یک مرگ غم انگیز

داستان کوتاه : نوشته دکتر حمیدالله مفید

در یک چشم انداز غم انگیز چاشت که ابر های سیاه پُرتندر فضای شهرهامبورگ را پوشانیده بود ، دو کبوتر سرگردان ولی ناآرام  وبا تشویش در میدان اخمن پلتس به زمین نشستند . باد سرگردان بی آغاز وبی انجامی که مسیر معینی نداشت  پر های آنها را نوازش می داد ،.

کبوتر بورسیاه ، که به نظر می رسید نر است خشن وناشکیبا به دنبال کبوترسفیدی که هیکل طناز، چشمان شفاف ، نول سرخرنگ وپر های سفید براقی داشت می دوید  و او را نول می زد. کبوتر سفید علی الرغم ازیت وازاری که  از کبوتر بور سیاه رنگ  می دید ، پُر حرارت تر وبا نشاط تر معلوم می شد ، و هنگام فرار گردنش را به پیش وپس می کشانید. کبوتر بورسیاه  که تند مزاج  ونسبت به احساسات کبوتر سفید  بی اعتنا  وخواب آلود  وشهوانی به دیده می آمد  ومانند سادیست ها  مجذوب تازش و تعدی بود  وطبع تند وسرکشی داشت از دنبال او می دوید  وبا نول سیاه وبزرگش  کبوتر سفید را  ازار می  داد.

رهگذری  که می نمایانید دوست کبوتران وپرنده ها است از یک خریطه ای کاغذی  مشت، مشت گندم  را بر روی سنگفرشهای  اخمن پلتس می ریخت.

کبوتران ومرغان سفید بحری مانند مور وملخ  به گندمهای ریخته شده  حمله  می کردند ، می چیدند و می خورند . کبوتر سفید نیز بالای گندمها  روی سنکفرشها  تازید.مگر کبوتر بور سیاه از دنبالش همچنان روان بود واو را بانول زمخت و زشتش ازیت می کرد. نه تنها خودش گندم نمی خورد ، بلکه کبوتر سفید را نیز نمی گذاشت تا از گندمهای ریخته شده بخورد. کبوتر سفید علی الرغم میل مفرطی که به غذا داشت ، ترجیح داد تا ابروی خود را بخرد واز خیر گندم خوری بگذرد. پرواز نمود و بالای کتاره های طلایی رنگ ساختمان زیبای تیاتر «شو شپیل هوس» نشست ، کبوتر بورسیاه نیز از دنبالش  پرواز کرد ودر همانجا نشست ویکبار دیگر با نول زمخت وزشتش به جان کبوتر سفید زیبا تازید. کبوترسفید چاره را حصر دید، داخل لانه شد و بالای تخمها  نشست.

کبوتر بور سیاه بابالهای غرور ورضایت در حالیکه لبخند پیروزی در نول داشت  همراه با اراده ای نیرومند مردانه پرگشود  ودرمیان کبوترهای رنگارنگ دیگر با لای سنگفرشها نشست  وبه خوردن گندمهای ریخته شده پرداخت.

کبوتر سفید در حالیکه  ابرهای شکست  واندره  بالایش سایه میفگند ، از بالا  جمع وجوش کبوتران را که با اشتیاق گندم می خوردند  ، نظاره می کرد.بوی وطعم گندم  ذرات کوچک خیالاتش را به هیجان انداخت. هر قدر بالایش فشار اورد تا بالای تخمها سینه بزند، مگر طعم گندمهای ریخته شده که به این وفور وزیاری تا حال ندیده بود ، او را مجال فکر کردن نمیداد . دل به دریا زد ، بالهای سپیدش را گشود ، پر زد واز تارک کتاره ها ی طلایی واز لانه ای که تخمهای خودش در آن به نضج ونمو می رسید پرواز نمود ودر میدانی که هنوز هم دانه های جسسته وگریخته گندم به دیده می آمد فرو نشست.ودانه های باقیمانده را به میل واشتیاق می چسد ومیخورد.

باد  هنوز هم به شدت میوزید واشکال استخوانی  کج ووج درختان را به لرزه  می انداخت ، رگه های از تندر که گاهگاهی در فراز آسمان سربی رنگ به نمایش می نشست  به وحشت هوا میفزود.

در یک چشم به هم خوردن  گندمهای ریخته  شده روی سنگفرشها که در فاصله های دور ونزدیک ریخته شده بودند ، خورده شدند.کبوتران فربه ونبرومندز یادتر وکبوتران کوچک وکم زور کمتر خوردند.

کبونرانی که زیاد خورده بودند ، به غمبر  مبزدند ومستی می کردندو این سو و آنسو دورک می خوردند.

 یک کبوتر بور روشن با چشمان سرخ شرابی مانندش ،  که شکمش سیر شده بود  سر به خود غمبر می زد، به اینسو و آنسو می  نگریست ، چون کبوتر بور نول زمخت را نیافت  ، به اطراف کبوتر سفید نیز به غمبر زدن پرداخت ، کبوتر سفید  ، که زیاد گرسنه بود ، به غمبر های کبوتر چشم شرابی اعتنایی نکرد. کبوتر بور روشن چشم شرابی  ، از بی تفاوتی کبوتر سفید سواستفاده کرد و خودرا به  او نزدیکتر ساخت ، اینبار نا شکیباتر وشهوانی تر از پیش سوی او نگریست .  یکباره بالهایش را باز کرد  وبالای کبوتر سفید سوار شد و دمش را چنگ کرد .لحظه ای  وحشتناکی  در زندگی کبوتر سفید آغاز گشت،  معلوم می شد  ،از چندین روزی که  با کبوتر بور سیاه قهر کرده بود ، این نخستین باری بود ، که لذتی خاصی از سواری کبوتر  بور روشن چشم شرابی برایش دست داد ودر پهنه ی لذات جسمی ، عنان نفس را رها نمود  وبدون وسواس وجدان خودش را در اختیار کبوتر بور روشن قرار  داد .

هنوز کبوتر بور روشن چشم شرابی  از فراز پُشت کبوتر سفید پایین نشده بود ، که کبوتر  بور سیاه از میان کبوتران ، در حالی که خشم ونفرت  در وجودش به شراره نشسته بود ، خودش را در برابر هردو کبوتر بور روشن چشم شرابی وکبوتر سفید که جفت مادینه خودش بود رسانید ،در اول تصمیم گرفت تا با آخرین قدرت وتوانایی که دارد  ، به کبوتر بور روشن  چشم شرابی حمله کند، مگر به زودی متوجه چشمان کبوتر سفید که در آن رضایت  خاطروارامش خوانده می شد ، گردید. نگاهی کوتاهی به هردو کبوتر انداخت ، بدون پشیمانی وتشویش تصمیم گرفت تا حساباتش را با کبوتر بور روشن چشم شرابی نی بلکه با کبوتر سفید ماده خودش تصفیه کند.با نول سیاه زمختش ضربات مرگباری بر فرق کبوتر سفید فرو د آورد.که  ازشدت ان سر کبوتر سفید گیچ شد و هیجانی  که از اسایش خاطر وسبکباری بیشتر  برایش ایجاد شده بود  فرونشست.

کبوتر بور سیاه  سر کبوتر سفید را  با نول زمختش چنان محکم گرفته بود که نمی توانست شور بخورد ، شدت درد وضربات کوبنده سر و را گیچ وبی حال ساخته بود تمام زور وتوانایی اش را به کار برد ، که اگر بتواند ، سرش را رها بخشد به فرایندی نریسد.

کبوتر بور نول سیاه ، بانول زمختش همچنان کبوتر سفید را  خوار وزار ساخته بود  ،  با اشاره چشمان به کبوتر بور روشن  فهماند که اگر میل دارد می تواند یکبار دیگر زهر شهوتش را در وجود کبوتر سفید  بربزاند ، کبوتر بور روشن که از سالهای متمادی عشق رسیدن به کبوتر سفید را که یگانه کبوتر چشم زیبا وسفید در خیل کبوتران بور بود  ، در سر می پرورانید ، اینک بی جنجال و به سادگی به سکوی مرادش می رسید ، یکبار دیگر با خیال سبکبار وبدون ترس از مرگ وجدال بالای کبوتر سفید بالا شد ، اینبار با لذت وکیف وبا ارامش خاطر زهر شهوتش را در وجود کبوتر سفید ریخت. اینبار کبوتر سفید نه تنها که لذت نبرد،، بلکه از این عمل وقیحانه ووحشی کبوتر بور روشن  انزجار وتنفرش را نیز نمایان ساخت و با چشمان زیبای پُر از اشکش فهماند که ای خبیث  مرا در استان مرگ  بجای اینکه کمک کنی ونجات بدهی به کام زشت شهوت تنها می گذاری .

کبوتر بور رسیاه با نول زمختش همچنان سر کبوتر سفید را به زیر گرفته بود.پس از آنکه کبوتر بور روشن کارش را تمام کرد واز بالای کبوتر سفید پاین شد ، کبوتر  بور سیاه با نول زمخت با اشاره چشمان با دیگر کبوتران نر که شاهد شهوت رانی بی درد سر کبوتر بور روشن  بودند ، فهماند که می توانند به مراد رل شان که  شهوت رانی با  یگانه کبوتر  سفید کا غذی  ماده زیبا  است  برسند . کبوتران نر ، که توقع چنین حالت را نداشتند ونمی دانستند که روزی با چنین سادگی به مراد دلشان می رسند ، یکی پی دیگری بالای کبوتر سفید زیبا بالا می شدند وزهر شهوت شان را در درون نا امید ورنجور کبوتر سفید می ریختیند.

 کبوتران کوچک و کبوتران ماده  که این صحنه ی وحشتناک را می دیدند ،  نارام شده بودند ودلشان برای کبوتر سفید کاغذی می سوخت مگر از دست شان چیزی نمی امد  و حاضر نیودند تا خود شان را در خطر بیندازند.

نول کبوتر سفید از شدت فشار مانند سنگ وسرش گیچ شده بود  وهیجانی که از اسایش خاطر وسبکباری او بر خاسته بود ، فرو نشست. احساس می کرد ، که زمینی که رویش ایستاده است  ، شکسته وخورد شده است  وزیر پایش  چیزی دیگری وجود ندارد ، با چشمان نیمه باز  ونگاه افسرده  سوی کبوتران  وادمیانی که  شاید به او کمک کنند  می نگریست ، نگاه های که در عین حال موجب می شد ، تا آدم احساس کند که در برابر او مظلومی قرار دارد ،

احساس کرد که احساس لذت در وجودش به احساس تنفر  مبدل شده است .ترس از مرگ ناراحتی  وبیقراری مبهمی بود که در وجودش رخنه می کرد ولحظه به لحظه او را به طرف خود می کشانید ، دنیا بالای سرش چرخ می خورد .

در همین هنگامه وفرصت  طفلی در میان کبوتران دوید ودرست خواست تا با لگدش بر فرق کبوتر بور نول سیاه بزند، کبوتر بور سیاه از ترس جان سر کبوتر سفید را رها کرد وپر زد وپرید ، کبوتر سفید نیز در حالی که  توازنش را از دست داده بود پر زد بجای اینکه بپرد ، پر زد ودرست در زیر تایر موتر سرویسی که از مسافر پُر بود ، شد   وچشم بر هم زدن اهریمن نا شناخته مرگ  او را در کام خود بلعید  وزندگی او  فدای حوسهای شیادانه  واحمقانه  کبوتری شد که با او  قصد شوخی  نداشت .

پایان زندگی کبوتر سفید . پایان غم انگیزی بود .

پایان شهر هامبورگ ۲۲ ماه می ۲۰۱۳ برابر به اول جوزای ۱۳۹۲  خورشیدی

 

 

 

دیدار اعضای هییت ریسه ایتلاف با دانشجویان معترض دانشگاه کابل



درچهارمین روز اعتصاب دانشجویان دانشگاه کابل، اعضای هییت رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقی خواه افغانستان، به محل تحصن دانشجویان، درجوار شورای ملی رفته وضمن دیدار با آنان حمایت وهمبسته گی ایتلاف را از حرکت مدنی دانشجویان ابراز کردند.
پوهاند داکتر محمد داوود راوش رییس دوره یی ایتلاف، در سخنانی رویکرد های مدنی ودموکراتیک را برای تحقق مطالبات صنفی دانشجویان، حق قانونی و دموکراتیک آنان دانسته و از مقامهای مسوول خواست تا به درخواست های دانشجویان رسیده گی کنند.
همچنان دستگیرهژبرسخنگوی ایتلاف، با تاکید برسخنان داکترراوش، بی اعتنایی مسوولان حکومتی را دربرابر مطالبات مطرح شده ازسوی دانشجویان، نمونه روشنی از خود کامه گی ورویکرد های غیر دموکراتیک حاکمیت کنونی خواند وافزود ما به عنوان جریان سیاسی پاسدارارزشهای مدنی ودموکراتیک از حرکت مسالمت آمیز وقانونی شما جوانان حمایت میکنیم.
دیپلوم انجنیر احمد شاهین عضوهییت رییسه  ایتلاف نیز درصحبت خود بااشاره به اینکه توصل به روش های دموکراتیک، تنها ابزار موثر برای نهادینه کردن دموکراسی درکشور است ازدانشجویان خواست که برای شکل گیری یک جنبش نیرومند وفراگیر دانشجویی تلاش کنند تا حرکت های مدنی دانشجویی به گونه مستقلانه وفراترازگرایشهای قومی، زبانی ، سمتی ومذهبی تبارز کند.
درین دیدار دوتن از نماینده گان دانشجویان، ضمن ابراز سپاس وامتنان از هییت رییسه  ایتلاف احزاب وسازمانها دموکرات وترقیخواه افغانستان، درباره مطالبات شان معلومات ارایه کردند.
دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل در اعتراض به بی اثر بودن نظام آموزشی دانشگاه، ضعف علمی، اخلاقی واداری ، شماری از استادان شان وهییت رهبری دانشکده علوم اجتماعی از چهار روز به اینطرف درجوار ساختمان شورای ملی دست به اعتصاب غذایی زده اند ولی تا کنون مقام های مسوول در حکومت ومجلس نماینده گان به درخواست های آنان رسیده گی نکرده اند.

 
اعلامیه هییت رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقی خواه افغانستان

 

 هییت رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان، از حرکت آرام ، مسالمت آمیز وقانونی دانشجویان دانشکده  علوم اجتماعی دانشگاه کابل، حمایت خویش را اعلام می کند.
به باو ما ارایه  پاسخ منطقی به درخواست های دانشجویان، درمطابقت به قانون اساسی کشور، از مکلفیت های مقام های مسوول حکومت به شمار می رود وهرگونه تاخیر درین راستا ، ماهیت ضد دموکراتیک حاکمیت کنونی را به نمایش می گذارد.
ما در حالیکه طرح خواستهای صنفی دانشجویان را حق مسلم دموکراتیک آنان می دانیم، بی توجهی وبی اعتنایی مقام های مربوط در اداره  تحصیلات عالی افغانستان را که خلاف کلیه ارزشهای مدنی وموازین دموکراسی تا چارمین روز اعتصاب آنان ، به هیچ اقدامی دست نزده اند بیانگر خصلت غیر دموکراتیک واستبدادی مسوولان می پنداریم .
ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان از کلیه نهاد های جامعه  مدنی وجریان های سیاسی متعهد به ارزش های دموکراتیک می خواهد تا همبسته گی شان را با دانشجویان معترض اعلام نموده با افزایش فشاربرنهاد ها ی مسوول حکومتی ، از حرکت مدنی ودموکراتیک آنان پشتیبانی خود را ابراز کنند.



 وضع اجتماعی افراد درشرایط جنگ

 


 

 

نوشته : عزیزه عنایت

                 

افغانستان کشور با ستانی مان طی جنگهای بیشترازسی سال خسارات زیادی را متحمل شد که داشته های مادی ومعنوی گذشته را شعله های آتش جنگ درکام خود فروبرد، و بهترین فرزندان با شهامت خویش را ازدست داد ملت سرگردان وبیچاره را مجبوربه ترک وطن نمودند، تعداد که درآنجا ناگزیراً باقی ماندند ویا مردن را نسبت به فراراز وطن ترجیح دادند با هزاران مشکلات، مثل فقر، بیکاری ازمحل زیست بیجا شدن، دست و گریبان بودند ،تعداد ازاین هموطنان در اثرجنگهای ویرانگراعضای بدن خویش را ازدست دادند ویا هم صدمات روحی دیده اند،اطفالیکه دراین د وره متولد شدند بیشترینه با خشونت، ناسازگاری هـای روزگار، دورازمحیط درس تعلیم ، بی وطنی، مایوسی و.... روبروگردیـده که این آثاردیوجنگ واستبداد رامیتوان درسنین جوانی این معصومان وطن مشاهده کرد. جوانان این دوره که درپی یافتن زنده گی خوب، سرگردانند تلاش میکنند تا مثل جوانان کشورهای دیگرزحمت بکشند کار کنند و زندگی مرفه داشته با شنـد.

امابا تاسف زمینــه کار و فعالیت  برای شان در داخل وطن میسر نمیشود تصمیم برآن میشوند تا به کشورهای همسایه ( ایران وپاکستان) سفرکنند. دولت های این دو کشوراز مجبوریت ملت افغانستان استفاده کرده این جوانان سرگردان را به بهانه های محتلف دچار مشکلات میسازند، مخصوصاً کشورایران به اتهام  دست داشتن به مواد مخدر صدها تن ازاین جوانان بیگناه را اعدام وحتا ازدادن اجساد این افراد برای فامیل های شان جلو گیری میکند .

با آنکه درطی این سالها شاهد اعدام شدن، رد مرز شدن، از طبقه چهارم اپارتمانها به پاین انداختن این جوانان وطن توسط  کارمندان امنیتی دولت ایرا ن بوده ایم ، چندی قبل باردیگر شاهد کشته شدن تعداد ازجوانان وطن درمرز ایران و افغانستان بودیم که بدون  بازجویی و تحقیق آنهارا رهسپاربسترمرگ نمودند.

تعداد دیگری ازاین دسته جوانان وطن که با گرفتن قرض ویا گرو کردن سرپناه والدین باامید رسیدن به اروپا ورهایی ازبد بختی ومشکلات با صد ها تکالیف تــا کشوریونان خود را میرسانند غافل ازاینکه چه بدبختی دیگردرآنجا به انتظارشان نشسته است بمجرد رسیدن درآنکشوربه زندان می افتند، تحقیرمیشوند،اگراززندان رها شوند به جاده ها و پارکهای آن کشورسرگردان و نالا ن میگردند. که روزها را با اشک ندامت بدون سرپناه، گرسنه سپری کرده رنج میکشند ویا اینکه نارسیده دراثر بی توجهی قاچاقبران جان های شیرین خود را در طــول راه با غرق شدن کشتی های کوچک دربحرازدست میدهند.

اگردولت افغانستان طی همین بیشترازده سال پولهای زیادکه در کشور ازجانب ممالک خارجی کمک شد،با ساختن فابریکات صنعتی،تقویه زراعت و مالداری،اعمارمنازل رهایشی درمرکزکابل ودیگرولایات کشورمیپرداخت چــرا امروزاین نیروی فعال وطن چنین آواره و سرگردان میبودندو یا درداخل کشوربه مواد مخدررومیاوردند، چون بیکاری خودش مادرامراض است . دولت اگر خواسته باشد باز هم میتواند جلو پیشرفت این زخم نا سور را بگیرد و نگذارد که جوانان بیشتری این وطن این راه پرخطرراانتخاب کنند.

نکتۀ مهمی که قابل یادآ وری است ، هربارازطریق رسانه ها شنیده میشود تعداد ازافغانان توسط مرزبانان دولت ایران به قتل رسیدند،با شنیدن این مطلب درذهن هرشنونده سوالی ایجاد میشود،آیادرمرزافغانستان با ایران،قانون ویا مانع وجود ندارد که این افرادازسرحد افغانستان به آسانی عبورکرده درآنسوی مرزتیرباران میشوند؟ ویا موظفینی درآنجا گماشته شده اند که با غفلت دروظیفه وبی مسوولیتی آنان همه این مسافرین توسط قاچاقبران به آنسوی مرز انتقال داده میشوند؟

پس اگرچنین باشد دشمنان وطن نیزباسو استفاده ازاین وضعیت بدون اسناد رسمی واجازه نامه میتوانند که صدها کیلو مواد منفجره وانواع سلاح را ازآن سوی مرز باخود به خاک افغانستان انتقال بدهند.اگرچنین باشد این حالت، اوضاع افغانستان رابیشتترازپیش نگران کننده خواهد ساخت. دولت پاکستان که خود دشمن دیرین افغانستان است وتروریزم را بخاطرویرانی  افغانستان تربیه وبرای ریختن خون ملت افغان و ویرانی وطن اعزام میدارد به آن هم قناعت نکرده، با پرتاب راکتهایش بالای خانه های مردم ومناطق سرسبـزدرولایت کنردریغ نمیکند که این خود دشمنی علنی دولت پاکستان را ثابت میسازد

ملت افغانستان که از این همه بیدادگری های این دوکشوربه ستوه آمده است بارها با،راه اندازی تظاهرات وبلند کردن صدا به نتیجۀ نرسیده اند.زیرا گوش شنوایی برای شنیدن این همه رنج ودرد نه دردولت مردان کشورونه درارگانها ی بین المللی وجـــود دارد .باتاسف باید گفت که مسوولین بلند پایه افغانستان بجای اینکه به حال ملت و وطن فکرکنند با مسایل قومی ،زبانی، مذهبی،انتخابات،پول اندوزی مصروفند که نمیشود با چنین وضع درد ملت بیچاره را دوا کرد.

زنان افغانستان که بیش ازهمه باررنج واندوه این جنگها را بدوش کشیده اند، نسبت به هروقت دیگرشاهد بدبختی های آنان طی ده سال اخیرباوجودموجودیت صد ها نهاد وارگان به دفاع ازحقوق زنان درکشوربوده ایم وهنوزهم خشونت علیه زنان پایان نیافته است دیده میشود که دختران افغان ازاثرظلم دست به خودکشی میزنند ویا ازجانب مردان دربرابرضرب وشتم ویا مرگ قرار میگریند که این همه ازعدم تطبیق قانون منع خشونت علیه زن و تسلت نداشتن دولت به روستاهای کشورمیباشد که توجه دولت را دراین زمینه خواهانیم .

بعضی ازنقاط وطــن تحت تسلت طا لبان قرارداردودرآن مناطق قانون غیرمنطقی طالبانی تطبیق میشود.طبیعی است که طالبان درضدیت با زنان قراردارند وهیچ گاه به زنان احترام قایل نیستند،آنچه ظلم راکه روا میدارند بالای زنان کشوراجرامیکنند که مردان عادی این مناطق نیزتحت تاثیر طالبان بوده با زن ستیزی عادت کرده اند درخانواده با دختروهمسر خود رفتاردرست ندارند.بخاطرآن است که دختران وزنان این دوردست های افغانستان حقوق شان پامال وتحت ظلم و ستم قرار میگیرند.عده اززنان که شوهرو یا نان آوران شانرا ازدست داده اند با سختی های زندگی شب و روزرا سپری میکنند که اطفال چنین فا میل ها بجای درس و تعلیــم به کارهای شاقه گماشته میشوند ،اگر توجهی از جانب دولت به حال این اطفال نه شود آیندۀ این معصومان نیز نگران کننده اسـت.

درکشورهای اروپایی،امریکا، کانادا تعداد از فعالین حقوق بشر تلاش کرده اند انجمن ها،اتحادیه های همبستگی،نهادها به دفاع از حقوق زنان کشورومنسجـم نمودن زنان افغان، درکشورهای فوق الذکرایجاد نموده اند که این خود فعالیت مثبت بخاطرمتحد نمودن زنان کشوردرنقاط متذکره میباشد که این همه کاروفعالیت آنان قابل قدروتحسین است.امید وارم که این نهادهای اجتماعی با ارتباط با ارگان های ذیربط داخل افغانستان، و نهاد های بین المللی تماس برقرار نموده به پشتیبانی اززنان رنج کشیده واوضاع سیاسی کشورگامهای مثبت گذاشته با همبستگی واتحاد تمام هموطنان عزیزمان راه بیرون رفت ازحالت فعالی افغانستان را بیابیم.

 

 چرا یک جوان افغان دریون تال دهنش را بخیه کرد ؟

گاهنامه یک رویدار

نوشته : دکتر اسد محسن زاده

از سالهای چندیست که با اساسگذاری « کمیته عمل برای انسانیت بیشتروهمگرایی درکیرنیتن »۱ هموند آن بوده یکجا با شماری از نهاد های حقوق بشرازحقوق ومنافع پناهجویان ازآنشمار پناهجویان افغان در این ایالت دفاع  و حراست مینمایم. بادرنظرداشت اینکه تا دوماه پیشترحزب راستگرا افراطی ضد خارجی ها ( اف پی کا ـ شاخه ای از حزب آزادی اتریش)۲ در این ایالت حاکم و برسرنوشت انسانها فرمان میراند ،هرنوع رویارویی با این حزب و بیگانه ستیزی آن کار دشوار وخطرناک بشمار میرفت.

روز دوشنبه یکی ازمسوولین کمیته برایم زنگ زد وگفت که افغان پناهجویی دهنش را دوخته و او رابه بیمارستان انتقال داده اند. با هم قرار گذاشتیم تا ساعت پنج شام باهم آنجا برویم. نه نام این وطندارمان را میدانستیم و نه محل بود وباش اش را و نه اینکه در کدام اتاق و در کدام سرویس بستری است.

من و خانم انگیلیکا۳ شروع کردیم به پرس و پال. وقتی نام وی را دانستیم برایمان گفتند که وی چند ساعت قبل رخصت شده و به هایم و یا کمپ خود برگشته است.برای یکی ازباشنده اقامتگاه زنگ زده و خواستم بدانم که  با این هموطنمان چه رخ داده و وی حال در کجاست ؟

داستان را بازگو کرد و گفت که تا هنوز به منزل برنگشته است. باهم وعده گذاشتیم که فردا بدیدن شان می آیم.

با دانستن نام وجای بود و باش این هموطن من وانگیلیکا دست بکارشدیم وچند دوست ژورنالیست را دعوت به همراهی نمودیم.

با گروهی ازپناهنده گان قرارگذاشتیم تا درکنارجنگلی باهم ببینیم. دربین جوانان سالم نایب خیل که چهار روز قبل دهنش را به عنوان اعتراض دربرابر نارسایی و کاستی های شمارمند درنظام پناهنده گی ایالت کیرنتن بخیه کرده بود را پیدا نمودیم. 

 

وی آنچه را از سرگذشتانده بود بازگو نموده و خبرنگاران ازآن یادداشت گرفتند و پسانترجوانان دیگر نیزمشکلات و ناهنجاری های را که با آن دست وگریبان اند را بازگو کردند.البته قبلاً باهم به توافق رسیده بودیم که چون این کنش سالم نایبخیل در برابرسواستفاده ها و برخورد ناجایز اداره پناهنده گی و مالک هایم بوده فقط به آن میپردازیم.

فردای آن روز دو رخداد با اهمیت صورت گرفت : روز نامه نامدار اتریش گزارش مفصلی از وضع ناهنجاری که دراین کمپ در برابرپناهجویان وجود داشته و زمینه ساز این برخورد اعتراضی سالم نایب خیل شد از خامه نویسنده و گزارشگر معروف این روز نامه خانم الیزابت اشتینربه نشررسانید.۴ با نشرگزارش دربخش انلاین روزنامه جروبحث گسترده ای در باره ناهنجاری های نامبرده شده در گزارش وسو بهره ازپناهجویان براه افتاد.سایر رسانه های اتریش هم این خبررا گزارش کردند.  

با پخش خبرگزارش در استاندارد ، مسوولین اداره پناهجویان با یاری مسوولین کمپ دست بکارشده و

با یک تیم تلویزونی ( شبکه دوم تلویزون ملی اتریش) و جمع کردن سه جوان افغان ازوضع در این اقامتگاه پناهجویان قضیه را وارونه جلو دادند.خبر همان روز در بخش انلاین تلویزون و شام در برنامه اصلی تلویزون به نشررسید.

در همین روز حکمران یا رییس ایالت که برای شرکت در نشست سران ایالات دیگر اتریش در شهر بریگنس رفته بو؛ وقتی از مساله باخبرشد به دفترش دستورداد برای فردا برنامه دیدنش با پناهجویان و صاحب هایم (هایم که معنا لیلیه را دارد به محل بود و باش بکاربرده میشود و همان کمپ پناهجویان میباشد ـ نگارنده ) بخاطربدست آوردن اطلاعات دست اول وگفتگو با پناهجویان افغان را پی ریزی نمایند. با اگاهی از این مساله خواستم با انگلیکا فردا آنجا برویم .ریس دفتررییس ایالت گفت که وی فقط با چند کارشناس اداره پناهنده گی آنجا میرود.ناگفته نباید گذاشت که رییس ایالت درعین حال مسوولیت امورپناهجویی را نیز به گردن دارد. فردای آنروز رییس ایالت درفضای دوستانه و پرمحبت با باشنده گان کمپ که فقط جوانان افغان اند از نزدیک دیدن نموده و با آشنایی ازخواستهای شان ، کمک های معینی را درزمینه های آموزش زبان ، بهبود در وضع خوار وبار، برخورد مسوولانه از سوی مالک هایم و...  برای شان وعده داده و با پخش اعلامیه ارزشمند سیاسی درراه بهبود شرایط پناهنده گی وعده تلاش داد.

سالم نایب خیل چه میخواست و برای چه دهنش را دوخت ؟

بیشترجوانان پناهجوی افغان درکمپ های پناهنده گی دربی سرنوشتی شب و روز انتظاردریافت پاسخ ازسوی دادگاه های پناهنده گی را می کشند. شماری ازآنها پاسخ منفی دردست داشته وخواستارتجدید نظربرتصمیم اولی دادگاه می باشند.آنها حق کار وبهره از نظام آموزشی را ندارند.

آنها بدون داشتن برنامه تفریحی و آموزشی بیشترمی خوابند ویگانه برنامه ای ازقبل تعین شده آنها فقط سه وقت غذا خوردن است وبس. اداره پناهجویی و مالکان اقامتگاه ها اکثراً آنها را تحقیر و توهین نموده ، احساسات ملی و فرهنگی شانرا به باد تمسخرمیگیرند.غذای که برایشان داده میشود بیشتریکنواخت ، ناکافی و غیر صحی میباشد. اتاقها و محل بود وباش پناهجویان برخلاف نورم های تعین شده کهنه، کثیف وبا استاندرد داده شده دولت ها مطابقت ندارند. اتاق ها درزمستان بیشترسرد وخنک بوده و پولی که برای مواظبت و انجام خدمات معین برای پناهجویان تخصیص داده شده است ، توسط ادارات مربوطه وصاحبان اقامتگاه های پناهجویان مورد بهره سو قرار میگیرد.افزون براین بیشترکمپ ها درمناطقی ایجاد شده اند که تماس با مردم ممکن نبوده و پناهجویان از داشتن تلویزون هم بی نصیب اند.ایستاده گی و اعتراض در برابراین ناهنجاری ها دلیل اعتراض سالم نایبخیل و پناهجویان افغان درکمپ اشتین دریون تال اتریش بود.

کّنش پناهجویان افغان و واکنش های مهم سیاسی

کنش نایب خیل و یاران دریون تال زمینه ساز آن شد تا بخشی از نا هنجاری های موجود در نظام  پناهنده گی اتریش برجسته شده ؛ مسوولین وجامعه ازآن باخبر شودند ودر مورد آن بحث نمایند. اگرهمین اقدام شجاعانه نمی بود این ناهنجاری و کاستی ها سرپوشیده و ناحل باقی میمانند.همین اقدام مساله اتحاد وهمنظربودن میان خواست ها و منافع پناهجویان درکمپ را نیز برجسته ساخت. در جریان این اقدام و تصمیم گیریها چند تن محدودی ازپناهجویان بنابر دلیل های معین در برابرخواست و تصمیم اکثریت جبهه گیری کردند.

برخورد این سه چهارجوان ازشمار۴۷ پناهجوی افغان باشنده کمپ؛ نمونه ای ازترس ناآگانه و یا اثرگزاری تبلیغاتی سو و تهدید ها ازسوی مسوولین اداره پناهنده گی وشماری از به اصطلاح کارشناسان بی مسوولیت افغان میباشد که ازسروظیفه میخواهند پناهجویان را درترس دایمی نگه داشته و ازهرگونه اعتراض در برابر وضع ناهنجار پناهجویی آنها را بازدارند.

اینها درفعالیت هایشان از ابزارهای تبلیغاتی گروههای راست افراطی خارجی ستیز بهره برده و با بکاربردن ترمینولوژی « پناهجویان غیرقانونی » ومخالفت با اقدامات اعتراضی « بدلیل تاثیر منفی آن بردوسیه های پناهنده گی » ... از همبسته گی پناهجویان می هراسند.

بر خلاف این دید محافظه کارانه و نفی اعتراض بخاطر حقوق پناهجویی، کنش های اعتراضی پناهجویان درسالهای گذشته دستاورد های سودمندی دربهبود شرایط پناهجویی و بود وباش باخود داشته است. اعتراض پناهجویان در« کلیسای موتیف » دروین سبب شد تا مساله حق کارکردن برای پناهجویان دراتریش درسطح بلند مورد بحث و گفت وگو قرارگیرد.اعتراض پناهجویان دریونان باعث دگرگونی های معینی درشرایط بود وباش در چند کمپ پناهجویی شد. ۵ مارش پناهجویان از مونشن تا برلین و برپایی کمپ اعتراضیه دربرلین و مارش های مشابه درفرانسه و هسپانیه دستاورد های باخود داشتند.

و اما اعتراض پناهجویان یون تال چه دستاوردی باخود داشت؟

راستگرایان در تبلیغات ارتجاعی شان کمپ های پناهجویی را «هوتل های پنج ستاره » میخوانند که « پناهجویان غیرقانونی » و « سواستفاده کننده گان ازنظام پناهنده گی » اتریش در آنها درکمال آسایش وبا بهره ازهمه امکانات آسایش بهتراز« اتریشی های کارکن و زحمتکش » بسرمیبرند. این تبلیغات نادرست  و ضد خارجی ها را شماری از شهروندان باورکرده چنان میپندارند که به قیمیت کارو زحمت آنها « پناهجویان مفت خوار» درهوتل های پنج ستاره و درنازو نعمت فراوان بسرمیبرند.خوشبختانه اقدام اعتراضی در یون تال کیرنتن زمینه ساز آن شد که رسانه های جمعی

( نوشتاری ، رادیویی و تلویزیونی )۶ واقعیت در باره پناهجویان را به نشر رسانیده وزمینه ساز گفت گو وبحث های گسترده درجامعه شد.

دستاورد بزرگتر، دیداررییس ایالت با پناهجویان در اعلامیه مهم سیاسی آن نهفته است. چنین دیداری در ایالت کیرنتن اتریش سابقه نداشت. هوادارن ارتجاع در برابراین دیداراعتراض نموده و این دیدار با پناهجویان را« اهانت » به خود منحیث شهروندان این ایالت خواندند. افزون برآن دیدارو گفت وگوی رییس ایالت با پناهجویان افغان زمینه ساز اگاهی مسوولین امور از وضع و زیگنال مهمی به نشانی صاحبان وگرداننده گان کمپ های پناهجویی بود.وی باشنیدن خواست های پناهجویان وعده سپرد تا بزودی وسایل وابزار تخنیکی از نوع تلویزون ، یخچال... را در اختیار شان قرارا داده و به خواست شان را در تنظیم برنامه غذا در نظر گرفته و آموزکاز زبان المانی برایشان بفرستد.

دکتر پیتر کیزررییس ایالت کیرنتن پس ازاین دیدار اعلام کرد که : « ... سیاست جدید پناهجویی ایالت بر پایه احترام متقابل میان پناهجویان، صاحبان کمپ ها و شهروندان استوار باشد ....در آینده مسایل پناهجویی باید چهره انسانی ترداشته باشد. کرامت انسانی در هر دو سو بایست در صدر مسایل قرار داشته باشد.... گردانننده گان کمپ ها باید در کار شان با پناهجویان آموزش ببینند.»

 

 

1-Aktionskomitee für mehr Menschlichkeit und Toleranz in Kärnten

2-FPÖ,  FPK

3 -  Angelika Hödl

4- Wie der Asylwerber – Protest in Kärnten, Elisabeth Steiner, Standard, 16.Mai 2013

6Annette Groth – International ,Ausgabe 49 , Jänner 2013, S42 -46 - 5

خانم گروت عضو بوندس تاگ از حزب چپ های المان و سخنگوی مسایل حقوق بشر فراکسیون پارلمانی آن حزب  و رییس گروه پارلمانی المان ـ یونان میباشد. وی چندین بار به یونان سفر کرده و از کمپ های پناهجویان ازجمله پناهجویان افغان دیدن نموده  و تلاش های بیشماری را در راه بهبود وضع  پناهجویان در یونان انجام داده است . نتیجه تلاش های وی و فراکسیون چپ در پارلمان اروپا باعث بهبود وضع درچند کمپ یونان شد.در باره این کارد کرد ها و بهبودی های بدست آمده رجوع کنید مجله  انترناسیونال شمار 49 رو کنید.

6 -

-        ORF Online http://kaernten.orf.at/news/stories/2584561/ 

-        Kärnten heute http://tvthek.orf.at/programs/70022-Kaernten-heute vom 16.05.2013

-        Wie der Asylwerber – Protest in Kärnten, Elisabeth Steiner, derStandard.at, 15.Mai 2013

-        Asylwerber näht sich Mund zu , Kleine Zeitung 16.Mai…

-        و نزدیک به ده گزارش دیگر در رادیو اگورا و روزنامه های اتریشی

 

 

     

 

 

 

 

 

 

  

 

                           د استاد مرحوم ګل محمد لغمانی یاد

    

 د زبیر شیرزاد لیکنه  

                                                  
ارواښاد استاد ګل محمد لغمانی  په کلو ، بانډو او ښارو کی په ګلکی مشهور وه ، د استا د ګل محمد په نوم ډیرکمو خلکو پیژنده ، نوموړی دلغمان ولایت دمرکز د چهل مـټیـو دکلی اوسیدونکی وه. هغه دیوه طلایی حنجری خاوند وو. ده دغـزل ویلو ، څلوریـزو ، کیسو(داستان ) او همداشان د سروکو،" یه قربان  "بګتی" او کلیوالی سندرو په ویلو کی "خدایی" استعداداوډیرمهارت درلود. دقوی هیکل خاوند و او هارمونیه یی هم ښه غږوله.

استاد ګل محمد له پلار او نیکه نه سندرغاړی نه وو.هغه یو ترکاڼ و او" اماتور" سندر غاړی وو چی وروُورو په یوه منل شوی او خوږ ژبی هنرمند بدل شو. دده زوی ارواښاد پاینده محمد هم دخپل پلار هنری لاره غـوره او خپله کړه او د پلار له برکته دی هم منلی هنرمند شو اوډیره ښه او خوندوره هارمونیه یی غږوله دی هم دپلار په شان خوږ ژبی هنر مند وه. ، ګلکی او دده زوی پاینده محمد په سیمه کی یوه ښه هنری اومشهوره ډله وه. پاینده محمد به له خپل پلار سره کله نا کله په ټپو کی سیالی کوله؛ ښه هارمونیه یی غږوله اوهم ښه سندرغاړی وو. دپلار اوزوی تر منځ هم پریمانه محبت وه اوهم ډیر هنری رقابت. دوی دواړو به یو ځای سندرو ویلو ته را جګیدل. زوی به دیوی سَروکۍ او یا " څلوریزی" په ویلو مجلس ته رنګ او رونق ورکړ او ګلکی به په سندرو پیل وکړ. تر هغه وخته دپښتوغزل لا زلمی شوی نه وه  کوم چه حمزه بابا د خپل زړښت په وخت کی په جار وویل : "د پښتو غزله ته شوی ځوان زه دبابا کړم "  له دی وروسته دپښتوغزل مجلسونو، حجرو اودیرو ته لاره ومونده ،  کله چی دپښتو غزل مینه وال ډیر شول بیا غزل ، دغزل مینه والوهری هنری مجلس ته لار پیداکړه،  ګل محمد او زوی یی هم بیا په غزل ویلو شروع وکړه . دطلا یی ګوتو لرونکو رحم الله  به ورسره تبـلی او هفته ګل به ورسره رباب غږاوه ددوی په ګوتو کی هم ډیر مهارت وه. ما ته به دپلار اوزوی هنر، سندری او غږ یی هله لا خوند راکاوه چه ددو په منځ کی به ټپی شروع شوی او ګلکی به په ټـپو کی بند شو، هم یی خپل زوی ته اوهم دزوی مور یعنی خپلی میرمنی ته د محبت نه ډکه شکنځله وکړه اوماته د فلسفی لیونی شاعر غنی خان دکلام دا بند به رایاد شو چی ویل یی " خړورور چه په تنګه کوڅه کی غیږی ته راشی"  او یا دا چه ویل یی : " په والله چی له جنت نه به شم ستون * چه په کی وانه ورم ښکنځلی دپښتون"  دا د بی حرمتی نښه نه ، بلکه دمحبت نښه ده. هو ګل محمد استاد دلوی شهرت خاوند شو. هرچا کوشش کاوه چی ګل محمد او زوی یی پاینده د خپلو اولادونو ودونو ته وغواړی.  چا چه پیسی درلودی زمینداره او مالدار وه ښه خبره وه او پروا یی نه درلوده ، خو بیوزلو به داولادونو ودونو ته یی پیسی یا قرض کولی او یابه یی ځمکه خرڅوله ما او ریدلی وه چه واده څه له کوره او څه له پوره ، ګل محمد او پاینده محمد به یی راوستل چی له خپل "سیال" نه کم نشی. دوی ته به واده والا ښه او فوق العاده خواړه پخول ، تور او شین چای به یی هم ورکاوه او چلم به یی هم ورباندی دود کړ، او بیا به دراغلو ، ښاغلو او ځوانانو په لور درهنما په لار ښوونه وخوزیدل او په سندرو ویلو به یی پیل وکړ. ټنګ او ټکور به دلاسونو په ټکولو او شپیلکونو وهلو شروع شو " ګیسونه" به هر خوا کی لگیدلی وه؛ تکه توره شپه به دپریمانه ګیسونو له برکته لکه ورځ روښانه ښکاریده. ګلکی د پاینده محمد له خوا د " یه قربان"  په ویلو سره به یی دا سندره په خوږ اواز او طلایی حنجری شروع کړه او ویل یی:* میلمنو ستړی مه شی ښه راغلی* چه ډیر خوشحاله تر کاله راغلی * هو د وی دومره مهربانه وه چه راغلی اوښاغلی یی خپل میلمانه بلل اودمجلس ځای دراغلو کور" او یا داچه ویل یی:* وخوړم غمجنی دنیا وخوړم  *  ډیرواندیښنواوسودا وخوړم * خدایه تظاهر او ریا وخوړم " آو په بله سندره کی به یی له ټګمارانونه سخت سرټکاوه او دا سندره به یی ورته ویله : " دنیا په چل او ول دی حقیقت تللی دی * چاچی رښتیا ویلی د... کی تللی دی" . هغه ولسی هنرمند ددوه مخو انسانانو نه ډیرنفرت کاوه، اوپه مقابل کی دعاشقانو او رښتینو انسانانو سره یی ډیره مینه درلوده او همیشه به یی هر ځای کی دا خبره کوله. هغه عاشقان او صادقان تل په خپل خواږه غږ اوسندروکی نازول او ویل یی :* خوله دی کنډولی دزرو * ما نوش کړی بنګ په کی* ستا د لپو رنګ په کی " هغه عاشقان ، مسافراو مجنون هم بی برخی نه پریښوده اوویل یی : راشه دننه یاره بیرون باران دی* هر مسافر چه وینم ماښام حیران دی* او یا داچه : ته به په کوم وطن کی ګرځی* زه دی تصویر په جیب کی ګرځومه ، او یا داچه ویلی " خدایه پلار می لیونی کړی ، " دیارغیږ پسی ړونده شوګیره شومه." او یا داچه ویل یی : ویوړه ویوړه اوبو ویوړه* نازولی لیلایی ویوړه .او یا داچه ویل توری زلفی دی په مخ وهی ټالونه* هو هغوی باغ ، باغوان، ګل اوبلبل سره هم ډیره مینه درلوده د مرحوم ملنګ جان دا کلام به یی په ګډه ویل:* ګل دی شه لاسونه باغوانه* ستا په لاسوکی رامبیل چمبیل ګلونه باغوانه* په هر خیابان کی دطوطیانو اوازونه باغوانه* او یا داچه دملنګ جان مینه یی وطن سره ښودله او ویل یی:* سر می دخدای بیا دوطن دی باغوانه *وطن زمونږعزیزوطن دی باغوانه * ما ملنګ جان په کی خاپوړی کړی دینه باغوانه* افسوس ارواښاد پاینده محمد د استاد ګل محمد زوی په داسی حال کی چه څو تنه بیګناه کلیوال ورسره یو ځای په ګاډی کی سواره وه دپاکستانی او ایرانی بی حیا مزدورانو او جاسوسانو په ښخ شوی مین په لغمان کی په شهادت ورسید. هغه شهید شو منم خوتل پاتی شو ، غږ یی غلی (خاموش ) نشو بلکه زړونو ته ورسید. دشهادت هنگامه یی ټول لغمان ته او دهنر مینوالو غوږو ته ډیر ژر ورسیده. لغمانیانو اودده دهنردوستانو دخپل ولسی او خوږ ژبی هنرمند په شهادت ډیر ویرجن او غمجن شول.  دوطن او خلکو په دښمنانو یی ډیر لعنت وویل. استاد ګل محمد د خپل زوی شهادت په زړه سوری اوډیر یی دردمند کړ. ګل محمد خپل ځان ته په یوه خبره تسلیت ورکاوه : " پاینده محمد خو شهید شو منم ، خو ښه ده او خوشحاله یم چه په نامردی او دپاکستان او ایران په غلامی کی نه دی مړ شوی، بلکه په خپل کور او ټاټوبی لغمان کی مړ شوی ده" ، اوتل به یی ولسونوته چه ترینه پوښتل داسی ویلی " دا لوړی تـپی چه تاسی وینی دا په وطن مینو ځوانانو ډکی دی"  ګل محمد ته نور سندرو ویلو بی له پاینده محمده خوند نه ورکاوه ګرچه ملاګی یی هم ښه جوړه وه اودبلی خوا دهنر ساحه هم هره ورځ ورته تنګیدله. حالات بد او جنګی وه؛ د خپل پلارنی ټاتوبی لغمان نه دجلال اباد ښار ته کډه شو او دهنر نه یی علاقه هره ورځ کمید له. په وطن مینو او باانصافه ددولت مامورینو، کارکونکو ، افسرانو، سربازانو او ګوندیانو د سمدستی مرستی لاس وروغزاوه او دی یی ډیر ونازوه؛ لوږی او تندی ته یی پرینښود.خودا ولسی او خوږ ژبی هنر مند شرمیده چی له چانه څه د مرستی په توګه وغواړی سمدلاسه یی په ملکی ساحه کی دکار غوښتنه وکړه.د خدای بښلی ګل محمد د کرایی کور تر څنګ دننګرهارولایت دجلال اباد ښار په صحت عامه روغتون کی داجیر په توګه د ښه معاش په دنده وګمارل شو. او شکریی وویسته. با انصافه  ولس دده حق ادا کړ، خودزوی شهادت هره ورځ کړاوه. تر هغی چه ده هم له دی دنیا سترګی پټی کړی. نه نن او نه هم پرون داسی کور نشته او داسی موټرهم نشته چه دګلکی او پاینده محمد په خوږو اوازونو کی څو کستونه ورکره نه وی او یا یی هروخت وایی نه وری او هغوی بیا په درنښت یاد نکړی.او ددوپه هنر مثبتی تبصری ونکړی او هغوته دعا ونه کړی دهغو ځای هیڅوګ نشی ډکولی .

دهغوی روح دښاد او یاد دی ورته تل ژوندی اوسی، او اوازدی زمونږه د ژوندی ولسونو په غوږو کی په ډیره مینه تلپاتی وی،