ابراز امتنان

بدینوسیله ازآنعده رفقا، شخصیتهای اجتماعی، سیاسی و دوستان که بمناسبت وفات مادر مهربان ما،غمشریکی و همدردی نموده، درمراسم بخاک سپاری و فاتحه گیری مرحومه اشتراک و یا بوسیله تیلفون و ارسال پیامها، غمشریکی نموده اند که باعث تسلیت خاطر ما و فامیل ما گردید، صمیمانه ابراز سپاس مینماییم.

همچنان ازآن عده رفقا، دوستان و سایتهای برونمرزی که در بخش نشر و اشاعه اطلاعیه و سازماندهی مراسم تکفین و تدفین مادر ما، بذل مساعی کرده مارا یاری رسانیده اند تشکر میکنیم و از خداوند منان برای همه شان اجر عظیم خواهانیم.

 

انجنیر محمدشریف رفیق و تمام اعضای فامیل

کاکا گریزی

طنزکوتاهی ازداکتر حمیدالله مفید

 

کاکا گریزی هم خود را کاندید ریاست جمهوری کرده است.

در گفت وشنودی که با ایشان انجام دادیم از مسایلی پرده برداشت ، که تا حال در هیچ پایگاهی رسانه یی  مطر ح نکرده بودند.

پیش از آنکه به این گفت وشنود بپردازیم ، خاطر نشان می سازیم ، که کاکا گریزی نام خدا قد بلند ، اندام چاق وچله وشکم افسیت برامده گی  دارند ، که قطر کمر مبارک شان به یک ونیم متر می رسد.

پرسش نخست : کاکا گریزی به برنامه خنده روی خوش آمدین ، تا جایی که از زنده گی خصوصی شما آگهی داریم ، شما در کودکی از گیر سگ می گریختنین ، در طفلی از کشتی وپهلوانی و گیرکان وچشمپتکان می گریختین ، در سن وسال مکتب ودبستان از مکتب می گریختین ویک مکتب گریز بسیار ماهر بودین ، در جوانی از عسکری گریختین و به خارج پناه گریزی شدین ، در خارج از کار وبار می گریختین  وسوسیال می گرفتین، در جبهات جنگ با دولت ، از گیر سربازان دولتی در گریز بودین ، هنگامی که در دولت پناهنده شدین ، از مردم می گریختین ، هنگامی که به حیث وزیر دفاع مقرر شدین از حملات طالبان می گریختین ، هنگامی که در جشن هشت ثور چهار نفر طالب پای لچ وریشبمبو از ساحه مسجد عیدگاه بالای شما انداختن کردند ، نام خدا نرواری از همه اولتر گریختین هنگامی استیضاح شورای ملی از گیر پرسشهای سخت گریختین ، هنگام بر کناری از محاسبه  گریختین وحالا در میان کانیدان ریاست جمهوری نام مبارک شما به دیده می آید، تصمیم دارین با چی برنامه ای وارد این کار زار شوین ؟

پاسخ کاکا گریزی: اولتر از همه خوشحال هستم که برای نخستین بار یک برنامه  رسانه یی پیدا شده است ، که بامن مصاحبه می کند و برنامه ویا اصول انتخاباتی مرا می پرسد ، پیش از همه اجازه بدهین که در باره گریز ونقش آن در نجات تاریخ بشری کمی معلومات بدهم ، دانشمندان به این باور هستند ، که گریز یک پدیده ای بسیار بغرنج اجتماعی وروانی  ونوع مردی است ، ارسوطالیس دانشمند بزرگ یونان قدیم به این باور بود، که گریز عامل اساسی بقای تاریخ بشری  است ، بنگرید ، اگر حضرت آدم علیه السلام از گیر شیطان نمی گیریخت ، حالا نسل ادم در زمین نیمی بود، به اصطلاح تاریخ انتروپولوژی امروزی اگر انسانهای قدیم از گیر  حیوانات درنده چون شیر ، ببر ، دینوزوریا و غیره نمی گریخت ودر سوراخ های کوه ها پنهان نمی شد ، امروز نسل بشر به میان نمی آمد ، در فرایند ، به این باور می رسیم ، که گریز یک نوع مردی است وعامل بقای انسان . حالا من می خواهم تا با همین تیوری وارد کارزار انتخاباتی شوم ،  من اگر رییس جمهور شوم ، با پیشکشی تیوری گریز وفرار از مشکلات ، مشکلات را سرگردان وزیر گردان می سازم ، با گریز از جنگ با طالبان ، طالبان را سرگردان وزیر گردان می سازم ، با تیوری گریز از پاسخگویی ، پارلمان وشورای ملی را سرگردان وزیر گردان می سازم ، با فرار از فقر و بیکاری فقیر وبیکار را سرگردان وزیر گردان می سازم وبالاخره با فرار از عدالت اجتماعی وفرهنگی ، دل عدالت اجتماعی وفرهنگی را سیاه واو را سرگردان وزیر گردان می سازم. می بینید ، که در نتیجه طی یکدوره ریاست جمهوری  من همه چیز  سرگردان وزیر گردان می شوند وخودم با آرامش ریاست جمهوری می کنم .

خنده روی : جناب کاکاگریزی ! من به خدا ندانستم ، که چطور با فرار از مشکلات ، از فقر ، از بیکاری واز عدالت اجتماعی ! این همه بدختنی ها را سرگردان می سازین ؟

برادر پاسخ ساده است ، برای تان ساده تر می گویم ، شما نزد من کاری مهمی دارین ، درست!

خنده روی : بلی درست.

کاکا گریزی : هر باری که می آیند تا مرا ملاقات کنین ومشکلات تان را با من در میان بگذارین ، من خود را در گیر نمی دهم ، وشما سرگردان می شوین ، باز که آمدین ، باز از زیر ملاقات فرار می کنم ، شما زیر گردان این ملاقات می شوین ، یک بار ، دوبار ، سه بار  بالاخره ده بار ، در آخر نا امید می شوین واز ملاقات با من صرف نظر می کنین وبه خاطر رفع مشکلات تان به جای دیگری مراجعه می کنین ، همان است ، که در فرایند یا نتیجه ، مشکلات تان حل می شود ، بدون اینکه شما مرا ملاقات کنین ومن مشکلات شما را رفع بسازم. حالا دانستید ، که فرار وگریز چی دست آوردی دارد، به همین ترتیب با فرار از گیر مشکلات اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی  فرهنگی  مشکلات خود شان سر بخود راه حل پیدا می کنند وجامعه به گونه نرم وملایم از زیر مشکلات بیرون می شود و من با آرامش ریاست جمهوری می کنم.

خنده روی :  جناب کاکاگریزی ! شما این مساله را آنچنان بغرنج مطرح می کنید ، که من یک ذره هم ندانستم ، که فرار از مشکلات چی ربطی به حل  مشکلات دارد؟

کاکا گریزی: که ندانستی ،ندان ، بلایم در پست ، اینه همی سیاست من است وآن را به شما نی بلکه به آنانی که به من رای می دهند عرض می کنم ، برو خدا یارت . پایان  .

شام ۱۶ ماه نومبر سال ۲۰۱۳ شهر هامبورگ


چند قطعه شعر انتخابی ازپدر بزرگوارم  مرحوم محمد ابراهیم « کوهی لشکری» به عنوان اهدا به تمام شهدای راستین که بخاطر اهداف پاک و مقدس وطنی شان طعمه خفاشان شبگرد شدند. به ده ها هزار شهید با نام و گمنام که بدون کدام پروسه عدلی در زندان ها و صحرا ها سر به نیست شدند. روح این رفته گان شاد و قلب های پر درد غم دیده های شان در التیام باد  ( ع. بصیر دهزاد)

 

خواب شگفت

 

شبی درپرتو مهتاب تابان                

که نورش بود هرجا پرتو افشان

شبی چون قلب دانا پاک و پر نور           

سفید و روشن هم مانند کافور

نمیدانم گذارم شیر نامش               

و یا نسبت دهم با سیم خامش

مه اندر جاده بود و آسمان صاف      

گرفته نور مه از قاف تا قاف

فتادم روی بستر گوشه بام             

که تا گیرم دمی از رنج آرام

خیالاتم به هر سو داشت پرواز        

بدم با خاطرات خویش دمساز

به سوی آسمان پر ستاره               

بدم با هر طرف گرم نظاره

دو چشمانم به سوی آسمان بود         

گهی مشغول مه گه کهکشان بود

در این حالت ندانستم که چون شد    

هوا و هوش من از سر برون شد

ندانم خواب یا بیدار بودم               

و یا بیهوش یا هوشیار بودم

که خود را یافتم در بوستانی           

غلط گفتم ،که یک زیبا جهانی

عجب یک عالم بر کیف و اسرار     

که مانند اش ندیده کس در این دار

میان گلشن شاداب و زیبا               

که در گیتی نبودش مثل و همتا

نمودی هر گلش در چشم بینا          

شراب آتشین در جام مینا

درختان صف بصف زیبا و موزون   

کشیده سر بسوی طاق گردون

به هر شاخی ،زهر میوه فراوان       

که میشد در نظر هر جا نمایان

زمین اش آنچنان زیبا و شاداب        

که از هر برگ سبزه میچکید آب

به هر گلبن هزاری در ترانه            

که سر داده نوای عاشقانه

هوایش جانفزا و روح پرور            

ز خوشبوئی مثال مشک و عنبر

فضایش خوشگوار و صاف خوشبو    

 نه گرمی و نه سردی بود در او

به جوی اش آب جاری صاف و آرام         

 سفید و پاک همچون نقره فام

قصر ها دیده میشد سر به کیهان         

همه گلرنگ چون یاقوت و مرجان

سخن کوتاه آنجا آن چنان بود            

که بی مانند در روی جهان بود

نمیدانم که فردوس برین بود             

و یا او جنت روی زمین بود

نگنجد شرح آن اندر بیانم                 

بود عاجز ز وصف آن زبانم

در این جا مهت ایستادم و حیران         

گروهی گشت در چشمم نمایان

همه در بین خود خوشحال و شاداب       

همه خوش مشرب و خوش خو و خندان

بسی خوش صورت و زیبا و خوشگل   

همه خوش طلعت و شیرین شمایل

همه در تن لباس سرخ در بر              

چو گل رنگین قبا از پای تا سر

شدم در جانب آنان روانه                  

مرا کردند حلقه در میانه

مرا چون آنچنان حیران بدیدند            

چو سلک سچه دورم صف کشیدند

زمن احوال برسی ها نمودند               

به لطف و مهربانی لب گشودند

مرا در محفل خود بار دادند                

برایم جراٌت گفتار دادند

دهان خود به صحبت باز کردم            

به اول از سلام آغاز کردم

جواب خوش بدادند از سلامم               

شدند آماده از بهر کلامم

بپرسیدم شمایان از کجائید             

که چون گل جمله گی رنگین قبائید

چرا هر چیز این سان لاله گون است         

همه اندر نظر مانند خون است

یکی از آن میان بشاش و خندان           

جوان خوشگل و نیکو سخندان

تبسم در لبش چون غنچه بشگفت          

به خنده در جواب ام اینچنین گفت

تمام ما همه افغانیانیم                         

همه از این دیار باستانیم

زخاک آریانای کبیریم                     

که در مردی و غیرت بی نظیریم

همه زین کشور آزاده گانیم                

همه زین میهن جنت نشانیم

پی حفظ وطن از جان گذشتیم            

همه قربانی این راه گشتیم

شهیدان جفا های فرنگیم                 

 به خون خویش چون گل سرخ رنگیم

همه نا بود استبداد هستیم                 

 شهید جنجر بیداد هستیم

چو خون ما فدای این سرزمین است    

همانا افتخار ما همین است

همه اینها که خونین مینمایند            

همش سمبول رنگ خون ما است

کنون بهر ابد ما زنده گانیم              

 از آنجا با نشات و شادکامیم

همه شادیم از این زنده گانی           

همه داریم عیش جاودانی

در اینجا رنج و محنت را نداریم       

همانا شادکام و با نشاطیم

همیشه راحت و آسوده حالیم            

همیشه بی گزند و بی ملالیم

نه از مرگ و نه از غم در هراسیم     

ز لطف حق همیشه در سپاسیم

چو دیدی اندر اینجا حال ما را         

شنیدی قصه و احوال ما را

کنون بشنو تو از بگذشته ما             

ز حال و روز گار رفته ما

در آن دم کان سپاه خصم بیباک        

سپاه دشمن بد جنس نا باک

به فکر غارت میهن فتادند            

 به این خاک مقدس با نهادند

در اینجا فتنه ها ایجاد کردند           

به ملت ظلم و استبداد کردند

به نیرنگ این وطن اشغال کردند    

همه هستی ما پا مال کردند

از این رو دسته دسته قهرمانان      

 زنان و بیر مردان و جوانان

به منظور جهاد آماده گشتند           

بروی دشمنان ایستاده گشتند

به همرای تفنگ و داس و تلوار     

 به دشمن حلمه آوردند یکبار

چنان یک حمله جانانه کردند        

که دشمن تیت و پاش و دانه کردند

تمام دشمنان خوار و زبون شد     

 همه غرق در میان خاک و خون شد

چنان دادند درس بس ز عبرت       

برای دشمنان بی مروت

که دیگر نام این کشور نگیرند       

اگر گیرند همچو سگ بمیرند

چو دشمن خسته و برباد گردید       

وطن باری دگر آزاد گردید

چو آنها آنچنان خوار و زبون شد   

بنا قدرت شان سرنگون شد

به فکر و چاره دیگر فتادند          

پی بربادی کشور فتادند

ز روی دشمنی و کینه توزی       

برای انتقام آن تباهی

به خاک اقدس ما پا نهادند           

بدل اندیشه بیجا نمودند

ز راه خدعه و مکر و خیانت      

گرفتند این وطن را در حمایت

وطن چندی دگر زیر اثر بود       

به استثمار خصم حیله گر بود

چو این مردم همه آزاده گان اند     

به یوغ بنده گی سر بر نماند

بهم یکباره گی پیمان نمودند       

به دشمن حلمه چون توفان نمودند

طریق چاره بر دشمن ببستند      

به هر سو قدرت آنرا شکستند

چو پایش در تلک آمد گرفتار      

به آزادی ما کردند اقرار

وطن باری دگر آزاد گردید            

همه اهل وطن دلشاد گردید

چو دشمن باز تا و مار گردید         

زبون و خوار و بی مقدار گردید

از این رو در دل خود کینه دارند       

عناد و کینه دیرینه دارند

همیشه در بی آزار مایند              

شکست پیشرفت کار مایند

همیشه فتنه ها ایجاد سازند           

که تا این ملک را برباد سازند

گهی با این گهی با آن بسازند        

که تا هستی ما ویران سازند

پس ای اهل وطن هوشیار باشید     

ز فکر دشمنان آگاه باشید

که دشمن فتنه روی جهان است     

به چال و فن ابلیس زمان است

همه با هم برادر وار باشید          

ز کین و دشمنی بیزار باشید

گهی با نام این و گه با آن           

نمایند مردم ما را پریشان

برای حفظ استقلال کشور          

به هم باشید دایم یار و یاور

بجا آرید حق این وطن را          

کنید آباد این دشت و دمن را

به صلح و آشتی و یا محبت      

به قلب صاف و پا ک و بی کدوریت

نفاق و کینه را یکسو گذارید       

برادر وار دست هم فشارید

برای ملک خود خدمت نمائید     

 وطن را همسر جنت نمائید

             ***

در آنجا بود کز بستر پریدم      

به دور خویشتن کس را ندیدم

 

 فرهنگی ـ بامداد۳/ ۱۳ـ ۰۴۱۱

سخت‌گیری برکارگران مهاجردرعربستان

 

عربستان سعودی برای افزایش موقعیت شغلی جوانان، با اقداماتی ویژه، به فشار بر کارگران مهاجر غیرقانونی در این کشور افزوده است. حدود ۹ میلیون نفر از جمعیت ۲۸ میلیونی عربستان را کارگران مهاجر تشکیل می‌دهند.

  در عربستان سعودی هزاران راننده‌ی تاکسی به نشانه‌ی اعتراض به رفتار دستگاه‌های دولتی با کارگران مهاجری که بدون اجازه‌ی اقامت در عربستان به سر می‌برند، دست از کار کشیدند. بنا بر گزارش‌ها، بسیاری از کارگران خارجی این کشور را ترک کرده‌اند و برخی نیز از ترس دستگیری و بازگردانده شدن به کشورشان، پنهان شده‌اند.

اعتراض تاکسی‌رانان یکی از پیامدهای اقدامات گسترده‌ای است که مسئولان عربستان برای مقابله با کارگران مهاجر در این کشور به راه انداخته‌اند. در عربستان سعودی با سپری شدن فرصت شش ماهه‌ی تعیین شده برای کارگران مهاجر شاغل، مسئولان این کشور از هفته پیش رسیدگی گسترده به وضعیت ویزای این کارگران و برخورد با آنان را آغاز کرده‌اند.

در جریان درگیری پلیس با کارگران مهاجر روز شنبه‌ی گذشته دو نفر کشته شدند. در پی این حادثه، هزاران کارگر مهاجر، روز یکشنبه در شهر ریاض، دست به اعتراض زدند.

در مکه هم تا پایان هفته‌ی جاری ۶ هزار کارگر بنگلادشی که در حوزه‌ی کارهای خدماتی مشغول به فعالیت هستند، قصد دارند به دلیل عدم تمدید اجازه‌ی اقامت‌شان به اعتصاب خود ادامه دهند. به خاطر این فشارها، بسیاری از پروژه‌های ساختمانی به حالت تعویق درآمده است، چرا که بسیاری از کارگران مهاجر از ترس بازداشت شدن به سر کار نمی‌روند. از سوی دیگر کمبود کارگر از آغاز هفته‌ی گذشته تاکنون باعث افزایش دستمزد کارگران تا ۳۰ درصد شده است.

سود و زیان برخورد با مهاجران برای بخش اقتصاد

حدود ۷ ماه پیش مقامات عربستان تلاش کردند قوانین رسیدگی گسترده به وضعیت کارگران مهاجر و اجازه‌ی اقامت آنها را به اجرا در آورند. نتیجه‌ی اجرایی شدن این قوانین در آن زمان بدون برنامه‌ریزی قبلی، هرج و مرج بود. پیامدی که پادشاه عربستان را وادار به مداخله کرد و به دستور او دستگاه‌های دولتی اجرای این قوانین را برای برنامه‌ریزی دقیق ماه‌ها به تعویق انداختند.

اما این بار به نظر می‌رسد که اراده‌ی مسئولان برای رسیدگی به وضعیت مهاجران کاملا جدی است. بیشتر وزارتخانه‌ها و نهادهای دولتی با عملیات ویژه‌ی پلیس برای مقابله با کارگران مهاجر بدون مدارک معتبر موافقت کرده‌اند. به گزارش روزنامه‌ی “الشرق الاوسط” تنها هفته‌ی گذشته ۱۶ هزار کارگر غیرقانونی در ۷ شهر این کشور بازداشت شده‌اند. ده هزار تن دیگر هم به دلیل نقض قانون کار و قوانین اقامت دستگیر شده‌اند. عملیات تعقیب و بازرسی اقامتگاه‌های احتمالی کارگران مهاجر همچنان ادامه دارد. در روزهای آخر هفته‌ی گذشته صدها مهاجر خود را به نیروهای پلیس معرفی کردند. این زنان، مردان و کودکانی که به صورت غیرقانونی در عربستان به سر می‌بردند به مرکز استرداد مهاجران منتقل شده‌اند.

  در یک ماه گذشته یک میلیون نفر از کارگرانی که اجازه‌ کارشان تمدید نشده یا غیرقانونی در عربستان به سر می‌بردند، این کشور را ترک کرده‌اند

هرچند که این مرحله‌از عملیات ویژه‌ی نیروهای پلیس در یافتن و دستگیری کارگران غیرقانونی تا بدین جا با موفقیت همراه بوده و نشان از برنامه‌ریزی دقیق دستگاه‌های مربوطه دارد، اما به نظر می‌رسد که مقامات مسئول فکر چندانی در مورد تاثیرات اخراج این کارگران بر روی بخش اقتصاد نکرد‌ه‌اند. اکنون عربستان با مشکلی به نام نیروی کار در بخش‌هایی روبروست که بار آن تا کنون بر دوش کارگران مهاجر بود. فروشگا‌ه‌ها و رستوران‌هایی که به حالا تعطیل درآمده‌اند تاثیرات اخراج کارگران را به خوبی نشان می‌دهند. وضعیت ممکن است از این هم وخیم‌تر شود.

به نوشته‌ی روزنامه‌ی دولتی الریاض تا چندی پیش ۹ میلیون خارجی در کشور ۲۸ میلیونی عربستان زندگی و بیشتر در بخش‌های خدماتی و دفتری کار می‌کردند. تنها ۴ میلیون نفر از مجموع این افراد توانسته‌اند با سخت‌گیری‌های جدید، اجازه‌ی اقامت و کار به دست آورند. در یک ماه گذشته یک میلیون تن از کسانی که از فیلتر شرایط لازم برای تمدید یا کسب اجازه‌ی اقامت عبور نکرده بودند، این کشور را ترک کرده‌اند.

سخت‌گیری بر کارگران برای جلوگیری از شورش جوانان عربستانی

طرح سخت‌گیری در مورد کارگران مهاجر به منظور ایجاد زمینه‌های اشتغال بیشتر برای شهروندان بیکار عربستانی به اجرا درآمده است. شرکت‌های عربستان سعودی برای کسب قراردادهای پرمنفعت مجبورند ثابت کنند که درصد مشخصی از کارمندانشان را شهروندان عربستان تشکیل می‌دهند. اما همین شرکت‌ها تاکنون از نیروی کار ارزان کارگران مهاجر سود سرشاری به دست آورده‌اند.

مقامات عربستان سعودی ناآرامی‌های کشورهای منطقه مانند مصر را به دقت دنبال می‌کنند. آنها بر این باورند که با ایجاد اشتغال و فراهم آوردن رفاه برای جوانان عربستانی، امکان ناخشنودی، شورش و احیانا انقلاب این قشر از جامعه را به حداقل می‌رسانند. عربستان سعودی، بزرگترین اقتصاد دنیای عرب، می‌خواهد میزان بیکاری ۱۲ درصدی در بین شهروندان خود را کاهش دهد. اما پرسش اینجاست که آیا جوانان عربستان حاضرند کارهایی را انجام دهند که تاکنون به عهده‌ی مهاجران بوده است؟

نکته‌ای که مسلم است این است که تاوان اصلی خسارات ناشی از عملیات ویژه‌ی پلیس را بخش اقتصاد بر دوش خواهد کشید. از سوی دیگر اخراج کارگران غیرقانونی مشکلی بزرگ برای کشورهای همسایه خواهد بود. بر اساس تخمین‌ها ۵ / ۱ میلیون نفر شهروند یمن در عربستان مشغول به کارند که بخش عظیمی از آنها را کارگران غیرقانونی تشکیل می‌دهند. بازگشت این کارگران به یمن به معنی بحران اقتصادی بیشتر برای کشور فقیری مانند یمن خواهد بود.

 

صدای مردم

 

زن ستم دیده افغان میگوید :« چرا باید لت وکوب شویم. ما همه انسانیم. حق زنده گی داریم. حق استفاده از زیبایی های طبیعت را داریم. ما و شما که فرهنگ و زبان مشترکی داریم بیایید همه با هم کمک کنیم تا دیگر زنی در منطقه و کشورمان لت  نخورد و تحقیر نشود .»

 

گزارشی از یک خانه امن در پایتخت افغانستان

 

 

کانون زنان ایرانی فغانستان- کابل: ترانه بنی یعقوب و فریده غائب

 

در شهر کابل نزدیک به محله ای که به (…)* معروف است؛ خانه ای سه طبقه و …*قرار دارد که قرار است هیچ مرد افغانی از وجود آن با خبر نشود. اینجا یکی از خانه های امن ( یا به قول افغان ها شلتر) برای زنان تحت خشونت و آسیب دیده افغانستان است.
در دیدار از انجمن های غیر دولتی زنان در کابل و صحبت با زنان فعال آنها فهمیدیم چهار خانه امن در این شهر برای زنان ساخته شده است و در کل افغانستان نیز ۱۲ خانه امن وجود دارد .

در دیدار با حسینه صافی، رییس شبکه زنان افغان از او می خواهیم به ما اجازه دهد از خانه های امن زنان دیدار کنیم. حسینه می گوید بدون هماهنگی و بدون مجوز، دیدار از این خانه ها امکان پذیر نیست. با این همه او ما را به خانم ماریا اکرمی زنی که سرپرستی یکی از این خانه ها را بر عهده دارد؛ معرفی می کند. با یکی از همراهان افغان مان که مردی جوان است و در این سفر به عنوان راهنما همراهی مان می کند راهی دفتر ماریا می شویم. ماریا را در ساختمانی بسیار شیک و تازه ساخت که بعد از جنگ آمریکا به افغانستان تاسیس شده و چند سالی است به این انجمن تعلق یافته ملاقات می کنیم. از پله های مارپیچی بالا می رویم تا به دفتر ماریا برسیم. جایی که با عکس های مختلف از فعالیت های این انجمن و زنان فعال افغان مزین شده است. در یکی از عکس ها ، تصویری از ماریا را در کنار هیلاری کلینتون ، وزیر وقت خارجه امریکا که کت و دامنی آبی بر تن دارد؛ می بینی.

ماریا هم دیدار ما با خانه های امن را ابتدا به داشتن برگه ورود مشروط می کند. اما وقتی برایش توضیح می دهیم که چند روزی بیشتر به پایان سفرمان نمانده است؛ و علاقه مندیم درباره وضعیت زنان تحت خشونت گزارش بنویسیم، چندین باربه جاهای مختلف تلفن می زند تا تاییدیه ورودمان را بگیرد .

با این همه خیلی فوری و بدون آنکه مستقیم به چشمانمان نگاه کند می گوید:« دیدارتان نباید طولانی باشد. حق استفاده از کمره و ضبط صوت را هم ندارید و نباید از جزییات زنده گی زنانی که در خانه امن زنده گی می کنند چیزی بپرسید. گزارش کلی و تصویر فضا مانعی ندارد.»

ماریا برای گرفتن موتر که ما را تا خانه امن برساند ،چند باری با همکارانش صحبت می کند اما ظاهرا موتر موسسه در دسترس نیست. از او می خواهیم از موتر  اجاره ای ما استفاده کنیم، سرش را به معنی نفی تکان می دهد و می گوید نمی شود:« هیچ مرد افغانی نباید آدرس خانه های امن را بداند اینجا جایی امن برای زنده گی و سکونت زنان است. اینطور امنیتش به خطر می افتد.»

به پیشنهاد ماریا با پای پیاده و بدون همراه مان راهی خانه امن می شویم. مسیر طولانی نیست اما ماریا ما را از کوچه پس کوچه های زیادی می گذراند، آنطور که اصلا تشخیص نمی دهیم به کدام سمت می رویم.با همه اینها در طول مسیر پسربچه هایی را می بینیم که با شیطنت رو به ما می گویند: « به خانه ی امن می روید؟ » به نظر می رسد پنهانکاری ها برای ناشناس ماندن کامل این خانه چندان هم موفق نبوده؛ اما با این همه سعی و تلاش ماریا و همکارانش را برای حفاظت از این خانه کاملا حس می کنیم.

بعد از چند دقیقه ای پیاده روی به نزدیکی ساختمانی…* رنگ می رسیم که در ورودی اش بسیار کوچک است و پیرمردی که به عنوان دربان بیرون آن ایستاده است در را به رویمان می گشاید. اتاق های بزرگ و نور گیر طبقه اول با فرش های رنگی و پشتی تزیین شده اند. حیاط از داخل اتاق ها کاملا پیداست. چند درخت و یک حوض کوچک بدون آب در وسط حویلی قرار دارد .

آشپزخانه هم در راهروی مقابل اتاق ها قرار دارد. در چند اتاق هم ماشین خیاطی دیده می شود. چند دقیقه ای می گذرد تا ساکنان ساختمان دور هم جمع می شوند. ۱۳ زن در این خانه که یکی از چهار خانه امن کابل است زنده گی می کنند. ماریا برایمان توضیح می دهد:« اینجا یکی از خانه های موقت زنان برای سکونت است و هر یک از این زنان می توانند سه تا نه ماه در این خانه بمانند اما بعد از آن باید به دیگر خانه های امن منتقل شوند.این یک قانون است.»

زنان افغان در خانه امن

در یکی از اتاق های طبقه اول منتظر آمدن زنان این خانه می مانیم. یک به یک می آیند . بیشترشان لباس های رنگی و شاد پوشیده اند . پیراهن هایی بلند و گلدار اغلب . در مدت کوتاهی ۱۳ زن گرد هم جمع می شوند. این زنان در گروه های مختلف سنی قرار دارند .از خدیجه ۱۵ ساله تا خاله مملکت ۵۵ ساله.از آنها می خواهیم خودشان را معرفی کنند. خدیجه ۱۵ ساله از پیشاور پاکستان به اینجا آمده است. خدیجه زبان فارسی نمی داند . ماریا برایمان توضیح می دهد که از پیشاور سوار یک لاری شده و خودش را به کابل رسانده است:

« اوخیلی شانس آورده که راننده لاری ادم اهلی بوده و در این مسیر طولانی بلایی سرش نیاورده است . همین راننده لاری بوده که در طول مسیر متوجه می شود خدیجه از خانه اش فرار کرده و او را به وزارت زنان می برد. »

وزارت زنان خدیجه را به این خانه امن منتقل می کند. او حالا سه ماه است در اینجا زنده گی می کند. مریم ۲۰ ساله که بزرگ شده ایران است و چند سالی است به همراه خانواده اش به کابل آمده و به خاطر داشتن هوو یا آنطور که خودشان می گویند « انباق » مدتی است در این خانه به سر می برد؛ سعی می کند سرگذشت خدیجه را برایمان توضیح دهد:« خدیجه هم مثل من انباق داشت. زنی ۲۷ ساله که سه فرزند داشت، انباق اش بود . انباق و همسر خدیجه، او را مدام لت و کوب می کردند». خدیجه در ۱۲ سالگی به اجبار به عقد مردی ۲۵ ساله که همسر داشت در آمد. او به خاطر آزار و اذیت شوهرش و همین طور یافتن مادرش راهی کابل می شود. آنها برایمان توضیح می دهند که خدیجه می گوید مادرش در کابل زنده گی می کند . اما از او هیچ نام و نشانی ندارد.

از خانم ماریا می پرسیم که اگر خدیجه یا زنانی مثل او هیچ وقت کس و کارشان را پیدا نکنند چه سرنوشتی در انتظارشان است؟ که می گوید :« می توانند تا سال ها در خانه های امن بمانند.اکنون زنی را داریم که سه سال است در این خانه ها به صورت چرخشی زنده گی می کند . برای امنیت خودش جایش را گه گاهی عوض می کنیم.» او بلافاصله اضافه می کند:« یک دختر ایرانی هم در یکی از این خانه ها زنده گی می کند.از ایران به اینجا آمده و ظاهرا تحت آزار بوده و اکنون پیش ماست.»

خشونت و قطع اعضای بدن

خشونت علیه زنان یکی از مشکلات اصلی زنان ساکن در این خانه و به طور کلی زنان افغانستان است. زنان در کابل و به ویژه در ولایات افغانستان از سوی همسر و خانواده همسر تحت آزار و اذیت قرار می گیرند. در موارد زیادی دست و پای زنان با طناب یا چوب بسته می شود و آنها به شدت لت وکوب می زنند .در مورادی هم در همین حالت اعضای صورت این زنان از جمله گوش و بینی شان بریده می شود.

خیلی از زنان خشونت دیده به خاطر ترس از این موضوع خانه شان را ترک می کنند. در ابتدا ترک زنان از خانه از سوی جامعه سنتی افغانستان کمتر پذیرفته می شد و حتا مورد مناقشه جدی سیاست مداران در این کشور بود. آنها حتا به وجود خانه های امن اعتراض می کردند و آن را دلیل تمرد زنان از اعضای خانواده و همسران شان عنوان می کردند. اما در سال های اخیر آنطور که ماریا می گوید:« خشونت حتا از سوی مردان هم محکوم می شود. دیگر کمتر کسی (البته در کابل) خشونت علیه زنان را می پذیرد. با این همه هنوز در ولایات زنان زیادی تحت خشونت به سر می برند. .»

از بین زنان ساکن در این خانه امن حدود ده زن از ولایات مختلف خود را به کابل رسانده اند. آنها همه تحت خشونت بوده و بیشتر با مردانی زنده گی می کرده اند که چند زن داشتند. مریم که زبان فارسی را بهتر از بقیه صحبت می کند می گوید:« تقریبا هر روز شوهرم مرا با چوب لت وکوب می کرد.»

شیلا ۲۲ ساله هم وضعیت مشابهی دارد. به قول خودش هر روز توسط همسر و دو انباقش لت و کوب می شده است. خاله مملکت ۵۵ ساله با دختر ۱۲ ساله اش ازبک هستند و از جوزجان به اینجا آمده اند.مریم درباره آنها نیز برایمان می گوید« خاله مملکت و دخترش هم به شدت لت وکوب می خوردند. تا اینکه دامادش به جرم قاچاق مواد مخدر به زندان افتاد. او ۱۵ سال حکم حبس دارد. »

راضیه  ۴۰ ساله با پسر شش ساله اش اقبال هم در خانه امن زنده گی می کند. شش فرزند دارد و به خاطر آزارهای خشویش به اینجا پناه آورده است . قرار است همسرش خانه ای جداگانه برایشان تهیه کند تا دوباره به سر زنده گی اش برگردد. شوهر راضیه می داند که همسرش کجاست و حتا گاهی به دیدن شان می آید. او قبلا شاغل بوده و به قول خودش فرزند کلانش ۱۸ سال سن دارد: « نمی توانستم اجازه دهم خشویم همچنان به توهین هایش به من و فرزندانم ادامه دهد.»

در اینجا ماریا که ناظر همه ی گفت و گوهای ما با این زنان است به زبان انگلیسی رو به ما می گوید:« خواهش می کنم بیش از این وارد جزییات زنده گی خاله مملکت ودیگر زنان نشوید . همین قدر کافی است.»

زنی بلند قامت با چشم و ابروی مشکی که خود را از قوم پشتون معرفی می کند ناگهان به میان سخنان ماریا می آید و با لحنی هیجان زده و با لهجه غلیظ رو به ما می گوید:« چرا باید لت وکوب شویم. ما همه انسانیم. حق زندگی داریم. حق استفاده از زیبایی های طبیعت را داریم. ما و شما که فرهنگ و زبان مشترکی داریم بیایید همه با هم کمک کنیم تا دیگر زنی در منطقه و کشورمان لت  نخورد و تحقیر نشود .»

خانم ماریا تذکر می دهد که دیگر باید خانه را ترک کنیم. با نگاهی کوتاه به طبقات بالای ساختمان که در آن برای این زنان کلاس های خیاطی،نقاشی،گلدوزی و حتا سوادآموزی برگزار می شود؛ این خانه را ترک می کنیم.

 

 

* تمام این موارد به منظور حفظ گمنامی خانه ی امن زنان کابل در این گزارش حذف شده است.عکس نیز تزیینی است

 

اجتماعی ـ بامداد۱/ ۱۳ ـ ۰۱۱۱