ازحضور نظامی امریکا درافغانستان نزده سال گذشت


در پیوند با ۱۹ساله گی حضور نظامی امریکا در کشور اینک دیدگاه کارشناس برازنده امور سیاسی کشور، رفیق محمد ولی را پیشکش میداریم . امید مورد توجه و پسند قرار گیرد ـ بامداد

 

محمد ولی

 

از کارگیری کلماتی چون ( تجاوز ، اشغال ، استعمار ، سلطه جویی ، امپریالیزم آنهم امپریالیزم جهانخوار امریکا ) وغیره صرفنظر .

ازادبیات معمول در ژورنالیزم امریکا چون : ( آزادی ، حقوق بشر ، دموکراسی ، بهره ورسازی دیگران از مزایای ارزش های امریکا ، منافع حیاتی امریکا ، حمایت از دموکراسی ها وسقوط دیکتاتورها ) کارگرفته  آنها را در آیینه حضور نزده ساله امریکا در افغانستان به تماشا می گیریم .

قبل ازاین ارزیابی از مقاله پروفیسور آلن بن مایر ، استاد امور بین المللی در مرکز جهانی نیویارک مورخ ۲۱ جولای سال ۲۰۱۷ یک دو سطر استشهاد میگردد . او درمقاله اش زیر عنوان « جنگ فاسد وغیراخلاقی در افغانستان » برخی ارقام را ذکر کرده خواهان خروج عساکر کشورش از افغانستان شده بود .

آن ارقام چنین بود : « درین جنگ تا اکنون ۲۴۰۰ سرباز امریکایی کشته شده است . بصورت کل تلفات شهروندان افغانستان در این جنگ ۲۲۵ هزار نفر بوده حدود ۲ میلیون وششصد هزار نفر مهاجر وبیش از یک میلیون بی جا شده گان از خود بجا مانده است.» وی می افزاید :‌« دراین جنگ یک تریلیون دالر مصرف شده است . مافیای امریکا ازاین جنگ سالانه ۲۵۰ میلیارد دالر وارد امریکا میکنند ، پس این جنگ ازجمله کم مصرف ترین جنگ های امریکا در جهان است » .

امریکا منظور از حضور نظامی اش در افغانستان را در چهار هدف ذیل را اعلان کرد:

۱ ـ  مبارزه باتروریزم ،

۲ ـ  مبارزه با مواد مخدر ،

۳ ـ  تامین حقوق بشر،

۴ ـ  نهادینه سازی دموکراسی .

براساس مقاله پروفیسور امریکایی این جنگ نهادینه ساز دموکراسی وحقوق بشر نه بلکه « فاسد وغیراخلاقی » بوده است .

وقتی مافیای امریکا سالانه ۲۵۰ میلیارد دالر ازدرک تریاک افغانستان وارد امریکا میسازند این جنگ نه به خاطر مبارزه با مواد مخدر بلکه بخاطر بدست آوردن مبالغ سرشار از این ناحیه بوده است . چون به ارقام تلفات ومهاجرت ها نظر انداخته شود او بر حق بوده تا بگوید که یک جنگ فاسد وغیراخلاقی نهادینه ساز دمو کراسی وحقوق بشر بوده نمیتواند .

مبارزه با تروریزم به کجا انجامید و منظور از تروریست ها کی ها بودند؟

منظور از تروریست ها همان های بودند که امریکا حاکمیت شانرا سقوط داد اما رهبران شان را مصوون نگهداشت و پس از نزده سال جنگ و ویرانی علیه تروریزم ، تمام مساعی سیاسی اش را به بزرگ نمایی وبه قدرت رسانی مجدد انها معطوف نمود که امضای موافقتنامه دوحه با  آنها و پروسه گیرمانده در بن بست ترتیب اجندای مذاکرات در دوحه حاصل وانجام  آن کار میباشد .

پس امریکا با همه توان وعظمت نظامی ، قدرت پولی ، نفوذ جهانی ، متحدین نیرومند جهانی ومنطقه وی ، پیمان نظامی ناتو وهمکاری همکاران افغانی اش چون مجاهدین وبرگشته گان از امریکا یا نخواست یا نتوانست به تحقق اهداف چهار گانه اش نایل آید .

آنچه را طی این زمان بصورت قسمی مروج ساخته است حالا  آنرا در بدل عروج و ظهور مجدد سقوط داده گان نزده سال قبل اش به معامله بد میگذارد .

آیا امریکا نخواست یا نتوانست به آنچه گفته بود عمل کند ؟

برویت حقایق آفتابی و نمایان میتوان گفت نخواست،  و گرنه خواستن توانستن است آن هم برای قدرت بزرگی چون امریکا وناتو ومتحدین نیرومند جهانی اش از اروپا تا آسیا که خارج از توانش نبود و نمی باشد .

اینکه چرا نخواست در مطبوعات جهان ، در تحلیل های تحلیلگران و تحقیقات مراکز استراتیژیک کشورها بار بار نگاشته و ارزیابی شده است وهمه متفق القول اند که منافع امریکا در منطقه مانع عمل قاطع و فیصله کن  آن در تحقق اهداف چهار گانه اش شده است .

امریکا برای رسیدن به این منافع ، راهبردها و راهکار های برابر با سنجش های انی و دور نمایی آماده کرده است که مشتمل است بر راهبردهای اقتصادی ، نظامی وسیاسی . راهکار های رسیدن به این اهداف جنگ ، تشنج زایی ، ایجاد نیروهای محلی جنگی غرض جلوگیری از ازدیاد تلفات خودش ، راه اندازی انواع تفرقه ها از مذهبی تا سمتی و قومی و زبانی میباشد.

هدف اقتصادی امریکا جلوگیری از رشد اقتصاد چین و ممانعت از جهانی شدن بیشتر مناسبات تجارتی و اقتصادی آن بخصوص از طریق به ثمر رسیدن پروژه بزرگ « یک راه یک کمربند » و ثانیآ دسترسی به منابع نفتی آسیای میانه وانحصار آن برای کمپنی های امریکایی است . در بعد نظامی مصروف ساختن نظامی روسیه وچین از طریق ایجاد تشنج با استفاده از عقاید مذهبی مسلمانان ایغور در چین و آسیای میان و داشتن پایگاه های نظامی درهمجواری با این دو کشور است .تلاش امریکا از طریق اروپا وکشورهای جدا شده از شوروی سابق برای محاصره نظامی روسیه از طریق شامل ساختن عده ای از آنها در پیمان نظامی ناتو تا جایی مثمربوده است که در کنار آن تلاش برای به محاصره درآوردن روسیه از طریق آسیا هدف دیگر نظامی انکشور میباشد .

هدف سیاسی ، آنست تا از نقش ونفوذ وهمکاری های روسیه با جمهوری های آسیای میانه بکاهد واگر بتواند مسلمانان ایغور را به جنبش جدایی طلبی تحریک نماید ، در ایغور و آسیای میانه بوسیله جنگ وتشنج رژیم های تابع منافع خود را قایم سازد . طبق سنجش های مراجع استخباراتی امریکا تحقق این استراتیژی کم از کم ۵۰ سال را در برمیگیرد . این یکی از اهداف راهبردی امریکاست ، اما اینکه به این هدف میرسد یانه سوالی است جداگانه که بررسی جدا گانه را ایجاب میکند .

هفتاد سال با اتحاد شوروی در رقابت وجنگ سرد بود وبالاخره به استراتیژی اش دست یافت حالا هم با همان امید وهمان حوصله به این مبارزه ادامه داده بازهم افغانستان را بحیث میدان این بازی نگهمیدارد.

تاکتیک حضور استخباراتی در افغانستان توسط استخدام شده گان افغانی اش به شکل قطعات خاص یا ملیشه های جنگی ، جهادی ، طالبی و داعشی ایجاب میکند که بهر شکلی باشد در افغانستان دولت مطیع داشته باشد . برای امریکا مهم نیست که آن دولت دموکرات باشد یا دیکتاتور ، سیکولار باشد یا مذهبی ، حقوق بشر را رعایت کند یانه ، تروریستی باشد یا غیر آن ، مهم  آنست که وسیله تحقق استراتیژی مطروحه اش باشد ، امریکا در جهان اسلام تجربه کافی در مورد چنین دولت ها دارد مانند کشور شاهی عربستان سعودی ، امارت نشین های خلیج یا سکولار های دیکتاتور مصرکه با همه فجایع ضد حقوق بشری ، مبانی دیکتاتوری حمایت و همکاری با تروریستان بهترین متحدین این مدعی نمونه دموکراسی وحقوق بشر درجهان اند .

پس از نزده سال چهره حقیقی امریکا بیشتر از هر وقت دیگر و هر جای دیگر در افغانستان نمایان گردید . مردم خوب فهمیدند که این شعارها بهانه ها برای اقدام به « جنگ فاسد وغیراخلاقی » ( نمیگویم استعماری ، امپریالستی ، تجاوز کارانه وغیره ) بوده است . اینکه کشوری برباد میشود ، ملتی تباه میگردد ، تمدنی نابود میشود ، از کوه و دشت و دره سرزمینی سیلاب خون سرازیر میگردد ، خانواده ها به ماتم‌ می نشینند ، انسانها خوراک سگ های تعلیمی عسکری اش میشوند و صدها مصیبت دیگر مهم نیست ( دموکراسی است ، حقوق بشر است ! ) ولی مهم آنست تا گروه های مزدور را دراختیار داشته باشد وعده ای از آنها را بر اریکه قدرت بنشاند ، حمایت کند و امتیاز بدهد .

دل کس این را امپریالیزم‌ جهانخوار میگوید وعملش را جنگ‌ استعماری وسلطه طلبی یا کلمات دیگری چون اهداف چهار گانه اعلان شده در اول حمله بر افغانستان ویا به گفته پروفیسور آلن بن مایر « فاسد وغیراخلاقی » .

حاصل جمع اهداف چهارگانه امریکا عبارت است از تشکیل نظام فاسد توام ‌با جنایت که فساد آن در عرصه سیاست ، اقتصاد و رسانه ها سایه افگنده، دموکراسی آلوده با مواد مخدر ونقض خشن حقوق بشر را در همکاری با شبکه های مختلف تروریستی به یک پیکر فساد زده ومنفور مبدل کرده است ، حقوق بشر را مختص به دفاع از ناقضان آن و جنایتکاران ساخته ، تروریزم را در سطح بین المللی بیک پدیده غیر قابل کنترول مبدل نموده ومواد مخدر را یکی از چشمه های عایداتی اش ساخته اقتصاد جرمی نا مشروع را عمومیت بخشیده است .

منبع تصویر: دی پی آ

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۰ـ ۰۷۱۰

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020