دیداری از کابل، یک ارزیابی تحلیلی از روند های در هم پیچیده سیاسی – نظامی

قسمت چهارم

دستگاه حکومتی و سیاست خارجی آن

نوشته : ع. بصیر دهزاد

 قسمت چهارم  اختصاص داده شده است به مشکلات دستکاه حکومت . ما در این بخش تاٌملی بر معضلات  مختلفه دستگاه حکومت خواهیم داشت که شمه یست از مجموع معضلات حکومت افغانستان در انجام و ظایف اجرائیوی این بخش قوای ثلاثه دولت  و  ادای مسوولیت بزرگ در برابر ملت. متعاقباٌ  با یک بحث و ارزیابی کوتاه پیرامون سیاست خارجی  حاضر افغانستان سلسله مقالات چهار گانه را اختتام میبخشیم. طبعا هر چهار قسمت این مقالات یک هدف و انگیزا بوده است تا نویسنده در قسمت پنجم  که در هفته بعد تقدیم میگردد ، یک جمعبندی ، نتیجه گیری و ارایه  طرح های پیشنهادی را عرضه بدارد آنرا  با بینشها و ارزیابی های خواننده گرامی، دوستان و همسو یان شریک سازم.

پروبلم ها و اشکالات موجود در داخل نظام حکومتی افغانستان بدون شک ازیک جانب بقای حکومت و از جانب دیگر روان عامه را به ناباوری و آسیب پذیری جدی در برابر حال و آینده مواجه ساخته است. بزرگترین عامل نا باوری ها نسبت به حکومت و رهبری آن موجودیت فساد کره خوردن آن با  موجودیت تعداد زیاد روشنفکران بی باور ، فاسد و بی هدف که خود عامل حفظ  ، مصئونیت و بقای فساد اند. این چنین  افراد که خود در بیوروکراسی ( به مفهوم منفی آن) کاملاٌ حل شده اند و توانائی ابتکارات اداری و نو آوری در سیستم را از دست داده اند. ترس و تشویش ناشی از بی باوری خود این حلقه در دستگاه دولتی از آینده ، آنان را به طرف انتخاب روش های " استریوتیپ " کشانیده است. یک پای شان را در آیجا و پای دیگر در آنجا میگذارند. با تغیر و خرابی احتمالی وضع ممکن است  آنان به ساده گی بازگشت به کشور های که از آنجا به افغانستان فرستاده شده اند، را بر مقاومت ترجیح دهند. چونکه روی کدام هدفمندی " بخاطر ملت" تعهد کار نداده اند.

تسلط بر پست های کلیدی حکومت  توسط تعداد از افرادی که هنوز در پی منافع تنظیمی شان اند و در برابر تحولات پیشرونده مانند : آزادی بیان و قلم ، جامعه مدنی ، حقوق زن و جایگاه شایسته آنان با تضمین های قانونی در تمام عرصه های سیاسی- اجتماعی ، ازادی داشتن عقاید سیاسی وغیره یا موانع را شکل میدهند و یا به عقده مندی با روند ها و ارزش های به وجود آمده  برخورد میکنند. با وجودی که در میان تعداد از گروه های تنظیمی حلقه های که خود را هواخواه روند های متذکره میدانند و شعار " ارزش ها"  را میدهند و خود را از منافع تنظیمی ( با خصوصیات سالهای قبل از حاکمیت دولت فعلی) بریده شده و مستقل نشان میدهند ولی هنوز تسلط حلقه متعصب این گروه ها در پست های کلیدی و در مجموع دستگاه حکومت وجود دارد که در نا باوری ها و تشویش ها در میان عامه مردم نسبت به آینده اثرات جدی دارد. بخصوص شنیدن کلمات مانند " مسلح ساختن و بالا شدن دوباره به کوه ها" که در ماه های اخیر با کرات  زمزمه میگردد.

چنانچه قبلاٌ هم تذکر داده شده بود، رول و موقعیت اروی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی  در مبارزه در برابر طالبان و همدستان القاعده و آی اس آی آنان روز تا روز بر جسته تر میگردد، ولی با  انفجارات بم و انفجارات انتحاری ، انفجارات کنار جاده ها ، روان  مردم ضعیف تر و بی باور تر میگردد. این فکتور های  روانی  فوق الذکر همراه با فکتور سیاست گنگ و معامله آمیز حکومت بیشتر روان عامه را اسیب پذیر ساخته و روز بروز  آسیب پذیر تر میسازد.

 با آنکه گزارشات نشان میدهد که نیرو های امنیتی و دفاعی در نقاط مختلف کشور تلفات زیاد را روزانه متحمل میگردند و بیشترین تلفات ناشی از  از بم گذاری ها در کنار جاده ها و یا حملات انتحاری اند ولی  این حملات  به هیچ صورتی بیان موقعیت قوی طالبان را تمثیل نمیکند  زیرا در هر کشوری چنین اعمال به مشکل قابل جلو گیری اند در حالیکه طالبان دیگر توانائی جنگی شان را در جنگ های رویا روی از دست داده میروند. با آنهم  نفوذ طالبان را در دستگاه های امنیتی و دفاعی از طریق  شخصیت های ضعیف و دوگانه در نهاد های مهم و تصمیم گیرنده دولتی نمیتوان از نظر دور داشت. به یقین که  دریشی و نکتائی پوشان در دستگاه دولت وجود دارند که " در بکس شان روزانه لنگی و سرمه چشم"  را هم با خود حمل میکنند تا درحالت وخیم احتمالی دوباره و به ساده گی چهره طالبی خود را به نمایش بگذارند.

باز شدن دفتر طالبان در قطر با آنکه موقعیت و غرور حلقه رهبری دولت را فرش زمین نمود و هتک حرمت برای رهبری دولت بوده ولی یک بازی و کمیدی سیاسی را هم به نمایش گذاشت که به یک سوال عمده  در ذهن ایجاد میکند و آن اینکه: دول بیگانه بلاخره واضیح بگوئید که چه میخواهید چه چیزی دارید که برای ملت افغان هنوز به  تحفه نداده اید؟. با چنین بازی سیاسی ،بی باوری ملت نسبت به روند های آینده کشور بدون شک عمیق تر میگردد.

برای نویسنده بحیث یک روشنفکر و یک فرد که به وطن اش میاندیشد، جالب بود که معاون رئیس ولسی جرگه افغانستان از یک موقعیت سیاسی دولتی  به وضاحت وبا  احساس خوشی میگوید که " بلاخره تحریک طالبان هم بحیث یک جانب قضیه افغانستان برسمیت شناخته شد" ( مراجعه شود به  صحبت میرویس یاسینی در روز گشایش دفتر طالبان با تلویزیون طلوع). وی آنچه را که اهانت به موقعیت و غرور دولت افغانستان بوده است، این فرد میخواهد به  فیر توپ های شادیانه جش بگیرد.

آنچه مربوط میشود به سیاست خارجی و روابط بین الملی افغانستان، در حد یک سیاست فعال حکومت افغانستان در یک شرایط آتشین سیاسی غیر قابل لمس است. اینکه نقش وزیر خارجه افغانستان در پیشبرد و پالیسی خارجی خود یکی از  فکتور سیاست خارجی است و یا یک چهره تشریفاتی ،  به  قضاوت خواننده گذاشته میشود، ام نتیجه گیری من مساٌله دوم است زیرا  در شرایط کنونی  جناب رئیس جمهور یگانه شخص پیش برنده سیاست خارجی است و آنهم سیاست که هیچ گاهی برای ملت مفهوم، واضیح و قابل پیش بینی نمیباشد.

سیاست خارجی و روابط بین المللی از دیدگاه تیوری اکثراٌ تحت تاٌثیر  اساسات و پرنیسپ های حقوقی بین المللی که در چوکات معاهدات و کنوانسیون های بین المللی تنظیم گردیده اند و یا  هم  تحت تاٌثیر خواست ها و اهداف یک دولت یا دولتها قرار میگیرد که هر دو بعضاٌ در تضاد و تناقض در برابر همدیگر قرار میگیرند.  در اساسات اولی  هدف عمده رسیدن به صلح و همکاری بین المللی است. در اساسات دومی  تلاش برای حفظ و مصئونیت منافع و اهداف ملی یک کشور مطرح است. در این منافع و اهداف مشخصه اصلی عبارت از حاکمیت ملی آن است که  یک  دولت ممثل  هویت ملی و مدافع از منافع و حفظ منافع آن میباشد. در واقع هردو تضمین است برای استقلال ملی مردم و سرزمین. پرنسیپ های حقوق بین المللی که بیشتر در قرن بیستم و مشخصاٌ توسط ملل متحد به رشد و انکشاف رسید ، به همان سطح منافع  ( دفاع، حفظ و تحکیم) دولتها بخصوص دولت های بزرگ در تضاد با تیوریها و پرنسیپ های بین المللی قرار گرفته اند که در بیست سال اخیر منجر به خطرات جدی نه تنها صلح و امنیت بین المللی گردیده بلکه با مداخلات ( صرفاٌ گسترش حوزه منافع ) جنگ های داخلی به شکل خشن ترین آن مشتعل گردیده اند. یکی از مشخصات این درگیری ها در این است که همسایه های دولت های درگیر جنگ های داخلی " هم وسیله منافع غیر مشروع دولت های بزرگ اند و هم منافع و اهداف خود شان را پیش میبرند که مثال های سوریه، عراق و افغانستان بیان همین واقعیت است.

با در نظر داشت و توضیح فاکت های بالا  برای ما این سوال مطرح میگردد که آیا ما هم در پی دفاع از منافع و حفظ و مصئون سازی منافع ملت و مردم خود باشیم و آنرا واضیحتر در دپلوماسی کشور متبارز سازیم و یا در عقب پروسه های مغلق و نا مکشوف دیگران لنگان برویم.

چیزی که در سیاست خارجی و روابط بین المللی ما در اوضاع  کنونی کمتر ملموس و متبارز است همین مساٌله است که ما چه منافع داریم و چگونه با وضاحت و جراات آنرا در برابر دول که هر کدام خود را  بگونه ذیدخل در مسائل افغانستان میدانند، مطرح نمائیم. سیاست خارجی دولت و حکومت افغانستان " آنچه احساس میگردد " در یک حلقه خیلی ها محدود و قابل اعتماد برای خارجیان" تعین میگردد و آنهم در قضایای که " دیگران"  آنرا قبلاٌ چوکات بندی نموده اند ، بدین مفهوم که حکومت و رهبری افغانستان  ( در حلقه محدود) فقط در عقب  این سیاست ها باید بجنبند.

 سیاست خارجی یک کشور و مهارت های کاری  و دپلوماسی مسلکی بیان این امر است که مسئولین امور و بخصوص شخصیت اول دولت و سائر شخصیت های کلیدی دولتی در کدام حد منافع ملی، حاکمیت دولتی و مشروعیت قانونی خود را در خارج از کشور تمثیل میکند. به مفهموم  دیگر آنان نماینده گی یک دولت " با اراده مستقل"  و دارای " منافع ملی کشور متبوع"  خود را تمثیل میکند. یکی از اضرار پالیسی سازی " در حلقه کوچک" در آن است که چنین اگر اکت ها و یا برامد های سیاسی در سیاست خارجی  بدون استفاده و بکار گیری  مهارت ، تجربه کاری ، مشوره های گروپ های مسلکی و متخصص عرصه های محتلف و دپلومات های ورزیده همان بخش صورت گیرد ، نمیتواند با مهارت های دپلوماتیک به پیش برده شوند. متاٌسفانه با آنکه وزارت امور خارجه افغانستان تعداد زیاد از دپلومات های با تجربه و کار کشته را در اختیار دارد، برآمد های رئیس دولت این احساس را به وجود میآورد که احتمالاٌ  وی  بیشتر پیشبرنده پالیسی های گنگ است که گویا نسخه های آن  قبلاٌ نوشته شده اند ویا احتمالاٌ نزدیکترین مشوره دهنده گان سیا ست خارجی اش افراد اند که خود تعلقات و روابط دارند که در آن مساٌله موقعیت دولت افغانستان بحیث یک دولت مستقل و کامل الحقوق و دارنده حاکمیت ملی در درجه مقدم قرار ندارد.

متاٌسفانه دستگاه دولتی کنونی در سیاست خارجی پیش گیر و اثر گذار به نظر نمیرسد بلکه تعقیب کننده سیاست های گنگ و نا مکشوف اند که میتوان استقلال عمل و سیاست خارجی افغانستان را بحیث یک دولت دارای حاکمیت ملی و تمامیت ارضی مورد سوال قرار داد. اگر رئیس دولت افغانستان یعنی شخص اول دولت برای ملاقات با یک رئیس ستاد مشترک نیر های مسلح پاکستان در کشور سومی فرا خوانده میشود، در حالیکه افغانستان هم در عین موقعیت دپلوماتیک وزیر دفاع ، یک مشاور ارشد امنیت ملی و یا یک لوی درستیز قوای مسلح را دارد تا با چنین همتا خود ملاقات نماید، چه برداشت و نتیجه گیری دیگری را بجز از عدم استقلال و اراده رهبری دولت از این فکت نمود.

یکی ازمفاهیم و اصطلاحات  که همیشه در پالیسی خارجی افغانستان بکار برده شده است و هنوز استفاده میشود، اصطلاح " روابط برادرانه" است. این اصطلاح را اگر در شرایط در نظر بگیریم که عملاٌ دولت و ملت افغانستان که قربانی اهداف بعضی  از دول خارجی از جمله پاکستان و ایران ، تعداد دول عربی و دول دیگر خارجی است که آنها  پیوسته در بدست آوردن صرفاٌ هداف و منافع خود اند و بخاطرآن در قضیه افغانستان خود را ذیدخل میدانند ، مداخله میکنند، سرمایه گذاری سیاسی میکنند و بلاخره در تضاد با اصل مشروعیت منافع عمل میکنند، تا کدام زمان ما باز هم روی روابط برادرانه تاکید نمائیم. از نظر نویسنده سیاست خارجی افغانستان و مجریان سیاست خارجی که  موقف مستقلانه و منافع مشروع دولت و مردم افغانستان ، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی  کشور را تمثیل میکنند، باید دیگر با اصطلاح " روابط برادرانه" وداع نمایند.  در ارتباط  تعین موقف و پالیسی خارجی با پاکستان و ایران نویسنده به این عقیده است که ما ملت های جدا از هم با سر زمین های جدا و منافع متفاوت هستیم. با آنکه در زبان و مذهب نقاط مشترک ( میان دو ملت) داریم ولی دو ملت هم درای آن روان اجتماعی مشابه نسیستند که ما از دو برادر یاد نمایم که در یک نظام خانواده بزرگ شده اند. ما با دو ملت مواجه نیستیم ولی با دو دولت و دو پالیسی مواجه هستیم که آنان برای مربوط به خارجیها هستند و آنها فقط در پی بدست آوردن و حفظ منافع خود شان هستند و منافع خود را با  زیر پا کردن " حسن همجواری " و مداخله با انواع و وسایل گوناگون  میخواهند تضمین نمایند. در برنامه تلویزیونی " جرگه" که چندی قبل با شرکت جناب امر الله صالح و جناب حنیف اتمر  از جانب افغانی و جنرال حمید گل رئیس قبلی استخبارات پاکستان از جانب دیگر براه اندازی گردیده بود ، این جنرال که حیای حضور را در نظر نگرفته میگوید " افغانستان و پاکستان مانند دو برادر است که در یک خانه زنده گی میکند ، یکی در اطاق خواب دیگری در خانه نشینمن!!!" او نمیخواهد اعتراف کند که هیچ گاهی ما در زیر یک سقف قرارگرفته نمیتوانیم. ما دو ملت، دو سر زمین و دو کلتور داریم، تنها داشتن اعتقادات اسلامی مفهموم داشتن کلتور مشترک را نمیدهد. ما در طول سالهای بعد از به وجود آمدن دولت نظامی پاکستان در عوض یک دولت " دوست و برادر عنعنوی" ما یک  " دشمن عنعنوی و دسیسه گر"  را در هم سرحدی خود داشته ایم. حالا هم  به دولت و حکومت پاکستان متعلق است تا با حسن نیت ، به تعهدات حسن همجواری بر بنیاد مناع مشروع ، حقوق مساوی و روابط دوستانه و صادقانه خود پابند باشد و آنرا در عمل تثبیت نماید.

احساس روابط برادری که در همه دوره های جنگ های سی ساله به تجربه گرفته شده اند، از ما ( حکومت های ما) قربانی و ازدیگران برد و تضمین منافع خود شان بوده است. در دوره های مختلفه سی و پنج ساله جنگ همه " برادران" به ما سلاح و پول دادند با تضمین اینکه  ما خواست های آنان را در کشور خود عملی سازیم، خون بریزیم، سر ببریم، ترور و قتل طفل، زن، پیر و جوان نمائیم، به خواست و دستور آنانکه " روابط برادرانه"  داریم.

نویسنده مرتبط با سیاست  خارجی و تطبیق آن بدین عقیده است که انتخاب یک سیاست خارجی و موقف مستقل و متکی بر منافع ( مشروع) دولت و مردم افغانستان توسط  حاکمان مستقل ، بر اساس اراده ملت و مردم مستقل، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان تمثیل شده میتواند  که با غرور ملی یک وجب از منافع ملت و مردم عقب نروند. این سیاست بدون شک با  رهبران حیله گر ، سیاست های فریبکارانه ، معاملات عقب پرده ضد منافع ملی در تقابل قرار دارد.

( پایان قسمت چهارم )

 سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ـ ۲۱۰۸

دافغانستان دخپلواکۍ غورزنګ ته لنډه کتنه

 

د داکترحبیب منګل لیکنه

د زمري ۲۸ دافغانستان دخپلواکۍ ورځ ده .دنن  ۹۴کاله  دمخه دافغانستان آزادئ خوښونکو  خلکو  دخپلواکئ لپاره د اوږده سرښندونکي جد وجهد وروسته دهیواد  د آزادئ ، مشروطیت او تجدد دغورزنګ  د قهرمانانه مبارزې په دوام او د غازي شاه امانالله خان په مشرئ د بریتانیی څخه  د افغانستان  سیاسی خپلواکئ اعلان  او د افغان- انګلیس په دریمه جګړه کی ترلاسه کړه  او دآسیا په زړه کي يي  د خپلواک او آزاد افغانستان بیرغ بیا او چت کړ .زه په خپل وار د هرڅه نه وړاندي  ددې دویاړه ډکې تاریخي اوملي ورځې او جشن په مناسب افغان وطن پال ، آزادی غوښتونکي او آزادي خوښونکي ،میړني او سرلوړي ولس ته د زړه له کومي مبارکي وړاندې کوم  اودګران افغانستان د تل پاتې خپلواکې او آزادی په وياړه ډکه مبارزه کې  دافغان ولس تلپاتې برلیتوب غواړم .

دخپلواکئ  پس منظر

زمونږ ګران هیواد افغانستان ،لرِغونۍ تاریخ او زوړ تمدن لری .دغی خاورې ته د لرغونو تمدنونو د زیږیدو او د ودې ټاټوبۍ او زانګو وایې . پدی خاوره کې ستر فرهنګونه را منځته شوي ، سره یو ځاي شوي اوغوړیدلئ دي . دهمدې خاورې نه د« نیک پندار ، نیک ګفتار اونیک کردار »غږ را پورته  شویدئ او ددې ځايه دعلم اوفلسفې َ، ریاضئ ، نجوم ،طبابت ، عرفان ، هنر او ادب مشالونو او سرغندویان را پورته  شویدي .   

  افغانستان ته دآسیا زړه،د سوداګرۍ څلورلاره ،او داستعمار ګرو او پراختیا غوښتونکو ځواکونو ګذرګاه او پامیر ته یی د دنیا بام واېې . د  وریشمو لاره دهمدغې خاورې تیره شویده ، اونړیوال پراختیا غوښتونکي ، استعمارې او غارت ګرو ځواکونو د طلاي مرغه ((هند)) د ترلاسه کولو لپاره َاو په منځنۍآسیا  ،عربي بحیرې اوپه فارس باندې د اقتصادی ، سیاسي او فرهنګي  تسلط  په هدف دهمدی خاوري د لاندې کولو  او همدې ستراتیژیک معبر د کنترول  پر سر د یو بل  سره ډغرې وهلئ اوجنګیدلي دي اود دغو استعماري اواستیلاګرو ځواکونو له جملې ، ځينو په همدې خاوره کې ماته خوړلې ده او امپراتوری ېې همدلته خاوري  او ختم  شویدي ،نو ځکه افغانستان  ته«د زبرځواکونو هديره» هموایی ، او دافغانستان دغه مهم جيو پوليتيک ، جيو ستراتيژيک او جيو ايکونوميک موقعیت ، ددې هیواد د اوسیدونکوپه ملي او سیاسي برخه لیک او  پرمختګ او برعکس وروسته پاتې والي کې تل پاتې ،عمده او ټاکونکۍ رول درلودلۍ او اوس ېې هم لري .  

دافغانستان اوسیدونکې،په وطن مین اومیړني ، شریف اونجیب خلک دي. خپلواکي اوآزادي د بلهرڅه نه ورته ګرانه ده اودهغه د ترلاسه کولو اوساتلولپاره تل جڼګیدلئ دي  او بې سارې قرباني ورکړېده  او به دې لاره کې مبارزه او جد وجهد د افغان ولسملي ځانګړتيا او ټول تاریخ تشکیلوي .  نوځکه افغانستان ته دآزادۍ او خپلواکۍ دغورځنګونو د غلیان نقطه اوافغانانو ته د ملی آزادي بښونکوغورځنګونوسرغندویان وايي. نوکه دا ولس ځان وپيژني او په خپله ګټه پوه او  یو موټئ شي ، د دېتوان لري چه دآسیا په زړه کې یو پیاوړي دولت  اویوهپرمختللي او غوړیدلی هیواد را منځته کړي .    

د افغانستان خلکو  دهمدي ځواک په درلودلو او د خپلواکئ او آزادی لپاره د اوږده  او سرشندونکي جدوجهد او بي ساري قربانیو په دوام په۱٧۴۷ میلادي کی د دراني احمدشاه  ترمشرۍ لاندي چه وروسته په باباملقب شو، خپلواک ملې دولت او حاکمیت رامنځته کړ ، کوم چه په ډیره لنډه موده کې په یوه ستره امپراطورۍ بدل شو، چه د مشهد نه تر کشمیره او دډهلي اود امو دسیند نه  ترعربي بحیرې، په یوه ستره ساحه باندی حاکمیت ترلاسه کړ . خو دغې امپراطورۍ ډیر دوام ونه کړ، او د احمدشاه بابا دمرګ نه وروسته دده  داخلافو ترمنځ د واک  پر سر د درباری اختلافونو او قبیلوي دشمنيو ، انارشئ او کورنيوجګړو، ملوک الطوایفې نظام  او همدا ډول د غرب  او شرق  له خوا د بهرنیو یرغلونو او لاس وهنوله کبله له منځه لاړه .

دخپلواکۍ بیا ترلاسه کول

سره له دې چه افغانستان  د۱۸ پیړئ په پای کې د اروپايي استعماري ځواکونو د مقابلې او رقابت په ډګر بدل شو او «سترې لوبې » په دوران کی يېدخاورې ځنې برخې له هرې خوا قیچي او پرې شوې، خپلواکي  ېې له لاسه ورکړه او په مستعمره او نیمه مستعمره هیواد بدل شو اود اوسنی نقشې شکل ېیغوره کړ ، وران او ویجاړ شو او دنړیوال  پرمختګ دکاروان څخه وروسته پاتی شو. خو مبارزې دوام وموند او افغانستان ملت د غازي شاه امان الله خان د افغان ځوانانو دمشروطه غو ښتونکي او تجدد پلوه ملي  غورځنګ په ملاتړ واک ترلاسه کړ او د  ۱۲۹۸ لمریز د دلوې په میاشت کي د افغانستان خپلواکئ اعلان کړه  او د عید ګاه  په جومات کی ېې یوې ستري تاریخی غونډې ته دافغانستان دخپلواکئ داعلان په ترڅ کې دخپل حکومت دپروګرام اساسی ټکی پدې ډول وړاندې کړل « د افغانستان  دولت ،دنړۍ د نورو خپلواکو  قدرتونو په شان د هیواد  دننه اوبهر باید آزاد او خپلواکوي ، دافغانستان ملت دهیواد  دننه کامله آزادي لري او دهر ډول تیري او ظلم نه محفوظ دي اوخلک یوازې د قانون اطاعت باید وکړی اوبس . اجباري کار اوبیګار په ټولوبرخو کې منعاولغوه دی . زمونږ حکومت به په افغانستان کې اصلاحات راولي چه زمونږ ملت او مملکت وکولاي شي دنړۍ د متمدنو ملتونو په منځ کې مناسب ځای او مقام ترلاسه کړي .زه به دهیواد په چارو کې مشوره دخپل کار او حکم لارښود وګرځوم...»

پدې ډول دافغانستان آزادی ِغو ښتونکو خلکو اوملي اومترقی ځواکونو  دافغان- انګلیس د۱۲۹۸لمریز کال دزمري په ۲۸ دافغان- انګلیس په دریمه جګړه کې دبریالیتوب وروسته د انګریزانو  څخه سیاسیي خپلواکي تر لاسه کړه اودشاه امان الله تر مشرئ لاندې یی دیوه  حاکمیت لرونکي خپلواک او مدرن  ملي او حقوقی دولت تهداب کیښود .  اماني دولت د افغانستان لپاره د(افغان ځوانانو دمشروطیت دغورځنګ) دمرام او د علامه محمودطرزی د فکرونو  څخه په الهام او پیروي لمړي اساسي قانون او ددولت پروګرام  تدوين کړ ،چه دهغه مفاد او اساسي کرښي په لاندې ډولدي  : 

« دافغانستان د تاريخي موجوديت او ملي هويت ساتل او ټينګول ، د ملي حاكميت د اصل تامين او د دولت په چاروکې دولس ګډون ، د هیواد ولي « شهروندۍ » داصل دتسجيل  پر مبنا دهيواد  دټولو اوسيدونکو رسمي برابری تامین او دهیواد والو د اساسی حقونو او آزادیو تامین، د مرکزیت اوپه هيواد کې د وروڼو اوسيدونک وقومونود برابري داصل پر مبنا دهيواد او ملت یوالۍ ،  دتجدد (مدرنیتي) پر اساس پرمختګ او دټولنې هراړخیزه وده  ،دنوې او مدرنې قانون جوړونې پر اساس د سیاسي تاسیساتو، دولتي دندو اوحقوقي سیستم عرفي کول ، د ملي اوردو جوړل او دهيواد دفاعي قابليت لوړول ،او دافغانستان دملي ګټو پر مبنا  د متوازنو  نړیوالو اړیکو  اوخپلواک ملی سیاست پر مخ بیول.»

 پدې ډول د زمري  ٢٨ او د اماني دولت تاسیس دیوه ملي انقلاب په څیر دخپلواک ، آزاد او نوي او مترقی افغانستان دتاریخ لمړئ پاڼه برا نیستل شوه او  د پردیو د تسلط او استبداد څخه  دافغان ولس د ژغورنې او د خپلواکئ او مليواکمنئ ، ملي یوالي ، مشروطيت او دموکراسۍ ، آزادئ ، برابرئ  او دنوې  او  مترقي  ټولنې  ته دتيريدو په لارکې دافغانستان دخلکو دمبارزي او جهد وجهد الهام بښونکئ او د ویاړه ډک پیل شمیرل کیږي .

خپلواکي هغه وخت ارزښت لري چه دفاع او ساتل شي

 لکه چه ځرګنده شوه دافغانستان خلکو او ملي ،مترقي ځواکونو د اوږده جدوجهد او بي ساري قرباني په نتيجه کې  خپلواکۍ او ملی واکمني  ترلاسه کړه او دشاه امان الله ترمشرئ لاندي ېې د لمړي  خپلواک ،مدرن او مترقي دولت اساس کیښود ، خو له بده مرغه دغه ملي او مترقي دولت د هیواد ارتجاعي  کړيو د مخالفت او شرارت له کبله چه دبهر څخه تحریک او ملاتړ کیده  د اصلي عامل په توګه له یوې خوا او ديوه پياوړي مرکزي دولت د ایجاد  او مترقی اصلاحاتو د تحقق او ښې حکومت دارئ په را منځته کولو کې د دولت دپاتې راتلو په وجه له بلې خوا  دوام ونه موند او سقوط ېې وکړ او  دواکتشه (خلا) ، انارشي او کورنۍ جګړه رامنځته شوه.   

  سره له دې  چه دشاه امان الله دحکومت دسقوط نه وروسته رامنځته شوې سیاسیتشې ( خلا) ، انارشی او کورنۍ جګړې  ډیر دوام ونه موند او مرکزی دولت اعاده شو او دیوه حاکمیت لرونکۍ دولت په توګه دافغانستان موقف وساتل شو  . خو نوي حاکمیت  ونه شوای کولای د خپلواکۍ او مشروطیت دغورځنګ اهداف تعقیب کړي ، ملي او مترقی ِغورځنګ وځپل  شو او  هیواد  د اوږدې مودې لپاره د استبدادي اداري لاندئ راغۍ، او په سیاسی اختناق اواقتصادی َ، ټولنیز او فرهنګی رکود کی پاتې شو . 

  خو مبارزې دوام وموند او د تيري میلادي پيړۍ د٦٠-٩٠ کلونو ترمنځ داقتصادی – اجتماعی رشد له امله سیاسی رکود او اختناق مات شوو  او په هیواد کی نوي ملي اومترقي ځواکونو را منځته شول اودخپلواکئ دساتلو او تجدد ،مشروطیت او دموکراسیئ  او  دسیاسی پر مختیا په لارکې مهمې لاسته  راوړنئ ترلاسه شوې . خو له بده مرغه  تاريخ  بياتکرارشو او هیواد  دسړي جګړي په ډګر بدل شو او د ملي دموکراتیکو او مترقی بدلونو په مقابل کې دکورني وسله وال مخالفت  اوشورش په سبب د یوه خپلواک ،آزاد ، دموکراتیک ، پرمختللي او غوړیدلی افغانستان د رامنځته کیدو داعیه بيا دماتې سره مخامخ شوه . او په پاې کې  هيواد  د ۱۹۹۲-۲۰۰۱ کالونو  د ملي تراژیدئ او دواک دخلا  ، انارشئ او کورنئ جګړې له امله  د آزادۍ ، خپلواکۍ، مشروطيت ، دموکراسۍ  اود هیواد د پر مختيا په لارکې دافغان ولس د مبارزې جدوجهد  ټولې لاسته راوړنې تباه شوي  اوهيواد په وروسته پاتې والي محکوم او شاه ته مځنيو پيړيو ته لاړ او دتروريسم  په اډه بدل اوهیر شو.      

اوس په کوم ځاي کي يو ؟  

   افغانستان  اوس هم له بده مرغه  دخپلواکئ ، ملی واکمنئ  او ملی ګټو او ملي امنیت په تامین اوساتلو کېدسترو ګواښونو او ستونځو سره مخامخ دئ .  بهرني فکتورونه  دتیرو په شان بیاد هم زمونږ دهیواد په  جاري وضعیت کی ټاکونکئ ځايلري . او سیمه ایز او نړیوالی قوتونه  چه هریو یی زمونږ به هیواد کې د ځانګړو او متضادو ګټو په لټه کې دي او زمونږ په سیاسی تشکیلاتو کي ځان  سهیم بولی او خپلو  موخو ته د هر ډول وسایلوڅخه کار اخلي دافغانستان خپلواکي او ملی حاکمیت يي دګواښ سره مخامخ او محدود کړئ دئ . زمونږ هیواد ته دولتی تروریسم صدور همداسی دوام لري  او القاعده او افغان تروریستی ډلی دادئ  یوځاې په ټول توان جنګږي او تلاش لري ، څو بیا په افغانستان (دآسیا په زړه )  مسلط شی او په سیمه او نړئ کی خپلې موخو ته  ورسیږي .

پدې ډول افغانان په خپل سیاسی برخه لیک په پوره ډول ندي مسلط شوي او دسیاسی مشروعیت مشکل ندی حل شوی او دواک په جوړښت او دولتی اداره  د قشری ، ارتجاعی  او افراطی کړیو د تسلط  له امله د افغانستان د ملي او مترقی غورزنګ اهداف او دخپلواکئ ، دموکراسئی او دموکراتیک نظام  د استقرار او يوې مدنی ټولنی د ایجاد او د هیواد  د  هراړخیز پرمختګ داعیه همداسې دسترو ګواښونو سره مخامخ ده . 

نو څه بايد وشي  ؟

سره له دي چه  په « نړیوالي کلي » او د ګلوبالیزم او دنړيوال  کيدو، نړيوالو اړيکو د هم سويه کيدو په شرایطو کې او دبشري عامو ارزښتنونو، او دهيواد ونو د متقابلو رواګټو اوباهمي ژوند د اړتياو تاثيراو نفوذ  او بین المللی منل شوو قوانینو او موازینو له مخې د دولتونو حاکمیت او دسياسي نظامونو څرنګوالي دملګرو ملتونو د منشور او دنړیوالو روابطود موازینو تابع دی او قسما محدود شوي . خو اصولا هيڅوک حق نلري چه  ديوه دولت اوهيوادونو خپلواکئ  او د دولتونو دواکمنۍ ( حاکميت ) حق چه مطلق دئ تر پښو لاندي کړي.

  افغانستان د حاکمیت لرونکئ ، خپلواک او آزاد دولت – هیواد په توګه  د دې حق څخه برخوردار دي .  خو افغانستان داحق  دیوه پیاوړي سیاسی حاکمیت  او ملي او دموکراتیک حقوقی دولت  او ملي یوالي د ټینګتیا، پیاوړې  ملي اردو اونظامي – امنيتي دستګاه اوکارا  نظامی رهبری، لوړدفاعي قدرت او تر ټولو عمده د غوړيدلۍ او پیاوړي ملي اقتصاد اومجربي ديپلوماتيکې  دستګاه او په ملي ګټو ولاړې فعالې او اغیز مني ديپلوماسۍ  په صورت کی په عمل کی تامین او  ترلاسه کولئ شی .

  د نړئ  دپیاوړو او پر مختللو دولتونو او هیوادونو او ملتونو تجربو ښودلې چه دافغانستان خلک هغه وخت دا ډول دولت – ملت او هیواد  آرمان ته په عمل کې  رسیدلئ شي چه په روانه ټولنيزه اوسياسي مبارزه کې دهيواد ملي ،دموکرات ، مترقی او دټولیز عدالت پلوي سياسي او ټولنيز ځواکونه، قطعي  بر ياليتوب ترلاسه کړي او په ټولنه او دولت کې د مسلط سياسي جريان په حيث وپيژندل شي .  داځواکونه  په  افغانستان کې  په زياته  اندازه وجود  لري چه باید په یوه واحده وطنی جبهه کی سره يو شي او په مسالمت او قانوني ډول په روانه سیاسی مبارزه کی اغیزمنه برخه واخلی او په سیاسي وضعیت کی دارګانیک حضور د تامین او يو ه دموکراتيک بديلد  رامنځته کولو له لارې  د خپلواک ، آزاد  دموکراتيک ، غوړيدلي ، پر مختللي ، پیاوړي اوسرلوړي افغانستان د جوړولو او یوی دموکراتیکې او مدنې ، مرفه او عادلانه ټولنې دایجاد  تاریخي او ملي داعیی په عملي کولو کې  خپل هوډونه ترسره کړي .

                         

سیاسی ـ بامداد۱۳/۷ـ ۱۹۰۸                   

 

دیداری از کابل، یک ارزیابی تحلیلی از روند های در هم پیچیده سیاسی – نظامی

پارلمان بحیث ارگان قانونگذاری و وظایف نماینده گان "ملت"

( قسمت سوم )

نوشته: ع. بصیر دهزاد

 نویسنده در بخش دوم دیدگاه های خود پیرامون موقف دولت و طالبان را با یک ارزیابی مقایسوی ارایه نمود.  این مقاله بیشتر پیرامون موقف حقوقی پارلمان نخست با یک دید کوتاه متکی بر اساسات حقوق اساسی و بعداٌ روی وظایف اعضای پارلمان و پروبلم های موجود مرتبط بر این وظایف  نکات نظری ارایه خواهد داشت. همچنان برای خواننده محترم ممکن جالب باشد تا معضلات ناشی از  اضطکاک صلاحیت ها بین دستگاه حکومت ( قوای اجراییه) و پارلمان ( قوه مقننه) مورد توجه قرار گیرد.

مشکلات در پارلمان افغانستان و تصاویر جالب آن بعضاٌ در برنامه های " خنده" در بعض از تلویزون های خارجی و صفحات انترنتی به نمایش گذاشته شده است. ما بالای اینکه کسی را از خسته گی و طوالت صحبت ها و یا عدم توان تعقیب کردن صحبت ها خواب شان میبرد، صحبت نمی کنیم  ویا تفوق کلتور افغانی ما که همیشه ریش سفیدان و بزرگان قوم که تنها احترام به آنها باعث انتخاب شان بحیث نماینده ملت میشود و تنها به عنوان انسانهای خیر خواه به کرسی های پارلمان راه یافته اند هم همان احترام را حفظ میکنیم.  تنها " دعای خیر و نصیحت های بزرگوارانه همراه با خیر خواهی " انها هم برای یک " پارلمان ملت" غنیمت است. علاوتاٌ موجودیت تعداد از وکلای پاک طینت و با شرافت را در پارلمان نمیتوان از نظر دور داشت که در بحث های پارلمانی و برامد های از طریق وسایل اطلاعات جمعی در موضع دفاع از تحول و ترقی و همچنان در موضع  ادای مسئولیت و تعهد شان میباشند که به انتخاب کننده گان، مردم و ملت قول داده اند. دانش و پاکی و موضع سالم آنان همیشه مورد حمایت است ولی با کمال تاٌسف بحیث یک اپوزیسین اقلیت موثریت آنان در پروسه ها و فیصله ها کمتر است.

در اینجا  بحث ما در مورد یک بخش از قوای ثلاثه دولت است که بزرگترین وظایف یعنی قانونگذاری و کنترل از تطبیق قانون توسط دستگاه حکومت ، توجه به خواست های قانونی و نماینده گی از موکلین و منافع ملت را به عهده دارند. ما در مورد  چنین مفهوم بزرگ حقوقی و ادای وظایف بزرگ ملی و دولتی توسط یک دستگاه با اهمیت ابراز نظر میکنیم و آرزو های خود، خواست های ملی  ووطنی و وظایف در قانون پیشبینی شده یعنی  قانون اساسی افغانستان را در مقابل هم قرار داده به نتیجه گیری ها میرسیم.

از لحاظ حقوق اساسی هر سه اورگانهای قدرت دولتی  یعنی پارلمان، حکومت و دوستگاه قضایی سه تمثیل کننده قدرت اند که هر سه نه در یک رقابت و تفوق قدرت بلکه در یک تناسب ( کنترول و موازنه) تکمیل کننده آن وظایف دولت باید قرار داشته باشند که در قانون اساسی پیش بینی گردیده است.

 اساساٌ پارلمان چهار وظیفه بزرگ را بحیث ممثل اراده ملت  به عهده دارد:

اول  وظیفه نماینده گی کردن ار انتخاب کننده گان، مردم و ملت ، بحیث پل محکم روابط بین مردم از یک جانب و با سیستم سیاسی از جانب دیگر. این وظیفه بدین مفهوم است که پارلمان عرایض ، شکایات ، خواست های انفرادی، گروهی و تقاضا های اقلیت ها را که در قطعنامه ها به پارلمان تفویض میگردند، در یک رابطه کاری مورد بررسی قرار میدهد. بدین معنی است که این تقاضا ها در صورت وضاحت در قانون باید اجراات آن از دستگاه اجراییه مطالبه  گردد و درصورت عدم وضاحت در قانون باید تعدیل ویا طرح جدید قانونی مطرح گردد. بررسی مسایل فوق معمولاٌ در قدم اول در داخل کمسیون ها صورت میگیرد که نظر به بخش های مختلف تقسیم بندی شده اند.

وظیفه دوم پارلمان  عبارت از قانون قانونگذاری است که پارلمان تحت تاٌثیر و محتوای قانون اساسی،  قوانین و سایر اسناد حقوقی را مورد تصویب قرار میدهد و بعد از توشیح با اجراٌ گذاشته میشوند.

وظیفه سوم پارلمان عبارت از بحث های وسیع روی مسایل و مواد آجندای پلانی و یا موضوعات غیر پلانی که همه باید  با یک تصمیمگیری اکثریت آراٌ  به تصویب برسند. در پارلمان های کشور های که انتخابات بر اساسی سهمگیری احزاب سیاسی صورت میگیرد، مسایل در قدم اول در کیمسیون ها مورد بحث و توافق قرار داده میشود که کار جلسات عمومی پارلمان را در تصمیمگیری ها آسانتر میسازد. در جلسات عمومی آن موضوعات که قبلاٍ در داخل کمسیون ها مورد توافق نماینده گان احزاب ( نماینده گان شان در پارلمان) قرار گرفته است ، در جلسات عمومی مجلس تنها به رای گیری قرار داده میشوند.

وظیفه چهام پارلمان وظیفه کنترولی است که پارلمان حق دارد تا انجام وظایف توسط حکومت را در پرتو قوانین، مصوبات ، پلان های کاری مورد کنترول قرار دهد که آیا وزارت ها  وظایف را در چوکات قانون انجام داده اند و یا احتمالاٌ عدول از قانون و سوٌ استفاده از قدرت صورت گرفته است. روی همین ملحوظ پارلمان حق دارد تا وزرا و معینان و رواٌسای ادارات مستقل را به جواب دهی فرا خواند. سوال و استجواب میتواند بصورت تحریری هم ارایه گردند.

صورت انجام وظایف در پارلمان افغانستان چگونه است، مساٌله است که نویسنده آنرا میخواهد مختصراٌ به ارزیابی گیرد.

 آنچه دوره دوم با دور اول پارلمان افغانستان قابل مقایسه است این است که تعداد ازافراد  اهل رشته های تخصصی و روشنفکران تحول طلب در مقیاس کمتر از دور اول بخصوص در  مجلس نماینده گان راه یافته اند. این بدین معنی نیست که افراد با مسئولیت ، ملی ، با احساس وطنپرستی ، فارغ از تبعیضات و تمایزات ملی، زبانی و مذهبی در این خانه " ملت"  وجود ندارند. این حلقه وجود دارند ولی از یک جهت توانائی آنان در برابر گروپ های مختلفه  در حد کمتر موثریت را بر فیصله های پارلمانی دارند.ار جهت دیگر قرار گرفتن  آنان در یک خط عملی و اخذ مواضع مشابه  در مسایل روز و قضایای مبرم غیر محسوس است  و نمیتوانند روان مجلس را به گونه ئی تحت تاٌثیر آورند و توجه وسایل اطلاعات جمعی را  ( بحیث یک حلقه پارلمانی) بخود جلب نمایند. در میان حلقه روشنفکر چپ ، میانه و نیرو های نسبی مستقل و دیموکراسی پذیر تنظیم ها  که در عین حال صاحبات تحصیلات و تجارب سیاسی اند ، امکان و زمینه ائتلاف ها و اتخاذ موضع واحد ( ولو یکروزه و یا صرفاٌ روی یک موضوع باشد) خیلی ها ضعیف است. زیرا این تعداد هر کدام خود را کاملاٌ مستقل میدانند و یا تعلقات احتمالی آنها به یکی از جناح های مربوط به دوره های مختلف جنگی و حکومات مختلفه هنوز یک مانع احساسی و روانی است که خود را بیشتر به  قضاوت ها و نتیجه گیری های گذشته مصروف مسازند تا یک موضع فعال و با مسئو لیت برای دستیابی به متحدان مقطعی. از نظر موثریت بر پروسه ها  این برای آنها مهم است که برای یک موضوع ولو کوچک قابل بحث پارلمانی باید همنظران را جستجو نمود و موضع یگانه را شکل و سازمان داد. برای تعدای که خود را مستقل و یا تحصیل یافته میداند، داشتن غرور شخصی مانع مراجعه به دیگران میشود. روی همین ملحوظ اخذ تصامیم و دادن رای در میان این گروه بیشتر نمیتواند از حد انفرادی به سوی ایجاد حلقه های پارلمانی  انکشاف نماید. تا جای که احساس میگردد مشکل در بعض کرکتر ها هم نهفته است که تن دادن به ضرورت ها ی جدی ( مراجعه به دیگران بخاطر مواضع مشترک و مشابه) هتک غرور و هم  حفظ احساس غرور شخص در اتکایش  به یک حلقه سیاسی و تنظیمی و یا داشتن پول و درجه بالای تحصیلی موانع احتمالی این تفاهمات و ائتلاف ها میشوند.

 در پارلمان کنونی موجودیت تعداد از اعضا که در رشوه، فریب ، سو استفاده از کرسی و رول در مافیای قدرت و قاچاق مواد مخدره دست دارند ، با استفاده از چتر های حمایتی مختلف، بعضاٌ گویی پارلمان را به گروگان گرفته اند . اینان میتوانند احساسات مختلفه مذهبی، ملیت گرائی و زبانی را چنان با مهارت در میان اعضای پسیف پارلمان تحریک کنند که جلسات پارلمان هفته ها در گیر مسایلی ( به مانند دانشگاه و پوهنتون و یا به بحث کشیدن انحرافگرانه معضلات میان کوچی ها و محلات هزاره نشین) بسازند. این گروه که میتوان آنان را " اژدها ی خصم و محور تحریک مخاصمات زبانی و ملیتی دانست بعضاٌ به ساده گی روان عمومی پارلمان را به گروگان میگیرند.

از آنجای که این حلقه بگونه های مختلف و توسط حلقه های دیگری  در عقب پرده که احتمالاٌ ریشه های آن به استخبارات خارجیان میرسد، تا اندازه تعداد حلقه ها و تعداد شخصیت های کلیدی دولتی را  تطمیع نموده اند که دستکاه های عدلی و قضائی و دیگر نهاد های  حراست حقوق اتباع در مهار کردن این حلقه های خطر ناک عاجز اند و جرئت از بیخ کندن این اژدها ها و اختاپوت ها را ندارد. آنان در یک لباس ملنگ و در دیگر لباس پلنگ اند ( بگونه شوخی و مزاخ شیر ها را هم در قطی کرده اند) . این معضله جدی و خطر ناک است که محور فساد، تقلب، زور و اعمال غیر قانونی را پیوسته در چرخش  قرار میدهند.

در مجلس نماینده گان پارلمان افغانستان یکی از گروپ های که نقش اثر گزار را دارند ، عبارت از  تعداد افراد متعلق بر تنظیم های جهادی اند که بیشترین آنها با مفاهیم دموکراسی ، آزادی های حقوقی- مدنی و انکشافات جامعه بخصوص خواست های نسل جوان که یک نیروی عملاٌ موثر وفعال اجتماعی اند، هیچگونه اعتقاد ندارند و در برابر  هر پدیده نو در مقاومت قرار میگیرند. در پهلوی این گروه تعداد قابل حساب قوماندانهای تنظیمی – جهادی  وجود دارند که درواقعیت با زور پول های اندوخته شده به کرسی های پارلمان راه یافته اند. تعداد مشمول این گروپ افراد  اند که دارای چهره های دوگانه نه بلکه چند گانه هستند. این چهره ها از یک جانبی از حمایت تنظیم ها برای حفظ موقعیت خود استفاده میکنند و هم با نیرو های خارجی ( دیپلوماتها و نماینده گان سازمانهای بین المللی ) روابط دارند که خود را چهره های صاحب نفوذ ، طرفدار دموکراسی و " حتی طرفدار حقوق بشر" جا میزنند. اینان با پول و امکانات دست داشته به آسانی میتواند در زیر چتر حمایتی خارجیان قرارگیرند. در میان  همین نماینده گان " ملت" افرادی هستند که به آنها بدون شک میتوان دلالان و رهنمای معاملات رشوه ، غصب زمین های دولتی ، اخذ اوامر برای مقرر ی ها و امر احداث تعمیر های بلند منزل در محلات تجارتی شهر ها ، بخصوص شهر کابل ، رهائی مرتکبین جرایم و آوردن فشار ها با لای مقامات کلیدی حکومتی و دستگاه های عدلی و قضائی کشور ، نامید. برای این تعداد تنظیم های جهادی و روابط با دپلوماتهای خارجی فقط وسایل برای اهداف خود شان است.

بگونه مثال در هر وزارت دفاتر  مستقل مربوط به وزارت دولت در امور پارلمانی وجود دارد که این ادارات  مسوولیت تاٌمین روابط بین نماینده گان پارلمان و وزارت مربوطه را دارد. کمتر وکلای را در این ادارات ملاقی خواهید شد  که معضلات قانونی مردم را مطرح نمایند که از آنها اخذ رای نموده و به کرسی پارلمان دست یافته است. ولی این وکلا بیشتر به عریضه های افراد جهت اخذ امر مقرری ویا تعمیر های بلند منزل و یا سائر خواست های غیر قانونی مراجعه میکنند.

خطرناک ترین حلقه پارلمانی همین حلقه مافیائی اعم در عرصه قاچاق و فساد و سائر انواع اعمال غیر مشروع و خلاف قوانین اند که  با مهارت های خاص از یک جهت زبان و دهان افراد کلیدی موبوط نهاد های مختلفه دولتی ( حکومت و دسیگاه های عدلی و قضائی) را با پول، مهمانی های بزرگ و معملات (قدرت، نفوذ ، امکانان و شناخت های خویش را در اختیار یکدیگیر قرار میدهند) میبندند. این گروه با فشار ها و استفاده از قدرت افراد مربوط حلقه مافیائی  خود را در یک سیکل ادارات دولتی جابجا میکنند تا مثلاٌ در ساحه تحت نفوذ پولیس ، پولیس جنائی، وزارت مالیه، اداره سارنوالی، محکمه و ادارات ثبت اسناد و اثایق و غیره کار های خود را به ساده گی انجام دهند و به اعمال غیر قانونی ادامه دهند. آینان دریک  چهره خود را هم  یک جهادی معرفی میکنند و در عین حال تحریک کننده احساسات مخاصمات قومی و زبانی و مذهبی اند. بدون شک باید گفت که این حلقه در پارلمان و سلسله های زنجیری آن در تمام دستگاه های دولتی خیلی بزرگ نیستند ولی نفوذ آنان در دستگاه مختلفه دولتی قویاٌ وجود دارد که در حقیقت یک دستگاه بزرگ دولت را به گروگان گرفته اندو هم بحیث عوامل اهداف ضد ملی و در روابط با استخبارات خارجی اند که از آن کانال ها هم خود را محفوظ نگهمیدارند.

مهار کردن این حلقه خطر ناک مافیای قدرت و فساد  مهارت کاری شجاعت و اعتقاد بدون تزلزل و طرح یک پلان بزرگ را میخواهد. ولی با آن حد  که این حلقه  وزیران و مسوولین مقامات بلند پایه را را در ترس و محافظه کاری پیچانیده اند، توانایی این مقامات در برخورد جدی بر علیه این گروه مشکل به نظر میرسد در حالیکه  مهار این حلقه یک ضرورت زمان و انتخاب مسئولانه بر نجات وطن است. مهار کردن این حلقه مافیایی و همکاری و دفاع قاطع از یک هدف و پلان مقابله با این حلقه خشن و ظالم میتواند یک ضرورت تلقی گردد. برای رهبری دولت افغانستان، نیرو های چپ و لیبرال و همچنان برای حلقه های سیاسی که خود را تنظیم های جهادی مینمامند، مهار فساد و عاملین اصلی  یک هدف بزرگ ملی- وطنی  در شرایط کنونی است که بخاطر آن میتوان اندیشه های سیاسی، تعلقات ملیتی ، قومی و مذهبی و تنظیمی را بخاطر نجات وطن کنار گذاشت.

نباید کتمان نمود که تعداد از مقامات بلند پایه حکومت و دستگاهای عدلی و قضائی در برابر این حلقه " دهان پر آب"  اند ، ممکن هنوز در حلقه مافیای حل نشده باشند ولی " چیز چیزکی "  انجام داده اند.

به عنوان مثال زمان که وزیر مالیه آقای زاخیلوال و وزیر داخله آقای پتنگ توسط ولسی جرگه فرا خوانده شدند ، این دو وزیر با تمام پارلمان مواجه نبودند بلکه با یک حلقه مشابه به گروپ که در بالا به معرفی گرفته شدند. هر دو جانب در یک دعوا و دریک  سند کشی یکی در برابر دیگر بودند. وزیر مالیه افغانستان اسناد را با امضاٌ ها به پارلمان به نمایش گذاشت  که کی ها مثلاٌ در قاچاق مواد ( آرد و الول) سیهم بوده اند. طرف  دیگر که در رقابت با وزیر مالیه قرارداشتند هم اسناد را بعداٌ نشان دادند که دال بر این بود که وزیر مالیه هم در بعض مسایل یا ذیدخل بوده و یا در آگاهی قبلی قرار داشته است. یعنی ما در این قضیه دو طرف مسوول را شناسائی کردیم. جلسه ولسی جرگه و کمیسیو های زیربط بدون آنکه مساٌله را به یک کمسیون  مستقل و بیطرف متخصص و آگاهان جهت بازرسی و کشف حقایق محول میکرد ، همه بار دعوا را به سارنوالی افغانستان محول نمود. نویسنده بدین عقیده است که ایجاد کمیسیون های متخصص و مستقل ( مستقل از نظر حزبی- سیاسی و سمتی ) و متشکل ازافراد با اعتماد و نکو کار در مواقع ضروری یک پرنسیپ شناخته شده است که میتواند ادای مسوولیت بزرگ پارلمان در برابر ملت و مردم باشد.

در قضیه وزیر داخله افغانستان موضوع ۱۵۰۰۰ درخواست و عرایض که دال بر تقاضا های غیر قانونی مینمود، مطرح گردید. موصوف در یک کنفرانس مطبوعاتی ارقام مختلفه از سو استفاده های اعضای پارلمان را ارایه نمود و نام از کست ها و ثبت های ویدیوئی برد که بحیث اسناد مهم نزد وی نگهداری میشود. ازنظر نویسنده میتواند این سوال از جناب پتنگ مطرح گردد که " شما چه مدت زمانی این اسناد مبنی بر اعمال غیر قانونی را حفظ نموده اید و اگر استیضاح شما در پارلمان مطرح نمیشد، تا چه زمان دیگر این اسناد را نگهداری میکردید و چانس ادامه جرایم فساد برای افراد مضنون را محفوظ نگهمیداشتید.

ازدیدگاه بررسی وظیفه وی هر دو عمل جنابان زاخیل وال و پتنگ قابل ماٌخذه است. چونکه خواست و تقاضای ملت ، مردم و نهاد های سیاسی ، اجتماعی و مدنی بدون شک همین خواهد بود که عمل ضد قانونی باید در موقع آن به بررسی گرفته شود و چنین یک بررسی جدی میتوان از عین اعمال غیر مشروع دیگر پیشگیری نمود. بحیث یک  افغان تحول طلب من هیچگاهی تغیرات قابل لمس و مسئولانه پولیس ملی را در حفظ امنیت و جلوگیری از اعمال ترریستی طالبان نفی نمیکنم بلکه با چشم تقدیر بر آن مینگرم ولی جدیت بدون ترس  و بدون محافظه کاریها در برابر استبداد مافیای زور و قدرت و فساد یک مسئولیت جدی یک وزیر کابینه خواهد بود که وی بدان تعهد داده و بر تعهد اش  اعتماد صورت گرفته است و ملت در انتظار چنین جدیت است.

به عنوان یک جمعبندی کوتاه از این مقاله میتوان بدین نتیجه و سوال رسید که پارلمان افغانستان با توضیحی که در فوق از چهار وظیفه عمده بر بنیاد اساسات حقوق اساسی پارلمان داده شد، میتواند معضلات درونی فعلی و خواست های ملت در در تناسب و توازن ( خواست ها و زمینه ها و امکانات) قرار داشته باشد. انچه به عنوان معضلات و تسلط افراد مافیائی بر پارلمان به وجود آمده و مردم محلات بیشترین ضرر را متحمل میشوند که خود رای خود را در صندوق های چنین افراد انداخته اند. این افراد مافیائی که صاحبان زور، قدرت و پول اند ، در یک موقع انتخابات پول های گزاف را مصرف میکنند ، پول و آرد تقسیم میکنند و مانند خیرخواه ترین ها چهره ملنگی خود را با نیرنگ نشان میدهند، همینکه به هدف رسیدند باز همان جابر و ظالم است که در چهره پلنگ های بی رحم بر سینه ملت و در قدم اول موکلین خود مینشینند. چهره های بدنام که خود را تحت شعار های تنظیمی و لقب های بزرگ ،خاک در چشم همه و حتی تنظیم های خود شان میزنند، برای جامعه، حلقه های اجتماعی –سیاسی و تنظیمی لکه ها و زخم های چرکین خواهند بود.

نویسنده به این سوال مقاله هاذا را خاتمه میدهد  که باز هم رای ما به جابران و صاحبان قدرت و پول داده شود و یا به آنانکه درد و رنج مردمان مظلوم را درک نموده باشد و با ادای مسئولیت از حق و حقانیت و منافع ملی دفاع نماید؟، صرف نظر از اینکه این فرد مورد انتخاب ما به کدام حلقه معین ، ملیت و مذهب مربوط است.

به سلسله ادامه مقالات نویسنده بخش سیاست خارجی افغانستان را طی مقاله ارایه خواهد کرد که امید است مورد علاقه مندی خواننده محترم قرار گیرد.

(پایان قسمت سوم)

سیاسی ـ بامداد۱۳/۳ـ ۱۲۰۸

 

شرق میانه، قربانی بازیهای قدرت

 

شهزاده بندربن سلطان رییس سازمان اطلاعاتی عربستان سعودی درمسکو گفت :

« روسیه همایش ژنیو ـ ۲ را فراموش کند.جنگ یگانه راه بیرون رفت است.»

 

 

نوشته : اسد محسن زاده

وقایع و رخداد های پرتناقض روان درشرق میانه سیرشتابنده ای بخود گرفته است. دیروزدرقاهره دو مرکز گردهمایی « اخوان المسلمین » توسط ارتش و نیروهای انتظامی برچیده شد. این رویداد خونین را کارشناسان ماه ها قبل پیش گویی میکردند؛ زیرا اخوان المسلیمن با بهره از باور دینی مردم و فرارسی ماه رمضان مساله رویا رویی و برخورد خونین را به امید افزایش نقش و نفوذاش ازقبل برنامه ریزی کرده بود. تنها دیروز بیش ازشش صد تن از مظاهره کننده گان و نیروهای امنیتی جان سپرده و صدها تن دیگردراین درگیری ها زخم برداشتند. در مصربرای یکماه حالت اضطراری اعلان و قیود شبگردی نافذ شد. محمد البرداعی رهبر ایتلاف ضد محمد مرسی ومعاون رییس جمهور اداره موقت ازوظیفه اش استعفا داد.

در همین چهارشنبه که آنرا رسانه ها « چهارشنبه خونین » نام نهادند، در بیت المقدس گفت وگوهای صلح میان فلسطین و اسراییل  با پادرمیانی امریکا و در زیر فشار اینکشور شروع شد.اسراییل بیست و شش تن از زندانیان فلسطینی را آزاد و تسلیم مقام های فلسطینی نمود.در حالیکه محمود عباس و فلسطینی ها این پیروزی راجشن میگرفتند، بم افگن های اسراییلی بخش دیگری از فلسطین در نوارغزه را زیر آتش بم و خمپاره قرار داده ودود آنرا بلند کرد.

پیش از شروع گفت وگوهای اسراییل ـ فلسطین، کابینه اسراییل برنامه ساختمان شهرک های تازه یهودی نشین را درمناطق اشغالی به تصویب رسانید که بربنیاد آن دوهزار اپارتمان رهایشی تازه برای یهودان ساخته میشود.درهمین راستا دربرنامه تازه جان کری برای شرقمیانه، پیشبینی شده است تا در جریان نه ماه آینده پیمان صلحی که درآن حق تشکیل دولت فلسطینی شناسایی شده باشد، میان اسراییل و فلسطین دستینه شود.

در لیبیا و تونس هزاران شهروند ناراضی در برابر حاکمیت افراطی گران به خیابان ها ریخته وخواستار پایان دادن به فرمانروایی یکه تازانه اسلامیستها و شرکت گسترده تر مردم درحاکمیت شدند.

تنها در میدان « بردو » در تونس ۴۰۰۰۰ شهروند اینکشور در برابر فرمانروایی و یکه تازی گروه اخوانی « النهضة » و قتل رهبراپوزیسون محمد البراهمی اعتراض کردند.

در عراق انفجار و انتخار بخشی از برنامه همه روزه شهروندان عراق به ویژه باشنده گان بغداد شده و سازمان ملل متحد درهفت ماه گذشته از کشته شدن ۴۰۰۰ انسان و بیش از ده هزار زخمی گزارش داد. پایان این درامه وحشت و انسان ستیزی هنوز معلوم نیست.

دربحرین باردیگرمردم بخاطردموکراسی وحقوق شهروندی شوق مقابله و رویارویی با شیخ وشاهان ستمگر را نمودند.

در شیخ نشین قطرکه تا چندی پیش دعوا رهبری جهان اسلام را مینمود ودر رخداد های لیبیا، مصر، سوریه و افغانستان میخواست تا جای عربستان سعودی را پر نماید ، آرام و بدون سر و صدا بر اساس برنامه های امریکایی فرمانروایی از پدر به پسر انتقال یافته و جلو بلند پردازی های اینکشور گرفته شد.

عربستان سعودی زیرکانه و بدون جنجال باردیگرفرمان رهبری را بدست گرفته و با اعلان همبسته گی با حکمرویان تازه مصراز اخوان المسلمین رو کرده و در راه گسترش اثرمندی و جایگاه سازمانهای سلفی شتافت.باوجود مقاومت و ناخوشنودی اخوانی های،عربستان به دست گیری و یاری نظامیان و اداره موقت در مصر شتافته و وعده کمک مالی دوازه میلیارد دالری به آنکشوررا نمود که شامل سه میلیارد دالر کمک قطر نیز میشود.

با دگرگونی های که بدون سرو صدا  در قطر صورت گرفت،عربستان سعودی برنامه های تازه ای ازسوی امریکا دریافت تا درمسایل بنیادی مربوط به شرق میانه و جهان اسلام مسوولیت های بیشتری را بگردن بگیرد.بربنیاد همین شرایط تازه عربستان سعودی در« برنامه سوریه » مسوولیت « شایسته تر» یافته و فعالتر درراه پیاده نمودن برنامه های اسراییل و امریکا در منطقه دست وآستین برزد. عربستان سعودی به روسیه پیشنهاد کرد تا درصورت روگردانیدن ازسوریه و بشارالاسد به ارزش هفده میلیارد دالر به آنکشور بپردازد.

همین دو روز قبل شهزاده بندر بن سلطان رییس سازمان اطلاعاتی عربستان سعودی سفری به مسکو نموده و دراین سفردیدار چهارساعته با ولادیمیر پوتین رییس جمهوراینکشورداشت.در جریان این دیدار شهزاده بندر به نماینده گی از متحدین مساله  ایجاد « منطقه ممنوعه پرواز » درسوریه را مطرح نموده ، از پوتین خواست چنانکه درمساله لبییا با لغو چنین تعذیرات زمینه سرنگونی حکومت معمرالقذافی را میسر ساخت، درشورای امنیت ملل متحد به چنین پیشنهادی چراغ سبز بدهد. وقتی پوتین این پیشنهاد را که بخش از برنامه گسترده  ۱۱ فقره ای برای سرنگونی رژیم بشارالاسد است را نپذیرفت، شهزاده بندربا عصبانیت اعلام کرد که:« روسیه همایش ژنیوـ ۲ را فراموش کند.جنگ یگانه راه بیرون رفت است.»

در همین تازه گی ها رسانه اسراییلی « دبکا » درونمایه طرح ۱۱ بندی واشنگتن برای دخالت نظامی در سوریه را افشا نمود. بر بنیاد  گزارش این منبع «  هدف از سفر اخیر مارتین دمپسی، رییس ستاد مشترک ارتش امریکا به خاورمیانه  و ملاقات با  بنیامین نتانیاهوـ صدراعظم، موشه یعلون  ـ وزیر جنگ و بنی گانتزـ رییس ستاد مشترک ارتش اسراییل آماده‌ سازی آخرین مقدمات برای دخالت نظامی ایالات متحده و فراهم آوری زمینه های لازم  برای تصمیم گیری بارک اوباما رییس جمهور ایالات متحده امریکا در سوریه بوده است.»

این برنامه در برگیرنده :

ـ ایجاد «  ساحه منع پرواز » درمناطق مرکزی و جنوبی سوریه ( شامل دمشق ) توسط ایالات متحده امریکا ، انگلستان، فرانسه، عربستان سعودی و امارات  متحده عربی و رهبری آن از اردن ؛

ـ برقراری یک منطقه حایل ۴۰ کیلومتری از مرزهای اسراییل و اردن تا نزدیکی های دمشق؛

- جابجایی ۳۰۰۰ شورشی سوریه  در منطقه حایل. این شورشیان  قبلاً توسط امریکایی‌ها در اردن آموزش دیده‌اند . فرماندهی این نیروها به عهده کوماندوهای اردنی خواهد بود که تحت نظر مقامات امریکایی  در « حشمتیه » اردن جابجا شده اند.

- اعلام شهر  درعا  به‌عنوان پایتخت « سوریه آزاد ».

- دادن امکانات بیشتر به نیروهای شورشی وابسته به گروهی از قوم « دروز» که اقلیتی در سوریه هستند در منطقه در حایل،

- جنرال «جان رایت  » ۵۷ ساله امریکایی که درافغانستان، عراق و لیبیا تجربه جنگی دارد فرماندهی عملیات را برعهده خواهد داشت. در این برنامه  وظیفه نیروهای هوایی اسراییل درفراهم‌ آوردن پوشش لازم بر فراز سوریه پیش بینی شده است.

چنانکه دیده میشود برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت برای شرقمیانه  قبلاً پی ریزی شده و برای پیاده نمودن آن آماده گی های فراوانی گرفته شده است.                                                                                                          

با شتابی که رخداد ها درشرق میانه درحال پیوستن است، بایست چشم براه آبستن رخداد ها و شگفتی های تازه ای بود که انجام برنامه های بالایی راغیر قابل پیشبینی میسازد. برنامه های غرب بدون سهمگیری مردم و در نیابت از آنها پی ریزی و پیاده میشوند، برای همین هم است که روند پیاده شدن آن با پرسش ها و بی باوری های فراوانی همراه است. وقتی محمد مرسی درپی سازش و بربنیاد برنامه ای برسکوی فرمانروایی مصر تکیه زد ، کسانی فکرمیکردند که وی مهره اصلی برای پلان های بعدی درمنطقه خواهد .وی نقشی که در برنامه سرنگونی معمرالقذافی برایش داده بودند را به نیکویی بازی کرد ، وقتی این بازی به پایان رسید، باید جا برای بازی گران دیگری خالی میکرد. کسانی که امروز فکرمیکنند درمصر جنرال سیسی ، جمال ناصر آینده مصر خواهد شد، سخت در خطا اند.در این بازی ها باید چشم براه آشوب های فزونتر،خون ریزی های بیشتر و رنج وعذاب درد بارتری بود. آنچه را نمی توان انکارکرد، ادامه وجان گیری بیشترپیکار مردم در برابر بیدادگری و استبداد ومبارزه بخاطر یک آینده بهتر ازامروز خواهد بود.

 

 سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ـ ۱۶۰۸

 

 

 

گزارش تکان دهنده قتل ۴۵۰ زن کرد علوی از جمله ۱۲۰ کودک توسط القاعده

تارنمای خبری راشا تودی روسیه روز چهارشنبه  در گزارشی از سوریه از کشتار ۴۵۰ غیرنظامی علوی کرد سوری از جمله ۱۲۰ کودک توسط افراد مسلح تکفیری وابسته به القاعده خبر داد.

براساس این گزارش، افراد مسلح تکفیری وابسته به القاعده و عمدتا از نیروهای جبهه النصره حمله به ده روستای علوی نشین اطراف شهر لاذقیه ۴۵۰ غیرنظامی از جمله ۱۲۰ کودک را کشته و زنان و فرزندان آنها را به عنوان غنایم  جنگی با خود بردند.


این گزارش حاکی است که پایگاه های وابسته به مخالفان سوری نیز امروز تصاویری را از آنچه غنایم در این روستاها خواندند، پخش کردند.گزارش ضمن توصیف این کشتارجمعی بعنوان نگرانی جدید جامعه بین الملل از اوضاع وحشتناک انسانی درسوریه اعلام کرد که مخالفان دولت سوریه از زنان و کودکان به عنوان سپر دفاعی خود سود می برند.
این گزارش با استناد گزارش شبکه خبری العالم آورده است که مخالفان مسلح دولت سوریه با حمله به شهرک تل ابیاد در مجاورت مرز ترکیه ۱۲۰ کودک و ۳۳۰ زنان ساکن این شهرک را کشتند و تعدادی را نیز به عنوان غنایم جنگی با خود بردند.
این گزارش با اعلام اینکه هیچ یک از طرف های دولتی و مخالفان دولت سوریه هنوز این گزارش را تایید نکردند ولی راشا تودی با مصاحبه با ساکنان اطراف این منطقه، وقوع این قبیل کشتارهای فزاینده در منطقه کرد نشین سوریه را تایید کردند.
بطور مثال یاسین تربوش از بستگان یکی از قربانیان کُرد به این شبکه گفت که شنبه نظامیان جبهه النصره و دیگر شورشیان سوری با محاصره روستای شان ابتدا به جستجوی خانه به خانه پرداخته با یافتن مردان روستا آنها را می کشتند و زنان و کودکان آنها را به گروگان می بردند.
براساس این گزارش، دفترحقوق بشرسازمان ملل مستقر در ژنیو نیز امروز ضمن محکوم کردن این حادثه جنایت بار، اعلام کرده است که تحقیقات درخصوص حقیقت یابی موضوع را آغاز کرده و درصورت تکمیل پرونده افراد متخلف را به عنوان جنایتکار جنگی معرفی و آنها را محاکمه خواهد کرد.
ناوی پیلای امروز با صدور بیانیه ای اعلام کرد که گروه های مسلح سوری فراموش نکنند که تحت قوانین بین الملل مسوول همه جنایاتی هستند که در آن کشور رخ می دهد و لذا از تعقیب قانونی در امان نخواهند بود.

 

برگرفته از صدای مردم                 

سیاسی ـ بامداد۱۳/۲ ـ ۱۲۰۸