گراس دیگری باید

نیلاب موج سلام

گونتر گراس درگذشت. « طبل حلبی »، « موش و پشک »، « سالهای سگی»، « پوست کردن پیاز »، « سده من » و ده ها اثر گرانسنگ دیگرش به حیث بهترین مواد اندیشه ای و کاری برای نسل من و نسل های پسین میمانند.

 برای نخستین بار با گراس پس از بیرون دادن « پوست کردن پیاز» آشنا شدم. سال ۲۰۰۶ بود. در رسانه ها به تکرار از گراس می گفتند. به خاطر به اصطلاح اعتراف ناوقت گراس در پیرامون دوره سربازیش برای اس اس مسلح. در همه جا سخن از گراس بود. چنانچه خودش نیز پسانترها گفت، به نظر می رسید که نقدنگاران، ژورنالیستان و اهل رسانه ها دست به دست هم داده بوده باشند تا حساب گراس را روی کف دستش گذاشته باشند. حتا در اینجا و آنجا خوانده می شد که گراس را وادار به واپس سپردن جایزه ادبی نوبل خواهند کرد. گوییا کسی از آن میان تمنای درکش را نداشت. نمیتوانم بگویم که گراس با خواندن و شنیدن آن همه عصبانی بود. نه، او ناراضی بود. از وضعیتی که جریان داشت، خیلی ناراضی بود.

از آنگاه خویشتن را بر کارهای گراس متمرکز ساختم. برای من نه تنها شاهکارهای ادبی بلکه شخصیت اجتماعی و دیدگاه سیاسیش شخصیت اش را مکمل ساختند. با آنکه تا فرجام کنار حزب اش سوسیال دموکرات ماند؛  اما بیشتر چپگرا بود تا سوسیال دموکرات. کتابهایش را خریدم. به خواندن آغازیدم. گراس از نویسنده گانی نیست که به آسانی بتوان او را فهمید. او در دایره پیچیده نویسان میچرخد. به همین سبب خواننده گانش کمتر مردم عادی بل بیشتر اهل ادب، نقد و سیاست اند. شاید شیوه نگارشش شماری را خسته میسازد. اعتراف میکنم وقتی برای نخستین بار کتابی از او خواندم، چندین مراتبه بر آن شدم که کتاب را یکسو بگذارم . اما با خواندن کتاب دوم، سوم و سپس مقاله های سیاسی اش دیگر آن پیچیده نویسی نبود که مشغولم میساخت ؛ بلکه سخن های پرمایه در یک زبان نگارشی نقدآلود بود که مرا جذب میکرد و می انباشت. نقدها در پیرامونش و گفت و شنیدهایش را به فارسی دری برگردانیدم. شیفته قلمش شدم. شخصیت چندین بعدیش برایم هرروز احترام برانگیزتر گشت. من از گونتر گراس تنها بخاطر آثار مانده گارش سپاسگزار نیستم بل نیز برای اینکه برای نخستین بار گراس راهم را به صورت جدی به سوی ادبیات المان گشاد.

رابطه من با گراس رابطه ادبیی است که از راه مطالعه آثارش برقرار گشته و بر این بنا پابرجا می ماند. از خویش می پرسم، ما چرا با از دست دادن عزیزی سوگوار میشویم؟ زیرا رابطه یی که با همو داریم، میگسلد؟

 به گونه نمونه، شاید چون دیگر نمیتوانیم، با نامبرده سخن بگوییم. دست روی دستش بگذاریم. در آغوشش بگیریم. به چشمهایش بنگریم. به رویش بخندیم. اشکهایش را بستریم و ده ها مورد دیگر. اما وقتی با یک نویسنده و هنرمند بزرگ و اندیشمند رابطه یی داریم، مرگ نمی تواند او را از نزد مان برباید. من چنین می اندیشم.

با اینهمه متاثر استم و می پرسم، آیا گراس دیگری پیدا خواهد شد تا جراات مند و متعهد، در جای و وقت بجا شعری چون «آنچه باید گفته شود »* بسراید؟

هامبورگ، سیزدهم اپریل ۲۰۱۵

پانوشت:

* برای مطالعه گفت و شنید کانال رسمی تلویزیون المان با گونتر گراس میتوانید روی این لینک بروید.

http://www.farda.org/articles/12_updates/120300/poem_Nilab_Salaam2.htm

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱۵/۲ـ ۱۴۰۴

 

تمام شب
با تبری
بر اندوه من می کوفت
خواب اما آمد و
سنگ های خونین را
با آب تیره پاک کرد
دوباره امروز زنده ام
دوباره تو را بر شانه های خویش
بلند می کنم
ای زنده گی.

ای زنده گی
ای فنجان روشن،
به ناگهان سرشار می شوی
از آب الوده
از شراب مرده
از درد ، از بی هوده گی،
از انبوه تارهای عنکبوت
و بسیاری باور می کنند
که تو آن رنگ دوزخی را
تا ابد نگه خواهی داشت.
این چنین نیست.
شبی دراز می گذرد،
تک لحظه ای،
و همه چیز دگرگون می شود.
فنجان زنده گی
از روشنی
سرشار شده است.
کار عظیم در انتظار ماست.
به ناگهان کبوتران زاده می شوند.
و روشنائی بر فراز زمین جا خوش می کند.

ای زنده گی
شاعران بینوا ترا تلخ می پنداشتند.
همگام با تو
از رختخواب هاشان
به درون باد جهانی نمی رفتند.

ضربه های تو را
بدون جست و جوی تو پذیرا می شدند،
خود را حفر می کردند
با سوراخی سیاه،
و در اندوه چاهی سیاه غرق می شدند.

درست نیست، ای زنده گی
تو زیبایی
چونان زنی که من دوست می دارم
و میان پستان هایت
رایحه ی نعنای صحرایی را پنهان داری.

ای زنده گی
تو ماشین کاملی هستی،
خوشبختی، صدای دلتنگی توست،
وقت سیال روغن توست.

ای زنده گی
تو تاکستانی:
نور را انبار می کنی و آن را
خوشه خوشه پس می دهی.

بگذار آنکه به تو ناسزا می گوید
لحظه ای ، شبی
سال دراز یا کوتاهی، درنگ کند.
بگذار از تنهایی دروغ به درآید.
بگذار جست وجو کند، تلاش کند.
و دستانش را به دستان دیگر پیوند دهد.

هرگز بدبختی را مپذیر و نوازش مکن
مپذیر که شکل دیوار به خود گیرد.
بگذار سنگ بدبختی را کنده کاری کند
چونان سنگ تراشی،
و آن را به صورت تنبانی
بتراشد.

زنده گی منتظر همه ی ماست
همه ما که دوست می داریم
بوی وحشی دریا را
و رایحه ی نعنای وحشی را
که میان پستان هایش
پنهان دارد.

 

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱۵/۲ـ ۱۱۰۴

دا په تا څه و شول کابله ...؟

دا په تا څه و شول کابله ، د ننګونو ښاره
د زمانې زخمي اتله ، د رزمونو ښاره
بيا دې لمن له رژېدلو ارمانو ډکه ده
زما د تنکيو هيلو باغه ، د ګلونو ښاره

بيا د ستم په اور کې سوزي يوه بله ناهيد
بيا د وحشت په باد رژيږي يوه بله غوټۍ
بيا د وطن يوه مظلومه قربانۍ ته بيايي
بيا په سرو وينو کې لمبيږي يوه بله غوټۍ

دلته خو چا د خور ټيکري ته هم کاږه نه کتل
دلته مظلوم باندې تېری بې غيرتي ښکارېده
دلته د مور لمن سپېڅلې وه حرمت يې درلود
دلته د خور بې عزتي بې ايماني ښکارېده

څومره عاصي څومره ياغي شول ستا بې سره زامن
ستا له تاريخه بېګانه ، ستا بې هنره زامن
بيا د مذهب په پلمه مور سپکوي ، خور سوزوي
ستا دا بې لارې،بې سروده،بې سنګره زامن

دا په تا څه وشول کابله ، نام و ننګ دې څه شو
د افتخار ډيوه دې چېرته ده ، فرهنګ دې څه شو
چې لکه ستوری ځلېدې د شنه آسمان پر تندي
هغه پرتم دې چېرته لاړ هغه آهنګ دې څه شو ؟؟؟

ما خو ګڼلې وه کابله ګلورين به شې ته
بيا به له تور و سپينه ووزې رنګين به شې ته
بيا به دا توره چادري له سره و غورزوې
زموږ د پېغلو د غړيو لونګين به شې ته

ما خو ګڼلې وه چې بيا به د سرو ګلو ښار شې
بيا به د مستو نازنينو نازولو ښار شې
بيا به ويرژلي ماښامونه درنه کډه وکړي
بيا به د سپينو سهارونو د بلبلو ښار شې

خو ته لا اوس هم د ملا د ږيرې دام کې بند يې
لکه شمشېر زنګو خوړلی ، په نيام کې بند يې
اوس دې لا هم په پښو کې تورې زولنې پرتې دي
د تعصب په دود کې پټ په انتقام کې بند يې

نن بيا د دين دوکاندارانو درته دام ايښی دی
ستا د پېړيو افتخار يې په ليلام ايښی دی
بيا کوم فرعون د زمانې دوره په لاس کې ولاړ
بيا يې پر شونډو د تنکيو وينو جام ايښی دی

ستوري دې څه شول د رڼا ناوې دې چېرته تللې
د تورو شپو تورو منګلو کې اسيره ښاره
په خړو ورېځو کې دې پټې شوې د لمر پلوشې
زما کابله ، د وحشت په دام کې ګيره ښاره .

( صدیق کاوون )

 بامداد ـ فرهنگی ـ ۱۵/۲ـ ۰۵۰۴

حزب مردم افغانستان و تظاهرات ضد خشونت در المان

الف سمیر گزارشگر بامداد از المان

به دنبال شکنجه و به آتش کشیدن بی رحمانه پیکر بانو فرخنده در قلب شهر کابل ؛ و اوجگیری جنبش اعتراضی در داخل کشور ، فعالین جنبش های اجتماعی، احزاب و سازمانهای سیاسی افغانی  و شخصیت های فرهنگی  ـ اجتماعی در بسیاری از کشورهای جهان نیز به راهپیمایی و کنش های رنگارنگ اعتراضی پرداخته ؛ انزجار و ناسازگاری شانرا با این اقدام ضد انسانی و مخالف قانون و عدالت ابراز داشتند.

به ابتکار نهادها و انجمن های زنان ، مهاجرین ، فرهنگی ، حقوقی  و شخصیت های اجتماعی افغان در جمهوری فدرالی المان نیزمظاهرات و گردهمایی هایی درشهرهای برلین ، هامبورگ ، هانوور ، هسن ، فرانکفورت و مونشن راه اندازی شد ؛ که در آنها درکنار مهاجران افغان ، ترقیخواهان المانی ، ایرانی ، ترک  و نماینده گان سایر ملیت ها نیز شرکت نموده بودند. آنها همصدا با جامعه داغدار افغانی خواستار رسیده گی جدی به پرونده  قتل  فرخنده و تطبیق قانونیت درافغانستان شدند.
 خواست اساسی سخن رانان وشرکت کننده گان این گردهمایی ها را تطبیق عدالت و قانونیت در افغانستان ، جلوگیری از ادامه خشونت و خودسری، دستگیری و به محاکمه کشانیدن همه آنهایی که به گونه ای در این جنایت نابخشودنی شرکت داشته و یا آنرا ستایش کردند، جلوگیری از تبلیغات  و اقدامات  تحریک آمیز و خشونت بار بنام دین ، اشد مجازات برای عاملین جنایت، برخورد مسولانه  جامعه جهانی ازجمله دولت المان و اتحادیه اروپا در برابر مردم افغانستان تشکیل میداد.

دراین گردهمایی های مسالمت آمیز مردم عکس های آغشته به خون فرخنده ؛ و فرخنده درمیان شعله های آتش  را به عنوان همبستگی با این زن رنج دیده افغان به رخ کشیده وشعارهای « من فرخنده هستم ! » و « عدالت برای فرخنده » درهمه جا پیدا بود. دراین تظاهرات مردم در برابرعکس های فرخنده شمع روشن نموده  و درهامبورگ هزار دانه شمع را برای ادای احترام به شهامت فرخنده درمیدان شهر افروختند.

سخنرانان این گردهمایی ها ضمن اعتراض به سکوت و سازش پولیس و جمعیت تماشاگر ، از دولت و ارتجاع مذهبی که بنام  طالب ، القاعده ، داعش ، مجاهد  و... مردم را به جان هم انداخته و روزانه ده ها فرزند افغان را به کام مرگ می سپردند ؛ انتقاد نموده ؛ خواستار آن شدند تا جلو تبلیغات  و تحریکات ناجایز و ضد ملی این مرتجعین که بنام دین مقدس اسلام همه روزه از طریق منبر، تلویزون و مدارس دینی ادامه دارد گرفته شود. راهپیمایان از ناکارایی اقدامات دولت المان که مسوولیت تربیت و آموزش پولیس افغانستان را به عهده دارد و ازسیاست های اتحادیه اروپا و نهادهای بین المللی انتقاد نمودند.Demonstration in Hannover

رفیق علی رستمی مسوول بخش تبلیغ و ترویج  درشورای کشوری المان حزب مردم افغانستان  در باره این اعتراضات در المان و نقش اعضای حزب مردم افغانستان گفت:« حزب مردم افغانستان از همان روزهای نخست همصدا با سایر نیروهای عدالت پسند کشور این جنایت را تقبیح  نموده  و خواستار تعقیب  و مجازات عاملین آن شد. در اعلامیه شعبه اموراجتماعی شورای اروپایی از هموندان حزب  مردم افغانستان و ترقیخواهان افغان تقاضا شد تا با امکانات دست داشته به افشای این جنایت پرداخته و بخاطر تامین عدالت برای فرخنده بکوشند. علاوتاً درپیام شورای مرکزی حزب نیزمساله دادخواهی و افشای جنایتکاران و حامیان داخلی و خارجی شان صراحت داشت. ما در اروپا و به خصوص درکشور المان با امکانات دست داشته کوشیدم یکجا با سایر نیروهای عدالت خواه افغان اقداماتی را سازمان دهیم. طوریکه همه میدانند اعضای شورای ما در ده ها سازمان اجتماعی وصنفی درالمان فعل هستند. آنها دراتحادیه ها و شورا های زنان، اتحادیه های جوانان ، انجمن های مهاجران ، اتحادیه ها و نهاد های فرهنگی  و حقوقی کارهای سودمندی را در دفاع از مهاجرین افغان انجام میدهند. رفقای ما توانستند به همکاری سایرنهاد ها و شخصیت های عدلت پسند افغان در سازماندهی و رهبری این تظاهرات و گردهمایی ها نقش سودمندی را انجام دهند.»

رفیق علی رستمی در ادامه  گفت :« درتظاهرات و گردهمایی ها ی هامبورگ ، هانوور ، فرانکفورت  و شهرهای دیگر المان رفیق دوکتور شفیقه رزمنده عضو هیات رییسه شورای اروپایی ، رفیق نسرین منصور مسوول شعبه کار با زنان شورای اروپایی ، شماری از اعضای شورای اروپایی ، هیات رهبری شورای کشوری و شوراهای ایالتی المان همراه با هموندان و هواداران حزب ما و خانواده هایشان شرکت ؛ و از خواست های مشترک جامعه افغانی حمایت نمودند.»

 شایان ذکراست که گزارش خبری این راهپیمایی و گردهمایی ها به صورت گسترده ازطریق رسانه های المانی ، شبکه های اجتماعی و تلویزون های افغانی به نشر رسیده و از فیصله های این گردهمایی ها حمایت گسترده به عمل آمد.

عکس ها از سایت دویچه ویلی برگرفته شده است.

بامداد ـ اجتماعی ـ ۱/ ۱۵ـ ۰۷۰۴

همايش دادخواهی برای فرخنده درهالند با حضور خواهر فرخنده

بنابر فراخوان شورای سراسری زنان افغان واتحاديه  انجمنهای افغانها درهالند، به تاريخ ۲۹ مارچ ۲۰۱۵ همايش داد خواهی وتقبيح حادثه وحشتناک قتل وسوزندان فرخندهء شهيد در شهر آرنهم کشور هالند بر گذار شد، در کار همايش بيشتر از ۳۵۰ تن افغانها به نماينده گی نهاد ها، انجمن ها، برخی سازمانهای سياسی، جامعه مترقی جهان و شخصيت های مستقل شرکت داشتند.
سالون همايش که با شعارهايی چون:« ما برای فرخنده داد خواهی مينمايم» ، « ما عدالت ميخواهيم »، « مونژ عدالت غوارو» ، « جبر وستم در برابر زنان را خاتمه دهيد» و پلات کارتها حاوی تصاوير رقت انگيز حادثه هولناک ستم برفرخنده مزين گرديده بود،آمد- آمد، شرکت کننده گان حوالی ساعت ۱۰ پيش از چاشت شروع و با امضای کتاب دادخواهی از فرخنده در دهليز ورودی وگرفتن پياله  چای وقهوه ادامه يافت.
همايش ساعت ۱۱:۴۵با سخنان افتتاحيه ولی محمد شاهپور ريیس اتحاديه  انجمنهای افغانها در هالند درحالی که خانم فرشته خواهر فرخنده نيز در جمع بر گزار کننده گان پيوست، آغاز يافت. وی گفت: همايش امروزی در تفاهم با شورای سراسری زنان، اجتماع افغانهای هالند و در همسويی با جامعه مدنی افغانستان فرا خوانده شده است»، وی ادامه داد که « وجيبه هر انسان اين سرزمين است که فرخنده را فراموش نکند»، از شرکت کننده ها خواست تا برای ۱۰ ثانيه سکوت و به روان پاک فرخنده ادای احترام نمايند.
همچنان سهيلا زحمت ريیس شورای سراسری زنان افغان درهالند از تشريف آوری طيف وسيعی از افغانها و شماری از هالندی ها که غرض تقبيح اين عمل نا بخشودنی گردهم آمده اند با سپاسگذاری ياد آور شد. برنامه با گرداننده گی مشترک ولی محمد شاهپور وسهيلا زحمت ادامه داشت.
۳۵ تن از فرهنگيان، مسوولان ونماينده های انجمن ها ونهاد های همکار وهمسوی اتحاديه و شورا با سخنرانی های داد خواهانه وحقوقی، دکلمه های شعر ، صحبت های عاطفی به زبان های ملی افغانستان وهالندی انزجار عميق خود را از حادثه هولناک شهادت فرخنده بيان و احساس خود را تبارز دادند که با شعار های عدالت خواهی برای فرخنده بدرقه گرديد.
هر گاه بخواهيم خواننده گانی را که در همايش حضور نداشتند، در جريان فشرده رويدادها و سخنان دوستان قرار دهيم نا گزير خواهيم بود، تا با تذکر نام هريک ازسخنرانان اين مامول را برآورده سازيم:
- داکتر حميرا نگهت دستگير زاده: « دردا به ملتی که فرهنگ خشونت را جاگزين مسالمت وهمزيستی نموده اند، در گذشته ها روی خيابان حتا مادران وپدران نمی توانستند فرزندان شانرا تهديد نمايند، زيرا روحيه جامعه اين بد رفتاری را اجازه نمی داد وعابرين مانع آن می شدند، اما امروز فرخنده را زجر کُش نمودند، اين حادثه ياد آور صليب کشيدن حضرت مسيح است، فرخنده مانند عيسی قربانی شد، اما اين مصيبت از ماست که بر ماست، در نتيجه اين حادثه يکبار ديگر کرامت انسانی زير پا گذاشته شد،اما مرگ فرخنده توانست جامعه مدنی را ازنيروی قوه به عمل درآورد، تحرک خود جوش حمايت از فرخنده بی سابقه و قابل ستايش است».وی يک رباعی خود را چنين خواند:
چه روز تلخ و سیاهی به چشم دنیا بود
چه آشکار دل شهر زیر پا ها بود
دلی که ناله برآورد سنگ خارا بود
زنی که سوخت به آتش میان دریا بود
- داکتر فهيمه پوپل از نهاد زنان افغان از شهر امستردام: بنابر اينکه درهمايش شماری از هالندی ها حضور داشتند، سخنان داکتر پوپل به زبان هالندی ارايه شد که فشرده آن چنين است:«  اين مهم نيست که فرخنده جرمی را مرتکب شده بود ويانه، چيزی که مهم است اين است که قتل فرخنده، نقض حقوق بشر است. چنين قتل فجيعی در ملا عام، درتاريخ معاصر افغانستان بی سابقه است». وی به ادامه گفت: « ماده ۲۸ اعلاميه جهانی حقوق بشر بيان ميدارد:( که جهت حفظ حقوق اجتماعی افراد جامعه، دولت مسئوليت تأمين نظم اجتماعی را به عهده دارد).
بسياری از مردم اجرای عدالت را در اين مورد تقاضا می کنند، ولی اجرای عدالت را از چه کسانی انتظار دارند؟ از داد گاههای شرعی واسلامی؟ آيا اين منطقی وعقلانی است که از دولت افغانستان خواستار اجرای عدالت باشيم؟ دولت که نه در آن نظم وجود دارد، نه داد گاه ونه حقوق انسانی!»
- داکتر حبيب منگل دسياسی چارو کار پوه : « دفرخندی وژل او سوځول دانسان او انسانیت ؛ بشر اوبشریت ؛ اسلام او اسلامیت ضد یو نه بخښونکئ جنایت دئ او په دې جنایت کې دښځې عزت اود مورشان او افغانی غوره دودونه په زغرده تر پښولاندې شویدی . دخواشینئ ځای خودادئ چې داجنایت دکابل په زړه کی او دخلکو او دپولیسو مخته صورت مومې . دغې جنایی پیښې یو ځل بیا داحقیقت په ډاګه کړ چې جنایت او افراطیت په هیواد کی بیداد کوي او خلک دډاډمن مصونیت او امنیت څخه برخوردار ندي او دولت دیوې اساسې دندې په توګه دخلکو دفردی امنیت او مصونیت په تامین او ساتلو کې پاتې راغلئ دئ. »
- سيده طلوع معاون شورای سراسری زنان افغان درهالند و ريیس انجمن زنان افغان مقيم ایندهوفن: « امروز زلزله مرگ فرخنده قهرمان پاک سرشت حتی قامت پامير وهندوکش وحتا سقف آسمان خدا را به لرزه در آورده است.قامت زنان سر زمين درد مند من چگونه اين سنگينی وحشت را بر دارد؟ اولين موج های اين زلزله تن و روحم را گويی همچو شيشه ذره ذره ساخت. آه آه که قلبم می ترقد، نفسم ميگيرد، وجودم يخ بسته است، آه چرا فرخنده ؟ چرا فرخنده همجنس وهمدرد وهمزادم اين چنين شد»؟ با نکته جالبی حرفهايش راتمام کرد.
« خطر ناکترين نوع بشر کسی است که فهمش کم واعتقادش زياد است ».
- فرشته نوری سکرتر مسووؤل انجمن افغانهای خروننگين: « فرخنده که هيزم شعله های نادانی و واپس گرايی سر زمين من شد، درد ميلونها همچون خودش را به نمايش گذاشت تا مردم افغانستان وجهان بدانند، ما تا کجای با طلاق جهالت ونادانی غرق شده ايم ودر آن دست وپا ميزنيم.
فرخنده امروز فرياد مليونها شهروند زن ومرد افغانستان است که ميخواهند به دنيا بگويند، افغانستان سر زمين افراط گرايی دينی نيست».
- حاجی علی زاده مسوول انجمن هزاره ها درهالند:«  فرخنده زير لگد های مردان نامرد کشته شد ومن منحيث يک مرد در برابر شما خواهران ومادران خجالت ميکشم، از دولت ميخواهيم که عدالت کند!
جا دارد از ۳۱ تن هموطن ما که به جرم هزاره بودن در بازادشت وشکنجه روحی وروانی قرار دارند، ياد کنيم، ما در کنار داد خواهی از فرخنده رسالت خود ميدانيم که بخاطر رهايی وبرگشت سالم هزاره ها جدو جهد نمايم .»
- فوزيه زرين: « نزدهم مارچ برای ما روز ماتم است، روز سلاخی شدن يک زن معصوم است، روز تحقير زن وانسانيت است، در عين حال روز واکنش انسان وبه ويژه زن در مقابل بيداد خرافه پسندان دين فروش است، زنان در اين روز شوک ديدند و بيدار تر شدند.»
- کريم تنوير مسوول انجمن سينما گران: « من اولين کسی بودم که اين حادثه را درفيسبوک نشر کردم، و از همان لحظه تاکنون تحت تاثير همان وحشت ودهشت هنوز قرار دارم.»
- عزيزه عنايت شاعرونماينده انجمن زنان افغان درتيلبرخ ضمن ادا  تسليت به خانم فرشته خواهر فرخنده قطعه شعری به عنوان«  سيل اشک » خواند که مطلع آن چنين بود:
دخت وطن ز ياد تو شبها گريستم
با آه وسوز وناله چو دريا گريستم
چون لاله بهار عروس چمن شدی
ما در غمت به ماتم وهر جا گريستيم
- شفيق احمدی مسوؤل مرکز فرهنگی عبدالمجيد نجرابی و عضو هيات اجراييه  اتحاديه: «مرکز فرهنگی نجرابی همگام با جامعه مدنی افغانستان اين عمل زشت را تقبيح ميکند، در تاريخ کشور ما چنين حادثه هر گز رخ نداده است، ع وغ از معامله قدرت هنوز فارغ نه شده اند، آنان تا حال بخود جرأت نه داده اند که از قضيه فرخنده با جديت ياد کنند وجای شرم است.»
- پرنيان صديقيان مسوول فرهنگی انجمن ميهن ونماينده مجله بانو: « می خواهم که همبسته گی وهمصدايی خود، انجمن ميهن ومجله بانو را با همايش کنونی که به وسيله شورای سراسری زنان افغان درهالند واتحاديه انجمنهای افغانها درهالند فراخوانده شده اعلام دارم و مانند همه شرکت کننده گان اين همايش ؛ محاکمه ومجازات همه آنهايی را که به قتل فجيع فرخنده دست داشتند، مطالبه نمايم.»
- طارق پيکار عضو شورای مرکزی نهضت آينده افغانستان « اعلاميه نهضت آينده در رابطه با حادثه وحشتناک سوزاندن فرخنده» را که در رسانه ها متشر شده خواند.
- داکتر علوم اسلامی ذکيه زمان: « فرخنده زن متدين که خودش حافظ قرآن مجيد ومربی ودعوت گر راه حق بود، وی منحيث يک عالم دين خود را مکلف ميدانست که مانع فعاليت های فريبکاران دين شود وحق را جانشين باطل کند»، وی ضمن ريشه يابی اين فاجعه به فاميل فرخنده اظهار تسليت وتبريک نمود.
- فريد سياوش فعال فرهنگی: « ميخواهم چرا ها را مطرح کنم!۶۴۰ سال قبل از ميلاد مساله  خود شناسی وخدا شناسی سوال شد، خدا آن چيزی که آغاز وانجام ندارد، اما آيا در ۲۶۵۵ سال توانسته ايم که خود را بشناسيم، آيا آنچه به ديگران پسند وروا نمی داريم، آيا بخود ما هم روا نمی داريم؟
نقش استعمار، ضخامت سنت وقرایت نادرست از دين دشواری هايی است که تا حال دامنگير ماست. زمانی که دين ميگويم بايد آنرا بشناسيم. محکمه صحرايی در دين نيست، همچنان حرکت های ما بايد کوکاکولايی و آنی نباشد، بلکه لازم است خرمندانه وپيگير گام بگذاريم. »
- رويا منگل: ضمن اظهار همسبته گی وتسليت به زبان پشتو شعر خواند.
- مقيم احمدی مسوول کار زار اروپايی حقوق بشر برای افغانستان:ضمن تسليت گفت: « اين قضيه دوبعد دارد، دربعد ظاهری آن يک زن مظلومانه به آتش کشيده شد، در بعد ديگرآن يک حادثه وحشتناک بود که سبب جنبش خود جوش جامعه گرديد.»
- رنگينه طوفان: به زبان هالندی احساس خود را مبنی بر چگونه گی رويداد و دادخواهی از فرخنده بيان داشت.
- فهيم ضيايی: « در توجيه قضيه توسط خانم سمين حسن زاده وديگر همفکرانش " مرگ انسانيت" را می بينيم» وی قطعه شعر بامداد راخواند.
میان دین و معرفت ما از دین تفاوت زیاد است،پس معرفت دینی، درک ما از دین است و این درک همیشه نسبی است و با گسترش مطالعه ما در دین نظر به زمان افزایش می یابد.اختلافات مسلمانان و تقسیم شان به گروه های فقهی و کلامی و مذاهب جداگانه ناشی از معرفت دینی می باشد.
حوزه سیاست، رفاه جامعه را جستجو می کند.در حالیکه موضوع دین،ارشاد و اصلاح مومنین و تربیت معنوی مومنان میباشد.نوید سیا ست بهروزی و رستگاری در این دنیا و نوید دین رستگاری در آن دنیا یا آخرت است.


- سانگه صديقی شريفی از تحصلکرده های جوان وهمکار مجله بانو: ضمن اشاره به عوامل ظهور اين واقعه که ناشی ازفشار های روانی واجتماعی چند دهه جنگ ويرانگر وتاثير سو آن در ذهنيت جوانان ميباشد، اضافه نمود: « اين يک عمل وحشيانه و يک حرکت بربريت در قرن ۲۱ ميباشد که زن ستيزی را ميخواهند به يک فرهنگ مبدل سازند، اما اراده مردم ما طور ديگر است که به خشونت نه ميگويند وعاملان آنرا به محاکمه ميکشانند.»
- صبور طوفان هنرمند سينما: بعد از قصه ها وانگيزه های مهاجرت خود وخانواده اش، اضافه نمود که وضعيت با چنين رويداد ها وحشتناک تر شده، حادثه قتل فجيع فرخنده همه ما را تکان داد.
- غفار حميدی:« ما ميدانيم که دستی در پشت پرده است، اميد واريم که صدای مردم به ندای فرخنده همنوا گردد، ما اين ندا را برای ختم بنياد گرايی يک اساس نيک ميدانيم.»
- صالحه وهاب واصل، شاعر ومسوول کميسيون زنان اتحاديه:«همه دوستان مطالب گوناگون گفتند، اما من ميخواهم صدای خفته فرخنده با يک شعر از گلوی خودش بيرون نمايم: او شعر " فرياد خفته در گلوی فرخنده" را به خوانش گرفت.
خداوندا بگير دستم!
منم يک زن، بدست کتله مردان بی دانش
به من تهمت همی بندند
محکومم همی سازند، به کفر دين
به آتش سوزی قرآن
بيا مادر بگير دستم
که تنهايم ،نجاتم ده
توميدانی وبابايم
که من خود طالب دينم.
- فريدون ابراهيمی:«  من به نماينده گی حزب توده ايران اين جنايت هولناک را تقبيح مينمايم وهمبسته گی خود را با حاميان فرخنده اعلام ميدارم.»


- زليخا پوپل فعال سياسی: « در اين روز ها همه مرد ها ميگويند که ما خجالت ميکشيم که نام خود را مرد بگذاريم، اين حادثه بود که امروز وجدان ها را بيدار ساخته، اما به اين معنا نيست که همه مردان بد اند، چنانچه ديديم که زنی هم فرخنده را به لگد زد و زن ديگر درمسند پيشداوری فرخنده را محکوم کرد، پس بياييد که از دست دکانداران دين رهايی يابيم.»
- غلام سرور فقيری مسوول انجمن افغانهای شهر آرنهم: « اين عمل زشت نه جنبه انسانی ونه صبغه اسلامی داشت، ما از اين فاجعه ها در هر زمان داشتيم، اما اين جنايت درمقابل فرخنده توجيه نا پذير بوده ودرتاريخ منحيث يک لکه ننگ باقی خواهد ماند.»
- جميله زمان انوری گوينده سابقه دار تلويزيون: ضمن ادای تسليت به خواهر فرخنده، قطعه شعری با اين مطلع خواند:
منم فرخنده ناکام
که افتادم ناخواسته به دام
ز دست مردم نادان
آتش زدند مرا به جان
- بشير حسينی فلمبردار:« من که فلمبردار صحنه های پر از وحشت جنگ در سر زمينم ميباشم و حادثه های مدحش راکت، قتل وکشتار وبی خانمانی مردم را در دهه هشتاد وهمچنان چند سال پيش تصوير گر رويداد ها وجنگ های ميان تنظيمی بودم، اما هرگز توانايی ثبت چنين صحنه را بخود نمی بينم، که دربرابر چشمانم يک زن چنين فجيع کشته شود، غم فرخنده تنها به فاميلش تعلق ندارد، اندوه همهء مردم افغانستان است.
من خجل از انسان بودن خويش ام
من خجل ازمرد بودن خويش ام »
- ليزا اميری: به زبان هالندی احساس خود رابازتاب داد، اين حادثه وحشتناک همه را تکان داد، حق داده نمی شود، ما بايد حق فرخنده ، حق داده نمی شود، يک مرد اگر با سواد باشد، يک نفر است، اما اگر يک زن باسواد باشد، يک نسل باسواد می شود.
- نور الله وثوق شاعر: ضمن تسليت وهوشدار اينکه ارتجاع در کمين است، قطعه های خواند، ازجمله يک رباعی آن:
سراپای تماشا را شکستند
صفای بام رويا راشکستند
تن فرخنده غرق مجمر آتش
قد آيينه نمای ما را شکستند
- کوهستانی: ضمن تقبيح عمل وحشيانه قتل فرخنده ادامه داد:
فرخنده شهيـــــــــد صــــدا ميکند
قطره خون من درجهان گل ميکنيد
به جسد آغشته بخون من قسم کنيد
بيرق آزاده گی را بر قله ها بلند کنيد
- اسماعيل فولاد فعال سياسی:« شنيده ميشود که فاميل فرخنده از کسانی که از وی دفاع ميکند، موانع ايجاد می کنند، از خواهرش که اينجا حضور دارد، تقاضا مينمايم که به خانواده برساند که دفاع از فرخنده دفاع از حق وعدالت است وحالا فرخنده به همه تعلق دارد واين حق را نبايد از حاميان فرخنده سلب کنند. از همين تريبون به حکومت افغانستان ميگويم که کوبيدن، بی ستر کردن و به آتش کشيدن فرخنده نبايد بی مجازات بماند.»
- داکتر ستوری احمدی مسوؤل انجمن افغانهای شهر نايميخن: " قتل فرخنده، قتل انسانيت وقتل وجدان است."
- محمد حسن ضمير فعال فرهنگی :« فرخنده دختر افغان است، قتل او ديگر نمی گذارد که جسم ظريف زن زير پا گردد.»
- زيبا يارزی عضو هيئت رهبری شورای زنان افغان درهالند: ضمن تسليت وهمبسته گی قطعه شعر خواند:
ای خواهر عزيز، فرخنده شهيد
قربانی حقيقت وسمبول قهرمانی
روح تو شاد باد، نام تو جاودان
اين ديو های وحشی ومحکوم قرنها
- آرين منگل جوان تحصيلکرده: به زبان هالندی حادثه قتل فرخنده را محکوم نمود.
- پوهاند شيرآقا جراات عضو شورای مشورتی اتحاديه: بعد از ادای تسليت به خواهر فرخنده، ضمن ارزيابی مثبت پروسه سازماندهی وفراخوان همايش از نقش رهبری اتحاديه وشورا وسهم شايستهء ناهيد علومی درترتيب وتنظيم برنامه با سپاس ياد آور وگفت: « اين همايش که جهات عاطفی وداد خواهی حقوقی خيلی شايسته سازماندهی شده است، من از صحبتهای محترم منگل صاحب، رهنمايی های زليخا جان، شعر پر عاطفه صالحه جان وهاب واصل، صحبت های حکيمانه سياووش و حرفهای با مهر ولی محمد شاهپور لذت بردم، ازصبور توفان وبشير حسينی که از گذشته وخوبی های آن يادکردند، ما جوانانی دراروپا داريم که بادريغ به دام افراط گرايی افتاده اند،رسالت ماست که برای نجات چنين افغانها کارنمايیم.يکبار ديگر به فاميل فرخنده و دراينجا به فرشته جان خواهر وی عرض تسليت وشکيبايی مينمايم. فرخنده به همه ما تعلق دارد وداد خواهی آن وظيفه همه ماست.
عدالت خواهی برای فرخنده خواست ماست !
فرخنده به مثابه سمبول آزادی توانست تا وحدت و همبسته گی افغانها را بار ديگر احياء وزنده سازد، زيرا شرکت نماينده گان لايه ها، اقشار وسليقه های گوناگون سياسی دراين همايش به اين حرف مهر تاييد گذاشت.
فرشته خواهر فرخنده: « جای افتخار است که مانند شما خواهر ها وبرادرها و مادر ها دارم ومن تنها نيستم که اين آتش به جانم است، بلکه ميبينم که اين آتش داد خواهی از فرخنده در همه جا شعله وراست، ميخواهم ازهمدردی وغمشريکی همهء تان اظهار امتنان نمايم. من از همه شما ميخواهم که قطره قطره خون فرخنده را باز خواست کنيد. از جامعه مدنی افغانستان وشما عزيزان می خواهم که دادخواهی فرخنده را ادامه دهيد، ايستاده گی شما درکنار ما فاميل فرخنده رانيرو می بخشد، اين نيروحتماً از قطره قطره خون فرخنده بازخواست خواهد نمود.
پيام داد خواهانه اين همايش توسط ناهيد صديق علومی سکرتر مسوول اتحاديه انجمنهای افغانها در هالند قرایت وبعد از همه پرسی تکميل شد.
همايش با سخنان تشکری ولی محمد شاهپور از شرکت وسيع هموطنان وکار فراخوان وسازماندهی و اظهار تسليت به خواهر فرخنده و تفويض کتاب دادخواهی از فرخنده به خواهرش که با امضا های شرکت کننده گان مزين بود به اميد رسيده گی همه جانبه حقوقی وقضايی به پرونده فرخنده و به کيفر رسانيدن عاملان اين جنايت هولناک خاتمه يافت.

ګزارش از اتحاديه  انجمنهای افغانها درهالند

بامداد ـ اجتماعی ـ ۱/ ۱۵ـ ۰۵۰۴