کناره‌ گیری رییس ‌جمهور سوریه بشار اسد و تسلیم شدن دمشق به گروه‌های تروریستی مورد حمایت امریکا پیروزیی برای امپریالیزم ایالات متحده است.

امپریالیست‌ های انگلوساکسون مدت‌ها به دنبال سلطه بر تمام سوریه بودند و اکنون معتقدند فرصت لازم برای این هدف را یافته‌ اند.

برخی از کسانی که خود را «سوسیالیست» می ‌نامند، سقوط دولت سوریه و پایان جمهوری عربی سوریه را جشن می ‌گیرند. اما بلافاصله پس از اعلام تبعید بشار اسد، هواپیماهای جنگی امریکا و اسراییل بمباران سراسر سوریه را آغاز کردند و رژیم اسراییل به اشغال بیشتر اراضی سوریه پرداخت.

جنگ تحت رهبری امریکا علیه سوریه در سال ۲۰۱۱ ترسایی و در دوران موسوم به « بهارعربی» آغاز شد. در این دوره، اعتراضات گسترده خیابانی در تونس و سپس مصر شکل گرفت و در هر دو کشور رهبران دیرپای وابسته به امریکا برکنار شدند. ایالات متحده  امریکا و متحدان امپریالیستی اش به سرعت به این وضعیت واکنش نشان دادند و شروع به دخالت و حتا ایجاد اعتراضات در کشورهای دیگر از جمله سوریه و لیبیا کردند.

هدف آنان تبدیل اعتراضات صلح ‌آمیز به درگیری‌های خشونت ‌آمیز بود که بتواند به جنگ داخلی منجر شود و سپس بهانه‌ ای برای مداخله « بشردوستانه » از سوی امپریالیست‌ها فراهم کند. این همان چیزی بود که در لیبیا اتفاق افتاد و اثرات فاجعه‌ باری برای مردم لیبیا داشت، از جمله تقسیم کشور به دو بخش و ایجاد بازارهای برده ‌فروشی در طرابلس.

در سوریه، ایالات متحده امریکا عملیات گسترده‌ای به نام «عملیات چوب بید» را آغاز کرد که شامل مسلح کردن گروه‌های بنیادگرای بسیار واکنش‌ گرا بود. این گروه‌ها گاه به نام‌ های القاعده، داعش، ارتش ملی سوریه، جبهه ‌النصره و اخیراً هییت تحریرالشام شناخته شده‌اند. این اسامی مختلف در واقع پوششی بر یک گروه اصلی هستند که از دهه ۱۹۸۰ ترسایی در افغانستان با امریکا همکاری داشته ‌اند.

شیوه جنگی این گروه‌ها همواره شامل کشتار گسترده غیرنظامیان و ارتکاب جنایات جنگی بی‌ شمار است که امریکا ادعا می ‌کند مخالف آن است. همراه با این کمپاین ترور، تحریم ‌های اقتصادی نیز اعمال شد که در بسیاری موارد ویرانگرتر از اقدامات تروریستی بود.

 محاصره‌ای بی‌ رحمانه و خفقان‌آور

از سال  ۲۰۱۱ ترسایی سوریه تحت تحریم‌ های بی‌رحمانه امپریالیستی قرارگرفت که توانایی این کشور را در تأمین نیازهای اولیه خود، از جمله تغذیه جمعیت، به شدت مختل کرد. حتا با وجود مداخله روسیه و ایران به حمایت از دولت دمشق، بیش از یک ‌سوم کشور همچنان در کنترول گروه‌ های وابسته به القاعده و نیروهای کردی (همپیمان با امریکا) در شمال و شمال شرق باقی ماند. در همین حال، ارتش امریکا مناطق اصلی تولید نفت و گندم سوریه را به اشغال خود درآورد.

هدف این اقدامات ایجاد یک محاصره تمام‌ عیار بود. هدف هر محاصره‌ای شکستن اراده مقاومت طرف مقابل از طریق ایجاد شرایط غیرقابل‌ تحمل برای زنده گی است. از سال ۲۰۱۱ ترسایی این همان چیزی بود که بر سوریه تحمیل شد تا دولت بشار اسد سرنگون شود و با دولتی کاملاً تابع دستورات امریکا جایگزین گردد.

در هفته گذشته، به نظر می ‌رسد که سال ‌ها جنگ و محاصره نتیجه داده است. شمار قابل‌ توجهی از فرماندهان ارتش سوریه از مبارزه با حمله اخیر نیروهای تحت رهبری هییت تحریرالشام که مورد حمایت امریکا و ترکیه بودند، خودداری کردند.

تأثیرات تجمعی جنگ و محاصره سرانجام اراده بسیاری از نیروهای ارتش سوریه را شکست و بشار اسد نیز به‌ عنوان بخشی از توافقی با نیروهای مورد حمایت امریکا کشور را ترک کرد.

اکنون سوریه کشوری بدون دولت کارآمد، بدون ارتشی برای دفاع و بدون متحدان است. این کشور به‌ طور مداوم تحت بمباران هواپیماهای جنگی امریکا و اسراییل قرار دارد  و امپریالیست‌ها مصمم هستند که هیچ‌ گونه توان دفاعی برای سوریه باقی نگذارند. اسراییل اراضی بیشتری را در جنوب اشغال کرده و احتمال حمله مستقیم ترکیه به شمال نیز بسیار زیاد است.

۱۳ سال جنگ، صدها هزار کشته و میلیون‌ها آواره ، این میراث جنگ کثیف امپریالیست‌ها علیه سوریه است. اکنون که آنان پیروزی شوم خود را به‌ دست آورده‌اند، به نظر می‌ رسد تنها هرج ‌ومرج و ویرانی بیشتر در انتظار مردم سوریه باشد. 

دشمن داخلی

سوالی که باید پرسید این است: چرا بسیاری از نیروهای چپ بریتانیا از این جنگ امپریالیستی حمایت کردند؟

چرا سوسیال ‌دموکرات‌ها و تروتسکیست‌ هایی چون اوون جونز، پل میسون، آرون باستانی، زارا سلطانه و دیگر چهره‌های «چپ ‌گرا» از نابودی این کشور ضد صهیونیستی حمایت کردند؟

پاسخ این است که تمام این «چپ ‌گرایان» حامیان سرسخت امپریالیسم امریکا هستند. چه جنگ علیه روسیه باشد و چه علیه سوریه، چپ دروغین بریتانیا یا از آن حمایت مستقیم می ‌کند یا به ‌طور غیرمستقیم با عباراتی چون « اسد یک دیکتاتوراست» به توجیه آن می ‌پردازد.

حزب کمونیست بریتانیا (ام ال )

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۵۱۲ 

 Copyright ©bamdaad 2024

 

 دیدگاه های غرب در باره رخدادهای افغانستان :

یکی از رهبران طالب تلاش می ورزد تا جهان غرب او را بمثابه دولتمردی بنگرد که خواهان تغیر است

 

کریستینا گولد باوم ــChristina Goldbaum

 

کابل ـ افغانستان

در بازه زمانی بیش از دو دهه ، نامی بیشتر از همه نام ها اذهان افغان ها را به خود معطوف نمود که آن نام سراج الدین حقانی بود . برای بسیاری ها او فرشته مرگ بود و قدرت آنرا داشت تا تعین کند که چه کسی در جنگ تحت رهبری امریکا در افغانستان زنده بماند و چه کسی کشته شود . حقانی انتحاری های طالب را می گماشت که قوای امریکایی و هم مردمان غیرنظامی افغان را به قتل برسانند . او عامل وحشتناک جهاد جهانی بود که با القاعده و دیگر شبکه های تروریستی پیوند نزدیک داشت و در لست اشخاص مورد تعقیب ایالات متحده در افغانستان نامش دراول بود . برای یافتنش ده میلیون دالر جایزه گذاشته بودند . با وجود همه اینها حقانی پس از برگشت شتابزده امریکایی ها در سال ۲۰۲۱ میلادی و بازگشت طالبان به قدرت ، خود را به صفت یک دولتمرد پراگماتیک و صدای اعتدال نسبی در یک دولت مبتنی بر افراط گرایی مذهبی تبارز داد .این تغیر حقانی بخشی از معضله بزرگی میباشد که در سه سال گذشته مایه برهمی در میان طالبان گردیده است . شیخ هیبت الله آخوند زاده ، امیر و رییس دولت در جایگاه مرکزی قرار دارد . او روحانی سختگیری است که حقوق زن را از محتوا خالی ساخته و این کارش افغانستان را در سراسر جهان به انزوا کشانیده است .

بسا از طالبان و مامورین خارجی می گویند که شیخ هیبت الله نظارت کامل بر تصمیمگیری های مهم سیاسی را بدوش دارد .از این رو حقانی به طور شخصی سعی می نماید تا دختران پس از صنف ششم نیز به مکتب بروند و زنان دوباره اجازه کار را در دفاتر حکومتی حاصل نمایند . از آنجاییکه شیخ ایده آل های غربی را محکوم میکند حقانی خود رابمثابه پلی عرضه میدارد . او سفرهای دیپلوماتیک را انجام داده و در پشت پرده مذاکره نموده تا برای رویاهای خوش خور خود ریکلام کند و علایق مشترک چون کنترول گروه های تروریستی در خاک افغانستان را برجسته سازد . مامورین خارجی می گویند که حقانی روابطی را با دشمنان قبلی خویش در اروپا و همچنان با کشورهای اسلامی ، روسیه و چین ایجاد نموده است .

حقانی خود بیان داشت : « بیست سال جهاد ما را به پیروزی رساند . حالا ما فصل نوی را مبتنی بر ابتکارات مثبت با جهان گشوده ایم و فصل خشونت و جنگ را بسته ایم . »

بسیاری از دیپلومات های غربی می پرسند که آیا میتوان به دگردیسی حقانی باور داشت ؟ زیرا او همزمان متشبث سیاسی ، گرسنه قدرت و جهادیست تشنه به خون است . وعده او مبنی بر اعاده حقوق زنان می تواند حساب شده باشد تا حمایت کشورهای غربی را در چلنج با شیخ هیبت الله بدست آورد .

حقانی و خانواده اش دارای گذشته تقارب با ایالات متحده امریکا نیز هستند . آنچنانیکه پژوهش های نیویارک تایمز نشان داده است حقانی ها در جریان جنگ تحت رهبری امریکا در افغانستان خواهان نزدیکی با ایالات متحده امریکا شده بودند . اما مامورین امریکایی درخواست آنها را رد نمودند زیرا بنا بر تلفات شدید در نتیجه جنگ حقانی ها ، آنها را مورد اعتماد نمی دانستند .

حالا برخی از دیپلومات ها می گویند که پیشنهادات حقانی ها برای دیالوگ چانسی بوده که به هدر رفته است . چنانچه دیده شد جنگ امریکا علیه تروریزم درست دشمنانی را بوجود آورد که این جنگ آرزوی نابودی آنها را داشت . این امر بخوبی نشان میدهد که چرا جنگ ایالات متحده امریکا در افغانستان بیست سال دوام کرد . بنا بر موجودیت گزینه های اندک ، برخی ها حقانی ها را نیروی بالقوه برای تغیر وضع و استقرار روابط افغانستان با جهان می بینند .

رهبر قیام

من در شامگاهی در همین سال در کابل با حقانی بیش از سه و نیم ساعت گفت و شنودی داشتم . او در باره درس و تعلیم وعملیات بی باکانه اش علیه قوای ایالات متحده امریکا ، و تماس های سری خانواده اش با مامورین امریکا صحبت نمود . حقانی هدف خود را برای افغانستان در حال کنونی چنین خلاصه کرد : « رهایی افغانستان از خشونت و جنگ » . این رویای پر کشش برای کشوریست که طاعون کودتا ها ،‌جنگ داخلی و مداخلات ابر قدرت ها را از سر گذشتانده است .

حقانی در هنگام مداخله شوروی در افغانستان در سال ۱۹۷۹میلادی به دنیا آمد و در میرانشاه ، محله مهاجرین افغانی در آنسوی سرحد در پاکستان بزرگ شد . پدرش ، جلال الدین حقانی قوماندان مجاهدین یا شورشیان افغانی بود که جنگ مقدس را علیه قوای شوروی به پیش می بردند . جلال الدین حقانی در سازمان های استخباراتی پاکستان و عربستان سعودی حامیانی داشت و با سازمان استخبارات ایالات متحده امریکا ( سیا ) دارای روابط نزدیکی بود چناچه این سازمان به وی به ارزش صدها هزار دالر کمک نقدی و سلاح مینمود . او همچنان با اسامه بن لادن پیوند نزدیک داشت . اسامه با کمک جلال الدین حقانی سازمان « القاعده » را ایجاد کرد . او فرزندش را تربیت نمود تا رهبری شبکه گسترده جهاد او را به عهده گیرد .این شبکه را امپراتوری جنایتکار وسودآور مواد مخدر ، اختطاف گر و باجگیر وارد جهان عرب ساخت .

زمانیکه ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۰۱ میلادی در افغانستان مداخله نمود سراج الدین حقانی بیست ساله بود و در مدرسه خانواد گی اش در خوست در جنوب شرق کشور فعالیت می نمود . درآنزمان اخباری از طریق رادیو در باره پرتاب راکت های ایالات متحده امریکا بر شهر کابل منتشر شد . فوران ادرنالین همه جا را فرا گرفت . در این رابطه سراج الدین حقانی می گوید :

« ما جوان و سر شار ازانرژی  ، و از نگاه فکری و فزیکی آماده نبرد بودیم  ».

 هرچند رژیم طالبان به زودی سقوط کرد ولی جنبشی در تابستان سال ۲۰۰۶ میلادی بمثابه حرکت قیام بار دیگر شکل گرفت . تا این زمان حقانی عملیات پارتیزانی را در شرق کشور رهبری می کرد و پسان تر به صفت معاون امیر عهده دار مواظبت از استراتیژی نظامی طالبان در سراسر کشور گردید .جنگجویان زیرقومانده مستقیم او به قابل ترین نیروی اردوی قیام طالبان مبدل شدند . افراد حقانی مرگبارترین حملات انتحاری جنگ را انجام دادند که یکی از آنها حمله انتحاری سال ۲۰۱۷ میلادی بود و بیش از یکصدو پنجاه نفر را که بیشترینه بخش آنها مردمان غیرنظامی بودند با یگانه بمب موتری به نا بودی کشانید .

شیخ هیبت الله در آغاز سال ۲۰۲۲ میلادی تعهد سایر نمایند گان طالب را مبنی بر فراهم سازی امکان تحصیل برای دختران نقض نمود . اگاهان می گویند که اکثریت رهبران طالب با وضع مقررات سختگیرانه برای زنان و دختران از سوی هیبت الله موافق نبودند . حقانی و سایر طالبان از امیر تقاضا کردند تا از شدت قیودات وضع شده بکاهد . اما شیخ هیبت الله در پاسخ به آنها متحدین خود را به جای اشخاص پراگماتیک مقرر نمود و به گفته برخی ها به طور عمدی از تلاش های حقانی در جهت نزدیکی با غرب از راه محدود ساختن بیشتر حقوق زنان جلوگیری کرد . حقانی در مصاحبه خود هرگونه انشعاب در حکومت را رد نمود و خاطر نشان ساخت که رهبری طالبان حکومت مستقل با قانون واحد و رهبر واحد را بوجود آورده است .

دیپلوماسی

چنانچه کارشناسان بمن گفتند حقانی ها درمذاکرات پشت پرده با دیپلومات های غربی تعهد سپرده اند که از تهدیدات تروریزم جهانی ، نه تنها از ناحیه دولت اسلامی ( داعش ) که در تمام افغانستان حملاتی را انجام میدهند بلکه از سوی القاعده نیز که شبکه حقانی با آن پیوند نزدیک دارد جلوگیری خواهند نمود . اما برغم این تعهد بازهم سواعتماد به قوت خود باقی است ، به ویژه پس از آنکه دیده شد که حقانی ها رهبر القاعده  ایمن الظواهری را در کابل پناه دادند و او در سال ۲۰۲۲ میلادی در حمله هوایی ایالات متحده کشته شد .

مامورین پاکستانی هم حقانی ها را متهم میسازند که به طالبان پاکستانی که گروه جنگجو و متحد ایدیالوژیک طالبان افغان اند پناه میدهند . مونیر اکرم ، سفیر پاکستان در سازمان ملل متحد بمن اظهار داشت که طالبان افغانستان ازنگاه تاکتیکی خیلی هوشیاراند و در روابط آنها با طالبان پاکستانی هم مساله ایدیالوژی وهم استراتیژی تامین نفوذ برکشورهای همسایه مطرح است .

حقانی درصحبت با من تاکید نمود که درافغانستان گروه های تروریستی وجود ندارند و امارت اسلامی برهرگوشه کشورکنترول دارد .

با یک نگاه متفاوت پیرامون امنیت در دوران طالبان میتوان نتیجه گرفت که واقعیتی مبتنی بر این امر که گروه های تروریستی درسه سال پسین اهدافی را درغرب مورد حمله قرار نداده اند خود نشانه ایست که حقانی میخواهد در سطح بین المللی ابتکار را در دست داشته باشد . در اینجا سوال تنها در اینست که او در برابر این تلاش چه چیزی را بدست آورده خواهد توانست .

هانس یاکوب شیندلر (Hans Jakob Schindler ) هماهنگ کننده پیشین گروه نظارت سازمان ملل متحد برای افراط گرایی در منطقه اظهار داشت که اندیشه همکاری با حقانی ها خطرناک است . انسان نمیداند که در صورت مراوده با حقانی ها ، آنها درکدام جانبی قرار خواهند داشت ،‌ درجانب شما ،‌ در جانب خود و یا در جانب تروریست های بین المللی ؟

آینده

در تابستان امسال تصویری از سراج الدین حقانی در رسانه های اجتماعی منتشر شد . او در پیشروی قصرالشاطی در ابوظبی با تبسمی بر لب قرار داشت و دست حکمران امارت متحده عربی شیخ محمد بن زاید بن سلطان آل نهیان را در دست داشت . این دیدار نخستین ملاقات رسمی او با یک رییس دولت بود و برخی ها آنرا علامتی دال بر این میدانستند که کمپاین مجرد او در ایجاد یک پایگاه حمایتی مستقل ، زنده و کامیاب بوده است .

همراهان حقانی گزارش داده اند که او ماه ها را در سال روان در ملاقات با بزرگان شمال و غرب افغانستان سپری نموده تا روابطی را با مقر او در شرق برقرار سازد . تیم حقانی وید یوهایی را برای تمدید شهرت او درمیان جنگجویان جوان طالب پخش نموده اند . حقانی همچنان به تماس های خود با مامورین غربی ادامه داده است .

روبین بارنی ( Barnett Rubin  ) دیپلومات پیشین سازمان ملل متحد و ایالات متحده امریکا  به این نظر است که حقانی با وجودیکه همچون در گذشته صریح سخن نمی گوید بازهم دیده میشود که او سعی دارد تا ایتلاف دراز مدت سیاسی را بوجود بیآورد . برای من حاضر شدن او برای مصاحبه خود بخشی از این تلاش های سیاسی است .او در صحبت ما برای نخستین بار پس از گذشت یکسال به گونه علنی در باره آموزش زنان سخن گفت وخاطر نشان ساخت که وضع فعلی بدین معنا نیست که دختران برای همیش از رفتن به مکتب و تحصیل محروم گردیده اند .چنین اظهارات بازتاب دهنده باور او در این امر است که هیچ حکومت خود کامه نمیتواند بدون حمایت عامه به موجودیت خود ادامه دهد .

حقانی همچنان متذکرمیشد که وحدت برای افغانستان درحال حاضرمهم است تا ما صاحب کشور صلح آمیزشده بتوانیم.

ترجمه از بامیک

یادداشت : کسانی که درتهیه این گزارش همکاری کرده اند :صفی الله پادشاه ، ‌یعقوب اکبری، فهیم عابد، ضیا الرحمان و اعظم احمد

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۲۱۲ 

Copyright ©bamdaad 2024

 

 

رسانه های جهان در بامداد روز یکشنبه، ۱۸ ماه قوس (  یازده روز پس از حمله نیروهای تروریستی تکفیری «هییت تحریر شام » به سوریه ) سقوط دولت بعث سوریه به‌ رهبری بشار اسد  را در راس خبرهای ‌شان قرار دادند.

خبر سقوط دولت بشار اسد که با استقبال کشورهای امپریالیستی  رو به‌ رو شد، وضعیتی کاملاً جدید را در صحنه سیاسی خاورمیانه رقم می ‌زند. سقوط دولت اسد که با دخالت آشکار نیروهای نظامی ترکیه، اسراییل و همکاری کشورهای امپریالیستی سازمان داده شده است را بخشی از سیاست راهبردی امپریالیزم امریکا به‌ منظور اِعمال هژمونی‌ گسترده بر منطقهٔ خاورمیانه باید ارزیابی کرد.

براساس گزارش رسانه ‌های بین‌المللی، هفته گذشته و پس از وسعت گرفتن حمله‌ه ای گروه‌ های تروریستی وابسته به «هییت تحریر شام » و سقوط شهرهای اصلی سوریه در شمال کشور، دولت‌های روسیه و جمهوری اسلامی ایران به خارج کردن نیروهای نظامی، هییت‌های دیپلماتیک، و شهروندان‌ شان از خاک این کشور تصمیم گرفتند.

رسانهٔ « یورو نیوز» گزارش داد: سرگِی لاوروف اعلام کرد وزیران امور خارجه روسیه، ترکیه، و ایران در نشست ‌شان در دوحه ( پایتخت قَطَر) توافق کردند که به „خصومت‌ها „ درسوریه فوراً باید پایان داده شود. آقای لاوروف خاطرنشان کرد که مسکو گفتگو بین دولت سوریه و آنچه او „اپوزیسیون قانونی „  در سوریه می ‌خواند را می‌خواهد شاهد باشد. لاوروف گفت : « گروه شورشی اسلام‌ گرای «هییت تحریرشام » صرف ‌نظر از هرگونه ادعایی در مورد تغییر دادن دیدگاه‌هایش، همچنان گروهی „تروریست„ هستند. لاوروف تأکید کرد „این غیرقابل قبول„  است که به „ گروه‌های تروریستی „  اجازه داده شود کنترول خاک سوریه را به‌ دست گیرند.»

وزارت خارجه ایران در اولین واکنشش به سقوط بشار اسد گفت: « تعیین سرنوشت و تصمیم‌گیری در مورد آینده سوریه تنها بر عهده مردم این کشور بدون مداخله مخرب یا تحمیل خارجی است. »

به‌ گزارش خبرگزاری‌ های جهان، بشار اسد به‌همراه برخی از مشاورانش در بامداد یکشنبه، ۱۸ قوس با هواپیمایی از فرودگاه دمشق عازم روسیه شد. بر اساس همین گزارش‌ها، دولت روسیه اعلام کرده است رییس ‌جمهور سوریه پس از مذاکره با « دیگر عامل‌های درگیری مسلحانه » و دادن دستورهایی برای انتقال مسالمت‌آمیز قدرت، با کناره گیری از مقام خود کشورش را ترک کرد.  وزارت امور خارجه روسیه تأکید کرده است که در این مذاکره شرکت نداشته است، اما با „همه گروه‌های مخالف سوریه„ در تماس است.

تصرف دمشق، پایتخت سوریه، نه فقط به بیش از پنج دهه حکومت خانواده اسد در سوریه پایان داد، بلکه به حیات حزب بعث در خاورمیانه نیز هم‌ چنین پایان بخشید.  سقوط دولت بشار اسد ۲۱ سال پس از سقوط صدام حسین یکی از مهم ‌ترین تحولات سیاسی در خاورمیانه است و مطمیناً تبعاتی عمیق و پردامنه در منطقه خواهد داشت.  نیروهای اپوزیسیون ترقی ‌خواه در سوریه مطرح کرده‌اند که در طول ۱۳ سال گذشته، سوریه  در معرض چرخه‌های خشونت و تخریب مداوم در سراسر کشور بوده است که اجرای توافقات و تعیین „مناطق کاهش تنش „ آن‌ها را متوقف کرد. این امر به وضعیت آتش‌بسی تقریباً کامل تا میانه سال ۲۰۱۹ منجر شد. پس از آن، مرحله فرسایش اقتصادی آغاز شد، هم از داخل و هم از خارج، و تحریم‌های بین‌المللی تشدید سیاست‌های اقتصادی نولیبرالی‌‌ بی‌ رحمانه‌ همراه با سرکوب نیروهای داخلی را باعث گردید که از سوی دولت سوریه اعمال می ‌شد.

با سقوط رژیم حاکم در سوریه در ادامه حمله‌های خونین اسراییل به غزه و لبنان، منطقه خاورمیانه با بحران چند ‌وجهی‌ عمیق روبرو شده است.  خروج بشار اسد از سوریه و تسلیم کردن قدرت به نیروهای تروریستی‌ که تا سال ۲۰۱۳  در چارچوب نیروهای وابسته به « داعش »  فعالیت می‌کردند و سپس تا سال ۲۰۱۶  زیر فرماندهی ایمن الظواهری، رهبر القاعده، بوده‌اند می ‌تواند دربر دارنده سلسه تحول‌هایی در راستای منافع راهبردی امریکا، اسراییل، و ترکیه باشد. نکته توجه‌ برانگیز این‌ که دولت ترکیه رسماً از نیروهای وابسته به  « هییت تحریر شام » حمایت کرده است و مطبوعات اسراییل نیز از تفاهم و علایق مشخص میان دولت نتانیاهو و « هییت تحریر شام » سخن گفته اند.

حزب توده ایران نگران پیامدهای وقایع روزهای گذشته در سوریه است، پیامدهایی که می ‌توانند به بی‌ ثباتی بیشتر و گستره ‌تر از جمله به جنگی منطقه‌ ای و فاجعه‌ بار در خاورمیانه ( با پیامدهای جهانی‌ محتمل)  منجر شوند. ما بر این باوریم که تحول‌ها در سوریه در خلأ و جدا از سلسله وقایع پس از ۷ اکتوبر۲۰۲۴ و شکست جدی سیاست های جمهوری اسلامی در منطقه و نیروهای وابسته به آن در غزه و لبنان در منطقه رخ نداده است. حقیقت امر این است که مداخله مستقیم دولت‌ هایی مانند اسراییل و ترکیه در تحول‌ های جاری نه فقط بدتر شدن وضعیت امنیتی منطقه را باعث گردیده است بلکه پیامدهایی گسترده‌ تر نیز می ‌تواند داشته باشد. مردم سوريه خواستار تحقق حاكميت ملی، دموكراسی، و عدالت اجتماعی هستند و يك نيروی به شدت ارتجاعی- جهادی و تروريست برنامه و توان بر آوردن چنين خواسته هایی را ندارد.

حزب توده ایران از همه فراخوان‌های مسوولانه بین‌المللی برای یافتن راه‌ حل سیاسی‌ای جامع به‌ منظور برطرف ساختن بحران سوریه حمایت می ‌کند. ما همچنین از فراخوان نیروهای مترقی منطقه برای اجرای فوری « قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد » که در اجرای آن حلِ بحران سوریه بر بنیان منافع حیاتی مردم سوریه استوار است پشتیبانی‌ می ‌کنیم و مخالفت ‌مان را با هرگونه مداخله نیروهای خارجی اعلام می‌‌ داریم.

حزب توده ایران

۱۸ قوس ۱۴۰۳

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۰۹۱۲ 

 

Copyright ©bamdaad 2024

 

 

بیانیه‌ حزب کمونیست ترکیه به مناسبت سقوط دمشق به دست جهادگران مسلح و سرنگونی ادعایی حکومت اسد

 

طرحی که حدود ۱۵ سال پیش توسط امپریالیزم امریکا و نیروهای ارتجاعی منطقه برای تجزیه سوریه اجرا شد، از دیروز به نتیجه رسید. دولت سوریه در مدت کوتاهی یک هفته یی سرنگون شد.

صلح و ثبات آنطور که آنها ادعا می کنند به سوریه نخواهد رسید. برعکس، در سوریه که سال‌هاست قتل عام، اشغال، غارت، درگیری‌های بی ‌پایان در حال وقوع است، دوران بربریت به عنوان آخرین نقطه باقی ‌مانده باز خواهد شد که همه اینها را حتا اندکی مهار کرده است. حذف شده است.

برنده این تصویر فعلا اسراییل است. یک بار دیگر ثابت شد که مساله اسراییل یک امر دینی نیست. گروه های جهادی و اسراییل با هماهنگی زیاد سوریه را تصرف کرده اند. حکومت AKP عنصری است که این هماهنگی را تضمین می کند.

پیروزی اسراییل پیروزی امپریالیزم امریکاست !

همه «برنده گان» امروز در سوریه متحدان امریکا و اسراییل هستند. شاید درگیری های خونینی بین «برنده ها » رخ دهد، شاید «هماهنگی» که یک هفته در میدان شاهد بود توسط ایالات متحده برقرار شود.

با این حال، «صلح » ایالات متحده امریکا همیشه خونین است و همیشه مستعد درگیری های جدید است. صلح، ثبات و آرامش در سوریه تنها زمانی برقرار می شود که امپریالیزم و جهادی ها شکست بخورند.

مقاومت در برابر امپریالیزم و صهیونیزم قطعا در سوریه ظهور خواهد کرد. اینکه این مقاومت بدون اتکا به دیگر قدرت های بین المللی، با نگاه انقلابی، دفاع از سکولاریزم و وحدت آفرین عمل کند، تا حدودی به تحولات ترکیه بستگی دارد.

در سوریه، اسراییل و امریکا با استفاده از جهادی ها به پیروزی موقت دست یافته اند.

اسراییل، امریکا و جهادگرایی را باید در ترکیه شکست داد.

ما از همه شهروندان خود تقاضا داریم. این یک بازی نیست. اگر به فکر کشور و آینده خود هستیم، باید صحبت کنیم که چگونه بایستیم و از این بربریت خلاص شویم و کارهای لازم را انجام دهیم. آنچه در سوریه می گذرد گواه این است که فرقه گرایی، دین گرایی، ملی گرایی و تکیه بر قدرت های خارجی می تواند منجر به چه چیزی شود.

ترکیه برای ادامه حیات باید تغییر کند. در کشوری که استثمار، نابرابری و بی عدالتی در آن موج می زند، نمی توان وحدت داشت.

پس از تحولات سوریه، مهار هیجان محافل نیوعثمانی که رویای «گسترش» را دارند، ضروری است. این رویکرد نیوعثمانی نه تنها به معنای تلاش برای سرپوش گذاشتن بر استثمار، نابرابری و بی عدالتی با فتوحات است، بلکه منجر به اجرای طرحی می شود که منجر به تجزیه ترکیه می شود.

کشور ما و شهروندان ما با یک آزمون بزرگ روبرو هستند. یا ذهنیت استثمارگر، مذهبی و امریکایی را که کشور ما را به لبه پرتگاه رسانده است شکست خواهیم داد، یا در آن پرتگاه فرو خواهیم رفت.

ما به خود، مردم و انسانیت خود اعتماد داریم!

لذت اسراییلی ها ناقص خواهد بود !

حزب کمونیست ترکیه  (TKP)

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۴ـ ‍۰۹۱۲ 

Copyright ©bamdaad 2024

 

درحاشیه انکشافات روان در سوریه :

 

ا. م. شیری

رسانه‌ های ترکیه نقش واقعی انقره در حمله جهادی‌ها به سوریه را فاش کردند.

در حوادث اخیر سوریه، ترکیه همراه با اسراییل و امریکا علیه روسیه و ایران عمل می ‌کند.

ادعا‌های رسمی انقره مبنی بر عدم دخالت در حمله اسلامگرایان به حلب و دیگر شهرهای سوریه واقعیت ندارد. محمدعلی گولر در مقاله یی برای روزنامه جمهوریت ترکیه نقش واقعی ترکیه در هجوم اسلامگرایان به سوریه را توضیح می ‌دهد.

نویسنده این مقاله با رد موضع کشور ترکیه در مورد عدم مشارکت در حوادث جمهوری همسایه، این نکته را مورد توجه قرار داده است که « ارتش آزاد سوریه » تحت حمایت ترکیه به همراه تروریست‌های گروه تروریستی «هیئت تحریرالشام»، به حلب حمله کردند.

گولر یک سوال منطقی مطرح می‌کند: آیا « ارتش آزاد سوریه» تحت کنترول انقره، بی‌اطلاع انقره در این حمله شرکت کرد؟

وی به سخنان انجو کچلی، سخنگوی وزارت خارجه ترکیه اشاره می‌کند که حمله به حلب را پاسخ به حملات نیروهای دولتی سوریه به ادلب خواند. این تعبیر دیپلومات ایرادات زیادی دارد.

این روزنامه ترکی توضیح می ‌دهد: « بدینوسیله، انقره، اولاً، سوریه و همچنین، حامیان آن، روسیه و ایران را به «حمله» به ادلب متهم می‌ کند. ثانیاً، ادلب قلمرو سوریه است. بنابراین، عملیات ارتش سوریه در ادلب نه حمله، بلکه یک عملیات ضد تروریستی محسوب می ‌شود. ثالثاً، مهاجمان به حلب، حداقل از نظر دولت سوریه، گروه‌های تروریستی هستند ».

روزنامه جمهوریت، لفاظی‌  های رسانه‌های حامی دولت ترکیه را یکی دیگر از نشانه‌های دخالت انقره در رویدادهای سوریه می ‌خواند. بخصوص این که آن‌ ها «حمله سازمان‌های تروریستی به حلب را با خوشحالی پوشش می‌دهند».

ستون ‌نویس روزنامه معتقد است که حمله تروریستی به حلب نقض توافقنامه آستانه توسط ترکیه بود. این دقیقاً همان نکته ‌ایی است که روسیه و ایران به درستی درک می ‌کنند.

گولر یادآور می‌ شود: انقره در گفتگوهای آستانه مسوولیت گروه‌های مسلح را به عهده گرفت و اعلام کرد: « آن‌ها را خلع سلاح خواهم کرد». این جوهر توافق‌های آستانه است. آیا انقره در قبال گروه‌ها در ادلب مسوول نیست؟

اما نه تنها خلع سلاح تروریست‌ها اتفاق نیفتاد، بلکه برعکس، «هیئت تحریرالشام» به گروه پیشرو در ادلب تبدیل گردید، خود را مسلح کرد و به ولایت های تحت کنترول دولت جمهوری عربی سوریه حمله کرد.

براساس مطالب روزنامه جمهوریت، نفوذ شبه‌ نظامیان به عمق قلمرو سوریه در عین حال به «جبهه جدید اسراییل» تبدیل شد. تصادفی نیست که حمله جهادی‌ها به حلب یک روز پس از موافقت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل با آتش بس با لبنان آغاز شد. بدین ترتیب، دولت یهود در تجاوز به جمهوری عربی سوریه با شبه ‌نظامیان اسلامگرا شریک شد.

آنچه به ترکیه مربوط می‌ شود، این است، که در رویدادهای اخیر سوریه، در سنگر امریکا، اسراییل، شبه ‌نظامیان اسلامگرا و کردهای سوریه موضع گرفت.

مفسر ترک می ‌نویسد: « تصویر واضح است: در یک سو، امریکا، اسراییل، گروه‌های تروریستی جهادی و حزب اتحاد دموکراتیک که برای تبدیل شدن به یک کشور تحت‌الحمایه امریکا تلاش می ‌کند، در سوی دیگر، سوریه، روسیه و ایران موضع گرفته‌ اند. متأسفانه، ترکیه در این شرایط به طور عینی از امریکا ـ اسراییل جانبداری می‌ کند. زیرا، ارتش آزاد سوریه که انقره حقوق آن را می ‌پردازد، همراه با هیئت تحریرالشام به در حلب حمله کرد».

به عقیده او، استراتیژی انقره این است که با استفاده از تجاوزات اسراییل به لبنان و حملات آن به سوریه، مواضع متحدان بشار اسد دراین کشور، در وهله اول ایران و هم‌ پیمانانش را تضعیف کند. علاوه بر این، ترکیه منتظر خروج نیروهای اشغالگر امریکایی از سوریه است و خود را برای پر کردن این خلا آماده می‌ کند.

روزنامه جمهوریت متذکر می‌شود: « این راهبرد نشان می ‌دهد که انقره از دوره‌ای که خواب اقامه نماز در مسجد اموی (حلب) را در سر می ‌پروراند، درس نگرفته است».

١۶ قوس ١۴٠٣ خورشیدی

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۴ـ ‍۰۷۱۲ 

Copyright ©bamdaad 2024