اعلامیه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا در اعتراض با وضع رقتبار و دیپورت های اجباری هموطنان

اخراج جبری مهاجران افغان مغایر ارزش های حقوقی و بشری


اکتوبر ۲۰۱۵

مهاجرت یک اصل جهانی وقبول شده بشری وحقوقی است.همین اکنون (۲۳۰ ) میلیون شهروند جهان در بیرون از زادگاه شان بسر میبرند.
این اصل در حقوق بین ا لمللی معاصر جایگاه خاص دارد و منحیث حق انکار ناپذیرشهروندان جهان مسجل گردیده است و اعلامیه جهانی حقوق بشر درمواد ( ۱۳ و ۱۴ ) خود این اصل را تسجیل و تصریح کرده است و اسناد ناشی ازاین اعلامیه موارد تحقق آن را مشخص ساخته است که عمده ترین آن کنوانسیون ژینو(۱۹۵۱)  والحاقیه آن درسال (۱۹۶۷) در رابطه به مهاجران می باشد که اکثریت دول کشورهای جهان به آن الحاق نموده ومتعهد به تطبیق بلا شرط احکام آن میباشند. درین کنوانسیون پناهنده گان، مهاجران و بیجا شده گان تعریف، تسجیل ومکلفیت دولت ها در قبال آنان مشخص گردیده است.
افغانان که تراژیدی خونبار شان معلول ومحصول مداخله خارجی است در چهار دهه اخیر برای سالیان متوالی بلند ترین رقم مهاجران جهان را تشکیل داده وبیشترازپنج میلیون افغان در بیرون از کشور شان بسر میبرند.
متاٌسفانه طی سالهای اخیرو به خصوص در سال قبل وامسال مهاجرت از افغانستان کتله یی و دسته جمعی و آن هم شامل فعالترین بخش جامعه ( جوانان ) انجام می یابد. رقم مهاجران به اروپا تا ختم سال جاری به یک و نیم میلیون خواهد رسید که بیش ده فیصد آنرا افغانان تشکیل میدهد. سر گذشت اسفبار افغانان در ایران وپاکستان و تا اروپا وآسترلیا و... داستان های غم انگیز وبخش از تراژیدی خونبارافغانستان است . (درپانزده سال اخیر حدود سی هزار مهاجر در ابحارغرق گردیده و تنها در شش ماه اول امسال ۲۵۰۰ تن در آب های بحری جان باخته اند که یک بخش شان افغانان وهموطن به غربت کشیده شده ما میباشند.)
افغان نگون بخت که کشورش طولانی ترین جنگ تاریخ جهان را سپری می نماید وبا هزارویک مصایب دروطن خود مواجه است بعد ازگذر از دشت ها ، کوه ها وابحارو...با مصایب و آلام تازه مواجه می گردد و دسترخوان جدید غم در برابرش گشوده میشود ، آنانی که به اروپا میرسند انواع شکنجه روانی وتحقیردر انتظار شان قراردارد.
کشور یونان که به دوزخ مهاجران شهرت یافته است ،حیثیت تبعید گاه های مخوف جهان را پیدا کرده است ، جا ی که حدود چهل هزار افغان در آن با ناباورترین سرنوشت به سر میبرند و درد جانکاه غربت را با تقبل شکنجه وانواع تحقیر وتوهین متحمل میگردند . ( تا کنون چندین هموطن ما خود کشی نموده ودر محلات عام خود را آتش زده اند ).
درکشورهای دیگر اروپایی مهاجران افغان احوال رقت انگیز دارند. بی سرنوشتی طولانی و شرایط نامساعد در بسیاری از مراکز پناهنده گی تکالیف متنوع روانی را دامنگیر هموطنان ما ساخته است و اسفناک ترین بخش شکنجه روانی ، تهدید خطر دیپورت است که همچون شمشیرداموکلس برسر افغانان قرارداده اند .
دیپورت های جبری هموطنان ما را دولت های انجام میدهند که متعهد به اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون ژینومیباشند و برخلاف ودرتناقض آشکار با حکم ماده پنجم اعلامیه یاد شده ، پولیس این کشور ها دیپورت جبری افغانان را با زندانی ساختن در کمپ های خاص و تهدید واولچک عملی ساخته و حتا اطفال و مریضان صعب العلاج را اخراج ،  فامیل ها را از هم جدا و فرزندان را از والدین کهنسال شان جدا و آنان را ازحق گرفتن وکیل محروم می سازند که خلاف قوانین نافذ اروپا می باشد ( این اعمال و زورآزمایی مشت ودروش پامال ساختن خشن « کوانسیون منع شکنجه ، تعذیب رفتار غیر انسانی » پنداشته میشود ).
بر اساس آمار های( IOM ) چندین هزارافغان تا کنون دیپورت جبری گردیده و درروزهای اخیر این عمل خلاف نورم های حقوقی وبشری در کشور های المان ، سویدن و...در شب هنگام شدت یافته است . شرم آوراین است که درین اتلاف حقوق افغانان باز هم دسته همان تبر ازخود ما است. وزارت مهاجرین و وزیر اسبق آن وزارت به حساب چند سفر غیرضروری و غیر مفید اروپایی و « حلال » ساختن سفریه درساخت و باخت متقابل با مقامات ذیربط این کشورها ، به دور از دید اتحادیه های مدافع حقوق مهاجران افغان با (۹) کشور، منجمله تعداد از کشور های اروپایی موافقت نامه را به خاطر دادن مجوز دیپورت به پولیس این کشور ها امضاٌ کرده اند.
انجمن حقوقدانان افغان در اروپا برای رفع این خطر جدی که متوجه افغانان است برمبنای واقعیت اوضاع جاری افغانستان ( که حتا وزیر کنونی وزارت مهاجرین آنرا تایید وبر وفق فیصله یی مورخ ۲۷ اکتوبر سال روان مشرانوجرگه که خواستار قطع اخراج جبری افغانان گردیده است ) راه حل عملی، عادلانه وحقوقی را مطابق موازین قبول شده یی حقوق بین ا لمللی و قوانین نافذ اروپایی و افغانستان به ترتیب ذیل پیشنهاد مینماید :
مطابق به حکم بند دوم ماده (۱۳) اعلامیه یی جهانی حقوق بشر:
ـ حق مهاجرت و حق بازگشت داوطلبانه به وطن تضمین گردیده است ، بدینرو باید:  دولت افغانستان ودولت های اروپایی این حق مسلم افغانان را برسمیت شناخته و تضمین نمایند تا هموطنان ما با آزادی کامل از هر دو حقوق خود مستفید گردند.
متاسفانه هم در افغانستان و هم در اروپا حقوق افغان قربانی سیاست گردیده و سیاست برحقوق پیشی دارد و منافع دولت ها بر اصول بنیادی حقوقی ارجعیت کسب نموده است ودولت های اروپایی که بنام مدافع حقوق بشر گوش فلک را کر نموده اند، به صورت بسیار خشن حکم ماده ( ۳۳ ) کنوانسیون ژینو درمورد دیپورت اجباری رانقض مینمایند وجالب تراینکه این غمنامه مهاجران برای محافل مهاجرستیز و ضد خارجی به دکانداری مبدل گردیده است.
درین معضله در احوال کنونی چهارطرح مطرح است :
اول :
ـ  دولت های که افغانان در آن اقامت دارند و منجمله کشورهای پناهنده پذیراروپایی
ـ سازمان ملل متحد و به خصوص کمیشنری عا لی آن سازمان در امور مهاجرین
ـ دولت افغانستان
ـ افغانان مهاجرو نهادهای مدافع حقوق آنان ( از جمله انجمن حقوقدانان افغان در اروپا )

مطابق به احکام قانون اساسی افغانستان دولت مکلفیت دارد تا از حقوق شهروندان کشور در داخل و خارج دفاع نماید و اکنون ما از :
رییس جمهورافغانستان می خواهیم تا لا اقل به خاطر پرستیژ خود و به خاطرعزت ودرد جانکاه افغان مستحق و مستضعف:
ـ هر چه زودتر به وزارت امور مهاجرین هدایت اکید صادر نمایند تا : موافقت نامه ای ننگین فوق الذکر را تعلیق و تعطیل اعلام بدارند تا بهانه از دست پولیس اروپا به خاطر دیپورت جبری افغانان گرفته شود.
ـ به وزارت های خارجه ( وسفارتهای اروپایی آن ) وامور مهاجرین هدایت اکید صادر گردد که در موضع دفاع قاطع از افغانان اقدام نمایند.
ـ  هرچه زودتر سفارتخانه ویا قونسلگری افغانستان در کشور یونان فعال و به نفع افغانان اقدامات عاجل را مرعی بدارد.
دوم :

تلاش صورت گیرد تا توجه سازمان ملل متحد و کمیشنری عا لی آن به مواظبت از افغانان معطوف گردد و نباید فراموش گردد که : هر متقاضی پناهنده گی در موقف ( Rufeege mandat) قرار داشته و باید بر طبق معیار های حقوق بین ا لمللی مورد مواظبت ( UNHCR ) قرار میگیرد.
سوم:
کشور های اروپایی پناهنده پذیر :
مسوولیت این کشورها درقبال افغانان از سه اصل قبول شده یی جهانی ناشی میگردد :

ـ  اصل حقوقی : اعلامیه یی جهانی حقوق بشر و اسناد ناشی از آن ، کنوانسیون ژینو و الحاق آن و کنوانسیون منع شکنجه ، تعذیب و رفتار غیر انسانی و همچنان قوانین مهاجرت این کشورها مواردی را مطرح کرده اند که بر طبق آن مجوزی برای توصل به دیپورت جبری افغانان منتفی میگردد.
ـ ملحوظات بشری : مطابق احکام اعلامیه یی جهانی حقوق بشر و حکم ماده یی پنجم آن ، دیپورت جبری افغانان مغایر تمام ملحوظات انسانی پنداشته میشود و تخطی از آن یک عمل غیر انسانی قلمداد میگردد. کلام حضرت سعدی که به لسان دری در تالار سازمان ملل متحد وجود دارد ( بنی آدم اعضای یکدیگر اند و ... تا اخیر ) باید ملاک عمل بشر دوستان واقعی باشد.
ـ  اصل مسوولیت اخلاقی ( Moral obligation) : اظهر من ا لشمس است که جامعه جهانی و منجمله همین کشور های اروپایی مورد بحث ما در قبال تراژیدی خونبار افغانستان و تداوم آن و حتا ایجاد احوال کنونی که مسبب آواره شدن جوانان ( که اکثریت شان تحصیلات بلند دارند ) مسوولیت دارند و امروز باید این اصل قبول شده یی بین ا لمللی را رعایت نمایند.
همه ما میدانیم که این کتله یی وسیع افغانان مستمند ، مستحق و مستضعف به قوم ، مذهب ، سمت ، حزب وایدیولوژی خاص تعلق ندارند. بدینرو بر مبنای انسان و افغان و به خاطر ادای دین انسانی و افغانی و بر اساس حکم وجدان باید مورد مواظبت و دفاع قاطع ما قرارداشته باشند ، بدینرو :
انجمن افغانان مقیم اروپا صمیمانه از افغانان مقیم اروپا و نهاد های اجتماعی ، اتحادیه ها ، وکلای مدافع ، مسوولین نشرات وفعالین شبکه های اجتماعی درفیسبوک میخواهـد تا در دفاع از حق، حقیقت وحقوق هموطنان عزیزبه خاطر ختم دیپورت جبری کمپاین وسیع و بزرگی را سازماندهی نمایم و به جهانیان و جوانب این معضله که در فوق تذکار یافت ، نشان بدهیم که افغانان دردفاع از افغان مظلوم خود ، کار مشترک را سازماندهی و حق خود را مطالبه و گرفته میتوانند.


با احترام

هیات اجراییه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

 بامداد ـ اجتماعی ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۸۱۰

بیاد مسحور جمال

داکترآرین

شاد روان مسحور جمال که سالی پیش چشم از جهان بربست، بدون شک از برجسته ترین فرهنگیان و فرزانه ترین استادان ادبیات و هنر در افغانستان است، این حماسه سرای فرزانه را میتوان به عنوان یکی از بزرگ ترین نوابغ موسیقی انقلابی و  حماسی جهان دانست، عشق و نبرد، ترسیم دورنمای روشن، تلاش بسوی زندگی نوین، میهن پرستی و انسان دوستی، همبستگی اجتماعی، راه رهایی از درد و رنج، پویایی و اندیشه های والای انسانی و بلاخره یک جهانبینی مثبت و علمی و امید بخش، ماهیت و مضمون سرودهای ناب و بی بدیل این استاد بزرگوار را تشکیل می دهد:

وطــن عــــــشـق تـو افتـخـارم        وطــــن در رهـــت جـان نـثــارم

وطن بهر حفظ تو سر می دهیم       ترا شوکت و شان و فر می دهیـم

وطن بهرعشق توجان می دهیم       ترا رونــق گلــسـتـان می دهــیـم 

وطن عشق تو در دل و جان ما       که قـدر تو افـزون تر از جان مـا

وطــن آشـــیـان بـــزرگـــان مـا       تــویـی ارمــغــــان نـــیـاکـان مـا

بزرگان به حـفط تو سر داده اند       تـرا شوکت و شان و فر داده انـد

جـــوانــان مــا ســــرو آزاد تــو       گـل و یاسـمیـن شـاخ شمشاد تـو

وطن ...

 مسحور جمال کوشیده است تا ترانه هایش در کمترین کلام بیشترین معنی ممکن را اریه و بیان کند که شنیدن آن تاثیر عمیق بالای هر شنونده از خود بر جای می گذارد، سرود های میهنی او بیانگر یک تفکر عالی و یک گزینش آگاهانه است که میهن پرستان و بخصوص جوانان را تربیه و پرورش میهن دوستی داده و باعث تکامل اخلاق و روحیه ای عالی انسانی می گردد:

عشق پاک این میهن همچوخون به رگهایم        خـار زاری خـاکی مــن گـلـشن تمـنایم

تـوده های این کشور چون برادرو خواهر        هستی آفرین هستن در نگاهی مـعـنایم

من به میهنم عاشق خوش، به عشق خود صادق          بهر عشق این کشور این همه خـوش آوایـم

تـاکـه عـشق مــردان شــد چـلچـراغ راهـی مــن         روشـن اسـت امروزم  گلشن اسـت فـردایـم

عشق پاکی این میهن .......                         

افغانستان سی و پنج سال است در آتش جنگهای تحمیلی و جاهلی می سوزد، خانه و کاشانه ای مردم آن به تل خاکستر مبدل شده، وحشت جنگ و خون ریزی دردهای بی پایانی را در قلوب توده های معصوم و بی گناه آن به جا گذاشته و به همین سبب است که تمام عرصه های هنر میهن ما  وصاف مخافت ها، ماتم ها و رنج های نا گفتنی و نا سرودنی آن بوده و این دردهای نا تمام چه در مفاهیم، چه در تصاویر، چه در تمثیل، چه در سینما، چه در شعر، چه در نثر و چه در موسیقی در طول این سالها توسط استادان برجسته ای هنر افغانستان بازتاب یافته است.

هنر شیوه ها و راه های است که به یاری آن انسان می کوشد روند زندگی و هدف زندگی و دور نمای آنرا بیان کند، هنر بخشی از از شعور اجتماعی است که هنرمند آفرینش هنری خویش را به مثابه هنر پیشه صحنه تاریخ برای توده ها عرضه می دارد، خصوصیت هنر جمال در آن است که واقعیت های زندگی را بیان می کند و از نقش بزرگی در جامعه جهت  بسیج انسانها و دعوت و تشویق توده ها  به صلح و آشتی برخوردارمی باشد:

در این وطن در این بهشت جاویدان         در این فضا به جستجـوی کاروان 

دراین فضـا در این بـهشت جاویـدان         در این زمان به جستجوی کاروان

بــه جـستـجــوی کــاروان زنــدگــی          بـه ســوی اوج بـیـکـران زنـدگـی

بــه اتــفـاق و بـا هـمــی و یـکــدلـی           روانه ایم و می رویم و می رسیم                    

مسحور جمال یک انقلابی آگاه بود از آغاز پیکارش برضد بی عدالتی ها و در رویا رویی با دشمنان وطن و ترقی قرار گرفت، خصلت هنر جمال در آن است که مناسبات طبقاتی، بی عدالتی ها را آشکار و بیان گر شیوه های مبارزه با ستم گران می باشد، جمال مبارزات ستم کشان و دفاع عادلانه میهن پرستان را در مقابل تروریزم و ارتجاع ستود و در پهلوی ستم کشان قرار گرفت واز  پیکار مسلحانه آنان پشتی بانی نمود:

 

درود بـر شـما سـپاهــیان انــقـلاب      درود بـر شـما راهـیان انقلاب

شما که...

 

مسحور جمال با تنگ نظری و ناسیونالیزم کور مخالف بود و معتقد بود که ناسیونالیزم با انتر ناسیونالیزم یعنی همبستگی تمام ملیت ها ومردم جهان همراه و یکی گردد یعنی ویژگی های ملی را با ارزش های هنر بین ا لمللی بیامیخت، او در ترانه های میهنی اش خواسته تا توده ها را از نظر سیاسی و معنوی از قید ملیت و زبان و رنگ رهایی بخشد:

 

خموش باد صدای زنگهای  جنگها     مــبـاد زنــده امـتـیـاز رنـگـهــا

شـعــــار مـا بـــرادری  و  بـا هــمــی       سعادت و نـوای صلح و یک دلـی

یــکی شـویــد بـرادران و خــواهــران       بـرادران و خـواهران یـکی شویـد

 

 مسحور جمال با آرمانهای عدالت اجتماعی، برابری و دموکراسی ایمان و عقیده داشت و معتقد بود که پیکار ضد تاریک اندیشی و ضد بنیادگرای به فرجام پیروزمند خود دست مییابد.

نگارنده اولین بار با استاد بزرگ در آمریت موسیقی که در "قلعه فتح الله شهرنو کابل" موقعیت داشت در سال ١٩٧٦ معرفی شدم و بخاطر تمرین نمودن موسیقی رفته بودم که همان روز رفیق مرید، رفیق واحد، احمد ولید عزیز و شادروان مهریار نیز تشریف داشتند.

 رفیق بیات از دوستان نزدیک من است در دوران مکتب که جمال گرامی استاد شان بود می گوید "او بسیار سختگیر و در عین حال مهربان، آموزگار بزرگ، رهنمای دلسوز بود و تا آنجائیکه میتوانست و امکان داشت برای متعلمین بخصوص آنانیکه از خانواده های بی بضاعت و دارای امکانات کم بودند کمک و همکاری می نمود" بار دوم جمال گرامی را در سال ١٩٧٨ در استدیو ۴٦ رادیو تلویزیون افغانستان ملاقات نمودم، در آن روز نگارنده و وحید صابری جهت ثبت آهنگ رفته بودیم، رفیق مرید و پریسا مرسل نیز حضور داشتند و بار آخر در سال ١۹٨۵ در "فیستیوال جهانی جوانان دموکرات" در ماسکو استاد گرانقدر را ملاقات نمودم که من هم بخاطر اشتراک در این فیسیوال بزرگ دعوت شده بودم، صحبت مفصلی داشتیم، اما خاطره و ویژگی این ملاقات درآن بود که هنرمندان از هر کشور کنسرت اجرا می نمودن استقبال می شدند و می رفتن، ولی با اعلان نمودن نام افغانستان همه متوجه بزرگ مردی شدند که با آرکستر خویش داخل تالار شد و تمام حاضرین با کف زدنها از او استقبال نمودند در این کنسرت بزرگ، استاد آفرینش ترانه های میهنی و انقلابی، یک بار دیگر عشق خدشه ناپذیرش را نسبت به میهن، مردم و انقلاب آن، در هنر خویش به نمایش گذاشت، آهنگی که چند دقیقه متواتر برای آن کف زده می شد و مردم بپا خاسته بودند، ترانه ای ساخته شده از سرودهای انقلابی کشورهای مختلف و بیانگر مبارزه و پیکار توده های خلق بخاطر آزادی واقعی و همه جانبه انسان و انسانیت بود که با ترانه های میهنی و انقلابی افغانی   آمیخته شده و ارزش های فرهنگی و انقلابی کشور های دیگر را نیز بیان می نمود.

اما با تاسف بعد از حوادث مرگبار دهه ای نود جمال مثلی هم میهنان دیگر ما  روانه دیار غربت شدند و با همه افتخارات که داشت همانند همه وطن پرستان به جرم بشردوستی و میهن پرستی محکوم گردید،  بنیادگرایان افغانی و به اصطلاح مدافعین حقوق بشر در حق او نهایت جفا نمودند، اگرچه در آن زمان پیش آمدن چنین رخ داد ها  و افترا ها نه بیرون از انتظار بود و نه مایه ای شگفتی، اما امروز که نسبت به هر وقت دیگر جهان عرصه تاخت و تاز بنیاد گرایی و تروریزم است و دار و دسته های طالب و داعش این وارثان وحشت و بنیادگرایی پیوسته جنایت می کنند و آثار فاجعه ای آنان را جهانیان با چشم و سر تماشا می نمایند بی گمان که این افترای نسبت داده شده به استاد بزرگ موسیقی افغانستان کم بهاتر از آن است که در این جا از آن سخنی به میان آوریم ، ولی گفتنی است که دروازه معذرت خواهی از پیکر سرد و نام جاویدان این استاد برجسته افغانستان بروی آنانیکه این جفا  را باعث شده اند باز می باشد، زیرا از تهمتی که به این مرد بزرگ زده شده بود رنجها و دردهای فراوانی را متحمل شد، اگرچه قامت رسای این تندیس بزرگوار را هیچ دروغی نتوانست خم کند  و هیچ افترا  نتوانست بشکند.

این "مرد تلخ و رنج کشیده" انزواجویی و گوشه گیری از جامعه و مردم را نمی پسندید وهیچ وقت از کارزار مبارزه و پیکار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دور نماند و همواره شرکت در طوفان زندگی اجتماعی را وظیفه خود دانست، او   هیچگاهی از خدمت به بشر و حقوق بشر از خود کوتاهی نشان نداده و اصالتش را در راه بر آورده ساختن آرمانهای انسانی، صلح و دموکراسی، ترقی و پیشرفت با عالی ترین شکلی ازاحساسات و عواطف انسانی بخاطر انسان و جامعه انجام داد، او صلح، آزادی، برابری و عدالت اجتماعی را ستود و برایش سرود.

 

روحش شاد و خاطره اش جاویدان باد

زبیر واعظی

 

ای که چرکین بود ریش و آن قبا و جامه ات

 

از کجا آورده ای این ثروت ســــرشار را ؟
از کجا آورده ای این شــوکت و دربار را ؟

ای که ژست لورد های پیور غربی میکنی
از کجا آموختـــه یی این شیوه و رفتار را ؟

ای که عمری بوده یی بی سایبان و سرپناه
از کجا آورده یی این قصر و این انبار را ؟

ای که چرکین بود ریش و آن قبا و جامه ات
از کجــا آورده یی این کـــرته و شلوار را ؟

بچـــــه های تو بســـا در بســـتر قاقم به ناز
از کجـــا آورده یی ســرمایه ء این کار را ؟

صاحب کرسی و قصر و باغ و ویلا هاستی
از کجــا آورده یی این پوند و این کلدار را ؟

یا خیانت کـرده یی و چور و دزدی مال ما
یا به یغما برده یی آن کارته و افشــار را !

میرسد روزی که ملت در عدالت گاه خویش
از گلویت می کشند تا آخــــرین دینار  را !

(زبیر واعظی)

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱ /۱۵ ـ ۱۸۱۰

برنامه ریب و ریا

وای به حال ملتی در اضـطراب افتاده است

در تمیز راه حـق،دور ازصواب افتاده است

خنجــر جهل و شقاوت می خلـد بر سینه اش

او به خواب غفلت و در منجلاب افتاده است

راه علم و دانش و فضل را نمی داند، ولی

در پی موهوم، در وهم  سراب افتاده است

 زاهـد و شیخ و ملا، چون رهبـر و رهبان شدند

گشته اند مرغوب دنیا ، دین خراب افتاده است

با قرائت های شخصی از روایت هـای دین

شیوه جنگ و تقابل نص و باب  افتاده است

جنگ هفتاد و دو ملت را سبب گردیده اند

صلح وهمزیستی و رفعت درحجاب افتاده است

می رسد هـردم  گروه و شیــوه و رفتار نـو

بهر تخریب جهان در پیچ و تاب افتاده است

طالب وایسی و داعش وحشـت و مرگ آفرین

سیف اسلام بهر قتل شیخ و شــاب افتاده است

صیغه  جنگی روا دارنــد بهرعیش و نــوش

دمبدم یک زن باچند مرد خراب افتـاده است 

تا که دین گردیـد بـری، برنـامــه  ریب و ریا

زورق فسق وجنایت خوش به آب افتـاده است

 

 

پیام اعتراضیه شورای سراسری زنان افغان درکشور شاهی هالند

در باره جنایت تازه تروریستان بر زنان و مردم قندوز

 

هموطنان شرافتمند ،

زنان و مردان آزاده و ترقی خواه کشور ،

بشریت مترقی و صلح خواه !

جنایات بی رحمانه و ضد بشری در جریان تسلیمی قندوز طی هفته های گذشته یکبار دیگر نشان داد که گروه های متحجر، تمامیت خواه ، شهوت ران و قدرت جوی طالب ، داعش ، القاعده و...  مانند همیشه  درجریان فرمان روایی شان دشمنی آشکار را با  آزادی ، پیشرفت ، علم ، دانش ، عدالت و برابری نشان داده ؛ و در راه از بین بردن این ارزش های انسانی علم ناسازگاری و دشمنی را بلند کرده اند.

این گروه های قرون وسطایی ، شرارت پیشه و تاریک اندیش که فقط در اندیشه برده سازی مردم و دست یابی به پول وغنایم جنگی اند ؛ هرباری که دست یافته اند؛ به بی ناموسی و تجاوز برحیثیت و ناموس مردم ؛ و چپاول دارایی ها بیت المال پرداخته اند. تروریستان بی وجدان درچند روز تسلط شان بر قندوز نیز اعمال قبیح و ددمنشانه ضد انسانی ، زن ستیزی ، تجاوز، وحشی گیری، چور و چپاول، دزدی، سر و دست بریدن و ... را درحق مردم فرهنگ دوست این ولایت باستانی؛ از جمله به حق  دختران  و زنان پاک دامن و با عفت آن انجام دادند.

این تروریستان جنایت کار و بداندیش  با بردن لذت از آزار، شنکجه  و کشتار مردم ؛ تجاوز ، لت و کوب زنان و مردان و ویرانی شهرها و آبادی ها را فیلم برداری و به نمایش گذاشته؛ و با این وسیله به جهانیان عدم پابندی خود را به حقوق بشر ،آزادی ، کرامت انسانی ، برابری و تمدن ثابت کردند.


حوادث خونبار وپردرد قندوز به روشنی نشان داد که  برخلاف ادعاهای دروغین حکومت وحدت ملی در افغانستان ، امریکا و جامعه جهانی در برابر این تروریستان که مراکز اصلی شان در پاکستان قرار داشته و این ها به کمک و یاری مقامات دولتی و سازمان  جهنمی استخبارات نظامی اینکشور «  ای اس ای » تربیت ؛ و برای اقدامات ضد افغانی و ضد بشری آماده می شوند؛ هیچ گاهی با صداقت و مسوولیت برخورد ننموده ؛ و این کشور ، اداره « ای اس ای »  ، سازمان ها و مراکز تربیت تروریستان  را مورد بازخواست و محاکمه  قرارنداده اند. با وجود هزاران سند وشاهد عینی درمورد موجودیت مراکز سربازگیری ، تربیت و آموزش ، و تسلیح سازمان های تروریستی  چون : القاعده ، طالبان ، شبکه حقانی ، داعش و سایر گروه های  تروریستی  درخاک پاکستان هنوزکشورهای غربی و حامیان ارتجاعی شان از پاکستان منیحث  « شریک بسیار مهم منطقه وی» خود یاد؛ و با تحمل ترور، کشتار و جنایات بی مانند آنها در برابر مردم افغانستان از جمله زنان ، کودکان و مادران ؛ افغانستان را فدایی منافع غیراخلاقی و غیرانسانی شان می نمایند.

خواهران و برادران باشهامت !

در چنین لحظات خونین که ترور و وحشت  تنظیم های  زن ستیز و انسان کُش دامن مردم افغانستان را رها نکرده ، وهمه روزه مادر وطن را به ماتم  و داغ فرزندان شان می کشاند؛ جا دارد تا همه باهم و دست بدست هم داده  و راه ها و چاره ایی برای برون رفت از این وضع خونبار را جستجو نماییم.

رخداد های قندوز ، غزنی ، وردک ، ننگرهار، بدخشان و...به روشنی نشان میدهد که از حاکمیت مافیایی و متحدین منطقه وی و جهانی آن نمی توان انتظار بهبود را نمود.

کمیته رهبری شورای سراسری زنان افغان درهالند به این نظر است تا نهادهای مردمی و شخصیت های فرهنگی و اجتماعی افغان با تقبیح جنایات تروریستان دست پرورده پاکستان و« ای اس ای »  اقدامات مشترک برای برچیدن پایگاه های ترور و جنایت درخاک پاکستان که در ضدیت روشن با اصول منشور سازمان ملل متحد ، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تمام نورم های شناخته شده در مناسبات بین المللی می باشد؛ را جستجو نمایند.

ما جنایات بی مانند و غیرانسانی تروریستان طالب ، داعش ، القاعده و سایر تنظیم های وحشی و زن ستیز که همه روزه به حق مردم افغانستان روا میدارند ؛ را شدید نکوهش نموده و ازهمه نهاد های مسوول ملی و بین المللی خواستار تعقیب و مجازات سازماندهنده گان ، حامیان و عاملان این جنایات نابخشودنی در برابر مردم بی دفاع و صلح دوست قندوز و سایر مناطق افغانستان میباشیم.

 

کمیته رهبری شورای سراسری زنان افغان درهالند

 

  بامداد ـ اجتماعی ـ  /۱۵ ـ ۱۳۱۰