روزنامه نوی زوریخرسایتونگ نوشت :
« حکومت ایالات متحده در باره عملیات در افغانستان دروغ گفت »
روزنامه « نوی زوریخرسایتونگ » منتشره سویس در شماره روز دوشنبه خود تحت عنوان:
« نمی دانستیم که چه میکنیم ـ حکومت ایالات متحده در باره عملیات در افغانستان دروغ گفت » ، گزارش جالبی را از قول « واشنگتن پوست » در باره حضور نیروهای امریکایی درافغانستان را بنشر رسانید . روزنامه واشنکتن پوست در یک اقدام غافلگیرانه درباره پژوهش های سوپکو (Sopko ) و تیم اش گزارشی ( درسهایی که آموخته شد ) را به نشر رسانیده ، یادآورشد که به بیش از ۲۰۰۰ صفحه سند درباره پنهان کاری های دولت های مختلف امریکا درباره 18 سال جنگ و حضورنظامی در افغانستان که از گفت و گو با بیش از ۴۰۰ مقام اگاه و مرتبط ازجمله مقامات افغانی حاصل شده، دست یافته است . واشنگتن پست نوشته است که دولت امریکا درتلاش بوده تا هویت افراد شرکت کننده گان درمصاحبه های این پروژه و همچنین اطلاعات افشا شده در این پروژه را مخفی کند، اما این روزنامه بعد از یک دعوای حقوقی سه ساله و بر اساس قانون آزادی اطلاعات، حق دسترسی به محتوای این آرشیف را به دست آورده است.
براساس این گزارش داگلاس لوت ، یک جنرال سه ستاره ارتش امریکا که در دولت باراک اوباما و دونالد ترامپ به عنوان فرمانده کاخ سفید درجنگ افغانستان خدمت کرده، د سال ۲۰۱۵ میلادی در یک گفت و گو با مقام های دولتی گفت: ما عاری ازهرگونه درک بنیادین ازافغانستان بودیم، ما اصلا نمی دانیم چه کار می کنیم.
وی با مقصر دانستن نقص سازوکار بیروکراتیک میان کنگره، پنتاگون و وزارت خارجه امریکا در کشته شدن نیروهای امریکایی افزود:
از سال ۲۰۰۱ تا اکنون بیش از ۷۷۵ هزار نیروهای امریکایی به افغانستان رفته که در میان آن ها برخی برای چند بار به این کشور فرستاده شدهاند. براساس آمار وزارت دفاع امریکا، از میان این نیروها حدود ۲ هزار و ۳۰۰ نفر کشته ، و ۲۰ هزار و ۵۸۹ نفر زخمی شده اند.
داگلاس لوت می افزاید که : که در دولت جارج بوش پسر ، و دولت باراک اوباما ،مسوول جنگ افغانستان در کاخ سفید بود، در سال ۲۰۱۵ در مصاحبه ای در این پروژه گفته است: «ما از فهم بنیادین در مورد افغانستان تهی بودیم. نمی دانستیم داریم چه کار می کنیم. داریم چه کار می کنیم؟ مبهم ترین فهمی از این موضوع نداشتیم » .
واشنگتن پست نوشته است که این مصاحبه ها نشان می دهد چطور بوش، اوباما و حالا دونالد ترامپ ، و فرماندهان آن ها در تحقق وعده های خود برای پیروز شدن درافغانستان ناکام بوده اند.
شرکت کننده گان در این مصاحبه ها که تصور می کردهاند گفته های آنها علنی نمی شود، از اشتباهات مهلک امریکا در افغانستان و حجم عظیم پولی که در این جنگ صرف شده، پرده برداشته اند. هرچند دولت امریکا در مورد هزینه های خود در طول این جنگ رقمی اعلام نکرده، اما یک تخمین، رقمی بین ۹۳۴ تا ۹۷۸ میلیارد دالر را نشان می دهد. این رقم، شامل مصارف آژانس مرکزی اطلاعات امریکا (سیا) و اداره امور کهنه سربازان را شامل نمی شود.
جفری ایگرز، از تفنگداران سابق نیروی دریایی امریکا و از کارکنان کاخ سفید در دولت های بوش و اوباما، در یکی از این مصاحبه ها گفته است: « در بدل این تلاش یک تریلیون دالری چه چیزی نصیبمان شد؟ یک تریلیون دالر میارزید؟ بعد از کشتن اسامه بن لادن، من گفتم اسامه احتمالا دارد در گورش در زیر آب، به ما می خندد که این همه را در افغانستان خرچ کردیم.»
این اسناد همچنین با ادعاهای مقام های امریکایی که در طول ۱۸ سال گذشته هر سال ادعا می کردهاند که جنگ به خوبی پیش می رود و ارزش ادامه دادن را دارد، در تضاد است.
برخی از این مقام ها از تلاشی عامدانه برای تحریف وقایع جنگ افغانستان پرده برداشته و گفته اند که هم درمقر ارتش امریکا در کابل و هم در کاخ سفید، آمارهای جنگ به نحوی دستکاری می شده تا به نظر برسد که ایالات متحده درحال پیروزی در جنگ است، در حالی که واقعیت خلاف این بوده است.
باب کرولی دگروال ارتش امریکا که بین سال های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ به عنوان مشاور ارشد ضد شورش نیروهای ویژه ارتش امریکا خدمت کرده، در یکی از مصاحبه ها گفته است:
«هر دادهای، به نحوی دستکاری می شد تا بهترین تصویر ممکن ترسیم شود. به عنوان نمونه، ارزیابیهایی که کاملا غیرقابل اتکا بودند، اما این برداشت را تقویت می کردند که همه چیز رو به راه است .»
جان سوپکو، رییس آژانس فدرالی که در جریان یک پروژه ۱۱ میلیون دالری تحت عنوان « درسهایی که آموخته شد» این مصاحبهها را انجام داده، در گفت وگو با واشنگتن پست اذعان کرده است که این اسناد نشان می دهد «دایما به مردم امریکا دروغ گفته شده است.»
به نوشته وال استریت ژورنال، هرچند نتایج این پروژه به صورت محدود در چند شماره منتشر شده، اما در نسخه های عمومی به بخشهای جنجالی نتایج به دست آمده در این تحقیقات اشارهای نشده و نام اغلب افراد مصاحبه شونده هم مخفی مانده است. حتا در نسخه ای هم که در اختیار واشنگتن پست قرار گرفته، تنها نام ۶۲ نفر از افراد افشا شده است.
یکی از نکات مهم این مصاحبه ها این است که آن ها تا حدی اهداف و دیدگاه های مقامهای دخیل در حمله به افغانستان در مورد مداخلات خارجی امریکا را نیز روشن می کند.
جیمز دوبینز، دیپلومات سابق امریکایی که در دولت های بوش و اوباما نماینده امریکا در امور افغانستان بوده، در یکی از مصاحبه ها گفته است: « ما به کشورهای فقیر حمله نمی کنیم تا آنها را ثروتمند کنیم. ما به کشورهای استبدادی حمله نمی کنیم تا آنها را دموکراتیک کنیم. ما به کشورهای خشن حمله می کنیم تا آنها را آرام کنیم. روشن است که در افغانستان [در تحقق این هدف] شکست خوردیم.»
واشنگتن پست علاوه بر این مصاحبه ها، به هزاران یادداشتی که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع امریکا خطاب به زیردستان خود نوشته نیز دست پیدا کرده است.
او در یکی از این یادداشتها، خطاب به چند جنرال و دستیار ارشد خود نوشته است: « شاید ناشکیبا باشم. در واقع می دانم که کمی ناشکیبا هستم. اما اگر حواس مان نباشد که آنچه را که برای ایجاد ثبات لازم برای خروج از افغانستان نیاز است را ببینیم، هیچ وقت نمیتوانیم ارتش ایالات متحده را از افغانستان خارج کنی..»
واشنگتن پست در ادامه گزارش خود، اسناد به دست آمده را با اسناد جنگ ویتنام مقایسه کرده است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد و نشان داد مقامهای امریکایی در آن جنگ هم حقایق را از مردم امریکا پنهان کرده اند.
به نوشته این روزنامه، این اسناد نشان می دهند که هرچند امریکا در ابتدای حمله به افغانستان هدفی روشن، یعنی «تلافی کردن علیه القاعده» را در دستور کار داشته، اما با طولانی شدن جنگ، اهداف این کشور مدام تغییر کرده و در پنتاگون، کاخ سفید و وزارت دفاع امریکا این برداشت که راهبردهای این کشور در افغانستان اشتباه است، به مرور تقویت شده است.
واشنگتن پست می نویسد: « اختلاف نظرهای بنیادین حل نشده باقی ماند. برخی مقام های ایالات متحده می خواستند افغانستان را به یک دموکراسی تبدیل کنند. برخی دیگر می خواستند فرهنگ افغانستان را متحول کرده و حقوق زنان را ارتقا دهند. برخی دیگر هم می خواستند موازنه قدرت منطقه ای میان پاکستان، هند، ایران و روسیه را دستخوش تغییر کنند . »
یک مقام امریکایی که نام او افشا نشده، گفته است: «راهبرد افپک (افغانستان- پاکستان) مثل درخت کرسمسی بود که زیر آن برای همه هدیه ای وجود داشت. شما اولویتها و خواسته های متعددی داشتید، بی آنکه هرگونه راهبردی داشته باشید.»
آدم های خوب، آدم های بد
این اسناد همچنین نشان میدهد که نیروهای امریکایی حتا نمی دانستهاند که باید با چه کسی و چه گروهی بجنگند و کدام نیروها خودی هستند و کدام دشمن.
یک مشاور سابق تیم نیروهای ویژه ارتش امریکا که نام او هم پنهان مانده، در یکی از مصاحبه ها می گوید: « فکر می کردند که با یک نقشه پیش آنها می آیم و نشانشان می دهم که آدم خوبها کجا هستند و آدم بدها کجا. چند باری که با آنها صحبت کردم تازه دریافتند که من چنین اطلاعاتی در اختیار ندارم. آن اوایل مدام می پرسیدند: « اما آدم بدها چه کسانی هستند؟ آنها کجا هستند؟»
حتا رامسفلد هم در سال ۲۰۰۳ در یکی از یادداشت هایش سوال مشابه مطرح کرده است: «من در مورد اینکه آدم بدها چه کسانی اند، دید روشنی ندارم. ما به شکل دردناکی در زمینه اطلاعات انسانی دچار کمبود هستیم.»
نگاه تحقیرآمیز امریکا به ارتش افغانستان
یکی دیگر از ابعادی که این اسناد مشخص می کند، این است که مقام های دولت های بوش، اوباما و ترامپ بر خلاف آنچه که ادعا کردهاند، در واشنگتن به دنبال « ملت سازی» بودهاند و با هزینههای هنگفت تلاش کردهاند تا دولت مرکزی افغانستان و ساختارهای سیاسی این کشور را آنطور که مد نظر واشنگتن است، از نو ایجاد کنند.
مقام های امریکایی در این مصاحبه ها اذعان کردهاند که با وجود سرازیر شدن پولهای هنگفت به افغانستان، توسعه چندانی به دست نیامده، بلکه درعوض فساد بیش از پیش گسترش یافته و این امر بسیاری از مردم افغانستان را به سمت طالبان سوق داده است. همزمان مقام های امریکایی حاضر در افغانستان چشم خود را به روی گسترش فساد مالی و تضعیف دولت مرکزی بسته اند.
در حالی که دولت های امریکا یکی پس از دیگری مدعی شده اند که در آموزش و تقویت نیروهای نظامی افغانستان پیشرفتی مداوم و چشمگیر داشته اند، مصاحبه های پروژه « درس هایی که آموخته شد» نشان می دهد که واشنگتن در حقیقت نیروی نظامی افغانستان را ضعیف، ناتوان و مملو از فراری می دانسته و معتقد بوده که فرماندهان ارتش افغانستان با آمارسازی، پول های هنگفتی به جیب می زنند.
در این مصاحبه ها، مقام های امریکایی با الفاظی توهینآمیز از نیروهای نظامی و پولیس افغانستان یاد کردهاند. یکی از افسران امریکایی در مصاحبه مدعی شده است که یک سوم نیروهایی که جذب پولیس افغانستان شدهاند « یا معتاد هستند یا عضو طالبان». یک افسر امریکایی دیگر هم آن ها را «احمقهای دزد » خطاب کرده است.
یک مقام ارشد دولتی در این مورد گفته است: « این تصور که می توانیم با چنان سرعتی ارتش چنان توانمند ایجاد کنیم، احمقانه بود. »
بازار شکوفای مواد مخدر
همزمان، مقام های امریکایی در این مصاحبه ها اذعان کردهاند که حمله این کشور به افغانستان نه تنها به تولید مواد مخدر در این کشور پایان نداده، بلکه این مساله را بیش از پیش تشدید کرده است.
داگلاس لوت، نماینده کاخ سفید در امور افغانستان بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳، در یکی از مصاحبه ها گفته است: « ما اعلام کردیم که هدف ما ایجاد یک « اقتصاد شکوفای بازار» است. با خودم فکر می کردم که ما باید مشخصا می گفتیم که یک بازار شکوفای مواد مخدر. چون این تنها بخش از بازار بود که داشت کار می کرد.»
به نوشته واشنگتن پست، در جریان جنگ افغانستان عملا هیچ آژانس یا سازمانی مسوولیت مقابله با قاچاق مواد مخدر را بر عهده نداشته و امریکا هیچ راهبردی در این زمینه نداشته است. علاوه بر این، سردرگمی امریکا بیش از پیش به گسترش تولید مواد مخدر در افغانستان دامن زده است.
به عنوان نمونه، در ابتدا دولت انگلیس به کشاورزان افغان که تریاک می کاشته اند، گفته است که در صورتی که محصولات خود را از بین ببرند، به آن ها غرامت می دهد. همین امر کشاورزان را ترغیب کرده تا برای سال بعد تریاک بیشتری بکارند تا غرامت بیشتری بگیرند. در پی شکست این طرح، امریکا این زمینها را بدون پرداخت غرامت تخریب می کند و در نتیجه کشاورزان عصبانی شده و به همراهی با طالبان ترغیب می شوند.
یک مقام امریکایی در مصاحبه ای گفته است: « از دیدن اینکه این همه آدم رفتاری چنین احمقانه دارند، ناراحت بودم.»
تکرار ویتنام و آمارسازی پنتاگون
واشنگتن پست در ادامه نوشته است که مقام های امریکایی در ابتدای جنگ همواره مقایسه جنگ افغانستان با ویتنام را به تمسخر می گرفتند و قاطعانه به خبرنگاران می گفتند که امریکا قطعا در افغانستان پیروز می شود. با این وجود، با طولانی شدن جنگ، به مرور هراس از تبدیل افغانستان به ویتنامی دیگر در میان مقام های امریکایی شیوع یافته است.
به نوشته این روزنامه، در حالی که مقامهای ارشد پنتاگون گزارشهای متعددی از وضعیت ناگوار جنگ دریافت کرده بودند، اما وزارت دفاع امریکا این گزارشها را از دید عموم پنهان کرده و تصویری متفاوت را در موضع گیریهای رسمی خود ترسیم می کرد. مقام های امریکایی همگی متفقالقول در سخنرانیهای عمومی از « پیشرفت مداوم » در جنگ سخن می گفتند، حتا با وجود افزایش مداوم تعداد کشته های امریکا.
همزمان، کاخ سفید و پنتاگون تلاش می کردهاند با دستکاری آمار، نشان دهند که جنگ در افغانستان موفق بوده است. به عنوان نمونه، در دولت اوباما، کاخ سفید و پنتاگون دایما تلاش می کردهاند تا با آمارسازی نشان دهند که افزایش شمار نیروها بین سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱، اقدام موفقی بوده است.
یک مقام ارشد شورای امنیت ملی امریکا که نامش پنهان مانده، در این مورد گفته است:
« ایجاد معیارهای خوب غیرممکن بود. ما [اشاره به] تعداد نیروهایی که آموزش داده شدهاند، سطح خشونتها و میزان اراضی تحت کنترول را امتحان کردیم، اما هیچ کدام تصویر دقیقی ایجاد نمی کرد. معیارها در طول جنگ همواره دستکاری می شد.»
واشنگتن پست نوشته است که حتا وقتی آمارها چندان مثبت نبود، مقامهای امریکایی تلاش می کردند با توضیح و تفسیرهایی آنها را مثبت جلوه دهند.
مقام ارشد شورای امنیت ملی امریکا در این مورد گفته است: « آنها توضیح می دادند. به عنوان مثال، حملات [طالبان] دارد بدتر می شود؟ » به این خاطر است که آنها اهداف بیشتری برای هدف قرار دادن دارند، بنابراین تعداد حملات معیار درستی برای [اثبات] بی ثباتی نیست.» بعد، سه ماه دیگر، حملات همچنان دارد بدتر می شود؟ «به این خاطر است که طالبان مستاصل شده است. این در حقیقت نشاندهنده آن است که داریم پیروز میشویم».
وی میافزاید: « و این به دو دلیل همچنان ادامه یافت. به این دلیل که تمام کسانی که در این [جنگ] درگیر بودند موفق نشان داده شوند و اینکه اینطور به نظر برسد که نیروها و منابعی که آنجا داریم، چنان اثری دارند که خارج کردن آن ها باعث تحلیل رفتن آن کشور می شود.»
همین رویکرد در گزارش های میدانی فرماندهان هم مشاهده می شده و در هر صورت تلاش بر این بوده که به نظر برسد اوضاع خوب است.
مایکل فلین، جنرال سه ستاره ارتش امریکا در سال ۲۰۱۵ در یکی از این مصاحبه ها گفته است: « از سفیر گرفته به پایین [همه دارند می گویند] عملکرد فوق العادهای داریم. واقعا؟ اگر عملکرد ما آنقدر فوقالعاده است، پس چرا احساس می شود که داریم می بازیم؟»
فلین همچنین می گوید تمام فرماندهان و نیروهایی که پست خود را به نفر بعدی تحویل می دهند، ادعا می کنند که مأموریت های محوله را به طور کامل انجام دادهاند، اما فرمانده جدیدی که از راه می رسد درمی یابد که اوضاع افتضاح است.
باب کرولی، دگروال متقاعد که در سال های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ مشاور نیروهای ویژه ارتش امریکا بوده، در یکی از مصاحبه ها گفته است در مقر ارتش امریکا در کابل « به ندرت از واقعیت استقبال می شود.»
به گفته وی، در ارتش امریکا همواره تلاش می شده است تا از انتشار اخبار بد در مورد روند جنگ جلوگیری شود.
جان گاروفانو، استراتژیستی که در سال ۲۰۱۱ به تفنگداران امریکایی مشاوره می داده، می گوید مقام های ارشد ارتش امریکا منابع زیادی را برای تولید نمودارهایی که نشانگر پیشرفت در جنگ باشد، صرف کردهاند. به گفته وی، هیچ کس نیز جراات نمی کرده است که صحت یا دقت این آمارها را به چالش بکشد.
واشنگتن پست در پایان گزارش خود با اشاره به اینکه مهمترین نشانگر برای مثبت یا منفی بودن جنگ تعداد افغانهایی است که کشته می شوند، نوشته است که اگر این آمار افزایش یابد، روند منفی و اگر کاهش یابد، روند مثبت ارزیابی می شود. بر اساس آمار سازمان ملل متحد، در سال گذشته ۳۸۰۴ غیرنظامی افغان در جنگ کشته شدهاند. این یعنی میزان غیرنظامیان کشته شده در افغانستان، به بالاترین حد در ده سالی رسیده که سازمان ملل شروع به ثبت این آمار کرده است./ مجله هفته
* گزارش مکمل واشنگتن پوست را در نشانی ذیل مطالعه فرمایید:
"https://www.washingtonpost.com/graphics/2019/investigations/afghanistan
-papers/documents-database/" \t "_blank"
** تصویر از روزنامه نوی زوریخر سایتونگ
موقف حزب آبادی افغانستان درقبال اجتماع وحدت خواهان
حزب آبادی افغانستان یک حزب سراسری ملی و رسمی در کشور بوده و از وحدت چندین حزب و سازمان سیاسی ایجاد ، و برای وحدت و اتحاد همه روشنفکران ملی ، مترقی و عدالتخواه مبارزه مینماید. در حال حاضر در ۲۸ ولایت افغانستان و در اروپا، امریکا و استرالیا شوراهای حزبی فعال داشته ، و شبکه فعالیت این حزب در داخل و خارج کشور در حال توسعه میباشد.
کنگره تاریخی ۱۹ اسد ۱۳۹۷ حزب که به اشتراک نماینده گان انتخابی حزب و مهمان در شهر کابل دایرگردید، ضمن تصویب اساسنامه و برنامه حزب ، شورای مرکزی حزب را نیز انتخاب و هم پلینوم شورای مرکزی سوم عقرب سال ۱۳۹۸ پیامی عنوانی تمام احزاب و سازمان های سیاسی ملی، مترقی و عدالتخواه کشور صادر، و از همه احزاب همسو دعوت نمود تا بخاطر ایجاد حزب واحد وسراسری اقدام نمایند. کنگره به رهبری حزب آبادی افغانستان وظیفه سپرد تا با ایجاد شعبه روابط سیاسی ، کار و فعالیت را در جهت وحدت نیروهای ملی دموکرات و عدالتخواه در کشور تسریع بخشد که در نتیجه ایتلاف احزاب ملی دموکرات و ترقیخواه به اشتراک نه حزب و سازمان سیاسی ایجاد گردید.
حزب آبادی افغانستان بمثابه یک حزب برنامه محور آماده گی کامل دارد تا با آغوش باز و صداقت کامل در راه وحدت تمام نیروهای ملی دموکرات و عدالتخواه کشور بخاطر ایجاد حزب واحد سراسری ملی مذاکره و مفاهمه نماید.
یکبار دیگر از احزاب همسو دعوت بعمل می آورد تا بخاطر نجات کشور از بحران اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی ، دست بدست هم داده و با تدوین راهکار مشترک و پاسخگو با درنظرداشت واقعیت های کنونی جامعه ما در ایجاد یک حزب واحد ملی، مقتدر، سراسری و تاثیرگذار، کشور را از بحران های موجود نجات، و به زخم های خونین مردم زحمتکش و رنجدیده کشور مرهم گزاری نماییم .
بناْ اعضای حزب آبادی افغانستان موظف اند:
ـ در جریان روابط دوستانه با احزاب و افراد همسو، پالیسی و موقف حزب را در ارتباط به وحدت تبلیغ و توضیح نمایند.
ـ به نظر ما برای سازمانهای همسو وحدت ، و برای افراد غیرسازمانی پیوستن به یکی از احزاب مطرح است که با اصول مرامی و تشکیلاتی آن حزب توافق داشته باشند. در صورتیکه با بخش عمده مرام و اصول تشکیلاتی یک حزب موافق باشند و در بعضی نکات غیرعمده نظر جداگانه دارند، در داخل آن حزب برای نکات نظر خود مبارزه و فعالیت نمایند.
ـ چونکه حزب آبادی افغانستان برای وحدت رزمیده و محصول وحدت سه حزب جداگانه راجستر شده میباشد و فعلا هم در ایتلاف برای وحدت فعال است و برای تفاهم با هر سازمان دیگری آماده است؛ اعضای آن عضو هیچ سازمان، گروه و یا تشکل دیگری شده نمی توانند و موظف استند که سازمانها و افراد همسو را به وحدت و یا پیوستن به یکی از سازمانها و یا ایتلاف موجود در کشور دعوت نمایند.
اتحاد و همبستگی ما ضامن پیروزی ماست!
دارالانشای حزب آبادی افغانستان
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۹ـ ۲۸۱۱
Copyright ©bamdaad 2019
اقدامات یکجانبه اقتصادی علیه کشورها محکوم گردید
به گزارش رسانه های بین المللی کمیته دوم سازمان ملل متحد روز پنج شنبه علیرغم مخالفت امریکا و اسراییل، با اکثریت آرا قطعنامه ای را درمخالفت با اقدامات یکجانبه اقتصادی از سوی برخی کشورها بویژه امریکا تصویب کرد.
بر اساس این گزارش، کمیته دوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد در بیست و سومین نشست عمومی خود قطعنامه مقابله با اقدامات یکجانبه اقتصادی به عنوان ابزاری جهت تهدید سیاسی و اقتصادی علیه کشورهای درحال توسعه را تصویب کرد.
این قطعنامه که پیش نویس اولیه آن توسط گروه کشورهای همفکر از جمله ایران تهیه و تدوین شده بود، توسط رییس دورهای گروه هفتاد و هفت بعلاوه چین به کمیته دوم مجمع عمومی سازمان ملل ارایه و با توجه به اینکه امریکا برای آن درخواست رای نموده بود، پس از رای گیری با ۱۰۶ رای مثبت در مقابل تنها ۲ رای منفی امریکا و اسراییل به تصویب رسید. ضمن اینکه اتحادیه اروپا به قطعنامه مزبور رای ممتنع داد.
این قطعنامه با تاکید بر اصول حقوق بین الملل درخصوص لزوم تقویت روابط دوستانه و همکاری میان کشورها بر اساس منشور ملل متحد، تصریح می کند که هیچ کشوری نباید با توسل به اقدامات یکجانبه اقتصادی، سیاسی یا هرگونه اقدام یکجانبه دیگر، سایر کشورها را به چشم پوشی از حقوق حاکمیتی خود مجبور کند.
این قطعنامه همچنین نسبت به بکارگیری اقدامات یکجانبه اقتصادی که بر اقتصاد و توسعه کشورهای در حال توسعه تاثیر منفی دارد عمیقا ابراز نگرانی کرده و اینگونه اقدامات یکجانبه را که مخل همکاری اقتصادی بین المللی و تلاشهای جهانی در راستای حرکت به سمت نظام چند جانبه تجاری غیرتبعیض آمیز به شمار می آید، موجب نگرانی شدید جامعه بینالمللی دانسته است.
در بخش دیگری از این قطعنامه، از اتخاذ اقدامات یکجانبه قهرآمیز اقتصادی به عنوان نقض فاحش اصول حقوق بینالملل، منشور ملل متحد و اصول اساسی نظام چندجانبه تجاری یاد شده است.
این قطعنامه همچنین از جامعه بینالمللی می خواهد که تدابیر فوری و موثری برای حذف اقدامات یکجانبه اقتصادی، مالی و تجاری اتخاذ کند و استفاده از چنین اقداماتی را به عنوان ابزاری جهت اعمال فشار برکشورهای درحال توسعه محکوم نماید.
همچنین از سرمنشی سازمان ملل متحد خواسته شده ضمن رصد اینگونه اقدامات، تاثیرات سو آن را بر کشورهای هدف به ویژه از لحاظ اقتصادی، تجاری و توسعه ای مورد مطالعه قرار داده و در اجلاس آتی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، گزارشی از اجرای قطعنامه مزبور ارایه نماید.
نماینده امریکا در این نشست، ضمن ابراز تاسف از طرح قطعنامه فوق، مدعی مشروع بودن اقدامات و تحریم های یکجانبه اتخاذ شده توسط کشورش شد و آن را ابزاری موثر برای اجرای سیاست خارجی امریکا عنوان کرد.
مشاور نماینده گی ایران در سازمان ملل متحد در این نشست گفت: در زمانی که جهان برای حل مشکلات پیش روی خود به شدت نیازمند راه حل های مبتنی بر چند جانبه گرایی است، اعمال و اجرای روزافزون اقدامات یکجانبه، ثبات و امنیت بینالمللی را با خطر جدی مواجه کرده است.
قدامات یکجانبه اقتصادی، مالی و تجاری علیه بسیاری از کشورها، در واقع یک جنگ تمام عیار است که فقط اسمش جنگ نیست. مهمترین تفاوت آن با جنگهای متعارف این است که در جریان آن، مردم عادی و غیرنظامی به ویژه کودکان، زنان، بیماران، سالمندان و حتا پناهنده گان، آماج حمله قرار می گیرند..قدامات قهرآمیز یکجانبه امریکا به ویژه در مورد مجازات دسته جمعی غیرنظامیان نمونه آشکاری از تروریزم اقتصادی است .
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۷۱۱
Copyright ©bamdaad 2019
انتخابات ۱۲ دسامبر و دیدگاه رهبران انگلیس
رهبران احزاب سیاسی انگلیس با توجه به آغاز شمارش معکوس برای انتخابات عمومی و سرنوشت ساز این کشور در۱۲ دسامبر امسال، با شرکت در یک برنامه تلویزیونی پرسش وپاسخ، تلاش کردند با دادن وعده های انتخاباتی جذاب تر، آرای بیشتری بویژه «آرای خاکستری» را جلب کنند.
جرمی کوربین رهبر حزب کارگر ، در این برنامه که بصورت زنده از شبکه بی بی سی پخش شد، به پرسشهایی درباره وعده های انتخاباتی حزب خود پاسخ داد.
وی از بازگرداندن شرکت های خصوصی شده به مالکیت ملی خبر داد، ازجمله سازمان آب، راه آهن و پست.
رهبر حزب کارگر همچنین وعده داد، به همه شهروندان انگلیس به طور رایگان اینترنت پرسرعت فیبر نوری خواهد داد. وی ادامه داد: اکنون فقط ۱۰ درصد جمعیت به این نوع از اینترنت دسترسی دارند در حالی که در کره جنوبی این رقم ۹۵ درصد است.
وی گفته، دسترسی به اینترنت رایگان به توسعه مناطق محروم کمک کرده و در واقع نوعی سرمایه گذاری است، نه هزینه.
کوربین در پاسخ به پرسشهای حاضران در مورد چگونگی تامین بودجه برای این هزینه ها توضیح داد: با مالیات پنج درصدی بر ثروتمند جامعه به اضافه مالیات تجاری، هزینه ها تامین می شود. مالیات تجاری بعد از این افزایش (۵درصدی) حتا از میزان سال ۲۰۱۰ ترسایی نیز کمتر خواهد بود.
رهبر حزب کارگر ادامه داد، با افزایش هزینه های عمومی و ملی کردن برخی شرکت ها همچون راهآهن، کشور از نظر هزینه های حمایتی همچنان عقب تر از کشورهای اسکاندناویا، المان و فرانسه و نزدیک به متوسط اروپا خواهد بود.
او همچنین برای نخستین بار آشکار کرد، در صورت تشکیل دولت و برگزاری همه پرسی دوم برگزیت، بی طرف خواهد ماند.
کوربین گفت، در صورت تشکیل دولت، نزدیک به ۲ سال نخست (فعالیت دولت) از همه پرسی دوباره استقلال اسکاتلند حمایت نخواهد کرد.
حزب ملی اسکاتلند ( اس ان پی ) که بیشترین رای در اسکاتلند را دارد در همه پرسی سال ۲۰۱۴ ترسایی موفق به کسب اکثریت نشد. این حزب پس از به رای عمومی گذاشتن برگزیت ، به بهانه « تغییر شرایط »، خواهان همه پرسی دوباره شده است.
از آنجایی که یکی از نتایج احتمالی انتخابات پیش رو، تشکیل ایتلاف بین حزب کارگر و اس ان پی است، این پرسش مطرح می شود که آیا حزب کارگر به شرط برگزاری یک همه پرسی دیگر برای استقلال اسکاتلند تن خواهد داد یا نه؟
کوربین در این برنامه گفت، در اوایل دوره تصدی دولت به جای همه پرسی دراسکاتلند، به سرمایه گذاری ۱۰۰ میلیارد پوندی در این منطقه دست خواهد زد. او در ادامه، هرگونه قرار قبلی برای ایتلاف با حزب ملی اسکاتلند را رد کرد.
رهبر حزب ملی اسکاتلند: انگلیس همواره با ما از روی تحقیر رفتار کرده است
نیکولا استرجن رهبر حزب ملی اسکاتلند و نخست وزیر دولت محلی این منطقه نیز در این برنامه، احتمال ایتلاف با حزب کارگر را رد نکرد اما گفت، این ایتلاف در صورت تحقق، یک ایتلاف غیر رسمی خواهد بود.
از گفته های او چنین برداشت میشود که اگر ایتلاف با حزب کارگر بتواند به تشکیل دولت منتهی شود، اس ان پی ابایی ازبه تعویق انداختن یا معلق کردن همه پرسی استقلال استکاتلند نخواهد داشت.
استرجن به صراحت گفت: وجدانم اجازه نخواهد داد که بگذارم بوریس جانسن بار دیگر وارد خانه شماره ۱۰ ( دفتر نخست وزیری) شود.
او ادامه داد: در پایان دادن به سیاست های ریاضت اقتصادی با حزب کارگر همصداست.
او در تبیین دلیل استقلال اسکاتلند گفت، این منطقه در۶۰ سال گذشته هرگز به حزب محافظه کار رای نداده اما در این مدت ۳۶ سال، مجبور بوده یک دولت محافظه کاررا تحمل کند.
رهبر حزب ملی اسکاتلند افزود: با توجه به اینکه خود شاهد ویرانی هایی به جا مانده از دولت مارگارت تاچر در اسکاتلند بوده و آنها را لمس کرده، هرگز اجازه نخواد داد یک دولت محافظه کار دیگربراسکاتلند حکومت کند.
استرجن با ابراز امیدواری از اینکه انگلیس از اتحادیه اروپا خارج نشود، گفت: انگلیس همواره با اسکاتلند از روی تحقیر رفتارکرده است.
وی درپاسخ به پرسشهایی درباره کسری بودجه هفت درصدی اسکاتلند ( که بیشترین کسری بودجه در اتحادیه اروپاست)، نداشتن شرایط عضویت دراین اتحادیه (شرط عضویت کسری بودجه زیرسه درصد) و میزان بالای مرگ ومیر ناشی از مصرف مواد مخدر، گفت: بدون احتساب لندن، هیچ جای بریتانیا این شرایط را ندارد؛ در واقع فقط اقتصاد لندن است که انگلیس را واجد شرایط عضویت در اتحادیه اروپا کرده است. در باقی مناطق کسر بودجه بیش از سه درصد است.
رهبر حزب لیبرال دموکرات، درمانده از پرسش های دشوار
جو سوینسن رهبر حزب « لیبرال دموکرات» به دلیل سابقه همکاری و ایتلاف حزبش با حزب محافظه کار در سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ ترسایی با دشوارترین پرسش ها روبرو شد.
از وی بارها درباره همکاری حزب لیبرال دموکرات با حزب محافظه کار در اجرای سیاست های ریاضتی پرسیده شد که در برخی موارد، او را وادار به عذرخواهی کرد. از جمله سیاست هایی که این حزب با آن به حیثیت خود صدمه زد می توان به تصویب پرداخت شهریه از سوی دانشجویان اشاره کرد.
تا پیش از این مصوبه، دانشگاه های انگلیس رایگان بود و حتا کمک هزینه زنده گی نیز به دانشجویان داده می شد اما اکنون همه دانشجویان مجبور به پرداخت فیس هستند که به طور معمول وام دولتی به آنها داده می شود.
این اقدام سبب شده یک دانشجوی عادی با بدهی نزدیک به ۵۰ هزار پوندی فارغ التحصیل شود که با توجه به میزان درآمدهای انگلیس، بدهی بزرگی است.
سوینسن با ابراز پشیمانی از عملکرد حزب خود درباره فیس ها، توضیح داد، این حزب در دوره ایتلاف با محافظه کاران تا حدی نقش ترمز برای سیاستهای ریاضتی را برعهده گرفته و آنها را تا جایی که می توانسته تعدیل کرده است.
از سخنان او میتوان نتیجه گرفت که حزب لیبرال دموکرات، در این انتخابات به جز وعده باطل کردن برگزیت، هیچ شعار یا سیاست مهمی ندارد. در واقع همه وعده های این حزب از جمله سیاست های محیط زیستی در شعارهای حزب کارگر نیز دیده میشود.
انتقاد از سیاستهای ریاضت اقتصادی حزب محافظه کار
در پایان این مناظره، بوریس جانسن نخست وزیر و رهبر حزب محافظه کار تلاش کرد به برخی از پرسشهای حاضران پاسخ دهد. او بیش از هر چیز، روی موضوع برگزیت تمرکز کرد و اینکه در صورت تشکیل دولتِ اکثریت، به سرعت براساس تفاهم نامه ای که با اتحادیه اروپا امضا کرده، انگلیس را از این اتحادیه خارج خواهد کرد.
وی با پرسشهای بسیاری مواجه شد؛ از جمله این که سیاستهای ریاضت اقتصادی حزب او گسترش فقر را در پی داشته است.
یکی از شرکت کننده گان که خود را معلم معرفی کرد، گفت: در حوزه انتخاباتی او ۴۰ درصد دانشآموزان زیر خط فقر زنده گی می کنند و بسیاری از خانواده ها توانایی پرداخت هزینه خورد و خوراک خود را ندارند.
هرچند جانسن از کاهش مبلغ کسر شده از افراد بابت تامین اجتماعی خبر داد ، اما آشکار نساخت که این مبلغ فقط معادل ۱۰۰ پوند درسال است. او افزود: در دوره دولت محافظه کار، بیکاری کاهش یافته و درآمدها بتدریج در حال افزایش است.
یکی از وعده های جانسن، ساختن صدها هزار خانه در دولت آینده است؛ با این حال حاضران به او یادآوری کردند که حزب محافظه کار پیش از این در سال ۲۰۱۴ترسایی وعده ساخت ۲۰۰ هزار خانه داده بود اما در این سال حتای یک خانه هم نتوانست بسازد.
یکی از شرکتکننده گان، جانسن و دولت او را بی ملاحظه و بیعاطفه خواند که به رنج مردم اهمیتی نمی دهد.
در این برنامه همچنین در مورد گزارش دخالت روسیه در انتخابات انگلیس بویژه همه پرسی برگزیت پرسیده شد و اینکه چرا او اجازه انتشار این گزارش را نمی دهد. در این بخش، جلسه کمی متشنج شد؛ جانسن پاسخ روشنی نداد و مجری نیز از ادامه پرسش در این زمینه جلوگیری کرد.
نخست وزیر انگلیس همچنین درخصوص سخنان نژاد پرستانه اش و توهین به زنان حجابی مورد پرسش قرارگرفت اما در هیچ موردی ابراز پشیمانی یا عذرخواهی نکرد. او فقط پذیرفت که در مجموعه نوشته هایش به عنوان یک روزنامه نگار می توان موارد بالقوه توهین آمیز یافت اما ازحق آزادی بیان خود استفاده خواهد کرد.
در ادامه، پرسش های دیگری در مورد کم کاری دولت در جذب و تربیت پزشک پرسیده و گفته شد، پزشکان انگلیس به دلیل ساعت کار زیاد (نزدیک ۶۰ ساعت در هفته) و حقوق پایین، به کشورهایی مانند کانادا، استرالیا و نیوزیلند مهاجرت می کنند.
در مجموع، بیشتر پرسشها از بوریس جانسن، حول موضوع « بیاعتمادی » بود؛ به این معنا که مردم چطور می توانند بعد از این همه بدقولی، به وعده های حزب محافظه کار اعتماد کنند.
برآیند مناظره
در این پرسش و پاسخ، رهبر حزب لیبرال دموکرات بسیار ضعیف ظاهر شد و آشکار ساخت که به جز برهم زدن برگزیت، برنامه و شعار دیگری ندارد. او همچنین در مورد عملکرد گذشته حزبش مجبوربه اظهار تاسف و پشیمانی شد.
از سخنان رهبر حزب ملی اسکاتلند نیز اینگونه برداشت شد که آنها خود را برای ایتلاف با حزب کارگر در دولت بعدی آماده می کنند.
در میان نامزدها، جرمی کوربین بهتر ظاهر شد و نشان داد برنامه مشخص تری دارد؛ با این حال به نظر می رسید برخی نگرانیها در مورد چگونگی تامین بودجه برای هزینه های پیشنهادی وجود دارد.
برخی پرسش کنندهها مدعی شدند که حزب کارگر یهودستیز است. این حزب در فضای سیاسی انگیس به دلیل حمایت از موجودیت کشور فلسطین و انتقاد از سیاستها و عملکرد رژیم صهیونیستی، به یهودستیزی متهم شده است.
پرسش از بوریس جانسن درباره گزارش دخالت روسیه در انتخابات و چرایی انتشار نیافتن آن پرسیده شد، سبب غافلگیری او شد و پاسخ مناسبی برای آن نداشت. در مجموع به نظر می رسید جز برگزیت و وعده به فرجام رساندن آن، برنامه مشخص دیگری ندارد.
درحاشیه رخدادهای جاری ایران :
حکومت درس نمی گیرد
مردم گام به گام خشن تر می شوند
شورش وسیعی که در هفته گذشته و با اعلام چند برابر شدن نرخ بنزین ده ها شهر کوچک و بزرگ ایران را دربرگرفت دیر یا زود مانند همه شورشهای مشابه در همه جای جهان آرام و خاموش می شود ولی تاریخ را، برای یک دوران، به قبل و بعد خود تقسیم می کند. همانطور که ۸۸ و ۹۶ چنین کردند و پیش از آنها و بزرگتر از آنها انقلاب ۵۷. از تکرار و نوبتی شدن این شورشها می توان نگران بود و می توان بدان امید بست و برای این هر دو دلایل کافی و بسیار وجود دارند.
آنچه در این شورشها مایه نگرانی است پاسخ روز به روز خشن تر حکومتی است.حکومت این بار هم در مقابل نارضایتی و اعتراض مردم به همان راه گذشته و بویژه از کودتای ۸۸ بدینسو رفت:
تخریب و آتش زدن اموال و ساختمانها و غارت و شکستن شیشه مغازهها وانداختن آن به گردن مردم تا بتواند آنها را سرکوب کند و به گلوله ببندد. تنها درسی که از کودتای ۸۸ گرفته شد این بود که دیگر هرگز نباید اجازه داد که اعتراض آرام و مسالمت آمیزی در کشور برگزار شود که در آن صورت ممکن است تظاهرات چند میلیونی و بی سابقه ۲۵ جوزا ۸۸ دوباره تکرار شود. این درسی است که حکومت در شورش جدی ۹۶ به اجرا گذاشت و آن را نیز به خشونت کشاند و این بار هم در ماجرای اعتراض مردم به گران شدن بنزین. همه آنچه درباره اینکه اعتراض مسالمت آمیز حق مردم است گفته می شود جز دروغ و یاوهای بیش نیست. آنها که حتا از بکاربردن واژه «رفراندم» وحشت دارند، آنها که مردم را صغیر و « نفوذی » و غیرخودی می دانند، آنها که حق انتخاب مردم را به رسمیت نمی شناسند؛ از تکرار تظاهرات در نماز جمعه و روز قدس و ۱۳ میزان می ترسند، کسانی که جرات ندارند حتا مردم را برای اعتراض به تحریم آمریکا به خیابانها دعوت کنند، تن به پذیرش حق اعتراض و تظاهرات مسالمت آمیز و قانونی مردم خواهند داد؟ بنابراین شورش خشونت آمیز تنها راه جلوگیری مردم از تظاهرات مسالمت آمیز است و این یعنی بن بست. هر حرکت کوچکی از این پس هم ظرفیت تبدیل شدن به تظاهرات میلیونی را دارد و هم ظرفیت تبدیل شدن به شورش وسیع خشونت آمیز و گسترده.
درست است که هدف از این خشونت ها جلوگیری از پیوستن مردم به اعتراضات است ولی افزایش خشونت بنوبه خود درصفوف هواداران نظام و در صفوف نیروهای سرکوبگر شکاف ایجاد می کند مانند همان شکافی که در سال ۴۷ در ارتش ایجاد شد و سرانجام آن را فلج کرد. اوضاع امروز با آن زمان متفاوت و بسیار پیچیده تر است ولی روشهای مشابه به نتایج مشابه می انجامد. تجربه تاریخی نشان داده که بگارگیری خشونت که عملا خشونت را به جنبش مردم تحمیل می کند، تنها درصورتی کارساز است که نسبت به یک جنبش اقلیت باشد. استفاده از خشونت در جنبشهایی که اکثریت مردم از آن پشتیبانی می کنند مانند ایران امروز تاثیری وارونه می گذارد و موجب شکاف و فروریزی خود نیروهای سرکوب می شود.
از این نظر تبدیل شدن سپاه پاسداران به نماد خشونت علیه مردم و شکاف ناگزیر درون آن، هم حامل امید است و هم یک خطر. خطر از این نظر که دیگر نه این نیرو دارای اراده و انگیزه و یکپارچه گی لازم برای مقابله با تهدیدهای خارجی است و نه مردم حاضرند در شرایط تهدید از آن پشتیبانی کنند. ولی شکاف قطعی در صفوف هواداران حکومت و بدنه و فرماندهی سپاه پاسداران حامل یک امید هم هست: قرار گرفتن سپاه در جایگاه ملی خود و باز شدن راه برای بروز مسالمت آمیز اعتراض های مردم و تغییرات ساختاری اساسی در ایران.
نباید فراموش کرد که خشونت حکومتی یک بخش ماجراست، بخش دیگرش این است که زمینه خشم و خشونت در میان مردم عصیان زده نیز بیش از هر زمان دیگر است. این خشونت و این خشم حاصل سیاست حکومتی از بین بردن منظم و سیستماتیک هرگونه الترناتیف برای تغییر است. هر راه، هر روش، هر کوشش و تلاشی که مردم می کنند تا از طریق مسالمت آمیز تغییر و تحولی ایجاد کنند حکومت و بیت رهبر و کسانی که زیر پوشش آن جمع شده اند بطور سیستماتیک دربرابر آن مانع می گذارد و نمی گذارد به نتیجه برسد. این ناامیدی از امکان تغییر به شکلی مسالمت آمیز درون خود نطفه شورشها و انفجارهای نوبتی و پشت سرهم را می پروراند.
اگر بسرعت از آنچه در روزهای اخیر گذشت درس گرفته نشود و تا فرصتی باقیست راه را برای انتخابات آزاد مجلس و انتخابات های آینده باز نگردد باید منتظر شعله ور شدن هرچند وقت یکبار و با فاصله نزدیکتر شورشهای عمومی و خشونت بار تر از شورش قبلی بود. از سرطان ۷۸ تا جنبش سبز ۸۸ که هر دو (حداقل در آغاز) مسالمت آمیز بودند حدود ده سال فاصله بود. از ۸۸ تا ۹۶ حدود ۸ سال و اکنون به فاصله دو سال ما شاهد یک شورش وسیع و بیسابقه دیگر هستیم که دیگر شباهتی نه با ۸۸ دارد و نه ۷۸، هر چند که بنیان خواستهای آنها چندان متفاوت نیست: دموکراسی، آزادی انتخاب، پایان دادن به تحقیر مردم و عدالت اجتماعی.
تفاوت مهم شورش کنونی با جدی ۹۶ در اینجاست که در ۹۶ قشرهای متوسط و فرودست خود را از شورش کنار کشیدند، در حالیکه این بار به آن پیوستند. این یک تحول بزرگ است که هم حکایت از نزدیک شدن شرایط زندگی و نارضایتی و در واقع سقوط قشرهای متوسط به سمت فرودستان دارد و هم نشان از کاهش وحشت عمومی درباره خطرهای خارجی.
حکومت این بار هم در کوربینی خود بجای پذیرش خواست مردم دل خود را به بستن اینترنت خوش کرد. مگر در سال ۵۷ که انقلاب شد اینترنت بود یا ماهواره وجود داشت؟ وقتی زمان آن برسد خود مردم هر کدام یک رسانه می شوند. با همین قطع اینترنت فقط توانستند ارتباط ایران را با جهان قطع و کشور را فلج کنند. و اگرنه در داخل ایران مردم همه با هم در ارتباطند و فیلمها و تصاویر این روزها را مبادله می کنند و می بینند و از آنچه در سراسر ایران گذشته و می گذرد باخبرند. چند روز دیگر، دیرتر یا زودتر، اینترنت هم دوباره وصل می شود و فیلم ها و تصاویر این روزها و ابعاد خرابیها و خشونتهای دستگاههای حکومتی بیرون خواهد آمد و مردم که تا اکنون به مصاحبه ها و اظهار نظرهای رسمی و تبلیغاتی مقامات نظامی و غیر نظامی برای واژگونه جلوه دادن رویدادها و توجیه خشونتی که علیه مردم به کار بردند پوزخند زده بودند، دندان خشم را روی هم خواهند فشرد.
هیچکس نمی تواند آینده را از هم اکنون پیش بینی کند و هیچکس نمی داند حکومت درسی از شورش بنزین خواهد گرفت یا نه. ولی بسیاری دیگر چه در داخل و چه در خارج ایران، دوست یا غیردوست، می دانند که دوران بازی های تبلیغاتی حکومت با مردم به سر رسیده است. اگر حداقل مجلسی قوی و مستقل که بیانگر خواستهای مردم باشد تشکیل نشود در اینصورت باید منتظر شورش های نوبتی با فواصل کوتاه و کوتاه تر بود. شورشهایی که هرچند خود حاصل ناامیدیست ولی درون خود پرورنده امید نیز هست. با همین شورشها و نوبتی شدن آنهاست که همبسته گیها و احساس سرنوشت مشترک میان مردم تقویت می شود مانند آنچه به شکل نوبتی و به بهانه چهلم کشته شده گان در سال ۵۷ روی داد. بخصوص که شرایط جهانی در حال تغییر است. آن توازن قوای ضدانقلابی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی بوجود آمده بود بسرعت در حال دگرگون شدن است. همه جهان به سمت جنبش و شورش می رود و ایران اگر راه مسالمت آمیزی برای دموکراسی نیابد از این سرنوشت جدا نیست.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۲۱۱
Copyright ©bamdaad 2019