قـواعـد حاکـم بر شناخـت دولـت

 

عبدالاحمد فیض

 

موضوع شناخت دولت از سوی دولتهای دیگرازمباحث بنیادی درحقوق بین المللی معاصر پنداشته میشود، زیرا دولتهاست كه بمثابه عالیترین شخصیت درحقوق بین المللی به نماینده گی ازملت های خویش نظام بین المللی راشكل میدهند.

بحث شناخت دولت جدید، درحقوق بین المللی سنتی با درنظرداشت نا محدود دانستن حق حاكمیت دولت درچهارچوب منافع منحصربه فرد دولت قدیم صورت می پذیرفت، بدین مفهوم كه دولت ها از اختیارات كامل درخوزه صلاحیت وحق حاكمیت خود برخورداربوده و میتوانست تا هرپدیده جدیدی بنام دولت را قطع نظر ازچگونگی حقوقی ظهوراش و بدون درنظرداشت نحوه رفتار دولت جدید با نظام بین المللی موردشناسایی قراردهد.

اما روش های حاكم درشناخت حقوقی دولت جدید درحقوق بین المللی معاصرمتحول اند ، لذا قواعد، اصول ودكتورین معینی، آزادی درنحوه رفتاردولت ها را درقبال تامین مناسبات سیاسی وشناخت دولت جدید محدود نموده است، كه به برخی محدودیت های حقوقی درزمینه پرداخته میشود:

 ۱- منع شناخت به تصمیم سازمان ملل متحد، لذا دولت ها مكلف به رعایت منشوریازمان ملل متحد بوده و ایجاد ممنوعیت شناخت توسط سازمان ملل متحد، اعضا را ازشناخت دولتی كه در تنازع وتقابل با اصول ملل متحد ظهور نموده است، باز میدارد.

 ۲- منع شناخت قبل ازوقت، یعنی شناخت شورشیان داخلی كه تسلط موثری بر قلمرو مشخص نداشته و اینگونه شناخت در تضاد به اصل احترام به حق حاكمیت دولت حاكم و مداخله صریح در امور غیر تعریف میگردد.

 ۳- منع شناسایی دولت جدید كه برپایه زور استوار است.

۴- منع استرداد شناخت.

كمیته حقوق بین المللی سازمان ملل متحد دراجلاس بروكسل درسال ( ١٩٦٣ ترسایی) تعریفی مشخصی ازشناخت دولت بدین شرح ارایه داده است:

« شناسایی دولت جدید عملی است كه برمبنای آن دولت های موجود درصحنه روابط بین المللی یک جامعه ویایک شخصیت نوظهوری راكه قادراست اصول بین المللی را رعایت نماید، و در سرزمین معین تسلط كامل داشته باشد، برسمیت شناخته وموجودیت آنرا بمثابه عضو جامعه جهانی تصدیق نماید.»

با بذل توجه به تعریف فوق دولت جدید كه نیازمند شناخت بین المللی است میبایست شروط ذیل را تكمیل نموده باشد:

۱ - قلمرو یعنی دریک پهنای جغرافیای معین اعلام موجودیت نموده باشد.

 ۲ ـ استقلال سیاسی داشته باشد.

۳ ـ ثبات داخلی: دولت جدید قادر به تامین ثبات داخلی باشد.

۴- مشروعیت ملی.

۵- تعامل با جامعه بین المللی با رعایت هنجارهای بین المللی

با امعان به معیارها و پرنسیپ های نافذ درجامعه بین المللی، سناریوی شناخت رژیم طالبان بمثابه دولت دركجا قراردارد، آیا اداره جدید شرایط حقوقی مبنی بر شناخت از سوی جامعه بین المللی را حایزاست، حكومت طالبان به كدام چون وچرا ها بایست پاسخ دهد.

رژیم كنونی درمجموع افغانستان حاكم و قادر به اعمال حاكمیت است، این بدان معناست كه حاكمیت طالبان بیک واقعیت غیر قابل انكارمبدل شده است و تمام علایم یك دولت را با خود دارد، اما آنچه كه با توجه به معیارهای جهانی كه از آن به اختصاریادهانی گردید، مانع شناخت حكومت جدید میگردد، تعامل دولت طالبان با دنیای امروز با تمكین نمودن هنجارهای جهانشمول است، معیارهای كه از اداره جدید رعایت بی تاخیر آنرا می طلبد، مانند،رعایت قوانین بین المللی استاندردهای حقوق بشری بویژه حقوق زنان و اقلیت های قومی، پاسداری از ارزشهای حقوق مدنی وسیاسی شهروندان ، رعایت اصل منع تبعیض نژادی وجنسی و اقدامات عملی درجهت همكاری ثبات منطقه وی و جهانی، حكومت طالبان مسوولیت بین المللی دارند تا به جهان این اطمینان رابخشد كه دولت شان باپذیرش اصول جهانی وارد تعاملات بین المللی خواهند شد.

طالبان اداره ای را ایجاد كرده است كه اقدامات زور وتوسل بقوه ماهیت وكركتر واقعی این ساختار را توصیف مینماید كه این موضوع با عطف توجه به قواعد بین المللی منع استفاده از قوه درگرفتن قدرت سیاسی كه درفوق وضاحت داده شد، مانعی در شناخت خواهد بود كه دولت جدید بوضوح بدان مواجه است، نبود اداره ممثل قدرت همگانی وتمركز قدرت بیک جمعیت خاص كه نبود اصل مشروعیت داخلی را مطرح مینماید وهكذا درسطح داخلی منع حضور زنان در فعالیت های سیاسی و اجتماعی از موانعی پنداشته میشود كه كسب مشروعیت بین المللی حكومت جدید را به مخاطره مواجه نموده است.

لازم به یادآوری است كه قواعد بین المللی درزمینه تامین مناسبات سیاسی كه از شناسایی دولت جدید ناشی میشود، مبین موانع در شناخت دولت های است كه در ورای اصول جهانی دولتی را ایجاد كه شناخت آن از سوی یک دولت كه مدعی رفتارمسوولانه درعرصه بین المللی است، مسوولیت حقوقی دولت را مطرح خواهندنمود، لذا دوگانگی برسمیت شناسی واحدهای سیاسی نوین بنام دولت، به صورت دوژرو( قانونی ) و دفاكتو(عملی) برپایه همین منطق سیاسی وحقوقی استواراست تا دولت ها با احتیاط لازم در شناخت قدرت های مماثل گام بردارند، بگونه مثال شناخت دفاكتو یا عملی شناخت دایمی پنداشته نشده وعده ای از دولت ها بدلیل عدم اعتماد بیک ساختاری  جدید، ازچنین روش استفاده نموده تا دقت لازم را به هدف جلوگیری از شرمساری ومسوولیت جهانی خود انجام داده باشد.

بدیهی است كه هیچ دولتی قادر به تداوم حاكمیت و حیات سیاسی بدون مشروعیت و درانزوای بین المللی نخواهد بود و نظام طالبان ناگزیر خواهند بود تا با رعایت اصول بین المللی راه را با توجه به منافع و مصالح ملی در راستای شناخت بین المللی خواهند گشود.

 

رویکردها:

چکیده ای ازبایسته های حقوق بین المللی، دکتور موسی زاده

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۰۵۱۰

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2021

چشم اندازهایکه در افغانستان زیر سوال رفته

 

اسکندر یوسف اف ، انستیتوت استراتیژی‌های بین‌ المللی

 

هرج و مرج در افغانستان نه تنها تهدید بلکه وسوسه ایست برای کشورهای منطقه که در خاک افغانستان نماینده گان خود را دارند و سعی می کنند از این وضعیت سود ببرند. این احتمال وجود دارد که شماری از کشورهای آسیای میانه و مرکزی سعی کنند گزینه ها را تا الحاق واقعی بخشی از خاک افغانستان اجرا کنند. این سناریو در صورت تضعیف قابل توجه طالبان و تجزیه نهایی کشور به مناطق جداگانه متخاصم میتواند واقع بینانه شود. برای نمونه ، اقدامات ترکیه که به بهانه ضرورت از بین بردن تهدیدات تروریستی بخشی از شمال سوریه را اشغال کرد. به شیوه ای مشابه « برای محافظت از هم قبیله‌ ها » برای نمونه ازبکستان می‌ تواند عمل کند. نه تنها نخبه گان محلی بتوانند تلاشهایی را برای مداخله کشورهای آسیای میانه و مرکزی در روندهای افغانستان آغاز کنند بلکه بازیگران خارجی نیز ممکن است به افغانستان علاقه نشان بدهند. در مورد اخیر برای مقامات محلی نقش میانجی‌ ها را در اجرای پروژه های بازیگران اصلی ژیوپولیتیک قایل شوند. اشاره می کنم که مشارکت فعال کشورهای آسیای مرکزی در بحران افغانستان و تلاش برای بدست گرفتن کنترول قلمرو افغانستان ممکن است باعث واکنش منفی بازیگران اصلی ژیوپولیتیک شود. فرار گسترده نظامیان از افغانستان می تواند همچنین منجر به تقویت پوتنسیال نظامی شماری از کشورهای منطقه شود. برای نمونه نظامیان افغانی بیش از ۴۰ هواپیما را به ازبکستان برده و در آنجا باقی گذاشتند. این هواپیماها می ‌توانند بخشی از نیروی هوایی آن کشور شوند. همچنین در خاک کشورهای منطقه، در درجه نخست ازبکستان و تاجیکستان، می توانند صدها نظامی ارتش افغانستان از جمله افسران عالی رتبه بمانند. برخی از این افسران دارای تجربه رزمی هستند و احتمالا دارای مهارت مدیریت تخنیکر‌های مدرن تولیدات صنایع روسی و امریکایی اند. تقویت پوتنسیال کشورهای منطقه می تواند در عمل انگیزه ای برای استفاده از نیرو باشد، مثلا، برای حل مسایل بحث انگیز قدیمی زور و نیرو بکار برده شود. تغییر حکومت در افغانستان چشم اندازهای عملی ساختن تعدادی از پروژه های منطقه ‌ای را زیر سوال می برد. به این پروژه ها بویژه طرح « کاسا- ۱۰۰۰» ( ایجاد زیر ساخت برای صادرات برق از تاجیکستان و قیرقیزستان به افغانستان و پاکستان) و پروژه « تاپی » ( ایجاد خط لوله انتقال گاز از ترکمنستان به هند از طریق افغانستان و پاکستان) مربوط هستند. در دهه های اخیر، امریکا آغازگر پروژه هایی بوده است که روابط اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی و میانه را با افغانستان تقویت می کند. در واشنگتن ضمن عملی ساختن این پروژه ها، قرار بود روابط  اقتصادی کشورهای منطقه با روسیه به حداقل برسد. اکنون که امریکا سرانجام کنترول خود بر خاک افغانستان را از دست داده است، چشم اندازهای مشکوک پروژه ها واهی و خیالی شدند. چشم اندازهای توسعه کریدورهای حمل و نقل مرزی که از افغانستان عبور می ‌کنند زیر سوال قراردارند. یادآوری می کنم  که در آینده حکومت جدید افغانستان می تواند، ضمن تثبیت اوضاع ایمنی چنین پروژه هایی را تضمین کند. موفقیت های طالبان که در جنگ امریکا پیروز شد، منجر به رشد محبوبیت جنبش در کشورهای همسایه شود و اقدامات طالبان هم بعنوان یک مدل پیروزی و هم بعنوان قهرمانانی که از استقلال و ایمان واقعی کشور دفاع کردند، تلقی شود. ایده‌های عدالت اجتماعی اعلام شده توسط طالبان می‌ توانند شمار قابل توجهی از هواداران خود را، بویژه در شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی موجود در منطقه و انحطاط  کادرهای اداری و مدیریت محلی، پیدا کند. همچنین بحران افغانستان می تواند تا حدی احتمال ظهور احزاب سیاسی اسلامی و سازمانهای افراطی را در قیرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان افزایش دهـد. فعالیت چنین ساختارهایی می تواند هم در منطقه و هم در روسیه ، از طریق مهاجرانی که برای کار به این منطقه می روند، ظاهر شوند. در حال حاضر نخبه گان آسیای مرکزی شروع به درک رویدادهای افغانستان می کنند. ولی رخوت و سستی تفکر و شماری شرایط دیگر منجر به این می شوند که بخش بزرگی از شخصیت های سیاسی منطقه اوضاع را در چارچوب ۱۰- ۱۵ سال پیش درک کنند. تنها بخش کوچکی از کارشناسان و سیاستمداران در حال درک این مساله هستند که وضعیت از نظر کیفی تغییر کرده است ، چین تقویت شده است، امریکا برخی از مواضع را از دست داده است، چین و روسیه تکه پاره های باقی مانده از نفوذ امریکا را دارند تحت فشار قرار می دهند. اکنون این امر در وهله نخست به افغانستان مربوط است، اما در آینده می تواند به هریک از کشورهای آسیای مرکزی و میانه و بویژه آن کشورهایی که نفوذ امریکا (ونماینده گی سازمان های آن) در آنها بیشتر است مربوط شود. / راه توده

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۱۱۰

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 202

درحاشیه رخدادهای منطقه :

یارکشی سعودی در شبه‌ جزیره

 

ماه گذشته مشاور امنیت ملی امارات متحده به انقره رفت تا با رجب اردوغان، رییس‌ جمهوری ترکیه، دیدار کند. ابوظبی و انقره سالهاست که با یکدیگر اختلاف دارند، امارات مخالف حمایت انقره از گروه‌های اسلام‌ گراست و در آن ‌سو، ابوظبی از سال ۲۰۱۶ ترسایی، متهم به حمایت از کودتا علیه اردوغان شده است، اما هیچ ‌کدام از این موارد در بیانیه رسمی پس از این دیدار ذکر نشد و در عوض هر دو مقام از همکاری‌ های اقتصادی صحبت کردند. پس از آن، طهونون بن‌ زاید، برای نخستین ‌بار از سال ۲۰۱۷ ترسایی (زمان محاصره قطر) در قامت یک مقام عالی ‌رتبه به دیدار امیر قطر رفت. در دوحه نیز تمامی مباحث درباره همکاری بود.
شیخ طهونون یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های امارات متحده عربی است و سفر‌های او نشانه تغییر سیاست‌ خارجی امارات بود، البته ابوظبی تنها بازیگر در خاورمیانه نیست که تغییر مسیر می ‌دهد و عربستان سعودی نیز به بازیگری فعال در منطقه تبدیل شده است و گواه آن، سفر فیصل بن ‌فرحان آل‌ سعود، وزیر خارجه این کشور به دهلی ‌نو است.
موضوع اصلی این سفر که نخستین سفر فیصل به هندوستان نیز بشمار‌ می‌ رود، آن ‌طورکه گفته شده افغانستان و طالبان است اما رفتن این مقام سعودی از آرایش قوای دیپلوماتیک در منطقه خبر می‌دهد: هند به همراه عربستان و امارات در یک جبهه عمومی قرار دارند و ترکیه، پاکستان و قطر در جبهه مقابل. وزیر خارجه دولت سعودی‌ در ساعات آغازین سفر سه ‌روزه ‌اش، نخست با همتای خود، سوبرامانیام جایشانکار دیدار کرد. جایشانکار در توییتر با انتشار عکسی از خود و فیصل، از این سفر ابراز خشنودی کرد. شاهزاده فیصل سپس در روز گذشته با نارندرا مودی، نخست ‌وزیر هند و بعد از آن با آجیت دووال، مشاور امنیت ملی هند دیدار کرد.
به گزارش خبرگزاری سعودی، روابط تاریخی عربستان سعودی و هند، تلاش برای هماهنگی در مسایل منطقه و جهان و بهبود صلح و امنیت بین‌المللی از جمله مسایل مورد مذاکره بن ‌فرحان با مقامات هندی است. عربستان سعودی و هند چند سالی است که روابط نزدیکی دارند. این رویکرد،‌ تغییری عمده نسبت به گذشته به‌ شمار می ‌رود که در آن عربستان خود را به‌ عنوان پرچمدار جهان اسلام، مدافع آرمان کشمیر می ‌دید و از پاکستان در مقابل هند دفاع می ‌کرد. در جنگ ۱۹۷۱ هند و پاکستان بر سر بنگله دیش نیز عربستان در پاسخ به تقاضای هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی وقت امریکا، ‌به پاکستان هواپیمای اف -۸۶ فرستاد. نزدیکی هند به شوروی در سال‌ های جنگ سرد نیز باعث سردی روابط دهلی و ریاض بود و هند در جنگ خلیج با عربستان، امریکا و دیگر کشورهای جهان همراه نشد و اعلام  بی‌طرفی کرد.
اما در سال ‌های اخیر دو کشور بیشتر به سمت دوستی گام برداشته‌ اند. بهبود همکاری‌ها به‌ ویژه از زمان نخست ‌وزیری آتال بیهاری واجپایی در سال ۱۹۹۸ترسایی آغاز شد که او نیز مانند مودی، سیاست ‌مداری متعلق به حزب هندوگرای «باراتیا جاناتیا» بود. در سال  ۲۰۰۶ ترسایی، با دیدار ملک عبدالله، پادشاه وقت عربستان از هند، پس از ۵۱ سال دیداری در سطح مقامات ارشد رقم خورد. پیش از این دیدار و در سال ۱۹۵۵ ملک سعود، پادشاه وقت سعودی با جواهر لعل نهرو، نخست ‌وزیر وقت هند ملاقات کرده بود. در دیدار بعدی، ملک عبدالله و من موهان سینگ، نخست ‌وزیر وقت هند از حزب کنگره، «بیانیه دهلی ۲۰۰۶» را امضا کردند که تاکید بر افزایش فروش نفت عربستان به هند داشت. با روی ‌کارآمدن نارندرا مودی این مسیر ادامه یافت و او از همان ابتدای کار سخت کوشید روابط خود را با کشورهای عرب حوزه خلیج بهبود بخشد. اما نقطه قوت بهبود روابط نه با سفر محمد بن‌ سلمان، رهبر دیفاکتوی عربستان ،بلکه بعد از لغو خود مختاری کشمیر رقم خورد، در شرایطی که بسیاری از کشورها از جمله پاکستان، ترکیه و مالزیا دست به اعتراضات گسترده زدند، عربستان و امارات سکوت کردند.
اقتصاد و توسعه روابط  دوجانبه شاید اصلی ‌ترین موضوع روابط  دو کشور باشد اما ریاض و دهلی اکنون به ‌شدت نگران سلطه طالبان بر افغانستان هستند. در دور قبلی حکومت طالبان، عربستان به‌ همراه امارات و پاکستان از معدود کشورهایی بودند که با طالبان رابطه داشتند اما اکنون ورق برگشته است و عربستان به همراه هند، جزمخالفان امارت اسلامی است.
سیما گوها، تحلیلگر هندی در مقاله‌ ای می ‌نویسد که هند و عربستان درحال ‌حاضر تقریبا تشابه کامل آرا در مورد طالبان دارند. ریاض به اندازه دهلی به فکر ایجاد ثبات در افغانستان است و کسب اطمینان از اینکه گروه‌ های تروریستی از خاک آن کشور برای حمله به سایر کشورها استفاده نمی ‌کنند. اما بسیاری بر این باورند، ریاض که دل ‌خوشی از تماس‌ های پاکستان، قطر و ترکیه با طالبان ندارد، در این هیاهو به دنبال روابط نزدیک ‌تر با هند است تا شاید بتواند با یارگیری جدید در منطقه هم اقتصاد خود را نجات دهد و هم بتواند در برابر ایران، ترکیه و حتا قطر قدعلم کند.

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۲۲۰۹

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 202

قمار اردوغان با کارت افغانستان

رییس‌ جمهوری ترکیه در نیویورک به‌ دنبال تنش ‌زدایی با امریکاست

 

 

در ابتدای سال ۲۰۲۱، تونی بلینکن که وزیر خارجه دولت جو بایدن شده بود، با اشاره به اقدام ترکیه برای خرید سیستم دفاع موشکی اس-۴۰۰ و موشک‌ های روسی، انقره را به طرزی کنایه‌ آمیز «به‌ اصطلاح شریک» خواند و سیاست‌ های این کشور را مورد انتقاد قرار داد، اما با گذشت کمی بیش از شش ‌ماه از این موضع‌ گیری و در پی سلطه طالبان بر افغانستان، موضع واشنگتن در قبال ترکیه تغییر کرد و بلینکن، این کشور را « متحدی مهم در ناتو و شریکی غیرقابل چشم‌ پوشی در منطقه » توصیف کرد.
تغییر لحن دولت بایدن در قبال ترکیه، در بهترین زمان برای رجب ‌طیب اردوغان، رییس‌ جمهوری این کشور صورت گرفت. اردوغان برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و افتتاح «خانه ترک» به نیویورک سفر کرده و در موقعیتی قرار دارد که امریکا نیازمند بهبود رابطه با اوست. رابطه امریکا و ترکیه در دوره ریاست‌ جمهوری دونالد ترامپ، یکی از پرتنش ‌ترین دوره‌ های خود را سپری کرد و نزدیکی ترکیه به روسیه باعث دوری انقره و واشنگتن شده بود. این تغییر لحن امریکا نسبت به اردوغان این امیدواری را بین دو کشور ایجاد می‌ کند که روابط انقره با واشنگتن را که چند سالی است درگیر اختلافات به ‌ظاهر پایان ‌ناپذیر است، می ‌توان نجات داد.
امره جالیسکان، محقق مرکز سیاست خارجی در لندن می ‌گوید: « اردوغان تغییر خاصی در سیاست خود نداده است. تنها تغییر قابل ‌توجه به دیدار اردوغان و بایدن در حاشیه نشست ناتو در ماه جولای بازمی‌گردد که اردوغان به بایدن پیشنهاد داد که ترکیه مسوولیت حفاظت از میدان هوایی کابل را بر عهده بگیرد. او در ملاقات با بایدن، رییس ‌جمهوری امریکا را متقاعد کرد که ترکیه می ‌تواند نقش بزرگ ‌تری در افغانستان ایفا کند».
همچنین اوزگور اونلوهیلسارجیکلی، مدیر صندوق مارشال المان در انقره، به الجزیره می‌ گوید: اردوغان از مساله افغانستان به ‌عنوان یک برگ برنده مهم استفاده می ‌کند تا نشان دهد ترکیه و امریکا منافع مشترک در بسیاری از موضوعات دارند و اینکه امریکا هم از همکاری با ترکیه سود می ‌برد. انقره پرونده افغانستان تحت سلطه طالبان را مساله ‌ای می ‌بیند که اثبات می ‌کند غرب هنوز به ترکیه نیاز دارد و از همکاری با ترکیه سود می‌برد».
با اینکه رسانه ‌ها هنوز خبری رسمی درباره ملاقات احتمالی روسای جمهوری امریکا و ترکیه منتشر نکرده‌اند اما برخی رسانه‌ ها دیدار احتمالی بایدن و اردوغان را فرصتی تازه برای تنظیم دوباره مناسبات امریکا و ترکیه می ‌دانند. بعد از روی‌ کارآمدن بایدن در ماه جنوری، او برای صحبت با اردوغان سه ماه صبر کرد تا از این طریق نا رضایتی کاخ سفید از خرید سامانه‌های اس ـ۴۰۰ روسیه به دست ترکیه را به رهبران ترکیه نشان دهد.
خرید سامانه‌های اس-۴۰۰ موجب شد ترکیه در سال ۲۰۱۹ از برنامه خرید اف -۳۵ امریکا کنار گذاشته شود و ایالات متحده مقام ‌های دفاعی ارشد ترکیه را تحریم کند. این مناقشه به برخی دیگر از مناقشات میان دو کشور افزود. ترکیه همچنین از حمایت امریکا از شبه ‌نظامیان کرد در شمال شرق سوریه ناراضی است و آنها را مرتبط با پ.کا.کا می‌ داند. انقره همچنین خواستار استرداد فتح ‌الله گولن، روحانی ترک ‌تبار ساکن امریکاست که آن را به تلاش به کودتا در سال ۲۰۱۶ ترسایی متهم کرده است، اما گولن این اتهامات را نمی‌ پذیرد. 
سلیم سازاک، تحلیلگر مستقر در انقره، می ‌گوید: « ترکیه به‌ منظور بهبود روابط با امریکا حداقل ممکن است برای به ‌تأخیرانداختن هرگونه توافق دفاعی دیگر با روسیه اقدام کند. یک شاخه زیتون احتمالی امریکا بر سر اس-۴۰۰ها می ‌تواند این باشد که با پیشنهاد انقره برای تشکیل یک کمیته مشترک برای مدیریت این مناقشه موافقت کند، مساله‌ ای که امریکایی‌ها تا اکنون از پذیرش آن امتناع کرده‌اند».
جالیسکان هم اعتقاد دارد که «حتا اگر آنها بدانند که ممکن است با تشکیل یک کمیته هم پیشرفت زیادی حاصل نمی ‌شود، این می ‌تواند دستاوردی برای اردوغان در حوزه داخلی باشد. همچنین مسوولیت ‌پذیری ترکیه در اداره میدان هوایی  کابل پس از خروج امریکا از افغانستان توانست کانال‌ها با امریکا را باز کند که این برای سیاست‌گذاران ترکیی مساله ‌ای کلیدی است. مشکل روابط ترکیه ـ امریکا این بود که آنها نمی ‌توانستند یک دستورکار مشترک برای غلبه بر اختلافات شان پیدا کنند. حال این ‌طور به نظر می ‌رسد که آنها یک دستورکار مشترک یافته‌ اند و روابط کاری برقرار کرده ‌اند. اردوغان می‌ داند که غیر از نشان ‌دادن حسن نیت، چیزهای کمی برای ارایه دارد. اعتماد غرب به انقره مخدوش شده و ترکیه باید این اعتماد را بازسازی کند. قمار اردوغان در افغانستان هم ممکن است برخلاف انتظارات، به ضرر او تمام شود. اگر روند تحولات در این کشور برخلاف منافع اردوغان پیش برود و نظامیان ترکیه در افغانستان کشته شوند، اردوغان در داخل و خارج با وضعیتی بحرانی روبه ‌رو خواهد شد»./ شرق

بامـداد ـ سیاسی ـ ۵/ ۲۱ـ ۲۲۰۹

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2021

دومین ضربه کاری امریکا بر اتحادیه اروپا

 

صمـد ازهـر

ناگفته پیداست که بعد از جنگ دوم جهانی، اروپای غربی در برابر کمک های اقتصادی و دفاعی امریکا و مطابق به توافق ها و تفاهم های بین شان، مجبور به نوعی از خود سانسوری و تبعیت از امریکا گردیدند. امریکا با سیادت اقتصادی از طریق در دست داشتن کنترول مالی جهان بربنیاد دالرمرکزی، کمک های بزرگ اقتصادی اش به اروپا، از جمله پلان مارشال، و تشکیل سازمان نظامی ناتو، وابسته گی کامل اقتصادی و نظامی ـ دفاعی اروپا را به خود مسلم ساخته بود.

تشکیل اتحادیه اروپا، در اوایل برای امریکا یک انکشاف عادی و حتا خوشگوار نیز بود، به دلیلی که در برابر اتحاد شوری آن وقت از توانایی های یکدست آن سود برده می توانست. اما با انکشاف و نیرو گرفتن مزید این اتحادیه، به خصوص بعد از پذیرش یورو به مثابه پول واحد مدار اعتبار در کشورهای عضو به جای پول های ملی سابقه، امریکا در چهره اروپا تصویر یک رقیب آینده را مشاهده کرد.

المان تقسیم شده از اثر شکست در جنگ، و به دلیل تحمل قراردادهای اسارت بار، بیشتر از کشورهای دیگر در انقیاد قرار داشته اما فرانسه گاه گاه در برابر هژمونی امریکا واکنش نشان داده به اقداماتی نیز متوسل گردیده است. چنانچه شارل دوگول رییس جمهور فرانسه بنا بر داشتن افکار ناسیونالیستی و میل رهبری اروپا، عضویت کشورش را در سازمان نظامی ناتو لغو کرد و تنها عضویت دیپلوماتیک در آن را ادامه داد. این وضع تا سال ۲۰۰۹ دوام کرد و در ریاست سرکوزی کشورش باردیگر به عضویت کامل ناتو درآمد.

دراینجا یک تذکر جانبی را زاید نمی بینم و آن اینکه سرکوزی با این امتیاز و استفاده از خوش آمد امریکا و دیگر اعضای ناتو، به خود حق داد تجاوز بی شرمانه علیه لیبیا راه اندازد که با همدستی امریکا و یاران ناتو، قتل معمرالقذافی و سقوط کامل دولت لیبیا را در پی داشت. وی همچنان اعمال فشار و مداخله های مسلح در کشورهای افریقایی فرانکوفون را حق خود دانسته به آن مبادرت ورزید.

در زمان ریاست جمهوری ترامپ در امریکا، وی بر پایه خاصیت تجارت پیشه گی اش، از یک سو تعرفه های مالیاتی را بر برخی از اجناس وارداتی مانند فولاد و الومونیم ازدیاد غیرمتعارف بخشید و از سوی دیگر بر کشورهای اروپا فشار آورد تا در بودجه ناتو بیشتر از دو در صد تولید نا خالص ملی که معمول گذشته بود، سهم گیرند. این امر نیز منجر به واکنش هایی شد. فرانسه در همراهی با المان برای نخستین بار تمایل خود را برای تشکیل نیروی نظامی مستقل از ناتو ابراز نمودند.

امریکا که وجود اروپای متحد را در برابر هژمونی خود یک رقیب چالش برانگیز می پنداشت، به جدایی طلبی بریتانیا از اتحادیه دامن زد و امتیازاتی برای آن در حالت جدایی، پیشکش کرد.

این اولین ضربه کاری بود که بر اتحادیه اروپا وارد کرد.

در زمان بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ و مواجه شدن یونان با سقوط فاحش در اقتصاد، امریکا آن کشور را هم ترغیب به جدایی از اروپا کرد ولی یونان به علت حاکمیت چپی ها و ترس تنها ماندن و منعزل شدن در برابر دشمن در به دیوار ترکیه، به آن گردن ننهاد.

با گرم شدن تمایلات دست باز داشتن در تصمیم گیری های مهم مطابق به منافع ملیِ از جمله در مورد خط لوله گاز روسی موسوم به « نورد استریم » از سوی المان و تجدید پیشنهاد تشکیل قوای دفاعی خودی از سوی فرانسه، امریکا و بریتانیا با هم ضربه قوی دومی را وارد کردند. این بار مستقیماً فرانسه را هدف گرفتند. با اعلان پکت نظامی میان امریکا، بریتانیا و استرالیا به نام آوکوس AUKUS  ، و اعلان توافق برای تجهبز نیروی بحری استرالیا با زیر دریایی های اتومی از جانب امریکا و بریتانیا در چوکات همین پیمان؛ استرالیا توافقنامه قبلی اش با فرانسه را برای تهیه زیردریایی های غیر اتومی به ارزش ۶۵ میلیارد دالر، که به معامله قرن شهرت یافته بود، ملغا اعلان کرد. این ضربه بزرگ و کاری بر اقتصاد فرانسه بود که باعث رنجش خاطر مکرون رییس جمهور فرانسه گردیده آن را از پشت خنجر زدن نامید و بریتانیا را به اپورتونیزم متهم کرد. مکرون در واکنش آنی سفیران خود را از واشنگتن و ملبورن احضار کرد.

این حکایت به ما روشن می سازد که امریکا حتا هم پیمانان نزدیکش را در حالت سرکشی چگونه مجازات می کند و به اصطلاح عیسویت گوسپندان راه گم کرده را چگونه به آغیل برمی گرداند. این را هم برملا می گرداند که راز آقایی جهان در کجا نهفته است.

امریکایی ها گفته اند در جریان اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویارک با مکرون صحبت خواهند کرد. بلی به نحوی او را آرام خواهند ساخت، اما....

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۱ـ ۲۰۰۹

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 202