چین بزرگترین واردکننده نفت جهان

 

چین بزرگترین وارد کننده نفت در جهان است. از نظر خرید نفت، کشور چین توانست از امریکا جلو بزند که از موضع برتر از اواسط سالهای 1970 ترسایی قرن گذشته برخوردار بود. پنج میلیون و 980 هزار بشکه نفت در شبانه روز ، بر اساس آخرین آمار ماه دسامبر حجم واردات نفت امریکا بوده است. چین در همین دوره زمانی، 6 میلیون و 120 هزار بشکه نفت وارد کرداست.علت اصلی چنین تغییراتی در واردات نفت امریکا با استخراج نفت  شیل1 در ارتباط است که در سالهای اخیر حجم آن افزایش یافته است. طی دهسال اخیر میزان استخراج آن 5 بار افزایش را نشان داده است. علاوه بر آن، مقامات امریکا موانع چندی در رابطه با استخراج معادن نفت « شیل» را لغو کردند.  ویکتور مارکوف تحلیلگر کمپنی « کاپیتال» در عرصه نفت و گاز در اینباره گفت: « امریکا بطور فعالی به استخراج معادن نفت شیل می پردازد که این معادن حجم مکمل نفت را برای امریکا تامین می کنند. به این دلیل، واردات نفت امریکا کاهش یافته است. واردات نفت چین به این لحاظ افزایش یافته است که اقتصاد کشور با آهنگ شدیدی درحال رشد است. اما تولید ناخالص ملی به شکل « دو رقمی» که چند سال پیش مشاهده می شد در حال رشد نیست. در سال جاری مقامات چین قصد دارند رشد تولید ناخالص ملی را در سطح 7,5 در صد نگه دارند. این امر برای افزایش سطح واردات نفت کافی خواهد بود که حجم آن از سال 2008 ترسایی دوبرابر شده است. به عنوان مقایسه باید گفت که در امریکا این شاخص در همان دوره زمانی کاهش یافته است.اما نباید گفت که امریکایی ها به حساب نفت شیل، واردات نفت را کاملاً متوقف خواهند کرد. فعلاً چین توانسته از لحاظ واردات نفت در ماه دسامبر از امریکا جلو بزند. اگر بنا به آمار سال 2012 ترسایی به قضاوت بپردازیم، امریکایی ها این طلای سیاه را بیش از چینی ها خریداری کردند. اما کارشناسان معتقدند که سال 2013 ترسایی حاوی تغییراتی در این عرصه خواهد بود. روسیه در سال جاری، حجم صادرات نفت به چین را تا 9 میلیون تن افزایش خواهد داد و حجم کل صادرات را به 24 میلیون تن در سال خواهد رساند. این توافق در دور نوبتی گفتگوی انرژی دو جانبه که اواخر ماه فبروری در پکن برگزار شد به امضا رسید. در عین حال، چین در افزایش تحویل نفت از روسیه ابراز ذینفعی می کند.

 

 

1ـ به نفت خام غیرمتعارفی که از شیل های نفتی به یاری انحلال حرارتی، پیرولیزو یا هیدروجن دهی استخراج می گردد نفت شیل (Shale Oil) یا نفت کروژن میگویند. واژه شیل نفتی یا Oil Shale به صخره رسوبی(Sedimentary Rock)   که شامل مواد جامد قیر مانندی است گفته میشود.به این صخره های رسوبی کروژن (Kerogen) هم میگویند. شیل نفتی به میزان کافی حاوی نفت است و میتواند بدون هیچ فرآیند اضافهای بسوزد. ( بامداد )

 

صدای روسیه

خروش موج جدید جنبش دموکراتیک زنان افغانستان

 

 

 


 

نوشته : داکتر شفیقه رزمنده

 

شرایط جدید زنده گی انبوهی از وظایف و چالش های جدید و نا آشنا را در برابر جنبش زنان افغانستان مطرح ساخته است. رسیدن به اماج های جدید ، پرداختن به اجرای وظایف مطروحه ، جستجوی راهبردهای برون رفت از چالش های موجود و عبوراز بحران درکشور ، بویژه دگرگونی وضعیت دشوار زنان، همسویی اندیشه و اتحادعمل همه زنان ترقی پسند ، داد خواه و دموکرات را به حیث یک نیاز عینی بیش از هر وقت دیگر مطرح میسازد.در واقع سنگ پایه های حرکت جدیدی را در جنبش ما بنیان می گذارد؛ که به آغاز خروش موج جدیدی درجنبش دموکراتیک زنان افغانستان انجامیده است. مشخصه عمده این زاده جدید را استقلالیت ، عدم وابسته گی سیاسی ، وسعت دامنه و ابعاد اثرگذاری آن تشکیل میدهد.این جوانه جدید، حرکت مستقل جنبش مستقل زنان افغانستان است که از یکسو خصلتاً جزجنبش جهانی زنان بوده  و از طرف دیگر متحد طبیعی همه نیروهای صلحدوست ، داد خواه و ترقی پسند و در یک کلمه جز متشکله جامعه مدنی ما بحساب می آید.

جنبش ما که بر اساس سنگ پایه های فکری ، اهداف و پیشرفت عمیق و سطحی خود شبیه جنبش زنان دنیاست، ولی راه های متفاوتی را عبور کرده است که همراه با موانع ، چالش های سنگین و دشواری های بزرگ بوده است ولی  درس عمده این بوده است که رسیدن به برابری حقوق زنان با مردان  یک پروسه دشوار است و تحقق آن در یک روند تاریخی ، فرهنگی وحفظ سنن پسندیده ما ، مبانی اخلاقی ، تقوا ، شرف و نجابت در یک کلمه حفظ هویت اصیل زن افغانستان و مبارزه برای اعاده حقوق آنها به حیث هموند برابر با مرد در جامعه میسرشده میتواند.

اصل ارزشمند دیگری که زنان افغان تجربه کرده اند، اینست که مبارزه در برابر مناسبات مرد سالارانه  به معنی مبارزه علیه مرد و یا استقرار نظام زن سالاری نیست. بلکه مبارزه برای رهایی جامعه بشری کلاً از مناسبات اسارت بار و تفکر برتری جویی است. مبارزه برای آن است تا برتری جنسی جای خود را به برابری درهمه زمینه ها بدهد و پایه های اخلاقی و فرهنگی آن روی احترام به ارزش های فردی و انسانی بنا یابد.آن طوریکه زنان به حیث همسران نیک وبد نه ، بلکه همکاران متساوی الحقوق که برای ساختن دنیایی مرفه ، آزاد و انکشاف یافته مشارکت میورزند ، عرض اندام  نماید.

سمیای زن افغان در طی مراحل مختلف تاریخ کشورما درخشنده  است که اکثراً حضورآنان انفرادی بوده است. حرکت دوره امانیه آغاز پرداختن به مساله زنان است ولی چون زنان خود در آن فعالانه سهم نداشتند مانند همه ندابیرمترقی آنزمان ناکام شد و برعلاوه این مساله بحیث وسیله ابزاری برای سرکوب نهضت آنزمان بکار گرفته شد.

نقطه آغاز در جنبش زنان افغانستان ، آغاز مبارزات متشکل  آنان در سالهای هفتاد است. این آغاز بزرگ به رهبری بانوی فرهیخته و دلیر افغان، شخصیت برجسته سیاسی کشوردوکتورس اناهیتا راتب زاد و یاران شان  بیشتر یک حرکت سیاسی بود و این پدیده زاده شرایط خاص آن زمان جامعه ما بود. در شرایط بیداد مناسبات پدرسالارانه ،عقب مانده گی ، رسوم و عنعنات عقب گرا ، تنها درهمکاری با نیروهای ترقیخواه و تجدد پسند میتوانست این زاده  ارزشمند را قابلیت زنده گی بخشید.  در این پروسه که زنان خود به پیمانه وسیعی درآن اشتراک ورزیدند ، نتایج باروری وثمر بخشی آن را درمثال دستاورد های دهه هشتاد میتوان به وضاحت دید. فقط چند رقم در این مورد:

در سالهای هشتاد 55 درصد شاغلین عرصه های سواد آموزی و تعلیم و تربیه ، حدود 40 درصد عرصه های خدمات صحی و بیشتر از 30 در صد کارمندان  بانک ها را زنان تشکیل میدادند.یاد و خاطر آن زنانی که برای رسیدن به این دستاورد ها جانهای شرین خود را نثار کردند گرامی باد.

درس بزرگ این دوران اینست : آنجا که حل مساله زنان در سطح سیاست دولت مطرح میشود، آنجا که نظام خدمت گذار مردم است و زنان خود در تغیرسرنوشت و بهبود وضعیت خود به پیمانه وسیع و فعال سهم میگیرند ؛ تنها آنجا حرکت به سوی آزادی وبرابری حقوق زنان امکان پذیرمیگردد. آنچه در دوران حاکمیت فوندمنتالیست ها بر زنان گذشت در مقاله بعدی مطمیناً به تحلیل گرفته میشود.ولی درس های عمده از این دوران و آنچه که جنبش ما تجربه کرده است را میتوان چنین جمع بندی کرد:

ـ دموکراسی بمثابه یگانه بدیل و الترناتیف در برابر فوندمنتالیزم قبل ازهمه ایدال و نیاز زنان است.

ـ جنگ و عدم مصونیت ، سلاح سالاری و حضور مافیای مواد مخدره بیش از هرکس دیگر حقوق و آزادی های زنان را هدف میگیرد؛ و زنان اولین قربانیان این بدبختی ها اند.

ـ فوندمنتالیزم خشن ترین شکل مناسبات پدر سالاری و دشمن حقوق  و آزادی های زنان است.

ـ زنان اولین قربانیان عدم موجودیت حکومت قانون، ضعف اداره دولت، فساد اداری، عقب مانی، فقر، بیکاری و بیسوادی اند.

ـ چالش دیگری که تاثیر مستقیم خود را بالای وضعیت زنان گذاشته است، فروکشی نهضت ترقیخواهانه و دادخواهانه ، ضعف جامعه مدنی و قبل از همه فروکشی جنبش زنان و مبدل شدن آن به شیوه کار انجو در بین زنان است.

در اوضاع و احوال کنونی که قوای بیش از 48 کشور دنیا درافغانستان حضور دارند که هم پول میریزند و هم خون ، فرزندان خود را ، و گذشته از همه دفاع از حقوق بشر ی بخصوص زنان را شعار میدهند، وضع زنان افغان آنطوریکه انتظارمیرفت بهبود نیافت. بقول نیویارک تایمز که در مورد زن بیوه افغان با هشت فرزنداش مطلبی را نشر کرده و می نویسد که « او بالاخره اکنون آزاد است گدایی کند.»

چند رقم احصاییوی کوچک  به مثابه مثالهای عقب مانده گی کشور ما در حال حاضر:

از هر 5 طفل یکی آن نارسیده به سن 5 سالگی می میرد. 60 زن روزانه در اثر اختلات دوران بارداری می میرند.از هر 100 هزار زن  دو هزار آن در هنگام زایمان می میرند. سن متوسط زنده گی زنان 40 سال است.

زنده گی زنان مهاجر، دشواری های خانواده ها بخصوص جوانان ما بحث دیگریست ؛که باید در یک باب جداگانه به آن پرداخت.زیرا ترک اجباری وطن برای شمار زیادی از زنان و هم مردان افغان یک سفر جغرافیایی نه، بل سفر در زمان بوده است که به شوک فرهنگی و چالش های جدیدی انجامیده است. این باب گفتمان ویژه را ایجاد می کند که در اینده نتایج پژوهش دردست داشته خود را با هموطنان و زنان افغان شریک خواهم ساخت.

انکشافات اخیر، خروج ناتو ازافغانستان و مشارکت طالبان در نظام بعدی ، ما زنان را نگران ساخته است. برای حراست از دستاورد ها وارزش های دموکراتیک که زنان کشورما برای آن هزینه سنگینی در طی ده ها سال مبارزه خود پرداخته اند و جلوگیری ازبرگشت به عقب؛ به پشتیبانی وهمسویی همه نیروهای داد خواه و ترقی پسند نیاز داریم.به باور من تنها مبارزه شکیبا، باورمند ومتحدانه پیروزی آوراست. بلند کردن صدای دفاع از حق زنان افغان ، ندای آزادی و داد خواهیست. صدای دفاع از مظلومان و محرومان است که در گلو زمان خفه شده است.

 

 

گفت و گوی ویژه بامداد با  بانوی فرهیخته ، نجیبه آرش یکی از زنان برجسته و پیکارجوی کشور

 

بانو نجیبه آرش یکی از فعلان پرکار حقوق زن در افغانستان و از شمار برجسته ترین زنان افغان در چند دهه گذشته بوده است.وی در نهضت آزادیخواهی و حق طلبی زنان کشورشرکت فعال و پرثمر داشته و در مهاجرت نیز در این میدان با اندیشه و قلم  کوشش های فراوانی نموده است.هشتم مارچ روز همبسته گی جهانی زنان را بهانه گرفته، گفت و گوی ارزشمندی را با وی آماده نموده ایم  که اینک پیشکش تان می نمایم .

( بامداد )

 

بامداد : نظر شما در مورد هشتم مارچ در وطن و اکنون در غربت چه است؟                                                      

نجیبه آرش: روز هشتم مارچ بیش از یکنیم قرن گذشته بنام روز جهانی زن نام گذاری شد۰ و نخستین باربه عنوان یک حرکت سیاسی از جانب دولت اتحاد شوروی و اقمار آن مطرح گردید ۰ بعد از مبارزات گسترده ی زنان در سرا سرجهان این روز بمثابه روز توجه و هوشدار باش به حقوق پایمال شده ی زنان در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به صورت یک حرکت مثبت وارد فرهنگ عمومی جوامع بشری گردید۰ اما بنظر من بزرگداشت ازین روز خجسته چه در وطن و چه در غربت یک وظیفه ملی و میهنی میباشد۰

نخستین تجلیل از هشتم مارچ در کشورعزیز ما افغانستان با نام جنبش مترقی و متشکل زنان ( س د ز ا) پیوند نا گسستنی دارد ۰ چنانکه در هشتم مارچ ۱۳۴۶ خرشیدی، خواسته های بر حق زنان طی بر نامه ی از جانب این سازمان اعلام گردید۰ که در روشنی این برنامه، ندای زنان زحمت کش و روشنفکر افغان از چاردیوار خانه گرفته تا مکاتب، موسسات دولتی، تحصیلات عالی و موسسات تولیدی جهت تحقق حقوق زنان و رهایی زنان از شرایط تنگ وتار تبعیض وتعصبات قرون وسطایی ،طنین انداز شد۰ چنانکه در دهه هشتاد تا نود میلادی ازین روز در سراسر کشور با اشتراک تمام سازمان های اجتماعی بزرگ داشت بعمل می آمد۰ و اکنون در غربت نیز از طریق گرد همایی ها در کشور های مختلف و ایراد بیانیه ها، قطعنامه ها، نوشته های انترنیتی به این روز ارج گذاشته میشود و به دشمنان آزادی زن و متجاوزین بر حقوق زن تفهیم میگردد که زن را به مثابه نصف جامعه بگذارند تا آزاد نفس بکشند وحق انسان بودن شانرا تلف نکنند. زنان آگاه جامعه ما چه در وطن و چه درغربت خشونت را محکوم میکنند و از دولت اسلامی افغانستان خواست دارند تا مجرمین وناقضین حقوق زن را مطابق قانون منع خشونت علیه زنان مجازات کند۰                                                                                                                                     

بامداد :  چرا شما از میان گروه های وسیع زنان، از زنان ستم دیده و محروم شده ازحق تحصیلات و رانده شده از کار حمایت میکنید؟                                                                                                                        

نجیبه آرش: من به مثابه یک زن و مدافع حقوق زنان زحمتکش وظیفه خود میدانم صدای دردمند ترین زنان را که در آتش فقر، بیکاری، ستم تبعیض، خشونت وتجاوز میسوزند، بلند نمایم۰ بسیار دور نمیرویم طی همین ده سال حکومت آقای کرزی و با موجودیت ۵۰ کشور خارجی زنده گی زنان و دختران آزاده ی کشور ما چه تصویر بدی دارد۰ اکثریت زنان با واژه های توهین، تحقیر، لت و کوب، بریدن اعضای بدن، تجاوز، ضرب شلاق در محضر عام، تیرباران و سنگسار و فتوای ملا های تاریک اندیش روبرو هستند۰ این تنها من نیستم که درد و رنج زنان زحمت کش را احساس میکنم بلکه هزاران زن روشنفکر در داخل و خارج از کشور از طریق نشرات در ویب سایت ها ،گردهمایی ها و متینگ ها و از راه وسایل اطلاعات جمعی صدای زنان رنج دیده را انعکاس میدهند۰                                                                        

بامداد : زنان افغان در مهاجرت نیز از بی حقی ها و جفا های بیشماری رنج میبرند. از دید شما دلیل وانگیزه این بی حقی و ستم در کجا ها نهفته است؟                                                           

نجیبه آرش: البته زنان از جمله ی  قربانیان درجه اول مهاجرت ها هستند . زنان زودتر از مردان بکار استخدام نمیشوند واز اینرو از بیکاری و ا سارت دایمی خانه رنج میبرند. و بخصوص که در مهاجرت ها تنها شوند، از لحاظ معیشت زنده گی مصون نمیباشند، در حالت بیکاری، تنهایی و بدون کمترین امکانات در کمپ های مهاجرین زنده گی بسر میبرند. هموطنان ما خاطرات بسیار بدی از مهاجرت ها دارند، کوچیدن ها از یک جا به جای دیگر، پارچه پارچه شدن خانواده ها، کار های اجباری، بیگاری، بیهویتی، بی سرپنایی همیشه گریبانگیر آنان بوده است۰ نداشتن اسناد و شناسنامه مشکل دیگری میباشد که زنده گی را به کشورهای دیگر سنگین تر میسازد. خلاصه اینکه زنان پناهنده نسبت به مردان پناهنده در برابراشکال مختلف خشونت آسیب پذیر اند۰

بامداد :  از یک دهه بدین سو تلاش دارند تا چنین وانمود کنند که تازه زنان افغانستان در موجودیت حکومت کرزی وحضور نیروهای آیساف شوق مبارزه را برای آزادی و تجدد پیدا نموده اند. نظر شما در این باره چیست؟

نجیبه آرش: باید یاد آور شد که مبارزه یک شوق بوده نمیتواند بلکه نظر به شرایط و حا لات ناگوار اقتصادی،اجتماعی و سیاسی یک ضرورت و نیاز میباشد.اگر بصورت مقایسه وی دوره ده ساله ی حکومت  آقای کرزی و حضور جامعه جهانی را با دوره به اصطلاح مجاهدین وطالبا ن از نظر بگذرانیم، همین ده سال اخیر خشونت بارترین زمان علیه زنان بوده است۰ اگر از حقیقت نگذریم در اثر مبارزات و مقاومت خود زنان، اعتراضات دسته جمعی آنان، همکاری جامعه مدنی، هشدار باش جامعه حقوق دانان،قطعنامه های سازمان مشارکت سیاسی زنان، حمایت قوای ایساف، زنان توانسته اند اندک آزادی بیان در عرصه های فرهنگی را از آن خود سازند و در اجتماع حضور یابند. از جمله شرکت ۲۵ فیصد زنان در پارلمان، ۳۰ تن در صفوف اردوی ملی ۳۰۰ تن در صفوف پولیس ملی جابجا شده اند. ولی چنانکه دیده میشود هشتم مارچ روز بین المللی زنان از طریق ادارات دولتی بطور نمایشی و کمرنگ بر گزار میگردد۰ طوریکه از فتوای علمای دین بر میآید که بعد ازین زنان سراپا در حجاب باشند و بدون محرم شرعی سفر کرده نمیتوانند. از نشر این فتوای عجولانه و تصدیق لفظی آقای کرزی چنین بر می آید که دولت اسلامی افغانستان در مورد حقوق زنان موضع عقب گرا دارد۰

 فتواست که هر شبانه را باید کشت

هم رویش عاشقانه را  باید  کشت

هم سبز قبا  را که از دیر  گذشت

هم  سبز ترین  ترانه  را باید کشت

باغ از هنجره  سبز زنان  میروید

پس  هنجره زنانه  را باید کشت

بامداد : از نگر شما آیا دگرگون جلوه دادن پیشینه مبارزات زنان در راه دیموکراسی و برابری، رفع ستم جنسی و خشونت، جفا به زنان نیست؟

نجیبه آرش: یک ضرب المثل عامیانه مردم ماست( آفتاب به دو انگشت پنهان نمیشود) مطمینا که هیچ حرکت مثبت و یا منفی از حافظه تاریخ پنهان نمی ماند۰ زنان افغان در تمام فراز و فرود تاریخ عضو مولد و فعال جامعه بوده ولی در دهه هشتاد تا اوایل نود میلادی در مجموع حیات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی جامعه ما سهم بر جسته ی داشته است ۰ چنانکه در کتاب یادداشت های سیاسی و رویداد های تاریخی زیرعنوان « موقف زنان روشنفکر» نوشته محترم سلطانعلی کشتمند آمده است: « در میان متخصصان و کارمندان علمی و فرهنگی، درمجموع در میان جامعه روشنفکران کشور،زنان نیز جایگاه شایسته خویش را نه بگونه نمادین و نمایشی بلکه عملا بگونه واقعی در دهه هشتاد احراض نموده اند، نخست اکثریت زنان از قید چادری اجباری خود را نجات دادند و با استعداد سرشار به سرعت راه ترقی و تعالی را پیش گرفتند. » برابری با مردان از لحاظ قانونی در اصول اساسی دهه هشتاد و سایر قوانین کشوری اعلام گردیده بود. زنان عملا در جامعه با مردان در یک سطح مساوی قرار داشتند۰ « بر طبق آمار منتشره از سوی منابع که رویداد های دهه هشتاد را در افغانستان هنوز به دیده تعصب مینگرندآمده است هفتاد تا هشتاد در صد آموزگاران، در حدود پنجاه در صد دوکتوران و بیش از پنجاه در صد پرسونل طبی، شامل نرس ها، قابله ها، دوا سازان، در دهه هشتاد زن بودند۰ جمعا شصت در صد کارمندان عرصه های فرهنگی و آموزشی را زنان تشکیل میداد». فکر میکنم که جای انکار از حقایق چیزی باقی مانده باشد. و در صورت انکار ازین حقایق واقعا جفا بر زنان افغانستان است۰

بامداد :  شما نقش  سازمان دموکراتیک زنان افغانستان  را در سمت و سودهی مبارزه متشکل زن افغان چگونه میبینید؟

نجیبه آرش: در افغانستان اواخر سال ۱۳۳۸ هجری شمسی به زنان رسما اجازه داده شد که حجاب را از چهره بر دارند۰ این تحول بزرگ به زنان موقع داد تا استعداد سر شاری که در آنان نهفته بود به سرعت راه ترقی و تعالی را بپیماید و با استفاده از قانون اساسی سال ۱۳۴۳ که گام بزرگی به سوی دیموکراسی وتضمین آزادی بود، زنان نیز از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن مستفید شدند۰ برای اولین بار در تاریخ افغانستان چهار تن از خانم ها ، رقیه حبیب، داکتر اناهیتا راتب زاد از کابل، خدیجه احراری از هرات و معصومه عصمتی از ولسوالی معروف ولایت قندهار به عضویت ولسی جرگه انتخاب شدند وبه شورای ملی راه یافتند. دراین انتخابات زنان برای کاندید مورد نظر خود در شهر کابل سهم فعالانه گرفتند و گروه های وسیع زنان از کتگوری های مختلف بسوی حوزه انتخاباتی ناحیه چهارم شهر کابل روی آوردند۰ از همین جا نخستین هسته جنبش مترقی زنان در سال ۱۳۴۴ بنام سازمان دیموکراتیک زنان افغانستان تحت رهبری زن آگاه و وطن پرست کشور ما داکتر اناهیتا راتبزاد اساس گذاشته شد۰ و به زودی به یک سازمان سرتاسری افغانستان تبدیل شد و در طول مبارزات قهرمانانه خود بیش از یکصدوشصت هزار زن را از اقشار مختلف کشور صرف نظر از موقعیت اجتماعی، وابستگی های قومی،قبیلوی، معتقدات مذهبی و ادیولوژیک سیاسی جهت مبارزه و کار مشترک به خاطر دفاع از وطن، تامین حقوق زن حمایه ی کودک و تامین صلح پایدار، دیموکراسی و استقلال ملی به صورت کاملا داو طلبانه در صفوف خویش متشکل ساخته بود۰

در اولین کنفرانس سرتاسری س  د  ز  ا  که در ۱۹۸۰ در کابل دایر شد بیش از ۲۰۰۰ نماینده از ولایات مختلف افغانستان  و هییت های نماینده گان فدراسیون دیموکراتیک بین المللی زنان جهان دعوت و اشتراک نموده بودند۰ برنامه این نخستین همایش زنان در زمینه اعتلای نقش زنان در جامعه و ارتقاع سطح اطلاعات حقوقی زنان بود و همچنان وضع زنان کشور از جهات گوناگون اقتصادی، اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت۰درین کنفرانس جهت تقویت نقش زنان در انکشاف جامعه اعلام گردید که شامل ایجاد کورس های سواد آموزی، کلوپ های زنان غرض ارتقاع نقش  مسلکی  زنان ، آموزش های حرفوی زنان ، توسعه شورا های زنان در سراسر کشور، سفر  های کاری به ولایات غرض تدویر سمینار ها به فعالین ولایات، حل منازعات خانواده ها از طریق کمسیون حقوقی و ده ها دست آورد دیگرکه در این اندک نمی گنجد۰

بامداد: خانم آرش ارجمند؛ ازاینکه این گفت وگو را با ما انجام دادید از شما سپاسمندیم. برای شما ، زنان کشور و جهان  هشتم مارچ روز همبسته گی جهانی با پیکار زنان را تهنیت و شاد باش گفته برای تان آرزوی پیروزی و کامگاری مینماییم.

نجیبه آرش :از لطف تان تشکرامید به پرسش های تان جواب قناعت بخش داده باشم.

زنان افغانستان درمیان شکنجه وسنگسار

اثرات سیاست های ارتجاعی حاکم

 

 

 

نوشته : نسرین منصور

 

امسال هم مانند سالهای قبل، زنان میهن ما در شرایطی به پیشواز هشتم مارچ ، روز همبسته گی جهانی زن میروند که سیاست های زن ستیزانه ارتجاع حاکم در موجودیت جامعه جهانی نتنها بهبود نیافته ، بلکه در نبود حاکمیت قانون و فرمانراوایی تفنگ سالاران در کشورهنوز هم بیدادگری های گونه گون از نوع سنگباران ها، شکنجه ، تجاوز ، شلاق زنی ها، گوش بریدن ها ، سربریدن ها ، لت و کوب کردن ها ، خودسوزی ، ازدواج های جبری وزورگویی بر زنان افغان افزایش یافته است.

هشتم مارچ روز همبسته گی بین المللی زنان جهان ، روز پیمان بستن زنان برای تحقق بخشیدن آزادی ، عدالت اجتماعی ، دموکراسی ، برابری حقوق زنان و مردان ، روز توضیح و بیان درد و رنج و نابرابری های بیشمار اجتماعی و اقتصادی درسراسر جهان میباشد.بدین مناسبت جا دارد تا از درد ورنج زنان در بند کشورخودم که همواره جانهای شیرین شان قربانی جلادان واپسگرای حاکم ، قاتنلین سیاه کار و زن ستیز میگردد یاد کنم. وحشیگری های بیشمارو ستم جانکاه بر زن افغان هنوز ادامه داشته و بعضاً این جباران بخاطرایجاد ترس وتسلیم زن و مرد کشور این جنایات را تصویر برداری نموده واین جنایات شانرا بنشر میرسانند.بتازه گی جریان کلیپ ویدیویی زن و مردی که طالبان در شمال افغانستان در ماه اگست 2010 سنگباران کردند را مشاهده کردم. مراسم وحشیانه وغیر انسانی در فضای پراز گرد وخاک  با فریاد « الله اکبر » برای عبرت دیگران راه اندازی شده بود. برای آنها شکنجه کردن قبل از کشتار، شادی آفرین است.طالب ها برای کشتن و سنگسارعجله دارند و سنگساررا آخرین مرحله امتیازات خداوندی برای خود میشمارند.

سنگسار صدیقه و خیام با صحنه غم انگیزی شروع میشود.تن صدیقه را با چادری آبی رنگی پوشیدند و تا کمردر گودال فروبردند.مردم را درمیدان گرد هم آورده و آنها درگوشه وکنار ایستاده بودند. با صدور فتوا ملا، حکم سنگسار صادر میشود.مردم همراه با طالب ها زن را سنگسار می کنند . با پرتاب هرسنگی چادری صدیقه با بخون پاک اش رنگینتر میشود. زن بیچاره برای رهایی اش تلاش می ورزد ولی با پرتاب سنگ دیگر دوباره به زمین میخورد. طالب بی رحم زمانیکه متوجه میشود صدیقه هنوززنده است به او نزدیک شده و با شلیک مرمی این جوان نامراد را بکام مرگ فرو می برند.

پسترنوبت خیام عاشق صدیقه میرسد. وی را به میدان می آورند.در حالیکه دستها و چشم هایش را بسته اند به طور وحشیانه سنگساراش می کنند.با شلیک مرمی طالب مرد جوان نیز به گام مرگ فرو میرود و چراغ زنده گی اش خاموش میگردد.

چنین است پایان داستان زنده گی دو جوان عاشق درسرزمین زیرفرمان جنایت ، عشق ستیزی و انسان کشی .

برای لحظه ای چنین صحنه درد بار را در برابر چشمان زنده سازید.پیکربخون خفته آندو جوانی نامراد وعاشق را که گناه شان دوست داشتن و عشق ورزیدن به همدیگر بود و بس را در برابر دیده گان مجسم سازید. خود ، فرزندان  و یا انهایی را که دوست میدارید در چنین حالتی فرض نماید. حتما دنیا در برابرچشمان تان تاریک و نفس درگلوتان گیر می ماند. در جهانی قرار میگیرید که انسانیت در آن بی مفهوم وعشق در آن مرده است.

هر گاهی بخواهیم از شکنجه و خشونت در برابر زنان افغانستان مثالهایبیشتری را رده بندی و ارایه کنیم به کتاب  های بیشتری نیاز است تا این داستان های غم انگیز حاکم برسرنوشت زنان رنج دیده و زجر کشیده افغان را بیان کنیم.  نمی دانم چه وقت این جلادان و قاتلین خون آشام، دست از شکنجه و عذاب مردم ما بخصوص زنان سرزمین جنگ دیده ما می بردارند.؟ میدانم که ارتجاع حاکم بر سرنوشت مردم به جنایات غیر انسانی خود ادامه داده و با مشروعیت بخشیدن آن،از جانبداری همقطاران خویش برخوردار میگردند. دولت اسلامی افغانستان تا اکنون هیچگاهی در فکر دستگیری و محاکمه جنایتکاران نبوده و بعضاً برعکس کسانی که مرتکب اعمال خلاف قانون ، جرم و جنایت در برابر مردم میگردند را مورد مکافات نیز قرار میدهند.

به گونه مثال باشی حبیب یکی از قوماندان حزب اسلامی گلبدین که براساس گزارش نشرشده در بی بی سی

دختری را کفن پوشانیده وحکم هشتاد ضرب شلاق را منحیث حد شرعی بر وی واجب دانست.

کارنامه های دیگر باشی حبیب از زمان حاکمیت مجاهدین تا دوره فرمانروایی طالب ها، را آدم ربایی و زور گویی تشکیل میداد. زمانی که امریکایی ها به افغانستان آمدند همین شخص به اخذ درجات بلند نظامی مفتخرشد و با پیشینه ننگین اش که به باشنده گان ولسوالی جاغوری روشن است؛ مامور حفظ امنیت منطقه گردید و باز هم در مقام مجری با صدور احکام غیر انسانی، فرمان روایی اش را برمردم تحمیل می نماید.

زنان قهرمان و پیکارجوی افغانستان ،

کشور ما بار دیگر در شرایط حساس تاریخی  و تصمیمگیری قرار دارد. ( خروج قوای نظامی خارجی و انتخابات ریاست جمهوری ) بناً چالش ها و موانع بزرگی را در برابرهواداران جنبش آزادیبخش وترقیخواه کشورقرار می دهند. اساساً نیرو ای دموکراتیک مشترکا با جنبش های رهایی زن از قید ظلم ، استبداد، ارتجاع و بیعدالتی پیوند محکمی دارند.جا دارد تا از همه ای امکانات، بنفع دفاع از زحمتکشان، آزادی و عدالت اجتماعی و دفاع قاطع از حقوق برابر زن و مرد استفاده موثر و مطلوب نماییم. تا باشد همه ای مردم بخصوص زنان سرزمین جنگ دیده و ستم کشیده میهن ما از قید بیعدالتی ونابرابری های اجتماعی و اقتصادی از یکسو وستم جنسی و خشونت از سوی دیگر رهایی یافته به عدالت اجتماعی و آزادی دست یابند.

 

درود آتش به روان پاک زنان مبارز راه آزادی ، دموکراسی وعدالت اجتماعی میهن ما !

فرخنده باد هشتم مارچ روز مبارزه و همبسته گی رزمجویانه  زنان سراسر جهان !

  

 

نگاه گذرایی به فمینیسم

 

 

نوشته: سحر سیندخت

 

 

کاربرد نخستین این واژه را به معنی کنونی آن به چارلس فوریه ، دانشمند فرانسوی نسبت میدهند که در آغاز سده نزدهم ترسایی اندیشه هایی را در نقد سرمایه داری  و تصوراتی در باره سوسیالیزم بیان نموده بود . از همو آورده‌اند :  « درجه آزادی زن مقیاسی است برای پیشرفت اجتماعی ...و پیشرفت اجتماعی بر مبنای پیشرفت زن صورت میگیرد.»

فمینیسم امروزی نامیست بر بینش‌های روشنگرانه و جنبش های سیاسی و اجتماعی بخاطر رهایی زن از قید ستم و وابستگی .با آنکه از بکار گیری این مقوله در حدود دو صد سال میگذرد باز هم فمینیسم سیستم اندیشه‌های واحد نیست بلکه تیوری های آن ترکیبی است از نظریات متعدد که گاهی همسویی و همسانی نشان میدهند و گاهی نا همگونی و تناقض . در آوان نخستین که اندیشه‌های مترقی تدوین میگردیدند « مساله زن » سمت و سویی مشخص داشت و ستم بر زنان مولود سیستم‌ های حاکمیت سرمایه داری و پدر سالاری دانسته میشد .راه رهایی واقعی زن هم در برآورده سازی حقوق زن در همه عرصه های اجتماعی بود که پیش از همه باید با رفع مناسبات زن ستیزانه سرمایه داری شکل میگرفت . فمینیسم سوسیالیستی از همان آغاز نه تنها بر بهره کشی از زن در عرصه مناسبات تولیدی انگشت میگذاشت بلکه بر کار بدون مزد و پاداش زن در محیط خانه و کار باز تولید ( تولید نسل ) نیز اشاره مینمود .به همین جهت این فمینیسم پیوند نزدیک با جنبش کارگری داشت و در متن فعالیت‌های سیاسی خود همواره خواسته‌های دموکراتیک و فراگیر زنان را مطرح مینمود .البته این جنبش ملهم از دستآورد انقلابات بورژوایی به ویژه مبارزه بخاطر رعایت حقوق زن در قوانین اساسی نیز بود ؛ چنانچه رهبر شناخته شده نهضت زن در جهان کلارا تسکین در دومین کنفرانس انترناسیونال سوسیالیستی زنان در کوپنهاگن بروز 27 اگست 1910 ترسایی اظهار نمود :  «ما هیچگونه حقوق استثنایی برای زنان نمیخواهیم ، بلکه ما حقوق بشری آنانرا مطالبه مینماهیم . » مبارزه زنان بحاطر دریافت حق رای انگیزه ای بود تا تسکین در همین کنفرانس خواست زنان سوسیالیست جهان را برای برگزاری روز جهانی زن مطرح سازد که انترناسیونال با توجه به تجارب مبارزه زنان در ایالات متحده آمریکا و اروپا این پیشنهاد را پذیرفت و اکنون بیش از صد سال است که این روز در سراسر جهان تجلیل میگردد . فمینیسم سوسیالیستی از همان گاه نخست « مساله زن » را تنها متعلق به جنس معین ندانسته بلکه آنرا امر همه مردان و زنان بشمار می‌آورد .جنبش فمینیستی اروپا توانست در نیمه اول سده بیستم بدستآورد های نسبی در برآورده سازی برخی از خواسته‌های خود موفق گردد و راه مبارزه را دنبال کند .جنگ جهانی دوم پسگردی بود در این راه که آزادی‌های بدست آمده را با جبر اقتصادی و زور نظامی واپس میگرفت . پس ار این جنگ جنبش بورژوایی زنان که خواهان تقویت حقوق زنان در یک سیستم سرمایه داری بود در امر برابری « مرد و زن » و دستیابی آنان به حق انتخاب ، مزد مساوی در برابر کار مساوی ، دسترسی به همه رشته‌های شغلی و …تلاش نمود .

سیمون ده بو وار با کتاب خود « جنس دیگر » در سال 1949 ترسایی به توضیح وضع زنان پرداخت و دید فلسفی خود را در باره ستم بر زنان ابراز نمود .او باور داشت که سرکوبی زن بیشتر به تصورات اخلاقی ، نورم ها و رواج های یک فرهنگ وابستگی دارد .در سال‌های بعدی و به‌خصوص در سال‌های شصت سده پیشین اشکال نو سازمانی ، مراکز زنان و جنبش های گوناگون فمینیستی در کشور های غربی سر بلند کردند که همه آنها در مخالفت با سیستم ، دارای وجوه مشترک بودند .بسیاری از  این جریانات بورژوایی با فمینیسم تیوریتیکی دارای اختلافات جدی نبودند و تنها انتقاد بر پراتیک سیاسی و یا نماینده های شناخته شده و برجسته آنان مرز های جدایی آنانرا مشخص میساخت .جنبش های سیاسی و اجتماعی زنان همواره با آشفتگی سر دچاربوده و برای رفع هیرارشی ها و تفاوت‌های جنسی  متناسب به طیف وسیع  سازمانی و گرایشی خود رهبرد های گونه گونه ایرا عرضه داشته است .در میان موج‌های فمینیستی نو ،  استراتیژی « برابری حقوق » ، استراتیژی « توسعه فرهنگ خودی زنان » و استراتیژی « کار انفرادی بخاطر تغیر آوری » قابل یاد آوری است .

در جستجوی مدل های جدید سیاسی تقریبأ همه جریانات فمینیستی علل تعین کننده نابرابری زنان را در اجتماع همانا در ساختار های قدرت و اجتماعی سازی جنس گرایانه انسان‌ها میدیدند .برخی از گرایش های فمینیستی با ادعای برتری زنان بر مردان و بر جسته ساختن خواص آن‌ها راه افراط را در پیش گرفته و نوعی از بنیادگرایی را در جنبش زنان ببار آورده‌اند .

« مساله زن » که بخش جدایی ناپذیر « مساله اجتماعی » است در چند دهه اخیر در زندگی بین‌المللی هم جایگاه در خور اهمیت کسب نموده و در چارچوب سازمان ملل متحد نیز گردهمایی های برگزار گردید. کنفرانس بین‌المللی زنان در سال 1975 ترسایی به همه زنان و به ویژه زنان کشورهای رو به انکشاف امکان آنرا فراهم نمود تا با ایجاد پلاتفورم ها و تامین روابط با جهان مبارزه زن را سازماندهی بهتر نمایند. یکی از دستآورد های کنفرانس های  زنان جهان در چارچوب سازمان ملل متحد پیدایش ابتکاری بنام جندرـ ماین استریمینگ * است که فمینیست های جهان از آن پیشتیبانی نمودند.این فرایند جندر ( جنس ها ) را تنها از نگاه اجتماعی و روانشناسی تعریف نموده و آماج اساسی را برآورده ساختن مساوات میان مرد و زن در همه سطوح اجتماعی میداند . بنا باید  مجموعه از جندر ها و ارزش‌های برابری مرد و زن در همه مراجع تصمیم گیرنده کشورها ترویج و پاگیر شوند .همنوایی بیشترینه بخش‌های فمینیست ها با این ابتکار از اینجا سر چشمه میگیرد که این طرح همه جنس های بشری را در نظر گرفته و با سکسیزم بمثابه نمادی از راسیسیزم در تضاد است .

هر چند امروز هر کسی در زیر نام فمینیسم چیزی دیگری می‌فهمد و انگیزه‌های فمینست بودن هم نهایت متنوع است ، باز هم در میان انبوه پراگنده، نا سازگاری جدی به چشم میخورد که همبسته گی ، عمل مشترک و دیالوگ میان زنان را دشوار میسازد .این ناسازگاری در شیوه دید فردی و اتخاذ موقف مشترک با همفکران است که روز تا روز فاصله ها را بیشتر میسازد .این نتاقض مایه نگرانی نیرو های داد خواه است . بایست   « مساله زن » و فمینیسم باردیگر مطرح گردد و نباید گذاشته شود که این جنبش زنان تنها در قالب « فرهنگ » محدود گردد .

مساله زن با سیستم اقتصادی ـ اجتماعی همانند سرمایه داری یا پدر سالاری  رابطه و پیوند محکم دارد . این پدیده‌های زن ستیز از اصول همدیگر برای بقای خود بهره میگیرند و نشانه آشکار آن توزیع نابرابر ، ارزشدهی غیر عادلانه کار تولید و بازتولید زنان است .ساختار های پدر سالاری برغم همه دستآورد های جنبش زنان هنوز پا بر جاست و مناسبات قدرت به طور یکجانبه به نفع مرد ها می‌باشد .در راه ارتقای اجتماعی و اقتصادی زنان در جوامع عقب‌مانده و کشور های پیشرفته سرمایه داری موانع عبور نا پذیر فراوان وجود دارند و نیمی از جامعه از داشتن چانس مساوی محروم اند .زن های زحمتکش با وجود کار غریب و در کسب معاش تنها دارای نقش فرعی اند .این امر وابستگی و تابعیت آنانرا به مردان نفقه ده و نان آور بیشتر میسازد .در بازار کار زنان با بر خورد تبعیض آمیز روبرو میگردند .زن ها همچنان قربانی خشونت و آزار در محیط خانواده و بیرون اند و سرکوبی جسمی و روحی آنان امر عادی تلقی میگردد .اگر شرایط دردبار اکثریت زنان جهان را ژرفتر بنگریم ناگزیر خواهیم بود تا بیشتر بنویسم که در این مختصر مقدور نیست.باید برای پیریزی جامعه ای برزمیم که در آن زنان و مردان با هم برابر ، آزاد و همبسته باشند و زندگی بر پایه خود ارادیت ، سهمگیری مساوی در قدرت و اداره و بدون تعین نقش‌های جنس گرایانه اجتماعی ، بدون تقسیم کار مبتنی بر جنس و بدون سکسیزم ** و وابستگی روال عادی داشته باشد. دیموکراتیزه سازی همه عرصه های زندگی و رفع استثمار و استبداد پیش‌زمینه های برای رهایی زن است .برای رسیدن به این امر ضرور است تا ساختار ها تغیر یابند و هرآنچه مایه اسارت مادی و معنوی زن است از میان برداشته شود .در این مبارزه مشترک همه زنان و مردان ، جنبش های پیشتاز فمینیستی دارای نقش روشنگرایانه و خلاق اند . نباید گذاشته شود که نسل های جداگانه جنبش زنان و فمینیسم در برابر هم قرار گیرند و مبارزه بر حق زنان جهان از مسیر سازنده و بار آور خود بدور گردند . مساله زنان به عمل سیاسی همه نیروها نیاز دارد و این عمل میتواند تنها در وحدت همه فمینیست های آگاه و متعهد بر آورده گردد .

 

 

پانویس ها :

 

*  ماین استریمینگ  یا جریان اصلی روندیست که در آن طرح ها و تصورات ارزشی  نهاده می‌شوند .

 

** سکسیزم ساختار اجتماعی است که تفاوت‌ها میان انسان را از نگاه جنس و نورم ها و شیوه عمل‌کرد  ناشی از این تفاوت‌ها را در خود نهفته دارد .