اند و از مردم مظلوم قربانی های بی شمارگرفته است. ولی بیست سال اخیر با موجودیت قوای ناتو و قوی شدن تروریزم طالبی، داعشی و حمایت سازمانهای استخباراتی دولت پاکستان ارتکاب این جرایم و قربانی هایی ناشی از آنها شدت بی پیشینه یافته است.

انجمن حقوقدانان افغان دراروپا بدین عقیده است که جرایم جنگی ، جرایم ضد انسان و انسانیت و ضدحقوق بشری بی التیام ترین زخم های خونین را در قلب های آسیب دیده گان هموطن ما ایجاد نموده است که التیام و یا تسکین به این دردها فقط و فقط در یک بررسی عدالتمندانه و فارغ از هرگونه فشار و نفوذ زورداران وعاملین اصلی این جرایم در سطح داخلی و کشورهای که مستقیم و یا غیرمستقیم در این جرایم دست دارند و دست داشته اند، ممکن است.

روی همین منظور اخیراْ انجمن حقوقدانان افغان در اروپا سندی را تحت نام « افغانستان اماج جنایات علیه بشریت قراردارد»، پیرامون بررسی جرایم شدید علیه بشریت، جرایم جنگی و جرایم شدید نقض حقوق بشری به نشر رسانید که ده ها نهاد افغانی در داخل و خارج کشور آنرا مورد حمایت قرار داده اند. این سند که بر مراجع بین المللی ، اخصاْ به محکمه عدالت جزایی بین المللی که مقر آن در شهر هاگ هالند قرار دارد، ارسال نموده است.

انجمن حقوقدانان افغان در اروپا ضمن تجلیل از روز بین المللی عدالت جزایی بین المللی ، از هر گونه تحرک و اقدام  در کشانیدن مجرمین ارتکاب جرایم شدید ضد بشریت با پای یک محکمه عدالتمندانه حمایت مینماید .

با احترام

شورای رهبری انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

میرعبدالواحد سادات، رییس

 

شنبه ۱۷ جولای ۲۰۲۱

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۱ـ ۱۷۰۷

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

 

نگذارید معادن افغانستان به تاراج رود!

 

احسان واصل

افغانستان کشوریست دارای منابع سرشار طبعی زیر زمینی. استخراج معادن به صلح نیاز دارد. مردم افغانستان اگر به عوض سلاح ، جنگ و اختلافات قومی، به وسایل تخنیکی رو بیاورند و به این اتش افروزان و رهبران جنگ افروزداخلی وخارجی ( نَه ) بگویند، به یقین کامل کشورشان پس ازمدت کوتاهی به یکی از کشورهای پیشرفته ومتمول تبدیل میگردد.

وزارت معادن وصنایع افغانستان [نام قدیم] ازجمله وزارت های سابقه دار کشور بوده پیوسته مورد توجه حکومت های وقت قرارداشت. این وزارت متخصصین لایق اعم ازانجنیران معادن، جیولوجیستان، نقشه برداران، متخصصین لابراتوارها و سایر کارمندان تخنیکی و اداری را درخود جا داده است.

ازسالهای بسیار دورازامروز، جیولوجیست ها ومعدن شناسان سرشناس ازشعبه جیولوجی، دانشگاه ساینس ویا تحصیلات در خارج از کشور، بحیث متخصصین ورزیده دررهبری وزارت معادن وصنایع ویا درامریت گروپ های کاری، یکجا با متخصصین خارجی ( اتحاد شوروی سابق ) ، درمناطق مختلف کشور مصروف کار بودند. که میتوان ازدکتور غلام علی آیین، دکتور محمد یوسف، انجنیر احمدشاه، انجنیرسیداسدالله، دکتور میرمحفوظ ندایی، انجنیرعبدالتواب بارک و سایرانجنیران ومتخصصین نام برد.

انستیتوت (پوهنتون) پولیتخنیک کابل، درسال ۱۳۴۵ افتتاح و درسال ۱۳۵۱اولین دسته از فارغان، در رشته های مختلف، منجمله انجنیران استخراج معادن جامد، نفت وگاز وجیولوجیستان به این وزارت معرفی شدند.

انجنیران جوان درگروپ های کاری وزارت، عملاً به کارهای تحقیقی وعملی، دست و آستین برزدند ودرتثبیت معادن و ترتیب وتنظیم نقشه های جیولوژیکی کشور، درنقاط مختلف کشور، کار راآ نمودند.

رشد سریع این متخصصین دررهبری وزارت شاهد این حرف است. طور نمونه میتوان ازدکتورنجیب الله مسیر، دیپلوم انجنیرمحمدابراهیم عادل، دیپلوم انجنیرحکیم خان، دکتورصدیق ذهیب، دیپلوم انجنیرمحمدصادق، دکتور محمد کریم، دیپلوم انجنیر سلطان عزیز، دیپلوم انجنیر عبدالله علومی ،دیپلوم دیپلوم انحنیر محمد حکیم امینی، دیپلوم انجنیرمحمدرسول، دیپلوم انجنیرسیدحسین، دیپلوم انجنیرخلیل شجاع وسایر انجنیران و متخصصین یاد دهانی نمود.

میخواهم توجه خواننده را به این مطلب جلب نمایم که کشورما دارای معادن زیر زمینی فراوان است و اموراستخراجی ان به اشکال ابتدایی از زمانهای قدیم صورت میگرفت. اثار و بقایای تونل درغزنی، زابل وسپین غر ننگرهار(*)، ریگ شویی دریای کوکچه بدخشان وسایرجاها نشان میدهد که مردمان بومی به استخراج طلا، لاجورد، نمک، تالک و دیگر مواد معدنی وساختمانی مبادرت میورزیدند.

براساس مطالعاتی که صورت گرفته درافغانستان بیش از۴۰۰ نوع معادن وجود دارد که عمدتاً شامل سه کته گوری می شوند:

۱ـ معادن فلزی

۲ـ معادن منرالهای صنعتی

۳ـ معادن مواد ساختمانی

معدن آهن (حاجیگگ) دربامیان دارای ذخیره بیش از دوملیارد تن ، با فیصدی ۶۲-۶۹ فیصد، معادن آهن در ولایات بدخشان، بغلان و قندهاربا ذخایر و فیصدی های مختلف، مطالعه و تثبیت گردیده است. معادن مس در ولایات لوگر، زابل، قندهار وهرات به اشکال ترسباتی، مگماتیکی ومیتامورفیکی یافت میشود، عمده ترین آن معدن مس عینک لوگراست که درفاصله ۳۰ کیلو متری شهرکابل قرارداشته واز قسمت های مرکزی، جنوبی وغربی تشکیل گردیده است.« ضخامت اعظمی سنگ معدنی که توسط برمه تثبیت شده به ۶۰۰ متر میرسد.» مقدار متوسط مس درسنگهای اکساید شده به ۲،۱فیصد میرسد که درترکیب آن عناصر کوبالت ونقره نیز موجود است. استخراج این معدن به شکل برهنه و زیرزمینی مطالعه گردیده است.(**)

معادن طلا درولایات بدخشان، بغلان (قره زغن، دوشی )، زابل، غزنی و قسماً به شکل رسوبی در ولایت تخار، مطالعه و تثبیت شده است. معادن جست و سرب در ولایات غور، هرات، پکتیا و درساحات مرکزی افغانستان وهمچنان درنورستان وقندهارمعادن سرب وجست تا « ذخیره به مقدار ۹۰۰۰ تن متریک موجود بوده که ایجاب مطالعات بیشتر را مینماید.»

درافغانستان همچنان میتوان از موجودیت معادن سیماب، نقره، المونیم، لیترایت ( تاله وبرفک ولایت بغلان و ولایت زابل)، اسبست، بیرایت (سنگلان هرات وغوربند)، گچ، پوتاشیم، سلفر، نمک طعام (تخار و فاریاب)، تالک ( ماما خیل واچین) ننگرهار، احجار کریمه چون یاقوت، زمرد، تورمالین، لاجورد، انواع سنگهای مرمر و رخام، منرالهای نادره چون برلییوم، کوارتز، یورانیم (خانشین هلمند) [اگرباقی مانده باشد] ، نفت و گاز(ولایات شمال وغرب کشور)، لیتسیوم (غزنی)، ذغال سنگ ( ولایات بغلان، هرات، تخار) ... وده هاو صدها منرال های دیگررا نامبرد.

متاسفانه براساس جنگ ها واحتلافات قومی دراکثر مناطق افغانستان، این معادن به شکل درست و تخنیکی ان استخراج نمی شوند. با چنین نوع استخراج ها، نه تنها رگه های معدنی صدمه دیده ومقداراستخراج مواد معدنی، تقلیل می یابد، بلکه اشکال خورد و ریزه آن در بازاربین المللی، خریدارکمتر دارد.

قرار نوشته از(غلام جیلانی وهاج) در فیسبوک، « معدن طلای قره زغن ( دوشی ولایت بغلان) درزمان حاکمیت پرفیسورربانی و تسلط جنبش ملی در صفحات شمال کشور، توسط دستگاه کوچک ریگریشن، سنگ طلا به شکل ریگ اماده شده و جهت ذوب به ایران انتقال داده می شد. طی ۱۹ سال اخیرسروی این معدن به یک کمپنی امریکایی بنام کریستال به ارزش ۵۰ میلیون دالر سپرده شده و بعداً جهت استخراج، دوباره معدن به اختیار همین کمپتی واگذار گردید .»

با سروصدا و آمدن طالبان درافغانستان، اینجا و آنجا از چور وچپاول و بخشیدن این و آن معدن به افراد و کشورهای معین نیز وجود دارد. براساس قانون های اساسی درهمه دوره ها، منابع طبعی کشور به مردم تعلق دارند. نگذارید این منابع بدست دلالان و رهبران بی کفایت کشور به تاراج رود.

 *  طی دوسال کار درمعدن تالک ننگرهار به نظر من، سپین غر نه بخاطر برف بلکه بخاطر مقدار زیاد تالک که از سالها بسیار دور، بطور قاچاق استخراج و به هند بریتانیوی (بعد پاکستان) انتقال شده است، سپین غر نامیده شده است.

  ** دیپلوم ماستری را درمعدن مس عینک لوگر به شکل برهنه و زیر زمینی (۱۳۵۹) دفاع نموده ام.

 

 

امـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۱ـ ۱۵۰۷

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

 

بيا د وينو وږمې راغلې، بيا نښتی چېرته جنگ دی

بيا د شپو د جنون شور دی، بيا د لمر په کاله ننگ دی

بيا د کومې ډيوې سرته، د لمبې اندېښنه راغله

بيا د سوي وزر بوی دی، سوځېدلی کوم پتنگ دی

بيا دښمن سترگې کږې کړې، د وطن د مور ټیکري ته

بیا د خور شينکی څپونی، په تنکیو وينو رنگ دی

د ميرويس د ښار کوڅو کې، گرگيني اروا چليږي

د خوشال د ننگ پر توره، سيوری ناست د بل اورنگ دی

د هوس په نيلي سپور دی، تور طالب رسۍ په غاړه

د تقوا غر يې اوبه شو، د ثواب څلی يې ړنگ دی

تورې خولې تورې خبرې، تور مطرب، زړې سندرې

زوړ رباب، زړه نڅۍ ده، د زړې نغمې آهنگ دی

د خپل ورور په کاله خيږي، زوروي خپله ورېنداره

دا کوم دين دی، کوم رواج دی، دا د کوم کلي فرهنگ دی؟

غاړه جگه که لاليه، د زخمي وطن ځلميه

تورو شپو باندې يرغل دی، په تيارو باندې غورځنگ دی

له غيرته دې لوگی شم، د وطن سپينه سربازه

د مردانو ژوند ميدان دی، د بې ننگو مرگ پالنگ دی

له ډنډونکي نه را وځه، په بې کڅه درياب سم شه

د موجونو لامبوزن ته، د خځلو لښتی تنگ دی

غیرتي سر دې ټيټ نه شو، د تیارو وحشي لښکر ته

د سپېڅلي غرور غر دې، څومره لوی دی، څومره دنګ دی

دا چې تښتي يې له ډاره، پنجابۍ تورې لښکرې

دا خو ستا د مټو زور دی، دا خو ستا د تورې شرنگ دی.

( صدیق کاوون  )

 

 

 

بامـداد ـ  ۳/ ۲۱ـ ۱۵۰۷

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

 

 

 

آنـه تیـلیـم

آنم تیـــلی عـــــــسل تیلــــیم

شعر یم سن و غـــزل تیلیم

همت لیگ وقوت لیــــگنگ

تاریـــــــــخ توزگن محل تیلیم

شان نینگ نی هر اولوس بلر

قویاش وهم زحل تیـــلیـــــــم

بهار یشـــــــه نشــــــــــــاط برله

یشیل باغیم حمل تیـــــــــــــلیم

قوینگه مین اییغله ب کولیب

یشه دیم ای گـــوزل تیـــــــــلیم

ازبیک تیلـــــــــیم جهان تیلیـــــم

تاریخ تـــــوزگن گوزل تیـــــــلیم

 

( فوزیه یلدا اولوسی)

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۲۱ـ ۰۷۰۷

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021