وضعیت کنونی روند مصالحه و مذاکره در فلسطین
افکار عمومی جهان باید اسراییل را به مثابه طرفی که مسوولیت کامل فروپاشی « دولت خود گردان » و شکست مذاکرات را به دوش دارد، بشناسد!
حنا عمیره
عضو کمیته اجراییه سازمان آزادیبخش فلسطین
روز ۲۳ اپریل امسال هیات نماینده گی سازمان آزادیبخش فلسطین که برای مذاکره به غزه آمده بود موفق شد به سازوکار قابل قبولی برای تنظیم و اجرای یک توافق نامه وحدت ملی و پایان دادن به هفت سال تفرقه در ساختار سیاسی فلسطین دست یابد. توافق وحـدت درکنفرانس مطبوعاتی مشترکی درغزه اعلام شد که هیات نماینده گی سازمان آزادیبخش فلسطین « ساف » و رهبران حماس( اسماعیل هنیه، محمود الزهار و دیگران) در آن شرکت داشتند. هیات نمایندگی ساف متشکل بود از اعظم الاحمد (عضو کمیته مرکزی الفتح )، بسام الصالحی ( دبیرکل حزب مردم فلسطین )، مصطفی برغـوتی (دبیرکل ابتکارملی )، منیب المصری (شخصیت مستقل) و جمیل شحاده ( دبیرکل جبهه عرب فلسطینی ).
به دنبال توافق نامه اخیر، محمود عباس در طول پنج هفته آینده یک دولت متحد یا وحدت ملی تشکیل خواهد داد و انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی و انتخابات شورای ملی آزادیبخش فلسطین نیز در شش ماه آینده برگزار خواهـد شد. واکنش دولت اسراییل به این توافق، « کنار کشیدن » از گفت و گوهای صلح و پایان دادن به نُه ماه « ابتکار جان کری » وزیر امور خارجه امریکا بود. البته باید گفت که این توافق نخستین توافق از این نوع میان جناحهای فلسطینی نیست. پیش از این توافقهای دیگری نیز صورت گرفته بود که متاسفانه بینتیجه ماندند، از جمله توافق سال ۲۰۱۲ ( در قاهره و دوحه )، سال ۲۰۱۱ (در قاهره )، سال ۲۰۰۷ (در مکه ) و پیش از آن در سال ۲۰۰۵.
ما امیدواریم که توافق اخیر برآمدهای مثبتی داشته باشد، هرچقدرهم که ناچیز باشند. رخدادهای تازه در خاورمیانه، مصالحه میان فلسطینیها را به ضرورتی مبرم تبدیل کرده است. در مورد « ابتکار جان کری » باید گفت که اگرچه حزب مردم فلسطین همراه با بخش بزرگی از سازمانهای سیاسی فلسطینی دیگر و اکثریت کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین ، به جز الفتح، به اصطلاح « رهمنودهـای کری » و گفت وگوهایی را که به دنبال آن صورت گرفت رد کردند و نپذیرفتند، اما با وجود این، پرزیدنت محمود عباس تصمیم گرفت که این رویکرد بی ثمر را دنبال کند. واقعیت این است که مخالفت ما با این گفت وگوها، واکنشی بود به موضع بیتحرک و انفعالی اسراییل که قطعنامههای بینالمللی در مورد مساله فلسطین را نادیده گرفت و از رعایت آنها خود داری کرد و از توقف شهرکسازی و به رسمیت شناختن مرزهای ۱۹۶۷ به عنوان مرزهای میان دو کشور مستقل، سر باز زد.
دولت اسراییل طی نه ماهی که گفت و گوها ادامه داشت، ۶۱ فلسطینی را کُشت، به ساختن ۱۴ هزار واحد مسکونی در شهرکهای اسراییلی برای اسکان بیشتر از ۵۵ هزار مهاجر اسراییلی تازه ادامه داد، بیشتر از ۴۵۰۰ عملیات نظامی در درون سرزمین فلسطین اجرا کرد، ۱۹۶ خانه فلسطینی را ویران کرد، و چشم خود را بر بیشتر از ۶۶۰ حمله تروریستی مهاجران اسراییلی به فلسطینیها بست. از زمان ادامه گفت وگوها تا اکنون، اسراییل ۴۵۰۰ یورش و حمله نظامی علیه فلسطینیها انجام داده است و ۳۶۷۴ فلسطینی را بازداشت کرده است.
براساس آمار وزارت داخله اسراییل، این دولت از سال ۱۹۶۷ (۱۳۴۶خورشیدی) تا سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲خورشیدی) اجازه اقامت ۱۴٫۳۰۹ فلسطینی در اورشلیم شرقی را لغـو کرده است. به علاوه، بازتاب این سیاست بر سرمیز مذاکره، گذاشتنِ یک شرط تازه بود، و آن اینکه فلسطینیها باید اسراییل را به عنوان یک « دولت یهـودی » به رسمیت بشناسند. از این گذشته، صلاحیت پرزیدنت محمود عباس در مقام نماینده همه مردم فلسطین (از جمله هم در کرانه غربی و هم درنوار غزه) مورد سوال قرار گرفت. مقامهای اسراییلی بارها قابلیت و قدرت پرزیدنت عباس برای برقراری صلح با اسراییل را زیر سوال بردند. اسراییلیها تا کنون هر بار که رهبران کشورهای جهان از آن کشور دیدن کردهاند، این سوال را مطرح کردهاند که: ما ( اسراییل) نمیدانیم باید با کدام صلح کنیم، با غزه یا با کرانه غربی؟ اسراییل، که در درجه اول خودش از تفرقه میان این دو بخش فلسطین سود میبرد، همیشه تلاش زیادی کرده است که این تفرقه از میان نرود و به همین صورت باقی بماند. اما اکنون پس از اعلان توافق نامه مصالحه اخیرواتحاد بخشهای اصلی ساختار سیاسی در فلسطین، اسراییل با دورویی موضعی متناقض با موضع قبلیاش گرفت و مدعی شد که به علت این اتحاد ( و به بهانه حضور حماس) صلح امکان پذیر نیست، و از دور گفت و گوها کناررفت.
سیاست توسعه طلبانه اسراییل همیشه یکی از علّتهای اصلی شکست گفت و گوها بوده است و این بار هم به همین دلیل گفت و گوهای صلح با اسراییل به بنبست کشیده شد و فلسطینیها خسارتهای بیشتری را متحمل شدند.
در مورد حماس باید توجه کرد که برکناری محمد مرسی از ریاست جمهوری مصر، از دست رفتن پایگاههای حماس در سوریه، کاهش حمایت ایران، بدگمانی سعودیها و متحدانش نسبت به هر چیز که ارتباطی با اخوانالمسلمین دارد، و بسته شدن تونلهای آمد وشد میان غزه و مصر توسط مصر، همه گی سبب افزایش فشارسیاسی، نظامی و جغرافیایی بر این گروه اسلامگرا و در تنگنا قرارگرفتن آن شده است. با توجه به همه این رویدادها و فشارها، امضا کردن این توافق نامه دراین مقطع زمانی ضرورتی مطلقاً مبرم برای همه طرفهای فلسطینی بود، و از لحاظ تامین منافع ملی فلسطین اهمیت فراوانی داشت و در واقع وسیله ای حیاتی برای بقای فلسطین بود. اکنون همه مردم فلسطین بخت این را خواهند داشت که از اجرای این توافق نامه بهرهمند شوند.
آرزوی فلسطینیها برای وحدت و حقانیتی که از پایان یافتن تفرقه و از انتخابات جدید نصیب آنها خواهد شد، همراه با اثر تقویت کننده موضع اتحادیه اروپا برخلاف موضع امریکا- اسراییل، قاعدتاً باید به مردم فلسطین نشان دهد که دولت وحدت ملی فلسطین باید درروند و شیوه گفت و گوها تجدید نظر کند شکست در مذاکرات قبلی و میانجیگری جانبدارانه امریکا را ببیند و بپذیرد، و راهبُرد تازهای را تنظیم کند و به پیش ببرد. البته روشن است که هر راهبردی که بیرون از دایره میانجیگری یکسویه و جانبدارانه امریکا باشد، سازمان آزادیبخش فلسطین را با فشارهای عظیمی از سوی آمریکا و اسراییل روبرو خواهد کرد. سازمان آزادیبخش فلسطین مجبور خواهـد شد با این فشارها و نیز چالشهای دیگری که در پیش خواهد داشت مقابله کند. اما این وضعیت، فرصتی را نیز در اختیار فلسطین قرارمیدهـد، به این معنا که دولت وحدت ملی فلسطین در مسیر کسب استقلال عمل از امریکا و اسراییل میتواند از حمایت دیگر بازیگران صحنه جهانی برخوردار شود و بهره بگیرد. اکنون زمان آن فرارسیده است که پرزیدنت عباس و سازمان آزادیبخش فلسطین گزینههایی را که پیش از این فقط به منظور تهدید اسراییل مطرح کرده بودند، جدیتر دنبال کنند. از جمله اکنون که فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به عنوان یک کشور (اگرچه ناظر) شناخته شده است، پرزیدنت عباس و سازمان آزادیبخش فلسطین نه فقط باید آن ۱۵ توافقنامه ای را که تا کنون اعلام شده است پیگیری و امضا کنند، بلکه باید خواستار پیوستن به همه ۶۳ توافق نامه و پیمان و سازمان بینالمللی وابسته به سازمان ملل بشوند. اکنون بار دیگر روشن شد که اسراییل از مذاکره به عنوان تاکتیکی تاخیری استفاده میکند تا پروژههای شهرکسازی خود را ادامه دهـد، و ابداً قصد آن را ندارد که امکان و اجازه برپایی یک دولت فلسطینی مستقل و پایدار را بدهـد. اکنون پس از طی شدن یک « روند صلح » بیست و یک ساله، باید گفت که گزینههای جدید، دیگر نه ایدههایی رادیکال، بلکه نیازهایی حیاتی برای موجودیت فلسطین هستند. صحبت کردن درباره انحلال « حکومت خودگردان فلسطین » و بحث درباره یک راهحل تک دولتی (یک کشوربرای هردو ملت فلسطینی و اسراییلی) نمیتواند جایگزین راهحل دو- دولتی شود، و جایگزینی برای حق تعیین سرنوشت و حاکمیت خودمختار فلسطین نخواهد بود. سیاستهای کنونی اسراییل اگر به همین روال ادامه پیدا کند، منجر به فروپاشی « حکومت خود گردان فلسطین » خواهد شد، و مسوولیت این امر به گردن اسراییل خواهـد بود. عقب راندن و شکست دادن این تهدید و مجبور کردن اسراییل به رعایت قطعنامه ها و قوانین بینالمللی، نیاز به همبستگی و حمایت واقعی دنیای عرب و دیگر کشورهای جهان دارد.
برگرفته ازمردم
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۳ ـ ۰۲۰۶