ناروی‌ حامد کرزی را چگونه می بیند؟

 

 

 

سید سها رائد

عضو حزب کارگر ناروی

 

حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان در بیست و هشتم جنوری پس از سفر به لندن برای مذاکرات سه جانبه با پاکستان و بریتانیا سفری هم ناروی داشت. رییس جمهور کرزی در مدت اقامتش در ناروی، با مقام های آن کشور، از جمله پادشاه، نخست وزیر و وزیر خارجه ملاقات  و دیدار کرد و مهمان پارلمان ناروی نیز شد.

سفر رییس جمهور کرزی به ناروی هر چند در مجموع بازتاب رسانه ای بسیار گسترده ای نداشت، اما به دلیل اهمیت موضوع آن، یعنی انعقاد قرارداد چهار ساله بین دو کشور، برخی احزاب، سیاستمداران، نهاد های مدنی و تحلیلگران سیاست خارجی، نسبت به این سفر حساسیت بالایی نشان داند.

تعهد نامه ای که در این سفر بین دو کشور امضا شد، ناروی را ملزم می کند که در چهار سال آینده سالیانه مبلغ حدود ۷۵۰ میلیون کرون (معادل بیش از ۱۳۵ میلیون دلار) به افغانستان کمک کند.

هم به دلیل التزام کشور ناروی به پرداخت این کمک هنگفت و هم به دلیل اینکه نظر به اصطلاح مروج در ناروی، این کمک ها از محل مالیات و دست رنج مردم تامین می شود، سیاستمداران و تحلیلگرانی از طیف ها و جناح های مختلف نسبت به سفر رییس جمهور کرزی و امضای قرارداد واکنش نشان دادند.

بد بینی نسبت به سیستم تحت اداره آقای کرزی

جناحی از آگاهان و تحلیلگران با ابراز بدبینی نسبت به دست آورد های حکومت آقای کرزی در بیش از ۱۲ سال گذشته، به شدت در قبال بهتر شدن امنیت، مردم سالاری، حقوق زنان و سیستم آموزشی ابراز تردید کردند.

از نظر این عده، اداره آقای کرزی در تامین امنیت ناکارآمد، در تحقق مردم سالاری بی تاثیر و در مهار فساد اداری بسیار ضعیف بوده است.

برخی از این تحلیلگران و روزنامه نگاران، با یاد آوری جنجالهای انتخاباتی دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ و همچنین اتهام مطرح در مورد بعضی از اطرافیان و بستگان کرزی در فساد اداری، اختلاس ها و قاچاق مواد مخدر، او را در هنگام ورودش به ناروی "رییس جمهور جنجالی" خواندند.

برجسته ترین چهره منتقد رییس جمهور کرزی در محافل آکادمیک و سیاسی، "دکتر کریستیان برگ هارپ ویک" ، افغانستان شناس معروف نارویی است.

او قبل از ورود رییس جمهور افغانستان به ناروی گفته بود که کرزی فقط یک "رهبر قومی" است که در هر شرایطی از برادران و بستگانش که در قضایای مهم مثل اختلاس کابل بانک، متهم بوده اند حمایت کرده و مانع از به محکمه کشیدن آنها شده است.

برخی از روزنامه نگاران از اظهارات و انتقادات تند آقای "کای آیده" دیپلمات کار کشته ناروی و فرستاده سابق سازمان ملل در افغانستان، در مورد رییس جمهور کرزی نیز به عنوان پشتوانه نظر انتقادی خود استفاده کردند. آقای ایده در کتابش که پس از پایان ماموریتش در افغانستان نوشته بود، حکومت آقای کرزی را فاسد، ناکارآمد و مافیای خانواده گی خوانده است.

بنا براین، منتقدان رییس جمهور کرزی نسبت به مصرف درست کمکهای جامعه جهانی و به ویژه ناروی، به صورت جدی ابراز تردید کرده اند.

اعطای کمک در مقابل تعهدات جدی

گروه دیگر اما، دیدگاه‌های ملایم تری داشتند. این گروه از جمله نخست وزیر، وزیر خارجه و نماینده های احزاب میانه رو در پارلمان ناروی، ضمن وارد دانستن قسمتی از انتقادات و نگرانی های منتقدان به آقای کرزی، بر این نکته تاکید داشتند که تعهد جدی جانب افغانستان در برطرف ساختن نگرانی های دولت و مردم ناروی و همچنین جامعه جهانی، می تواند ضامن عملی برای اجرای مفاد قرارداد بین دو کشور، باشد.

دولت ناروی در قبال اعطای این کمک ها، در زمینه های مشخصی از آقای کرزی تعهد گرفته است. تامین و ضمانت حقوق زنان در ابعاد مختلف، بهبودی سیستم آموزشی، تقویت مردم سالاری، تحکیم زیر ساخت های نظام اداری ـ سیاسی و مبارزه جدی با فساد اداری از مواردی است که به عنوان شروط اعطا و ادامه کمکها در قرارداد مطرح شده است.

طرف ناروی به صراحت اعلام کرده که تخطی از تعهدات را در هیچ سطح و زمینه ای نمی پذیرد و چنانچه در اجرای پروژه ای سوء استفاده از این کمکها را مشاهده نمایند، فورا اعطای کمک برای آن پروژه را متوقف خواهند کرد.

به گفتۀ خانم "لیلا گُستاوسن، نماینده حزب کارگر و عضو کمیسیون سیاست خارجی در پارلمان، آقای کرزی برای شنیدن شروط دولت ناروی آمادگی کامل داشته و قول داده است که تمام نگرانی های دولت و مردم ناروی را رفع کند.خانم گُستاوسن معتقد است که جانب ناروی از اینکه آقای کرزی با رعایت قانون اساسی، در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۴ نامزد نمی شود، اطمینان حاصل کرده است.

کرزی نگران نتیجه انتخابت ۲۰۱۴

خانم "گرو هُلم، یکی از خبرنگاران و تحلیلگران برجسته ناروی که هر از گاهی برای تهیه خبر و گزارش به افغانستان سفر می کند، یکی از کسانی است که دید نسبتا خوشبینانه ای نسبت به آینده افغانستان دارد.

دید او نسبت به شخص کرزی هم بسیار مثبت است. از نظر هُلم، رییس جمهور افغانستان مرد زیرک و هوشیاری است که زبان سیاسی رهبران و سیاست مداران اروپایی را خیلی خوب می فهمد.

از دید این خبرنگار، حامد کرزی را می توان یک ضامن قابل اعتماد در قبال حرفهای که اداره اش در مورد مبارزه با فساد اداری و تامین حقوق بشر و حقوق زنان می زنند، به حساب آورد. این تحلیلگر مسایل افغانستان، ضمن اینکه تصمیم آقای کرزی در مورد کنار رفتن آرام از قدرت بعد از انتخابت را می ستاید، در عین حال نگران است که بعد از او چه خواهد شد.

دلیل نگرانی کرزی از نظر هلم این است که چون خیلی از مناطق پشتون نشین نا امن است، پشتونها نمی توانند آنگونه که لازم است در انتخابات شرکت کنند. به همین دلیل رییس جمهور کرزی سخت در تلاش است تا قبل از انتخابات با طالبان صلح کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2013/02/130211_l09_narway_karzai_trip.shtml

 

کاخ  افسانوی  زرداری باعث خشم و تنفر مردم گردید

 

در پاکستان توده ها از مشکلات عظیم اقتصادی و پایین آمدن سطح زندگی رنج میبرند.

 

 

 

طوریکه در روز یکشنبه در وزارت عدلیه پاکستان خبر دادند، مقامات سویس از تجدید دوسیه علیه رییس جمهور، اصف علی زرداری به اتهام فساد امتناع ورزیدند. به این ترتیب حکومت پاکستان در رویارویی با محکمه عالی که به محاکمه کشاندن رییس جمهور به اساس اعمال 20 سال قبل تلاش می ورزد، پیروزی موقتی کسب نموده است. در اصل، با درنظر داشت اینکه مبارزات انتخاباتی در پاکستان تازه در حال اوج گرفتن است، پس باید انتظار داشت که این مساله یکبار دیگر در اجندای روز قرار خواهد گرفت.                                                                                                                 
اتهام فساد علیه رییس جمهور فعلی از سالهای 90 سده  گذشته وجود دارد، وقتیکه اصف علی زرداری در کابینه بینظیر بوتو در مقامات وزارت ایفای وظیفه مینمود. به عقید ارگان های تحقیق، او و همسرش از طریق بانک های سویس میلیون ها دالر که به شکل رشوت و تکس دریافت میکردند، شست و شو مینمودند. در اواخر سال های 90 علیه اقای زرداری هم از طرف ارگان های تحقیق پاکستان و هم از طرف ارگان های تحقیق سویس اتهامات اقامه شده بودند و او حتا چند سال را در زندان سپری نمود.
ولی در سال 2007 رییس جمهور پرویز مشرف که به سرعت محبوبیت خود را از دست میداد در باره تمام دوسیه های فساد عفو اعلام داشت. این کار امکان بازگشت بوتو و زرداری را به کشور فراهم ساخت. و بعد از قتل بینظیر بوتو زرداری در ماه دسمبر همان سال عملاً به یگانه مدعی مقام ریاست جمهوری پاکستان باقی ماند.
در سال 2009 محکمه عالی پاکستان عفو عمومی را غیرقانونی اعلام داشت و جهت تجدی دوسیه علیه زرداری تلاش را اغاز کرد. زرادری در این اواخر از همه جوانب مورد حملات قرار میگیرد و او مجبور است برای حفظ قدرت بصورت متناوب شخصیت های کوچک، بشمول صدراعظمان را قربانی کند.
این بار سویس از تجدید دوسیه علیه اصف علی زرداری برا ان بنیاد امتناع ورزید که او به صفت رییس دولت از مصوونیت در مقابل پیگرد قضایی برخوردار می باشد.
کارشناس انستیتوت تحقیقات ستراتیژیک روسیه بوریس الخونسکی عقیده دارد که ظاهراً چنان به نظر میرسد که حکومت در رویارویی با محکمه عالی پیروز شده است. ولی اساس کامل برای ان وجود دارد که این پیروزی موقتی است:
اوج احساسات در استانه انتخابات سراسری پارلمانی و بعداً ریاست جمهوری در پاکستان پیوسته افزایش می یابد. و چنان به نظر میرسد که مخالفان سیاسی رییس جمهور دلایل نو جهت متهم ساختن زرداری به فساد پیدا میکنند – اکنون نه به اساس دوسیه های کهن، بلکه به اساس مدارک نو. در این روزها خبر اعمار قصر مجلل در اطراف لاهور برای پسر 24 ساله بینظیر بوتو و زرداری باعث خشم شدید مردم در پاکستان گردید. در این خانه همه چیز که دل کسی خواسته باشد، مانند میدان هلیکوپتر، دیوارهای مستحکم که میتوانند در مقابل ضربه راکتی تاب اورند و حتا چمن بزرگ که در آن میتواند تا 10 هزار نفر جای شوند، وجود دارند.
در اثنای مشکلات عظیم اقتصادی و پایین امدن سطح زندگی خبر اعمار چنین کاخ مجلل باعث خشم و تنفر مردم گردیده است. در اینجا باید این مساله را مدنظر داشت که ریاست جمهوری فعلی زرداری – ظاهراً در هر حالت انتخاباتی اولی و آخری خواهد بود.

 

او در این مقام خود را به مثابه ضعیف ترین رهبر ملکی در طول تاریخ پاکستان نشان داد. و از همین رو حزب حاکم مردم پاکستان از مدتها بدینسو جانشین برای او را می پالند و بلال بوتو را برای مقام رهبری حزب و دولت مناسب تشخیص داده است. فکر میشود که تصادفی نیست که مطبوعات ترجیح میدهند راجع به با استفاده از نام فامیلی مشهور مادرش صحبت کنند، نه پدر نامحبوب اش. ولی بلال همین اکنون که هنوز به اوج قدرت نرسیده، مانند سایر رهبران پاکستان اشتباه نابخشودنی مرتکب شده است. عمران خان رهبر اپوزیسیون و سیاستمدار محبوب در پاکستان از رییس جمهور زرداری خواسته تا منبع عواید شان را افشا کند که اقای زرداری پول برای اعمار این قلعه را از کجا کرده است؟ او این سوال را در گردهمایی طرفداران خود مطرح ساخته است. به این ترتیب احساس ارامش رییس جمهور پاکستان و خاندان او هنوز قبل از وقت است.

 

 

 

 

 

http://dari.ruvr.ru/2013_02_12/104417115/

 

 

 

 

 

اندوخته هایی از رخداد های روان در کشورهای عربی

 

خطر بازگشت جنگ های فرقه یی به عراق

 


در منطقه خاورمیانه و جغرافیای عربی آن تاکنون دولت ملی به مفهوم واقعی شکل نگرفته و تا به امروز کشورهای عربی این حوزه بیش از آنچه واقعیت دولت مستقل را تداعی کنند، در قالب "امت عربی" قابل تعریف خواهند بود. مرزهای رسمی جغرافیای سرزمینی در بین این کشورهای خلاف آنچه در جهان مدرن امروز می گذرد بیشتر خطوطی بر نقشه جغرافیا برای تقسیم سهم قدرت بین خاندان های پادشاهی و فرقه های قومی – مذهبی در میان قبایل مسلط بر بخش های مشخصی از این حوزه سرزمینی بوده است. به همین دلیل هر رخداد یا حادثه یی در یکی از کشورهای عربی بلافاصله تاثیر متقابل خود را در دیگر مناطق پیرامونی و مرتبط خواهد گذاشت و رخدادهای ملی رنگ تحولات منطقه یی به خود می گیرد. در چنین فضایی با دایره بسته و سیکل معکوس در شرایطی که عامدانه منطقه عربی درگیر التهابات و جنگ های فرقه یی می باشد، امکان بروز و ظهور این پدیده مخرب در تمامی کشورهای عربی به خصوص کشورهایی که زمینه رشد و کنش این موضوع را در بطن جامعه دوقطبی خود دارند، بیش از همیشه وجود خواهد داشت.

رقابت های جهانی و منطقه یی به عنوان یک عامل بیرونی در این حوزه سرزمینی نیز در کنار عامل درونی تشدید کننده وضع موجود می باشد. نبود ساختار دمکراتیک و با ثبات در مولفه مدرن دولت – ملت هم زمینه ساز قطعه چینی این پازل مخرب بوده و هرگونه راه حل در فاز ملی را با بن بست روبه رو می کند. آنچه هم اکنون در مصر، سوریه، بحرین، لیبی و عراق می گذرد نشانه هایی از این موقعیت داخلی – خارجی است که هرگونه تحلیل انتزاعی و موردی در خصوص تحولات هر کدام از مناطق بحران را سخت و تا حدودی گمراه کننده خواهد کرد. وضعیت سوریه بهترین گواه بر این مدعا خواهد بود چرا که هم اکنون مناقشه مذهبی بین شیعه و سنی و حتی تضاد سنی ها با مسیحیان و کردها به یک امر روتین تبدیل شده است و مجاهدین سلفی و تندروهای سنی از تمامی مرزهای همجوار برای به قول خود جهاد با دشمن مشترک به سوی این کشور رهسپار شده اند. هم اینک تندیس "جبهه النصره" در سوریه که متشکل از داوطلبان جهادی همسو با تفکر القاعده است به دلیل ترکیب فراملی آن، تصویر عینی این وضعیت منحصر به فرد می باشد. تندروهای سنی عراقی که در جریان مناقشات فرقه یی این کشور قبلا در بین سال های ۲۰۰٣ تا ۲۰۰۷ میلادی از کمک همتایان سوری خود بهره برده اند هم اینک در یک شراکت قومی – مذهبی در مسیر عکس به سوی سرزمین شام روانه شده و به نوعی دین خود را ادا می کنند. اما این تمام داستان نیست و با توجه به تجارب قبلی که از زمان جنگ نیروهای جهادی در افغانستان شروع می شود همین نیروها در بازگشت و جابجایی های خود ساخت ملی در درون کشور مبدا را نیز زیر ضرب قرار داده و اپیدمی جنگ فرقه یی را به دیگر مناطق عربی سرایت می دهند. در کنار این وضعیت باید به سیستم های متصلب و بسته در چارچوب مرزهای قراردادی بین دولت های عربی نیز توجه کرد چرا که عدم وجود دمکراسی و نماینده گی فرقه یی دولت های به ظاهر ملی نیز به تراکم ابرهای سیاه و خاکستری بحران بر فراز حوزه های مختلف سرزمینی در کشورهای عربی کمک شایانی کرده است.


در طی چند ماه اخیر وضعیت ثبات و آرامش در عراق که از اواخر سال ۲۰۰۷ با کاهش خشونت ها نمودار مثبتی را نشان می داد، به جهت تشتت و اختلافات بین نیروهای سیاسی درونی و تحولات منطقه یی روندی منفی به خود گرفته است. دولت شیعه "نوری مالکی" بعد از اتهام قضایی به "طارق الهاشمی" معاون سنی مذهب رئیس جمهوری عراق مبنی بر مشارکت سازمان یافته در خشونت های تروریستی و تعقیب کیفری وی که به فرار او از عراق به ترکیه انجامید، در معرض اعتراض جناح سنی مذهب کشور قرار گرفت. این اعتراضات که ابتدا شکل سیاسی داشت در طی ماه های بعد و به خصوص یک ماه اخیر به فاز نظامی – امنیتی وارد گردید. اینکه در دوران زمامداری مالکی فشار بر اقلیت عرب سنی افزایش یافته و بر اساس قانون ضدتروریستی کنونی بسیاری از فعالان و جوانان این طیف سیاسی – اجتماعی سرکوب شده اند، هر چند که زمینه ساز اعتراض و خشونت ها می باشد اما گسترش حوادث تروریستی و کشتارهای فرقه یی موضوعی بسیار فراتر از آن خواهد بود. حتا تصور اینکه گسست سه جانبه در عراق ( شیعه، سنی، کرد) از همان سال ۲۰۰٣ به یک واقعیت عینی تبدیل شده و همواره به عنوان آتش زیر خاکستر عمل کرده است نیز تنها بخشی از واقعیت می باشد. در کنار این قطعات پازل و اجزای فراهم کننده ی بستر خشونت یک "شاه کلید" وجود دارد که تاثیر اصلی و تعیین کننده بر تغییر روند از اعتراض سیاسی به خشونت فرقه یی را موجب شده است. شاه کلید این داستان بدون تردید چینش های ژیوپلتیک بیرونی برای تشدید شکاف های فرقه یی در بطن جوامع چندقطبی و متکثر درونی است که ظاهرا می بایست در پایان یک مدل "شراکت – تقابل" بر اساس مرزبندی های قومی – مذهبی را شکل دهد. رصد کردن حوادث تروریستی و عکس العمل های دولتی در کنار به خیابان آمدن معترضان سنی در مناطق سنی نشین و حامیان شیعه ی مالکی در بغداد و مناطق شیعه نشین در عراق، همگی در مسیر حرکت به سوی یک روند همگون بر اساس همان منازعات فرقه یی قابل تعریف است.

تردید نباید کرد که در بازی منطقه یی کنونی عراق یک هدف اصلی تلقی می شود که اگر به درستی مدیریت نشود به زودی شعله های برخاسته از این آتش پهنه جغرافیایی این کشور را در خواهد نوردید. اگر دولت مالکی از همین حالا وارد یک تعامل و دیالوگ مثبت بر مبنای تقسیم سهم قدرت با طیف سنی، به طور فعال وارد بازی نشود، ماشین کشتاری که سلفی ها و جهادیون در منطقه به راه انداخته اند به زودی ترانزیت مرگ در عراق را از کنترل خارج می کند. نخست وزیر با درک شرایط کاملا متفاوت فعلی با زمانی که قدرت های مسلط جهانی و منطقه یی فروکش کردن خشونت ها درعراق را به صلاح خود می پنداشتند با وضعیت کنونی که تشدید خشونت و جنگ های فرقه یی به یک پلاتفرم در چینش های ژیوپلتیک تبدیل شده است، می تواند تا حدودی روند مخرب کنونی را مختل کرده و از بروز فاجعه جلوگیری کند. آنچه در هفته گذشته در شهر سنی نشین « فلوچه »اتفاق افتاد و تبعات بعدی آن که روسای قبایل سنی تهدید کردند که حملات به واحدهای ارتشی را از سر خواهند گرفت، منطبق بر سناریویی خواهد بود که از بیرون نوشته شده است.

عراق امروز بیش از هر زمانی به یک دیالوگ سیاسی و تعامل بین قومیت ها و مذاهب رقیب نیاز دارد و از آنجا که شیعیان به هر جهت به واسطه دارا بودن اکثریت و آلترناتیو قدرت مورد آماج و هدف مخرب فرقه گرایی منطقه یی قرار دارند، مدیریت بحران توسط این جناح نقش اساسی در خنثی سازی بازی مخرب کنونی خواهد داشت. جناح مسلط منطقه یی درعراق چیزی برای از دست دادن ندارد و به همین دلیل گسترش خشونت و بازگشت جنگ های فرقه یی به این کشور یک هدف انتخابی برای آنان است و این شیعیان و مالکی می باشند که می بایست با رویکرد دمکراتیک مانع از این امر شوند. در چنین وضعیتی بازگشایی پرونده های قدیمی مربوط به دوران جنگ داخلی و استفاده از سیستم قضای در تقابل با رقیب حتی اگر مستند به مدارک خدشه ناپذیر هم باشد می تواند نتیجه معکوس داشته و بازی در زمین حریف برای تشدید اختلافات و گسترش خشونت ها تلقی شود.


ا. ز. قنواتی

 

جهان در سال ٢٠١٣

 

نوشته : ايناسيو رامونه ،استاد تیوری ارتباطات در پاريس

برگزارنده : ناصر فکوهی

حال که از ماجرای پایان جهان در ٢١ دسامبر ٢٠١٢ جان سالم به در بردیم١، تلاش کنیم – این بار با احتیاط و عقلانیت یعنی با شیوه ای دکارتی-  ببینیم آینده نزدیک ما چه خواهد بود. برای تعیین این امر، ما بر اصول جغرافیای سیاسی تکیه می زنیم، رشته ای که به ما امکان می دهد بازی عمومی قدرت های جهانی و مهم ترین چالش ها و مسایل مورد مناقشه را درک کنیم. ما همچون بر یک صفحه شطرنج، باید پیش بینی خود را بر اساس حرکات بالقوه هر یک از رقبا، استوار کنیم.

اگر در ابتدای سال جاری، نگاهی به نقشه کره خاکی خود بیاندازیم، بلافاصله در چندین نقطه آن چراغ های چشمک زن خطر را می بینیم. چهار نقطه از این نقاط ، حد بالایی از تهدید را نشان می دهند: اروپا، امریکای لاتین، خاور میانه و آسیا.

در اتحادیه اروپا، بورس های اوراق بهادار همچنان رو به بالا می روند ٢ اما سال ٢٠١٣ از نقطه نظر اجتماعی، بدترین سال از ابتدای بحران ٢٠٠٨ به حساب می آید. ریاضت کشی اقتصادی به مثابه یک اعتقاد راسخ و ضربات پی در پی بر دولت رفاه همچنان ادامه خواهند یافت. این امر، خواسته دولت آلمان است. برای نخستین بار در تاریخ، برلین بر قاره اروپا سلطه یافته و با دستی آهنین آن را هدایت می کند ٣. مسیولات آلمان، حاضر به پذیرفتن هیچ تغییری در مسیر اعلام شده، قبل از انتخابات ٢٢ سپتامبر آینده که می تواند صدر اعظم آنگیلا مرکل را برای سومین بار در مقامش ابقا کند، نیستند.

« مرد بیمار» اتحادیه اروپا، اسپانیا، شاهد افزایش تنش های سیاسی خواهد بود زیرا منطقه کاتالونیا به دنبال سازمان دادن به یک همه پرسی است که چشم انداز آن را حق تعیین سرنوشت خود می داند. فرایندی که ملی گرایان در قدرت در منطقه باسک اسپانیا با بیشترین دقت زیر نظر دارند.


اما اقتصاد اسپانیا، که هم اکنون نیز وضعیتی فاجعه بار دارد و تحول آن، بستگی به حوادث پیش رو دارد...[از جمله حوادثی که ] در ایتالیا در زمان انتخابات آتی مجلس که از ٢٤ فوریه برگزار می شود. و همین طور، واکنش بازارها به یک پیروزی احتمالی ایتلاف محافظه کار به ریاست ماریو مونتی(Mario Monti) (  که از حمایت صاحبان سرمایه، بروکسل، برلین و واتیکان برخوردار است) یا برعکس، نامزد رقیب او از چپ میانه پیر لوییجی برسانی (Pier Luigi  Bersani )، که بهترین موقعیت را بر اساس نظرسنجی ها دارد. این امر همچنین بستگی به شرایط (بدون شک سهمگینی) دارد که اتحادیه اروپا و بانک مرکزی اروپا (EZB) در برابر طرح نجات اسپانیا خواستارش هستند و و رییس دولت، ماریانو راخوی (Mariano Rajoy) ممکن است در نهایت خواستار اجرای چنین طرحی شود. و تازه این را بدون در نظر گرفتن موج شدید اعتراضاتی می گوییم که همچون سیلی از بنزین روان شده و در انتظار یافتن یک کبریت برای مشتعل شدن است....

انفجارهای دیگری نیز ممکن است در سایر کشورهای اروپای جنوبی(یونان، پرتäال، ایتالیا) اتفاق بیافتد، کشورهایی که فروپاشی اجتماعی آنها را به ستوه آورده است. اتحادیه اروپا در سال ٢٠١٣ از تونل تاریک نابسامانی خود خارج نخواهد شد. و حتا همه چیز ممکن است بدتر شوند اگر بازارهای مالی- با تشویق نولیبرال ها٤ – به فرانسه بیش از معتدل فرانسوا هولاند، حمله برند.

در امریکای لاتین نیز سال ٢٠١٣ سراسر با چالش روبرو خواهد بود. پیش از هر کجا در ونزویلا، کشوری که از سال ١٩٩٩، نقش موتور محرکه ای را برای تغییرات پیشرو قاره بازی می کند. بازگشت غیر منتظره بیماری رییس جمهور هوگو چاوز که در ٧ اکتبر ٢٠١٢ بار دیگر انتخاب شد، عاملی برای عدم اطمینان به آینده است. و نمی توان این احتمال را نادیده گرفت که انتخابات جدیدی ازماه آینده در پیش باشد. نیکلاس مادورو (Nicolas Maduro) که چاوز او را تعیین کرده، در این صورت نامزد انقلاب بولیوی خواهد بود. معاون رییس جمهوری کنونی (معادل نخست وزیر) رهبری بسیار استوار است که از همه کیفیت های لازم، انسانی و سیاسی برای تثبیت قدرت خود برخوردار است. اما می توان حدس زد که همه مخالفان این انقلاب، و پیش از هر کس عقاب های پنتاگون، بسیج خواهند شد تا راه را بر او سد کنند.

در ١٧ فوریه همین سال در اکوادور نیز انتخابات برگزار می شود: برغم حملات ٥ که رییس جمهور، رافایل کوررا(Rafael Correa)، یکی دیگر از رهبران امریکای لاتین را هدف قرار داده اند، انتخاب مجدد او جای تردیدی ندارد. در دهم نوامبر نیز هندوراس انتخابات خواهد داشت، کشوری که در ٢٨ جون ٢٠٠٩، رییس جمهور مانویل زلایا(Manuel Zelaya)  در آن از قدرت فرو کشیده شد. جایگزین او، پورفیریو لوبو(Porfirio Lobo) نمی تواند برای بار دوم و پیوسته در انتخابات نامزد شود. برعکس، مجمع رسمی انتخابات اجازه داده است که حزب آزادی و بار بنیان گزاری (آزاد)( Liberté et de la Refondation – LIBRE) که رهبری آن به دست زلایا است در انتخابات شرکت کند، و این حزب، همسر زلایا یعنی اکسیومارا کاسترو(Xiomara Castro) را برای نامزدی بر می گزیند.

انتخابات مهمی نیز در شیلی در ١٧ نوامبر اجرا می شود. عدم محبوبیت رییس جمهور محافظه کار کنونی، سباستین پینیرا(Sebastian Piñera) این امکان را ایجاد می کند که رقیب سوسیالیستش خانم میشل باشلت (Michelle  Bachelet  ) بازگشت خود را به کاخ موندا (Moneda)  پیش بینی کند.

توجه جهانی در سال ٢٠١٣ همچنین بر کوبا متمرکز خواهد بود. به دو دلیل. نخست آنکه در هاوانا، مذاکرات میان دولت کلمبیا و نیروهای ارتش انقلابی کلمبیا٥ برای دستیابی به پایان این تنش نظامی در امریکای لاتین ادامه خواهد داشت٦. و سپس آنکه کوبا در انتظار گروهی از تصمیمات واشنگتن نیز هست که می توانند تاثیر زیادی بر آینده انقلاب کوبا داشته باشند. در حقیقت، باراک اوباما، در طی انتخابات ٦ نوامبر ٢٠١٢ در فلوریدا با ٧٥ درصد آرای هیسپانیک ها انتخاب شد و بسیار مهم تر با ٥٣ درصد آرای کوبایی ها. این نتایج به رییس جمهور منتخب امریکا برای آخرین دوره خویش، امکان می دهند از مارژ مانور مطمینی برخوردار باشد و به تحریم اقتصادی و تجاری جزیره کوبا پایان دهد. اما آیا او این کار را خواهد کرد؟

اما جایی که همه جا در حال تغییر است تاهمه چیز مثل پیش باقی بماند، باز هم خاور میانه است، «کانون اخلال» جهان. شورش های «بهار عرب» چندین حکومت دیکتاتوری محلی را سرنگون کردند: بن علی در تونس، مبارک در مصر، قذافی در لیبی، صالح در یمن. اما انتحابات آزاد نیز به احزاب بسیار محافظه کار اسلامگرا (اخوان المسلمین) امکان دادند به قدرت برسند. و حال این احزاب هستند که همچون در مصر تمایل دارند قدرت را به هر قیمتی برای خود نگه دارند. و این اسباب تاسف لاییک ها شده است. این گروه پس از آنکه در شورش ها در صف اول قرار گرفتند امروز حاضر به پذیرفتن شکل جدیدی از اقتدار گرایی مصری نیستند. مسیله ای که در تونس نیز صادق است.

جوامع اروپایی به نوبه خود پس آنکه با علاقمندی از انفجار آزادی ها را در بهار ٢٠١١ در این منطقه دنبال کردند، بار دیگر نسبت به آن بی تفاوت می شوند، زیرا مسایل در این منطقه بیش از اندازه پیچیده است. یک نمونه: جنگ نفرت آمیزی که در سوریه در جریان است. در این عرصه، روشن است که قدرت های غربی (ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه) و متحدان آن ها از عربستان سعودی و قطر گرفته تا ترکیه مصمم هستند که ( با کمک های مالی، تسلیحات و فرستادن تعلیم دهنده) از شورش اسلام گرای سنی دفاع کنند. این شورشگران نیز در همه سو در حال پیشروی هستنند. حکومت بشار الاسد تا چه مدت دیگر می تواند دربرابر این شورش دوام بیاورد؟ به نظر می رسد که سرنوشت این حکومت به پایان خود رسیده باشد. البته روسیه و چین، متحدان دیپلماتیک این دولت، برخلاف مورد لیبیا در  سال ٢٠١١، اجازه حمله نظامی را در شورای امنیت به نیروهای آتلانتیک شمالی (ناتو) نخواهند داد. اما مسکو و پکن نیز معتقدند که موقعیت رژیم سوریه برگشت ناپذیر است. روس ها و چینی ها در حال حاضر مشغول مذاکره با امریکا هستند که مسیله با حفظ منافع آنها به پایان برسد.

در برابر «محور شیعه» (حزب الله لبنان، سوریه، ایران)، امریکا در این منطقه یک «محور سنی» گسترده بر پا کرده است (محوری که از ترکیه تا عربستان سعودی و مراکش با گذار از قاهره، تریپولی و تونس را در بر می گیرد). هدف آن است که بشار اسد از قدرت فرو کشیده شود تا سیر تسلیحاتی به سوی حزب الله لبنان قطع شود و تهران نیز از متحد بزرگ منطقه ای اش محروم شود. و این هدف باید ترجیحا پیش از ١٤ جون  آینده انجام شود زیرا در این زمان انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار می شود، انتخاباتی که در آن محمود احمدی نژاد بنا بر قانون اساسی، دیگر نمی تواند فراتر از دو دوره ریاست جمهوری اش برود. بنابراین در شش ماه آینده ایران وارد یک کارزار انتخاباتی سرسختانه می شود که در آن مخالفان یک خط مشی آشتی ناپذیر با امریکا در برابر طرفدران نوعی راه حل مذاکره با آن کشور قرار خواهند گرفت.

 

در برابر این شرایط ، اسراییل همچنان هدف خود را برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای ایران دنبال خواهد کرد٧. دولت یهود، در انتخابات قوه مقننه خود در ٢٢ جنوری  احتمالا با پیروزی ایتلاف محافظه کاران افراطی را شاهد خواهد بود . و این امر عاملی است که نخست وزیر، بنیامین نتانیاهو را در تمایلش به بمباران کردن ایران به محض آنکه فرصتی بیابد ترغیب کند.

اما این حمله بدون همکاری ایالت متحده اثری نخواهد داشت. آیا واشنگتن در این حمله مشارکت خواهد کرد؟ احتمال این امر ضعیف است. باراک اوباما روز ٢١ جنوری دور دوم ریاست جمهوری خود را آغاز می کند . بهترین حالت برای او و برای دیپلماسی امریکا آن است که در یک مانور بزرگ و واحد دیپلماتیک و بدون توسل به حمله نظامی، سه مسیله عمده منطقه را حل کند: غیر هسته ای کردن نظامی ایران، امنیت دولت اسراییل و ایجاد یک دولت فلسطینی.

این امر ممکن است اگر امریکا همراه با سایر اعضای گروه شش (آلمان، چین، فرانسه، بریتانیا، روسیه) که پرونده هسته ای ایران را در دست دارند، بتوانند موافقت تهران را ( که تحریم های اقتصاد شدید آن را زیر فشار قرار داده اند) به یک معاهده واقعی غیر هسته ای کردن نظامی جلب کنند. بدین ترتیب اسراییل دیگر هیچ بهانه ای برای تهدید هسته ای علیه ایران نخواهد داشت و امنیت خود را نیزتضمین شده می بیند. در مقابل، مسوولان اسراییلی همچنین ناچار خواهند بود دست ازمخالفت خود با تشکیل یک دولت پایدار فلسطین، بردارند. چنین فرایندی، یک عملیات خارق العاده دیپلماتیک به حساب می آید که در تاریخ به یادگار می ماند و امروز بسیاری از رهبران جهان آن را تایید می کنند ٨.

رییس جمهور اوباما می داند که اکثریت افکار عمومی امریکا دیگر نمی خواهند درگیر جنگ جدیدی شوند٩ . عراق که نیروهای پنتاگون روز ٣١ دسامبر ٢٠١١ آن را ترک کردند، هنوز فاصله زیادی با تجربه صلح دارد. جبهه افغانستان هنوز و دستکم تا سال ٢٠١٢ گشوده است. جنگ سوریه هر روز شدید تر می شود. و جبهه دیگری نیز ممکن است بزودی در شمال مالی باز شود... همه این جبهه ها بیش از اندازه درگیری ایجاد می کنند. وزیر امور خارجه جدید امریکا، جان کری، ماموریت حساسی بر دوش دارد تا دولت همبسته این کشور، اسراییل را آرام نگه دارد.

خاور میانه اهمیت استراتژیک خود را تا حدی برای امریکا از دست می دهد زیرا وابستگی این کشور به نفت این منطقه در حال کاهش است. انقلاب در سوخت های فسیلی کمتر رایج ( از جمله گاز و نفت شیست) بی شک به امریکا پویایی و استقلال انرژی جدیدی در این زمینه خواهد داد. بنا بر یکی از گزارش های آژانس بین المللی انرژی (IAEO) در حدود سال ٢٠٢٠ ، ایالات متحده احتمالا به بزرگترین تولید کننده جهانی نفت و گاز تبدیل خواهد شد١٠ واقعه ای که پی آمدهای جهانی آن می تواند در عرصه استراتژیک بسیار قابل ملاحظه باشد.

به همین جهت است که اوباما بیش از پیش نگاهش را به سوی آسیا معطوف می کند منطقه ای دارای اولویت به ویژه از زمانی که واشنگتن تصمیم گرفته است سیاست خارجی خود را نوسازی کند. ایالات متحده بر آن است که با تکیه زدن بر هم پیمانان سنتی خود در این منطقه (جاپان، کوریای جنوبی، تایوان) چین را در حلقه محاصره ای از پایگاه های نظامی قرار داده و از گسترش قدرت آن جلوگیری کند. این نکته ای قابل تعمق است که نخستین سفر باراک اویاما پس از تجدید انتخابش در ٦ نوامبر سال ٢٠١٢ به بیمارمانی، کامبوجیا و تایلند بود، سه کشوری که در پیمان کشورهای آسیای جنوب شرقی (ASEAN) قرار دارند. این سازمان هم پیمانان امریکا در این منطقه را به گرد هم آورده است .اغلب اعضای این پیمان، به دلیل اختلاف با چین بر سر مرزهای دریایی شان رویکردی خصمانه نسبت به چین دارند.

دریای چین امروز به بزرگترین منطقه بالقوه تنش های نظامی در اقیانوس آرام آسیا بدل شده است. تنش میان پکن و توکیو بر سر جزایر سنکاکو(Senkaku) برای چینی ها دیایویو Diaoyu ) )ممکن است پس از پیروزی انتخاباتی حزب لیبرال دموکرات (PLD) که رییس آن و نخست وزیر جدید شینتزو آبه (Shinzo Abe) یک «عقاب» ملی گرا به حساب می آید و مواضع انتقادی اش نسبت به چین شناخته شده اند، رو به وخامت بگذارد. مورد دیگر اختلاف ویتنام با پکن در مورد جزایر اسپراتلی (Spratley) است. در آنجا نیز طرفین به صورت خطرناکی گرایش به سخت کردن لحن خود علیه یکدیگر دارند به ویژه پس از آنکه مسیولان ویتنام رسما این مجمع الجزایر را در جون ٢٠١٢ زیر حاکمیت کامل خود قرار دادند و و شروع به واگذاری مجوز های جستجو برای سوخت های فسیلی در دریای هند را صادر کردند...

شی جین پینگ(Xi Jinping) که در نوامبر ٢٠١٢ به دبیر کلی حزب کمونیست چین(PCC) انتخاب شد، در ماه مارس آینده به ریاست جمهوری این کشور منصوب خواهد شد. اگزی جین پینگ در نخستین جلسه خود با اعضای فرماندهی کل نیروهای نظامی خویش هشداری بسیار روشن به همسایگان کشور خود داد زیرا از فرماندهان خود خواست که خود را : « با دوران انفلاب اطلاعاتی انطباق دهند» و « قابلیت خود را در انجام عمیلیات نظامی منطقه ای بالا ببرند»١١چین با سرعت زیادی ناوگان جنگی دریایی حود را مدرن کرده است. در ٢٥ سپتامبر ٢٠١٢ ، این کشور نخستین ناو هواپیما بر خود را با نام لیایونینگ (Liaoning) به دریا وارد کرد تا همه رقبای خود را در موضع دفاعی قرار دهد. پکن هر جه کمتر حضور نظامی امریکا را در اسیا تحمل می کند. و در میان این دو غول نوعی «بی اعتمادی خطرناک» ١٢ در حال شکل گیری است که بی شک پهنه سیاسی بین المللی در قرن بیست و یکم را تحت تاثیر قرار خواهد داد.    

یادداشت ها:

١- هر چند یک «پایان جهان» دیگر، از هم اکنون برای ١٣ فبروری آینده اعلام شده است... در این روز، ظاهرا یک شهاب غول آیا با قطر پنجاه متر و با وزن ١٢٠ هزار تن از کنار زمین خواهد گذشت.

٢- در سال ٢٠١٢، شاخص داو جونز امریکا به ٨ در صد رسید، شاخص نسدک، یعنی شاخص سهام فناورانه، و شاخص کاک ٤٠ پاریس، به ١٥ درصد و شاخص داکس آلمان به ٣٠ درصد.

٣- آلمان برای نخستین بار از زمان اتحادش در قرن نوزدهم در موقعیت ممتازی نسبت به رقبای تاریخی خود در قاره اروپای کهن قرار گرفته است یعنی فرانسه، بریتانیا و روسیه. در این مورد می توانید به مقاله پری آندرسون(Perry Anderson) با عنوان «اروپا زیر سلطه آلمان »(L’Europe sous hégémonie allemande ) در لوموند دیپلماتیک دسامبر ٢٠١٢ نیز مراجعه کنید.

٤- نگاه کنید به مقاله «فرانسه و یورو، یک بمب ساعتی در قلب اروپا» France and the euro. The time-bomb  at  the heart of Europe )  ) مجله اکونومیست، لندن ١٧ توامبر ٢٠١٢.

٥- ایالات متحده امیدوار به شکست او است که اگر چنین شود، امریکا می تواند مسیله جولین آسانژ، بنیانگزار ویکی لیکس را که هنوز در سفارت اکوادور در لندن پناهنده است و تهدید به استرداد به امریکا شده، حل کند.

٦- نگاه کنید به ایگناسیو رامونه (Ignacio Ramonet): « « صلح در کلمبیا؟ » (Paix en Colombie ?)، خاطره مبارزات (Mémoire des luttes)، دسامبر ٢٠١٢.

٧- نگاه کنید به ایگناسیو رامونه (Ignacio Ramonet): « سال همه تهدید ها»  (L’année de tous les risques)، خاطره مبارزات(Mémoire des luttes)، فبروری ٢٠١٢.

٨- نگاه کنید به تحلیل ژان داوید لوویت (Jean-David Levitte) مشاور پیشین دیپلماتیک نیکلا سارکوزی، لوموند ٢٠ دسامبر ٢٠١٢.

٩- نیویورک تایمز، ١٢ نوامبر ٢٠١٢.

١٠- نگاه کنید به گزارش «بررسی عمومی انرژی در جهان ٢٠١٢» (World Energy Outlook ٢٠١٢) پاریس، ١٢ نوامبر ٢٠١٢.

١١- روزنامه ال پاییس (El País)، مادرید ٢٠ دسامبر ٢٠١٢

١٢- نگاه کنید به وانگ جیزی(Wang Jisi) و کنت ج. لیبرتال (Kenneth G. Lieberthal): « درباره بی اعتمادی استراتژیک ایالات متحده-چین»( Adressing U.S.-China Strategic Distrust )، موسسه بروکینگز(Brookings Institution)، ٣٠ مارچ ٢٠١٢ http://www.brookings.edu/research/p...

( لوموند دیپلوماتیک )

 

                

                          آیا در برابر عصر نوینی قرار داریم ؟

 

 

 

نویسنده: جیفری ساکس ـ استاد دانشگاه کولمبیا ، یالات متحده امریکا

برگرداننده : بامیک

 

رونالد ریگن رییس جمهور ایالات متحده آمریکا زمانیکه اداره آنکشور را در سال 1981 به عهده میگرفت، اظهار داشت :

« دولت راه حل پرابلم های ما نیست ، بلکه دولت خود پرابلم است .»

اکنون چنین مینماید که این عصر پس از سی و دو سال و ماموریت چهار رییس جمهور بعدی با بیانیه بارک اوباما در مراسم تعهد سپاری رسمی اخیر به پایان می‌رسد .

اوباما در بیانیه یاد شده با جدیت درخواست نمود که بایست نقش دولت در حل پرابلم های عاجل آمریکا و جهان بیشتر گردد .اظهارات ریگن در سال 1981 خارق‌العاده وغایه آن در این بود که همه باید بدانند که رییس جمهور نوعلاقه ندارد تا پرابلم های جامعه را با کمک دولت حل نماید .او خواهان کاهش مالیات بود که ازآن عمدتأ ثروتمندان بهره مند شدند.

نکته عمده و در خور توجه دیگرهمان بود که با ریاست جمهوری ریگن جرس « انقلاب » دست راستی های سیاسی علیه مردمان نادار، محیط زیست ، دانش و تخنیک به صدا آمد و از خطوط اساسی این عصر همه زمامداران پس از ریگن نیز پیروی کردند .انقلاب ریگن دارای چهار بخش اساسی بود :

 

ــ  کاهش مالیه برای ثروتمندان،

ــ  کاهش مصارفات دولت در بخش‌های آموزش ، ساختار های اساسی جامعه، انرژی، تغیرات جوی و آموزش مسلکی،

ــ  افزایش شدید بودیجه نظامی،

ــ  کاهش انتظام اقتصادی، خصوصی سازی وظایف مرکزی دولت چون اداره پایگاه های نظامی وزندان ها.

بیش از سه دهه هیچکسی پیامد های واقعی این انکشاف را مورد پرسش قرار نداد .اما اکنون بیانیه اخیر اوباما به احتمال اغلب نه تنها پایان این اجندای مخرِب،بلکه سمتگیری بسوی یک اجندای نو را مژده میدهد؛ چه رییس جمهور واقعأ همه ء بیانیه خود را به نقش مثبت دولت اختصاص داده بود .اگر اظهارات اوباما بمثابه سرآغاز یک دور نوین سیاست مترقی در ایالات متحده آمریکا تلقی گردد در آنصورت این بیانیه در الگویی جا خواهد داشت که مورخ امریکایی آرتور شلیسینگر آنرا کشف نموده است .

بر اساس این الگو مدت فازهای « منافع خصوصی » و « رفاه همگانی » هر یک در حدود سی سال دوام کرده‌اند .در پایان سده نزدهم ترسایی ایالات متحده آمریکا « عصر طلایی » خود را میگذشتاند .« بارون های غارتگر » این عهد صنایع بزرگ نو را پیریزی نمودند که این روند با نا برابری های شدید و فساد بیمانند همراه بود .بعد از این پدیده ، دوره مترقی رویکار شد و به دنبال آن در سال‌های بیست سده بیستم پسگرد گذرا به پلوتوکراسی ( سلطه گرایی پول و حاکمیت زراندوزان و مالکین ـ ب ) رونما گردید .سپس دوریاس و افسرده گی بزرگ ( دیپریشن ) فرا رسید و با اقدام‌ها « نیو دیل » رییس جمهور فرانکلین روز ولت بار دیگر سیاست‌های مترقی در سال‌های 1930 تا 1960 ادامه یافت.سال های هفتاد سده پیش یک فاز گذار به عصرریگن یعنی حاکمیت سی ساله سیاست محافظه کاران در تحت رهبری منافع شرکت های قدرتمند بود .

به یقین که امروز زمان زایش دیگرباره « رفاه همگانی » و بدست گیری نقش رهبری کننده دولت در میارزه بخاطر جلوگیری از تغیرات  اقلیمی ، یاری رسانی به نیازمندان ، ارتقا پایدار فن آوری و مدرنیزه سازی ساختارهای اساسی جامعه ( انفراستراکچر) فرا رسیده است.

اگر ایالات متحده آمریکا گام های پیریزی شده اوباما را در اتخاذ سیاست به نفع « رفاه همگانی » برآورده سازد پس همه کشورهای جهان میتوانند از نتاییج تاثیرات نمادین آن بهره مند گردند .

 

(روزنامه استاندارد، مورخ سوم فبروری 2013 )