حلیم یارقین

نرسه لرنینگ اۉلچاو بیرلیگی
سیزلرده قنده ی بیرلیکلر بار؟

تیلیمیزده نرسه لرنی اۉلچش، سَنش یا مقدارینی بېلگیلشده رسمی متریک (گرام، کیلوگرام، متر، مترمربع، لیتر، متر مکعب، کیلومتر، هکتار، سانتیگراد، ساعت، ییل،...) اۉلچاو بیرلیکلردن تشقری، تورلی عنعنوی بیرلیک(واحد)لر هم ایشله تیله دی. بیرلیکلر هم هر بیر تیل، قاله بېرسه لهجه لری نینگ سۉز بایلیگی سنه له دی. بو نرسه لهجه لر و منطقه لرده فرق قیلیب، قیزیقرلی تورلری قۉللنه دی؛ اۉرنک اوچون:
- اوزوم گه "شینگیل/ شینگیله": اوچ شینگیل/شینگیله اوزوم؛
- سۉزگه "آغیز": سیزگه ایکی آغیز گپیم بار!
- برماقلر اوچی بیلن چیمدیلب آلینه دیگن نرسه لردن آلینه دیگن مقداریگه "چیمدیم": (بیر چیمدیم خمیرتُرش).
بیرلیکلرنینگ بیر قسمی ادبی تیلده برچه لهجه لر اوچون مشترک بۉلسه-ده، ینه بیر قسمی معلوم لهجه یا منطقه ده ایشله تیلیب، عمومی اېمس.
أیریم بیرلیکلر(چیمدیم، شینگیل، آغیز، باش،...) کبیلر اوزاق عمرلی و دایمی بۉلسه-ده، بعضی بیرلری(قری، موچل، چقریم، یغاچ، غله/تخم، ...) یوقالیب کېتماقده.
اوندن تشقری، أیریم بیرلیکلر بیر منطقه ده خاص دیر؛ اۉرنک اوچون: آقیب تورگن سوو اۉلچاوی بۉلگن "تېگیرمان" بیرلیگی، (سوو تېگیرمان) بۉلگن منطقه لرده گینه ایشله تیلیب، آقر سوو(اریق و نهر) و سوو تېگیرمان بۉلمه گن منطقه لرده قۉللنمه یدی.
بو اۉرنکلر، لهجه لرده گی اۉلچاو بیرلیکلرنینگ کېلیب چیقیشی اساساً اولوس نینگ اجتماعی-اقتصادی تورموشی و مدنی احوالی بیلن باغلیق اېکنلیگینی کۉرسه ته دی. چیندن هم، خلق تورموش احتیاجلریگه کۉره اختیاریده بولگن معلوم نرسه لردن، اۉلچاو بیرلیک اۉیلب تاپه دی. اختراع یا قبول قیلینگن بیرلیک، معلوم یېرده خلق تماندن قۉللـه نیلیب، استه-سېکین عمومله شیب، باشقه منطقه لرگه یېتیب باره دی.
حرمتلی تیلداشلر، قوییده سرپل اۉزبېکلری تیلیده گی بیرلیکلردن اۉرنک صفتیده بیر نېچیته نی یازه میز. بو اۉرنکلرنینگ أیریملری سرپل اۉزبېکلری تیلیده خاص بۉلسه-ده، بعضیلری باشقه منطقه اۉزبېکلری تیلی یا ادبی تیلده هم بۉلیشی ممکن.
اۉرنکلرنی یازه میز(لاتین یازویده آ/۰، خ/x):
۱- قتیم (qatim): اېگینه گه اۉتکه زیلیب، بیر یۉله تیکیله دیگن ایپ اۉلچاوی(۲ تقیم ایپ).
۲- پیشیریم(pishirim): بیر قتله دملنه دیگن قوروق چای مقداری. (۳ پیشیریم چای).
۳- چکیم(chakim): بیر قتله چېکیله دیگن ناس(یا چیلیم تنباکوسی) مقداری(بیر چکیم ناس).
اۉزبېک ادبی تیل و اۉزبېکستانلیکلرده "آتیم" ایشله تیله دی: بیر آتیم ناس.
۴- تېگیرمان(tegirmon): بیر تېگیرماننی یوریته آله دیگن آقر سوو مقداری(۳ تېگیرمان سوو).
۵- اېشک(eshak): بوته، اۉتین کبی نرسه بیرلیگی: (۲ اېشک بوته).
۶- تندیر(tandir): بیر یۉله تندیر تۉلدیریلیب پیشیریلگن نان مقداری(۵ تندیر نان).
۷- باش(bosh): ۱. قۉی، اېچکی، قاره مال کبی حیوانلر سانی بیرلیگی (۱۰ باش قۉی) ۲. اوزوم مقداری بیرلیگی (بیر باش اوزوم).
۹- اۉروم/اۉریم(o`rum/o`rim): اۉریلگن اوزون ساچ سانی.
۱۰- باغ(bog`): اۉت، بېده و کۉکتلرنینگ معلوم مقداری نینگ باغلنگنی(۲ باغ بېده).
۱۱- توتم(tutam): ساچ یا سقال نینگ بیر قۉلده سیقیب اوشلنگن تۉرت برماق نینگ یانمه-یان تورگن اوزونلیگی(طالبلر زمانیده کیشیلرنینگ سقالی اېنگ آزی بیر توتم بۉلیشی کېره ک اېدی!).
۱۲- غله/تخم، یومورتقه(g`lla): پیلّه غۉزه اۉلچاو بیرلیگی(۴ غله پیله غۉزه).
۱۳- نیزه(nayza): افقده قویاش یوکسکلیگی اۉلچاو بیرلیگی (قویاش ایکی نیزه کۉته ریلگن).
۱۴- نانخور(nonxo`r): عایله اعضاسی سانی (بیز اویده ۷ نانخورمیز!).
۱۵- سیدیره مه(sidirama): کییملر بیرلیگی، اینیقسه کویلک و ایشتان و باشقه نرسه لری. (ایکی سیدیره مه کویلک ایشتان). بو بیرلیک فارسچه "دست"گه معادل دیر(شو موردده "سروپا" بیرلیگی هم بار).
۱۶- قار(qor): ایت/کوچیک یاشی نینگ اۉلچاو بیرلیگی (ایکی قار باسگن= ایکی یاشر).
* خۉش حرمتلی اۉقووچیلر! سیزلرده هم قیزیقرلی بیرلیکلر بۉلسه کېره ک؟ لطف اېتیب، تکراری بۉلمه گنلرینی شریک قیلینگیز!

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۸ـ ۲۶۱۰

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد واعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

یادواره یی از روز تاریخی سوم عقرب ۱۳۴۴

 

احسان واصل

سوم عقرب ېود، معمولاً باید ساعت هشت صبح درمکتب حاضر می بودم واز آنجا با دوستان قرارگذاشته بودیم که به شورا برویم، ولی پولیس سرک دارالمان را از قسمت سرک سرای غزنی مسدودکرده بود.
متعلمین لیسه حبیبیه و یکی دو معلم را دیدم که اجازه نمی دادند تا به مکتب داخل شوند، دروازه لیسه حبیبیه را پولیس مسدود نموده بود نه داخل ونه خارج شدن اجازه می دادند این موضوع رابعداً همصنفی ها  ومعلمین گفتند، بهمین منظورهم بود که تمام حرکات عساکر و فیربطرف مکتب ولت وکوب معلمین ومتعلمین را به چشم سر دیده بودند. یک تعدادی که اشتراک نمودند  دراثربرخوردهای شاگردان وآمدن یک تعداد از شورا طوری که محترم وطندوست نوشته اند از بالای دیوار ها وجنگ وگریزدر مظاهره بعداً اشتراک نمودند.همچنان پولیس موترهای وکلا را که به شورا می رفتند تلاشی می نمودند. نمی دانم وکلا کارت داشتند ، و یا کدام سند دیگر که پولیس تنها آنها را اجازه می داد ونفرهمراه  را پایین میکرد . این عمل پولیس درآن وقت خود انگیزه شده بود به جاروجنجال .

حالا از مکتب صرف نظرکرده بودم زیرا درس شروع شده بود.درضمن گفت وگو وجاروجنجال با پولیس وصاحب منصبان آن ها بودیم که موترجیپ روسی که مرحوم میرعلی گوهروکیل غوربند وپدرکلان سید شریف همصنف ما که با اوشناخت داشتم  رسید، دروازه موتر را باز کردیم برایش گفتیم که دیروز فیصله شده بود که میکروفون را بیرون میکشند وما را اجازه میدهند وحالا پولیس ممانعت دارد، گفت که حالا من رفتم به شورا موضوع را اطلاع میدهم. چند لحظه بعد از جانب سرک سرای غزنی موتر سیاه حامل مرحوم دکتور یوسف صدراعظم رسید، درست درهمین سه راهی که باید داخل سرک دارالامان شود ، توقف کردمتعلمین ومحصلین که من فکرمیکنم تعداد ما از ۳۰تا ۴۰ نفر تجاوزنمی کرد دور موتر راگرفتند مرحوم دکتور یوسف شیشه موتررا پایین کرد یکی از محصلین موضوع را مختصر برایش گفت من که درطرف دیگر موتر بودم درست نشنیدم  ولی از دیگران شنیدم که موصوف هم گفت که میروم ببینم چه گپ است . اجتماع پولیس ، توقف موترها یکتعداد نظاره گر ها دراطراف سرک واکنون تعداد۴۰-۵۰ نفربا سروصدا و موجودیت موتر صدراعظم درآن وقت وضعیت را فوق العاده ساخته بود. هنوز حرف مرحوم دکتور یوسف تمام نشده بود که پولیس با یک حالت غیرعادی که یقینناً همان وقت وعاجل تصمیم گرفته بودند ، هجوم آورده دور و پیش موتر را خالی وموتر به سرعت از محل دور شد . همین حالت خشم تجمع کننده گان را ببار آورد ودر دو نقطه سرک برخورد با پولیس صورت گرفت یکی از آن چهره ها مرحوم محمد شاه بوکسر(بعدها دریک مسابقه دردانشگاه کابل براثرضربه طرف مقابل وفات کرد) بیادم است که با پولیس درگیر بود. دراثرهمین برخورد ها سروصدا را شنیدم که پولیس ها می گفتند تنفگچه را زدند! وما را از سرک به پیاده رو مقابل حجاری ونجار راندند و به اصطلاح پیش کردند. سروصدا زیاد شدکه باید به طرف پوهنتون برویم دراین هنگام تعدادی هم ازطرف شورا رانده شده بودند به ما پیوسته بودند ،بطرف پوهنتون نه ازسرک دارالامان بلکه ازسرک نهردرسن (عقب سرک دارالامان) به شکل دوش راه افتادیم در بین راه شعار های مرگ بر پولیس هم داده شد. قبل از رسیدن به پوهنتون همه  داخل لیسه غازی شدیم ، زنگ مکتب که درداخل دهلیز بود توسط  تظاهر کننده گان به صدا درآامد تعداد زیاد شاگردان لیسه غازی با ما یکجا شدند وجانب پوهنتون روان شدیم .

وقتی ازسرک اساسی مقابل دارالمعلمین داخل سرک فرعی به سمت پوهنتون شدیم تعداد زیاد محصلان در پیشروی دانشکده  های ساینس و طب جمع شده بودند که فکرمیکنم جوانی که عضوجمعیت خلق بودند ویا اینکه از روی احساسات بدون توقف درلیسه غازی به پوهنتون رسیده  وخبرداده بودند زیرا حینی که ما رسیدیم  ، تعداد بیشترشد و اولین کسی که بالای یک موتر بالا شد وصحبت کردشاهپور بود که بعدها رهبری گروپ ساما را داشت ( من او را می شناختم زیرا درصنف هشتم با ما همصنف بود وبعداً شنیدم به یکی ازولایات رفته بود ) .محصلین با جمعی که آمده بودند به سمت شورا حرکت کردند، چون هنوز گروپ های سیاسی دیگرتشکل پیدا نکرده بودند جمعیت خلق هم انشعاب نکرده بود همه متحدانه به حرکت افتاده بودند ولی واقعیت اینست که هنوزتعداد زیاد اشتراک کننده گان نمی فهمیدند که چه میگذرد ، کجا میرویم وچرا میرویم . ( مقصد من توده که روان بود ، است ) ولی بعد ها فهمیده شد که دولت سخت ترسیده بود. زمانی که ازدهمزنگ داخل سرک دارالامان شدیم انسان می فهمید که چه تعداد بزرگی دراین مظاهره اشتراک دارد و به سمت شورا درحرکت است که یقیناً سردارولی را ناآرام ساخته بود.

خارجی های که درآی سی ای درجوار لیسه حبیبیه  کار میکردند توسط موترهای خود به قصد منازل شان برآامدند و دست های خود را از کلکین موتر بالا گرفته وموتر را آهسته حرکت می دادند . قسمت پیشروی مظاهره تقریباً پیشروی لیسه حبیبیه  بودکه هنوز با پولیس مسدود بود وقسمت اخیرتا سرک نهردرسن وپستر از آن در مجموع عرض سرک . من در قسمت سه راهی سرک دارالامان و سرای غزنی بودم که آواز بلند یک عراده موترسایکل کجاوه دار را شنیدیم که یک صاحب منصب پولیس سواربود میخواست به شدت وسروصدا صف مظاهر کننده گان را شق کند وبگذرد اما کجاوه موترسایکل به چند بایسکل محصلین که باخود حمل میکردند، گیرکرد و در همین قسمت سه سرکه جابجا ایستاد، اینجا بود که خشم جوانان اوج گرفت زیرا چند بایسکل از بین رفته بود و دست وپای یکی دونفرزخمی شد و از همه بدتر دربین افغان های خشمگین، واین سرزوری بی جا آنهم در مظاهره ایکه بعد از سالهای طولانی دارد آغاز می شود . به این ترتیب هنوز صاحب منصب پولیس وقت نیافته بود که پا را بگرداند وپیاده شود که سنگی به پیشانی اشن طوری خورد که عکس العمل اش برآامده گی پیشانی با فوران خون بود ،هنوز نفرپرتاب کننده اول راندید که سنگ های پیهم سروپیشانی اش را غرق خون کرد .دوسه نفرکه یکی شان همین محترم اسد رهیاب است بیاد دارم که با سروصدای ( نزنید،نزنید) توام باگریه سردادند.هنگامیکه صاحب منصب را کمک کردند و دردرخت پیاده روی تکیه دادند ونکتایی اش را شُل کردند، ازسرآن بیچاره دست کشیدند و توجه ما رابه صحبت محترم سلطان علی کشتمند، مرحوم طاهر بدخشی که بربالای چارتراش های فابریکه حجاری وبتون برآمده بودندجلب کردند . من از صحبت شان چیزی بیاد ندارم زیر میکرفونی وجود نداشت وسروصدا هم فراوان . بعدازآن رهبری مظاهره سمت یافت  محترم سلطان علی کشتمند، مرحوم طاهر بدخشی ، محترم داکتر عثمان و یک تعداد دیگر ازمحصلین دانشگاه کابل که بعدها از کادرهای حزب د خ ا وحزب وطن و دموکراتیک نوین( شعله جاوید) بودند در پیشاپیش مظاهره قرارگرفتند.

مطالب دیگر که به شهراز راه گردنه سخی رفتیم ودر بازگشن با پرتاب بم های گازی اشک آور روبرو شدیم درنوشته های مختلف آمده است ولی مطلب راکه من میخواهم بگویم اینست که چند روز بعد که به مکتب رفتم ( چندر وز رخصت بودیم ) تمام شیشه های مکتب از فیرمرمی ریخته  بود وکسانیکه درصنف ها مانده بودند گفتند که افراد اردو به امر و قومانده سردارولی که  قوماندان قوای مرکز بود بالای مکتب فیر میکردند. دیوار هاهمه داغ داغ شده بود ، معلمین را  لت وکوب نموده بودند درساعت فزیک محترم عبادی مدیر لیسه که معلم فزیک ماهم بود در درس به زور آورده شده بود ولی به مشکل حرکت میکرد وبه مشکل حرف می زد.
این بود چشم دید من از آغاز مظاهره سوم عقرب۱۳۴۴خورشیدی که از همان آغاز آن از ساعت هشت صبح الی اخیر مظاهره در سرک های کارته چار وماموریت سمت ، پوهنتون، راهپیمایی از گردنه سخی ، دوباره آمدن از راه پل آرتل ، و فردا ی آن چارم عقرب اشتراک در جنازه حسن خیاط  در عقب مسجد اخیر جاده و مداخله باز هم پولیس که برای شما تقدیم گردید.

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۶۱۰

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد واعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

 فرهنگ تفکرسنتی و بازتاب آن بالای نقش اجتماعی زنان

بصیر دهزاد

با ابراز سپاس و ابراز قدردانی بزرگ از همایش اروپایی زنان افغانستان که ابتکار یک کنفراس بکر و جالب  امروزی را روی دست گرفته اند. این کنفرانس چند موضوع حایز اهمیت جدی ، مرتبط به نقش و جایگاه اجتماعی و مدنی زن را در جامعه افغانستان  کنونی و اثرات سنن و عنعنات مسلط جامعه بر این نقش و جایگاه را به بررسی و تبادل نظر قرار می هد.

 بدون شک برایم موجب افتخار بزرگ  است که فرصتی برایم نیز داده شده است تا موضوع « فرهنگ تفکر سنتی و بازتاب آن بالای نقش اجتماعی و مدنی زن» را به ارزیابی گیرم.

قبل از آنکه بر اصل موضوع داخل بحث گردیدم، باید مکثی کوتاهی بر مفهوم تعلیم و تربیه اجتماعی نماییم که فرد بخصوص  یک زن در یک اجتماع کوچک مانند خانواده  تولد میابد، بزرگ میشود ، و در همان اجتماع کوچک به تکمیل شخصیت و رشد جسمی و روانی خویش  نایل میگردد که بلاخره این فرد با همان کرکتر و شخصیت کسب کرده شده اش ، داخل اجتماع میگردد و  با همان شخصیت وکرکتر اجتماعی خود به تامین روابط اجتماعی  میپردازد. همانگونه   که در یک تناسب عمل و عکس العمل، خود بر جامعه اثر میگذارد ،  پدیده های مسلط اجتماعی رفتار، کردار و تفکر اجتماعی وی را نیز تحت تاٌثیر قرار میدهد.

پس برای توضیح و شناخت  این شخصیت و کرکتر اجتماعی  باید خویش را بر چند سوال مدخلی متمرکز سازیم:

آیا فرد در شرایط مصوون خانواده گی پرورش یافته است؟

آیا شخص خود در فضای  فشارهای روانی، خشونت های مختلفه اجتماعی ، فقرمادی و معنوی ، عقب مانده گی فکری والدین  بزرگ شده است؟

آیا فرد درهر دوره سنی،  از تولد تا سن رشد،  از جانب والدین در شکل گیری شخصیت و کرکتر اجتماعی مورد توجه ، راهنمایی ، مواظبت و تشویق قرار گرفته است؟

ایا پدر و مادر طفل شان را در دوره های کودکی و نوجوانی در روشنی و شناخت انکشاف جسمی و تغیرات ناشی از آن در رشد جنسیتی و هورمونی قرار داده است تا فرد  به خود شناسی جسمی ، روانی و شخصیتی  خویش نایل گردد؟

آیا فرد در نوجوانی از جانب والدین در شکل گیری و تکامل شخصیت کمک و تشویق شده است تا نوجوان بتواند مستقلانه فکر کند و تصمیم گیرد و توانائی بهترین انتخاب را برای حال و آینده خودش داشته باشد.

آیا طفل و نوجوان با مهر ، محبت و گرمی خانواده بزرگ شده ویا اینکه  پیوسته  در بی توجهی ، خود گردانی شخصیتی ،مورد دشنام، توهین و تحقیر قرارگرفته است .

و بلاخره  آیا پدر و مادر از درجه ذکاوت، رشد فکری و عقلی فرزند خویش یک دید واضح داشته است تا بداند که تا کدام حد میتوان از فرزند توقع نماید که طفل و یا نوجوان چه میخواهد و چه میتواند ، تا چه حد توانایی تفکر و آینده بینی را برای خود داشته باشد و  دهای دیگر که همه از دیدگاه  پیداگوژیک و فنون دیگر علوم اجتماعی  حایز اهمیت اند.

رسوم و عنعنات و سنت های اجتماعی هم  بحیث بخشی از روان اجتماعی هم از همان زوایا شکل گیری کرکتر و شخصیت فرد را تحت تاثیر قرار میدهد که والدین آنرا از جامع کوچک (خانواده)  محیط و اجتماعی بزرگ ( محیط) کسب نموده و آنرا به فرزندان خویش انتقال میدهند.

پدیده های روان اجتماعی مانندعرف ، تعامل  رسوم و عنعنات سخت جان ترین پدید های اند که در یک پروسه طولانی شکل گرفته اند تغیرپذیر میگردند و با پدیده های جدید در تقابل قرار میگیرند. که ما آنها را تضاد نو و کهنه مینامیم.

اکنون من  بر جامعه افغانی خویش برمیگردم .

من و ماها همه  در جامعه بزرگ شده ایم که نمی توانیم دور از خصوصیات پذیرفته شده در روان جامعه افغانی زنده گی کنیم. اگر در برابر آنها ایستاده شویم و بر علیه آن مخاصمت نماییم، در محیط ، خانواده و جامعه به انزوا و بدبینی و حتی به فشار،نفرت و خشونت مواجه میگردیم.

 افغانستان جامعه با رسوم و سنت های مختلف اند که در یک پروسه تاریخی یعنی  قرنها شکل گرفته  که اکنون برای هر یک خود ما پذیرفته شده اند و از دیدگاه اخلاقی یک مسوولیت فردی میدانیم  تا آنانرا در زنده گی فرزندان خویش تطبیق نموده و مشورت دهیم، یعنی این ها را بحیث ضابطه های خانواده گی و اجتماعی به آینده گان انتقال میدهیم.

چند مثال عملی:

 " کاری نشود که بر غیرت خانواده گی ما برخورد"

"  نباید حین شندیدن گفته های بزرگان با دو چشم طرف مقابل ببینید"

 "زبان بدل کردن با پدر ، مادر و برادران بزرگتر گستاخی  و بی ادبی است" .

 وقتی یک طفل علاقه به سهیم شدن در یک بحث گردد، به وی گفته میشود که: " شما چیزی نمدانی، کلانکاری اجازه نیست، ویا تو خورد کلانکار هستی" .

 در مثال دیگر: نکاح یک بیوه برای برادر متوفی یک مسوولیت خانواده گی و حفظ غیرت در منطقه است.

اگر این و یا آن شود ، دیگران در مورد بالای ما  تبصره بد خواهند کرد.

 اگر واضیح تر بگوییم، ممکن خشونت خانواده گی به شکل جسمی و یا روانی در خانواده خودم نیز وجود داشته  بوده است که همان  سنت های اجتماعی بر آنها مهر مشروعیت زده و برای ما هم قابل پذیرش گردیده که آنها را با خود در زنده گی خانواده گی خود نیز انتقال خواهیم داد.

یک تمریم کوچک برای خواننده: حالا شما هرکدام برای یک دقیقه سکوت کنید و چشم های تان را ببندید و یکبار خود را به گذشته خویش برگرانید و گفته های بالا را در ذهن تان تداعی نمایید که چه را دیدید، چه را آموختید و چه را به فرزندان تان انتقال دادید.

سوال : چقدر آنها را حالا خود اشتباه دانسته و یا خود را قربانی آنها میدانید؟ در صورت که جواب بلی باشد، آیا باز هم شما عین اشتباه را برای فرزندان تان تکرار میکنید؟ جواب خود تان برای خود تان.

باید بر این امر متمرکز شده که این سنت ها و رسوم غیر پسندیده در قدم اول اطفال و زنان را قربانی میکند. نتیجه بر آن میشود که ما بحیث انسان های قربانی شده از رسوم و سنت های خشن اجتماعی از اپتدائی ترین حق حیات، حق خوشبختی و حق انتخاب برای خود و آینده خود محروم میگردیم و تن به بد بختی ، بخت ، طالع ، نصیب و قسمت ، در پیشانی نوشته شده و صد ها نا ملایمات زنده گی میدهیم.  ما از پدر و مادر و ملا امام میشنویم که عشق و دوستی بین زن و مرد بعد از ازدواج به وجود میآید پس نتیجه این است که ازدواج در عالم چشم و ، گوش و دهان بسته  آغاز و با آینده مبهم و غیر قابل پیشبینی بر یک جوان تحمیل میگردد.

در سطح اجتماعی موضوع بدنامی قوم ، مداخله ملا امام و ریشسفیدان قوم یک موضوع مهم جدی است.

مثال: در بسیاری مناطق کشور تا سطح جرایم شدید که در قانون بحیث جنایت توضیح گردیده است و حبس طویل و یا  دوام برای آنها  پیشبینی شده است، در یک جرگه به  اصطلاح قومی و یا ریش سفیدان  حل و فصل میگردد . در نتیجه مجرم نه تنها مصوون از مجازات قانونی باقی می ماند، بلکه یک دختر جوان نیز به بد داده میشود که در حقیقت جرم اول خود زمینه ساز جرم دوم است . دربسیاری از این حالات دختران در سن صغارت در عقد نکاح بزرگسالان داده میشوند که  نظر به اساسات حقوق بشری در حکم جرم  مجازاتی پیش بینی میگردند.

یکی از فکتور های حفظ این سنت ها و عرف محلی و منطقه وی نقش ملا امامان عقب مانده است که این رسوم  را با بعض مسائل مذهبی رو پوش و نسبت داده ، مشروعیت میبخشند، که اصلاٌ نمیتوان آن دلایل را در نصوص کتاب الهی ما مسلمانان جستجو نمود .

فکتور دومی موضع روشنفکران و تحصیل کرده گان در برابر این سنت ها است که در  یک چهره روشنفکر و تجدد پسند اند ولی در چهره دیگرهیچ گونه موضع در برابر این سنت های ضد حقوق اولیه انسانی  از خود تبارز نمی دهند و با همان چهره روشنفکری و تجدد خواهانه خود در محیط  و خانواده خود عامل حفط و تسلط سنت های نا پسندیده و خلاف ارزش های حقوق بشری و خواست های مشروع انسانی میشوند.  دیده شده است که اکثر روشنفکران و تحصیکرده های مناطق مختلفه کشور خود تابع رسوم و عنعنات منفی محل و منطقه خود اند.

در سطح جامعه  بزرگ افغانی و دولت  ما تقابلات و تناقضات واضیح را  میان ترکیب اجتماعی و سیاسی دولتمداران  میبینیم که میان  سنت گرایی قومی و مذهبی ، تجدد گرایی نسبی  تکنوکرات ها  عرض وجود نموده اند.  در عین حال  تناقضات در متون قوانین  هم یکی از فکتور های اند که  فرهنگ تفکر سنتی را نه تنها سخت جان نگه میدارند بلکه  به نسبت تسلط سونامی بنیادگرایی اسلامی این فرهنگ سنت گرانی روز تا روز مدون تر گردیده ، اندیشه ها و جهانبینی های عقب گرایانه را شکل و فورم میدهد  و به روان مسلط اجتماعی جامعه  تحمیل میگردند. 

به عنوان جمع بندی ، بررسی در این خاکه یک اصل تعمق و کاوش را متبارز میسازد  و آن این است  که  در شرایط و امکانات  کنونی سوال، کاوش ، نتیجه و انتخاب  را باید به هم تلفیق داد  و راه های عملی برون رفت را مطرح نمود.

در سطح میکرو ( فرد در جامعه کوچک):

اولین سوال که در سطح میکرو، پروبلم مطرح میگردد  این است که آیا خود برای خود و برای حانواده و اطفال خویش در یک محیط گرم و پر از اعتماد بحث های گرم را باید براه انداخت و ضرر های سنت و تفکر سنتی را برای خود به بحث گرفت. آیا از خود  سوال کرد که برحورد من با این سنت های عقب مانده اجتماعی چه و چگونه است و چگونه خود را میتوان فارغ از این سنت ها ساخت و در عوض به حقوق اولیه انسانی ، حق انتخاب و حق خوشبخت شدن  نایل شد؟

باید شجاعت، تعقل ، تفاهم و هنر بحث های فامیلی را بکار گرفت. باید بدین ترس و تشویش پایان داد که ترک سنت های عقب مانده مرا به انزوا خواهد کشانید. باید این انتخاب را برگزید که نباید اطفال ما سنت های را که من قربانی آن هستم با خود به آینده گان خود انتقال دهم.

در سطح میزو (محیط):

مسوولیت بزرگ است که افراد صاحب تحصیل و آنهای که برای تجدد و ترقی خواهی سنگ به سینه میکوبند، باید نه تنها خود را از چنگال سنت های عقب مانده و فرهنگ سنت گرایی رهائی بخشند ، بلکه در نوشته ها، برامد های اجتماعی و بخصوص اطلاعات جمعی و رسانه ئی جهات منفی و ضد حقوق انسانی  آن  سنت های را به بالا بکشانند که  روان خانواده، جامعه و محل و منطقه خودش را در چنگال اسارت و عقب ماده گی فکری  حفظ نموده است.

نباید تنها علیه خشونت و سنت های نا پسندیده اجتماعی حرف زد، چک چک نمود و در عین حال خود  در فامیل خود عامل تسلط آنها و مرتکب خشونت شد. مسایل مهم منجمله خشونت و خشونت خانواده گی و محلی را نباید با نصیحت ها ، شعر خوانی ها و محافل موسیقی  و تفریحی محدود ساخت بلکه باید جدی و با مسوولیت بزرگ بر ارزیابی و تحقیق گرفت و از متخصصین و نهاد های مسلکی همکاری و امداد جست.

در سطح مکرو:

در سطح مکرو نقش نهاد های اجتماعی، احزاب سیاسی، جامعه مدنی  حایز اهمیت جدی اند تا چگونه با استفاده وسیع و جمعی از امکانات دنیای مجازی، تلویزیون ها بحث های گرم را روی اثرات منفی و مضر تفکر سنتی بر انکشاف جامعه و تغیر روان اجتماعی  براه اندازند.  امروز تناقض در متون قوانین ، منجمله  قوانین مربوط به خانواده را  بین ارزش های حقوق بشری و منابع دیگر قانون منجمله عرف و تعامل  را  باید به بحث های گرم کشانید. من معتقد بر آنم که کشانیدن بحث ها روی موضوعات عام  در تغیر روان اجتماعی و زمینه سازی تفکر سیاسی پیرامون رفع تناقضات  در متون قانون و ضابطه های مولود فرهنگ تفکر سنتی ، کمتر در روان جامعه اثر گذار خواهد بود.

بناٌ طرح های پیشنهادی مرتبط این موضوع  را در چند موضوع مهم فرهنگ  تفکر سنت گرائی خلاصه مینمایم:

- سازماندهی هفته مبارزه با سنت ازدواج های قبل از سن رشد اطفال ، زیان های روانی و جسمی  و تکمیل شخصیت قربانبان آن در همکاری و سازماندهی جمعی نهادهای سیاسی ،اجتماعی  و مدنی در داخل و خارج کشور.

- هفته مبارزه با موانع رشد جسمی و روانی طفل و فضای مصوون انکشاف جسمی و روانی طفل در خانواده

- کنفرانس و یا ورک شاپ پیرامون حق انتخاب همسر( انتخاب من برای من یا انتخاب فامیل برای فامیل).

- کنفرانس پیرامون رسوم و عنعنات از پسندیده تا ناپسندیده.

- کنفرانس حقوقی پیرامون تناقضات در قوانین مدنی پیرامون خانواده، زن و طفل.

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۸ـ ۲۳۱۰

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد واعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

پیشینه جنبش سـوم عقـرب

سوم عقرب ، روز شهیدان

صدیق کاوون

در ماه مارچ سال ۱۹۶۳ محمد داوودکه مدت ده سال به حیث صدراعظم کشور ایفای وظیفه کرده بود، از صدارت استعفا داد. محمد ظاهرپادشاه افغانستان ، محمد یوسف تحصیلکرده المان و وزیر معادن و صنایع درحکومت محمد داوود را به تشکیل کابینه جدید موظف ساخت . صدراعظم موظف به تاریخ ۱۶مارچ۱۹۶۳خط مشی حکومت خود را اعلام کرد که در پهلوی سایر مسایل مهم ، نوید دهنده تجدیدنظر بر قانون اساسی کشور بود که بر مبنای آن حکومت از سلطنت جدا میشد و تفکیک قوای سه گانه دولت: حکومت،پارلمان و قضا به عمل می آمد.
پس از پایان یافتن دوره انتقالی حکومت محمد یوسف ، پادشاه بار دیگر وی را به تشکیل حکومت موظف ساخت که مطابق احکام قانون اساسی جدید از پارلمان رای اعتماد بگیرد.
پارلمان نو که به تاریخ ۲۲ میزان ۱۳۴۴ با سخنرانی پادشاه گشایش یافته بود، قراربود که به روز ۲۴ اکتوبر( دوم عقرب) بر خط مشی صدراعظم موظف بحث کند و درمورد رای اعتمادبه حکومت وی ، تصمیم اتخاذ نماید.
مردم، بخصوص محصلین پوهنتون و شاگردان مکاتب و سایر دانش آموخته گان کشور که پس از استبداد حکومت های خودکامه ،دموکراسی وعده شده را تجربه میکردند، خواستار نشست های علنی پارلمان بودند و میخواستند از جریان بحث روی خط مشی حکومت به صورت مستقیم آگاهی یابند. بدین منظور از صبح وقت دوم عقرب گروه گروه به سوی پارلمان روی آوردند.عده یی در داخل تالار ولسی جرگه جابجا شدند و بقیه  در برون، در صحن تعمیر پارلمان گرد هم آمدند. آنان انتظار داشتند که جریانات داخل شورا به وسیله بلندگو ها پخش شود.
هنگامیکه اعضای کابینه وارد پارلمان شدند و خود را در میان انبوهی از جوانان دیدند، سراپای شان را ترس و وحشت فراگرفت و پارلمان را به عنوان اعتراض ترک کردند. در ولسی جرگه فیصله بعمل آمد که بحث روی خط مشی حکومت به تاریخ سوم عقرب در نشست سری صورت گیرد.
به تاریخ سوم عقرب (۲۵ اکتوبر) بار دیگر تشنه گان آزادی و دموکراسی به شورا روی آوردند.در حالیکه پولیس مانع  ورود آنان به داخل پارلمان میگردید، ناگزیر شدند در برون تعمیر شورا به صورت مسالمت آمیز گردهم آیند و صدای اعتراض خویش را بلند نمایند.
در حالیکه برون از تعمیر شورا تظاهرات اعتراضی جریان داشت، در درون تالار ولسی جرگه بحث روی خط مشی حکومت موظف به پایان رسید و اکثریت وکیلان خط مشی حکومت محمد یوسف را تایید نموده و به آن رای اعتماد دادند.
روز آهسته آهسته به پایان خود نزدیک میشد.عده یی از تظاهر کننده گان به صورت پراکنده به سوی شهر حرکت کردند و شمار دیگر به شکل گروهی راه منزل صدراعظم  را که در شیرشاه مینه ، در نزدیکی تعمیر شورا موقعیت داشت در پیش گرفتند.
در نزدیکی خانه محمد یوسف صدراعظم ،از سوی سربازان اردو بر تظاهر کننده گان آتش گشوده شد که در نتیجه آن به روایتی سه نفر و به روایت دیگر دو نفر: حسن خیاط مشهور به دل آغا یا دلجان و دیگری شکر الله متعلم لیسه زراعت ، به شهادت رسیدند و شماری دیگر زخم برداشتند. گفته میشود که این عمل ماجراجویانه و ضد انسانی به امر جنرال عبدالولی، داماد و پسرکاکای پادشاه صورت گرفته است.بدین ترتیب نخستین برگ های تاریخ « دموکراسی» نوبنیاد افغانستان ،به خون بی گناهان نوشته شد.
رویداد خونین سوم عقرب باعث سقوط حکومت گردید. محمد یوسف صدراعظم استعفا کرد و به جایش محمد هاشم میوندوال ،از سوی پادشاه،به تشکیل کابینه موظف شد.
پس از آن،تا ۲۶ سرطان (کودتای محمد داوود)، همه ساله از سوی احزاب و جریانات سیاسی کشور، طی تظاهرات و گردهم آیی ها از این روز تجلیل به عمل می آمد تا آنکه در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان روز سوم عقرب به نام روز همبسته گی جوانان افغانستان نامگذاری شد و هر سال در این روز، از سوی سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان محافل بزرگداشت برگزار میگردید.

 

ماخذ:
ـ افغانستان در پنج قرن اخیر.تالیف میر محمد صدیق فرهنگ.
-افغانستان در قرن بیستم .تالیف امین الله دریځ .
ـ تحلیل واقعات سیاسی افغانستان(۱۹۱۹ـ۱۹۹۶م. عبدالحمید مبارز.
ـ د نیمې پېړۍ خاطرې . د صالح محمد زیری لیکنه .

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۸ـ ۲۴۱۰

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد واعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

غـرور ناشکـن


با چنین کار بزدلانه ی تان
نتوانید ای  خســان  جهان
غرور پاک مردم ما را
بشکنانید زیر پا سازید
یا که تاریخ افتخار مرا
جعل و تفتین و نا سزا دارید
گر ندانی بپرس از سلفت
کا مد اینجا ،سرش شکست وبرفت
در جهان سرفگنده شد سه بار
در رویــارویی مــردمان عیــار
این وطـــن جایگاه شیران است
سلطه اینجا بدور از امکان است
میرسد بر تو هم یکی روزی
که بسوزی در آتش افروزی
تا سر افگنده وشکسته شوی
ترک اینجا کنی و خسته شوی
با دوسه زر خرید نوکر خو
آنقــدر مطمُین وغـــره مشو
این غلامان به خلق تحمیل اند
بار ننگیــن و ننـگ تاریـخ اند
بال پرواز کی تـــوان بشکست
با چنین باشه های روی دست
بکشند گر ستاره ی اینجا
آفتاب هـا طلـوع کند بفضا

( عبدالوکیل کوچی )

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۸ـ ۲۳۱۰

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد واعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018