در شرق میانه چه می گذرد؟

پیروزی « ضرورت صلح » و « مصلحت ثبات » در لبنان

اردشیر زارعی ‌قنواتی

 

انتخابات پارلمانی لبنان یکشنبه گذشته در حالی برگزار شد که به دلیل تحولات چند سال اخیر شرایط تا حدودی تغییر کرده بود. در این انتخابات ایتلاف ۸ مارچ به رهبری حزب ‌الله توانست ۶۷ کرسی از مجموع ۱۲۸ کرسی پارلمان را از آن خود کرده و موقعیت خود را در سپهر سیاسی این کشور تقویت کند.

ایتلاف ۱۴ مارچ به رهبری حزب « المستقبل » از یک طرف با ریزش آرای این حزب و تقویت جناح تندروی مسیحی « قوات لبنانی » متحد خود، بیش ‌از پیش تزلزل را در درون ایتلاف  و آرایش سیاسی لبنان احساس می ‌کند. در این انتخابات ۴۹,۲ درصد واجدان شرایط رای شرکت کردند و با کاهش میزان مشارکت حدود پنج‌درصدی نسبت به دور قبل که به‌ ویژه‌ در بیروت به عنوان پایگاه اصلی رای حزب « سعد حریری » حتا در مناطقی به حدود ۳۲ درصد هم رسید، جدا از تمام بحث‌ها حول تغییر آرایش سیاسی نشان ‌دهنده یک نا رضایتی نسبی در فازملی درباره ناکارآمدی سیستم سیاسی کشورهم بود. نتایج اعلان‌شده نشان می‌دهد که حزب « جریان ملی آزاد » و متحدان مارونی آن به رهبری « میشل عون» ۲۷ کرسی، حزب المستقبل به  رهبری سعد حریری با یک سقوط بزرگ ۲۱ کرسی، جنبش «امل» به رهبری « نبیه بری » ۱۶ کرسی، حزب قوات البنانی به رهبری « سمیر جعجع » با جهش رای خیره‌ کننده ۱۵ کرسی، حزب ‌الله لبنان به رهبری « سیدحسن نصرالله» ۱۴ کرسی کسب کرده و بقیه کرسی‌ها نیز به دیگر احزاب منتسب به اقلیت‌های مذهبی و قومی ازجمله  دروزی‌ها و علوی‌ها رسیده است.
موضوع مهم و قابل اهمیتی که ازهمان ابتدا توجه کارشناسان و تحلیل گران سیاسی را به خود جلب کرد، برخلاف تبلیغات و گمانه ‌زنی‌ های چند ساله اخیر، تقویت مواضع حزب ‌الله و متحدان و در مقابل تضعیف ایتلاف همسو با حزب المستقبل به عنوان جریان اصلی طیف سنی لبنان بود که نشان می ‌دهد افکارعمومی این کشور نسبت به تحولات منطقه چندان هم ‌راستا با مواضع غربی و عربی نبوده ‌اند. بر خلاف تصور عمومی در جهان خارج، مردم لبنان که تجربه جنگ‌های داخلی و خشونت‌های چند ده‌ ساله را در تاریخ معاصر خود به یاد دارند، نه ‌تنها از دخالت حزب ‌الله لبنان در جنگ سوریه سرخورده و ناراضی نبودند که به واسطه مبارزه این جریان شیعی با تروریزم داعشی، حمایت از مسیحیان در مقابل جهاد گرایی اسلامی و پاک ‌سازی منطقه «عرسال » و مناطق مرزی لبنان با سوریه از وجود گروه‌های تروریستی، نسبت به حزب ‌الله احساسی مشترک و انطباق منافع داشته‌ا ند. از طرف دیگر نتایج این انتخابات به ‌روشنی نشان داد دخالت عربستان به عنوان حامی جریان اصلی سنی ‌مذهب المستقبل که با احضار سعد حریری به ریاض و بازداشت خانگی او برای اعلان استعفا از سمت نخست ‌وزیری انجام شد، انزجارطیف سنی‌ مذهبان را به دنبال داشت تا جایی که امروز بسیاری از تحلیل گران آن را نشانه پیروزی نیابتی ایران برعربستان در این کشورمی ‌دانند. در واقع سعد حریری قربانی ماجراجویی و سیاست « دیکته‌ کردن » رهبران امروزعربستان شد و بخش اصلی واجدان شرایط رأای که درانتخابات شرکت نکردند نیز در طیف جناح سنی لبنان بوده‌اند. نکته جالب ‌تر اینکه خلاف انتظار، آقای حریری در مسقط‌الراس پایگاه اجتماعی خود، از کاندیدای سنی مورد حمایت حزب ‌الله رای کمتری را اخذ کرد و « اشرف ریفی » ، رییس ‌پولیس و وزیر دادگستری پیشین لبنان ( متنفذ ترین عنصر حامی عربستان در حزب المستقبل ) که مواضع به ‌شدت تندروانه و ماجراجویانه داشت، نیز شکست فاحشی خورد.
در وضعیت کنونی که آرایش جدید سیاسی لبنان به سود جناح هشتم مارچ رقم خورده است، اما به واسطه سیستم و ساختار سیاسی لبنان و مهم‌ تر ازهمه ضرورت حفط ثبات و نیاز به همزیستی این کشور با حوزه منطقه ‌ای و بین‌ المللی برای بازسازی اقتصادی، انتظار می ‌رود که مصالحه کنونی بین دو جناح رقیب همچنان به بقای خود ادامه دهد.
هرچند ایتلاف هشتم مارچ با کسب اکثریت کرسی‌های پارلمانی به لحاظ قانونی می‌ تواند یک نخست ‌وزیر سنی ‌مذهب نزدیک به خود را به قدرت برساند، اما پراگماتیزم سیاسی و مصلحت لبنان ایجاب می‌ کند که همین توافق و مصالحه که درسال گذشته بین دو جناح انجام گرفت، همچنان به بقای خود ادامه دهد. بدون تردید با توجه به تغییر موازنه قوا در پارلمان تا حدودی کفه ترکیب دولت آینده بیشتر به طرف حزب‌الله  و متحدان آن سنگینی می ‌کند اما هرگونه تغییر اساسی در این چارچوب می ‌تواند ثبات سیاسی و امنیتی لبنان را برهم بزند.
از طرف  دیگر هرچند بلافاصله بعد از اعلام پیروزی جناح حزب  ‌الله و متحدان آن، « نفتالی بنت »، وزیر آموزش و پرورش اسراییل و رهبر حزب افراطی « خانه یهود »، در یک پیام توییتری اعلان کرد « از این پس میان لبنان مستقل با حزب ‌الله تفاوتی قایل نمی ‌شود و لبنان را مسوول هر اقدامی می ‌داند که از خاک لبنان علیه اسراییل انجام شود» اما بدون تردید فارغ از این رجزخوانی‌ها در تل‌آویو هم صدا و پژواک اراده مردم لبنان باید شنیده شود. در ایران به عنوان اصلی ‌ترین حامی حزب ‌الله و متحدان متنوع آن نیز می‌ بایست از این موقعیت برای نشان ‌دادن نقش سازنده در تثبیت وحدت ملی لبنان و دیپلوماسی سازنده در برخورد با دیگر بازیگران عرب حاضر درعرصه سیاسی لبنان به‌ درستی استفاده شود و در صورتی که در باد این موفقیت سعی در برخورد سلبی در حوزه داخلی و افزایش تنش با رقبای منطقه ‌ای شود، بدون هیچ تردیدی این فرصت می‌ تواند به یک تهدید تبدیل شود. به تعبیری ساده به همان نسبت که سوریه امروز رنگین‌کمان برخوردهای «قهری» هژمون‌های جهانی و منطقه‌ای است، لبنان در نقطه مقابل تا امروز یک رنگین‌کمان «رقابت مسالمت‌آمیز» از همین منازعات بوده که در صورت تغییر همین منازعات مسالمت‌آمیز به «همکاریـ رقابت » درفاز داخلی و خارجی می‌ تواند کلیدی برای حفظ  ثبات و امنیت لبنان و منطقه بسیارملتهب خاورمیانه محسوب شود./ش

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۹۰۵

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

 

جشن دوصد ساله گی کارل مارکس

در سراسر جهان  با راه اندازی گفت و گوها ، سمینارها و کنفرانس های علمی ، برنامه های تلویزونی ، نمایش فیلم ، پرده برداری از پیکره و صد ها ابتکار دیگر از دوصدمین سالگرد تولد  کارل مارکس، فیلسوف و انقلابی بزرگ تجلیل به عمل می آید . این برنامه ها از سوی دولت ها ، رسانه ها، احزاب سیاسی، سازمان ها و شخصیت های اجتماعی ، سازمان ها و رسانه های کلیسایی  و ... راه اندازی شده  ؛ و همه روزه در برنامه های تلویزونی درغرب از جمله زادگاهش المان ، در اتریش ، فرانسه ، انگلستان تا کشورهای امریکای لاتین ، قاره آسیا ، استرالیا و افریقا در باره اندیشه ها و آثار او بحث وگفت و گو جریان دارد. یونسکو « سرمایه » و « مانیفست حزب کمونیست » را شامل آثار« فهرست حافظه تاریخی بشر » نمود ، جمهوری خلق چین تندیس « میگا مارکس » که چهار متر و چهل سانتی بزرگ میباشد را به شهر تریر، زادگاهش تحفه داد که در زاد روزش پرده برداری می شود. « مارکس جوان » نه تنها به فستیوال برلیناله راه یافت ، بل در این روزها پیوسته روی پرده تلویزون ها به نمایش گذاشته می شود. شهر تریر زاد گاه کارل مارکس به افتخار این « فرزند بزرگ شهر» چراغ پیاده رو ترافیکی را باعکس مارکس منحیث عابرپیاده تغیر داد. به این مناسبت دیدگاه های از شخصیت ها و احزاب سیاسی جهان را به نشر رسانیده ،امید مورد توجه قرار گیرد. بامـداد

 

« مارکس هم یک دانشمند بود وهم یک انقلابی »

 

ترسیتا ویسنته ، سفیر کوبا در بریتانیا


به اندیشه مارکس می ‌توان از راه ‌های چندی نگاه کرد:

به مثابه  یک توضیح ازجهان ،

به مثابه  یک شیوه شناخت ازجهان ،

و به مثابه یک راهنمای عمل  برای تغییر جهان.

مردم اغلب فقط  یکی از این ابعاد را می ‌بینند. اما لازم است همه این ابعاد را به مثابه  یک کل ببینیم.

مارکس گفت که « فلاسفه فقط به انحا  مختلف جهان را توضیح داده اند، ولی سخن بر سر تغییر آنست.»

اما، او هرگز توصیه نکرد که ما تلاش برای توضیح دادن جهان را متوقف کنیم، یا اهمیت این کار را کوچک بشمریم.

لذا، اجازه بدهید کمی از « جهان ما » بگویم- چیزی که تا چند سال پیش جهان سوم نامیده می ‌شد.

جا دارد چند موضوع را بیاد آوریم.

از اواسط دهه ۱۸۶۰ ترسایی مارکس و انگلس به نحو فزاینده ای به مشکلات خارج از اروپا، بویژه به ‌ اصطلاح « مساله ملی »، « مساله استعماری »، سرنوشت خلق‌های ستم‌ دیده و مبارزه آن ‌ها برای رهایی خود علاقمند شدند.

در انجام این مارکس و انگلس چشم‌ اندازهایی را ارایه نمودند که به اخلاف آن‌ها امکان می ‌داد مارکسیزم را با یک توضیح وسیع ‌تر و جهانی‌ تر غنی نموده، تیوری انقلاب را به نحوی مشخص‌ تر که آن جهان دیگر را دربرمی ‌گرفت توسعه دهند.

مارکس در مانیفست کمونیست به روند رهایی انسان به مثابه  یک روند فراگیر، نه محدود به زیربنای اقتصادی ( گرچه آن اساسی است ) اشاره کرد. تجربه متعاقب نشان داد این بینش چقدر درست و مناسب بود.

تنها راه حفظ اعتبار و ربط دایم مارکسیزم غنی ‌سازی پیوسته آن است. اگر قرار است ما به شیوه مورد استفاده مارکس و انگلس وفادار بمانیم، مارکسیزم باید یک نیروی زنده باشد. اما مارکسیزم باید، بدور از جذب غیرانتقادی آن، رشد کند.

غنی‌ سازی آن باید بر تجربه (تجربه  بدست آمده از طريق مبارزات و تلاش‌ های انقلابی  ما، تجزیه‌ و تحلیل تکامل اجتماعی خود ما ) قرار داشته باشد.

برای امریکای لاتین امروز( که علی ‌رغم عقب ‌گردها تغییرات بسیار مهمی را تجربه کرده) مارکسیزم بنیادین است.

همین‌ طورهم کاربست تیزهوشانه و باز آن، کاربستی که با شرایط  و مشکلات مشخص، مانند شناخت از نقش‌ها، ضعف‌های طبقات مشخص بخواند.

در انقلاب کوبا، بعنوان مثال، پیوند دادن مارکسیزم با بهترین سنن انقلابی امریکای لاتین، بویژه اندیشه خوزه مارتی، بسیار مهم و در واقع اساسی بود. امروز در شرایط کنونی به همان اندازه مهم است که حمایتی را که می‌شود از تجربه انقلاب کوبا بدست آورد در نظر گرفت.

گرچه برخی‌ها ممکن است این ‌را انکار کنند، مارکسیزم هیومانیسم است؛ هیومانیسمی که بر ظرفیت انقلابی انسان‌ها برای دگرگون ساختن تاریخ قرار دارد.

در اینجا یک نقل قول از فیدل مناسبت دارد: « تیوری مارکس هرگز یک طرح ثابت نبود. یک بینش بود. یک شیوه بود. یک توضیح بود. یک علم بمعنی واقعی آن، مشخص، منتج از واقعیات معین بود. و دو مورد مشخص شبیه هم وجود ندارد.»

فیدل گفت این بینش چه بود:

« چه آشکارا به رابطه انقلاب با مارکس و مارکسیزم بطور کلی اشاره کرد. کسانی از ما که در آن سال‌ ها زنده گی می ‌کردند تاثیر خواندن متنی را که مولف آن مستقیماً درعبارتی که مانند یک چکش صدا می ‌داد بیاد دارند، « انقلاب کوبا مارکس را از یک علم انقلابی به گرفتن تفنگ انقلابی خود پیش برد.»

طبیعتاً امروز با دگرگونی سطوح آگاهی طبقاتی در نتیجه انقلاب و کار آموزشی فیدل، خود آن واقعیت و تحلیل چه از چیزی که آن‌ زمان شدنی بود را تغییر داده است.

اما کار چه این روندها را توضیح می ‌دهد، افسانه‌ ها و پیشداوری‌ها را از بین می‌ برد، به خلق می‌ آموزد، در ایدیولوژی‌ها کند‌ و‌کاو می ‌نماید و آن ‌ها را بر پای منطقی‌ شان قرار می ‌دهد.

او توضیح می‌ دهد که مارکسیزم یک علم است و مارکس را با دانشمندان بزرگ همه زمان‌ها مقایسه می ‌کند. مارکسیست بودن همانقدر طبیعی است که شناختن و شناساندن دستاورهای نیوتن و پاستور. مارکسیزم بخشی از میراث طبیعی و علمی بشریت است.

اما مارکس هم یک دانشمند بود و هم یک انقلابی، و چه تاکید می ‌نماید که انقلابی بودن در ذات علم او، در شناخت او از توسعه انسان قرار داشت.

فیدل نیز بر این بینش از مارکسیزم به مثابه  یک علم و نیاز به شناختن مقررات و قوانین توسعه اجتماعی تاکید می‌نماید.

فیدل با همان روشنی چه می ‌گوید مارکسیزم « یک توضیح، یک علم است » و مانند چه اشاره کرده است که روند مبارزه، یعنی کاربست و شناخت این‌ که هیچ وضعیتی شبیه وضعیت دیگر نیست. وظیفه اساسی آفریننده انقلابی است که بتواند دانش بدست آمده از تجربه پیشین را توضیح دهد و بکار بندد.

این نیز حیاتی است که بر مرکزیت آگاهی تاکید شود، چیزی که مارکس و انگلس به آن اهمیت زیادی می ‌داند ( گرچه برخی‌ها امروز ادعا می ‌کنند که رویکرد آن‌ها معیوب و محدود بود.)

در اینجا می خواهم بر اعتبار و نیروی حیاتی ایدیولوژی متفکر و انقلابی کببر محدداً تأکید کنم.

این قرن جدید چالش‌های عظیم  به ارث مانده از قرن گذشته را پیش برده و ژرف کرده است. استثمار و سلطه امپریالیستی به میزان بی ‌سابقه‌ای رسیده  و مبارزه برای رهایی از سرمایه فراملی از هر زمان دیگری فوری‌ تر است.

در این نبرد سرنوشت ساز، هانطور که دوست و همرزم او فردریش انگلس پیش‌ بینی کرد، ایده‌ های مارکس نقطه اجتناب ‌ناپذیر حرکت ما می‌ماند. وظیفه ماست که مارکسیزم را با توجه به این شرایط  تاریخی جدید و پیچیده توسعه دهیم. ما باید آثار مارکس و لنین را بخوانیم و بازبخوانیم. اما برای این‌ که آن‌ ها را درست بفهمیم باید آن‌ ها رانیز از نو بکاربندیم. این تنها راه زنده و معتبر نگه داشتن آن‌ ها، تنها را تضمین این است که لبه انتقادی و دگرگون کننده آن‌ها از بین نرود، و بالعکس، یک ابزار آماده و بُرنده عمل انقلابی برای رهایی ستمدیده گان و استثمار شونده گان در همه جا باشد.

همین‌ طور، شناخت عمیق از مارکس با کنار گذاشتن توسعه شگفت انگیز دانش جدیدی که متعاقباً ظهور کرده ممکن نیست. ما باید کل کتابخانه دستاورد علمی بشر را بخوانیم و آن‌ را شالوده مارکسیزم خلاقی قرار دهیم  که راه را هم بر درک ساده از متون اصلی و هم بر جذب ساده‌لوحانه و غیرانتقادی آن ‌ها می ‌بندد.

بینشی که توسط مارکس و انگلس شرح داده شد هرگز یک نظام تمام ‌شده و بسته نبود. خود آن‌ها پیوسته آن ‌را بازنویسی می ‌کردند. این به دلیل ضرورت و به دلیل ماهیت خود برای همیشه ناتمام است. راهی که ما در این‌ جا با موضوع برخورد کردیم از دو سو بود.

تعیین کردن سهم مشخص مارکس در تکامل مدام آن و در نظر گرفتن سهم تجربه امریکای لاتین در غنی ‌سازی مارکسیزم.

مارکسیزم نمی ‌تواند یک تیوری ثابت باشد که فهرستی از استثنا‌های برآمده از مشخصه‌ های تجربیات رخ داده  در جاهای گوناگون، به آن الحاق شده باشد. تیوری باید یکپارچه باشد، باید پیشرفت‌های جدید دانش، از جمله دانش بدست آمده از غنای مبارزه طبقاتی و بطور کلی مبارزات مردمی را دربرگیرد.

برای مقابله با کژفهمی‌هایی که از اندیشه مارکس وجود دارد لازم است چیزی که انگلس درباره تکامل و ترقی آن نوشت درک شود، ترقی که توسعه بیش ‌تر آن‌ را می‌طلبد.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۳۰۵

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

در گرامیداشت اول ماه می، روز جهانی کارگر

 

شباهنگ راد 

موقعیت جنبش کارگری در سرتاسر جهان، علی ‏رغم تعرض افسار گسیخته سرمایه ، روبه جلواست. اعتصابات و اعتراضات به ‏منظور درخواست مطالبات پایه ‏ای از صاحبان تولیدی و کارفرمایان، میادین تولیدی ـ ساختمانی را فرا گرفته است. نمی‏ توان جنبش و اعتراضات کارگری را، به ‏دلیل استثمار وحشیانه و بی‏ رویه سرمایه‏ داران نادیده گرفت و این جنبش را، به جنبشِ ساکن و یا به جنبش غیر پیش ‏رو نسبت داد. به این سبب که، همه‏ جا کارگران در صف مقدم مبارزه و اعتراض‏اند و سرمایه ‏داران و کارفرمایان را به اشکال متفاوت به ‏چالش می کشند. 

در حقیقت ویژه‏ گی و منش کارگر، ویژه‏ گی و منش اعتراضی، علیه  بی‏عدالتی‏ های حاکم بر میادین استثمار و جامعه است. پیداست که ماهیت و رویه سود جویانه سرمایه ‏داران، اثر بس تعیین کننده و مهمی، در انتخابِ سیاست و رویه کارگران دارد. به عبارت روشن ‏تر، کارگر مخالف نابرابری‏های اجتماعی، و مخالف پایمال شدن حق و حقوق خود در اثر کار انجام شده است. رعایت و پا‏بندی کار، در ازای دریافتِ دستمزد مطلوب و مناسب، نه تنها حق هر کارگر، بلکه فراتر از آن، مستحق دریافتِ ثروتِ برابر، از امکانات و نعمات جامعه است. اما از آن‏ جا یکه، سرمایه‏ داران و استثمارگران و بر خلاف اراجیف و ادعاهای پوچ‏ شان، کم ‏ترین توجه، و یا کم ‏ترین حق و حقوقی برای کارسازان و سازنده‏ گان اصلی جوامع‏  بشری قایل نیستند، کارگر هم بالاجبار و بنا بر رسالت تاریخی‏اش، سرمایه‏ داران و استثمارگران را در عرصه‏ های متفاوت مورد بازخواست قرار می ‏دهد و خواهان مطالبات به‏حق خود، از مفت‏خواران است.

بر مبنای چنین خواسته‏  های به‏حق و به ‏جایی‏ست که در این روز ( در اول ماه می ) میلیون‏ها کارگر و آن‏هم در اتحادی فراکشوری، به خیابان‏ها سرازیر می ‏شوند و بار دیگر، سرمایه ‏داران جهانی را به‏ مبارزه با  نابرابری‏های حاکم بر جامعه فرا می‏ خوانند. در اصل و باید گفت که چهره جهان در این روز، شکل دیگری به‏خود می ‏گیرد و میلیون‏ها انسان کمونیست و آزادی‏ خواه، همگام با کارگران سرتاسر جهان، و در صفی واحد به ‏میدان می ‏آیند و ندای آزادی و رهایی از زیر سلطه استثمارگران و سرمایه داران را سر می ‏دهند. بدین ‏ترتیب و خارج از برگزاری و گرامی ‏داشت اول ماه می روز جهانی کارگر، و هم‏ چنین خارج از به تصویر کشیدن جنایات بی‏شمار حامیان و حافظان سرمایه، طرح این مسایل در مقابل هر عنصر و سازمان مدافع‏ طبقه کارگر قرار می ‏گیرد و متعاقباً اشراف داشت که، کارگر بدون طرح چشم‏ اندازهای روشن ‏تر و دقیق ‏تر، و بدون پس زدن ناخلاصی‏های کارگری در درون، و بدون حمل ایده‏های صحیح  و هدایت و رهبری انقلابی، قادر به کسب حقوق پایمال شده خویش نه‏خواهد بود.

مسلماً موارد فوق، از زمره حقایقی‏ است که این ‏روزها جامعه کارگری در سرتاسر جهان با آن رودرروست و در ادامه باید دانست، که پاسخ درست به یکایک آن ‏ها، فضای اعتراضی و دایمی کارگری را متغییر خواهد ساخت و به ‏موازات آن‏، صاحبان تولیدی و دیگر دم  و دستگاه‏های سرمایه را، از میادین استثمار و جنایت پس خواهد زد. روشن است ‏که دو سوی قضیه، یعنی دلیل عدم هدایت انقلابی و فقدان پیشرفت ‏های لازمه از یک ‏سو، و هم‏ چنین حیات سیاست ‏های جنایت‏ بار و تعرضات سرمایه‏ داران از سوی ‏دیگر ( و آن‏هم در سرتاسر جهان )، دارد جامعه کارگری را از دریافت زود هنگام خواسته‏ های بحق‏اش باز می ‏دارد. به عبارت گویا تر باید گفت که، خواست و تعرض سرمایه‏ داران به جامعه کارگری بی‏انتهاست؛ رقم دستگیری کارگران زیادتر شده است؛ خسارات جانی و بدنی به‏ مراتب وسیع ‏تر و گسترده ‏تر شده است؛ اخراج‏ ها در ابعادی غیر قابل باور، دامان کارگران سرتاسر جهان را گرفته است؛ ناتوانی درتهیه امکانات اولیه، کانون زنده ‏گی کارگران را به ‏مخاطره بیشتری انداخته است؛ ناامنی‏ های کاری و زمان باز پرداخت حقوق‏ ها، طولانی و طولانی‏ تر شده است و به تبع از آن‏ها، ناباوری به قوانین دست ‏نوشته کارفرمایان و سرمایه ‏داران هم، بی ‏مایه و بی ‏مایه ‏تر شده است و …. 

خلاصه سیاست‏های ضد کارگری و زیاده‏خواهی‏های سرمایه‏ داران و کارفرمایان، کارگران را در شرایط بسیار اسفباری قرار داده است و در این ‏میان مفت‏ خواران و سلطه‏ گران، با تمام توان در تلاش‏اند، تا بار بحران دایم‏التزید شانرا، به گُرده کارگران بینندازند؛ بحرانی که همه‏ گیر شده است و در این مابین، همه‏ جا کارگران را در شرایط  یک ‏سانی قرار داده‏اند. ناگفته نماند که اگر چه، در نوع سازمان ‏دهی، و در اشکال سازمانی کارگران و آن ‏هم در جوامع‏ گوناگون سرمایه‏ داری، از تفاوت‏ های چندی برخوردارند، اما و منحیث‏المجموع، باید گفت که اصلاً و ابداً تفاوت ماهوی‏ای از همدیگر ندارند. چرا که استثمار و زورگویی‏ ها، بالا کشیدن‏ها و همچنین تعرض به پایین ‏ترین حقوق کارگری، یک ‏سان است و نظام‏ های سرمایه‏ داری، به ‏دلیل حرص و ولع بی ‏انتهای ‏شان است‏که زنده‏ گی را بر میلیون‏ها کارگر تلخ نموده‏اند.

علیرغم چنین وضعیتی، تغییر اوضاع اسفبار کارگران ممکن ‏پذیر است. چرا که کارگر بنابه ماهیت‏اش، از پوتنسیال بسیار بالایی برخوردار می ‏باشد. سرمایه ‏داران هم  کاملاً بر این ‏موضوع واقف ‏اند که علیرغم کار بست زور سازمان ‏یافته، و علیرغم راه ‏اندازی ارگان ‏ها و نهادهای دست ‏سازشان در میادین تولیدی، قادر به کنترول جنبش ‏های اعتراضی کارگری نیستند. بروز و وجود هزاران اعتصاب، اعتراض، درگیری، و بستن دروازه  کارخانه‏ ها و دیگر اقدامات عملی، موید این نظر است که طبقه کارگر سرتاسر جهان، حاضر به تسلیم و تن دادن به سیاست ‏های استثمارگرایانه و ضد کارگری دولتمردان نیست. این طبقه پرشور و تغییر دهنده، نیاز به حمایت و پشتیبانی عملی دارد؛ نیاز به همراهی دیگر جنبش‏ های اعتراضی روشن‏فکری ـ انقلابی دارد. با این اوصاف وصل حلقه‏ های جنبش‏ های اعتراضی، از ضرورت ‏های دنیای کنونی و همچنین از ضرورت‏ های مبرم طبقه کارگر سرتاسر جهان است. اجرایی و پیش‏بُرد صحیح این امور، صفحه کنونی جامعه کارگری را متغییر خواهد ساخت و مانع‏  تلف شدن و استثمار بیش از پیش کارگران توسط سرمایه‏ داران خواهد گردید. بنابر این، در اول ماه می، روز جهانی کارگر، و آنهم جدا از بزرگداشت آن، باید بر این امر تاکید نمود که، تنها و تنها، با دخالت ‏گری و با سازمان ‏دهی جنبش ‏های اعتراضی و بویژه جنبش کارگری است‏ که می ‏توان، جامعه را از شر جانیان بشریت رها ساخت و پرچم آزادی، و پرچم یگانه طبقه تا به آخر انقلابی را در سرتاسر جامعه به اهتزاز در آورد؛ پرچمی که سخن ‏گو و حامی  میلیاردها انسان صدمه دیده از مناسبات گندیده سرمایه‏ داری‏ است./م ه

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۸ـ ۳۰۰۴

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

بمناسبت روز جهانی کارگر

 

 

یکی شوید همه  کارگران شهر ودیار

کز اتحاد   شما    بر نتابد   استکبار

مگوکه داس چکش رفت آمد انترنیت

هر آنچه بود ، همانست  رنج استثمار

 

عبدالو کیل کوچی

بهترین شادباش های خود را بمناسبت روز جهانی کارگر تقدیم میدارم . اول ماه می روز جهانی کارگر است برای اینکه در چنین روزی در سال ۱۸۸۶ ترسایی پولیس ایالت شیکاگوی امریکا به موجی از تظاهر کننده گان کارگر آتش کشود که در اثر آن ، جمعی کشته و تعدادی زخمی و برخی را بازداشت کردند و پس از آن این روز را بنام روز کارگر نامیدند .طبقه کارگر از همان آغاز مناسبات سرمایداری در بطن جامعه فیودالی بسته گی داشته وماهیتاً یکسان استثمار می شوند .کارگران به خاطر بهتر شدن وضعیت زنده گی شان خواست های خود را از طریق اعتصابات ،تظاهرات وخیزش ها و اتحادیه های صنفی وکارگری ، شوراها ، تشکل های جمعی ونهاد های حقوق مدنی مطرح می کنند .

در کشورعزیز ما ظهور فعالیت های کارگری بدوره امیر شیرعلیخان مرتبط بوده  که در آنزمان از میان کارگران کشاورزی ، ساختمانی و اهل کسبه ،  کارگر صنعتی سر بلند کرد ونخستین بار صنایع باروت سازی واسلحه شکل گرفت و در دوران امیرحبیب اله خان با ورود صنایع مدرن وتولید برق و نساجی در کشور زمینه گسترش صنایع مساعد گردید که درزمان اعلیحضرت غازی امان اله خان ، کارگر و کارخانه اولاً به سرمایه دولتی در سطح کشور گسترش یافت و علاوه بر دستگاه های صنعتی و تولیدی ، ذوب فلزات ومونتاژ ماشین آلات ، ترانسپورت وغیره را در برمیگرفت . و در زمان محمد ظاهرشاه با انکشاف صنایع وگسترش دستگاه های تولیدی وصنعتی در مرکز ولایات طبقه ن ظهور کارگر ، گرداننده گی  چرخ تولید در اقتصاد دولتی ، مختلط و خصوصی را بدست گرفت .

پس از تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان کارگران بسیج شده در اتحادیه ها و کوپراتیف های کارگری ، شورا ها ،نهاد های جمعی وتشکل های صنفی در مرکز ولایات برعلاوه کار تولیدی ،آموزش های فکری وانقلابی وطنپرستانه ، وتشدید خواست های صنفی و درک از قوانین ، بلند بردن شعور سیاسی ، اهمیت کار جمعی  وبیدارسازی عمومی برسالت همیشه گی کارگران مبدل گردیده بود پس از تحول ثور ۱۳۵۷ خورشیدی دولت تحت رهبری ح د خ ا علی الرغم شرایط دشوار جنگ بازهم برای بهبود بخشیدن شاخص های اقتصادی ،توجه بسر نوشت مردم ، زنده گی زحمتکشان ومعشیت کارگران با اعطای مواد کوپونی ،حق مسکن ، حق کار واستراحت ،تقلیل ساعات کار ،بیمه صحی ، رشد مهارت های مسلکی در داخل وخارج کشور مواظبت از دهاقین و اهل کسبه با اعطای قرضه کم ربح طویل المد ت وسایر خدمات وبلند بردن سطح تولید را مبذول میداشت .همچنان  کارگران مجهز به اندیشه وشعور سیاسی وطنپرستانه در دفاع از خاک و نوامیس ملی ، هم در جبه کار، تولید وساختمان وهم در جبه دفاع از وطن ، مهارت و قهرمانی از خود بجا می گذاشتند .

درزمان  حاکمیت ح د خ ا جایگاه  کارگران در حزب ودولت با مشارکت تمام اقوام وگروه ها واصناف کشور اعم از زنان و مردان توام با شور و احساسات وطنپرستی در صف عالی قرارداشته و روابط کاری میان کارگر و کارفرما ، رفیقانه ، دوستانه وملهم از احساس پاک وطنپرستی برقراربود و کارگران ازهرنوع امتیاز، تشویق ومواظبت حزبی و دولتی برخوردار بودند .کارگران مبتکر با آفرینش های فنی و فناوری خود در رشد تولید وساختمان نقش بسزایی داشتند که مورد تشویق قرارمیگرفتند .

در زمان حاکمیت ح د خ ا بیش از یک هزار دستگاه صنعتی ماشینی و دستگاه های ساختمانی وتولید برق وبیش از دوهزار دستگاه صنایع کوچک دستی وجود داشت و حدود پنجصد هزار کارگر مرتبط به کار فابریک وجود داشت ولی در زمان جنگ متاسفانه بسیاری از تاسیسات صنعتی فابریکات ، بند وانهار ودستگاه های تولید برق توسط مخالفین دولت به آتش کشیده شد وکارگران آن مورد حملات خونین قرار گرفتند زیرا در قاموس مجاهدین آنوقت کارگربودن ، مکتبی بودن ، معلم بودن ، مامور بودن ، داکتر بودن ، انجنیر بودن وکلیه چیزهای مهم و روشنگرا،  گناه نابخشودنی وکفرآلود دانسته می شد به این دلیل بیشترین دستگاه های صنعتی کشور توسط مخالفین دولت وبه میل پاکستانی ها به آتش کشیده شد وپس از فروپاشی حاکمیت ح د خ ا پنجاه فیصد باقیمانده دستگاه های صنعتی در شهرها مورد چپاول قرارگرفته ومانند هرچیز دیگر به بازارهای پاکستانی لیلام گردید .

در حال حاضر در کشوری با نفوس سی میلیونی ، بیست میلیون آن بیکار و ده میلیون نفر درخط فقر ؛ نزدیک به شش میلیون آن زیرخط شدید فقر قرار دارند . درکشوری که دارای زمین زراعتی حاصلخیز ،آب فراوان ، نیروی مستعد بکار ،معادن سرشارباشد  ، خلق آن با شکم گرسنه وفقیر نگهداشته میشود .

در حال حاضر برطبق آمار موجود ۴۰ فیصد مردم بیکار اند واز جمله ۶۰ فیصد شاغل ۳۰ فیصد آنرا کودکان تشکیل میدهند ، ۵۰ فیصد کودکان بدلیل فقر ونا امنی از مکتب محروم اند. اکثر جوانان وطن به نسبت بیکاری یا به کشت خشخاش پناه می برند یا به خارج مهاحرت نموده ، حتا به جنگ های سوریه و یمن جانهای شیرین خود را از دست میدهند ، ویا در داخل کشور در صفوف مخالفین دولت بزور وجبر کشانده شده و برخی از آنها  نیز دچار مواد مخدره واعتیاد میشوند. علاوه بر فقر مرض ونا امنی صدها هزار کودک بی پناه وگم کرده والدین در بازار،  صف گدایی طویل تشکیل داده  وهمچنان در گرما وسرمای شدید کارهای شاقه را متحمل گردیده وحتا بصفوف جنگ کشانیده میشوند. دربسا مناطق دیده میشود که مردم از شدت فقر، حاضر بفروش فرزندان خود میشوند ولی زورمندان وغاصبان دارایی عامه با دل های سیه و سنگین ، اکثراً کمک های باد آورده خارج را غصب کرده به روز مبادای شان در بانک های خارجی پس اندازمیکنند ودر داخل کشور آسمان خراشهای از خون ملت ستمدیده ما بخاطر ناز ونعمت خود میسازند .

جای تاسف اینست که در حضور نیروهای نظامی خارجی ودولت تحت الحمایه نتنها وضع زنده گی مردم بهبود نیافته بلکه کارد به استخوان توده های میلیونی کشور رسیده است .

همین اکنون کارگران کشور از اضافه بودن ساعات کار، کمی دستمزد ومعاش ، نبود بیمه صحی ، نبود مرخصی های قانونی ، کمبود غذای مناسب ، تحمیل کار طاقت فرسا، برخورد شدید و بیرحمانه کارفرما ، کارگران را بیچاره تر ساخته که در اثر مریضی ،معلولیت ومصدومیت در زیرنظر دولت بی مسوولیت ومفت خوار از کار بر طرف میشوند . کارگران کشور بخاطر نجات شان از وضعیت اسفبار کنونی ، نیاز مند بیداری عمومی  ،بلند بردن شعور سیاسی ،همبسته گی ملی با سایر زحمتکشان وتشکل مبرم سیاسی بدور احزاب ترقی خواه وحامیان طبقه کارگر بوده که با یک جنبش سرتاسری دادخواهانه بانیروی متحدین خود یعنی دهقانان واهل کسبه و روشنفکران دریک خط مقدس پرچم مبارزه وعدالت خواهی را بر فراز آرمان های والای خلق ستمدیده افغانستان برافرازند وپیروزی صلح را برجنگ و دموکراسی را بر ظلم بدست آورند .

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۸ـ ۳۰۰۴

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

 

 

تلاش کنگره برای تغییر اختیارات جنگی رییس ‌جمهور امریکا  

بعد از واکنش‌های جهانی به حمله روز جمعه امریکا  به سوریه، به  نظر پس ‌لرزه‌های این اقدام حالا به خود امریکا رسیده است. روز گذشته سناتورهای امریکایی لایحه‌ ای را تقدیم سنا کردند که به نظر هدف از آن، ایجاد یک سازوکار کنترولی بر اختیارات رییس ‌جمهور در استفاده از نیروی نظامی است. بنا بر گزارش سی ‌ان ‌ان، هرچند این لایحه اختیارات بیشتری به دونالد ترامپ در جنگ با داعش و دیگر گروه‌ های تروریستی می ‌دهد و در صورت تصویب به او اجازه می ‌دهد که از « همه نیروهای مورد نیاز خود» علیه القاعده، طالبان و داعش استفاده کند؛ اما هم ‌زمان به کنگره نیز این مکان را می ‌دهد تا قدرت و اختیارات رییس ‌جمهور در جنگ با تروریزم را محدود کند. در صورت تصویب، این لایحه جایگزین قوانینی می ‌شود که بعد از حملات 11 سپتامبر 2011 ترسای  به تصویب رسید و به دولت اختیارات وسیعی برای مقابله با تروریزم داد. این لایحه از سوی باب کورکر، سناتور جمهوری‌خواه و تیم کین، سناتور دموکرات تقدیم سنا شده است که نشان می ‌دهد هر دو حزب از این لایحه حمایت خواهند کرد.
توجیه جنگ به نام مبارزه با تروریزم
 سناتور کین، از نگارنده گان لایحه جدید، یکی از منتقدان سرسخت حمله به سوریه بود. عدم تایید کنگره و همچنین فقدان یک استراتیژی کلان‌ تر باعث شد تا او این حملات را غیرقانونی و غیرمسوولانه  بخواند. طبق گفته  کین، تنها کنگره اختیار اعلام جنگ را دارد. کین معتقد است که قوانین قبلی حکم چک سفید امضای کنگره به روسای‌ جمهور برای جنگ ‌افروزی را داشته است. از نظر او، از اختیاراتی که به کاخ سفید بعد ازحملات تروریستی 11 سپتامبر و جنگ عراق داده شد، برای توجیه جنگ علیه گروه‌های تروریستی در کشورهای مختلف از نیجریا تا فیلیپین استفاده شده است. از نظر سناتور کوکر نیز این لایحه سرانجام می ‌تواند توازنی مناسب میان انعطاف دولت در استفاده از نیروی نظامی و تقویت نقش ضروری و به‌ حق کنگره  برقرار کند. علاوه بر این، براساس لایحه جدید در صورتی که دامنه اقدامات نظامی امریکا  از افغانستان، عراق، سوریه، سومالی، یمن و لیبیا فراتر رود، رییس ‌جمهور باید در 48 ساعت  کنگره را در جریان علت  و زمان اقدامات نظامی قرار دهد. بعد از آن قانون ‌گذاران 60 روز فرصت دارند که به بررسی این موضوع پرداخته و در صورت نیاز می‌ توانند مانع استفاده رییس ‌جمهور از نیروی نظامی شوند.
سد جمهوری ‌خواهان
 البته این لایحه با سد محکم جمهوری‌ خواهانی روبه ‌روست که اعتقادی به تغییر اختیارات جنگی  و نظامی کاخ سفید ندارند. جمهوری ‌خواهان در سال‌های گذشته مخالف تغییر اختیارات نظامی رییس ‌جمهور بوده‌ اند چون از نظر آنها این مساله می ‌تواند قدرت قوه ‌مجریه در جنگ با تروریزم را محدود کند. البته این نگرانی جمهوری‌ خواهان به ‌نظر بی ‌دلیل است زیرا در صورت تصویب، این لایحه اختیارات جنگی ترامپ علیه گروه‌های تروریستی را بدون محدودیت زمانی افزایش می‌دهد. این لایحه شامل همه گروه‌های تروریستی می ‌شود که امریکا درحال‌ حاضر با آنها در جنگ به سر می ‌برد. همچنین این لایحه دست رییس ‌جمهور امریکا برای انجام اقدام نظامی عاجل علیه دشمنان این کشور در هر نقطه‌ای از جهان را باز می ‌گذارد. یکی از تفاوت‌های این لایحه با قوانین قبلی در این است که در تاریخ مشخصی منقضی نمی ‌شود، بلکه قانون‌ گذاران می ‌توانند نسبت به تغییر یا لغو آن اقدام کنند. درواقع تا زمانی که کنگره وارد عمل نشود، این قانون به قوت خود باقی خواهد ماند. البته  تصویب این لایحه به معنای تایید کنگره بر حملات امریکا در سوریه  نیست. درواقع واکنش کنگره به حملات سوریه چندان یکدست نبوده هرچند نماینده گانی از هر دو حزب از این اقدام حمایت کرده‌اند. از دیگر سو، سناتور جان مک کین، رئیس کمیته نیروهای مسلح سنا، از دولت ترامپ خواسته تا استراتیژی خود برای این درگیری پیچیده را ارایه کند. از نظر موافقان این لایحه، حمله به  سوریه بدون تایید سنا باعث می ‌شود  حمایت از لایحه افزایش یابد.
ارتش عربی ترامپ
این روزها سوریه  یک پای تمام خبرها در امریکاست. دونالد ترامپ به ‌درستی از هزینه‌های سرسام‌ آور حضور نظامی امریکا در سوریه انتقاد کرده است اما به‌ خوبی نیز می ‌داند که خروج از سوریه دست بالا را به رقیب سنتی‌‌اش یعنی روسیه خواهد داد. حال این تناقض او را به راه‌ حل سومی رسانده که ایجاد یک ارتش جایگزین عربی در سوریه است. درواقع دونالد ترامپ برای حفظ نفوذ و دستاوردهای خود در مناطق شمال شرقی سوریه، قصد دارد  از طریق ایجاد یک ارتش عربی در این کشور، به حضور نظامی امریکا در این کشور خاتمه دهد. در این  رابطه، دولت امریکا از کشورهای عربی ازجمله امارات متحده عربی، عربستان سعودی و قطر خواسته  برای حفظ  ثبات در مناطق شمالی سوریه، علاوه بر هزینه‌ های‌ میلیاردی، سربازانی را نیز برای این امر اختصاص دهند. ترامپ پیش ‌تر دراین‌باره  گفته بود: « ما از شرکای خود خواسته‌ ایم که در قبال امنیت منطقه خود مسوولیت بیشتری را برعهده بگیرند». طبق گفته مقامات کاخ سفید و به نقل از «دیفنس نیور»، سه کشور عربستان، امارات و قطر در این زمینه به توافق‌هایی دست یافته ‌اند. همچنین گفته می ‌شود که جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ، با عباس کامل، رییس سرویس اطلاعات مصر، تماس گرفته تا از همراهی این کشور در این زمینه کسب اطلاع کند.
با این ‌حال، برخی از مقامات امریکایی درخصوص موانع  و مشکلات ایجاد یک نیروی ایتلافی عربی در سوریه هشدار داده‌اند. مایکل اُهانلون، مشاور ارشد در موسسه بروکینگز، خاطرنشان کرده که این نیروی جدید باید قدرت رویارویی  با رژیم اسد  و روسیه را داشته باشد. چالز لیستر، پژوهشگر ارشد موسسه « میدل ایست »، نیز بر این باور است که « هیچ نمونه قبلی یا بنیان قدرتمندی برای شکل‌ دادن به یک استراتیژی موفق وجود ندارد». از دیگر سو، بنا بر گفته لیستر، کشورهایی همچون امارات و عربستان سعودی به‌ واسطه حضور نظامی در یمن، علاقه ‌ای به ورود به یک جبهه جدید نظامی ندارند. بااین ‌حال بنا بر نظر برخی کارشناسان، هراس از خلأ  قدرتی که خروج امریکا ایجاد می ‌کند، می ‌تواند به این کشورها انگیزه کافی برای گردن‌ نهادن به این طرح امریکا را بدهد./شرق

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۸ـ ۲۰۰۴

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.