آب زنید راه را هین كه نگار می‌ رسد
مژده دهید باغ  را بوی بهار می‌ رسد
 
راه دهیــد یـار را آن مـه ده چهار را
كز رخ نوربخش او نور نثار می‌ رسد
 
چاك شدست آسمان غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک می‌ دمد سنجق یار می‌ رسد
 
رونق باغ می‌ رسد چشم و چراغ می‌ رسد
غم به كناره می‌ رود مـه به كنار می‌ رسد
 
تیر روانه می‌ رود ، سوی نشانه می‌ رود
ما چه نشسته‌ایم پس شه ز شكار می‌ رسد
 
باغ  سـلام  می‌ كند ، سرو  قـیـام می‌ كند
سبزه پیاده می‌ رود، غنچه سوار می‌ رسد
 
خلوتیان آسمان تا  چه  شـراب می‌ خــورند
روح خراب و مست شد عقل خمار می‌ رسد
 
چون برسی به كوی ما ،خامشی است خـوی ما
زان كه ز گفت و گوی ما گــرد و غبار می‌ رسد
 
( مولانا جلال الدین محمد بلخی )
 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۲ـ ۱۸۰۳

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2022