من قاتل را معرفى مينمايم

 

میرعبدالواحد سادات

يکى از ابعاد مصيبت جانکاه ما اين نقيصه تاريخى است که در بررسى « زخم خونين » خود ، به علت اساسى ( علت العلل و مادرعلت ها ) کمتر توجه مينماييم .
مردم مظلوم افغانستان که تراژيدى خونبار شان محصول و معلول مداخله و تجاوز خارجى است ، بعد از تحمل چهل و پنج سال جنگ تحميلى و حضور دو دهه دکانداران حقوق بشر ، کماکان سلاخى مى شوند و کشور شان به حمام خون مبدل گرديده است .
افغانستان در دور جديد « بازيهاى بزرگ »  و در کشمکش کلان جيوپولوتيک جهانى و منطقوى ، اماج دور نوبتى تجاوز گسترده ( G H Q ) و عمال اى اس اى پاکستان قرار گرفته و به کانون جنايات جنگى و ضد بشرى ، کشتار اهالى ملکى و سيل از بيجا شده گان داخلى در احوال افت کرونا و طاعون فقر و ده ها مصيبت جانکاه ديگر ، فاجعه حقوق بشر را در کشور مستولى ساخته است .
بحکم وجدان و نداى نعش آغشته بخون مادر وطن بايد اين سوال را رک و راست مطرح نماييم که :
چرا ؟ و بايد ! بقتل برسيم ! و

قاتل اصلى ما کى است ؟
به بحث هاى تاريخى و اينکه ، چگونه در وراى دوکتورين برژينسکى افغانستان به نطع جنگ سرد و مرکز تصفيه حساب قدرت هاى رقيب مبدل گرديد ، و چرا بنيادگرايان سراسر جهان در مرکز تروريزم  ( پاکستان ) آورده شدند ، تا در افغانستان فريضه « جهاد »  را در مدار مثلث ( جنرال کيسى ، جنرال ضياالحق و سعود الفيصل ) بجا آورند و يا اينکه بر اساس اعتراف خانم کلينتن طالبان بر اساس فکر انگليس ، پول سعودى و کمپنى هاى بريداس و يونيکال برهبرى امريکا ، توسط اى اس اى ايجاد گرديد و درين دو دهه ريشه هاى تروريزم  در پاکستان آبيارى و
در افغانستان به قيمت خون افغانان شاخ برى صورت گرفته است ، نمى پردازيم .
رييس جمهور قبلى امريکا ( زنگى مست ) بعد از استعمال مادر بمب ها در شرق افغانستان ،پروسه صلح را در سطح يک پروژه و در خدمت اهداف انتخاباتى خود تنزيل داد و با راه اندازى سريال قطر ، قرارداد دوحه را با کنار گذاشتن دولت افغانستان عقد نمود که تمام جوانب آن بشمول بخش هاى مخفى آن در کتاب «  قرارداد دوحه ، صلح و يا سراب » ازاين قلم افشأ و بررسى گرديده است .
اقاى جوبايدن با رسيدن در کأخ سپيد از موضع منتقد اين قرارداد ، اعلام نمود که ، موضوع را بازنگرى مينمايد . اما در عمل رييس جمهور امريکا بدون صحبت از بازگرى که وعده نموده بود ، سفيهانه تر ازسلف خود ، به صورت يکجانبه و کاملآ غيرمسولانه تاريخ قطعى بيرون رفت قواى نظامى خود را اعلام نمود .
اظهر من الشمس است که :
بخش مخفى موافقتنامه دوحه ( که تا سطح کنگره امريکا و وزارت خارجه انکشور ، بدان اعتراف نموده اند ) و تعهدات در ( G H Q ) با جنرالان پاکستان و اين اعلام غيرمسولانه بيرون رفت نظاميان ، تب طالبان و حاميان منطقوى و بويژه پاکستان را بلند برده و فقط به پيروزى قريب الوقوع مى انديشند و پلان گذارى مينمايند .
هيهات و صد افسوس !
اکنون سکانداران قصر سپيد از « نوش دارو » بذل کمک و بمبارد هاى هوايى اطمينان ميدهند !
از نام مردم مظلوم و به عزا نشسته به اقاى بايدن ميگويم که :
به ما طياره ندهيد و افغانستان را بمبارد نکنيد !
تراژيدى خونبار ما محصول سياست هاى کجدار و مريز شما است که همانا :
آبيارى ريشه تروريزم  در پاکستان و شاخ برى به قيمت تباهى افغانستان در کشورما .
اقاى رييس جمهور جوبايدن :
اگر واقعا از ديده اين همه قتل و کشتار و بيچاره و آواره ، احساس شرم بشما دست ميدهد ، بحق حيات افغانان که اولين حق بشرى و انسانى ابناى بشر است احترام نماييد . ساده ترين راه ختم مصيبت جنگ افغانستان ، بستن عقبه طالبان درپاکستان است ، بدوستان بى آزرم پاکستانى تان بگوييد که :
بحق گذار افغانستان بشاهراه صلح که خواست برحق مردم مظلوم ما است ، احترام نمايد . درغيرآن ، اقاى رييس جمهوربايدن بياد داشته باشيد که :
خون ناحق افغانان دامن امپراطورى شما را رها نخواهد کرد و ما بخود حق ميدهيم تا در برابر قاتل خود اقامه دعوى نماييم و اينجانب بمثابه شاگرد حقوق بمثابه مدعى العموم ( څارنوال ) مردم به عزا نشسته و به پاسخ به نداى نعش آغشته بخون مادر وطن ، در هر تريبون جهانى که ميسرگردد ، عليه شما و امپراطورى شما که براى ما شرارت آفريده و حمام خون برپا نموده ايد ، دادخواهى نمایيم و به جهانيان و محکمه وجدان بشريت مراجعه و بگويیم که :
چگونه ، بزرگترين امپراطورى نظامى و اقتصادى جهان در برابر فقيرترين کشور جهان که مسوليت اخلاقى آن در برابر تراژيدى خونبار آن از کفر ابليس معروفتر است ، خيانت عظيم را مرتکب شده است .
دراين جهان «  هاپسى » (توماس هاپس ) که از جنگل قانون به جنگل بدون قانون روان هستيم ، شايد محکمه وجود نداشته باشد که صداى مظلومترين خلق خدا را بازتاب دهد و اما :
در تاريخ ، شکست اخلاقى امريکا و عدم تعهد انکشور به مسوليت هاى حقوقى و مکلفيت هاى اخلاقى آن ، به خط درشت ثبت ميگردد .بى نياز از تذکار است که مصيبت افغانستان راه حل نظامى ندارد و جنگ راه حل نمى باشد ،
البته جنگيدن بخاطر صلح با عزت ، واقعى و پايدار ، رسالت تاريخى و ملى است که قواى مسلح شجاع افغانستان آنرا به پيش ميبرد .
معرفى قاتل به معناى چشم پوشى به ضعف جانب افغانى نمى باشد ، که پاشنه اشيل آن :
فقدان دولت مقتدرملى قانون محور و عدالت گستر ، فقدان دو حاکميت قانون و عقل است و مصداق حال ما ، کلام حضرت فردوسى است که :
به يزدان اگر ما خرد داشتيم
کجا اين سرانجام بد داشيم .

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۱ـ ۱۰۰۸

 

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

Copyright ©bamdaad 2021