سمت یابی مسیر طوفان های شمال

       

 عارف عرفان

در گستره بحران های بزرگ سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی  ونظامی ومهندسی استعماری نزاع های قومی،حال افغانستان به بزرگترین مخزن مواد انفجاری مبدل شده است.یک جرقه کوچک قادر است، تا آتشفشان بزرگ ومهارناپذیری را در پهنای کشور براه انداخته وهست وبود جغرافیای افغانستان را مورد سوال قرار دهد.

به گواهی تاریخ ،افغانستان در طول دوران وجودی خویش چنین سطح شکننده گی وانقطاب بزرگ سیاسی،اجتماعی وملی را تجربه ننموده است. وحشت وبربریت طالب و داعش وچشم انداز استقرار پروژه های طولانی مدت تروریستی در افغانستان، بویژه شمال که نشان انگشت سران کاخ وحامیان بین‌المللی اش را برخود برمیتابد، فساد وبی کفایتی عریان غنی- عبدالله ، وسطح کشتار برنامه ریزی شده و بیسابقه فرزندان مردم در صفوف ارتش و نیروها امنیتی، ،جامعه افغانستان را برلبه انفجار کامل درآورده وتحمل چنین رژیم برای تمام اقوام وملیت های افغانستان دیگر غیرقابل تحمل می ‌باشد.

درافغانستان برطبق گزارشات اعلام ناشده میانگین تلفات مدافعین وطن روزانه بین ۲۰۰-۳۰۰ تن از نوبالغ ترین جوانان فلک زده وبی درمان وطن می ‌باشد.

سقوط مهندسی شده پاسگاه های دولت وشهرستان ها که به اثر عدم حمایت به موقع ارگان های مافوق وفقدان اکمالات معین تحقق می یابد، درسمت مخالف باعث اکمالات گروه های اصلی تروریستی ولشکریان نیابتی واستراتیژیک گردیده که سوالات بی پاسخ را مطرح می سازد.

جامعه افغانستان واتمسفیر موجود سیاسی آبستن تغییرات بزرگیست. شرایط عینی و ذهنی برای دگرگونی های سیاسی درافغانستان هرگزبه این مدارج به پخته گی وغلیان نرسیده است.دیگر نه بالای ها توان رهبری جامعه از بالا را دارد و نه پایینی ها می خواهند به سبک سابق حکومت شوند،خط قرمز روشن ودیوار ضخیم میان «  دولت » وملت ایجاد شده است.

سایت دولت موجود نه اینکه چتر حفاضت گاه ملی را برنمی ‌تابد بل، سایه آن چون خفاش بدشگوم ترس وحشت وبدگمانی را در داخل جامعه پوشش داده ودولت خود به هیولای بزرگ مبدل شده است.انگار که ماشین دولت نمای غنی ـ عبدالله با انجام جنایت نابخشودنی ، تضاد های قومی را به آخرین مدارج اش رسانیده است، دیگرهرگز حق نماینده گی ملت را ندارد.

رخدادهای اخیرشمال که ازانگیزه گرفتاری فرمانده قیصاری این پیکارجوی ضد طالب وکشتار بیرحمانه وبیسابقه نگهبانان آن که توسط قصابان حرفه وی رژیم صورت گرفت،عقده های دیرپا ، خوابیده و کوفته جامعه را به سیل و طوفان مبدل ساخت و زمین لرزه بزرگ سیاسی را بربدنه دولت برانگیخت. این رخدادها، ظرفیت، کارایی و ریشه های عمیق جنبش ملی و پیوند آنرا با جامعه به نمایش گذاشته، همه سرمایه گذاری های غرب و رژیم را برای انهدام و ریشه کنی جنبش ملی درفقدان جنرال دوستم، به باد داد. حادثه فاریاب اوج آزمون استقرار پروژه طولانی اردوگاه تروریزم در فاریاب بود،که با واکنش بزرگ وغیره قابل پیشبینی جبهه ضد تروریستی مواجه گردید.جنبش ملی از پوتنسال یی سخن گفت که فقدان آن در وجود اپوزسیون ومخالفین رژیم،دایم آرمان ها و آرزوها را برمی تابید.

ضرورت تغییرات ساختاری و برنامه یی در جنبش ملی

هرگاه قرار باشد،از یک دریچه امید نسبت به نجات افغانستان نگاه،شود بدون شک در وضع کنونی همان پنجره امید را می توان در ستون نیرومند « جنبش ملی »  با کرکتر ضد طالبی وتروریستی اش بازیابی کرد.

هواداران جنبش همین اکنون با امکانات معین  وسازوبرگ سیاسی- اجتماعی ونظامی درخط مقدم جبهه ضد طالب وداعش قهرمانانه ایستاده است،و شجاعانه از قلمرو افغانستان دفاع میکند. سطح آرایش سیاسی در جریان تظاهرات در اکثر ولایات کشور وتا گستره حوزه جنوب غرب وکابل پایتخت افغانستان نشان داد،که جنبش باقابلیت راه اندازی رستاخیز بزرگ ملی، در قالب ساختاری و برنامه یی موجود نمی گنجد.

جنبش ملی باید با تیزس های جدید وگزینش شعارهای نو،به مهد ومرکز پرجاذبه نیروهای ملی ووطنپرست مبدل شده،از خطوط ارتجاعی و همراهی نیروهای فوندمنتالیستی پرهیز نموده ،جوهر وطنپرستانه خویش را مستدام به نمایش گذاشته، و روحیه اتحاد و همبسته گی ملی را در خط مقابل منازعات قومی رشد و گسترش دهد. جنبش نیازمند است تا اهداف راهبردی و وسایل سازمانی وساختاری بزرگی را باید برنامه ریزی نموده وبستر تهداب گذاری یک نهاد بزرگ مرکزی و سراسری را با ترکیب همه اقوام وملیت های کشور پی ریزی نموده وجبهه فراگیر وبزرگ ضد تروریزم را درین چارچوب پی ریزی نموده و اهداف بزرگ و راهبردی را در سرلوح مبارزات خود قرار دهد.

چنین گزینه زمانی ممکن است که جنبش قابلیت وتوانایی های سیاسی واجتماعی خود را در داخل جامعه برآورد نموده،از تاریخ وشکست های تاریخی درس عبرت گرفته ،به پلورالیزم سیاسی درون سازمانی وبیرون ازآن تمکین نموده ،از سازشهای مقطعی وفریبکارانه دوری نماید.

هرگاه جنبش ملی قادرگردید تا توانای های بزرگ سیاسی ، نظامی واجتماعی خود را محاسبه نمود،به اعماق ریشه های گسست ناپذیر خود در داخل جامعه پی برد،اهرم های فشار را از بنادرگرفته تا شاهرک های اقتصادی،خطوط مواصلاتی ،اتصلات برق و قدرت بسیج همگانی ونقاط کلیدی واستراتیژیک را دریافت،ضرورنیست تا برای برگشت جنرال دوستم و رهایی فرمانده قیصاری ،به پیشگاه دولت روبه زوال قصیده بخواند.جنبش باید آهنگ سیاسی دولت وحامیان بین المللی آنرا تفسیر و ترجمه نماید.جنبش باید درک نماید مردم افغانستان درهرکجای که باشند از فرزندان راستین ومدافعین واقعی وطن جانبازانه به دفاع برخاسته و به طرز ایثار گرانه چون سیل خروشان در برابر اردوگاه تروریزم ومدافعین بین المللی آن براه افتاده حماسه می آفرینند.

جنبش باید بداند که در برابر سیل خروشان مردم که حال براه افتیده است،هیچ نیروی قابلیت ایستاده گی ندارد.جنبش باید پهنای بزرگ وگستره وسیع را از کرانه ها تا کرانه ها،از شمال تا جنوب ،تا حوزه غرب و شرق افغانستان را پوشش داده ودر جهت هماهنگی همه مبارزین میهن دوست که در خط مقابل اردوگاه تروریزم ایستاده اند اقدام نماید.نباید این جنبش نوپا و رستاخیز ملی ومردمی در پایی تاج ‌گذاری‌ها واقتدار موقت رهبران جنبش فنا شده ولاجرم در راستای اهداف وپلان های طویل المدت برنامه های استقرار پروژه های تروریستی در قلمرو شمال  به تلی از خاک و خاکستر مبدل گردد.سخاوت تاریخ همیشه گی نیست،باید ازین فرصت های وقفه یی و این موج خروشان برای دگرگونی های بزرگ وبنیادین سیاسی واجتماعی سود برد وضمانت محکمی را برای بقای جنبش ملی ومردمی تدارک جست.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۱۰۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

اندیشه های مارکس درافغانستان

بمناسبت دوصدومین سالروز تولد کارل مارکس

 

(بخش پنجم)

دیپلوم انجینرعمرمحسن زاده

مونت استوارت الفنستون گرانت داف، شخصیت برازنده حکومت بریتانیا در امور مستعمرات انکشور و فرمانروای مدراس هند بریتانوی درسده نزدهم ترسایی باری در آغازسال ۱۸۷۹ ترسایی بدیدن کارل مارکس شتافت. این شخصیت برجسته سیاسی که سالها عضو پارلمان بود و به پژوهشهای علمی و هنری علاقه وافرداشت درباره هند و همسایه گانش معلومات زیادی را اندوخته بود .ازروی قیاس میتوان گفت که دراین دیدار آن دو باید درباره افغانستان و مقاومت قهرمانانه مردم افغانستان دربرابراستعمار انگیس به ویژه درجنگ اول افغان ـ انگلیس نیز با هم سخن گفته باشند . دریغا که در باره جزییات این گفت وگوتا هنوزگزارش موثقی به غیر از نامه مختصر و تشریفاتی گرانت داف عنوانی شاهدخت بریتانیوی ویکتوریا که در این روزهای پسین از سوی خسرو ثابت قدم به زبان پارسی برگردانی شده چیزی دیگری د دست نیست و دیدگاه های مارکس را به صورت عموم میتوان تنها از روی نوشته هایش در باره هند مطالعه کرد. ( ۱ )

در کتابخانه شخصی ولی محمد خان دروازی یادداشتی وجود داشت که از گزارش محرمانه سازمان استخبارات نظامی انگلیس درشروع سده بیستم در باره فعالیت گروه مخفی چپ درمناطق پکتیا افغانستان خبرمی داد. کاپی این سند درسالهای هشتاد سده پیشین ترسایی دربین شماری از دوستان دست بدست می گشت. امید که این یادداشت از گزند حوادث جان به سلامت برده وتا هنوز وجود داشته ؛ ومعلومات بیشتردرباره آن گروه دستیابی گردد .

اما به صورت اشکار روشنفکران افغان در زمان جنبش های اول و دوم مشروطیت  آهسته اهسته با نام و آثارمارکس و انگلس آشنا شدند . نخستین حلقه ایکه به مطالعه آثار مارکسیستی و آنهم به شکل سیستماتیک آغاز نمود گروهی بود که در آن ماگه رحمانی ، حسین بهروز ، داکتر محمودی و ... شرکت داشتند و اثر گرانسنگ مارکس « سرمایه » را به زبان انگلیسی مطالعه؛ و برای آنهایی که به انگلیسی بلد نبودند ترجمه ، و به طور دسته جمعی در باره آن بحث و گفت و گو می نمودند . ( ۲ )

مورخ شهیر کشورما زنده یاد غلام محمد غبار مدتی را در برلین سپری نموده و از نهضت های انقلابی و جریانات سیاسی آن سرزمین اگاهی داشت .از روی آثارش میتوان تصورکرد که اودرتاریخ نگاری به این گفته مارکس که تاریخ بر پایه قانونمندی های خود علم است و توده های مردم سازنده آن اند ،باور داشت و با اندیشه های او درباره تکامل تاریخ آشنا بود .

بحران جهانی سرمایه داری درسال ۱۹۲۹ ترسایی و سه دهه ای بعد از آن که در کشور ما با مطلقیت واستبداد شدید همزمان بود برای نسل های علاقمند اندیشه ها و آموزش انقلابی نیز دشوارو سخت گذر بود . حتا در سالهای که اختناق اندکی فروکش نموده و تحولاتی در دوره های هفتم و هشتم شورای ملی رونما گردیده بود باز هم هواداران بینش علمی ، فلسفه و علوم اجتماعی روانه زندان می گردیدند و فقدان عملکرد شان در فعالیت های سیاسی احزاب و جنبش ها ، به ویژه در پخش و اشاعه تیوری های پیشرو سخت زیانبار بود .

اسناد نشان میدهند که دو کارمند سفارت افغانی درماسکوهریک سردار احمد خان و فقیر محمد خان از نام گروه مخفی چپ و انقلابی افغانستان در نخستین کنگره ملل شرق که توسط کمیته اجراییه کمینترن درشهرباکو برگزارشده بود شرکت نموده بودند .( ۳ ) این دو که با اندیشه های مارکس آشنا بودند تاثیراتی را برجوانان پیکارجو از جمله عبدالرحمن لودین داشتند . کنگره ملل ستمدیده مشرق زمین با شرکت بیش از یکهزار نماینده به خاطرایجاد هماهنگی میان احزاب ترقی خواه کشورهای آسیا و افریقا با یکدیگر ، و همسو ساختن حرکت آنها با جنبشهای مترقی سایر کشورها برگزار شد .از جمله اهداف عمده کنگره باکو بررسی راه های بوجود آوردن تشکیلات چپ در برخی از کشورهای منطقه ما بشمول افغانستان بود .درآن سالها تنها اشخاص انگشت شماری چون محمد اسلم میهن ( آموزگار لیسه نجات وقت) وجود داشتند که به صورت منفردانه و مخفی به آموزش اندیشه های مارکس در بین جوانانی که سپس به فعالین حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبدل گردیدند می پرداختند .

 

تصویر شماره۱

با بنیانگذری این حزب در اول جنوری سال ۱۹۶۴ ترسایی و نشر جراید خلق ( ۱۹۶۶ ترسایی ) و پرچم ( ۱۹۶۸ ترسایی ) و جریانات سیاسی دیگر ادبیات سیاسی نوین و اندیشه های انقلابی رواج بیشتر یافتند و ژورنالیزم سیاسی رونق گرفت . اما با وجود این همه تحولات آموزش سیستماتیک تیوری های مارکس درهمه دوره های فعالیت های حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سازمان های چپ دیگربسیار کمرنگ و حتا جایش خالی بود .

در سال ۱۹۸۳ ترسائی که مصادف با صدمین سالروزوفات کارل مارکس بود کنفرانس علمی بین المللی زیر عنوان « کارل مارکس و عصرما ـ مبارزه بخاطر صلح و پیشرفت اجتماعی » از تاریخ یازدهم تا هفدهم اپریل در شهر برلین برگزار گردید .دراین کنفرانس با اهمیت هیات ح د خ ا با عضویت شاد روان محمود بریالی عضوعلی البدل بیروی سیاسی حزب و نگارنده شرکت نموده، و پیرامون جهانبینی کارل مارکس و کاربُرد آن در شرایط ویژه افغانستان سخن گفت. بیانیه هیات در باره تجارب ،  تحولات اجتماعی و پراتیک مبارزات جاری مورد توجه صد ها هیات متشکل از مارکسیست ـ لینینیست ها ، ریویزیونیست ها ، سوسیالیست ها و سوسیال دموکرات ها از سراسر جهان قرار گرفت و برای اگاهی و بحث دراختیار احزاب و سازمانی های سیاسی ـ اجتماعی و دانشگاه های علوم اجتماعی گذاشته شد .کارگران شهر کابل با استفاده از این فرصت تصویر کارل مارکس را که  محترم غوث الدین استاد شناخته شده هنرنقاشی افغانستان ترسیم کرده بود درسنگ های رنگین و زیبا حک نموده ،و به کنفرانس تحفه دادند .اسناد کنفرانس که به هزاران صفحه میرسید و در برگیرنده نظریات متنوع ، تجربیات آموزنده وطرح های مشخص برای فهم بهتر تیوری های مارکس و تطبیق آن در شرایط جهانی بود. بادریغ که این کنفرانس و اسناد آن درکشورما بازتاب چندانی نیافت و حتا موسسات آموزشی حزب چون انستیتوت علوم اجتماعی و دیگر نهادها از نتایج کارهای سازنده آن مستفید نگردیدند .

بحران شدید ایدیالوژیک نیروهای چپ درافغانستان با فروپاشی ح د خ ا  و تغیر ماهوی مرام و اصول سازمانی آن آغاز گردید. طرح ایدیالوژی زدایی و یا ترکیب ایدیالوژی های مختلف که بیشتر با تمایلات ملی گرایانه و مذهب گرایانه همراه بود نتوانست مورد توافق کلیه اعضای حزب قرارگیرد وجنبش داد خواهانه کشور را نجات دهد. در این گرایش بیش از همه ضعف آموزش جهانبینی علمی و عدم رعایت اصول مبارزه انقلابی که مارکس در باره آنها بسیار نوشته و گفته است نقش تعین کننده ای داشته است. این کمبود تا هنوزمحسوس است و از همین روست که نهضت چپ افغانستان در دوره سیادت بنیاد گرایان مذهبی و هواداران غربی آنها ، به ویژه درسال های حضور نظامی حامیان بین المللی شان تا لحظه های کنونی نتوانسته به همنوایی فکری و انسجام لازم سیاسی و سازمانی برسد و برنامه عمل مشخص را تدوین کند.  

              تصویر شماره ( ۲ )

الان آنچنانیکه مارکس باری گفته بود شعور مسلط اجتماعی در کشورما همان دیدگاه های طبقات حاکم و نخبه گان زرخرید شان است که با اندیشه ها و منافع زحمتکشان و مفاهیمی چون آزادی ، دموکراسی واقعی، پیشرفت و داد اجتماعی درضدیت شدید قرار دارند. از خشونت و تحمل ناپذیری شان در برابر دگراندیشان چیزی کاسته نشده است . در کشورهمسایه ما ، ایران کنونی که در آن رژیم اسلامی و تمامیت خواه بر سراقتدار است میتوان آثار مارکس و انگلس را درهر گوشه و کناری دستیابی کرد و بمطالعه آن پرداخت. اما در کشورما چنین نیست و گوی  آن « شبح » که در مانیفست از آن یاد شده باردیگر بر سرزمین ما سایه افگنده است .

جهان ما امروز بیش ازهروقت دیگر به دانش و تجربه کلاسیک ها نیاز دارد و انسان ها بدون بهره گیری از اندوخته های علمی و تجربی بزرگان علم و فن نمی توانند راه درست دسترسی به زندهگی بهتر و انسانی را پیدا کنند. در فرگشت تاریخ و جامعه این آموزه های درخشان مارکس است که به همه انسانهای آزاد و با شخصیت ، به ویژه اکثریت زحمتکش و کارکن یاری می رساند و افق های امید بخش را بسوی فردا های بهتر از امروزمی گشاید. تا زمانی که بهره کشی انسان ازانسان و نابرابری اجتماعی وجود دارد، نمی توان مارکس واندیشه های رهایی بخشش را نادیده گرفت .این شناختی است که جهان درآستانه دوصدومین سالروزتولدش دان دست یافته و تجربه زنده گی آنرا ثابت ساخته است. ریشه تکریم و ارج گذاری چشمگیرکنونی جهان در این روزها به این شخصیت برازنده تاریخ در همین نوع پروری و آرزوی خوشبختی و فرزانگی انسان قرار دارد .

پانویس ها :

۱ ـ سرمونت استوارت الفنستون گرانت داف غیرازآن جنرال معروف مونت استوارت الفنستون است که ما با نام وی از تاریخ جنگ اول افغان ـ انگلیس و دروغ گویی هایش در برابرمبارزینراه آزادی کشور آشناییم . این جنرال درحدود چهار دهه پیش از داف پای به سرزمین هند گذاشته بود .

 ـ نامه گرانت داف به شاهدخت بریتانوی سند معتبری درمعرفی شخصیت عالی ، دانش فراگیر و صلاحیت علمی مارکس است که حتا مخالفان پُرقدرت خود چون گرانت داف را به اعتراف آن وامیدارد .اما با وجود همه مزایای این نامه باید درنظر داشت که مقامات بریتانوی ، و به ویژه موسسات استعماری آن هیچگاهی در باره گذشته استعماری خود و به خصوص مظالم و تبهکاری های قوای استعماری در مستعمرات بریتانوی در اسناد رسمی چیزی نگفته اند و هرگز حرفی از شکست خود را به زبان نیآورده اند .از این رو میتوان تصورکرد که اگر مارکس در باره استعمار سخن گفته باشد داف با خونسردی انگلیسی خود آنرا یک قلم نادیده گرفته و از آن گزارش نداده است.باید منتظر بود و دید که ارشیف های آنزمان چه اسناد دیگری را بیرون میدهند .

۲ ـ ماگه رحمانی دختر روشنفکر و مبارز افغان ، مجله اندیشه ارگان نشراتی کانون فرهنگ افغان در اتریش بمدیریت داکتر اسد محسن زاده ، شماره پنجم سال 2001 ترسائی

 ـ سلسله نشرات بامداد ، « زنان ، خواست ها و مبارزه » ، گفت و گو با ماگه رحمانی ، هشتم مارچ 1394 خورشیدی

۳ ـ Die Rolle der afghanischen Jugend im Kampf für die revolutionäre Umgestaltung Afghanistans ، Dr. G Mohsenzada  ، 1985 Berlin ، Deutsche National Bibliothek                                                        

http://d-nb.info    

211899747

      

 تصویر شماره ۱ :

۱ ـ ملا عیسی کارگر، ۲ ـ داکترصالح محمد زیری، ۳ ـ انجینیرخالیار، ۴ـ داکترشاه ولی ، ۵ ـ بارق شفیعی، ۶ ـ ظاهرافق، ۷ـ وهاب صافی، ۸ ـ شهرالله شهپر، ۹ـ سلطان علی کشتمند،۱۰ـ ببرک کارمل ، ۱۱ـ سید نورالله کلالی، ۱۲ـ نورمحمد تره کی، ۱۳ـ عبدالقیوم قویم ، ۱۴ـ نوراحمد نور، ۱۵ ـ سیدعبدالکریم شرعی جوزجانی،۱۶ـ عبدالهادی کریم، ۱۷ـ عبدالحکیم هلالی، ۱۸ـ غلام دستگیرپنجشیری،۱۹ـ آدم خان ځاځی ،۲۰ـ محمد طاهربدخشی،۲۱ـ عبدالکریم میثاق ، ۲۲ـ سلیمان لایق

تصویر شماره ۲:

زنده یاد پرفیسورعلی محمد زهما در آرامگاه کارل مارکس درلندن / Prof. Rieder

بامداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۱۸ـ ۲۰۰۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

 

دوکتورحبیب منگل: طرح پشنهادی برای مرامنامه حزب



مرامنامه  حزب رفاه مردم افغانستان


بسم الله الرحمن الرحیم
پیش گفتار :
تاریخ نوین وطن محبوب ما افغانستان، مشحون ازمبارزات دلیرانه ؛ فدا کارانه وحماسه آفرین مردم ونیروهای ملی ومترقی ؛ دموکراتیک وداد خواه این کشور به خاطر ؛ آزدی واستقلال ؛ تجدد وترقی ؛ مشروطیت و جمهوریت ؛ دموکراسی وعدالت اجتماعی می باشد . درست یک سده پیش روشن فکران ومردم افغانستان به این اندیشه های اشنا شدند واز متن این اندیشه ها و بیداری سیاسی نخستین حلقات سیاسی در وجود جنبش مشروطیت اول ودوم و حرکت های آزادی خواهی واستقلال طلبی ؛‌مشروطه خواهی ؛ تجدد طلبی و ترقی خواهی برخاست وبا استرداد استقلال کشور و پایه گذاری دولت مستقل وترقی خواه شاه امان اله خان ؛ صفحه ء نوینی دران گشوده شد . این جنبش ها درسالهای چهل خورشیدی محتوای دموکراتیک وداد خوهانه کسب کرد و به جنبش نیرومند اجتماعی وسیاسی مبدل شده ومبارزه سازمان یافته موثر وگسترده را دروجود احزاب وسازمانهای ملی - دموکرات ؛ مترقی وداد خواه در کشور سازمان داد ووطن ما را از قرون وسطا به عصرنوین رهنمون شد.
هرچند که جنبش ها و مبارزات آزادی خواهانه ؛ ترقی خواهانه وتحول طلبانه دیرینه کشور بنابردلایل وعوامل عینی وذهنی ،ضدیت ومخالفت ؛ بغاوت وشورش های مسلحانه نیروهای پسرو وارتجاعی ؛ افراط گرا و استبدادی داخلی ومداخلات مکرروگسترده ء خارجی از یک سو، اشتباهات های نیروهای ملی ومترقی ؛ دموکراتیک وداد خواه کشور در عرصه ء تحق تحولات ترقی خواهانه ازجانب دیگر، به پیروزی کامل نیانجامیده است .اما روند وتلاش ها در راستای پیشرفت وترقی کشور راتحرک بخشیده است ؛ سطع اگاهی وتشکل مردم را ارتقا بخشیده و تجارب غنی ودرس های آموزنده را برای نسل های بالنده وآینده جنب
ش ملی ومترقی کشور ازخود بجاگذاشته است.
حزب رفا مردم افغانستان ؛ دراطراف اندیشه ها ؛ آرمانها واهداف جنبش آزادی بخش ملی واجتماعی ؛ آزادی خواهانه و استقلال طلبانه ؛ ترقی خواهانه ؛ دموکراتیک وداد خواهانه کشورما پاه به عرصه ء وجود گذاشته است ؛ خودرا ادامه دهند ه ان میداند ؛ به سنن پر افتخار ان ارج میگذارد ؛ برای حفظ و تحکیم دستاورد های آن مبارزه و سعی وتلاش می نماید ، از تجارب ان میآموزد وسرمشق فعالیت خودقرارمیدهد .ولی در صدد احیای احزاب سیاسی متعلق به گذشته نمی باشد .
و برمبنای واقعیت ها ومقتصیات ناشی از تکامل جامعه ء افغانی اوضاع منطقه وجهان و مقتضایات عصر وزمان ؛ مرامنامه ذیل را که با احکام اساسی دین مبین اسلام مطابقت دارد ؛ به پیشگاه مردم نجیب ورنجدیده ء افغانستان ارایه می نماید وبرای تحقق ان ؛ رعایت اصول وفرهنگ دموکراسی ؛ سازگاری ؛ اعتدال پسندی و حمایت مردم نجیب کشور وهمبستگی با نیروهای ملی ؛ مترقی ؛ دموکرات وداد خواه کشور به شیوه هاواشکال مبارزه مسالمت آمیز وقانونی مبارزه ؛ سعی وتلاش میکند . حزب ؛ دراین مبارزه ؛ کار وپیکار بر نسل جوان و بالندۀ کشورتکیه می نماید.
(اول )
مبانی فکری؛ اصول واهداف حزب
حزب رفاه مردم افغانستان مبانی فکری ؛ اصول واهداف ذیل را؛ که بیانگر هویت ملی ومترقی ؛ دموکراتیک وداد خوهانه ان است ؛رهنمای مبارزه وکار وپیکار خود قرار میدهد :
وطندوستی وتامین منافع ملی
وطندوستی یا عشق با افغانستان ؛ این سرزمین ووطن مشترک وتقسیم ناپذیر به مثابه ء متعال ترین ارزش که مضمون انرا مبارزه وفداکاری برای تامین منافع ملی ومصالح علیای کشور وارتقای قابلیت امنیتی دفاعی ؛ترقی و شگوفایی ؛ رشد وتوسعه سیاسی ؛ اقتصادی ؛اجتماعی وفرهنگی کشور ؛ آزادی؛ برابری؛ رفاه وعدالت اجتماعی و سعادت باشندگان این وطن و تحکیم وارتقا اعتباربین المللی کشور وتامین شرایط مساعد ملی وبین المللی برای تحقق آرمان افغانستان ازاد ومستقل ؛ شگوفان ومرفه ؛ نیرومند وسربلند تشکیل میدهد ؛ در سرلوحه ء‌اندیشه ها وخط مشی سیاسی حزب رفاه مردم افغانستان قرار
دارد. اما وطندوستی حزب ما جنبه‌ء ایدیالوژیک و دیدگاه های سلبی نسبت به ملل دیگر ندارد وبه بر تر انگاری وسلطه گری ملی ؛ نژادی و بیگانه ستیزی وناسیونلیسم افراطی ساز گار نیست
وطن مشترک وبرابری ملی
افغانستان به همه اقوام وقبایل و گروه های اتنیکی ؛فرهنگ و مذاهب ان تعلق دارد ووطن باستانی ؛ مشترک باستانی وتقسیم ناپذیرانان است . درین وطن وکشور، هیج قوم بالا دست نیست زیرا که فیصدی بیشتر دارد. هیچ قومی فرودست نیست، زیرا که کمیت کمتری از مردم ما را میسازد. هیچ زبانی نمیتواند انحصار گر باشد، زیرا که تاریخی قدیمی تر دارد. هیچ زبانی نباید از امکانات رشد محروم شود، زیرا که جدید تر است یا سرتاسری نیست و حق شهر وندی ارزشمند تر از هرگونه وابستگی قومی، زبانی ؛ محلی و مذهبی است و هر شهروند افغانستان،چه زن، چه مرد ،کودک یا جوان، میان سال یا کهنسال، بر خوردا
ر ازحقوق برابر شهر وندی می باشد.هر دولت و هر سازمان سیاسی باید مدافع این حقوق باشد و نگذارد که این حقوق به هر بهانه ای که باشد پا مال شود.
تعلقیت وعشق به افغانستان این وطن وخانه ء مشترک و برابری ملی ؛ ارزش ماورای منافع وعلایق قومی می باشد که اقوام وباشندگان این سرزمین را به یک ملت واین سر زمین را به یک دولت - کشورواحد وغیر قابل تجزیه مبدل ساخته است .
حزب رفاه مردم افغانستان ؛ برابری ملی اقوام کشور را در حیات سیاسی ؛ اقتصادی, اجتماعی وفرهنگی کشور ؛ شرط اساسی حفاظت وطن مشترک و تحکیم وحدت و یک پارچه گی و تماميت ارضی کشور میداند وبرای تامین ان تلاش می کند وبرعلیه قوم گرایی یا ناسیونالیسم قومی اعم ازشووینسیم وناسیونا لیسم محلی ؛ تفوق طلبی ؛ امتياز طلبی ؛ زورگويی قومی ؛نژادی ؛ مذهبی ومنطقوی که ؛وحدت ؛ يکپارچگی و تماميت ارضی کشور را به مخاطره می اندازد و زمينه را برای دست اندازی های بيگانگان در امور داخلی کشورما فراهم میسازد وکشور را به سوی جنگ های داخلی وفروپاشی دولت سوق می نماید ؛ مبارزه میکند .
ملت واحد ووحدت ملی
ملت افغانستان که تاریخ وجودی دارد ؛ ملت واحد است ؛زیرا شالوده موجودیت و وحدت وتکوین انرا به حیث ملت واحد ؛ دولت واحد و یک پارچه ؛حاکمیت واحد دولتی ؛سرزمین وقلمرو جغرافیایی؛ مشتُرکات تاریخی ؛ فرهنگی زبان، قومیت، وهویت مشترک ملی وروابط معین اجتماعی- اقتصادی تشکیل میدهد ؛ و عبارت است از تمام افرادی است که تابعیت افغانستان را دارند واز ترکیب اقوام پشتون، تاجیک ،هزاره، ازبیک، ترکمن، نورستانی، پشه یی، بلوچ ؛ سادات و ایماق وقزلباش و سایرگروه های اتنیکی تشکیل شده است .
وهویت ملی هر فرد از ملت افغانستان به حیث افغان ؛ توسط حقوق برابرشهروندی تعین وتعریف میشود و بادرک این اصل که حق شهر وندی ارزشمند تر از هرگونه وابستگی قومی، خویشاوندی و علایق مذهبی وگروهی دیگر است وهر شهروند این کشور راازحقوق برابر شهر وندی برخوردار می سازد وهردولت و هر سازمان سیاسی باید مدافع این حقوق باشد و نگذارد که این حقوق به هر بهانه ای که باشد پا مال شود.
ووحدت ملی ملت افغانستان ؛ عبارت از جمع ساده اقوام این سرزمین نبوده ونیست ؛ بلکه ارزش های ماورا منافع قومی وعبارت از میثاق ملی ؛ همزیستی ؛ همگرایی ؛ همسویی ؛ همکاری ؛ تعاون ؛ تساند ؛تفاهم ؛ مسالمت ؛‌ مدارا ؛ همدلی ؛ وفاق وهمکاری افراد وشهروندان این سرزمین برای ایجاد یک دولت ملی وحفظ وحراست ان بوده است ومی باشد که تحکیم ونهادینه ساختن ان شرط موجودیت وبقای افغانستان به حیث دولت یک پارچه وکشورغیر قابل تجزیه تشکیل میدهد.
حرب رفاه مردم افغانستان ؛ به ملت واحد افغانستان تعلق دارد؛خودرا ممثل وحدت ملی میداند وبرای تحکیم وحدت ملی ونهادینه ساختن ان مبارزه وسعی وتلاش میکند. حزب ما قوم گرایی وناسیونالیسم قومی و ترویج واشاعه تبعیض وبرتری جویی قومی ؛ نژادی ؛ محلی ؛ زبانی ؛ مذهبی ؛ خصومت وخشونت قومی را که جنگ داخلی وفاجعه فروپاشی ملت - دولت را بار می اورد ؛ نفرت انگیزترین پدیده های ضد بشری وضد ملی میداند وبر علیه ان می رزمد .
دین اسلام
دین مبین اسلام ؛ دین اکثریت مردم این کشور می باشد. دین اسلام از مقدسات وارزش های بنیادی معنوی وفرهنگی وفاق ملی- وطنی مردم این کشور می باشد .دین اسلام ؛ دین اعتدال ومیانه روی ؛ اخوت ؛صلح وسلم ؛ رستگاری جامعه و بهروزی مردم است وافراطیت دینی ومذهبی ؛ترور؛ ظلم وستم وهرشکل تبعیض وپامال نمودن حقوق زن وبی عدالتی اجتماعی دران قابل تقبیح وگناه شمرده میشود . حزب رفاه مردم افغانستان پیروی از دین مبین اسلام را از فرایض ووجایب خود می شمارد واز آزادی اجرای مراسم دینی ومذهبی برا ی پیروان سایر ادیان حمایت مینماید وباافراط گرایی دینی ومذهبی و مواردی سو استفاد
ه ازاعتقادات دینی به مقاصد سیاسی مخالف است.
دولت واحد ویک پارچه
افغانستان ؛ دولت واحد و یک پارچه وکشورغیر قابل تجزیه می باشد. ؛ زیرا ‌بافت قدرت سیاسی دراین دولت یک پارچه ودارای حاکمیت دولتی واحد وغیر قابل تقسیم ؛ مرکزیت سیاسی و تشکیلات واحد حکومتی ،جمعیت یا ملت واحد ؛ سرزمین واحد و شخصیت واحد حقوقی و قانون اساسی واحد می باشد . مرکزیت دراین دولت اساس وشرط اساسی وحدت ویک پارچه گی دولت - کشور وملت است . اختیارات ؛ صلاحیت ها ووظایف دولتی دراین دولت به صورت افقی بین ارکان سه گانه دولت و به صورت عمودی بین ارگانهای مرکزی ومحلی قدرت دولتی طبق قانون کشور تقسیم وتوزیع میشود . ولی حاکمیت ملی که به ملت تعلق دارد و
یک پارچه گی دولت وکشور که مشخصات ان در فوق شمرده شد غیر قایل تقسیم است.
حزب رفاه مردم افغانستان ؛ مدافع حفظ وحراست وضعیت تاریخی وکنونی افغانستان ؛ به حیث یک دولت واحد و یک پارچه می باشد . و برای توزیع درست اختیارات وصلاحیت ها ووظایف دولتی در بین ارگانهای مرکزی ومحلی قدرت دولتی و تامین دموکراسی محلی و انتخابی ساختن ارگانهای محلی قدرت دولتی و انکشاف هماهنگ ومتوازن اقتصادی - اجتماعی وفرهنگی محلات و رشد اقتصادی –اجتماعی وفرهنگی محلات کشور سعی وتلاش می کند . و مرکزیت گریزی و فدرالی ساختن دولت و مرکزیت گرایی واستبداد را که ملت ما را به جنگ های «همه برعلیه همه» میکشاند وفاجعه فروپاشی ملت - دولت بار می اورد ؛ گرایش ه
ای ضد ملی ومردود میداند وبر علیه ان می رزمد .
دولت ملی قدرت مند وحقوقی
دولت ملی قدرت مند ؛ حقوقی وقانون مدار به دولت گفته میشود که از دل یک ملت واحد برامده باشد و اقتدار خودرا از اراده ملت اخذ می نماید وممثل ان است؛ راه اورد دموکراسی است و دموکراسی همچو دولت کارا امد وحکومت های ان از مشروعیت سیاسی برخوردار وفساد ستیز اند ودشمن توتالیتریسم است وایدئولوژی خاصی را تحمیل نمی نماید . دولت ملی ؛ دولت دارای حاکمیت یعنی آزاد ومستقل است و هیچ کشورنمی تواند قلمروانرا اشغال کند و علیه هیچ کشور دیگر به کار گیرد . دولت قانونمدار وحقوقی است ؛ زیرا حاکمیت قانون اساس دولت داری و در اعمال قدرتش تابع اصل قانونیت است . دولت قدرت مند وکامیاب است ؛ زیرا دارای قدرت لازم تامین حاکمیت دولتی واستعمال قوه مشروع وتامین امنیت ونظم عامه درکشور است ووظایف خودرا در عرصه های تامین ثبات سیاسی و حاکمیت قانون ؛ ارایه خدمات اجتماعی؛ رشد و توسعه اقتصادی واجتماعی وفرهنگی به صورت موفقانه انجام می دهند ومنافع ملی کشور را به صورت شایسته حفاظت وحراست می نماید وبه پیشرفت ملت وکشور خویش در کنار ملل دیگر می اندیشد و چشم به خاک کشور دیگری ندارد و سعی در ایجاد جهانی متحد و بدور از جنگ دارد و در فکر وتلاش تحقق حقوق ملت خویش ورعایت حقوق ملل دیګر می باشد . ایجاد وساختن یک دولت مدرن ملی قدرت مند قانوندار؛ یک ضرورت ملی وتنها گزینه ثبات وتوسعه ء سیاسی وپیشرفت ملی کشور ما به شمار می اید ودرصورت ایجاد وبه واقعیت مبدل میگردد که نیروهای تجدد گرا و پیشرو و ملی- دموکراتیک کشوردرمبارزه ء سیاسی جاری به پیروزی قطعی دست یابند و به معرف جریان مسلط در دولت وجامعه مبدل شوند.
جامعه ء مدنی قوی
جامعهء مدنی دراین متن ؛ به مجموعه ء از سازمان‌ها و موسسات غیر دولتی اعم از سیاسی ؛ اجتماعی ؛ اتحادیه ها وانجمن ها ؛ مطبوعات آزاد گفته میشودکه منعکس کننده ء دیدگاههای افراد به حاکمیت سیاسی ورابطه دولت ومردم است ؛ و ارزش های دموکراسی ؛ اصالت قانون ؛ آزادی و‏حقوق بشر وخواست های شهروندان را اشکار و از طريق قانونی ؛ مسالمت امیز ؛ سازگاری ؛ مذاكره و مفاهمه دفاع می کند. وعامل قوام بخشيدن ونيروی دفاع جامعه از خود در برابر اقتدارگرایی ودولت های خود کامه وناکام است . و ایجاد وتقویت جامعه ء مدنی برای تأمين مطالبات گروه‌های مختلف اجتماعی، برای رشد فرهنگ دمکراتيک و مشارکت در اداره امور کشور، از اهمیت اثتثنایی برخورداراست . حزب ما ؛ ایجاد یک جامعه ء مدنی قوی ر ا یک ضرورت اساسی برای استقرار دموکراسی ونهادینه ساختن ان وتامین حکومت قانون، دولت مشروط، منتخب و مقید به خواست های قانونی میداند ودراین راستا سعی وتلاش مینماید
آزادی وحقوق بشر
. آزادی به معنی امکان عملی کردن تصمیم ها ی که فر د به میل یا اراده خود میگرید و شامل ازادی در اندیشه‌ و باور های سیاسى‌، فلسفى‌، مذهبى‌، علمى‌ ؛ گفتار و نوشتار وکردار‌ ؛ حق انتخاب و دفاع‌ از آن ها می باشد . فرد بطور ذاتی دارای ازادی وحقوق سلب ناپذیر انسانی وبشری است و درصورت ازاد بوده میتواند که از اسارت وستم رهایی یابد . بنیاد ازادی را ازادی فردی ورشد مستقلانه فرد وگسترش حاکمیت او برسرنوشت ورفاه مادی ومعنوی او تشکیل میدهد . اما رشد آزادانه فرد وازادی او به مثابه یک موجود اجتماعی در صورت رشد همه گان تامین میشود و مطلق کردن فرد و فردگرائی به معنی تهی کردن انسان از خصلت اجتماعی و ثانوی و فرعی شمردن جامعه است وبه همین گونه مطلق کردن جمع نیز به معنی تنزل فرد در حد جزء و تابع محض جمع، سلب شخصيت وکم بهاء دادن به حقوق و آزادی‏های فردی و نافی رشد آزاد انه انسان - فردمی باشد.
و حقوق بشر که مفاد ان در اعلامیه جهانی حقوق بشر تبلور دارد ؛ مبین مبارزه و سعی وتلاش جامعه جهانی برای حفظ شان وکرامت انسان ؛ آزادی وتامین سعادت فرد ومبارزه برعلیه ظلم وستم و تبعیض وستم اعم از جنسی ؛ نژادی ؛ قومی ؛ اجتماعی و تامین زندگی صلح امیز وزندگی باهمی درجامعه می باشد .
حزب رفاه مردم افغانستان یک حزب آزادی دوست وبشردوست است و از ازادی فردی مثبت ومبتنی برقانون در پیوند به مصالح جمع و جامعه و حقوق بشر دفاع میکند اعلامیه جهانی حقوق بشررابه مثابه، دست آورد بزرگ مبارزه بشریت وجوهرمرام خوددانسته وبرای تحقق آن خودرا متعهد می باشد . و آزادی به مثابه یک ارزش ها عام بشری وداعیه حقوق بشر به مثابه نماد انسانیت نباید فدای مصلحت های سیاسی وجانبداری ایدیالوژیک شود .حزب ما «یک بام ودوهوا» را در زمینه حقوق بشر مردود میداند وبر علیه ان مبارزه میکند .
برابری
برابری ؛ به معنی برداشتن هرگونه امتیاز وتبعیض میان انسانها وافراد یک جامعه است ؛ که ازطریق تامین تساوی حقوقی قطع نظر از تعلقات فردی اعم از جنسیت ؛ نژاد ؛ قوم ؛ مذهب وغیره ؛اجرای عدالت قضایی ؛ برابری درمشارکت سیاسی و تامین فرصت ها واستقاده برابر از ثروت ؛ قدرت و امکانات مادی ومعنوی تبلور دارد وتامین میگردد . حزب رفاه مردم افغانستان ؛ یک حزب برابری طلب است وبرای تامین برابری شهروندان کشور در عرصه های ذکر شده باور مند است ودرراه تامین ان مبارزه وسعی وتلاش میکند .
حقوق اساسی
هر فرد جامعه وشهروند افغانستان مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر از حقوق اساسی ؛ اعم حق زنده گی ، مسکن و انتخاب محل اقامت ، حق ملکیت ، کار و مزد عادلانه ، انتخاب شغل و مسافرت ، حق معالجه و خدمات صحی ، آموزش و پرورش و تحقیقات علمی ، حق دسترسی به اطلاعات عمومی، حق تقاعد وداشتن وکیل مدافع در جریان تحقیق و محاکمه ، حق آزادی انتقاد جمعی و فردی ، حق آزادی عقیده سیاسی ، بیان و قلم ، حق مصونیت و مخابرات و مراسلات برخوردار است و دولت به تحقق ان مکلف است . حزب رفاه مردم افغانستان مدافع تامین حقوق اساسی شهروندان کشور می باشد وبرای تامین ان مبارزه میکند .
رفاه اجتماعی
رفاه اجتماعی ؛ غبارت از مجموعه اقدامات تاثیر گذار اجتماعی ؛ حقوقی ؛ سیاسی اقتصادی وفرهنگی از جمله وضع قوانین، برنامه‌ها ؛ سیاست ها وخدمات سازمان‌یافته‌ای از سوی دولت ؛ موسسات رفاهی برای تامین نیاز های مادی ومعنوی افراد جامعه می باشد ؛ که در چارجوب ان هر فرد جامعه از یک زندگی مطلوب وشاد و سعادتمند ‌؛ دارای امنیت ومصونیت اجتماعی؛ خوراک ؛پوشاک ؛ مسکن ؛ دسترسی به آب ؛ سلامتی و تسهیلات صحی ؛ اموزش اشتغال و بلند بردن و تامین درآمد سرانه واقعی براساس قدرت خرید ؛ پوشش انواع بيمه ها وتامین اجتماعی و حمایت خاص از طبقات و لایه های اجتماعی ؛ نا ار ؛بی نوا ووضع یارانه ها ؛ اقتصاد خیریه‌ای و غیرانتفاعی‌ و حمایت اقتصادی به طور لازم و اطمنان بخش بهره مند باشند .
نکته قابل توجه این است که شهروندان افغانستان در صورت به رفاه اجتماعی نایل شده میتواند که صاحب دولت دموکراسی اجتماعی و حکومت های متعهد به تامین رفاه وعدالت اجتماعی شوند .رفاه اجتماعی ؛ هدف استراتیژیک حزب رفاه مردم افغانستان است وبرای تحقق ان مبارزه وسعی وتلاش میکند .
عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی ؛ آرمان وخواست اساسی جامعه ء بشری را تشکیل میدهد وشاخاص های اساسی ان عبارت اند از :
-برخورداري يكسان همه افراد یک جامعه از كالاها و مواهب اوليه و توزیع وباز توزیع عادلانه درامد ملی ؛ ثروت ها، خدمات و منابع تولید و انباشته شده درکشور ازروی نیاز ها؛ ارزش ؛ نتیجه کار ؛ حق و شایستگی . ؛برخودراری يكسان افراد جامعه ،ازامكانات آموزشي و بهداشت ؛ نیاز های امرار زندگی ؛ تامین منافع وخواست های لایه های اجتماعی ستمدیده ؛زحمتکش ؛ نادار ؛بی نوا و کاهش اساسی فاصلة طبقاتی و رهای افراد جامعه از هرگونه ستم اجتماعی و نا برابری حقوقی‌ زن‌ و مرد ؛ ستم جنسیتی و تبعیض قومی ونژادی .
عدالت اجتماعی ؛ آرمان حزب ما را تشکیل میدهد که در صورت تحقق دموکراسی اجتماعی تحقق می یابد .
دموکراسی اجتماعی
.موکراسی اجتماعی ؛ نوع از دموکراسی است که جوهر انرا تأمین رفاه وعدالت اجتماعی به وسیله دولت تشکیل میدهد که دولت رفاهی نیز نامیده میشود . در دموکراسی اجتماعی ؛ اصول دموکراسی سیاسی ؛ توزیع ؛ تناوب و انتقال مسالمت امیز قدرت ؛ انتخابات ورقابت سیاسی مسالمت آمیز ؛ برابری سیاسی و ؛ اصلتفکیک قوای ثلاثه ؛ ازادی های سیاسی ؛ مطبوعات آزاد ؛ ازادی ها وکثرت گرایی سیاسی و نظارت مستمرمردم ازطریق جامعه ء مدنی بردولت وحکومت ها وحاکمیت قانون نیز رعایت می گردد ؛ به عبارت دیگر دموکراسی اجتماعی مکمل دموکراسی سیاسی می باشد .
در دولت دموکراسی اجتماعی ؛ سرمایه داری به مثابه سازوکار قابل اعتمادتولید وثروت ؛ توسعه اقتصادی و صنعتی جای معین دارد . ولی دولت دموکراسی اجتماعی ؛ بر اقتصاد مختلط و تامین تعادل بین بازارودولت ؛ وضع قوانین عادلانه کار ؛ تامین حقوق اجتماعی واقتصادی کارگران و تامین تعادل بین فردوجامعه وتامین رفاه وعدالت اجتماعی تاکید دارد وعملی میسازد . حزب رفاه مردم افغانستان یک حزب دموکرات است و دموکراسی اجتماعی ؛ هدف استراتیژیک انرا تشکیل میدهد .
سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی ؛ بخش جدای نا پذیر تامین رفاه و عدالت اجتما عی می باشد و مولفه های اساسی انرا روحیه جمع گرایی ؛ همگرایی ؛ همبستگی و همجوشی احتماعی ؛ گروه های خودیاری و نوع ایجاد وتحکیم اعتماد ؛ تساهل ومدارا ؛ صداقت ، حسن تفاهم ، سلامتی نفس ، هم دردی ، دوستی ؛ فداکاری وتساند اجتماعی وتقویه شبکه انجمن ها ، سازمان های اجتماعی ؛اتحادیه ها ، احزاب و رسانه های مستقل ، اموزشی و تربیتی ؛ مکاتب ، پوهنتون ها ومکان های مذهبی ؛ تحکیم روابط همسایگی ، دوستانه ، شغلی و خانوادگی تسکیل میدهد . ویکی از اهداف حزب رفاه مردم افغانستان می باشد .
ترقی وتوسعه
کشورما از نظر اجتماعی - اقتصادی و سیاسی ؛فرهنگی در زمره عقب مانده ترین کشور های جهان قرار دارد و همین معضل ؛ علت اساسی و منشه وزمینه فقر ومحرومیت ؛ ظلم وستم ؛ نا برابری و بی عدالتی اجتماعی ؛ استبداد ؛ظلم اسارت ؛عقب ماند گی فرهنگی بی سوادی ؛ واپس گرایی ؛ جهل وسنن وخرافات ؛افراطیت وجنگ ؛ تجاوزات واشغال ؛ دخالت خارجی وعدم حاکمیت افغان ها بر سرنوشت ملی می باشد . درست بدین جهت است که ترقی وپیشرفت کشوریکی از اهداف محوری حزب ما وهمه نیروهای ترقی خواه کشور به شمار می اید .
با این وجود که نظام سرمایه داری به مثابه یک فورماسیون اجتماعی –اقتصادی یک راه قانومند وعینی پیشرفت کشور ها بوده است و می باشد . زیرا نیروهای مولده رارشد میدهد و مناسبات کهنه تولید را ازبین میبرد وثروت های مادی را بوجود می اورد ؛ علم وتخنیک را رشد میبخشد؛ تحولا ت ونوسازی فرهنگی را باعث میگردد ؛ ارایش اجتماعی راتجدید میسازد و تغیر میدهد ؛ وایجاد گر دگرگونی های معین اقتصادی واجتماعی وفرهنگی که اینک در پیش چشم ما رخ می باشد.
اما ‌؛ حزب ما ؛ مخالف رشد لگام گسیخته سرمایه داری است که با تمرکز قدرت اقتصادی- سیاسی و بی عدالتی اجتماعی ، بحرانهای دورانی اقتصادی و بیکاری مزمن، پول پرستی ، جنایات، بحرانهای اخلاقی و معنوی ، تخریب علایق و عواطف انسانی و فرو پاشی خانواده و فاجعه محیط زیست توام است می باشد وبه این نظر است که ؛در محور ترقی وپیشرفت و رشد وانکشاف اقتصادی - اجتماعی ؛ تامین رفاه وعدالت اجتماعی وسعادت همه گان باید قرار داشته که درصورت استقرار دموکراسی اجتماعی ودولت رفاهی ونظام افتصاد مختلط با سمت گیری اجتماعی ورشد هماهنگ همه سکتور های اقتصادی و تقویت سکتوردولتی وکو
پراتیوی ؛ گذار از اقتصاد مصرفی به اقتصاد تولیدی میسراست وتحقق می یابد .
اصلاحات وتحولات
ترقی ؛ پشرفت وتوسعه ء اقتصادی - اجتماعی ؛ سیاسی وفرهنگی وتحقق ان یک پروسه وفرایند است که به شکل تحولات واصلاحات صورت میگیرد. به گونه ء که تحولات اساسی زمانی به یک ضرورت مبدل میگردد که رفرم ها یا اصلاحات به بن بست برسد . حزب رفاه مردم افغانستان ؛ دگرگونی های اساسی را در عرصه های حیات سیاسی ؛ اجتماعی ؛ اقتصادی وفرهنگی زندگی کشور یک ضرورت عینی میداند ؛ ولی به تحقق ان از طریق توسل به خشونت سازگاری ندارد و طرفدار تحولات است که ازطریق اصلاحات ازبالا و مبارزه مسالمات امیزتحول طلبانه از پاین تحقق می یابد.
آرمان گرایی وواقع گرایی
حزب رفاه مردم افغانستان ؛ یک حزب آر مان گرا وواقع گراست . دارای عالی ترین آرمانهای ملی وبشری می باشد که حطوط فکری ان تبلور دارد . اما برای تحقق ان واقع گرا ست و بر واقعیت های تکیه میکند و از تسریع میکانیکی پروسه های اجتماعی احتراز میجوید ؛ واقعیت راتیوریزه نمی کند و یا برای اثبات تیوری ها ودرستی تصمیم گیری بکار نمی برد ؛ بلکه تیوری هارا در خدمت در ک وتغیر واقعیت قرار میدهد. واقعیت را ایدیالوژیک نمی سازد ؛ زیرا ایدیالوژیک کردن واقعیت این توهم را برمی انگیزد که حقیقت را درانحصارخود بدانیم ؛ وکسی که حقیقت را درانحصار خود بداند و برهر انچه که دراور او نگنجد ؛ نه چشم برای دیدن دارد و نه گوشی برای شنیدن ونه قلبی برای تپیدن دارد ؛ توهم حقیقت در حیات سیاسی به اقتدار گرایی و استبداد می انجامد ؛ مبارزان را گمراه می کند ونمی گذارند نتایج وثمرات کار خودرا انطور که در واقعیت تجلی یافته مشاهده نماید ؛ از اشتباهات بپرهیزند وجمع بست درست از کارنامه خود بدست اورد.
حزب رفاه مردم افغانستان ؛ آرمان ها واهداف خودرا بر مبنای تحلیل همه جانبه واقعیت ها اشتراک برنامه وکثرت گرایی پیگری می نماید وبرای تحقق اهداف وبرنامه خود از مجموع اندیشه ها ؛ تجربه ودانش پیشرو بهره میبرد . با افراطیت چپ که راه قانونمند انکشاف اجتماعی وتحولات مترقی را به بیراهه سوق می نماید وبه شکست مواجه میسازد ؛ سازگاری ندارد وبر علیه ان در درون حزب وجامعه میرزمد.
صلح ومسالمت
صلح از اولویتهای اساسی زندگی خوشبخت و تداوم حیات سالم و باهمی ؛ حسن تفاهم، دوستی، هماهنگی و آرامش است وشرط ضروری ترقی و پیشرفت ؛ امنیت و ثبات ؛ توسعه سیاسی ؛ اقتصادی واجتماعی وفرهنگی کشورها وسعادت شهروندان ان به حساب می اید ودر سطح ملی وبین المللی خواست بزرگ انسانها است وبشریت است . این درحالیست که جنگ ها یک مصیبت فاجعه بار به حساب می اید که کشور ها وجوامع را به تباهی سوق می نماید .
حزب رفاه مردم افغانستان ؛ یک سازمان سیاسی مسالمت گرا ست و به این باور است که برای نیل به اهداف شریفانه ؛ باید از وسایل شریفانه ؛ مسالمت ؛ سازگاری ؛ تساهل ومدارا بهره جست . حزب ما ؛ خواهان حل تضادهای سیاسی-اجتماعی ومسایل موردمنازعه وجنگ ازطریق دموکراسی وگفتگو مذاکره ؛مصالحه وسازش ؛ تسامح و تساهل وصلح طلبی می باشد .
همبستگی ؛همکاری و همگرایی بین المللی
جهان مادر اثر گلوبالیزم یاجهانی شدن بیک دهکده ءجهانی مبدل شده که سرنوشت هر کشور رابه گونه ء به سرنوشت ملل وجامعه جهانی گره میدهد . جهانی شدن از یک سو در برابر کشور درراستای پیشرفت ان فرصت ها را به وجود اورده است و از جانب دیگر چالش ها را دربرابر کشورها ودولت های قرار دارده است ؛ مرزهاي مادي و جغرافياي و مفهوم ملت - دولت وحاکمیت ملی واستقلال سیاسی کشور ها را کم رنگ تر ومحدود ساخته ومیساز د .
افغانستان به مثابه قلب آسیا ؛ شاهراه تجارت وتلاقی افکار وموقیعت مهم جیوپولیتیک وجیو استراتیژیک وجیو ایکونومیک خویش مانند گذشته در عصر گلوبالیزم نیز دروضعیت حساس بین المللی قراردارد وبه سبب قوم گرایی وناسیونالیسم قومی ؛موج تروریزم وبنیادگرایی اسلامی و تشدیدرقابت های قدرت های بزرگ برسرتسلط منابع انرژی ومنافع جیواستراتیژیک ؛ با چالش های خطر ناک روبرو میباشد . درچنین شرایط بین المللی برای حفظ وحراست منافع ملی ؛اتخاذ دکتورین ومشی خارجی درست ملی وطندوستانه وواقعی بینانه بیش از پیش دقت و اهمیت کسب میکند .
حزب رفاه مردم افغانستان ؛ حفظ وحراست منافع ملی ومصالح علیای کشور را در سرلوحه اندیشه ها ؛ مشی ومبارزه خود قرار داده است ومبتنی بران طرفدار عدم انسلاک و بی طرفی مثبت وفعال دولت افغانستان می باشد ؛ ازمنشورسازمان ملل متحد؛اعلامیه جهانی حقوق بشر، همزیستی مسالمت امیز عدم تجاوز وعدم دخالت ومداخله دراموریکد یگر و تامین حسن همجواری همبستگی بین المللی ؛ همکاری و همگرایی و حفظ صلح وامنیت جهانی حمایت می نماید وبرای تامین ان درمناسبات بین المللی سعی وتلاش مینماید.
(دوم)
خط مشی حزب
حزب رفاه مردم افغانستان ؛ برای تحقق افکار ؛ ارزش ها ؛اصول ؛ آرمان ها واهداف والای وطندوستان وملی ترقی خواهانه دموکراتیک وداد خواهانه فوق الدکر خط مشی ذیل را که مجموعه ء از وظایف اساسی حزب را در عرصه های سیاسی ؛ اقتصادی ؛ اجتماعی وفرهنگی وبین المللی کشور تشکیل میدهد ؛ قرار ذیل ارایه و برای عملی ساختن ان مبارزه وسعی وتلاش می نماید .
درعرصه ء سیاسی
حزب رفاه مردم افغانستان ؛ حزب ملی ودموکرات است و برای استقرار دموکراسی سیاسی واجتماعی مبارزه وتلاش می کند ودر این عرصه وظایف ذیل را دربرابر خود قرارداده است :
الف : درعرصه تامین منافع ملی
- مبارزه برای حفاظت وحراست ؛ موجودیت وبقا ؛ حاکمیت ملی ؛ آزادی و استقلال سیاسی ؛ وحدت ویک پارچه گی دولت و تحکیم وحدت ملی ؛ حفاظت تمامیت ارضی و تامین منافع اقتصادی ؛ امنیت رفاهی ومصالح علیا ؛ تحکیم وارتقا اعتبار وموقعیت بین المللی کشور .
- مبارزه وتلاش ها برای تامین امنیت ملی و ارتقای توانایی دولت و قابلیت دفاعی- امنیتی ؛تقویت قوای امنیتی اردوی ؛ پولیس و امنیتی دولتی ؛ ریشه کن ساختن تروریزم تولید ، پروسس و قاچاق مواد مخدر ؛ جنایات سازمان یافته؛ خلع سلاح گروه های غیر مسوول مسلح و ختم قوماندان سالاری و سیطره سیاسی جنگسالاران وزور مندان محلی .
- اعتقاد به دین مبین اسلام واجرای فرایض دینی ومذهبی و تامین آزادی و اجرای مراسم دینی برای پیروان سایر ادیان و مبارزه برضد افراط گرایی دینی ومذهبی و مخالفت به موارد سوء استفاده از دین و معتقدات دینی و مذهبی به خاطر مقاصد سیاسی، گروهی و شخصی
- تلاش و مبارزه موثر ء برای تحکیم وحدت ؛‌برابری ملی وتساوی حقوق ملی همه اقوام ساکن کشور وتامین انکشاف متوازن ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ، محلات و مناطق قومی و‌ تقسیم عادلانه امکانات انکشافی در بین مناطق و ولایات طبق قانون .
ـ دموکراتیزه ساختن متداوم ارگان های مرکزی و محلی قدرت دولتی و حمایت از انتقال برخی صلاحیت های تصمیم گیری به محلات در امور اقتصادی و اجتماعی طبق قانون ..
ـ ‌پشتیبانی از ایجاد شوراهای انتخابی ولایتی، ‌ولسوالی و قریه ها، ‌وتفویض صلاحیت های نظارتی به آنها در حل مسایل محلی، ‌حمایت از انتخابات شاروال ها و مجالس شاروالی ها طبق قانون .
- مبارزه برعلیه قومی گرایی وناسیونالیسم قومی اعم از شوونیسم وناسیونالیسم محلی ؛ برتری جویی وتبعیض نژادی ، قومی ، ملی ، محلی ، زبانی مذهبی ودامن زدن به خصومت وخشونت قومی .
ب :- درعرصه توسعه ء سیاسی
- مبارزه برای استقرار دموکراسی اجتماعی یا ایجاد دولت متعهد به رفاه وعدالت اجتماعی به حیث هدف استراتیژیک حزب.
- مبارزه ومساعی برای توسعه سیاسی و ساختن یک دولت ملی- دموکراتیک قدرت مند قانونمدار وحقوقی؛ وکامیاب در اجرای مسولیت های در عرصه تامین منافع ملی ؛ تامین امنیت دولتی ؛ ثبات سیاسی ؛ حاکمیت قانون ؛ امنیت ونظم عامه ؛ارایه خدمات اجتماعی؛ رشد و توسعه اقتصادی واجتماعی وفرهنگی.
ـ تعدیل قانون اساسی به منظور نهادینه ساختن واستقرار دموکراسی ؛تجدید نظر بر نظام سیاسی ونظام انتخاباتی و رفع تناقضات و ابهامات موجود در آن و راه گشایی برای ایجاد یک حکومت پاسخ گو در برابر پارلمان کشور.
ـ پشتیبانی از تفکیک قوای ثلاثه دولت و تامین استقلال قوه قضائیه حمایت از ایجاد و تحکیم نظام قضایی مستقل، بی طرف و مسلکی ومبارزه برعلیه فساد وقانون شکنی و ایجاد یک اداره دولتی سالم وقانونمدار وفساد نا پذیر و خدمتگذار مردم ومسلکی.
- حمایت از عدم انحصار قدرت در هر شکل و شیوه آن. ومبارزه علیه توتالیتاریزم و اعمال هرنوع خشونت به هدف کسب و حفظ قدرت سیاسی ومبارزه بر ضد استقرار رژیمهای دکتاتوری و استبدادی و ضدیت با هر شکل خشونت سیاسی به منظور حفظ و کسب قدرت سیاسی .
- مبارزه برای ایجاد جامعه مدنی عاری از ظلم و استبداد، ‌تبعیض و خشونت و مبتنی بر عدالت اجتماعی، حفظ کرامت و حقوق انسانی که از اصول بنیادین و زرین قانون اساسی افغانستان است .
ـ مبارزه برای نهادینه ساختن دموکراسی سیاسی و استقرار یک نظام دموکراتیک بر مبنای پلورالیزم سیاسی، ‌برگذاری انتخابات شفاف، ‌عادلانه و ‌دموکراتیک در تمام سطوح ( از شوراهای قریه تا ریاست جمهوری )، جلوگیری از اعمال نفوذ دولت مردان ، ‌گروه های سیاسی و زورمندان در پروسه های انتخاباتی ومبارزه برعلیه فساد انتخاباتی وتلقبات و تخلفات در انتخابات .
- مبارزه ومساعی برای ختم بحران مشروعیت سیاسی ؛ وایجاد حکومت های قانون مدار ؛ فساد ستیز ؛ مسولیت پذیر ؛ کارا ؛ خدمتگذار مردم وپاسخگو و پشتیبانی از حکومت داری خوب، ‌تامین امنیت عامه، افزایش ظرفیت های دولت، تقویت سکتور خدمات اجتماعی و رفاه عامه .
- مبارزه برای تامین حقوق دموکراتیک مردم و تامین ازادیهای سیاسی اعم از ایجاد و فعالیت احزاب سیاسی ، ازادی بیان و مطبوعات ، حق تظاهرات و اعتصابات مسالمت آمیز که تابع محدودیتهای غیر دموکراتیک و موکول به قوانین بازگیرنده نشوند . پشتیبانی از تعمیم اصل نظر خواهی و مراجعه به آرا مردم ( رفراندم ) در موارد و مسایل عمده ملی
.ـ تحقق عملی قانون احزاب سیاسی مبنی بر جلوگیری از تمویل آنها از منابع خارجی و پیشگیری از‌ایجاد احزاب سیاسی بر مبنای قومی، ‌محلی، ‌مذهبی، ‌ لسانی و دارای تشکیلات نیمه نظامی طبق احکام قانون اساسی وپایان دادن به نفوذ احزاب و گروه های سیاسی در اردو، پولیس و امنیت ملی.
– مبارزه برای تامین حقوق اساسی شهروندان ؛ آزادی و شان وکرامت ؛انسانی وتامین حقوق فردی و رفاه وتامین حاکمیت او بر سر نوشت و نجات او از قید وبند هرشکل ونوع اسارت وستم اجتماعی ؛ ملی وجنسی و مبارزه در راه تحقق تساوی حقوق سیاسی، اجتماعی و مدنی زنان با مردان . وتطبیق بی قید و شرط اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های بین المللی در این زمینه .
- مساعی متداوم برای تقویت نهادهای جامعه مدنی و گسترش نقش سازمانهای اجتماعی و صنفی اعم از روشنفکری ، دانشجویی ، جوانان ، زنان ، معلمان ، استادان ، کارگران ،دهقانان وپیشه وران در همه شنون جامعه اعم از سیاسی و اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی.
ـ پشتیبانی از حکومت داری خوب، ‌تامین امنیت عامه، افزایش ظرفیت های دولت، تقویت سکتور خدمات اجتماعی و رفاه عامه و تحقق سیاست کادری مبتنی بر تحصیل، تجربه، تخصص، لیاقت، کاردانی، تقوی و تعهُد به منافع ملی به هدفِ ایجادِ یک اداره کارا، متخصص و با تجربه، دارای توانایی عرضه خدمات مؤثر برای مردم.
ـ بازسازی اداره دولت در چارچوب یک استراتیژی ملی کوتاه مدت از بالا تا پایین، به خصوص بازسازی سیستم عدلی و قضایی، ‌تصفیه اداره از وجود همه عناصر مفسد و قانون شکن به هدف پایان دادن به فساد اداری، جلب حمایت مردم به خاطر تامین حاکمیت قانون.
- تامین ؛ اصل بیطرفی، کارایی و مسلکی بودن اداره دولتی واجرای سیاست کادری بر مبنای شایستگی و خدمت گذار مردم است ؛ نه علایق وروایط حزبی ؛ قومی وشخصی با مقامات حکومتی .
- مبارزه متداوم برای تقویت نهادهای جامعه مدنی و گسترش نقش سازمانهای اجتماعی و صنفی اعم از روشنفکری ، دانشجویی ، جوانان ، زنان ، معلمان ، استادان ، کارگران ،دهقانان وپیشه وران در همه شنون جامعه اعم از سیاسی و اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی.
- حمایت از اقدامات برای تثبیت احصاییه د قیق نفوس بر اساس توزیع تذکره الکترونیکی تابعیت و استفاده از تکنالوژی معاصر به خاطر انتخابات شفاف و تنظیم پلان های توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.
در عرصه ءرشدو توسعه ء اقتصادی:
- پشتیباینی از تطبیق استراتیژی انکشاف ملی در عرصه رشد وتوسعه اقتصادی کشور به عنوان یک ضرورت درنگ ناپذیرو ارتقای نقش اقتصادی دولت و کمک به بخش خصوصی در اشتغال آفرینی، نظم دهی بازار، تقویت سکتور کالایی و پیشرفت اقتصادی کشور مبارزه در راه رفع عقب مانده گی اقتصادی کشور.
- حمایت از مساعی درراستای رشد اقتصادی وافزایش تولید ناخالص ملی به استفاده از احیای ورشد زیربنای اقتصادی وظرفیت های همه سکتور های اقتصادی و جلب سرمایه گذاری داخلی وخارجی .
ـ حمایت از مالکیت دولت برمنابع دارای اهمیت ستراتیژیک ـ منابع طبیعی زیر زمینی ( معادن)، جنگلات، چراگاه ها، اراضی دولتی، منابع اساسی انرژی، بنادر و خطوط مواصلاتی، دشت ها، منابع آبی و آثار باستانی .
- مساعی برای تامین نقش دولت در عرصه رشد وتوسعه ء اقتصادی پلان گذاری دولتی و اداره اقتصادی، انباشت مهارت های کاری و پی ریزی زیربنای اقتصادی و به کار برد تمام امکانات کشور در جهت سرمایه گذاری و رقابت سالم میان سکتور های مختلف.
- تلاش برای اقتصاد بازار با سمتگیری اجتماعی مبنی بر همکاری لازمه سرمایه خصوصی ، مختلط ، کوپراتیفی و دولتی وسرمایه گذاری بیشتر درعرصه انکشاف ورفاه اجتماعی .
ـ حمایت از تامین مالکیت دولت برمنابع دارای منابع طبیعی زیر زمینی ( معادن)، جنگلات، چراگاه ها، اراضی دولتی، منابع اساسی انرژی، بنادر خطوط مواصلاتی اعم از هوایی و زمینی ، تاسیسات بزرگ مخابرات ، دشتها و زمینهای لامزروع و بند و انهار و منابع آبی و آثار باستانی.
ـ حمایت از استفاده موثر از منابع نفت و گاز، مس، آهن و سایر منرال های صنعتی و تشویق سرمایه گذاری های بزرگ، اعم از داخلی و خارجی، در بخش صنایع ثقیل به هدف ایجاد زیربنای پیشرفته اقتصادی و ایجاد زمینه های وسیع کار و اشتغال برای مردم.
ـ پشتیبانی از ایجاد و گسترش صنایع ملی و صنعتی ساختن کشور با استفاده از دست آورد های علمی و تکنولوژیک معاصر با همکاری سکتورهای دولتی، خصوصی و مختلط و سرمایه گذاری های خارجی.
- تشویق و حمایت سرمایه گذاریهای دولتی در بخشهای زیر بنایی وانکشاف صنایع انرژی و صنایع سبک و تولید کننده مواد استهلاکی و غذایی و حمایت از بخش خصوصی برای تولید ، اشتغال و مهار کردن بیکاری .
- حمایت از تعمیل برنامه ریزی ها ی کوتاه مدت ودراز مدت برای بازسازی افغانستان، با استفاده از سرمایه گذاری بیشتر درعرصه های زیربنایی و منابع طبیعی، زراعت و انکشاف دهات، معارف و خدمات اجتماعی، حمایت از مطالبات اقتصادی معاش گیران و تقویت جنبش سندیکایی.
- حمایت از ریفورم ارضی و آب در جهت رشد میکانیزه ساختن زراعت ، رشد فارمهای زراعتی ، دولتی ، خصوصی ، مختلط وکوپراتیفی مبنی بر تامین منافع کتگوریهای مختلف زمینداران و دهقانان و توجه به انکشاف مالداری .
- حمایت از تلاشها در رابطه به نگهداری جنگلات ، استفاده و مهار کردن آبهای طبیعی و دریاهای کشور.
-پشتیبانی از بهبود بنیاد های فعالیت و مدیریت اقتصادی در تمام زمینه های تولید صنعتی و کشاورزی و رشد بخش خدمات در ساختار اقتصادی به شمول صنعت توریزم.
ـ حمایت از تشویق متشبثین خصوصی، تجار و سرمایه داران ملی در جهت افزایش و توسعه تجارت داخلی و خارجی و مبدل کردن افغانستان به مرکز فعال تجارت منطقه یی و شامل ساختن آن در سازمان جهانی تجارت.
ـ حمایت از عصری ساختن متداوم سیستم بانکی کشور توسعه شبکه خدمات بانکی معاصر، تشویق و تضمین امانات و پس اندازها. و تشویق و تضمین امانات پس اندازها و جلوگیری از دوران پول در بازار سیاه و تورم پولی .
- مبارزه به خاطر تعمیل سیاست عادلانه مالیاتی مبتنی بر تقلیل مالیات غیرمستقیم و تصاعد مالیات مستقیم و تقسیم عواید برمبنای منافع انکشاف اجتماعی.
ـ حمایت از تنظیم بهتر امور زمین داری و حل معضلات آب در جهت رشد و میکانیزه ساختن زراعت، مولد انرژی برق، ایجاد فارم های زراعتی (دولتی، خصوصی، مختلط و کوپراتیفی) غرض تامین منافع اقشار مختلف زمین داران و دهقانان.
- مبارزه به خاطر بهبود محیط زیست، حفظ و مراقبت از جنگلات، نسل حیوانات و پرنده گان نادر.
ـ حمایت از ترویج نباتات طبی و تولید ادویه به خاطر تامین نیازمندی های ملی، توسعه اقتصاد مالداری و پیشه وری و تشویق سرمایه گذاری ها در بخش صنایع خفیفه دستی و مستظرفه و ایجاد سیستم های بیمه و بانک های حمایت از اقتصاد صنعتی، زراعتی، مالداری و پیشه وری و بازاریابی برای تولیدات آن ها.
ـ حمایت از طرح آباد ساختن زمین های بایر و لامزروع و توزیع عادلانه آن به قیمت مناسب برای دهقانان بی زمین و کم زمین، کوچی ها و سکتور خصوصی.
ـ حمایت از تامین کشور از لحاظ انرژی با استفاده از منابع داخلی و خارجی و حمایت از رشد و انکشاف صنایع انرژی و صنایع سبک و تولید کننده مواد استهلاکی و غذایی.
ـ حمایت از مطالعات دورنمایی عامه به منظور استفاده موثر از امکانات ملی و مساعدت های مالی و تخنیکی جهانی، با در نظرداشت نیازمندی های اساسی کشور.
ـ دفاع از مطالبات و تلاش های انجمن ها و اتحادیه های پیشه وران و صنعت کاران در رابطه به رشد صنایع ملی، تولیدات داخلی و انکشاف صنایع دستی.
ـ حمایت از انکشاف و مدرنیزه ساختن ترانسپورت، اعمار شاهراه های مدرن و میدان های هوایی و خط آهن سراسری کشور و وصل آن با شبکه راه های ترانزیتی جهانی.
ـ حمایت از صنعت توریزم به خاطر تقویه اقتصاد ملی و اتخاذ تدابیر موثر برای توسعه فرهنگ پذیرایی ازجهانگردان.
- حمایت از فراهم آوردن امکانات برای ایجاد زیر بناها ، تولید و تورید سخت افزار ها به عنوان پایه های برای توسعه اقتصادی در عرصه های تولیدی و خدماتی.
- خمایت از ایجاد فن آوری معاصر اطلاعات و ارتباطات و تشویق و گسترش سرمایه گذاری در عرصه پژوهشهای علمی ، فنی ، الکترونیکی و کمپیوتری .
- مبارزه برای ایجاد سیستم عادلانه مالی و مالیاتی مبتنی بر تقلیل مالیات غیر مستقیم و تصاعد مالیات مستقیم و تقسیم عواید ملی به نفع انکشاف اجتماعی.
- پشتیبانی ارتلاشها برای جلوگیری از کسر بودجه و ایجاد یک نظام بودجوی و مالیاتی موثر مبتنی بر افزایش منابع و درآمدهای داخلی و کاهش وابسته گی به وامها و امدادهای خارجی و مبارزه با فساد مالی و اداری .
- حمایت از تجار و متشبثین ملی توسعه تجارت داخلی و خارجی و مبدل نمودن افغانستان به مارکیت تجارتی منطقه به منظور رشد اقتصادی ، ترقی عمومی و ارتقا سطح زنده گی مردم.
- حمایت ازانکشاف و مدرنیزه ساختن ترانسپورت ، اعمار شاهراههای مدرن و خط آهن سراسری کشور و وصل ساختن آن با شبکه راه های ترانزیتی جهان و مساعی و مبارزه در راه حفظ محیط زیست و زیبایی طبیعی کشور.
در عرصه ء توسعه ء اجتماعی
حزب رفاه مردم افغانستان ؛ حزب رفاه وعدالت اجتماعی می باشد ودر راین عرصه ها وظایف دربرابر خود قرار داده است :
الف : در بخش رفاه اجتماعی
- دفاع از منافع و حقوق اجتماعی زحمتکشان شهر و ده، پشتیبانی از خواست ها و مطالبات اقتصادی و صنفی آنها وتامین اجتماعی انان ؛ تصویب قوانین عادلانه در حمایت از حقوق کارگران، دهقانان و پیشه وران.
- مبارزه وپشتیبانی از تامین کار و اشتغال برای مردم ؛ زدودن فقر، تامین مصوونیت و محیط محفوظ کار و تخنیک ایمنی د ر تمام مراکز تولیدی و حمایت از اصل مزد مساوی در برابر کارمساوی برای مردان و زنان .
- مبارزه به خاطر افزایش سطح دست مزد کارکنان سکتورهای دولتی و خصوصی و متقاعدین و تامین امنیت .
ـ مبارزه وتلاش برای تاسیس بیمه های اجتماعی به هدف تامین رفاه همگانی و حمایت از شهروندان کشور در هنگام تقاعد، بیکاری، بیماری، ناتوانی، دوران پیری، معلولیت، معیوبیت، حوادث و آفات طبیعی.
مبارزه در راه تامین حقوق زنان و خانواده ها ؛حمایه طفل و مادر از طریق ایجاد زایشگاه ها ، شیر خوارگاه ها ، کودکستانها ، و کلینیک ها تسهیلات آموزش و پرورش و جلو گیری بهره کشی از کودکان.
ـ مبارزه برای بهبود زندگی یتیمان و بیوه زنان، معیوبین ومعلولین جنگ و فراهم آوری شرایط مناسب زنده گی و امکانات کار و خدمات اجتماعی و جلب حمایت موسسات داخلی و خارجی از آنها .
. - مبارزه برای دستیابی به خدمات صحی رایگان، تعلیمات و تحصیلات مجانی طبق احکام قانون از طریق سرمایه گذاری دولتی و خصوصی و ایجاد بیمه های صحی.
ـ تلاش به خاطر تامین صحت همه گانی ازطریق ایجاد مراکز صحی نواحی شهر ها ؛ ولسوالی ها و ، تامین حفظ الصحه محیطی، آب صحی آشامیدنی و وقایه مردم در برابر امراض ساری و پرازیتی .
ـ حمایت از تامین انکشاف متوازن شهرها و دهات و حل مشکل بی سرپناهی از طریق اعمار محلات جدید مسکونی و منازل ارزان قیمت و اتخاذ تدابیر موثر از جانب دولت به منظور تهیه مسکن و توزیع ملکیت های عامه برای شهروندان مستحق و فراهم سازی سهولت ها و خدمات اجتماعی برای آنها.
ـ مبارزه به خاطر حل مشکل مهاجرین و بی جا شده گان، عودت داوطلبانه و آبرومندانه و اسکان مجدد شان در کشور و انجام مساعدت های لازم در زمینه امنیت، سرپناه، کار و اشتغال برای آنان.
ـ حمایت از تلاش های حفظ محیط زیست، اتخاذ تدابیر موثر جهت جلوگیری از آلوده گی و تخریب آن، به خصوص جلوگیری از آلوده شدن ذخایر آب زیر زمینی و هوا در شهرها، تحکیم کناره های دریای آمو و سایر دریاها، حفظ و توسعه جنگلات و جلوگیری از چپاول آن.
ـ حمایت از ایجاد آسایشگاه ها، سناتوریم ها و پارک های تفریحی برای آسایش مردم.
ـ مبارزه برای خاتمه دادن به مفاسد اجتماعی و اخلاقی، خاصتاً مبارزه علیه اعتیاد به مواد مخدر، مشروبات الکلی، دخانیات، دزدی، قمار، اختطاف ها و سایر موارد ترویج کننده فساد در جامعه.
ب :- عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی آرمان حزب ماست ودر این عرصه وظایف ذیل را در برابر خود قرارداده است :
- مبارزه دوامدار برای عدم تمرکز ثروت و توزیع وباز توزیع عادلانه درامد ملی و تامین برخورداري يكسان همه افراد یک جامعه از كالاها و مواهب اوليه ، خدمات و منابع تولید ؛منابع طبيعي و ثروتهاي عمومي .
- مبارزه برای تامین منافع وخواست های طبقات و لایه های اجتماعی ستمدیده ؛زحمتکش ؛ نادار ؛بی نوا و تحت استثمار .
. - مبارزه برای از بین بردن هر گونه نابرابری اجتماعی ؛ تبعیض ؛ ستم اجتماعی و کاهش اساسی فاصلة طبقاتی .
ـ حمایت از اصل تامین برابری شهروندان کشور صرف نظر از تعلقات قومی ، نژادی ، مذهبی ، دینی ، لسانی ، سیاسی ، تحصیل ، شغل ، نسب ، دارایی ، موقف اجتماعی ، جنسی ، محل سکونت و اقامت.
ـ مبارزه برای تامین مساوات افراد جامعه، تطبیق یکسان قانون بالای همه و پایان دادن به اشکال مختلف تبعیض ومظالم اجتماعی ومناسبات مردسالارانه قرون وسطایی حاکم بر زنده گی برده وار زنان که سنگین ترین بار بی عدالتی و ستم اجتماعی را بر دوش می کشند.
ـ مبارزه برای ریشه کن ساختن خشونت بر زن وتامین حقوق زه در همه عرصه های اجتماعی ؛ سیاسی واقتصادی وفرهنگی .
مبارزه و مساعی در راه تحکیم وحدت ملی و رفع هرنوع تبعیض میان شهروندان کشور در راه مشارکت سیاسی .
- مبارزه برعلیه همه اشکال تبعیض بر مبنای قوم، محل، نژاد، زبان، مذهب، عقاید سیاسی، جنس، موقف اجتماعی واقتصادی .
ـ تلاش وحمایت از اصل مزد مساوی در برابر کار مساوی و استخدام فارغ از هرگونه تبعیض بر مبنای قوم، زبان، مذهب، جنس و موقف اجتماعی.
ـ پشتیابی از انکشاف متوازن اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همه مناطق کشور و ارتقای کیفیت خدمات اجتماعی و زمینه های مساوی و یکسان استفاده از آن برای تمام شهروندان کشور.
ـ مبارزه برای حل عادلانه مساله کوچی ها در کشور و فراهم آوری زمینه ها برای اسکان دایمی آنها.
- مبارزه برای پایان دادن به موارد نقض حقوق بشر و جنایات ضد بشری و تعقیب عدلی مجرمین و جنایتکاران جنگی.
در عرصه توسعه ء فرهنگی
ـ ایجاد فرهنگ مترقی، پیشرفته و دموکراتیک با توجه به ارزش های دینی، سنن و ارزش های پسندیده ملی و دست آوردهای علمی، فرهنگی و حقوقی جامعه جهانی.
ـ مبارزه برای مدرن سازی نظام فرهنگی کشوراعم از سیستم تعلیم و تربیه، تحصیلات عالی و مسلکی، علوم، هنر و ادبیات با استفاده از تجارب جهانی و دست آورد های ترقی علمی، تخنیکی و فرهنگی جهانی بدون تعصب و تنگ نظری.
ـ حمایت از توسعه مطبوعات، شبکه وسایل اطلاعات جمعی ( جراید، رادیو و تلویزیون، انترنت وسایر پدیده های تکنالوژی اطلاعاتی و ارتباطی، سینما، تیاتر)، توجه به بهبود زنده گی فرهنگیان در کشور، توسعه وغنی سازی فرهنگ پربار و تاریخی کشور.
ـ توجه به تربیه کادرها و معلمین مسلکی معارف و استادان پوهنتون ها، ارتقای سطح دانش مسلکی و تخصصی آنها و فراهم آوری شرایط مناسب زنده گی برای آنان.
ـ پشتیبانی از رشد زبان های ساکنان این سرزمین و تعلیمات ابتدایی اجباری و حق آموزش به زبان مادری برای نوجوانان و جوانان افغانستان.
ـ مبارزه برای محو کامل بیسوادی از طریق تاسیس مکاتب سواد حیاتی و متمم و بسیج کلیه نیروها در راه اندازی کمپاین وسیع و سراسری ملی به منظور آموزش سواد برای هموطنان محروم از سواد حیاتی.
ـ حمایت از تلاش در راستای تربیت سالم جوانان و کودکان کشور(اعم از دختران و پسران)، بخصوص بازمانده گان قربانیان جنگ از طریق آموزش های مجانی در تمام سطوح تعلیمی و تحصیلی، تعلیمات متوسط اجباری، تعمیم مکاتب حرفه ای، کورس های قصیر المدت آموزش حرفه ایی، بهبود شرایط تعلیم و تحصیل و فراهم آوری مصروفیت های سالم فکری و زمینه های ورزشی برای آنان..
- مبارزه و تلاش برای ترویج افکارانسان دوستانه، تحمل پذیری، نظم پذیری، قانون گرایی، مشوره پذ یری، امانت دانستن سرمایه ملی و مرجح دانستن منافع ملی واجتماعی برمنافع شخصی وگروهی.
ـ مبارزه علیه تمام انواع انحرافات، خرا فا ت و امراض گمراه کننده در بین روشنفکران ، اعم از قوم گرایی، زبا ن گرایی ، سمت گرایی و دیگـرپنداشت های کهنه به مثابه مانع جدی در راه تجدد و پیشرفت جامعه افغانی و تحکیم وحدت ملی افغان ها.
ـ پشتیبانی رشد ارزش های فرهنگی، حفظ آثار تاریخی و باستانی و فراهم سازی زمینه برای گسترش تحقیقات باستان شناسی به هد ف شناخت عمیق تر مد نیت ها و تا ریخ باستانی کشور و اتخاذ تدابیر جدی جهت جلوگیری از حفریات و کاوش های خود سرانه آثار باستانی و قاچاق آن به خارج از کشور.
ـ بازگردانیدن آثار تاریخی و باستانی غارت شده از موزیم ملی به کمک یونسکو و سایر موسسات بین المللی، حفظ و نگهداری آثار و آبدات تاریخی کشور.
ـ حمایت از مراکزعلمی و تحقیقاتی به خصوص اکادمی علوم افغانستان، ایجاد شرایط و امکانات مناسب برای تبارز، رشد و شگوفایی استعداد های فطری و ایجادگر افغان ها، اعم از زنان و مردان.
ـ حمایت از دانشمندان، پژوهشگران، مکتشفین، مخترعین و پیشتازان عرصه علوم و فرهنگ، تامین زمینه های بازگشت آبرومندانه به کشور و اشتغال آنها مطابق تخصص و فهم مسلکی آنان و ایجاد شرایط مناسب زنده گی برای آنها.
. ـ حمایت از آزادی فکر و بیان، آزادی قلم و مطبوعات، توسعه رسانه های گروهی و دسترسی مردم به تکنالوژی معلوماتی بحیث وسایل ضروری برای پیشرفت جامعه.
در عرصه روابط بین المللی و سیاست خارجی
ـ حمایت از منشور سازمان ملل متحد و ارتقای نقش آن در امر حفظ صلح، امنیت جهانی و همکاری بین المللی، پشتیبانی از اصلاحات در سازمان ملل متحد مطابق به واقعیت های کنونی جهان.
ـ پشتیبانی از سیاست فعال اعتماد سازی و همکاری با همسایه گان و کشور های منطقه و پیوند های عمیق اقتصادی و فرهنگی و عقد موافقتنامه های ستراتیژیک چند جانبه امنیتی و همکاری منطقه وی و جهانی شامل ضمانت های عدم تجاوز و عدم مداخله نظامی و عدم تهدید به استعمال قوه، همچنان عقد موافقتنامه ها در باره انرژی، ترانزیت و تجارت آزاد و تعرفه، حفظ محیط زیست، جریان آزاد نیروی کار، کالا و سرمایه را برای کشور ما مفید و ضروری می داند.
ـ حمایت از سیاست بیطرفی مثبت فعال خارجی وعدم انسلاک و تامین مناسبات دوستانه مبتنی بر اعتماد و همکاری متقابل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با کشور های جهان به خصوص همسایه گان بر بنیاد اصول مساوات و احترام متقابل به استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر.
ـ پشتیبانی ازحق تعیین سرنوشت ملل. همبسته گی با مبارزات آزادی خواهانه و داد خواهانه برحق مردمان منطقه و جهان.
ـ مبارزه وهمکاری برای تامین صلح و امنیت منطقه وی و جهانی، منع تولید، آزمایشات و گسترش سلاح های هسته وی، کیمیاوی، بیالوژیکی وسایر سلاح های کشتار جمعی تا محو کامل آن.
ـ پشتیبانی از حل منازعات منطقه وی و جهانی از طریق مذاکره، دیالوگ و سایر راهبرد های حل صلح آمیز .
ـ حمایت از مساعی جامعه جهانی غرض تامین تساوی حقوق ملل و استقرار نظم عادلانه اقتصادی و انکشاف کشورهای فقیر و کم رشد.
ـ حمایت از مساعی جامعه بین المللی در مبارزه علیه تروریزم، تبعیض نژادی، جنایات سازمان یافته، تولید، پروسس و قاچاق مواد مخدر.
ـ حمایت ازعقد موافقت نامه های دوجانبه و چند جانبه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور با همسایگان و سایر کشورهای جهان با رعایت منافع ملی افغانستان.
به آرزوی تحقق آرمان افغانستان آزاد و مستقل ؛ امن و دموکراتیک ؛ شگوفان ومرفه ؛ نیرومند وسربلند وجامعه مرفه وعادلانه .

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۶۰۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

یادداشت : به دلیل تراکم مضامین این طرح را بدون ویرایش به دست نشر سپردیم ـ بامداد

 

 دولت و دولتمداران یکی از فکتور اساسی  بحران

« خطرناک » افغانستان

بصیر دهزاد

تحولات و روندهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی افغانستان در یکی دوسال اخیر هوشدار ها  و تشویش های  جدید را به وجود آورده است و سوالات زیاد را در ذهن تداعی می نمایند.

یک مساله روشن و غیرقابل انکار است که جامعه ما درعمق بحران های سیاسی، اجتماعی، امنیتی و اتنیکی و عدم اعتماد نسبت به آینده  قرارگرفته است.

این بحران ها نه تنها که  روز تا روز عمیقتر شده میروند، بلکه وطن را درآستانه شعله ورشدن خصومت ها وبرخوردهای عقده مندانه میان قوم ها قرار داده است.

این هم روشن و غیرقابل انکاراست که دولت نا کارا خود به یکی از عوامل بحران و تشدید آن در میان اقوام افغانستان مبدل گردیده است. روی همین دلیل اعتماد مجموع ملت به دولت و دولتمداران کنونی در حد اقل ترین رسیده است. روی کدام دلایل و فاکت ها می توان به این نتیجه گیری رسید که  دولت و دولتمداران در شرایط بحرانی کنونی خود یک فکتور تشدید بحران و یک عنصر غیر قابل اعتماد برای تاٌمین امنیت و ثبات در کشور است؟

-  دولت درتصمیم گیری های خویش سیاست غی شفاف و عقب درهای بسته را  روی دست دارد. آنان هیچ گاهی  با آن شیوه که از سیاست مداران و دولتمداران مدبر انتظار برده میشود، سیاست و اهداف خویش را با ملت قبل از قبل  شریک نمی سازند. یعنی پارلمان، احزاب سیاسی ، اطلاعات جمعی و حلقه های دیگر اجتماعی را در جریان تصامیم قبلاٌ نهایی شده قرارمیدهند. در عمل هم دیده شده است که سیاست های رسمی دولت در صحبت های مجمل و گنگ تنها توسط  سخن گویان بیان میگرند و مجال برای سوال و جواب برای مجتمع رسانه ایی در حداقل قرار دارد.

-  دولت پروسه تماس و مذاکرات با طالبان را که در مقطع های زمانی مختلف صورت گرفته است، مخفی نگهداشته است. در حالی که دولت بابیستی همه پیش شرط ها و موضوعات مورد مذاکره را قبل از آغاز آن با نهاد های رسانه ایی، پارلمان و احزاب سیاسی شریک میساخت و حتا ایجاب یک کنفرانس بزرگ تحققاتی را توسط اهل خبره و دانشمندان ، کارشناسان و نماینده گان احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی و جامعه مدنی  تدارک می دید.

-  دولتمداران مکرراٌ  از ارایه جواب و توضیح به سوالات مبنی بر انتقال شبانه افراد داعش و طالب توسط هلیکوپتر ها به ولایات شمال کشور در طول دوسال اخیر کوچه حسن چّ را برگزیده اند.

-  دولت مداران کنونی افغانستان در برابر خواست ها و شرایط گروه های بزرگ اجتماعی، سیاسی، جامعه مدنی و اتنیکی احساس پاسخگویی نشان نمی دهد. حتمی نیست که دولتمداران با همه خواست های گروه های اجتماعی و سیاسی تن در دهد ولی باید از آن سخن به زبان آورده ، نشان داد که آنها هر گونه خواست های مشروع و قانونی را جدی میگیرند و از اعمال مناقض قانون و حقوق و آزادی های مردم جوابده هستند.

دولت مداران و دستگاه ریاست جمهوری با تظاهرات دوسال قبل جنبش روشنایی همان سیاست دیکتاتوری را تا حد استفاده از نیروی نظامی بکاربرد و عملاٌ آنرا سرکوب نمود،  با بروز معضلات سیاسی  در ولایت بلخ، قندهار و جوزجان هم راه معامله و هم راه خشونت را در پیش گرفت.

ا-  اکنون این دولت مداران هیچ گونه برخورد مسوولانه و ابزا احساس عاطفی و انسانی بر مارش کنان صلح  آن هموطنان که فاصله صد ها کیلومتری را از هلمند به صوب کابل طی نموده اند، تبارز نمی دهند  و به همان خموشی خویش ادامه میدهند.

دولتمداران خودشان  دستگاه دولت را بحیث صحنه  تضاد ، خصومت و عقده مندی های قومی و زبانی باز نموده  و در برابر آن  سیاست خموش اختیار نموده در واقعیت « خموشی علامت رضا» را تعقیب می نماید  و این ایده را درمیان مردم قویاٌ به وجود آورده است که این دولتمداران و بخصوص فیگور های کلیدی ریاست جمهوری خود یک طرف از طرفین مخاصمت های قومی و زبانی اند.

دولت در عمیق ساختن معضله شخصی جنرال دوستم و قوماندان ایشچی فقط با بهره گیری سیاسی  زمینه  تبعید جنرال دوستم را مساعد ساخت. در واقعیت به یک مخاصمت احتمالاٌ شخصی  و یک قضیه جنایی شکل و فورم سیاسی داده شد.

- شخص اول اهرام قدرت و دیگر افراد کلیدی دولت هیچ گاهی در انفجارات ناشی از حملات انتحاری ، اختطاف مسافرین، اسیر شدن و کشتن انجنیران پروژه های انکشافی و اراکین دولت احساس واقعی انسانی  را بحیث مسوولین دولت نشان نداده اند. تا بحال هیچ گاهی شخص رییس جمهور و  رییس حکومت در قصر سفیدار حتا بخاطرتسکین قلب های غم دیده بزبان نیاورده اند که « انتقام خون کشته شده گان را خواهند گرفت». 

- رییس جمهور و رییس حکومت هردو بازمینه دادن برای ناتو و امریکا  جنگ افغانستان را دوامدار و زمینه بهره گیری آنان را برای پیشبرد و ادامه  اهداف سیاسی- نظامی شان  دودسته حفظ مینمایند.

- دولت بدون توجیه قانونی  یکی از افراد کلیدی جنرال دوستم را دستگیر نموده و تا هنوز دلایل قانونی الزام و مضنونیت آنرا ارایه ننموده است. در این چنین دستگیری ها که بدون شک انگیزه های سیاسی آنرا نمی توان دور از احتمال دانست، تحت نظارت گرفتن وی طولانی تر از 48 ساعت بیشتر و بدون امر محکمه  عمل همه مراجع تصمیم گیری و اجرایی را قابل بار پرسی عدلی و قضایی  میسازد.

پیشبرد این سیاست از دیدگاه  و تحلیل سیاسی از یک جهت بیان یک  یکه تازی و دیکتاتوری خطرناک و خموش است و از جهت دیگر بیان معامله گری های احتمالی پشت پرده است که  دولت مداران خویش را در تطبیق پلان های خطرناک استراتیژیک و نظامی منطقه وی و بین المللی قدرت های بزرگ مانند ناتو ، امریکا، انگلستان ، عربستان و دیگران شریک  می سازند و که  خواسته و دانسته  ازملت کتمان نگهمیدارند.

شیوه دستگیری  سربازان امنیتی  آقای نظام ادین  قیصاری و لت و کوب آنان در حالت زخمی های ناشی از اصابت مرمی و دست و پاهای بسته توسط  کوماندوهای ارتش عملاٌ جرم ضد حقوق بشری است. عمل وحشیانه لگد زدن بر سر و گذاشتن پای بالای گلوی زخمیان دست و پا بسته نه نتها قابل بررسی جدی و فوری عدلی و قضایی است، بلکه فرماند دهنده گان این جرایم ضد بشری قابل تعقیب عدلی اند. در حالی که اسیران و افراد دستگیر شده در حالت وخامت صحی و خونریزی حق انتقال استفاده از کمک های عاجل صحی را دارند و این حق واضحاٌ در کنوانسیون های بین المللی تسجیل یافته است. انتظار برده می شود تا حاکمان قوت های ناتو که از سطح سرقوماندانی الی قدمه های پایینی  همه پروسه های حقوق بشر را زیرنظر دارند، نیز در این قضیه  جواب و توضیح دهتد.

دستگاه های عدلی  کشور و پارلمان باید موقف  یوسف صابر  عضو پارلمان را که گستاخانه عمل ناقض حقوق بشری  و جرم مشهود جنگی را را مشروع میداند و مانند نظامیان یهودی در برابر فلسطینان عین ابراز نطر را در پارلمان ارائه داشته است ، را به بررسی گیرند.

این چنین تحریکات قومی که با فلم و ویدیو ها نیز به نمایش گذاشته شده اند، نه تنها عقده مندی ها و خصومیت های  قومی را در برابر همدیگر از سطح  دلالان زبان و قوم به گروه های وسیع مردم ، متعلق به قوم های مختلف،  دامن زده ، خطرات جدید را برای وفاق ملی و پروسه ملت سازی ایجاد مینماید و حتا میتواند درزهای غی قابل پیش بینی را در صفوف نیروهای رزمی مسلح کشور ( ارتش، پولیس و امنیت ملی ) به وجود آورد.

-  و بلاخره دولتمداران خود درآخرین قضیه یعنی دادن امتیازات مادی و ترفیعات افسران بازهم زمینه ساز عمیق شدن درزهای عقده مندانه قومی گردید که تا بحال برای توضیح این موضوع هنوز دلایل موجه مطرح نگردیده است.

رییس جمهور و تعداد دیگر از فیگورهای کلیدی دولت با روی دست گرفتن سیاست تبعید ، زندانی ساختن و سهمگیری در مخاصمت های قومی قرن های گذشته را زیرچتر حمایتی ناتو و قدرت های به ظاهر لیبرال ولی ناقض حقوق بشر و نقض حق خود ارادیت ملت انجام میدهد.

باید به این واقعیت های جامعه تن در داد که افغانستان کشوریست با کثرت قومی. هر قومی در این  کشورحق زنده گی دارد. تاریخ آن ،از موجودیت تا انکشاف و تکامل آن به حیث  یک کتله بزرگ و در یک خطه معین ، یک واقعیت انکار ناپذیر جامعه ماست. هر قوم و گروه اتنیکی در افغانستان در طول تاریخ خصوصیات خاص اتنیکی و روان اجتماعی خویش را شکل داده اند.

دریک کشورمانند افغانستان با کثرت اقوام نمی توان  موضوع اکثریت ها واقلیت ها مطرح باشند . برخورد مسوولانه با مساٌله جامعه کثیر القومی افغانستان باید ما را بر این اصل مهم اعلامیه جهانی حقوق بشر معتقد میسازد  که « تعلیم و تربیت اجتماع مبنی بر رعایت و احترام همه حقوق و آزادیهای بشری است» .

مساٌله اصلی این است که هر قوم و گروه اتنیکی جامعه ما حق دارد تا  با حفظ هویت قومی اش به موجودیت، اصل تاریخی و هویت اقوام دیگر احترام نموده و آنرا بحیث یک حقوق مشروع بداند.

هر گروه اتنیکی در یک خطه معین دارای زبان اند که با آن تاامین روابط اجتماعی  ، تبادل احساس میکنند ویکدیگر را به ساده گی درک میکنند. هیچ زبانی را بدون قدامت تاریخی که به هزاران سال میرسد، نمی توان جست وجو نمود. زبان جز ویت قومی و اتنیکی است که احترام به داشتن ، حفظ و انکشاف زبان یک حق طبعی و حق بشری است.

باید این اصل را پذیرفت که کشور افغانستان اکنون با بیش از سی میلیون باشنده آن و متشکل از همه اقوام کشور با کلتور ، زبان  مختلف ،همه صاحبان اصلی این وطن و باشنده گان تاریخی آن اند که دیگر نباید با تکرار سیاست های قرون گذشته  با این ملت بازی نمود. با چنین سیاست های کژ دار و مریز این سوال مطرح میگردد که:

آیا این دولت مداران زمانی هم با این اعمال شان  در برابر ملت پاسخگو خواهند بود؟ 

نویسنده  بدین عقیده است که دولت مداران مسوولیت بزرگ دارند تا هر گونه اقدام در برابرعوامل زور، تفوق ، فساد و قانون شکنی جنگ سالاران و قانون شکنی ها را با دلایل موجه قانونی  مورد تعقیب عدلی و قضایی قرار دهد. در دستگاه دولت، تعداد از وکلای پارلمان و صدها زورمندان و قانون شکنان جابر توانسته اند با سمتگیری زبانی و قومی و زیرچتر حمایتی دولت مداران  بر سینه مردمان مظلوم ما در سراسر کشور نشسته و خود و قدرت زر و زور خویش را حفظ نموده اند. آنها  از این «  بری المسوولیت بودن ! » خویش بقای خود را در وجود دولت و دولت مداران تضمین و مصوون میسازند.

بخاطرهرگونه زمینه دادن برای تشدید تخاصمات قومی و زبانی  خلاف منافع ملی کشور و عوامل آن باید زمانی پاسخ گو بود. از یک دولت عدالتمند و وفاق برانگیز و حامی منافع همه مردمان  یک ملت واحد باید توقع داشت که :

هرگونه برامد های سیاسی، رسانه ای دلالان قوم و زبان  د تشدید درزهای موجود قومی ـ زبانی ممنوع و عاملین آنرا با جدیت مورد تعقیب عدلی و قضایی قرار دهد.

هیچ فردی نباید به پر رویی، جراات و گستاخی از زمینه های به وجود آورده شده  به تعرض، توهین و تحقی قوم های دیگر از رسانه ها صدای بد بو و گندیده  خویش را بلند نمایند.  حتا آنان که این مخاصمت ها را تحت نام تبار ها از طریق صفحات انترنتی مانند فیس بوک تشدید میکنند، با برخورد های قانونی عمل شان مورد بررسی قرار گیرد. بطور مثال آن هایی که در خارج کشور و با استفاده نا مشروع  از دنیای مجازی بر این آشوب های قومی و زبانی تیل و آتش می پاشند و به اهانت، تعرض و تحقیر اقوام دیگر مبادرت می ورزند ، باید با محدودیت های زمانی و حتا منع دخول به کشور برای یک مدت معین مواجه گردند.

افغانستان سرزمین هر فرد پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک ، ترکمن، بلوچ ، نوستانی، پشه یی، چهارایماق ، هندو و سک باوران و دیگر گروه های اتنیکی کوچک است که هرکدام باشنده اصلی و مالک بلا استثنای این وطن اند.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۸ـ ۲۰۰۷

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

مارکس: پراتیک انقلابی

عمر محسن زاده

( بخش چهارم )

در آموزش مارکس « پراتیک » مقوله اساسی برای تیوری و به ویژه تیوری شناخت است .درک وحدت تیوری و عمل بمثابه اصل عمده جهانبینی انقلابی برای مارکس دارای ارزش بنیادی بود. از آنجایی که پراتیک مبدا، ملاک وهدف شناخت و بدینترتیب منشا تیوری است برای مارکس ضروربود تا صحت تیوری های خود را در پراتیک اجتماعی و به خصوص پراتیک سیاسی و انقلابی آزمایش نماید واز این جویبارخروشان اندیشه های خود را سیراب کند .همچنان اثرگذاری برعلم وعمل آن خواست دیرینه مارکس بود که او درراه انجام اش برای دگرسازی طبیعت و جامعه لحظه ای درنگ نکرد.از این رو مارکس پس از پایان دوره تحصیل به کار درمیان جریانات اپوزیسیون از لیبرال تا دموکرات های رادیکال المان آغاز نمود و به زودی رهبری ارگان نشراتی آنها « روزنامه راین » را به عهده گرفت. او درمدت کار پانزده ماهه خود در این روزنامه به امر روشنگری توجه فراوان نمود و از موضع اپوزیسیون فعال رژیم مطلقه پروس را مورد انتقاد قرارداد .نخستین دیدار کارل مارکس با فریدریش انگلس که خود با زنده گی پُرمشقت کارگر آشنا بود دردفترهمین روزنامه صورت گرفت. حکومت پروس « روزنامه راین » را متوقف ساخت و مارکس مجبوربه ترک المان گردید.او در همین سال به فرانسه رفت و با ارنولد روژ سالنامه های المانی ـ فرانسوی را به نشر رسانید. روژهوادار فلسفه هگل و دموکراسی بورژوایی بود ولی مارکس با توجه به اقتصاد سیاسی و انتقاد بر سوسیالیست های فرانسوی پیوسته از مواضع خودی دفاع مینمود. مارکس در پاریس همچنان با هیات تحریرجریده هفته وار « به پیش » همکاری داشت و به زودی به آن رنگ و رُخ انقلابی بخشید. رژیم پروس سالنامه ها را درسرحد ضبط می نمود واز راه سیاسی برحکومت فرانسه فشار می آورد تا مارکس را از آن کشوراخراج نماید.مارکس در ماه فبروری سال ۱۸۴۵ ترسایی وادار به ترک پاریس شد و به بروکسل رفت . مارکس و انگلس در تابستان همین سال به انگلستان سفر نمودند و با جناح انقلابی « چارتیست » ها رابطه نزدیک برقرارنمو دند. آن دو بمنظورتامین وحدت فکری و اتحاد سازمانی نیروهای انقلابی و کارگران المان با زحمتکشان سایر کشورهای اروپایی « کمیته خبرنگاری کمونیستی» را اساس گذاشتند و آرزو داشتند تا بر شالوده سازمانی آن حزب سیاسی پرولتری بوجود آید. آنها در سال ۱۸۴۷ ترسایی عضویت

« اتحادیه سوسیالیستی دادگران» را حاصل نمودند و درهمین سال نام آنرا به « اتحادیه کمونیست ها « تغیر دادند .در سال بعدی اندو « مانیفست » این اتحادیه را نوشتند .در این سال انقلابات اروپایی ( ۱۸۴۸ترسایی ) مارکس به مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی پرداخت و با درستی تشخیص داد که شرایط برای انقلاب پرولتری آماده نیست .او د جمع روشنفکران مخالفت خود را با قیام ضد بورژوایی اعلام نمود و خواستار آن شد تا از بورژوازی دربرابر سلطنت مطلقه حمایت صورت گیرد .ضعف و جُبن بورژوازی باعث شکست انقلاب د آن سال گردید .مارکس با استنتاج درس های آموزنده از این شکست ، پرورش نسل های انقلابی را از وظیفه مبرم نهضت دانست. همزمان با توجه به رویداد های اروپا ، مارکس به کارگران و زحمتکشان امریکا نیزنظرداشت و در مدت یک دهه (  ۱۸۵۲ تا ۱۸۶۲ ترسایی ) با کارعظیم ژورنالیستیکی خود در

« نیویارک دیلی تریبیون » در پخش اندیشه های مترقی و بیداری طبقه کارگرکوشید. مارکس درسال ۱۸۵۰ ترسایی پیشنهاد نمود تا دفاترمرکزی اتحادیه کمونیست ها به کُلن المان اتقال یابد و دو شاخه آن در لندن باقی بماند.

زمانی که قیام پولند درجنوری سال ۱۸۶۳ ترسایی شکل گرفت مارکس با فعالین آن در تماس گردید و اتحادیه کارگران المانی را به پشتیبانی آن ترغیب نمود .

مارکس « انجمن بین المللی کارگر»، یا « انترناسیونال اول » را در سال ۱۸۶۴ ترسایی در لندن اساسگذاری کرد و تا زمان انحلال آن رهبری آنرا نیز به عهده داشت . او اساسنامه ، برنامه و بیانیه های اساسی انجمن را نوشت و زمینه های ارتباط کمونیست های المانی، اعضای سندیکا های انگلیسی ، انارشیست های سویسی، پرودونیست های فرانسوی و دیگران را با هم فراهم نمود .بیانیه های مارکس در شورای عمومی این انجمن اسناد تاریخی اند که تا اکنون دارای ارزش علمی میباشند .درنتیجه شکست کمون پاریس فشاربرانترناسیونال اول فزونی یافت و کنگره لاهه انترناسیونال در سال ۱۸۷۲ ترسایی تصمیم گرفت تا مرکز آنرا به ایالات متحده انتقال دهد .انترناسیونال اول چهار سال بعد از آن درجریان کنفرانس فلادلفیا منحل شد. مارکس در کشورش المان برای ایجاد یک حزب انقلابی سوسیالیستی سخت تلاش نمود ، اندیشه و اصول سازمانی آنرا در مقالات متعدد از طریق « هفته نامه دموکراتیک » و روزنامه « دولت مردم » به نشر رسانید . او با و یلهلم لیبکنشت ( پدرانقلابی معروف المان کارل لیبکنشت) که یکی از اساسگذاران « حزب سوسیال دموکراتیک کارگران المان» بود همکاری نزدیک داشت . جنبش کارگری المان نخست در « اتحادیه عمومی کارگران المان» سازمان یافته بود. این اتحادیه به تدریج درتحت تاثیر اندیشه های فردیناند لاسال قرارگرفت. او که از شاگردان مارکس بود با نظریات التقاطی خود ، به ویژه گرایش به دولت پروس و مفکوره رسیدن به سوسیالیسم از طریق کوپراتیف ها در مقابل دید گاه های علمی مارکس قرارگرفت و اصل انترناسونالیزم را نا دیده انگاشت. تقابل این دو دید جنبش سوسیال دموکراسی را بدو شاخه هواداران لاسال ( اتحادیه عمومی کارگران المان ) و گروه ایزناخ ( حزب سوسیال دموکراتیک کارگران المان ) تقسیم نمود. تدویر کنگره مشترک این دو در « گوتا » و تاسیس حزب سوسیالیست کارگران المان که از آن بعد ها حزب سوسیال دموکرات المان ( امروزهم بدین نام مسما ست ) به وجودآمد یکی از پیروزی های بزرگ جنبش کارگری به شمار می آید .مارکس با نوشتن « نقد برنامه گوتا » بر طرح گروه لاسال تاخت و خطوط فکری و سازمانی این نخستین حزب کارگری جهان را مشخص نمود .مارکس همچنان به نهضت های انقلابی و رهایی بخش درسراسرجهان توجه داشت .

نارود نیک های روس درسال ۱۸۸۱ ترسایی نامه ای به مارکس فرستادند و نظر او را در مورد اینکه آیا جامعه کمونی میتواند بدون گذارازسرمایه داری به مراحل تکامل یافته تر رُشد اجتماعی برسد پرسیدند. نامه مارکس به خانم ویرا ساسولیچ در رابطه با ابشین های روسی بیانگر دقت خاص وی به مناسبات رُشد نیافته اقتصادی ـ اجتماعی است .

کارل مارکس پس از انحلال « انترناسیونال اول » باز هم با شخصیت های برجسته اروپایی و امریکایی جنبش کارگری درتماس باقی ماند و آرمان طبقه کارگروهمه زحمتکشان را تا آخرین لحظات زنده گی در سر پرورانید و درعمل تطبیق نمود .

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۱۰۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018