دو سروده تازه از عبدالوکیل کوچی

 

جنگ دیگــر

کشور در  آستانه  یک  جنگ  دیگریست

دشمن  بفکر  چالش و نیرنگ  دیگریست

رسم ورواج گشته  دسایس  در ین  زمان

این بار نام  داعشی  و دنگ   دیگریست

از دین  دکان  داد و ستد  وا   نموده  اند

با زار فتنه  و  پله ی رنگ   دیگر یست

آن   لکه ها که مانده هنوز برجبین  شان

درگوش شان حلقه یک  ننگ  دیگریست

با ران  اگر  بهانه  ابر است کجاست آب

باران مرگ ماست که ازسنگ دیگریست

آنجا  که  خاک ، معامله  گردد به موقفی

ترفند  یک  نمایش و ارژنگ  دیگریست

آنجا که گرگ میش و علف هست روبرو

بازیگر ی دو  گانه و آهنگ   دیگریست

خیزید که  کارد ها رسیدست به استخوان

کشور نیاز وحدت و فرهنگ  دیگریست

آزاد ه  گی   به   حرف   میسر  نمیشود

کار وعمل طلایه ی  اورنگ  دیگریست

 

آتـش

چه  آتشی  که زمین  و زمانه  میسوزد

بسوگ  بلبل  و گل   آشیانه    میسوزد

در آن چمن که از آن آه وناله می خیزد

به تیغ  جور فلک  خون  لاله می ریزد

فضای دشت دمن پرزسوزغمناک است

به  باغ  پیرهن سبز یاسمن  چاک است

نگرکه  رگ رگ این ساز راز میخواند

هزار  قصه   این   رمز  و راز میداند

کسی   که   نرود   گرد ره  چه  میداند

بدون   رنج   سفر درد  را چه  میفهمد

زهر خرابه زغ و زاغ پر شدست اینجا

پلنگ وگرگ و شغال و هجوم کرگسها

بیا  که  جنبش  تو  فنده   بهار شویم

بیا که موج خروشان کار  زار شویم

شود که همدم همدست  وهمنوا باشیم

یکی  شویم  بزخم  وطن   دوا باشیم

دمی که همنظروهمصدا  ویار شویم

توان قوت  و نیروی این دیار شویم

که گم شود ز وطن مارافعی وگژدم

زسیاست های دوگانه رها شودمردم

شکسته  باد  سر جهل ودست آتشزا

خجسته   باد   خروش  عظیم ملتها

 بامداد ـ فرهنگی ـ ۱ /۱۶ ـ ۱۶۰۲

محمد عالم افتخار

بنیاد روشنگری «گوهر اصیل آدمی» تقدیم میکند:

 

شهکار بیدارگر و معرفت بخش سینمای هند (P.K)

 

 

 حتا بعضی از سینمارو‌ های حرفه‌ ای هم  وقتی اسم « سینمای هند » به گوش شان می‌‌ خورد به گونه ‌ای عکس‌العمل نشان می‌ دهند که گویی فکر کردن به آن هم توهین به شعورشان به حساب می‌آید! البته که چنین نگاه اشتباه است، هر کشوری فیلم های بسیارخوب و حتا شاهکار دارد.

 هند امروز هم با استادی همچون ساتیاجیت رای در تاریخ سینمایش، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. سینمای هند امروز اقلاً در بیش از یک کانال واقعا آن چیزی نیست که اسمش در رفته. موردی که اکنون به چونی و چرایی آن پرداختن مقدور نیست.

امیدوار باید بود که دوستداران سینما و مصرف کننده گان تولیدات سینمایی بیشتر درباره‌ این سینما تحقیق کنند و فیلم‌ های خوب هند بدون سوابق ذهنی و پیش داوری توسط مردمان خاصتاً مشرق زمین دیده شده و مورد بهره برداری آگاهی بخش و توسعه و تلطیف فرهنگی قرارگیرد، به ویژه آثار کارگردانانی همچون ساتیاجیت رای، دیپ مهتا، میرا نایر، مینال روی و …

فیلم pk یکی از آخرین ساخته های سینمای هند درهمان سطح و سیاق مورد نظر است سینمایی که حالا عنوان پرمحصول ترین دردنیا را دارد و سالیانه عناوین زیادی را به بازار های جهان روانه می کند. فیلم pk ساخته شده در سال ۲۰۱۴  پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای هند شد.

این فیلم در ۱۵ روز اول اکران خود تمام رکوردهای فروش را جا به جا کرد و با رقم بی سابقه ۳۰۰ کروری در دو هفته اول پراستقبال ترین فیلم تاریخ سینمای هند لقب گرفت .  همچنین با رتبه ۲۴۸ جز ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما گردید. این فیلم همچنان یکی از محبوب ترین کمدی های بالیوودی در خارج از هند محسوب می ‌شود. امتیاز این فیلم در وبگاه معتبر  ای ام دی بی  ۵.۸  از ۱۰به اعتبار ۵۱ هزار رای دهنده می ‌باشد و روز به روز تعداد آرا افزایش می یابد.

داستان فیلم از این قرار است:

موجودی فضایی که کاملا شبیه ما انسان ها است برای « کارهای تحقیقاتی!» وارد زمین می گردد اما در بدو ورود  وسیله ارتباطی او با سفینه اش دزدی و گریختانده می شود. او برای ارتباط با سفینه و برگشت به سیاره اش به آن وسیله نیاز غیرقابل تعویض دارد برای همین با تمام ذرایع در جست و جو  برمی آید اما در کشور پرجمعیت هند پیدا کردن یک دزد اینچنین کار غیرممکنی در حد جست و جوی سوزن در خرمن کاه است.

از هر کس که سوال می کند بهش می گوید:

فقط خدا می تواند کمکت کند!

 برای همین او تصمیم می گیرد بیافتد به دنبال خدا. چیزی که درذهن و روان او اصلاً بیگانه  و غیر مشخص میباشد.

موضوع و داستان فیلم بسیار چالش برانگیز است مخصوصا در جامعه هند که کشوریست « هفتاد و دو ملت » با مردم های دارای نژاد ها، دین ها  و رسوم مختلف که اکثراً نسبت به فرهنگ و قومیت خود دارای تعصب هستند.

اما درواقع همین حقیقت حاشیه هایی را ایجاد کرد و فیلم را به اوج های ناگفتنی بالا برد. این فیلم بیشتر کسانی که بر خود نام مباشرین خداوند می ‌گذارند و از این طریق پول‌های زیادی به دست می‌آورند را مورد انتقاد پرتوان و جذاب و ژرف قرار داده است. این فیلم با مراکز ثقل خرافات مبارزه می‌کند و پیام آن این است که خداوند یکتا است و پرستیدن او شیوه ای خاص و این همه واسطه ها و فرستاده های احمق ساز مردمان و ملت ها را نمی ‌خواهد.  

لذا کاهنان و دکانداران دین های گوناگون بیشترین ضربه را از این فیلم خورده اند و می خورند و نگاه مردم نسبت به آن‌ ها و اعمال خرافاتی و جادوگرانه شان تغییراتی اساسی کرده است و می کند.

چنانکه کاهنان و حامیانشان در خود هندوستان گروه ها تشکیل دادند و در اعتراض به فیلم تظاهرات کردند و قسمت‌هایی از هند را به آشوب کشیده و خیلی از سینماها را تخریب کردند. اما اکثریت بزرگ  مردم هند موافق فیلم بودند و با استقبالی با شکوه و بی بدیل این فیلم را به پرفروش ترین فیلم تاریخ تبدیل کردند.

همچنین فیلم مورد استقبال سیاسیون قرارگرفت و یکی از وزرای هند دستور داد که از این فیلم مالیات گرفته نشود. فیلم هم در جامعه اصلی هند و هم در جامعه مجازی از حمایت بسیار بالای مردم عادی و افراد مشهور برخوردار شد.

 

کارگردان فیلم راجکومار هیرانی است که کارگردان ساختار شکن بالیوود است اما آبیجات جاشی، نیز در نگارش فیلمنامه به او کمک کرده است تا بر بار کمیک کار افزوده شود. درخلال این سکانس های کمیک، «P.K»  ( قهرمان نمایش که از ابتدا مرد برهنه مادر زاد است) خیلی زود متوجه می شود که باید به ضرورت « همرنگ جماعت شدن » لباسی برای پوشیدن پیدا کند. پس دست به سرقت لباس اغلب از موتر هایی می زند که در آنها فحشا جریان دارد و به همین لحاظ  شاملان فجور لباس های شان را به کناری گذاشته اند.

چگونگی یادگیری زبان ما آدمیان توسط این موجود فضایی آن هم با لهجه ای تیپیک محلی، از دیگر فرصت هایی است که فیلم برای ایجاد فضای کمیک از آن استفاده می کند .

 یکی دیگراز چهره های آشنای فیلم که باعث خنده می شود مهاتما گاندی است. و به علت اینکه به سکه های حاوی تصویر او مردم به PK امتعه می دهند  او خیال میکند که اساساً این دهش و بخشش به خاطر عکس گاندی است و بدین جهت او باری هرآنچه تصاویر گاندی را بر در و دیوار می یابد؛ گرد آوری می کند تا به فروشنده گان دهد که امتعه گیرد!


 فیلم «P.K» با شرکت جمع قابل توجهی از بازیگران طراز اول هند به اجرا در آمده است که از میان آنها؛ آتوشکا شارما؛ نقش یک خبرنگار تلویزیونی را دارد که می خواهد به «P.K» کمک کند تا به خانه خود درسیاره اش برگردد، سوشانت سینگ راچپوت در نقش یک جوان مسلمان، ساراب شوکلا در قالب یک هندوی ثروتمند نقش آفرینی می کنند و از همه مهم تر حضور سانجای دات درین فلم برجسته است، امیر(عامر) خان که در قالب شخص«P.K»  نقش اصلی فیلم را به عهده دارد.


راج کومار حیرانی در بین کارگردانان متوسط هند، از جایگاهی ویژه برخوردار است. او سابقه فیلم هایی مثل مانا بهای و «Lage Raho Munnabhai» را دارد که به فساد های دولتی می پردازد. فیلم «سه کله پوک» او نیز در باره رقابت های دانشگاهی درهند است. اما در این بین «P.K» فیلمی از هرجهت قابل ارزش تر می باشد و از نظر پرداختن سخت ماهرانه و کار ساز با جهانبینی ها و باورهای موروثی گوناگون که نهایتاً به دستمایه های تحمیق مردمان میلیونی و میلیاردی جهان و بهره کشی و چپاول و غارت آنان مبدل گردیده و به گوشت دهن توب ساختن و هیزم کوره های جنگ و ترور و انتحار و انفجار گردانیدن هزار هزار اولاده آدمی انجامیده است؛ کم نظیر است.

فیلم تا نیمه‌های اولش فوق العاده پیش می ‌رود، یعنی جاهایی که پی کی  وسوسه می ‌شود که فقط و فقط موجودی به نام خدا می ‌تواند مشکل او را حل نماید که عبارت است از بازیافت جعبه  « ریموت کنترول گونه » اش که دزدی و چور شده است  و او درغیاب آن ممکن نیست برای بازگشت به سیاره‌اش به سفینه حامل سیگنال دهد و آنرا فرا بخواند.

به ناگزیر او دربین مذاهب بی شمار دنبال خدا می ‌گردد و قریباً تمامی مناسک عبادی و نذر و نیاز به آنها را انجام می دهد ولی به طور دم افزون سردرگم تر و دریافتن خدای کار ساز؛ درمانده تر می گردد.

این ساده گی فرا زمینی و بی آلایش بودن « پی کی» است که باعث می ‌شود این گونه دنبال حقیقت بگردد، او همسان کاسپر هاوزر در « معمای کاسپر هاوزر » همچون کودکی است که تازه به دنیا آمده و همین دیدِ ساده‌ی اوست که باعث می‌ شود تزویر موجود در جامعه‌ ای امروز بشری را عریان کند و درین راستا سوال‌ها و جواب‌هایی که ارایه می‌ کند با اینکه ساده‌ ترین و منطقی‌ ترین‌ها هستند، اما حقیقت متروک شده را برملا می‌کنند.

« پی کی » را همچنین از نظر جست و جو برای خدا می‌ توان با آنتونیوس بلاک در« مهر هفتم » مقایسه کرد. جالب این جاست که روابط عاشقانه در فیلم نیز کاملا قابل قبول شکل داده شده اند. البته برخی از منتقدان ایرادهایی بر نیمه  دوم فیلم دارند که طی آن فیلم به بازی رسانه ای کشانده می شود ولی عظمت طرح و نمایش چنان است که حتا چنین ایراداتی را به فرض وارد بودن هم  تحت الشعاع خود قرارمی دهد وانگهی؛ رسانه ها و تولید و مصرف رسانه ای جز لایتجیزای زنده گانی درعصر کنونی می باشد.

در مجموع فیلم PK  فیلم فوق العاده ای هست که دیدن آن را نه فقط  به تمام دوست داران سینما بلکه به همه آحاد مردم خاصتاً مردمان گیچ شده و سرسام گرفته  و صدمه دیده از شنیع ترین جنایات علیه بشریت باید توصیه کرد.

جوانان بالنده برخی از « آب حیات »  و « روزنه نجات » از وضع موجود در جهان و در کشورها و یا پیرامون شان را که با تشنه کامی جست وجو می کنند؛ درین شهکار مسلم و معاصر سینما و هنر هفتم به سهولت می یابند و در دسترس می بینند.

فیلم برعلاوه سینما ها به طریق دی وی دی ها در بازار های افغانستان و دیگر کشورهای جهان عرضه شده و یافت می شود و از انترنیت میتوان حتا نسخه هایی با پاورقی فارسی پیدا و دانلود کرد.

این متن با بهره گیری مرکزی از « نقد و بررسی فیلم PK توسط amir »-  در ویبسایت http://www.tvmag.ir/  ویرایش و تالیف گردیده ولی چون اینجانب فیلم را تمام و کمال و با دقت لازم تماشا کرده ام  لذا دیدگاه های خویش را به آن افزوده و یا وارد نموده ام که منجر به تعدیلاتی در متن مورد استفاده گردیده است.

 

کارگردان فیلم : راجکومار هیرانی

تهیه کننده : ویدو وینود چوپرا

نویسنده : راجکومار هیرانی
آبیجات جوشی

بازیگران:

عامر خان
انوشکا شرما
بومان ایرانی
سانجی دات

موسیقی :

شانتانو مویتراو آنکیت تیواری

تاریخ‌های انتشار : ۲۰۱۴ (میلادی)

مدت زمان : ۱۵۳ دقیقه

کشور :  هند

زبان: هندی

هزینهٔ فیلم : ۸۵ کرور

فروش گیشه : ۶۲۱ کرور

بامداد ـ اجتماعی ـ ۶ /۱۶ ـ ۱۵۰۲

 

 

به مناسبت سی سالگی درگذشت استاد رفیق صادق

داکترآرین

انسان ها برای همه اشیا و پدیده ها مقیاس ها و معیارهای داوری را مشخص ساخته اند، اما ملاک قضاوت در مورد خودشان چگونگی طبعیت و سرشت آنها در جامعه به مثابه انسان، در برخورد آنها نسبت به ارزش های عالی انسانی است. آن معیار داوری که در باره هنرپیشه و هنرمند وجود دارد، آشکار ساختن شیوه ها و راه های که به کمک آن هنر پیشه روند زنده گی و هدف زنده گی که خدمت به انسان زحمتکش و در مجموع بشریت است، می باشد و استادانی هنر به کاری دست می زنند که آفرینش هنری آنها جاویدانه در « صحنه تاریخ » و ماندگار در  « تماشاخانه » زمان و از نسلی به نسلی انتقال نماید که در میان استادانی دارای این ویژگی و متعلق به این دسته بدون تردید استاد رفیق صادق از برجسته ترین نماینده گان هنر و فرهنگ افغانستان معاصر است.  

استاد رفیق صادق از استادان بزرگ تیاتر، رادیو درام و سینما در میهن ما بود، او برای شناختاندن تیاتر در جامعه و تفهیم معنی واقعی و نجات آن از ابتذال و بی بهایی، پیکار فراوان و زحمات بزرگ را متحمل شد و با آنکه در تاریخ تیاتر انزمان او تنها کسی نیست که در این راه جد و جهد کرده، اما از آنجا که نتیجه  زحمات او به مراتب درخشانتر، نفیس تر، ثمر بخش تر از دیگران است و هنرمندان نهایت گرانقدر و دانشمندان گرامی مانند داکتر اکرم عثمان، استاد واصف باختری، استاد لطیف ناظمی، محترم نعیم فرهان، محترم احمد شاه علم، محترم اکبر روشن، اکادمیسن دستگیر پنجشیری، محترم جلال نورانی، محترم نذیر ظفر، زنده یاد ظاهر هویدا، محترم عاقلشاه پیمانی، خانم حبیبه عسکر، خانم حمیده عبد الله، محترم عزیزالله هدف، محترم ف. عبادی، محترم حاجی محمد کامران، محترم معروف قیام، محترم ناصر طهوری، محترم امیر جان صبوری، خانم هما مستمندی، خانم ماریا دارو، محترم دوکتور رضا بهمنش، محترم نجیب شفقیار و ...از استاد رفیق صادق به حیث دوست، استاد، رهنما و شخصیتی که در ابداع و نو آوری های هنر تیاتر در افغانستان و تکامل آن صادقانه پیکار نموده است، یاد نموده اند، همچنان آثار بزرگ  و گرانقدر استاد را که در تیاتر، رادیو درام، دیالوگ ها و سینما اجرا شده است یک یک برشمرده و تمجید نموده اند که به شرایط تاریخی و اجتماعی آنزمان حیات و روح تازه ای داده و بیانگر احساسات، طرز تفکر جامعه بوده و توده ها را همواره به آگاهی اجتماعی دعوت و رهنمون نموده است.

رفیق صادق که عاشق تیاتر، دلباخته و دلداده ای هنر تیاتر بود به یاری عشق آتشین خود برناگواری های اجتماعی و سنت های ناپسندیده که هنر و هنرمند و هنرپیشه را خوار و زبون و ناچیز می شمردند پیروز شد و هنرش را به جایی رساند که امروز سی سال بعد از پیوستنش به جاویدانگی ستایشگران و ستاینده گان هنر رفیق صادق به آن میزان رسیده است که ورد زبان اهل هنر، دانش و علم شده است، داکتراکرم عثمان می نویسد: « رفیق صادق از بزرگمردان فراموش ناشدنی کشور ماست و حق بیشماری بر گردن روشنفکران افغانستان دارد» او با انسان و هرچه انسانی بود عشق می ورزید و با تمام مشکلات اجتماعی و اقتصادی، قلت آثار ترجمه شده و عدم امکانات تخنیکی که خصوصیت کشورهای عقب مانده است و در دوره های مختلف هنری  وی وجود داشت خدمات بزرگی انجام داد که هم از لحاظ کمیت شایان تحسین است و هم از لحاظ کیفیت برجسته و بی بدیل می باشد محترم اکبر روشن از پر آوازه ترین درامه های که استاد رفیق صادق نقش کرکتر مرکزی را داشتند چنین یاد می کنند « شوهر بدگمان، شوهرهفتم، اسپ سفید، من بمیرم تو نمیری، قطرات خون، پنجاو شش، دیوانگی های من، خنجر، پایان عشق، پیاله زهر، شهری و دهاتی، ازدواج اجباری، مفتش، پر جیره، تار توف، ملنگ در لباس پلنگ، طبیب اجباری، کچری قروت،مریض خیالی، پیراهن عروس، نغمه جاویدان، گرسنه ها، بازگشت ناگهانی،شبی که آواز زنگها شنیده می شد و صد ها نمایش دیگر...»  تیاتر هنر زمان حال و بیانگرافتخارات گذشته و رهنمودی است برای آینده، تیاتر هنر زنده و پویا است که همواره از بطن جامعه برخاسته و از مناسبات اجتماعی حرف می زند. درک ضرورت هر دوره و هر عصر شایسته و بایسته ای پیشرفته ترین هنرمندان و آگاه ترین هنر پیشه گان می باشد و این استعداد از خصوصیات استاد رفیق صادق بود دراین مورد زهره یوسفی مینویسد" چون او بیش از چهاردهه زنده گی هنریش، هنر تمثیل را بیانگر عواطف هموطنانش ساخته و دردها، آلام، مشکلات و آرزوهای آنان را توسط هنر، مخصوصا در قالب طنز تبارز داده و بر بی خبری و بی عدالتی شوریده، عقب مانی و جهالت و مسببین آنرا نکوهش کرده به نقد جامعه اش پرداخته و آن را به اصلاح فراخوانده است.   نمایش نامه های رفیق صادق مورد بحث و گفت و گو بیننده گان به خصوص نسل جوان قرار می گرفت و بیننده گان را وادار به تعمق و تفکر کرده و آنان را در اعماق تصورات و خیالات و احساسات فرو می برد او  کارگردان، نمایشنامه نویس، رهبر، مدیر و هنرمند توانایی بود، چنانچه ذکیه کهزاد با چنین کلماتی به تحسین استاد می پردازد «  او با اینکه در یک زمان واحد چند وظیفه سنگین را بعهده داشت هیچگاه از در یافت استعداد های هنری محیط غافل نبود و درامه های اکثر مکاتب، موسسه صحت عامه، سره میاشت و درامه های که به مناسبت تجلیل از روزهای ملی و بین المللی تمثیل می شد زیر نظر او اداره و بروی استیژ کشیده می شد... همچنان خودش درامها و نمایشنامه ها و رادیو درامهای بیشماری به رشته تحریر کشیده است.» استاد رفیق صادق از راهیان روش هنرپیشه و کارگردان معروف روسی کنستانتین سرگی ویچ الکسییف است، که با نام هنری استانسلاوسکی معروف بوده و جوهر اجتماعی مکتبش « مدافع پیشرفت و ترقی و انسان دوستی بوده است » به همین دلیل بود که استاد رفیق صادق در هنرش همواره کوشیده تا تصویری روشن شرایط اجتماعی، تضادهای اجتماعی و چگونگی نو ساختن چهره زندگی و رفتن بطرف یک تمدن نوین را نشان بدهد، اینها ویژگی های بود تا جوانان روشنفکر که تشنه تحولات هنری و فرهنگی و اجتماعی بودند به عنوان پشتیبانی از ایده های مترقی و نشان دادن انزجار از بی عدالتی ها در تمام نمایشنامه های استاد اشتراک نموده و جوانان دیگر را نیز تشویق نمایند که از مضمون و ماهیت این گنجینه های بزرگ هنری و اجتماعی و انقادی و کمیدی کسب دانش و آگاهی اجتماعی نمایند، بهترین دوره رشد و آزادی تیاتر دهه هشتاد میلادی است که آشیفته گان هنر و تیاتر آن زمان را مانند رویا های تکرار ناشدنی به یاد دارند در این دوران تازه فرهنگ تیاتری ِیعنی رفتن به تیاتر و گذاشتن حرمت و احترام به هنرمندان آغاز شده بود و اکثر نمایشنامه ها برای یک تا دو ماه تماشاچی داشت و این نشانه  از رشد فرهنگی جامعه و زحمات و شایسته گی هنرمندان و هنر پیشه گان میهن ما بود،  آن چه که دوستان، همکاران و شاگردان استاد رفیق صادق نوشته اند و بیان کرده اند بازگو کننده ای آن است که رفیق صادق مانند نقش های اجتماعی و انتقادی خویش در مناسبات زنده گی نیز خواستار عدالت و حقیقت و دشمن نقاب پوشان مکر و تذویر، فساد پیشه و عفریت و اهریمن بوده و از طرفداران ندای وجدان و انجام صادقانه وظیفه است، یعنی آنچه که با عث می شد تا رفیق صادق نقش خویش را واقعی با احساس و ادراکی عمیقی اجرا نماید که هر بیننده را بخود می لرزاند.

استاد رفیق صادق هنر را به مثابه آگاهی اجتماعی، انعکاس از هستی اجتماعی تعریف نموده و آنرا « وسیله اجتماعی کردن احساسات » و شکل تجسمیافته عواطف و احساسات انسانی که در دیدن و شنیدن یعنی « نطق، صدا و حرکت » تجلی می نماید، بیان می کند.

استاد همواره می کوشید تا دانش و تجارب غنی  و اندوخته های گرانبهای خویش را به شاگردان و رهروان راه هنر بخصوص هنر تیاتر انتقال بدهد، زنده یاد ظاهر هویدا می نویسد «  به صراحت میتوانم بگویم که از سر سپید تا به نو جوان در تیاتر، رادیو و تلویزیون تحت نظر استاد صادق تربیه شده اند من نیز از سن سیزده سالگی نزد شان کار کردم و شاگرد شان بودم.» استاد همیشه نظرات استانیسلاوسکی را درام و نمایشنامه ها اساس قرارداده و از قول بزرگان تیاتر در جریان آموزش نقل می نمود. وی عقیده داشت چون احساس و حرکت تابع بیان است وقتی هنرپیشه بیان صحیح داشته باشد، احساس و حرکت نیز جهت صحیح را پیدا می کند « همین اکنون صدها شاگرد شان در راه رشد تیاتر کشور کار می کنند که نمونه های آنرا در تلویزیون افغانستان می بینیم، البته آثاری بی شماری از استاد بجا مانده که می توان آنها را در آرشیف رادیو، تلویزیون و افغان فلم سراغ نمود».

باری، از آنجا که هنر« شکلی از فعالیت انسانی و شکلی از آگاهی اجتماعی انسان است » هنرمند و هنر پیشه متعهد به شیوه روشن در مورد پدیده های زنده گی قضاوت نموده، زشتی ها، زیبایی ها، ظلم و استبداد، عدالت و آزادی را آشکار ساخته، انتقاد نموده و راه بیرون رفت را نشان می دهد آنچه را که استاد رفیق صادق استادانه در طول زنده گی هنری اش بی باک و بدون ترس و لرز به نمایش گذاشته اند. سرانجام این که در جریان مطالعه اندیشه ها و نظریات دوستان، رفیقان و شاگردان استاد به پیشنهاد جمعی از این فریخته گان هنر و دانشمندان گرامی برخوردم مبنی بر تدویر سیمینارهای همه ساله، مسما نمودن مکتب و یا تیاتر بنام استاد رفیق صادق.  نگارنده نیز عادلانه بودن این پیشنهادات را تایید نموده و برآن تاکید می نمایم و امید وارم تا از سی سالگی پیوستن استاد به جاویدانه گی هنرمندان و مقامات مربوط  در کشور و خارج کشور قدرمند تجلیل نموده و خاطره اش را زنده نگهدارند.

 بامداد ـ اجتماعی ـ ۴ /۱۶ ـ ۱۴۰۲

دستـان سُرآفرین

 

  بشیر دژم رییس اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان


ـ مرحوم استاد قاسم افغان استاد اعظم خان را نزد شاه برد و...آن امیر ...گفت ...
{ این مسلک در افغانستان تولد گردید}.
ـ  استاد محمد حسین سرآهنگ،بابا و کوه موسیقی گفته بودند، (...من به همان آرمونیه ای تمرین و آوازخوانی میکنم که استاد ایوب برای من سُر کرده است)...
ـ  دونسل دریک مسلک، درتنگدستی وفقر جهان را وداع گفتند ...
ـ و...اکنون فرزند ونواسه هم راه پدر و پدر کلان را درپیش گرفته اند ...نباید اینهافراموش گردند ...
ـ داستانی که از زمان امیر حبیب الله خان تا امروز دران تغیری نیامده وهنوز ادامه دارد ...

 

درکشورما معمولا و تنها آوازخوانان بنام هنرمند شناخته شده و فقط به آنها توجه بیشتری صورت گرفته وهنوز هم چنان است که درآغاز بود ....من درحالیکه متوجه این نقیضه بوده ام وبار ها درین باب پیام ها وحتا در زمان تالیف کتا ب موسیقی، ستاره های آریانا (مجموعه تصویری و زنده گی نامه هنری هنرمندان موسیقی افغانستان ) که دردوجلد و دارای ۱۳۱۷ صفحه است، برین موضع بحث عمیق وعطف توجه نموده ام...ولی ازآنجایی که آن کتاب تا هنوز هم بیشتر از صد جلد آن به دسترس همه پژوهشگران وعلاقمندان قرار نه گرفته است؛  نمی توانم برآن استناد کنم ولی ، اینک پس از سال های زیادی موفق شدم با معرفی حداقل یکی  از آن « دستان سُر آفرین » را که وظیفه اش فقط وفقط سُر نمودن وترمیم آلات موسیقیی یگانه رادیو تلویزیون دولتی وقت وفعلا تلویزیون ملی کشورم بوده بیشتر به معرفی بگیرم . زیرا دراواخر سال گذشته این هنرمند توانا را به عضویت اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان دعوت نمودم وبا استفاده از همین تماس ها ، رابطه ای ما بین المان و کابل با وی استحکام یافت و اینک شما را دعوت می کنم به خوانش حرف هایی که میان ما برتاریخچه  ساختمان الات موسیقی وترمیم کننده گان آن که ازکابل با این هنرمند فرهیخته صورت گرفته است .

این مرد مستعد و خوش برخورد و هنرآفرین، احمد شاه ایوب پسرمرحوم استاد محمد ایوب خا ن اعظم ترمیم کننده آلات موسیقی رایوتلویزیون واستاد سُردر افغانستان است.که از تاسیس رادیو افغانستان سالیان متمادی مصدر خدما ت ارزنده ای د رقسمت ترمیم آلات موسیقی شرقی وغربی گردیده اند چنانچه ، اسناد داخلی و خارجی موجوده نمایانگرو شاهد خدمات شان می باشد.
درابتدا از محترم احمد شاه ایوب خواستم آنچه خود شان آرزو دارند درباره خود مختصرا بگویند.

احمد شاه ایوب :  من بعد از فراغت از لیسه عالی غازی در سال ۱۳۵۶ منحیث مامور رسمی دریکی از شعبات وزارت معدن وصنایع اشغال وظیفه نمودم . که در سال ۱۳۵۷ بنا بر تراکم کارهای ترمیما تی در بخش آلات موسیقی رادیو، بالاثر پیشنهاد ریاست عمومی رادیو تلویزیون از وزارت معدن به آنجا تبدیل گردیدم تا ، ضمن وظایف رسمی با پدرم نیز در قسمت ترمیمات آلات موسیقی همکاری نمایم.
روی این ملحوظ به حیث عضو مسلکی مدیریت تطبیق پروگرام های موسیقی رادیو مقررگردیدم که بعداً  باالترتیب عضو مسلکی مدیریت تولید موسیقی دری، معاون افغان موزیک وفعلاً به حیث مدیر تولید موسیقی دری ایفای وظیفه می نمایم . من یگانه پسراستاد محمد ایوب خان که درعرصه ساختن آرمونیه، ترمیم پیانو وغیره آلات موسیقی که این علم را به صورت کامل آموخته ام ایفای وظیفه مینمایم.
چنانچه ضمن وظایف رسمی خود گاه گاهی آلات موسیقی داغمه را نیز طورافتخاری ترمیم نموده ودوباره مثل یک آله موسیقی جدید تحت استفاده هنرمندان قرار داده ام که از کارهایم طور کتبی نیز تحسین به عمل آمده و منحیث اسناد افتخاری درکارم، نزد م موجود میبا شد.
بشیر دژم :  محترم ایوب گرامی، شنیده بودم که یگانه پیانوی قدیمی استدیوی ۴۸ رادیو افغانستان را که بیشتر ازهزاران اهنگ توسط ان نواخته و ثبت شده بود ازاستفاده برآمده وهمه می گفتند که دیگر قابل استفاده نیست مطلع شدیم که بالاثر تلاش های شما دوباره فعال می باشد داستان این بازسازی تان چگونه بود؟
احمد شاه ایوب :  بلی ، هما ن پیانوی استدیوی (۴۸) که از اثراستفاده نهایت زیاد به تعداد پانزده عدد سیم های پیچدار یا بیس(باس) آن ازکار افتاده بود و سبب سکتگی در ثبت های موسیقی گردیده می شد ، وباید تارهای آن از خارج وارد می گردید .اما من به فکر آن شدم تا دستگاهی بسازم که سیم های مذکور را درداخل کشور ساخته بتوانیم با الاخره ماشینی را طی چند ماه موفقانه تکمیل وسیم های بیس پیا نو را مثل اصل کمپنی آن تولید ونصب نمودم. که با کیفیت عالی مورد استفاده قرارگرفت  و تا امروز سیم های مذکور در پیانو استدیوی ( ۴۸ ) موجود بوده که اسناد کارکرد بر آن پیانو نیزنزدم موجود میباشد.

بشیر دژم :   تا جایی که خودم اطلاع دارم و درجریان کار بودم، خدمات شما وپدربزرگوار تان واقعا زیاد است که به تمام استادان محترم موسیقی، هنرمندان و مسوولین موسیقی کشور ما واضح است. بی جا نخواهد بود اگر در مورد تاریخچه مسلک خویش بیشتربگویید .

  احمد شاه ایوب : پدرکلانم استاد محمد اعظم خان ا بتدأ پیشه آهنگری دا شتند بعداً به تجارت سیمساری پرداخت ودر ضمن رفت و آمد به هندوستان ( شاید همان استعداد فطری وی بود )که در آنجا  دید وآموخت ودر کشورش علا قمند شد اولین آرمونیه کامل را در زمان امیرحبیب الله خان بدون عیب ونقص بسازد که مورد تایید خا ص ( استاد محمد قاسم افغان ) گردید که ایشان موضوع را به شاه رسانیده پدرکلانم را با آرمونیه ساخت دستش نزد شاه بردند (شاه مذکور) او را مورد تقدیر وتشویق قرار داده و در ضمن گفته بود که  فکر میکنم که « این مسلک در افغانستان تولد گردید». چنانچه به اثر نوازش وتشویق های شاه ، رشته تجارت شان به یک مسلک جدید تبد یل گردید . بناً استاد محمد اعظم نخستین افغانی است که ساختن آرمونیه درافغانستان را آغاز می نماید  . این خلاقیت حدود صد سال قبل از امروز رخ داده است . به همین ترتیب وی توانست برای بار اول، پیانو و آرگن (ارگ های قدیمی ) را در ارگ شاهی ترمیم و سُرنماید . موفقیت های پی در پی شان سبب رُشد و تشویق اش شده با ابتکارات جدید نیز دست یا فت . مگر با تاسف که دراثر تحولات سیاسی درکشور،آهسته، آهسته تو جه که لازم بود صورت نگرفت و توجه دولت کمتر شد تا که ، آخرین لحظات عمر را با فقر، تنگد ستی و مریضی، زنده گی را وداع گفتند.
بشیر دژم :  پس دراین صورت بزرگان خانواده ای شما نخستین هنرمندان و تخنیک کاران ترمیم و ساختمان الات موسیقی درافغانستان بودند؟ لطفا از استاد مرحوم ایوب پدر گرامی تان نیز بگویید که ایشان چگونه این مسلک جالب را ادامه دادند؟
  احمد شاه ایوب : بعداً پدرم استاد محمد ایوب خان بنابر استعداد فطری که داشت با وجود یکه رشته اصلی پدری یعنی سیمساری را آغاز کرده بود آهسته، آهسته این رشته را دنبال نمودند که بالاخره لقب یک شخص منحصر به فرد و بی رقیب را درعرصه سا ختن آرمونیه های متنوع وترمیمات آلات موسیقی شرقی وغربی بدست آوردند . که از دید و ذهن هیچ یک از هنرمندان موسیقی پوشیده نیست . پدرم نیز تمام عمر را صرف خدمات با صدا قت به وطن عزیز نموده و افتخارات چشمگیری را بد ست آورد ند .
ایشان همواره افتخار سُرکردن آرمونیه های استادان بزرگ ونامدار مثل استاد سلامت علی خان ، ونزاکت علی خان ، استاد امیر خان،مهدی حسن خان،غلام علی خان... وسایر هنرمندان که به افغانستان دعوت می شدند را داشتند آنها به پدرم مراجعه می کردند و تا زمانیکه استاد محمد ایوب آرمونیه های شا نرا سُر نمی کرد غرض اجرای کنسرت های شان روی ستیژ حاضرنمی شدند .
چناچه استاد محمد حسین سرآهنگ در جمع هنرمندان مسلکی و اماتورگفته بودند ، « گرچه، استاد من عا شق علی خان ا ست مگر درحصه ( سُر ) استا د من استاد ایوب میباشد زیرا من به همان آرمونیه ای تمرین و آوازخوانی میکنم که استاد ایوب برای من سُر کرده است». آن استاد بزرگوار تمام هنرمندان مسلکی واماتور را مخاطب قرار داده گفته بودند « ... استاد محمد ایوب استاد سُر همه هنرمندان مسلکی و اماتور بوده این را نباید فراموش کرد. اگر بیش از شصت هزار آهنگ ثبت نوارآرشیف های رادیو تلویزیون گردیده تماماً  از برکت زحما ت استاد ایوب می با شد اگر روزی خدای نخواسته استاد نباشد دیگر ما نمی توانیم به همین کیفیت موسیقی ثبت نماییم » .

بشیر دژم :  وقتی چنین بوده ...پس تا سال های ۱۹۹۲ به حافظه دارم که ایشان صاحب حقوق مسلکی خویش و مصروف وظیفه ومسلک خود در همان رادیوی افغانستان خدمتگار بوده اند اما پس از آن سالها، با چی سرنوشتی سردچارومواجه شدند ؟
احمد شاه ایوب: با تاسف که همه خدمات استاد به فراموشی سپرده شده حتا یک روزی هم ازاستاد و فامیل اش یادی نشد. درحالیکه استاد تا آخرین دقایق زنده گی و .. شش سال در بستر مریضی ، دیار هجرت ، فقر ، تنگدستی وبیچاره گی ها را سپری نموده و درهمان حا لت مهاجرت در پاکستان جا ن به حق سپردند.
بشیر دژم :  خداوند استاد ایوب بزرگوار،هنرمند خدمت نشان داده ای کشور را مغفرت کند . با تاسف که چنین شنیده بودیم .لطف نموده بگویید که پس ازوفات پدر کلان و پدر مرحوم تان استاد ایوب ،چه میراثی مسلکی به شما و فرزندان تان باقی مانده است ؟

  احمد شاه ایوب : من و پسرم  احمد مسعود جان  نیز از شاگردان استاد می با شیم آرمونیه های را که من و پسرم می سازیم تا کنون حتا درهندوستا ن هم مثل آ ن دیده نشده است. موفقیت های مسلکی و شهرت کارهایم در دیار هجرت با عث آن شد که با رقابت های منفی و ناسالم بعضی ها مواجه شده و مرا مسموم ساختند. مدت سه ماه در بستر مریضی با مرگ و زنده گی دست و پنجه نرم می کردم. واضح است که فامیلم در چنین وضیعتی درحال مهاجرت با چه مشکلات زنده گی را سپری کرده باشند. با وجود خدمات با صدا قت و اسناد کاری رسمی داخلی و خارجی ما در شرایط فعلی با زنده گی مشقت باری که دامنگیرماست،روزگار را می گذرانیم . تا اکنون هیچ مرجعی که ما را حمایت کند ویا آوازما را به جایی برساند وجود ندارد.با تاسف ما نیز د رحا لت فراموشی و نوازش قانون و دولت، زند ه گی را سپری می نماییم .
بشیر دژم :  محترم احمد شاه ایوب لطفا بفرمایید وبگویید که درحال حاضر برعلاوه آن ارمونیه ای زیبا، به رنگ سفید، که عکس های آنرا به من فرستاده اید، چه تعداد الات موسیقی ساخت دست خود تان در مغازه ای شخصی تان واقع شهرنو کابل دردسترس دارید تا هنرمندان موسیقی وعلاقمندان این هنر اگر خواسته باشند باشما درتماس شده آنها را خریداری ومورد استفاده خویش قراربدهند ؟

  احمد شاه ایوب : من و پسرم که تاهنوز مصروف ترمیم و ساختمان الات مختلف موسیقی استیم و پس از اوقات رسمی درمغازه خود درخدمت مردم می باشیم؛ درهرماه حد اقل یک تا چندین ارمونیه نهایت عالی را ساخته و موجود داریم . چنانچه آرزومندیم جهت حمایت وتشویق محصولات وطن خود ما، از همین ارمونیه های ساخت ما که هم درکیفیت صدا وهم از لحاظ کیفیت سر و رنگ وصورت ظاهری آنها ، کمتر ازمحصولات خارجی نیستند و به مراتب بیشتر وبهتر ساخته می شوند ازآنها استفاده کنند نهایت خرسند می شویم که نزد ما مراجعه نموده خود شان درباره کار ومحصولات ما ازنزدیک آشنا شوند ومعلومات حاصل نمایند ، چنانچه ما حاضریم محصولات هنری ساخت دست خود را با تضمین (گرانتی) به آوازخوانان ونوازنده گانی که الات را از نزد ما می خرند تهیه کنیم حتا رنگ وشکل ظاهری آنها را مطابق فرمایش ودلخواه خود شان تهیه وتقدیم شان بداریم.
بشیر دژم :  محترم احمد شاه ایوب ضمن تشکری وابراز موفقیت های مزید تان درعرصه پیشبرد این مسلک نهایت مهم و جالب هنری و ارثی تان ، می خواهم دراخیر بپرسم که نظر شما درمورد ایجاد  اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان چیست ؟  و همچنان علاقمندان وضرورتمندان الات موسیقی وآنهاییکه می خواهند الات موسیقی خویش را نزد شما سُر کاری نمایند از چی طریقی میتواند آدرس شمارا دریابند و از شما طالب الات موسیقی جدید وساخت خود تان ویا کمک و راهنمایی های تان درین زمینه شوند؟
  احمد شاه ایوب : برای موسس،شورای مشورتی ، رهبری وهیات اجراییه و سایر دست اندرکاران واعضای این اتحادیه موفقیت های مزیدی را از بارگاه خداوند بزرگ استدعا می نمایم. آرزومندیم تا اهداف و خدماتی را که این اتحادیه درنظردارند به اجرا وعملی شدن آنها موفق شوند تا جایی که ما درکابل شنیده ایم این اتحادیه جهت آینده سازی و حمایت بزرگی از هنرمندان موسیقی افغانستان در خارج ازکشور بنیانگذاری و فعال شده است آرزومندیم زمانی بتوانند برای رفع مشکلات مسلکی هنرمندان داخل کشور نیز اقداماتی مفیدی را روی دست داشته باشند که ما اهل فن واین مسلک بتوانیم درتحت حمایت همچو اتحادیه بزرگ ومسلکی به خاطر آرام تری به کار وفعالیت های زنده گی خود ادامه بدهیم و مصدرخدمات بیشتری به کشورخود بگردیم . ضروراست تا همه هنرمندان موسیقی افغانستان دست به دست هم داده در این راه به خاطر احقاق حقوق مسلم هنری شان به دور اتحادیه هنرمندان موسیقی افغانستان جمع شده با اتحاد واتفاق این کاروان را تحت ریاست شما، به سرمنزل مقصود رسانده مصدرخدمات بزرگ فرهنگی شوند. من نیزباید بگویم که متوجه ساختن و تبلیغات این اتحادیه درمورد فروش الات موجوده موسیقی ما، دربین هنرمندان وضروتمندان وعلاقمندان موسیقی برای کار ما، نهایت مفید واقع خواهد شد که ازاین بابت وتوجه تان از شما تشکر میکنیم.
با ابراز تشکرات قـلبی ومخلصا نه .

بشیر دژم :  محترم احمد شاه ایوب فرزند مرحوم استاد ایوب، نواسه ای مرحوم استاد محمد اعظم خان، نخستین ارمونیه ساز افغانستان ، موفقیت های بیشترتان را درین مسلک شریف ونهایت جالب تان ارزو دارم با تشکراز ارایه جواب های توضیحی و جالب تان که درهنگام تهیه این مصاحبه بامن همکاری نمودید.

 بامداد ـ اجتماعی ـ ۵ /۱۶ ـ ۱۵۰۲

 

 

 

 

ولا همی خارج هم عجب جای قشنگی است، چه قصرهایی، چه موتر هایی، چه پارک ها و تفرجگاه هایی که دل مرده را زنده می سازد و دل زنده را مرده.

از موترهای مدل جدید گرفته تا حوض آب بازی، زن ، سگرت ، ساجق و پوقانه و هرچیز خلاصه از شیرمرغ گرفته تا جان آدمی زاد ، خروارخروار مفت  و ارزان و فراوان هرطرف زیردست و پاریخته.

زنان و دختران زیبا و قول لچ و سرلچ و پای لچ آن قدرزیاد است که شما اصلا ضرورت ندارید با آنها ازدواج کنید فقط دست شانرا بگیرید و بروید لب ساحل و خوش بگذرانید و اگر کدام زن بی تربیه گستاخی کرد و با شما نرفت، درمحضرعام به آنها تجاوزکنید ، نه تنها به شما چیزی نمی گویند بلکه افتخارهم میکنند که به آنها تجاوزکرده اید.

همین طورشراب خوری و چرس و بنگ  و مورفین و همه چیز آزاد است، آزاد کشمیر!

شما فقط مرد شوید و یک بارخارج بیایید و از این همه نعمت های مفت و مجانی مستفید شوید

نمی دانم چرا تنبلی می کنید و تشریف نمی آورید؟

می دانید همین که پای مبارک شما داخل این خارجه برسد فقط بگویید: من از افگانستان، ما شیر، ما جهاد، ما دنیا را آزاد کرد.

پولیس برای تان دو دسته سلامی می زند و ازشما تشکر میکند که قبول زحمت فــرموده به خاک شان تشریف آوردید.

همین طور کارمند سوسیال فی الفور به خدمت تان می رسد و با عزت و حرمت می برد شما را به هوتل؛ و دربین راه یک خریطه کلان دالر پول جیب خرچ تان را می پردازد و دست به سینه عاجزانه و چاپلوسانه ازشما می پرسد:

آقا دیگر امر و خدمتی نیست؟

وشما می گویید، است

و امرمی کنید،

و او به چشم و سر اجرا می کند.

احساس کمبودی و یا غربت که اصلا به شما دست نمی دهد، چرا که الحمدالله شیربچه های هموطن ما دراینجا خیلی زیاد اند،با آنها یکجا می شوید کارد و چاقو و پنجه بکس یا شاخ گاو پیدا می کنید و هرکسی را که بدتان آمد، تق می زنید و چپه میکنید.انشاءالله

پس معطل نکنید و زود ازجا بجنبید و هرطوری شده سرنوشت‌ تان را به دست باندهای دزد و دغل و قاچاقچیان انسان سپرده‌ و خودتان را برسانید خارج!

اگرخدای ناخواسته حین قاچاقی آمدن به خارجه، کدام گوله و مرمی خوردید و یا درآب های بحرغرق شدید و به رضای خدا رفتید، انشاءالله حتماً به بهشت می روید وقتی به بهشت رسیدید، عسل کمترنوش جان کنید که گلون دردی پیدا نکنید و نیز فراموش نکنید که روی ماه حوران بهشتی را ازجانب ما نیز ببوسید . آمین

 

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱ /۱۶ ـ ۰۷۰۲