دیدگاه دیگران :
چرا تاجیکستان به صلح رسید، ولی جنگ در افغانستان ادامه دارد؟
مخالفان دولت رسمی افغانستان بویژه در دوران درگیرها همیشه در پاکستان بودند، پایگاه های امن داشته اند، از پاکستان سربازگیری نمودهاند، از پاکستان علیه دولت جنگ کردهاند و به جنگ ادامه دادند. گذشته از آن، پاکستان در مرحله هــای گوناگون در امور داخلی افغانستان مـداخـله می نمایـد. زیر تاثیر عوامل گــوناگـون پاکستان عملاً به یک عامـل ادامه جنگ در افغانستان مبدل شـده است.
قاسم شاه اسکندراف ، تحلیلگر مسایل افغانستان و آسیای میانه
امسال مردم تاجیکستان از بیستمین سالگرد امضای « سازشنامه استقرار صلح و رضایت ملی » میان حکومت و اتحاد مخالفان تاجیک که به نام « روز وحدت ملی » مسما گردیده، تجلیل نمودند. تاجیکان واقعاً توانستند در مهلت نسبتاً کوتاه در جریان مذاکرات خود به توافق برسند و به جنگ داخلی پنج ساله (۱۹۹۲-۱۹۹۷ترسایی ) خاتمه دهند که دستاوردهای بعدی جمهوری تاجیکستان و پیشرفت آن مدیون همین صلح و همین وحدت است.
بعضی از کارشناسان، صلح تاجیکان را یک پدیده بی نظیر و یا کم نظیر می خوانند. در این نوشته می خواهم به بعضی ویژه گیهای اختلافات مسلّحانه در تاجیکستان و افغانستان بپردازم که صلح را در تاجیکستان امکانپذیر ساخته ، اما با وجود تغییر نظام ها در این ۴۰ سال اخیر در افغانستان هنوز از جنگ تا صلح فاصله زیادی به نظر می رسد. تحلیل مقایسه ای را می توان در سه بعد داخلی، منطقهای و بینالمللی انجام داد.
بُعـد داخـلی
شرایط تاجیکستان در ابتدای دهه ۹۰ ترسایی که در آن اختلافات به خشونت کشیده شد، با وضعیت افغانستان فرق می کرد. در تاجیکستان گروههای مسلحِ درگیر اساساً جنبه محلی داشتند و فقط بعد از اجلاسیه ۱۶ شورای عالی ـ پارلمان ، که رهبری مخالفان اسلامی به افغانستان رفت، اتحادی به نام اتحاد مخالفان تاجیک شکل گرفت و تقریباً مخالفان یکدسته شدند که بعداً این یکدسته گی در عمل به روند مذاکرات مساعدت نمود.
در افغانستان چنین یکدسته گی در میان نیروهای مخالف دولت هیچ گاه وجود نداشت. در جریان جنگ به مقابل نیروهای شوروی و حکومت تحت حمایت آن در کابل گروههای مختلف پراقتدار نظامی و سیاسی شکل گرفتند که همیشه در میان خود اختلاف داشتند و این اختلافات حتا بعد از به قدرت رسیدن مجاهدین به آنها امکان تأمین صلح و ثبات و تشکیل دولت متمرکز را نداد و جنگ داخلی به مرحله نو وارد گردید. طالبان هم که در مرحله اول یک دسته بودند، امروز به چند گروه تقسیم شدهاند و گذشته از آن، بیش از ۲۰ گروه ستیزه جو در این کشور فعالیت دارند که این امر بی شبهه روند مذاکرات و صلح سازی را دشوار کرده است.
یکی از عاملهای مهم ادامه نزاع در افغانستان پیچیده گی بافتار اجتماعی، اختلافهای قومی، منطقه ای، سمتی، زبانی وغیره است و به نظر می رسد این کشور با یک بحران عمیق هویتی روبرو است. به تعبیری می توان گفت که در افغانستان هیچ قومی حتا نیم جمعیت کشور را تشکیل نمی دهد و این کشور اصلاً کشور اقلیتها است.
در افغانستان ظاهرا هدفمندانه نوعی از پدیده تاریخی و اجتماعی توجیه شده که رکن بنیادی آن را اصول و ارزشهای سنتی بیش تر یک قوم تعریف می کند و به مقام دیگر قوم ها به تعبیری کمتر توجه می شود. این وضعیت در حالی است که در چندین ده ساله اخیر سطح آگاهی و خودشناسی ملی این قومها خیلی بالا رفته و سیاست های تبعیض گرانه نمی تواند باعث عکسالعمل آنها نگردد.
در قیاس با افغانستان، در تاجیکستان چنین اختلافهای هویتی و فرهنگی و زبانی وجود نداشتند. مشکل اساسی تاجیکستان مشکل سیاسی، آمیخته با عاملهای منطقه گرایی و یا محل گرایی بود، نه قومی و یا اِتنیکی.
عامل دیگری که می توان گفت به صلح در تاجیکستان مساعدت نمود، این است که در فرصت نسبتاً کوتاه طرفها با میانجی گری کشورهای ذیدخل و زیر چتر رهبری سازمان ملل متحد به مذاکرات آغاز نمودند. یعنی نگذاشتند که نزاع، به اصطلاح « کهنه » (مزمن) و اختلافها عمیق تر شوند. پایگاه اجتماعی مخالفان اسلامی تاجیک و جغرافیای فعالیت آنها محدود بود که این واقعیت هم در مذاکرات صلح نقش مساعدت کنندهای ایفا نمود.
از سوی دیگر، تمایل رهبران اصلی دو طرف برای دیدار با یک دیگر از اهمیت زیادی برخوردار بود. امام علی رحمان و سید عبدالله نوری در افغانستان و ایران ملاقات و بغل کشی کردند و این ملاقات ها در عمل توانست یخ ها را در روابط دو طرف آب کند، بعضی عقدهها را بشکنند، اعتماد را به وجود بیاور د؛ و تلاش ها برای حل مشکلات را آسان تر سازند.
در افغانستان اما نزاع بسیار "« کهنه » شده است، مخالفتها عمیق و فراگیر شدهاند. تقریباً یک نسل افغانها در شرایط جنگ تولد شده و به وایه رسیده است (بزرگ شده اند) و تا جایی به آن عادت کرده است.
از سوی دیگر در طول سال های طولانی جنگ، هیچ زمینه ای برای ملاقات رهبران طالبان با رییسان جمهوری افغانستان مهیا نشده است، بین آنها هیچ اعتمادی وجود ندارد. این امر نمی تواند به روند صلح سازی مشکل ایجاد نکند.
بُعـد منطقه ای
هم در ادامه جنگ و هم در صلح نقش کشورهای منطقه، به خصوص کشورهایی که به آن جا مخالفان مسلّح پناه می برند و از آن جا فعالیت های مسلحانه خود را ادامه می دهند، خیلی مهم و معین کننده می باشد.
مخالفین مسلّح تاجیک به افغانستان پناه بردند و پایگاهها ساخته، دولت تاجیکستان را چندین سال زیر فشار قرار دادند. اما چند عامل به اصطلاح « افغانی » بود که زیر تاثیر آنها مخالفان به مذاکرات و نهایت به امضای سازشنامه با حکومت راضی شدند.
راهبران دولت اسلامی وقت افغانستان برهانالدین ربانی و احمد شاه مسعود صادقانه تلاش نمودند، تا راهبران نیروهای مخالف دولت را به مذاکرات با حکومت امام علی رحمان جلب نمایند. در حالی که رهبران مخالف حکومت تاجیکستان امید داشتند دولت اسلامی افغانستان برای جنگ با حکومت تاجیکستان به آنها کمک نماید.
اما برخلاف انتظاری های آنها در هر فرصت مناسب در افغانستان به آنها گوشزد می کردند که « اگر با جنگ چیزی به دست می آمد، در افغانستان به دست می آمد. شما کشورتان را به افغانستان دوم تبدیل ندهید، بروید با حکومت امام علی رحمان صلح کنید.»...
عامل دیگر افغانستان این بود که واقعیت جنگ افغانستان، خرابی کشور از جنگ، دربدریهای مردم، قشاقی و خشونت حتا یک قسم مخالفان اسلام گرای تاجیک را زیر تاثیر قرار داد و به مذاکره و صلح مایل نمود.
ایران هم که راهبران اتحاد مخالفان تاجیک بیش تر در آنجا اقامت داشتند و از نفوذ زیادی برخوردار بودند برای به نتیجه رسیدن مذاکرات بین تاجیکان و ختم جنگ در تاجیکستان مساعدت نمود.
در نهایت، زیر تاثیر این و دیگر عاملها هم راهبران دولت تاجیکستان و هم مخالفان درک نمودند که ادامه جنگ می تواند تاجیکستان را همچون دولت مستقل در ورطه نابودی قرار بدهد، تاجیکان را دست نگر کشورهای دیگر سازد ؛ و تاجیکستان از نقشه سیاسی جهان پاک شود. همه این، راه مذاکره و مصالحه را هموار ساخت.
مخالفان دولت رسمی افغانستان بویژه در دوران درگیرها همیشه در پاکستان بودند، پایگاه های امن داشته اند، از پاکستان سربازگیری نمودهاند، از پاکستان علیه دولت جنگ کردهاند و به جنگ ادامه دادند. گذشته از آن، پاکستان در مرحله های گوناگون در امور داخلی افغانستان مداخله می نماید. زیر تاثیر عوامل گوناگون پاکستان عملاً به یک عامل ادامه جنگ در افغانستان مبدل شده است. اگرچه مقامات پاکستانی ادعا های دخالت در درگیرهای افغانستان راعلیرغم اظهارات مقمات کشورهای غربی در این باره همواره رد میکنند.
البته این که سیاست پاکستان زیر تاثیر کدام عامل ها شکل گرفته است و تا کدام سطح ادامه جنگ به منفعت پاکستان است، مساله جداگانه است که شرح بیش تری را می خواهد. اما آنچه که امروز واضح است، آن است که سیاست پاکستان در مورد آوردن صلح در افغانستان صادق نیست و حرف دولتمردان، بخصوص نظامیان این کشور، با عملشان فرق دارد.
بُعـد بین المللی
یکی از عامل های دیگر ادامه جنگ هم در تاجیکستان و هم در افغانستان بُعد بینالمللی و یا عامل ژیوپلیتیکی آن است که در روند صلح سازی تاثیر مستقیم می گذارد.
در نزاع تاجیکستان، بی شبهه کشورهایی بودند که طرف ها را کمک می کردند و عملاً در گسترش جنگ نقش داشتند. اما کشورهایی که مستقیماً درگیر در نزاع تاجیکستان کمتر بودند و رقابتهای ژیوپلیتیکی در منطقه آسیای مرکزی و بخصوص تاجیکستان به این شدتی نبود که در افغانستان هست. بخصوص مناسبات روسیه و امریکا در آن دوران در مقام مقایسه نسبتاً عادی بود.
به هر صورت، هیچ کشوری به طور جدی کوشش نکرد، تا از مخالفان اسلام گرای تاجیک به حیث ابزار برای پیاده ساختن هدفهای خود در تاجیکستان استفاده نماید. کشور دیگری که با حزب نهضت اسلامی تاجیکستان رابطه داشت، جمهوری اسلامی ایران بود. اما جریان مذاکرات بین تاجیکان نشان داد که ایران واقعا برای به نتیجه رسیدن مذاکرات و تامین صلح و ثبات در تاجیکستان در آن زمان مساعدت نمود.
به غیر از افغانستان و ایران نقش روسیه در روند مذاکرات و امضای سازشنامه عمومی استقرار صلح و رضایت ملی برجسته است. اگر راهبران دولت اسلامی افغانستان و ایران پای سران اتحاد مخالفین تاجیک را به مذاکره کشیده باشند، چنانچه از نوشته های آدامشین، عسکر آقایف و خاطرات دیگر آگاهان سیاسی برمی آید، راهبران وقت روسیه، قرقیزستان و بعضی دیگر از کشورهای منطقه به دولت تاجیکستان مشورت و مصلحت می دادند، تا در جریان مذاکرات راه مصالحه و گذشت را در پیش بگیرد.
خلاصه، به نظر میرسد که ادامه جنگ و ناآرامی بعد از اجلاسیه ۱۶ شورای عالی تاجیکستان در سال ۱۹۹۲ترسایی به منفعت هیچ کشوری نبود و از این خاطر همه کشورهای ذینفع زیر رهبری سازمان ملل متحد کوشش کردند، تا با میانجی گری خود یک نمونه موفق صلح سازی را در تاجیکستان ثبت تاریخ سازند.
اما شرایط افغانستان خیلی فرق می کند. افغانستان یک منطقه حساس ژیوپلیتیکی است که کشورهای گوناگون درآن منفعت دارند و عملاً رقابتهای این کشورها در عرصه جهانی در نزاع افغانستان واضحا انعکاس مییابد.
از یک طرف، اختلافهای هند و پاکستان در کشمیر، اختلافهای ایران و عربستان سعودی در جهان اسلام، اختلافهای روسیه و امریکا وغیره خیلی جدی می باشند که به نوعی نمود خود را در افغانستان نشان می دهد.
امریکا با بهانه حمَلات تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ ترسایی حضور نظامی خود را در افغانستان تامین نمود و در پی بنیاد پایگاههای نظامی دایمی می باشد که به هیچ وجه نه روسیه، نه ایران و به احتمال قوی چین و پاکستان هم آن را نمی توانند تحمل کنند. ادامه جنگ حالا بهانهای است که حضور نیروهای خارجی را در این کشور تامین می کند.
همین طور، اختلافات ژیوپلیتیکی کشورها و کوشش حفظ منفعتهایشان در افغانستان باعث آن شده که از جنگهای نیابتی کار بگیرند، گروههای افراطی و تروریستی را کمک مالی نموده، و از آنها همچون ابزار استفاده کنند.
رقابتها در افغانستان همچنین دارای بُعد اقتصادی می باشند و به رقابت ها می افزاید و تلاش ها برای کاهش خشونت ها و رقابت ها را با مشکلاتی دچارمی کند.
اما در سالهای ۹۰ قرن گذشته منفعت کشورهای ذیدخل در نزاع تاجیکستان به مثل روسیه، دولت وقت افغانستان، کشورهای منطقه آسیای مرکزی و ایران، به هم آمدند، زیرا در صورت ادامه جنگ آتش آن می توانست به آن کشورها هم گذرد. از این خاطر، آنها جانبهای درگیر جنگ را سر میز مذاکرات شاندند و به خاطر رسیدن به توافق نهایی به روند صلح مساعدت کردند.
به نظر می رسد که با گذشت زمان پیچیده گی خشونت ها و درگیرها در افغانستان بیش تر می شود و اختلافات کشورها منطقه ای و فرامنطقه ای که می توانند در عمل به حل آن کم کنند بیشتر شده است و در عمل شانس کاهش تنش ها را دستکم در کوتاه مدت کمتر می کند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۳۰۷
د ايران ولس مشر حسن روحاني ته
محمد اقا کوچي
ټولو روڼ اندو سياسي ملي دموکراتو گوندونو مدني خوځښختونو افغان ولس تېره ورځ دايران د مشر حسن روحاني وېنا اودافغان خاوری دطبعي شتمنيواو پرمختگ خپله له دښمنې او کنې ډکه وړاند وينه اولاس وهنه په ډاگه کړه؟
حسن روحاني په ډانگپيلي توگه لوی غونډې کې وويل موږ دافغانستان داوبو بندونه چی دکمال خان بند، د کجکي بند دسلما بند او نور جوړ کړي يا يې جوړوي بی تفاوته نه شو پاته کيدلای.
ايران جمع پاکستان او يو شمېر نور تل په دی تورن دي چی دوی دافغان خاوری طبعي شتمنيو لکه اوبه ،ځنگولونه، معدنونه او نور دخپلو هيوادو د پرمختگ لپاره وکاروي او افغان ولس تل په خپلو مينځو کې په يو نوم او بل نوم وجنگوي يو شمېر خپل اجنټان او غلامان کړي په اصطلاح اوبه خړې کړي او ماهيان ونيسي، دافغان ولس اوسني حاکميت او سياسيونو ته پکار ده چی د ايران او نورو گاونډيو هيوادونو چی زموږ له طبعي شتمنيو گټه اخلي اود ملکيت دعوا يې کوي په کله رښتني ځواب ور کړي،ولسونه ددی شاهدي ور کوي چی ايران او پاکستان دافغان خاوری ارضي تمايت او خپلواکې سره دشمني لري .
په تيرو څو لسيزو کې دايران ښکاره لاس وهنې نور د منلو وړ نه دي پاکستان او ايران زموږ د خاوری دښمنان وسلوال وي روزنه ور کوي مرستی ور سره کوي تر څو ددی هيواد ولس په نامنه سيمه بدل کړي اوبه، طبعي ځنگولونه معدنونه دوی چور اود خپل هيواد په پرمختگ کې ور څخه استفاده وکړي د کنړ، خوگېاڼو پکتېا ځنگلونه څه شول ستا قميتي ډبری چيری اود چا په نوم په بهرنيو بازارونو کې پلورل کيږي؟ ستا د اوبو نه په کرهڼه او څښاک کې کوم هيوادونه گټه اخلي ؟چی اوس تاته د اوبو دبند جوړولو اجازه هم نه درکوي ځکه که موږ خپلې اوبه کنټرول کړو بريښنا توليد کړو شاړې ځمکې خړوب کړو ځنگلونه او معدنونه خپل کړو دا هيواد به ژر يو صادارتي هيواد شي دوارداتو پر ځای به هرډول صادرات ولرو دا بيا د گاونډيانو لپاره د منلو وړ نه دي.
کله چی د ايران سره د محمد ظاهرخان په وخت کې د هلمند رود داوبو دويش جوجاړي کيدلو او دا مسله دوخت پارلمان ته وړاندی شوه ددی هېواد وتلو مبارزينو روڼ اندو هم په پارلمان اوهم ټول هيواد کې د مظاهرو په ترځ کې په کلکو ټکو دا تړون وغندلو ځکه دخپلو طبعي منابعو ويشل او بل ته ورکول د ملي خيانت په ما نا دي او وو.
اوس په لنډو ټکو وايم چی ټول سياسي گوندونه او ملي شخصيتونه په دا ډول ملي مسلو کې بايد چپ پاته نه شي اود ايران او بل هرهيواد چی زموږ د ملي شتمنيو دعوا کوي يا دافغان ولس دپرمختگ مخنيوی کوي بايد ټول په يوه پراخه جبهه کې راټول اود خپل هيواد پر وړاندی ددی ډول دشمنانه ځرگندونو کلک مخالفت وکړي او هيچا ته ايجا زه ور نکړي چی نور ددی هيواه د طبعي شتمنيو نه گټه پورته کړي د هيواد په داخل کې هغه غلام صفته اودبل گوډاگيانو ته پر خوله داسی ځپېړه ورکړي چی دنورو دعبرت لامل شي.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۵۰۷
جنگ شمشیر عربی و دشمنی برادران
زارعی قنواتی
شروط ١٣ گانه عربستان و سه کشور عربی متحد خود ( امارات متحده عربی، بحرین و مصر) که جمعه به قطر ابلاغ شد، با افشای فوری آن از سوی دوحه و عکس العمل های متعاقب آن نشان می دهد بحران موجود در مسیر تشدید تنش حرکت می کند. ماهیت و شکل این شروط که محور عربی به رهبری ریاض آن را از طریق کویت بهعنوان میانجی به طرف قطری ابلاغ کرده است، در واقع « نقشه راه » آشتی و مصالحه نبوده و بیش تر به یک معاهده تسلیم بدون قید وشرط شبیه است که پذیرفتن آن از سوی قطر این کشور را در حد یک مستعمره پایین می کشد و در صورت عدم پذیرش نیز باید در انتظار تعمیق بحران بود.
به لحاظ جایگاه ژیوپلیتیک قطر و امکان مانور برای یافتن متحد در منطقه و سطوح بین المللی، به نظر می رسد دوحه گزینه دوم را انتخاب می کند و زیر بار این شروط نخواهد رفت. همین که از طرف رهبران قطر بلافاصله این شروط محرمانه به صورت کامل به رسانه ها درز داده می شود، به خوبی نشان دهنده موضع این کشور است، تا جایی که امارات به عنوان یکی از اصلی ترین هم پیمانان عربستان از قول انور قرقوش، وزیر مشاور در امور سیاست خارجی امارات، ضمن توصیف قطر بهعنوان « اسب تروای خلیج »، به صراحت ناخرسندی خود را نشان داده و می گوید: « افشای فهرست درخواستها، با هدف ناکام کردن روند میانجیگریهاست و این رفتارهای کودکانه از قطر بعید نبود». بدون تردید چنانچه قطر در روزهای اخیر پالسهای مثبت حمایت از ترکیه، ایران و کشورهای اروپایی و تا حدودی روسیه را دریافت نمی کرد، امکان تن دادن به این شروط تحمیلی را داشت ولی با توجه به تحولاتی که در منطقه می گذرد رهبران دوحه در صورت عدم تعدیل شروط همسایه گان عرب خود دست به مقاومت خواهند زد. هم اکنون به دلیل تحولات شتابنده که در سطح منطقه و اوضاع داخلی کشورهای عربی و به ویژه عربستان می گذرد (برکناری شاهزاده محمد بن نایف و تعیین ولیعهدی محمد بن سلمان) بهعنوان یک شاهزاده تندرو و به شدت مخالف ایران و قطر، تقریبا راه برای هرگونه مصالحه مرضیالطرفین بین دو طرف بسته شده است. این شروط ١٣گانه که از تغییر اساسی در مناسبات با تهران، نوعی طلاق توافقی با ترکیه، پایان دادن به قدرت نرم قطر با تعطیلی شبکه تلویزیونی الجزیره و رسانه های زیرمجموعه آن، خروج این کشور از همه حوزههای نفوذ خود در منطقه، پرداخت غرامت کلان، گزارش دهی ماهانه درباره شروط تعیین شده در سال اول و فصلی در سال دوم طی ١٠ سال، قطع ارتباط با گروههای تروریستی و مخالفان کشورهای ایتلاف عربی و اخراج همه کسانی که به هر دلیلی ایتلاف چهارگانه با فرض دشمنی تعیین کرده است، یک معاهده برای تسلیم خواهد بود که قطر را برای همیشه از معادلات منطقه به حاشیه می راند.
عکسالعمل رهبران قطر به این شروط ١٣گانه به ویژه در زمینه افشای فوری این اولتیماتوم نشان می دهد که دوحه تصمیم خود را برای تسلیم نشدن در برابر رقبای عرب خود گرفته است. اختلاف دیدگاه درباره تنش بین ریاض ـ دوحه در ساختار سیاسی امریکا در دوگانه کاخ سفید ـ وزارت امور خارجه این کشور نیز تا حدودی در فضای سیاسی قطر نشانه عدم قاطعیت واشنگتن در حمایت از عربستان فرض شده است. موضع گیری ترکیه درخصوص تاکید بر حمایت و عدم بستن پایگاه نظامی خود در قطر ( یکی از شروط ایتلاف به رهبری ریاض) با توجه به مجوز پارلمان این کشور برای اعزام حدود سه هزار نیروی جدید ترک به این پایگاه، نیز به لحاظ جایگاه ژئوپلیتیک انقره و نفوذ آن در بین طیفی از کشورهای اسلامی و همچنین حمایت تلویحی ایران با کمک های اساسی برای رفع محاصره اقتصادی، نوعی از موازنه قدرت در منطقه را ایجاد کرده است که به رهبران دوحه توان مقاومت را میدهد.
دیدار وزیر خارجه قطر در هفته گذشته با سرگی لاوروف و نامه محرمانه امیر قطر به ولادیمیر پوتین ، رهبر روسیه، بدون تردید درباره بسط مناسبات و همچنین همکاری در بحران سوریه بوده است که می تواند حمایت روسیه را در شرایط کنونی جلب کند. رهبران قطر با توجه به نفوذی که در بین بخش عمده از مخالفان سوری دارند در صورت توافق با روسیه درباره همکاری در بحران سوریه برگ برنده دارند که می تواند بسیاری از معادلات کنونی در منطقه را به نفع قطر دگرگون کند. قطری ها قبلا هم در معامله با تهران نشان دادهاند که توان عملیاتی کردن پروژه خود در جهت همکاری حول حل وفصل بحران سوریه در چارچوب سیاست تنشزدایی روسیه را دارند. مذاکرات پیدا و پنهان عربستان با اسراییل برای منزوی کردن قطر بدون تردید موضوعی نیست که از چشم افکار عمومی عربی نادیده گرفته شود و به همین دلیل ریاض در صورت تشدید منازعه قادر به کسب همراهی تودههای عرب نخواهد بود. بندهایی از شروط ١٣گانه ایتلاف به رهبری عربستان که درخصوص پایان بخشیدن به حمایت از گروه های تروریستی آمده است، یک موقعیت دوگانه و ژلاتینی دارد که طرف مقابل نیز به دلیل نقش الترناتیف عربستان در حمایت از تروریسم بنیاد گرای اسلامی می تواند قاعده معکوس و معلوم (شرط قطع رابطه عربستان با گروه های تروریست و سلفی) را در مقابل آن قرار داده و در صورت توافق با محور روسیه، ایران و ترکیه با خروج از این چرخه، تمام تمرکز جهانی را بر نقش ریاض در این موضوع معطوف کند.
با اعلان شروط سخت ١٣گانه عربستان و متحدان عرب خود در مقابل قطر و موضع گیری « سلبی » دوحه با این پیشنهاد، به نظر می رسد وضعیت به سمت بن بست در روابط دیپلوماتیک بین دو طرف پیش می رود. قطر بدون جلب حمایت روسیه، ترکیه و ایران و همچنین تا حدودی کشورهای اروپایی قادر به مقاومت در مقابل همسایه گان رقیب خود نخواهد بود و این بهترین فرصت برای محور نزدیک به دمشق است تا با جلب همکاری قطر برای حل وفصل بحران سوریه سناریوی ترامپ ـ ملک سلمان را برای تشدید منازعات منطقه به شکست بکشانند. از آنجا که هم اکنون دونالد ترامپ به خاطر موقعیت متزلزل خود در واشنگتن دست بازی برای تقابل با قطر به عنوان کشوری که بزرگ ترین پایگاه نظامی امریکا در آنجا مستقر است را ندارد و وزارت امور خارجه و دفاع این کشور سعی می کنند بی طرفی خود را در این منازعه اعمال کنند، رهبران دوحه قدرت مانور مناسب برای مقاومت در مقابل محور رقیب را خواهند داشت. در صورت تشدید منازعات بین عربستان و قطر با توجه به اهداف متفاوت و بعضا متناقض کشورهای اسلامی در قبال این موضوع یک افتراق و گسست تاریخی هم می تواند در شورای همکاری کشورهای اسلامی ایجاد شده و قدرت یارگیری سنتی ریاض در این مجموعه به شدت با چالش روبه رو شود. روزهای آینده برای منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج بسیار تعیینکننده است و نتیجه کشاکش دیپلوماتیک عربستان و قطر تا حدود زیادی معادلات و مناسبات ژیوپلیتیک این حوزه مهم را تعیین می کند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۷۰۶
نقش جنرال پاکستانی در طرح نظامی منطقه ای عربستان سعودی
ناصر جانجوا، مشاور امنیت ملی پاکستان می گوید :
انتصاب لوی درستیز پیشین ارتش به فرماندهی ارتش اسلامی فرصتی گران بها برای کشور پدید می آورد تا برای « امت مسلمان » فعالیت کند.
جنرال رحیل شریف، لوی درستیز پیشین ارتش پاکستان، برای یافتن شغل بعدی مجبور نشد وقت زیادی بگذارد. دولت عربستان سعودی او را به فرماندهی به اصطلاح « ارتش اسلامی»ای که از مدتی پیش در حال شکل گیری بوده است، برگزید. این ارتش اسلامی پیشنهادی، در ظاهر گویا اتحادی ضد تروریزم با شرکت ۳۹ کشور سنی مذهب است که بودجه اصلی آن را پادشاهی عربستان سعودی و کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج تامین می کنند. مرکز فرماندهی این اتحاد نظامی درشهر ریاض، پایتخت عربستان سعودی، خواهد بود.
عربستان سعودی طرح تشکیل این ارتش را در دسامبر سال ۲۰۱۵ ترسایی دو سال پیش و پس از آغاز جنگ فرسایشی بر ضد کشور هم جوارش، یمن، اعلام کرد. هدف تعیین شده در تشکیل این ارتش اسلامی که رسانه های منطقه آن را « ناتوی مسلمانان » نامیدهاند؛ گویا جنگ بر ضد افراط گرایی و تروریزم در منطقه خاورمیانه و شاخ افریقا است. درحال حاضر، ایتلافی از این ارتش ( با ارتش های دیگر)، به رهبری عربستان، سرگرم جنگ فرقه ای در یمن است.
بین کشورهایی که در این اتحاد عضویت دارند، از مصر، ترکیه و پاکستان ، که همه گی نیرویهای نظامیای قدرتمند دارند، میتوان نام برد. حتا کشور نیجریه که نظام سیاسی آن جمهوریای سکولار یا دولت غیردینی با جمعیتی مسلمان و مسیحی همسنگ دارد، حمایت اش را از این اتحاد اعلام کرده است. محمدو بوهاری، رییسجمهور این کشور، دو سال پیش در دیداری رسمی از عربستان سعودی حمایت از این اتحاد را اعلام کرد. این تصمیم بدون رایزنی با نهادهای قانون گذاری کشور یا حتا همکاران رییس جمهور در هیات دولت گرفته شد و مردم را غافل گیر کرد. او در توجیه این تصمیم گفت: « ما بخشی از این اتحاد هستیم، زیرا در نیجریه تروریستهایی داریم که ادعا می کنند اسلامی هستند. از این جهت، اگر برای جنگ با تروریزم ایتلافی اسلامی وجود دارد نیجریه بخشی از آن خواهد بود زیرا ما خود قربانی تروریزم اسلامی هستیم.» از آن موقع تا اکنون، دولت نیجریه به سبب درگیری با گروه تروریستی « بوکو حرام » و پا گرفتن جنبش جدایی طلبان در جنوب کشور که خواهان تشکیل کشوری مسیحی اند، در رابطه با این تصمیم درواقع اقدامی عملی درپیش نگرفته است.
در حقیقت برخی از دولتها، هنگامی که عربستان نام کشورشان را در فهرست نخستین این مشارکت نظامی آشکار کرد، شگفت زده شدند. پاکستان، باوجود اینکه عربستان اعلام کرده بود که این کشور بخشی از ایتلاف به رهبری عربستان در جنگ علیه یک کشور مسلمان همدست است، از گسیل نیرو به یمن سرپیچی کرد. چنین می نماید که دولت نوازشریف در آن زمان تصمیم خردمندانه ای گرفت. با نگاهی به گذشته و باتوجه به این واقعیت که هنوز نشانه ایی از پایان جنگ در یمن دیده نمی شود، و این درگیری نابرابر به بزرگ ترین بحران انسانی حتا بزرگ تر از بحرانی که دامن گیر سوریه شده انجامیده است، چنین تصمیمی حرکتی تردستانه و دلاورانه شمرده می شود. با این حال، پاکستان در حدود یک هزار سرباز پیاده نظام برای آموزش سربازان سعودی به منطقه ایی در عربستان نزدیک به مرز یمن، فرستاده است. ارتش پاکستان از مدت ها پیش در حفظ کارایی امنیت داخلی و ورزیده گی نیروهای نظامی عربستان و بحرین در مقام وردست آنها بوده است.
پارلمان پاکستان در سال ۲۰۱۵ ترسایی به اتفاق آرا تصمیم گرفت تا به کارزار نظامی به رهبری عربستان در یمن نپیوندد. انور قارقاش، وزیر امور خارجه امارت متحده عربی، به طور آشکار از این تصمیم پاکستان در آن زمان انتقاد کرد و گفت، با وجود کمک های اقتصادی کشورهای خلیج در زمینه های گوناگون به پاکستان، پاکستان از عمل متقابل در برابر درخواست کمک نظامی به این کشورها کوتاهی کرده است. پیآیند اظهارنظر وزیر امور خارجه امارات * کدورتی گذرا میان ابوظبی و اسلامآباد بود . از کشورهایی که از برخورد سیاسی بین دو کشور فرصت طلبانه بهره برداری کرد هند بود. امارات متحده عربی مناسبات خود با هند را بهسازی و تعهد کرده است که میلیاردها دلار در طرح های مالی و زیربنایی در این کشور سرمایه گذاری کند. شیخ محمد ابن زاید آل نهیان، امیر و حاکم امارات متحده عربی، مهمان اصلی امسال در جشن روز جمهوری در دهلی نو بود. عربستان سعودی نیز پس از پاسخ منفی پاکستان به تقاضای آن برای گسیل پیاده نظام به یمن، مناسبات خود با هند را تقویت کرده است.
از بیانیه دولت پاکستان درباره پذیرفتن مقام فرماندهی ارتش اسلامی از سوی رحیل شریف پس از بازنشسته گی از ارتش، چنین برمی آید که رحیل شریف این تصمیم را بدون در میان گذاشتن با دولت گرفته است. اما حالا دولت پاکستان می گوید اجازه پذیرش این مقام را پس از اینکه پادشاه عربستان به طور شخصی این تقاضا را کرد به رحیل شریف داده است. طبق قانون در پاکستان، فرماندهان ارشد ارتش پاکستان تا دو سال پس از بازنشسته گی از پذیرفتن ماموریتی خارج از کشور منع شدهاند، ولی دولت پاکستان در مورد این فرمانده بازنشسته ارشد ارتش استثنا قایل شده است.
رهبران غیرنظامی پاکستان با وجود پیوندهای نزدیک با خاندان سعودی از این امر به خوبی آگاه بودند که درگیرشدن غیرضروری در کشمکش های جدایی طلبانه در یمن در درازمدت می تواند زیان بخش باشد. امروز در خود پاکستان این تقسیم بندیهای جدایی طلبانه روز به روز گسترده تر می شوند. وانگهی پاکستان مرزی طولانی با ایران دارد که اکثریت جمعیت اش شیعه اند. اکنون حاکمیت عربستان و متحدان محافظه کارش، جمهوری اسلامی ایران را به چشم دشمن می بینند. این می تواند دلیلی باشد که چرا کشورعمان تنها کشوری در خلیج است که همراه دو کشور دیگر( عراق و سوریه ) هنوز به این ارتش اسلامی پیشنهاد شده از سوی عربستان، نپیوسته است. در گردهمایی سران « اتحادیه عرب » در اردن که به تازه گی برگزار شد، قطعنامه ایی در آن تصویب شد که دخالت خارجی در کشورهای منطقه را محکوم می کند. البته اشاره آن ها نه به ایالات متحده یا قدرتهای اروپایی؛ بلکه به جمهوری اسلامی ایران است بی اینکه نامی از آن برده شود. بهرام قاسمی، سخن گوی وزارت خارجه ایران، در واکنش به این قطعنامه اتحادیه عرب، گفت: « با وجود تجربه های گذشته، گروه بندی مذکور به رهبری عربستان سعودی به جای توجه به گرههای اصلی در منطقه و دنیای اسلام به تشخیص نادرست میان دوستان و دشمنان منجر میگردد.»
چراغ سبز نشان دادن دولت پاکستان به رحیل شریف برای گرفتن رتبه تازهاش( پس از اعلام رسمی آن در مجلس در هفته گذشته ) به دامن زدن انتقادهایی گسترده در سراسر کشور انجامید. سودهای سیاسی و اقتصادی حاصل برای هند در پی برقراری مناسبات نزدیک تر با عربستان و امارات متحده عربی، می توانند مهم ترین عامل در تصمیم دولت پاکستان در رابطه با رتبه تازه رحیل شریف باشند. تصمیم دولت پاکستان با وجود رای یکپارچه پارلمان برای نفرستادن نیرو به یمن انجام گرفت. پارلمان این کشور همچنین قطعنامه دیگری تصویب کرد که در آن از دولت می خواهد تا پاکستان در کشمکشهای یمن « باید بی طرفی خود را حفظ کند.»
خواجه عاصف، وزیر دفاع پاکستان، گفت که تصمیم اجرایی شدن این مقام رحیل شریف یک « تصمیم اداری» بود و مدعی شد که هیچ پیوندی با درگیری در یمن ندارد. دگروال بازنشسته ناصر جانجوا، مشاور امنیت ملی پاکستان، که با دم ودستگاههای نظامی رابطه ایی تنگاتنگ دارد، تصمیم دولت را موجه نشان داد. او گفت انتصاب لوی درستیز پیشین ارتش به فرماندهی ارتش اسلامی فرصتی گران بها برای کشور پدید می آورد که برای « امت مسلمان » فعالیت کند. او این ادعا را مردود دانست که، چنین تصمیمی ایران را برآشفته خواهد ساخت. ایتلاف نیروهای اسلامی با مسئولیت رحیل شریف، چشمپوشیِ اسلامآباد از تقاضای گسیل نیروی نظامی پاکستان به جنگ های به راه انداخته شده از سوی عربستان در کشورهای همتای مسلمان را ممکن است دشوارکند.
مخالفان گفته اند که هیچ تصمیمی نمی تواند بدون رضایت پارلمان گرفته شود. « حزب جنبش برای عدالت »، به رهبری عمران خان، همراه با حزب عمده اپوزیسیون یعنی « حزب مردم پاکستان »، مخالفت پرسروصدایشان را با چنین حرکتی نشان داده اند.
ایران که این پیش قدمی عربستان سعودی را به طور مسلم به زیان خود می بیند، به شدت و بی پرده آن را موردانتقاد قرار داده است. تصمیم گماشتن رحیل شریف به رهبری گروه بندی نظامی ای به سرکرده گی عربستان پیش از به آگاهی رساندن رسمی آن، از سوی دولت پاکستان به اطلاع ایران رسانده شده بود. نوازشریف، نخست وزیر پاکستان،سرتاج عزیز، مشاور خود در امور خارجی، را در ماه فبروری ، راهی تهران کرد تا دولت روحانی را از تصمیم دولت اش مطلع کند. در همین حال، رحیل شریف ادعا می کند که او تنها فردی خواهد بود که در مقام فرمانده کل این ایتلاف نظامی تصمیم گیریهای نهایی را انجام خواهد داد. او گفته است کوشش خواهد کرد جمهوری اسلامی ایران را نیز به پیوستن به این گروه وادارد. او اصرار دارد هدف این پیمان نظامی را نبرد با تروریزم نشان دهد. علاالدین بروجردی، رییس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی پارلمان ایران، که در ماه جنوری ۲۰۱۷ برای دیداری به پاکستان رفته بود به رسانه های پاکستانی گفته بود هدفِ پیمان نظامی به سرکرده گی عربستان سعودی « تنها برای کشتن مردم بی گناه » در یمن است و « بنابراین کسی مایل نیست بخشی از این ایتلاف باشد.» مهدی هنردوست، سفیر ایران در پاکستان، هشدار داد که چنین رویدادهایی برای مناسبات دوجانبه ایران و پاکستان مشکل ساز خواهد شد. رهبران جامعه شیعیان پاکستان هم این تصمیم را مورد انتقاد قرار دادهاند.
فواد چاودری، سخن گوی « حزب جنبش برای عدالت » (تی پی آی)، گفت نماینده گان این حزب مساله انتصاب نهانی رحیل شریف را در پارلمان پیش خواهند کشید. این سخن گو در ادامه گفت، اتحاد نظامی به سرکرده گی عربستان سعودی برای مقابله با ایران است و جدایی های موجود بین جامعه های سنی و شیعه در پاکستان را بیش تر خواهد کرد. او خطاب به دولت یادآوری کرد که، پاکستان تعهد کرده است در درگیریهای غرب آسیا ( که نه تنها پای ملت های مسلمان منطقه بلکه قدرتهایی بزرگ مانند ایالات متحده امریکا و روسیه را نیز به میان کشیده است) بی طرف باقی بماند. فرهاتوالله بابار، دبیرکل حزب مردم پاکستان، گفت دولت پیش از تصمیم باید مجلس را آگاه می ساخت. به هرحال، دولت نوازشریف هنوز ادعا می کند که تغییری در سیاست جاری دولت انجام نگرفته است و نیروهای نظامی پاکستان در هیچ شرایطی به کشورهای مسلمان دیگر گسیل نخواهند شد. /« پیپل دموکراسی »
* امارات متحده عربی، اتحادی از هفت شیخ نشین کوچک به نام های ابوظبی، دُبی، شارجه، عَجمان، فُجِیره، رأسالخِیمه، اُمالقوین است. درعینحال ابوظبی ، یکی از این شیخ نشینها، پایتخت امارات نیز است.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۳۰۷
از زنده گی احزاب سیاسی اروپا :
احزاب سیاسی فرانسه سردرگمند
درجست و جوی دلیل ناکامی درانتخابات هفته گذشته
رهبری حزب کمونیست فرانسه، برای آسان تر کردن امور می توانست از نامزدان چپ بخواهد به این پرسش رای بدهند که آیا نامزدهای بالقوه حزب کمونیست فرانسه باید برنامه ملنشون را تأیید نمایند یا نه.
نامزدان ما حداقل می توانستند نظر صادقانه خود را به ما بدهند. به جای این، برخی از رهبران حزب که به نظر میرسد میخواهند به هر قیمت که شده کرسی های خود را نگه دارند، درگیر محاسبات پیچیدهای شدند. آن ها واقعاً متوجه نیستند که این دقیقاً می تواند باعث شود آن ها کرسی های خود را از دست بدهند.
به طورعینی، منطق ژان لوک ملنشون منطقی است که نتیجه بخش بوده است. نامزدی او نه بر فرد، بلکه بر دفاع از یک پلاتفورم سیاسی قرار دارد. اما « فرانسه تسلیم ناپذیر » واقعاً نمی تواند بدون سرخورده کردن رای دهنده گان، پلاتفرم خود را رها کند. نتیجتاً این نیز برای آن ها غیرممکن است که بدون از دست دادن اعتبار خود از نماینده گان بالقوهای استقبال نمایند که علیه قوانینی مانند گذار اکولوژیک یا دست برداشتن از نیروگاه های اتمی رای خواهند داد.
این منطقی است که پیش از نگاه کردن به برچسب یک کالا در مورد محتوای آن پرسیده شود. اگر کالا مخالف دست برداشتن از نیروگاه های اتمی است، باید چنین برچسبی داشته باشد. من حتا به این نمی پردازم که برخی ها در حزب کمونیست فرانسه چقدر در حمایت از ژان لوک ملنشون تردید داشتند.
اگر ما خواهان متحد شدن چپ هستیم، به نظر می رسد که این مشارکت فقط با تمرکز بر نظراتی که اکثریت مردم فرانسه به آن رأی دادند کار خواهد کرد.
این غیر واقع بینانه است که بخشی از حزب ، در حالی که مانند دیگر سیاستمداران فریب کار پیامک های پوچ به [نشریه فکاهی] « کانارد آنشنه » می فرستد انتظار داشته باشد ۵۰ درصد هواداران « فرانسه تسلیم ناپذیر » به آن رای بدهند.
مانند همیشه، شایسته بود اگر از نامزدان پرسیده می شد چه فکر می کنند. اما همان طور که انتظار می رفت، آنها دغدغه این سیاستمداران نیستند… و لذا با آن ها مشورت نشد.
بنا براین، رفقا، چیزی که ما واقعاً به آن نیاز داریم این است که به یک پلاتفرم سیاسی و به کسانی که در پارلمان از آن دفاع خواهند کرد، رای بدهیم. نگذاریم شبیه هواداران چکی ماکرون بشویم که به مواضع ناروشن رای دادند.
و یک نکته دیگر: بیایید زنده گی سیاسی مشترک با اپوزیسیون را به ماکرون تحمیل نماییم! / اومانیته
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۶۰۶