پیام همدردی بنیاد فرهنگی اوستا

به مناسبت درگذشت هنرمند پرتلاش کشورمحترم ف.عبادی

 

با اندوه فراوان خبر درگذشت محترم ف عبادی را بدست آوردیم.

محترم ف. عبادی از شمارهنرمندان برازنده هنر تمثیلی کشوربوده ، و زنده گی پربارخویش را وقف تیاتر، سینما و برنامه های هنری رادیو نمود. زنده یاد ف. عبادی ، با هنرنمایی در صد ها نمایش تیاتری و ده ها فیلم هنری ؛ پیگیرانه کوشید تا هنر را با زنده گی پیوند داده ، و از آن منحیث حربه ایی در برابر نابسامانی های اجتماعی، ظلم و بی داد استفاده نماید.

درآن سالهای که هنر و هنرمند  به ویژه هنر تیاتر درکشورمورد توجه دولت و مردم قرارداشت، با استواری در راه تعالی هنر، از جمله هنر تیاتر و سیمنا تلاش ؛ و در این راه  ازهیچ زحمتی فروگذاشت نکرد. برای همین هم مورد توجه و ستایش هنردوستان، دولت و جامعه قرارگرفته و موفق به دریافت جوایزهنری گردید.

ما شاهد آنیم که  دوست گران ارج  ف. عبادی ، درشرایط دشوارمهاجرت نیز آرام ننشسته و منحیث هنرمند توانا و شناخته شده به فعالیت های فرهنگی وهنری دست یازیده ، و با هنرنمایی در ده ها برنامه و نشست فرهنگی برای جامعه مهاجر افغان دراتریش  و اتریشی ها توجه و احترام دیگران را نسبت به خود جلب نمود. هنر و شخصیت هنری ف. عبادی  پیوسته مورد احترام مردم و هواخوهانش قرارمی گرفت.

درگذشت این  دوست و هنرمند پرتلاش و مبتکر را به جامعه فرهنگی کشور، خانواده و همه بسته گان داغدار، دوستداران و ارادتمندان ایشان تسلیت گفته ، برای بازمانده گان معزز صبرو شکیبایی آرزو داریم.

 

روحش در آرامش ، و یادش همیش باد !

 پوهنمل دکتراسد محسن زاده ، رییس بنیاد فرهنگی اوستا

 

اتریش ، ۱۹ می ۲۰۱۷

 

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۹۰۵

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

  استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

  Copyright ©bamdaad 2018

 

پیام همدردی وغمشریکی شورای کشوری اتریش ح م م ت م ا  

 

باردیگر جرس قافله مرگ به صدا آمد و اینبار هنرمند رسالتمند و شناخته شده کشور ما فضل الحق عبادی را همسفر خویش ساخت .

روحش شاد و یادش گرامی باد !

فضل الحق عبادی چهره درخشانی از جهان هنر تمثیل و تیاتر میباشد که کار ها و آفریده های هنری اش مانده گار و نقشش در سینمای تازه کار ، برنامه های تلویزیونی و نمایشات تیاتری کشور ما به یادماندنی است .او به رسالت هنر و به ویژه هنر تمثیل باور راستین و آتشین داشت و با قبول دشواری های فراوان و عشق بی پایان از راه عرضه بیدریغ هنر خویش در بیداری و اصلاح جامعه کوشید و مشعل روشنگری را فروزنده نگهداشت.او در دیار غربت هم  این کار را مینمود  و لحظه ای در معرفی وارتقا فرهنگ خود فرو گذاشت نکرد . افسوس و صد افسوس که درد جانکاهی بسراغش رسید ونیرو و توانش را ربود . عبادی در واپسین لحظات زنده گی خوش آرزو داشت تا یکجا با تعدادی از هنرپروران افغان در اتریش برنامه های نو تمثیلی را اجرا و برای هموطنان خود تقدیم نماید. دریغا که این خواستش نیز برآورده نگردید و او بسیار زود رخت سفربست.

شورای کشوری اتریش ح م م ت م ا  درگذشت دردناک عبادی را فقدان بزرگی برای جامعه فرهنگی و همه روشنفکران کشور تلقی نموده ؛ و خود را دراین سوگ عظیم با خانواده و همه وابستگانش شریک میداند .

با ابراز مراتب تسلیت و همدردی به اعضای خانواده ، دوستان و هواداران هنرش برای همه بازمانده گانش شکیبایی و برده باری فراوان آرزو می نماییم . 

بهشت برین جایش باد !

فاضل دلزاده

رییس شورای کشوری اتریش ح م م ت م ا

ویانا

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۸ـ ۲۰۰۵

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 Copyright ©bamdaad 2018

 

  فریاد مادر داغدیده

عبدالوکیل کوچی

 

شرح حال مادریست که از شرایط جامعه ارباب رعیتی پرده برمیدارد ومیگوید سه بار به گناه ناکرده محاکمه و قربانی بقایای مناسبات برده گی یعنی نظام ملوک الطوایفی وخانخانی شدم .

شرایط درد آلود دیرپایی مناسبات ظالمانه فیودالی دهه آغازین سده چهاردهم خورشیدی را رقم میزد که در یک خانواده کم زمین دهقانی واقع شش کروهی کابل دیده بجهان گشودم . ارتجاع واستبداد بمثابه حامیان روابط منحوس نظام فیودالی وستمگران  طبقاتی که پایه های اساسی سلطنت را تشکیل میداد برهمه چیز سایه افگنده بود .طبقه دهقان واقشار وابسته به آن در زیربار ستم مالکان زمین و درخدمت شباروزی صاحبان دم ودستگاه به سختی نفس می کشیدند .حکام ظالم و ژاندرمری پولیس درشهر ودهات بیداد میکردند. گذشته ازهمه ملاهای ناملا ونادان همه کاره نظام شاهی بودند وطلسمات جادوگرانه آنها همچون تارعنکبوت جامعه را در خود تنیده و برهستی مردم پیچیده بود .

این گروه مفتخوار در زیر سایه ی قدرت های خشن ارتجاعی ومذهبیون عقبگرا به نماینده گی از خدا وپادشاه برعقب مانده ترین مردم جهان امر ونهی صادرمیکردند . دراین چنین جو ناهنجارسیاسی و اجتماعی ، قرا وقصبات کشور به جولانگاه جواسیس پاکستانی بنام صوفی ،شیخ ، مداری ،فالبین ، میمون باز ،جادوگر ، ملنگ وفقیر وچوری فروش ...وغیره مبدل گردیده بود .

درحلقات نظام حاکم ،  فساد ،بیعدالتی ، چپاول ورشوت ، دستبرد به دارایی عامه و بیروکراسی شدیداً گسترش می یافت که در نتیجه آن سیه کاری ها ، جامعه در گرداب  فقر ،مرض ،بیکاری وبیماری ،گرسنه گی ،قحطی وبی عدالتی ، وبزرگ شدن فاصله طبقاتی ومرگ ومیر فرورفته کشور بطور کل به گورستان آرام و متحرک مبدل گردیده بود . دهقانان کارمزدوری واقشار تهیدست جامعه هیچ نوع صلاحیت خود ،فامیل وفرزندان خود را نداشتند واز حق تعین سرنوشت خود محروم بودند .

رسوم بی جا وعنعنات فرتوت فیودالی غیرپسندیده وکمر شکن که در بسا جهات از مذهب پیشی میگرفت در تار وپود جامعه تنیده ، در خون مردم ترزیق ودر روان مردم بشدت تلقین شده که در اثر آن سیمای جامعه تخریش وقامت مردم در را برآن خم گردیده بود . مردم در زمان مصیبت گرسنه گی ،قحطی ، مریضی ، جنگ های خونین ،مرگ ومیر ، راه وچاره و نجات شان را از بالا میطلبیدند که  با فعالیت های جادویی ، کف وپف ملایان وتطبیق داروهای گیاهی ،تعویذ ، تومار ، شویست ، دودی ، بازار جادوگران ،سوداگران ،وطبیب های پاکستانی وملاهای لنگ گرم بود . از شام تا بام حاصل کار زحمتکشان شهر ودهات،  نثار نفس پلید اعلیحضرتان ،والا حضرتان ،سرداران ، بالا نشینان فاسد نظام سلطنتی وگروه مفتخواران مذهبی گردیده بود .

در چنین حال وهوا وقتی دیده بجهان گشودم وبا گذشت دوران کودکی رفته رفته جهان را در حصار دیوارهای سر بفلک سنگی وپوشیده با گنبد نیلگون مملو از ابرو تیره گی در یافتم .هنوز سن سه چهار سالگی را سپری نکرده بودم که بجای لبخند مادرانه ، اوامر پس شو ، پیش شو ،بگو ، مگو  ، برو ، نرو، همه اینها  سبب  احساس  ترس ، بی باوری ، روحیه احتیاط وعدم اعتماد بنفس در وجودم گردیده و از طرفی فشار های زنده گی کار شاقه در مزارع ، در منازل ، آنهم در شرایط مریضی وفقر، برخورد خشن متعصبین زن ستیز، شیوع امراض وعقاید عقب مانده وفرهنگ پوسیده نظام ارباب رعیتی ،پدرسارلاری ورسوم بیجا وغیر پسندیده ، زنان و دختران را در موقف متاع ناچیز قرار داده بود که دراثرعوامل یاد شده پدرم با یک ناگزیری خاص  مرا در سن ۱۷ سالگی به عقد شخصی مسن ۵۶ ساله در آورد به این ترتیب با محاکمه اول بخاطر گناه ناکرده محل سکونتم از منزل پدر به زندان شوهر تغیرکرد .

با آغازمشقات شوهرسالاری  پس از ده ما و ده روز،  شوهرم پیش از آنکه  نور چشمی اش را ببیند چشم از جهان پوشید . برادر شوهرم با غصب متاع ناچیز بجا مانده از برادرش ، مرا با طفل یتیمم برون انداخت . بنا بر آن  بخانه پدر مراجعه کرده و در خدمت والدین واعضای فامیل وفرزندم قرار گرفتم. پس از دوسه سال پدرهم نتوانست خواستگاری ارباب قریه دورتر ازهمجوار ما را ردکند.

 اینباربنده را به نکاح شخص شصت وپنج ساله عقد کردند واین دومین محاکمه ای بود که باز هم بدون رضایت خودم جبراً از فرزندم جدا شدم وحاصل ازدواج دومی دوفرزند بود . تا سه چهارسال در غم واندوه و دوری از فرزند یتیم اولینم گذشته بود که شوهر دومی ام نیز سر بزیر خاک برد و فرزندان کودکم یتیم وبدست بازمانده گان افتادند ومرا بخانه پدری برگشتاندند .عذاب بزرگ این بود هرباری که بدیدن فرزند اولی میرفتم صدای گریه طفل همسایه بگوشم چون صدای یتیمان خودم می آمد وهرباریکه به دیدن دوفرزند دیگرم با پای پیاده فرسنگ ها راه میرفتم واتفاقاً صدای گریه طفل کوچه همانند صدای گریه فرزند اولین قلب مرا می فشرد .

باوجود همه مشقات زنده گی با سوخت وساخت سختی های جانکاه چند ساله همراه با خانواده خود بودم که پدر ریش سفیدم بنا بر مداخلات غرض آلود دیگران ، بنده را به عقد نکاح یک شخص دهقان درآورد که مرا بفاصله ده کیلومتر از فرزندان یتیمم دور میساخت .

در واقع  این سومین محاکمه ام  بود که تحت شرایط طاقت فرسای نظام متعصب خانخانی از هردو بخش اولادانم جدا شدم . با گذشت زمان ودر راستای زنده گی مشترک با آن مرد دهقان زحمتکش ، حاصل ازدواج ما سه فرزند بود اما دوری از فرزندان یتیمم با فاصله زیاد دیدار و رسیده گی به همه آنها را در یک زمان معین نا مکن میساخت .

 به این ترتیب در تمام زنده گی کم از کم یکبار جمع آمد همه فرزندانم را به گرد یک دسترخوان ندیدم . روزها را با گریه بشب میدوختم وشب ها را بروز که این وضع یعنی دوری از فرزندانم جگرم را پاره و پاره میساخت . جای بسیار تعجب است که خشم یکی از پسرانم در زمان ازدواجم با یک دهقان زحمتکش آنقدر شدت میگرفت که  تحصیل ، و سن جوانی وماموریت هم نتوانست شرایط حاکم آنوقت و کار افتخار آمیز دهقانی بدستان وعرق جبین خود انسان را بدرک او مبدل سازد .

او در حالیکه عضو یکی از جریانهای چپ مترقی  ومدعی خدمت به توده های میلیونی کشور بود ولی در عمل وجدانش در در گرو عنعنات پوسیده واحساسش اسیر نظام منحط ننگین فیودالی بوده وازدواجم را با مرد دهقان بی زمین عار وننگ میدانست که با آداب ترقیخواهی وآزاده گی بسیار فاصله داشت زیرا از یکطرف در تیوری خدمت به زحمتکشان را افتخار خود میدانست ولی در عمل بودن با زحمتکشان را عار دانسته و هرگز به خواهش مادرانه من ونصایح بزرگان خود گوش فرانداده و به اینترتیب  دوری ازین پسرم لجوج ام تا آخر عمر مرا ناامید ومایوس نگهداشته وبیشترین عوامل  مریضی ام را تشکیل میداد. 

تا بلاخره  در اثر دوری طاقت فرسای او ودیگر فرزندانم ، اندک اندک مریضی به سراغم آمد وبا تشخیص مرض سرطان وچهار ده سال اطمینان دادن داکتر معالج بزنده ماندنم ، باقیمانده عمرخود را با غم و اندوه ، ناله وفریاد سپری نمودم که باشدت گرفتن مریضی وعاجزماندن وجود ازمقاومت و مقابله با مرض مدهش سرطان درماه میزان سال ۱۳۷۰ خورشیدی بنا به اظهار فرزندش با تمام غم واندوه جهان وداع کرد ه خودش تنها رفت وفرزندان را نیز تنها گذاشت .

این بود شمه ی از مصیبتهای ناشی از ماهیت ارتجاعی وخصلت ظالمانه ، فرهنگ فرتوت فیودالی ، کلتور عقبمانده وناپسندیده نظام ارباب رعیتی که چگونه انسان ها را بکام نیستی کشانده وبه گناه ناکرده محکوم میسازد .

این به فرزندان خبیر ، دانا ، فرهیخته وعدالت خواه تعلق دارد که چگونه جنبش ترقیخواهی گسترده را شکل داده ودر یک جریان همبسته گی دادخواهانه مادران داغدیده ومادر وطن را از چنگال سیه بختی نجات دهند .

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۸ـ ۱۷۰۵

 

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

  استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

 Copyright ©bamdaad 2018

 

 

 

ف .عبادی هم از جمع ما رفت !

چهاردیوال

بادرد و دریغ دیروز خبر درد بار درگذشت هنرمند برجسته سینما و تیاترکشور محترم  ف .عبادی را شنیدم.

ف .عبادی هنرمند مردمی ما سال های فراوانی را با خلاقیت و پشتکار درخدمت به هنر و مردم گذشتاند که به همین دلیل هم مورد حرمت و احترام مردم ، و جامعه فرهنگی کشور قرارگرفت . وی در مهاجرت درکشوراتریش نیز فعالیت های پرثمر فرهنگی و اجتماعی را انجام داد.

لازم می دانم به پاس ارجگذاری به این شخصیت برجسته فرهنگی کشور خاطره ایی از او را بادوستان شریک بسازم. برای این فرهنگی پرتلاش کشور روح شاد و فردوس برین آرزو نموده ، برای بازمانده گان و جامعه فرهنگی کشورصبروشکیبایی آرزو دارم.

خاطره از اولین ملاقات و دوست شدنم با محترم ف .عبادی

سال ۱۳۷۱ خورشیدی من همچو صدها هموطن دیگر نظربه دلایل معلوم آنزمان عزم هجرت نمودم که از بخت خوب ویا بد با فامیلم مسکن گزین شهرعظیم و بی سر وپای مسکو گردیم. آن شهر زیبا  و با عظمت از دست خاینین و وطنفروشان همچو یلتسن ، گرباچف و ده ها سگ و سوگور دیگرش در حیرت و پریشانی قرارداشت و مردمان آن در بلاتکلیفی مطلق قرارداشتند و همه نظارگر مردان بودند که تا دیروز حرف اول را درکرملین می زدند و داد از انقلاب ، کار وکارگر ومارکس و لن ین و.... ، همه یک شبه در دفاع از سرمایه وغرب ، سرمایه داری ودوستی با غرب وامریکا قرار رفتند. خوب به هر صورت اصل داستان را باید تعریف کرد . در چنین هوا و فضا شهر مسکو روزی در یکی از واگون های  مترو  نظرم به مرد با چهره آشنا و صمیمی افتاد که البته قبلا از نزدیک وی را هیچگاهی نه دیده بودم و صرف از پرده تلویزیون و امواج رادیو با چهره و آوازاش شناخت کامل داشتم. این مرد با وقارمحترم عبادی صاحب بود و من واقعا خوشحال گردیم که ایشان را از نزدیک و در پهلو خود می بینم . خلاصه به ایشان سلام گفتم که اوهم درجواب سلام وعلیک گفت و بعد در صبحت بین ما باز گردید که نکات عمده صحبت ما را سقوط حاکمیت ، آمدن مجاهدین ، چور و چپاول داری عامه توسط آنها ، آغاز جنگ های تنظیمی قومی ، و مهاجرت مردم مظلوم کابل به نقاط مختلف جهان بود . بحث و صحبت ما دوام داشت و من بیچاره بی خبر از این که عبادی صاحب در مسکو چه می کند و مصروف چه و در کجا می باشد ؟ واقعا از صمیم قلب برای شان صادقانه گفتم که ; حیف وطن ما که همچو شما هنرمند عزیز ومردمی از دست این « اشرار وحشی و بی فرهنگ و بی کلتور » آواره و سرگردان گردیده است . ایشان بعد از شنیدن این جملات خاموشانه طرفم دید و گفت شما راست می فرماید اما چاره چیست ؟

بعد از لحظه مترو توقف کرد و هر دو با هم از مترو خارج گردیم تا پی کار خویش رویم و زمان خداحافظی رسید و طبق عادت ما اکثر افغان ها خواهان تماس بعدی با یک دیگر و گرفتن آدرس و حد اقل شماره تیلیفون خواستیم . من و عبادی صاحب هم شماره ها را به هم دیگر دادیم و خداحافظی میکردیم ، در حالیکه عبادی صاحب دستم را به خاطر خداحافظی می فشرد به خنده وکنایه برایم گفت ;  دوست عزیز اگر در سفارت ما کدام کار و مشکل داشتی بنده در خدمتم چون من « اتشه کلتوری و فرهنگی »  سفارت می باشم . من بازهم به خنده برایش گفتم  : « زنده باشی عبادی صاحب شما همیشه طنزهای جالب و به موقع می گوید » . از هم جدا گردیدیم و من یکی دو روز بعد خبر گردیم که عبادی صاحب شوخی نه میکرد بلکه واقعا در همان پست سفارت کارمیکرد. این بود آغاز دوستی ما که بعدا بسیار با هم صمیمی گردیدیم ولی همیشه شروع آشنای و صحبت من را یاد می نمود و می خندید.

روح و روانش شاد باد ، یاد و خاطره آان همیشه با ما است !

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۸ـ ۱۷۰۵

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 Copyright ©bamdaad 2018

 

 تابوی ۱- اف باردیگر تحت شعاع پارلمان هالند

گزارش و تبصره : بصیر دهزاد

 

 قضیه آسیب دیده گان هموطن ما در کشور شاهی هالند ناشی از تطبیق ماده 1- اف کنوانسیون پناهنده گی  ۱۹۵۱ ملل متحد از سال ۲۰۰۰ ترسایی تا کنون به یک مساله جنجالی در سیاست حکومت هالند ، نهاد های اجتماعی  هالند، کمیساری پناهنده گان ملل متحد و تعداد از محققین و دانشمندان عرصه حقوق مبدل گردیده است.

اجتماع افغانان در کشور هالند نیز از این درگیری های جنجالی بدور نمانده اند  که در قطب های فعال  مقابل هم ، یکی گزارش ده ، « پلته پیش کن »  وهمکار ادارات عدلیه و موسسه دولتی «  آی ان دی » و دیگری در دفاع حق حقه این گروپ آسی بدیده و طرفدار بررسی انفرادی دوسیه های افغانان بوده است که بر اساس گزارشات غلط  و غیرقابل اعتماد از منابع که گویا هنوز محرم باقی مانده اند، تعداد هموطنان ما را جسماٌ و رواناٌ  آسیب شدید رسانیده است و بحیث یک کتگوری و یا گروهی از حقوق پناهنده گی محروم ساخته است.

اتحادیه انجمن های افغانان در هالند هم در دفاع از یک بررسی عدالتمندانه  و انفرادی دوسیه های افغانان ۱- اف بین سالهای ۲۰۰۱- ۲۰۱۵ ترسایی  بیش از ۱۵ مظاهره ، چندین ملاقات با اعضای کمیسیون عدلی پارلمان و دو ملاقات با سکرتر دولتی عدلیه هالند را انجام داده است.

در طی بیش از ۱۵ سال اخیر به صد ها تن از هموطنان ما تحت تطبیق ماده ۱- اف گران ترین بار ناشی از فشار های جسمانی  و روانی را متحمل گردیده اند. با تحمل همه این فشار ها از زنده گی با همسر و فرزندان شان نیز محروم ساخته شده اند. ده ها تن از این قربانیان ناشی از معلومات های غلط و بی بنیاد تاریک اندیشان که گویا مرجع محرم معلومات ها اند، با برخورد های غیر بشری حتا ده ها هزار ایرو قرضدار موسسات تامینات اجتماعی ساخته شده اند، چون که بحیق یک حق اولیه بشری با خانواده های شان بود و باش می نمودند و کدام عاید وسر پناهی دیگر هم نداشتند.

قضیه 1-اف با نشر مقاله در نوامبر ۱۹۹۷ اطلاعات جمعی و سیاسیون هالند را به خود جلب نمود

برای معلومات بیشتر  در مورد جهات مختلفه  قضیه ۱- اف خواننده گرامی را به خوانش مقاله اینجانب که در سال ۲۰۱۴ ترسایی تحت عنوان « معضله پناهجویان افغان در هالند و تابوی ۱-اف » نشر گردیده است، مشورت میدهم.

http://www.ariaye.com/dari7/siasi/dehzad2.html

قضیه یا معضله ا-اف مربوط  به افغانان در کشور هالند در سه ماه اخیر باز هم توجه پارلمان ، احزاب سیاسی  و اطلاعات جمعی هالند را بخود جلب نموده است.

در سال های اخیر در بین ۴۰ تا ۵۰ دوسیه از این هموطنان ما در محکمه اروپایی حقوق بشر ارجاع گردیده  و تراکم نموده است. بیشترین خانواده های آسیب دیده از تطبیق ماده ۱-اف مجبور به ادامه یک زنده گی رقتبار در خارج هالند شده اند. تعداد دوسیه های موجود ا-اف در هالند به بیشتر از ۲۶۰ دوسیه می رسد.

در سال ۲۰۱۱ ترسایی  بارزس عمومی هالند قضیه ۱- اف را خلاف محتوای قوانین هالند توصیف نمود.

اریش سمیت یک دانشمند و حقوقدان المانی با شناخت و معلومات های مسلکی اش محتوای گزارش وزارت خارجه هالند  ۲۹ فبروری ۲۰۰۰ را کاملاٌ  نادرست و غیر واقعی توصیف نمود. چندین کتاب و نتایج تحقیقات دانشمندان در انگلستان و ایتالیا این گزارش و مضنون دانستن کارمندان سابق خاد و واد  را غلط و غیرواقعبینانه توصیف نموده اند.

از سال ۲۰۱۵ ترسایی بدین طرف یک گروه از وکلای مدافع که مربوط دیپارتمنت حقوق بشر اتحادیه حقوقدانان هالند میباشند، قضیه ۱- اف مربوط به پناه جویان افغان در هالند را با دقت تعقیب و تحرکات حقوقی را روی دست گرفته اند.

قابل دقت است که یکی از وکلای مدافع  نامدار هالند در امور حقوق خارجیان « پیتر بوخ ارس»  و یک محقق بنام «  یوست براور»  پؤوهش هایی  را انجام دادند تا در مورد منابع محرم معلومات در گزارش وزارت خارجه هالند فبروری ۲۰۰۰ را بیشتر کاووش و تحقیق نمایند. بعد از یک مدت طولانی در ماه اپریل ۲۰۱۸ ترسایی نتیجه تحقیقات متذکره در نشریه معتبر اتحادیه حقوقدانان هالند به نشر رسید که توجه خاص پارلمان و احزاب سیاسی هالند بدان متمرکز گردیده است.

خلاصه نتیجه گیری از این تحقیقات نشان داده است که محتوی گزارش فبروری ۲۰۰۰ وزارت خارجه هالند نادرست و غیر قابل اعتماد است.

http://www.njb.nl/Uploads/2018/4/NJB-Brouwer-Bogaers-KhAD-WAD-korte--blad--versie.pdf

این موضوع بتاریخ ۲۱ اپریل ۲۰۱۸  برای یک ساعت در یک برنامه رادیویی « ارگوس» مورد بحث قرار داده شد و با هر دو تحقیق کننده، یک عضو پارلمان هالند و یک محقق المانی مصاحبه های انجام داد. در این مصاحبه یک عضو پارلمان از حزب سبز ها سوالات زیاد را مطرح نمود که از نظر وی از جانب پارلمان قابل بررسی میباشند.

https://www.nporadio1.nl/argos/onderwerpen/452914-oorlogsmisdadiger-of-slachtoffer-van-een-ambtsbericht

آقای وات اوویک ، بتاریخ ۳۰ اپریل ۱۴ سوال را رسماٌ به وزارت خارجه هالند و سکرتر دولتی عدلیه راجع نموده و طالب توضیح و جواب گردیده است. انتظار میرود هر دو وزارت  در همین ماه  توضیحات و جوابات خویش را به پارلمان هالند بفرستند و احتمالاٌ این قضیه در کمیسیون های عدلی و روابط خارجی پارلمان هالند یکبار دیگر مورد بررسی قرار گیرد.

https://zoek.officielebekendmakingen.nl/kv-tk-2018Z08084.html

 

برای خواندن و شنیدن ریفرنس های چهارگانه انتر نیتی آدرس هر کدام از این ریفرنس ها در این نوشته ارایه گردیده است . 

در زیر متن پرسش های عضو پارلمان ، از حزب سبز ها برای خواننده محترم به دری ترجمه گردیده است.

 

سوالات آقای وان اوویک عضو پارلمان هالند از سبز ها ( خرون لینکس) از وزارت های امور خارجه و سکرتر دولتی عدلیه و امنیت در مورد نوشته «  چرا گزارش نوامبر ۲۰۰۰ در مورد خاد و واد غیر واقعی و غیر قابل اعتماد است »

 تاریخ ارسال ۳۰ اپریل ۲۰۱۸

سوال ۱:  آیا شما با گزارش نشریه حقوقدانان آشنا هستید که «  چرا گزارش ۲۹ فبروری ۲۰۰۰ در مورد خاد و واد غیرواقعی و غیر قابل اعتماد است » ؟

سوال ۲:  آیا واقعیت دارد که آنچه در گزارش رسمی ۲۹ فبروری ۲۰۰۰ در مورد کارمندان خاد و  واد تاٌیید گردیده که همه افسران و خوردضابطان آن در نقض حقوق بشری مرتبط  وهمکار بودند و آن بخاطر موجودیت یک سیستم دورانی دراین دستگاه،  تنها متکی بر توضیحات منابع محرم  برای سفارت هالند در اسلام آباد بوده اند؟ در صورت جواب نه پس این نظر برکدام پایه استوار است.؟

سوال ۳:  واقعیت دارد که منابع محرم سفارت خانه هالند در اسلام آباد با طالبان همکار بودند و از جانب دیگر تحت نفوذ طالبان قرار داشتند؟

سوال ۴:  آیا واقعیت است که بعد از تثبیت شدن معلومات درگزارش وزارت خارجه ۲۹ فبروری ۲۰۰۰  از سفارت هالند در اسلام آباد تقاضا گردید تا صحت و قابل اعتماد بودن منابع محرم را تصدیق نمایند، با توجه با اقامت قانونی وعواقب اقامت یک گروپ  از پناه جویان از افغانستان؟

در صورت بلی ، کدام گزارش دوباره از سفارت خانه هالند در اسلام آباد به حکومت مواصلت نمود و با آن گزارش چه برخوردی صورت گرفته است؟ 

سوال ۵:  چرا شما مدلل و مطلوب میدانید که  منابع معلوماتی که در گزارش پیرامون اقامت قانونی این گروپ پناه جویان و عواقب آن ارایه شده اند، محرم باقی بماند؟

سوال ۶:  تقاضای  چه تعداد افراد در ارتباط انجام وظایف شان در دستگاه خاد و واد بین سالهای ۱۹۷۸- ۱۹۹۲ ترسایی و بر اساس مضنونیت و مرتبط بودن به نقض / تخطی حقوقو بشر، تحت تاٌثیر ماده ۱- اف کنوانسیون پناهنده گی ملل متحد رد گردیده است و آنها هنوز اخرج نگردیده اند؟

آیا هم نظرکنونی شما از لحاظ حقوقی همچنان بدون تغیر باقی مانده  است؟ در صورت بلی چرا این را حتمی تلقی می نمایید؟ این نظر شما تا به اخراج چه تعداد از مضنونین ماده ۱- اف منجر گردیده است؟  

سوال ۷:  آیا شما هم اینرا مهم تلقی میکنید که نماینده گان مردم ( پالمان هالند) قابل اعتماد بودن منابع تذکر رفته درگزارش وزارت خارجه را کنترول نماید؟

اگر جوال بلی است پس چه ارتباطی وجود خواهد داشت با عدم  استفاده پارلمان از این منابع غیر قابل اعتماد؟

سوال ۸:  میتوانید شما توضیح دهید که چرا نامه کمیساری امور پناهنده گان ملل متحد سال ۲۰۰۸ در مورد موجودیت سیستم دورانی در خاد و واد ، همچنان گزارش مشابه سازمان عفو بین المللی ،  سازمان  کار با مهاجرین هالند، کمیته حقوقدانان حقوق بشردر هالند، رییس پارلمان افغانستان، نظر پروفیسور  بارنت آر روبن  و گزارش تحقیقی دوکتور الف- گویستوزی برای حکومت هالند انگیزه نگردید تا نتیجه گیری ها در مورد خاد و واد در گزارش وزارت خارجه ۲۹ فبروری ۲۰۰۰ یکبار دیگر در محراق تدجه و بررسی قرارداده شود؟

سوال ۹:  آیا شما این نظر بدست آمده را نیر تایید می کنید که در مقدمه گزارش وزارت امورخارجه ۲۹ فبروری ۲۰۰۰  در مورد خاد و واد مطرح گردیده که این گزارش متکی بر راپورهای بین المللی  و کتاب ها بوده که در آنها ایجاد سیستم دورانی در خاد و واد واقعیت نداشته است؟

سوال ۱۰:  چرا منابع عمومی از دستگاه استخباراتی کا جی بی یا کارمندان کا جی بی  وجود ندارند که بر اساس آنها گویا ادارات خاد و واد به وجود آمده و  قرار محتوای  گزارش وزارت خارجه فبروری   ۲۰۰۰ آنها وابسته به کا جی بی بودند.

سوال ۱۱:  آیا میتوانید عکس العمل خویش را  از نتیجه گیری های ارایه نمایید که براساس گزارش رسمی وزارت خارجه ۲۹ فبروری ۲۰۰۰ پیش دارری های صورت گرفت و قسمت های از آن بحیث سند و فکت مورد استفاده قرارگرفت که ممکن این منابع خلاف محتوای اصلی آن بکار رفته است و صحبت از یک تقلب درمتن باشد؟  شما هم این نتیجه گیری را تاٌیید می کنید؟ اگر نه چرا؟

سوال ۱۲:  آیا شما آماده هستیتد تا قبل از ماه می ۲۰۱۸  که وعده داده شده است، گزارش جدید رسمی افغانستان و ارزیابی/ بررسی سیستم دورانی در دستگاه خاد و واد که قرارمعلوم وجود نداشته است، آماده گردد و با خود آورده که مرتبط با آن منابع آن از جانب مجلس قابل استفاده باشد؟

سوال ۱۳:  آیا شما با در نظر داشت مقاله تحریر شده دلایل  را میبنید که به تطبیق ماده 1- اف کنوانسیون ملل متحد در مورد پناهنده گی به شیوه کتگوری ( گروهی )  پایان  دهید که مربوط به یک گروپ معین میشود؟

در صورت نه چرا نه؟

سوال ۱۴:  آیا شما میتوانید  پاسخ این سوالات را ارایه بدارید، قبل از آنکه شما گزارش رسمی پیرامون افغانستان را نهایی ساخته به پارلمان ( مجلس نماینده گان) ارسال بدارید؟

نویسنده امید وار است تا اینبار قضیه تابو گونه ۱- اف با یک بررسی عدالت مندانه حقوق و عاری از دید گاه های سیاسی بررسی انفرادی و ملغی دانستن محتوای گزارش وزارت خارجه هالند فبروری ۲۰۰۰ راه حل بیابد.

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۵۰۵

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

  استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

 Copyright ©bamdaad 2018