آمد بهاروباغ تهی از جوانه است
پژمرده نخل سبز چمن هرکرانه است
کوچیده خیل شاد قناری زشهرما
آواره هردیاری پی آشیانه است
انبوه خاروخس شده این دشت آرزو
مارا زبد حادثه اینها نشانه است
آمد بهار و داغ قساوت ز دل نچید
زآن کوله بار یاس مدامم به شانه است
دگر نمی تپد دلی اینجا هوای عشق
این خانه غرق ناله ی خزن شبانه است
آمد بهار زخم دلی رادوانکرد
سوزی ازآن به سینه مادرزبانه است
بغض سکوت بال وپرافشانده این سرا
هرجا تهی زطبل خوشی و ترانه است
بس کوچه گردی صدرمجالس گرفته جا
اهل هنر فتاده ز چشم زمانه است
پاییز چیده برگ نشاط ازبهارما
اینجا سخن زفصل شگفتن فسانه است.
( نورالدین همسنگر)
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۷/ ۱۹ـ ۲۰۰۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
به استقبال نـــوروز بهـاری
روز نـوروز مبـارک روز است
لیک اینجا شب بی نوروز است
کاش خورشید بهاری روشن
به در وبام وطــن مـی تابید
لیک دردا ، که در کــوچه ی ما
دیر سال است که از همچون روز
خبری نیست هنوز
خانه سرد است وفضا تیره وتار
روی خورشید پر از دود وغبار
آب یخ بسته زمین یخبندان
مرغکان در قفس ی خونچکان
لاله خشکیده چمن همچو خزان
این چه روز است بنام دهقان
رمه ها بسته وگرگان آزاد
خیل چوپان همه گی غرق فساد
کله ها منجمد وخشک دماغ
اسپ تازیست ثنا خوان الاغ
مکتب ومدرسه در آتش و خون
خلق آشفته همه زار وزبون
همه جا ماتم جنگ است وعزا
همه جا شیون و زاری ونوا
هر کجا فیر بم و باروت است
صلح گویا همه در تابوت است
این چنین روز ز یلدا بتر است
تیره گی خیمه هر بام ودر است
نظم اوضاع همه جا پر خطر است
وضع یاد آور دور حجر است
سر نوشت وطن تاریخی
دست بیرون وشیوخ قطر است
پس کجا روز، که نوروز شدست
یا آن نوروز که پیروز شد ست
وقت آنست که فکرها باهم
ذره ذره همه یکجا گردد
با هم اندیشه و صاحبنظران
قطره قطره همه دریا گردد
پس از آن قوت همبسته ی ما
پیک نوروزی دنیا گردد
پیک پیروزیی، دنیا گردد
(عبدالوکیل کوچی )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۹ـ ۲۰۰۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
۱
ریسـمان پـاره
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد
دوباره دوام می آورد
اما هر چه باشد ریسمان پاره ای است
شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!
( برتولت برشت )
۲
اعتـراضـی نکـردم
اول به سراغ یهودیها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم.
پس از آن به لهستانیها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم.
آنگاه به لیبرالها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم
سپس نوبت به کمونیستها رسید
کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم.
سرانجام به سراغ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند.
( برتولت برشت )
۳
درباره عنـوان « مهاجــر»
همواره نامی را که بر ما نهادهاند ناروا یافته ام
مهاجران!
آخر این به معنای ترک دیار گفته گان است
ما اما به میل خود و به شوق دیاری دیگر، ترک وطن نگفته ایم
و نیز نیامدهایم تا مانده گار شویم
گریخته گانیم ما تبعیدیان
و نه وطن
که تبعیدگاه است
این دیاری که ما را در خود پناه داده است
بی تاب می نشینیم – تا آنجا که ممکن است- نزدیک به مرزها
در انتظار روز بازگشت
کنجکاو کوچک ترین تغییرات آن سوی مرز
پرسان از هرتازه از راه رسیدهای
فراموش نمی کنیم
در نمی گذریم
و نمی بخشیم هیچ
آنچه را که بر ما رفت
نمی بخشیم.
آه، سکوت این ساعت فریبمان نمی دهد،
ما صدای فریادها را از اردوگاه هایشان می شنویم
ما خود شاهدانی هستیم که شرح تبهکاریها را
با خود به اینسوی مرز آوردهایم
هر یک از ما که با کفش های پاره، از میان جمعیت می گذرد
افشاگر ننگی است که دیارمان را آلوده کرده است
آه، هیچ یک از ما اینجا نخواهد ماند
آخرین کلام هنوز گفته نشده.
(برتولت برشت ـ سال ۱۹۳۷ )
۴
آقـای نخست وزیـر
آقای نخست وزیر مشروب نمی خورد
آقای نخست وزیر دود نمی کشد
آقای نخست وزیر در خانه حقیری اقامت دارد
ولی بیچاره گان حتا خانه ی حقیری هم ندارند.
کاش گفته می شد:
آقای نخست وزیر مست است
آقای نخست وزیر دودی است
اما حتا یک فقیر میان مردم نیست.
( برتولت برشت )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۳۰۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
ارتباط نـوروز با تمـدن
عزیزه عنایت
بهار می آید ، بهاری که نه تنها انگیزه رویش گل ها، گیاه ها وتازه گی است ، بلکه با آمدنش برای همه، رسم یکرنگی به ارمغان آورده ، با نسیم ملایم وعطرافشان، به بیداری هرجنبنده روی زمین ازخواب غفلت میکوشد که اولین روز بهار را در آریانای کهن وخراسان زمین بنام نوروز مسما کرده اند.
وقتی نو روزمیگویم برمیگردیم به میراث گرانبهای فرهنگی مان که این سلسله به تمدن بشریت چه ربطی دارد؟
بشراز پیداش جهان تا دنیای متمدن امروز، چه گام های را پشت سرگذاشته تا به این مرحله رسیده است .
ده ها هزار سال دراین راهپیمایی فقط بخاطر سیرکردن شکم و با شکارحیوانات مشغول بوده است که حتا مجال آنرا هم نیافته تا سد دوعالم یعنی بربریت وتمدن را ازمیان بردارد وعبورکند. تا اینکه هزاران سال دیگر این راه را طی کرده و به هنرکشاورزی دست یافته است .
« پس ازهنر سخن گفتن و دامپروری سنجیده ترین کار ظفرمند انسان درراه تمدن است که اندکی بعد با فراگیری هنر خط نویسی کار شالوده ریزی کاخ تمدن را به اکمال میرساند. »
سرزمین کهن مان که یکی از پیشقدم ترین مرکزکشت و زراعت درآسیا بود ، پدران مان نیزبا کشت وحاصل نعمت های آن ، پاس تجلیل آنرا شناختند و طبیعتاً زمانی که دشواری های زمستان سپری می شده با آمدن بهارهمه شاد می شدند و به شادمانی می پرداختند که به این ترتیب نوروز را ازخود بیاد گارماندند.
اما بعضی ازدانشمندان به این عقیده هستند که جمشید « یما » اولین فرمانروای آریانای کبیر، وقتی زمام کشور را بدست گرفت ازمنطقه دماوند تا شهر بابل را دریک روزطی کرد که اشراف و درباریان او این روز را بنام « روزنو» ویا « نوروز » خواندند که مصادف بود به اول حمل، که تا ختم زمامداری او همه ساله دراول سال خورشیدی جشن میگرفتند که با گذشت زمان تجلیل ازاین روز به شکل عنعنه و رسوم درآمده است .
چنانچه که فردوسی شاعر قرن چهارم درشاهنامه خویش این روز را چنین توصیف کرده است :
بـرفـریکـان یکی تخـت ساخت
چو مایه بدو گوهر اندرنساخت
که چون خواستی دیو برداشتی
زهامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میا ن هــوا
نشسته بــراو شـاه فـرمانــروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
فرو مانــده از فــره بخت اوی
بر جمشید بر گوهر افشا ندنـد
مرآن روزرا روز نو خواندند
ســـرســال روز نو فروردیـن
برآسوده ازرنج تن، دل زکین
به نو روز نوشاه گیتی فرو ز
برآن تخت بنشست پیروز روز
بـــزرگان به شادی بیرا ستنــد
می و رودورامشگران خواستند
چنین جشن فره از آن روز گار
بمانده ازآن خســروان یاد گــار
بناً اگربه بحث نخست توجه کنیم نوروز آیین نامه است که افتخار زایش تمدن را با خود دارد که پدران مان ارتباط شانرا با زمین وطبیعت گره زدند وبه همین ترتیب آیین نوروزی به روح فرهنگ جامعه مبدل گشت .
باآنکه ارزشمند ترین آثار، شعر، نوشته ها، نقاشی ها در وصف بهاران و نوروز این سرزمین وجود دارد ولی نه همه جا و همه وقت نوروز بتجلیل گرفته شده بلکه ازگزند روزگارگاهی بدورنمانده است. تاریخ درسرزمین ما شاهد کینه توزی ها با نوروز بوده است داستان کینه توزی ها با نوروزبه تاریخ نخستین هجوم اعراب به سرزمین ما می رسد .
گرچه نوروز رسماً درسرزمین خلافت اسلامی حرام پنداشته شد ولی زمامداران اعراب، خود ازنرسیدن تحایف وهدایای نورزوی که درسرزمین خراسان معمول بود خشنود و راضی نبودند و مردم ما توانستند که با دادن هدایا و تحایف حاکمان عرب راعادت، وسنت تجلیل نوروز را از دستبرد آنان محفوظ دارند.
بنا براین، ازاین روز خجسته ، درایران ، تاجکستان،ترکمنستان آذربایجان ازبکستان وتمام ولایات افغانستان تجلیل بعمل می آید که مردم شریف وطن به استقبال ازاین روزبه جشن وشادمانی میپردازند
قابل یادآوری است در وطن ما نوروز باردیگربا کینه توزی های زیاد که ازجانب اصحاب جهل صادرشده بود روبرو گردید که دوره طالبان نیزیکی ازاین جمله بوده تجلیل نوروز را منع کردند.
امید وارم با مذاکرات که بخاطرصلح « درپشت درهای بسته » و آمدن دوباره طالبان درصحنه قدرت جریان دارد بازهم با کینه توزی ها روبرو نشود ، تا نسل های آینده نیزبتوانند که ازاین میراث فرهنگی حفاظت کنند.
ماخذ : نوروز، بشیرعزیزی
چـرا هشتـم مـارچ ؟
نوشته و ترتیب از: زلیخا پوپل
هشتم مارچ روز تثبیت مبارزات دادخواهانه زنان در سراسر جهان!
هشتم مارچ روز پیکار مقدس و عادلانه زنان در برابر ظلم و ستم طبقاتی!
هشتم مارچ یعنی روز عقد پیمان مشترک زنان بخاطر حقوق حقه شان!
هشتم مارچ یعنی روز مبارزه بخاطر مزد مساوی در برابر کار مساوی !
هشتم مارچ روز شناسایی هویت و شخصیت زنان!
هشتم مارچ روز ندای صلح ،آزادی ، دموکراسی!
هشتم مارچ روز نفرین گویی برجنگ و نظامیگری!
هشتم مارچ روز داد خواهی در برابر بی عدالتی و بی حقوقی!
هشتم مارچ روز فریاد علیه ستم و خشونت بر زنان!
هشتم مارچ روز ندای اتحاد و همبستگی زنان سراسر جهان !
این روز جهانی نه سیاه را می شناسد و نه سفید را ؛ و نه تعصبات و برتری خواهی لسانی، قومی ،مذهبی، گروهی را.
بدین مناسبت که یکصدو هشت (۱۰۸) سال قبل توسط کلارازتکین پایه گزاری و نهاد گذاشته شد، عمیقترین شادباش ها و تبریکات خود را به خاطر این رویداد تاریخی که از اهمیت والایی برخوردار است به تمامی زنان دنیا و کشور ستمدیده خود، به مادران و خواهران قهرمان ، دلیر شجاع، پیشتازان، فعالین جنبش زنان ، کارگران، کسبه کاران ، فقرا و تهیدستان مبارکباد و تهینیت عرض میدارم.
بیایید با وحدت و یکپارچگی در راه رفع هرنوع ستم ، بی عدالتی و بی باوری چون : تجاوزجنسی، تجاوز فرهنگی، فساد اخلاقی، فساد و نابرابری اجتماعی، سنگسار، خود سوزی، بینی بریدن ها ، تبادله با پول ، مبادله با حیوانات، ظلم ، ستم خانواد ه گی، فقر ، تنگدستی و... مبارزه متشکل و آگاهانه نموده، و درراه پیروزی بر این همه مصایب دست بدست هم بدهیم تا باشد زن و جامعه را از چنین وضع دردبار و غیر انسانی خلاص کنیم.
تاریخ شاهد است که رفع این همه نواقص بدون اتحاد ،همبستگی و مبارزه دوامدار امکان ناپذیراست .
زنده و جاودان باد زنان افغان و زنان سراسر جهان!
پیروزی ما در اتحاد ماست!
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۹ـ ۰۸۰۳
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.