گزارش هولناک سازمان حقوقی درباره جنایات داعش
رییس سازمان حقوق بین الملل تاکید کرد به زودی مدارک و اسناد جنایات گروه های تکفیری در سوریه و در راس آن ها گروه داعش (دولت اسلامی در عراق و شام ) را افشا خواهد کرد.
می الخنسا روز پنجشنبه در گفت وگو با شبکه خبری العالم اظهار داشت: جنایت هایی که گروه موسوم به دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) در سوریه مرتکب می شود، به مثابه شدیدترین شیوه نقض حقوق بشر است که به صورت بی رحمانه ای ارتکاب می شود.
این وکیل و فعال حقوقی بین المللی افزود: این گروه ادعای اسلامی بودن را یدک می کشد، و احکام اسلام را پیاده نمی کند زیرا اسلام دین رحمت و بخشایش است.
می الخنسا تاکید کرد که این که سازمان گزارش ها و عکس های منتشر نشده ای از جنایت های داعش را در اختیار دارد که طی روزهای آینده منتشر خواهد شد و ثابت خواهد کرد چگونه عناصر این گروه، کودکان و نوجوانان زیر ۱۸ سال را بدون هیچ رحم و مروتی شلاق می زنند و دست هایشان را به اتهام سرقت قطع می کنند؛ یا به اتهامات اثبات نشده ای مثل سیگار کشیدن یا زنا آن ها را می کشند.
وی تصریح کرد: این عناصر تروریست، حقوق کودکان را در سوریه به بدترین صورت نقض می کنند. این افراد که از همه کشورهای اروپایی* ، افغانستان و پاکستان به سوریه اعزام شده اند، با نظارت آشکارعربستان سعودی مرتکب این جنایت ها می شوند.
الخنسا خاطرنشان کرد: عربستان سعودی، سه شنبه شب اعلام کرد که به حمایت مالی از همه عملیات مسلحانه و کشتار « که آن ها را عملیات آزادی سوریه از دست نظام بشار اسد نامید » ادامه خواهد داد، حتا اگر کشورهای اروپایی کمک های مالی خود را در این زمینه متوقف کنند.
رییس سازمان حقوق بین الملل با اشاره به سیاست زده گی کشورهای غربی در رسیده گی به جنایت های گروه های مسلح در سوریه، و سکوت در قبال این جنایت ها به منظور حفظ منافع خود، تاکید کرد: « سازمان وکالت حقوق بین الملل در اواخر ماه جنوری ۲۰۱۴ ترسایی راهی سازمان ملل خواهد شد و اقداماتی گسترده در زمینه رسیده گی به جنایت هایی که گروه های تکفیری در حق زنان و کودکان در سوریه مرتکب می شوند انجام خواهد داد ، زیرا بر خلاف آن چه ادعا می شود، این گروه های تکفیری هستند که مرتکب جنایت هایی نظیر سرقت و زنا و دیگر جنایت ها می شوند.
می الخنسا رییس سازمان حقوق بین الملل اظهار داشت: « عربستان حمایت مالی از این گروه ها را به عهده دارد، ترکیه نقش گذرگاه مرزی را ایفا می کند و پس از آموزش تروریست ها، راه را برای عبورشان به سوریه هموار می کند و مزد این جنایت خود را از عربستان می گیرد و به این ترتیب، در ارتکاب این جنایت ها نقشی اساسی به عهده دارد و وظیفه تحریک به ارتکاب این جنایت ها و آموزش چگونگی ارتکاب چنین جنایت هایی را عهده دار است.»
* روز نامه « اوسترریش » چاپ اتریش در شماره روز۱۸ دسامبر ۲۰۱۳ خود گزارشی با تیتر« اسلامیست های اتریشی که در سوریه جنگیدند، به وین بازگشتند» را به نشررسانید.که اینک بخش کوتاه شده آنرا در این جا پیشکش خواننده گان ارجمند بامداد مینمایم ـ بامداد
« ...شماری از سازمانهای استحباراتی خارجی از چند ماهی بدینسو شاهد آنند که از طریق وین تعدادی از اسلامیست های افراطی به سوریه سفرمی نمایند.از جمله به تعداد ۵۰ تن از جنگجویان اتریشی.... جنگجویان جوان در کشور درحال جنگ داخلی سوریه بیشتر رادیکالیزه شده و برای کشور( اتریش ـ بامداد ) خطری را تشکیل میدهند.چند هفته قبل دروین گردهمایی سلفی ها راه اندازی شد که از این طریق سلاح وجنگجویان برای سوریه فراهم آورده شدند.همین حلقات برگشت جنگجویان را به اروپا نیز سازماندهی میکنند...براساس قوانین اتریش این افراد باید تابعیت شانرا از دست بدهند. »
سیاسی ـ بامداد۱۳/۲ـ ۲۳۱۲
افغانستان در برنامه های استراتیژیک ایران
نویسنده : نیکولای بابکین
امریکا قصد دارد پس از پایان مهلت مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۴ در افغانستان باقی بماند و فقط منتظر موافقت رییس جمهور، حامد کرزی است که هنوز از امضای توافقنامه همکاری استراتژیک با واشنگتن امتناع می کند. بر اساس گزارشات منتشره از کابل، چین، روسیه، هند، پاکستان، ترکیه و کشورهای آسیای میانه نسبت به توافقنامه نظر مثبت دارند. ایران تنها کشوری است که با امضای توافقنامه بین افغانستان و ایالات متحده امریکا مخالف است. در روزهای آینده رییس جمهور افغانستان برای مذاکره در مورد توافق افغانستان- امریکا سفر رسمی به ایران خواهد کرد.
در تهران براین باورند، که حضور نظامی امریکا و ناتو میتواند هم برای افغانستان و هم برای منطقه بطور کلی، عواقب منفی داشته باشد. با نگرانی ایرانی ها از اینکه افغانستان می تواند به اهرمی تبدیل شود، که بکمک آن امریکا از تنظیم سطح تهدیدها علیه کشورهای هممرز با افغانستان به نفع خود بهره برداری نماید، میتوان موافق بود. اما سایر همسایگان افغانستان برعکس، معتقدند، پلیس و ارتش افغانستان که کنترل بیش از هفتاد درصد خاک کشور به آنها واگذار شده، بدون حمایت نظامی امریکا مشکل بتوانند از عهده تامین نظم و امنیت کشور برآیند، با موضع مقامات ایران مخالفند. تلفات نیروهای پلیس و واحدهای محلی دفاع از خود افغانستان در حال حاضر، روزانه به بیش از ۱۰۰ نفر کشته و ۳۰۰ نفر مجروح بالغ می شود، و هیچ دلیلی هم برای اثبات این مدعا وجود ندارد، که بعد از خروج نیروهای امریکا از میزان این تلفات واز شدت درگیریهای مسلحانه کاسته خواهد شد. مرحله حاد جنگ داخلی پیش بینی می شود، هشدارهایی مبنی بر تکرار «سناریوی خونین سوریه » شنیده می شود، زیرا هیچ گروه سیاسی دارای توانایی ایجاد تعادل قوا در افغانستان نیست. هر کسی از اجتناب ناپذیری وخامت اوضاع در کشور پس از خروج قوای امریکا بیم دارد، ولی در تهران، مثل اینکه، کمتر در باره شرارتها فکر می کنند. از نظر ایرانیها اجازه ندادن به ادامه اشغال افغانستان تا سال ۲۰۲۴، بطوریکه در پیشنویس توافقنامه آمده و فعلا حامد کرزی از امضای آن خودداری می کند ، مهم است.
از منظر حقوق بین الملل دیپلوماسی ایران کاملا حق دارد کشورهمسایه اش را برای امتناع از امضای توافقنامه حضور نظامی امریکا در افغانستان زیر فشار قرار دهد. بخصوص اینکه مهلت مجور شورای امنیت سازمان ملل متحد پایان می یابد، ولی امریکایی ها تصمیم دارند بر اساس امضای توافقنامه با دولت کنونی افغانستان در این کشور بمانند. چرا که احتیاط می کنند پس از دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در بهار سال ۲۰۱۴ ممکن است امضا نشود. ایران قصد دارد مقامات این کشور را به امتناع از عقد قرارداد با امریکا متقاعد سازد.
کابل براین باور است، که ایران سعی میکند با ایجاد موانع در مقابل امریکا و سایر کشورهای غربی، همه زمینه های گسترش نفوذ خود در منطقه را فراهم سازد. ایران برای ایجاد مناسبات حسنه هم با دولت افغانستان و هم با اقلیت شیعه این کشور تلاش میکند. رژیم ایران با ترویج ایدیولوژی خود، باعث تنش بین پیروان اهل تسنن و تشیع میگردد. همچنین، اتهاماتی دایر بر «هجوم فرهنگی» ایران، کوشش برای کنترل افغانستان بکمک رسانه های جمعی و فعالیتهای دینی شنیده میشود. در حال حاضر ۶ کانال تلویزیونی و ۱۵ فرستنده رادیویی با پول ایران در افغانستان فعالیت می کنند. سازمان امنیت افغانستان متناوباً در باره واقعیت حمایت تهران از گروههای شورشی طرفدار ایران مخالف دولت در مناطق مختلف کشور گزارش میدهد. دولت افغانستان بارها تهران را به رعایت توافقنامه همکاری استراتژیک بین ایران و افغانستان فراخوانده است. همچنانکه معلوم است، دل کابل از اعتراض همسایه غربی به سیاست افغانستان به اندازه کافی پُراست.
اما رهبری جنبش «طالبان» که حامد کرزی را به امتناع از امضای توافقنامه با امریکا فراخوانده، با این سیاست ضد امریکایی ایران کاملا موافق است. منطق طالبان قابل درک است: آنها بامید بازگشت به کابل بعنوان طرف پیروز در جنگ داخلی آینده، با ادامه اشغال افغانستان مخالفند. اگر پیروز طالبانی ها قابل تردید باشد، در اینکه این جنگ را آنها براه خواهند انداخت، جای شکی نیست. با وجود نظام سیاسی کنونی، برقراری ثبات در افغانستان بدون «طالبان» غیرممکن است. اما طالبانی ها ضمن اولویت دادن به «قانون زور»، قصد ندارند در انتخابات ریاست جمهوری آینده افغانستان در بهار سال ۲۰۱۴ شرکت کنند. کابل و همچنین امریکاییها شانس زیادی برای رسیدن به تفاهم متقابل با طالبان ندارند. با این وجود، کابل راههای به پشت میز مذاکره نشاندن طالبان را جستجو می کند. امریکایی ها نیز به سهم خود، روی برقراری مجدد تماس مستقیم با «طالبانی ها» حساب باز کرده اند.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند، که ایران هم «طالبان ایرانی» خود را دارد. در هر صورت، ایرانیها نه تنها با طالبان مبارزه کرده اند، حتی در اغلب موارد بر سر تقسیم حوزه نفوذ با آنها به توافق رسیده اند. نمی توان چنین توافقی را در شرایط جدید منتفی دانست. طالبان برای رسیدن به هدف خود بطور کلی میتواند به ایران اتکا نمایند. زیرا، بعقیده آنها ایرانیها بسیار بهتر از امریکاییها هستند و مدعی تمام افغانستان هم نیستند. برای ایران، تسلط بر مناطق سکونت ۱۵ درصد شیعه افغانستان، که نماینده گان آنها در هیچ شرایطی نمی توانند در راس رهبری کشورقرار گیرند، مهم است. تهران بطور سنتی سعی می کند از موضع مقتدری در مناطق مسکونی اقلیت تاجیک برخوردار باشد. لازم به ذکر است، که محمود احمدی نژاد، رییس جمهور سابق ایران در نظر داشت احیای ناسیونالیسم فارسی را در مقابل موضع رهبر دینی ایران مبنی بر فقط اسلام بمثابه هویت ایرانی قرار دهد. تاجیکهای افغانستان جزو محدوده منافع ایران بوده اند و همواره از سوی ایران حمایت شده اند.
همچنین باید در نظر گرفت، که تهران می تواند بحساب بازگشت اجباری بیش از ۳ میلیون نفر مهاجر افغانی مقیم ایران که تقریبا نیمی از آنها مهاجران غیرقانونی هستند، شمار همکاران خود را در افغانستان افزایش دهد. اکثریت افغانی های مقیم ایران، با ایرانی ها ادغام شده اند، به یک زبان صحبت می کنند و دارای فرهنگ و زندگی مشترک هستند. در ماه نوامبر سال ۲۰۱۲ دولت ایران تصمیم گرفت بیش از ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر از مهاجران افغانی را تا سال ۲۰۱۵ به میهن شان اخراج کند. این تصمیم با اینکه موجب خشم کابل گردید، اخراج مهاجران افغان از ایران شروع شد. بالاخره، تهران همچنان بعنوان تغذیه کننده اصلی هرات- یکی از استانهای نسبتا بزرگ افغانستان واقع در غرب کشور در مرز ایران باقی می ماند. اکثریت جمعیت هرات شیعه هستند و در سالهای جنگهای داخلی قبلی با واحدهای مسلح جنبش «طالبان» بشدت مقابله کردند. اکنون در نتیجه سرمایه گذاریهای ایران در اقتصاد هرات، حجم مبادلات بازرگانی مرزی دو طرفه تقریبا تا ۲ میلیارد دلار افزایش یافته است (اطلاعات مربوط به سال ۲۰۱۲. )
ایران بموازات گسترش بازرگانی، کارهای بازسازی، تاسیس مراکز تحصیلی و سرمایه گذاری در زیرساختها، توجه خاصی بر همکاری با مقامات استانهای همسایه در کشور افغانستان در عرصه مبارزه با قاچاق مواد مخدر مبذول میدارد. در این مورد هم ایران ایرادات جدی به امریکا دارد.
در طول ۱۲ سال حضور نیروهای ایساف (نیروهای بین المللی کمک به تامین امنیت) در افغانستان، این کشور بیش از هر کشور دیگر جهان هرویین تولید و صادر کرده است (عجب نیروهایی! عجب کمک به امنیتی! با احتساب کشتار صدها هزار نفری مردم افغانستان و ایجاد ویرانیهای عظیم مفهوم کمک به امنیت ایتلاف غربی باز هم روشنتر می شود. مترجم). امریکاییها درست در زمانی به خاک افغانستان پا گذاشتند، که در سال ۲۰۰۱ کمترین میزان مواد افیونی (مجموعا ۱۸۵ تن) از سال ۱۹۹۲ به این سو در کشور تولید می شد. تولید مواد مخدر در افغانستان در سالهای اشغال خارجی تقریبا ۴۰ برابر افزایش یافت. ایتلاف غربی افغانستان را به یگانه رهبر قاچاقچیان مواد مخدر در جهان تبدیل کرد. امروز ۸۰ درصد محصول خشخاش جهان در افغانستان بعمل می آید. ایران در دالان ترانزیت مواد افیونی تولید شده در افغانستان و مصرف کنندگان اروپایی آن واقع است. دولت ایران سالانه بیش از ۸۰۰ میلیون دلار برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر هزینه می کند. این در حالیست، که سازمانهای بین المللی مبلغ ناقابلی، سالانه مجموعا ۱۵ میلیون دلار برای مبارزه با مواد مخدر به ایران پرداخت می کند.
اثربخشی مبارزه ایران با قاچاق مواد مخدر بسیار بالاست. برای مقایسه: اگر نیروهای انتظامی- امنیتی روسیه فقط نزدیک به ۴ درصد هرویین و دیگر مواد افیونی وارده به کشور را از دور خارج میکنند، این میزان در ایران به ۳۳ درصد بالغ می شود. ایران بلحاظ کشف و ضبط مواد مخدر پیشتاز همه کشورهای جهان است و مهمترین همکار سازمان ملل متحد در مبارزه با توزیع آنها بحساب می آید (یکی از علل اصلی خصومت امریکا و غرب با ایران درست همین واقعیت است. مترجم). (۱) در سالهای اخیر بیش از ۷۰۰ کیلومتر خندق در مرز میان ایران و افغانستان حفر شده، احداث استحکامات مرزی، از جمله آنها، موانع مجهز به سیم خاردار و دیوارهای بتونی گسترش یافته است. حاکمیت ایران هزاران مامور امنیتی و سایر نیروهای انتظامی را در شرق کشور مستقر ساخته است. سهم ایران از کشف و ضبط تریاک و مورفین در همه جهان، به ترتیب ۸۰ و ۴۰ درصد است. در مدت پنج سال اخیر ماموران انتظامی- امنیتی ایران سالانه بطور متوسط ۶۰۰ تن مواد مخدر از قاچاقچیان مصادره کرده اند. بعلت امتناع امریکایی ها از مبارزه با قاچاقچیان افغانستان، مواد مخدر برای خود ایران به یک فاجعه ملی تبدیل شده است. شمار معتادان به مواد مخدر در کشور، قریب ۲ میلیون نفر تخمین زده می شود.
چاک هیل، وزیر دفاع امریکا در سفر اخیر خود به کابل اظهار اطمینان کرد، که دولت افغانستان قرارداد دوجانبه را قبل از آغاز سال ۲۰۱۴ امضا میکند. ایرانیها هم در سفر آینده رییس جمهور افغانستان به تهران، سعی خواهند کرد حامد کرزی را به خودداری از گذاشتن امضای خود پای بسته توافقی افغانستان و امریکا متقاعد سازند. تهران از سالها پیش تمایل زیادی به حضور امریکا در افغانستان ندارد.
مترجم: ا. م. شیری
زیرنویس از مترجم:
۱ ــ در باره دلیل امتناع امریکا از مبارزه با مواد مخدر در این نشانی ها بیشتر بخوانید (مقاله های «ذخیره کوکایین امریکا» و «مافیای جهانی مواد مخدر و بانکها- دو بخش »
سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ـ ۱۸۱۲
نماد جاویدان و پیروزمندانه آزادی و برابری انسانی
با درود بر روان پاک اَبَر مرد سترگ ِ مبارزه؛ مندیلای همه !
نوشته:سلیمان کبیر نوری
درینجا میخوانید:
- ماندیلا برنده ی جایزه ی صلح نوبل، اما در لیست سیاه تروریستی ایالات متحده امریکا!
- شجاعت به معنای نداشتن ترس نیست، بلکه به این معنی است که در کنار زدن ترس، الهامبخش دیگران باشید
- از جلو رهبری کن ولی پایگاهت را پشت سرت نگذار
- از عقب هدایت کن و بگذار دیگران فکر کنند در جلو هستند
- دشمنتان را بشناسید و پی ببرید چه ورزشی دوست دارد
- دوستانت را نزدیک نگاه دار و دشمنانت را حتی نزدیکتر
- ظاهر مهم است – یادتان باشد لبخند بزنید
در تار و پود آدمیزاد بصورت طبیعی، غریزه ها و محرکه های احساسات و عواطف و محبت، سرِشته است. آدمیزاد؛ اگر بتواند سلیم و مطلوب رشد کند و به مرحلهِ «انسان کامل» تقرب یابد با گرمای عواطف انسانی، تمامیی همنوع خویشرا بهره می بخشد و با تأمین روابط صمیمانه و انسانی کانون های بشری را گرم نگهداشته، لطف وصفا و مهر وصمیمیت، بر همنوع روا میدارد.
اما در سیاست امروزه ی جهان ما که لیبرالیزم یا آزادی خواهی گویا بر تعامل و رویکرد آزادی و حقوق افراد و برابری آنها تاکید انحصاری میکند، چنان آدمیزاد هایی که نیلسون ماندیلا به اعتراف بسا دانشمندان و انسان شناسان یکی از الگو های آنها بود؛ نه اینکه از حقوق و آزادی ادعایی بهره نبردند و نمی برند، بل برعکس جایگاه آنان سلول زندان یا سرنوشت های بدتر بوده است و میباشد.
درست بخاطرندارم، کدام روز بود؟ کدام تاریخ بود؟ اما تصور میکنم که سال ۲۰۰۸ میلادی بود. در دفتر مصروف کار بودم. جنرال سکرتر، یا شیفم، یا به عباره ی ساده، آمر عمومی ما آ مده و برایم گفت: اخبار را شنیدی؟
گفتم: من اخبار را هر لحظه میشنوم و در انترنت نیز تازه ترین ها را هر لحظه تعقییب میکنم. هدف شما کدام اخبار است؟
گف: در رادیو خبر بسیارعجیب و جالب بود. نام نلسن مندیلا؛ فقط امروز، امروز! از لیست سیاه (تروریست) بیرون کشیده شد.
واویلا! مندیلای ی مبارز و ناجی ستمکشان از زیر یوغ اپارتاید، این عقاب بلند پرواز شرق برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۹۳، و سمبول آزادی در جهان؛ تا هنوز هم نامش در لیست تروریستی ایالات متحده ی امریکا بوده است؟ آه ... با خود گفتم : یعنی که او با حصول جایزه ی نوبل، برای ورود به امریکا نیازمند گرفتن اجازه ی ویژه ایست؟. به به.چه دیموکراسی ای، چه آزادی ای.
به شوخی پرسیدم، چه کسی این ابر مرد را به نام تروریست در لیست سیاه گنجانیده بود؟ با شور دادن سر، گفت: بلی ... بسیار عجیب است.
بیایید ببینم که این ابر مرد مبارز، چگونه تن و روح و روان و خلق و خوی داشت که همچو کوهپایه ی استوار بر ضد تبعیض نژادی و اپارتاید، قهرمانانه و نستوه رزمید و تا پای جان و قبولی 27 سال زندان ایستادگی کرد و بالاخره ظفرمندانه، به تعمیل اهداف انسانی اش نه تنها در سرزمین افریقای جنوبی، بل به مقیاس تاریخ و جهان پیروز گردید و آخر الامر هم؛ خودش به پرچم و تندیس پیروزی ی جاویدانی برابری انسانها بر فراز کره ی خاکی مبدل گشت؟
نلسون ماندلا رهبر کنگره ملی آفریقا پس از تحمل بيست وهفت سال زندان بخاطر مبارزه با رژیم آپارتاید در سال ۱۹۹۰ از زندان آزاد شد. او در سال ۱۹۹۴ به عنوان اولین رییس جمهور رنگین پوست این کشور انتخاب شد. هوارد برمن، رییس بخش روابط خارجی کنگره آمریکا با تحقیر آمیز خواندن این شرایط تصریح کرد کنگره ملی آفریقا الگویی بزرگ برای گروه هایی است که برای آزادی تلاش میکنند. او افزود: «کنگره ملی آفریقا تلاشی مسلحانه را به صلح تبدیل کرد و ما باید برای این تغییر رویه، این گروه را تحسین کنیم».
نلسون روليهلا هلا ماندلا در ۱۸ جنوري ۱۹۱۸ در قريه كوچك قونو در منطقه امتاتاى آفريقاى جنوبى به دنيا آمد. وى اولين عضو خانواده اش بود كه در سن هفت سالگى به مکتب رفت. به دليل دشوارى تلفظ نام بومى ماندلا، معلم وى كه يك متديست بود نام يك دريادار انگليسى بنام «هوراتيو نلسون» را براى وى برگزيد.
وقتى روليهلاهلا ۹ ساله بود پدرش بر اثر بيمارى سل درگذشت.
از آنجا كه پدر وى عضو هيات مشاورين سلطنتى بود و تقدير چنين بود كه وى سمت پدرش را به ارث ببرد، ماندلا در سال ۱۹۳۷ عازم هليدتاون و كالج متديست ها در فورت بيوفورت شد . ماندلا پس از ورود به دانشگاه با اليور تامبو آشنا شد. ماندلا و تامبو پس از اين آشنايى به دو دوست و دو همكار هميشگى تبديل شدند. ماندلا پس از سال اول حضور در پوهنتون وارد يك شوراى نمايندگى محصلين مخالف سياست هاى پوهنتون شد و به همين دليل از وى خواسته شد تا فورت بيوفورت را ترك كند. اندكى پس از ترك كالج ماندلا عازم ژوهانسبورگ شد. وى پس از ورود به اين شهر ابتدا به عنوان يك محافظ معدن و سپس به عنوان يك كارمند در يك شركت حقوقى مشغول به كار شد. درحالى كه ماندلا در اين شركت كار مى كرد اسناد ليسانس خود را به طريق مكاتبه اى از پوهنتون آفريقاى جنوبى گرفت و سپس مطالعات حقوقى خود را در پوهنتون ويت واترس راند آغاز كرد. در اين زمان ماندلا در شهر اسكندر (شمال ژوهانسبورگ) زندگى مى كرد.پس از پيروزى حزب ملى تحت سلطه آفريكانس زبان ها (شاخه اى از زبان هلندى رايج در آفريقاى جنوبى) در انتخابات سال ۱۹۴۸ كه سياست تبعيض نژادى داشتند، ماندلا در مبارزات مخالفت جويانه كنگره ملى آفريقا (ANC) در سال ۱۹۵۲ و كنگره خلق در سال ۱۹۵۵ نقش برجسته اى داشت.
تصويب منشور آزادى در كنگره خلق باعث تهيه برنامه اساسى ضد آپارتايد شد.در اين دوره زمانى ماندلاو همكار وى اليور تامبو اداره شركت حقوقى « ماندلا و تامبو» را برعهده داشتند كه به بسيارى از سياهپوستان كه نماينده قانونى نداشتند مشاوره حقوقى مى دادند. رويكرد ماندلا تحت تاثير ماهاتماگاندى ( كه الهام بخش وى بود) و نسل هاى موفق فعالان ضد آپارتايد در آفريقاى جنوبى قرار داشت.ماندلا كه در ابتدا به مبارزات دسته جمعى غير خشونت آميز متعهد بود،در پنجم دسامبر ۱۹۵۶به همراه ۱۵۰ تن ديگر دستگير و به خيانت به كشور متهم شد. محاكمه ماراتن گونه وى و همراهانش از سال ۱۹۵۶ تا سال ۱۹۶۱ ادامه پيدا كرد و در نهايت تمام آن ها تبرئه شدند. كنگره ملى آفريقا (ANC) در فاصله سال هاى ۵۹-۱۹۵۲ به دليل ظهور يك گروه تازه از فعالان سياهپوست ( آفريكانيست ها) كه خواستار اقدامات قاطعانه تر عليه حزب ملى حاكم بودند، دچار تفرقه و اختلاف شد.
آلبرتو لوتولى، اليور تامبو و والتر سيسولو رهبران ANC نه تنها احساس مى كردند كه روند حركتى اين وقايع بيش از حد سريع است بلكه رهبرى آن ها به چالش كشيده شده است. اين مسأله باعث شد كه آن ها موضع خود را از طريق اتحاد با احزاب كوچك سفيدپوستان، دو رگه ها و سرخپوستان، تقويت كنند تا نشان دهند كه جذابيت و گيرايى آن ها بيشتر است.
در سال ۱۹۵۹ زمانيكه آفريكانيست ها ( تحت حمايت مالى غنا و حمايت سياسى حزب ملى باسوتو مستقر در ترانس وال) خود را از ANC كنار كشيدند تا كنگره سراسرى آفريكانيست ها (PAC) راتحت رهبرى رابرت سوبوك وه و پوتلاكو لبالو تشكيل دهند، ANC بيشترين حمايت شبه نظامى خود را از دست داد.درسال ۱۹۶۱ ماندلا رهبرى جناح مسلح ANC موسوم به «نيزه ملت» يا MK را كه به طور مشترك بنيان نهاده بود، برعهده گرفت. وى به طور مشترك يك مبارزه خرابكارانه راعليه اهداف اردو و دولت به راه انداخت و به منظور پايان دادن به آپارتايد طرح هايى را براى يك جنگ چريكى احتمالى ( در صورت شكست خوردن خرابكارى ها) ارايه داد.
مطمئناً همين شاخه مسلح ANC بود كه چند دهه بعد به ويژه در دهه ۱۹۸۰ يك جنگ چريكى را عليه رژيم آفريقاى جنوبى به راه انداخت. ماندلا همچنين درخارج از كشور براى MK پول جمع آورى مى كرد و آموزش هاى شبه نظامى گرى برگزار مى كرد و با دولت هاى متعدد آفريقايى ديدار مى كرد. ماندلا در نهايت به حبس ابد محكوم شد و روانه زندانى در جزيره روبن شد.
در اين جزيره وى و ديگر زندانيان مجبور به كار طاقت فرسا در يك معدن سنگ آهك بودند. زندانيان براساس نژادشان از هم جدا مى شدند و در اين بين سياهان پست ترين شرايط را داشتند. ماندلا در زندگى نامه خود تشريح مى كند كه چه طور به عنوان پايين ترين طبقه زندان، هر شش ماه مجاز به داشتن تنها يك ملاقات و يك نامه بوده است.ماندلا در طول دوران حبس ۲۷ ساله خود، تنها سه بار همسرش را ملاقات كرد.در سال ۱۹۸۵ پى. وى بوتا، رييس جمهور وقت آفريقاى جنوبى به ماندلا پيشنهاد كرد كه در صورتى كه وى از مبارزه مسلحانه صرف نظر كند، وى را آزاد مى كند.
اما وزراى آفريقاى جنوبى سعى كردند كه رييس جمهور را از اين تصميم منصرف كنند و به وى گفتند كه ماندلا هرگز مبارزه مسلحانه سازمان خود را فداى آزادى شخصى اش نخواهد كرد. اين در حاليست كه ماندلا با صدور بيانيه اى از طريق دخترش، پيشنهاد آزادى مشروط را رد كرد و اظهار داشت: اين چگونه آزادى است كه اين سازمان مردمى هنوز از فعاليت منع است. تنها مردان آزاد مى توانند مذاكره كنند. يك زندانى نمى تواند وارد مذاكره شود. در دوران حبس ماندلا، فشار داخلى و بين المللى روى دولت آفريقاى جنوبى، با شعار معروف و جنجالى « نلسون ماندلا را آزاد كنيد»، براى آزادى وى افزايش يافت . در سال ۱۹۸۹ بوتا دچار سكته مغزى شد و فردريك ويليام دكلرك، به عنوان رييس جمهور جانشين وى شد. ويليام دكلرك، رييس جمهور وقت آفريقاى جنوبى در دوم فبروري ۱۹۹۰ ممنوعيت فعاليت ANC و ديگر سازمان هاى مخالف آپارتايد را لغو و اعلام كرد كه ماندلا به زودى از زندان آزاد خواهدشد.
بدين ترتيب نلسون ماندلا پس از ۲۷ سال حبس در ۱۱ فبروري ۱۹۹۰ از زندان آزاد شد. ماندلا در روز آزادى خود طى سخنانى براى ملت آفريقاى جنوبى متعهد شد كه به صلح و آشتى با اقليت سفيد پوست كشور پايبند است. وى در عين حال تصريح كرد كه مبارزه مسلحانه كنگره ملى آفريقا تمام نشده است. ماندلا در سخنانش گفت: «متوسل شدن ما به مبارزه مسلحانه در دهه ۱۹۶۰ كه باتشكيل جناح نظامى ANC شكل گرفت، يك اقدام صرفا دفاعى در برابر خشونت آپارتايد بود. عوامل الزام آور مبارزه مسلحانه امروز هم وجود دارند. ما گزينه اى نداريم جز اينكه ادامه دهيم. ما ابراز اميدوارى مى كنيم كه شرايط منجر به حل و فصل مسالمت آميز مسايل هر چه زودتر ايجاد شود تا احتمالا ديگر نيازى به مبارزه مسلحانه نباشد.» نلسون ماندلا در سال ۱۹۹۴ براى اولين بار به طور كاملا دموكراتيك به عنوان رييس جمهور آفريقاى جنوبى انتخاب شد و تا سال ۱۹۹۹ اين سمت را برعهده داشت.
ماندلا يك عمر براي رسيدن به آزادي، برابري و برادري انسان ها كوشيد: نلسون ماندلا. مبارز آزاديخواه براي نيل به آرمان هايش بيست وهفت سال حبس و بند و محروميت و سختي را بردبارانه- و اميدوارانه- تحمل كرد; زندگي در سلول هايي كه «هميشه نم داشت; وقتي اين موضوع را با افسر فرمانده در ميان گذاشتم، او به من گفت كه بدن ما آن رطوبت را جذب خواهد كرد. به هر نفر، سه پتو داده شد و چنان نخ نما و پوسيده بودند كه واقعا آن سوي آن ها نيز قابل رويت بود... سلول ها چنان سرد و پتوها چنان نازك بودند كه ما هميشه با لباس مي خوابيديم...» حقوقدان و وكيل ديروز، زنداني آپارتايد شده بود و كارگر معدن. ماندلاانواع و اقسام محدوديت ها و توهين ها و تحقيرها را با «ايمان» تحمل كرد و از جمله سلول انفرادي را: «از نظر من، زندان انفرادي دشوارترين جنبه زندگي در زندان بود، هيچ شروع و هيچ پاياني ندارد; فقط ذهن و فكر خود شخص در آن جا وجود دارد كه به تدريج مي تواند او را به بازي بگيرد... شخص به تدريج همه چيز را زير سوال مي برد; آيا تصميم درستي گرفتم؟ آيا فداكاري من ارزش آن را داشت؟...» او، اما تحمل كرد; كوشيد روحيه خود را حفظ كند: «اعتقادات محكم رمز بقا در برابر محروميت هاست.»
پس از پيروزي ماندلاو تصاحب قدرت و فراهم شدن امكان تغييرات و اصلاحات ساختاري، رفتار توام با تساهل و مداراي او با دشمنان ديروز و مخالفان امروز بود; ماندلابا بزرگ منشي و آزادگي، رييس جمهوري پيشين را به عنوان معاون خود برگزيد، دادستان سابق را بركنار نكرد و... كوشيد تا با فراهم آوردن حداكثر همدلي و مشاركت، «راه دشوار آزادي» را- آن چنان كه خود توصيف مي كند- همچنان طي و در ابعاد جديدتري تعريف كند. در تاريخ سياسي معاصر جهان، شخصيت هايي چون ماندلا، از انگشتان دو دست تجاوز نمي كنند; نمونه هايي چون او-يا گاندي- اندك شمارند; و از همين روست كه او به عنوان يكي از چهار نفري كه در تاريخ معاصر، در شكل گيري قرن بيستم و اوايل قرن بيست و يكم، نقش منحصر به فرد ايفا كرده است، شناخته و تعريف مي شود. ماندلا، با تمام ويژگي هاي يك انسان، صفاتي «مافوق» را به نمايش گذاشته است، او با همه خصوصيات يك انسان، همچون اسطوره اي در ميان ما، خودنمايي مي كند و راه نشان مي دهد.
با آن که ماندلا از صحنه عمومی کنار کشیده است، ولی این مرد نود ساله هنوز جسورانه و آزادانه حرف می زند، همان طور که اخیراً آشکارا رابرت موگابه را زیر سوال برد. هفتهنامه آمریکایی تایم، به مناسبت نودمین سال تولد نلسون ماندلا، در يکي ازشماره هاي اخيرخود به بررسی ابعاد مختلف زندگی او پرداخت. «ریچارد استنگل» نویسنده آمریکایی که شانزدهمین مدير اجرایی مجله تایم است، در مقاله مفصلی، که با عنوان «ماندلا؛ هشت درس او برای رهبر بودن» به نشر رساند، اين نشريه تلاش کردهاست تا بر اساس شیوه زندگی ماندلا به این سؤال اساسی پاسخ دهد که «چهطور میتوانیم دنیا را جای بهتری برای زندگی بکنیم»؟
استنگل در نیو یارک متولد شده و تحصیلات عالی را در دانشگاه پرینستون در سال ۱۹۷۷ به پایان رساند وبعد از دوران دانشگاه، پژوهشگر پوهنتون آکسفورد شد. استنگل در نشریه تایم، تبدیل به نویسندهای بزرگ شد. در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۹۶ پوشش خبری رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری به عهده او بود. او همچنین در نشریات «نیویورکر»، «نیو ریپابلیک»، «آسپای» و «نیویارک تایمز» هم فعالیت داشته است.
استنگل کتابهای بسیاری به رشته تحریر درآورده است. از جمله نوشته های او میتوان به «خورشید جنوري: یک روز»، «سه زندگی»، «یک شهر کوچک در آفریقای جنوبی» و «شما زیادی مهربانید: تاریخچه چاپلوسی» اشاره کرد. او در دهه نود نزدیک به دو سال با ماندلا بر سر نوشتن یک کتاب کار کرد. این کتاب «پیادهروی طولانی تا آزادی» نام دارد که در واقع زندگینامه پرفروش رهبر آفریقای جنوبی است.
او همچنین دستیار تهیهکننده فیلم مستند ماندلا بود که در سال ۱۹۹۶ ساخته شد. استنگل بعدتر به رسانههای چاپی برگشت و چند مسئولیت در نشریه تایم به عهده گرفت، از جمله مدير سرویس داخلی و فرهنگی و مدير اجرایی سایت Time.com.. در سال ۲۰۰۶، او به عنوان مدير اجرایی به نشریه تایم برگشت. استنگل با «ماری فاف» ازدواج کرده که اصالت آفریقای جنوبی دارد. این زوج دو پسر دارند.
«نلسون ماندلا» همیشه بیشترین راحتی را در برخورد با کودکان داشته است. شاید بتوان گفت که بزرگترین محرومیت او در طول بيست وهفت سالی که در زندان به سر برد، این بوده که در آن هنگام نه صدای گریه نوزادی را شنیده و نه دست طفل خوردسالی را گرفته بود. ماه گذشته با ماندلا در ژوهانسبورگ دیدار کردم؛ او نحیفتر و تکیدهتر از ماندلایی بود که میشناختم. اولین کاری که کرد این بود که دستهایش را به روی دو پسر من گشود. چند ثانیه بعد آنها در آغوش پیرمرد مهربانی بودند که ازشان میپرسید چه ورزشی را دوست دارند بازی کنند و صبحانه چه خوردهاند. وقتی ما با هم حرف میزدیم او پسر من «گابریل» را بغل کرده بود. اسم میانی این پسر من «رولیلالا» است، و اسم کوچک واقعی ماندلا هم همین است. او برای گابریل ماجرای این اسم را تعریف کرد و گفت که در زبان «خوسا» آن را «پایین آوردن شاخهای از درخت» ترجمه میکنند در حالی که معنای واقعی آن «دردسرساز» است.
«نلسون ماندلا» که تولد نود سالگیاش را جشن گرفت، بسیار بیشتر از طول عمر خود دردسر درست کرده است. او کشوری را از تبعیض خشن رهاند و کمک کرد که سیاه و سفید، سرکوبشده و سرکوبگر با هم متحد شوند، آن هم به روشی که کسی تا حالا نتوانسته بود آن را انجام دهد. در دهه نود نزدیک به دو سال با ماندلا بر سر کتاب زندگینامهاش کار کردم. این کتاب «پیادهروی طولانی تا آزادی» نام دارد. وقتی دوران حضور در معیت او تمام شد حس غبن وحشتناکی به من دست داد؛ انگار که خورشید دارد در زندگی من غروب میکند. ما در طول سالهای گذشته گاه و بیگاه هم را دیدهایم ولی میخواستم باز هم او را، شاید برای آخرین بار ببینم و پسرانم را هم یک بار دیگر نزد او ببرم.
همچنین میخواستم با او بر سر سبک رهبریاش صحبت کنم. از نظر من او نزدیکترین فرد حال حاضر دنیا به مقام قدیس هاست ولی او ترجیح میدهد خود را خیلی پیش پا افتادهتر و به عنوان یک سیاستمدار نشان دهد. او آپارتاید را برانداخت و آفریقای جنوبی عاری از مسائل نژادی ساخت. برای این کار، لازم بود دقیقاً بداند که کی و چطور بین شخصیتهای «رزمجو»، «فدایی»، «دیپلمات» و «سیاستمدار» نقش عوض کند. او که از مفاهیم خشک نظری فلسفی خوشش نمیآید اغلب به من میگفت: «مسئله بر سر اصول نیست، بر سر تاکتیک است.» او تاکتیسینی چیرهدست است.
ماندلا دیگر حال و حوصله پرسش و پاسخ و حتی طرفداری را ندارد. او میترسد که نتواند چیزی باشد که مردم در دیدار با او انتظارش را دارند و البته به قدری هم غرور دارد که حواسش باشد مردم او را تمامشده نخوانند. داریم به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک میشویم و ماندلا درسهای بسیاری برای هر دو نامزد اصلی این رقابت دارد. همیشه در ذهن نوشتن چیزی را میپروراندم که قرار است آنها را به عنوان «قانون مادیبا» بخوانید.(مادیبا نام قبیلهای ماندلا است و نزدیکانش به این نام صدایش میکنند).
هر تکه این قواعد را از بحثهای قدیم و جدیدی که با ماندلا داشتم، و از مشاهده رفتار او از نزدیک و دور درآوردهام. اکثر آنها عملی است و بسیاری ازانان مستقیماً از تجربه شخصی او نشأت میگیرد. همه آنها را جمعبندی کردهام تا به بهترین شکل دردسر بگذارم.
شجاعت به معنای نداشتن ترس نیست، بلکه به این معنی است که در کنار زدن ترس، الهامبخش دیگران باشید
در سال ۱۹۹۴ و در جریان تبلیغات برای انتخابات ریاست جمهوری، ماندلا با هواپیمایی بسیار کوچک به سرزمینهای پر از کشت و کشتار «ناتال» رفت تا برای هواداران خود از قبیله «زولو» حرف بزند. از من خواست که او را در فرودگاه ببینم و من هم موافقت کردم. قرار بود بعد از سخنرانی او کارمان را ادامه بدهیم. وقتی ۲۰ دقیقه به فرود هواپیما مانده بود، یکی از موتورهایش خراب شد. بعضی از افراد داخل هواپیما وحشت کردند. کاری که به آنها آرامش داد این بود که به ماندلا نگاه کنند؛ او چنان آرام داشت روزنامه میخواند که انگار صبح است و طبق معمول سوار قطار شده تا به دفتر کارش برود. فرودگاه آماده فرود اضطراری شد و خلبان هواپیما را صحیح و سالم نشاند. وقتی ماندلا و من در پشت ماشین ضد گلوله «ب ام و» او نشستیم تا به پیش هواداران برویم، برگشت و به من گفت: «آقا، آن بالا از ترس داشتم میمردم!»
ماندلا اغلب در طول فعالیتهای زیرزمینیاش، دادگاه ریوونیا که منجر به زندانی شدن او شد و دورانش در حبس در جزایر روبن ترس داشت. او بعدها به من گفت: «البته که هراسان بودم!» او اشاره میکرد که نامعقول بود اگر ترس نداشت. ماندلا یک بار گفت: «نمیتوانم تظاهر کنم که شجاع هستم و میتوانم تمام دنیا را شکست دهم»، اما به عنوان یک رهبر سیاسی، نمیتوانید بگذارید بقیه بفهمند: «باید وجههتان را جور دیگری نشان دهید». این دقیقاً همان کارهایی بود که او یاد گرفت انجام دهد، یعنی وانمود کند و با بیباک نشان دادن خود، به دیگران الهام بخشد. این پانتومیمی بود که ماندلا در جزایر روبن آن را تکمیل کرد، جایی که بهانه برای ترسیدن بسیار بود. زندانیانی که همراه ماندلا بودند میگویند که تماشای ماندلا که در محوطه زندان، با قامتی افراشته و مغرور قدم میزد برای چند روزشان کافی بود. او میدانست که مدلی برای دیگران است و همین به او قدرت پیروزی بر ترسش را میداد.
از جلو رهبری کن ولی پایگاهت را پشت سرت نگذار
ماندلا زیرک هم هست. او در سال ۱۹۸۵ پروستاتش را عمل کرد. وقتی به زندان برگشت، برای اولین بار در طول بيست ويک سال از همسلولیها و دوستانش جدایش کردند. آنها دست به اعتراض زدند ولی آن طور که «احمد کثردا» دوست قدیمیاش به یاد میآورد، او به آنها گفت: «دوستان یک دقیقه صبر کنید. شاید بتوان آن را به نتیجه خوبی رساند.» نتیجه خوب این شد که ماندلا به تنهایی مذاکره با رژیم آپارتاید را شروع کرد.
این کار کاملاً بر خلاف میل «کنگره ملی آفریقا»، ANC بود. او سالها گفته بود که «زندانیان نمیتوانند مذاکره کنند» و بعد از انجام عملیاتی مسلحانه که قرار بود دولت آپارتاید را به زانو دربیاورد، این بار به این نتیجه رسید که زمان حرف زدن با سرکوبگران فرا رسیده است. وقتی مذاکره با دولت را در سال ۱۹۸۵ آغاز کرد خیلیها میگفتند که ماندلا دیگر تمام شد. «سیریل رامافوسا»، رهبر قدرتمند و آتشینمزاج وقت اتحادیه ملی معدنچیان میگوید: «فکر کردیم او دارد خیانت میکند. میخواستم ببینمش و بگویم چه کار داری میکنی؟ اما این ابتکاری باورنکردنی بود. او ریسک بسیار بزرگی را به جان خرید.»
ماندلا سلسله عملیاتی انجام داد تا به ANC بقبولاند که کار درست را انجام داده است. خوشنامی او در خطر سقوط قرار داشت. کثردا به یاد میآورد که او پیش تک تک دوستانش در زندان رفت و توضیح داد که چه دارد میکند. آرام و سنجیده، آنها را با خود همراه کرد. رامافوسا که دبیر کل ANC بود و حالا تاجر برجستهای شده، میگوید: «پایگاه طرفدارانتان را با خودتان همراه میبرید. وقتی به اراضی گرفته شده میرسید اجازه میدهید که بقیه هم به شما برسند. او از آن دسته سران آدامسی نبود که الان بجوندش و بعد بیرونش بیندازند.» برای ماندلا، سرپیچی از مذاکرات اصل نبود و تاکتیک بود. او همیشه در طول زندگیاش چنین فاصلهای را بین این دو داشته است. البته او اصول خود را داشت و یک اصل تغییرناپذیر او، این بود که آپارتاید برچیده شود و هر فرد حق رأی داشته باشد. او هرگز از این اصل پا پس نکشید، ولی تقریباً هر چیزی که او به این هدف نزدیک میکرد از دید او تاکتیک بود. او عملگراترین ایدهآلیستهاست.
رامافوسا میگوید: «او مردی تاریخی است. خیلی جلوتر از ما فکر میکرد. همیشه آیندگان را در ذهن داشت و از خود میپرسید نسلهای بعد چطور به کارهای ما خواهند نگریست؟» زندان به او این توانایی را بخشید که بتواند بلندمدت فکر کند. او مجبور بود این طور باشد و چاره دیگری نداشت. مقیاس فکر او روز و هفته نبود؛ دهه بود. میدانست که تاریخ با اوست و نتیجه کارهایش اجتناب ناپذیر است. فقط مساله بر سر این بود که این دستاورد چقدر زود به دست میآید و چگونه. او بعضی وقتها میگفت: «اوضاع در زمان طولانی بهتر میشود.» او همیشه به فکر بلندمدت بود.
از عقب هدایت کن و بگذار دیگران فکر کنند در جلو هستند
ماندلا عاشق آن است که خاطرات دوران کودکیاش را به یاد بیاورد و از بعدازظهرهای ملالتباری حرف بزند که به جمعآوری احشام میگذراند. او میگفت: «میدانی، فقط میشود از عقب آنها را هدایت کرد.» سپس ابروهایش را بالا میانداخت تا مطمئن شود من قیاس او را گرفتهام. ماندلا در کودکی به شدت تحت تأثیر «جونگینتابا» قرار داشت. او رییس قبیلهای بود که ماندلا را بزرگ کرده بود. وقتی جونگیباتا قرار ملاقات داشت، مردان دورش حلقه میزدند، و وقتی همه آنها حرفهایشان را تمام میکردند این رییس شروع به حرف زدن میکرد. کار رییس این نبود که به مردم بگوید چه کار کنند. او تنها جمعبندی را انجام میداد. ماندلا همیشه میگفت: «هرگز خیلی زود وارد بحث نشو.»
در مدت زمانی که با ماندلا کار میکردم، او اغلب گروه مشاوران خود را به خانهاش در هاتون، حومه زیبای شهر ژوهانسبورگ دعوت میکرد. او شش، هفت نفر را فرامیخواند، مثل رامافوسا، تابو امبکی (که حالا رییس جمهور آفریقای جنوبی شده) و سایرین که دور میز شام او مینشستند و یا حتی در حیاط خلوت حلقه میزدند. بعضی از همقطارانش بر سرش داد میزدند و از او میخواستند سریعتر حرکت کند و رادیکالتر باشد. ماندلا هم فقط گوش میداد. سرانجام، وقتی او حرف میزد به آرامی و منظم نظرات هر کسی را جمعبندی میکرد و بعد نظرات خودش را ابراز میداشت. او زیرکانه تصمیم را در جهتی پیش میبرد که میخواست، ولی آن را تحمیل نمیکرد. یکی از رموز رهبری این است که اجازه بدهید خودتان هم هدایت شوید. او میگفت: «این منطقی است که مردم را ترغیب کنید کارهایی انجام دهند و کاری کنید فکر کنند این ایده خودشان بوده است».
دشمنتان را بشناسید و پی ببرید چه ورزشی دوست دارد
در اوایل دهه شصت میلادی، ماندلا شروع به یادگیری زبان آفریکانس کرد. این زبان آفریکانرها، دسته سفیدپوستان اهالی آفریقای جنوبی بود که آپارتاید را به وجود آورده بودند. آفریکانرها چند قرن است که در آفریقای جنوبی ساکن هستند. رفقای او در ANC از این بابت او را دست میانداختند ولی او میخواست دنیا را از دریچه چشمان آفریکانرها ببیند. او میدانست که روزی با آنها مبارزه یا مذاکره خواهد کرد، و در هر حالت سرنوشت او با آنها گره خورده است. این کار او از دو جهت استراتژیک بود: اول این که با حرف زدن به زبان رقیبان، او قدرتها و ضعفهایشان را در مییافت و تاکتیکهایش را فرموله میکرد. از طرف دیگر خود را مورد توجه آفریکانرها قرار میداد. هر کسی، از زندانیان معمولی گرفته تا «پ. و. بوتا» از علاقه ماندلا به صحبت به زبان آفریکانر و دانش او از تاریخ آنان تحت تأثیر قرار گرفته بود. او حتی دانش خود از ورزش راگبی را افزایش داد تا بتواند درباره تیمها و بازیکنان ورزش محبوب آفریکانرها نظر بدهد.
ماندلا فهمیده بود که سیاهان و آفریکانرها یک چیز بسیار ریشهای مشترک دارند: آفریکانرها همان قدر عمیقاً خودشان را آفریقایی میدانستند که سیاهها. او میدانست که آفریکانرها خودشان هم قربانی تبعیض بودهاند. دولت انگلیس و مهاجران تازهوارد انگلیسی همیشه با تحقیر به آنها نگاه میکردند. آفریکانرها همان قدر عقده حقارت داشتند که سیاهان. ماندلا وکیل بود و در زندان، به زندانبانها در مشکلات حقوقیشان کمک میکرد. آنها خیلی کمتر از او سواد داشتند و برایشان فوقالعاده بود که یک مرد سیاه میتواند به آنها کمک کند و این کار را انجام هم میدهد. «آلیستر اسپارکس» تاریخنویس بزرگ آفریقای جنوبی درباره این زندانبانها میگوید: «آنها ظالمترین و حیوانصفتترین شخصیتهای رژیم آپارتاید بودند. ماندلا درک کرد که حتی با بدترین و نادانترینها هم میشود مذاکره کرد.»
دوستانت را نزدیک نگاه دار و دشمنانت را حتی نزدیکتر
بسیاری از دوستانی که ماندلا به خانهاش در شهر قونو دعوت میکرد، آن طور که یک بار محرمانه به من گفت، کسانی بودند که به آنها اعتماد کامل نداشت. آنها را به شام فرامیخواند، زنگ میزد و با آنها مشورت میکرد. از آنها تعریف میکرد و بهشان هدیه میداد. ماندلا جذابیتی غیرقابل دفاع داشت. او از این افسون استفاده میبرد تا روی رقیبانش حتی تأثیر بیشتری بگذارد تا روی دوستانش.
ماندلا در جزایر روبن افرادی را در حلقه کارشناسان نزدیک به خود میآورد که نه دوستشان داشت و نه به آنها اعتماد میکرد. «کریس هانی» یکی از افرادی بود که ماندلا به او خیلی نزدیک شد. او رییس آتشینمزاج اعضای شاخه نظامی ANC بود. بعضیها فکر میکردند که هانی دارد جاسوسی ماندلا را میکند، اما ماندلا با او خیلی راحت بود. رامافوسا میگوید: «فقط هانی نبود. کارخانهداران بزرگ هم بودند، خانوادههای دارای معدن، مخالفان. ماندلا در روز تولدشان گوشی را برمی داشت و به آنها زنگ میزد. به مراسم خانوادگی تشییع جنازههایشان میرفت. او اینها را فرصت میدید.»
وقتی ماندلا از زندان آزاد شد، حتی زندانبانهایش را هم در جمع دوستانش آورد و مقاماتی را که او را به زندان انداخته بودند در کابینه اولش جا داد. البته به خوبی میدانم که از بعضی از این افراد چقدر بدش میآمد. البته بعضی وقتها هم مسئولیت این افراد را از سر خود باز میکرد. گاهی هم مثل بعضیها که گیرایی خاصی دارند، خود او هم دوست داشت جذب افراد شود. ماندلا ابتدا با «ف. و. دکلرک» رییس جمهور وقت آفریقای جنوبی باب دوستی را به سرعت باز کرد، و به همین دلیل بود که وقتی بعدتر دکلرک علناً او را مورد حمله لفظی خود قرار داد، ماندلا حس کرد به او خیانت شده است. ماندلا بر این باور بود که در آغوش گرفتن رقیبان، راهی برای کنترول کردن آنهاست.
آنها وقتی به حال خودشان بودند خطر بیشتری داشتند تا زمانی که در حلقه نفوذ او قرار میگرفتند. او صداقت را پاس میداشت ولی هرگز بیش از حد درگیر آن نشد. هر چه باشد او میگفت: «مردم طبق منافع خودشان رفتار میکنند.» به اعتقاد او این بخشی از ذات انسان است و عیب و کاستی نیست. روی دیگر و خشن خوشبینی، این است که چنین افرادی بیش از حد به بقیه اعتماد میکنند. ماندلا هم از این افراد بود. البته او تشخیص داده بود بهترین راه برای تعامل با آنهایی که بهشان اعتماد ندارد، این است که با گیرایی بالای خود خنثایشان کند.
ظاهر مهم است – یادتان باشد لبخند بزنید
وقتی ماندلا هنوز یک دانشجوی فقیر حقوق در ژوهانسبورگ بود و پیراهنی نخنما و مندرس میپوشید، یک بار او را بردند که «والتر سیسولو» را ببیند. سیسولو در یک آژانس املاک کار میکرد و رهبر جوان ANC بود. ماندلا در سیسولو سیاهپوست، مردی بسیار خبره و ماهر و موفق را دید که میتوانست از او الگو بگیرد. سیسولو هم آینده را دید. سیسولو یک بار به من گفت که عمده تلاشهای او در دهه ۵۰، این بود که ANC را به جنبشی مردمی تبدیل کند. او با لبخند به یاد میآورد و میگوید که: «تا این که یک روز، یک رهبر مردمی پا به دفتر من گذاشت.» ماندلا بلندبالا بود و خوشتیپ. او مشتزنی آماتور بود و رفتارش نشان از تربیت زیر دست رییس قبیله داشت. ماندلا لبخندی داشت که مثل خورشیدی بود که در هوای ابری بیرون میآید و میدرخشد. ما بعضی اوقات ارتباط تاریخی بین فیزیک بدنی و رهبری را فراموش میکنیم. «جرج واشنگتن» به هر جا که میرفت بلندترین و احتمالا قویترین فرد حاضر در جمع بود. قدرت و فیزیک بدنی بیشتر به DNAها ربط دارند تا به کتابچههای راهنمای رهبری.
اما، ماندلا میدانست که ظاهر او چطور میتواند او را به پیش براند. او به عنوان رهبر شاخه نظامی زیرزمینی ANC اصرار داشت که در لباسهای نظامی مناسب و خوشدوخت و با ریش باشد. او در طول دوران خود، همیشه مواظب این بود که چطور لباسی بپوشد که به سمت آن هنگامش بیاید. «جورج بیزوس» وکیل او به یاد میآورد که ماندلا را اولین بار در دهه پنجاه میلادی و در یک خیاطی هندی دید. خیاط داشت اندازههای ماندلا را میگرفت تا برایش لباس بدوزد و بیزوس میگوید که این اولین باری بود که میدید یک سیاهپوست اهل آفریقای جنوبی دارد لباس سفارش میدهد. حالا یونیفرم ماندلا را روی پیراهنهای بسیاری چاپ میکنند که زیرش نوشته شده او پدربزرگ خوشحال آفریقای مدرن است. وقتی ماندلا در سال ۱۹۹۴ برای ریاست جمهوری کاندید شد، میدانست که نمادها هم به اندازه محتوا ارزش دارند. او هرگز سخنور بزرگی نبوده است و مردم معمولاً چند دقیقه بعد از آغاز سخنرانیهای او، حواسشان به جای دیگری پرت میشد. اما مردم نمادها را به خوبی درک میکردند. او وقتی به پشت تریبون میرفت، حرکات آیینی «تویی تویی» را انجام میداد که نماد مبارزه بود. مهمتر از آن، لبخند خیرهکننده و پرشکوه او بود که نثار تک تک حاضران میشد. برای سفیدپوستان، این لبخند نماد آن بود که ماندلا تلخی ندارد و این را تلقین میکرد که با آنها همدرد است. برای رایدهندگان سیاه هم معنیاش این میشد که «من مبارزی شاد هستم و ما پیروز میشویم.» عکس پوستر تبلیغاتی ANC که همه جا زده بودند فقط صورت خندان او بود. رامافوسا میگوید: «لبخند خودش پیغام اصلی بود.» وقتی او از زندان آزاد شد، مردم همواره میگفتند که چرا او تلخ و تند نشده است؟ البته ماندلا از هزار و یک چیز ناراحت بود ولی میدانست که بیش از هر چیز دیگری، او باید احساس کاملاً برعکس را نشان دهد. او همیشه میگفت: «گذشته را فراموش کنید». اما میدانستم که خودش هرگز فراموش نمیکرد.
هیچ چیز سیاه و سفید نیست
وقتی مصاحبههایم را با ماندلا را تازه شروع کرده بودم، اغلب سؤالاتی به این شکل از او میپرسیدم: «کی به این نتیجه رسیدید که نبرد مسلحانه را کنار بگذارید؟ آیا به این دلیل بود که درک کرده بودید قدرت لازم برای براندازی رژیم آپارتاید را ندارید یا چون فکر میکردید میتوانید با کنارهگیری از خشونت ذهنیت جهانی را با خود همراه سازید؟» او سپس به من نگاهی غریب میانداخت و میپرسید: «چرا هر دو دلیل نه؟»
البته من بعدتر سوالاتم را هوشمندانهتر کردم. ولی پیغام او واضح بود: زندگی بر سر «یا این/ یا آن» نیست. تصمیمگیریها پیچیده هستند و همیشه عوامل بسیاری دخیلند. مغز شاید دوست داشته باشد توضیحاتی ساده بیابد ولی توضیحات ساده با واقعیت سازگار نیست. هیچ چیزی آن طور که مینماید آسان و ساده نیست.
ماندلا با تناقضات مشکلی نداشت. به عنوان یک سیاستمدار، او مصلحتگرایی بود که دنیا را دارای بینهایت نکات ریز و جزئی ولی مهم میدید. به نظر من، بسیاری از این دید او به شرایط زندگیاش برمیگشت. او به عنوان مردی سیاهپوست زندگی کرده بود که در رژیم آپارتاید به سر برده و هر روز با پرسشهای اخلاقی بسیار سختی مواجه بوده است: «آیا به رییس سفیدپوستم احترام میگذارم تا کاری را به من بدهد که دوست دارم و من را تنبیه نکند؟» «آیا پاسپورتم همراهم است؟» او به عنوان یک سیاستمدار، به طرز نامتعارفی خود را به «معمر قذافی» و «فیدل کاسترو» وفادار میدانست. وقتی که آمریکا هنوز ماندلا را تروریست میدانست، این دو نفر به ANC کمک کرده بودند. وقتی از او درباره قذافی و کاسترو پرسیدم جواب داد: «آمریکاییها دوست دارند همه چیز را سفید و سیاه ببینند» و من را سرزنش کرد که چرا تفاوتهای ریز و دقیق و ظریف و مهم را درنمییابم. هر مشکلی دلایل بسیاری دارد. او بی چون و چرا و به روشنی علیه آپارتاید بود، ولی آپارتاید دلایل متعدد و غامضی داشت: دلایل تاریخی، جامعهشناختی و روانشناختی. حساب و کتاب ماندلا همیشه بر این مبنا بود که «دست آخر میخواهم به چه چیزی برسم و عملیترین راه برای رسیدن به آن کدام است؟»
دست کشیدن هم نوعی رهبری است
در سال ۱۹۹۳، ماندلا از من پرسید که آیا میدانم در چه کشورهایی سن رأی دادن کمتر از هجده سال است؟ تحقیقاتی انجام دادم و نتایج را به او عرضه کردم: اندونزی، کوبا، نیکاراگوئه، کورياي شمالی و ایران. او سر تکان داد و عالیترین درجه تعریف و تمجیدش را ابراز کرد که دو کلمه «خیلی خوب، خیلی خوب» بود.
دو هفته بعد، ماندلا به تلویزیون آفریقای جنوبی رفت و پیشنهاد داد که سن رأی دادن به چهارده سال تقلیل یابد. رامافوسا میگوید: «سعی میکرد این ایده را به ما بقبولاند ولی او تنها طرفدار آن بود. او باید با این واقعیت روبرو میشد که در آفریقای جنوبی کسی طرفدار این انگاره نبود. ماندلا اما با تواضع بسیار، حقیقت را پذیرفت و اخم هم نکرد. این هم درسی از ماندلا بود».
این که کی باید دست از ایده، کار یا رابطه نه چندان موفق کشید سختترین تصمیمی است که یک رهبر میتواند بگیرد. در بسیاری جهات، بزرگترین میراث ماندلا به عنوان رییس جمهور روشی بود که او برای کنارهگیری انتخاب کرد. وقتی او را در سال ۱۹۹۴ برگزیدند، ماندلا میتوانست به راحتی تا آخر عمر ریاست جمهوری را به عهده داشته باشد. بسیاری میگفتند که در ازای سالهای بسیار زیادی که او در زندان گذرانده، این کمترین کاری است که آفریقای جنوبی میتواند برای او انجام دهد.
در تاریخ آفریقا فقط چند نفر بودند که به صورت دموکراتیک انتخاب شدند و با میل و اراده خود از دفتر ریاست جمهوری بیرون آمدند. ماندلا مصمم بود که اولین کسی باشد که این کار را میکند، چه در آفریقای جنوبی و چه در کل قاره. رامافوسا میگوید: «کار او این بود که مسیر را مشخص سازد، نه این که هدایت کشتی را شخصاً به عهده بگیرد.» او میداند که رهبران، با انجام ندادن کارها به اندازه انجام دادن کارها رهبری میکنند.
در نهایت، کلید اصلی شناخت ماندلا بيست وهفت سال زندانی است که او سپری کرد. مردی که در سال ۱۹۶۴ وارد جزیره روبن شد احساساتی، خودسر و آسیبپذیر بود. کسی که خارج شد متعادل و منضبط بود. با این حال، او آدم دروننگری نبود. اغلب از او میپرسیدم که چطور مردی که از زندان بیرون آمد این قدر با مرد جوان پرشوری که به زندان رفت متفاوت است. او از این پرسش بیزار بود. سرانجام، روزی با خشم به من پاسخ داد: «وقتی بیرون آمدم بالغ بودم». شاید هیچ چیزی به اندازه یک انسان بالغ کمیاب، و پرارزش نباشد. تولدت مبارک .
نلسن ماندیلا، قهرمان مبارزه با نژادپرستی وقتی نود ساله شد. مراسم نودمین سالگرد به دنیا آمدن نلسون ماندلا در هاید پارک لندن و در میان شور و شوق دوستداران بی شمارش برگزار شد. در این مراسم که با حضور چهره های مطرح و مشهور دنیای هنر همچون ویل اسمیث، امی واینهاوس و کویین همراه بود، ماندلا خطاب به حاضرين گفت:« درحالی که در حال جشن گرفتنیم بیایید به یاد داشته باشیم که تا رسیدن به پایان راهی که در پیش گرفته ایم راهی بس بعید در پیش روی داریم. راهی که چیزی جز بدست آوردن آزادی برای همگان نیست». در این مراسم همچنین کنسرت موسیقی برگزار شد که عواید آن به سازمان مردم نهاد و خیریه ماندلا با عنوان « ۴۶۶۴HIV/AIDS charity » تعلق گرفت. حوزه تخصصی فعالیت این بنیاد خیریه، مبارزه علیه ایدز است. ماندلا همچنین در این مراسم بر روی صحنه و هنگام اجرای برنامه گری هالی ول و لیونا لوییز حضور یافت. گفتنی است که عدد 46664 در عنوان سازمان خیریه ماندلا، برگرفته از شماره شناسایی ایشان در دوران سیاه حبس در زندان رژیم سیاه آپارتاید آفریقای جنوبی است. ماندلا بيست وهفت سال در زندان این رژیم حبس بود. ماندلا در پایان سخنانش خطاب به مردمی که به ابراز احساسات می پرداختند گفت: « هنوز راه درازی در پیش روی داریم ... ای دوستان و ای کسانی که ما را در گوشه گوشه جهان می بینید! به حمایت از ما و کمپین ۴۶۶۴ ادامه دهید». وی افزود: « من امشب پس از نود سال زندگی به شما می گویم که اینک زمان دستهایی تازه است برای برداشتن این بار سنگین ... این بار اکنون بر شانه های شماست ... از شما سپاسگزارم». لازم به ذکر است که در آغاز این مراسم ویل اسمیث، ستاره سرشناس هالیوود به اتفاق همسرش جادا پینکنت اسمیث بر صحنه حضور یافته و خطاب به جمعیت فریاد برآورد:« مهمانی هم اکنون شروع شد». اسمیث در ادامه ضمن یادکردی از پیتر گابریل، خواننده مشهور به نقل از وی گفت:« اگر دنیا تنها یک پدر می داشت، مردی که ما برای آنکه پدرمان باشد بر میگزیدیم، بی تردید کسی جز نلسون ماندلا نبود».
ماندلا وآمریکا
نام برنده جایزه صلح نوبل و سمبل آزادی در جهان در لیست تروریستی ایالات متحده آمریکا قرار دارد و وی برای ورود به این کشور نیازمند گرفتن اجازه خاص از دولت آمریکا است. کوندالیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا این وضعیت را خجالت آور خوانده و تنی چند از اعضای کنگره قول حل این مشکل را در آینده ای نزدیک داده اند. در جریان مبارزه علیه رژیم آپارتاید در سال های هفتادوهشتاد و میلادی، کنگره ملی آفریقا –حزب حاکم آفریقای جنوبی در حال حاضر- توسط رژیم آپارتاید به عنوان گروهی تروریستی شناخته می شد و بسیاری از کشورها از جمله آمریکا این گروه را در لیست گروه های تروریست قرار دادند. با توجه به عدم حذف نام این گروه از لیست تروریستی تاکنون، نلسون ماندلا و بقیه اعضای این حزب هنوز نیازمند به گرفتن اجازه از وزارت امور خارجه آمریکا برای ورود به این کشور هستند.
کوندالیزا رایس ضمن توضیح این موضوع به کنگره اعلام کرد: «این کشور –آفریقای جنوبی- کشوری است که روابطی عالی با ایالات متحده دارد و این حقیقت که من باید برای دیدار با همتایم از این کشور و یا دیدار با رهبر بزرگ این کشور نلسون ماندلا اجازه ای خاص صادر کنم حقیقتا خجالت آور است».
نلسون ماندلا رهبر کنگره ملی آفریقا پس از تحمل بيست وهفت سال زندان بخاطر مبارزه با رژیم آپارتاید در سال ۱۹۹۰ از زندان آزاد شد. او در سال ۱۹۹۴ به عنوان اولین رییس جمهور رنگین پوست این کشور انتخاب شد. هوارد برمن، رییس بخش روابط خارجی کنگره آمریکا با تحقیر آمیز خواندن این شرایط تصریح کرد کنگره ملی آفریقا الگویی بزرگ برای گروه هایی است که برای آزادی تلاش میکنند. او افزود: «کنگره ملی آفریقا تلاشی مسلحانه را به صلح تبدیل کرد و ما باید برای این تغییر رویه، این گروه را تحسین کنیم».
این سناتور جمهوری خواه در تلاش است تا با تصویب طرحی در کنگره شاهد خارج شدن این گروه از لیست گروه های تروریستی آمریکا و رفع مشکل اعضای قبلی و فعلی این حزب پیش از جشن تولد نود سالگی نلسون ماندلا –در هجده جولای- شود. سناتور جود گرگ نیز وجود نام کنگره ملی آفریقا در لیست تروریستی را مشکلی بوروکراتیک خواند و قول به حل این مشکل داد.
اعضای گروه های دیگری از جمله حماس در لیست تروریستی ایالات متحده آمریکا قرار دارند. این لیست از گروه هایی تشکیل شده است که از نظر آمریکا دارای فعالیت تروریستی در سطح جهان هستند.
گزارش ها حاکی از آن است که وضعیت موجود در گذشته نیز مشکلات بسیاری را برای اعضای کنگره ملی آفریقا پدید آورده است. این افراد پس از تقاضای ویزا برای ورود به آمریکا باید برای پاسخ به سوالاتی در سفارت این کشور حاضر شوند و پس از آن نیز نیاز به صدور اجازه ای خاص از سوی وزارت امور خارجه آمریکا برای صدور ویزا برای آنها وجود دارد. در سال ۲۰۰۲ رییس سابق کنگره ملی آمریکا توکیو سکسویل با عدم صدور ویزا برای خود مواجه شد و باربارا ماسکلا -سفیر آفریقای جنوبی در سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶- نیز در سال ۲۰۰۷ به دلیل عدم صدور ویزا قادر به دیدار با یکی از اعضای فامیل خود که به سختی در بستر بیماری بود نشد و این فرد پیش از دیدار با او در آمریکا در گذشت. سرمنشي سازمان امنیت ملی آمریکا «مایکل چرتف» اظهار داشت عقل سلیم ایجاب میکند که نام نلسون ماندلا باید از این لیست پاک گردد. وی افزود: «این موضوع مناظره ای دشوار و مشکل ساز را در مورد تروریست بودن یا نبودن گروه های مختلف در آمریکا آغاز خواهد کرد».
رویکرد ها:
- از یادداشتها شخصی نگارنده
-
سیاسی ـ بامداد۱۳/۳ـ ۱۱۱۲
لاوروف:
اتحادیه اروپا اجرای توافقات در خصوص برنامه هسته ای ایران را به تاخیر می انداز!
برنامه هسته ای ایران، چشم انداز کنفرانس حل اختلافات سوریه و اوضاع حاضردر اوکرایین از مسایل مهم روز هستند که در مرکز توجه سرگی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه ضمن گفتگو با خبرنگار کانال تلویزیونی «راسیا – ۲۴» قرار گرفتند.
وزیر امور خارجه روسیه اظهار کرد که اتحادیه اروپا اجرای توافقات صورت گرفته در خصوص برنامه هسته ای ایران را به تاخیر می اندازد. این توافقات در پایان ماه نوامبر سال جاری در جریان مذاکرات گروه پنج به علاوه یک با ایران متشکل از ایالات متحده امریکا، روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه و آلمان در ژنیو حاصل شدند. قرار است که در مرحله اول، ایران برنامه غنی سازی خود را در ازای کاهش مرحله به مرحله تحریم های بین المللی از طرف امریکا و اتحادیه اروپا تا حد زیادی متوقف سازد. متاسفانه آغاز اجرای این برنامه فعلاً به طول انجامیده است. سرگی لاوروف در ادامه می گوید: «اتحادیه اروپا به ما اطلاع داده است که این توافقات باید توسط تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا به تایید برسد. نزدیک ترین زمان برای به اجرا درآوردن آن شانزده دسامبر است. با این حال، نشانه هایی وجود دارد که می گوید ممکن است اتحادیه اروپا در این دور، بسته را تایید نکنند، در آن صورت تاریخ بعدی بررسی جنوری( ۲۱۰۴ ـ بامداد ) خواهد بود. با این اوصاف یک ماه از شش ماه تعیین شده برای اجرای مرحله اول به تعویق خواهد افتاد. ما از این مساله نگران هستیم. ما سعی داریم بدانیم که این چه مانع غیرقابل عبوری است که به خاطرش توافقات تاریخی و موفقیت آمیز در سال های مذاکره باید به تعویق بیافتد».
سرگی لاوروف در گفتگوهای خود با کانال تلویزنی راسیا ۲۴ به موضوع سوریه و آماده ساختن شرایط برای اجلاس بین المللی ژنیو – ۲ پرداخت. این اجلاس در سال آینده برگزار خواهد شد. روز ۲۰ دسامبر در ژنیو دور بعدی دیدار مسکو با نماینده گان امریکا و سازمان ملل متحد و همچنین نماینده گان دایمی شورای امنیت و اتحادیه عربی به همراه ترکیه برگزار می شود.
لاوروف می گوید: « برای ما یک مساله مهم است. قطعنامه شماره ۲۱۱۸ شورای امنیت که فرایند خلع سلاح کیمیاوی در سوریه را به تصویب رساند. این فرایند به طور کامل جریان دارد و هیچ گونه تخطی از مسیر صورت نخواهد گرفت. در همین قطعنامه بود که برگزاری اجلاس ژنیو-۲ به تایید رسید و خاطر نشان کردند که در گفتگوها باید نماینده گان تمامی اقشار جامعه سوریه حضور داشته باشند. در نتیجه، باید کاری کرد که تمام اپوزیسیون در سطحی شایسته حضور داشته باشند و نه فقط یک سازمان. زیرا با این ترتیب مسایل مختلفی حل نشده باقی خواهند ماند».
سرگی لاوروف شرایط حول اوکرایین را که با میتینگ های چندین ماهه اپوزیسیون روبروست، تفسیر کرد. لاوروف توجه را به تفاوت در موضع سوریه و اروپا جلب کرد. روسیه می گوید که همه باید انتخاب صورت گرفته توسط مردم اوکرایین را محترم بشمارند. اروپایی ها می گویند: «همه موظف هستند انتخاب اوکرایین به نفع اروپا را بپذیرند. این مساله به اختلاف نظر اساسی انجامیده است».
ص ر
سیاسی ـ بامداد۱۳/۲ـ ۱۴۱۲
فرود دو ستاره درخشان از کهکشان اندیشه وخرد
نوشته:دکترحمید الله مفید
سوم ماه دسمبربرابر است به هفدهمین سالمرگ ببرک کارمل شخصیت فرهیخته ورهبر دلفروغ جنبش اندیشه وخرد وچهارم همین ماه برابر است به هفتمین مرگروز، محمود بریالی ستاره درخشان درست اندیشی ودرستنگری سیاسی کشورعزیزما افغانستان!
اگر به گهنامه های سرا پا شگفت وسراپا پرسش برانگیز تاریخ کشور خود بنگریم ، در می یابیم ، که در این سرزمین چهره ها وشخصیتهای فراوانی چشم گشودند وچشم بستند . ببرک کارمل ومحمود بریالی درمیان این چهره ها مانند دو ستاره درخشان آمدند وبا نور پر فروغ شان به جلایش نشستند و با غرور وسربلندی زیستند و چاپ پای درخشانی در این گهنامه ها از خود به جا گذاشتند.
شناخت شخصیت پر درخشش ببرک کارمل بر می گردد ، به روزهای ماتمسرای اقتصادی وسیاسی کشورکه همه روزنه های سیاسی به روی دگراندیشان وروشنفکران بسته شده بود ومناسبات فرتوت وپوسیده نظام شاهی با دموکراسی قلابیش ، فقر ، بیماری وتهی دستی را تداوم می بخشید ، ببرک کارمل به مثابه نقطه عطف در این تارک می درخشد.داکتر «گویال» نویسنده کتاب افغانستان درعقب پرده ای دود برگردان محمد عارف عرفان چنین می نویسد :«در هرگونه مطالعاتی راجع به افغانستان معاصر ، باید اسم ببرک کارمل به مثابه سرآغاز وسرانجام این سخن به دیده نگریسته شود ، درحقیقت این ببرک کارمل بود که زمینه های رشد جنبش انقلابی در افغانستان رافراهم ساخت و این او بود که جنبش انقلابی را از ویرانگری های خایینانه حفیظ الله امین رهایی بخشید.»
نویسنده به ادامه ای نگارشش می نویسد:« نام ببرک کارمل در زمینه مبارزه های بیداری ملی کشور بطور اجتناب ناپذیر گره خورده است.» همو نویسنده در ادامه خامه اش می نگارد:«شاید ببرک کارمل یگانه شخصیتی می باشد(بود) که در زمان خودش در میان سیاستمداران افغانستان به خاطر مبارزه با نظام خفقان آور قربانی های سیاسی در مراحل پرخاطره ایستاده گی نمود واز انجام مبارزه عقب نشینی ننمود ، وطنپرستی ، مردم دوستی و راستکاری وصداقت او در راه این ارمان ها هرگز در لایه های شک وتردید فرو نرفته است.»
نویسنده در یک بخش دیگر این اثر گرانبهایش می افزاید:« تواضع وفروتنی ببرک کارمل سیمای او را به مثابه مدل سیاسی درخشش داده است ، بسیاری چهره های سیاسی درافغانستان از او به حیث عالیترین آموزگار سیاسی یاد می کنند.»
نویسنده در یک بخش دیگر اثر گرانبهایش می نویسد:« کسانی که دراین چند سال پسین ببرک کارمل را ملاقات نموده اند ، با رویکرد به ویژه گی های شخصیت ملایم ومعاشر او با درنظرداشت آگاهی های او از دانش بشری پیرامون همزیستگاه وجهان سیاست ودسترسی واطمینانش نسبت به انکشاف های تاریخی ونیازمندی های افغانستان جدید تحت تآثیر قرار گرفته اند»
نویسنده گان تاریخ معاصر افغانستان از میان جناب س. ع. کشتمند در کتاب ( یادداشتهای سیاسی ورویداد های تاریخی ، خاطرات شخصی یا برهه هایی از تاریخ معاصر افغانستان) در رویه ۲۱۳ چنین می نویسد :« بیانیه های ببرک کارمل اشاعه وگسترده آنها از طریق رادیویی سراسری ، جریده شورا وبه ویژه بوسیله پرچم ارگان نشراتی حزب ونشرات دیگر حزبی نقش بزرگی را در جهت بیداری توده های مردم و ارتقای نفوذ وحیثیت حزب در میان مردم ایفا کرد». همچنان دستگیر پنجشیری ، صالح محمد زیری و نویسنده توانا وپردرخشش معاصر افغانستان جناب نبی عظیمی در کتاب اردو وسیاست ومصطفی دانش ژورنالیست ایرانی تبار بی بی سی از ببرک کارمل به مثابه سیاستمدار ، اندیشمند ومتفکر ویژه نام می برند.
نام ببرک کارمل در تاریخ نوین کشور ما چی در هنگام مبارزه های آزادی خواهی شان وچی در هنگام رهبری سیاسی شان در کشور جایگاه ویژه ای دارد.
در دهه ای هشتاد که ببرک کارمل رییس دولت ومنشی عمومی کمیته مرکزی ح.د.خ.ا شدند ، کارکردهای شان در زمینه رشد نظام اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی کشور جایگاه درخشانی دارد، بر بنیاد چشم دیدهای واسناد دست داشته نویسنده ، در دوران کاری ام به حیث رییس شعبه خدمات اجتماعی اداره امور شورای وزیران باید خاطر نشان بسازم که در زمینه رشد فرهنگی واجتماعی وتآمین عدالت فرهنگی وسیاسی اقدامهای موثر وارزشمندی صورت گرفته است ، در بخش گسترش فرهنگی ودانشی : ایجاد دانشگاه های بلخ و هرات و رشد وانکشاف پوهنتون ننگرهار در زمینه رشد وبالنده گی زبان های پشتو وفارسی وکاربرد واژه های ناب پشتو ودری بجای زبانهای بیگانه اقدامهای ارزنده ای انجام شده است ،ایجاد اداره های جدید دولتی : کار وتآمینات اجتماعی ، اداره امور شورای وزیران ، اداره ارگانهای محلی قدرت واداره دولتی ، ایجاد سیستم پلانگذاری نوین ، در زمینه رشد خدمات طبی وطب وقایوی ایجاد اداره طب وقایوی به سطح معینیت اعمار سه صدوپنجاه مرکز خدمات صحی، تعمیم ودموکراتیزه ساختن اداره های ارگانهای محلی قدرت وادراه دولتی با ایجاد شورا های محلی تا سطح روستا ها ، شهر ها ،شهرداری ها وولایتها وزونهای هفتگانه اداره قدرت دولتی به مثابه هسته های نخستین اداره دموکراتیک کشور ، ایجاد سیستم آموزش وپرورش جدید وعلمی ، وکورسهای آموزش خواندن ونوشتن ( سواد آموزی ) شامل نزدیک به سه میلیون نفر ،اعمار وساختمان نزدیک به دوهزار آموزشگاه یا مکتب ، در بخش اعمار مسجد وخانقاه ها نزدیک ۷۳۶ محراب مسجد تنها در شهر کابل اعمار گردید ، اینها نمونه های هستند از رشد وبهبود خدمات اجتماعی وفرهنگی در کشور . که طی دهه ای هشتاد سده پیشین در کشور انجام شده است .
دوران حاکمیت ببرک کارمل به مثابه دوران عالی مبارزه با رشوت ، بیروکراسی وفساد اداری که در آن به صفر تنزل کرده بود ، یکی از بهترین وپر درخشش ترین دوران اداری کشور به شمار می رود .
شخصیت ببرک کارمل ودهه ای کاری شان در سالهای هشتاد در افغانستان جایگاه درخشانی دارد.
روان شان شاد ویادواره های شان جاودانه پر درخشش باد!
شخصیت دومی که با دریغ به تاریخ چهارم ماه دسمبر سال ۲۰۰۶ ترسایی چهره به نقاب خاک سپرد محمود بریالی است ، که به مثابه ستاره ای درخشانی پدیدار شد ، درخشید و با دریغ نور پر فروغش از درخشش ایستاد.
محمود بریالی که دریک خانواده روشنگر وروشن اندیش به دنیا آمده بود ، با درایت سرشاری که داشت ، توانست در میان سیاستمداران کشور از جایگاه ویژه ای برخوردار شود .کار ونبرد محمود بریالی در راه شگوفایی نهضت دموکراسی ، دادخواهی وترقی پسندی درکورش بسادرخشان وارزشمند است ، که کمتر انسانی می تواند تا در جایگاهش تکیه بزند، محمود بریالی طی نزدیک به ۵۰ سال تلاش خسته گی ناپذیرش درس محبت انساندوستی ، دادگستری وترقی پسندی را بی دریغ وبی تشویش به نسلها و رفقایش آموختاند ، عطش سیری ناپذیرش به فراگیری دانش وفرهنگ او را به دانشگاه دولتی مسکو کشانید واو توانست تا در رشته ای اقتصاد بین الدول ماستری بدست آورد ، با پیروزی رفقایش بر رژیم جمهوری وادار شد تا از کار دکترا دست بکشد وجهت خدمت به مردمش به کشور برگردد.
بریالی همواره مرد نخست وپیشگام مبارزه های سیاسی در کشور بود ، کار او در شگوفایی جنبش مشروطه خواهی وایجاد جنبش دادگستری درکشور درخشان وبرازنده است ، او از جمله بنیانگذاران جنبش اتحادیه محصلان ودانش آموزان یاد می شود، کار محمود بریالی در زمینه های روشنگری ورسانش اندیشه های دادخواهی ، آزاد نگری ، داد گستری و رفاه اجتماعی برجسته وبرازنده است .
محمود بریالی در راستای تحقق این ارمانها به مثابه یکی از کارگزاران کنگره موسس جریان دموکراتیک خلق افغانستان در کارکردهای اندیشه یی سیاسی وتشکیلاتی آن سهم فعالانه گرفت وبه جرم عقاید خویش دو بار زندانی شد .او با وسعت دیدگاه ، برده باری ودلسوزی زمینه های پرورش یک نسل بزرگی از جوانان مبارز را با رسالت فراهم ساخت .
محمود بریالی پس از پیروزی ح.د.خ.ا بر رژیم خون آشام حفیظ الله امین عضو بیروی سیاسی ودارالانشآ ومسوول شعبه روابط بین المللی کمیته مرکزی ح.د.خ.ا شد ودر زمینه رشد وبالنده گی روابط خارجی کشورکارکردهای درخشانی را از خود به یاد گار گذاشت.
در هنگام دشواری های اقتصادی کشور طی سالهای هشتاد وهشت ونود سده ی پیشین ،محمود بریالی به مثابه معاون اول صدراعظم ایفای خدمت نمود ، کار او به مثابه یک معاون دلسوز وفعال در زمینه های اعمار سرکها ی جدید خطوط مواصلاتی چنان درخشان است ، که در یادواره های اغلب کارمندان اداری همان زمان ثبت است ، به یاد دارم ، که به خاطر احداث خطوط جدید مواصلاتی با شمال کشور ماه ها در سرک کابل پلخمری در ساحه می بود وکار ساخت وساز را از نزدیک مواظبت وکنترول می نمود.
هنگامی که راه مبارزه به بی راهه کشده می شد ، محمود بریالی به مثابه نقطه عطف در راه تشکل مجدد حزب تلاشهای شبا روزی انجام داد وتوانست تا حزب را از سقوط وانحلال رهایی دهـد .
هنگامی که بار غربت را به دوش کشید وسرنوشت او را به غرب وآنهم در آلمان کشانید ، محمود بریالی در تشکل مجدد جنبش لحظه ای هم فروکش نکرد وتا توانست زحمت کشید وپایه های اساسی نهضت میهنی وسپس ،نهضت فراگیر را پی ریخت.
بادریغ که زنده گی با این فروغ مرد اندیشه وخرد وفا نکرد واورا در چهارم ماه دسمبر سال ۲۰۰۶ ترسایی به مرگ سپرد .
محمود بریالی انسان دادخواه ، رفیق دلسوز پدر مهربان وهمسر با عطوفت بود ، جایگاه او در مبارزه به خاطر ایجاد یک افغانستان مرفه ، آزاد دموکراتیک ومترقی همیشه در میان هموندان حزب ورفقایش درخشان باقی خواهند ماند . روان شان شاد باد
ببرک کارمل ومحمود بریالی دو چهره درخشان دو رفیق مهربان ، دو شخصیت فرا تبار وفرا قومی ، دو رهبر خردورز وخرد گرا همیشه در یادواره ها وخاطره های ما جاویدانه می درخشد .
روان شان شاد باد!
سیاسی ـ بامداد۱۳/۲ـ ۱۱۱۲