در حاشیه رخدادهای نظامی ـ سیاسی کشور :
چرا طالبان توانستند شب در میان نیمی از کشور را اشغال کنند؟
صمد ازهر
در مدت بیشتر از دو ماه اخیر، بعد از برآمدن نیروهای امریکا و ناتو، طالبان توانستند در حدود دوصد ولسوالی را تصرف کنند.
شکی نیست که کمی شمار رزم آوران آزموده، نبود تسلیحات سنگین و راکت های دورزن، ناتوانی نیروهای هوایی و مدافعه هوایی، نارسایی در کشف نظامی هوایی و زمینی، نبود استخبارات امنیتی قوی و گسترده، فساد و عدم هم آهنگی میان نیروها به علت نبود مرکزیت نیرومند و فقدان یک محل قومانده واقعی با فرمانده توانمند قوی همیشه فعال، آگاه و مبتکر، رهبران بیمار و بی عرضه در وزارت ها و ارگان های امنیتی، فقدان دوربینی و آماده گی برای حوادث آنی و نا رضایتی مردم از آنچه بر ایشان در طول این بیست سال گذشت علت های عمده یی اند که زمینه ساز چنین پیش آمد ناگوار گردیدند.
امریکایی ها در درازای بیست سال، پلانگزاری تمام عملیات های رزمی و اکمالات را در قبضه خود داشتند و با خروج آنی نیروهای نظامی شان، نظامیان افغان در خلای پلان و تدارک اکمالات و عملیات قرارگرفتند. امور کشف نظامی را نیز آنها در دست داشتند و افغان ها را نخواستند در این عرصه به خود متکی سازند. هواپیماها و هلیکوپترهای محدود و اکثراً تاریخ زده در اختیار نیروی هوایی افغان گذاشته اند که پیوسته به دلایل نقص فنی یا سقوط می کنند و یا از کار باز می مانند و به هیچ وجه جوابگوی جنگ تحمیل شده پیچیده و سنگین در کشوری با مرزهای باز و طولانی با دشمنان تجاوزکار، بوده نمی توانند. نیروی هوایی ما نهایت ناتوان و فاقد هواپیماهای جت جنگی پیشرفته، هواپیماهای ترانسپورتی، هلیکوپتر های توپ دار، مدافعه هوایی قوی، کشف هوایی و تسلط بر فضای کشور است.
تا جایی، این کمی ها قابل فهم اند. با آن هم سقوط های پیهم و سریع ولسوالی ها، در معظم حالات بدون مقاومت پرسش های ذیل را مطرح می کند:
آیا این لشکر نیابتی پاکستان با آماده گی های قبلی، با استفاده از خلای آنی ایجادشده از خروج نیروهای خارجی، دست به کار شده قادربه تصرف نزدیک به دوصد ولسوالی گردیدند؟
آیا مورال ضعیف نیروهای امنیتی سبب شد بدون مقاومت ساحه را رها کنند؟
آیا خیانت و تسلیمی افسران چنین نتیجه را بار آورد؟
آیا زد و بندهای بزرگان قوم، تفنگ سالاران و قوم تاجران، سقوط های پیاپی را سبب شد؟
آیا بیزاری مردم ازفساد گسترده و قانون گریزی دولت و گروه حاکم و به ستوه آمدن شان از کشتارمسلسل و متداوم از سوی مثلث امریکا ـ طالبان ـ حکومت افغان، باعث رجحان پیوستن به طالبان گردید؟
درحالی که نقش بعضی از این فکتورها، بالخصوص بیزاری مردم از فساد و خودسری و زد وبندهای بزرگان محل، را نمی توان نادیده گرفت، مرا عقیده بر آنست که این حوادث که برای ما آنی و شگفت انگیز جلوه کرد، برای طراحان آن امرعادی و جزهمان پروژه ایست که در طول زمان بر آن کار صورت گرفته و از تاریخ توافقنامه دوحه میان امریکا و طالبان با فشار مضاعف بر طرف افغانی، برایش سرعت تعجیلی داده شده است.
ببینید، مذاکرات دوحه میان خلیلزاد و طالبان بدون اشتراک و دور از نظر حکومت افغانستان، خودش هتک حرمت افغان ها و در تضاد با ادعای استقلال و حاکمیت آنها، در تعارض با توافقنامه امنیتی و تمام قوانین و موازین قبول شده بین المللی بود. توافقنامه دوحه و اعلامیه کابل نیز در زیر فشار، با شباهت کم و بیش با معاهده دیورند، بر حکومت افغانستان تحمیل شد.
دیدیم که در فشارهایی که برای رهایی پنج هزار طالب و همچنان بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۹ در تحمیل دوباره حکومت موازی بر رییس جمهور دکتور اشرف غنی وارد آورده شد، تهدید قطع کمک ها حتا درعمل پیاده شد. چنانچه یک میلیارد دالر از این کمک ها برای افغانستان دست نگر و محتاج منجمد گشت و کمک های نوینِ دیگر کشورها و سازمان ها نیز ملتوی گردید. غنی در وهله اول مقاومت کرد و گفت کمبود مالی را از منابع داخلی با در پیش گرفتن یک برنامه ریاضتی تکافو خواهیم کرد. اما بالآخر مجبور به پذیرش خواسته های امریکا شد.( این ها را یادداشت کنید)
طالبان بعد ازموفقیت درمذاکرات دوحه با در دست داشتن سند به ظاهر تسلیمی دولت امریکا و کسب مقام مساوی با آن، بال کشیده دست از پا نشناخته از پایتخت های قدرت های بزرگ سر بر آورده با غرور تمام از تشکیل امارت اسلامی و اظهار شفقت در پذیرفتن گروه های دیگر در زیر زعامت شان سخن راندند.
رغم رهایی شش هزار زندانی، طالبان هیچگاه به مذاکرات سازنده بین الافغانی تن ندادند. بعضی از طرح های داغ امریکا، از جمله طرح نشست مهم استانبول را جدی نگرفتند. (یادداشت کنید)
امریکا خروج نیروهایش را به صورت غیرمنتظره سرعت بخشید و پایگاه عمده بگرام را شب هنگام و دور از انظار و اطلاع حکومتیان فرار گونه تخلیه کرد و طالبان نیز به صورت غیرمنتظره و با اطمینان، ده ها ولسوالی را در بیشترین حالات بدون مواجهه با مقاومت، تصرف کردند. تا آنکه بعد از اندکی پس و پیش رفتن به روایتی ۱۹۳ ولسوالی در تصرف شان قرار گرفته است.(یادداشت کنید)
مذاکرات در تهران به تاریخ ۷ جولای به رهبری یونس قانونی و عباس ستانکزی، که بدون شک طرح امریکا بود، با امیدواری بزرگ برای نشست سطح بلند در آینده نزدیک در دوحه به پایان رسید. چنانچه کریم خرم آن را ره گشا دانسته اظهار اطمینان کرد که در نشست مهم آینده قدم های بزرگی به سوی صلح نزدیک برداشته خواهد شد. در این هیات کریم خرم، ارشاد احمدی، سلام رحیمی مشاور رییس جمهور و برخی از نماینده گان احزاب سیاسی حضور داشتند.
آماده گی برای نشست بلند پایه با شور وشوق زایدالوصف و امیدواری های بزرگ به سرعت انجام شد و به رهبری دکتور عبدالله عبدالله رییس شورای عالی مصالحه ملی و عضویت سید منصور نادری وزیر دولت در امور صلح، محمد کریم خلیلی معاون پیشین ریاست جمهوری، عطا محمد نور والی پیشین بلخ، باتور دوستم از اعضای رهبری حزب جنبش ملی و عضو هیات گفت وگوکننده صلح، و برخی از چهرههای سیاسی دیگر به روز جمعه ۲۶ سرطان عازم دوحه شدند و بعد از دو روز مذاکره به تنها توافقی که دست یافتند امیدواری برای ادامه مذاکرات و بذل توجه به بیماری کویید ۱۹ بود.
پیش از این گزارش شده بود که حامد کرزی، رییس جمهور پیشین نیز عازم دوحه می شود. او این هیات را تا میدان هوایی همراهی کرد و در کنفرانس مطبوعاتی نیز شرکت داشت، ولی به دوحه نرفت. گلب الدین حکمتیار، یونس قانونی و صلاح الدین ربانی نیز از اشتراک در هیات خودداری کردند. این که چرا این چهار چهره مهم از اشتراک در نشستی بلند پایه و مهم خوانده شده ابا ورزیدند و کرزی از میدان هوایی باز گشت، ابهاماتی را به وجود می آورد. آیا دستور گرفتند و برای یک مرحله دیگر نگه داشته شدند؟!
تصور می شود طالبان نیز مثل فرماندهان شان در آی اس آی، با امریکا بازی موش و گربه راه انداخته اند. وقتی با امریکا می نشینند وعده همکاری می دهند ولی افغان ها را دست خالی باز می گردانند. مذاکرات روتین میان حکومت و طالبان که از جولای ۲۰۲۰ تا اکنون کوچکترین پیشرفت و دست آوردی نداشته است. امریکا ظاهراً برای به حرکت آوردن این رکود و گویا زود به نتیجه رسیدن، به چنان ابتکاراتی دست زد که تصور می شد مطمین است نتایج زودثمر درپی دارند. نشست پلان شده استانبول، نشست قانونی و ستانکزی درتهران و نشست بلند پایه دوحه، همه درهمین ردیف پلان شدند و همه با همان سرنوشت دچار گشتند. درهر یکی از این مواردِ بازی شطرنج، چالِ طالب برنده بود و توانسته بود امریکا را، اگر شریک پشت پرده این زیچی نباشد، فریب دهد. (یادداشت کنید)
طالبان که یکی از دلایل شان در رد انتخابات، حاکمیت حکومت دست نشانده بر مراکز اداری و تجارب تلخ تقلب های لجام گسیخته در انتخابات گذشته بود، اکنون که نیمی از مراکز اداری و به ادعای خود شان ۸۵ در صد از اراضی کشور را زیر فرمان دارند، باز هم به انتخابات و نظام جمهوریت نه گفتند. (یادداشت کنید)
این را هم یادداشت کنید که تسلیمی بیشترین ولسوالی ها، بدون لشکرکشی اضافی طالبان، برای طالبان موجود محل صورت گرفته است. در حالی که نیروهای امنیتی چنان هم ضعیف نبودند که از هیچ یک از این ولسوالی ها دفاع کرده نتوانند.
حقایق ذیل را نیز براین یادداشت ها بیفزایید:
مارشال(!) افغانستان عبدالرشید دوستم که گویند به دلیل بیماری رهسپار ترکیه و در آنجا مانده گار شد و گفته می شود اکنون در تاشکند به سر می برد، پسرش که قومانده دفاع مناطق مورد ادعایش را بر عهده داشت نیز غایب صحنه گردید.
گروپ حامد کرزی در قندهار که از زمان حاکمیت وی تا اکنون در وجود رییس شورای ولایتی محمد ولی کرزی و بعد از مرگ وی خاکریزوال رییس دایمی شورای ولایتی، تادین خان و بازمانده گان شهید جنرال عبدالرازق، گل آغا شیرزی معروف به بلدوزر پسر جنایتکار معروف ملا لطیف، خاندان کرزی و شمار انگشت شمار دیگر،کل اختیار آن ولایت بوده اند و بلوف های شان حکومت مرکزی را پیوسته به لرزه می آورد، به یکباره گی یا میدان را رها کرده به کابل و کویته گریختند و یا گردن انقیاد به طالبان گذاشتند. سخنان چندی پیش آقای خانزاده والی نسبتاً جدیدالتقرر قندهار را، که بعد از ناکامی پی در پی این گروه و تجدید نظر دلاورانه (!) حکومت بر کارمندان اداری و امنیتی آن ولایت مسوولیت آن جا را بر عهده دارد، همه شنیده ایم. من این خبر را عیناً نقل می کنم:
روح الله خان زاده، والی قندهار روز شنبه ۱۷جولای (۲۶ سرطان) در یک کنفرانس خبری گفت که تعدادی از سیاسیون در ناامنی های اخیر در قندهار نقش داشته اند.
در حالی که طالبان برخی مناطق در قندهار از جمله سپین بولدک را تصرف کرده اند، والی این ولایت میگوید که اکثر این مناطق بدون درگیری به طالبان سپرده شده اند.
آقای خان زاده گفت: « قندهار از نظر سیاسی سقوط کرده است، قندهار از نظر نظامی سقوط نکرده است. با یک تماس تلیفونی ولسوالی ها را ترک کرده اند. اگر سقوط نظامی می بود کسی درولسوالیها شهید یا زخمی میشد و سپس [آنجا] را رها می کردند. هزاران سرباز رفته و در خانههایشان نشسته اند. »
والی قندهار گفت که پوستههایی وجود دارد که چهار روز پیش رها شده و حتا طالبان تا اکنون آنها را تصرف نکرده است. او افزود که ۵۰ در صد پوستهها با یک تماس تلیفونی رها شده اند.
آقای خان زاده گفت که این رهبران ولایت قندهار« درکابل نشسته اند »، اما صریحاً از هیچ فرد یا گروهی نام نبرد.
والی قندهار بدون گرفتن اسمی هشدار داد که اگر آنان از سر ملت قندهار دست نبردارند، قضیههای فساد آنان را به تمام افغانستان افشا خواهد کرد.
حکمتیارها، گیلانی ها، مجددی ها، مسعودها، صلاح الدین ربانی، قانونی، تورن اسماعیل و دیگر فرکسیون های مختلف جمعیت به جز معلم عطا، که او هم می خواست نیروهای امنیتی را زیر فرمان داشته باشد ورنه هیچ، هیچ کدام رغم بلوفهای سابقه، از جا نجنبیدند. فعال شدن پسان (کنونی) تورن اسماعیل بر می گردد به تصمیم نو امریکا که روی آن در سطور بعدی خواهم نوشت.
اکنون با درنظرداشت این همه یادداشت ها و حقایق آشکارِ بیان شده، به همان نتیجه می رسیم که در فاکت های ارایه شده در مقاله «بازی های بزرگ استراتیژیک» تشریح و از آشی که برای آینده افغانستان پخته اند، پرده برداری شده است. به همین دلیل همه این ولسوالی ها از راه جنگ به تصرف طالبان نیامده بلکه به آنان سپرده شده اند.
چطور؟
به یاد دارید که یورش های نخستین طالبان در سال های نود میلادی هم رغم محدودیت شمار ابتدایی شان دست آوردهای سریع و درخشان داشت. دلیل آن این بود که از یکسو مردم از دست کشتار و چپاول جنگ سالاران جهادی چنان از نفس افتاده بودند که هر کسی را که در لباس ناجی ظاهر می شد از دل و جان استقبال می کردند، از سوی دیگر مجموع قوماندانان جهادی تربیت یافته و اجنت های آی اس آی پاکستان بودند و با یک اشاره آن سازمان همه سلاح برزمین گذاشته تسلیم شدند و یا با آنها پیوستند. حتا گلب الدین لافوک را نیز وزش باد آنها از جا پراند و فراری گشت. احمدشاه مسعود هم یا خود را ناتوان یافت و یا از جایی دستور ترک پایتخت را گرفت.
حال که از مدت بیست سال به اینسو، ابر قدرت امریکا با توان مالی و نظامی افسانه وی و اقمار نیرومند نظامی و مالی آن چون بریتانیا، المان، فرانسه، ایتالیا، کانادا، آسترالیا، هالند و ده ها کشور دیگر و ساز و برگ ناتو با توانایی ها و خبره گی های غیر قابل باور نظامی و استخباراتی، در افغانستان مستقر بودند، آنچه انجام دادند نگه داشتن توازن جنگی میان حکومت افغان و لشکر نیابتی پاکستان بود تا پله قدرت به هیچ طرفی سنگینی نکند. اما کار جدی و اساسی همه آنها ایجاد و گسترش شبکه های استخباراتی بود در سرتا سر کشور تا سطح ولایات، ولسوالی ها و روستاها در داخل کشور و پیشبرد عین وظایف در کشورهای همجوار ومنطقه تا حد توان. درمیان این کم و بیش چهل وسه کشور، آنهایی هم بودند که شمار نیروهای شان دو رقمی و یا کمی بالاتر بود. آنها که به هیچ وجه قادر نبودند در تامین امنیت کشورما سهم گیرند، در حقیقت اهل خبره استخباراتی بودند که برای همکاری با استخبارات امریکا آورده شده بودند و امنیت شان نیز از طرف نیروهای افغان تامین می شد.
پس امریکا با داشتن چنان شبکه گسترده استخباراتی، توانایی آن را دارد که فرماندهان محلی، بزرگان قومی، ملاها و حتا افسران نظامی و امنیتی استخدام شده را فرمان تسلیمی یا همکاری در تسلیمی بدهد.
سر و صداهایی از مقامات حکومتی هم بلند شد که حاکی از سازش های بزرگان محلی و تشویق یا وادار کردن نیروهای امنیتی محل از سوی آنها برای ترک پوسته ها و یا تسلیمی به طالبان محل، بود. طالبان نیز اعلان نمودند که ولسوالی ها را نه در اثر جنگ بلکه در نتیجه تفاهم تصرف کرده اند.
اکنون همه یادداشت ها و فاکت های ارایه شده را کنار هم بگذارید و این حقیقت را باز هم بر آن بیفزایید که نیروهای حکومتی آنقدر هم ناتوان و فاقد اکمالات نبودند که بدون مقاومت پوسته های شان را رها کنند، ما را فقط به یک احتمال نزدیک به یقین می رساند که این رها کردن ها و تسلیمی ولسوالی ها خواست امریکا بود.
خوب، تا این جا به احتمال نزدیک به یقین رسیدیم. اکنون دو فاکت عمده و غیرقابل انکار را از زبان خود مقامات امریکایی علاوه می کنیم تا احتمال به صورت کامل نفی و یقین جاگزین آن گردد:
۱ ـ قبلاً نوشته بودم افاده هایی از جانب مقامات نظامی و سیاسی امریکا صورت گرفته بود که طالبان نمی توانند کابل را تصرف کنند. معنای بدبینانه این افاده این بوده می تواند که برای طالبان مجال تصرف بقیه سرزمین افغانستان داده می شود ولی کابل برای فراهم بودن تسهیلات نشست و برخاست در میدان هوایی و استفاده از هوا و زمین کابل، حفاظت می شود.
۲ ـ جاناتن شرودن رییس مقابله با تهدیدها و چالش ها در مرکز تحلیل قوای بحری امریکا و کارشناس امور نظامی افغانستان در مصاحبه با برنامه دری آشنای صدای امریکا به تاریخ ۲۶ جون با صراحت آشکار ساخت که قبل از آغاز پروسه اخیر خروج نظامیان امریکا و ناتو، برای حکومت اشرف غنی مشوره داده شد نیروهای خود را از ولسوالی ها کشیده در دفاع از شهرها تمرکز دهد. این مشوره از جانب غنی برای آن رد شد که نمی خواست در برابر طالبان ضعیف وانمود گردد. شاید غنی حق به جانب بوده باشد ولی دیدیم که طالبان برنیمی از ولسوالی ها مسلط شدند. وی گفت آنچه را در آن وقت نپذیرفت اینک خودش پیاده می کند.
این دو افاده و اعتراف، فاکت های قبلی ارايه شده و نتنیجه استخراج شده را تکمیل می کند و تاکید است بر صحت نظر ما.
این که اهداف امریکا از تصمیم رهایی نیمی از ولسوالی ها به طالبان چه بوده خواهد بود حدس بنده اینست:
ـ برداشتن یک گام بزرگ به سوی پیاده کردن برنامه قبلاً تشریح شده استراتیژیک.
ـ تأدیب اشرف غنی که بارها گفته بود با قطع کمک های امریکا، از منابع داخلی و مدارک دیگر چاره سازی خواهد کرد. غنی اکنون با از دست دادن تمام بنادر به استثنای تورخم، که آن هم همواره با ناز و نخره های باز و بسته کردن پاکستان مواجه است، عمده ترین منبع عایداتی مالیات گمرکی و رونق صادرات و واردات را از دست داده است. فراموش نکنیم که امریکا کنترول میدان هوایی را نیز از دست حکومت بیرون نگه داشته شده است.
ـ متقاعد ساختن غنی به این که با چه سهولتی راه های اکمالاتی ضروریات روزمره و منابع درآمد مالی بسته شده می تواند و امکانات به دست آوردن اسلحه و تجهیزات از همسایه گان شمالی و شمال شرقی را از دست می دهد.
ـ آزمایش طالبان در عملکرد اداره محلی و تفاوت های آن با حاکمیت سال های نود آنها.
ـ آزمایش طالبان در پذیرش یا رد انتخابات بعد از توسعه چشمگیر قلمرو شان.
ـ آزمایش طالبان برای تعیین میزان وفاداری و اطاعت از امریکا بر مبنای بخش مخفی توافقات دوحه.
اشرف غنی و هر کس و نیرویی که در تلاش نگه داری افغانستان از افتادن در چاهی که برایش کنده شده، می باشد، به یقین این درس را خوب آموخت و در هر راهی که می رود آن را فراموش نخواهد کرد.
خود امریکا نیز از آزمون های طالبان درس های خوبی گرفت. او دریافت که طالبان در عمل ثابت کردند که تمام تظاهر شان به تغییر، نادرست بوده حتا خیلی بد تر از بار اول عمل می کنند و به مراتب قصی تر اند. کشتار انتقام آمیز، تخریب آبادی ها، تصرف دارایی ها، واداشتن زنان به ازدواج اجباری با طالبان، سلب حق کار و آزادی های زنان، لغو آزادی بیان و خلق فضای دهشت و وحشت، گوشه ای از چگونگی حاکمیت آنهاست که مردم را مجبور به ترک منازل و محلات شان گردانیده با تمام بی نوایی رهسپار شهرها شدند.
امریکا دریافت که طالبان رغم حاکمیت بر ۸۵ درصد سرزمین به ادعای خود آنها و رغم ادعای محبوب بودن در میان مردم،از پذیرش انتخابات ابا می ورزند.
با فریب کاری ها و گردن کشی های مکرر طالبان، امریکا باید دریافته باشد که در آینده نیز لشکریان مورد اعتماد نخواهند بود.
بنا بران امریکا که از مدتی در برابر پیش روی ها و اعمال طالبان خاموشی اختیار کرده بود اینک بار دیگر، بعد از تشدید حملات آنها بر مراکز ولایات عمده غربی، با اشتراک (شاید محدود) در عملیات هوایی، می خواهد آنها را به وعده های شان که گفته بودند بر شهرهای بزرگ و مراکز ولایات حمله نمی کنند، متوجه ساخته موازنه نسبی نوینی میان دو طرف ایجاد کند. مقام های نظامی امریکا همین امروز ادعا کردند که روزانه در حدود پنج پرواز عملیاتی انجام می دهند. این خود نشان دهنده محدود بودن اشتراک و دوری گزیدن از قاطعیت است.
همین موضعگیری امریکا مشوق اسماعیل خان نیز گردید تا بکوشد در راس مقاومت های مردمی قرار گیرد. اما عطا، همان طوری که قبلاً نوشتم می خواست یا فرماندهی همه نیروها، به شمول نیروهای مسلح حکومتی را داشته باشد و یا هیچ، اکنون چنان می نماید که به هیچ رفته است.
طوری که می دانیم از چندین روز به این سو یورش بزرگ و بسیار نیرومند نظامیان پاکستان در لباس طالب ها و به همراهی طالبان بر مراکز سه ولایت بزرگ و استراتیژیک قندهار، هلمند و هرات صورت گرفت. این هجوم چنان سنجیده شده و غافلگیر کننده بود که به زودی تا کوچه های مرکز این شهرها گسترش یافت ولی با مقاومت سخت نیروهای مسلح کشور و مردم رو به رو گردید. با اعزام نیروهای کمکی و هدف گیری های هوایی، دشمن متحمل ضایعات بزرگ انسانی شده است.
بعد از آنکه نیروهای بیشتر کوماندو و قطعات خاص به هرات رسیده کمر مدافعان را بستند، تصفیه شهرهرات با پشتیبانی نیروهای مردمی به سرعت پیش رفت و نیروهای وحشت و ترور از مرکز شهر روفته شدند.
مردم هرات شب هنگام روی بام ها و کوچه ها برامده با فریاد الله اکبر پشتیبانی شان را از مدافعان سرسپرده آشکار کردند. وحدت صف و عمل در هرات زود ثمر داد و نمونه خوبی برای به کار بستن ایجاد نموده نشان داد وحدت ضامن پیروزی است.
ما از دکتور غنی خواسته بودیم در برابر ملت ظاهر شده با شجاعت تام، دام ها و تزویرهای دشمنان را افشا نماید و قدم پیش نهاده یک رستاخیز مردمی را دعوت و رهبری کند. او دیروز ۱۱ اسد ۱۴۰۰ (۲ اگست ۲۰۲۱) گامی برداشت، اما به سبک خودش، که به عقیده بنده در شرایط دشوار کنونی درست است. او در نشست مشترک شورای ملی از تمام احزاب، گروه ها، شخصیت ها و مردم خواست تا تمام تفاوت های شان را کنار گذاشته برای نجات کشور و برامدن از این ورطه خطرناک در یک صف بایستند و برای مبارزه با تروریست ها در کنار نیروهای امنیتی قرار گیرند. اوگفت من انسان واقعبین استم. در گذشته زنده گی نمی کنم. مسوولیتم را احساس می کنم و می دانم که اکنون وقت اتحاد و همبستگی است و فرصت برای جدا ساختن ملامت و سلامت نیست. قضاوت در مورد گذشته نزدیک را به وجدان آگاه هر مرد و زن افغان می گذارم. تمرکز امروز من بر وحدت ملی و یکپارچگی ماست.
اگرغنی بتواند آنگونه که قبلاً تاکید ورزیده بود، قوت های مردمی را در چوکات امنیت ملی یا پولیس و زیر قومانده افسران دولتی تنظیم و به دفاع بگمارد، بزرگترین موفقیت را به دست خواهد آورد. او می تواند از افسران نسبتاً جوان متقاعد یا بیکار ساخته شده برای تنظیم این نیروها و سوق و اداره شان نیز استفاده کند. رهران جهادی دیروز باید با درک خطر سقوط کامل کشور، دست از خودخواهی های بچه گانه و نیابت از دشمنان برداشته در صف واحد در عقب غن ی( ولو بد و منفور) به مثابه ممثل فعلی دولت بایستند.
در چنین شرایطی و با توجه به برنامه های شومی که این انکشافات جز آن اند، دست زیر الاشه نشستن و چشم به راه ترحم امریکا یا قدرت های دیگر ماندن، خودفریبی و جفا با مادر وطن است.
تنها وحدت ملت و بیشتر از همه وحدت نیروهای روشن ضمیر وطندوست، صلح خواه، دموکرات و تحول طلب، می تواند در یک هم آهنگی نظم داده شده، این جریان مهیب شیطانی را با مبارزات پیگیر توده های ملیونی مهار زده این خلق بلاکشیده را به سوی صلح واقعی و رفاه رهنمون گردد.
روشنگری و افشای دسایس و توطیه ها برای پیشکش حقایق به جامعه مهم است اما کافی نیست. این تصور که ما با نوشتن چند جمله یا صحبت شفاهی ادای دین کرده ایم، در شرایط فعلی خطا و جفاست. باید به هر نحوی شده وارد میدان عمل شدن را جست وجو کنیم و راه خلق یک جنبش وطنی سراسری را هموار گردانیم. تکنالوژی معاصر امکانات وسیعی را در دسترس همه گان قرارداده است اما استفاده و به کار برد درست و به جای آن اراده و احساس مسوولیت می طلبد. بارها این ضرورت را خدمت عزیزان یادآور شده ام، ولی پیشقدمی هیچ فرد یا گروهی را در این عرصه شاهد نبوده ام.
سوال بود و نبود، مرگ و زنده گی مطرح است.
سره يو کېږو به! که نه، ورکېږو به!
جرمنی ۱۲ اسد ۱۴۰۰خورشیدی
بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۶۰۸
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2021
غارت ثروت مردم ونزویلا توسط شرکت چند ملیتی
غارتگران چند ملیتی شرکت نفتی دولتی PDVSA ونزویلا پولی که در حساب این شرکت در بانک نوو بانکوی پرتگال قرار دارد را هدف گرفتند تا صدها میلیون دلار زورگیری کنند.
بانک پورتوریکویی « بانکو سان خوان اینترناسیونال» در جون حکمی از دادگاهی در لیسبون برای توقیف حساب حاوی ۱.۳ میلیارد دلار شرکت PDVSA ونزویلا در نوو بانکو دریافت کرد تا بتواند پول زور از شرکت نفت ونزویلا را مصادره کند.
از سوی دیگر شرکت آمریکایی O-I Glass Inc و شرکت نفتی کونوکو فیلیپس مستقر در هیوستون آمریکا به دنبال دریافت احکام مشابهی برای دریافت آنچه دزدهای سرگردنه چند ملیتی خسارت مربوط به ملی شدن دارایی هایشان مینامند در ونزویلا هستند.
تقاضا برای وصول پول از حساب نوو بانکو به حدود ۶۰۰ میلیون دلار بالغ می شود.
این اقدام جبهه جدیدی را در تلاش های چندین ساله برای غارت ثروت های ملی مردم و دولت ونزویلا می گشاید. این کشور امریکای جنوبی در شرایطی که تحت تحریم و محاصره اقتصادی رژیم امپریالیستی امریکا قرار دارد صورت می گیرد و بدون شک با همکاری و همدستی دولت امریکا این شرکت های چند ملیتی قصد گرفتن انتقام از مصادره اموال آنها توسط دولت مردمی بولیواری هستند.
بانک « بانکو سان خوان اینترناسیونال » پس از شکایت در انگلیس و توافق با شرکت PDVSA برای حل و فصل دعوی خود، در نوامبر موفق شد حکم ۸۳.۹ میلیون دلاری علیه شرکت PDVSA را دریافت کنند. دادگاه استدلال PDVSA را که اعلام کرده بود به دلیل تحریم های امریکا نمی تواند بدهی خود را پرداخت کند را نپذیرفته بود.
ونزویلا که زمانی یک تولید کننده نفت ثروتمند عضو اوپک بود اکنون با شدید ترین تحریم های اقتصادی روبرو شده و این کشور در شرایط اقتصادی پیچیده و خطرناک قرار دارد به طوری که تمام دارایی های ملی این ونزویلا درکشورهای دیگر جهان توسط امریکا و متحدان اروپایی اش توقیف شده است تا کوچکترین امکانی برای خرید مواد غذایی لازم برای مردم کشورش و یا تامین پزشکی برای مبارزه با بیماری همه گیر کرونا نداشته باشد هدف از این تحریمها ایجاد نارضایتی گسترده عمومی در داخل ونزویلا به بهانه کمبود های اقتصادی و استفاده از نارضایتی های مردم که توسط خود این کشورها در ونزویلا ایجاد شده برای سرنگونی دولت مردمی که منتخب مردم است می باشد.
یک قاضی در دادگاه منطقه ای لیسبون در هشتم جون برای « بانکو سان خوان اینترناسیونال» حکم توقیف پول موجود در حساب نوو بانکو را صادر کرد. در این حکم اشاره شده بود سایر شرکت های بین المللی به دنبال غارت ثروت مردم ونزویلا در حساب نوو بانکو هستند. این بانک پورتوریکویی در دسامبر مجوز دفتر کنترل دارایی های خارجی وزارت خزانه داری رژیم امپریالیستی امریکا را برای دریافت پول حساب PDVSA به منظورغارت ثروت های ملی ونزویلا خود دریافت کرد.
بر اساس گزارش رویترز، هنوز معلوم نیست آیا شرکت O-I Glass Inc که به دنبال دزدیدن ۵۰۰ میلیون دلار است یا کونوکو فیلیپس که به دنبال دریافت ۸.۵ میلیارد دلار خسارت مربوط به مصادره خود در ونزویلا است، حکم دادگاه در پرتگال را کسب کرده اند یا خیر.
لازم به یاد آوری است که پس از پیروزی انقلاب بولیواری در این کشور در دوران هوگو چاوز فرمانده محبوب مردم ونزویلا و سپس در دوران مادرو بسیاری از کشورهای اروپایی و امریکایی شرکتهای خود را در این کشور تعطیل کرده و آنجا را ترک کرد بسیاری از کشورهای نفتی امریکایی و اروپایی نیز توسط دولت مردمی ونزویلا مصادره شده و دست آنها از غارت ثروت ملی مردم ونزویلا کوتاه شد این کشورها با همکاری دولت های امپریالیستی امریکا و اروپا سعی دارند به بهانه ملی کردن توسط دولت بولیواری طلا و پول های خارجی ونزویلا را در بانکها توقیف و مصادره کنند./ مجله هفته
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۰۱۰۸
استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2021
رسانه ها و نقش آنها در زمینه های روشنگری
صادق روزبه
در جامعه بشری دیروز، امروز و فردا ، رسانه ها یکی از بخش های فرهنگی و روشنگری بوده که در راستای ارتقای آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم نقش شایسته، موثر وسازنده ای را ایفا نموده و می نمایند.
امروز مطبوعات که دربرگیرنده عموم رسانه ها می باشد ، در جامعه بشری به قوه چهارم شهرت یافته که تاثیرات و اثرگزاری آن مرزها را عبور نموده و به بزرگ ترین وسیله آگاهی دهی واگاهی رسانی برای توده ها ، مبدل گردیده اند.
رسانه ها عموماْ دارای رسالت ها و مسوولیت های معین تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جوامع بشری بوده و در خطوط مشخص فکری ، فعالیت نشراتی دارند. رسانه ها ی که همواره در کنار مردم و کشور خود قرار دارند، خود را موظف به دفاع از استقلال، حاکمیت ملی ، تمامیت ارضی و منافع ملی کشورها و مردمان خود می دانند.
رسانه های ملی، دموکراتیک و ترقی خواه ، همیشه از آزادی ، ترقی، دموکراسی و عدالت اجتماعی حمایت نموده ، به حقوق و آزادی های زحمتکشان احترام گذاشته ، از مبارزات عادلانه خلق ها برای حق تعین سرنوشت شان دفاع نموده ، از صلح، دوستی ، برادری، همبستگی ، آشتی ملی، امنیت ، ثبات و زنده گی مسالمت آمیز، در جهان پشتیبانی می نمایند.
این رسانه ها به باور کامل قلوب، افکار و اذهان توده ها بویژه قشر جوان را تسخیر نموده و در بسیج آنها بدور احزاب سیاسی دموکراتیک و ترقی خواه کشورها ، اثرگزاری مثبت داشته و به پرچم مبارزات عدالت خواهانه مردمان خود ، مبدل می گردند.
این رسانه ها خواست ها و نیازهای بنیادی و اساسی مردم را تشخیص و برای تحقق آنها ، مبارزه مینمایند و متعهد به وفاداری داری به آرمان های شریفانه و انسانی زحمتکشان کشورها بوده و در کنار آنها برای همیشه قراردارند.
باتاسف باید گفت که ما امروز شاهد فعالیت نشراتی رسانه های هستیم که جنگ، خشونت، نا امنی ، اسارت ، تخریبات و به آتش کشیدن تاسیسات عام المنفعه، کشتار ، خون ریزی، معارف ستیزی ، دشمنی با آزادی، دموکراسی ، عدالت و ترقی را در میان مردم تبلیغ نموده و تلاش می کنند تا اتش جنگ و تجاوز را گرم و گرمتر نگهداشته و از ایجاد نظام های مزدور پشتیبانی می نمایند..
از جانب دیگر، ادامه جنگ، خشونت و جرایم سازمان یافته ، زمینه های فعالیت رسانه ها را محدود می سازد و یا کاملاْ از بین می برد ، به رسانه ها اجازه فعالیت را نداده و حامیان جنگ و خشونت ، دیگر حاضر به ادامه فعالیت رسانه ها نمی باشند. اما مردم با ادامه همچومحدودیت ها موافق نبوده و جلوگیری از فعالیت رسانه ها برای آنها پذیرفتنی نیست و در مقابل آن ها شجاعانه و قاطعانه ، مبارزه می نمایند .
در حقیقت هر رسانه و فعالیت نشراتی آن ، نماینده گی از نظام سیاسی ای می نماید که در حمایت آن قرار دارد و با نشرات خود می خواهد در توضیح و تبلیغ اهداف و وظایف آن نظام سیاسی سهم گرفته و در استحکام آن کار نماید.
حزب آبادی افغانستان، بحیث حزب سیاسی ملی، دموکراتیک وترقی خواه کشور، برای توضیح و تبلیغ وظایف، اهداف وآرمانهای ترقی خواهانه حزب، دارای رسانه های رسالتمند و متعهد می باشد که در راستای ارتقای آگاهی سیاسی و اجتماعی اعضای حزب و توده های زحمتکش مردم افغانستان، فعالانه ، جانبدارانه و شجاعانه فعالیت می نمایند.
ماهنامه حقیقت زمان ، سایت بامداد و گروه فیسبوکی حزب آبادی افغانستان، رسانه های حزب آبادی افغانستان همچون ستاره های درخشان در آسمان مطبوعات کشور هستنند که در پرتو پالیسی نشراتی حزب ما فعالیت می نمایند. این رسانه ها رسالت تاریخی و هم مسوولیت ملی، سیاسی و اجتماعی خود می دانند تا از استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی ومنافع ملی کشور دفاع نموده ، از آزادی، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی حمایت داشته و نقش خود را بحیث دوست صدیق خلق های شریف و زحمتکش کشور، بخوبی ایفا نمایند.
رسانه های حزب آبادی افغانستان و دست اندرکاران عزیز و متعهد آنها تلاش خواهند کرد تا بحیث ناشر اندیشه های دموکراتیک حزب ما ، برای بسیج اعضای حزب و مردم بدور رهبری حزب آبادی افغانستان، فعالانه کار نموده ، از اتحاد، همبستگی ، تساند و وحدت تمام نیروهای ملی و دموکراتیک کشور و وحدت ملی مردم شریف افغانستان شامل تمام ملیت ها، اقوام و قبایل باهم برادر کشور، حمایت نمایند.
رهبری حزب آبادی افغانستان از تمام رفقا ، دانشمندان، علما، کارشناسان ، تحلیل گران، نویسنده گان ، شاعران و همه دوستان آزادی ، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی و حامیان صدیق استقلال، حاکمیت ملی ، تمامیت ارضی و منافع ملی کشور می طلبد تا به ادامه همکاری های گذشته شان، رسانه های حزب ما را همکاری دوستانه و رفیقانه رسانیده و منتظر سهمگیری شایسته شان در غنامندی نشرات این رسانه ها هستیم.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۱۱۰۷
استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2021
خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، شرایط آشفته تر و ناامنی را در این کشور ایجاد کرده و به قدرت گرفتن گسترده طالبان منجر شده است. در عراق نیز احتمال ظهور دوباره داعش ازجمله نگرانیهای بغداد و دیگر کشورهای جهان است.
« مرحله جدیدی در مناسبات با بغداد شروع می شود » ، این جمله را می توان فصل الخطاب نخستین دیدار جو بایدن، رییس جمهوری ایالات متحده با مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق، دانست. ایالات متحده درصدد است به ماموریت های رزمی خود در عراق تا پایان سال جاری میلادی به صورت رسمی پایان دهد. به گفته بایدن، محور این مرحله جدید، همکاریهایی است که باید بر آموزش و کمک های مشورتی به ارتش عراق متمرکز شود. او اما روشن نکرد که در این صورت چه تعداد از نیروهای امریکایی در عراق باقی خواهند ماند. برای رییس جمهوری امریکا امضای بیانیه مشترک خروج، به معنای پایان جنگ دیگری است که در دوران ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش شروع شده بود. نیروهای ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ ترسایی به عراق اعزام شدند. اعزام این نیروها پس از آن آغاز شد که آمریکا رژیم صدام حسین، رییس جمهوری وقت عراق را به داشتن سلاح های کشتار جمعی متهم کرد، سلاح هایی که بعد از سقوط صدام هرگز در این کشور کشف نشد. نیروهای رزمی امریکا در نهایت در سال ۲۰۱۱ ترسایی از عراق خارج شدند. با این حال، سه سال بعد به درخواست دولت عراق بازگشتند، زمانی که گروه داعش، بخشهای وسیعی از خاک این کشور را تصرف کرد. با اعلام نابودی داعش، بخش بزرگی از نظامیان امریکا در هنگام ریاست جمهوری دونالد ترامپ از عراق خارج شدند و تعداد نیروهای امریکایی از پنج هزار و ۵۰۰ نفر به دوهزارو ۵۰۰ نفر کاهش یافت.
اکنون بایدن می گوید تا پایان سال ۲۰۲۱ترسایی این تعداد از نیروهای امریکایی از فازعملیاتی و رزمی خارج می شوند. رییس جمهوری امریکا می گوید نیروهای امریکایی در عراق به تامین منابع برق، مبارزه با شیوع کووید۱۹، مقابله به تغییرات اقلیمی و حمایت از توسعه بخش خصوصی کمک خواهند کرد. این رویکرد تا حدودی با آنچه درباره افغانستان اتفاق افتاد و با خروج نیروهای امریکایی همراه شد، متفاوت است. کارشناسان می گویند با توجه به اینکه نیروهای امریکایی مستقر در عراق کماکان هدف حمله قرار می گیرند، خط تفکیک کامل ماموریت های رزمی از ماموریت های آموزشی خیلی روشن نخواهد بود. خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، شرایط آشفته تر و ناامنی را در این کشور ایجاد کرده و به قدرت گرفتن گسترده طالبان منجر شده است، در عراق نیز احتمال ظهور دوباره داعش ازجمله نگرانیهای بغداد و دیگر کشورهای جهان است.
به گفته تحلیلگران، هرچند قدرت این گروه با دوران اوج حملاتش در سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ ترسایی قابل مقایسه نیست، ولی هنوز قادر است حملات پراکندهای انجام دهد. جو بایدن درباره تهدید داعش در دیدار مشترک با کاظمی در کاخ سفید نیز گفت: « جنگ مشترک ما علیه داعش برای ثبات منطقه بسیار مهم است و اگر به مرحله جدید برویم، درباره آن صحبت خواهیم کرد ». این در حالی است که دولت کاظمی با مشکلات چندگانه ای روبه رو است. علاوه بر حملات پراکنده داعش، در ماههای اخیر حملات به اهداف امریکایی در این کشور تشدید شده است. هم زمان، وقوع چند آتش سوزی در بخش بیماران کووید۱۹ در بیمارستان های عراق، لایه دیگری به نارضایتی های مردم افزوده است. در نتیجه، پایان ماموریت رزمی نیروهای امریکایی در آستانه انتخابات پارلمانی می تواند تا حدی نارضایتیهای عمومی و اعتراض گروه های سیاسی مخالف دولت را کاهش دهد. مقام های امریکایی می گویند کاظمی درعین حال توانسته موقعیت عراق در خاورمیانه را بهبود ببخشد. اما این خروج موافقان و مخالفانی در داخل دارد.
برهم صالح، رییس جمهوری و محمد الحلبوسی، رییس مجلس عراق، با انتشار توییتی نتایج گفت وگوی راهبردی بغداد و واشنگتن را برای ثبات و تقویت حاکمیت ملی عراق مهم دانستند. صالح این خروج را نتیجه تلاشهای گسترده دولت کاظمی و حمایت نیروهای ملی و مبتنی بر اتوریته حکومت مرکزی عراق دانست و افزود منافع عراق تقویت نهادهای حکومت و حمایت از حاکمیت و تصمیم ملی مستقل عراق را ایجاب می کند. مقتدی صدر، رهبر جریان صدر نیز با انتشار توییتی با تشکر از « نیروهای ملی مقاومت » در عراق تاکید کرد که امروز اشغالگران آغاز خروج همه نیروهای رزمی خود از عراق را اعلام کردهاند و افزود باید همه منتظر عقب نشینی کامل این نیروها باشیم. صدر با استفاده از هشتگ « عراق به سمت استقلال می رود» تاکید کرد منتظر «حاکمیت و اقتدار حکومت» می مانیم. دراین میان، مقامات اقلیم کردستان عراق مخالف خروج نیروهای امریکایی و ایتلاف از عراق هستند. ناظران معتقدند در رابطه با خروج نیروهای امریکایی از اقلیم کردستان که دهه هاست به صورت خود مختار عمل می کند نیز دولت اقلیم تصمیم گیرنده است. اربیل نگرانی هایی از کشورهای همجوار دارد و ازاین رو برای این منطقه صحبت از خروج کامل نیروهای امریکایی شاید در این زمان منطقی نباشد.
قیس النوری، استاد علوم سیاسی دانشگاه بغداد و سفیر سابق عراق می گوید دلیل مخالفت اربیل با خروج نیروهای امریکایی این است که گمان می کنند ماندن این نیروها ضامن امنیت در برابر حملات احتمالی است. این استاد علوم سیاسی احتمال می دهد که بغداد و واشنگتن توافق کرده باشند تا نیروهای امریکایی از اقلیم کردستان خارج نشوند،چرا که اقلیم خود یک واحد سیاسی آزاد است که می تواند براساس قانونش تصمیم های متفاوت اتخاذ کند که در این صورت مساله خروج « کامل » نیروهای امریکایی از عراق خالی از معنا می شود.
منبع : روزنامه شرق
منبع تصویر : وال استریت ژورنال
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۲۹۰۷
Copyright ©bamdaad 2021
سرمایه داری حریص و سوداگری درصنعت دواسازی*
سِویم دگدلن
عضو کمیته امور بین المللی بوندس تاگ المان
بحث و جنجال به پا شده بر سر کارزار معافیت واکسین کرونا از حق ثبت اختراع، یاد آور تحلیلهای کارل مارکس درباره برخوردهای بی رحمانه بههدف مال اندوزی در آغاز دوران سرمایه داری است. در این بحث، سیستم کنترول خصوصی بر ثروت اجتماعی، دانش، و روند تولید مایحتاج حیاتی و تلاش مرگ آفرین به منظور به دست گرفتن قدرت در این عرصه ها، آشکارا و به صورتی عریان و بیهیچ آرایشی نمایان می شود. واقعیت امر این است که انگیزه سودجویانه عده قلیلی در مرکز سیستم ضد انسانی سرمایه داری از ارزش زنده گی میلیون ها انسان، به ویژه مردم حاشیه جامعه ها، بیش تر و قوی تر است.
درعین حال، همه گیری کووید ـ ۱۹ چالشی جهانی است. چالشی است که تنها با کارزار جهانی ای که کشورهای ثروتمند صنعتی در آن باید به کشورهای فقیرتر جهان کمک کنند تا بتواند سرانجام گیرد. در اپریل ۲۰۲۰ ترسایی، آنگلا میرکل، صدراعظم المان، تأکید کرد که «این ویروس را تنها با ایتلاف نیروهای مان و تشکیل اتحاد قاطع می توان شکست داد.» رییس دولت المان به طور شفاهی بر این اصل تاکید کرد که واکسینها ( در آن زمان واکسین ها هنوز تولید نشده بودند ) کالای عمومی جهانی اند. او اظهار داشت واکسینها صرف نظر از میزان درآمد و تولید ناخالص ملی کشور تولید کننده، باید برای همه افراد در دسترس باشند. پیامی مشابه نیز از طرف اورزولا فوندِرلاین، رییس کمیسیون اتحادیه اروپا، ارسال شد که تاکیدی مکرر بر این بود که واکسینها » یک کالای عمومی» هستند و نیز اینکه بحران کوید-۱۹ تنها در سطح جهانی حل شدنی است. همان طور که بعداً آشکار شد، همه این اظهارات و پیامها شعار بودند و این دلواپسیهای دروغین برای حقوق بشر، پنهان دارنده گزینه ای بی رحمانه بودند که سوداگری سرمایه داری را در اولویت خود قرار می داد.
در مبارزه با همه گیری، واکسینها موثرترین سلاح اند و به نفع جامعه جهانی است که بیش ترین عده در کوتاه ترین زمان ممکن، واکسین شوند. واکسیناسیون ابزار اصلی مهارکردن همه گیری، نجات دادن جان انسان ها، و جلوگیری از عوارض جدی پزشکی است. واکسیناسیون بخش عمده جمعیت پیش شرطی برای رفع محدودیت آزادی های فردی و کاهش هزینه های اقتصادی و اجتماعی ناشی از همه گیری است.
بیماری همه گیر کووید ـ ۱۹ تا زمانی که در سراسر جهان مهار نشود، در المان و اتحادیه اروپا نیز مهار نخواهد شد. سلامتی افراد وابسته به سلامتی همه است. ایمن سازی کشورهای ثروتمند صنعتی از نظر همه گیرشناسان، کوتاه بینانه و از نظر اخلاقی پذیرفتنی نیست. تاخیر بیشتر در مهارکردن همه گیری، افزایش خطر تحول های جدید ویروس درطول زمان را موجب خواهد شد و ممکن است واکسین هایی که تا به امروز تولید شده اند اثری کم تر برآنها داشته باشند یا اصلاً موثر نباشند. با توجه به احتمال افزایش واگیری انواع جهش یافته ویروس، از هرفرصتی باید برای سرعت بخشیدن به ایمن سازی انبوه جمعیت استفاده کرد. یکی از مانع ها در این راستا محدود بودن ظرفیت تولید واکسین شرکت های داروسازی است.
تنها اندکی از صحبتهای بسیار پیرامون همبستگی در جهان به اقدام سیاسیای واقعی در مقابله با این واگیری منجر شدهاند. این امر در توزیع نابرابر واکسینها در جهان و همچنین در کمک های کاملاً ناکافی به کشورهای فقیر جهان برای تولید یا گسترش ظرفیت تولید در این کشورها دیده می شود. در ایالات متحده و اتحادیه اروپا اکنون واکسین هایی که به نوجوانان و کودکان تزریق می شوند احتمال داشتن عوارض جدی پزشکی کم تری هستند درحالی که در کشورهای فقیرتر حتا واکسین کافی برای ایمن سازی همه کادر طبی در دسترس نیست چه رسد به دیگرانی که در گروه های آسیب پذیر قرار دارند.
در کشورهای پردرآمد از هر چهار نفر به طور متوسط یک نفر واکسین دریافت کرده است. در کشورهای کم درآمد از هر ۵۰۰ نفر یک نفر واکسین دریافت می کند. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، از ۷۰۰ میلیون نوبت واکسین که در سه ماهه نخست سال ۲۰۲۱ ترسایی در جهان توزیع شد، بیش از ۸۷ درصد آن به کشورهای با درآمد بالا یا درآمد متوسط رسیده است.
کشورهای کم درآمد تنها ۰/۲ درصد از تعداد کل واکسین تولید شده را دریافت کردهاند. اگرچه مثلاً اتحادیه اروپا ۴۳ میلیون واکسین به ۳۲ کشور صادرکرد، اما مقدار بیشتر این واکسینها به کشورهای بریتانیا، کانادا، مکسیکو، و جاپان صادر شد که یا خود واکسین تولید می کنند یا توانایی خرید آن را به قیمت بازار دارند یا موقتاً صادرات واکسین یا مواد اساسی را مسدود کردهاند. در ماه می سرانجام اتحادیه اروپا به رغم مشکلات مربوط به تامین واکسین برای خود صادرات بیش از یکصد میلیون واکسین به جاپان را تصویب کرد. به زبان ساده، این مقدار واکسین واکسیناسیون حدود ۴۰ درصد از جمعیت جاپان را تضمین می کند. ولی هدف اصلی تضمین یک رویداد چند میلیارد دلاری در تابستان ۱۴۰۰ است. فون دِرلاین، رییس کمیسیون اتحادیه اروپا، صریحاً اعلام کرد که مجوزهای صادراتی « نشانه محکمی برای حمایت از همه گونه آماده سازی برای بازی های المپیک است » که به دنبال تعویق مراسم المپیک در سال گذشته در جاپان به دلیل همه گیری، قرار است از ۲۳ جولای تا ۸ اگست برگزار شود. در اینجا بی تفاوتی ظالمانه رییس کمیسیون اتحادیه اروپا به روشنی نمایان است.
همانند تولید واکسین به وسیله شرکت های انحصاری غول آسای تولید کننده دارو که سودهای میلیارد دلاری می برند، اهمیت اجرای عدالت کاملاً آشکار است که از تامین سود کم تر است. انتظار می رود که گردش مالی شرکت « بیون تک » المان با تولید واکسین کووید ـ ۱۹ به حجمی بالغ بر ۱۲/۴ میلیارد یورو در سال برسد. سود خالص این شرکت در سه ماهه اول حدود ۱/۱ میلیارد یورو بوده است و تا پایان سال ۲۰۲۱ ، ۶ تا ۷ میلیارد به این عدد اضافه خواهد شد. به دلیلهایی روشن، این شرکت واقع در شهر ماینس المان با آدرس پستی ای درخورد « معدن طلا » تمایلی ندارد که واکسین ثبت شده به نام خودش را به اشتراک عموم بگذارد.
به دلیل ضرورت و عاجل بودن مبارزه جهانی با همه گیری باید مال اندوزی و سودجویی تعدادی اندک جای خود را به تلاشی مشترک در این مبارزه بدهد. سهم زیادی از سرمایه گذاری برای تولید واکسین از طریق ثروت عمومی یا همان مالیات های دریافتی از مردم تامین می شود. در سال گذشته شرکت بیون تک مبلغ ۳۷۵ میلیون یورو از دولت المان برای ایجاد تاسیسات تولیدی و ساختن واکسین mRNA دریافت کرد. این شرکت همچنین قرضه ۱۰۰ میلیون یورویی از بانک سرمایه گذاری اروپا نیز دریافت کرد. دیگر شرکتهای دارویی نیز مبالغی مشابه کمک دولتی دریافت کردند. لیستی که در مجله پزشکی لانست (The Lancet) منتشر شده است نشان می دهد که شرکت های داروسازی سانوفی، گلاکسو سمیت کلاین، و نواواکسی مبلغ ۲/۱ میلیارد، استرازنکا و دانشگاه آکسفورد مبلغ ۱/۷ میلیارد، جانسون و جانسون مبلغ ۱/۵ میلیارد و مدرنا مبلغ ۹۵۷ میلیون دلار امریکایی از بودجه عمومی دریافت کردهاند. با اینهمه، مسوولانی که این پرداختها را انجام داده اند، از توافق بر شرایط و ضوابط منطقی با این گروههای داروسازی در مورد قیمت گذاری مناسب و صدور سریع مجوز به آنها، خود داری کردهاند.
کشورهای هند، آفریقای جنوبی، و بیش از یکصد عضو دیگر سازمان تجارت جهانی (WTO) از اکتوبر ۲۰۲۰چشم پوشی موقت از ثبت اختراع واکسین ها و فناوری تشخیصی برای ویروس سارس ـ کووید ۲ را خواستار شدهاند. آنها دیگر حاضر نیستند بیش از این منتظر شوند تا بتوانند از مردم شان در برابر این ویروس کشنده محافظت کنند. آنها تا اکنون با وجود اینکه انتقال دانش فنی و دسترسی به منابع بیولوژیکی لازم برای شان ضرورتی حیاتی بود بیهوده در انتظار ماندند.
در ماه می، موضع گیری جو بایدن، رییس جمهور امریکا، در حمایت از درخواست های لغو ثبت اختراع با استقبال عمومی روبرو شد. ایشان اما درعین حال از ارسال مواد اولیه اساسی تولید واکسین از ایالات متحده به دیگر کشورها همچنان جلوگیری می کند. در اتحادیه اروپا، دولت المان به رهبری آنگلا میرکل، وفادارترین سرسپرده غول های داروسازی است. واکسین ها نه تنها یک « کالای عمومی جهانی » درنظر گرفته نمی شوند، بلکه وسیله ای پول ساز برای انحصارهای بزرگ دیده می شوند.
واقعیت ناخوشایند این است که دسترسی کشورهای فقیر به سلاح های شرکت های تسلیحاتی غربی آسان تر از دریافت واکسین های شرکت های داروسازی غرب است. این کشورها از تابستان ۲۰۲۱ باید در انتظار بمانند تا ببینند کشورهای ثروتمندتر چه مقدار واکسین باقی مانده دارند و تا چه اندازه سخاوت به خرج می دهند تا شاید تعدادی واکسین دریافت کنند.
دکتر تدروس آدانوم قبرایزوس، رییس سازمان صحی جهان، به درستی گفته است که جهان در آستانه شکست اخلاقیای فاجعه بار قرار دارد و هزینه این شکست با جان و معیشت مردم کشورهای فقیر پرداخت میشود. سیریل رامافوسا، رییس جمهور افریقای جنوبی، با نام بردن از « آپارتاید واکسین » گفت به رغم انجام گرفتن پژوهشهایی آزمایشی به منظور تایید واکسین در افریقا، این قاره اکنون باید برای دسترسی به واکسین التماس کند.
دردآور اینکه در حال حاضر صد ها هزار واکسین در ایالات متحده بلااستفاده مانده است زیرا تعداد درخواست کننده ها به اندازه کافی نبوده و حتا انگیزه هایی همچون بردن جایزه بخت آزمایی، بورس تحصیلی، سفر تفریحی دریایی یا سیگار ماری یوهانای رایگان نیز نتوانسته اند بخشی از شهروندان امریکا را به دریافت واکسین های بلااستفاده ترغیب کنند. درحالی که شیوع ویروس بین همسایگان جنوبی امریکا بیداد می کند و به اندازه کافی واکسین برای آن ها وجود ندارد، رییس جمهور بایدن به همان سَبک « نخست امریکا » (شعار ترامپ) مواد اولیه ضرور برای واکسین را احتکار می کند.
واکسین کووید-۱۹ باید کالایی عمومی دانسته شود. تولید واکسین به دانش و امکاناتی گسترده نیاز دارد. بنا براین، با افزایش سرعت انتقال دانش و فناوری، ظرفیت لازم برای تولید این واکسین زودتر فراهم می شود. در دنیای کنونی، برای سرمایه داری حریص و طرفداران و مدافعان آن که سودآوری از جان میلیونها انسان ارزشمند تر است دیگر نباید جایی باشد./ مـردم
*اصل تیتر نشرشده : « نه به سرمایه داری حریص و سوداگری در داروسازی »
منبع تصویر : فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۹۰۷
استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2021