موانع اساسی اتحاد نیروهای ملی ـ دموکرات و ترقی خواه


 

پوهاند داکترمحمد داوود راوش

 

درباره همسویی واتحاد نیروهای ملی ـ دموکرات وترقی خواه کشور بحث های فراوان شده، و ضرورت اتحاد نیروهای متذکره نیزبه همه گان پرواضح است .

چرا و به اساس کدام موانع اتحاد و وحدت نیروهای ملی دموکرات وترقی خواه درسطح جامعه ، منطقه ، جهان وهم چنان در وجود اشخاص، گروه ها، حلقات واحزاب همسو تامین نمی شود ؟ این موانع چیست ؟ پاسخ به این پرسش ها با آن که تحلیل و ارزیابی مفصلی می خواهد ولی به گونه فشرده باید گفت :

درسطح جامعه پس از کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ ، دگرگونی درنظام پدیدآمد ومسیر تکاملی تدریجی دیگرشد. پیآمدهای این دگرگونی که تا امروز ادامه یافته تا سرحد فروپاشی نظام پیشرفت،  وسبب آن گردید تا حوادث پی هم زمینه بحران فراگیر اجتماعی را به بارآورد.

دریک چشم انداز دیگر، تغیرمناسبات اقتصادی ، فاکتور دیگری است که برای متحول کردن جامعه اثرگذاربوده است .

مانع بزرگ دیگراجتماعی ـ اقتصادی فقر آمیخته با جهل وعقب مانی قرون بوده و است که بستر مساعدی برای ارتجاع *بوده و با کشیدن  نقاب عقاید و باورهای مردم به  روی خویش استفاده شایانی ازآن  برده اند. حضور این کتله عظیم عقب افتاده و ارتجاع داخلی ، کشورهای ارتجاعی منطقه را ترغیب نمود تا حمایت همه جانبه از آن ها نمایند.

 ارتجاع جهانی با حفظ  رقابت های شان درسطح کلان به داد ارتجاع داخلی ومنطقه رسیدند و درجریان بیشتراز۴ دهه پیوند ناگستنی یافتند و گروه های شرارت پیشه قوت گرفتند. باحمایت های بی دریغ درسطح منطقه وجهان عرض وجود کردند که القاعده یکی از نمونه های آن است. این نیروهای اهریمنی به هیولای مبدل گشتند . نیروهای مترقی درحالی که حامی بیرونی نیز نداشتند ، دربرابر ارتجاع نامبرده مقاومت چندانی نتوانست و درداخل تضعیف گردیدند.

هم چنان فروپاشی دراماتیک حاکمیت های ملی ، دموکرات وترقی خواه درسطح جهانی عامل دیگری بود.

عامل دیگرفاصله بزرگ میان فروپاشی نظام وانسجام مجدد نیروهای ملی ـ دموکرات وترقی خواه بود که بیشتر از ۱۵ سال را دربرگرفت . دراوج بحران  هسته ها، حلقات وحتا ایجاد احزاب نوعی پراگنده گی را به بار آورد که هرکدام به نوبه خود ادعای وراثت جریان دموکراتیک را نمودند. دراین روند شخصیت های خود را مدعی جانشین رهبران گذشته کرده ، و دربرخی موارد درعقب نام  آن شخصیت های مبارز تاریخی خود را جازدند. هم چنان رشد رسانه ها به یک باره گی زمینه ساز بروز وبرآمد اشخاص مستحق ونامستحق گردید. که این برآمدها دربرخی موارد چهره های کاذب را ببار آورد. مداخلات داخلی وخارجی وفقر تیوریک، عوامل دیگری بودند.

آشفته گی های عدیده اجتماعی ـ اقتصادی وتناقصات قومی و فرهنگی ومهاجرت های پی درپی که درلایه های مختلف صورت گرفت که ، بیشترینه افراد اثرگذار جامعه جلای وطن گردیدند، ازعوامل اساسی دیگری است که برپیچیده گی وضعیت فزونی داد.

مجموع این عوامل که هرکدام ایجاب بحث مفصلی را می نماید باعث گردید تا شکاف بیشتری را درپیکرجامعه به طور کل،  و جنبش مترقی به گونه خاص ایجاد کند.

حال زمان آن فرا رسیده که عقل سلیم و برخورد خردگرایانه ، بدون تیوریزه نمودن وضعیت به نفع این یا آن، با ریالیزم اندیشه  وقضاوت واقع بینانه ، شخصیت ها، ساختارها واحزاب روشمند را که مواضع روشن دارند ودریک تسلسل تاریخی ـ منطقی مبارزه پیگیرانه نموده اند، تفکیک نموده و براساس شاخص های روشن وقضاوت عادلانه برای تجمع نیروها کارکرد مشخص را درپیش گیریم . ازمجملگرایی وخودخواهی وپیچیده جلوه دادن بیش از حد پروسه بپرهیزیم .

حزب آبادی افغانستان  که از دوبدنه اساسی حزب طی تدویر چندین کنگره های جداگانه و مشترک تابه این جا رسیده است، به مثابه تجمع بزرگ نیروهای دموکرات وترقی خواه که درمرحله کنونی با تجدید برنامه وساختار مطابق شرایط وبا آینده نگری تمام با حفظ ارزش های زرین که محور آن را مبارزه برای سعادت انسان وتامین عدالت اجتماعی تشکیل می دهد، به همه  جزایر وحلقات و احزاب همسو پیام روشنی دارد:

دراین تشکیلات  از رهبران بزرگ جنبش ، تا کادرها وصفوف گردآمده اند وتلاش می ورزند تاهمه گان را مطلع سازند وآگاهی دهند که شخصیت ها، جزایر واحزاب جدا از این تشکیلات ، برای تقویت ونیرومندی، جریان دموکراتیک با این محوریت یکجا گردند وصادقانه در راه تحقق آرمان های والای انسانی بدون هرنوع امتیاز طلبی مبارزه نمایند. به اعضای برون مانده دلایلی جز ندانم  کاری  باقی نمانده است. آنانی که خود خسته اند اندو نمی خواهند دیگر مبارزه کند، لطفاً با صداقت انسانی وبمثابه مبارز دیروزجانانه آن را بگویند که دلایلی برای تضعیف جنبش به طور خودآگاه وناخود آگاه ارایه ندهند.

برموانع ساخته ذهن ما که دربرخی موارد صرف تصوری است منتزع از واقعیت غلبه حاصل کنیم . واقعیت موجود، خود، وطن ، منطقه وجهان را و قدرت هیولای ارتجاع آمیخته  با زر وزور را درنظر گرفته ، لحظه یی درنگ نکنیم  وشعار اتحاد قوت است،  را درعمل پیاده کنیم. دیدگاه ها ، انتقادات ونظریات خود را با هم شریک سازیم ، همدیگر پذیر باشیم، منعطف  وباسرعت عمل کنیم و راه های کوتاه وعملی مشترک را جست وجو کرده و پس از دریافت آن متحد شویم.

اصل وحدت درتنوع را بدانیم ، به امروز بپردازیم وفردا را بسازیم . از درس های گذشته بیاموزیم ولی درگذشته باقی نمانیم . بازگشت به گذشته خود حرکت ارتجاعی است وحرکت تکاملی حرکت پیشرونده تاریخ است .

دربرابر ارتجاع کهنه کارنیرومند، بیش از هروقت دیگر نیروهای ملی ـ دموکرات وترقی خواه به اتحاد و وحدت آهنین نیازمند اند.وحدت این نیروها نیاز مبرم جامعه و زمانه ماست .

به پیش در راه وحدت نیروهای ملی ـ دموکرات وترقی خواه !

 

*ارتجاع : کلمه یا اصطلاح مترادفی که بتواند ماهیت واقعی نیروهای محافظه کار و واپسگرا را بیان کند، نیافتم وبهتردانستم که واژه مذکور را استفاده  نمایم .

 

منبع : « ماهنامه حقیقت زمان » ارگان نشراتی حزب آبادی افغانستان ، سال ششم ، شماره دوازدهم ، حوت ۱۳۹۷ خورشیدی ـ برابر مارچ ۲۰۱۹ ترسایی

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۸۰۳

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2019

 

نـوروز باستـان

 

عبدالوکیل کوچی

 همانطوریکه از نامش پیداست ، نوروز نوید روشنایی ها ،گرمی دل ها ، گذارطبیعت از انجماد ویخبندان، چرخش نوین زمان، فصل بیداری و نوسازی و پیام آور بهاران سبزبه پیشوازسال نو میباشد.

 به این ترتیب نوروزبا آرایش زمردین طبیعت آغازگرجشن های بهاری نوازشگر گل های لاله ونسترن وزینت آرای چمن های رنگین با نغمات مرغان غزل خوان به پذیرایی کشت دهقان ونهال شانی باغبان و رمه های چوپان میرود .

حال ببینیم که قدامت تاریخی نیاکان ما به ظهور ویا شکل گیری جشن نوروزی چه نقش وتاثیری داشته است . نوروز بعنوان یک جشن کهن تاریخی اقوام آریایی ها از کوه های پامیر تا سواحل مدیترانه ، خلیج فارس ، رود سند ، سیستان وتمامی ترکستان زمین با مرکزیت ام البلاد بلخ را در برمیگیرد .

مادامی که  آریایی ها پنجهزارسال قبل از نواحی اکسوس به بلخ مهاجرت کردند پس از حدود دوهزارسال بود وباش به سه استقامت راه مهاجرت را در پیش گرفته به سمت غرب یعنی سرزمین فارس ، شرق یعنی تاجکستان و ترکستان شمال آمودریا وبسمت جنوب یعنی جنوب هندوکش تا رود سند که مرکز آن شهر شاهی بگرام بود نقل مکان نمودند وآیین نوروزی را با تمام رسوم ورواج های آن در منا طق یاد شده انتقال دادند .  

 جشن نوروزی در زمان آریایی ها به کلمات عید و * یاز *بمعنای نیایش وستایش وپرستش و*ایزد * معنای ستایش شده که ریشه مذهبی نیز دارد . نوروز موهبت آسمانی است که با رسوم زیبایی ،خوشی ، روشن کردن آتش ، رقص وموسیقی ، اسپ سواری ، پهلوانی، کشت وکارونهال شانی ونهایتاً جشن دهقان آغاز میگردد .

جشن نوروزی بمثابه روزملی درزمان آریایی ها همه ساله این روز با افراشتن بیرق ها بر فراز تپه های سبز وسریرآراسته به گل ها با سخنان پرمهرجمشید ( یما ) در رابطه به کشت وکارونهال شانی وباغداری واعطای هدایای قیمتی به مردم تجلیل می شد .

در این روزنمایش آتش بعنوان گرمی و روشنی ، پهلوانی ابرازشجاعت، شمشیربازی وبزکشی بعنوان قوت مندی ، کشت کار ونهال شانی نماد برکت و فراوانی  وباریدن باران را پاکی و مایه ی حیات می دانستند .

نوروز بمثابه روزتاریخی وملی تداوم فرهنگ آریایی هاست .گفته میشود دراین روز طلوع  وچرخش خورشید به برج حمل ، چرخش زمین بدور محورش، برابری شب وروزو یا اعتدال طبیعت ، پیدایش انسان ، نشستن جمشید ( یما ) بر سریر سلطنت وهم چنان در جنبه های مذهبی آن ، نازل شدن جبرییل بسوی پیغمبر، نشست کشتی نوح علیه السلام بزمین ،شکستن بت ها توسط ابراهیم خلیل الله ، نازل شدن تورات به موسی و انجیل به عیسی ،یافتن انگشتر حضرت سلیمان وغیره از اتفاقات نوروز خوانده میشود .

طوریکه همه میدانند ، به استقبال نوروز بهاری ، خانه تکانی، رنگمالی منازل ، تهیه لباس نو، دعوت ها ومهمانی ها ، رفتن داماد بخانه عروس با تحایف ودید و بازدید نامزادان وسایر خوشی ها برپا می شود . همچنان روز نوروز را با تهییه هفت سین جشن میگیرند . بطور مثال سمنک نشانه قدرت ،سنجد به مفهوم عشق ومحبت ، سکه نماد برکت ،سیب نشانه تندرستی ،سیر به عنوان بارحم بودن ،سرکه نماد رضا ،تخم مرغ نشانه لطف پنداشته میشود .

در وطن عزیز ما افغانستان ازهمان ازمنه قدیم با  برپایی محافل با شکوه ومیله های گل سرخ مزار شریف و رفتن به ارغوان زار ها مراسم بزکشی ،پهلوانی، نمایش دام ،تخم های بذری ومراسم نهال شانی ختم وخیرات روفتن به مزارات تجلیل بعمل می آوردند .

اما دوام جنگ چهل ساله نیابتی پاکستان و مداخلات بی شرمانه وبی رحمانه خارجی توام با حملات تروریستی روز مردم را به شام سیه مبدل گردانیده است  .چنانچه دهشت افگنان تروریست با اجرای حملات انتحاری سالانه جان صدها انسان بی گناه را گرفته وهزاران انسان دیگر را مجروح وهزاران تن دیگر را بی خانمان ساخته و درمناطق تحت تسلط شان نشانه ی از نوروز دیده نمیشود .

وحشیان دورحجر نوروز، این روز باستانی را نیز از مردم گرفته اوضاع عزا داری را در سرتاسر وطن جاری ساختند . در روز نوروز مردمان داغدیده کشور به مزارات شهدای گلگون کفن خود رفته از بام تا شام به شیون زاری می پردازند. دشمنان آدمیت در ساحه تحت تسلط شان زنان و جوانان را بنام آموزش های مذهبی مغز شویی نموده دختران وحتا کودکان را به برده گی جنسی گرفته آموزش استعمال اسلحه را بالای شان تحمیل کرده ، از درس وتعلیم مکتب ومدرسه محروم می سازند . دشمنان روشنی و انسانیت این اجیران دوره بربریت در مناطق تحت تسلط خود ، نوروز را حرام پنداشته و  در صورت استقبال از آن مردم را مورد مجازات قرار میدهند. درکشورما چهل سال قبل جنگ سالاران مذهبی این تیکه داران دین که هست وبود کشوررا غارت کردند فابریکات را آتش زدند و زمین های زراعتی  را به مزارع تریاک مبدل ساخته ، ومردم را بیکار ، بیمار ، فقیر ومحتاج نمودند. همین اکنون هزاران هزار جوان حتا تحصیلکرده بیکار وبی سرنوشت بناچاری خاک وطن را ترک نموده راهی ایران شده واز آنجا جبراً به جنگ های نیابتی سوریه و یمن اعزام می شوند. این بسیار ننگین و شرم آوراست برای کسانیکه زیر پوشش دین بکشور ومردم خود خیانت نابخشودنی کرده ومیکنند .

وهم اکنون در کنار گماشته گان خارجی ودشمنان افغانستان بخاطر غصب قدرت وثروت همراه با دزدان دریایی بغارت معادن کشور و دارایی های عام المنفعه همراهی کرده و گاهگاهی بر سرجیفه دزدی درجنگ وستیز بر یکدیگر چنگ و دندان تیز میکنند.

درکشوری که زورمندان داخلی از داخل ، تمامیت ارضی وثروت های ملی را به معامله رهزنان خارجی گذاشته و مردم فقیر وناتوان وبی سرنوشت را در زیرسایه ی تفنگ وتهدید گرسنه ومحروم نگهدارند وملتی که در روز نوروز درمزار کشته گان و شهدا به شیون و زاری وعزای عمومی آه وناله میکند ، نوروز چه معنا خواهد داشت ؟ نوروز برای غربا ومساکین ، مظلومین ومحرومین، یتیمان ، بیوه زنان و مادران داغدیده چه ارمغانی خواهد داشت. کشوری که دزدان حرفه وی اش مال بدست آمده از کمک های بادآورده خارجی و چپاول دارایی عامه وثروت های زیرزمینی و رشوت واختلاص و قاچاق مواد مخدره را بنام خدا داده گی تعریف کرده خاک بچشم مردم می پاشند مردمش چگونه روز ونوروزی خواهند داشت ؟

ملتی که دولت محافظه کار ومعامله باز ودست نشانده اش هیچگونه پلان و برنامه یی برای آبادی کشور واشتغال برای مردم و آرامی و رفاه نداشته باشد وبا ادارات غرق به فساد چگونه میتوان از روز نوروز وسال نیکو توقع داشت .

بنا بر آن نجات مردم ازین سیه روزی وبد بختی ورسیدن بروز واقعی نوروز، مستلزم هماهنگی عمومی وهمبسته گی سراسری ملی می باشد که در قدم اول تمام وطن پرستان ترقیخواه وعدالت پسند دریک خط دادخواهانه ملی بدورهم جمع شده جنبش سراسری وگسترده را بسوی نجات وطن رهنمون گردند. زیرا که راه دیگری به جز وحدت وهمکاری وتصامیم جمعی برای نجات وطن ازبدبختی حاضر چیزی دیگری درچشم انداز کشور دیده نمی شود . برای اینکه وحدت جمعی ما ضامن پیروزی های جمعی مردم است .

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۹ـ ۲۰۰۳

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

  Copyright ©bamdaad 2019

 در فرانسه چه می گذرد ؟

تظاهرات «جلیقه زردها» به هفدهمین شنبه رسید

 

واسکت (جلیقه ) زردها در هفدهمین شنبه اعتراض به سیاست‌ های اقتصادی دولت فرانسه، بار دیگر در خیابان‌های این کشور دست به تجمع زدند و این درحالیست که یک هفته دیگر مهلت گفت وگوی ملی پایان می ‌یابد. برنامه‌ ریزی‌ها برای تظاهرات (شنبه)، از روز(جمعه) آغاز شد. در تصاویر منتشر شده از تظاهرات امروز در خیابان‌های پاریس، زنانی دیده می ‌شوند که با حمل دست نوشته‌ های متعدد، خواستار برابری حقوق زنان و مردان شده‌اند.

همچنین در تصاویر دیگر، زنانی با جلیقه‌ها صورتی در صف معترضان دیده می‌شوند. خبرگزاری فرانسه اعلام کرد، تعدادی از واسکت ( جلیقه ) زردها که تعداد * آنها به زحمت به یکصد نفر می ‌رسید (جمعه) قصد نصب برخی سازه‌ها در نزدیکی برج ایفل را داشتند که با ورود پولیس متفرق شدند و پولیس تمام این سازه‌ها را از بین برد.

رییس جمهوری فرانسه در ۱۵ جنوری ۲۰۱۹ که دو ماه از آغاز نخستین اعتراض‌های واسکت (  جلیقه ) زردها گذشته بود، با انتشار نامه‌ ای از مردم فرانسه دعوت کرد تا به منظور پایان دادن به اعتراض و تنش فراگیر درکشور در برنامه گفت ‌وگوی ملی شرکت کنند. مهلت گفت وگوی ملی ۱۶مارچ پایان می‌یابد. امانویل مکرون در این نامه سرگشاده خطاب به مردم فرانسه، حدود ۳۰ مشکل اصلی کشور را در قالب چهار پرسش برای شهروندان فرانسوی مطرح کرد که این پرسش‌ها در مورد مالیات‌ها، ساختار حکومت و نهادهای همگانی، تغییرات زیست ‌محیطی و تقویت دوباره دموکراسی و حقوق شهروندی بود. پیشتر، دولت مکرون پیش از این با حذف مالیات بر سوخت و برخی دیگر از مالیات‌های مورد اعتراض مردم و نیز افزایش حداقل دستمزد ماهانه به میزان ۱۰۰یورو در برابر مطالبات واسکت (  جلیقه ) زردها اندکی عقب‌ نشینی کرده بود.

روزنامه پاریس نورماندی نیز با اشاره به سازماندهی اقدام‌های واسکت (  جلیقه ) زردها درشهر نورماندی و لو‌هاور نوشت: برگزار کننده گان این رویداد با عنوان قانون۱۷: صدای زنان شنیده می ‌شود در فیس بوک، از کارمندان کودکستان ها  خواستند تا جلیقه‌های صورتی خود را بپوشند. همچنین از معترضان خواسته شده یک روسری بنفش برای محکوم کردن نابرابری دستمزد و خشونت جنسیتی و جنسی بپوشند. گزارش خبرگزاری فرانسه نیز حاکیست، به مناسبت چهل و دومین سالروز بین‌المللی حقوق زنان، ۱۵هزار نفر از شهروندان فرانسوی روز گذشته در شهرهای مختلف این کشور تجمع کردند تا به طور خاص نابرابری دستمزدها و خشونت مبتنی بر جنسیت را محکوم کنند.

در پاریس، یک تحصن از ساعت۱۱ برنامه ‌ریزی شده است. این تجمع‌ها در دیگر نقاط فرانسه، از جمله اشتراسبورگ، لیل، مارسه، بوردو، تولوز و لیون نیز برنامه ریزی شده است. تصاویر منتشر شده از اعتراض‌های  واسکت (جلیقه)  زردها، همچنین نشان دهنده تجمع‌های آرامی در حوالی میدان هوایی شارل دو گل است.

در همین حال، به ‌دنبال تبعات شدید ناشی از به‌ کارگیری سلاح‌های فلش بال در مواجهه پولیس با واسکت (  جلیقه ) زردها که منجر به زخمی شدن بیش از۲۰۰۰  نفر از معترض از ابتدای شروع اعتراض‌ها (۱۷نوامبر  ۲۰۱۸ ترسایی  تا هفته شانزدهم ) آن شد، کمشنر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد روز چهارشنبه گذشته خواستار تحقیق درباره استفاده پولیس فرانسه از سلاح‌های مرگبار در سرکوب  واسکت ( جلیقه‌ )  زردها شد. به نوشته لوفیگارو، به ‌دنبال این هشدار سازمان ملل متحد، شهردار فالسبورگ امروزدر نامه‌ای دستور ممنوعیت استفاده از فلش بال‌ها(LBD40)  در جریان اعتراض‌های واسکت (جلیقه ) زردها را صادر کرد. بر اساس آخرین آمار ارایه شده در روز پنجشنبه گذشته از سوی لوران نونه ،  معاون وزیر داخله فرانسه، نیروهای امنیتی فرانسه از آغاز جنبش واسکت (جلیقه ) زردها تا اکنون بیش از  ۱۳۰۰۰ گلوله به سمت مظاهره کننده گان  فیر کرده و ۸۳ دوسیه تحقیق در این باره در دست انجام است. به گفته نونه، ۲۰۰ نفر از مظاهره کننده بر اثر استفاده از این سلاح در فرانسه زخمی شده اند. به گزارش روزنامه فرانسوی «لوموند» ساعاتی پیش در گزارشی، از تصمیم قاطع مظاهره کننده گان  سیاست‌های اقتصادی دولت پاریس موسوم به جنبش «جلیقه زردها»  برای بازگرداندن موج اعتراض‌ها به ۱۷ نوامبر سال ۲۰۱۸ خبر داد. لوموند نوشت: واسکت (جلیقه ) زردها در آستانه ۱۶مارچ روز بزرگ ملی و به مناسبت گردهمایی روز جهانی زن، در پایان هفته ۱۷ اعتراض‌ها، به‌ دنبال برگزاری نشستی به مناسبت پایان طرح گفت وگوی ملی در نزدیکی برج ایفل هستند. طرح گفت ‌وگوی ملی یک بحث عمومی است که در دسامبر ۲۰۱۸ ترسایی اعلام و در جنوری  ۲۰۱۹ از سوی امانویل مکرون رییس جمهوری فرانسه به اجرا گذاشته شد تا جنبش واسکت ‌‌زردها را در فرانسه متوقف کند.

به نوشته لوموند، پس از تقریبا چهار ماه از آغاز جنبش واسکت زردها، میزان جمعیت شرکت کننده در اعتراض‌ها با کاهش تدریجی مواجه بوده به گونه‌ای که در دوم مارچ(هفته شانزدهم اعتراض‌ها) ۳۹ هزار و ۳۰۰ نفر از جمله چهار هزار نفر بنا به اعلام وزارت داخله فرنسه، به خیابان‌ها آمده بودند. بر این اساس، واسکت (  جلیقه ) زردها قصد دارند در میدان شان دو مارچ واقع در بین برج ایفل و مدرسه نظامی پاریس گردهمایی برپا کنند، کلمه مارچ نماد جنگ در رم باستان است./ آ.امروز

 

* حکومت فرانسه و رسانه های وابسته به آن می کوشند تا با هر وسیله ای ممکنه ارزش این جنبش را کم بها دهند. این رسانه ها همه روزه تبلیغ می کنند که گویا این جنبش درحال از بین رفتن و بی شیمه شدن میباشد.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۹ـ ۱۲۰۳

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2019

 درکشورما چه میگذرد؟

 

بخش سوم: تسریع پروسه بازی های اوپراتیفی پیرامون افغانستان

اسد کشتمند
مدتی قبل، درژنیو از زبان آقای اشرف غنی اعتراف بسیارتلخی بیرون زد، اوگفت از زمان آغاز زمامداری اش تا اکنون بیش از۴۵ هزارنفرازنیروهای امنیتی کشوربه شهادت رسیده اند. این رقم سرسام آورتباهی زنده گی انسانها آنهم دراین مدت نه چندان درازبازگوکننده عمق فاجعه انسانی است. این اعتراف زهرآلود درشرایطی ابرازشدکه همزمان باآغازکاروی به حیث رییس جمهورکشور، ازجانب مقامات مختلف امریکایی، پیهم  درباره تقویت نیروهای امنیتی افغانستان وتغییر استراتیژی جنگ درافغانستان صحبت می شد. نتیجه اش همین است. تا اکنون امریکا به نام تقویت نیروهای امنیتی افغانستان، مصارف فراوانی رامتقبل شده است اماچرا این نیروها درمیدان عمل تقویت نشدند؟ واقعیت دردناک روی صحنه اینست که علیرغم سیل بزرگ « پول بادآورده » ناتو، سربازان درحال جنگ نیروهای مسلح افغانستان حتا ازغذای مناسب وبه اندازه کافی برخوردارنیستند. مگربیشترازچهارمیلیارد دلاردرهرسال برای سرپانگهداشتن ارتشی نیرومند، کاراو رزمنده کافی نیست؟چراارتشی باچنین پشتوانه عظیم مادی برعلاوه اینکه نیروهای هوایی قدرقدرت امریکایی مترصد اوضاع است، قادرنیست ازپس یک مشت طالب آواره بی پشتوانه نیرومندمالی ومادی وتسلیحاتی برآید؟ اگر درفضای دورازدودخفه کننده تبلیغاتی سنجیده شود واقعیت این است که امریکایی ها به کارایی نیروهای نظامی افغانستان کاری ندارند، آنان فقط خواهان پرکردن صحنه ازجوانان ماهستند، آری واقعیت همین قدرتلخ است.
نخست باید به صراحت تام و تمام تذکرداده شود که تبعه افغانستان به علت شرایط سخت زنده گی و طبیعت خشن سرزمین خود به طور طبیعی سخت جان و دراثرموجودیت مناسبات سنتی مردسالاری واعتقاد به مقوله های غیرت وهمت  واستواری، یکی از سربازان خوب دنیا میتواند باشد چنانچه درگذشته ها چنین بود و رزمنده گان صفوف نیروهای مسلح امروزی همچنان فرزندان خلف خلق افغانستان هستند ولی حرف برسر اینست که بکاربرد چنین نیروی انسانی درکادرنیروهای مسلح، اگر درست صورت نگیرد، نمی توان نتیجه مطلوب به دست آورد. واقعیت اینست که ارتش افغانستان ، درمجموع  نیروهای انتظامی و رزمی افغانستان انگیزه نیرومند و روشن برای جنگ ندارند. این نیروها دردرجه اول برپایه رقابت های تباری واشغال « ساحه » گردهم آورده شده اند و درمقیاس فردی اکثریت قاطع برای زنده ماندن خانواده های خود دراین ارگان ها وارد شده اند و درنهایت برای تداوم اشغال کشوربوسیله بیگانگان درکادریک چنین جمعی و با رویکردی که شاهدعمل نادرست آن هستیم، مورد استفاده ظالمانه قرارمی گیرند. انگیزه نیرومند ملی برای این رزمنده گان وجود ندارد.
امریکایی ها (ناتو)هرساله بیشترازچهارمیلیارد  دلاری راکه برای نیروهای نظامی افغانستان مصرف میکنند، یک کمک خیرخواهانه نیست و ازخود هدفی دارد. آنان بهترین و رشیدترین فرزندان وطن ما را، درکادرارتش وپولیس ونیروهای امنیتی درحقیقت درکادربازی های استراتیژیک و اوپراتیفی خود به گوشت دم توپ مبدل ساخته اند. این میلیاردها دلارخون بهای فرزندان این وطن برای تداوم جنگ زرگری امریکا با طالبان برای تداوم اشغال کشورما است.

این میلیاردها دلاربه هیچ کاربنیادی درافغانستان به مصرف نمی رسد وسربازان هم جزدریافت حقوق بخورونمیرازآن سود نمی برند. همه این پول ها درجهت تامین منافع حیاتی امریکا و فربه شدن هرچه بیشتریک مشت وابسته های امریکا  بکارمی رود تا پایه اجتماعی اشغال یعنی اقشارطفیلی صفت مفت خواران مقاطعه کار و لشکری ازمامورین ومشاورین بلند رتبه دولتی وافسران عالیرتبه نیروهای مسلح هرچه بیشترفربه شوند.
امریکایی ها درطول این نزدیک به دودهه اگرمی خواستند می توانستند نام طالب را ازاین کشوربزدایند. برای اینکارتمام زمینه های لازم فراهم بود، ازافراد خریده شده رده بالای اکثریت قاطع مجاهدین سابق گرفته تا کانسانسیوس منطقه ای و جهانی و بزرگترین، مجرب ترین ومجهزترین ارتش جهان برخورداربودند. دیده میشود که برای گرم نگهداشتن تنورجنگ  زرگری و بخاطراستفاده درحالات غیرمترقبه مانند وضع امروز و مصروف نگهداشتن مردم افغانستان درکشمکش های درونی این نیروی قهارعقب مانده ولی بی پشتوانه  واقعی جهانی ومنطقه ای راتا امروزسرپانگهداشتند. علیرغم سال های توام با آرامشی راکه امریکایی ها درافغانستان پشت سرگذاشتند و ازآن وسیعاً استفاده بردند، اینک امروزدرسر یک  دو راهه دشوارتاریخی قرارگرفته اند، وضع کج دارو مریزبا بازیچه خود (طالبان) را ادامه بدهند ویا آنان را ازفضای ابهام آلودهژده ساله بازی های اوپراتیفی بیرون برده ومستقیماً وارد کرسی های قدرت سازند؟

ازقرارمعلوم ادامه وضع به شیوه سابق ممکن نیست. آنان با تحریک بی حد روس ها، ایرانی ها، پاکستانی ها وچینی ها وضعی را برای خود درافغانستان به میان آورده اند که میتواند بسیارجنجال برانگیزباشد. درست است که تا هنوزهم  رهبری طالبان افغان را دراختیاردارند ولی بازی دارد جدی میشود. فاصله ای که بین رهبری شناخته شده طالبان وصفوف آن وجود دارد، معما  را برای امریکایی ها بغرنج ترساخته است. با اتکا بر همین تناقض آشکاراست که روس ها  وایرانی ها توانستند ازطریق همین صفوفی که عقب مانده  ولی دارای احساس مبهم  وطن پرستی واعتقادات خشک دینی هستند، نفوذ کنند. آنچه مربوط میشود به پاکستانی ها، با آنکه آنها  درتفاهم و به کمک عربستان و امریکا ایجادگرطالبان بودند ودرمقطعی ازتاریخ هولناک ترین نقش را دربربادی افغانستان به عهده داشتند ولی بعد ازاشغال افغانستان ، امریکایی ها بخش عمده سکان های رهبری طالبان افغانی رابطورماهرانه، نامریی و تدریجی ازاختیارآنها بیرون آوردند. تا حدی که امروزپاکستانی ها برای دیداربا رهبری رسمی طالبان به کمک امریکا و قطرنیازدارند ( این به معنی آن نیست که گویا پاکستانی ها درصفوف طالبان نقش وتاثیرندارند). بهرحال پاکستانی ها درتلاش هستند بازهم بخشی ازامکانات ازدست رفته خودرا درپناه این تناقض بدست آورند. بیاد داریم که درهمین اواخرملابرادرکه تحت فشارمحافل نزدیک به امریکایی ها از زندان پاکستان آزاد شد، مستقیماً به قطررفت وبه مثابه شخص دوم سلسله مراتب طالبانی، رهبری دفتر رسمی طالبان درقطررا به عهده گرفت ( درتمام این بحث ها موجودیت دونوع طالب افغانی وپاکستانی رانباید ازنظردورداشت).
با درک همین واقعیت است که امریکایی ها دراین اواخر برای خلاصی از این مخمصه انتخاب دوراهی و قراردادن حوادث درمسیری که اداره آن همچنان دردست آنان باقی بماند، درکادرشطرنج سیاسی افغانستان به مانورهای پیهم متوسل میشوند. درواقع دیده میشود که مقامات تصمیم گیرنده امریکایی دراین میدان زرادخانه دیپلوماتیک و فعالیت های اوپراتیفی و راه گم کننده خود راباظرفیت تمام بکارانداخته اند وپیهم  ظاهر حوادث را درافغانستان بغرنج تر میسازند یا بهترگفته شود، بغرنج ترجلوه میدهند. ولی حریفان کارکشته آنان، با جنس این مانورها آشنایی دارند. مصداق این برخورد رامی بینیم که آنان دربرابرهرمانورامریکایی ها درنوسان نمی شوند و سیاست فشارنامریی راهمچنان به پیش می برند. یکی ازاین فشارها نفوذ این کشورها درمیان بخشی ازنیروهای طالبان است. لزوماً در اینجا باید تذکرداده شود که حرکت طالبان بیشتر ازاینکه تابع  یک سازمان منظبط  و دقیق سیاسی و تشکیلاتی باشد، یک جنبش سیال بوده وبه ساده گی تاثیرپذیراست. این چهره صفوف طالبان با رهبری رسمی آن درکانترست برجسته ای قرارمیگیرد: رهبران وسخنگویان رسمی طالبان آموزش دیده سازمانهای استخباراتی خارجی هستند  و درطول جنگ نزدیک به دودهه هیچگونه صدمه ای هم ندیده اند درحالیکه درهمین مدت هزاران تن ازصفوف بی خبرازدنیای آنها به هلاکت رسیده اند. واقعیت امراینست که بعد ازیک وقفه کوتاه، آنهم هنگام راندن طالبان ازقدرت بوسیله بمباردمان های سنگین B52ها  و سپردن آن به مجاهدین دیروزی وگماشته گان دیرین سال سی آی ای، رهبری رسمی طالبان همیشه دراختیار امریکایی ها قرارداشته است.
درکادرهمین تلاش ها وسیاست پرخم وپیچ ، دراین اوخر امریکایی ها  فعالیت های سردرگم کننده صحنه سازی های مذاکرات با طالبان را براه انداخته اند. به این ترتیب امریکایی ها یکی ازوریانت های حل اوضاع کنونی را برپایه بیرون بردن بخشی و یا همه نیروهای نظامی شان ازافغانستان مطرح میسازند.
درجریان این معرکه  گیری ها یک امر روشن است و باعقل سلیم باید گفت که در ورای بحث ضرورت حفظ سربازان درکشوراشغال شده افغانستان، امریکایی ها  دریگانه موردی که عقب نشینی نخواهند کرد، مساله پایگاه های نظامی است، این پایگاه ها نه به اجازه کسی برپاشده اند ونه به اجازه کسی نیازدارند که باقی بمانند ویا نمانند.

نفس اشغال افغانستان بوسیله امریکایی ها روی مساله پایگاه های نظامی می چرخد، فقط تغییربزرگ تناسب نیروهای جهانی و شکل گیری اپوزیسیون واقعی چپ، ملی و وطنپرست درداخل افغانستان میتواند درسرنوشت این پایگاه ها نقش تعین کننده داشته باشد، نه فرآیند جار و جنجال های سیرک سیاسی امروزی افغانستان. درباره مساله بیرون ساختن و یا ماندن سربازان امریکایی، باید گفت که آنچه امریکا درافغانستان نیازدارد یک سیستم اداری واقتصادی- اجتماعی وابسته به امریکا و رژیمی دست نشانده است که تمام زمینه های تداوم آن تا اکنون برای مدت های طولانی عملاً تضمین شده است. این سیستم بهرحالی باقی خواهد ماند. مهم نیست چه کسی در راس آن قرارداشته باشد. آقای اشرف غنی، آقای اتمر، آقای کرزی و یا یک طالب امریکایی و یا آدم های تاریخ زده ای چون آقای گلبدین حکمتیار، این برای امریکا فرقی ندارد مهم همان سیستم  اداره است که حتا شکل آن هم برایشان بی اهمیت است  وهرقدرخواسته باشند میتوانند قانون اساسی وهرچیز دیگری را تغییربدهند. دراین صورت وجود سربازان امریکایی نیازمبرم نیست. علیرغم اینکه فکر نمی شود امریکا، با اتکا برعاقبت اندیشی وبه اصطلاح« برای روزمبادا» تمام سربازان خود را ازافغانستان بیرون کند، ولی اگر چنین شد که به اقتضای ضرورت های سیاسی موجود تمام نیروها راهم ازافغانستان بیرون کند، بازهم اشغال افغانستان به شیوه ای بسیارمطمین دروجود پایگاه های نظامی و سیستم اد اره اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ای که امریکایی ها بامهارت ایجادکرده اند، می تواند تضمین شود. از همین جا است که آنچه دربحث هایی بسیار« خودمانی » که تا اکنون بین خلیل زاد و طالبان وجود داشته است، حرف نه برسربرچیدن پایگاه ها بلکه درباره تعداد آنها بوده است. جان مطلب همین است که امریکایی ها اگرتوافقی راهم با طالبان روی صحنه بیاورند، درباره پایگاه ها خط سرخ رعایت شده است ودرآینده نیزچنین خواهد بود.
در ورای همه حوادثی که رخ میدهد، چه کسی بااطمینان گفته میتواند که «مذاکرات امریکایی ها با طالبان» (یابهترگفته شود دیداردوستانه دوستان دیرینه) بوسیله مهره افغانی شان آقای خلیل زاد فقط درهمین اواخردرقطر براه افتیده است؟ نبایدامریکایی ها راساده انگاشت که گویاتنها زمانی عقل شان کارمیکند که دچارمشکلی شده باشند. نه چنین نیست. درامریکا نهادهای بسیارگنده وباتجربه تحلیل اوضاع وپیشگیری حوادث (تاآنجایی که درخطوط اصلی قابل پیشبینی باشد) وجود داردکه درمواردی مانند پدیده «طالبان»سیاست های هرمرحله خود را قبل ازوقوع حوادث با دقت تنظیم میکنند .باری درباره همین مذاکرات اخیرباطالبان: مگر سی آی ای درخواب زمستانی فرورفته بودکه ناگهانی به جنب وجوش درآمده ودست به دامان آقای خلیل زادبرده وباعجله اینجا وآنجا مساله طالبان راچاق ساخته است؟ مگرطالبان درقطر، صاف وساده، ازسالهابه اینسو در اختیارشان نبوده است؟

به اندازه کافی روشن است که رهبری رسمی طالبان ازسال های سال دراختیارامریکا قرارداشته است. این رابطه تنها درقطرنه بلکه درداخل افغانستان هم وسیعاً وجود داشته است. آن عده از رهبران طرازاول طالبان که درداخل افغانستان اند، درمعرض هیچگونه صدمه وخطری قرارندارند و مشترکاً با دوستان امریکایی خود درمهمانخانه ها وهوتلهای کابل ودیگرنقاط افغانستان «سیاست بازی» میکنند. اتفاقا درهمین چند روز اخیردر رسانه ها آمده است که خانم بتی دم ، روزنامه نگار هالندی در کتابی که تحت عنوان « در جستجوی یک دشمن» بعد ازپنج سال تحقیق ومصاحبه درباره طالبان منتشرکرده است مینویسد که:« برخلاف تصور امریکا ملا عمر هرگز در پاکستان پنهان نشده بود، بلکه او در زادگاهش، ولایت زابل در فاصله پنج کیلومتری یک پایگاه امریکایی زنده گی می کرد.» این حرف ساده ای نیست ومسلماً سروصدای فراوانی را براه انداخت چنانچه بلافاصله سخنگوی طالبان به جواب مقامات رسمی افغانستان که این واقعیت را ردمیکردند، تصاویری ازخانه ای راکه ملاعمردرآن زنده گی میکرده است، منتشرساخت. به این ترتیب بالاخره افشا شد که ملاعمر تا آخردر زیرریش امریکایی ها درپنج کیلومتری پایگاه قدرقدرت نظامی آنان زنده گی میکرد. تعجب آوراست که امریکا مخفیگاه اسامه بن لادن را درداخل پاکستان پیداکرده واو رابه قتل می رساند ودراین چند سال چند نسل پیهم رهبران طالبان پاکستانی را  درداخل پاکستان شناسایی کرده وبه کمک هواپیماهای بی سرنشین به طور سیستماتیک نابود میکند اما نمی داند که ملاعمر درپنج کیلومتری پایگاهش بیشترازده سال زنده گی می نموده است. اینرا دیگرعقل امروزی بشرنمیتواند بپذیردکه چنین چیزی بدون موافقت خود امریکا میتوانسته عملی گردد. ( دراین موردنوشته مفصلی درباره اینکه چگونه طالبان درکادر مینجمنت امریکا بوسیله سی آی ای رهبری میشوند سالهای قبل نوشته ام که ادرس آنرا درزیرخواهم نوشت) (۱).
چنین به نظرمیرسد که امریکا با ملاحظه نقشی که همسایه ها بخصوص روسیه وایران و چین و پاکستان دربازی با کارت طالبان درپیش گرفته اند، درتلاش است تا نقش رهبری رسمی سیاسی طالبان را برجسته ساخته وآنرا در بازی های بزرگ واردمعرکه سازد. دراین بازی ایکه امریکا درپیش گرفته و طالبان تمام صحنه سیاسی راپرکرده اند، کشورهای مخالف امریکا نیزکوتاه نمی آیند. آنها با سازخود امریکا درصحنه طالبان می رقصند و چنین وانمود میکنند که گویاهمین است نقش شان که  درروی صحنه به نمایش در آورده اند( نشست اخیرمسکونمادگویای این سیاست است) ولی در واقع آنان درحال نفوذ بیشتر، توسعه، تحکیم و تحمیل نقش خود بربخشی ازطالبان هستند. روشن نیست که آیا استراتیژیست های امریکایی این راهم سنجیده اند یا نه که تحرکات اخیرآنان درجهت بیشترمطرح ساختن پدیده طالب روی صحنه سیاسی، به مثابه تیغ دودَم، راه فعالیت های بیرونی را دربین صفوف طالبان نیزهموارترمیسازد؟ این بازی اگرازیکسونقش رهبری سیاسی رسمی طالبان را (طالبانی که دراختیارامریکا قراردارند) برجسته میسازد و امریکایی ها آنرابُرد خود تلقی میکنند، ازسوی دیگر، بامطرح ساختن بازی های موجود و کشاندن غیرمستقیم کشورهای منطقه تثبیت کننده نقش آنها دربین صفوف طالبان (که همه ود ربست در زیراداره مستقیم  امریکا قرارنگرفته اند) می باشد وبیشتر ازلحاظ روانی دربین توده های طالبان دیگر دوستی با ایران و روسیه  و چین نمی تواند تابو باشد ودرنتیجه کارآنان راآسانترمی سازد.
چنین به نظرمیرسدکه صحنه سازی هایی راکه امریکایی ها  به همراه رهبری رسمی طالبان براه انداخته اند یک بازی باصطلاح « اوپراتیفی » سنجیده شده ای است، ولی باآنهم  بخشی مجهول درمعادله آن میتواند وجودداشته باشد، که عبارت است ازکارآیی نقش کشورهای مخالف امریکا درمنطقه، درجهت ناکام ساختن این تعامل، دیده شود دراین زمینه عاقبت کارچه خواهدبود.
ازیاد نبریم که علیرغم سروصداها ونشست وبرخاست های مکرربین طالبان وامریکایی ها (علیرغم اینکه  دو روزقبل اعلام شد که بعد ازشانزده روزمذاکرات به نتیجه رسیده است) تا اکنون هیچ سند پراعتباری درزمینه منتشرنشده است.
شایدامریکایی ها هنوزهم فرصت دارند به چنین بازی هایی بپردازند ولی دیدارمسکو و روابطی که بین طالبان و روسیه ازیکسو و ایران و طالبان ازجانب دیگرایجادشده است، نشاندهنده این واقعیت است که بخشی ازفرصت ها را ازدست میدهند و زمان دارد به ضررآنهابه پیش میرود. دراین صورت باید یکی ازوریانت های سیاست امریکایی ها محتملاً این باشد که دراین بازی با کارت طالبان و آوردن آنان به قدرت دست کشورهای منطقه را از رسیدن به « کارت طالبان » کوتاه کنند. آیا حتا درهمین صورت هم (که بسیارنامحتمل به نظرمیرسد) آرزوی شان عملی خواهد شد؟ میتوان با اطمینان دراین موردهم شک داشت زیرا ظرفیت دشمنی با امریکا دربطن و روان جامعه ما جادارد که با اشغال سرسازگاری ندارد نه  در وجود تنها طالبان وآنهم رهبری دورازصحنه آنها. این امریعنی سخت جانی و حضوردایمی امر وطنپرستی، منبع زایش دایمی خصومت با امریکا است، که بسیاری ازتحلیل گران داخلی وخارجی آنرا نادیده میگیرند. وانگهی ساده لوحانه خواهد بود اگر تصورشودکه درصورت توافق رهبری رسمی طالبان باامریکا، همه صفوف طالبان راضی شده وبه وسیله رهبری رسمی خود رام میشوند. حوادث خونبار روزهای اخیردرهلمند دربحبوحه مذاکرات رهبری رسمی طالبان با زلمی خلیل زاد وگروه نماینده گان امریکا درقطر(که درجریان عملیات ۴۶ ساعته طالبان، ۳۹۷ تن سرباز خارجی و داخلی کشته و وسایط زیادی تخریب گردیده است)، نشان دهنده این واقعیت است(۲).
بالاخره میرسیم به این نکته که چراچنین وضعی پیش آمد؟
دلیل عمده را دراین واقعیت باید دیدکه نقطه عطف تغییرات موضعگیری های جهانی حریفان امریکا درقبال سیاست های منطقه ای آن درسوریه رقم خورد و ازبد اقبالی مردم ما، افغانستان دارد به بزنگاه اساسی این نقطه عطف مبدل می شود. دراینجاست که تصفیه حساب ها صورت خواهد گرفت و تمام بغرنجی اوضاع ازهمین فاکتوربرمی خیزد. در واقع بعد ازبرپاساختن جنجال های عظیم وتعقیب سیاستی انتقام جویانه و ویران کننده، امریکا بازی را درمیدان سوریه با وضع فضاحت باری باخت. بُرد دراین معرکه برای طرف مقابل یعنی روس ها، بی درد وضایعه و بی مصرف نبوده است. روس ها به هیچ وجه بی علاقه نیستند هم ازدید حیثیتی وهم ازدید پراگماتیک حریفی را که با رفتن خود ازسوریه میراث سنگینی از دردومشکلات ومعضلات رابرجاگذاشته  و ازجانب دیگر بطورپیهم به سنگینی تحریم ها می پردازد و درنقاط دیگری به آنها آزارمیرساند، درسنگرخودش که اتفاقاً ضعف های فراوان دارد، زیرفشارقراردهند. این سنگرضعیف درشرایط کنونی نمی تواند جای دیگری غیرازافغانستان باشد. مزید براین فاکت ها، امروزکه جنگ سرد به معنا  واقعی کلمه بین روسیه وامریکا بالاگرفته است، هیچ  نقطه ضعیفی نمی تواند ازنظردوربماند. حالا اگرافغانستان درنزدیکی روسیه هم قرارنمیداشت با وضعی که تشدید جنگ سرد به میان آورده است، به مثابه نقطه ضعیف امریکا مورد استفاده قرارمیگرفت. بدبختی بزرگ مردم افغانستان اینست که دراثراشغال امریکا بالاترین حد ضایعات جنبی هر نوع رودررویی این دوغول نظامی برای مردم ما وحشت آور و بربادکننده خواهد بود.آنچه اوضاع رابیشتربغرنج ترمیسازد وعزم روس ها را درجهت زیرفشارقراردادن امریکایی ها درافغانستان جزم ترمیسازد، این واقعیت آشکاراست که امریکایی ها داعش رابار دیگردرافغانستان برای تجاوزبر«حیاط خلوت» ومنطقه ساحه نفوذعنعنوی روس ها یعنی کشورهای آسیای میانه بویژه تاجیکستان تجمع و پرورش میدهند. این دیگر نقطه اوج هیجانات وتصادم بامنافع حیاتی روس هاست. به این علت روس ها به طورقطع انگشت بیمارامریکاییها را درافغانستان تا زمین زدن نهایی آنها ول نخواهند کرد.ازهمین ناحیه است(طوریکه درنوشته دیگری هم آورده ام)که برای کشوربلاکشیده ما« طوفان درراه است».
درورای تحرکات اخیر، روی دیگرسکه ( که متاسفانه بسیارمحتمل به نظرمیرسد) ادامه جنگ درافغانستان خواهد بودکه به احتمال قوی ابعاد آن متناسب با رودررویی بیشترامریکایی ها با روسیه ، ایران و چین، میتواند بزرگ و وحشتناک باشد زیراافغانستان درنزدیکی کشورهایی قرار دارد که درصورت ادامه جنگ سرد و زورگویی امریکا ، بالاجبار به کسانی که علیه امریکا می رزمند، به پیمانه وسیع کمک خواهند رسانید. و اگرازبخت بد مردم ما امریکا بتواند حیوان هار داعشی را به جان مردمان آسیای میانه بیاندازد، درآنصورت کشورماتباه  ودرطوفان غرق خواهد شد. آرزومیکنم تا آن حدهم بدبخت نشویم.
( ادامه دارد)

(۱): https://www.facebook.com/assadullah.keshtmand/posts/9497185451980 بحثی پیرامون "رابطه" قدرتهای بزرگ باجنبشهای اسلامی بنیادگراو"اداره" آنهادر اوضاع کنونی جهان
(۲) به گزارش اسپوتنیک، منبع آگاه از طالبان خبر داده است که طی نبردهای دو شبانه روز در ولایت هلمند ۱۳۷ تن امریکایی و ۲۶۰ تن سربازان افغانی کشته شده اند(۴.۳.۲۰۱۹)

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۹۰۳

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2019

هشتم مارچ مانده گارترین روز در تاریخ بشریت

عبدالوکیل کوچی


هشتم مارچ سرِآغاز مبارزات متحدانه وتجلی جنبش آزادی خواهانه زنان میباشد که توسط کارگرزنان امریکا شروع شد تا قاره های اروپا ، آسیا ودیگرنقاط جهان را درنوردید. البته در رابطه به تاریخ جنبش زنان جهان وچگونگی انتخاب هشتم مارچ بنام « روز جهانی زن»  درامریکا ،اروپا ، آسیا وبخصوص المان واتحاد شوروی سابق ، در مقالات قبلی بنده مفصلاً به بحث گرفته شده است ودراین برگه مرور کوتاهی به روند زنده گی ومبارزات حق خواهانه زنان ستمدیده جهان و بخصوص کشور ما افغانستان خواهیم داشت.
اگر هشتم مارچ تکانه بزرگی برای رهایی وجنبش عظیم همبستگی زنان ستمدیده ومظلوم جهان محسوب میشود ، در واقع ، این یکی از پله های تاریخ مبارزات حق خواهی زنان از قید ستم ارتجاع واستبداد بوده که به نماد تاریخی جنبش زنان مبدل گردیده است .
اما زنان از آغاز پیدایش ، بخاطر رهایی از ستم در نقاط مختلف دنیا بصورت فردی و جمعی و در راه تامین حقوق وعدالت تا آزادی و برابری کامل حقوق زن و مرد تلاش مستمر و موثر ی را بخرچ داده اند.
در کشورعقب نگهداشته شده ما افغانستان ، زنان از گذشته های دور تا بدینسو در گرداب شرارت مرد سالاری، تعصبات وتبعیضات جنسیتی واستبداد  دینی گیرمانده اند.
زنان رنجدیده کشورما زیرفشار های گوناگون ،سنت ها ،رسوم و رواج های بی جا و کمرشکن نظام فرتوت فیودالی وارباب رعیتی ، درمیان هنجارها وناهنجاری های عقیدتی واستبداد مذهبی با

مرگ تدریجی دست و گریبان اند .

Bild könnte enthalten: 17 Personen, Personen, die stehen und Hochzeit
واضح است در جامعه ایی که فقر ، مرض ، بیکاری ، بیسوادی ، جهل ، زورگویی تعصب وتظلم حکمفرماست زنان درحالت بیسرنوشتی و اسارت بسر می برند .
بآنکه در مقاطع بی مانندی از تاریخ ، زنان کشورما بار اول در دوران نهضت امانی و به پیشآهنگی ملکه ثریا وشصت سال بعد آن جنبش عظیم زنان آزاده افغانستان در وجود سازمان دموکراتیک زنان افغانستان برهبری دکتورس اناهیتا راتب زاد پرچم مبارزه را بر ضد ارتجاع واستبداد بر افراشتند و به حقوق وآزادی های دموکراتیک نایل گردیدند ، ولی در اثر استبداد وحشیانه ارتجاع ، استبداد ، عوامل استعماری وعقبگرایان شریر طبقات حاکم ،نهضت زن در کشور بیرحمانه سرکوب ولگد مال گردید و استبداد وحشیانه عقبگرایان عصر حجر بر پیکر زنان کشور سایه افگند که در اثرآن جای زن درکنج زندان وسرنوشت آن بدست زن ستیزان افتاد.
افزون بر آن ، طوریکه معلوم است جنگ چهل ساله در افغانستان بیشترین قربانی از قشر زنان گرفته است. درطول این دوره جنگ صدها هزار زن وکودک جان های شیرین شان را از دست داده اند .هم اکنون هر سالی که میگذرد صدها زن وکودک در اثر فیرها ی دشمن وحملات انتحاری جان های خود را از دست میدهند .
در محلات زیر تسلط گروه های تروریستی و مذهبی صادر شده از خارج ، دشمنان انسانیت مکاتب دخترانه را به آتش کشیده زنان ودختران را از حق تحصیل ، تعلیم وکار محروم ساخته وکودکان صغیر بر خلاف احکام شرعی به ازدواج های اجباری مجبور ساخته میشوند ودر بسا نقاط دور دست کشور زنان ودختران را وحتا کودکان را بجای کار وتحصیل بیاد گیری استعمال اسلحه مجبور ساخته با حیل مغزشویی وتغیرات عقیدتی آماده جنگ ونابودی همنوعان شان میسازند .
دردا که وحشیان قرن بیست و یکم دربرخی نقاط  کشور زن را بحیث انسان درجه دوم مانند مطاع ناچیز مورد خرید وفروش قرار داده و بطور کل شرارت پیشه گان با برخورد خشونت آمیز تهدید ، تحقیر، توهین ، تبعیض وتعصبات جنسیتی وانواع خشونت زنده گی قشر زن را بخطر جدی روبرو ساخته اند .
چنانچه در اثر وحشت روز افزون دشمنان وطن ، هر سالی که میگذرد صدها زن ودختر مجبور به خودکشی میشوند . وصدهای دیگردر اثر مریضی جانهای خود را از دست میدهند . هزاران زن بی سرپرست ومسکین در اثر فقر وگرسنگی مجبور به گدایی وفروش فرزندان خود گردیده وصدها زن دیگر به کنج زندان ها به حالت بی سرنوشتی بسر برده ،عده کثیری از زنان ودختران مفقود الاثر ویا توسط قاچاقبران بخارج معامله میشوند .
به این ترتیب دشمنان سوگند خورده افغانستان بخاطر انتقام از شکست های تاریخی وننگین شان دراین کشور پلان کرده اند تا توسط گروه های وحشی و اجیران صادر شده از خارج نیمی از نفوس کشور را فلج سازند.
سوال اساسی درینجاست که کجاست نهاد ها ی مدافع زنان ،حقوق بشر ویا دولتی که از زنان منحیث خواهر وهمسر ومادر دفاع کند .
دولت بشکل نمایشی اداره ای را بنام زن آنهم معلوم نیست که هدف اصلی تاسیس آن اداره بنام زن چیست ولی اثری از رهایی این قشر قربانی وتامین حقوق زن ودفاع از زنان محروم ومظلوم کشوردیده نمیشود .دولت گاه گاهی محافلی را بنام هشتم مارچ از روی تظاهر بشکل نمایشی وسمبولیک در انظار مردم به نمایش میگذارد ولی این محافل به زنده گی زنان کشور تاثیری نداشته وضع همانطوری که بود ادامه دارد .
نهادهای حقوق بشر وسازمانهای مدافع نیز تا هنوز نتوانستند وضع را مهار بسازند وبرای اعاده حقوق زن کاری را در کشور انجام دهند. بلکه آنها نیز در همسویی با دولت وسایر زورمندان با سازشهای محافظه کارانه از کنار اوضاع با بی تفاوتی وکارهای غیر سازنده میگذرند .
در برخی نقاط کشورعلما وروحانیون محافظه کار و مفتخور نیز در سازش با زورمندان محلی و یا خوش خدمتی به گروه های عقب گرای ارتجاعی ، برخلاف احکام شرعی و کرامت انسانی دخت صغیر حتا کودکان را به عقد نکاح مجبور ساخته وبعوض قاتل شهید را محاکمه میکنند که ازبرکت همین مدعیان دین و تیکه داران مذهبی ، بازار عشرتسرای گروه های صادر شده اعراب در بسا گوشه و نقاط کشور گرم میشود .
ازاینجا معلوم میگردد که اجرات واقدامات نهادهای مسوول مانند بخش هایی از دولت ، برخی از نهادهای حقوق بشر وبخشی از ملایان مذهبی در راستای دفاع از حقوق زنان کاری را انجام داده نتوانسته اند . آنچه ادعای خدمت میکنند فقط نمایشی و تبلیغاتی بوده به بهبود وضع زنان کشوراثری ندارد .
در حال حاضر بخاطر اعاده حقوق زن این قشر محروم وزحمتکش، نخست از همه رسالت تاریخی زنان ومردان آزاده کشور است که بدورهم جمع شده با وحدت واتحاد سراسری ملی از جنبش آزادی خواهانه زن تا پای جان دفاع نمایند .همچنان زنان ستمدیده کشور بخاطر رهایی از چنگال ستم سالاران متعصب و زن ستیزان کینه جو ، قبل از همه به کسب سواد و دانش ، بیداری وآگاهی وتحصیل نیازمند اند تا با درک این حقیقت بتوانند به علم وخرد  رو آورده بهر قیمتی ممکن با پیگیری درس وتعلیم که نیاز مبرم زن ومرد کشور است آنگاه قادر خواهند شد تا در تشکل های اجتماعی  وسیاسی بسیج گردیده به نیروی بالقوه در جامعه مطرح شوند . زیراکه انسان بر پایه علم ودانش میتواند بهتر فکر کند ونظریات خود را با خرد وزان ترقی خواه درمیان بگذارد .

زنان رنجدیده کشور شما تنها نمی باشید آگاهان امور، مبارزین دادخواه و رهروان راه حق وعدالت وترقی با شماست .

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۹ـ ۰۷۰۳

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 Copyright ©bamdaad 2019