افغانستان از دید دیگران  :

روزنامه شرق  چاپ تهران در یکی از شماره های تازه خود مینویسد :

مقام‌ های دولت افغانستان پس از سفرشان به امریکا، دیدار با رهبران دولت امریکا را پردستاورد عنوان کردند. امرالله صالح، معاون اول رییس ‌جمهور افغانستان، پس از اینکه به کابل رسید، در صفحه فیس‌بوکش نوشت: « رییس ‌جمهور امریکا آقای جو بایدن در یک فضای بی ‌نهایت صمیمی و محترمانه گفت که ملت افغانستان باید بداند که من در کاخ سفید دوست آنها هستم. روایت فرار از تعهدات ما بی‌ بنیاد و غلط است. ما از دوستان و متحدین خود رو نمی ‌گردانیم. امریکا به کمک ‌های امنیتی ـ دفاعی، اقتصادی، بشردوستانه و دیپلوماتیک خود به افغانستان ادامه می ‌دهد ».
به گزارش ایندیپندنت، هرچند رهبران سیاسی امریکا در هیچ‌ کدام از دیدارهایشان با مقام‌ های دولت افغانستان، درباره تغییر در رویکرد امریکا در قبال افغانستان حرفی نزدند، اما درست ساعاتی پیش از دیدار بایدن با اشرف غنی، نیروهای هوایی امریکا که هنوز در افغانستان حضور دارند دو حمله خونین را بر مواضع طالبان در شمال افغانستان صورت دادند.
براساس گزارش‌ها این دو حمله تلفات سنگینی را به طالبان وارد کرد. سطح بالای تلفات طالبان بر اثر این دو حمله باعث واکنش تند این گروه شد. ذبیح‌الله مجاهد گفت این حملات تحریک‌ کننده باعث می‌ شود تا طالبان عکس‌العمل نشان دهند. او گفت که امریکا و ناتو باید روی خروج از افغانستان تمرکز کنند و به جنگ افغانستان کاری نداشته باشند.
حملات هوایی امریکا بر مواضع طالبان این سوال را ایجاد می‌ کند که آیا ناتو با توجه به وخامت اوضاع در افغانستان دوباره به جنگ افغانستان برگشته است یا برخواهد گشت؟ به نظر می ‌رسد امریکا نمی ‌تواند در قبال تشدید حملات و شایعه‌های پی ‌درپی درباره احتمال سقوط  کابل پس از خروج امریکا از افغانستان بی ‌تفاوت بماند. رابرت گیتس، وزیر دفاع پیشین امریکا، دو هفته پیش در مقاله ‌ای که در نیویورک ‌تایمز منتشر شد، نوشت هرچند اغلب امریکایی ‌ها می ‌خواهند تا نیروهای این کشور از افغانستان خارج شوند، اما واقعیت این است که امریکا نمی ‌تواند افغانستان را به حال خود رها کند. او نوشت که طالبان می‌ خواهند دوباره برگردند. طالبان به جنگ در افغانستان شدت بخشیده‌ و تلاش دارد تا با زور افغانستان را بگیرد و در صورت پیروزی این گروه، احتمال برگشت داعش و القاعده زیاد است. رویکرد جو بایدن هم در دیدار با رهبران دولت افغانستان به شکلی بود که این ذهنیت را ایجاد کرد که امریکا نمی ‌تواند اجازه دهد که طالبان دوباره افغانستان را تصرف کنند. گفته می ‌شود بایدن به رهبران دولت افغانستان گفته است به هر نحو ممکن اجماع سیاسی و اتحاد ضد طالب را در افغانستان ایجاد کنید وگرنه با شکست رو‌به ‌رو خواهید شد.
اگر مجموع تکه‌های پازل تحولات چند هفته گذشته را کنار هم بگذاریم به این نتیجه می ‌رسیم که امریکا به هیچ شکلی افغانستان را تنها نخواهد گذاشت. حمایت امریکا چه بدون حضور نیروهای امریکایی باشد و چه همراه حضور محدود نظامیان این کشور، در افغانستان قابل لمس خواهد بود. دولت افغانستان بیشتر از هر چیزی نیاز به حمایت‌ های امریکا از عملیات‌های نظامی علیه طالبان دارد. روی زمین نیروهای نظامی دولت افغانستان و حالا با حمایت بسیج‌ های مردمی می ‌توانند مقابل حملات پی ‌درپی و مستمر طالبان واکنش لازم را نشان دهند. اگر عملیات‌ های نظامی نیروهای افغانستان با حمایت هوایی امریکا همراه باشد طالبان در کوتاه‌ مدت بیشتر مناطقی را که تصرف کرده‌ اند، از دست خواهند داد زیرا تلفات بیش از حد جنگجویان این گروه، آنان را با محدودیت نیروی جنگی رو‌به‌ رو کرده است تا جایی که گفته می‌ شود نیروهای شبه ‌نظامی پاکستانی نیز با حمایت سازمان استخباراتی این کشور در جنگ به نفع طالبان وارد افغانستان شده‌اند.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۰۱۰۷

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

 

طرح « شام جدید » نیاز داخلی یا ضرورت منطقه‌ای

 

حسن فحص  

بغداد، پایتخت عراق، میزبان اجلاس سران کشورهای مصر، اردن و عراق بود و سران کشورهای عربی یاد شده در نشستی گردهم آمدند که هدف از آن تاسیس یک نظام جدید منطقه‌ ای تحت عنوان « شام جدید» است. طبق سخنان مصطفی‌ الکاظمی، صدراعظم عراق، طرح « شام جدید» قرار است در آینده گسترش یابد و کشورهای سوریه، لبنان و فلسطین را نیز شامل شود. به این معنا که این طرح، نقطه آغازی برای حرکت به ‌سوی پروژه خاورمیانه بزرگ است، به‌ ویژه اینکه طرح مورد نظر، روابط بغداد، عمان و قاهره را با جهان عرب و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دچار تهدید نمی ‌کند، بلکه با چشم ‌انداز آنها درباره ایجاد یک منطقه همکاری اقتصادی عربی که هدف نهایی آن گسترش روابط اقتصادی با اروپا باشد، همسویی دارد.

اجلاس اخیر که به‌ عنوان سومین اجلاس سران کشورهای عراق، مصر و اردن به شمار می ‌رود، در ادامه تلاش ‌های قبلی برگزار شد که هدف از آنها تاسیس نظام منطقه ‌ای جدیدی در شرق جهان عرب بود. این تلاش‌ ها را حیدر العبادی، صدراعظم پیشین عراق، آغاز کرد و در دوره عادل عبدالمهدی، صدراعظم سابق عراق، برخی گام‌ های عملی در مسیر تحقق این پروژه به سمت اردن و مصر برداشته شد و زمینه ارایه این طرح را در نخستین اجلاس سه ‌جانبه قاهره که در ماه مارچ ۲۰۱۹ ترسایی برگزار شد، فراهم کرد.  برگزاری نشست سران کشورهای عراق، مصر و اردن در بغداد، در سایه دولت کنونی عراق، به‌ عنوان برگه‌ قدرتی در دست مصطفی‌ الکاظمی، صدراعظم عراق محسوب می ‌شود و پیام  واضحی را به جریان‌های سیاسی و مولفه‌ های مختلف و تاثیرگذار عراق می ‌رساند که دولت کنونی عراق توانایی بازگرداندن کشور را به جایگاه فراخور آن در سطح منطقه و جامعه جهانی دارد و توانسته است در این مسیر گام‌ های آغازین عملی را بردارد.  میزبانی این اجلاس توسط بغداد، پیام روشنی به تمام کشورهای همسایه عراق است که عراق را در راستای گسترش نقش و نفوذش در خاورمیانه و رویارویی که با امریکا در غرب آسیا دارد، به‌عنوان « حیاط خلوت » خود می‌ داند. این پیام به همه گوشزد می‌ کند که عراق جدید، دیگر وابسته یا در محور منافع آنها نخواهد بود و منافع ملی خود را قربانی اهداف دیگران نمی ‌کند؛ بنابراین همه قدرت‌های منطقه ‌ای باید محاسبات خود را در زمینه برخورد با عراق بازنگری کنند، به ‌ویژه اینکه عراق در تلاش برای بازگشت به موقعیت تاثیرگذاراش در منطقه است و می ‌خواهد تصمیمات آن مستقل و در راستای منافع ملی خودش باشد. هدف عمده اقتصادی که عنوان اصلی جلسات سران کشورهای طرح „ شام جدید» را تشکیل می ‌دهد، فعال ‌سازی رابطه اقتصادی بین کشورهای یادشده از طریق احیای مجدد خط لوله انتقال نفت است که از مسیر اردن به بصره عراق و سینای مصر متصل می‌ شود. در‌این‌ صورت، اردن و مصر می‌ توانند به نفت عراق دسترسی پیدا کنند و در ازای صدور برق به عراق و سرمایه ‌گذاری در آن کشور، نفت عراق را به قیمت تشویقی که ۱۶ دلار نسبت به قیمت نفت در بازارهای جهانی، کمتر خواهد بود، به دست آورند. هرچند بعد اقتصادی اجلاس « شام جدید» حایز اهمیت فراوان است، اما ابعاد سیاسی این پیمان جدید و پیامدهای بعدی آن در سطح ژیوپولیتیک و ژیواستراتیژیک منطقه را نمی ‌توان نادیده گرفت، به ‌ویژه اینکه فعال ‌سازی این همکاری اقتصادی ـ سیاسی از نظر ایران دور نیست، درحالی‌که تهران، عراق را برای پیشبرد برنامه‌هایش در منطقه، مهم  و حیاتی می ‌داند و با خروج عراق از حوزه نفوذ اقتصادی، سیاسی و امنیتی ‌اش به ‌شدت مخالف است. با وجود تاثیرات مثبت اقتصادی این نظام منطقه ‌ای، تهران با توجه به چالش‌های متعددی که در راستای احیای برجام با آنها روبه‌ رو است و این نگرانی را دارد که بن‌ بست مذاکرات ویانا ممکن است تمام دستاورد های گذشته را تهدید کند، نمی ‌تواند نسبت به پیامد های سیاسی طرح « شام جدید» مطمین باشد. با این‌ حال رهبران سیاسی عراق این پرسش را مطرح می ‌کنند که آیا دولت بغداد می‌ تواند با وجود شرایط دشواری که در سطح داخلی با آن روبه‌ رو است و افزون بر اینکه عراق به محور معادلات منطقه ‌ای و بین ‌المللی و درگیری‌ های مرتبط به آن تبدیل شده است، نقش فعال و سازنده‌ای در تصمیم‌ گیری‌های منطقه ‌ای داشته باشد و از ایفای نقش میانجی بین قدرت‌ های منطقه‌ ای و بین‌المللی، پا فراتر بگذارد؟ به باور این رهبران، تلاش برای توسعه و پیشرفت، حق مسلم عراق است و بغداد باید با استفاده از موقعیت ژیوپولیتیک و تاثیرگذاراش در خاورمیانه برای بازگشت به جایگاهی که فراخور این کشور در جهان عرب، در میان کشورهای منطقه و جامعه جهانی است، از هیچ تلاشی دست نکشد، هرچند شرایط دشوار و ناهنجاری‌هایی که عراق با آنها روبه‌ رو است، مانع بزرگی در مسیر تحقق این هدف است.

 منبع: ایندیپندنت 

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۸/ ۲۱ـ ۲۹۰۶

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

ادامه مبحث بازیهای بزرگ استراتیژیک

( بخش دوم )

 

 

صمـد ازهـر

امریکا در خاور دور و بحرالکاهل هم پیمانان مطمین همچون کوریای جنوبی، جاپان و آسترالیا داشته گذرگاه های عمده در دریای چین و تنگه ملاکا را در اختیار دارد. در جنوب چین سرزمین های وسیع و پرنفوس هند و پاکستان که هر دو قدرت های اتومی نیز اند، قرار دارند که توجه به آنها نیز از ضروریات مبرم برایش پنداشته می شود.

گلوبالایزیشن و اصول سازمان تجارت جهانی، که برای تسخیر بازارهای جهانی از سوی امریکا وضع شده و تسخیر بازار وسیع سرزمین چین نیز هدف ضمنی آن بود، خطر ایجاد بحران را برای چین به همراه داشت. اما جمهوری مردم چین توانست بحران را به فرصت تبدیل ، و از لیموی ترش لیمونادی شیرین درست کند. به این معنا که با استفاده از تسهیلات همین فورمول ها، بازارهای جهان را از فراورده هایش مالامال گرداند. این تسخیر بازارهای جهان از سوی چین ، امریکا را در وضع نهایت دشوار قرارداد. تا حدی که آن کشور از زمان ریاست جمهوری ترمپ با دشمن نامیدن آشکار چین، برخلاف اصول سرمایه داری و با نقض اصول وضع کرده گی خودش، به وضع محدودیت ها و تعرفه های بلند مجازاتی علیه آن متوسل شد که با رویه بالمثل چین روبرو گردید. این دور باطل ادامه یافت و نوع جدیدی از جنگ، یعنی جنگ اقتصادی بر جهان تحمیل شد که پیآمدهای  ناگوار آن و همچنان

پیآمدهای مجازات ها و تعذیرات قبلی اعلام شده علیه روسیه، صدمه های بزرگی بر اقتصاد کشورهای دیگر نیز وارد کرد.

تعذیرات اقتصادی، که مبتکر آن امریکا بود و به علت حاکمیت دالر در سیستم جریان پولی جهان، انحصار این تعذیرات را نیز در دست داشت، همان گونه که شاهدیم از چند سال به این سو از جانب اتحادیه اروپا به مثابه هم پیمان، نیز وضع می گردند.

چین برای رشد اقتصادی خویش به مواد خام و انرژی ضرورت دارد. برای اقتصاد بزرگ چین، دسترسی به منابع مواد خام و انرژی اشد ضرورت است. لوله های عظیم انتقال نفت و گاز از روسیه هم نتوانسته کفاف اشتهای سیری ناپذیر اقتصاد بزرگ چین را تامین نماید. بخش بزرگ دیگر نفت و گاز از کشورهای خلیج و ایران و مواد خام نیز از کشورهای دیگر، منجمله از افریقا انتقال داده می شوند. این ها همه باید مسیر طولانی بحرهند را پیموده از کناره های پایگاه دیگوگارسیای امریکا و آبنای ملاکا گذشته با پیمودن بحیره (دریای) چین و بحیره زرد به بندرگاه های مختلف آن کشور برسند. در اوضاع عادی، با رعایت موازین و مقررات بین المللی، مشکلی در میان نیست. ولی در حالت تخطی یکی از طرف ها از موازین پذیرفته شده جهانی و در حالت جنگ، امریکا می تواند این راه ها را با استفاده از شبکه گسترده ی پایگاه های نظامی و کشورهای هم پیمان، روی انتقالات چین ببندد.

به همین دلیل است که چین با بر عهده گرفتن ثقیل ترین مصارف در پی ایجاد راه های بدیل است. برنامه پرمصرف یک کمربند یک راه و راه ابریشم نو، تلاشی است برای رهیدن از محدودیت به یک مسیر ترانسپورتی و درعین زمان رهیدن از اتکا به منابع محدود (خطوط لوله های نفت و گاز روسیه). شبکه راه های یک کمر بند یک راه چین را با اروپا، آسیا، خاور میانه تا افریقا و فراتر وصل می کند.

کوریدور اقتصادی چین ـ پاکستان که اعمار بندرگاه گوادر در بلوچستان و ساخت و ساز شاهراه و خط آهن تا سنکیانگ و چندین پروژه جانبی را به قیمت ۴۶ میلیارد دالر، که افزونی های بیشتر نیز بر آن به عمل آمده است، در بر می گیرد، برای هر دو کشور از اهمیت بزرگ استراتیژیک اقتصادی برخوردار است. صرف نظر از به وجود آمدن تسهیلات گسترده در معاملات دو جانبه، برای چین سهولت های بزرگی را در انتقال فرآورده هایش به جهان و نفت و گاز و مواد خام، بدون دور زدن بحر هند و بحرالکاهل به کشورش، فراهم می سازد. اما مشکلات امنیتی از ناحیه جنبش آزادی خواهی بلوچ و همچنین مانع تراشی های امریکا با وارد آوردن فشار بر پاکستان سبب شده اند انکشاف بندر و بهره گیری لازم از آن به کندی مواجه شود.

کوریدور اقتصادی چین میانمار شامل اعمار بندرگاه آب های عمیق و پروژه های انکشافی دیگر به ارزش ده ها میلیارد دالر در حال پیشرفت است. در جنب کمک های قریب به چهل میلیارد دالری به بنگله دیش، در پرنسیپ بر اعمار کوریدور اقتصادی در آن کشور نیز موافقه صورت گرفته است.

پروژه کوریدور واخان که بنا بر مخالفت امریکا و در ظاهر به علت مشکلات امنیتی به خاموشی گرایید، تفصیلاتش به علت منجمد ماندن منتشر نشد. احتمالاً این پروژه از قلب افغانستان تا بندر گاه ها و منابع نفت و گاز ایران ادامه می یافت.

توافق استراتیژیک ۴۰۰ میلیارد دالری همکاری با ایران که این پول در مدت بیست و پنج سال در بخش های مختلف اقتصادی و نظامی سرمایه گذاری خواهد شد، تلاش دیگریست برای دسترسی به راه ها و انرژی. گفته می شود ۲۸۰ میلیارد از این پول در بخش نفت و گاز و صنایع پتروشیمی به مصرف خواهد رسید و دسترسی ارزان و امتیازی را به این منابع را برای چین میسر خواهد کرد. تفصیل کامل آن در دست نیست.

پروژه های پیوستن سریع از راه خشکه با اروپا  و غرب آسیا از طریق آسیای میانه پیشرفت خوبی داشته و از این راه با  ایران نیز وصل شده می تواند. چین از سمت شمال خود را وسیله خط آهن با حیرتان نیز وصل کرده است.

قبلاً تذکر دادم که امریکا اهمیت هند و پاکستان را در همجواری شان با چین مورد توجه داشته است. بناءً، بعد از آغاز حاکمیت حزب جنتا به رهبری مودی در هندوستان، با پیشکش کردن امتیازهای بزرگ، منجمله همکاری ها در عرصه نظامی، نیروی ذروی و تکنالوژی، مجال دادن و تشویق آن به همکاری نزدیک با افغانستان، در صدد افتاد آن کشور را در چنبره اتحاد استراتیژیک با خود بیاورد. سیاست عنعنوی هند، تا زمان روی کار آمدن آقای مودی، عدم انسلاک و بی طرفی فعال بود و به گونه سنتی روابط بسا نزدیک با روسیه داشت.

اختلاف دیرینه هند با چین روی بلندی های مرزی شامل یخچال ها و منابع آبی، و به فحوای دشمن دشمن دوست است، دسترسی به خواست امریکا را سهولت بخشید. امریکا توانست هند را به پیوستن به بلاک محاصره چین متقاعد کند. اکنون ایجاد پکت یا بلاک همکاری استراتیژیک میان امریکا، جاپان، آسترالیا و هند عملاً تحقق یافته و پروسه تقویت آن ادامه دارد.

نزدیکی غیرمعمول امریکا با هند، همکار استراتیژیک پارینه اش پاکستان را، که خودش با نزدیکی با چین امریکا را کم گرفته بود، در موقعیت دشوار قرارداد. پاکستان همواره توانسته با استفاده از موقعیت جغرافیایی، در خدمت منافع منطقه ای امریکا قرار داشته باشد. در سابق با عضویت در پیمان های نظامی سنتو و سیاتو و پسان در جنگ اعلان ناشده علیه افغانستان. این ارتباط و همکاری صمیمانه تا زمان سقوط اتحاد شوروی و پایان نفوذ آن کشور در افغانستان، خیلی قوی و این کشور تخته خیزی بود علیه افغانستان و منافع شوروی. اما بعد از زوال اتحاد شوروی و پسانتر قوت گرفتن مساله مواجهه با چین، پاکستانِ دوست چین، آن اهمیت دیروزیش را باخت و جایش را هند دشمن چین پر کرد. پاکستان که از سابق بنا بر دشمنی با هند روابطش با چین  صمیمانه بود، بعد از ایجاد کوریدور اقتصادی، از نگاه منافع مشترک اقتصادی نیز در پیوند بسیار نزدیک با آن قرار گرفت. با تمام این، کمک های ده ها میلیارد دالری چین که عمدتاً روی زیرساخت ها سرمایه گذاری شده، نتوانسته بحران مزمن اقتصادی پاکستان را که به دلایل زیاد عمیق شده می رود، مهار کند. پاکستان هنوز هم در تکاپوی گرفتن قرضه های بیشتر از منابع بین المللی و کشورهای دوست می باشد. در آستانه تهاجم امریکا بر افغانستان، پاکستان در زیر تهدید مجبور به باز گذاشتن راه اکمالاتی به سوی افغانستان و در اختیار گذاشتن پایگاه ها برای پرواز هواپیماهای امریکا گردید و از مدرک حق العبور از کوریدور اکمالاتی و میدان های هوایی، عایداتی نصیب شد..

پاکستان در مدت به سردی گراییدن مناسبات با امریکا و در واکنش به آن، روابطش را با روسیه نیز تا سرحد مانورهای مشترک نظامی تحکیم کرد که این هم فکتور مزید در تشدید فشارهای امریکا بر پاکستان گردید. بعضی ها به این عقیده اند که عدم همکاری پاکستان در مهار طالبان عامل عمده سردی مناسبات امریکا با آن کشور بوده، که من آن را فکتور عمده نمی دانم به دلیلی که جداً معتقدم پروژه های مجاهد، طالب و داعش و غیره پروژه های مشترک راهبردی شان بوده اند.

اکنون که امریکا می خواهد بعد از خروج نیروهایش از افغانستان، پایگاهی در پاکستان داشته باشد، برغم آنکه پاکستان آن را یک چانس طلایی برای سرازیر شدن کمک های نظامی و اقتصادی امریکا می داند، با فهم آنکه باز هم امریکا محتاج راه اکمالاتی از طریق پاکستان خواهد ماند، با مانورها و بهانه تراشی ها در صدد به دست آوردن امتیاز های بزرگ است. چند روز پیش شاه محمود قریشی وزیر خارجه پاکستان در یک مصاحبه با خبرنگار امریکایی ا اخطار داد اگر امریکا سیاست اش را در قبال پاکستان عوض نکند و محدودیت ها را نگه دارد پاکستان لاجرم به چین رو خواهد آورد. به فردای این مصاحبه از زبان بایدن شنیده شد که یک بسته کمکی را به پاکستان جهت تقویت حکومت داری دموکراتیک بالخصوص در خیبر پشتونخوا و جلوگیری از انتها پسندی در وزیرستان در نظر دارد. این می تواند اولین مشوق باشد در جهت راه یابی به سوی استفاده از زمین و فضای پاکستان بعد از ترک افغانستان. قرار معلوم در بودجه پیش بینی شده برای سال ۲۰۲۲ بسته کمکی برای پاکستان در نظر گرفته شده است.

اما فهمیده نمی شود گرفتاری منظور پشتین بعد از این انکشاف، رخ راستین تقویت دموکراسی امریکایی را نشان می دهد یا این پاکستان است که همیشه از کمک های امریکا در تقویه تروریزم و کشتار و تعجیز پشتون ها استفاده می کند.

امریکا می کوشد به طریقی اختلاف هند و پاکستان را به سوی تخفیف برد، تا با در دست داشتن هردو، حلقه محاصره چین را که در بخش پاکستان شکسته گی دارد، ترمیم و تکمیل کند.

هند یک سال پیش (احتمالاً با تفاهم با امریکا) حالت خاص آزادی داخلی کشمیر زیر حمایه اش را لغو و آن را زیر اداره مستقیم دهلی قرارداد. عکس العمل حکومت و نظامیان پاکستان در قبال آن خلاف معمول خیلی ضعیف بود. از تصور بعید نیست در بدل عقب روی پاکستان از داعیه کشمیر مشوق های مالی ـ نظامی و امتیازهای بزرگی در افغانستان، برایش وعده داده شده باشد. لک بخشی های امریکا در وجود خلیلزاد  و رفتار دور از موازین جهانی اداره بایدن در قبال افغانستان، این تصور را به سوی یقین می برد.

بعد از دستآوردها در به محاصره درآوردن چین از طریق تحالف اندو پاسفیک و تخفیف کنونی تشنج میان هند و پاکستان، علایمی دیده می شوند از زیر دست بودن برنامه سومی، و آن عبارتست از ایجاد یک مثلث دوم مرکب از امریکا، ترکیه و پاکستان (و شاید بریتانیا) همچون سنتوی سابق، در بدل امتیازات خیلی بزرگ، از آن جمله همان طوری که گفته شد دادن دست مسلط به پاکستان در افغانستان در بدل کشمیر و دست آزاد به ترکیه در کشورها و مناطق ترک تبار.۱

دیروز دویچه ویلِه خبری را منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است: «عمران خان افزوده است که اما ترغیب طالبان برای تغییر موضع گیری شان کار ساده یی نیست، زیرا این تندروان از زمانی که امریکایی ها اعلام کردند قطعات شان را تا ۱۱ سپتمبر (سال روان) از افغانستان بیرون می کشند، به این باورهستند که در جنگ پیروز شده اند. به قول نخست وزیر پاکستان، هرگاه در افغانستان دوباره یک جنگ داخلی شعله ور شود و منجر به یک بحران پناهنده گی گردد، کشور وی نیز به شدت از آن متأثر و مجبور به مداخله خواهد شد.»

برنامه مداخله مستقیم پاکستان در افغانستان، در این اظهارات نخست وزیر پاکستان آشکار و اعلان شده می باشد. این هم وضاحت دارد که چنین مداخله بدون اجازه و چراغ سبز امریکا صورت پذیرفته نمی تواند.

این بازی ها را چنین می توان خلاصه کرد:

ـ  تشکیل یک پکت یا بلاک استراتیژیک مرکب از امریکا، جاپان، آسترالیا و هند در شرق دور،

ـ  حل معضل کشمیر به نفع هند، حل مساله افغانستان به نفع پاکستان در یک معامله استراتیژیک و سهیم ساختن ترکیه در بی ثباتی دولت های آسیای میانه و مناطق ترک تبار،

ـ  تشکیل یک پکت یا بلاک راهبردی مرکب از امریکا، پاکستان، ترکیه (و بریتانیا!) برای محاصره جنوب روسیه و چین،

ـ  تشکیل یک دولت ائتلافی از «مجاهدین» و طالبان در افغانستان، به همکاری پاکستان و ترکیه، برای پیشبرد برنامه های آینده امریکا در منطقه.

چنانچه گفته آمد، با ذرایع مختلف کوشیده می شود پیشرفت های اقتصادی روسیه و چین را جلو گیرند و موفقیت پروژه یک راه یک کمربند چین و سیادت اقتصادی آن را سد کنند.

بناْ سده بیست و یکم تا زمانی سده رویارویی های عظیم و مصاف های هولناک برای ابر قدرت ماندن خواهد بود که در یک دیتانت تفاهم شده قرار گیرند و یا یکی از جوا نب و یا هردو از پا در افتند.

افغانستان که در قلب آسیا واقع است، در دورانی که مرکز قدرت در امریکا و غرب بود، در عزلت قرارداشت و پسانتر در حوزه منافع حیاتی اتحاد شوروی واقع شد و بنا بران وضع محدودیت های اعلان ناشده و بعداً اعلان شده، آن را از کاروان ترقی بازنگه داشت، و امروز که مرکز قدرت به شرق انتقال می یابد‌، در چنگال امریکا از نفس افتاده میدان زورآزمایی های استخباراتی و نظامی جوانب متعدد گردیده، باز هم از فرصت های نوی که در قاره خودش ایجاد شده، در محرومیت قرار داده شده است.

نتیجه این بحث اینست که افغانستان در درازای دو سده به مثابه قربانی بازیهای بزر گ استراتیژیک، از صلح، آرامش، پیشرفت های بزرگ اقتصادی ـ فرهنگی و رفاه اجتماعی دور ماند. تأسفبارتر اینست که در دو دهه اخیر، با وعده ها، نشان دادن باغ های رنگین و یگان گام نیم بند، دهن ها را شیرین کردند و امروز در ادامه زشت تر بازی، این ملت را همچون گوسپند قربانی پس از خوراندن قند کارد بر حلق می گذارند.

راه نجــات:

کلید نجات ما در وحدت و همکاری جمعی ماست. تاریخ شاهد است هر زمانی که ملت افغان یک دست بوده بزرگترین دست آوردها داشته و مجهز ترین نیروها را به زانو درآورده است. سه جنگ افغان و انگلیس سه مثال بارز از هزاران اند. انگلیس ها هر بار با خرید خاینان و ایجاد تفرقه، سلطه اش را تا کابل می گستراند، ولی وقتی افغان ها در یک اتفاق علیه آن به پا می خاستند، یا کلاً نابود می شدند و یا بقایای شان تا دارالسطنه هند برتانوی یارای نگاه به عقب را نمی داشتند.

قشر روشن جامعه رسالت بر شانه گرفتن پرچم فروزنده یگانه گی ملی را دارد. آدم های تحصیل کرده و چیزفهمان کشور با قلم، زبان، تصویر و تمثیل، نقش برازنده یی را در این عرصه بازی کرده می توانند. سوگمندانه، درک، اراده و عمل برای برداشتن صادقانه این پرچم یا اصلاً وجود ندارد، یا بسیار نحیف است و یا در بهترین حالت تظاهر فیشن شو دارد.

مشکل درملت نیست، درقشر روشنفکر است. متأسفانه اطلاق نام روشنفکر بر اکثریت درس خوانده های ما، محمل منطقی نداشته بسیاری را باید درس خوانده های تاریک فکر نامید. این روشنفکران منحرف اند که کتله هایی از جامعه را به کجراهه برده می روند.

اگر در جست وجوی نجاتیم، زنجیرهای خودخواهی، قومی ، مذهبی، زبانی وعبودیت ها را بایست بگسلیم و با آزادی کامل از این محدودیت ها، با ضمیر آگاه، وطنی بیندیشیم، انسانی فکر کنیم، مردمی گام برداریم و در بسیج جوانان در صف واحد ملی و مردمی، پیکار نماییم.

درحال حاضر، دولت اشرف غنی رغم هزار و یک گنده گی و نابسامانی، در موضع مقاومت در برابر برنامه های خطیر این استراتژیست ها قرارگرفته است. اما به دلیل ترس روانی از واکنش امریکا، از اتکا بر قشر روشن دموکرات دوری می گزیند و پیوسته اتکا را در میان معلوم الحالان فساد پیشه وابسته به همین استراستژیست ها، جست وجو می کند. در حالی که در حال حاضر ضرورت چنین مانورها و تلاش ها برای ایجاد نوعی از اجماع برای توحید صدا در امر صلح را رد نمی کنم  و آن را موجه نیز می دانم، مشوره می دهم که آقای غنی در عین زمان بکوشد خود را از امریکایی فکر کردن (امریکنو فیل گری) برهاند و به کار اساسی تجمع اقشار روشن و تحول طلب معتقد به دموکراسی و رفاه اجتماعی و به کمک آنان به تجمع اقشار وسیع جوانان، زنان و اکثریت مستضعف جامعه، برای ایجاد یک جنبش پیشرو اجتماعی و تشکیل یک سنگر نیرومند مقاومت در برابر دسایس بیگانه گان بپردازد.

بگذار این پیشنهاد را به آقای غنی و معاون اول اش آقای صالح همزمان مطرح کنم. در حالی که آقای غنی آخرین دور زمامداری اش را سپری می کند و آخرین فرصتی را هنوز در دست دارد که با چنین گام شجاعانه سرنوشت کشور را به سوی روشنایی ها رقم زند و نام جاویدان به جا گذارد، آقای صالح جوان آگاه وطندوست، که فرصت های بزرگی برای رهبری کشور در پیش دارد، با شرکت فعال مشترک با آقای غنی در این کارزار سازنده، هم برای وطن و هم برای خود آینده سازی کند.

چشمان ما با انتظار تمام، افق های روشن امید آفرین را می پاید، خواه از بالا، خواه از پایین از عمق خود جامعه. دست به سوی بالایی ها را به دلیلی درراز می کنیم که آنها در مرکز قدرت و توفر امکانات قرار دارند. اما این به آن معنا نیست که تغافل و عدم احساس مسوولیت از جانب آنها مسوولیت ما را رفع می کند. نه خیر، این مسوولیت در مقام اول بر عهده خود ماست ، چه با آنها و چه بی آنها.

فراموش نکنیم و باز هم تاکید باید کرد که تغافل بیش از این بخشودنی نیست و به جای لفاظی و بلی و نه گفتن ها یا نوشتن ها، بایست با شتاب به عمل گذر کنیم./ ۱۷ جوزا ۱۴۰۰

 

۱ ـ  از احتمال بعید نیست که سفرها و نشست های کارتر لوی درستیز بریتانیا با پاکستان و افغانستان در بحرین، پاکستان و افغانستان، تلاشی نبوده باشد برای کشاندن پای افغانستان به پکت مورد نظر. گرچه این احتمال به دلیل مندرجات قبلی نامه بلینکن به اشرف غنی و تاکید های مکرر غنی بر بی طرفی آینده افغانستان تا حدی رنگ می بازد.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۲۱ـ ۲۲۰۶

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021

 

پیام تسلیت دارالانشای حزب آبادی افغانستان به مناسبت درگذشت نا به هنگام رفیق احمدشاه اوریاخیل عضو دارالانشای حزب آبادی افغانستان

 

 

۴ سرطان ۱۴۰۰ ، کابل ـ افغانستان

 

با درد و اندوه فراوان درگذشت نا به هنگام یک رزمنده آگاه و دلیر وصادق به منافع علیای مردم افغانستان را به اطلاع هموطنان و رهروان راه صلح و ترقی افغانستان و اعضای حزب آبادی افغانستان میرسانیم.

رفیق احمدشاه اوریاخیل عضو دارالانشای حزب آبادی افغانستان دیگر با ما نیست و نسبت بیماری که عاید حالش شده بود جهان فانی را وداع گفته و به جاودانه گان پیوست .

انا لله و انا الیه راجعون

زنده یاد رفیق احمدشاه اوریاخیل از ایام نوجوانی سرنوشت خویش را با سرنوشت جنبش دموکراتیک و ترقیخواه کشور گره زده و تا اکنون صادقانه به خاطر منافع مردم و ترقی و پیشرفت افغانستان رزمید.او یکی از کارمندان صادق و پاک نفس در اجرای وظایف و مسوولیت های دولتی خویش بود و در مبارزات سازمانی به کار و پیکارآگاهانه در تحت رهبری سازمان متشکل و با برنامه معتقد بود و از جمله داعیان و پیشگامان تلاش برای ایجاد وحدت و همدلی میان نیروهای مترقی در کشور بود.

 

دارالانشای حزب آبادی افغانستان درگذشت این عضو فعال، صادق و رزمنده خود را ضایعه جبران ناپذیر دانسته و به این مناسبت مراتب تسلیت عمیق خویش را خدمت خانواده معززشان ، به ویژه فرزند برومند شان جوان آگاه رفیق حامد اوریاخیل عضو کمیته مرکزی حزب آبادی افغانستان ، اقارب ، دوستان ، رفقا و همرزمان شان در حزب آبادی افغانستان عرض نموده ، برای رفیق مرحوم اوریاخیل بهشت برین و به بازمانده گان شان از بارگاه خداوند متعال صبرجمیل استدعا مینماید. یک بار دیگر تعهد همرزمان و رفقایش را به ادامه راه و روش زنده گی مبارزاتی آن رفیق اظهار مینماییم.

روحش شاد ویادش گرامی باد!

با درودها

 

پوهاند داکتر محمد داوود راوش

رییس حزب آبادی افغانستان

 

 

اگهی های فوتی و پیام تسلیت ـ بامداد ـ ۲۱/۱ـ ۲۵۰۶

Copyright ©bamdaad 2021

 

نقـش ترکیه در افغـانستان

 

فرزاد رمضانی بونش و زهرا دربندسری

رابطه افغانستان و امپراتوری عثمانی و بعداً ترکیه ریشه در تاریخ دارد و روابط عمدتاً مناسب آن در طول قرن بیستم است. پس از سقوط دولت طالبان ، ترکیه به عنوان برجسته ترین عضو اکثریت مسلمان ناتو ، منافع ملی خود را در نظرگرفت و نیروهای خود را در سال ۲۰۰۱ به افغانستان اعزام کرد. انقره نیز با در نظرگرفتن سیاست های مختلف ملاحظات اقتصادی ، امنیتی و فرهنگی.

 دو عنصر جامعه افغانستان ، اکثریت مذهبی اهل سنت و اقلیت ترک زبان (ازبک ها و ترکمن ها) برای ترکیه دارای اهمیت هستند. ترکیه همیشه به اقلیت ترک زبان در افغانستان توجه داشته و از آنها حمایت می کند ، به ویژه هنگامی که صحبت از عبدالرشید دوستم معاون سابق رییس جمهور افغانستان می شود.

 ایجاد مدارس افغان- ترکی ، گسترش تعداد بورسیه های تحصیلی ترکیه ، آموزش کارکنان ، مشاوره فرهنگی ، افزایش حضوربنیاد یونس امره ، پخش نمایش ها و فیلم های ترکی و آموزش زبان ترکی نقش مهمی در افزایش قدرت نرم ترکیه ، به ویژه در مناطق ترک زبان افغانستان.

دربعد دیگر، جدا از توافق استراتیژیک بین دو کشور درسال های اخیر ، سطح همکاری های دیپلوماتیک و استراتیژیک بین آنها افزایش یافته است. به نظر می رسد که در سطح سیاسی ، انقره با حمایت از تبار ترکی و همچنین نزدیک کردن احزاب مانند حزب جمعیت اسلامی افغانستان به اخوان المسلمین ، به دنبال اهداف سیاسی خود در افغانستان بوده است.

ترکیه همچنین ازطریق افتتاح سرکنسولگری عمومی در هرات و افتتاح کنسولگری در قندهار و برقراری ارتباط با طالبان ، حزب جمعیت اسلامی افغانستان و حزب اسلامی سعی در برقراری ارتباط با گروه های مختلف قومی افغانستان دارد.

طی یک دهه گذشته ، ترکیه میزبان چندین کنفرانس مهم در مورد افغانستان بود. انقره می خواهد علاوه بر برگزاری جلسات سه جانبه بین پاکستان ، افغانستان و ترکیه و میانجیگری بین افغانستان و پاکستان ، به عنوان میزبان و واسطه مذاکرات صلح دولت افغانستان با طالبان عمل کند. به نظر می رسد ترکیه با حمایت اروپا و ایالات متحده امریکا در تلاش است تا درافغانستان فعالتر شود. به همین ترتیب، انقره در تلاش است تا کنفرانس صلح استانبول را برگزار کند و تلاش می کند قلب روابط آسیا-استانبول و گفت وگوهای سه جانبه ترکیه - افغانستان- پاکستان را زنده نگه دارد.

انقره دربخش های اقتصادی افغانستان در مقایسه با سایربازیگران اصلی سرمایه گذاری زیادی نکرده است اما تلاش کرده است به تعهدات کنفرانس بین المللی عمل کند ، سرمایه گذاری ها را افزایش دهـد ، راه را برای کریدور لاجورد و بازسازی اقتصاد به عنوان فرصتی برای گسترش نفوذ خود فراهم کند.

در بعد نظامی و امنیتی ، ترکیه تلاش کرده تا برنامه دیگری را برای کمک به آموزش افسران نظامی و پولیس افغانستان ، بورسیه تحصیلی به آنها ارایه دهد. اهداف انقره شامل حفظ ثبات سیاسی ، تقویت ساختارها و نهادهای سیاسی موجود ، اجرای صلح و از بین بردن تروریزم و افراط گرایی است. ترکیه تلاش کرده است تا نقش مهمی در افغانستان بازی کند ، به ویژه هنگامی که نیروهای امریکایی برای خروج در ماه سپتامبر آماده می شوند. حضور در قالب نیروهای حافظ صلح و حفاظت و مدیریت فرودگاه کابل برای ترکیه مطلوب است.

درافغانستان دو دیدگاه کلی برای افزایش نقش ترکیه در این کشور وجود دارد. مدافعان بر اشتراکات مذهبی ، توانایی انقره در بهبود شرایط اقتصادی و آموزشی ، بی طرفی در امور داخلی ، نقش ترکیه در ناتو و سایه انداختن سیستم سیاسی ترکیه تأکید دارند.

مخالفان نقش انقره در افغانستان بر این باورند که آرزوهای ترکیه برای رهبری جهان ترک ، تلاش برای عرفی سازی جامعه و نارضایتی سایر رقبای منطقه ای به نفع افغانستان نیست. با وجود تلاش های انقره ، طالبان هنوز دید مثبتی درباره افزایش نقش ترکیه در این کشور ندارند.

با این وجود، ترکیه به تلاش های خود برای جلب حمایت اروپا ، ایالات متحده و ناتو برای حضور بیشتر سیاسی و امنیتی در افغانستان ادامه می دهد. دیگر بازیگران تأثیرگذار مانند هند ، چین و روسیه گسترش حضور همه جانبه ترکیه در منطقه را به ضررمنافع استراتیژیک خود می دانند.

آینده نقش ترکیه در افغانستان به تعدادی ازمتغیرهای داخلی ، از همه مهمتر به ساختار دولت کابل بستگی دارد. هیچ دیدگاه مشترکی در مورد گسترش نقش ترکیه در این کشور درمیان دولت و جناح های عبدالله عبدالله و رییس جمهور اشرف غنی وجود ندارد.

اگرچه برخی با حضور و نقش بیشتر ترکیه در این کشور و افزایش نقش اقتصادی و میانجیگری ترکیه در افغانستان موافقند ، اما مخالفت گسترده تری با حضور نظامی ترکیه در افغانستان وجود دارد.

می توان تصورکرد که ترکیه درآینده نقش اقتصادی ، دیپلوماتیک و سیاسی بیشتری در افغانستان بازی خواهد کرد ، اما این نقش هرگز فراتر از واقعیت نظامی نخواهد بود.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۲۲۰۶

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021