وداع همیشه گی اروپا با رفـاه
نوشته : رضا نعیمی
اروپا ۷ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد، ۲۵ درصد اقتصاد جهان را دربرمیگیرد، اما ۵۰ درصد بودیجه جهانی رفاه را مصرف میکند.
از نظر جورج ازبورن، وزیر مالیه انگلستان که اخیراً این سخن را برزبان راند، چنین وضعی نمیتواند پایدارباشد. از یک نظر، اعلام این امراز طرف مقامات انگلیسی که معمولاً سیاستهایی در پیش میگیرند که آمیزهای از نولیبرالیسم امریکایی و سوسیالیسم اروپایی است، شاید چندان تعجبآور نباشد، اما نگاهی دقیق تر به وضعیت اتحادیه اروپا نشان میدهد این سخن پربیراه نیست و اکنون تردیدهای جدی درباره امکان ادامه سیاستهای رفاهی در کشورهای اروپایی ابراز میشود.
در واقع، بنظر میرسد که مقامات اتحادیه اروپا میکوشند این حقیقت را درمیان شهروندان خود جا بیندازند که آنچه بهعنوان تدابیرریاضت کشی درشماری ازکشورهای عضو آغاز شده است، امری موقتی نیست، بلکه تعدیل اجباری توقعها و معیارهای زنده گی برای اکثریت جمعیت جامعه است. ازبورن در بخش دیگری از سخنان خود گفت در خلال ۶ سال گذشته، اتحادیه اروپا متوقف مانده است، درحالیکه در همین مدت اقتصاد هند ۳۳ درصد واقتصاد چین ۵۰ درصد رشد کرده است.
به گفته وی، پیشبینی میشود در خلال ۱۵ سال آینده سهم اروپا ازتولید جهانی نصف شود. آزبورن هشدارداد اگراین وضع اصلاح نشود، اروپا دچار زوال میشود. این درحالی است که در خلال سالهای اخیر، شماری ازکارشناسان یادآوری میکنند روند انتقال ثروت از غرب به شرق آغاز شده است.
از سال ۲۰۰۸ که بحران مالی از امریکا آغاز شد و سپس به اروپا کشیده شد، بسیاری ازکشورهای اروپایی ناچار شدهاند بر هزینههای رفاهی به نسبت تولید ناخالص داخلی بیفزایند. در انگلستان، از سالهای اولیه هزاره جاری بر شمار دریافت کننده گان کمک دولتی افزوده شد، به طوری که حجم کمکهای بیکاری، مسکن و مستمری طی ۱۳ سال از ۱۸.۶ درصد تولید ناخالص داخلی به ۷.۲۳ درصد رسیده است که فقط از امریکا، پرتگال، ایرلند و هسپانیا بیشتر است.
اما المان در همین مدت فقط ۱.۵ درصد تولید ناخالص داخلی به هزینههای رفاهی اضافه کرد. اضافه شدن هزینه های رفاهی ضرورتاً بهمعنای بهبود کیفیت خدمات نیست، بلکه عمدتاً از افزایش شمار خدماتگیرنده گان ناشی میشود. اما در ۳ سال گذشته، بیشتر کشورهای غربی ناچار شدند کمربندها را محکمتر ببندند. آلمان ظرف این ۳سال، ۴.۳ درصد تولید ناخالص ملی از هزینههای رفاهی خود کاست و سوئیس ۷ درصد.
براساس آمار در انگلستان از سال ۲۰۰۸ ، قیمتها سالانه ۳تا ۴ درصد افزایش یافته است، اما افزایش دستمزدها در حد ۱تا ۲درصد بوده است. در نتیجه دستمزد واقعی بین سالهای ۲۰۰۸تا ۲۰۱۲، حدود ۵/۸ درصد کاهش یافته است. شماری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا اکنون برای کاهش هزینههای رفاهی، مهاجران را هدف گرفتهاند. از سال گذشته که دیوید کامرون نخست وزیر انگلستان قوانین رفاهی را اصلاح کرد، دریافت کمک از سوی مهاجران دشوارتر شد. حتا قوانین آزادی تردد شهروندان کشورهای عضو اتحادیه زیر سوال رفته است. آنان نیز به مانند مهاجران نمیتوانند از کلیه کمکهای رفاهی در کشورهای میزبان برخوردار شوند.
با توجه به آنکه بهار فصل برگزاری انتخابات در برخی کشورهای اروپایی است، از هماکنون احزاب مختلف موضوع کمکهای رفاهی را به بخشی از برنامه تبلیغاتی خود بدل کردهاند. در المان، حزب اتحادیه سوسیال مسیحی معتقد است تمام شهروندان المان شامل خارجیها و دیگر شهروندان کشورهای اروپایی باید مشمول دریافت کمکهای رفاهی شوند. به گفته رهبران این حزب، قوانین رفاهی حوزه اختیارات ملی کشورهای اروپایی محسوب میشود و ارتباطی به سیاست گذار دربروکسل ندارد.
پیشتر برخی مقامات اتحادیه اروپا گفته اند که آزادی تردد شهروندان اتحادیه در کشورهای عضو به معنای حق برخورداری آنان از تمام کمکهای رفاهی کشور مقیم نیست. در حال حاضر، طبق قوانین اتحادیه اروپا، شهروندان اتحادیه پس از ۵ سال اقامت درهرکشوری میتوانند تقاضای کمک رفاهی کنند.
مخالفان تدابیر ریاضت کشی در اروپا میگویند عامل اصلی بحران بدهی بانکها بودند. به گفته آنان، بانکها بهگونهای عمل میکنند که هرگونه سود فقط نصیب سرمایه داران آنها میشود، اما زیانهای عملکرد فاجعه بارشان دامنگیرهمه میشود. عدهای دیگرهم میگویند موضوع کمکهای رفاهی در اروپا اساساً ناشی از بالا رفتن سن جمعیت است و هرگونه تغییر درسیاستهای رفاهی باید این حقیقت را درنظر بگیرد. به نظر میرسد مردم اروپا تدریجا این حقیقت را میپذیرند که ریاضت، گذرا نیست و به معنای تعدیل انتظارها و کاهش سطح زنده گی برای همیشه است.
بامداد ـ اجتماعی ـ ۱۴/۲ـ۰۳۰۲
برتولت برشت
دختر كوچولوی صاحبخانه از آقای « كی » پرسید:
اگر كوسه ها آدم بودند، با ماهی های كوچولو مهربان تر میشدند؟
آقای كی گفت :
البته ! اگر كوسه ها آدم بودند،
در دریا برای ماهی ها جعبه های محكمی میساختند،
همه جور خوراكی توی آن میگذاشتند،
مواظب بودند كه همیشه پر آب باشد.
هوای بهداشت ماهی های كوچولو را هم داشتند.
مثلاً وقتی یک ماهی کوچولو باله اش را زخمی می کرد
بهش می رسیدند تا زود و بی هنگام نمیرد.
برای آنكه هیچوقت دل ماهی كوچولو نگیرد،
گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میكردند،
چون كه گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است !
در آن جعبه های بزرگ برای ماهی ها مدرسه هم می شاختند.
در آن مدرسه ها به ماهی کوچولوها یاد میدادند
كه چطوری به طرف دهان كوسه ماهی شنا كنند
ماهی کوچولوها می بایست جغرافیا هم یاد بگیرند
تا بتوانند کوسه ماهی هایی را که این طرف و آن طرف لم داده اند پیدا کنند.
درس اصلی ماهی های کوچولو اخلاق بود.
به آنها می قبولاندند كه زیبا ترین و باشكوه ترین كارها برای یك ماهی کوچولو این است كه خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یك كوسه ماهی كند.
به ماهی های كوچولو یاد میدادند كه چطور به كوسه ماهی ها معتقد باشند
و از آن مهم ترچطوری خود را برای یك آینده زیبا مهیا كنند.
آینده یی كه فقط از راه اطاعت به دست می آید.
ماهی کوچولو ها می بایست از همه اندیشه های مادی
و از تمایلات مارکسیستی پرهیز کنند،
و اگر یکی شان دچار چنین گرایشاتی بشود،
دیگران وظیفه شان حکم می کند که کوسه ها را خبر کنند.
اگر كوسه ها آدم بودند،
در قلمروشان البته هنرهم وجود داشت:
از دندان كوسه تصاویر زیبای رنگارنگ می كشیدند،
دهان و گلوی کوسه ها را به شکل زمین بازی و تماشاخانه در می آوردند.
ته دریا نمایشنامه هایی روی صحنه میآوردند كه
در آن ماهی كوچولو های قهرمان شاد و شنگول به دهان كوسه ها شیرجه میرفتند.
همراه نمایش،
آهنگهای محسور كننده یی هم مینواختند كه بی اختیار
ماهی های كوچولو را به طرف دهان كوسه ها میكشاند.
در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت كه به ماهیها می آموخت:
« زندگی واقعی در شكم كوسه ها آغاز میشود »
اگر کوسه ماهیها آدم بودند
ماهی کوچولوها دیگر برابر نبودند:
گروهی عالی مقام و صاحب منصب بر دیگران فرمان می راندند،
ماهی هایی که بفهمی نفهمی بزرگتر از بقیه بودند
اجازه داشتند کوچکترها را میل کنند.
و این خودش به نفع کوسه ها بود
چون از این راه برای خود آنها لقمه های بزرگتری آماده می شد
از این مهم تر،
ماهی هایی که معلم بودند، یا رییس یا مهندس یا قوطی ساز،
مدام به ماهی های دیگر امر و نهی می کردند.
مطلب را درز بگیرم:
اگر کوسه ماهی ها آدم بودند
زیر دریا هم تمدن وجود داشت.
بامداد ـ فرهنگی ـ ۴/ ۱۴ـ ۰۱۰۲
در حمایت و پشتیبانی از فراخوان محترم سلیمان کبیر نوری
« زنان، مادران، دختران وطنم به پا خیزید»
نجیبه آرش
خواهران و مادران عزیز، محتوای این فراخوان بسیار بزرگ است۰ زیرا این عنوان در حد یک شعار نیست۰ بلکه آتشی است دامن جامعه ما را گرفته و کانون همه خانواده های روشنفکر و روشن ضمیر را وامیدارد تا به این فراخوان پاسخ روشن بدهند۰
زنان در تمام ادوار تاریخ چه کاخ نشین بوده اند و یا خیمه نشین بوده مورد استفاده ، آزار و اذیت مرد سالاران قرار گرفته و در آتش تعصبات ، تجاوز و زن ستیزی سوخته اند۰ در طی سه دهه تحولات، آمدن مجاهدین و در گرفتن جنگ های تنظیمی، زنان بار عظیمی جنگ ها را بدوش کشیده و آسیب پذیرترین قشرجامعه بوده اند. و متاسفانه با روی کار آمدن طالبان آخرین شمع زنده گی زنان به خاموشی گرا یید۰ طالبان زن ستیز و فرهنگ ستیز دروازه های مکاتب و مراجع کار را به رخ زنان بستند۰
در دوران به اصطلاح روشنگری و دیموکراسی رییس جمهور حامد کرزی و هجوم بیش از چهل چهار کشور جامعه جهانی به کشور ما افغانستان، زنان به شدت مورد خشونت قرار گرفته اند در طی همین ده سال ما شاهد ده ها حادثه خشونت علیه زنان ، تجاوز جنسی به زنان و اطفال، اختطاف زنان و کودکان، خفه کردن ، شکستن دست و پای زنان، بریدن گوش بینی ولب ها، سنگسارکردن ها بوده ایم۰ دیگر مصوونیت زنان کاملاً زیر سوال رفته و دروازه های آزادی به روی زنان مسدود گردیده هیچ مرجع قانونی برای شکایت بردن زنان وجود ندارد زیرا دولت مفسد و نا کاره حامد کرزی نمیتواند امنیت و قانونیت را قایم نماید۰ جنایت کاران بعد از ارتکاب جرم فرارمیکنند، دستگیری شان ممکن نیست هر گاه دستگیر هم شوند به دستگاه فاسد عدلی پول میدهند و رها میگردند۰
قانون منع خشونت علیه زنان با آنکه از طرف رییس جمهور توشح شده بود از جانب شورای نماینده گان ملت بنا به تحلیل های غلط یک عده وکلای تاریک اندیش و طالب نما تصویب نشد و رد گردید۰
و اکنون مطلع گردیدیم که کمیته تحقیق جرایم و مجازات وزارت عدلیه خواسته است که حکم سنگسار، قطع دست و پا و دره زدن را درج قانون اساسی کشور نمایند۰ جای تعجب است؟؟
مادران وزنان آزاده کشور من مختصراً نکات اساسی فراخوان مذکور را برای تان متذکر شدم۰ و از تمام خواهران ، مادران و دختران آگاه و مبارز کشورم تقاضا دارم تا پیرامون این فرا خوان نظریات شان را فرستاده و گام های عملی بردارند۰
زنان و مادران به پا خاسته کشور !
آینده از آن شماست و با حضور فعال شما در تمام عرصه های زنده گی میتوانید ریشه های فرهنگ عقب مانده و طالبانی را از فرا راه مجموع زنان کشور بر چینید۰ تاریخ ثابت نموده که تک تک رفتن دردی را دوا نمیکند پس بیایید با هم پای بکوبیم و با هم نفس بکشیم تا دشمنان را آب سازیم۰ تمام تجارب پیشکسوتان نهضت زن، تعلیم و تربیه ، تدبیر و توانایی ، حقیقت اندیشی، عشق به آزادی و صلح و وطن پرستی توشه راه تان باد۰
بامداد ـ اجتماعی ـ ۱۴/۲ـ۲۸۰۱
زنان پاکستان در اتحادیه های کارگری بزرگ فعال اند
« زنان دربدترین شرایط روزانه ۱۲ تا ۱۴ ساعت کارمیکنند و لی دستمزد شان ۴۰ تا ۵۰ درصد کمتر از کارگران مرد میباشد.»
نوشته : رخشانه منظور
در پاکستان، گروه زیادی از زنان به حوزههای گوناگون فعالیتهای اقتصادی پیوسته اند. دلیل اصلی این است که از یک سو آنان به طیف وسیعی از نیروی کار ارزان شکل دادهاند و از سوی دیگر خصلت اطاعت پذیری و مطیع بودن آنها روند کار را تسهیل میکند؛ درست به همین خاطراست که طی پنج سال گذشته شاهد افزایش تعداد کارگران زن در صنایع بزرگ در اندازههای باورنکردنی بودهایم به گونهای که در برخی از صنایع ۶۰ تا ۷۰ درصد کارگران، زن هستند. تا قبل از این، تعداد زنانی که در نهادهای دولتی مشغول کار بودند به نسبت اندک بود و بخش بزرگ آنها نیز در امور آموزشی و بهداشتی فعال بودند.ازدلایل عمده ای دیگر درگیرشدن زنان در کار و فعالیت اقتصادی، اضمحلال و فروپاشی نهاد خانواده و بحران اقتصادی است. بحران اقتصادی به ساختار تفکر سنتی و محافظه کارانه که زن را در چارچوب خانه و درخدمت شوهر، برادر و کل خانواده در نظر میگرفت ضربه سنگینی وارد کرد. بیکاری فزاینده ، فراگیر و نابسامانیهای اقتصادی خانوادهها را ناگزیرکرد به زنان اجازه دهند تا شاغل شوند و برای کار درادارات و صنایع به بیرون بروند.
اگرنگاهی گذرا به اتحادیههای کارگری درپاکستان بیندازیم ، تعداد محدودی زن را در صحنه پیدا خواهیم کرد.مکن است درگذشته علت این امر تعداد کمتر آنها در کل نیروی کاربوده، اما اکنون چنین نیست.لیل عمده عدم سازماندهی زنان دراتحادیه کارگری، طرز تفکرغلط رهبران اتحادیه های کارگری، تنگ بودن عرصه اقتصادی و اجتماعی و سیر نزولی عمومی وضعیت اتحادیه های کارگری است.
در بخش دولتی
در بخش دولتی زنان در حوزههای بهداشت، آموزش و پرورش،PTCL یا مخابرات پاکستان، PIA یا خطوط هوایی پاکستان، WAPDA یا سازمان توسعه آب و انرژی، اداره پست، راه آهن، بانکها و دیگر نهادها مشغول به کارند.
هزاران پرستار زن در یخش های بهداشتی مشغول کاراند. اگرچه آنها انجمن خاص خود را دارند اما فعالیت این انجمن آن چنان که باید موثر نیست. قبل از آن که ضیا الحق اقدام به بستن اتحادیهها کند، اتحادیه های فعالی حضور داشتند که زنان فعال و پرشوری را در حوزهی عملکرد خود جای داده بودند. زنان نقش قابل توجهی را در دو اعتصاب بزرگ در بیمارستانها ایفا کردند و ناگزیر شدند در دوره اول نخست وزیری نوازشریف به خاطر پافشاری بر تداوم اعتصاب از شغل خویش صرف نظر کنند.
خیانت و مصالحه رهبران اتحادیه و استراتیژی های نادرست آنان، کارگران این بخش را چنان سرگیچ نموده است که با موجویت آنها این اتحادیه ها کاملاً غیرفعال بوده و درخواب بسر میبرند. با اندکی کار سختگیر و یک استراتژی درست، تعداد بسیاری اززنان میتوانستند در این اتحادیه ها جمع شده و پتانسیلهایشان در مبارزه سیاسی متجلی شود.
خصوصی سازی بیشتر بخش های آموزش و پرورش و بهداشت
زنان که به حیث معلم در بخش آموزش و پرورش کارمیکنند، سال گذشته دراین بخش جنبش مقاومتی به راه افتاد که عمدتاً با گامهایی چون ریاضت کشی مخالف بود. چند ماه پیش زنان معلم در اعتصاب ها و راهپیماییهایی شرکت کردند که از سوی دولت به خشونت کشیده شد.به همین شکل زنان در سند درجنبش شرکت کرده و تا حدود زیادی نقش رهبری را برعهده داشتند. این مثال نشان میدهدکه زنان میتوانند به درون جنبش آورده شوند. فعالان اتحادیهها وقتی میگویند که زنان هیچ علاقه ای به اتحادیههای کارگری ندارند اشتباه میکنند، در سند معلمانی که به گرایش ما تعلق خاطر داشتند در جنبش مشارکت داشتند.به علت صرفه جویی دولت پاکستان دربخش توسعه بهداشت و آموزش، این بخشهای مهم توسط بخش خصوصی بلعیده شد.
هم اکنون این ها سودآورترین بخشها را درپاکستان تشکیل میدهند. آنها از سویی برای خدمات بهداشتی و آموزش مبالغ هنگفت دریافت میکنند و از طرف دیگر برای انجام کار عمدتاً زنان کارگر را با دستمزد هایی که به طرز شرمآوری پایین است به خدمت میگیرند. بخش بزرگی از آنها با دستمزدهایی معادل ۷ تا ۱۵ پوند* در ماه کارمیکنند. این کارگران کاملاً متفرق و سازمان نیافتهاند و نیازعاجل برای ورود کارگران زن این بخشها به اتحادیه ها احساس میشود.
هم اکنون۷۶ هزار معلم در موسسات خصوصی شاغلند که ۶۰ درصد آنها زن هستند.
در بخش مخابرات پاکستان بیش از سه هزار زن مشغول کاراند که بخش بزرگ آنها از اعضای اتحادیههای کارگری هستند. در جنبش مقاومت و اعتصابها زنان نقش مهمی را ایفا کردهاند...در مقایسه، استانداردهای زنده گی زنان کارگر در بخش مخابرات پاکستان بالاتراست و همین امردلیل آن است که چرا آنها از نظر اقتصادی تا حدودی در مضیقه نیستند و از شرایط کاری ترکیبی برخوردارند.آنها میتوانند عملکرد بهتری در جنبش داشته باشند و با دیگر کارگران مرد همکاری کنند. در اتحادیههای کارگری بزرگ، زنان در انتخابات و رفراندومها به شکلی جدی شرکت میکنند و در برابر کسانی که میخواهند جنبش را به عقب برگردانند سرخم نمینمایند.به طرز مشابهی، تعداد بسیاری از زنان نیز در خطوط هوایی پاکستان، سازمان توسعه آب و انرژی ، بانکها و دیگر نهادها مشغول کاراند. اما چندان در اتحادیههای کارگری این نهادها فعال نیستند و تنها برای شرکت در مبارزات انتخاباتی بسیج میشوند تا رهبران بتوانند آرای مدنظر خود را به دست آورند.
زنان در راس قرار میگیرند
در بخش صنعت، بیشترزنان درصنعت نساجی، پوشاک، داروسازی، لوازم ورزشی و کارخانههای تولیدکننده ابزارجراحی مشغول کارند. دربرخی از کارخانههای بزرگ بیش از نیمی از نیروی کار را زنان تشکیل میدهند. بخش بزرگی از زنان روزمزد یا دارای قراردادهای موقتاند. این زنان دربدترین شرایط کار میکنند.آنها ۱۲ تا ۱۴ ساعت در روزکارمیکنند و دستمزدشان ۴۰ تا ۵۰ درصد کمتر از کارگران مرد است. در بیشتر کارخانهها اثری ازاتحادیه کارگری نیست. رهبران کارگری نیز نقش فعالی در سازماندهی زنان در اتحادیهها ایفا نمیکنند.
سیاستهای بازار آزاد، آزادسازی، قوانین ضد کارگری و سیاستهای ضداتحادیههای کارگری، اتحادیهها را با مخاطرات بیشماری مواجه کرده است. هیچ فدراسیون و یا رهبری کارگری در قبال مطرح کردن مشکلات زنان و سازماندهی آنان در اتحادیهها جدی رفتار نمیکند.
جدا از وضعیت زنان کارگرشاغل در ادارات شرکتهای چند ملیتی، آژانسهای مسافرتی، مدارس خصوصی، هوتلهای بزرگ و فروشگاههای زنجیرهای که به آنها اجازه تاسیس اتحادیه کارگری داده نمیشود، شرایط زنانی که در خانه یا در مزارع کار میکنند چیزی از برده گی کم نیست.درحال حاضر بیش از ۴۰ درصد زنان در روستاها فعالاند که از حقوق خاص خود برخوردار نیستند.
از دلایل اصلی عدم فعالیت زنان در اتحادیهها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- فشارهای اجتماعی و محیط بسته که به زنان اجازه نمیدهند به شکل فعال در اقدامات مشارکت کنند.
.ـ دید منفی رهبران اتحادیههای کارگری و مردسالاری حاکم، زنان را از همگام شدن با مردان کارگرمنصرف میکند.
ـ ورشکسته گی فرهنگی، محافظهکاری، محیط بسته اجتماعی و بدویت فرهنگی که از برگزاری جلسات و گردهمایی منظم مردان و زنان جلوگیری میکند.
- در شرایط حاضر، بحران و رکود جنبش اتحادیههای کارگری نیز ازاهمیت بسزایی برخورداراست.خیانت رهبری و مصالحه به شکل عمیقی کارگران را ناراضی و سرخورده کرده است.
- فشار مدیران و عوامل اجرایی در کارخانههای خصوصی ازدیگر موانع این مسیر محسوب میشود. زنان میترسند شغل شان را از دست دهند و به همین دلیل تمایلی به پیوستن به اتحادیه ها ندارند.
- محافظه کاری نهاد خانواده و تاثیرات اجتماعی بنیادگرایی اسلامی.
به منظور افزودن براهمیت و پویایی جنبش درزمانی که شاهد افزایش هرچه بیشتر تعداد زنان کارگر در بخش صنعت هستیم، ضروری است زنان با موضوعات درگیر و سازماندهی شوند. هیچ اتحادیه کارگری نمیتواند بدون وارد کردن زنان کارگر در اتحادیه، تاسیس شده و پا بگیرد. ورود زنان در اتحادیههای کارگری در بخش خصوصی پس از کنار رفتن ابرهای تیرهی دلخوری و آزرده گی میتواند به شفاف تر شدن جنبش منتهی شود.
حال این مسوولیت برعهده PTUDC * است که زنان را بسیج کرده و آنها را برای ایفای نقشی پویا در جنبش تشویق کند.
- در جاهاییکه اتحادیههای کارگری وجود ندارد میتوان حلقههای مطالعاتی تشکیل داد، میتوان به گروههای کوچکی شکل داد و خود را از نظر سیاسی مهیا کرد. این حلقههای مطالعاتی و گروهها میتوانند نقش مهمی در تشکیل اتحادیههای کارگری ایفا کنند. هماکنون مبارزهای با تمام قوا علیه مردسالاری، پیشفرضهای ذهنی و محافظهکاری برای پایان بخشیدن به تبعیض علیه زنان کارگر در اتحادیهها به راه افتاده است.
- فعالان PTUDC که در اتحادیههای کارگری بخش دولتی حاضرند، تلاشهای آگاهانه ای را برای درراس قرار دادن زنان آغاز کردهاند. برنامه شفافی برای حل مشکلات زنان در حال اجراست. گردهماییهای زنان برنامه ریزی و فعالیت شان سازماندهی شده است. حضور زنان در ساختار PTUDC تشویق شده است.
- کارخانههایی که در آنها اتحادیهها موجود است باید وادارگردند تا اجازه دهند زنان به عضویت اتحادیه درآیند، آنها باید تشویق شوند تا نقش فعالی را برعهده گیرند.
- جزوههایی در مورد مشکلات و مسایل زنان تهیه ،چاپ و توزیع گردد.
PTUDC- براین باور است که زنان میتوانند نقش مهمی دراتحادیه های کارگری و مبارزه ایفا کنند.
در حال حاضر برنامههایPTUDC بر خواست های زیرتاکید دارد:
- پرداخت حداقل دستمزد به میزان ۵۰۰،۷ روپیه معادل ۸۰ پوند که با میزان تورم در کشور متناسب است .
- حق تشکیل اتحادیه کارگری و حق غیرمشروط برای اعتصاب.
- حذف نظام قراردادی و تمام قوانین ضد کارگری.
- پایان بخشیدن به تنقیض وبازخرید و تقاعدهای اجباری، به نام مستقل شدن کالجها، مدارس و بیمارستانها.
- لغو تمام قوانین تبعیضآمیزبرعلیه زنان.
- دستمزدها و فرصتهای برابر برای مردان و زنان.
- حق استفاده از رخصتی های زایمان با دریافت دستمزد کامل.
- واین که قانون دو شاهد زن در برابر یک شاهد مرد باید لغو شود.
برگردان: بابک پاکزاد
*(The Pakistan Trade Union Defence Campaign (PTUDC
بامداد ـ اجتماعی ـ ۱۴/۲ـ۰۱۰۲
به تو ای رفیق افسرده از جبر روزگار
رفیق راه راد مردان کجا شد شهید راه پرارمان کجا شد
ز ان فــرزانه فرزندان مامت صدای شور پر الام کجا شد
تو شهبازگونه پرواز مینمودی غریو سرکش طوفان کجا شد
پلنگ گونه به دشمن حمله داشتی نهیب نعره شیران کجا شد
به اهـــدافت که مملو از خصم بــود چیتاگونه تهاجم کرده آن سیما کجا شد
به عزم رزم با آغوش بازت به خنده رفته آن سنگر کجا شد
تو همرزم شبانروزی سختی ها چرا از راه گذشتی راه کجا شد
ز دوستان ستمگر درحـــق تـو کجا شد اهل بی ایمان کجا شد
زسودای، وصال،موقف وحا ذ به دشمن تکیه زد غدار کجا شد
فروختند آن صفوف پاکنهاد را هـمه آثـار و دالــرهـــا کجا شد
به ارمان من و تو سم نها دند چه شد تاریک دل فیل پا کجا شد
ز شـوق قـدرت و سود زمانه صدای دلخراش مظهرنیرنگ کجا شد
رفیق قربان قلب با صفایت چه شد ان صدق بی همتا کجا شد
همه ازدست خودخواهان راهت کشیدی رنجها ان حقه بازانت کجا شد
وطن،فرزند، پدر، مادرهمه را زدست دادی همه آن خودفروشانت کجا شد
چرا آن نا رفیق راه وپیمان من وتو را به دام انداخته خود پنهان کجا شد
تو بودی روهی مرد قهرمان میهن
مسافر گشتی ازمیهن بگومیهن کجا شد
( ح.کرنزی )
بامداد ـ فرهنگی ـ ۴/ ۱۴ـ ۲۲۰۱