برگزاری جلسه هیات اجراییه ایتلاف

 

بروز شنبه ٢٧ سنبله سال ۱۴۰۰ مصادف به ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۱ حوالی ساعت ٢ بجه بعد از ظهر به وقت افغانستان اجلاس هیات اجراییه ایتلاف احزاب ، سازمان های سیاسی و شخصیت های غیرمتشکل ملی ، دموکرات و ترقیخواه افغانستان تحت ریاست رییس ایتلاف دایر گردید.

دراین اجلاس مطابق به اجندا تصویب شده قبلی ، در مورد وضعیت جاری افغانستان ، منطقه و برخی کشورهای جهان ، نقش و موضعگیری نیروهای ملی ، دموکرات و ترقیخواه افغانستان در رابطه با وضعیت جدید به جروبحث های صمیمانه پرداخته و در صورت ضرورت به پرسش های رسیده از گزارش های امنیتی پاسخ ها ارایه و در مورد تدابیر لازم به اشتراک کننده گان اجلاس توصیه ها و مشوره های لازم داده شد.

ایتلاف در رابطه به دو جبهه جنگ و یا زورآزمایی امارت اسلامی « طالبان » و مقاومتیان سیاست هوشیارانه اعتدال را در پیشرو گرفته « خواست های مشروع مردم » و تامین صلح دایمی و قطع جنگ را از نیاز اولی مردم و ضرورت تاریخی زمان می ‌داند.

ما برای ایجاد یک الترناتیف نیرومند دموکراتیک پابند ، و دراین راستا به تلاش‌ های خود با تعقل و مواظب پیشرفت وضعیت جاری افغانستان و انکشاف اوضاع منطقه ادامه خواهیم داد و مطمین هستیم که حزب واحد سراسری نیروهای ملی ، دموکرات و ترقیخواه افغانستان چناچه برخی عزیزان آنرا خط سوم می گویند بوجود خواهد آمد.

 با عرض ادب و حرمت

سکرتریت کمیسیون وحـدت

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۲۰۰۹

Copyright ©bamdaad 2021

تنظیم جامعه بر بنیاد قانون از مقتضیات زمان است

 

محـمـد ولـی

گرچه مقتضیات قرن ۲۱ را در دولتداری بر بنیاد قانون اساسی بحیث قانون مادر وساير قوانین عنوان میکنند اما برخی جوامع بشری تا ۱۸۰۰ سال قبل از میلاد حدود زیست افراد جامعه را در متون مندرج بحیث قانون تنظیم کرده بودند . قدیمی ترین قانون همانا قانون هامورابی است که در ستونی از سنگ سخت حک شده بود و در آن انواع مجازات ناشی از تخلفات ، حق جبران خساره با عمل بالمثل در حالات ارتکاب خطا ثبت شده بود مثلآ در یکی از مواد چنین آمده بود : « هرکه چشمی را نابود کند چشمش را نابود کنید». در آن قانون در مورد برده ها نیز احکامی جا داشت از قبیل شرایط  آزاد سازی آنها و یا در صورت مجروح شدن برده مالک اش باید به برده جریمه می پرداخت.

قانون روم در قرن پنجم قبل ازمیلاد در۱۲ جدول تدوین شده بود که حقوق دانان  آن قانون را بر تمدن اروپایی اثرگذار میدانند.

امپراطوران قدرتمند در قرون وسطی طرز اِعمال قدرت وشیوه های روابط رعایا با امپراطوری را توسط قوانین تنطیم میکردند ، درآن قوانین رابطه های قوای لشکری و کشوری ، سیاست مالی ، جمع آوری مالیات ، مناسبات مالیه دهنده گان و امپراطور تسجیل می یافت .

صرفنظر از گذشته های دور درکشورما طی صد سال اخیر اجرات دولتی ، مناسبات دولت با مردم وغیره در قوانین اساسی جا داشته از زمان اعلیحضرت امان الله شاه غازی تا اکنون افغانستان هشت قانون اساسی را پشت سر گذشتانده است .

با تحول سه هفته اخیر نامی از قانون برده نمیشود و ذکر نگردیده است که قانون اساسی و دیگر قوانین مرعی است یا خیر ؟ عملآ در عرصه های عدلی ، قضایی ، څارنوالی و سایر ادارات دولتی و نحوه مناسبات دولت و مردم‌ بلاتکلیفی وجود داشته نوعی خود سری در پیشبرد امور نمودار است .

باید صراحت داده شود که چه چیزمشروعیت دارد و چه چیز قانونی است یا عکس آن ؟ برای وضاحت این اصل وجود قانون اساسی ضروراست تا مشروعیت وعدم مشروعیت در روشنی نصوص آن تعریف گردد .

قانونیت محک مشروعیت است ، مشروع بودن یعنی قانونی بودن است بر بنیاد ارای مردم . قانون اساسی محک مشروعیت کردارها و رفتارهای دولتمردان و شهروندان میباشد .

حاکمیت بدون قانون حاکمیت لجام گسیخته و منشا حکمروایی استبدادی میگردد .

در ۴۵ سال حالت جنگی بصورت طبیعی در تحقق و تطبیق برخی احکام و اهداف و پرنسیپ های قوانین کوتاهی وجود داشته است. مخالفین مسلح دولت های بر سراقتدار خارج از دایره قانون قرار داشته حرکات شان بطور عمده معطوف ضربه زدن به جانب مقابل و رسیدن به اهداف نظامی بوده است. این حالت توام با خود سری و عدم پا بندی به موازین زنده گی مدنی جریان داشته است . اهم ضروریات است تا به چنین وضع خاتمه داده شده اعمال وکردارها تابع قانون گردد .

مکانیزم مهار قدرت در قانون اساسی ذکر میگردد یعنی مسوولیت و جوابدهی حکام از مقام اول تا دیگران را قانون معین میسازد تا از لجام‌ گسیختگی قدرت جلوگیری شود .

قانون اساسی چوکات بندی حقوقی است که حدود و صلاحیت های حاکمان ‌و حکومت شونده گان را تصریح نموده جامعه را از دو نوع انحراف در امان نگهمیدارد : یکی هرج ومرج ولا قیدی افراد جامعه، و دیگری لاقیدی حکام و کنترول دولت بحیث قدرت عالیه در تطبیق صلاحیت ها وخود داری از لغزش بسوی استبداد ، طرز تنظیم این رابطه را قانون اساسی معین میکند .

قانون اساسی حاکم بر صلاحیت های قوای سه گانه دولت میباشد . در یک قانون اساسی دموکراتیک حاکمیت به ملت تعلق داشته و ملت از طریق نماینده گان خویش حاکمیت را مشروعیت میبخشد (پارلمان، انتخاب مقامات ریاست جمهوری ، صدارت وغیره ) .

در جهان امروز چه شکلی باشد یا قرین به عملی نظام مبتنی بر دموکراسی در یک وثیقه ملی به نام قانون اساسی مسجل شده معنای اختلاط اراده ملت با حاکمیت را میرساند .

قانون اساسی نظر به نیازهرجامعه تدوین و نافذ میگردد. نیازهای جوامع در بسا موارد همگون اند از این رو برخی اهداف و پرنسیپ های قوانین اساسی کشورها نزدیک به هم بوده میتواند ، چون برخی نیازهای جامعه بشری به هم شبیه اند نمی شود یک کشور درجهان معاصر بحیث جزیره جدا و انگشت نما در مقابل جهان قرار گرفته نیازهای انسانی افراد ان جامعه را از خط کار دولت داری دور بدارد ، از همین سبب است که دیگر زمان حاکمیت ها و قوانین تیوکراتیک گذشته و کشورهای جهان در کلیت آن بهم پیوند خورده ومتاثر از همدیگر میباشند .

اهداف و نیازهای مشترک مشتمل است بر وحدت و یکپارچگی ملت ، حفظ حاکمیت ملی ، استقلال و تمامیت ارضی ، بلند بردن نقش و اراده مردم ‌در حاکمیت و دولتداری برسمیت شناسی جامعه مدنی ، حضور احزاب سیاسی ، منع خشونت علیه مردم و دوری از تبعیض بهر نوعی که باشد ، چگونگی شالوده ریزی پایه ها و اساسات نظام اقتصادی ، تامین حقوق اساسی مردم‌، تعین نوع سیاست خارجی و رعایت موازین جهانی حقوق بشر و منشورسازمان ملل متحد ، حق حاکمیت و دفاع ازآن ، تعامل نیک با کشورهای جهان ، سازمانهای بین المللی و منطقوی وتعین موقف کشور در نطام بین الملل .

کثرت سازمانها ، نحوه روابط  شان بادولت وچگونگی حکمروایی دولت بر جامعه باید از طریق قانون تنظیم گردد .

مشکل وناممکن است افغانستان را در فقدان قانون اساسی جدا از پرنسیپ های ذکر شده در بالا در صف سایرملل جهان قرار داد و ازهمکاری های چندبن جانبه جهان ‌محروم نگهداشت . روی ملحوظات جهانی ، منطقوی وملی ضرور است امور دولت داری از اراده اشخاص بیرون شده تابع قوانین گردد ورنه دولت با بحران همیشگی اعتماد گیر می ماند و بار این حالت را مردم بدوش میکشد در چنین حالت تحرکات مدنی و دادخواهانه از ناگزیری های جامعه بوده خطرات قیام ها و تحرکات بالا تر از حرکات مدنی دور از تصور بوده نمی تواند .

افغانستان را نمی شود از کاروان تمدن ، قانونیت و مشروعیت عقب زد مقتضای زمان چنین نیست .

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۱۱۰۹

Copyright ©bamdaad 2021

سکوت دموکرات‌ ها، خشم جمهوری‌ خواهان

 

سناتور لیندسی گراهام : هرگز به اندازه اکنون درباره احتمال حمله به وطن ‌مان نگرانی نداشتم.

در روزی که رییس‌ جمهوری امریکا، خروج شتاب ‌زده از افغانستان را « موفقیتی استثنایی» خواند، چهره‌های شاخص جمهوری‌ خواهان در اعتراض به نحوه خروج امریکا از افغانستان و عدم پابندی جو بایدن به تعهدات خود در محافظت از منافع ملی امریکا خواستار استیضاح او شدند.
در هفته ‌های گذشته تعدادی از نماینده گان و سناتورهای جمهوری ‌خواه در واکنش به آنچه در افغانستان می‌ گذرد، بایدن را فردی « فاقد توانایی دراختیارداشتن سمت فرمانده کل قوا» معرفی می ‌کردند، اما اظهارات اخیر تونی بلینکن وزیر خارجه امریکا بر اعتراض رقبای سیاسی بایدن افزود. بلینکن در روزی که آخرین نظامیان امریکایی هم از افغانستان خارج شدند، اعلام کرد که « با وجود اینکه بیش از ۱۲۰ هزار نفر نظامی و غیرنظامی را از افغانستان خارج کردیم اما هنوز بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ شهروند امریکایی در این کشور باقی مانده‌اند و قصد داریم با تماس با آنها، راهی برای خروج شان از افغانستان پیدا کنیم».

ژنرال فرانک مکنزی فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی امریکا هم در تایید اظهارات بلینکن گفت که حتا اگر امریکا ۱۰ روز بیشتر در افغانستان ‌مانده بود، باز هم نمی ‌توانست همه را خارج کند. این اظهارات باعث افزایش خشم جمهوری ‌خواهان شد. آنها جو بایدن را به « رهاکردن امریکایی‌ ها» آن هم قبل از پایان مهلت تعیین ‌شده متهم کرده و خواستار استیضاح یا استعفای بایدن شده‌اند. بایدن پیش از این وعده داده بود تا زمانی که همه شهروندان امریکا از افغانستان خارج نشده‌اند، این کشور را ترک نخواهد کرد.  درین لاهود ، عضو جمهوری ‌خواه مجلس نماینده گان امریکا می ‌گوید:‌ «بایدن این‌ گونه تصمیم گرفت که تعهد به ضرب ‌الاجل و عمل به قولی که به طالبان داده، مهم‌ تر از قول اش به امریکایی‌هایی است که در افغانستان رها شده‌اند. بایدن قبل از ضرب ‌الاجل افغانستان را ترک کرد و شهروندان امریکایی که تلاش می‌ کنند از آنجا خارج شوند را رها کرد. اگر بایدن استعفا نکند، باید استیضاح شود».

مایک والتز،  نماینده فلوریدا هم با تاکید بر اینکه جنگ در افغانستان تمام نشده، بلکه تمدید شده است، نوشت: « تروریزم در افغانستان، تنها به افغانستان محدود نمی ‌شود. مثل سرطان پخش می ‌شود و تا خانه ما را دنبال می‌ کند».

درخواست استعفای وزیر دفاع و رییس ستاد مشترک ارتش
امریکا میلیاردها دلار تجهیزات نظامی شامل پهپادها، دوربین‌های دید شبانه، اسلحه و هلیکوپترهای پیشرفته را در افغانستان جا گذاشته که اکنون به دست طالبان افتاده‌اند. گفته می‌ شود که نیروهای امریکایی قبل از خروج، تجهیزات هوایی خود را از کار انداختند تا طالبان قادر به استفاده از آنها نباشند. اما حدود ۹۰ جنرال بازنشسته و فرمانده ارشد سابق در نیروی دریایی امریکا، خواستار استعفای لوید‌ آستین وزیر دفاع و مایک میلی رییس ستاد مشترک ارتش امریکا شدند و گفته ‌اند که آنان باید برای « اقدامات خلاف امنیت ملی خود » در خروج شتاب ‌زده نیروهای امریکایی از افغانستان، مورد سوال قرار گیرند. دونالد ترامپ رییس‌ جمهوری پیشین امریکا، نیز با صدور بیانیه‌ ای خواهان پس ‌گرفتن تجهیزات نظامی امریکا در افغانستان شد که به دست افراط‌گرایان طالبان افتاده است. ترامپ در بیانیه خود تأکید کرد: «دولت جو بایدن باید از طالبان بخواهد این تجهیزات را به امریکا بازگرداند و درغیر این صورت با استفاده از نیروی نظامی آنها را بازگرداند یا نابود کند».
در کنار نحوه خروج امریکا از افغانستان و تحویل این کشور به طالبان پس از ۲۰ سال جنگ بی ‌نتیجه با این گروه افراطی، فشارهای جمهوری‌ خواهان به دولت دموکرات امریکا درباره مرگ ۱۳ نظامی امریکایی در جریان انفجارها در فرودگاه کابل تشدید شده و  لیندسی گراهام  سناتور ارشد جمهوری‌ خواه درباره احتمال تکرار حملات ۱۱ سپتامبر در امریکا هشدار داده است.
لیندسی گراهام سناتور که پیش از این هم خواستار استیضاح بایدن شده بود، این بار هم در برنامه‌ ای تلویزیونی هشدار داد « ما با این کار به هزاران نفر از متحدان افغانی خودمان که شجاعانه در کنار ما جنگیدند، پشت می ‌کنیم. ما به صدها شهروند امریکایی هم پشت کرده و آنها را در افغانستان رها کرده‌ایم. احتمال اینکه شاهد یک ۱۱ سپتامبر دیگر باشیم، شدیدا زیاد شده است». او با اشاره به حملات پهپادی امریکا به ولایت ننگرهارعلیه مواضع داعش در پاسخ به حمله انتحاری مرگ ‌بار به فرودگاه کابل که منجر به کشته ‌شدن حداقل ۱۷۰ نفر از‌جمله ۱۳ امریکایی شد، گفت: « این حملات پهپادی باعث متلاشی ‌شدن داعش نخواهد شد. تعداد شبه‌ نظامیان داعش دو برابر شده است. ما با پشت ‌کردن به متحدانمان شرایط را برای وقوع یک ۱۱ سپتامبر دیگر مهیا می‌ کنیم. هرگز به اندازه اکنون درباره احتمال حمله به وطن ‌مان نگرانی نداشتم. بایدن ادعا می ‌کند که با خروج از افغانستان به جنگی ۲۰ ساله پایان داده است اما ما جنگ را پایان ندادیم. او دقیقا عکس این کار را انجام داد. برای ۲۰ سال آینده روسای جمهور امریکا مجبور خواهند بود با این فاجعه و افغانستانی مواجه شوند که به پایگاه تروریست ‌ها تبدیل شده و تهدیدی جدی برای منطقه و جهان به شمار می ‌آید. این جنگ تمام نشده است. ما وارد یک فصل جدید و کشنده ‌تر شده‌ایم. هم ‌اکنون تروریست‌ها مسوولیت افغانستان را برعهده دارند. این اقدام رییس ‌جمهور باید عواقب زیادی داشته باشد، حتا استیضاح».  با وجود اینکه با نمایان ‌ترشدن وضعیت افغانستان پس از خروج امریکا صدای اعتراض جمهوری‌ خواهان بلند تر می  ‌شود و برخی رسانه‌های حامی بایدن هم روندی انتقادی علیه این اقدام بایدن در پیش گرفته‌ا ند اما چهره‌های شاخص دموکرات و حامیان بایدن درمورد عواقب عملکرد رییس‌ جمهور امریکا سکوت کرده ‌اند.
تمجید بایدن از عملیات خروج
در همین حال جو بایدن در نخستین سخنرانی خود پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان گفت که « جنگ در افغانستان اکنون به پایان رسیده است. من چهارمین رییس‌ جمهوری امریکا هستم که باید با این مساله روبه ‌رو می ‌شد که آیا این جنگ پایان یابد یا خیر؟

زمانی که نامزد انتخابات شدم به پایان جنگ تعهد دادم و امروز به این تعهد عمل کردم. هیچ کشوری تا اکنون عملیاتی به گسترده گی روند تخلیه اتباع خارجی و افغان‌ ها طی چند روز اخیر را انجام نداده است». او همچنین درباره شاخه خراسان داعش در افغانستان گفت که کار امریکا با این گروه تمام نشده است.
بایدن باز هم از تصمیم خود برای خروج از افغانستان دفاع کرد و مدعی شد که ایالات متحده امریکا چاره‌ای جز « ترک یا افزایش تنش» در طولانی ‌ترین جنگ امریکا نداشت. « ما تنها یک انتخاب ساده داشتیم. یا تعهد دولت قبلی را انجام می ‌دادیم و افغانستان را ترک می ‌کردیم یا می‌ گفتیم که این کشور را ترک نمی ‌کنیم و ده‌ها هزار سرباز خود را به جنگ باز‌می‌ گرداندیم. شک ندارم که این تصمیم درست، عاقلانه و بهترین تصمیم برای امریکا بود. انتخاب واقعی بین خروج یا تشدید درگیری‌ها بود. من قصد نداشتم این جنگ را برای همیشه ادامه دهم و همچنین قصد نداشتم روند خروج را طولانی کنم».
مکالمه عجیب بایدن و غنی
روز گذشته رویترز گزارشی جنجالی با استناد به فایل صوتی و رونوشت آخرین مکالمه تیلفونی روسای جمهوری امریکا و افغانستان قبل از سقوط کابل به دست طالبان منتشر کرد. جو بایدن و اشرف غنی در این تماس که کمتر از یک ماه قبل از سقوط کابل انجام شده، درمورد کمک‌ های نظامی و راهبردهای سیاسی بحث کردند، اما ظاهرا نه بایدن و نه اشرف غنی از خطر فوری حمله طالبان آگاه نبوده و برای رویارویی با این مساله که شورشیان ناگهان بر کل کشور تسلط یابند، آماده گی نداشته ‌اند. بایدن در این تماس تیلفونی در ازای اینکه رییس‌ جمهوری افغانستان بتواند به طور علنی برنامه خود را برای کنترول وضعیت پیچیده در کشورش اعلام کند، به او پیشنهاد کمک کرده است. بایدن گفته است:  « اگر بدانیم این برنامه چیست، ما به پشتیبانی هوایی نزدیک خود ادامه می ‌دهیم».
بایدن حتا از نیروهای مسلح افغانستان که به دست امریکا آموزش دیده و تامین مالی شده‌ اند تمجید می‌ کند و به غنی می‌ گوید: « واضح است که شما بهترین ارتش را دارید. در برابر ۷۰، ۸۰ هزار نفر از شبه‌ نظامیان طالبان، شما ۳۰۰ هزار نیروی مسلح دارید که قابلیت خوب ‌جنگیدن را دارند». چند روز بعد از این مکالمه، ارتش افغانستان بدون درگیری با طالبان از تمام مناطق عقب ‌نشینی کرد. بایدن در بخشی دیگر از مکالمه ‌اش می ‌گوید: « در سراسر جهان و در بخش‌هایی از افغانستان تصور می‌ شود که مبارزه با طالبان خوب پیش نمی ‌رود. اما درست یا غلط، نیاز است که این استنباط به تصور دیگری بدل شود. اگر شخصیت‌ های برجسته سیاسی افغانستان یک نشست مطبوعاتی برگزار کرده و با هم از یک راهبرد جدید نظامی اعلام حمایت کنند، این تصور تا حد زیادی تغییر خواهد کرد». لحن رییس‌ جمهوری امریکا در این مکالمه نشان می‌ دهد که او فروپاشی سه هفته بعد را پیش‌بینی نمی‌ کرده است.
غنی هم در این گفت ‌وگو هشدار می ‌دهد که «ما با یک هجوم همه‌جانبه طالبان با برنامه ‌ریزی کامل پاکستان و پشتیبانی لوژیستیکی و به کمک حداقل ۱۰، ۱۵ هزار تروریست بین‌المللی عمدتا پاکستانی روبه‌ رو هستیم ». شرق

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۰۴۰۹

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2021

شکست‌ سیاستهای المان در افغانستان

محمود فاضلی

در المان بحث و جدل بر سر یکی از عملیات ‌های نادر خارجی این کشور در حال افزایش است. در حالی که وزارتخانه‌ های خارجه، کشور و دفاع یکدیگر را در تحولات افغانستان مقصر می‌ دانند، سازمانهای استخباراتی  نیز مورد هدف حملات انتقادی قرار گرفته ‌اند.

سرویس اطلاعاتی فدرال ( BND ) از سال‌ها پیش درخصوص فروپاشی دولت افغانستان به وزرای مربوطه هشدار داده بوده است اما توجهی به آنها نشده بود. سرویس‌های اطلاعاتی المان، شاخه افغانستان( BND )  دارای مجهزترین تجهیزات در این کشور بودند. برونو کال، رییس BND که برای توضیح‌ دادن درباره این خروج، توسط نماینده گان پارلمان تحت فشار قراردارد، اعلام کرد که تحقیقات داخلی را آغاز کرده است. اولین تجزیه و تحلیل‌ ها نشان می ‌دهد که ماموران این سازمان به مسایل مادی، به‌ ویژه تعداد سلاح‌ های موجود بیشتر توجه داشتند.

مجلس فدرال المان برای بررسی تحولات افغانستان، جلسه ‌ای با حضور صدراعظم  آنگلا میرکل و وزرای خارجه، کشور، دفاع و گروهی از نماینده گان نظامیان برگزار کرد که یکی از پرتنش ‌ترین جلسات مجلس بود. میرکل در مجلس ضمن اذعان به شکست سیاست غرب در صدور ارزش ‌های خود به افغانستان و ناتوانی در خارج‌ کردن همه همکاران محلی ارتش و سایر نهاد های المانی از این کشور، مدعی شد این 20 سال پرهزینه و پرتلفات دستاورد های مهمی هم داشته است. او پذیرفت که المان و متحدانش، از جمله امریکا سرعت تسلط طالبان بر افغانستان را دست ‌کم گرفتند. با این همه المان راه جداگانه‌ ای را طی نمی ‌کند و ماموریت این کشور، همان ‌طورکه همراه با امریکا آغاز شده، با خروج امریکا از افغانستان هم پایان می ‌یابد. میرکل هم‌ زمان خواستار مذاکره با اسلام‌ گرایان طالبان برای زمان پس از خروج نیروهای بین‌المللی از افغانستان شد و ابراز امیدواری کرد مردم افغانستان در برابر سرکوب و نقض حقوق انسانی خود به‌ وسیله طالبان مقاومت کنند. به اعتقاد او مطالبه آزادی مردم را نه با خشونت می ‌شود برای همیشه خاموش کرد و نه با ایدویلوژی. میرکل که قرار بود به اسراییل سفر کند، این مسافرت را به ‌دلیل اوضاع فوق ‌العاده افغانستان و نیاز به تکمیل روند خروج نیروهای المان از این کشور لغو کرد.
هایکو ماس، وزیر خارجه المان که همچنان به خاطر سیاست ‌های المان در افغانستان مورد انتقاد است و بعضی از احزاب اپوزیسیون و سیاست‌ مداران خواستار استعفای او هستند اعتراف کرده که با توجه به پیشروی سریع طالبان ارزیابی نادرستی صورت گرفته است. او به منظور بررسی وضعیت افغانستان به کشورهای هم ‌مرز با این کشور (تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان)، ترکیه و قطر سفر می‌ کند*. او در این سفر مسایل مربوط به نحوه رفتار جامعه بین‌المللی با واقعیت‌های جدید در افغانستان و اینکه المان با چه شرایطی آماده انعقاد قراردادها با دولت جدید این کشور خواهد بود را مطرح خواهد کرد.
دولت ایتلافی خانم میرکل بابت ناکامی در پیش ‌بینی سقوط کابل توسط طالبان و همچنین بی ‌اعتنایی به هشدارهای اولیه درباره تخلیه هزاران کارمند محلی افغان و خانواده‌ هایشان و فعالان حقوق ‌بشری و سیاست‌ مدارانی که روابط نزدیکی با دولت برلین دارند، به‌ شدت مورد انتقاد قرار دارد. اپوزیسیون پارلمانی دولت را به شکست و بی‌ برنامه گی متهم می ‌کند. رdیس حزب سبزها اعتقاد دارد دولت به هشدارهایی که پیش از تسلط طالبان بر حکومت افغانستان داده شده بود، آگاهانه بی‌اعتنا شده و مدعی بوده افغانستان همچنان از ثبات برخوردار است و به همین دلیل می ‌خواسته‌ اند به روند استرداد پناه‌ جویان به این کشور ادامه دهند. رییس فراکسیون پارلمان حزب چپ‌ها نیز تاکید دارد عملیات شکست ‌خورده المان در افغانستان سیاه‌ ترین مساله در طول ۱۶ساله صدراعظمی میرکل بوده است. احزاب دموکرات‌های آزاد و حزب راست الترناتیف برای المان نیز اتهامات سنگینی به دولت فدرال وارد می‌ کنند. گروهی از منتقدان سیاست‌ های المان در افغانستان معتقدند مبارزات انتخاباتی هم در این قضیه نقش داشت و در این کارزار خیلی نمی ‌خواستند درباره انتقال مهاجران افغانستان به المان صحبت کنند.
المان قصد دارد پنج هزار نیروی محلی افغان را که برای سازمان‌ های خیریه کار می ‌کردند، بپذیرد. سیاست ‌مداران، معلمان، پزشکان و فعالان حقوق ‌بشری بخشی از اولویت‌ها خواهند بود.
البته برلین اعتقاد دارد به یک رویکرد مشترک اروپایی درخصوص نحوه توزیع افغان‌ها در اروپا نیاز داریم. سکرتر جنرال حزب دموکرات مسیحی المان تاکید دارد: « ما نمی ‌توانیم مساله افغانستان را در اروپا حل کنیم و سال ۲۰۱۵ نیز نباید تکرار شود». رهبر سوسیال ‌دموکرات‌ های المان نیز مدعی است: « باید ترتیبی بدهیم که افراد در منطقه بمانند و در کشورهای مجاور آینده امنی داشته باشند». طبق یک نظرسنجی ۷۸ درصد از مردم المان معتقدند سیاست دولت فدرال در قبال افغانستان شکست خورده و ۷۹ درصد نیز معتقدند در صورت تشدید بحران در افغانستان و افزایش شمار پناه‌ جویان، دولت از آماده گی کافی برای آن برخوردار نیست.
در مجموع سیاست‌های کنونی المان در رابطه با افغانستان «گفت ‌وگو با طالبان جهت خروج نیروهای محلی، همسویی با سایر کشورهای اتحادیه اروپا، بررسی دقیق تحولات این کشور، به‌ رسمیت ‌نشناختن طالبان در بلندمدت، ایجاد تماس محتاطانه با طالبان و نه ارتباط رسمی، مخالفت با پذیرش پناه‌ جویان افغان در مقیاس وسیع، موافقت با مهاجرت گزینش ‌شده و منظم، استقرار پناه ‌جویان افغان در کشورهای همسایه و ارایه کمک مالی به این کشورها با اولویت پاکستان» خواهد بود.

* در همین هفته هایکو ماس به کشورهای منطقه سفر، و توافقاتی را با کشورهای یاد شده انجام داد. ( بامداد )

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۷۰۹

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2021

اندیشه و دیدگاه دیگران پیرامون رخدادهای افغانستان:

 

چرا ایالات متحده امریکا درافغانستان با شکست مواجه شد؟

 

عملیات درازنظامی بیست ساله ایالات متحده امریکا و متحدین آن در افغانستان با شکست سنگین و بدنامی دردناک به فرجام میرسد. دلایل این شکست که برخی از آنها قابل اجتناب بود فراوان است .

زمانی که ارتش ایالات متحده امریکا درخزان سال ۲۰۰۱ م ، پس از حمله تروریستی یازدهم سپتامبر به افغانستان هجوم آورد و درمدت چند هفته کوتاه طالبان را که به اسامه بن لادن پناه داده و از تسلیمدهی وی ابا ورزیده بودند ، بدور راند، هیچکسی حساب نمیکرد که این جنگ در حدود بیست سال دوام کند و با پیروزی اسلامیست های رادیکال بر ابرقدرت جهانی  ، ایالات متحده و متحدین ناتوی وی خاتمه پیدا کند . چگونه این امر بوقوع پیوست ؟ شکست در افغانستان مانند بسیاری از رویداد های تاریخی دیگر، چنانچه مورخین میگویند دارای علل متعدد و ظهور یافته در زمان واحد می باشد . دراینجا از مهمترین عوامل به گونه کوتاه تذکر بعمل می آید :

نقش خرابکارانه پاکستان

پاکستان از مدت ها بدینسو در روی کاغذ متحد ایالات متحده امریکا بود و میلیاردها دالر کمک اقتصادی و نظامی دریافت می نمود . اما اسلام آباد در معضل افغانستان دشمن امریکا بود تا دوست وی . طالبان که در پاکستان اساسگذاری شده بودند پس از سقوط خود در سال ۲۰۰۱ م  به آنکشور عقب نشینی کردند و از آنجا به عملیات خود ادامه دادند .حکومت های پاکستان نگران آن بودند که دشمن قسم خورده آنان یعنی هند در افغانستان نفوذ  کند . از این رو آنها مانع حکومت های افغانستان درهمه جا گردیدند . پیش از همه سازمان استخبارات نظامی پاکستان( آی اس آی ) دارای نقش مشکوک بود و حتا در زمانیکه طالبان پاکستانی در پاکستان حملات تروریستی خونین را انجام میدادند بازهم این سازمان در پهلوی اسلامیزم رادیکال طالبان قرار داشت . طالبان هیچگاهی بدون پشتیبانی این همسایه مهم افغانستان قدرت را به این آسانی تصرف کرده نمی توانستند . ایالات متحده امریکا بر پاکستان فشار کافی وارد نکرد زیرا هراس داشت که این فشار باعث بروز مناقشات درونی در آن کشور گردیده  و این قدرت اتومی را بی ثبات خواهد ساخت .

انحراف در نتیجه جنگ عراق

رییس جمهور ایالات متحده امریکا ، جورج بوش  بتاریخ اول ماه می ۲۰۰۳ م ختم جنگ عراق را اعلام نمود . قوای امریکایی در ماه مارچ همین سال به عراق حمله نموده بودند . این جنگ بر خلاف جنگ در افغانستان نه تنها حامیانی ، بل مخالفانی نیز در میان متحدین غرب داشت . علل جنگ ساختگی مینمود و ساختگی هم بود. از این رو جورج بوش نمی توانست اختیاراتی را از سوی شورای امنیت ملل متحد بدست آورد . عملیات ایالات متحده در عراق نه تنها در سطح بین المللی ، بل به گونه خاص در خود ایالات متحده نیز با دیده انتقادی نگریسته میشد . پس از تابستان ۲۰۰۳ م وضع امنیتی عراق بدتر شد و القاعده که پیش از این در عراق حضور نداشت حملاتی را بر شیعه ها انجام داد تا جنگ داخلی را براه اندازد . حملات بر قوای ایالات متحده هم فزونی یافت و ایالات متحده ساحاتی را به نفع شورشیان از دست داد . در نوامبر ۲۰۰۴ م انتخابات ریاست جمهوری بر پا میشد ، از این رو وضع عراق را ماست مالی کردند و قوا را خارج نمودند . البته پس از انتخابات آنها را دوباره به عراق فرستادند و تعداد آنها را آفزایش دادند .منابع مالی هم به عراق سوق داده شد . در افغانستان هم نخستین نشانه های از حیات طالبان بمشاهده میرسید . اما از آنجایی که در عراق رویای پیشرفت امور بر وفق مراد در حال فروریختن بود باید این رویا درافغانستان به قوت خود باقی میماند ، زیرا در سال ۲۰۰۶ م انتخابات میا نی پارلمان برگزار می گردید .

قانون اساسی نامناسب

افغانستان از نگاه اتنیکی کشور متنوع است . جغرافیا و مردم نگاری آن چنان مینمایاند که گویا ساختارهای سیاسی بمثابه ساختارهای منطقی تبارز می یابند. هیچ یک از گروه های اتنیکی چون پشتون ها ، تاجیک ها ، هزاره ها ، ازبیک ها و دیگران در اکثریت سرتاسری قرار ندارد . اما آنها در مناطق بومی خود دارای اکثریت می باشند . قانون اساسی سال ۲۰۰۴ م خیلی مرکزگراست . کابل بر همه واحد های اداری  تا کوچکترین آنها در دور افتاده ترین نقاط کشور حکومت می کرد و هیچگونه خود مختاری محدود محلی هم وجود نداشت . رییس جمهور انتخاب گردید ولی والی های ۳۴ ولایت انتخابی نبودند و کابل آنها را تعین مینمود .در پس امتناع از هر گونه فدرالیزم ، تصوراتی چون نظریه رییس جمهور حامد کرزی ( پشتون ) مبنی بر این امر  وجود داشت که یک حکومت مرکزی قوی میتواند از فروپاشی دولت جلوگیری کند و جنگ سالاران پیشین را مهار نماید . پیآمد چنین قانون ، خصومت دایمی ( انتاگونیسم ) میان حکومت که خواسته های خود را به زور تحمیل مینمود ویا شکست میخورد و ولایات بود. همچنان مرکزگرایی ( سنترالیزم ) در درون قوه اجراییه که به رییس جمهور با وجود پیروزی ضعیف انتخاباتی قدرت کامل میداد به یک مشکل جدی مبدل گردیده بود . در نتیجه منازعات دوامدار پس از انتخابات که در زیر سایه اتهامات تقلب در انتخابات قرارداشت پستی ایجاد گردید که در قانون وجود نداشت. این پست چون مقام رییس اجراییه و چوکی نخست وزیر از درِ عقبی ایجاد گردید که صلاحیت آن هر گز فورمولبندی نشد . سیستم ریاستی همچنان موجب ارتقای پارلمانتاریزم نگردید .در فرجام دولت نفاق زده و فلج شده  ضعیف باقی ماند و کسب قوت نکرد .

فساد و رشوه ستانی

ایالات متحده و شرکایش فساد را با خود به افغانستان نیآوردند .اما پس از سال ۲۰۰۳ م مبالغ سرسام آور پول های بین المللی همانند عراق به این کشور سرازیر شد که از آنها سیاست مداران متعددی بهره گرفتند .این نه تنها افغان ها بودند که از این پولها سرمایه دار شدند ، بل افغانستان برای تعدادی از شرکت های گماشته شده خارجی در اینجا ، مشاورین و اشخاص دیگر به معدن طلا مبدل گردیده بود. فساد نه تنها به پیشه نخبه گان افغانی مبدل گردید بل تمام جامعه به رشوه ستانی کشانیده شد. انجوهای خارجی سیستم های موازی به جامعه سنتی ایجاد کردند ، جاهای کار را عرضه داشتند و خدماتی را انجام دادند که برای قبولی آن ها در بعضی موارد پول می پرداختند . آنها به گونه نمونه برای تشویق رفتن دختران به مکتب به خانواده هایی آنها پول میدادند. برخلاف آنها طالبان و دولت قبلی آنها بمثابه نمونه اسلام واقعی پاک از فساد بودند .اما سیاست مداران فساد پیشه افغانی  پس از ۲۰۰۱ م  نیز گفتمان اسلامی را براه می انداختند تا تعلقیت خود را به سنت های مذهبی افغانی برجسته سازند.

سیاست مداران بی کفایت

نخستین رییس جمهور افغانستان پس از سقوط طالبان ، حامد کرزی در کنفرانس بُن در سال ۲۰۰۱ م از سوی نماینده گان سرشناس افغانی به حیث رییس اولین اداره انتقالی تعین شد ،‌ اما در افغانستان او را بمثابه دست نشانده ایالات متحده امریکا میدانستند.

درباره انتخابات نخست در سال ۲۰۰۴ م  که کرزی در ۲۱ ولایت از جمله ۳۴ ولایت  برنده شناخته شد و این امر چیزی برجسته نبود شایعاتی مبنی بر تقلب به گوش میرسید . در سال ۲۰۰۹ م  تقلب انتخاباتی در همه جا شنیده میشد ولی او باز هم تا سال ۲۰۱۴ م به حیث رییس جمهور باقی ماند .این مساله در باره خلف او ، اشرف غنی نیز صدق میکند. انتخابات سال ۲۰۱۹ م که در آن حریف انتخاباتی وی ، عبدالله عبدالله هم خود را برنده اعلام نمود منجر به بحران دولتی گردید. این بحران با سازش های نا درست حل گردید ، مگر هر دو رییس جمهور نتوانستند مشروعیت سرتاسری کسب کنند.

کمک های اقتصادی نادرست

تنها بخش ناچیزی ازمبلغ دوعشاریه سه بلیون دالری که ایالات متحده امریکا در مدت بیست سال در افغانستان به مصرف رسانید صرف پروژه های مدنی چون زیرساخت ها ، آموزش ، اداره و یا توسعه اقتصادی گردید . جان سوپکو ، بازرس اختصاصی ایالات متحده این برنامه از مبلغ ۸۶ میلیارد یورو سخن می گوید . این مبلغ برای کشورعقب مانده ای که به همه چیز نیاز داشت خیلی کم بود. گذشته از این بخش زیادی از این پول هم دزدی و ضایع شد، زیرا مقامات ایالات متحده و اعانه دهنده گان بین المللی این وسایل مالی را در اختیار موسسات محلی قراردادند و ازچگونگی مصرف انها کنترول نکردند. پروژه های ایالات متحده هم ناقص بودند. پول زیادی برای برنامه ضد مواد مخدر که باید از زرع تریاک جلوگیری میکرد به مصرف رسید . این مصارفات همه بیهوده و بی نتیجه بود. زرع لوبیای سویا در شمال افغانستان با میلیون ها دالر تشویق گردید، در حالیکه زمین و اقلیم  برای کشت آن مساعد نبود .

جوویل برینکلی ، ژورنالیست امریکایی در سال ۲۰۱۱م  برنامه کمکی ایالات متحده را « ظرف بدون قاعده یا پُر نا شدنی» ( بیهوده ــ م ) خواند . بسیاری از چیزهای که به طور واقعی ساخته شده بودند ، دوباره در نتیجه جنگ ویران گردیدند .

استراتیژی های غلط نظامی

ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۰۱ م بخوبی میدانست که جنگ قوای مسلح منظم  در برابر ارتش چریکی تا چه اندازه دشوار است. اما با وجود آنهم درس های ویتنام و جاهای دیگر رافراموش نمود . اسلحه ثقیل و تکنالوژی پیشرفته در نبرد با طالبان چندان موثریت نداشت. ارتش ایالات متحده امریکا پس از قتل اسامه بن لادن در سال ۲۰۱۱ م عملیات نظامی خویش را هرچه بیشتر محدود ساخت و پس از سال ۲۰۱۵ م  مصروف تربیت و تجهیز ارتش افغانستان گردید. اردوی افغانستان نمی توانست از اسلحه بغرنج امریکایی استفاده کند. جنگ ایالات متحده ازهمین هنگام به بعد از طریق هوا صورت میگرفت . اما بسیاری از حملات طیارات بی پیلوت علیه طالبان در نقاط دورافتاده اکثراْموجب کشتار مردمان ملکی میگردید . این امرخشم فزاینده نسبت به ایالات متحده و متحدینش و هوا داری از طالبان را برمی انگیخت .

شکست ترامپ در دوحه

دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده امریکا بعد از سال ۲۰۱۷ م  قوای خود را درافغانستان اندکی افزایش داد، ولی هیچگاه پنهان نکرد که خواهان پایان بخشیدن فعالیت های ایالات متحده امریکا در افغانستان است .او زلمی خلیلزاد را که سفیر امریکا در دوران رییس جمهور جورج بوش در کابل بود بار دیگر فراخواند تا بمثابه متولد افغاستان و موظف خاص ایالات متحده با طالبان قراری را آماده بسازد که براساس آن پس از خروج ایالات متحده امریکا ، از بقدرت رسیدن غیر قابل کنترول و مجدد طالبان یعنی چیزیکه اکنون رخداده است جلو گیری شود. ترامپ پلان های خروج خود را مبتنی بر این نظر میدانست که با پیروزی بر القاعده وظیفه ایالات متحده درافغانستان بسر رسیده است . البته خلف وی ، جو بایدن نیز از این نظر پیروی میکند . خلیل زاد در دوحه پایتخت قطر مذاکرات مقدماتی با طالبان را در ماه اکتوبر سال ۲۰۱۸ م انجام داد. مذاکرات منظم در جنوری سال ۲۰۱۹ م  آغاز و در فبروری سال ۲۰۲۰ م به پایان رسید. ایالات متحده در اول به حکومت افغانستان در این مذاکرات راه نداد. جوهر قرارداد این بود که ایالات متحده از افغانستان خارج میشود، طالبان همه سازمان های تروریستی را از افغانستان بدور میسازند و با  کابل به تشکیل یک حکومت مشترک خواهند پرداخت. بایدن قرارداد ترامپ را عملی نمود . طالبان در مدت مذاکره با ایالات متحده امریکا عمد تا درنتیجه آتش بس محفوظ بودند و توانستند نیرومندی نظامی و کنترول ارضی خود را در افغانستان توسعه دهند . مذاکره طالبان با ایالات متحده به آنها پرستیژ بزرگی را ببارآورد و اعتبار حکومت غنی را شدیدا کاهش داد .

خطا کاری های سازمان های استخباراتی

پایان عملیات ایالات متحده امریکا در افغانستان  پیش از همه یک شکست سازمان های استخباراتی است که قدرت دفاعی ارتش افغانستان را بی اندازه بالا و نیرومندی طالبان را پاهین میدانستند . هر چند که استخبارات از ماه ها بدینسو هوشدار میدادند که طالبان چه پیش و یا پس قدرت را خواهند گرفت ولی سرعت  برهم خوردن حکومت غنی را کسی پیشگویی نمی کرد . آنچه که از نظر سازمان های استخباراتی به طور کل دورمانده بود عبارت بود از اینکه طالبان چگونه در ولایات با مقامات  محلی  و قوای نظامی  به تسلیم شدن بدون جنگ توافق کرده بودند . ایالات متحده امریکا و ناتو بیشتر به ارزیابی های کابل اعتماد کردند، افراد آنها درجاییکه جنگ در آنجا فیصله میشد حضور نداشتند و معلومات دهنده گان خوب هم  موجود نبودند..گزارشات بدبینانه  دردفتر سالاری محبوس میشد و یا بخاطر حکومت افغانی سست و بی رنگ میگردید . طالبان خود از سرعت پیروزی خود در شگفت شدند . اینکه بایدن در ماه جولای با اطمینان اعلام نمود که  فرو پاشی حکومت افغانستان تا اندازه زیاد از احتمال بدور است  نباید صورت میگرفت.

خروج بدون پلان

کاخ سفید بنا بر پیشگویی های نادرست حساب می کرد که خروج مطابق پلان اجرا خواهد شد . نگرانی اساسی ارتش در آن بود که خروج گام به گام  متباقی قوا ی ایالات متحده را در معرض خطر قرارخواهد داد. ازاین رو پایگاه هوایی مهم بگرام به طور ضربتی در ماه جولای بسته شد. صدور ویزه به کارمندان محلی بخاطررعایت حکومت غنی به تعویق انداخته شد. البته این دستگاه هراس داشت که خروج بهترین ها از هم فروپاشی حکومت را سرعت خواهد بخشید . پلان های عاجل  برای حالات بد، یعنی پیروزی طالبان پیش از زمان خروج  بتاریخ ۳۱ ماه اگست، طرح و تدوین نشده بود. در فرجام ایالات متحده امریکا افغانستان را با تصاویری ترک می کند که سقوط سایگون را در سال ۱۹۷۵م به یاد می آورد و به گونه ای که ده ها هزار نفر از کمک کننده گان وفادار را در خطر مرگ باقی میگذارد .

 

بر گرفته از شماره مورخ ۲۷ اگست  ۲۰۲۱ م روزنامه استاندارد

برگرداننده : عمرمحسن زاده

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۱۰۹

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2021