بگـوییـد کی ام*
به قوم آریـن و به نسل آریـایی ام
به بوم آریانا به اصل زردشتی ام
پـدر آریـا و مـادرم آریـایی اسـت
به جـا کابـلی به لفـظ مـن دری ام
به ظـاهـر چـو بـینی آرام و سـرد
به باطن خروشان چو رود هری ام
به غیرت من ایستاده چو بابا فراز
به میهن پرستی من مردی یکی ام
به هـمـت بلـندم چـو پامـیـر و بـام
به کردار چو آمو هانطور سری ام
به هـدف بـزرگـم چـون هـیـرمـنـد
به مـکـتـبـی مــولانـای بـلـخـی ام
کـنون دسـتـم دراز بـر بیـگانـگان
به مثل وطنم به خاک من یکی ام
وطن دستی مشتی وحشی صـفت
منم چون هزاران در بی عزتی ام
سـپـردن بـه گـور قرن هـا افـتخـار
هم از بلخ و هرات هم از غزنی ام
ز بامـیان چه گویـم ز کـابـل نـاز
ندانـم چه حال شد مزار سخی ام
جـمـع خـرو خـر سـواران غـیـر
چه نابود نمودن فرهنگ غنی ام
به شلاق و ریش و خرافات چند
بـلعـیـدن ره و رسـم افـغـانـی ام
بـنـام دفــاع ز مـذهــب و دیـن
بـه تـوهـیـن گرفـتن مسلمـانی ام
به ملیـت و زبان و صد منطقه
کنند پارچه پارچه خاک آبایی ام
کنون من ندانم در ایـن دار دور
هــمیـنم جـز ایـنم بگویید کـی ام
( داکتر آرین)
بیست و نهم ماه نوامبر ۱۹۹۸ دابلین - ایرلند
* افسانه ای این سروده این است موقعی که به اروپا آمدم سندی که بتواند هویت افغانی ام را ثابت نماید به دست نداشتم و برایم گفتن که ما نمیدانم که خودت کی هستی و از کجا هستی، من هم در عوض همین سخن موزون را تنظیم نموده و پیشکش نمودم که قبول هم شد.
بامداد ـ فرهنگی واجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۱۵۰۹
بگویید کی ام
به قوم آریـن و به نسل آریـایی ام
به بوم آریانا به اصل زردشتی ام
پـدر آریـا و مـادرم آریـایی اسـت
به جـا کابـلی به لفـظ مـن دری ام
به ظـاهـر چـو بـینی آرام و سـرد
به باطن خروشان چو رود هری ام
به غیرت من ایستاده چو بابا فراز
به میهن پرستی من مردی یکی ام
به هـمـت بلـندم چـو پامـیـر و بـام
به کردار چو آمو هانطور سری ام
به هـدف بـزرگـم چـون هـیـرمـنـد
به مـکـتـبـی مــولانـای بـلـخـی ام
کـنون دسـتـم دراز بـر بیـگانـگان
به مثل وطنم به خاک من یکی ام
وطن دستی مشتی وحشی صـفت
منم چون هزاران در بی عزتی ام
سـپـردن بـه گـور قرن هـا افـتخـار
هم از بلخ و هرات هم از غزنی ام
ز بامـیان چه گویـم ز کـابـل نـاز
ندانـم چه حال شد مزار سخی ام
جـمـع خـرو خـر سـواران غـیـر
چه نابود نمودن فرهنگ غنی ام
به شلاق و ریش و خرافات چند
بـلعـیـدن ره و رسـم افـغـانـی ام
بـنـام دفــاع ز مـذهــب و دیـن
بـه تـوهـیـن گرفـتن مسلمـانی ام
به ملیـت و زبان و صد منطقه
کنند پارچه پارچه خاک آبایی ام
کنون من ندانم در ایـن دار دور
هــمیـنم جـز ایـنم بگویید کـی ام
بیست و نهم ماه نوامبر ۱۹۹۸ دابلین - ایرلند
نوت: افسانه ای این سروده این است موقعیکه به اروپا آمدم سندی که بتواند هویت افغانی ام را ثابت نماید به دست نداشتم و برایم گفتن که ما نمیدانم که خودت کی هستی و از کجا هستی، من هم در عوض همین سخن موزون را تنظیم نموده و پیشکش نمودم که قبول هم شد.