ریم بننا و جنگ فرهنگی که فلسطینی ها باید برنده شوند
ریم یننا در۵۱ سالگی درگذشت . مرگ او در ۱۴ مارچ ، پس از یک دهه مبارزه با سرطان، برای فلسطینی های همه جا غم انگیز بود.ریم، فلسطینی مسیحی از ناصریه ، مردم فلسطین را از میان تقسیمات سیاسی و جغرافیایی متحد کرد . وقتی که او برای وطن می خواند ، چیزی غیر از فلسطین اهمیتی نداشت .مسیحی ها و مسلمانان ، فتح و حماس ، غزه و رام الله یکی می شدند.
او با صدای روح انگیزو گرم خود مصیت را ابلاغ می کرد در عین حال زنده گی را می ستود. آوازهای «فارس اوده» و «ساره » او تفسیر شاعرانه زنده گی گرانبهای جوانان فلسطینی کوتاه شده از سوی سربازان اسراییلی بود.
پروانه ترا به پشت ابری خواهد برد
غزال با تو تا حفره چنار خواهد دوید
عطر نان تو را خواهد برد ، شهیدی به آغوش مادرت
ستاره به او گفت : مرا به حیاط خانه ام بیاور
مرا به لای خواب سبکم ببر
سستی خواب از پهلوهایم بالا رفت
و درسرم آرام گرفت.
موسیقی، زمانی که سیاست مداران شکست می خورند فلسطینی ها را متحد می کند. در حقیقت، با این که سال ها فراخوان جمعی برای اتحاد فلسطینی ها نایده گرفته شده است، موسیقی فلسطینی به نزدیک تر کردن فلسطینی ها ادامه داده است .
فرهنگ ریشه دار فلسطینی چه بود فلسطینی ها را می سازد، خلقی با هویتی یگانه وشفاف، با وجود ۷۰ سال تبعید، پاکسازی قومی، محاصره ها، مرزهای بی شمار و کشتارهای جسورانه . و زمانی که ریم می خواند، صدای او از دیوارهای ظاهرا رسوخ ناپذیر آپارتاید ، حکومت نظامی و مسافت غیرقابل عبور به داخل نفوذ می کرد. در سال ۱۹۸۷ ترسایی زمان اولین انتفاضه (خیزش مردمی ) بود که ریم قلب ها و خانه های فلسطینی های بسیاری را ، ابتدا درفلسطین و سرانجام سراسر جهان فتح کرد . صدای لطیف و اطمینان بخش او ، به همه کسانی که زیر آوار جنگ بی رحمانه ۷ ساله اسراییلی زندهگی می کردند امید می داد. تاکتیک های اسراییلی، در آن زمان شکستن روح شورشی مردم فلسطین را هدف گرفته بود . موسیفی ریم ، تفسیر های مدرن و جدیدی از آوازهای سنتی فلسطینی ها ، بدون پاک کردن هویت تاریخی و فرهنگی آن عرضه می کرد. موسیقی او به نوع موسیقی فلسطینی از لحاظ ملی پیشرو ؛ و از نظر فرهنگی متمرکز بر شکل هنری تعلق داشت که معرفی دوباره ( و برخی اوقات باز آفرینی ) گذشته در سبکی بازگوپذیر را هدف گرفته بود .
هرچند اسراییل منتهای تلاش خود را برای انکار و پاک کردن فرهنگ فلسطینی به کار می برد، اما چنین نماد های فرهنگی، مانند ریم، همچنین در راس آن ها ریم کلانی، کاملیا جبران و شدیدا منصور، فرهنگ فلسطینی و همین طورهویت فلسطینی را درسراسرجهان مورد تاکید دوباره قرارداده اند. اگر چه فرم عمومی فوق العاده ای از مقاومت، مقاومت فرهنگی در قلب مبارزه فلسطینی ها برای آزادی وجود دارد .
آنتونیو گرامشی، متفکر ایتالیایی، که بیشتر زنده گی خود را به ویژه به خاطر اندیشه مقاومت فرهنگی اش در زندان فاشیست ها گذرانید، هشدار داد که سلطه فرهنگی چگونه دشمن آشکار دیکتاتوری است .فلسطینی ها با سلطه فرهنگی نه بعنوان یک تصور آکادمیک، بلکه بعنوان یک واقعیت روزانه مبارزه می کنند. اسراییل دهه ها برای به راه انداختن و تکمیل جنگ فرهنگی خود علیه فلسطینی ها از یک طرف با هدف پاک سازی فرهنگ فلسطینی ها، در عین حال از طرف دیگر تحمیل بدیل های فرهنگی خود صرف کرده است .
به طورغریبی بیشتر آن چه اسراییل بعنوان فرهنگ اسراییلی انگ (مارک) می زند، در حقیقت، فرهنگ بسیاری از فلسطینی ها وعرب ها در محدوده هزاره است، از غذا تا موسیقی، تا سبک و هرچیزی در میان آن،« انگ اسراییل » اساسا یک انگ فلسطینی، عربی دزدیده شده و دوباره برند شده است .
اما برخلاف جنگ نظامی و سیاسی ، جنگ های فرهنگی اغلب نامریی و افزاینده هستند. در حالی که دولت اسراییلی اکنون مشغول جایگزین کردن نام های عربی خیابان ها با نام های عبری و غیرقانونی کردن مراسم نکبت( ویرانی سرزمین فلسطینی در ۱۹۴۸-۱۹۴۷ ترسایی ) است همچنین روی هم رفته درهم شکستن وحدت فرهنگی فلسطینی را هدف گرفته است .
از لحاظ تاریخی، صهیونیست های اولیه این ایده دروغ را که فلسطین سرزمینی بی مردم بود و بومیان سرزمین کوچ نشین، عابرانی بدون ریشه فرهنگی، بدون هویت بودند، از این رو هیچ اشتیاق سیاسی جمعی نداشتند ترویج می کردند.
چنین تبلیغی برای ترویج فکر دولت اسراییلی درفلسطین ضروری بود. « کوچ نشین های» فرضی، که در فلسطین زنده گی می کردند سرانجام تبدیل به « مساله مهاجر» شدند. تا امروز، صهیونیست ها و حامیان دست راستی آن ها هنوز این فکر بی رحمانه را که فلسطینی ها «مردمی جعلی» هستند تشویق می کنند.
بنا براین ، وقتی ریم بننا، ریم کلانی، محمد آصف و بی شمار دیگران ( متحد با شاعران، هنرمندان و دیگر رزمجویان فرهنگی فلسطینی ) سنت ها ، موسیقی و فرهنگ مردم را تجلیل می کنند، در خط مقدم مبارزه با گفتمان خشن صهیونیستی می ایستند، که بیش از یک قرن است مرتکب پاک سازی فلسطین بوده است .در موسیقی او، ریم علیه تلاش های اسراییلی در خلع ید فرهنگی از ملت فلسطین می جنگد، درعین حال کسانی چون فارص ، سارا و بسیاری دیگر را انسانی می سازد . به همین خاطر فلسطینی های بسیاری زمانی که ریم درگذشت گریستند، به همین خاطر نیز میلیون ها نفرزمانی که محمد آصف ( آواره ای از غزه ) برنده مسابقه « ستاره عرب» در سال ۲۰۱۳ شد اشک شوق ریختند.
تنها به این خاطر نبود که محمد صدای زیبایی داشت و شایسته پیروزی بود ، بلکه به خاطر نمایش آن صدای تندر آسا، متکی به خود، اشعار او و البته خود خواننده بود. آصف یک آواره غزه ای است. خانواده او از فلسطین تاریخی در زمان کارزار پاکسازی قومی صهیونیستی سال های ۱۹۴۷- ۱۹۴۸ ترسایی رانده شدند. او در آواره گی به دنیا آمد و سرانجام تنها برای زنده گی تحت محاصره سحرآمیز اسراییلی به غزه بازگشت . او محاصره شرکت درمسابقه را شکست .
وقتی آصف می خواند، میلیون ها نفر شگفت زده تماشا می کردند چون او با مهارت تمام دیوارها را خراب کرد، محل های بازرسی را پاک کرد, و بر تمام فاصله پل زد. ناگهان، غزه، رام الله، ناصریه، حیفا یکباره متحد تر شدند . آواره ها بازگشتند. وطن یکی شد .
ریم هم آن نمایش چند لایه را عرضه کرد، که سیاست ها وجغرافی را در قلمرویی لغو کرد که در آن وطن فلسطینی از فرهنگ مشترک، اندوه، مقاومت ، شعر و امید ساخته شده بود .ریم درگذشته است، اما نسلی از هنرمندان که او پرورش داده است به خواندن ، به گرامی داشت فرهنگ و تمدنی که نمی تواند با تفنگ ها اهلی شود یا با دیوارها زندانی شود ادامه خواهند داد. ریم بننا صدای فلسطین بود که هرگز نمی تواند خاموش شود.- ترجمه هاتف رحمانی / برگرفته از کانترپانچ
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۶۰۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2018
ای قـاتله خـدای دی غـرق کـړه پـدی کـار
لعنتونه دی دخدای وی ستا په لار او ستا پکار
شرمـنده به په دنـیا او آخـرت وی
ځناور به داسی وکړی، کوم چی کړی تا دا کار
نه شـرف ویـنم په تا کـی نه وجـدان
بی وجدانه انسان نلری ایمان
چی شرف او وجدان دواړه دی خراب شو
څوک دی نګوری په سترګه دانسان
د شیطان اولاده وایه دانسان وژنه ده پر تا روا؟
کـوم خبیث تـا لـه درکـړی دا فتـوا ؟
چی بی وزله خلک مـړه کـړه په ناحـقه
خدای له څه ده ستا ځواب پدی ګناه ؟
ستا دا لار او طریقت دشیطنت ده
ستا اعمال او کړه واړه رذالت ده
د ابلیس بچیه وخپلو کړه ته ځیر شه
ستا توپیر له ځناوره، کوم صفت ده
زه «بهین» اوس درته کړمه دا دعا
رب دی ورک کړه ای قاتله له دنیا
دا تر څو به دغلطو عقایدو پر بنا
خلک به وژنی، نه به کړی دچا پروا
( نثاراحمد بهین )
زحمتکشان فرانسه، نولیبرالیزم را به چالش می طلبند
کیوین دانشجوی دانشگاه پاریس می گوید : « من نه کارمند دولتم، نه کارگر راه آهن و نه کارمند خدمات اجتماعی، اما من و امثال من استفاده کننده این خدماتیم. ما هم شاهد این هستیم که با به وجود آوردن مانع هایی در برابر ورود جوانان به دانشگاه ها، جوانان هم به خدمات آموزش عالی دسترسی پیدا نخواهند کرد.»
هفت سندیکای کارگری فرانسه که سندیکاهای معروف این کشور و ازجمله سندیکای چپ “ث.ژ.ت” را در برمیگیرد، پنجشنبه ۲ ۲۲ مارچ ۲۰۱۸، به منظور دفاع از خدمات سیستم اجتماعی همگانی و حفظ آن، ازجمله راه آهن، اعتصاب و راهپیمایی گسترده دراکثر شهرهای فرانسه برپا کردند. حزبها و سازمانهای چپ کشور، ازجمله حزب کمونیست، جبهه چپ، حزب سبزها و برخی حزبها و سازمانهای دیگر و نیز نماینده گان شان درپارلمان فرانسه ضمن شرکت در این راهپیمایی، در بیانیه ییمشترک بها تفاق هم از حرکت این جنبش پشتیبانی کردند.
در این پنجشنبه، کارگران راه آهن و کارکنان بخش خدمات عمومی، آموزگاران، پرستارها، دانشجویان و بازنشسته گان، به حمایت از مطالباتی نظیر افزایش دستمزد، ایجاد شغل همراه با شعار: «کارکنان راه آهن و کارمندان خدمات عمومی خواستهای مشترک دارند»، به خیابانها آمدند.
برنامه ریزی این اعتصابها و تظاهرات- که با شعار دفاع از سیستم خدمات اجتماعی همگانی و از اوایل ماه فبروری ۲۰۱۸ ترسایی آغاز شده بود، با عملی کردن آن در ۲ حمل ۹۷13، به نظرسنجی یا (ریفراندومی) همگانی در دفاع از سیستم خدمات اجتماعی تبدیل گردید. بی شک پیوستن صف پرشمار کارکنان راهآهن به صف های فشرده کارکنان خدمات اجتماعی، کارمندان دولت، کارمندان استانداریها، بیمارستانها از مسیرهای گوناگون این راهپیمایی اعتراضی به یکدیگر و ادغام در همدیگر و رهسپار شدن شان به سوی میدان باستیل پاریس در پایان روز، با وجود دود غلیظ ناشی از شلیک های گاز اشک آور، به شکوه این تظاهرات افزود. یک فعال سندیکای چپ « ث.ژ.ت »،از قصد وزارت کار چنین گفت: « خواست ما و کارکنان راهآهن یکی است، پروژه اصلاح خدمات اجتماعی دولت، هدف اش تضعیف پوشش خدمات اجتماعی برای همه کارکنان و کارگران است. از کارمندان راه آهن شروع می کنند تا نوبت به دیگران برسد. به زودی بر ضد حق وحقوق بازنشسته گی هجوم خواهند آورد. امروز من هم خودم را کارمند راه آهن می دانم. …»
کیوین دانشجوی دانشگاه پاریس، که در صف نخست تظاهرات در کنار ۷ اتحادیه سندیکایی راه می پیمود، گفت: « من نه کارمند دولتم، نه کارگر راه آهن و نه کارمند خدمات اجتماعی، اما من و امثال من استفاده کننده این خدماتیم. ما هم شاهد این هستیم که با به وجود آوردن مانع هایی در برابر ورود جوانان به دانشگاه ها، جوانان هم به خدمات آموزش عالی دسترسی پیدا نخواهند کرد.»
ژان وینس، مسوول ناحیه ای در امور بهداشتی سندیکای « اس. یو. دی »، ضمن ابرازنظر در این باره، گفت: « سیستم خدمات عمومی تنها تضمین کننده دسترسی همه گان به سیستم بهداشتی است. ما فقط ازمنافع کارکنان این بخش دفاع نمی کنیم، بلکه هدف ما تضمین دسترسی مردم به این خدمات، بدون سد مادی و اقتصادی و مکانی در همه جا و برای همه گان است.» یک پرستار بخش روان پزشکی با ابراز نگرانی از جذب بخشهای سودآور درمان درکشوراز سوی درمانگاه های خصوصی و تسلط آن ها بر این بخشها، گفت: « در برخی از مناطق دیگر بخش زنان وجود ندارد. در بیمارستانهای عمومی پنج تا شش ماه طول می کشد تا موارد خاص درمانی آسیب شناسی شوند، در صورتی که در بخش خصوصی این مدت به ۱۵ روز کاهش می یابد، به ویژه در مورد چشم پزشکی و روان پزشکی کودکان، هر چه زمان بگذرد، درمان مشکل تر می شود. »
اتحادیه وکلای فرانسوی نیز به میدان آمدند و به معترضان پیوستند. سندیکای وکلا همراه با آهنگ مارسییِز، سرود ملی فرانسه، و در لباس سفید و سیاه وکالت، چنین شعار میدادند: « داد خواهان، به صف ما ملحق شوید! » یکی از وکلا به نام پاسکال تلمن، که درباره به اصطلاح اصلاحات قضایی ابرازنظر می کرد، گفت: « اگر برخی کمکهای قضایی حذف شوند، تعداد زیادی نخواهند توانست از خدمات همه گانی دادگستری استفاده کنند. »
آموزگاران و دانشآموزان هم به جنبش مبارزه با دستبرد به سیستم خدمات اجتماعی پیوستند. دانشآموزان دبیرستانی بر ضد به اصطلاح اصلاح سیستم آموزش دبیرستانی و تغییر در دیپلوم دبیرستان بسیج شدهاند. وخامت شرایط بازارکار، ترس از تهدیدهایی که نسبت به وضعیت شغلی می شود و تأکید بر خواست جامعه ایی پاسخگو، مجموع سازمان های مرتبط با آموزش وپرورش را بسیج کرده است.
اکسل، معلم جوان ورزش، که با همکارانش برای رویارویی با حمله های دولت به سیستم خدمات عمومی به خیابان آمده بود، گفت: « ما از خدمات اجتماعی دفاع می کنیم و مخالف سیستمی هستیم که نمی خواهد ببیند که این خدمات برای مبارزه با نابرابریها و ایجاد زنده گی مناسب برای هرفرد، ضروری و اجتناب ناپذیر است. »
باوجود اینکه دانشآموزان بر ضد به اصطلاح اصلاح سیستم آموزشی در مدارس و به ویژه تغییرهای وسیع در رابطه با امتحانات دیپلوم فارغ التحصیلی دبیرستان به میدان آمده اند، ولی بسیاری، به کارکنان راه آهن میاندیشند. بسیاری ازمعترضان به درستی از آن بیم دارند که حمله به دستاوردهای کارگران راه آهن درواقع آزمایشی برای امکان دستبرد به کلیه دستاوردهای زحمتکشان است.
پیر فلینگ، استاد بازنشسته دانشگاه، گفت: « اکثر شرکتکننده گان در راهپیمایی امروز آرزو می کنند که کارکنان راه آهن به سمت اعتصابی وسیع بروند. آنان معتقدند که باید جنبش کارکنان راه آهن پیروز شود و آمادهاند تا به پیروزی این خیزش یاری رسانند و بر این باورند که درصورت عقب نشینی کارکنان راه آهن، همه خدمات عمومی در مخاطره قرار خواهد گرفت. گفته او فراخوانی باهدف « همگرایی مبارزات » در برابر هجوم بی سابقه به خدمات عمومی و همبسته گی ملی است.
بسیج پیروزمندانه امروز، آخر کار نیست!
کلر ونسان همراه با خانواده و پدر بازنشسته اش به راهپیمایی آمدند. او که کارمند شرکت بیمه خصوصی « گروپاما » است، گفت: « ما برای خدمات عمومی مالیات می دهیم، نمیگذاریم این خدمات از بین برود.» این عضو سندیکای « ث.ژ.ت » ، خواهان سیستم خدمات عمومی اجتماعی موردنیاز اکثریت مردم است و نه واگذار کردن این خدمات به بخش خصوصی که هدف اش تنها سودآوری است. همه انتظارات، تمام امیدها و همه خواستهای ۱۸۰ راهپیمایی تودهای در سراسر فرانسه با بسیج پیروزمندانه روز پنجشنبه پایان نمی پذیرد. کارمندان هواپیمایی ایر فرانس از جمعه همین هفته وارد میدان می شوند. اعتصاب مجدد و تکراری کارکنان راه آهن از روز سه شنبه ۳ اوپریل شروع می شود و سه ماه، یعنی تا ماه جون، ادامه می یابد. باید منتظر جنبشهایی دیگر مثل گروه سوپرمارکتهای «کارفور» نیز بود.
سندیکاهای خدمات اجتماعی روز سه شنبه ۲۷ مارچ به منظور ادامه جنبش تصمیم گیری کردند. آقای باپتیس تالبو، دبیر سندیکای « ث.ژ.ت » در بخش خدمات عمومی، گفته بود: « ما همه در برابرمنطق راست گرایانه ایستاده گی می کنیم، منطقی که خواهان پَسرویِ جامعه است. ما در برابر دولت سخت گیر به همگرایی نیاز داریم.»
دونیس توربه دلف، دبیرکل سندیکای « سولیدر» ، تا کید کرد: « اگر همه گان چهره واقعی ماکرون را بشناسند و به منطق او که همه چیز را برای بالادستان می خواهد پی ببرند، به تحقیق می توانند در تمام بخشهایی که در معرض هجوم دولت قرار گرفته است به همگرایی دست یابند.»
پیر لوران، دبیرملی حزب کمونیست فرانسه، در تظاهرات ۲۲ مارچ ۲۰۱۸اعلام کرد: « ما نخواهیم گذاشت سیستم خدمات عمومی قربانی شود.» پیر لوران که از تریبون روزنامه اومانیته سخن می گفت، خطرهای خصوصی سازی خدمات عمومی را چنین تشریح کرد: « فکر می کنم در این چند هفته اخیر خشم مردم نسبت به سیاستهای ماکرون، یعنی سیاستی که خدمات اجتماعی را قربانی می کند و به نفع ثروتمندان است، افزایش یافته است. مردم و زحمتکشان فرانسه امروز در پاریس و تمام فرانسه برای دفاع از تمامی بخشهای سیستم خدمات عمومی به خیابانها آمدهاند: ما از حقوق و اشتغال کارمندان بیمارستانها، دادگستری و پُست دفاع می کنیم. زیرا اگر اقدام نکنیم همه چیز از بین رفته و به شرکت های خصوصی واگذار می شود و نابرابریها بیش از پیش افزایش خواهند یافت. و من بر این باورم که بیداری اجتماعی و سیاسی در فرانسه درحال رشد است، بیداریای که می گوید ما نخواهیم گذاشت خدمات عمومی قربانی شود، ما برای بازسازی پویایی کشور به خدمات عمومی نیاز داریم. فکر می کنم مرحله تازه پس از ۸ ماه حکومت ماکرون شروع شده است.»
مسوولان سندیکاهای کارگری فرانسه اعلام کردهاند: « ما فکر می کنیم که به روزهای بسیج دیگر و بیش تری همچون روز ۲۲ مارچ نیاز داریم.»
فیلیپ مارتینز، دبیرکل « ث.ژ.ت » گفت: « من متوجه شدم بازنشسته گان به طور گسترده بسیج شده بودند و گامی کوچک نیز از سوی نخست وزیر را شاهد بودیم. بنابراین، بسیج همیشه مفید است. ابن تظاهرات همگرا بیان نیاز به خدمات عمومی در همه عرصههاست. ما فکر می کنیم به روزهای بسیج دیگری برای گسترش جنبش نیاز داریم.» ث.ژ.ت به منظور برپایی تظاهراتی گسترده شامل همه بخشهای کارکنان عمومی و خصوصی فرانسه در ۱۹ اپریل، فراخوان داده است. فیلیپ مارتینز در مصاحبه ایی با روزنامه اومانیته به این فراخوان اشاره کرد و گفت: « مبارزات زیادی در جریان است، ما باید بسیار دقیق عمل کنیم.»
برنادت گروازون، دبیرکل « اف. اس. یو » ، گفت: « این بار، باوجود این که سندیکای ٬سی. اف. دی. تی٬ و ٬یو.ان.اس. ای٬ حضور نداشتند، بسیج عمومی پرقدرت تر از سابق ( ۱۰ اکتبر ۲۰۱۷ ترسایی) بود. این ما را تقویت می کند. کارکنان حضور دارند و دست بردار نیستند (در پاریس و جاهای دیگر اعضای این دو سندیکا نیز در تظاهرات حاضر بودند). این بسیج نیاز مبرم جامعه است، به ویژه که از میانه ماه جون، مذاکرات بر سر دستمزد آغاز خواهد شد، در زمانی که بودجه هنوز تنظیم نشده است. کارمندان دولت در ۱۰ سال گذشته ۹ درصدِ قدرت خرید شان را از دست دادهاند. باید دستمزدها افزایش یابد. ما همچنین با هجوم دولت به خدمات عمومی مبارزه میکنیم.»
پاسکال پاواژو، عضو فدراسیون سندیکای نیروی کار « اف. او» ، اظهار داشته است: « دولت قصد اصلاح کرد ن امور را ندارد، بلکه درصدد است که همه چیز را ویران کند، ازجمله قانون کار و مقررات مربوط به آن، امنیت اجتماعی، و خدمات در بیمارستانهای عمومی را. این دولت درحال متزلزل کردن اساس جمهوری است. ما در اینجا میخواهیم به امانویل ماکرون بگوییم ٬ دنیای اختراعی شما را نمی خواهیم!٬ بلکه برعکس، ما می خواهیم که قراردادهای جمعی که ۹۳ درصدِ کارکنان را در بر می گیرد گسترش و بهبود یابد. بخشهای مختلف جنبش بیشتر و بیشتر به هم میپیوندند.»
دونیس توربه، از سندیکای سولیدر، نیز اظهار داشت: « بههرترتیب، همگرایی کارکنان و مزد بگیران اجتناب ناپذیر است.»
در قسمتی از فراخوان مشترک و کنفرانس مطبوعاتی حزب ها سازمانهای چپ به منظور بسیج جنبش کارگران راه آهن و مجموع کارکنان خدمات عمومی و کاربرانشان و همبسته گی با آنها، که از سوی حزبهای کمونیست، جبهه چپ، سبزها، و نیروهای مدافع یک جایگزین دموکراتیک در فرانسه صادر گردیده، اعلام شده است: « ما برای دفاع از دسترسی به خدمات عمومی و دفاع از بسیج همه کارکنان به خیابانها می آییم. …» حزب کمونیست فرانسه و گروه پارلمانی آن، گروه پارلمانی فرانسه نافرمان (طرفداران ملانشون)، حزبهای اکولوژی و سبزها، حزب آقای آمون ( وزیر و عضو سابق حزب سوسیالیست) و شش حزب و سازمان دیگر، با امضای بیانیه مشترک از دولت انتقاد کردند و نوشتهاند: « دولت می خواهد خدمات اجتماعی را به یک شرکت بورس در کاک ۴۰ تبدیل کند (کاک ۴۰ نام مجموع شرکت های بزرگ در بورس فرانسه است)» ، این دولت « کارگران و کارکنان راه آهن را یک قشرممتاز و مرفه معرفی کرده و بازنشسته گان، دانشجویان و… را مسوول ویرانی فرانسه می داند.» / مردم
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۸ـ ۱۵۰۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2018
اندوخته های ازجنبش دانشجویان جهان :
می ١٩۶٨ دیگری در راه است یا از آن فراتر می رویم؟
تا ا کنون دانشجویان در ٢۵ شهر فرانسه دانشگاه ها را اشغال کرده ؛ و اعتراضات و یا اجتماعات عمومی برگزار کردهاند. این جنبش که در جنوب غرب فرانسه در تولوز، بردو و پوتیه آغاز شد به نانت، لیل، پاریس، مونپلیه، گرونوبل و سایر شهرها رسید. این جنبش بیش از آنکه درصدد مسدود کردن درصد قابل توجهی از ٧٣ دانشگاه موجود در فرانسه باشد، بر «گشودن» فضای آنها تاکید دارد، یعنی تسخیر وسایل تولید فکری برای برگزاری سمینارهای عمومی، بحث و مناظره، پخش فیلم، و اجتماعات عمومی با حضورهزاران نفر؛ برخی از این جلسات به دلیل جمعیت بالای حضار بالاجبار بیرون از دانشگاه برگزار شده اند.
گابریل راکهیل
پنجاهمین سالگرد می ١٩۶٨ ترسایی در راهست و دولت مکرون برنامی هایی دارد برای بزرگداشت این خیزش تاریخی و تجلیل از نقشی که از قرار معلوم این واقعه در « مدرن سازی لیبرالی جامعه فرانسه» ایفا کرده است. برای یک دولت نسبتا تازه کار نولیبرال چه راهی بهتر از تصاحب گذشته و خاک سپاری آن با مناسک بزرگداشت دولتی تا آینده را از آنِ خود کند و داستان هایی سرهم کند مبنی بر اینکه میراث می ۶٨ زنده است و غایتی ندارد جز «لیبرال سازی» کنونی، آن هم به کمک رسانه های توده گیر و طبقه مالکان؟
سخنگوی رییس جمور فرانسه می گوید این کار را البته باید « بدون جزم اندیشی ها یا تعصبات» انجام داد تا نشان دهیم « می ۶٨ دوران اتوپیا ها و سرخورده گی های ناشی از آن بود، و ما دیگر به واقع اتوپیایی نداریم»…
خوب، ظاهرا بسیاری از دانشجویان و کارگران فرانسوی با این قضاوت قاطع مشکل دارند. خیزش های تودهای جلوی برنامه های مکرون را گرفته اند و همچنان می کوشند با زیرسوال بردن حکومتی که برنامه اش حکمرانی بر گذشته و آینده است بر شتاب خود بیفزایند. نوعی « سیاست احیای رادیکال می ۶٨» به راه افتاده تا ضدیت « غیرجزمی » مکرون با اتوپیاباوری را زیر سوال ببرد. این سیاست دیگر دنباله روی راههای آزموده و پیموده « سیاست بزرگداشت ۶٨» نیست، سیاستی که می ۶٨ را از تاریخ دور و دراز مبارزات ضد سرمایه داری و انترناسیونالیزم ضدامپریالیستی جدا می کند تا آن را در خدمت نظم جاری جهان قرار دهد. گرچه مطبوعات بین المللی کماکان این تحولات را نادیده می گیرند (همان طور که جنبش شب خیزان را در سال ٢٠١۶ ترسایی نادیده گرفتند) و رسانه های توده گیر فرانسه مرتب تصویر غلط از آنها به دست می دهند، یک خیزش وسیع در جریان است که بی وقفه به رشد خود ادامی می دهد، و همین الان نشانه های واضح دیگری هست از همگرایی مبارزات.
قیام محصلین فرانسه در می ١٩۶٨ ترسایی زمینه ساز خیرش های گسترده دانشجویی در سراسر اروپا گردید
البته مثل سایر جنبش های اجتماعی نمی توان یک نقطه شروع مشخص برای این جنبش به دست داد. ولی، اعتراضات دانشجویی و اشغال دانشکده ها اوایل سال ٢٠١٨ترسایی شروع شد، علیه تغییرات پیشنهادی دولت مکرون دربخش مدرک دیپلوم و محدودیت دسترسی دیپلومیها به دانشگاه. دولت برای حل مشکل افزایش ظرفیت پذیرش دانشگاهها و هم زمان کاهش تعداد استادان تصمیم گرفت به جای سرمایه گذاری بیشتر در تحصیلات عالی، تعداد بیشتری از افراد را از ورود به دانشگاهها محروم کند. دقیق تر بگوییم، به جای تامین منابع نظام دانشگاهی که ( لااقل علیالاصول ) باید به روی همی دیپلومیها باز باشد، دستگاه اجرایی فعلی ترجیح داد یک نظام تبعیضآمیز مبتنی بر حذف و انتخاب برقرار کند که فرصتهای خاص را در اختیار متمولان و پولدارها قرار می دهد. با این کار، دانشگاه به نحوی آماده می شود تا در وهله بعد از احکام یک نظام رقابت جو مبتنی بر اولویت بندی اجتماعی و تربیت حرفهای پیروی کند.
پاسخ دولت به مقاومت دانشجویان فرقی نداشت با پاسخ دستگاه اجراییه وی شارل دوگول در می ١٩۶٨: راه برخورد با اعتراضات مسالمت آمیز و دانشجویان اشغال کنندهای که اجتماعات آرام برگزار می کنند چیزی نیست جز افتادن به جان آنها با باتون. هر روزی که می گذرد خبرهای بیشتری می رسد از دانشجویانی که پولیس ضد شورش فرانسه لت و کوب شان می کند و تعمدا با موذی گری آنها را واداشته از خود دفاع کنند. ٢٢ مارچ، یعنی همان روزی که در سال ۶٨ ترسایی پولیس به دانشجویان اشغال کننده دانشگاه نانتر حمله و با بی رحمی تمام آنها را سرکوب کرد و همین قضیه موجب توجه بیشتر رسانه ها به جنبش ۶٨ شد، آکادمیسین های سیاه جامه مسلح روی سر دانشجویان مونپلیه خراب شدند و جلوی چشم پولیس فرانسه که از آنها محافظت و حمایت می کرد دانشجویان را زدند (پولیس امنیت این گروه فاشیستی را، که در میان شان چند استاد دانشگاه هم بود، برقرار و آنها را تا بیرون از ساختمان همراهی کرد). صحنه های خونینی که از این زد وخورد پخش شد و همدستی بین مدیران دانشگاه، نگهبانان، دانشجویان دست راستی و پولیس به سازماندهی بیشتر دانشجویان انجامید. در همین اثنا، بازپرسی های دولتی به جایی نرسید و برخی اساتیدی که به گفته دانشجویان آنها را زدهاند تحت تعقیب قرار نگرفتند و گزارش ها حاکی از آن بود که پولیس دانشجویانی را که لت و کوب شده اند را واداشته تا شهادت خلاف واقع بدهند.
براساس نقشه گرافیکی سایت لیبراسیون که مرتب تازه می شود، تا ا کنون دانشجویان در ٢۵ شهر فرانسه دانشگاهها را اشغال کردهاند، و اعتراضات و/ یا اجتماعات عمومی برگزار کردهاند. این جنبش که در جنوب غربی فرانسه در تولوز، بردو و پوتیه آغاز شد به نانت، لیل، پاریس، مونپلیه، گرونوبل و سایر شهرها رسید. این جنبش بیش از آنکه درصدد مسدود کردن درصد قابل توجهی از ٧٣ دانشگاه موجود در فرانسه باشد، بر «گشودن» فضای آنها تاکید دارد، یعنی تسخیر وسایل تولید فکری برای برگزاری سمینارهای عمومی، بحث و مناظره، پخش فیلم، و اجتماعات عمومی با حضورهزاران نفر؛ برخی از این جلسات به دلیل جمعیت بالای حضار بالاجبار بیرون از دانشگاه برگزار شدهاند. دانشجویان برای بازپس گیری دانشگاهها از مدیران نولیبرال بحث های انتقادی متنوعی به راه انداخته اند، درباره موضوعاتی همچون دولت مکرون، سرمایه داری، فاشیزم، و حمله نظامی وار به پروژه «زاد» ( که بیشتر درباره آن توضیح می دهم) و نیز کلاسهای غیررسمی درباره راهبرد سیاسی، مبارزات حومه ها، تاریخ انقلابی و سازماندهی تودهای از پایین به بالا. گرچه یورش های خشونت بار پولیس ضد شورش و متحدان فاشیست آن همچنان پابرجاست و دانشجویان را وادار می کند هرازگاهی جای خود را تغییر دهند و از نو سازمان یابند، مبارزه بی وقفه ادامه دارد و به جا های دیگر هم کشیده شده. فقط همین هفته سه دانشگاه دیگر در پاریس اشغال شد (پاریس ٣، مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس، دانشگاه نانتر)، علاوه بر دانشگاه های پاریس ١ (تولبیاک و سن شارل)، پاریس ٨ و پاریس ۴ که از قبل تحت اشغال دانشجویان بودند. دانش آموزان مکاتب به این جنبش پیوسته اند و بیش از ۴٠٠ تن از استادان دانشگاه ها طرح های حکومت را محکوم کرده و آن را پوچ و مملو از تبلیغات گمراه کننده خوانده اند.
علاوه بر دانشجویانی که وسایل تولید فکری را تسخیر کرده اند، کارگران راهآهن فرانسه اعلام کردهاند در اعتراض به کارزار خصوصی سازی مکرون علیه بخشهای عمومی به مدت سه ماه اعتصابی برنامه ریزی شده و گام به گام می کنند. این همان کارزار تجاری است که مکرون راه انداخته تا حقوق استخدامی کارگران را قطع کند به نحوی که مزدبگیران جدید از همان امنیت شغلی سابق یا تسهیلات بازنشسته گی برخوردار نباشند. او می خواهد شرکت راهآهن ملی فرانسه (SNCF) را از بیخ وبن دگرگون کند و آن را در فهرست شرکت های سهامی عام قرار دهد، چیزی که از نظر بسیاری مقدمی خصوصی سازی است. مشارکت ماموران قطارها (٧۵ درصد) و کنترول چیها (٧١ درصد) در این اعتصابها بسیار بالا بوده، و دولت مکرون مدام برنامه «اصلاحی » خود را تغییر می دهد و به ابهام و مناقشات موجود در پارلمان دامن می زند. در سال ١٩٩۵ ترسایی اعتصاب هایی که هفته های متمادی فرانسه را فلج کرده بود، آلن ژوپه نخست وزیر وقت را واداشت دست از برنامه تغییر مزایای کارکنان راه آهن بردارد.
کارگران اعتصاب کننده راهآهن با دانشجویان همکاری می کنند و اقدامات آنها همراه شده با اعتصاب های دیگری در بخش های عمومی و خصوصی، از جمله، پیلوتان شرکت ایرفرانس، کارگران شبکه برق و گاز و کارکنان جمعآوری زباله که خواستار یک بخش خدماتی ملی و عمومی برای جمع آوری زباله ها هستند. فراخوان های متعددی هست برای اقدامات هماهنگ در آینده نزدیک، و چندین و چند تاریخ مشخص شده برای مبارزات مشترک و همگرا بین کارگران و دانشجویان.
کنفدراسیون عمومی کار فرانسه (CGT)، یکی از بزرگ ترین کنفدراسیونهای اتحادیه های کارگری، برای ١٩ اپریل فراخوان اعتصاب عمومی داده تا کارگران بخش عمومی و بسیاری دیگر را گردهم جمع کند که از طرح های لیبرال سازی دولت مکرون متضرر شدهاند (به همه این ها می توان سیاست گذاری های مهاجرتی سخت گیرانه و قوای نظارتی سرسختانهای را افزود که اقدامات «ضد تروریستی» آغاز آن بود). وانگهی، هم اکنون مبارزهای در جریان است حول محور اخراج نظامی و افرادی که زمین های نوتردام را اشغال کرده بودند و تلاش برای تخریب خانههای آنها (جنبش «د فاع از منطقه» یا Zone to Defend که با عنوان ZAD شناخته می شود). منطقهای خودمختار که به طور جمعی اداره می شود و نه تنها موفق شده از زیر یوغ دولت فرانسه و طرح آن برای تسخیر زمینهای این ناحیه و ساخت فرودگاهی در آن بدرآید، بلکه یک جامعه خودگردان جمعی تاسیس کرده است. اگر نماینده گان منتخب فرانسه تصمیم دارند از بالا جنگی علیه خود مختاری پروژه «زاد» راه بیندازند، بسیاری می پرسند آیا زمان قیامی از پایین و خود مختاری (ZADification) فرانسه فرا نرسیده تا با ریشه کن کردن حاکمان فعلی آنها را که در سودای حکومت بر مردم اند از صحنه بدر کنیم؟
هر بزنگاه تاریخی ویژه گیهای خاص خود را دارد، و تفاوتهای بسیاری هم بین فرانسه ٢٠١٨ و ١٩۶٨ وجود دارد. البته با توجه به اینکه دانشجویان و کارگران در سرتا سر کشور به پا خاسته اند، مبارزه مشترکی علیه خصوصی سازی بیامانِ جهان در جریان است که روزبه روز افراد بیشتری را گرد خود جمع می کند، و همین نکته مسایل فوری و فوتی درباره آینده و نیز گذشتهای که می خواهد تغییرش دهد پیش می کشد. اتفاقاتی که الان در حال وقوع است می تواند به سیاست تسکین بخشی و آرام سازی موقت بینجامد، دولت فعلا طرحهایش را متوقف کند و امتیازهای کوچکی به مخالفان بدهد، به این امید که فعالان سیاسی بعد از هفته ها اشغال دانشگاهها و فضاهای عمومی و حمله های پولیس خسته و مانده شوند و این امتیازات را نماد موفقیت خود بدانند. ضمنا با سیاست تسکین بخشی به ماههای خاموش تابستان نزدیک می شویم، چون معمولا آتش جنبش ها در فرانسه حول وحوش ایام تعطیلات جون و اگست سرد می شود، و دولت هم این نکته را خوب می داند.
بنابراین چه زمانی بهتر از الان برای شدت دادن به مبارزات کنونی، بسط راهبردهای جدید و جلوگیری از عقبگردها و شکستهایی که به کرات در گذشته اتفاق افتادهاند. اگر کار این جنبش به اینجا برسد که در وهله اول بر تغییرات جزیی نظام آموزشی و بخش دولتی تاکید کند، یا اینکه صرفا بر مکرون و سیاست انتخاباتی متمرکز شود، مسلما افق دید آن محدود و توقع آن پایین خواهد بود. تازه اگر هم چیزی تغییر کند، دیر یا زود اقدامات مشابهی راه می افتد، شاید فقط اندکی متفاوت در شکل وشمایلی دیگر. ولی اگر برنامه بسیج نیروها در راه ساختن جماعتهایی بدیل برای آموزش عمومی انتقادی، حمل ونقل عمومی رایگان و متناسب با محیط زیست، و نیز سایر خدمات اجتماعی که به طور جمعی اداره می شود، سازمان های سیاسی و انجمن های مستقل باشد، در آن صورت با شروع آیندهای روبه رو خواهیم بود که از لنگر رکود گذشته رها شده، مبارزات مشترک و همگرا فقط حول یک «محتوای خاصِ» «فورم عامِ » سرمایه داری معاصر در فرانسه به هم نمی پیوندند بلکه حول «خود این فرم عام» گرد هم میآیند که محتوای آن همواره تغییر می کند. با چنین مبارزاتی می توان نظم اجتماعی نویی ساخت ( چنانکه همین الان بسیاری ساختهاند ) که در آن مقاومتهای موضعی و واکنشی در برابر طرح های خاص جای خود را به سازماندهی جمعی فعال و ساختن کمونهای ضد سرمایه داری می دهد که در سالهای آتی رشد ونمو می کنند و ادامه خواهند یافت. با بسیج همه سازمانها و انجمنهای نقاد موجود ( و بهره گیری از تجارب تاریخی همچون جنبش شب خیزان، اعتراضات علیه قوانین کار نولیبرال فرانسه، حمایت سازماندهی شده از کارگران بیاوراق ) چنین جنبشی می تواند با جنبشهای خارج از فرانسه در هم آمیزد و یک جبهه بینالمللی از جماعتهای ضد سرمایه داری هماهنگ با یکدیگر به بار آورد.
هنوز معلوم نیست از طرح های ضداتوپیایی مکرون برای بازپس گیری روح ۶٨ در راستای اهداف مدرن سازی لیبرالی چه در بیاید، ولی هرچه هم در بیاید، همین الان سیاستی مبتنی بر تغییر شکل و احیای رادیکال ۶٨ با قدرت تمام جلو این طرح ها را گرفته، سیاستی که بسیاری امید دارند می ۶٨ را پشت سر بگذارد ( شعارهایی مثل « کاری می کنیم آرزو کنید این هم به کوچکی می ۶٨ باشد» یا «گورپدر ۶٨» همین الان سرزبان هاست). ولی هنوز چیزی معلوم نیست. حال سابقه آموزش سیاسی همه فعالان جنبش با فوریت وضعیتی مواجه خواهد شد که در آن بالاجبار باید خود را عیان کند. هرچه نباشد، گذشته تنها در آینده حقیقتا به حیات خود ادامه می دهد، یعنی در آینده کاملی که به آن خواهد رسید. بهترین شیوه بزرگداشت می ١٩۶٨ترسایی نه فقط احیای آن ، و به عبارتی بازگرداندن آن از میان مرده گان بلکه پشت سرگذاشتن و فراروی از آن است. با بیرون کشیدن آن از مقبره تقدیسی که نثارش میشود و تبدیل آن به یک تحول حی وحاضر، می ۶٨ تنها همان چیزی خواهد بود که در آینده کامل خود بعد از ٢٠١٨ ترسایی به آن خواهد رسید./ص م/ برگردان ازرحمان بوذری
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۸ـ ۲۰۰۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
صحت درپنجه اژدها وسلامتی در گرو چالش ها
اساس تندرستی هاست فـرهنگ
دوای جهل آفت هاست فـرهنگ
سلامـت باد خلـق سالــم اندیـش
که تا پیروزگردد صلح برجنگ
عبدالوکیل کوچی
نخست ازهمه صحت به مردمان جهان وسلامتی بکشورعزیزما افغانستان آرزومیکنم .
بشرازآغاز پیدایش و ازظهورآدم تا ایندم با دردها ورنجهای بیکران همراه بوده وپله های زنده گی را با درد ورنج عبورکرده است . تحمل دردها ومبارزه با آن یکی از فکتور های اساسی روند تکامل جامعه بشری وتحولات اجتماعی بحساب می آید .
علما با اتفاق نظر روش های درمانی را به دوران ماقبل التاریخ نسبت داده وپیش از اختراع خط پزشکی دوران باستان مصر ، اطلاعات پزشکی در پایپروس ادوین اسمیت یافت شده است که به ۳۰۰۰سال پیش از میلاد تعلق دارد . اولین جراحی در ۲۷۵۰ سال پیش در مصر صورت گرفته است ونخستین رییس پزشکان هسی رع واز دندان پادشاه جوزر ۲۷ قرن پیش از میلاد است . بابلی ها وبسیاری های دیگر بقراط را پدر طب میدانند . گالی ،کالندون ، هروفلوس ،در قرن وسطی وهمچنان ابن سینا را برخی ها در کنار بقراط جا میدهند .
طوریکه گفته آمدیم تداوی از دوران پیش از باستان وجود داشته است وپس از باستان ،طب گاهی بشکل مذهب وگاهی در کنار مذهب قرار داشته واولین بار طب یونان باستان از فلاسفه ونوابغ ، بقراط ، بعداًابن سینا ، رازی وپس ازآن رنسانس رویکار آمده است.
میگویند اولین بار مکروب یا بکتریا توسط انتونی در ۱۶۷۳ مشاهده شد و توسط میکرسکوپ مایل ، جریان خون و بعد ها ویلیام هارد ، دستگاه گردش خون ساخت .
در قرن ۱۹ طب با بهره گیری از روش های علمی طبی بنام طب عصری ظهور کرد وحرفه پزشکی در پی پیشرفتهای سریع علم ورویکردهای نوین پزشکان دست خوش تغیر گردید . در قرن بیستم طب معالجوی برای حفظ سلامتی مطرح شد که با پیشرفت ساینس وتکنالوجی ارتباط مستقیم دارد .در جنگ جهانی اولین تخنیک اشعه ایکس ودر جنگ جهانی دوم واکسینا سیون رونق یافت پس ازآن سازمان جهانی بهداشت بوجودآمد.
در سال ۱۸۸۲ ترسایی رابرت کوخ توبرکلوز را کشف نمود .در سال ۱۹۷۵ بنگله دیشی آبله را کشف کرد؛ و در ۱۹۸۰این مرض ریشه کن شد. طاعون از قرن چهاردهم دراروپا و ملاریا از قدیم در افریقا، انفلونزا در سال ۱۹۱۸ ایدز در ۱۹۸۱ وبا درهند در قرن ۱۹ مشاهده شد .
اولین شرکت دواسازی جهان در المان سال ۱۶۶۸ ، در امریکا در سال ۱۸۸۶ ودر ۱۹۰۳ بایر درالمان و در ۱۹۶۶ ترسایی پنسلین ودر قرن بیستم تمام داروها ساخته شد بیش از شش هزار فرآورده های شیمیایی وداروها در بازار جهانی حضورداشت .
واما بقول معروف هر پدیده ی بدور ضد خود نیز میتند به این معنا که علی الرغم پیشرفت ساینس وتکنالوژی پیشرفته ، جهان در خطر بزرگ نا امنی روبرو بوده که در اثر آن صحت در پنجه خونین اژدها وسلامتی بشر درگرو چالش ها قرار دارد . زیرا که با دسترسی بشر به تمدن پیشرفته ، تکنالوژی عصری وانترنیت با ساخت وسایل عصری طبی ،کشف واختراع امراض و پیدایش داروهای مهم ودرمان امراض خطر ناک وطب وقایوی پیشرفت های شگفت انگیزی دارد ولی از جانبی بر پایه ی همین پیشرفت ها روند ساختن سلاح های مخرب ومرگبار دسته جمعی و نسل کشی همچون خطر بزرگیست که هستی بشریت وسلامتی ساکنین کره خاکی را تهدید به نیستی و نابودی می کند .همین اکنون در قبال سیاست های جیوپولتیک وجیواستراتیژیک قدرت ها برای تسلط در جهان و بدست آوردن منافع وغارت ثروتهای طبیعی و تراکم سرمایه با راه اندازی جنگ های خانمانسوز میلیون ها نفر ازساکنین کره خاکی این خانه مشترک را کشته ، زخمی وفراری ساخته اند . درحالیکه سلامتی با امنیت پیوند ناگسستنی دارد طبیعیست وقتی جان در خطر جنگ ونابودی باشد طب به چالش کشیده میشود . از سوی دیگر برغم پیشرفت های علوم طبی واستیراتیژی بشر به مهارکردن امراض کشنده وخطر ناک به همان میزان بستر مریضان بی حد زیاد و قطار مراجعین طولانی شده خون بشر در پله های پیشرفت چوشیده می شود . همین اکنون برخی کشورهای افریقایی ،شرق میانه وافغانستان در آتش جنگ میسوزند بالاثر آن بیش از دو میلیارد نفوس جهان زیر خط فقر ویک میلیارد آن در قحطی شدید نفس میکشند . در همینحال بیش از ۶۵ میلیون نفر از نفوس جهان مهاجر وبی جا گردیده اند وتعداد نزدیک به یک میلیارد نفر مریض ، علیل ومعیوب که از جمله ۱۷ میلیون نفر از آن بیماری قلبی دارند .
در کشور ما افغانستان اولین نابغه علوم طب ، طبیب بزرگ ابوعلی سینای بلخی بود که در صده هزارم زنده گی میکرد یکصد رساله وکتاب قوانین طب بدست او نوشته شده که شش قرن در اروپا تدریس میشد . در کشورما نیز طب سنتی وهمچنان درمان مذهبی ریشه در گذشته های دور دارد. در طب سنتی قدیم جراحی وکشیدن دندانها ،شکسته بندی ،شاخ چسپاندن ، کشیدن تومورهای کوچک ، دانه های غده یی و نیشتر زدن توسط سلمانی اجرا می گردید . و بسیاری امراض بوسیله داروهای گیاهی درمان می شده است . در کشور عزیز ما با گیاه های معروف درمانی مانند : شیرین بویه ،چاسکو ، بادیان ، جوانی ، قرض کمر ، پودینه ، مستار ، چهاربیخ ، ایگر، زوف ، پنیرک ، زرک ، زرسرک ، ،درونه ، کاسنی ، شنرو ، سیه دانه ، گاوزبان ، نعنا ، زعفران ، خاکشیر ،زنجفیل ، اوری ،گشنیز ،پیاز ، شلغم ، برگ بید ، تارانی ... وغیره بدرمان امراض استفاده میشود .
برای اولین بار تداوی عصری به برکت مریضی امیرعبدالرحمن خان که به نقرص مبتلا بود توسط طبیبان هندی در کابل تحت تداوی قرار گرفت وشفا خانه ابن سینا به نحوی گذشته ایجاد گردید .. اورتوپیدی در زمان حبیب اله خان بمیان آمد ودر زمان اعلیحضرت غازی امان اله خان مدیریت مستقل طبیه تاسیس و شفاخانه های عصری ساخته شد در زمان نادرخان طب کابل در سال ۱۳۱۱و شفاخانه علی آباد ساخته شد در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه تعداد شفاخانه ها در مرکز ولایات عمومیت پیدا کرد ولی به تناسب نفوس بسیار نا کافی بود . ودر زمان داود خان شفاخانه چهار صدبستر اردوی ملی ساخته شد . درین دوره نزدیک به تمام امراض کشف ومورد تداوی قرارگرفت .
در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان صحت وسلامتی مردم در صدر وظایف حزب ودولت قرار داشت و برای ریشه کن ساختن امراص وتوسعه طب وقایوی در بخش تحصیلات عالی طبی در داخل وخارج کشور توجه جدی مبذول گردید . ساختار شفاخانه ها وفارمسی تولیدات ادویه بیشتر گسترش یافت متخصصین ومجموع کارکنان امور طبی مورد مواظبت وامتیازات فراوان قرار داشتند کلینیک های حمایه طفل ومادر وایجاد شیر خوارگاه ها در پایتخت کشور ومحلات گسترش می یافت . درسال ۱۳۶۶ خورشیدی علاوه بر ۱۸۲ شفاخانه بزرک ۱۷۰ موسسه کوچک طبی افتتاح گردید .در ین دوره طب مجانی برای همه مراجعین قابل دسترسی بود وموسسات حمایه طفل ومادر حتا در ساحات تسلط مخالفین دولت نیز فعال بود . ولی در دوران حکومت مجاهدین وجنگهای تنظیمی تمام وسایل طبی ،ادویه جات وسایل تخنیکی شفاخانه ها مورد غارت قرارگرفت وبه پاکستان لیلام گردید . وبتعداد ۲۶۰ داکتر دراثر جنگ ها کشته وتعداد یک هزار داکتر فراری وطن گردید . وبه تعداد هفت میلیون نفر خاک وطن را ترک کرده اند . متاسفانه در جنگ جاری سالانه ۳۰۰۰ نفر کشته وتعداد ۷۰۰۰نفر زخمی می شود درحال حاضر بیش از یک میلیون نفر معیوب در کشور وجود دارد . در کشور ما سل ویا تبرکلوز بیداد میکند امراض روانی بر مردم سایه افگنده است ومردم بطور فیصدی ۶۰ فیصد به مرض افسرده گی ، ۷۸ فیصد اضطراب ،۴۲ فیصد مبتلا به فشار روانی و۶۳۶ واقعه یا موارد مرض از پاکستان انتقال یافته است در کشور ما دومیلیون نفر معتاد و۲۸۰۰ نفر مبتلا به مرض سرطان و در هر ۲۵ دقیقه یک مادر جان خود را از دست میدهد .
همچنان در اثر جنگ وخون ریزی در کشور سی میلیونی تحمیناً یازده میلیون نفر بیکار هفت میلیون نفر بیمار ۶میلیون زیر خط فقر واز جمله سه میلیون به قحطی شدید دچار می باشند و بیست ملیون نفر در کشور از نعمت سواد محروم اند « تاهنوز از مریضی های سیاسی وسلامت فکری ارقام واحصایه ی در دست نیست » واما از میان بیکاران کشورما رژیم آخوندی ایران برای پیشبرد جنگ نیابتی خود در سوریه ،عراق یمن و برخی نقاط دیگر سرباز گیری می کند . این در حالیست که دولت افغانستان برغم سرازیر شدن کمک های جامعه جهانی تا هنوز کدام برنامه کاری وخدماتی به مردم نداشته ودر زیر نام دموکراسی بزور سرنیزه وحمایت خارجی ها بر مردم افغانستان حکم میرانند.همین حالا در رابطه به مسایل طبی بهر ۱۵ هزار نفر یک داکتر داخلی وبهر یکهزار نفر یک بستر سالم میرسد .
به باور نگارنده سه اصل عمده وعوامل امراض ریشه دار وخطرناک در افغانستان سابقه طولانی داشته است . یکی جهل ، دوم جنگ و نفاق وسوم فقر و هرسه مرض میراث شوم استعمار انگریز است که به یکدیگر ارتباط مستقیم دارد . انگریزی ها از زمان استعمار تا بعدها درمیان مردم افغانستان تفرقه ایجاد کردند که بطور مستقیم خود بر مردم ما حکومت کنند . استعمارگران از همان آغاز مردم را بوسیله حکمروایان مزدور خود از علم وفرهنگ بدور نگهداشتند تا از پیشرفت ها جلوگیری کرده ونتایج حاصله هردو ، مرض و فقر عمومی می باشد که برمردم مظلوم کشورتحمیل می شود . بزعم آنها بخاطری که مردم افغانستان قادر به دفاع از استقلال وتمامیت ارضی و حاکمیت نباشند تا سرنوشت کشور را خارجی ها بدست خود بگیرند . گذشته از همه موجودیت ومداخله خارجی در افغانستان سلامت فکری را زیر سوال برده جای همدیگرپذیری را ، از همدیگرگریزی گرفته و بی سرنوشتی عمومی بر سراسرکشور سایه افگنده است .
با این حال در کشورعقب نگهداشته شده ومریض یگانه راه علاج آن از مرض وغرض ، بیداری سراسری مردم وهمبسته گی دموکرا تیک نیروهای ترقی خواه وطنپرست ،سلامتی فکری واتحاد احزاب وطندوست دادخواه و تحرکات بزرگ دادخواهانه مردم برای ختم جنگ وایجاد صلح ، دموکراسی وترقی می باشد که بر بنیاد آن اصلاحات وسلامتی کشورمیسر خواهد شد .
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۸ـ ۰۹۰۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2018