بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۵۰۲

Copyright ©bamdaad 2020

  از حقوق و آزادی های مردم فلسطین باید دفاع کرد

 

صادق روزبه

سال های زیادی می گذرد که مردم قهرمان ، وطندوست و آزادی دوست فلسطین برای دستیابی به حقوق و آزادی های خود مبارزه عادلانه می نمایند و دربرابر تجاوزات ، جنگ طلبی ها و خشونت دوامدار حکومت اسراییل از خود ، سرزمین ، حقوق و آزادی های خود جانبازانه وقهرمانانه دفاع می نمایند و می خواهند تا در برابر تاریخ به حیث بخشی از جامعه انسانی ادا مسوولیت نمایند .

دولت اسراییل از سال (۱۹۴۸م ) ایجاد گردیده تا امروز نه توانسته با کشورهای عربی ، به ویژه خلق فلسطین درصلح ودوستی زنده گی نماید وتاریخ موجودیت دولت اسراییل دراین مدت با جنگ ، خشونت ، تجاوز و غصب سرزمین های عرب  وفلسطین همراه بوده و تمام قوانین و مقررات بین المللی و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد را دراین راستا ، نادیده گرفته و به سیاست صیهونیستی خود درمنطقه شرق میانه ادامه می دهد.

جنگ های شش روزه جون (۱۹۶۷) اسراییل را علیه مردم فلسطین و کشورهای عربی تا هنوز تاریخ در حافظه خود دارد که بزرگترین مظهر از سیاست صیهونیستی حکومت اسراییل علیه کشور های عربی ومردم فلسطین می باشد و درآن جنگ اسراییل ازحمایت مالی و نظامی شماری از کشور ها برخوردار بود وتا حال این حمایت از حکومت اسراییل ادامه دارد. این جنگ تلفات بزرگ انسانی و خسارات هنگفتی اقتصادی را برای کشورهای عربی و مردم فلسطین در پی داشت ،  تا امروز کشورهای عربی و مردم فلسطین از این رهگذر رنج می برند و زخم های این تجاوز تا هنوز التیام نیافته است.

حکومت اسراییل تمام قطعنامه های شورای امنیت را در مورد حل صلح آمیز مسایل شرق میانه و اعاده  حقوق مردم فلسطین نا دیده گرفته و از تطبیق آن طفره رفته و می رود.

غصب سرزمین های فلسطین ، سواحل غربی رود اردن  ، ارتفاعا ت گولان و محاصره نوارغزه توسط حکومت اسراییل  مواردی هستند که از سیاست تجاوزگرانه اسراییل ناشی گردیده و بحران شرق میانه را تشدید بخشیده و می بخشد.

این حکومت اسراییل است که طورغیرقانونی و در مغایرت با قوانین بین المللی ونادیده گرفتن قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد،  درسرزمین های اشغالی فلسطین به اعمار شهرک ها و واحد های مسکونی و انتقال صدهای اسراییلی در آن شهرک ها ، اقدام نموده و کار ساخت و ساز این شهرک ها را ادامه می دهد .

این حکومت اسراییل است که برخلاف قوانین بین المللی ، شهر بیت المقدس را مرکز کشور اسراییل اعلام نموده و دولت ایالات متحده امریکا نه تنها این شهر را به حیث مرکز کشور اسراییل به رسمیت شناخت ، بلکه سفارت امریکا را از تل ابیب به شهر بیت المقدس نیز انتقال داد که شماری از کشور های دیگر نیز از این حرکت نیز پیروی کردند و مورد اعتراض مردم فلسطین و شماری ازکشور های جهان قرارگرفت.

حمایت  شماری از کشورها از حکومت اسراییل از سال (۱۹۴۸) تا اکنون موجب تقویت ماشین جنگی حکومت اسراییل گردیده و به حکومت اسراییل این جراات و امکان را داده تا حکومت اسراییل با کشورهای عربی و مردم فلسطین از راه زور پیش امده وبه اجرای سیاست  توسعه طلبانه ، جنگ طلبانه و تجاوز گرانه خود علیه مردم فلسطین وکشور های عربی دست یازیده وبا نادیده گرفتن تمام قطعنامه های سازمان ملل متحد ، حل بحران شرق میانه را از مسیر صلح آمیز آن منحرف ساخته و سازد.

در طول سالهای گذشته به ویژه از سالهای که حکومت اسراییل به زیر پا نمودن حقوق مردم فلسطین وکشورهای عربی اقدام نموده و به حیث عامل اصلی بحران شرق میانه شناخته می شود ، مردم وکشورهای صلحدوست ونیروهای ترقی خواه جهان ، با تمام امکانات  اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، معنوی واخلاقی از مردم فلسطین به رهبری یاسر عرفات فقید این فرزند صدیق ، شجاع ومبارز نستوه وفراموش ناشدنی خلق فلسطین و محمود عباس ، شخصیت مبارز ، صلحدوست و رییس دولت فلسطین ، حمایت قاطعانه ودوامدار نموده ومی نمایند.

دلیل این حمایت واضح و روشن است . خلقی که برای دفاع از حقوق ، آزادی ، صلح ، حق تعین سرنوشت وداشتن دولت مستقل واعاده سرزمین های اشغالی خود مبارزه می نمایند و برای آرمانهای شریفانه و انسانی خود قربانی می دهند و بیرحمانه مورد خشونت قرار می گیرند، شایسته و سزاوار دفاع و پشتیبانی بوده و می باشند و تمام خلق ها ، دولت ها ، احزاب ونیروهای ترقی خواه جهان در برابر خلق قهرمان فلسطین مسوولیت احتماعی ، انسانی واخلاقی دارند تا با تمام قوت از داعیه خلق فلسطین حمایت ودفاع نمایند

یگانه درسی که می توان از بحران شرق میانه گرفت، این است که جنگ ، تجاوز ، غصب ، خشونت ، حمایت و ادامه آنها به هیچ صورت، به نفع صلح ، امنیت و ثبات منطقه وی و جهانی نبوده و فقط  دشمنان آزادی ، دموکراسی ، ترقی و صلح می توانند از موجودیت و ادامه این بحران ، سود ببرند، مسببین تمام بحران ها باید مورد تعزیرات سیاسی ، اقتصادی ونظامی کشور های صلحدوست وسازمان ملل متحد قرارگرفته ونقش سازمان ملل متحد در حل صلح آمیز همچو بحران ها هر چه بیشتر ارتقا داده شود.

به تازه گی ها دونالد ترامپ رییس جمهورایالات متحده امریکا برنامه خود را تحت عنوان « معامله قرن » برای حل و فصل مساله فلسطین ، درشرایطی اعلام کرد که ترامپ با استضیاح  کنگره امریکا مواجه بود و برای انتخابات آینده ریاست جمهوری آماده گی می گیرد وصدراعظم اسراییل با قضیه فساد مالی در حکومت خود روبرو می باشد. در حالی که این برنامه ترامپ از طرف سازمان ملل متحد ،محمود عباس رییس دولت گردان ، مردم فلسطین ، نیروهای ترقی خواه و  شماری ازکشورهای جهان و حتی از طرف مردم صلح دوست اسراییل، رد گردید.

این طرح به طور اساسی نمی تواند به حل صلح آمیز بحران شرق میانه و تامین حقوق و آزادی های مردم فلسطین کمک نماید ، بلکه این بحران را تشدید می نماید. زیرا دراین طرح از اعاده سرزمین های اشغالی مردم فلسطین و ارتفاعات جولان ، از غیرقانونی بودن اعمار شهرک ها در سرزمین های غصب شده فلسطین و جلوگیری از انتقال اسراییلی ها به این شهرک ها ، از غیرقانونی خواندن شهر بیت المقدس به حیث مرکز کشور اسراییل، از عقب نشینی وبازگشت حکومت اسراییل به سرحدات قبل از جون (۱۹۶۷م ) ، از به رسمیت شناختن دولت مستقل فلسطین توسط اسراییل ، از قطع حملات نظامی اسراییل علیه مردم فلسطین و ازهمسایه گی نیک وحسن همجواری حکومت اسراییل با دولت مستقل فلسطین ، تذکراتی به عمل نیآمده است.

این طرح علاوه ازاین که به طرفداری ازحکومت اسراییل تهیه گردیده، به تمام عملکردهای غیرقانونی حکومت اسراییل علیه مردم آزاده فلسطین وکشورهای عربی ، اشغال سرزمین های مردم فلسطین و ارتفاعات گولان سوریه واعلام بیت المقدس بحیث پایتخت اسراییل، در طول این سالها مشروعیت می بخشد.

از نظر حزب آبادی افغانستان، اعاده و استرداد کامل سرزمین های اشغالی فلسطین و ارتفاعات جولان ، جلوگیری از ساخت وساز شهرک ها در سرزمین های اشغالی فلسطین و جلوگیری از انتقال اسراییلی ها به این شهرک ها ، جلوگیری از محاصره نوارغزه ، بازگشت و عقب نشینی حکومت اسراییل به سرحدات قبل از جون (۱۹۶۷ م) ، ایجاد دولت مستقل فلسطین و به رسمیت شناختن این دولت توسط حکومت اسراییل و تمام کشورهای جهان، اعاده شهر بیت المقدس و به رسمیت شناختن آن به حیث پایتخت دولت مستقل فلسطین ، قطع مداخلات وحملات نظامی حکومت اسراییل علیه مردم فلسطین و کشور های عربی، حسن همجواری ، روابط متقابلاْ مفید وهمسایه گی نیک اسراییل با دولت مستقل و مردم فلسطین وکشورهای عربی، همکاری های اقتصادی و اجتماعی کشور های جهان با دولت مستقل  ومردم فلسطین برای بازسازی سرزمین های اعاده شده ، می تواند پایان بحران شرق میانه وحل صلح آمیز مسایل فلسطین و اسراییل را طور بنیادی تضمین نماید.

دولت ها ، مردمان ، احزاب وسازمانهای سیاسی و ترقی خواه جهان مسوولیت و رسالت سیاسی ، اجتماعی واخلاقی خود می دانند تا از حقوق ، آزادی ، حق تعین سرنوشت خلق قهرمان و آزاده فلسطین که سالهاست برای اعاده سرزمین های اشغالی ، تامین حقوق و آزادی های خود طورعادلانه مبارزه می نمایند و دراین راه تا حال متحمل قربانی های بزرگ جانی و خسارات مالی گردیده ا ند و هنوز هم شعله های از جنگ وخشونت در سرزمین های شان بیرحمانه زبانه می کشد و هر روز از آنها قربانی می گیرد، دفاع وحمایت نمایند و در برابر این خلق برادر و قهرمان که مانند سایر خلقهای جهان شایسته حق تعین سرنوشت ، ایجاد دولت مستقل ، صلح ، آزادی و تمام حقوق سیاسی ، اقتصادی و اجتمکاعی می باشند، از هرنوع همکاری ، همبسته گی وپشتیبانی آنها نباید دریغ کرد.

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۲۰۲

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

 

 

وقتی نمایش و بازنمایی جایگزین واقعیت می شود

 

تقی روزبه

پیرامون نمایش « معامله قرن »

 

بالأخره پس از سه سال تبلیغ و هیاهو و این دست و آندست کردن آن لحظه موعود فرارسید و از معامله و معجزه قرن رونمایی شد و البته نکته مهمی هم مزید بر آن چه که قبلا پیش بینی می شد نداشت. چنان که ویرخارجه فلسطین قبل از پرده برداری نهایی پیشاپیش آن را به دلیل نقض حاکمیت فلسطینی ها به جای معامله قرن توطیه قرن نامیده بود که به گفته وی یک فلسطینی هم از این طرح حمایت نخواهد کرد.
بهرحال همانطور که گاردین هم نوشت معامله ای بود بین ترامپ و نتانیاهو که در موردسرنوشت فلسطینی ها و درغیاب آن ها صورت گرفت. نتانیاهو در معیت ترامپ که دم به دم با او دست می داد و با چهره خندان و چشمانی ذوق زده که یک دم لبخند و ذوق زده گی از آن محو نمی شد، ستایش خود را تقدیم ترامپ می کرد که این خود بیش از پیش آن را به یک نمایش کامل مبدل می کرد. هربحران حداقل دوطرف دارد. اگر درموارد مشابه به لحاظ شکلی هم شده روسای جمهوری امریکا در وسط دو طرف حاضر درصحنه و به عنوان میانجی ظاهر می شدند این بار با غیبت یک سوی اصلی بحران، گویی ما با کاریکاتوری از یک معامله آن هم با عنوان پرطمقراق قرن مواجهیم که دوسوی اصلی اش را ترامپ و نتانیاهو تشکیل می دادند. در حقیقت اتلاق عنوان معامله به آن بی مسما هم نبوده و صحنه مربوط به آن جذاب ترین بخش نمایش را تشکیل می داد. چرا که آشکارا معامله ای بوده است( ولونسیه و روی کاغذ) به نرخ روز۵۰ به ارزش میلیاردلار از کیسه دیگران و البته مشروط و همراه با بسته ای شامل بندها و ملاحظاتی که قیمومیت فلسطینی ها را چهارمیخ می کند و بهمین دلیل این بخش به عنوان بخش جذاب نمایش از مدت ها پیش رونمایی شده بود تا پرده ساتری باشد برسایروجوه انقیادآوری که قراربود سرفرصت از کلیت آن پرده برداری بشود. غیرقابل تقسیم بودن اورشلیم یا بیت المقدس (هرتوافق برای حضورفلسطینی ها در مناطقی از آن صورت گیرد جزیی از این چارچوب خواهد بود)، برسمیت شناختن تمامی مناطق الحاقی و اشغالی از مناطقی در دره اردن تا مجمتع های ساخته شده و یا درحال ساخت و تا مالکیت مناطق مهم و استراتیژیکی برای امنیت اسراییل (که شامل جولان هم می شود) و تا خلع سلاح تمامی جریان های مخالف اسراییل،‌ تا فقدان نیرو ارتش مستقل و تامین امنیت آن توسط خود اسراییل و پیشبرد گام به گام و کنترول شده آن ها و روشن کردن جزییات همه این امور درکمیسیون مشترکی که بین امریکا و اسراییل قراراست تشکیل بشود. این که چگونه می توان نام آن را در چارچوب تشکیل دو دولت مستقل گذاشت، البته معمایی است که تنها خود ترامپ می تواند از آن رمززدایی کند. در حقیقت چکیده معامله قرن چیزی جزبلاموضوع کردن آن چه که اشغال از سوی اسراییل خوانده می شد نیست.
در یک کلام لب طرح، بلاموضوع کردن واقعیت تاریخی اشغال و پاک سازی سرزمین ونفس اشغالگری بود که پس از جنگ ۱۹۶۷ ترسایی به توسط دولت های اسراییل و حامیان بین المللی اش صورت گرفت بود و هیچگاه توسط جامعه جهانی و اسناد سازمان ملل متحد برسمیت شناخت نشد. نتانیاهو آن را یک لحظه تاریخی هم چون زمان تاسیس کشوراسراییل نامید که چه بسا دهه ها و قرن ها بیاد خواهد ماند. اوهمچنین آن را تحقق آن چه که در کتاب مقدس تورات آمده است خواند. بسیاری این نوع حاتم بخشی از کیسه خلیفه را که در پایان سال سوم ریاست جمهوری ترامپ صورت می گرفت و تقارن زمانی آن با استیضاح و جلب لابی های نیرومند اسراییل در امریکا و منافع واهداف سیاسی او برای غلبه بر رقبایش بی ارتباط نمی دانند. همانگونه که از قضا در آنسو هم بطورهمزمان نتانیاهو درداخل مدتهاست که با بحران بزرگی دست و پنچه نرم می کند و به نوبه خود به این گونه نمایشات خیره کننده و پرسروصدا نیازمبرم دارد.
در عین حال این باصطلاح طرح تاریخی صلح، بی ارتباط با سودای برقراری «نظمی جدید» در خاورمیانه نیست. که در آن اسراییل به عنوان قدرت برتر و ژاندارم اصلی درهمکاری با دیگرمتحدین امریکا در منطقه ایفا ‌نقش خواهد کرد. از جانب دیگر ترامپ با سخنان خود در مراسم پرده برداری، به وضوح آشکار ساخت که خروج از برجام و بازگشت تحریم ها و ترورقاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس که داعیه آزادسازی بیت المقدس را داشت و ... همه و همه بی ارتباط با هموارکردن و پیش برد این پروژه نبوده و این که شخص او چه خدمات فوق العاده ای برای اسراییل انجام داده است و حتا به گفته خود بخش های مهمی از آن را پیشاپیش برای اسراییل انجام داده است. در کنارآن ها سعی کرد با برجسته و آب و تاب دادن وعده نسیه و مشروط کمک های۵۰ میلیاردی که از قبل هم اعلام شده بود، و البته مطابق معمول از کیسه دیگران (چون عربستان و دیگرشیوخ ثروتمند منطقه و...) پرداخت می گردد و مشروط به پذیرش کل این معامله، تلاش کرد که این معامله سراپا باخت باخت برای فلسطینی ها را با رنگ و جلادادن به عنوان یک معامله برد برد جابزند.
در بخش دوم این یادداشت سه نکته مهم دیگر را هم باید به بشکل تلگرافی به آن ها اضافه کرد: نخست آن که سوای حق ملی و تعیین سرنوشت و حقوق تاریخی معوق مانده و امثال آن که در جای خود واقعیت داشته و مطرح هستند، اما برخورد با معضلات انباشته شده و معوق تاریخی عموما با بازگشت به گذشته قابل حل نیستند، بلکه لازم است در عین حال از جنبه دیگری مطرح گردند:

تشکیل دولت ملت ها براساس قوم و نژاد و مذهب، بدام رویاهای تاریخی افتادن حتا با استانداردهای متعارف بورژوایی در شکل گیری آن ها هم چندان خوانایی ندارد، بخصوص درعصرجهانی شدن و در قرن بیست و یکم که پیوندها و سرنوشت کشورها خواه ناخواه هم چون ظروف مرتبطه به شکل تنگاتنگی به یکدیگر گره خورده است و مهمترین مشکلات و بحران های جهانی مثل شکاف های طبقاتی و محیط زیست و برقراری دموکراسی و مهاجرت و جنگ ها و... مسایل مشترک و جهانی با پی آمدهای مشترک هستند. فرقی نمی کند که حل این مسایل تاریخی یا معوقه توسط اسراییل باشد و یا فلسطین و یا مثلا در فلان نقطه اروپا و اسپانیا و ... یا مشابه آن چه که در ایران (با نظام مذهبی و تبعیض های اجتماعی و سیاسی ) می گذرد، نهایتا راه به جایی نمی برد. بسیاری از مسایل معوق تاریخی باید درمتن روندهای پیشرو و نوین جهان امروز حل و فصل شوند و البته راهی در چارچوب آن برای گره کشایی از مسایل معوقه یافت شوند. کلاْ چند گونه گی و رنگین کمان بودن بیشتر و بیشتر هم می شود رو به آینده دارد و شکوفایی انسان و جوامع نیز به آن تعلق دارد؛ در رویکردهای صرفا معطوف به گذشته که میل به یکدست سازی دارد و ذاتا غیردموکراتیک و گذشته گراست نفی می شود. همانطور که اشاره شد مساله نه نادیده گرفتن این مسایل معوقه، بلکه حل آن در بسترها پیشروی ها و انکشاف های نوین و ترقی خواهانه امروزین ممکن است. هیچ کشور و جامعه با مردمانی خالص وجود ندارد و حتا اگراز یک جنبه بطورنسبی همسان باشند در وجوه دیگر نیستند. چنین مقولات متوهمانه و ذاتا ارتجاعی به دلیل مناسبات قدرت برساخته می شوند و سعی می کنند که خود را بر واقعیت ها تحمیل کنند و همراه خود بسیاری معضلات مثل جنگ سرد و گرم و انواع تنش ها را دامن می زنند. طبیعی است خواه ناخواه درچنین کشوری خالص نما و متبنی بر سیادت قوم و مذهب بخشی از جمعیت، شرایط برای دیگران تنگ می شود مثلا برای اعراب فلسطینی داخل اسراییل و یا دیگرعقاید و نژاد و قوم حتا برای بخش هایی از یهودیان نیز تنفس کردن در چنین اتمسفری دشوار می گردد. چنان که در خود اسراییل با فضایی که با گسترش نفوذ راست های افراطی ایجادشده است و با تاخت و تازآن ها، بسیاری گرایشات ترقی خواهانه و معطوف به همزیستی با دیگران در صفوف خود یهودیان نیز زیرفشارسنگینی قرارگرفته است. هرتلاش معطوف به هویت سازی بالذات با تلاش برای غیریت سازی همراه است و اساسا این نوع دوگانه سازی ها و برساخت ها و هویت سازی ها که ملازم با غیریت سازی است، در گوهرخود بر پایه مناسبات قدرت و رقابت و حذف و حتا چه بسا تبعیض و آپارتاید استواراست. بهمین دلیل در گوهرخود مغایر با بسط دموکراسی و عدالت و همزیستی و دستاوردهای تمدنی بشراست. و حاصلی هم جز کاشتن بذرهای دشمنی و نفرت و اختلاف و منازعه و تخصیص منابع و ثروت و داشته ها به میلیتاریزم و توسعه طلبی و لاجرم نهادینه و تهاجمی کردن آن هویت های کاذب و برساخته شده و غالبا متکی بر افسانه و اسطوره و توهمات نیست. چنین موازینی در مورد یهودیان و فلسطینی ها و هرنوع جماعت یا نظام های متکی برچنان تبعیض ها به یکسان مصداق دارد. و از همین رو نیروهای پیشرو و مدافع رهایی و آزادی، ضمن دفاع از هرگونه رفع تبعیض و ستم مشخص تاریخی اساسا از این منظر به این نوع گره ها و معضلات معوق تاریخی نزدیک می شوند و تلاش می کنند که آن ها را در اشکال تمدنی جدید و در راستای تقویت همبسته گی ها و صلح حل و فصل کنند.
علاوه برآن، گرچه این باصطلاح طرح قرن با خطوط ترسیمی خود، آن هم در شرایطی که پیشاپیش با نقض حقوق بین الملل، با مخالفت مردم منطقه ومشخصا با مخالفت فلسطینی ها همراه و مواجه است، طبعاْ مرده بدنیا آمده است؛ اما این نافی آن نیست که دولت اسراییل و نیروهای افراطی نخواهند از آن بهره برداری های خود را نکنند و حتا باشوق و عزم و سرعت بیشتری برای گسترش مناطق الحاقی و حذف و آواره کردن فلسطینی ها همت نگمارند. چرا که یک جابنه گی نهفته در آن اساسا مسیراین گونه قلمروسازی و دست اندازی را گشوده نگه می دارد. و بالأخره باید اشاره کرد که ارایه و اصرار براجرایی کردن چنین طرح های یک سویه و بدون ریشه و زمنیه های لازم بجای کاهش بحران در منطقه انباشته از تنش و بحران، به دامنه آن ها خواهد افزود و فضای مستعدی را برای امثال داعش ها و القاعده ها و... فراهم می کند و در خود صفوف فلسطینی ها نیز چه بسا موقعیت و مواضع گرایش های ارتجاعی و مذهبی و ناسیونالیستی را تقویت کند و از سوی دیگر برای رژیم هایی مثل حکومت اسلامی ایران هم فرصت های تازه ای فراهم می سازد تا به بهانه حمایت از حقوق نادیده گرفته شده فلسطینی ها به دامنه مداخلات خود در منطقه بیفزاید. بخصوص در شرایطی که اکثرکشورهای عربی وابسته به شکل منفعلانه با آن برخورد می کنند و یا حتا بعضا به صورت ضمنی و یا رسمی از آن حمایت می کنند، زمینه های مناسبی فراهم شود تا رژیم تحت پوشش دفاع از حقوق فلسطینی ها بر نفودخویش در منطقه بیفزاید و به مداخلات قیم مآبانه خود ادامه بدهد. و حال آن که می دانیم دوقطبی شدن منطقه بین ایران و شمارمهمی از کشورهای عربی و مهم منطقه که خود رژیم ایران در ایجاد آن سهم مهمی داشته است، بهترین فرصت را برای دولت های امریکا و اسراییل فراهم ساخته و می سازد که دست به چنین تهاجماتی بزنند. از همین رو ضمن افشا نتایج مخرب طرح موسوم به قرن نباید از افشا و مداخله رژیم ایران که غافل بود.
نتیجه: این تجربه و این نوع نزدیک شدن به مساله و حل مناقشه و معضل تاریخی، یک باردیگر نشان می دهد که فی الواقع ظهورترامپ و ترامپیزم نه پاسخی به بحران ، بلکه خود تجلی عینی خود بحران هست و بهمین دلیل در کل علیرغم خودشیفته گی زایدالوصف ترامپ و ادعاهای توخالی و بزرگش، قادر به حل هیچ مساله مهمی نیست و نمی تواند هم باشد. برعکس هرجا که دست بگذارد جز دامن زدن به بحران و دامن زدن به واگرایی ها و دشمنی ها حاصلی ندارد، چرا که اساسا هدف حل واقعی یک معضل براساس منطق و اصول دیپلوماسی که طبعا نیازمند گفت و گو و مشارکت همه طرف ها و معادله های کمابیش برد ـ برد هست، نیست. برعکس هیاهو و بهره برداری های سیاسی و دوزدن اصل مساله و دیکته کردن از بالا اساس شیوه کار را تشکیل می دهد. وقتی نمایش خود جایگزین واقعیت می شود، و ابژه سازی آن به اوج خود می رسد، کاری جز انکار و لاپوشانی نمی کند. با این شیوه جزانباشتن بر حجم معضلات حل نشده موجود کاردیگری صورت نمی گیرد. از این منطر ترامپیزم جز به معنای انباشت معضلات جهانی و مزمن ترشدن آن ها نیست. نوعی فرافکنی بحران هاست به قصد بهره برداری های مقطعی و گذرا.

طرح از : عتیق شاهد، کارتونیست توانای کشور

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۳۰۰۱

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020

 

«معامله قرن» امریکایی، فتیله انفجاری خاورمیانه

نویسنده : پاول سویریدوف

صایب عریقات دبیرکل کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین در روزنامه واشنگتن پست چنین نوشت: « ایالات متحده دیگر قهرمان صلح خاورمیانه نیست، و اکنون جامعه جهانی می بایست بمنظور متوقف کردن شهرک سازی ها، اسراییل را زیرفشار قرار دهد.»

 

فلسطین در تلاطم است. هزاران نفر به اعتراض برخاسته است، پرچم های امریکا و تصاویر دونالد ترامپ، رییس جمهور ایالات متحده امریکا را آتش می زنند.
شرکت کننده گان اعتراضات شعار می دهند: « ترامپ فلسطین مال تو نیست که آن را بفروشی!» محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کرد: «بیت المقدس فروشی نیست!» عباس تصریح کرد، که نه با شرکت تنها واشنگتن، بلکه، بشرط مشارکت همه اعضای گروه « چهارگانه» خاورمیانه (روسیه، ایالات متحده امریکا، سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا ) آماده است راجع به موضوع حل و فصل مسایل خاور میانه با اسراییل مذاکره کند.
جلسه مشترک جنبش های سیاسی فتح و حماس در رام الله، پایتخت فلسطین بمنظور همآهنگی اقدامات در راستای جلوگیری از اجرای باصطلاح «معامله قرن» برگزار گردید.
دمشق نارضایتی خود را از اینکه ایالات متحده امریکا برخلاف تصمیم سازمان ملل متحد، قلمرو سوریه را به اسراییل تسلیم می کند، بطور رسمی اعلام کرد. مشاور رییس جمهور، لیوانا امل ابو زید اظهار داشت، حتا اگر ایالات متحده امریکا کشورما را با حربه تحریم تهدید کند، نقشه امریکا « برای تخریب صلح» را نخواهد پذیرفت.
چنین بود واکنش جهان عرب به « نقشه حل و فصل صلح آمیز مساله خاورمیانه»، که دونالد ترامپ روز سه شنبه ٢٨ جنوری آن را اعلام کرد. در کاخ سفید این نقشه را « معامله قرن » می نامند. به اعتقاد آنها این یک فرصت برد– برد برای اسراییل و فلسطین است، و اسراییل « گام بزرگی برای صلح برمی دارد». افزون بر این، ترامپ هشدار داد، که طرح امریکا احتمالا می تواند آخرین فرصت فلسطینی ها برای تشکیل کشور خود باشد. آخرین اظهارات ترامپ تهدید صریح فلسطینی ها بود. او گفت: با شروط ما موافقت کنید، درغیر این صورت، از داشتن کشور بطور کلی محروم خواهید شد. تصمیم سازمان ملل متحد در این باره چه خواهد بود یا چه قطعنامه ای صادر خواهد کرد، از نظر ما اهمیت ندارد. زیرا، حقوق بین الملل برای ایالات متحده و اسراییل یک فرمان نیست.
در ضمن، شرایط مذکور در « معامله قرن » نه تنها برای فلسطینی ها، حتا برای دیگر کشورهای عربی منطقه قابل قبول نیست. معامله امریکا بر سر سرزمین دیگران تمام پیآمدهای سیاست های اشغالگرانه و پاک سازی قومی توسط اسراییل را تقویت می کند. به این ترتیب، مشکل منطقه نه فقط حل نمی شود، حتا تعمیق هم می یابد.
طبق این نقشه، بیت المقدس و بخش شرقی اشغال شده آن، که بنا به تصمیم سازمان ملل متحد می بایست پایتخت کشور فلسطین باشد، باید به « پایتخت غیرقابل تقسیم اسراییل» تبدیل شود. نقشه رییس جمهور امریکا توقف چهار ساله شهرکسازی اسراییل در مناطق اشغال شده فلسطین را پیش بینی کرده است.

درعین حال شهرک های اسراییلی تحت کنترول اسراییل باقی می مانند و سخنی در باره حذف آنها در میان نیست.

پناهنده گان فلسطینی حق سکونت در اسراییل، (ازجمله، در اراضی اشغالی) نخواهند داشت. آنها باید انتخاب کنند: یا اسکان در کشور فلسطین و یا در کشور ثالث.
این طرح « ادامه پروژه کشاورزی فلسطین در وادی اردن» را پیش بینی می کند. اما خود دره باید عملا تحت کنترول اسراییل باشد.
طبق نقشه، اراضی باریکه غزه بواسطه تونل به بخش ساحل غربی رود اردن متصل می شود. دو پل ساحل غربی رود را به اردن وصل می کند. به سخن دقیق تر، نوار غزه عملا از ساحل غربی جدا می شود.

خلع سلاح کامل حماس پیش بینی شده است. لازم به ذکر است، که نوار غزه را حماس اداره می کند و بهیچ وجه به خلع سلاح تن نمی دهد. به این ترتیب، « برنامه صلح»، آشکارا به معنا آغاز جنگ جدید است.

بلندی های جولان که بخشی از خاک سوریه است، به اسراییل واگذار می شود. شورای امنیت سازمان ملل متحد آن را بعنوان بخشی از خاک سوریه برسمیت می شناسد. در نقشه ساحل غربی نام شهرهای جنین، تولکرم، نابلس، کالکیله، رام الله، ایریهون، ویفلهم، و هبرون قید شده است که تا اکنون هم شهرهای فلسطین هستند. در نقشه، خروج اراضی ساحل غربی به بحرالمیت پیش بینی نشده است. با این حال، در توضیح برنامه حل و فصل گفته می شود، فلسطینی های می توانند اقامتگاه های تفریحی در ساحل شمالی دریای مرده (بحرالمیت) ایجاد نمایند. البته، آن هم با اجازه اسراییل. ایالات متحده امریکا دسترسی کشور فلسطین به دو بندر اسراییلی حیفا و اشدود را پیشنهاد می کند، اما این تصمیم نیز در واقع، به رضایت اشغالگر منوط شده است. فلسطینی ها می بایست به ازای وعده ۵٠ میلیارد دلاری، از اراضی خود چشم پوشی کنند، اما، قصد انجام چنین کاری را ندارند.
محمود عباس طی نطق خود در رام الله اظهار داشت: « ما این معامله را قاطعانه رد می کنیم، در این باره پیشتر نیز گفته ایم، و موضع ما تغییر نکرده است ». بنا به باور خلیل الحیه، عضو دفتر سیاسی حماس، لازم است فلسطینی های باریکه غزه و ساحل غربی در راستای مبارزه با اشغالگری متحد شوند.
صایب عریقات دبیرکل کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین طی مقاله منتشره خود در شماره روز سه شنبه واشنگتن پست چنین نوشت: « ایالات متحده دیگر قهرمان صلح خاورمیانه نیست، و اکنون جامعه جهانی می بایست بمنظور متوقف کردن شهرک سازی ها، اسراییل را زیر فشار قرار دهد». او درادامه می نویسد: « چنین معامله ای ممکن است در دنیای ورشکستگی و املاک و مستغلات جواب دهد، اما در رابطه با انسان هایی که در راه آزادی خود مبارزه می کنند، نه!

ایالات متحده باردیگر نشان می دهد، که خودش بخشی از این مشکل است و وجودش در خاورمیانه روز به روز بی معنا تر می شود».
در اسراییل با خرسندی از نقشه امریکا استقبال کردند. بنیامین ناتانیاهو ترامپ را « بهترین دوست اسراییل در کاخ سفید نامید».
میخاییل باگدانوف، نماینده ویژه رییس جمهور روسیه در امور خاورمیانه و کشورهای افریقا و معاون وزیرامور خارجه روسیه خاطرنشان کرد، که واشنگتن هنگام تنظیم «معامله قرن» با مسکو مشورت نکرده است. باگدانوف رفتار ترامپ را که به نظرات دیگران، بویژه فلسطینی ها اهمیت نمی دهد، غیرقابل قبول خواند. بگفته او، موضع مسکو در رابطه با حل مساله تشکیل دو کشور، از جمله، تشکیل کشور مستقل فلسطین در محدوده مرزهای تا ۴ جون سال ١٩۶٧ ترسایی، و همچنین، در باره حق مردم فلسطین درتعیین سرنوشت خود تغییر نکرده است.
درضمن، اشغالگران اسراییلی دراثر چنین حمایت واشنگتن خود را در شرایط بی مجازاتی کامل حس می کنند. ٢٨ جنوری شهرک نشینان یهودی به روستای عین العبوس واقع در جنوب شهر نابلس در ساحل غربی رود اردن هجوم بردند و یکی از مدارس آن را به آتش کشیدند. در همین روز نیروهای اشغالگر اسراییل به شهرالخلیل در ساحل غربی رود اردن وارد شدند و موسسات تجاری فلسطین را مورد تاخت و تازقرار دادند.
خبرگزاری وافا (WAFA) گزارش داد، که نیروهای مهاجم در مناطق باب الداویه و سوک العمیان در مرکزالخلیل، درهای مغازه ها را شکستند، کالاها را منهدم نموده، پست های بازرسی دایرکردند.

برگردان:ا.م. شیری

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۳۱۰۱

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

Copyright ©bamdaad 2020

 

 

 

بررسی کارشناسانه در باره سرنوشت جنگ و صلح در کشور:

 

ملتی که بیش از چهل سال جنگ را تحمل کرده است ، چشم براه صلح عادلانه ودایمی است

 محمد ولی

صلح وامید رسیدن به آن به معمایی تبدیل شده است که دیگران برای آن جدول سازی میکنند. چرا این امر سترگ که سرنوشت یک ملت و یک کشور درنبود آن به فاجعه تبدیل شده است ازاختیار افغان ها دور نگهداشته میشود ؟
ببینیم ماهیت ومضمون این جنگ بیش از چهار دهه چگونه بر مضمون وماهیت صلح تاثیر میگذارد وسازماندهنده گان جنگ ‌چگونه نقش ونفع شانرا درختم احتمالی جنگ واستقرار صلح استمرار می بخشند؟

۱- ماهیت جنگ 
درتاریخ بشر جنگ ها به خاطر قدرت، شهرت ، استعمار وکسب ثروت، انتقام جنون فتوحات وجهان گشایی، عوامل قومی ، مذهبی و توسعه طلبی رخ داده است.
اما ماهیت ومضمون جنگ چهل ساله افغانستان براین معیارها وعوامل شباهت نمی رساند.
این جنگ بخاطر دفع کدام تجاوز آغاز نگردیده بود ، مضمون اصلی آن را مخالفت با تحول ، پیشرفت ونوگرایی شکل میداد ، آغاز آن ازتحول رژیم شاهی به جمهوری صورت گرفت وگروهی از حلقات وابسته به خارج که موظف بودند سد تحول ونوگرایی باشند با تحریکات عقیدتی ازآنطرف سرحدات به جنگ گماشته شدند.
دشمن دیرین سال افغانستان یعنی پاکستان با حامی جهانی اش امریکا ومتحدین ارتجاعی چون شیوخ و رژیم های استبدادی عربی روی مقاصد خود شان اتش این بلوا را برافروختند. حملات مسلحانه در زمان حکومت جمهوری مرحوم محمد داود آغاز گردید و پاکستان در قبال آن عمل میکرد.
تاریخ آغاز و دوام جنگ زیر نام جهاد که تا اکنون ادامه دارد آفتابی و روشن است ، مدعیان آن نه برای دفاع وطن وادعای ارزش های دینی ، بلکه برای اهداف دیگران جنگیدند ، کشتند و ویران کردند.
باهجوم نظامی شوروی همان جنگنده های قبلآ تعبیه شده در پاکستان بهانه دفاع از وطن را پیش گرفتند ولی دیده شد که این بهانه برای سپردن کشور به مراجع اصلی جنگ افروز بود نه دفاع از خاک وسرزمین ، نتیجه  آن سلطه پاکستان وامریکا برکشور شد که نمی شود تجاوز را با تجاوز فرق گذاشت وخود را مبارزضد آن نامید .
حالا کشور تحت اشغال امریکاست و پاکستان درهمه امور وعرصه های دولتداری ید طولا دارد.
مضمون جنگ ویرانگری وبربادی بود که همه زیرساخت های شصت ساله افغانستان را بر طبق استراتیژی طولانی پاکستان ویران کرده فرهنگ وهویت ملی آنرا با خود آتش زد.
جنگ ماهیت سلطه جویانه داشت ومنتج به سلطه امریکا گردید ، وامریکا با ماهیت جنگی سیاست اش در مورد افغانستان با همان مضمون چهل ساله به تشنج و بحران وجنگ ادامه میدهد . به تعبیر امروز ازلحاظ مضَمون این جنگ ، جنگ نیابتی است که اداره کننده گان  آن در پایتخت های خود نشسته به نایبان شان فرمان اجرای خون و ویرانی میدهند .

۲- شکل جنگ
این جنگ مجموعه ای از فعالیت های تخریبی و تروریستی است که عاملان آن از ویرانی پل وپلچک تا سرک های اسفالت شده، آتش زدن به مکاتب ، کلنیک های صحی، مراکز فرهنگی ، قطع لین های برق گرفته تا سوختاندن حاصلات وخرمن های مردم ، قطع شاهراه ها غرض جلوگیری از رسیدن اموال تجارتی ومواد خوراکه، پرتاب راکت ها به شهرها واجرای انفجارات ، ترور مامورین دولت ، معلمان ، استادان پوهنتونها ومحصلان عمل میکردند.
جنگهای جبهه وی با شرکت نظامی ها وملیشه های پاکستان پیش برده میشد مثل جنگ جلال آباد.
دیده میشود که شکل ومضمون جنگ درهماهنگی باهم قرارداشته معطوف بویرانی وتحقق اهداف بیگانه بود .
تمویل جنگ با ابعاد وسیع نظامی ودوام ان تا اکنون توسط امریکا و متحدینش صورت میگرفت.

۳- ابزار ومحمل های جنگ  
افتضاح سیاست امریکا درمورد افغانستان ابزار و وسایل چهل سال قبل اش را به آن مجبور ساخت تا برای پوشش جنایات ودفاع ازخود از نقش ابزاری شان در جنگ منکر شوند .
تازه ترین اعتراف مولانا فضل الرحمن در پاکستان که گفت امریکا وغرب جوانان افغان را برای مقاصد شان زیر نام جهاد به جنگ می فرستادند حقیقیتی است که در کنار سایر اعترافات بخصوص خانم کلنتون و دیگران پرده ازروی حقایق برمیدارد .
ابزار ومحمل های جنگ گروهی از جنایتکاران آزاد شده از زندان های کشورهای عربی، پاکستانی ها و افغان های پناهنده درپاکستان بودند که جمعی از افراد معاش خوار و وابسته به استخبارات شرق وغرب بنام رهبران انان را با هیجانات مذهبی به جنگ  وامیداشتند .
ساختار ودسته بندی های جنگی را سی ای ایی (CIA ) ، وآی. اس. آی (  ISI ) تنظیم نموده وتعلیم وتربیه میدادند . در بدل کشتار و  زخمی ومعلول شدن ملیونها افغان و ویرانی کشور امریکا به استراتیژی منطقه وی اش دست یافت وصاحب پایگاه های نظامی گردید.

۴- برنده وبازنده جنگ  
جنگ مصیبت عظیمی است که نمی توان گفت برنده وبازنده مطلق دارد زیرا نتیجه  آن ویرانی ، قتل وخسارات مادی ومعنوی است . جنگ افغانستان هم تا کنون برنده و بازنده ندارد وطن در مجموع ویران و زیر سلطه بیگانه در آورده شد است پس برنده وبازنده جنگ کیست ؟
پروفیسور آلون بن ، استاد امور بین المللی در مرکز جهانی نیویارک دریک مقاله تحلیلی اش در ۲۱ جنوری سال ۲۰۱۷ این جنگ را « جنگ فاسد وغیراخلاقی در افغانستان » نامید . دریک جنگ فاسد وغیراخلاقی برنده جنگ کسی است که فاسد وبد اخلاق باشد . بد اخلاقی وفساد چه ارزش انسانی میتواند داشته باشد ؟

۵- حاصل جنگ  
آنچه که در داعیه جهاد گفته میشد درنتیجه و حاصل جنگ به بازی های خطرناکتر و خونین تر پیچانیده شده به مراد نرسید ، حاصل آن یک افغانستان ویران ، ملت تقسیم شده به گروه های قومی ومذهبی، سمتی و زبانی ، کشت و قاچاق تریاک و مواد مخدر، فاقد دولت ملی و صاحب اقتدا ملی بوده مجموع سر نوشت نظامی ، سیاسی واقتصادی اش به امریکا سپرده شد .
عصاره حقوقی این جنگ قانون اساسی رژیم است که نه عامل وحدت ملی شد، و نه باعث تحکیم وثبات اوضاع.
دولت در قانون اساسی اسلامی اعلان شده اما محتوی قانون اساسی دموکراتیک ولیبرال میباشد . این دو اصل دربرابرهم قرار گرفته است زیرا دولت اسلامی باید احکام شریعت را جاری سازد .عده ای از ملاها ( مانند مولوی مجیب الرحمن ) که در هرات به تطبیق شریعت پا فشاری میکند وخود را بحیث تطبیق کننده  آن معرفی میدارد،  گذشته از تفتین وتفرقه مذهبی اش حرف اش در مورد شریعت خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان نیست زیرا درقانون اساسی دولت به همین نام مسجل شده است .
احکام دمو کراتیک و لیبرال قانون اساسی با اسلامی بودن دولت در مغایرت است . طرفداران این بخش قانون اساسی که پا فشاری بر تحقق کامل این احکام دارند هم بر حق هستند زیرا خواست شان خلاف قانون اساسی نمی باشد .
میان این دو طرزدید و احکام ذکر شده در قانون اساسی تفاوت ماهوی وجود دارد .
در نظریه های دموکراتیک به جامعه دموکراتیک ودولت سکولاراز طریق آزادی عقاید و افکار میتوان رسید اما در طرزتفکر مذهبی نه آزادی عقاید بلکه اعتقاد واحد منشا تشکیل ملت واحد و دولت واحد میباشد.
برخورد اندیشه های متضاد در تطبیق احکام قانون اساسی طبیعی است ، دشوار است طرفین این برخورد را طبق احکام قانون ملامت نمود.
دموکراسی وحقوق بشر با همه ارزش هایش به شمول تساوی حقوق افراد جامعه به شمول زن ومرد ومهیا سازی فرصت های مناسب ومساوی برای انکشاف یکسان جامعه اعم از زنان ومردان درقانون اساسی جادارد . اما از نظر مخالفین این اصول نیم نفوس جامعه که زنان اند نمیتوانند حق مساوی وسهم مساوی در فعالیت های اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی با نیم دیگر آن یعنی مردان داشته باشند .
چگونگی دمسازی وهم آهنگی این دو طرز دید در یک قانون اساسی مشکل کلان ومایه تصادم میان بنیاد گرایی و دموکراسی است .
سند حقوقی که بعد از جنگ گذشته ودر جریان جنگ جاری حاصل افغان ها شده است خود عامل تحریک نقاضت ها بوده میتواند .

 

صلح دایمی وعادلانه

با در نظر داشت شکل ومضمون جنگ که عامل اصلی آن منافع بیگانه گان‌است روند صلح نیز از لحاظ شکل ومحتوا جدا از اثرگذاری عاملان جنگ بوده نمیتواند ازهمین جهت امریکا و پاکستان طی هفته های اخیر که گویا مذاکرات صلح با طالبان با کدام  آتش بس چند روزه و تقلیل بی مفهوم خشونت نزدیک میشود درتلاش انعقاد توافق با طالبان هستند.
این صلح از لحاظ شکل ومضمون چگونه صلحی میباشد ؟

۱- مضمون صلح  
صلحی که توام با بازی های سیاسی چندین جانبه امریکا تامین گردد ازمضمون جنگ آغاز شده مبرا نمی باشد
روی این ملحوظ است که صلح مانند جنگ از دست افغان ها بیرون نگهداشته میشود. این امر عامل شده است تا روند مذاکرات وحرکت بسوی صلح زمان گیر وپرپیچ باشد . همانطوریکه جنگ از پایتخت های ممالک دیگر هدایت میگردد مذاکرات برای صلح نیز در مراکزکشورهای دیگر راه می افتد ، افراد فاقد صلاحیت حقوقی وقانونی به مذاکرات دعوت میشوند ، دولت از جریان مذاکرات به حاشیه میرود وابراز نارضایتی میکند .
گرچه دولت از لحاظ شکل وماهیت یک ارگان دارای صلاحیت وقدرت مشابه با دولت های با ثبات و صاحب اقتدار نیست ولی به فرمایش امریکا ساخته شده ، حدود دو دهه با پول وسلاح وحمایت  آن کشورعمل میکند و درعرصه بین المللی بحیث دولت جمهوری اسلامی افغانستان رسمیت دارد ، ازاین سبب با همه کمی وکاستی باید به وی صلاحیت داده شود تا خود بر سرنوشت مردم با جانب مقابل تصمیم بگیرد.
پا فشاری همگانی به سهمگیری دولت در مذاکرات و بعدآ استقرار احتمالی صلح ناشی از موقف حقوقی دولت است زیرا وظیفه دولت حفظ صلح ، نظم ، امنیت، تامین عدالت اجتماعی، و ترقی وپیشرفت با تامین رفاه عمومی میباشد.
وقتی در متن مضمون جنگ منافع امریکا و پاکستان نهفته باشد در استقرار صلح نیز آنها منافع شانرا مضمون اساسی قرارمیدهند . وقتی امریکا با شیوه ها وایما های روشن و نیمه روشن از حضور نظامی وحفظ پایگاه های نظامی اش حرف میزند ، همزمان با آن شاه محمود قریشی وزیر خارجه پاکستان درسفرش به امریکا ازحضور نظامی امریکا بعد از امضای موافقتنامه با طالبان حمایت میکند .
پاکستان بحیث حامی و پایگاه فرماندهی جنگ طالبان اشتهای کمتر ازامریکا نداشته از استراتیژی مطروحه اش عقب نشینی نمی نماید ، همانطوریکه توانست در جنگ به استراتیژی ضربه و تخریب موفقانه عمل کند، در صلح هم‌ خواهان امتیازات نظامی ، سیاسی ، تجارتی و اقتصادی میباشد.

۳- صلح عادلانه  
صلح وقتی عادلانه میباشد که دولت بحیث مرکز بسیج و تجمع همه اقشار وطبقات وگروه های سیاسی اعم از ترقیخواه ، احزاب وگروه های تمدن پذیر مذهبی وغیرافراطی عمل نماید وآیینه تمام نمای همه اقوام وقبایل کشور باشد.
صلحی که در آن ارزش های انسانی و حقوق افراد نهفته نباشد عادلانه بوده نمیتواند .

ختم  آواره گی های دوران جنگ ، محتاجی به بیگانه گان، امحای فساد، تامین حقوق مردم ، حفظ وانکشاف  آزادی های دمو کراتیک ، ارتقای نقش جوانان و زنان در امور جامعه ، جلوگیری از شیوع اندیشه های افراطی وتروریستی باید نتیجه صلح عادلانه باشد.


صلح دوامدار  
افغانستان از لحاظ فکتورهای داخلی و خارجی معروض به خطراتیست که میتواند بار بار به جنگ کشانیده شود و فشار همسایه های مغرض بر آتش  آن دامن بزند .
پاکستان با پلان های سرحدی، اقتصادی، تجارتی، نظامی و سیاسی در پوشش مذهبی خطر دایم برای کشور ماست.
ایران در پوشش پروگرام های مذهبی فراسرحدی و پروگرام ( حوزه مشترک فرهنگی فارسی) مشتمل بر ایران ، افغانستان وتاجیکستان میخواهد اغراض واهداف استراتیژیکی اش را برما تحمیل کند .
هردو کشور ابزار و وسایل ریزرفی د ارند که به شکل تنظیم ها، احزاب و افراد ازآنها کار بگیرند.
تا کشو از صحنه رقابت امریکا با رقبایش وپلان های بد همسایگان ایمن نگردد صلح دوامدار همیشه زیر سوال میباشد .
تضمین بین المللی برای مصوونیت کشور از دخالت و دست درازی همسایه گان شرط اساسی صلح دوامدار میباشد زیرا ضعف وناتوانی افغانستان جنگ زده فرصت مناسب برای ایران وپاکستان است تا به سرعت بسوی اهداف مطروحه حرکت کنند وبه تشنجات دامن بزنند.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۰ـ ۲۲۰۱

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

Copyright ©bamdaad 2020