میرمحمد شاه رفیعی
افغانستان عزیز در شرایط خاص ، بغرنج و مملو از حوادث و رویدادهای غیرمترقبه قرار دارد. درمقابل ترقی خواهان دادخواه و فرزندان صدیق میهن صدها دشمن با لباس های رنگین آموزش دیده با مکر وتزویر و امکانات وسیع مادی ومعنوی قرار دارند.مبالغه نخواهد بود اگر گفته شود که درمقابل هریک از روشنفکران مترقی و پیشآهنگ نهضت مردمی حداقل هشتاد تن از افراد و عناصر مخالف قرار دارد.
درکشورما جهل ، تعصب ،افراطیت واختناق و نیز بی اعتمادی و پراگنده گی بی پیشینه نیروهای مردمی، موجود است. فساد اداری لجام گسیخته ، دامن زدن به اختلافات قومی ـ مذهبی و سمتی؛ و سوق مردم ونیروهای جوان به سوی اعتیاد، قاچاق و زراندوزی و ایجاد روحیه بی تفاوتی ، سازش و تسلیم طلبی دربرابر قدرت های محلی و اداری فضای تحول وسالم اندیشی وتفکرعلمی و واقع بینی را محدود و دشوار ساخته است.
درچنین شرایط اتخاذ موضع گیری های سیاسی مشخص که بتواند توافق و همسویی همه نیروها و افراد خبیر و آگاه کشور را بدست آورد غیرممکن و دشوار می باشد.طورخاص تفاهم و همسویی با آنانی که حداقل یک ربع قرن دور از میهن و درفضای باز سیاسی کشورهای اروپایی و امریکایی و در شهرهای توسعه یافته با ناز و نعمت شاهانه زنده گی کرده اند دشوار ومشکل می باشد؛ و دشوارتر با آنانی که با سازش های غیراصوی با نیروهای دولتی و قدرت های مادی امتیازات و جایگاهی را کسب کرده اند.
نباید فراموش کنیم که آنانی که باهویت دادخواهانه و سابقه سیاسی مبارزات ضداستبداد، ارتجاع وتروریزم وخشونت هم اکنون درکشور زنده گی دارند وتلاش صادقانه می نمایند تا نیروهای مردم وشخصیت های سیاسی دادخواه و وطندوست در صفوف سازمان های سیاسی مترقی و سازمان های اجتماعی تحول طلب متشکل گردند و درساحه ارتقای سطح آگاهی مردم ؛ و تفکر سالم وعلمی جوانان مبارزه می نمایند و دراین راه از کوچکترین امکانات ( ولو ظاهر شدن چند دقیقه ای دریک برنامه تلویزونی ) استفاده اعظمی می نمایند همه گان قابل تمجید و ستایش هستند ؛ در صورتی که این افراد غرور وافتخارات گذشته شان را حفظ و در لجن زار فساد اداری وتعصبات قومی ـ مذهبی امروزی آلوده نگردیده باشند.
عده ای ازاین سازمان های موجود درکشوربا افتخار داشتن سابقه سیاسی- مبارزاتی عناصرمتشکله و شان و فعالیت سیاسی طی هفده سال اخیر دستآوردهای چشمگیر و قابل لمس دارند که ازجمله می توان به حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان تماس گرفت.
این حزب با داشتن تجارب لازم مبارزات سیاسی درشرایط موجود و فعالیت های چشمگیر رسانه ای، تبلیغاتی- فرهنگی و تشکیلات منسجم در میان مردم و جامعه جایگاه رفیع و قابل لمسی را بدست آورده است.
این حزب بنا به اعتراف دوستان و دشمنانش به هیچ یک از نیروهای بیرونی و داخلی کشور به شمول مقامات دولتی درتبانی وسازش قرار نداشته ؛ و یگانه حزبی هست که به تمام اقوام و مذاهب کشورتعلق دارد. تماس و ارتباط این حزب با ادارات دولتی و نهادهای اجتماعی همچو سازمان مستقل حقوق بشر، کمیسیون مستقل انتخابات ، وکلای پارلمان، رسانه ها و نیز با اداره ی احزاب سیاسی دراداره امور ریاست جمهوری برمبنای روابط کاری دیپلوماتیک و اداری اصول مند بوده و بنابه درخواست و ضرورت های موجود صورت می گیرد . حزب ما درگذشته از انتخابات آزاد و طبق خواست و اراده مردم دفاع کرده و اشتراک اش در انتخابات ریاست جمهوری برمبنای تصمیم جمعی و درحمایت از انتقال سیاسی مسالمت آمیز قدرت و درمخالفت با شعارها و اهداف نیروهای افراطی، متحجر و تروریستی و حامیان ها تنظیم گردیده بود.
ما یقین و باورکامل داریم که عده ای از افراد باداشتن سابقه درخشان سیاسی بنا بر دوری از کشور و عدم آگاهی همه جانبه از شرایط موجود ؛ وعده ی دیگر بنا بر اهداف خاصی که نزد خویش دارند درصدد شایعه پراگنی و اتهام زنی های بی مورد برعلیه این حزب و رهبری آن بوده؛ و تلاش دارند تا ازتشکل و توسعه پایگاه این حزب مردمی و ترقی خواه کشور جلوگیری نمایند و با بهانه گیری های محتلف در پروسه عظیم میهنی ومبارزه در راه اعمار و بازسازی این کشور ویران شده مزاحمت ایجاد کرده ؛ و یا صفوف جداگانه را طبق منافع شخصی و جناحی خویش تشکیل دهند.
بنابر شناخت وباوری که من نسبت به رفقا و همرزمان عزیز خود دارم ، همه ایی ما حاضر به دیالوگ و مشاوره درجهت رسیدن به تفاهم با رفقایی که پابند اصول و موازین مبارزاتی جنبش دادخواهانه کشور باشند هستیم ؛ و هرنوع سوال و سوتفاهمی اگر موجود باشد در فضای حسن تفاهم و رفیقانه ازمیان برداریم. اما برای آنانی که ناجوانمردنه به شایعه پراگنی ، اختلاف اندازی و مطرح سازی های فیسبوکی دست یازیده ؛ و خود را عالم دهر و عقل کل وانمود ساخته ،افغانستان را از سواحل دریای سیاه وقصرهای مرمرین اروپا مشاهده نمایند جزآنکه خیر و بهبود آینده خودشان ونسل اروپایی شان را آرزو نماییم چیز دیگری برای گفتن نداریم.
به مقام و شخصیت رفقایی که باوجود دوری از میهن و زنده گی درکشورهای پیشرفته ومتمدن جهان با همه سرگردانی ها و مشکلاتی که در زنده گی غربت دارند تا هنوز رنج ومصایب موجود درکشور شان را فراموش نکرده اند و این همه مصایب و مشکلات ما را با گوشت و پوست شان لمس می کنند شخص خودم سرتعظیم و احترام فرو میآورم و ازمشوره های سودمند، رهنمایی های سازنده رفیقانه و سایر کمک های مادی ومعنوی شان اظهار سپاس می نمایم.
رفقای همرزم وبا احساس ما این فرزندان اصیل میهن ما درهرگوشه ای از جهان که باشند با رفقای دلیر وهمرزم شان در جاده های مرگ وانتحار کابل ، دشت های خون آلود هلمند، کوهپایه های هندوکش بیدار ، قله های پامیر و سواحل دریاهای مست وخروشان کنر، هریرود ، مرغاب و آمو همه یکسان فکر می کنند و تصمیم رفیقانه مشترک می گیرند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۹۰۹
امریکا و ایران از اتفاقات تا اختلافات
عبدالوکیل کوچی
زمانی مهمترین ژاندارمری وحافظ منافع غرب در منطقه محمد رضا شاه ایران بود که در سن نوجوانی و پس از ۱۶ سال سلطنت پدرش در سال ۱۹۴۱ ترسایی به اراده انگلیس بر تخت سلطنت جلوس کرده و درنزدیک به چهار دهه پادشاهی حمایت غرب را با خود داشت که در ازا آن کشورهای غربی به خصوص انگلیس در معاملات نفتی دست بالا داشتند چنانچه زمانی که داکترمصدق در دوران حکومتش نفت را ملی اعلان کرد ، غربی ها حکومت قانونی مصدق را طی کودتایی سقوط داده وشاه فراری را دوباره بر تخت سلطنت باز گرداندند . پس از آن شاه مستبد، نیروهای ترقی خواه وگروه های چپ دموکراتیک را بیش تر از گذشته در زیر سایه حمایت غرب بیرحمانه سرکوب می کرد تا زمانی که دوره شاهنشاهی آن به فرجام خود نزدیک می شد .
بآنکه نظریه پردازان عوامل سقوط شاه ایران را نزدیکی با معمرالقذافی وپس از آن وجودش را ابتلا به مریضی سرطان خوانده اند ولی از نظر سیاسی ، تغیرات روز افزون اوضاع درنتیجه خیزش های مذهبی در ایران و دیگر رخداد ها وتحولات جدید سیاسی منطقه وی ، معادله روابط غرب را با شاه ایران متغیر می ساخت .
به نقل از رسانه های خبری تحلیل گران سیاسی ، خطر سلطه کمونیزم بر ایران به عنوان یک عامل مهم در داخل ایران وهم تحولات دموکراتیک در کشورهای همسایه ایران یعنی از برقراری نظام جمهوریت محمد داود خان گرفته تا تحول دموکراتیک ثور ۱۳۵۷ در افغانستان ، موجب شد تا امریکا با دل ناخواسته شاهد سرنگونی شاه باشد زیرا تحولات افغانستان به عنوان یک کشور همسایه نمی توانست تاثیر لاقل غیرمستقیم بر وقایع ایران نداشته باشد .درین دوره نگرانی امریکا وغرب بیشتر متوجه جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی به سوی شرق میانه وخلیج فارس بود وامریکا نگران آن بود که قدرت بدست حزب توده ونیروهای چپ دموکراتیک نه افتد. روی این دلیل در میان تمام شرکت کننده گان جنبش ضد سلطنتی، زمینه برای پیروزی گروه اسلام گرا مربوط به آیت اله خمینی مساعد گردید .
پس از سقوط شاه در سال ۱۳۵۷ آیت اله خمینی با طیاره ومحافظین غربی اش به تهران برگشت . رژیم اسلامی ایران هرچند با شعار نه شرقی ونی غربی جمهوری اسلامی آغاز بکار کرد ولی صدور انقلاب از جمله سیاست هایی بود که خمینی آنرا در سر می پرورانید از آنجمله این سیاست در قبال افغانستان به نظریه صدور انقلاب وایدیالوژی مذهبی استوار بود به این ملحوظ دور از حقیقت نخواهد بود که یکی از دلایل تعویض رضا شاه با امام خمینی بر مطالب فوق مرتبط باشد .
دستاورد رژیم ملایی ایران در جایگزینی قدرت سیاسی :
رژیم جمهوری اسلامی ایران با سردادن شعار های ظاهراً ضدامریکایی و اسراییلی امریکا را شیطان بزرگ خوانده با گروگان گیری دیپلومات های سیاسی امریکا در ایران و امتیاز خواهی ایران از امریکا مبنی بر عدم پذیرش رضا شاه در کشورهای غربی ومیانجی گری های سیاسی و قبولاندن شرط و شروط و بدست آوردن امتیازات دیگر ذات البنی، موضعگیری متفاوت غرب درجنگ هشت ساله عراق با ایران وبدست آوردن اسلحه از کانال های غیرمستقیم در میدان جنگ با عراق ، توقف جنگ وعدم پیشروی صدام درخاک ایران ، دسترسی به سرکوب بی دریغ نیروهای چپ ودموکراتیک ایران وبی رقیب ساختن رژیم از حریفان سیاسی ، بدست آوردن امتیازات سیاسی ، مادی ومعنوی از جامعه جهانی بعنوان پناه دادن به سه میلیون مهاجر افغانستان در تجهیز نیروهای جنگ با دولت دموکراتیک افغانستان زیرنام جهاد بر ضد قشون سرخ اتحاد شوروی وهمسنگر شدن رژیم ملایی ایران با امریکا واسراییل وکشورهای غربی درجنگ افغانستان ، نفوذ روز افزون رژیم ایران درعراق ، خلع سلاح شدن مجاهدین خلق یکی ازرقبای سر سخت رژیم ایران در زمان حمله امریکا درعراق وسرکوب مجاهدین خلق در خاک عراق وکمپ لبرتی در زمان حکومت نوری المالکی با علامت چراغ سبز ایران ، راه اندازی افسانه دراماتیک برجام از یک طرف ایران و از سوی دیگر قدرت های بزرگ و بلند رفتن رسوخ بین المللی رژیم ایران در سطح جهان ، نفوذ روز افزون شبه نظامی وعوامل سیاسی ومعنوی رژیم ملایی ایران در کشورهای منطقه مانند عراق ، سوریه ،لبنان ، یمن ، منطقه غزه وافغانستان از جمله دستاوردهایی است که جمهوری اسلامی در اتفاقات منطقه وی وجهانی بدست آورده است .
بهره برداری غرب از موجودیت رژیم آخوندی در ایران :
طوریکه گفته آمدیم جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز با سردادن شعارهای ضدامریکایی وضد اسراییلی اصلاً در موضعگیری داخلی با پیگیری چنان سیاست های سخت گیرانه بر احزاب سیاسی ترقی خواه چپ ودموکراتیک و سرکوب بیرحمانه سایر آزادی خواهان ضد استعماری وضد ارتجاعی واستبدادی .
رژیم ایران با این کار در واقع خود را بی رقیب ودرعین زمان نگرانی غرب را از نفوذ شوروی واحتمال ایجاد سیاست ضد سرمایداری برطرف ساخت. همچنان سازماندهی نظامی گروه های مجاهدین وتجهیز گروه های هفت گانه در جنگ با دولت دموکراتیک وقانونی افغانستان بعنوان جهاد با قشون سرخ شوروی که پیشبرد این جنگ نیابتی ومشترک درتبانی رژیم خونتای پاکستان ،عرب ها وغربی ها در واقع یکی از فاکتورهای عقب گرد قشون سرخ را مهیا می ساخت .
درهمین جنگ بود که رژیم ملایی ایران برای سرنگونی نظام دموکراتیک و قانونمند افغانستان با مخالفین داخلی وخارجی دولت افغانستان با تکیه بر وجه مشترک درسنگر مشترک ضد قشون سرخ شوروی روی منافع مشترک باغربی ها و همکاری های مستقیم وغیرمستقیم قرار داشتند که درامتداد چنین جنگ های غیرعادلانه ونابرابر و تجاوزکارانه خارجی ها وفروپاشی دولت دموکراتیک افغانستان زمینه وضرورت حضورنظامی ناتو به رهبری ایالات متحده امریکا درافغانستان مساعد گردید. چیزی که غرب سال ها در انتظارش بود به کمک مجاهدین دست و پرورده پاکستان ، ایران وشرکای بین المللی شان میسرگردید.
گذشته از آن موضعگیری رژیم آخوندی ایران به نقل از رسانه های خبری در زمان جنگ با طالبان ، کمک های ایران به سمت شمال افغانستان درجبهه جنگ با طالبان ، یعنی درجبهه مشترک نظامیان امریکا ومجاهدین از طریق طیاره به مزار شریف انتقال داده می شد .
واما وقتی که در نتیجه تغیرات وتحولات و انکشافات اوضاع در منطقه وجهان که به بلند شدن یک سروگردن ایران در منطقه منجرگردید ، معادلات سیاسی را طوری دگرگون ساخت که برای غرب خوش آیند نبود تا رفته رفته زمان در چهار چوب تغیر و حرکت شرایطی را بوجود آورد که اختلافات را به جای اتفاقات رقم زد ولی درعین زمان در نتیجه تبلیغات و رسانش سیاست ایران هراسی ،
کشورهای غربی به خصوص ایالات متحده امریکا به قیمت میلیارد ها میلیارد دلاراسلحه به کشور های محافظه کارعرب به فروش رساند. ازاین طریق وابسته گی کشورهای حوزه خلیج به غرب توجیه پذیر گردید . هکذا حضور پررنگ نظامی ایالات متحده امریکا با کشتی های طیاره بردار وناو های بزرگ جنگی وجابجایی تاسیسات ونیروهای نظامی آن در منطقه به عنوان حفاظت از منافع امریکا ومتحدان منطقه وی آن می توان گفت که با قدرت نمایی ایران رابطه دارد .
اکنون که دارد جهان شاهد تغیرات سیاسی بزرگ ،رخداد های خونین وتوفان های شدید نظامی می گردد درحال حاضر با گذشت نزدیک به چهار دهه حکومت ملایی در ایران اخیراً رییس جمهور ایالات متحده دراجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد مورخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۷ ترسایی ایران را به همکاری با تروریزم ، پامال کردن حقوق بشر، تولید موشک های پیشرفته ، نقض روح برجام و فرقه گرایی متهم ساخته و می گوید که رژیم شرور ایران درحمایت ازتروریزم ،ایجاد ناامنی در منطقه، دخالت درکشورهای همسایه وهمچنان شعار مرگ بر امریکا واسراییل امنیت کشور ها را به خطر مواجه ساخته است .
از سوی دیگر آخوند روحانی ریس جمهور ایران درنشست فردای آن روز در سازمان ملل متحد امریکا را به زورگویی وهمکاری با گروه های تروریستی ومداخله در کشور ها متهم کرده بیانیه دونالد ترامپ را جاهلانه ، زشت ، کینه توزانه وتهدید کننده خوانده و خواستار عذرخواهی آن از مردم ایران گردیده است. معلوم است که روند متناقض مواضع سیاسی اجتماعی ، اتفاقات را دستخوش چالش ها ساخته که تا سرحد اختلافات جدید وشدید به پیش می رود. واما مشکل اصلی و اساسی ما ومنطقه اینست که قدرت های منطقه وی وفرامنطقه وی با دخالت مستقیم وغیرمستقیم شان کشورما را در جنگ چهار دهه گذشته به جولانگاه نیروهای تروریستی خرابکار و آدمکش طالب و داعش مبدل کرده اند.هر کدام این کشورها ازهمسایه گرفته تا دیگران خواست ها و منافع آزمندانه خود را دنبال نموده روی اهداف واستراتیژی های دوامدارخویش می چرخند .
همین اکنون به نقل از رسانه های خبری دولت ایران با استفاده از وضع جاری درافغانستان جوانان مهاجر افغانستان در خاک ایران را جبراً به جنگ سوریه وحتا یمن کشانده و با پرتاب عوامل نفوذی در نهادهای رسمی وغیردولتی افغانستان واحتمال روابط قسمی با برخی از گروه های طالبان به مداخلات شان ادامه می دهند.
کشور جنگ زده افغانستان همچون دیگ بی سرپوش فاقد دولت قوی ، مسوول ، مدبر و متحد طبعا ً محل جولانگاه همسایه وبیگانه گان قرارمی گیرد .
بنا برآن ازروند بحرانی کشورطی سی چهل سال جنگ به خوبی استنباط می شود که نجات کشور بدست خود مردم افغانستان بوده و یگانه راه نجات وطن اتحاد وهمبسته گی مردم افغانستان و درپیشاپیش آن نیروهای مسوول ، ترقی خواه ، عدالت پسند و احزاب مردمی ودادخواه و کلیه وطن دوستان کشور در یک جبهه وسیع ملی و مردمی میسر می باشد .
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۹۰۹
سحر سیندخت
باشنده گان المان که دارای حق رای هستند ، به روز ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۷ ترسایی ( پس فردا ) نماینده گان شانرا برای بوندس تاگ انتخاب، و راه را برای تعین حکومت جدید المان باز می نمایند. با آنکه شرکت های نظرسنجی برنده انتخابات را از ماه ها بدیسنو تعین؛ و از پیروزی اجزاب دست راستی دموکرات مسیحی و اتحاد سوسیال مسیحی به رهبری خانم انگلا میرکل سخن می رانند ، ولی دراین انتخابات مهم وسرنوشت ساز هنوز برنده و بازنده معلوم نیست. زیرا یک کمیت قابل ملاحظه مردم هنوز درمورد نظرشانرا بیان نکرده اند.
درانتخابات روزیکشنبه مساله گزینش رنگ ها ، ترکیب رنگ ها و برنامه ها مورد گفت و گو و انتخاب قرارگرفته ؛ راست در برابر چپ ، راست در برابر راست و چپ دربرابر چپ قرار می گیرند. احزاب سیاسی المان را بیش تر با رنگ های معین پیوند می دهند : سیاه ، سرخ ، سرخ تیره ، سبز ، زرد و آبی . در تاریخ معاصر این کشور رنگ ها با برنامه های سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی احزاب گره خورده است . وقتی شما از سرخ نام می برید ، هدف برنامه های لیبرال و ریفورمیستی حزب سوسیال دموکرات المان است ، و رنگ سبز با برنامه های اجتماعی ـ اکولوژیک حزب سبزها گره خورده ، واین حزب حافظ محیط زیست و جانبدار از منافع خرده مالکین می باشد.
برای همین هم درجریان گمان زنی درباره حکومت جدید المان ترکیب رنگ های : چراغ ترافیک ( سرخ ، زرد و سبز) ؛ و یا پرچم کشور جمیکا ( سیاه ، سبز و زرد ) و یا سرخ ـ سرخ و سبز ، یا هم سیاه وسرخ در میان است.
در انتخابات آخرهفته احزاب :
ـ اتحاد دموکرات مسیحی (CDU ) ؛ و اتحاد سوسیال مسیحی (CSU ) با رنگ سیاه ،
ـ حزب سوسیال دموکرات المان (SPD ) با رنگ سرخ ،
ـ حزب چپ ( Die Linke ) ـ با رنگ سرخ تیره ،
ـ حزب سبزها (Bündnis 90/Die Grünen ) با رنگ سبز،
ـ حزب لیبرال دموکرات (FDP ) با رنگ زرد،
ـ حزب بدیل برای المان ) AFD ) با رنگ آبی روشن ، با برنامه های متفاوت شرکت و برای بدست آورد آرای لازم با هم به مبارزه می پردازند.
اگراین احزاب را از نظر برنامه های اتخاباتی به دو گروه بندی « راست » و « چپ » تقسیم نماییم ،
درخط راست احزاب:
ـ اتحاد دموکرات مسیحی (CDU ) ،
ـ اتحاد سوسیال مسیحی (CSU ) ،
ـ حزب لیبرال دموکرات (FDP ) و
ـ حزب بدیل برای المان ) AFD )
در خط چپ احراب :
ـ حزب سوسیال دموکرات المان (SPD ) ،
ـ حزب چپ (DIE LINKE) و
ـ حزب سبزهـا (GRÜNE ) قرارمی گیرند.
لازم به یادآوریست که در خط چپ ، راست و میانه احزاب دیگری غیراز احزاب یادشده نیز درالمان فعالیت می نمایند. چون این ها یا درانتخابات حاضربا لیست جداگانه سهم نمی گیرند؛ و یا هم رقم آرای که بدست می آورند ناچیز می باشد ، درتبلیغات رسانه ایی و انتخاباتی به آنها توجه لازم نمی شود.
انتخابات المان و جامعه مهاجر افغان :
وقتی رسانه های افغان دراروپا وشبکه های اجتماعی افغان ها درالمان را می پالید به ندرت درباره انتخابات اینکشور چیزی پیدا می نمایید. با آنکه دراین کشوربیش ترازنیم میلیون مهاجر افغان و، هزاران تحصیل کرده و اگاه سیاسی افغان زنده گی می نمایند ، ولی آنها کوچک ترین حرفی در باره این انتخابات و اثرات آن بالای سرنوشت خود شان و آینده اولاد ها و خانواده شان ؛ و یا هم اثرات این انتخابات بر روند صلح درافغانستان به زبان نیاورده، و سطری هم ننوشته اند. هموطنان مهاجر و دارای حق رای در المان هر روز از بوت و پوزه گلبدین ، از رشوه خوری فلان رییس و وزیر، دیدار فلان با بهمان ، از بگومگوها در باره کاربرد پوهنتون یا دانشگاه ، جدل های زبانی و قومی ، قتل ناموسی و...درافغانستان رویه های رسانه ها؛ و برگه های شخصی خود را پرمی نمایند، ولی این ها تا حال یک سطری هم در باره انتخابات بوندس تاگ ننوشته اند. در همین حال ده ها حزب و سازمان سیاسی افغانی درالمان نیزمهرسکوت برلب زده ؛ و ازابراز نظردر باره انتخابات المان خود داری نموده اند. درحالی که همین ها می توانند با انجام کار روشنگری درباره جایگاه احزاب سیاسی المان ، برنامه های این احزاب ، نقش و اثرگذاری شان درسرنوشت المان ، اروپا و جهان به شهروندان تازه وارد و ناآشنا با نظام سیاسی المان؛ و قواعد دموکراسی غرب کمک و یاری برسانند. در نتیجه همین برخورد غیرمسوولانه نهادها و شخصیت های سیاسی ـ اجتماعی افغان درالمان، کمتر افغان ها از حق رای خود استفاده نموده ، و از کنار این رخداد بزرگ سیاسی با بی تفاوتی می گذرند.
بربنیاد گزارش مقامات این کشور ۱۹ درصد از افراد صاحب حق رای درالمان را شهروندان خارجی تبارتشکیل می دهند. یعنی نزدیک به یک پنجم رای دهنده گان را مهاجرین تشکیل می دهند. با درد و دریغ که درنتیجه بی تفاوتی و چشم پوشی نهادهای سیاسی ـ اجتماعی مهاجرین حضور آنها در انتخابات بسیار کم رنگ می باشد. بیش تر احزاب سیاسی المان نیز، به مشارکت خارجی تباران در اینکشور توجه ننموده و درلیست های نامزدی جایی مناسب برای مهاجرین نمی دهند. چنانکه در دوره فعلی بوندس تاگ المان از جمله ۶۳۱ نماینده ، خارجی تباران با ۳۷ کرسی کمتر از ۶ درصد نماینده گان را تشکیل می دهند.
علاوتاً آمار رسمی نشان می دهد که احزاب چپ ؛ بنابر پابندی عقیدتی وعملی به اصول هیومانیزم و دفاع از لایه های ناتوان جامعه ، به شهروندان خارجی تبار و تازه واردان بیشتر توجه را مبذول می دارند. ولی احزاب سنتی و نو راست گرا کمترین تلاش در راه جذب خارجی تباران انجام می دهند.
بر پایه داشته های آماری:
حزب چپ (DIE LINKE ) ۱۲ / ۵ درصد،
حزب سبزهـا (GRÜNE ) ۱۱ / ۱ درصد،
حزب سوسیال دموکرات (SPD ) ۶/ ۷ درصد،
حزب دموکرات مسیحی ( CDU ) ۳/ ۱ درصد ؛
و حزب سوسیال مسیحی ( CSU) ۱ / ۸ درصد ؛ چوکی های پارلمانی خود را به نماینده گان خارجی تبار اختصاص داده اند.
آمار بالایی ثابت می سازد که :
نخست: برخلاف راستگرا ها این احزاب چپ اند که به خارجی تباران توجه بیشتر داشته و از منافع شان دفاع می نمایند.
دو دیگر : احزاب چپ با پیش کردن خواست ها اجتماعی از نوع : کاهش مالیات ، افزایش سطح دستمزد ها ، کاهش درکرایه منازل رهایشی ، افزایش سرمایه گذاری دولت در بخش های اجتماعی ، تامین عدالت اجتماعی ، کاهش بودیجه های نظامی و صرف این هزینه های دربخش های آموزشی ، بهداشتی و اجتماعی ، اخذ مالیات عادلانه ازشرکت های فراملیتی ، دفاع از صلح جهانی، و حفظ محیط زیست و...از منافع لایه های ناتوان جامعه ، ازجمله مهاجرین و شهروندان خارجی تبار دفاع و حمایت می نمایند .
ارقام بالایی به روشنی نشان می دهد که هرقدرسهم شهروندان خارجی تبار درفعالیت و حق نماینده گی شان در احزاب سیاسی المان بالاتر باشد؛ به همان اندازه این احزاب در جانبداری از خارجی ها و لایه های ناتوان جامعه قرار دارند. برای همین هم با جانبداری ازبرنامه های احزاب چپ ؛ و انتخاب نامزدان شان می توان از منافع زحمتکشان و شهروندان ناتوان خارجی تبار دفاع نمود .
با آنکه احزاب حاکم راستگرا و خارجی ستیزان می کوشند تا با فریب و خاک به چشم مردم زدن توجه عامه را به مسایل مهاجرت و امنیت جلب ؛ و معضلات مبرم اجتماعی و اقتصادی چون: مبارزه با بیکاری ، کاهش ساعات کار و سن تقاعد ، بهبودوضع بیمه های اجتماعی ، آموزش و بهداشت و ... را منحیث مسایل فرعی قلمداد نمایند ، لازم است تا با شرکت درانتخابت و ریختن رای خود به نفع نامزدان چپ ، در سیاست های بعدی المان و جهان نقش فعالی ایفا ؛ و زمینه اثرگذاری احزاب طرفـدارمردم درحکومت بعدی المان ؛ و برنامه های رشد اقتصادی و اجتماعی اینکشور و اروپا را فراهم نمود.
افغان های مهاجر! درانتخابات بوندس تاگ شرکت نموده ؛ صدای تانرا به نفع صلح و عدالت اجتماعی در المان بلند کنید !
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۲۰۹
هلمند : ناامنی، مواد مخدر، معادن یورانیم و نیروهای امریکایی
حضورغیرقابل کنترول امریکایی ها از طرف افغان ها در آنوقت در هلمند مورد سوظن قرار داشت.در حاشیه نشست سازمان ملل متحد سران حکومت افغانستان و امریکا، بر سر استخراج منابع معدنی کمیاب افغانستان توسط شرکت های امریکایی به توافق رسیدند.
بنابراین با این کارامریکا هم به دنبال بدست آوردن هزینه های خود که در افغانستان به مصرف می رساند هست، و هم می خواهد که مردم افغانستان خودکفا شوند.
حاجی محمد عبدو وکیل پارلمان افغانستان به آژانس خبری اسپوتنیک گفت که امروز معادن افغانستان زیر کنترول گروه های دهشت افگن است. آنها تعداد زیاد از این معادن را استخراج نموده و به پاکستان قاچاق می کنند، تا بتوانند پول انگفت را برای خود بدست بیاورند.
انتقال یورانیم افغانستان به امریکا و پدیده قاچاق کالا بین افغانستان و پاکستان
او می گوید که دولت افغانستان برای جلوگیری از استخراج غیرقانونی معادن افغانستان تلاش دارد، اما تا به حال به نتیجه نرسیده است.
چندی قبل آژانس اسپوتنیک خبری در مورد نگرانی شماری از نماینده گان مردم هلمند در شورای ملی درمورد استخراج معادن یورانیم توسط خارجیها در این ولایت منتشر کرده بود، و مدتی پس از نشر این خبر شماری از باشنده گان محل و مقامات آگاه از این موضوع با ابراز نظر، این موضوع را تایید کردند.
یک عضو شورای ولایتی هلمند که نخواست اسمش ذکر شود، با تایید وجود معادن یورانیم در ولسوالی خانشین ولایت هلمند گفت که قبلاً این مناطق به نام مناطق بلایی یاد می شدند، چون اشخاص و حیواناتی که به کوههای خانشین می رفتند، فلج می شدند. اما پس از تشخیص وجود معادن یورانیم در این مناطق دلیل اصلی این مشکلات معلوم شد.
نسیمه نیازی، نماینده مردم هلمند در مجلس نماینده گان به آژانس اسپوتنیک گفت که ولایت هلمند دارای معادن زیادی است و اکثر مناطقی که معادن در آن جاها قرار دارد، خارج از حاکمیت دولت افغانستان است.
هلمند : ناامنی، مواد مخدر، معادن یورانیم و نیروهای امریکایی
به گفته این نماینده مجلس، معدن یورانیم در ولسوالی خانشین هلمند قرار دارد و این ولسوالی همواره در تصرف طالبان بوده است.
از سوی دیگر دوکتور سمیع الله پویا مبصر سیاسی در گفت و گوی به آژانس خبری اسپوتنیک گفت: امریکاییها از اواسط قرن بیست درهلمند حضور یافتند، هنگامی که با سردار شاه محمود خان صدراعظم قرارداد احداث کانال هلمند را امضا نمودند. بعداً محمد داود خان در سال ۱۹۵۳ ترسایی که رهبری کابینه را در دست گرفت از احداث این کانال که برای افغانستان پرمصرف بود می خواست این قرارداد را فسخ کند.
همچنین حضور غیرقابل کنترول امریکایی ها از طرف افغان ها در آنوقت در هلمند مورد سوظن قرار داشت.
دوکتور پویا می گوید اینکه طیاره های امریکایی همواره بدون کنترول دولت افغانستان در این ساحه نشست و پرواز می کنند، از سال ها تا به حال مورد سوال قرار دارد و همواره شک و حتا مورد انزجار افغان ها قرار گرفته است.
امروز نظر به عدم امکانات و بررسی، افغان ها تا به حال اسنادی در دست ندارند تا بتوان امریکا و انگلیس را در امر انتقال غنایم افغانستان و همچنین ترانزیت مواد مخدر از ولایت هلمند محکوم نماید.
رقابت امریکا، روسیه، چین و المان برای دستیابی به معادن افغانستان
و با وجود حضور نیروهای امریکایی و انگلیس در این ولایت، هیچ دست آوردی در تامین امنیت ندارند که خود قابل سوال است.
به نظر این کارشناس استراتیژی جدید اداره ترامپ که متکی بر علایق اقتصادی شان در این کشور است، حضور امریکایی ها در ولایت هلمند بازهم بیشتر از سایر مناطق افغانستان خواهد بود.
او می گوید که بررسی ادعای نماینده گان مجلس افغانستان صرف با همکاری های فنی کشورهای که علاقمندی در مورد دارند می تواند نتایج مطلوب داشته باشد. اینکه حاکمیت در مورد چنین همکاریها اقدامات عملی را روی دست خواهد گرفت برای شخص خودم سوال است.
از سوی دیگر سیف الدین سیحون استاد پوهنځی اقتصاد دانشگاه کابل طی مصاحبه با آژانس اسپوتنیک گفت جنگ که نزدیک به چهار دهه کشور درگیر آن است، معادن افغانستان سرویی درست نشده است، اما با آن هم کشورهای خارجی به خصوص امریکا تلاش دارند تا با بدست آوردن تندرهای ارزان معادن افغانستان را استخراج کنند.
ترامپ: به خاطر معادن در افغانستان می مانیم
چند قبل عبدالقدیر مصطفی سخنگوی وزارت معادن و پترولیم در گفت و گو با آژانس خبری اسپوتنیک در مورد ارزشی تقریبی معادن افغانستان گفته بود که سند معتبری که بیانگر ارزش مجموعی معادن افغانستان باشد، بدسترس نیست. اما به این نظر هستیم که ارزش معادن افغانستان به اساس سروی های متعددی که از طرف ایالات متحده امریکا صورت گرفته، می توان گفت معادن های افغانستان درحدود سه هزار میلیارد دالر تخمین گردیده، اما ما باورمند هستیم که ارزش معادن افغانستان بالاتر از تخمین های داده شده می باشد./ سایت انترنتی اسپوتنیک
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۶۰۹
ذهنیت تکفیری و تداوم کشتار، سلاخی ارزش های مدنی و ...
میر عبدالواحد سادات
این نقد واره بنام خداوند ، برابری انسانان ، بدفاع ازارزش های والای برادری ، برابری و مساوات ، ذهنیت تکفیری را آماج قرار می دهد که عامل ذهنی قتل و خونریزی بوده و مخرب تر از مخوف ترین تروریستان قاتل می باشد.
ما همه روزه از کشتار طالب و داعش و پرتاب مادر بمب ها بر سر آنان خوشحالی می نماییم و اما غافل از آنیم که با « ذهنیت تکفیری » و فکر جهادی ـ طالبانی و داعشی که بر مبنای آن ذهن تروریست در فابریکه ( مدارس ) پاکستان و افغانستان تولید می گردد ، مقابله نماییم.ذهنیت تکفیری با طرح دارالسلام و دارالحرب ، مخالفان را « کافر» خوانده و برای مشروعیت « فتوای » خویش به آیات و احادیث استناد می نماید . این ذهنیت در طول تاریخ و از جمله درصد سال اخیربا الهام از مدرسه دیوبند وبه اشکال مختلف تا اکنون ، در جدل تاریخی علم و جهل و بعد از شمس النهار که تجدد و تقابل آن با سنت مطرح است و طی جنبش های مشروطیت اول و دوم و نهضت امانی و « لاتی » خواندن شاه امان اله و ... تا اکنون از جهل پاسداری و برای بغاوت زمینه سازی نموده است.
در پنجاه سال اخیر و دردهه دموکراسی همین دهنیت تکفیری مشوق شهادت عبدالرحمن در لغمان ، عبدالقادر در هرات و سیدال سخندان در پوهنتون کابل گردیده است . اعلام بغاوت در برابر اولین جمهوریت افغانستان وآمدن گروپ های مسلح خرابکار درسال ( ۱۹۷۵ م ) از پاکستان بر مبنای فتوای غیراسلامی ساختن دولت و یا در خطر افتیدن دین اسلام ، صورت گرفته است . البته در مراحل بعدی و حتا در جنگ های ذات البینی تنظیم های « جهادی » ، فتوا های کشتار همدیگر را بخاطر صادر می نمودند که هر کدام خود را محق و مخالف را « مباح الدم » می پنداشتند ، در آن دوره که جوی های خون جاری و شهرشریف کابل به تل خاک مبدل گردید ، میخ ها بر سرمخالفان تنظیمی ، مذهبی و قومی کوبیده شد. در نهم سپتامبر و در خیمه لویه جرگه این ذهنیت به گونه دیگر و توسط یکی از بلندگویان ارشد این تفکر بیان گردید ، ( تا جایگاه شکست خورده و تاریخ تیرشده ارستوکراسی « جهاد » و سیطره تسلط مافیایی آنان تحکیم یابد ) و صاف وساده شهروندان کشوربه درجه یک و ثانوی تقسیم واعلام گردید که « مجـاهــد » برتر؛ و با دیگران مساوی نمی باشد و منکر آن « کافر بااله » است .( فاعتبرو یا اوالبصار) درتوجیه این بیان آیتی از قرانکریم قرایت گردید.
ما بخوبی می دانیم که این آیت « مدنی » ، شماره ( ۹۵ ) سوره نسا است که در زمان هجرت پیغمبر اسلام در مدینه نازل گردیده و دلایل تاریخی و شان نزول آن وضاحت دارد و البته حکم « کافر » درین آیت شریف مصداق ندارد . حکم « کافر » بحکم آیت سوم از سوره ابراهیم بر کسانی اطلاق میگردد که : « دین را به دنیا فروخته اند. »
ز مـا بـر صوفی و مــلا سلامی که آوردند پیغام خـدا را
ولی تاویل شان در حیرت انداخت خدا و جبرییل و مصطفی را
مبرهن است که در دین اسلام موضوع اصول و فروع مطرح است و از قرار معلوم عدالت و تقوا در ردیف اصول و از مسایل بنیادی است که بر اساس حکم آیت ( ۱۳ ) سوره الحجرات : متقی ترین ، مکرم ترین مردم است. همین اکنون در افغانستان تا بیست گروه « جهادی » با ذهنیت تکفیری فعال اند و هر کدام به ضم خودشان « جهاد » و گویا به خاطر « اسلام » شمشیرمی زنند وکشتن مخالف را مباح الدم و افتخار میدانند.
ازجمع هفت و هشت تنظیم « جهادی » کم نیستند کسانیکه سخنرانان آن جلسه را تیکه داران « جهاد » و طالبان آنانرا « اهل شر و فساد » خطاب می نمودند . اظهرمن الشمس است که مخاطب ما کتله وسیع « مجاهدین » نمی باشد وهدف تیکه داران « جهاد » ، تاجران دین و مافیایی « جهادی » است که بخاط جلابی سیاسی دین و آیین مردم را به بازی گرفته و اجزای متشکله ( کلیپتوکراسی ) و همین شرکت سهامی حکومت « وحدت ملی » می باشند و به مثابه فرعونان ماورای قانون ، چور و چپاول و تعرض بر حقوق مردم و ذخایر نجومی پول را حق الاشتراک در« جهاد فی سبیل اله » میدانند . درهمین روزی که آقایان در خیمه لویه جرگه مصروف حرافی و باج گیری سیاسی بودند ، تلویزیون های مختلف صحنه ها و تصاویر ازفامیل های « مجاهدین » فقیر و بی خانه ، شهدا ، یتیمان و بیوه ها را نشان دادند که بخاطر قوت و لایموت زنده گی ، مجبوراند ، فرزندان شانرا بفروش برسانند.
جهاد اصلی و جهاد اکبر ، جهاد با « نفس اماره » است که تیکه داران « جهاد » درین امتحان خداوندی ناکام مطلق اند :
دشمن تو – نفس کافر کیش توست
و آن هوایی طبع بد اندیش توست
ذهنیت جهادی ـ تکفیری در دوران جنگ سرد به سازماندهی مثلث ( جنرال کیسی ، صعود الفیصل و جنرال ضیا الحق ) ده ها هزار شرارت پیشه گان شریربین المللی عرب و عجم را به جنگ افغانستان گسیل نمودند که عواقب دهشتبار آن حتا امنیت جهانی را به مخاطره کشانیده و آتش افروزی آنان برج های قدرت سرمایداری امریکا را در نیویارک فروریخت و از کابل و تا بیروت مراکز تشنج و دهشت برپا و پاکستان به مرکز این ارعابیون مبدل گردیده و متاسفانه چهل سال است که افغانان قربانی دهشت و ترور میباشند.
در مورد « جهاد» افغانستان زیاد حرف زده می شود و اما هیچگاهی دقت و آسیب شناسی صورت نگرفته است که این یک موضوع متنازع فیه است ، از لحاظ تاریخی و آغاز« جهاد » بر ضد نخستین جمهوریت افغانستان در پلان بوتوی پدر و تحت قیادت جنرال نصراله بابر، انجام یافته و به همین خاطر جنرال موصوف سمت پدرمعنوی تنظیم های « جهادی » را داشته و در دوربعدی بازی همین نقش و سمت را در مورد طالبان نیز دارا بود . بروایت کتاب « سپاهی گمنام » اثر دگروال یوسف که توسط فردوس کاوش به دری برگردان گردیده است ، جنرال اختر عبدالرحمن خالق استراتیژی ( قتل با هزار زخم ) طراح « جهاد » و استراتیژیست مقاومت ضد شوروی میباشد که سازمان استخباراتی آی اس آی آنرا به پالیسی مبدل و دگروال یوسف مسوول دفتر افغانستان آن سازمان آنرا تطبیق نموده است . دولت امریکا در جولای ( ۱۹۷۹م ) کمک ها را شروع و مراکز تربیه « مجاهدین » را در پاکستان ایجاد کرد . بارها شنیده ایم و خوانده ایم که بریژنسکی طراح « جهاد » افغانستان بود وعکس های سمبولیک او دردره خیبرکه میل تفنگ را بجانب افغانستان نشانه گرفته ، ثبوت آن می باشد . هیچ شکی وجود ندارد که هجوم نظامی امریکا در سال ( ۲۰۰۱ م ) به « همت » و همکاری همین تنظیم های « جهادی » سهل و کم مصرف گردید که چگونگی آن در کتاب « ماموریت سقوط » ، تالیف گریشرون به صورت مشروح بیان گردیده و در صفحه ( ۱۴۳ ) از ملاقات مسول عملیاتی سی آی آ با جناب سیاف ، موافقت او با هجوم نظامی امریکا و سپردن بسته دالر برایش نوشته است .
درین تقسیم بندی و خط کشی میان شهروندان جامعه در واقع اکثریت بالاتر از نود وپنج فیصد مردم درجه دوم قلمداد گردیده و باید « مرهون » اقلیت ارستوکراسی « جهاد » باشند . اگربا چشم باز به جامعه نگاه نماییم ، با این حقایق مواجه هستیم : « قـوم » جوانان افغانستان بزرگترین گروه اجتماع کشورمی باشند که بیش تر از شصت فیصد آن کمتر از ( ۲۵ ) سال عمر دارند ، « قـوم » فقیران کشور که تا هشتاد فیصد نفوس را احتوا و بالاتر از پنجاه فیصد آن زیر مرز فقرحیات بسر می برند ، « قـوم » زنان که بالاتر از پنجاه فیصد نفوس را تشکیل می دهند و به همین ترتیب « قـوم » مهاجران ، « قـوم » بیوه و یتیمان و معلولان ، معتادان و ... و « قـوم » بیکاران و ... که مجموع این گروه های جامعه از جنگ و جنگ سالار ، تاجر دین ، تیکه دار « جهاد » و دکانداران قوم نفرت دارند و امنیت و تغیر و اصلاحات می خواهند . افزون براین حقایق بهتر است آقایان بدون این نمک پاشی ها به زخم های مردم به اراده آنان احترام نمایند وما شاهد بودیم که جناب سیاف در حالی که روسای مجلسین پارلمان ، امیر پرمدعای هرات و ... در رکابش بود و پول فراوان در اختیارداشت به فیصدی ناچیز رای مردم دست یافت و چه بهتر که در همان حدود وثغور خواست های شانرا عیار نمایند.
بعد حقوقی موضوع :
بزرگ ترین دستاورد بشریت متمدن تسجیل برابری و مساوات شهروندان جهان در اسناد معتبر حقوقی مصوب سازمان ملل متحد می باشد ، مساوات و برابری که هزاران سال بشر به خاطرآن مبارزه و قربانی داده است و به مثابه حقوق طبیعی افراد بشر محسوب و جز لایتجزای حق هر انسان پنداشته می شود و در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های جهانی ناشی از آن مسجل و در قانون اساسی افغانستان نیز درج گردیده است وبی نیاز از اثبات است که این تقسیم بندی شهروندان به درجات بالا و پایین در تناقض آشکار با اسناد یاد شده قرار دارد . جالب است که همیشه گفته می شود که قانون اساسی خط سرخ ما درمذاکرات صلح می باشد و در حالی که آقایان آنرا زیر پا می گذارند.
اثرات زیانبارموضوع بر جامعه :
اسلام سنتی افغانستان در بیش تر از هزار سال و تا آمدن پای استعمار و تاسیس مدرسه دیوبند ، اسلام متساهل و آمیخته با عرفان بوده است و به شهادت تاریخ بزرگترین فرهنگ سالاران که در عین حال شخصیت های بزرگ اسلامی نیز می باشند همانند حضرت سنایی ، مولانا ، جامی و ... رحمن بابا ، امیر علی شیر نوایی و ... بستر فرهنگی را بوجود آوردند که تساهل ، تسامح ، تحمل و ... مظاهر عالی آن بوده و باعث همدیگرپذیری در جامعه ای که بذات متکثرو کثیرالقوامی است ، گردیده است . در صد سال اخیر و با خلق اسلام سیاسی و بخصوص در اوج جنگ سرد که افغانستان بحیث نطح آن جنگ استعمال گردید و تا اکنون ، ما شاهد دگرگونی دراسلام واقعی و سنتی افغانستان و منطقه می باشیم وضرور است تا این موضوع مورد نقد گسترده دانشمندان ما قرارگیرد وبه این سوال پاسخ داده شود که اسلام سیاسی همان دین اسلام است ؟ و یا ایدیالوژی سیاسی می باشد ؟
بدین ترتیب در حالی که جامعه مصیبت زده و در حال جنگ ما که به شدت طی چهل سال اخیر منقطب گردیده و ازهم پاشیده است ، نباید با نمک پاشی مجدد ، متلاشی تر و ازهم بپاشد. بزرگ ترین رسالت تمام نیروهای مطرح افغانستان این است که در راستای علاج درد بی درمان کشور چاره سازی نماییم . درحالی که سوال ارزش های والای انسانی و عدالت اجتماعی مطرح است ، نمی توان سکوت کرد و یا به سبک و سیاق پدر فساد ، رییس جمهور قبلی و یا همانند مارکسیست ـ لیننیست اسبق و شاگرد سابق مکتب فرانکفورت به این تقسیم بندی ها ، سرشور داد.
این قلم بدون هرنوع حب و بغض شخصی و سیاسی این نقدواره را بحساب ستیز اندیشه و بخاطر دفاع از ارزش های متعالی مدنی ( آزادی ، برابری ، برادری و مساوات ) و ایقان به این اصل جاودان که هیچ انسان و افغان بریک دیگر برترو کمتر نمی باشد ، این نقدواره را بخدمت هموطنان عزیز مطرح و امیدوار است تا دوستان و بشمول مدافعان نظرات نقد شده ، در بحث و به اصطلاح « جدل احسن » به مسایل از دیدگاه منافع مردم و مصالح علیای کشور مکث نماییم.
در حالیکه سونامی دهشت بار و خانمانسوز بنیادگرایی به اصطلاح اسلامی در مخوف ترین اشکال آن هستی ما را تهدید می نماید ، قبل از آنکه کشتی شکسته افغانستان غرق گردد ، باید به اتکا به حقوق شهروندان متساوی الحقوق به وحدت ملی که هست و بود کشور کثیرالقومی ما در گرو آن است ، چنگ بزنیم و برتری ها و بهترین ها را در همان اصل قرآنی تقوا و صفات اهورایی فضلیت ، راستی و درستکاری و ارزش های والای مدنی جست وجونماییم و در پرتوحاکمیت قانون ، وطن به عزا نشسته را به « انسانستان » ، برای انسانان مستمند آن سرزمین و افغانستان عزیز مبدل سازیم.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۲۰۹