چالش اقتصاد و اهداف اسلام آباد از تقویت روابط با ریاض

فرزاد رمضانی بونش
مقدمه
درانتخابات اخیرپارلمانی پاکستان، حزب تحریک انصاف به رهبری عمران خان با کسب ۱۰۹ کرسی از ۲۶۹ کرسی پارلمان این کشور، پیروز قاطع این انتخابات شد و وی به عنوان بیست و دومین نخست وزیر پاکستان برگزیده شد. در این حال به نظر میرسید حزب تحریک انصاف نگاه متفاوت تری به مسایل منطقهای و بین المللی داشته و با تداوم روابط راهبردی با چین، مدیریت روابط با امریکا و ارتباط بیشتر با ایران و تنظیم روابط با کشورهای همسایه و اسلامی سیاست خارجی نوینی را پیگیری کند. درهمین راستا پاکستان اعلام کرد، نخست وزیرعمران خان، ایران را به عنوان نخستین سفر خارجی خود انتخاب و سپس به عربستان سعودی و امارات متحده عربی می رود.
با این و جود دیدارهای سفیر عربستان سعودی در پاکستان و گفت وگوهای شاهزاده محمد بن سلمان با عمران خان در کنار عامل مهم واقعیات و وضعیت نامطلوب اقتصادی کشور، عمران خان را مجاب کرد که پس از سوگند نخست وزیری به همراه وزرای خارجه و اقتصاد و دارایی به عربستان سفرکند. با این حال عدم موفقیت سفر مانع از کوشش اسلام آباد به بهره گیری از توان مالی ریاض نشد و سفر دوم عمران خان به عربستان منجر به توافقات گسترده اقتصادی دو کشور شد. چنانچه کاخ نخست وزیری پاکستان با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد: عربستان موافقت کرده است ۱۲ میلیارد دلار تسهیلات به پاکستان ارایه کند که ۹ میلیارد دلار آن در قالب نفت و ۳ میلیارد دلار نیز به صورت نقد خواهد بود.
اهداف اسلام آباد از تقویت روابط با ریاض :
دولت عمران خان با وعده رفع فساد و کاهش سطح فقر در انتخابات اخیر پاکستان به قدرت رسید. اما رکود اقتصادی، نرخ ۱۳ درصدی بیکاری، کمبود آب و انرزی، بدهی های خارجی و بحران پرداخت بدهیهای خارجی در حالی بود که سقوط چشمگیر ارزش روپیه پاکستان در برابر دیگر ارزها ادامه داشت و برابری روپیه با دلار به کمترین میزان خود از سال ۱۹۹۵ ترسایی رسید. همچنین دولت با افزایش ناگهانی بهای طلا، تداوم اختلافات بین بانک مرکزی پاکستان و صندوق بین المللی پول، بحران کمبود منابع مالی و ارزی و... روبرو بود. در این شرایط در واقع رهبران حزب تحریک بر این نظر هستند که با ورود پول از عربستان، به کشور ارز دلار در برابر روپیه کاهش خواهد یافت.
گذشته از این هر چند پاکستان در دهه های گذشته حدود ده بار از صندوق بینالمللی پول وام دریافت کرده است، اما وضع شروط سخت صندوق بین المللی پول در دادن وام به پاکستان و تداوم اختلاف دوسویه موجب شد وزیر اقتصاد این کشور اعلام کند، منافع ملی بازیچه صندوق نیست و پاکستان قصد ندارد با هر شرطی وام دریافت کند. در واقع این رویکرد و شرایط سخت، تداوم اختلاف دو طرف و نیاز به پرداخت سود وام های قبلی موجب شد پاکستان درصدد خروج از این بن بست باشد و گزینه وام و تسهیلات عربستان در پرداخت ۱۲ میلیارد دلار بدون پیش شرط هایی چون صندوق مدنظر باشد. در کنار این نیز پاکستان در نظر دارد که با اعطای تسهیلات ریاض بتواند جدا از تقویت ارزش برابری روپیه پاکستان موقعیت خود را در گفت و گو با مقامات صندوق بین المللی پول و کاهش شروط آنها برای وام های نوین تقویت کند.
در بعد دیگری با توجه به اشتغال حدود دو میلیون نیروی کار پاکستانی در عربستان سعودی (سالانه نزدیک به چهار میلیادر دلار وارد پاکستان می کنند) افزایش همکاریهای سرمایه گذاری و اقتصادی مدنظر قرارگرفت و در شرایطی که بسیاری از بازیگران منطقه ای وغربی ریاض را درمورد پروده خاشقچی زیر فشار قرار داده بودند فرصت سفر نخست وزیر به ریاض پیامدهای اقتصادی مفیدی برای دولت حزب تحریک انصاف داشت. در واقع پیشنهاد پنج فرصت سرمایه گذاریهای به عربستان از سوی اسلام آباد شامل معدن مس و طلای رکودیک در بلوچستان، نیروگاه دولتی در ایالت پنجاب، سرمایه گذاری عربستان در خط لوله گاز شمال- جنوب، سرمایه گذاری آرامکو در زمینه پالایش در گوادر می تواند بخشی از مشکلات و چالش های اقتصادی پاکستان را کاهش دهد. از این منظر تامین تقاضای داخلی و افزایش ظرفیت پالایش (با ساخت سومین پالایشگاه بزرگ جهان در پاکستان) و خرید نفت خام ارزان تر و صرفه جویی بیشتر برای کشور در کنار کاهش وابسته گی پاکستانیها به چین در صورت سرمایه گذاری ریاض در گوادر می تواند به دولت پاکستان در افزایش رشد اقتصادی کمک کند.
افزون بر این با نهایی شدن پیوستن عربستان به کریدور اقتصادی چین - پاکستان موسوم به سی پیک ، جدا از تقویت طرح و بندر گوادر پاکستان می تواند امیدوار باشد که در کنار توجه بیشتر چین به سرمایه گذاری بیشتر بازیگرانی چون روسیه و ترکیه نیز در آن حضور و سرمایه گذاری کنند.
چشم انداز
آنچه مشخص است اقتصاد پاکستان با تنگناهای مالی و اقتصادی گسترده ای مواجه است. از این رو ظرفیتهای مالی عربستان می تواند برخی از مشکلات مالی پاکستان را رفع کند. عمران خان نیز هر چند می داند دریافت کمکهای مالی از عربستان مخالفانی در میان بخشی از مردم و احزاب پاکستان دارند و می تواند تاثیر منفی بر وجهه دولت پاکستان داشته باشد اما خطرشکست کامل سیاست های اقتصادی و پیدایش بحران های پردامنه اقتصادی در کشور موجب شده است حزب تحریک انصاف به عدم پیش شرطی عربستان در اعطا تسهیلات اشاره کند و عملا برخلاف تصور بسیاری در مورد رعایت توازن در روابط با ایران و عربستان توجه گسترده ای به روابط با عربستان کند. در واقع پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار اقتصاد پاکستان، اسلام آباد را همچنان مجبور خواهد کرد در شرایطی که روابط چندان مناسبی با امریکا ندارد به گزینه ریاض بیندیشد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۸ـ ۱۲۱۱
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
درباره موضع تعویق انتخابات ریاست جمهوری !

دوکتور حبیب منگل
تعویق یا تعلیق انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که بر اساس گذارش روزنامه وال ستریت ژورنال ازسوی مقامات امریکا برای پیشرفت گفت وگوهای صلح امریکا و طالبان مطرح وخواسته شده است ، یک انکشاف دراماتیک دیگری درتغیراستراتیژی ترامپ وسیاست امریکا دررابطه به جنگ وحل قضیه افغانستان می باشد . اما اکثریت جامعه سیاسی و جامعه مدنی برآنند که برای جلو گیری از به میان آمدن خلای سیاسی وبی حکومتی و پیآمد های منفی وخطرناک آن ، این دورانتخابات ریاست جمهوری نیزبه یک تغیر زمانی کم باید برگزار گردد . مشروط به اینکه واقعا سراسری وعمومی ، سری ویک نفر یک رای ، آزاد وعادلانه ، مشارکتی و دموکراتیک ، شفاف وسالم ، معتبر وقابل قبول باشد و فساد انتخاباتی و فساد سیاسی و تقلبات مهندسی شده انتخابات گذشته وبحران های انتخاباتی آن تکرار نگردد .
این درحالیست که دراوضاع بحرانی کنونی و به ویژه ادامه جنگ وناامنی و عدم حاکمیت دولت به سراسر قلمرو کشور، وضعیت بحرانی سیاسی وناشی از زدوبند ها وایتلاف های سیاسی تنظیم های سابق جهادی و گروه های مافیایی قدرت و ثروت و نبود اجماع ملی و سیاسی ازیک سو و نظام ناکارآمد انتخاباتی کنونی رای واحد غیر قابل انتقال و در واقع نظام غیردموکراتیک انتخاباتی ، شیوه رای دهی و رای شماری فساد زای کنونی وعدم کفایت کمیسیون به اصطلاح مستقل انتخابات وکمیسیون شکایات انتخاباتی و کادر وپرسونل موجود کمیسیون های متذکره وغیره عوامل تاثیر گذار منفی برگزاری انتخابات واقعا سراسری وعمومی ، سری ویک نفر یک رای ، آزاد وعادلانه ، مشارکتی و دموکراتیک ، شفاف و سالم ، معتبر و قابل قبول باشد وعاری ازفساد انتخاباتی ، فساد سیاسی وبحران انتخاباتی امکان ندارد .
بنابر آن ایجاب می نماید که این دور انتخابات ریاست جمهوری حداقل برای مدت شش ماه به عقب انداخته شود ، و دراین مدت زمانی اقدامات مقتضی وتاثیر گذار برای حل چالش کلان فوق الذکر رویدست گرفته شود و عملی گردد ، و ازجمله و قبل ازهمه امنیت اطمینان بخش و سراسری امنیت انتخابات و شرکت امن و مصوون مردم در آن تامین و تضمین گردد ، نظام انتخاباتی از رای غیرقابل انتقال به رای قابل انتقال و حزبی تعدیل گردد ، سیستم رای گیری بیومتریک شود و رای شماری تعدیل و قابل اعتبارساخته شود ، کمیسسیون مستقل انتخابات وکمیسیون شکایات جدید به میان آید و به لحاظ اداری وکادروپرسونل تجدید شود ، نظارت قابل اعتباراحزاب سیاسی وجامعه مدنی و جامعه بین المللی بر روند برگذاری انتخابات و رای شماری و اعلام نتایج آن تامین گردد وتدابیر اثرگذار برای جلوگیری ازفساد انتخاباتی و فساد سیاسی و دفع و طرد تلاش های زومندان وگروه های مافیایی قدرت اتخاذ شود ودرپی آن انتخابات دوره کنونی ریاست جمهوری برگزارگردد .
ودرعین زمان و به موازات آن تلاش ها ی موثر و باهمی ، برای حل سیاسی قضیه کشور وختم منازعه طولانی ۴۰ ساله درکشورمبتنی بر مصالحه ملی و اجماع سیاسی همه طرفین شامل این نزاع یعنی نیروهای ( دولت جمهوری دموکراتیک یا جمهوری افغانستان) ، ( دولت اسلامی تنظیم های جهادی )، ( دولت امارت اسلامی ) و (دولت کنونی جمهوری اسلامی ) و عملی ساختن طرح پیشنهادی حکومت کنونی افغانستان در پروسه کابل و مذاکرات علنی ومستقیم امریکا وطالبان و تلاش های جامعه جهانی ومنطقه وی ادامه داده شود وبه موفقیت رسانده شود .
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۶۱۱
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
پاکستان که زمانی باد کشته بود توفان درو خواهد کرد

محمد ولی
پاکستان از بدو تاسیس متکی بر فرهنگ نظامیگری وکودتایی بود . درطول شش دهه موجودیتش پنج بارکودتا صورت گرفته جرنیل ها برآن حکمروایی کرده اند ( جنرال سکندر مرزا، جنرال ایوب خان، جنرال یحیی خان، جنرال ضیاالحق وجنرال پرویز مشرف ) ، گروه نظامیان در راس استخبارات نظامی آن کشور از نبود انگیزه های ملی درتحکیم حاکمیت دچار مشکل بودند ازین جهت برای داشتن یک رسن معنوی پیوند دهنده میان اقوام وملیت ها به بنیاد گرایی مذهبی اتکا کردند .
بنیاد گرایی بحیث یک ایدیولوژی (نه دارای حقییت وجودی در اسلام نزد آنها ) از حمایت بیدریغ امریکا وانگلستان برخوردار بود .
جورج دبلیو بوش حمایت پاکستان از طالبان را توجیه رقابت آن کشور باهند وخطر ناشی از آن تلقی میکرد، اوگفته بود: « بعضی ها درپاکستان از ایدیولوژی طالبانی جانب داری میکردند اما ماجرا درپشت پرده توازن پاکستان با هند نهفته بود. ازهمین رو تا زمانی که پاکستان با حکومت افغانستان وفا دار می ماند (منظورش حکومت طالبان است )،ازسیطره وتحت تاثیر قرارگرفتن هند درامان میبود.»
او نمی گوید که حکومت وسیستم نظامی- سیاسی پاکستان در مجموع در حمایت وتقویت طالبان بوده بلکه اصطلاح « بعضی ها » را بکار میبرد.
در زمان حکمروایی جنرال ضیا الحق که پاکستان بحیث « قلعه اسلام » اعلان گردید ایدیولوژی بنیادگرایی درتاروپود احزاب سیاسی مذهبی ،اردو واستخبارات نظامی ان نفوذ داده شده با اجرای اعمال خشن وتروریستی تمثیل میگردید، مدارس دینی که مصارف آنها را عربستان تمویل مینماید بحیث ماشین تولید بنیادگرایان وتروریستان جایگاه خاصی در نظام جنگی واستخبارات نظامی انکشور کسب کرده هفتگانه های افغانستان بحیث وسیله دیگری بدست آنها در چتر حمایت سی.آی.ای.بر عظمت این روند فکری افزودند.
مرزا اسلم بیگ یکی ازلوی درستیزان پاکستان در مورد مدرسه های دینی میگفت : « زنجیر اینگونه مدرسه ها با طلبه ایکه آماده گی های ویژه دیده اند ازسوی پاکستان وامریکا بعنوان (کمربند مذهبی ایدیولوژیکی) در امتداد مرز افغانستان با پاکستان برای پشتیبانی از روحیه رزمی مجاهدان ایجاد گردید .»
دامن گسترده پاکستان که با کمک وسیع غرب در راس امریکا- انگلستان وکمک های مالی عربستان سعودی بروی شورشیان گشوده شد دو پیامد برای پاکستان بجا گذاشت :
- تقویت وتعمیم بنیاد گرایی مبنی بر اسلام سازی جنرال ضیا با حمایت امریکا.
- پخش وسیع انواع سلاح در سرتاسر پاکستان بخصوص مناطق قبایلی صوبه سرحد. این پروسه توام بود با سرازیر شدن جنایتکاران اززندان های ممالک عربی که تا اکنون مورد بهره برداری علیه افغانستان میباشد.
پرویز مشرف اعتراف میکند که:« درجریان این دوره ملاهای تندروو جلسات بحث وتبلیغ انهااز پشتیبانی رسمی پاکستان ،ایالات متحده امریکا ،عربستان سعودی وسایر هم پیمانان برخوردارگردیدند و سرگرم تولید جنگجویان آغشته به تعالیم مذهبی علیه شوروی شدند.»
در اوج حمایت پاکستان از تروریزم واعزام طالبان به افغانستان امریکا پاکستان رابحیث متحد وهمکار خویش در خارج از پیمان ناتو اعلان کرد. بوش برای تقویت پاکستان که درحقیقت حمایت از برنامه های تروریستی آن بود از کنگرس تخصیص مبلغ سه تریلیون دالر را کرده وامتیاز صدور کالاهای پاکستان به بازار های امریکا را داد.
کمک های فراوان پولی،زمینه دهی برای رشد بنیاد گرایی وتروریزم،به پاکستان مجال داد تا درکنار اردوی منظم دولتی شبکه های افراطی وتروریستی شامل بیش از ۳۲ گروپ بزرگ طلبه ها در ۳۱ هزارمدرسه دینی را۰ بحیث اردوی پنهان در اختیار داشته باشد.
این شبکه های مخفی تروریستی ابزار فشار برهند و افغانستان بوده بحیث گروپ های خرابکار جنگی عمل میکنند.
« استراتیژی تقابل» پاکستان با افغانستان که در دوران جنرال ضیا به منظور ایجاد یک حکومت اسلامی بر بنیاد « پان اسلامیزم » از آسیای میانه تا جنوب آسیا وضع گردید دو هدف را احتوا میکرد :
۱ ـ مانند سیاست پیشروی(forward policy) انگلستان در قرن نزده،آسیای میانه، ترکستان چینی،مسلمانان هند وکشمیر تحت اداره واحد درآورده میشدند که مرکزیت استقامت دهی آنرا اسلام آباد تمثیل میکرد.
۲ ـ با ایجاد چنین اتحادیه اسلامی حایل بزرگی دورادور پاکستان ایجاد می شد که بزعم خود شان از خطرات هند وحکومت وقت افغانستان در امان میشدند.
در آن زمان درودیوار منازل ،تاسیسات نظامی وملکی مملو از شعارهای جنگی وبنیاد گرایانه بود (هر سوال کا جواب مصطفوی انقلاب، مذاکرات نه هی یلغار کرو کفر کا سینه چاک کرو ،جنت جانی کا مختصرترین راسته جهاد اور شهادت هی،جهاد فی سبیل الله) وغیره.
کشوری که از اساسگذاری تا تداوم همه چیز آن براساس بنیاد گرایی،کودتا وتروریزم راه انداخته شده است تغیر ذهن یک نسل تربیت دیده از طفولیت تا جوانی در۳۱ هزار مدرسه که شامل هزاران جنگجو وتروریست میگردد کاری نیست که سردمداران پاکستان در صورت تغیر بنیادی سیاست شان بتوانند از شر تروریزم در امان بمانند. این جریان فکری در اردو واستخبارات ان کشور نفوذ قوی دارد. تخمی که درین عرصه کشت و پرورانده شده است نمیتواند آنرا از ریشه بیرون برآورده شود.
با درنظر داشت ترویج تعصب مذهبی برای تحکیم پیوند های ملی، زمامداران باید تاوان زیادی بپردازند،این تاوان باخونریزی ها،ترورها، شاید تاسرحد جنگ های محدودمحلی و فعالیت های چریکی توام بوده روز گار سیاهی را برای پاکستان پیش خواهد اورد.
با برخی تغیرات در سیاست پاکستان و آرایش های جدید قوا درسطح جهان ومنطقه دشوار خواهد بود که گروه های تعلیم دیده مذهبی به ساده گی به سیاست دولت تن دهند.
تجربه ۴۰ سال جنگ در افغانستان نشان میدهد که چگونه اردوی نیرو مند امریکا با وجود حضور نظامی بیش از ۴۰ کشور وپیمان نظامی ناتو در تنگنای شکست وسازش با اپوزیسیون مسلح برای ختم جنگی که آنرا باخته گیر مانده است.
جنگجویان افراطی نیز به این مجبوریت امریکا پی برده دست از فعالیت برنمی دارند واین وضعیت به دوام وخامت میان پاکستان وافغانستان خاتمه نداده پاکستان را متشنج تر خواهد ساخت .
انعده لجام گسیخته گان متعصب مذهبی که از کنترول ای.اس.آی.وسی آی. ای.خارج می مانند چون تند بادهای باقیمانده از وزش توفان بنیاد گرایی و ریزش باران دالری امریکا در زمان جهاد منطقه را برای زمان طولانی در تپش جنگ وترور نگه خواهند داشت
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۸ـ ۰۶۱۱
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
تی یری میسان
سوریه : برقراری صلح مستلزم محکومیت بین المللی ایدیولوژی اخوان مسلمین می باشد!
سوریه باید به زودی شاهد پایان خصومت های نظامی در سراسر کشورش باشد ، به استثنای مناطقی که توسط ترکیه و ایالات متحده اشغال شده است . رسانه های بین المللی در حال تهیه گذارش هایی در ارتباط با بازگشت پناهنده گان ، بازسازی مناطق ویران شده ، و ایجاد مانع برای بازگشت عناصر جهادی اروپایی می باشند. اما این دو موضوع نسبت به دو موضوع دیگر از اهمیت کمتری برخوردارند.
پایان بخشیدن به جنگ
از سال ۲۰۰۱ ترسایی پنتاگون به دکترین آدمیرال آرتور سبرووسکی عمل می کند ، که رییس دفتر تغییرات قوا در دوران دونالد رامسفلد بوده است . هدف آن ، چنگ انداختن به منابع طبیعی جهان نمی باشد ، بلکه قطع کردن دست دیگران از کنترول این منابع است . از این رو حفظ هرج و مرجی دایم که تنها نیروهای ایالات متحده قادر به رویارویی با آن باشند ، ضروری است . بنا بر فرمول جرج بوش پسر : « باید جنگ بی پایان باشد، و در این جنگ ، ایالات متحده نباید پیروز و یا محکوم شود.»1
به این جهت ، جنگ لیبیا پس از هفت سال و جنگ افغانستان از ۱۷ سال پیش همچنان ادامه دارد . با وجود لفاظی ها هیچ یک از کشورهایی که از سوی پنتاگون ضربه دیده اند ، روی صلح نخواهند دید .
و برای سوریه به همین صورت خواهد بود ، مگر زمانی که ایالات متحده از آنجا خارج شوند . هرچند پرزیدنت دونالد ترامپ اعلام کرده ، قصد دارد به « امپریالیزم امریکا » پایان دهد ، و کشورش را به وضعیت « یکپارچه » در آورد . اما با وجود تلاش های او ، این خواسته عملی نشده است .
هنوز مشخص نیست که مطابق با آنچه ژنرال جیمز متیس ( وزیر دفاع ) و مایکل پامپیو ( وزیر امور خارجه ) اعلام کرده اند ، هدف ایالات متحده ،برقراری صلح در یمن طی سی روز آینده خواهد بود ، و به طرح سعودی ها پایان خواهد بخشید ، و یا باردیگر دکترین سبرووسکی اجرا خواهد شد .2
از میان برداشتن ایدیولوژی عناصر جهادی
به رغم آنکه حوادث سوریه به صورت جنگ داخلی معرفی شده اند ، اما قطع به یقین مناقشه ا ی ایدیولوژیک در جریان بوده است دو شعار اصلی از سال های ۲۰۱۱ ترسایی بدینسوعبارت بودند از :
ـ « الله ـ سوریه ـ آزادی ! » ( آزادی به مفهوم اجرای قوانین شریعت و نه آزادی های غربی ) ،
ـ «مسیحیان به سوی بیروت ، علوی ها به سوی تابوت» !
این مناقشه عمیق تر از آنچه تصور می شده ، بوده است . شعارهای اولیه علیه جمهوری عرب سوریه و حتا رییس جمهور این کشور بشار اسد نبوده است ، بلکه اساس تمدن سوری را هدف قرار می داد . هدف پایان دادن به جامعه ای بی نظیر با ادیان مختلف ، و پیاده کردن طریقت اخوان مسلمین بوده است .
سوریه مکانی است که در آن هر کس جایز است تا اصول دینی خود را اجرا کند ، و کمک کند تا هر کس اصول دینی خاص خود را رعایت کند . درمسجد اعظم بنی امیه در دمشق ، عبادت گاهی وجود دارد که در آن آثار متبرک حضرت یوحنای تعمید دهنده قرار دارد .از قرن ها پیش ، به طور روزمره ، یهدودیان 3 ، مسیحیان و مسلمانان در این مکان به عبادت می پردازند .
اخوان مسلمین یک گروه مذهبی نمی باشند ، بلکه اخوتی است سیاسی . آنها از روی مدل ماسون های اروپایی شکل گرفته اند ، و بسیاری از طرفداران آن درگذشته به لژهای ماسونی تعلق داشته اند . اعضای آن در میان احزاب مختلف سیاسی و گروه های عناصر جهادی فعالیت می کنند . و تمامی رهبران آنها از اسامه بن لادن گرفته تا ابوبکر بغدادی ، عضو و یا از اعضای سابق این اخوت بوده اند .
ایدیولوژی اخوان مسلمین طریقت را به دو بخش تقسیم می کند : آنها یی که از سوی خداوند مجاز شناخته شده اند ، و آنهایی را که او منع کرده است 4. از این رو جهان به دو بخش تقسیم می شود : بخش خدمتگذاران و بخش دشمنان خداوند . در نتیجه ، آنهایی که از طریقت درست پیروی می کنند ، ارج نهاده خواهند شد ، و دیگران باید کشته شوند .
این ایدیولوژی از سوی واعظین سعودی آموزش داده می شود ( حتا آنهایی که امروزه آن را محکوم می کنند ، و خاندان سلطنتی را به آن ترجیح می دهند ) ، واعظین اخوت ترک و قطری نیز در حال آموزش این تعالیم می باشند . این ایدیولوژی نه تنها در جنگ سوریه به کار گرفته شده ، بلکه در تمام جنایتاتی که از سوی عناصر جهادی صورت می پذیرد ، حاکم است .
فرض بر اینکه ایالات متحده آماده ی برقراری صلح در سوریه باشد ، این موضوع باید از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد یا شواری امنیت ، به محکومیت آشکار ایدیولوژی اخوان مسلمین بیانجامد . از این رو ، صلح سوریه می تواند وضعیت حاکم در لیبیا ، عراق و افغانستان را به صورت گسترده ای آسان سازد ، و به تضعیف تروریزم بین المللی منتهی شود .
از این رو اعلام « عفو عمومی » خطرناک است ، زیرا باید جنایات مرتبط با این ایدیولوژی محکوم شود . همانگونه که در پایان جنگ دوم جهانی ، تمام مدافعان و نظریه پردازان نازی را محاکمه کردند ، امروزه باید آنهایی را که در ترویج ایدیولوژی اخوان مسلمین سهیم بودند ، محاکمه شوند . با این تفاوت که بر خلاف دادگاه نورنبرگ ، باید دولت و قانون رعایت ، و اسناد عطف به ماسبق شود . آنچه در اینجا اهمیت دارد : محکومیت افراد نمی باشد ، بلکه یک ایدیولوژی است که باید از میان برداشته شود .
در سال ۱۹۴۵ ترسایی اتحاد شوروی/ روسیه ، بر پایه یک ایدیولوژی ساخته شد : مبارزه ی علیه نژاد پرستی و ایدیولوژی نازی ـ به صورتی که تمام انسان ها برابرند ، و تمام ملت ها مستحق احترام . به همین گونه ، سوریه تنها با مبارزه علیه ایدیولوژی اخوان مسلمین می تواند باز سازی شود ـ با تایید آنکه تمام انسان ها برابرند ، و تمام ادیان مستحق احترام .
اخوت اخوان مسلمین ، همچنان از حمایت انگلستان برخوردار می باشد 5 . و تا زمانی که این حمایت ادامه داشته باشد ، محکومیت رهبران آنها غیرممکن است . اما این موضوع اهمیت چندانی ندارد ، زیرا باید تفکری که منجر به جنایت می شود را محکوم ساخت .
نتیجه
پایان یک جنگ با طرف های پیروز و شکست خورده مشخص می شود . اما جنگ سوریه نه تنها زنده گی مردم سوریه را نابود ساخته ، بلکه در فرانسه و بلژیک ، چین و روسیه و سایر کشورها ، به همین صورت عمل کرده است . تفکر بر صلح سوریه باید مطابق با حقایق محلی باشد ، همچنین جنایات عناصر جهادی در سایر کشورها نیز محکوم شود .
باید دانست که ۱۲۴ کشوری که خود را از « دوستان » سوریه خوانده اند ، به لحاظ نظامی شکست خورده اند ، و با فرستادن سربازان مزدور به این کشور ، اغلب هیچ گونه خسارتی در سرزمین خود ندیده اند ، و برای عدم پذیرش شکست خود ، می کوشند تا مسوولیت خود را از جنایاتی که مرتکب شده اند ، نادیده انگارند .
نه تنها صلح نمی تواند بدون محاکمه ی ایدیولوژی اخوان مسلمین در سوریه برقرار شود ، بلکه این جنگ در کشورهای دیگر نیز ادامه خواهد یافت ./ برگردان از سلویا بژنیان
رویکرد ها :
[1] The Pentagon’s New Map, Thomas P. M. Barnett, Putnam Publishing Group, 2004. « Le projet militaire des États-Unis pour le monde», par Thierry Meyssan, Haïti Liberté(Haïti) , Réseau Voltaire, 22 août 2017.
[2] “James Mattis Remarks at the United States Institute for Peace”, by James Mattis, Voltaire Network, 30 October 2018. “Michael R. Pompeo : Ending the Conflict in Yemen”, by Mike Pompeo, Voltaire Network, 31 October 2018. « Washington veut mettre fin à la guerre au Yémen», Réseau Voltaire, 31 octobre 2018.
[3] Depuis 1967, la plupart des juifs syriens ont quitté le pays pour Israël. Cependant de nombreux visiteurs étrangers juifs continuent à venir prier à la Grande mosquée.
[4] Ma’alim fi tarîq, Sayyid Qutb, 1964. Version française : Jalons sur la route de l’islam, Sayyid Qutb, Ar-Rissala.
[5] À lire absolument : «Les Printemps arabes vécus par les Frères musulmans», la seule étude actuellement disponible sur l’histoire internationale de la Confrérie. In Sous nos yeux, Thierry Meyssan, Demi-Lune 2017
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۸ـ ۱۵۱۱
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
.
انتخابات ریاست جمهوری برازیل زنگ خطر ظهور فاشیزم نوین

اردشیر زارعی قنواتی
پیروزی فاشیزم قرن بیست و یکمی در برازیل را باید زنگ خطری جدی برای آنان که صدای آواز پیروزی ترامپ را نشنیده یا به هر دلیلی با آن همراه شدند، به حساب آورد که اگر چاره یی برای آن پیدا نشود می بایست در انتظار یک جهان پرآشوب و ناامن تر از حالا به بعد بود.
انتخابات ریاست جمهوری برازیل به دلیل پیروزی ژایر بولسونارو، کاندیدای راست افراطی و چهره فاشیستی وی، ظاهرا همه محافل سیاسی و رسانه یی جهان را شوک زده کرده است. اما تحولات سیاسی برازیل بیش از اینکه شگفتی آور باشد و دروغ های محافل قدرت سرمایه داری و جریان اصلی رسانه برای ابراز ناخرسندی از این انتخاب قابل باور باشد، نتیجه طبیعی دوران « آنارشی » و بحران نظام سرمایه داری است که از سال ۲۰۰۸ ترسایی بروز کرد و امروز پیامدهای آن را می توان در تمامی کشورهای اروپایی، پیروزی دونالد ترامپ، در امریکا و بولسونارو در برازیل به وضوح دید. تمرکز رسانه های بین المللی بر روی موضوع فساد در دوره دوازده ساله حاکمیت حزب کارگران برازیل در کنار حمایت عینی و علنی تمام احزاب راست میانه و حتا سوسیال دمکرات های برازیلی از کاندیدای حزب اولتراراست « سوسیال لیبرال» برای جلوگیری از پیروزی فرناندو حداد ،از حزب کارگران و چپ های متحد وی، واقعیت تصویری است که بسیاری امروز می خواهند آن را واژگونه جلوه داده و از زیر بار مسوولیت آن شانه خالی کنند. انتخابات دور دوم ریاست جمهوری برازیل در روز یکشنبه ۲۸ اکتوبر که با پیروزی ژایر بولسونارو با کسب بیش از ۵۵ درصد آرا توانست رقیب خود فرناندو حداد با کمتر از ۴۵ درصد رای را شکست دهد، حاصل یک مجموعه از شرایط اساسی بوده است که سطحی نگری های کنونی در برخورد ارباب رسانه و سیاست با این وضعیت تنها پرداختن به « معلول» در مقابل « علت» می باشد. تحلیل این رخداد سیاسی و اصولا چگونگی پیروزی نماد فاشیزم برازیلی بدون در نظر گرفتن روند تحولات جهانی و بازی محافل قدرت در این کشور که حداقل از سال ۲۰۱۶ ترسایی با کودتای پارلمانی برای برکناری “یلما روسف، و جلوگیری از کاندیداتوری لولا داسیلوا ، چهره کاریزماتیک حزب کارگران که در تمامی نظرسنجی ها با فاصله زیاد از دیگر رقبای خود جلو بود، دقیقا فروغلتیدن در یک برداشت انتزاعی از چرایی پیروزی راست افراطی و فاشیستی در برازیل خواهد بود.
بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ ترسایی چنان زلزله یی در جهان سرمایه داری به پا کرد که به گفته اکثر صاحب نظران و مستندات تاریخی بسیار بزرگ تر از بحران سال ۱۹۲۹ ترسایی بود که منجر به رکود بزرگ و ظهور فاشیزم در اروپا گردید. بحران اقتصادی ۲۰۰۸ در شرایط هژمونی نیولیبرالیزم بر جهان سرمایه داری اتفاق افتاد که دیگر تمامی نسخه های درمانی چون « دولت رفاه کینزی» که برای تعدیل توحش سرمایه و امکان دخالت دولت به نفع طبقات نابرخوردار را ممکن می کرد به بایگانی تاریخ سپرده شده بود. در طی این بحران حتا دخالت دولت های سرمایه داری نیولیبرال به خصوص در امریکا که با ورشکستی « بانک های رهنی» ین کشور جرقه این بحران را زده بودند هم در چارچوب تزریق بیش از ۷۵۰ میلیارد دلار از پول مالیات دهنده گان به بانک ها و موسسات مالی ورشکسته انجام گرفت که هر چند موجب جلوگیری از سقوط اقتصادی شد، اما هم زمان شکاف های طبقاتی را با طرح های « ریاضت اقتصادی» تشدید کرد. به همین دلیل به همان نسبت که نسخه درمانی دولت های رفاه که موجب تعدیل نظام سرمایه داری برای پاسخگویی به مطالبات طبقات زیرین اقتصادی می شد این بار به عکس موجب خانه خرابی بیشتر این طبقات در زیر چرخ دنده های نهادها و انحصارات مالی گردید. در پیامد این سیاست نیولیبرالی که با برنامه ریاضت اقتصادی مورد تاکید بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بر اقتصاد تمامی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در نظام سرمایه داری همراه بود، موجب شد تا طبقات زیرین اقتصادی به زیر خط فقر سقوط کرده و در تقابل با « وضع موجود » قرار گیرند. همواره به تجربه تاریخ نارضایتی از وضع موجود می تواند یک « شمشیر دو لبه » باشد که در دو جهت مخالف یکی مطالبات را در مسیر دمکراتیزم چپ هدایت می کند و دیگری مسیر راست افراطی و ظهور فاشیزم را به دنبال خواهد داشت. زمانی که الیت ها و نهادهای سیستمی در قالب راست و چپ میانه با سیاست های مخرب خود قادر به مدیریت این وضعیت نباشند (دقیقا تصویر امروزجهان) بستر زایش چپ رادیکال و راست افراطی فراهم می شود. از آنجا که نماینده گان سیستمی و حامی وضع موجود طبق تجربه تاریخی راست افراطی و حتا فاشیزم را هم پیمان خود در مقابل تغییرات بنیادین چپ می دانند، نهادهای بروکراتیک حاکم و طبقه الیگارشی در خدمت این پدیده قرارمی گیرند. به همین دلیل تحولات چند سال اخیر برازیل و انتخابات ریاست جمهوری این کشور که به پیروزی بولسونارو انجامید تابع محض این وضعیت کلی بوده است. البته در اینکه دوران دوازه ساله حاکمیت حزب کارگران بخشی از سیستم اجرایی را درگیر فساد مالی هم کرده بود جای هیچ تردیدی وجود ندارد اما فساد بخش جدایی ناپذیر اقتصاد سرمایه داری بود که برازیل این دوره هم در چارچوب آن هویت داشت. مشکل بزرگ حزب کارگران برازیل بیش از آنچه معطوف به این فساد مالی باشد ناشی از اشتباه بزرگ دولت دیلما روسف برای پذیرش توصیه های نهادهای بین المللی جهت اجرای سیاست ریاضت اقتصادی بود که بسیاری از لایه های زیرین که پایگاه اجتماعی آنان بودند را در مخالفت با دولت به خیابان ها کشاند. افزایش این نارضایتی ها که ناشی از تسلیم پذیری دولت در مقابل انحصارات مالی و صنعتی برازیل بود، تبدیل به پاشنه آشیل حزب کارگران گردید و در زمان هجوم جریانات قدرتمند رقیب و قوه قضاییه فاسد این کشور، برای دفاع از آنان به میدان نیامدند.
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۸ اکتوبر برازیل که به پیروزی کاندیدای راست افراطی و چهره بدون رتوش فاشیزم و دوران « خونتای نظامی» این کشور منجر شد حاصل همین تحولات داخلی و خارجی بود. البته یک نکته با اهمیت را هم نباید نادیده گرفت که تا روز آخر مهلت ثبت نام برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری، هنوز حزب کارگران امیدوار بود که می تواند مجوز شرکت لولا داسیلوا برای حضور در رقابت ها را کسب کند و چندان بر روی گزینه جایگزین سرمایه گذاری و تبلیغ هم نمی کرد. فرناندو حداد در شرایطی گام به این رقابت ها گذاشت که فرصت چندانی برای تبلیغات نداشت و حتا گزارشات معتبر نشان می دهد که برای بسیاری از رای دهنده گان فقیر در مناطق حاشیه که همواره پایگاه سنتی رای حزب کارگران بود حتا به اسم هم شناخته شده نبود. در حالی که تفاوت رشد آرای بولسونارو از ۴۷ درصد در دور اول به ۵۵ درصد دور دوم تنها هشت درصد بود اما رشد میزان رای حداد در دور اول از ۲۷ درصد به ۴۵ درصد در دور دوم نشاندهنده رشد هژده درصدی می باشد که همین موضوع نشان می دهد که اگر کاندیدای حزب کارگران فرصت زمانی لازم برای تبلیغات را از قبل داشت بدون تردید شرایط صندوق آرای انتخاباتی متفاوت از آنچه ۲۸ اکتوبر اتفاق افتاد، می توانست باشد. این اشتباه محاسبه انتخاباتی و سیاست به شدت نادرست دولت روسف در دو سال منتهی به زمان کودتای پارلمانی در وضعیت ایتلاف همه جانبه جناح های لیبرال و راست میانه با راست افراطی، در کنار حمایت همه جانبه واشینگتن از بولسونارو برای به قدرت رساندن « ترامپ برازیلی» و حمایت تمام رسانه های الرناتیف برازیل از وی شرایطی را رقم زد که امروز یک چهره فاشیستی حاکم جدید این کشور شود. تجربه برآمدن راست افراطی در اروپا، پیروزی ترامپ در امریکا و امروز بولسونارو در برازیل نشان می دهد که در غیاب یک ایتلاف چپ قدرتمند بسیاری از رای دهنده گان ضد سیستمی به سمت راست افراطی متمایل می شوند. شعارهای بولسونارو قبل و بعد از پیروزی برای مبارزه با تمامی هنجارهای مترقی جامعه و حتا به خدمت گرفتن نظامیان در دولت خود، نشان می دهد که نارضایتی از سیستم و وضع موجود در شرایط ضعف جنبش چپ می تواند به خودویرانگری جامعه و حتا طبقات نابرخوردار نیز منجر شود. رییس جمهوری منتخب بلافاصله بعد از پیروزی تمایل خود را برای به خدمت گرفتن نظامیان دوران خونتای نظامی برازیل بیان کرد و پیش بینی می شود از ژنرال اوگوستو هِلنو ریبِریو پِریِیِرا، که مابین سال های ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۵ در حکومت نظامیان مصدر کار و مربی نظامی و الهام بخش سیاسی بولسونارو هم بوده است و ژنراال اوسوالدو فِرییِرا، که وی نیز از بازمانده گان همان دوره می باشد، برای تصدی وزارت دفاع و وزارت راه درنظر گرفته شده و به همراه چند نظامی دیگر در کابینه رییس جمهوری منتخب از آنان استفاده شود.
البته نباید فراموش کرد که میراث فقرزدایی و امتیازات رفاهی دوران حاکمیت حزب کارگران برازیل به راحتی در شرایطی که این جامعه دو قطبی شده است قابل حذف توسط رییس جمهوری جدید نخواهد بود. جامعه برازیل در طول سال های اخیر نشان داده است که همواره از یک توان و پتانسیل اعتراضی بسیار بالایی برخوردار بوده است و چنانچه بولسونارو بخواهد به شعارهای انتخاباتی خود در مورد حقوق زنان، اقلیت های نژادی، حذف امتیازات اقتصادی طبقات زیرین، سرکوب امنیتی مخالفان چپ گرای خویش، حذف و کاهش مالیات صاحبان قدرت اقتصادی، تقابل با روابط گسترده با چین و گروه « بریکس» در مقابل گسترش روابط با دولت ترامپ و بسیاری از دیگر خواسته های خود عمل کند، از یک طرف با تعمیق اعتراضات توده های زیان کننده روبه رو شده و از طرف دیگر حوزه اقتصادی این کشور دستخوش تلاطم های بزرگ خواهد شد. اما در یک موضوع نباید تردید کرد که برازیل به رهبری بولسونارو یک چهره فاشیستی و مطابق الگوی امریکای ترامپ خواهد داشت و وی تمام تلاش خود را برای هماهنگی با کاخ سفید در جهت تحقق اهداف خود به کار خواهد بست. پیروزی ژایر بولسونارو دقیقا مثل پیروزی دونالد ترامپ حاصل شکست سیستم و نظم مالوف کنونی و حاکم بر جهان تحت سلطه نظام سرمایه داری بوده است. چنانچه طبقات و طیف های سیاسی میانه خیلی زود و به طور اساسی در سیاست های شکست خورده خود تجدید نظر نکنند این موج زایش دوباره فاشیزم جغرافیای بسیاری بیشتری را به خود اختصاص خواهد داد و احتمال اینکه از کنترول خارج شود بسیار زیاد خواهد بود. به همین دلیل این پیروزی فاشیزم قرن بیست و یکمی در برازیل را باید زنگ خطری جدی برای آنان که صدای آوار پیروزی ترامپ را نشنیده یا به هر دلیلی با آن همراه شدند، به حساب آورد که اگر چاره یی برای آن پیدا نشود می بایست در انتظار یک جهان پرآشوب و ناامن تر از حالا به بعد بود.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۸ـ ۱۱۰۴
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2018
