حوادث و مواضع پاکستان را ازکدام زاویه باید دید؟
اسد کشتمند
در این اواخربحث روی موضوع پاکستان به طور بی سابقه ای بالا گرفته است؛ و این مسلماً نتیجه نقش مستقیم پاکستان در حوادث منطقه وتغییرلحن وموضع علنی امریکا در قبال این کشور می باشد. چهارده سال قبل نوشته تحلیلی ای درباره کشورهای منطقه به ویژه افغانستان، پاکستان، ایران، عراق، اسراییل، هند و روسیه داشتم زیرعنوان« دیدی نامتعارف درباره یکی از مسایل بسیار متعارف» که درچند جائی منجمله سایت انترنتی ونشریه مشعل منتشرشد. درواقع این نوشته به نحوکلی پایه واساس نظریاتم را ازهمان زمان تا اکنون درباره وضع منطقه تشکیل می دهد.
درنظردارم مطالبی رادرباره موقعیت کنونی پاکستان وموضع گیری هائی که درطیف های متنوعی از افراد سیاسی افغانستان دراین موردصورت می گیرد، تقدیم کنم. ولی قبل ازآن، لازمی می پندارم بخش های مختلفی از نوشته متذکره رادرباره پاکستان، اینجا بگذارم تا به اتکای آنچه چهارده سال قبل در این مورد گفته شده بود، به بررسی وضع موجود پرداخته شود و موضع گیری های کنونی دراین مورد موجب تعجب نگردد.
قبل ازهمه ذکر این مطلب راضروری میدانم که نوشتن تحلیل های سیاسی مسوولیت سنگینی را بردوش نویسنده گان آن قرارمیدهد؛ تحلیل گران جدی، تنها برای امروزنمی نویسند. اگر امروزبدون توجه به روند حوادث وفرآیند آن موردتحلیل ما قرارگیرد ودراین تصور غلط غرق باشیم که فرداهمه چیزفراموش خواهد شد ودر وضع نوین رشته را ازسرمی گیریم و به تسلسل حوادث کاری نداریم وخود را تابع منطق واحدی ندانیم، تحلیل مورد نظر و موضعگیری های متناسب به آن، نمی تواند چیزی بیش از گذارش توضیحی وضع موجود با آرایش لفظی باشد. به این معنا که داشتن مواضع متغیرو به نرخ روز، بدون درنظرداشت سیرتکاملی حوادث تعیین کننده، کاردرستی نیست و نمی تواند مورد قبول اهل دل و یاران خرد قرارگیرد. من معتقدم که ریشه موضعگیری های امریکا درباره پاکستان دردیروز نهفته است وموضعگیری های کنونی آن نمی تواند خلق الساعه باشد. خوشوقتم که احکامی که درنوشته متذکره آمده است باگذشت چهارده سال وانبوهی ازحوادث بزرگ درچهارچوب کلی، بوسیله مسیروماهیت حوادث خدشه کلی برنداشته است. اینک بخش هایی از نوشته متذکره دررابطه به پاکستان تقدیم میشود ودرپی آن به توضیح وتحلیل وضع موجودپرداخته خواهدشد:
بخش نخست: نقل قول ها ازمتن« دیدی نامتعارف درباره یکی ازمسائل بسیارمتعارف»
«... پاکستان وجنبش های اسلامی را چگونه باید دید؟
پاکستان در چه موقعیتی قرار دارد؟
حاکمیت درپاکستان همان مخلوق استعماری سابق است ویا عوامل دیگری را نیز باید دخیل دانست؟
... نخست دراینکه پاکستان در گذشته همواره مرکز تجاوز و وسیله اعمال سیاست های امریکا بخصوص در برابر افغانستان وهندوستان و مرکز تنظیم و رهبری فعالیت های بنیاد گراهای اسلامی بوده است واز این جهت خصومت ونفرت تمام نیروهای ترقی خواه را کمائی کرده است، شکی وجود ندارد.این برای همیشه در جبین پاکستان نقش شده است. ولی شرایط امروزی دنیا بعد از فروپاشی اتحاد شوروی بکلی دگرگون شده است ومسلما" نقش وجای پاکستان در صحنه بین المللی وبخصوص در منطقه آشوب زده ما تغیر بنیادی یافته است که باید در همین چهارچوب وبدون اتکا به آن بد بینی بر حقی که ما افغانها نسبت به گذشته پاکستان داریم، در نظر گرفته شود در غیر آن به گمراه میرویم. بعد از فروپاشی شوروی پاکستان همچنان بمثابه مرکز همآهنگی تحرکات بنیادگراها باقی ماند . برای مدتها تغیری درین جهت وارد نشد ولی در عین زمان سیاست امریکا در قبال کشورهای منطقه وبخصوص کشورهای اسلامی دستخوش تغیراتی بنیادی گردید وبنیادگراهای اسلامی هم تغیر سیاست وتا حدودی تغیر ماهیت دادند. بسیار ساده لوحانه خواهد بود اگر ما جنبش های اسلامی در منطقه را با همان دیدی ببینیم که در زمان جنگ اعلام ناشده که در برابر کشور ماقرار داشتند می دیدیم . ...
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی ،اولین آزمایشات اتمی هند ومتعاقبا" پاکستان تمام داده های قبلی سیاسی وجیوپولیتیک در منطقه را نه تنها تغیر داد بلکه در مقیاس قابل ملاحظه ای وارونه ساخت و مرحله کیفی جدیدی را در تغیر سیاست های امریکا در منطقه بطورعام ودر برابر کشور های اسلامی بخصوص پاکستان بطور اخص تشکیل میدهد.قبل ازتوضیح در این زمینه، درینجا چند ملاحظه را باید مطرح ساخت:
- تمایلات و فعالیت های اسلام گرایانه پاکستان درحالتی عادی (در شرایط عدم موجودیت سلاح هسته ای) می توانست همچنان برای امریکا بی ضرر وحتی مفید باشد.
- با دستیابی به سلاح هسته ای پاکستان به امیدی( ولو هرچند واهی در ارتباط با توانایی واقعی آن) برای کشور های اسلامی مبدل گردید. انفجار اتمی پاکستان پیش درآمد نوعی تخریب خفته وخزنده در روابط ویا میل امریکا به حفظ روابط با پاکستان بود.
- چون جهان یک قطبی دیر نمی پاید ، حالا در وضعی قرار داریم که به صورت واقعی یا در اثر تحریکات وتمایلات امریکا نوعی انقطاب کما بیش آشکار جهانی که در یکسوی آن امریکا و اسراییل و در جانب دیگر آن جنبش های اسلامی وحتا کشور های اسلامی قرار دارند، بوجود آمده است...
... تحرکات امریکا در جهت زیر فشار قرار دادن مسلمانان کشور های اسلامی این تصور را برای همه مسلمانان بوجود آورد که مسلمان بودن آنها باعث می گردد تا امریکا مخالف آنها باشد. این روحیه به رهبران کشور های اسلامی تاثیر گذاشت. این تاثیر در اوایل بعد از 11 سپتامبر بسیار شدید بود.امریکا( بخصوص بخش هوشیار حاکمیت آن) توانست سریعا" یک نوع آرامش نسبی را در روابط با مطیع ترین متحدین اسلامی خود بوجود آورد که بسیار شکننده است وعوامل ویران کننده فراوانی در برابر آن قرار دارد.( مثال زنده آن رهبران عربستان سعودی وسائر شیخک های عرب خلیج فارس است) ولی سائر متحدین آن بخصوص پاکستان وتا حدودی مصر که مانند عربستان وکشورهای خلیج که تابع روابط بسیار نا برابر با امریکا نیستند، « تکان » خوردند. درین میان پاکستان میداند که در دراز مدت باید تضعیف گردد وتضعیف درینجا صرفا" به معنا از دست دادن امکان ضربه اتمی به اسراییل است. به هوشیاری زیاده از حد معمول نیاز نیست تا رهبران کشور های اسلامی منطقه خاور میانه ونزدیک بدانند که هریک از آنها بصورت بالفعل (در عمل) وبه صورت بالقوه رقیب امریکا هستند. ...
... اینبار باید پاکستان را در مقیاس شرایط تغیر یافته نوین دید که امریکا آن را برای دفاع از منافع اسراییل در موضع مخالف می کشاند. در چنین کادری باید انتقال دانستنی های اتمی پاکستان به ایران را مطالعه کرد: ساده لوحانه خواهد بود اگر تصور شود که اقدام دانشمندان اتمی پاکستان وبخصوص قادر خان ( که به پدر بمب اتمی پاکستان شهرت یافته است) یک ابتکار فردی ومجزا از شرایط تحمیل شده بر دنیای اسلام بوده است.با مطالعه ساختار پیچیده قدرت نظامیان در پاکستان به این نتیجه میتوان رسید که حتما" تفاهمی همگانی از این امر به میان آمده است که: بالاخره امریکا به سادگی تمام پاکستان را فدای اسرائیل میسازد ونابودی پاکستان امری است حتمی.اگر بتوانیم چنین بیاندیشیم مسلم است که هر پاکستانی که در اهرمهای قدرت جادارد به فکر چاره اندیشی خواهد بود؛ نه اینکه بسیار مترقی شده اند بلکه این برای نجات خود است.طوریکه میگویند کارد به استخوان خواهد رسید وانهائیکه دست اندر کار اند این کارد را می بینند. فکر نمی کنم دانستن این مطلب با آنچه که هر روز در دنیا می گذرد ، برای هر دست اندر کار ی مساله پیچیده ای باشد.منطقا" هر زمامداری ویا ساختاری که در پاکستان قدرت را در دست داشته باشد به نتیجه ای جز این نمیتواند برسد. گویا حالا حکم زمان این است. ...
...القاعده یک ابزار تصادفی است که منشا" اصلی آن تجاوز وجنگ علیه مردم افغانستان بود، ولی قرار گرفتن امریکا در برابر اسلام از قوانین عام تری ناشی میشود.
پاکستان برای کمائی کردن زمان وجلو گیری از شدت عمل امریکا مبارزه با القاعده را تشدید بخشیده است نه از روی اعتقاد به ضرورت واقعی چنین نبردی. ...
... وضع پریشان ونا مطمئن پاکستان موجب آن میگردد تا مشرف در « بازی » بود ونبود پاکستان عمل کند. در واقع حاکمیت کنونی پاکستان در برابر"دیلم" ودوراهی بغرنجی قرار دارد؛ نیروی ضربتی هسته ای« اسلامی »(در مقیاس کوچک) ویا نیروی ضربتی موثر وکاری انسانی اسلامی (القاعده وجنبشهای اسلامی بنیادگرا) کدام یک را در درجه اول حفظ کند؟ ازین جا است که سیاست کنونی پاکستان بر میخیزد. طوریکه دیده میشود پاکستان هم بر اساس غریزه وهم بر اساس منطق راه اولی را برگزیده است. گو اینکه احیا و« باز تولید » ویا تقویت راه دومی کاری است امکان پذیر. در همین راستا است که پاکستان راه مصالحه با هند را در پیش گرفته است. تا کار را ساده تر ساخته باشد. این سیاست هوشیارانه ای است که برای حفظ آن چه مهم است سائر ملحوظات را کنار میگذارند.دیگر شوروی ای وجود ندارد که پاکستان برای جلب کمک امریکا در ضدیت با دوست عنعنوی آن یعنی هند عمل کند واین هم از آغاز روشن بوده است که در مبارزه با هند هیچگاهی برنده نخواهد بود منتهی در گذشته ضدیت با هند میتوانست به کمک امریکا هم باعث حفظ پاکستان گردد وهم باعث تقویت روز افزون آن ولی دیگر شرایط عوض شده اند وپاکستان ناگزیر است با شرایط نوین خود را سازگار سازد.»