یادنامه ای از یک خواهر رنجدیده

 

مــرد نمیرد به مرگ

آن کو نیکونام زیست

 یک سال قبل به تاریخ ۲۸ماه می ۲۰۱۵ ترسایی، ساعت یک ونیم  روز دردبار،  به یاد ماندنی و فراموش ناشدنی است. درهمین ساعت و همین روز دست اجل گلوی برادرعزیزم را بی رحمانه فشرد و آخرین نفس هایش را ازین دنیای بی وفا و فانی قید نمود.

همانگونه که اسمش امین بود؛ خود نیز شخص امانت کار، صادق ، شجاع ، ناترس، استوار، وفادار بود. او فرزند وفادارمردم اش ، فرزند حزب اش ،فرزند غریبان، فرزند خوب و نامدار خانواده اش بود. دروصف این موجود هستی هرقدر بنویسم کم خواهد بود.

رفتنش داغ بزرگی به قلب های حزین ما گذاشت ، داغی بر دل رفقای همرزم اش ماند چنانچه رفقایش اظهار میدارند و مینویسند:

سرو چمن زباغ و بهاران رسته است

 آن کاج پر غرورکه شاخش شکسته است

مردی که عمر او به جوانی گذشته بود

از جمع ما برفته و تنها نشسته است

نامش غمی عشق وفایش امین بود

لبخند ومهروعشق وصفا در جبین بود

مردی که با هزار صفت زنده گی کند

صدها هزار وصف دراو کمترین بود

یونس ولی رفتنش غم بزرگی بود

یادش گرامی باد  و خاطره های شهامت، پایمردی و استواری اش در راه دفاع از وطن و انسان همیش باد.

برادرم روانت شاد و یادت گرامی باد!

زلیخا پوپل

 

 بامداد ـ اجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۶۰۵