دایره ای شیطانی
میر عنایت سادات
سالهاست که فساد درکشورما بیداد میکند . شناسایی این معضل نه تنها توجه کاوشگران داخلی ، بلکه مؤسسات تحقیقی بین المللی را همواره بخود جلب نموده است . نتایج بررسی های آنها، وطن مارا در ردیف بندی کشورهای آغشته به این مشکل ، همه ساله درمقام اول قرارمیدهد. بلند گویان بخش های مختلف اجتماعی وگرداننده گان مقامات دولتی ما ، همواره ازمبارزه با فساد حرف میزنند . ولی کوچکترین دست آورد را برای مردم ما پیش کش نمی توانند .
مشکل درکجاست ؟
آیا آنها اعوام فریبی مینمایند وهیچگاهی قصد مبارزه با این پدیده ای شوم را ندارند؟ یا توانایی مقابله با فساد ، در نزد ایشان موجود نیست ؟ و یا اینکه اصلا"خود شان نیزدرخفا با گردانندگان فساد شریک وهمکاربوده وبخاطرحفظ مقامات دست داشته ای خود ، لاجرم چنین کلمات را بر زبان میآورند. درغیرآن ، می بایست گامهای عملی را درجهت مبارزه با فساد برمیداشتند.تا مردم ازنیات وعملکرد شان آگاهی میافت .
فساد درافغانستان به یک محل خاص ویا بخش کاری معین منوط نمانده ، بلکه مانند یک مرض مهلک درسراسرکشورشیوع یافته است . اینکه این تکلیف مزمن چگونه فراگیرشد ؟ باید عوامل داخلی وخارجی یی که موجب پیدایش وتقویت آن درچهل سال اخیرگردید ، مورد توجه قراربگیرد . موقعیت جیوستراتیژیک افغانستان ورقابت های ناشی ازجنگ سرد ، به کشورهای منطقه بخصوص پاکستان وایران فرصت داد . تا گروه های وابسته به خود شانرا درداخل وخارج افغانستان سازماندهی نموده وجنگ های نیابتی را درکشور ما به راه اندازند .جنگ های نیابتی دراین سالها ، جان شمارزیادی ازهموطنان مارا گرفت . همینطور بخش بزرگ از مردم ما خانه و کاشانه ای شانرا ترک کرده و به دیارغربت روی آوردند .
بالمقابل بااستفاده ازچنین اوضاع ، گروه های زیادی از اجیران جنگی ، درپناه حامیان خارجی شان سربلند کردند . همین چهره های معلوم الحال با پیشکش کردن شعار های مذهبی ، قومی ومنطقوی ، اختلافات داخلی را دامن زده وشرایط مخرب اجتماعی واقتصادی را به نفع حامیان بیرونی شان بوجود آورده اند . تا بالاثر این شرایط از حاکمیت قانون وبمیان آمدن یک دولت قوی ملی جلوگیری شده و فساد سرتاسری پابرجا بماند . مبتنی بر همین پلان وپروژه ، اجیران متذکره امروز بر پایه های فساد تکیه زده و مطابق اوامرحامیان شان ، شبکه های فساد را سوق و اداره میکنند.
تعداد زیادی این اجیران ، مقام کمیشن کار جنگی را بدست اورده ، به نفع این و یا آن بطور مسلحانه عمل مینمایند. دستورهمیشگی حامیان آنها ادامه ای وضع ناامنی دروطن ما میباشد . آنها میخواهند که وابستگان شان زیرنام جهادی وطالبی مسلح باشند . تا چور و چپاول ، غارت دارائی های خصوصی و عامه ، همچنان ادامه یابد .
چپاول عواید دولت درگمرکات ، غصب املاک مردم و دولت ، زرع وترافیک مواد مخدر، اخاذی درشاهراه ها و سائر ادارارات وبالاخره استخراج خودسرانه ای معادن ، دراختیار شبکه های فساد قراردارند . بخاطر ادامه ای این وضع مافیائی ، فساد پیشه گان ، افراد خودرا در تمام عرصه ها جابجا مینمایند .
همینکه پلان مبارزه با فساد ازجانب کدام شخص و یا مقام مطرح میشود ، فوری این کمیشن کاران ، اختلافات ذات البینی شانرا کنار گذاشته ، دست به دست هم داده و جلو مبارزه علیه فساد را میگیرند . ایشان توانمندی چنین کار را دارند . زیرا طوری که ذکرشد ، شبکه ای انها در تمام مراجع ومقامات جابجا شده است.آنها دریک صف مشخص وقابل دید ، قرارندارند که بتوان با گشایش صف مقابل برعلیه آنها جلو رفته وپیشه ای آنها (فساد) را ازبین برد .
عملکرد آنها دریک دایره ای شییطانی به شکل ذیل قراردارد :
< فساد - خرابی امنیت - فساد >
درزیر سایه ای فساد گسترده ، امنیت سرتاسری را تخریب مینمایند وبالاثر تخریب امنیت ، عرصه فساد وسیع تر می شود . یعنی جریان عملکرد آنها دایروی بوده و مسیر دیگری را طی نمی کند . به عبارت دیگر، ازفساد آغاز شده و به فساد منتهی می شود. به این ترتیب تمام عرصه های اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی واداری کشورما درمحدوده ای یک حصار مدور گیرمانده است .
بخاطرمبارزه با این دایره ، باید حصارها را شکستاند . سپس می توان هرپارچه ای آنرا ازبین برد .رسیدن به این هدف زمانی ممکن است که تفاوت ها کنارگذاشته شده ومنحیث یک ملت واحد ، همگام با مبارزه در داخل ، ندای برحق خودرا علیه حامیان بیرونی فساد ، به گوش جهانیان برسانیم .اگر مبارزه علیه فساد درابعاد داخلی و خارحی آن همزمان دنبال نشود ، نمی توان به نتیحه ای مطلوب نایل شد .
جهت برآورده شدن این مأمول بی نهایت پیچیده ، باید شخصیت های آگاه ومستقل ازفساد ، ترس وتبعیض ، درپرتو یک مشی روشن ، وارد یک جبهه واحد ملی شوند . این جبهه باید مورد اعتماد وحمایت مردم رنجدیده از فساد و نا امنی قراربگیرد . درغیرآن به ادامه ای وعده های سابق مقامات بلند پایه ای دولت ، این حرکت هم در محدوده ای شعار باقی میماند .
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۰ـ ۱۵۰۷
اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
نقش سازنده افغانها در شرایط افزایش روحیه بیگانه ستیزی در اروپا
نسیم سحر
در سالهای اخیر، روحیه خارجی ستیزی در کشورهای اروپایی افزایش چشمگیری یافته است . یکی از دلایل اساسی ورود سیل آسای پناهجویان از کشورهای جنگ زده سوریه ، افغانستان ، عراق و سومالی و دیگر کشورهای آسیایی و افریقایی در سال ۲۰۱۵ میلادی بوده است . گرچه برای همه آشکار است که این مهاجرت ها نه تنها در نتیجه وجود جنگ های داخلی و وجود نظام های فاسد بلکه نتیجه مداخلات کشورهای قدرتمند بیرونی در امورداخلی این کشورهای جنگ زده میباشد. در آن سالها بار اصلی این مهاجرت ها را در قدم اول کشورهای المان و سویدن بعهده گرفتند ولی فشار بیشتر به کشورهای یونان و ایتالیا که دچار بحران اقتصادی گردید نیز وارد شد.
با افزایش پناهجویان در کشورهای اروپایی ، موج خارجی ستیزی نیز افزایش می یابد و نهادهای بیگانه ستیز تمام مشکلات داخلی شانرا به گردن پناهجویان فراری از جنگ می اندازند و پناهجویان به « سپربلا » تبدیل میگردند . این نهاد های شهرت طلب ، بیگانه ستیزی را به شعار روز تبدیل کردند و حتا احزاب بورژوازی و سوسیال دموکرات ها را به دنباله رویی ازاین نهاد ها کشاندند.
درسایه همین بیگانه ستیزی در برخی کشورهای اتحادیه اروپا سیاست های سختگیرانه را رویدست گرفتند. باوجود اینکه تا اکنون اتحادیه اروپا یک سیاست واحد مهاجرتی و پناهندگی را دنبال نمیکنند و اختلافات شدیدی در زمینه وجود دارد واین عدم هماهنگی در مساله مهاجرت و پناهندگی را یک « زخم سیاسی باز » در اتحادیه اروپا مینامند.
کشور یونان که ازیکسو با بحران اقتصادی پنجه نرم میکند و همزمان زیر فشار ترویکا ( ساختاری متشکل از صندوق بين المللي پول ، بانک مرکزی اروپا و کميسيون اتحاديه اروپا ) قرارداشته و از جانب دیگربعنوان مرز اتحادیه اروپا با کشورهای خارج اتحادیه اروپا در پروسه پناهنده پذیری از طرف اتحادیه اروپا در میدان رها شده زمینه رشد بیگانه ستیزی را برای نهاد های پا پولیستی مهیا ساخته است. ازینرو در یونان قوانینی جدیدی پناهنده گی تصویب شده که خیلی سختگیرانه میباشند. در یونان از آغاز امسال قانون جدید پناهنده گی یونان نافذ شده که از طرف سازمان اوکسفام به شدت موررد انتقاد قرارگرفته است . اوکسفام نگران این است که اتحادیه اروپا هنگام تصویب پیمان مشترک جدید مهاجرت ، سیستم پناهنده گی یونان را کاپی خواهد کرد.
اویلین وان رومبورګ (Evelien van Roemburg ) سخنگوی اوکسفام می گوید: « سیستم پناهنده گی یونان طوری ساخته شده که به جای محافظت مردم را اخراج مینماید ».
برعلاوه دراین کشوردر شرایط شیوع ویروس کرونا تبلیغات سو از سوی مقامات علیه پناهجویان صورت میگیرد .
« مقامات یونانی، ترکیه را متهم کردهاند که قصد دارد از طریق مهاجرین آلوده به کرونا، این ویروس را به اتحادیه اروپا منتقل کند! همین مساله سبب شده است شهروندان بسیاری از کشورهای اروپایی خشم خود را متوجه پناهجویان و مهاجرین کرده و از دولتهای خود بخواهند سخت ترین برخورد ممکن را با آنها صورت دهد.
یورگوس کاتروگالوس سخنگوی امور خارجی اپوزیسیون چپ درپارلمان یونان درهمین مورد می گوید:حکومت آتن ترس از مهاجران را در میان مردم یونان (و اروپا ) دامن می زند و پناهجویان را به عنوان یک قربانی نه، بلکه به عنوان یک خطر برای سلامت جامعه معرفی می کند.»
بهمین منوال در سویدن نیز حزب بیگانه ستیز ( دموکرات های سویدن ) و حزب دست راستی ( مودرات ها ) یکجا با حزب دموکرات های مسیح در سختگیری سیاست مهاجرتی د رمسابقه قرار دارند و حزب سوسیال دموکرات ها را نیز به دنبال خود کشانیده اند. چندی قبل حکومت ایتلافی سویدن ( سوسیال دموکرات ها و حزب محیط زیست ) کمیته پارلمانی را موظف ساخت تا یک سیاست پناهندگی با پایه های وسیع و مورد قبول هفت حزب پارلمانی را تدوین نماید و بر مبنای آن قانونی جدید را تا جولای ۲۰۲۱ جاگزین قانون موقت جدید کند . درنتیجه این گفت و گو ها ، این کمیته به سه گروه تقسیم شد. احزاب چپ و محیط زیست از بحث روی پیشنهاد های سختگیرانه خود داری کردند. حزب دموکرات های سویدن ( حزب بیگانه ستیز ) طرفدار سختگیرانه ترین سیاست پناهنده گی بود و از اشتراک در طرح کلی ابا ورزید و دو حزب مقتدر ( سوسیال دموکرات ها و حزب دست راستی مودرات ها ) بر سر جزییات اقامت براساس پیوند خانواده گی و سقف بندی برای تعداد پناهجویان به توافق نرسیدند . قرار است در ماه اگست فیصله کمیته رسانه یی و شامل اجندای پارلمان گردد.
همزمان در سالهای اخیر، اطلاعات منفی در مورد پناهجویان افغان از طرف نهادهای خارجی ستیز در رسانه ها و شبکه های اجتماعی پخش میگردد . پرواضحست که ما افغانها از اعمال ناشایسته برخی افراد با پیشینه جرم خجالت میکشیم و از آن فاصله میگیریم واعمال شانرا شدیدا تقبیح نیز مینماییم . همزمان این اعمال منفی نباید فعالیت های سازنده ، خلاق ، موثر و افتخارات تعداد زیاد افغانهای عزیز را زیرسایه قرار دهد . انجمن افغانها در سویدن کوشش نموده تا چهره مثبت افغانها و بخصوص آنهاییکه خدمات برجسته و شایستگی در جامعه سویدن را از خود تبارز داده اند برجسته و معرفی نماید. بطور فشرده نمونه های آن در زیر ذکر میگردد:
در اخیر ماه می امسال ، لیزا کاکر یک دختر جوان افغان جایزه جهانی محصل برتر بین المللی سویدن را دریافت کرد.هارون عزیزی و حمیداله سروری شطرنج بازان مشهور در سویدن ، رومان جان حساس قهرمان تناسب اندام ورزشی ، محمد سردار تیموری قهرمان پهلوانی و تعداد زیاد افغانها در ورزش بوکس مدالها دریافت کرده و به نماینده گی از سویدن در مسابقات بین المللی سهم گرفته اند و افتخارات به افغاستان و سویدن کمایی کرده اند ؛ مریم جان اصغری جوانترین کاندید برای پارلمان سویدن ، مصطفی پنجشیری اولین پولیس افغانتبار در سویدن ، سرور ستانکزي در مسابقات ریاضی در سویدن مقام اول را گرفت ؛ شرکتها با مدیریت افغان تباران زمینه اشتغال و فرصت کاری را در سویدن ایجاد نموده اند ؛ جمیل نصر اختراعات زیاد در سویدن نموده است . و اینک داکتر آصف حلیمی یکی از داکتران با استعداد افغان و جراح ورزیده سویدن شامل تیم جراحی بوده که برای اولین بار در جهان ازمیتود و آله جدید در عملیات جراحی پانقراس استفاده کرده است .
استعداد و خلاقیت و زحمات این عزیزان درخور ستایش بوده و نه تنها برای خود ، فامیل ها و دوستان بلکه برای سویدن و افغانستان افتخارات می آفرینند.
من موفقیت داکتر آصف حلیمی را برای خودش ، خانواده ، دوستان و تمام هوطنان تبریک و تهینیت گفته موفقیتهای مزید برای این جراح ورزیده سویدن آرزو مینمایم.
بیشتر در مورد داکتر آصف حلیمی و جراحی جدید در لینک زیر فیسبوک و سایت افغانها بخوانید :
https://www.facebook.com/121226484580698/posts/3081125431924107/
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۴۰۷
اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
در فرانسه چه می گذرد ؟
« سیاست مدارانی مانند امانویل مکرون رییس جمهوری فرانسه، خود را چپ جا زدند اما سیاست های مطلقا راست را به اجرا درآوردند، بانک ها را تقویت و پارلمان را تضعیف کردند».
دیدیه اریبون ، جامعه شناس فرانسوی، می گوید « وقتی چپ ها طبقه کارگر را نفی می کنند، در آن صورت این طبقه به جست وجوی نماینده دیگری خواهد رفت». نه تنها اریبون بلکه نویسنده فرانسوی ادوارد لویی ، نیز می گوید « سیاست مدارانی مانند امانویل مکرون، رییس جمهوری فرانسه، خود را چپ جا زدند اما سیاست های مطلقا راست را به اجرا درآوردند، بانک ها را تقویت و پارلمان را تضعیف کردند». شاید اتخاذ همین سیاست ها از سوی مكرون و نادیده گرفتن اعتراض های عمدتا كارگری در كشورش باعث شد او در انتخابات محلی شهرداری ها شكست سختی را متحمل شود و محبوبیتش تا حدی كاهش یابد كه ادوارد فیلیپ ، نخست وزیر مستعفی این كشور، در میان فرانسوی ها از او محبوب تر باشد. مكرون كه جایگاه خود را در خطر می دید و پیش از این نیز از لزوم تغییر كابینه سخن گفته بود، پس از اعلام نتایج انتخاباتی، بلافاصله استعفای فیلیپ را پذیرفت و ژان کستکس، را مامور تشكیل كابینه جدید فرانسه كرد. هدف اول كابینه ای كه روز گذشته از سوی كستكس تكنوكرات معرفی شد، آن است كه فرانسه را از حالت اضطرار خارج كند. پیروزی حزب مکرون در انتخابات شهرداری ها، درحقیقت مقدمه ای بود برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۲ ترسایی كه مكرون امید دارد پیروز میدان باشد. اكنون او امیدوار است كستكس محافظه كار، مسوول ساماندهی پایان قرنطین، شهردار پراد، و از معتمدان نیكلا سارکوزی، رییس جمهوری سابق این كشور، كلید حفظ او در كاخ الیزه باشد. مکرون پس از انتخابات شهرداری ها تحت فشار بود ، زیرا حزب او، « جمهوری به پیش » ، درهیچ یک ازشهرهای بزرگ فرانسه نتوانست به پیروزی دست یابد. کستکس اگرچه به جبهه راست تعلق دارد و نزد افکار عمومی چندان شناخته شده نیست اما رسانه های فرانسه به او لقب « موسیو دکونفنمان » داده اند، لقبی که به مسوولیت او برای کاهش محدودیت های کرونایی و رفع قرنطینه اشاره دارد و می تواند به « آقای گشایش » تعبیر شود. از سوی دیگر، مكرون ازاین شكست استفاده كرد تا فاصله خود را با فیلیپ بیشتر كند ، تنها سیاست مدارمحبوبی كه توانست از بحران كرونا سربلند و بااعتبار خارج شود. آینده سیاسی ادوارد فیلیپ از چند ماه قبل در فرانسه مرکز بحث بود. در بحران کرونا، بین مقامات ارشد دولت اختلاف نظر وجود داشت ، مثلا مکرون خواستار تسریع گشایش های مربوط به رفع قرنطینن بود اما فیلیپ نظری مخالف داشت. روزنامه نیویورک تایمز می نویسد: این اقدام مکرون در زمانی انجام شد که فرانسه با شرایط اضطراری اقتصادی به دلیل کرونا مواجه است و علامت سوال بزرگی بر سرمحبوبیت او قرارگرفته و این در حالی است كه محبوبیت سبزها هم در انتخابات محلی یکشنبه گذشته روندی صعودی گرفته است.
با این حال، انتخاب كستكس كه نه چپ گراست و نه حامی محیط زیست، نشان می دهد كه خلاف دیگران، مکرون از نتیجه انتخابات نهراسیده و نگران تغییر نگاه فرانسوی ها و سیاست هایش نسبت به بازگشایی كسب وكارها نیست. او درحقیقت با انتخاب یک شهردار ناشناخته می خواهد این پیام را بفرستد که به افق های جلوتر نگاه دارد. رییس جمهوری فرانسه حتا برای رسیدن به این هدف، خواسته اكثر فرانسوی ها را نادیده گرفت، چراكه طبق نظرسنجی ها تقریبا 60 درصد از مردم این كشور خواهان آن بودند كه فیلیپ در كسوت نخست وزیری باقی بماند. اما برای مكرون پذیرش چنین امری مشكل بود؛ چراكه انتشار عكس فیلیپ بر روی یكی از مجلات فرانسوی، كه او را « مرد واقعی قدرتمند» معرفی كرده بود، از نگاه رییس جمهوری فرانسه غیرقابل چشم پوشی بود. او كه به انتخبات بعدی فرانسه و باقی ماندن در سمت اش چشم دوخته است، نمی توانست قبول كند كه شهروندان كشورش نخست وزیرش را بیشتر از او دوست داشته باشند. با آغاز به كار كابینه جدید، مكرون 42 ساله درصدد است تا خود را فردی با نگرشی نو معرفی كند ، رییس جمهوری كه می شنود، اشتباهات اش را می پذیرد و علاقه مند به موضوعات زیست محیطی و عدالت اجتماعی است. رییس جمهوری که پیش از این وعده سرمایه گذاری سنگین در بخش خدمات درمانی را داده بود و بر اصلاح نظام بازنشسته گی تأکید داشت، حالا با عمیق ترین رکود اقتصادی فرانسه از زمان جنگ دوم جهانی مواجه است و به فردی نیاز دارد که در صورت لزوم، بتواند او را مقصر جلوه دهد. اما ادوراد فیلیپ به عنوان تکنوکراتی زبده با گرایش راست میانه، فردی قابل اعتماد بود كه بارها در برابر سیاست های مكرون ایستاده بود و به راحتی تسلیم او نمی شد. پاتریک ویگنال، نماینده پارلمان از حزب مکرون و از جنوب فرانسه، می گوید:« باید سیگنال های جدید و فتوحات جدیدی برای فرانسوی ها رخ دهد، زیرا چیزهای زیادی را از دست دادیم. بنابراین مکرون حق داشت که میز را از نو بچیند و نخست وزیر جدیدی را برگزیند».
اما منتقدان مكرون می گویند كه با تغییر اعضای دورمیز، چیزی تغییرنخواهد كرد و كستكس نمی تواند فرانسه را از بحران كنونی خارج كند. آنان بر این باورند كه انتخاب كستكس هیچ تاثیری در سیاست خارجی كه رییس جمهوری برآن متمرکز خواهد بود، نخواهد داشت.
به گفته تحلیل گران فرانسوی، کستکس تکنوکراتی بدون وزنه سیاسی است و به نوعی مدیر دوم کابینه مکرون خواهد بود و خلاف ادوار فیلیپ، کستکس به هیچ عنوان بر سر اقدام های مکرون سایه نخواهد افکند.
بنیامین مورل، یكی از استادان دانشگاه پاریس می گوید: « مکرون با انتصاب کستکس به دنبال بازیابی مجدد کنترول نخست وزیری این کشور است و او همکارساده دولت فرانسه است». در این میان برخی می گویند كه کستکس پیش از این در دولت سارکوزی، معاون وزیر کار بوده و در دوران فرانسوا اولاند، رییس جمهوری سوسیالیست فرانسه پست های مهمی از جمله معاونت وزارت بهداشت را بر عهده داشت که با توجه به تجربیاتش می تواند برای فرانسه راهگشا باشد.
رادیو بین المللی فرانسه نیزدر گزارشی تأكید می كند: هرچند مکرون نخست وزیرخود را تغییر داده اما قصد دگرگون كردن رویکرد سیاسی خویش را ندارد. بسیاری با اشاره به نتایج انتخابات شهرداری ها که شهرهای بزرگ بسیاری را به سبد احزاب سبز طرفدار محیط زیست انداخت، می پنداشتند که رییس جمهوری ناگزیر به تغییر برنامه هایش است و بنابراین به زنان و مردانی احتیاج دارد كه طرح های او را هدایت و اجرایی كنند.
این چنین چشم ها به سوی نخست وزیری از این جناح می گشت. بااین حال، عده ای نیز معتقدند که هنوز اکثریت شهرهای این کشور شهرداران راست گرا دارند و در چشم انداز انتخابات ریاست جمهوری در سال ٢٠٢٠ ترسایی گزینش ژان کستکس که او نیز شهردار شهر کوچکی در جنوب غربی فرانسه است، با گرایش آرای عمومی شهروندان هماهنگی دارد.
اما ویگنال می گوید: « کستکس نماینده دنیای کهن است. یک مقام روستایی که با مشکلاتی واقعی دست به گریبان است. هرچند او تحصیلات دانشگاهی دارد اما پا در مزارع و روستاها دارد و سر در آسمان».
همین انتقادها به كستكس، تحلیلگران اروپایی را به این باور رسانده كه مكرون نمی تواند با نخست وزیر جدیدش محبوبیت از دست رفته خود را بازیابد و كناره گیری فیلیپ در اوج محبوبیتش، از او رقیبی جدی برای مكرون در انتخابات آتی خلق خواهد كرد.
به باور آنان، آرامش و خونسردی و حضور مداوم فیلیپ در طول بحران كرونا، او را به شخصیتی فراموش نشدنی تبدیل كرده، آن هم در روزهایی كه مكرون مضطرب در بیانیه های طولانی و رزمی، از وضعیت «جنگی» سخن می گفت. فیلیپ با بیان واقعیت های ناخوشایند البته بدون اغراق در خطرات بحران كووید19توانست گام های مناسبی برای نجات فرانسه در روزهای قرنطین بردارد، اقداماتی كه در نهایت به مذاق مکرون خوش نیامد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۰ـ ۰۹۰۷
اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
چگونه پوتین و بن زاید خاورمیانه را تغییر دادند
هنگامی که حکومت معمر قذافی، بعد از ۴۲ سال و درپی حرکتی که مورد حمایت امریکا خوانده شد، در سال ۲۰۱۱ ترسایی به پایان رسید، ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه، با نگرانی و ترس تحولات لیبیا را نظاره گر بود. پوتین می دید آنچه را « نتیجه فعالیت های براندازانه مدنی و اجتماعی » می خواند، چگونه می تواند حتا اقتدارگرایان انعطاف پذیر را سرنگون کند. هراس پوتین اما از حدود یک دهه قبل از آن و در جریان « انقلابهای رنگی » آغاز شد و با تحولات خاورمیانه در سال ۲۰۱۱ ترسایی به اوج خود رسیده بود. اما درحقیقت آنچه درخاورمیانه رقم می خورد، از سوی مردی به اشتراک گذاشته می شد که در آن روزها هنوز در میان تحلیل گران تحولات خاورمیانه چندان شناخته شده نبود اما برخی امروزه از او به عنوان « قدرتمند ترین حاکم جهان عرب» نام می برند؛ شاهزاده محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی.
آندریاس کریگ، استاد دانشکده مطالعات امنیتی در کینگز کالج لندن و همکار در انستیتوی مطالعات خاورمیانه در تحلیلی می نویسد كه با گذشت یک دهه از انقلاب های عربی، امارات متحده عربی در جایگاه عنوان قدرتمند ترین نیروی ضد انقلاب و معتبرترین متحد روسیه در منطقه شناخته میشود، درست در زمانی که ایالات متحده تصمیم گرفته تا فرایند مشارکت منطقه ای خود را از دخالت مستقیم به کنترول از راه دور تغییر دهد. بنابراین، مشارکت فزاینده میان کرملین و ولیعهد ابوظبی نه امری اتفاقی است و نه مبتنی بر مناسبات ژیوپولیتیک. این مشارکت در نتیجه افزایش همکاریها و تصور اشتراک فکری پوتین و محمد بن زاید شکل گرفته و می تواند جای خالی رهبری ایالات متحده در منطقه را پرکند. عقب نشینی ایالات متحده ازخاورمیانه و افریقای شمالی به دوران ریاست جمهوری باراک اوباما ، بازمیگردد؛ چراكه در آغاز بهار عربی در سال ۲۰۱۱ ترسایی رهبری اخلاقی ایالات متحده در منطقه هنوز پابرجا بود.
با این حال، هنگامی که بار تحولات در منطقه طی «زمستان عربی» از حد تحمل واشنگتن گذشت و با سرکوب و درگیری گسترده میان انقلابیون و حکومتهای استبدادی، انتقادها بالا گرفت، ایالات متحده سیاست منطقه ای خود را به قدرت های منطقه، به ویژه امارات متحده عربی واگذار کرد تا تصویری که از ایالات متحده وجود دارد، با همراهی با قدرتهای سرکوبگر علیه مردم، بیش از این مخدوش نشود.
جابجایی نقش واشنگتن و ابوظبی
کریگ در ادامه تاکید می كند كه با این تحولات، استثناگرایی امریکایی جای خود را به استثناگرایی های اماراتی داد که یک الگوی سیاسی- اجتماعی تجدید نظرگرایانه از «ثبات استبدادی» را ترویج می کند. این رویکرد به دولت ابوظبی اجازه می دهد تا بر روی ایجاد اتحادهای مختلف با شبکه های قدرت و افرادی که با ارزشهای پلورالیزم، لیبرالیزم مدنی و عدالت اجتماعی مخالف هستند، تمرکز بیشتری داشته باشد.
در لیبیا امروز، کانال های مرتبط با امارات متحده عربی در کنار همکاری عملیاتی نزدیک ابوظبی با کرملین، نقش رهبری ایالات متحده را کاملا به حاشیه رانده است. واشنگتن هیچ استراتیژی مشخصی در لیبیا ندارد و امارات و روسیه با استفاده ازاین خلأ، برای ضربه زدن به نظم سابق منطقه ای میلیونها دلار هزینه می کنند.
با وجود دستاورد های عملیاتی اخیر ترکیه در لیبیا، پوتین و محمد بن زاید هنوز نقشه خود را در لیبیا پیش میبرند. نقشه ای که با دقت از سوی ابوظبی طراحی شده است. رییس جمهوری روسیه و ولیعهد امارات جامعه مدنی را ذاتا خرابکارانه و آزادی بیان و اندیشه را تهدیدی استراتیژیک برای امنیت رژیم خود می دانند، مگر اینکه از سوی دولت کنترول شود. هر دو آنان دریافته اند که اعتراضها و شکایت های موجود که نخستین جنبشهای لیبرال را علیه رژیمهای سنتی بسیج کرده بود، باید به سمت افراد پایین رده، انقلابی و فاقد قدرت برتر هدایت شوند تا مسوولیت شکست رژیمهای اقتدارگرا را بتوان بر گردن آنها انداخت. بنابراین درحال حاضر هم از اسلام گرایان و انقلابیون به عنوان عامل اصلی همه شرارتها در این منطقه جنگ زده نام برده می شود. اراده انجام اصلاحات اجتماعی و سیاسی که در داخل روسیه با سد کرملین روبه رو شده بود، باید با ملی گرایی افراطی و میهن پرستی جایگزین می شد. درواقع هم پوتین و هم محمد بن زاید، حکومت را نهادی مقدس می دانند که تسلیم شدن در برابر رهبری سیاسی این حکومت، مهم تر از وفاداری به مذهب است.
درحقیقت، وقتیکه به سلفی های سکوت کرده در لیبیا و تحت فرمان روسیه و امارات نگاه می کنیم، متوجه می شویم که آنها چگونه درلیبیا از پوتین و محمد بن زاید فرمان برداری می کنند. آنها خود را موظف به اطاعت از قدرت و مقام سیاسی می دانند و شورش را امری غیرمجاز تلقی می کنند. در محور همافزایی ایدیولوژیک بین مسکو و ابوظبی، تمایل به بازگشت به دوران قبل از انقلاب ها در جهان عرب کاملا نمایان است؛ دورانی که استبداد نظامی از سوی یک رهبر اقتدارگر برقراربود و چنین حکومتی سرنوشت مردم بیصدا را تعیین می کرد. گفتمان اجتماعی محدود به چهار دیوار خانه می شد و درهرعرصه دیگری، بسیج عمومی را لحن و خواست رژیم تعیین می کرد نه خواست عمومی.
بیداری عرب
استاد دانشکده مطالعات امنیتی در کینگز کالج بر این باور است كه امروزه یک دهه از بیداری فضای عمومی در جهان عرب از خوابی که حکومت ها به آنها تحمیل کردند، می گذرد. بیشتر مردم لیبیا، مصر، یمن و سوریه نتنها دستاوردهای خود را ازدست رفته می بینند بلکه عدالت اجتماعی و کثرت گرایی در این کشورها از قبل از سال ۲۰۱۱ ترسایی هم محدودتر شده است. طبیعی است که به هرمیزان عدالت اجتماعی کمتر محقق شود، آزادی های مدنی و کثرت گرایی هم کمرنگ تر می شود. پوتین و بن زاید درلیبیا یک حکومت پولیسی در شرق این کشور برای حمایت از خلیفه حفتر ایجاد کردهاند. در مصر هم امارات و روسیه از ژنرال عبدالفتاح السیسی، حمایت می کنند. رییس جمهوری اقتدارگرا که خود را عامل ثبات در مصر بحران زده پس از حسنی مبارک، می داند و به این بهانه حقوق بشر را نقض می كنند. در یمن، ابوظبی به طور سیستماتیک ساختمان شورای انتقالی جنوبی را شکل داده است. شورایی شامل گروهی از جدایی طلبانی که اردوگاههای شکنجه را برای امارات اداره می کنند، آن هم درحالی که هم زمان حضوری فعالانه در دولت تحت حمایت سازمان ملل در یمن دارند. روسیه هم به تازه گی به احیای رابطه خود با شورای انتقالی جنوبی پرداخته است. در سوریه هم امارات دست یاری خود را به سوی بشار اسد ، قدیمی ترین و یکی از آخرین بازماندههای قدرتهای مورد حمایت روسیه در منطقه، درازکرده است.
ابوظبی برای عادی سازی روابط خود با دمشق، بشار اسد را شریکی برای مقابله با تروریزم معرفی کرده و در آنسو هم پوتین تلاش می کند تا شبه نظامیان وفادار به حکومت سوریه را بهعنوان مزدوران خود در حمایت از عملیات امارات درلیبیا به کارگیرد.آنچه برخاکستر میراث امریكا در منطقه ایجاد می شود، مشاركتی میان دو رهبر قدرتمند است که خلاف تصورها، نه تنها منافع مشترک ندارند بلكه مهم تر از آن، ارزشها و ایدیولوژی های متفاوتی دارند. ارزشها و ایدیولوژی هایی کاملا متفاوت با ارزش هایی که ایالات متحده امریکا برای دهه ها آن را ترویج می کرده است. از نگاه ابوظبی، این همکاری با مسکو ممکن است پایدارتر از روابط با واشنگتن باشد، رابطه ای که اختلاف های عقیدتی و شرط وشروط ها و چرخشها در رهبری کاخ سفید، چالش ها و بن بست هایی در مسیر آن ایجاد کرده بود. به این ترتیب ایالات متحده پس از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ ترسایی به شریکی غیرقابل اعتماد و غیرقابل پیش بینی برای امارات تبدیل شده است. ارزش هایی که زمانی ایالات متحده درمنطقه ترسیم کرده بود، قربانی شرق گرایی بدبینانه شده است که در انزواطلبی خود را نشان می دهد.همان لیبرال های غیرلیبرال در واشنگتن که روایات پنهانی درباره ناتوانی منطقه در پذیرش لیبرالیزم را تبلیغ می کنند، همان هایی هستند که اکنون تسلیم روایت اماراتی از ثبات اقتدارگرایانه می شوند و وقتی روسیه در کنار امارات قرار می گیرد، منافقانه خشمگین می شوند. بسیار ساده لوحانه است اگر تصور کنیم زمانی که اجرای سیاست واشنگتن در خاورمیانه و در کشورهایی مانند لیبیاا یا یمن را به دست امارات بسپاریم، این کشور می تواند بار مسوولیتها و ارزش ها را به درستی بر دوش بکشد و در برابر دشمنان ایالات متحده ایستاده گی کند./ شرق
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۰ـ ۰۹۰۷
اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
در گیرودار منافع امریکا یا چنگ زدن بر ندای آتش بس و دفاع از حق حیات؟
بصیر دهزاد
شورای رهبری انجمن حقوقدانان افغان در اروپا اخیراْ فراخوان پیرامون آتش بس فوری و سراسری را به نشر سپرد. مقاله هذا توضیحی بر محتوای و ضرورت این فراخوان میباشد.
در ماه های بعد از امضای توافقنامه دولت امریکا با طالبان با آنکه اهداف امریکا، طالبان و استخبارات پاکستان بدون کدام تغیر و تحول به نفع ملت وحاکمیت ملی، وفاق و منافع ملی افغانستان نیست و نبوده است ، جنگ و کشتار اهالی ملکی شدت بی سابقه را کسب نموده است. ملل متحد هم از خواب طولانی پیرامون جنگ افغانستان بیدار شده و یکبار پهلو زد ه ، این هفته های اخیر جنگ و کشتار توسط طالبان را وحشتناک و بی سابقه خوانده است.
ده ها سال قبل این پیشبینی و نتیجه گیری وجود داشت که مثلث امریکا- طالبان - دستگاه استخبارات و حکومت پاکستان هم آمیخته با منافع همدیگراند. ما ها که تاریخ زنده چهل ساله کشورهستیم، فاکت های امتحان شده را یکبار دیگر به امتحان میگیریم و بعضی از ما ها به امید های واهی دل میبندیم.
باید این سوال را مطرح نمود که :
در شرایط کنونی و ادامه رنج های بیکران مردم افغانستان ناشی ازچهل سال جنگ و تباهی کدام ضرورت بیشترین ارجحیت و تقدم را دارد؟ ، انتخاب بین پیچیدن بالای امیدهای واهی ، فریب ، خاک در چشم زدن و یا انتخاب داشتن حق حیات و بلند کردن صدای رسا بخاطر این حق انسانی و گره زدن توانايی ها با همدیگر ؟
باید در شرایط و اوضاع کنونی به این هم اندیشید و مصمم شد که چگونه همه توان،ا نرژی و هدفمندی ها رابا هم میتوان گره زد و گام های متین را دربازکردن جاده انقلاب امید گذاشت. آیا خموشی و امید های واهی بدیل قابل انتخاب اند و یا انتخاب تحرک و به پا ایستادن برای کسب حق حیات و صدای رسا بخاطر آتس بس فوری و سراسری؟
چرا این هدف و خواست ملی ، برای کی ، بخاطر کی و توسط کی؟
بدون شک ما و ملت مظلوم ما در برابر چال، فریب و خاک درچشم زدن مثلث امریکا.-استخبارات پاکستان - طالبان و سازمانهای تروریستی تحت حمایت و مصئونیت طالبان و استخبارات پاکستان یعنی القاعده، لشکر طیبه ، تروریستان داعشی و گروه های وابسته از آسیای میانه قرار داریم.
برای یک استدلال دقیق بر این موضوع چند فاکت و دلایل مبنی برعدم صداقت طالبان، استخبارات پاکستان و برای ختم جنگ در افغانستان و سیاست غرض آلود دولت ایالات متحده امریکا در عقب آن:
۱ـ شدت بی سابقه جنگ ، قتل و کشتار توسط طالبان، بعد از امضای یک موافقت نامه به اصطلاح صلح و وعده کاذب طالبان برآغاز مذاکرات بین الافغانی.
طالبان که قبل از این موافقتنامه در برآمد های ژورنالستیک شان از دولت با قاعده وسیع و سهمگیری تمام نیروهای سیاسی دریک حکومت لاف میزد، بعد از توافقنامه بکلی آن حرف ها و وعده ها را با پشت پا زد و بازهم ادامه جنگ و ایجاد امارت اسلامی را مطرح نمود. اکنون که طالبان در حملات وحشیانه بر خطوط دفاعی نیروهای رزمی کشور موفقیت بدست نمی آورد، روزانه ده ها طفل، زن و مرد بی دفاع قربانی ماین های کنار جاده میگردند. نماینده گان طالبان در کابل و زیر چتر حمایت دولت و نهادهای به اصطلاح خیریه شان بشارت موفقیت طالبان و شرایط طالبان را از تلویزیون های داخل افغانستان با لبجند زمزمه میکنند. به بیان کوتاه طالبان که به اصطلاح خود شان با کفار! کنار آمدند، کشتن و وحشت و دهشت را در برابر مسلمانان هموطن شان بطور بی سابقه شدت بخشیده اند.
۲ـ حکومت امریکا از طریق نماینده اش آقای خلیلزاد بیشترین امتیازات را در مذاکرات و پروسه های بعدی ، تا امروز پیوسته به طالبان میدهد و خاک بر چشم ملت غم و آسیب دیده افغانستان زده، با وعده های میا ن تهی « وعده وقت گل نی » میدهد . آقای خلیلزاد ، به قول مشاور اسبق رییس جمهور ترامپ، یک کلاه بردار ماهراست و برای ما افغانان فقط و فقط یک امریکایی تمام عیار که با مهارت خاص منافع کوتاه مدت و دراز مدت امریکا در افغانستان را مدیریت میکند، دیگر نباید آن گروه ا ز روشنفکران افغان که در دو سال اخیر شیفته این کلاه بردار شده بودند و او را در محافل خویش ریکلام میکردند، اکنون به واقعیت موضوع پر برده ، خود را به هیچ و پیچ های وی دلگرم نسازند،
۳ـ حکام امریکایی تلاش دارند تا با کشانیدن پای روسیه در جنگ افغانستان ، تحت بهانه جنگ بر ضد داعش، صفحه جدید جنگ را باز نمایند و جنگ در افغانستان را طولانی تر و شدید تر سازند.
۴ـ امریکا بعد از امضای موافقتنامه شان با طالبان خواسته و دانسته بیشترین امتیازات را به طالبان و استخبارات پاکستان، یعنی تروریستان طالبی، حمایت گران القاعده، داعش، جیش محمد ، لشکر طیبه، جنگجویان تروریست کشورهای آسیای میانه مستقر در پاکستان و افغانستان، داده است.
۵- شدت گرفتن ترورهای زنجیری روحانیون که بر لیه جنگ و خونریزی موعظه میکنند، غیر از عمل تروریستی طالبان نمی توان نتیجه گیری دیگری را وارد دانست. همچنان ترورهای سیاسی فرهنگیان، فعالان جامعه مدنی و حقوق بشرهمان وحشت طالبی است که حمایت گران پاکستاتی و امریکائی شان فقط بر رسم یک برآمد سمبولیک از عقب مایک ، محکومیت شان را ابراز مینمایند. دولت امریکا ، انگلستان و پاکستان به هیچ وجه حاضر نیستند تا طالبان و رهبری سیاسی شان را درقطر تحت فشار جدی و قاطع قرار دهند.
۶- وزارت خارجه ایالات متحده امریکا در ایجاد تشنج ، تحریک احساسات و نفاق مذهبی وقومی ، تضعیف مورال و روحیه اعتماد ،درهر یک مقطع حساس، گلی را به آب میدهد .
سوال در اینجاست که چرا و روی کدام هدف، در یک مرحله حساس تاریخی، سیاسی و امنیتی که زمزمه ایجاد حکومت موقت یکبار دیگر از اینجا و آنجا زمزمه میگردد، باز هم مسایل قومی و مذهبی برای ایجاد تقابلات ، تحریک احساسات و عمیق شدن درزها بالا کشیده میشوند؟
۷- ایالات متحده امریکا عملاْ طالبان را تحت نام امنیت مراکز نظامی خویش تمویل میکند، ده ها ملیون دالر ماهانه تحویل طالبان میگردد که طالبان با این پول قتل میکنند، مین های کنار جاده میسازند و با مصونیت مواد انفجاری را از پاکستان به داخل انتقال میدهند. این خود بیان تمویل طالبان در جنگ علیه مردم افغانستان است.
۸- به نسبت نفوذ و تسلط ناتو و اخصن ایالات متحده امریکا و انگلستان، نقش دیپلوماتیک ملل متحد و نماینده خاص آن در قضیه افغانستان به صفرتقرب نموده است و گویا در خواب عمیق زمستانی فرورفته است. عملاْ دیده میشود که تمامی کارهای این سازمان را ناتو و امریکا در قبضه گرفته و هرگونه ابتکارات صلح را در محاصره خویش قرار داده است و سد گردیده است.
با در نظر داشت فاکت های فوق و بعد از توافقنامه ایالات متحده امریکا با طالبان دیده میشود که ایالات متحده امریکا حاضر به گذاشتن یک قدم هم در ایجاد فشار بر استخبارات پاکستان و طالبان توصل نورزیده در حالیکه این قدم ها ممکن ،عملی و موثر در تمکین و تن در دادن به ختم جنگ و افغان کشی و آتش بس فوری و سراسری ، اخصن دادن حق حیات برای مردم افغانستان میباشند.
این واقعیت تثبیت شده است که رفت و برگشت ها و تمام تلاش آقای خلیلزاد گويی فقط و فقط به رهایی مجموع تروریستان طالبی از زندان های افغانستان متمرکز است نه به تمرکز بدون قید و شرط و بدون چون و چرا به آتش بس فوری .
ایالات متحده امریکا در سدد رهايی تروریستان است که به شدید ترین جرایم بر ضد انسان انسانیت محکوم و گنهکار اند. به بیان دیگر امریکا برای اهداف و منافع آزمندانه اش بر رهایی مجرمین و مرتکبین شدید ترین جنایات جنگی و ضد بشریت یک دولت را با تهدیدات تحت فشار قرار میدهد، ولی افراد و سازمانهای دیگر را بخاطر همان منافع آزمندانه اش به هیچ تروریست مینامد ودرلیست های سیا ه خویش قرار میدهد.
چرا این فاکت ها و کدام مسایل مبرم را باید ارجحیت باید داد؟
حق حیات اولین واژه و مفهوم برای انسان و انسانیت در اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقدم ترین مفهوم در اولین مبانی اندیشه حق انسان برجسته گردیده است.
با درنظرداشت اینکه مردم مظلوم کشور دربیش از چهل سال در نتیجه جنگ و مداخله از این نعمت طبیعی و الهی محروم ساخته شده اند و سلب این حق را بیگانه گان و بوسیله عمال داخلی و فروخته شده خویش بر مردم ما تحمیل نموده اند.
حق حیات و همصدا شدن برای کسب آن سرحد، مذهب و قوم و تبار، حزب و سازمان سیاسی و شخصیت نمی شناسد و نمی توان برای هم صدا شدن و پیوستن به بازکردن جاده انقلاب امید شرایط و محدودیت های مبتنی بر ذوق، سلیقه و ساير تمایلات را وضع نمود و ضرورت های اشد امروزی را به فردا های گنگ موکول کرد.
برای کسب حق حیات و آتش بس فوری و سراسری در زیر یک سقف آمدن یک ضرورت زمانی، یک ادای مسوولیت دینی ، وطنی و یک اجر و ثواب بیشتر هر وجایب دیگر میباشد.
با ما و اهداف انسانی ما و بخاطر مردم مظلوم ما همصدا شوید!
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۰ـ ۰۶۰۷
اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
opyright ©bamdaad 2020