تنت باز خون چکان گشته ست کابل
الهی دشمنان ات سرنگون باد ....

درین بهار جای گل بازهم نفاق کاشتند
که خون رویید
در سرزمین من
در سر زمین ما
گل های محبت نکاشتند
که بروید
سرخ رویی ها سرسبزی ها ببارآرد
با آنکه
رنگ رنگی ها فراوان است
ولی
عجب دشمنان یک رنگ و چند رو داریم
از یک کاسه به قیمت بی آبرویی خود و جان دیگران نان میلیسند
عجیب مزدوران وفا داراند
به باداران خود
به دستورآن بیمروتان چنان عمل میکنند
و هرگز نمیگویند
این جا کابل است
پایتخت میهن ماست
سرنشینان آن بشراست
به اصطلاح دولت و قانونی وجود دارد
سازمان نامنهاد حقوق بشر فعال است
اما و اما
می گویند
هر ظلمی که دل ما شد
انجام می دهیم
چونکه
کلید صلاحیت قانون و دولت درجیب ماست
فرق بین ما دو برابر
دولت نامردان و اشرارصرف در تقسیم بندی باداران ماست
که چور و چوکی به اندیوالان بی سویه و کم دانش ما رسید
و قتل و قتال و آدمکشی و خونریزی به ما کور دلان
نه قوانین انسانی ونه قانون حیوانیت را میدانیم
هرچه دل ما شد میکنیم
ولی
وظایف سر جمع ماحکم میکند
تا دنیا را به بیچارگان و بینوایان دوزخ بسازیم
و خود درغندی خیر منتظر رفتن به جنت بنشینیم... !
( رابعه رشید انصاری )
بامداد ـ فرهنگی ـ ۵ /۱۶ ـ ۲۰۰۴

کـابلــه
څـــونی ډېــــر زخمـــونه لری
څونی د وینـو طـــوفانــونه لری
پرڅیری زړه سوی داغونه لری
څونی د اوښکو سیلابـــونه لری
کابله !
تــه د حمــــاســــو ډګـــر وی
ته د افغان دتاریخــو ډګــر وی
د سپينو تورو تور زنو ډګروی
د شـاه ځلمـو د افسانو ډګر وی
اوس واویلا اوفـریادونه لـری
ددښمن پرځــان پلانـونه لـری
کابله !څونی ډېرزخمونه لری
کابله !
ته دهـــــدیـــــرو کابـل ســوی
ته دچاودنو اودبمو کابل سوی
د انفجار او دسیسو کابل سوی
د انتحار او توطیـو کابـل سوی
د زوړاوځوان عجب مرګونه لری
پرسپین بدن دی پـرهــارونه لری
کابله ! څــونی ډېر زخمــونه لری
کابله !
پرتا افغان شاهـــان نازیــدل
پرتا افغان سرداران ویاړیدل
پرتا عجم اوعربان جنګیدل
پرتاستااصیل بچیان سوزیدل
اوس دړی وړی دیوالونه لری
د کوشانیانو ستر برجـونه لری
کابله ! څونی ډېرزخمونه لری
کابله !
دښمن دی تل خـواراو زارغواړمه
په تن رنځــور او بیـمار غــواړمـه
چې هرځای وی سرپه دارغواړمه
دا دعا د عزیز د کــردګارغواړمه
اوس دغمجن زړه سوی اهونه لری
دمـور اوپـــلار ډېر فــریادونه لری
کابله ! څونی ډېـــر زخـــمونه لری
(عـزیزاحمد خوارمل )
بامداد ـ اجتماعی ـ ۴ /۱۶ ـ ۲۰۰۴
تقبیح فاجعه بشری و جنایت ضد بشری

امروز شرارت پیشه گان شریر بین المللی دریک پلان تنظیم شده درپاکستان مرتکب جنایت هولناک ضدبشری در شهرکابل گردیده ؛ و فاجعه خونبار بشری را بوجود آوردند که باعث شهادت تعداد زیاد هموطنان عزیز و مجروحیت چند صد تن گردید .
انجمن حقوقدانان در اروپا در حالیکه با شدید ترین الفاظ این جنایت را محکوم می نماید ،برعاملان طالب و شرکای عرب و بین المللی شان نفرین می فرستد.
اظهرمن الشمس است که این پلان دهشت بار تروریستی تداوم جنگ اعلام ناشده پاکستان بر ضد کشور ما می باشد که درابعاد مختلف آن ادامه دارد .
درحالیکه افغانستان قربانی ترور می باشد و بر مردم فاجعه خونبار تحمیل میگردد ، باید دولت بر طبق نورم های قبول شده جهانی و مطابق به معیارهای حقوق بین المللی که درکنوانسیون های سازمان ملل متحد مسجل گردیده است ، موضوع را درمقیاس جهانی مطرح و به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع نماید و خواستار« کمیسیون حقیقت یآب » بین الملل در زمینه گردد.
در حالیکه این پلان تروریستی همزمان با تشدید دور بهاری جنگ ها و عملیات « عمری » انجام می یابد ، دولت باید پلان های صلح و دوام کار در کمیسیون چهار گانه را مورد بازنگری جدی قرار بدهد و بر الزامیت و جلب توجه قدرت های درگیر بین المللی در زمینه تلاش نماید .
با احترام
هیات اجراییه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا
بامداد ـ اجتماعی ـ ۲ /۱۶ ـ ۲۰۰۴
بيـا ببيـن

بيا ببين
كه خون سرخ مردم بى دفاع من
چه شب چه روز
در كابلم و هر وجب وجبى وطنم
چسان بي هوده دفن خاک می گردد.
بيا ببين
چسان دل هاى طفل وجوان و پير
چه زن چه مرد
در ماتم سراى سرزمين من
به دست اجنبى
كباب مي گردد.
بيا ببين
كه آرزوى شوم دژخيمان مام ميهن
چه همسايه، چه هم پايه
وآن دشمن ترين دشمن اين كوهپايه
با گسيل سيل آساى
سياهى سياه
بدون مغز و گوش و چشم
بدون قلب و احساس و رحم
در هر فرصتى از زمان
چسان دستياب مي گردد.
بيا ببين
كه آدمک هاى با كله هاى پوچ
و قلب هاى از احساس تهى
براى بى سرنوشتى اين مرز و بوم
با تجارت زر و مقام
و با نوكر منشى بيشتر انعام
در ازاى رنج و درد و فغان و ناله و زارى
در ازاى جنگ تباه كن تبارى
در ازاى حراج خاک و سرنوشت
در ازاى فروش افتخار و تاريخ واگذارى
... و بالاخره
در ازاى ارزانى فرصت مناسب براى انتحارى
چسان رهياب مي گردند.
بيا ببين
سخن از پيشرفت هاى سريع
چه در زمين چه درهوا
گله از كى كنيم ما
براى برگشت به فرسخ ها
تحفه طبيبان انسانيت و آزادى
چسان نسخه هاى تشديدمرض
به سوى مرگ
كامياب ما ميی گردد.
بيا ببين
نهايت معجزه
كه از بسيارى هموطنان
بشمول چيز فهمان
چه اين چه آن ،
با ازدياد انواع فاجعه
در زمانى كوته
ساخته اند گوسفندان بيننده .
بياببين
كه زنده گى بر گردن مردم اين بيشه
چسان تناب مي گردد.
(بهروز)
بامداد ـ اجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۰۰۴
نخست بدان باز اقدام کو

دکتر حمیدالله مفید
در جنگل گروه قُچ های کله شخ و بزهای با شاخ های دراز تاریخی از ظلم وحملات وحشیانه روباه های مکار به ستوه رسیده بودند.
روباه های مکار شبانگاه با حملات تروریستی وانتحاری چوچه ها و ماده های قُچ های کله شخ وبزهای با شاخ های دراز تاریخی را می کشتند وبا خود می بردند ومی خوردند. قُچ های کله شخ وبز های با شاخ های دراز تاریخی طی درخواستی از مقام رهبری یا پادشاه جنگل خواهان عدالت شدند واز حملات انسانگونه وتروریستی طالبانی روباه های مکار شکایت کردند. پادشاه جنگل که خودش یک روباه بود و در یک انتخابات تقلبی در جایگاه شیر رسیده بود و لباس شیر را می پوشید ، با بی تفاوتی مساله را با مذاکرات صلح و گذشت و مدارا از امروز به فردا می کشانید. گروه های قُچ های کله شخ وبز های با شاخ های دراز تاریخی تصمیم گرفتند تا بدون اجازه پادشاه جنگل خود شان از چوچه ها و ماده های شان پاسداری کنند و به ایجاد یک نیروی مقاومت وخود جوش حیوانی اهلی دست زدند. نه تنها تازش های تروریستی روباه های مکار را برهم زدند ، بلکه تلافات بسیار هنگفتی به روباه ها رسانیدند. وتعداد زیاد آنها را کشتند. پادشاه جنگل یا همان روباهی که نقاب شیر را پوشیده بود با مشاور امنیتی خود که او هم یک روباه مکار دیگر بود و نقاب ولباس پلنگ را پوشیده بود مشوره کرد. مشاور امنیتی که یک روباه مکار بود و لباس پلنگ را پوشیده بود ، به پادشاه جنگل مشوره داد ، که هیچ رای نزند ، او کاری می کند ، که این نیروی خود جوش دوباره خود آب و مضمحل شود. مشاور پادشاه جنگل یا روباه مکار که لباس ونقاب پلنگ را پوشده بود . شبانگاه چند روباه مکار را در حالی که لباس های بز های با شاخ های دراز تاریخی را پوشیده بودند به سرزمین های قُچ های کله شخ فرستاد ودستور داد تا وارد معبدگاه آنها شده وتندیسه های خدایان آنها را ویران کنند. فردا همین که قچ های کله شخ وارد معابد شان شدند ، دیدند ، که تندیسه های پدران آنها واژگون شده اند. پرسان و جویان کردند ، دیدند ، که چاپ پای های بز های با شاخ های دراز تاریخی درمعبد شان دیده می شوند. اندیشیدند ، که این کار را آنها کرده اند ، با واویلا و دشنام به خیابان های جنگل ریختند وشعار های ضد بز های با شاخ های دراز تاریخی دادند. شب دیگر روباه های مکار در حالی که نقاب و پوست قچُ های کله شخ را پوشیده بودند ، وارد معابد بزهای با اخهای دراز تاریخی شدند وتندیسه های خدایان آنها را نیز واژگون نمودند. فردا همین که بزهای با شاخ های دراز تاریخی ازخواب بیدار شدند وبه نیایش به معابد خود رفتند ، دیدند ، که خدایان آنها واژگون شده اند، کاوش وپویش کردند ، دیدند ، که چاپ های پای های قُچ ها کله شخ در معابد شان باقی مانده اند. بز های با شاخ های دراز تاریخی بدون سنجش وپویش به سوی گله های قُچ های کله شخ تازیدند ، جنگ سختی میان گله های قُچ های کله شخ وبز های با شاخ های دراز تاریخی در گرفت ، ونزدیک به یک ماه دوام کرد در فرایند ، هزار ها بز با شاخ های دراز تاریخی وقُچ های کله شخ کشته شدند. مقاومت مردمی نابود ، گردید پادشاه ومشاور امنیتی او وروباه های جنگل تا که توانستند ، گوشت قُچ وبز خوردند وبا خودبردند وگله های باقی مانده را فرمانبردار روباه های مکار ساختند . روبا ه ها با انکه تعداد شان به یک بر دهم قُچ ها کله شخ وبز های با شاخ های دراز تاریخی نمی رسید ، برای صد ها سال دیگر رهبری جنگل را درلباس شیر وپلنگ بدست گرفتند. فرایند این داستانواره :نخست بدان باز اقدام کن
بامداد ـ فرهنگی ـ ۱ /۱۶ ـ ۱۵۰۴