به پیشواز روز کارگر

جنبش رزمنده گان میهنیم
پیشتاز و کارگر هستیم ما
ما خرابکار وستمگر نیستیم
خـادم و ایجــاد گر هستیم ما
می کنیم تولید با سازنده گی
چاره ساز و چاره گر هستیم ما
بهر رفع ظلم و استثمار فقر
جنبش عصیانگر هستیم ما
بهر تامین عدالت در وطن
داد خواه وداد گر هستیم ما
در پی تولید کا لا های خوب
خادم نسل بشر هستیم ما
بیهراس از موج و توفانهاستیم
کاشف در و گهر هستیم ما
کافه دنیا پر از تولید ماست
لیک خوار و دربدر هستیم ما
چرخه تولید بر دستان ماست
لیک خوار و در بدر هستیم ما
قوت سر مایه از نیروی ماست
زین مواقف با خبر هستیم ما
چون لکو موتیف چرخ انقلاب
پیشتاز و راهبر هستیم ما
رزم ما بر ضد ظلم وتیر گیست
عاشق صبح وصحر هستیم ما
در مسیر کاروان زنده گی
با افقها همسفر هستیم ما
در عمل با کافه زحمتکشان
همنــوا و همنـظر هستیم ما
بشکنیم زنجیر استعمار را
بهر دژخیمان شرر هستیم ما
قشر مفتخوار و ستمگر نیستیم
کارســاز و کارگـــر هستیم مـــا
( عبدالوکیل کوچی )

بامداد ـ اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۸۰۴

 

« خوابهای سی ساله »  

به تازه گی « خوابهای سی ساله »  گزینه  داستان های کوتاه و میانه شاعر و نویسنده  توانای کشور بانو نیلاب موج سلام در ۱۱۶ رویه در شهر کابل با زیور چاپ آراسته شد.

بانو موج سلام در باره جایگاه این اثر نوشتند: « برای من خیلی مهم بوده است تا گزینه داستان ها خلاف دو کتاب اولم در افغانستان چاپ شود. نخست برای این که مصرف کننده گان اصلی در افغانستان و کشورهای همزبان اند. دوم، برای انتقال اندیشه و پیام در قالب داستان هایی که در سبک متفاوت به نوشت آمده اند. این کمترین کاریست که می توانم برای هموطنان کتاب خوانم انجام بدهم.»

اثر به همت جناب امیری گرداننده انتشارات امیری و برگه آرایی جناب رضا پارسا، به نشر رسیده است. پشتی کتاب با بخشی از داستان « پیرهن مرده » آرایش یافته است . این داستان زیبا درشماره نخست سلسله نشرات بامداد زیرنام :« زنان ، خواست ها و مبارزه » به مناسبت هشتم مارچ سال ۱۳۹۴ خورشیدی به نشر رسید.

نشراین اثر دل آویز را به همکار همیشه گی بامـداد ، بانـو نیلاب موج سلام  و جامعه فرهنگی کشور تبریک گفته ؛ خواندن آن را به دوستداران داستان معاصر کشور توصیه می داریم.  
دوستانی که شوق به دست آوردن کتاب  را دارند، می توانند آن را ازکتاب فروشی امیری و سایر کتاب فروشی های شهر کابل به دست بیاورند.

 
شناسنامه کتاب :
نام: خواب های سی ساله
گونه: داستان
نویسنده: نیلاب موج سلام
ناشر: انتشارات امیری، کابل ـ افغانستان
طرح پشتی و برگ آرایی: رضا پارسا
شماره گان: ۱۰۰۰
چاپ نخست: بهار ۱۳۹۵/ ۲۰۱۶-۰۴-۱۸

شماره شابک: ۹۷۸۰۰۳۹۹۱۲۸۹

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۱۰۴

 

کـابلــه 

څـــونی ډېــــر زخمـــونه  لری
څونی د وینـو طـــوفانــونه لری
پرڅیری زړه سوی داغونه لری
څونی د اوښکو سیلابـــونه لری


کابله !
تــه د حمــــاســــو  ډګـــر وی
ته د افغان دتاریخــو ډګــر وی
د سپينو تورو تور زنو ډګروی
د شـاه ځلمـو د افسانو ډګر وی

اوس واویلا اوفـریادونه لـری
ددښمن پرځــان پلانـونه لـری
کابله !څونی ډېرزخمونه لری

کابله !
ته دهـــــدیـــــرو کابـل ســوی
ته دچاودنو اودبمو کابل سوی
د انفجار او دسیسو کابل سوی
د انتحار او توطیـو کابـل سوی

د زوړاوځوان عجب مرګونه لری
پرسپین بدن دی پـرهــارونه  لری
کابله ! څــونی ډېر زخمــونه لری


کابله  !
پرتا افغان شاهـــان نازیــدل
پرتا افغان سرداران ویاړیدل
پرتا عجم  اوعربان جنګیدل
پرتاستااصیل بچیان سوزیدل

اوس دړی وړی دیوالونه لری
د کوشانیانو ستر برجـونه لری
کابله ! څونی ډېرزخمونه لری

کابله  !
دښمن دی تل خـواراو زارغواړمه
په تن رنځــور او بیـمار غــواړمـه
چې هرځای وی سرپه دارغواړمه
دا دعا د عزیز د کــردګارغواړمه

اوس دغمجن زړه سوی اهونه لری
دمـور اوپـــلار ډېر فــریادونه لری
کابله ! څونی ډېـــر زخـــمونه لری

(عـزیزاحمد خوارمل )

 

 

بامداد ـ اجتماعی ـ ۴ /۱۶ ـ ۲۰۰۴

 

تنت باز خون چکان گشته ست کابل
الهی دشمنان ات سرنگون باد ....


درین بهار جای گل بازهم نفاق کاشتند
که خون رویید
در سرزمین من
در سر زمین ما
گل های محبت نکاشتند
که بروید
سرخ رویی ها سرسبزی ها ببارآرد
با آنکه
رنگ رنگی ها فراوان است
ولی
عجب دشمنان یک رنگ و چند رو داریم
از یک کاسه به قیمت بی آبرویی خود و جان دیگران نان میلیسند
عجیب مزدوران وفا داراند
به باداران خود
به دستورآن بیمروتان چنان عمل میکنند
و هرگز نمیگویند
این جا کابل است
پایتخت میهن ماست
سرنشینان آن بشراست
به اصطلاح دولت و قانونی وجود دارد
سازمان نامنهاد حقوق بشر فعال است
اما و اما
می گویند
هر ظلمی که دل ما شد
انجام می دهیم
چونکه
کلید صلاحیت قانون و دولت درجیب ماست
فرق بین ما دو برابر
دولت نامردان و اشرارصرف در تقسیم بندی باداران ماست
که چور و چوکی به اندیوالان بی سویه و کم دانش ما رسید
و قتل و قتال و آدمکشی و خونریزی به ما کور دلان
نه قوانین انسانی ونه قانون حیوانیت را میدانیم
هرچه دل ما شد میکنیم
ولی
وظایف سر جمع ماحکم میکند
تا دنیا را به بیچارگان و بینوایان دوزخ بسازیم
و خود درغندی خیر منتظر رفتن به جنت بنشینیم... !

( رابعه رشید انصاری )

بامداد ـ فرهنگی ـ ۵ /۱۶ ـ ۲۰۰۴

بيـا ببيـن

بيا ببين
كه خون سرخ مردم بى دفاع من
چه شب چه روز
در كابلم و هر وجب وجبى وطنم
چسان بي هوده دفن خاک می گردد.

بيا ببين
چسان دل هاى طفل وجوان و پير
چه زن چه مرد
در ماتم سراى سرزمين من
به دست اجنبى
كباب مي گردد.

بيا ببين
كه آرزوى شوم دژخيمان مام ميهن
چه همسايه، چه هم پايه
وآن دشمن ترين دشمن اين كوهپايه
با گسيل سيل آساى
سياهى سياه
بدون مغز و گوش و چشم
بدون قلب و احساس و رحم
در هر فرصتى از زمان
چسان دستياب مي گردد.

بيا ببين
كه آدمک هاى با كله هاى پوچ
و قلب هاى از احساس تهى
براى بى سرنوشتى اين مرز و بوم
با تجارت زر و مقام
و با نوكر منشى بيشتر انعام
در ازاى رنج و درد و فغان و ناله و زارى
در ازاى جنگ تباه كن تبارى
در ازاى حراج خاک و سرنوشت
در ازاى فروش افتخار و تاريخ واگذارى
... و بالاخره
در ازاى ارزانى فرصت مناسب براى انتحارى
چسان رهياب مي گردند.

بيا ببين
سخن از پيشرفت هاى سريع
چه در زمين چه درهوا
گله از كى كنيم ما
براى برگشت به فرسخ ها
تحفه طبيبان انسانيت و آزادى
چسان نسخه هاى تشديدمرض
به سوى مرگ
كامياب ما ميی گردد.

بيا ببين
نهايت معجزه
كه از بسيارى هموطنان
بشمول چيز فهمان
چه اين چه آن ،
با ازدياد انواع فاجعه
در زمانى كوته
ساخته اند گوسفندان بيننده .
بياببين
كه زنده گى بر گردن مردم اين بيشه
چسان تناب مي گردد.

(بهروز)

 

بامداد ـ اجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۰۰۴