پیام تسلیت

 

با اندوه فراوان دریافتیم که عبدالرشید آرین یک تن دیگر از پیشکسوت های راه آزادی وعدالت وآبادی چشم از جهان بست.

شادروان آرین خدمتگذار به مردم ، مبارز خستگی ناپذیر وروشنگر پیگیر بود. این شخصیت فرهیخته علمی ‌و ملی ، دلسوز به وطن و مردم ، باسجایای نیک ذاتی انسانی فراوان بود.

بر پایه اندوخته های علمی پیش از شش دهه کار وپیکار دستآورد های شایسته فراوان دارد که سزاوار ستودن است. ایشان در پست های معاون صدارت، وزیرعدلیه ، لوی څارنوال، سفیر کبیردر پاکستان، سناتور ومعین وزارت اطلاعات و فرهنگ با دلسوزی و راستکاری ایفای وظیفه نموده اند. در تمام اجرای این وظایف در صداقت و راستکاری بی مانند بودند که همگان مشهود است.

برپایه تعهد انسانی که داشت، جز به بهروزی مردم و کشور اندیشه دیگر نداشت که با صداقت و پاکی ‌ذهن روشن دراین راه تاپایان زنده گی پیش رفت وشرافتمندانه زیست. تاپایان زنده گی از کار روشنگری کنارنرفت.

با آنکه وطن در تاریک ترین دوره تاریخی خود قرار داشت ، زادگاه خویش را ترک نگفت تا آنکه با عزت در خاک خفت. با تاثر ژرف وفات این شخصیت علمی  و ‌ملی را به همه خانواده تجددگرایی و دادخواهی کشور ، به خانواده ارجمند شان ودوست ها تسلیت عرض میداریم.

روان شان شاد ویاد شان گرامیست!

 

از سوی دوست های شادروان آرین در ایالات متحده امریکا

 

 

اگهی های فوتی و پیام تسلیت ـ بامداد ـ  ۲۵/۲ـ ۱۲۱۱      

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 

پیام تسلیت کمیته کشوری المان حزب آبادی افغانستان در رحلت رفیق  گرامی‌عبدالرشید آرین 

 

رفقا ، دوستان وهموطنان گران ارج !

امروز یکبار دیگر قشر روشنفکر ومتعهد جامعه ما در سوگ یک رفیق ، یک مبارز بی بدیل، یک شخصیت واقعا مردمی وخدمتگذار وطن وجامعه، درسوگ شخصیتی با تقوا ، مبارز نستوه با دستان پاک وقلب مملو از مهر وطن وملت رنجدیده آن و درسوگ انسانی که همه مبارزین راه راستین وطن در نبود و رحلت شان بارسنگین اندوه کمبود ایشانرا بدوش داشته ‌و نبود رفیق عبدالرشید آرین ، شخصیت مهربان وپاک نفس را که با وجود کار در‌کرسی های خیلی ها بلند ، ایمان ومبارزه با دستان پاک یک مبارز را ابدا تا زمان رحلت شان از دست ندادند و بعد از فروپاشی سیستم دموکراتیک در فضای فقر وتنگدستی زیستند وافتخار آفریدند.

بلی رفقای عزیز،

ما با درک تمامی حقایق موجود در مورد چنین شخصیت حزبی  ، خویش را در این ضایعه بزرگ انسانی شریک دانسته ، تسلیت بی پایان کمیته حزبی خویش را برای تمامی رفقا وخانواده های این رفیق رفته از ما ابراز نموده ، روان شانرا شاد وخاطرات شانرا همیشه جاودان خواهانیم .

با احترام

کمیته کشوری حزبی المان حزب آبادی افغانستان

 

 

اگهی های فوتی و پیام تسلیت ـ بامداد ـ  ۲۵/۱ـ ۱۲۱۱      

Copyright ©bamdaad 2025

 

مملكـت در خطـر است*

 

‎‏‎هله برخيز كه اعداى وطن پشت در است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎وقت جنگ آمده و كار به تيغ و سپر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎جور ايام به اين وضع كشيدن تا كى

‎‏‎نه تپيدن تا كى؟

‎‏‎وقت وقت جدل و رزم به بيدادگر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎پس ديوار وطن هلهله برپا شده است

‎‏‎شور و غوغا شده است

‎‏‎مرده باد آنكه از اين داد و دهش بيخبر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎عزم دارند كه از ريشه كنند نسل تو را

‎‏‎جوهر و اصل تو را

‎‏‎در كف دشمن ظالم ز عداوت تبر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎وطن از بازوى اولاد خود همت طلبد

‎‏‎زور و غيرت طلبد

‎‏‎چشم اين مادر غمديده به سوى پسر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎ستم آلوده ى ارباب عزايم تا كى

‎‏‎غم دايم تا كى؟

‎‏‎هله برخيز كه سجاد وطن محتضر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎چشم گيتى نشود باز به حال من و تو

‎به سئوال من و تو

‎‏‎منفعت جوست جهان و همه كس خودنگر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎اتحادى كه يكى رخت به صحرا نكنيم

‎‏‎شور و غوغا نكنيم

‎‏‎قوم افغان چو همآهنگ شود، شير نر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎چه گزين خاطره ها و چه مبين معركه ها

‎‏‎ زيب تاريخ شما

‎‏‎ اى قيامت نسبان! وقت قيام دگر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎دل اين بحر شگافيم و نوايى بزنيم

‎‏‎دست و پايى بزنيم

‎‏‎آب در كشتى بشكسته ى ما تا كمر است

‎‏‎مملكت در خطر است

‎‏‎بيخبر تا نكند قافله ى عمرگزار

‎‏‎هله اى قافله دار

‎دست ما گير كه اين دشت و دمن پرخطر است‎

‎مملكت در خطر است.

 

‎( استاد ضيا قاريزاده )

 

*
‎این شعر را زنده یاد ضیا قاریزاده در سال  ۱۳۳۴ خورشیدی به مناسبت صدور دستور سفربری  برای جنگ با پاکستان، سروده بود. این شعررا بمناسبت تجاوز اخیر رژیم  جنایت پیشه  و متجاوز پاکستان بر حریم کشور، و پاسخ  دندان شکن قوای مسلح ما بنشر میرسانیم .البته این سروده  میهنی در همان سال توسط مرحوم استاد سرآهنگ منحیث آهنگ حماسی  نیز ثبت آرشیف رادیو افغانستان شده بود ـ بامـداد 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲۵/۲ـ ۱۵۱۰      

Copyright ©bamdaad 2025

 

 

 با پاییز می‌آیم

 

با پاییز می‌آیم

گاه از دلِ مه

و برگهایِ زرد و نارنجی

با زخمِ بی‌مهری از فصلِ برگ‌ ریزان

تاب آورم

که شعرم را در زمستان،

تن‌ پوشِ جان‌هایِ عاشق سازم.

 

مهر،

تنها یکی از زادروز های من است،

که سرآغازم را

پُرشکوه جشنی

خواستند بِرُبایند

از سینه‌ی سرخِ تاریخ

 

با پاییز می‌آیم

هنوز پشتِ پلک‌هایم،

سکوتِ شب است

و آوازِ پرنده‌ها

 

قفلِ سنگینی بر دهان ها

و زندان‌ ها زدند،

اما با آوازِ سپیدارها

و بازوانِ گره‌ خورده

در آستانه‌یِ سپیده‌ دم،

آنها را خواهند گشود.

( رحمان )

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵/ ۲۵ـ ‍۰۳۱۱      

Copyright ©bamdaad 2025

 

به امیــد سپیــده

به داغ و درد تو ای خاک، جان فدا کردیم

ز دست فتنه‌ و آتش، وطن! چه‌ها کردیم

به کوچه‌های تو باران غم فرو می ‌ریخت

به شانه‌ های شکسته، غم رها کردیم

به خون دل همه شب شمع ما سحر می‌ سوخت

ولی چراغ دعا را ز اشک وا کردیم

هزار مرتبه بر قامتت تبر زدند

هزار بار تو را با ستم جدا کردیم

کبوتران تو در بند تیر و خون افتاد

به یاد بال شکسته، فقط ندا کردیم

به قریه ‌ها همه آتش، به شهرها باروت

به عمر سوخته ‌ات گریه بی ‌صدا کردیم

تو مادر خسته‌ای و کودکانت آواره

ببخش ای وطن! این رنج بی ‌انتها کردیم

چه روزها که به امید صلح بیداریم

چه شب که با غم تو عهد وفا کردیم

اگرچه دور ز خاکت، اسیر غربتیم

هنوز یاد تو را در دل ماوا کردیم

خدا کند که به زودی بهار برگردد

به باغ زخمی تو رنگِ آشنا کردیم

دوباره خنده بیاید به روی لب‌هایت

دوباره دست به دامن تو ما گشا کردیم.

هـاجـره «امیـن»

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲۵/۲ـ ۱۲۱۰      

Copyright ©bamdaad 2025