برگزاری جلسه مشترک بعضی از احزاب سیاسی افغانستان

نخستین جلسه مشترک بعضی از احزاب سیاسی در دفتر حزب مردم افغانستان در شهر کابل دایر گردید.

در این جلسه علاوه بر اعضای ایتلاف احزاب و سازمان‌ های دموکرات و ترقی‌ خواه ؛ حزب افغانستان واحد ، حزب آزادی و مساوات ، حزب حرکت ملی افغانستان، حزب صلح ملی افغانستان، حزب بقا وتوسعه افغانستان، حزب پیوند ملی افغانستان  و حزب عدالت و ترقی افغانستان اشتراک نموده بودند.

در این جلسه روی اهداف کلی احزاب همسو و نهادهای جامعه مدنی و شوراها بحث صورت گرفته ؛ روسای احزاب درباره تشخیص و تعین پلاتفورم کار نشست‌ های بعدی به توافق رسیدند.

همچنان در این جلسه روی پیشنهادات فیفا (بنیاد انتخابات آزاد و عادلانه افغانستان) مبنی بر اینکه هر یک از احزاب سه نماینده خود را به نهادهای پارلمانی و حکومت معرفی نمایند صحبت‌های تفصیلی صورت گرفته و تصامیم نهایی به جلسات بعدی موکول گردید.

 

شعبه تبلیغ وترویج

بامداد ـ اجتماعی ـ ۱/ ۱۵ـ ۲۴۰۶

« جهان در جنگ »

به بهانه روز جهانی پناهجویان

 

« جهان در جنگ » نامی است که کمشنری عالی سازمان ملل در امور پناهجویان بر جدید ترین گزارش خود گذاشته است؛ گزارشی که می‌ گوید جهان در سال ۲۰۱۴ ترسایی شاهد آواره گی ۶۰ میلیون انسان بوده است.  ریکاردی بی‌ سابقه از جنگ جهانی دوم تا کنون.

۶۰ میلیون نفر در جهان در نتیجه جنگ‌ و بحران در سال ۲۰۱۴ ترسایی از خانه و کاشانه خود آواره شده‌ اند. آماری که در مقایسه با یک سال پیش ‌تر از آن، از افزایش ۸ میلیون نفری شمار آواره گان در سراسر جهان نشان داشته است.

کمشنری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهجویان در تازه‌ ترین گزارش خود که در ژنیو ارایه شده، از ریکاردی جدید سخن به میان آورده است. از زمان جنگ جهانی دوم هیچ‌ گاه تا به اندازه امروز شمار آواره گان و پناه جویان در جهان بالا نبوده است. حتا در سال‌های تاریک و سخت آن جنگ خانمان سوز ۴ ساله نیز به اندازه‌ای که اکنون مردم در مناطق بحران ‌زده طعم آواره گی را چشیده‌اند، آواره و پناه جو در جهان نبوده است.

« جهان در جنگ » نامی است که تهیه‌ کننده گان بر این گزارش گذاشته اند و در آستانه روز جهانی پناهجویان (۲۰ جون) منتشر شده است.

آنتونیو گوترس نماینده عالی کمشنری سازمان ملل متحد در امور مربوط به پناهجویان، بحران‌های داخلی و درگیری‌ های نظامی در مناطقی همچون سوریه ، سودان جنوبی و اوکرایین را بانی به وجود آمدن موج گسترده پناه جویی در جهان خوانده است. در گزارش تازه سازمان ملل از ۱۵ بحران و جنگی صحبت در میان است که در عرض چهار سال گذشته بروز کرده یا از نو از سرگرفته شده‌اند.

آواره گان از کجا می‌آیند­­؟
سازمان ملل در گزارش خود ۶۰ میلیون آواره جهان در سال ۲۰۱۴ را اینگونه تفکیک کرده است: بیش از ۱۹ میلیون نفر مجبور به ترک سرزمین شان شدند، بیش از ۳۸ میلیون نفر خانه‌ های شان را از دست داده‌ اند و در سرزمین خودشان آواره هستند، نزدیک به ۲ میلیون نفر در کشورهای دیگر تقاضای پناهنده گی کرده و روزگارشان را در کمپ‌های پناه جویی سر می‌کنند.

کمشنری عالی پناهنده گان سازمان ملل تخمین می‌زند که در سال گذشته نزدیک به ۲۱۸ هزار نفر از کشورهای آفریقایی و آسیایی سوار بر قایق شده و به مهاجرت تن داده‌اند. بیشتر این پناه جویان با امید به یافتن زنده گی بهتر و آینده‌ای روشن‌ تر با پرداخت مبلغی نه چندان اندک به قاچاقچیان، سوار بر قایق‌های ماهی گیری یا بادی به دور از شرایط استاندارد، راه اروپا را در پیش می‌گیرند.

از ۲۱۸ هزار نفری که در سال ۲۰۱۴ ترسایی به چنین سفر پرخطری تن دادند، ۳۵۰۰ تن جان خود را از دست دادند. آنتونیو گونترس پیش‌ بینی می‌کند که بحران آواره گی و پناهجویی در سال‌ های آینده رو به وخامت بگذارد. او انتقاد می‌کند بسیاری از سیاستمدارانی که خود آتش‌افروز جنگ بوده‌اند، در نهایت بدون آنکه مجازات شوند از مخصمه جان سالم به در می‌برند.

جامعه بین‌الملل نیز به عقیده این مقام سازمان ملل در خاتمه دادن به وضع کنونی بسیار ناتوان بوده است.
در فهرست کشورهایی که بیشترین شمار آواره گان را داشته‌ اند، سوریه تک ‌تازی می‌کند. پس از بروز ناآرامی‌های داخلی با هزاران قربانی و میلیو‌ن‌ها آواره، این کشور اکنون به صحنه قدرت‌نمایی گروه تروریستی « دولت اسلامی » تبدیل شده است. سوریه در حالی جایگاه اول این فهرست را از آن خود کرده که تا سه سال پیش نام این کشور، حتا برای یک بار نیز در میان ۳۰ کشور نخست این فهرست جای نگرفته بود.

از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه حدود ۴ میلیون تن از شهروندان این کشور آواره شده و در کشورهای همسایه پناه جسته ‌اند.

پس از سوریه کشور افغانستان با دو میلیون و ۶۰۰ هزار تن، بیشترین شمار آواره گان جهان را در سال ۲۰۱۴ ترسایی داشته است. سومالی با یک میلیون و ۱۰۰ هزار تن در رده سوم این فهرست قرار دارد.


آواره گان به کجا می‌روند؟

 

کمشنری عالی پناهنده گان سازمان ملل برای نخستین بار از ترکیه به عنوان کشوری که میزبان بیشترین شمار پناهجویان شده، نام برده است. این کشور تا کنون نزدیک به یک میلیون و ۶۰۰ هزار پناهجو را در خود جای داده است. پس از آن پاکستان در مکان دوم قرار گرفته است.

البته اگر تعداد پناه جویان پذیرفته شده با محاسبه میزان مساحت یک کشور در نظر گرفته شود، لبنان در مکان اول قرار دارد. این کشور با اینکه ۱۰/۴۵۲ کیلومتر مربع مساحت دارد، یک میلیون و ۱۵۰ هزار پناهجو را پذیرا شده است. این در حالی است که این کشور کوچک در دل خاورمیانه، خود تنها ۴ میلیون جمعیت دارد.

اخیرا وزرای کشورهای اروپایی نشستی را در لوگزامبورگ برای یافتن راه‌ حلی برای پایان دادن به بحران پناه جویان برگزار کردند. اما این گفت‌ وگوها تا اکنون به جایی راه نبرده و به نظر نمی‌ رسد بر سر تقسیم عادلانه پناه جویان دراروپا در آینده نزدیک توافقی حاصل شود.

در سال ۲۰۱۴ ترسایی به ترتیب روسیه، المان و فرانسه بیشترین میزان ثبت درخواست پناهجویی در خاک خود را داشته ‌اند. پس از آن امریکا و سویدن در مکان‌های چهارم و پنجم جا گرفته ‌اند.

ص م

بامداد ـ اجتماعی ـ ۱/ ۱۵ـ ۱۹۰۶

 

وقاحت

ازطــــــریق میـــــدیا دیـــــــدم مـلا   

 زار میگریست و میگفــت ای خدا

گله داشت ازمـــــردم و از روزگار

چـــــونکه دیگرش نبـــود آن اعتبار

زانکه جنگ سالار خواننـدش یکی

وآنـــــدگر منبـــــع تفتیــــن و شـقی

نسبت دزد و چپـــــاولگر بـــــــراو

می ربود ازوی وقــــــار و آبــــرو

غاصب و مکار و بی رحم ومحیل

وصف او کــردند به برهان و دلیل

بس مهــــــارت داشت درداد سخن

در نمایش چیـــــره دست ومرد فن

ظاهرش بهـــــــر فریب مــــردمان

می نمود داعی خوب وخوش زبان

سعی داشت این منبع فسق و دغــا

باز یـــــــابد باور خـــــــلق از ریا

باز هـــــــم درجامهء روحــــانیت

بیم دوزخ بر شمرد وصف جنــت

تا که باشند بر دوام پیشــوای خلق

با فریب و خــــدعه و عبـــا ودلق

واقف اند مردم ازین طـــرز مقال

چونکه پیدا وهویداست وضع حال

با حضور شـان ،کابل گشت خراب

شصت هزاری کشته شد ازشیخ و شاب

چور کردند بانک و بیـت المال را

هم زمیـــــن دولت و امــــــوال را

شد تجـــــــــاوز بر حریم خانه ها

آنچه از فسـق و فساد بود شد روا

اردوی دشمن شکــن رفت ازمیان

مکر دشمن درجهاد بود بس عیان

در فساد و فقر و رشوت درجهان

کوی سبقت برده ایم از این و آن

فقر بیداد میـــــــکند درهر کجـــا

چون که با دین شد سیاست همنوا

با همه این نکبــــت و گند و فساد

فخر دارند بر جــــدال و بر جهاد

گر بـــــودی باور ورا روز جزا

هم ز میـــــــزان عدالت وز قضا

ره نمــــودی بـــر سراط مستقیم

آنچه بنمودست رحمـــان الرحیم

کرد بیان اندک بــــری ازماجرا

از فساد و فتنه و وهــــــم و دغا

 ( ف.بری )

 

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱۵/۱ـ ۱۵۰۶

« برگشتِ هابیل» ،  رومان تابو شکن
نگاه
گذرا بر رمان جدید سیامک هروی

موسی فرکیش

 

"برگشتِ هابیل"، برگشتِ رویای است که آمده تا خطِ گذشته را در بسترِ خوشِ عشق و هم فهمی بکشاند. چون درک نمیشود، در مقابل رسم و توهم خرافه به ستیزِ دگرگونه میپردازذ، آنچنانکه برگشت را ناکامیی بیش نمیپندارد. این برگشت شاید نوعی سورریالیسمی است در بستر همبودی با حقیقتِ بیرون-  قصهء یک روح جان یافته (هابیل)، روح شنونده (انور) و توهمات "آسیاب" در جدلِ  اندیشمند در بابِ عشقِ هاجر و هابیل با ملا سرور. این برگشت، پرکشش و پرماجراست و میرود تا قصهء عشق تلخ و ظلم و تجاوز در قریه را فاش گوید.

"برگشتِ هابیل" از جان گرفتنِ روح هابیل شکل میگیرد. با انکه داستان از آسیاب و از رستم آغاز یافته است، اما این هابیل است که زنجیر پر صدای حادثه را در دست دارد. هابیل از باران و تگرگ بدر میشود، گویی او نمادِ فریاد از جبر خرافه است. هابیل از دشتِ سبز و باران رو به خانه میکند و ماجرا رنگ دیگر میگیرد. او را جن میپندارند و  به کشتن و آتش زدنش کمر میبندند.  ملا سرور و طالبانش آنسوی دشتِ باران و عشق اند- دکانداران دغا و ریا. باور را بر چرخشِ مراد و هوس میچرخانند و جماعت را بند در زنجیر ترس و وعده، به عقب میکشند. روح (هابیل) برگشته است تا داستان شیرین یک عشق را تکرار کند، که نمیشود. پس "هابیل" میخواهد نشان بدهد که رو کردن به عشق در سرزمینِ کبودِ باورِ سنگ شده و بیخبر، حرام است. مکافات دیوانه شدن و مردن دارد. عشق درین "برگشت"، تصویر هایی زیبا و دلنشینی هم دارد که بنابر درک نادرست و سوءاستفاده جویهای افرادِ آنسوس خطِ باران – ملا سرور و طالبانش- به فاجعه و درد و مرگ میانجامد.
آشنایی و عاشق شدنِ هابیل-هاجر، دویدنها و غلطیدنهای زیر درخت زرشک و روی سبزه، با تمام عینی بودنش در جهانِ دغا و ظلم و تجاوز به رویایی دست نیافتنیی میماند:
" هوای خنکی است و آب با جست و گریز از این سنگ به آن سنگ سر می‌کوبد و شر و شور دارد و هاجر شاد شاد است. مثل دخترهای هشت- ده ساله شیطنت می‌کند، می‌چرخد و می‌رقصد و می‌ایستد و دست دراز می‌کند و با انگشت به‌ هابیل اشاره می‌کند و او را به‌سوی خود فرا می‌خواند و می‌خندد و نرم می‌گوید بیا! بیا اگر مرا گرفتی ببوس! و او می‌دود و تنش می‌لرزد و سینه‌هایش می‌لرزند و مویش بسان چتری در هوا خیمه می‌زند و در دست باد می‌شود و او می‌پیچد و می‌خندد. هابیل می‌دود، ولی به او نمی‌رسد و او پا سست می‌کند تا هابیل بگیردش و هر دو به بوسه برسند. می‌بوسند، هابیل می‌بوسد و او می‌بوسد و بعد تا بوسه دیگر همان دویدن است و خندیدن و چرخیدن و گیرکردن."

این عشق و نشاط در محدوده ایکه "دهان را میبویند"  کفاره دارد، خطاست و  درچشم ناشستهء اهل ریا، جزا در قفا دارد:

" .. به‌ گودال‌هایی‌که برای‌شان کنده اند، به سنگ‌هایی‌که برای سنگسار‌شان جمع کرده اند، به‌ طالب‌های ملا سرور که دستارهای سفید بر سر کرده اند و چشمان‌شان‌را سرمه زده اند و به مردم روستا که کم‌کم جمع می‌شوند و سنگ در دامن‌ می‌ریزند و در سایه‌ درختان منتظر می‌نشینند، نگاه می‌کند و ضربانِ پُردردِ  قلبش‌را می‌شنود. فکر می‌کند از زندگی‌اش لحظه‌هایی بیشتر نمانده است. "
 
باین ترتیب در فضای ابر و باران و سورریال اثر، آنچه برای خواننده – آمده از عسرتکدهء پرگریه و فریاد- عینی تر جلوه دارد، خودِ  فاجعه است، همانی که باید ابر میبود و در مه،  بیرون از واقعیت پنداشته میشد اگر چنین نمیبود. این سنجه، درد دارد و تصویرِ خود درد است که دست عینیت را به گریهء ذهن میبرد. آمدنِ ناکامِ روح، گویی فریادِ همان درد است.  آن " برگشت" ، میخواهد روشن کند که تکرارِ این زیستنامه در همبودی با دغا و نابخردی، دوایی ندارد. قصهء آسیابان به انور ( که در اصل روحِ دیگریست) همان پندار را قامت میدهد که کاش گوشِ شنوایی درین جدل، جرات اندیشه و پرخاش را داشت.

لرزاننده ترین تصویر، ماجرای ساراست. خواهرِ کوچکِ هابیل.  ملا سرور او را در بدلِ از دست دادنِ هاجر میقاپد، باو تجاوز میکند و آن پرندهء خردسال در اثر فشار و درد و خون میمیرد.  حادثهء سارا گريه اور است، ميخواهي سرنوشتِ سارا طور ديگري ميبود، اما ايا اين همان واقعيت تلخِ عسرتکده نيست؟
سارا نماد مظلومیت است هم در زمانیکه زیرِ پنجه های ظلم و خوف، پرپر میشود. سارا نمادِ محبت و عاطفه هم بود، در آندمی که هابیل برمیگردد، در آستان در میایستد و پدر از زنده شدن دوبارهء پسر توانایی فکر و اراده را از دست میدهد. ساراست که با آمدنِ برادر به تصویر درد و کشته شدنش در سرحد نمیاندیشد، به همبودی و تسلای او میاندیشد. سارا، قصهء هزار باغ تبرخورده است که پیش از به شگوفه نشستن، به خون و مرگ مینشینند.
عامل فاجعه را جرات و رُک گویی نویسنده، بی محابا و بی ترس تصویر میکند. اصلن نصِ رمان بر زخمِ دهان گشوده یی دور از مرحم، انگشت میگذارد. این نشانه گیری از توانایی در پرداخت تا انعکاسِ واقعیت آن عسرتکده، به روشنی مایه میگیرد.
در رمان، عشق و فاجعه در موازات هم تندیس میشوند تا خواننده به عمقِ دردِ خفته کشانده شوند. عشق هاجر-هابیل، دوستی یارانِ هابیل پابپای فتوای قتل و سنگسار، بهره جویی های مذهبی و باور به خرافات؛ میروند تا خواننده را به پیامِِ بیداری و تفکر برسانند. بهره گیری از طنزِ تلخ و آفرینشِ پرده های رویایی گونه، در انتقالِ این پیام مدد میرسانند. گوشه های آفرینشی اثر پیرامون شفا یافتن مریضهای دیربستر و مشکل علاج ،  کنایه  یی هم است از اینکه مردمان قریه اگر "شفا" یابند، حتا از اسارتِ ذهنی و باوری ملای پرنفوذ و دغلکارِ قریه، رها میشوند و به هابیل رو میآورند-  به همانی که ملا سرور جن میپنداشتش و فتوای آتش زدنش را صادر کرده بود.

"برگشتِ هابیل"، پایانِ عادی ندارد. غافلگیرکننده است و عمدی است برای تداوم داستان در ذهنِ خواننده. راوی – آسیابان، قصهء دلدادگی و ماجرای کشته شدن و برگشت هابیل را برای انور میگوید، همانی که از تندر و رعد گریخته و به آسیاب پناه اورده است. از بدو امدنش، آسیابان او را میشناسد. انور به امر ملا سرور در جستجوی هابیل برامده تا او را بکشد. شب را از ترسِ رعد وبرق در آسیابِ جادویی سر میکند و وعده میدهد تمام داستان را خموشانه بشنود. چنین میشود و رمان روایت میشود. انور در ختم داستان بیرون میشود، تا برود و هابیل را بکشد. دم درِ آسیاب، با جسدی برمیخورد که شب قبلش در اثر الماسک کشته شده است. آن جسد از انور است!
گریزِ ملاسرور، "جن ماندن" هابیل و قصهء آسیاب جادویی به ختم معمول نمیرسد، رمان در همان برخوردِ تن و روح پایان مییابد. اینجاست که بازآفرینی هنری در ذهن مخاطب جان میگیرد، دوباره زنده میشود، "هابیل"  میشود تا به جنگ و پرخاشِ درد و ظلم و کنکاشِ تلقین باوری برود. حادثه، در اندیشه و بازنگری دوباره در بسترِ پرکوچه  مخاطب تداوم مییابد.
 آسیابان در جواب سوال انور که پرسیده بود " قصه ات تمام شد"، میگوید:
 - "نه مرد خدا! قصه من پایانی ندارد و آمدن تو فصلی دیگریست. باید بشینم و بنویسم."

باین ترتیب است که فصلِ تازه یی ذهن و اندیشهء خوانندهء آگاه و جستجوگر را بخود میطلبد.


 

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱۵/۲ـ ۱۵۰۶

 

فقدان حاکمیت قانون عامل تداوم دولت فاسد

  ۱۵جون ۲۰۱۵

حاکمیت قانون یکی از موارد مبرم و دارای اهمیت کلیدی است ، هیچگاهی اقتدار ملی در وجود دولت مقتدر استقرار نخواهد یافت  تا حاکمیت قانون در کشور مستقر نگردد.

حاکمیت قانون  « قدرت » را مهار و محک و معیار تداوم مشروعیت  قدرت سیاسی پنداشته میشود. حاکمیت قانون حقوق شهروندان را تضمین  و حقوق و آزادی های آنان را تحقق می بخشد.

حاکمیت قانون بمثابه  « جوهر »  دولت ( مدرن و ملی ) ، تفکیک قوای ثلاثه را تثبیت وجایگاه شایسته جامعه مدنی ، مطبوعات و اپوزیسیون سیاسی را تعریف میدارد.

اخیراٌ موسسه امریکایی « پروژه عدالت جهانی »  دولت افغانستان را به عنوان فاسد ترین دولت در جهان نام برد و  جایگاه افغانستان را از لحاظ حاکمیت قانون  از آخرین ها در جهان قلمداد نمود.

در رابطه به این دو پدیده شرمگین که مبین تراژیدی ملی افغانستان و عامل آلام و مصایب بی شمار مردم میباشد، انجمن حقوقدانان افغان در اروپا مسوولیت خود میداند که در رابطه نظر خود را ابراز بدارد:

در قریب به صد سال اخیر و با پایه گذاری دولت مدرن و انفاذ اولین قانون اساسی افغانستان، استقرار حاکمیت  قانون در مقاطع و مراحل مختلفه فراز و فرود های زیاد داشته است.

در بیشتر از چهار دهه اخیر و با آغاز جنگ اعلام ناشده  پاکستان و کشانیدن افغانستان در محراق کشمکش های بین المللی که بمثابه «  نطع جنگ سرد» و مرکز تصفیه حساب ابرقدرتها مورد استفاده قرار گرفت، قانون و تطبیق آن با چالش های جدی مواجه گردید. از دهه نود که سال های فاجعه حقوق و قانون ناشی از انارشی تنظیمی  و توحش و استبداد  قرون اوسطایی طالبانی است، به « ساز » و  به « قانون » مقامی نماند و حاکمیت قانون در زیر بار جنایات مدفون ساخته شد.

در کمتر از یک دهه و نیم اخیر که افغانستان  ششمین قانون اساسی خود را آزمایش مینماید، فقدان حاکمیت قانون عامل اساسی عدم استقرار دولت و قوام یابی مشروعیت آن پنداشته میشود که دمار از روزگار مردم بیرون کرده است.

در این بیشتر از یک دهه تداوم و تشدید جنگ اعلام ناشده پاکستان و سیاست های کژدار و مریز امریکا و انگلستان باعث قدرتمند شدن بی سابقه دشمنان حاکمیت قانون و زور و زر سالاران قانون ستیز گردید.

فقدان حاکمیت قانون ، فاسد ترین دولت طراز جهادی ـ طالبی و مافیایی را بر گرده ملت افغانستان حاکم است.

مردم به امید رهایی از این مصایب شجاعانه در انتخابات شرکت کردند تا از دموکراسی  و حاکمیت قانون دفاع و بر بنیادگرایان شرارت پیشه و فساد سالاران  جواب رد بدهند.

مدعیان کاذب دموکراسی  و قانون سالاری با سلاخی دموکراسی نیم بند و با نقض قانون اساسی ،  دولت به اصطلاح « وحدت ملی »  را مهندسی نمودند که سکانداران تیم های انتخاباتی آن با قدرت دولتی بمثابه « غنیمت و فرصت تاریخی» برای تقسیم چوکی ها ، مفاهیم قانون ، قانونیت و حاکمیت قانون را  قربانی و بر اراده واقعی رای دهنده گان توهین روا داشته و  میدارند. متاسفانه « تداوم » این مضحکه تاریخ ، کشور را به مخاطرات جدی کشانیده است.

انجمن حقوقدانان افغان در اروپا با احساس مسوولیت در قبال سرنوشت وطن و مردم خاطر نشان مینماید که :

موجودیت افغانستان در گرو استقرار دولت مشروع ملی است که قانون را ملاک عمل قرار دهد و حاکمیت قانون را  مستقر نماید.

همچو دولت باید بر قوای مسلح ملی و غیر تنظیمی متکی بوده و دارای قوه قضاییه مستقل و مقتدر باشد که در وجود ارگانهای مجرب حراست حقوق ، قانون را در کشور بدون هر گونه تبعیض و تمایز  نافذ نماید.

دستیابی به این مامول زمانی یک سراب نخواهد بود که :

داشتن اراده واقعی ، صادقانه و نیرومند سیاسی  که به خواست اکثریت عظیم مردم تمکین و با دشمنان حاکمیت قانون و قانون ستیزان زر و زورسالار مبارزه نماید.

اظهر من الشمس است که در فقدان حاکمیت قانون و دولت ضعیف و دوسره ، مقابله با سونامی بنیادگرایی  و توحش مضاعف داعش میسر نخواهد بود و آرمان تاریخی مردم و ملت بخاطر صلح و امنیت تحقق نخواهد یافت و بار بدنامی  مقام های اول در فساد و فقدان حاکمیت قانون  در جبین دولت به اصطلاح  وحدت ملی  « تداوم »  خواهد یافت.

مقابله با این تراژیدی ملی مستلزم آن است که پاسداران حاکمیت قانون صدای اعتراض  شانرا رساتر و متحدانه تر بلند نمایند.

با احترام

 هیات اجراییه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

بامداد ـ اجتماعی ـ ۲/ ۱۵ـ ۱۴۰۶