پیام تسلیت دارالانشای حزب آبادی افغانستان بمناسبت درگذشت رفیق حسن سپاهی
با تاسف و درد امروز یک مبارز دیگر راه خدمت گذاری به انسان زحمتکش کشور را از دست دادیم . محترم محمدحسن سپاهی ریس اتاق پیشه وران و دکانداران افغانستان و عضو دارالانشای حزب آبادی افغانستان ،حوالی ساعت چهار صبح امروز دوشنبه ۳ قوس ۱۳۹۹ باثر مریضی که عاید حال شان بود وفات نمود ه و به ابدیت پیوست .
انالله و انا الیه راجعون
دارالانشای حزب آبادی افغانستان، تاثرات عمیق خود را به نسبت این ضایعه بزرگ ابراز میدارد ، زیرا یک تن از نخبه گان و رفیق روزهای دشوار خود را که در سخت ترین شرایط راه مبارزه و پیکار را رها نکرده و سرسختانه در مقابل هر نوع فشار و ناملایمات مبارزه نموده و در پهلوی همسنگران خویش قرارداشت را از دست داد .
رفیق سپاهی شخص مودب ، حلیم ، وفا دار به آرمانهای حزب محبوب خود ، پیشرفت و ترقی کشور بوده ، شب و روز در خدمت مردم کشور قرارداشته از طریق امکانات رسمی بخاطر انسجام و تحقق خواست های مشروع پیشه روان و دکانداران کشور فعالانه کار مینمود.
ما دراین غم بزرگ شریک هستیم و امروز یکتن از صادقترین فرزندان حزب ، وطن و جنبش ترقی خواه کشور را از دست دادیم .
روح رفیق سپاهی شاد و بهشت برین مکانش باد!
به همه اعضای حزب آبادی افغانستان، جنبش ترقی خواه کشور ، فامیل معزز ،دوستان، اقارب ، رهبری و اعضای اتاق پیشه روان و دکانداران کشور تسلیت عرض نموده، صبر جمیل آرزو دارم .
پروفیسور داکتر محمد داوود راوش
رییس حزب آبادی افغانستان
یادداشت : به اطلاع دوستان رسانیده میشود که جنازه امروز دوشنبه ۳ قوس ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۰ قبل از ظهر از مسجد صاحب زمان واقع افشار- سیلو برداشته شده و بعد از ادای نماز در هدیره افشار بخاک سپرده میشود.
اگهی های فوتی و پیام تسلیت ـ بامداد ـ ۲۰/۱ـ ۲۳۱۱
Copyright ©bamdaad 2020
آموزه هایی از زنده گی احزاب سیاسی جهان :
اندوخته های جرمی کوربین در رهبری حزب کارگر انگلستان
متن خلاصه شده گفت وگوی نشریه انگلیسی تریبیون با جرمی کوربین در مورد دوران پنج ساله زمامداریاش به عنوان رهبر حزب کارگر و بحث، چالش ها و درسهای آن دوره.
در اپریل سال جاری میلادی جرمی کوربین پس از تقریبا پنج سال درمقام رهبر حزب کارگر از سمت خود کناره گیری کرد.
زمامداری او در حزب کارگر در دوران پُرجنب وجوشی بود، از شوک پیروزی او در رقابت برای رهبری حزب به نماینده گی از جناح چپ و مترقی، در سال ۲۰۱۵ تا تلاش برای کودتای حزبی علیه او در سال ۲۰۱۶، و از بازگشت انتخاباتی معروف او در سال ۲۰۱۷ ترسایی تا شکست او در انتخابات سراسری سال ۲۰۱۹. و در کنار همه اینها، رخدادهای مربوط به برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) و در سطح گسترده تر، اوضاع اشفته چشم انداز سیاسی کشور بود.
پرسش: دوست قدیمی شما رالف میلی بَند استدلال می کرد که تبدیل شدن حزب کارگر به ابزاری برای دستیابی به سوسیالیزم کار عبثی بود. ایا رویدادهای پنج سال اخیر ان نظر را ثابت کرده یا نفی؟
کوربین: فکر نمی کنم نتیجه گیری قطعی باشد. من در سال ۲۰۱۵ انتخاب شدم، زمانی که میزان عضویت درحزب و تعداد هواداران حزب به سرعت رشد کرد. در مدتی کوتاه، عضویت در حزب بیش از دو برابر شد، و من می خواستم که در کتاب زنده گی حزب برگ جدیدی ورق بخورد. اساس کارزار انتخاباتی ما این بود که در انتخابات سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۵ ترسایی شکل های گوناگونی از ریاضت را ارایه داده بودیم، همراه با انجماد مزدها و ادامه کمبود بودجههای خدمات دولتی عمومی. استدلال من این بود که کشور باید از نقطه عطفی عبور کند و برای اینده سرمایه گذاری کند، سیاستهایی را بر این اساس تدوین کند، و از همه مهم تر، رویکردهای زیست محیطی و بینالمللی خود را تغییر دهد.
همچنین می خواستم که حزب سازمانی بسیار دموکراتیک تر و پاسخ گوتر باشد، و در سراسر کشور حضور داشته باشد. حزب کارگر اگر تنها کاری که می کند این باشد که سرگرم بازی رسانه یی باشد و استراتیژی دولت را دنبال کند، در درازمدت نمی تواند برنده شود. حزب باید حضور واقعی در جامعه داشته باشد تا مردم را بسیج و آنها را متقاعد کند که اوضاع می تواند تغییر کند و بهبود یابد. شدید ترین مقاومتی که من در درون بیروکراسی و ساختارهای حزبی با ان روبرو بودم، مقاومت در برابر اهمیت دادن به امر سازمان دهی حزبی در میان جامعه بود. آنها می خواستند به شیوه قدیمی ادامه دهند که به نظر من اشتباه بزرگی است.
همان طور که همه می دانند، من از همان ابتدای کارم با مخالفت گستردهای از درون فراکسیون پارلمانی حزب کارگر روبرو بودم. سال اول تمام وقتم صرف برخورد با فشارهای داخل حزب شد، و بعد درگیر مبارزات انتخاباتی رهبری دوم در سال ۲۰۱۶ ترسایی شدم، که ما با اکثریت حتا بزرگتری برنده شدیم. این برهه را باید نقطهای دانست که در ان حزب حداقل متوجه شد که در میان اعضای حزب عطش زیادی برای تغییر وجود دارد.
تا جایی که من به یاد دارم، حتا از زمان به راه افتادن کارزار دفاع از دموکراسی حزب کارگر در اوایل دهه ۱۹۷۰، که بحثی درباره تبدیل کردن حزب پارلمانی به حزبی پاسخ گو و فعال در برابر خواستهای جنبش در کل بود، رابطه فراکسیون (نماینده گان) پارلمانی حزب با کل حزب همیشه مورد بحث و مناقشه بوده است. نماینده گان پارلمان فقط به این دلیل در پارلماناند که اعضای ما از نامزدی آنها حمایت می کنند و جمعیتی که آنها نماینده گیاش می کنند، خواسته اند که آنها در پارلمان باشند.
پرسش:از لحاظ اصلاحات در حزب، کارنامه خودتان را در مقام رهبرچگونه ارزیابی میکنید؟
فکرمی کنید که اصلاحات به اندازه کافی پیش رفت؟
کوربین: ما به اندازه کافی پیش نرفتیم. ما به اندازه کافی سریع حرکت نکردیم. ما قوانین گزینشها و انتخاب رهبری را تغییر دادیم. بنابراین کمی در این عرصه ها کار بهبود یافت.
عرصه ای که ارزو می کنم ای کاش بیشتر در ان پیش رفته بودیم ( و بدیهی است که این اتفاق دیر یا زود باید بیفتد) دگرگون کردن فرهنگ کار و فعالیت سازمان های محلی حزب است. آنها باید به مراتب بیشتر از این به جامعه پاسخ گو باشند و خواست های آنها را بازتاب دهند. مردم بارها و بارها با من تماس می گرفتند و می گفتند به دنبال انتخابات ما در سال ۲۰۱۵ به حزب پیوسته بودند، به جلسه محلی حزب رفته بودند، و ان را غیردوستانه، سرد، و خسته کننده دیده بودند، و نمی خواستند دوباره به جلسه حزبی برگردند. آنها کمترین احساس استقبالی از طرف حزب نکرده بودند، با اینکه به طورکامل از جهتگیری سیاست حزب در مورد محیط زیست، اقتصاد، عدالت اجتماعی و دیگر مسایلی که ما مطرح کرده بودیم، حمایت می کردند.
فکرمی کنم که حزب باید این امر را تشخیص دهد و متوجه باشد که خصومت رسانه ها با حزب کارگر و جنبش کارگری از بین نمی رود. افراد بسیار ثروتمند و قدرتمندی هستند که درهر صورت، و صرف نظر از سیاست های حزب کارگر، حمله کردن به حزب را ادامه خواهند داد، چون اصلا نمی خواهند این حزب وجود داشته باشد. تنها واکنش موثر به این حمله ها، برقراری ارتباط در میان خودمان «حزب و مردم » از طریق رسانههای اجتماعی و از راه فعالیت روزمره در میان مردم است.
پرسش: با توجه به مخالفت قابل توجه در داخل حزب خودتان با انتخاب شما به مقام نخست وزیری، با بخشهای بزرگی از برنامه شما، و با سیاست دولت سوسیالیستی به طور کلی، ایا فکر می کنید که راه انداختن کارزاری برای برقراری دولت سوسیالیستی، چه رسد به اینکه در عمل چنین دولتی را اداره کنید، واقعا شدنی است؟
کوربین: خوب البته در زمانی که نیروهایی وجود دارند، به خصوص در فراکسیون پارلمانی حزب، که با تقریبا هرکاری که شما می کنید مخالفت میکنند، و در تمام مدت در کار شما اخلال و موقعیت شما را ضعیف می کنند، کارکردن اسان نخواهد بود. اما در میان اکثریت قریب به اتفاق اعضای حزب چنین نبود، و قطعا در میان بیشتر اتحادیه های کارگری نیز چنین نبود.
من زمان زیادی را صرف رفتن به جلسه های اتحادیه ایی، کنفرانس ها، و برنامه های دیگر می کردم. همیشه ازمن به گرمی استقبال می شد. مایلم از جنبش کارگری به خاطر حمایتی که از من کردند تشکر کنم، و نیز بگویم که پیوند میان حزب کارگر و اتحادیه ها برای من مایه افتخار فراوان است. این پیوند بخشی اساسی و ذاتی از جنبش ماست.
من این نکته را مطرح کردم که صرفا با کار اداری و دفتری نمی توانیم در انتخابات عمومی پیروز شویم. بنابراین، من تمام پنج سال را صرف سفر به سراسر کشورکردم، و صدها بازدید انجام دادم:
از کارخانه ها، مدرسه ها، کالج ها، و دانشگاه ها، و در جلسه های حزبی، جلسه های اتحادیه ایی، جلسههای مستاجران و موارد دیگر شرکت کردم. این بازدیدها و گفت وگوها راهی بود برای گوش دادن به حرف های مردم و بسیج کردن آنها، و جلب نظرکسانی که درمورد تغییرهای محیط زیست و پایان دادن به حکایت جمعیتِ « تنبل و متقلب »(اشاره به مددجویانی که کمکهزینه های دولتی و مشابه ان دریافت می کنند)، که بحث رایجی درمیان هردو حزب بود، جدی بودند. دیگر هرگز نباید چنین شود، ما باید جامعه ای فراگیر و همه شمول بسازیم.
ماهمه این کارها را کردیم. بله، مخالفتها (با من در مقام رهبر حزب) در درون حزب اشتباه بود. من فکر می کنم کسانی که در حزب حمله های شخصی به دیگران کردند باید در مورد کاری که می کنند و چرا این کاررا می کنند لحظهای تامل کنند. آنها نماینده گان پارلمان هستند، فقط چون توسط حزب شان و توسط جامعه معرفی شدهاند.
پرسش : من در بسیاری از نقاط کشور برای تبلیغ و رای جمع کردن فعالیت کردم و چیزی که متوجه شدم این بود که از یک سو حزب کارگر برنامه ای داشت که می توانست زنده گی میلیونها نفر از طبقه کارگر را به طور اساسی متحول کند، و با وجود این، در عین حال مردم بسیاری از نقاط کشور که بیشتر از همه به اجرای آن برنامه نیاز داشتند، آن را از آنِ خود احساس نمی کردند. به نظر شما این توصیف منصفآنهای است؟
کوربین: فکر می کنم که این توصیف کمی سادهانگارانه است. ما در سال ۲۰۱۹ ترسایی در حدود ۳۰۰,۰۰۰ رای از حزب کارگر را به حزب توری (محافظهکاران) باختیم. مقداری از رایهایمان هم به سوی لیبرال دموکرات ها و به سبزها رفت، و خیلی از هواداران ما هم اصلا رای ندادند. اما این روند در حوزههایی که از دست دادیم مدتها بود که در جریان بود. «اکثریت آرا »ی عظیم دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ سرانجام در سال ۲۰۱۹ و پس از کاهشهای طولانی مدت ناپدید شد. در سراسر کشور بازچینی آرا درجریان بوده است، که البته همیشه به سود ما نیست.
در حوزههای انتخابی درون شهری مانند حوزه های لندن، حزب کارگر موقعیت قوی تری پیدا کرده است، و شهرک های تک صنعتی سابق در میدلندز و شمال به طورکلی ضعیف تر شدهاند. من این وضع را به خیلی چیزها مربوط می دانم. یکی، جوانانی اند که به دلیل صنعت زدایی و نبود شغل از این مناطق به جاهای دیگر می روند. دیگری، از دست رفتن حضور اتحادیه های کارگری دراین شهرکهاست. عضویت در اتحادیه ها، از میزان خیلی زیادِ عضویت (سابق) در مناطق صنعتی و تولیدی و در بخش خصوصی، تا حد زیادی به بخش دولتی تغییر یافته است.
عوامل دیگری نیز وجود دارد:
کمبود بودجه ادارههای دولتی محلی، کاهش خدمات عمومی دولتی و بودجه های آنها ، و در بسیاری از موارد عدم حضور حزب کارگر. نه در همه مناطق، ولی در بسیاری از مناطق، جنبشی پُرانرژی و فعال برای تبلیغ و کارزار در زمینه موضوع هایی مانند سرمایهگذاری دربهداشت و درمان و مسکن غایب بود. من فکر می کنم درسی که باید از این وضع گرفت این است که چپ برای اینکه موفق شود باید درهمه مناطق به مثابه نیرویی موثر و فعال دیده شود. سیاستِ «معاملهای » نمی تواند ما را در انتخابات آینده پیروز کند.
پرسش: به عنوان یک سوسیالیست در رهبری حزبی به طور عمده سوسیال دموکرات، لطفا برای ما توضیح دهید که این کار چقدر دشوار بود، و به طور روزمره با چه چالشها و بحران هایی مواجه بودید.
کوربین : برای هر رهبری در حزب این طور است که از لحاظ مدیریت زمان و هدف هایی که در صدد رسیدن به آنهاست، هر روز زیر فشارهای زیادی قراردارد. خیلی راحت ممکن است به طور کامل در وِست مینستر (کاخ محل پارلمان) گیر بیفتید و همه چیز را از دریچه هر آنچه درهمان لحظه دارد پیرامون شما اتفاق می افتد ببینید. در حالی که سیاسی ترین افراد در سراسر کشور جلسه های پارلمان را ([در محل یا از طریق رسانهها ) تماشا می کنند، بیشتر مردم این طور نیستند، اصلا کار پارلمان را دنبال نمی کنند. آنها علاقه خاصی به این ندارند، و زبان مورد استفاده در پارلمان و سبک کارش برایشان نسبتا نامفهوم است.
شما باید از پارلمان به عنوان وسیلهای برای مطرح کردن نظرهایتان استفاده کنید، استدلالهایتان را مطرح کنید، و دولت را به چالش بکشید، چون این تنها فرصتی است که برای این کار دارید. ولی سیاست و برنامه تان را بیرون و به میان مردم هم باید ببرید . بنابراین من مجبور بودم وقتی را که در محافل پارلمانی می گذراندم با زمانی که صرف سفر به سراسر کشور می کردم و همچنین زمانی که درحوزه انتخابی خودم می گذراندم، به طور مناسب تقسیم کنم. موضوعی که بیشتر ازهمه در دفترمن درموردش صحبت می شد، تخصیص زمان به فعالیت های گوناگون بود. من همیشه بر صرف وقت در حوزه انتخابیام اصرار داشتم، چون معتقدم برای نماینده پارلمان مهم است که به تعهداتی که در مقابل رایدهنده گان دارد عمل کند.
سپس این سوال وجود داشت که چگونه کارها را اولویت بندی کنید، چون شما نمی توانید به همه مسایل رسیده گی کنید. برای مثال، تدوین و تنظیم خط مشی سیاسی را در نظربگیرید. موضوع فقط مخالفت با تغییرهایی آبوهوایی نیست، بلکه باید استراتیژی جایگزینی نیز برای انجام انقلاب صنعتی سبزداشته باشید.
موضوع این بود که بگوییم: «ما انقلاب صنعتی سبز می خواهیم. برخلاف دیگرانقلابهای صنعتی، ما واقعا قدرت را دوباره بازتوزیع خواهیم کرد، محیط زیست را بهبود خواهیم بخشید، و به مردم در مورد آینده شان اطمینان و اعتماد خواهیم داد.» برای اینکه شما نمی توانید به سراغ افرادی بروید که الان در صنایع الاینده محیط کارمی کنند و صرفا بگویید: ببخشید، این صنعت الوده کننده است و ما می خواهیم تعطیل اش کنیم!
شما باید صنایع جایگزین جدید و مشاغل جدید ایجاد کنید، و باید همهچیز را زیست پذیر کنید.
درجریان انتخابات رهبری سال ۲۰۱۵ ترسایی در دوبلین از من در مورد شکستِ هیدرولیکی (با فشار آب درصخرههای حاوی نفت، یا فرَکینگ) در صنعت نفت پرسیدند که برخی از اتحادیه های کارگری از آن حمایت می کردند. واضح است که هم در ساخت و نصب تاسیسات و هم در بهره برداری از فرایند شکست هیدرولیکی حرفه های گوناگونی به کارمشغولاند. من به دلیل آسیبی که این شیوه به ابخوآنها (صخرههای خلل وفرج دار حاوی آب در پوسته زمین) می زند، به دلیل الوده شدن سفرههای آب زیرزمینی، و این واقعیت که آن را تبدیل به منتشر کننده گاز( دیاکسید کربن (CO2می کند، با آن مخالف هستم. اما من طرفدارسرمایه گذاری بسیار بزرگ درتولید انرژی باد، موج، خورشیدی، و زمین گرمایی هستم. و واقعیت این است که در این انرژی های تجدید پذیر، شغل های بیشتری می توان ایجاد کرد. این شیوه دردرازمدت زیست پذیر است، ولی شکست هیدرولیکی زیست پذیر نیست.
به همین ترتیب، و درمورد عدالت اجتماعی، یکی ازنقاط عطف درکارزار انتخاب رهبری در سال ۲۰۱۵ ترسایی موضع حزب ما در مورد لایحه اصلاحات رفاهی محافظه کاران (توری) بود. من به آن لایحه رای مخالف دادم و کاملا مطمینم که کار درستی کردم. ما هرگز نباید وارد این قلمرو شویم که بگوییم مردمی که از کمک های رفاهی و بهزیستی استفاده می کنند، تنبل و شیاد و متقلباند، چون اگر ما به جامعه ای فراگیراعتقاد داریم که به نیازهای همه اهمیت می دهد، پس باید نظام تامین اجتماعیی داشته باشیم که مراقبت از همه را تضمین کند. فکر می کنم ما توانستیم بحث و گفت وگو در جامعه در مورد مالکیت همگانی (دولتی) و مسایل بین المللی را نیز تغییر دهیم. نظر من همیشه این بوده که خصوصی سازیِ سامانه ریلی کشور اشتباه بوده است. ما پول زیادی در شرکت های عامل قطار ریختیم و خیلیها هم پول زیادی درآوردند. دراساس، هزینه ایجاد زیرساختها را مردم پرداخت کردهاند ولی سودها را ما به شرکت های خصوصی دادهایم.
من شکل بسیار دموکراتیک تری از مالکیت را می خواستم. در عرصه آب، با درگیرکردن بیشتر خودِ مردم و دولت های محلی، به کارگیری گسترده تر رویکردهای زیست محیطی مبتنی بر حوضه رودخانه ها، تلاش زیادی برای این کار کردیم. حمایت زیادی برای این کار وجود داشت، ولی همانطور که قابل پیشبینی بود، مخالفت صندوقهای سرمایه گذاری نیز بود که مالک بیشتر شرکتهای آب هستند.
درمقام رهبر حزب مصمم بودم که سیاست مان را تغییرخواهیم داد و به خاطرجنگ عراق هم عذرخواهی خواهیم کرد. من خودم عذرخواهی کاملی از خانوادههای نظامی داغ دار کردم. این یکی از اندوهبارترین لحظه ها در تمام آن پنج سال بود، ایستادن در مقابل گروهی از مردم که اعضای خانواده خود را در عراق از دست داده بودند و می خواستند بدانند چرا.
پرسش : علاوه بر مسایل داخلی اداره حزب، مسایل سیاسی گسترده تری نیزبود که درمجموع مُهر و نشان رهبری شما را داشت. شاید بیش از هر چیز دیگری، مساله برگزیت بود. به نظر شما برخورد به این موضع چگونه بود؟
کوربین: من می خواهم در جامعهای سوسیالیستی زنده گی کنم، و می خواهم بهترین راهِ رسیدن به آن را در پیش بگیرم که همه را با خود به آن مقصد ببرد. شما باید درهرکاری که می کنید، انچه را در نهایت در تلاش برای رسیدن به آن هستید در نظر داشته باشید. در تمام زنده گی بزرگ سالی من، اتحادیه اروپا و بازار مشترک همیشه عاملی قابل توجه در سیاست بوده است. بازار مشترک بعداْ به اتحادیه اروپا تغییر یافت و عنصرهای اجتماعی بسیار بیشتری را در درون خود پدید آورد. تردیدی نیست که در بسیاری از سیاست های اروپایی درمورد حقوق کار، حمایت از محیط زیست، حمایت از مصرف کننده گان، و همچنین از لحاظ حقوق بشر در پیمانهای تجاری اتحادیه اروپا، عنصرهای اجتماعی نیرومندی وجود دارد ( اگرچه اجرای آنها چندان موثر نبوده است). در هر صورت، حمایت از اصلِ ماندن در اتحادیه اروپا زیاد شد. و در درون حزب ما، موضع حزب باقی ماندن در اتحادیه اروپا شده بود. برنامه کارزار من، ‘ باقی ماندن و اصلاحات در داخل اتحادیه اروپا بود. نمی خواستم همان اشتباه های کارزار « بهتر با هم در اسکاتلند » را تکرار کنم که برای تحقق آن با توریها اتحاد کردیم.
نتیجه همه پرسی برگزیت این بود که آن بخش از جمعیت که به دلیل صنعت زدایی تاچری (نولیبرالیزم در دوره نخست وزیری مارگارت تاچر) بالاترین سطح بیکاری را داشتند، رای «نه » دادند. جمعیتهای درون شهری مانند جایی که خودم زنده گی می کنم، که آنها هم از سیاست های تاچر آسیب زیادی دیده بودند، رای مثبت دادند. نکته ای که من اغلب مطرح می کردم این بود که اگر شما در شرایط حداقل مزد، بدون امنیت شغلی، یا با قراردادهای صفر-ساعت (بدون تضمین حتا یک ساعت کار در هفته ) کار می کنید، در منطقه خانه های اجاره یی خصوصی در شمال لندن یا مَنسفیلد زنده گی می کنید، منافع همه شما یکسان است. شما ممکن است در مورد اینکه باید در اتحادیه اروپا بمانیم یا نه دیدگاه های متفاوتی داشته باشید، اما منافع شما در نوع جامعه ای که می خواهید در آن زنده گی کنید، یکسان است.
من سعی کردم بعد از انتخابات هم که موضوع دوباره برجسته شد، همین پیام را ادامه دهم، اما سخت بود. حزب ناچار درگیر بحث های داخلی زیادی شد، بهخصوص در کابینه سایه و در فراکسیون پارلمانی حزب. من احساس کردم تنها راهِ به جلو، توافقی است که تقریبا به اتفاق ارا در کنفرانس 2019 ترسایی به آن رسیده بودیم. و آن، این بود که بگوییم ما درمورد چگونگی مسایل تجاری و گمرکی با اتحادیه اروپا مذاکره خواهیم کرد و این توافق را تا شش ماه دیگر به رای عمومی خواهیم گذاشت. این طوری می شد کار را یکسره و تمام کرد. در نتیجه بحثهای بسیار زیاد، همین پیشنهاد را مطرح کردیم.
اگر همه از توافقی حمایت می کردیم که در کنفرانس سال ۲۰۱۹ به دست آمده بود، می توانستیم آن بحث و دستور کار را به بحثی درباره عدالت اجتماعی تبدیل کنیم. اما این کار را نکردند. استدلال درباره این یا آن راه بی وقفه ادامه داشت و تمامی نداشت. یادم میآید تجمع بزرگی در نیوکاسل داشتیم که ایان لاوِری (صدر حزب کارگر) خیلی خوب حرف زد. او گفت: «من نمی خواهم در حزبی باشم که صرفا خواهان باقی ماندن در اتحادیه اروپاست، نمی خواهم در حزبی باشم که صرفا خواهان خروج از اتحادیه اروپاست. من می خواهم در حزبی باشم که سوسیالیست است.»
به هر حال، نتیجه (برگزیت) آن شد که دیدیم. ما حالا دولت توری ، بی کفایت و خطرناکی در قدرت داریم. آنها باید به نوعی توافق با اتحادیه اروپا برسند، اما از همین الان معلوم است که رسیدن به چنان توافقی دشوار است. می شد کارها را خیلی بهتر از این انجام داد./ نامه مردم
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۲۱۱۱
Copyright ©bamdaad 2020
حزب کارگر زیلاند جدید بانی متنوع ترین پارلمان و کابینه
همان روزها که دو مرد مسن سفید پوست برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا جنجال به پا کرده بودند، زیلاند جدید گزینه های مترقی تری را پیش روی رای دهنده گان قرار داده بود: دو زن سفید پوست.
اما این تازه آغاز ماجرا در زیلاند جدید بود.
به گزارش سی ان ان، جاسیندا اردرن ، صدراعظم زیلاند جدید، با پیروزی قابل توجه در انتخابات ماه گذشته، تعدادی از چهرههای متنوع سیاسی را هم همراه با خود وارد پارلمان کرد تا فراگیرترین پارلمان جهان در زیلاند جدید شکل بگیرد. تقریبا نیمی از اعضای دوره جدید پارلمان زیلاند جدید که به تازه گی سوگند یاد کرده زنان هستند و ۱۱ درصد آنها گرایشهای متفاوت جنسی دارند. مایوری های بومی زیلاند جدید و مردمی که از قبایل بومی جزایر اقیانوس آرام هستند هم دوباره توانستند تعداد قابل توجهی از نماینده گان پارلمان این کشور را تشکیل دهند. این فراگیری و تنوع تنها در پارلمان نیست و در دولت جدید اردرن هم تغییرات قابل ملاحظه ای صورت گرفته است. هشت نفر از کابینه ۲۰ نفره اردرن نیز زن و یک چهارم آنها از بومیان مایوری هستند. گرنت رابرتسون معاون صدراعظم هم اولین سیاستمداری در این رده است که گرایش جنسی متفاوت دارد. یکی از چهرههای شاخص کابینه اردرن ،نانایا ماهوتا وزیر خارجه این کشور است که خالکوبیهای سنتی روی صورتش دارد و اولین زن بومی در تاریخ زیلاند جدید است که به سمت وزیر خارجه رسیده است.
چهره جدید پارلمان
زیلاند جدید در دوره های گذشته هم پارلمانی نسبتا متنوع اما نه به اندازه دوره جدید داشت. در انتخابات سال ۲۰۱۷ ترسایی حدود ۳۸ درصد از نماینده گان پارلمان را زنان تشکیل میدادند که تا آن زمان برای این کشور یک رکورد محسوب می شد. این رقم در دوره جدید پارلمان به ۴۸ درصد رسیده است. همچنین نسبت نماینده گان دارای گرایش های جنسی متفاوت از هفت درصد به ۱۱ درصد رسیده است. تعداد مایوریهای بومی از ۲۳ درصد به ۲۱ درصد کاهش یافته که پایین ترین نسبت از سال ۲۰۱۴ ترسایی محسوب می شود اما هنوزهم بیشتر از نسبت کل افرادی است که به عنوان مایوری در زیلاند جدید زنده گی میکنند (۱۷ درصد). پارلمان زیلاند جدید از سال ۱۸۶۷ و کمی بعد از تاسیس این کشور کرسی هایی را به بومیان مایوری اختصاص داد، اما حضور این بومیان تا مدتها تنها جنبه ای سمبلیک داشت. تا سال ۱۹۶۷ ترسایی نامزدهای مایوری تنها مجاز به رقابت برای تعداد محدودی از کرسیها بودند و از سال ۱۹۷۵ بود که مایوری ها توانستند انتخاب کنند که آیا می خواهند در لیست انتخابات مایوری قرار بگیرند یا خیر.
کلوین دیویس، که مایوری و معاون رهبر حزب کارگر به رهبری جاسیندا اردرن است می گوید: «فکر می کنم این اولین دوره باشد که ما مایوری ها در این سطح در کابینه حضور داریم و افتخار می کنیم که بخشی از آن هستیم. داشتن یک قوه مقننه که دربرگیرنده تمام تنوع درون جامعه باشد، بهترین اتفاق ممکن است. در این صورت طیف وسیعی از دیدگاه ها می توانند درمورد موضوعی تصمیم گیری کنند. باید از اقدامی که همگانی و سلطه اکثریت سفیدپوست را بر هم می زند، استقبال کرد. لوییزا وال، نماینده دیگرحزب کارگر که از مایوریها است هم تاکید می کند که «افزایش تنوع در سطح سیاسی می تواند جامعه ای مترقی تر ایجاد کند. زیلاند جدید اتحادیه های مدنی برای تمام گرایشهای جنسی را در سال ۲۰۰۴ ترسایی راهاندازی کرد و حدود یک دهه بعد هم زنده گی افراد با این گرایشهای متفاوت در زیلاند جدید کاملا قانونی شد. ما راهی طولانی را طی کردهایم و این برای من و بسیاری دیگر به معنای دموکراسی واقعی است. آنچه در پارلمان و کابینه می بینیم دقیقا منعکس کننده جامعه زیلاند جدید است».
وضعیت زنان در جهان
وقتی نوبت به مقایسه با دیگر کشورها می رسد، یک کشور از نظر نسبت زنان قانون گذار در رتبه ای بالاتراز زیلاند جدید قرارمی گیرد: رواندا. در این کشور افریقایی ۶۱ درصد کرسی های پارلمان به زنان اختصاص دارد. کشوری که در سال ۱۹۹۴ ترسایی و در جریان نسل کشی گسترده تعداد زیادی از مردان را ازدست داد و زنان برای ایفای نقش های اصلی رهبری وارد میدان سیاست شدند.
اما درمیان کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، زیلاند جدید با داشتن سهم ۴۸ درصدی از زنان قانون گذار، در کنار مکسیکو، کشوری که در سال ۲۰۱۴ ترسایی قانون برابری جنسیتی درسیاست را تصویب کرد، بالاترین سهم را به زنان اختصاص داده است. جالب اینکه میانگین جهانی سهم زنان در پارلمان حدود ۲۵ درصد است. استرالیا نزدیک ترین همسایه زیلاند جدید فقط ۳۱ درصد از کرسی های مجلس عوام اش در اختیار زنان است. درحالی که این رقم برای دیگر کشورهای اقیانوس آرام حدود شش درصد است. وقتی نوبت به کل جمعیت زیلاند جدید می رسد، می بینیم که نسبت جمعیت زنان در جامعه بیشتر از مردان است. درحالی که طبق آمارها در سراسر جهان این نسبت به سود مردان سنگینی می کند. درباره تنوع قومی هنوز کمبودهای در مورد آسیاییهای زیلاند جدید وجود دارد، آنها حدود ۱۵ درصد از جمعیت عمومی کشور را تشکیل می دهند، اما تنها هفت درصد کرسی های پارلمان را در اختیاردارند. پل اسپونلی جمعیت شناس و استاد دانشگاه ماسی در اوکلند می گوید: « الزامی وجود دارد که نسبت کرسیهای پارلمان دقیقا مشابه نسبت تنوع جمعیتی آن کشور باشد. البته اگر این میزان با واقعیت درون جامعه تفاوت زیادی داشته باشد، موضوعی نگران کننده خواهد بود؛ چرا که ممکن است بخشی از مردم که نادیده گرفته شدهاند اعتماد خود را به قانون گذاران از دست بدهند. فکر می کنم واقعا مهم است که سیستم سیاسی نشان دهنده تنوع ازجمله تنوع قومی یک جمعیت باشد و این باعث می شود که تمام اقوام و اقلیت های جمعیتی بتوانند تجربه و صدای خود را به دیگران برسانند. اهمیت تنوع پارلمان زیلاند جدید این است که این نهاد سیاسی را هرچه بیشتر به جامعه این کشور با تمام تنوع موجود درآن تبدیل می کند».
چالشهای پیش رو
اما این به معنای کامل بودن شرایط نیست. درحالیکه از هرچهار زیلاند جدیدی یک نفر معلولیت دارد (براساس تعریف اداره امار زیلاند جدید: محدودیت طولانی مدت در توانایی فرد برای انجام فعالیتهای روزمره)، اما هیچ نمایندهای با این شرایط در پارلمان این کشورعضو نیست. موضوعی که با انتقاد گروههای حامی معلولان را در پی داشته است. آنها به این معترض اند که « بزرگ ترین گروه اقلیت» این کشورهنوزحتا یک نماینده هم در پارلمان ندارد. اما تنوعی که اردرن در کابینه خود ایجاد کرده با استقبال همه گروهها و احزاب سیاسی روبه رو نشده است. اولیویا پیرسون، وبلاگ نویس راست گرا معتقد است که « فراتر از جنسیت باید شایسته گی را مدنظر قرارداد. ماکوتا ماهوتا برای سمت وزارت خارجه فردی مناسب نیست و انتصاب او نشان می دهد که اردرن انتخابی ناشیانه انجام داده است».
گرچه زیلاند جدید اکنون از پارلمان متنوعی است اما هیچ تضمینی برای آینده وجود ندارد. احزاب متمایل به راست، دارای تنوع کمتری نسبت به احزاب متمایل به چپ هستند. بنابراین تغییر دولت در سال ۲۰۲۳ ترسایی می تواند به معنای پارلمانی کمتر متنوع باشد. حزب ملی که بزرگ ترین حزب مخالف دولت اردرن به شمار می آید تنها دو نماینده مجلس از اقلیت مایوری دارد و فقط ۳۰ درصد از نماینده گان آن زن هستند. جودیت کالینز ، رهبر حزب ملی این سوال جنجالی را مطرح کرده که « به تنوع فکری اعتقاد دارم اما ایا سفیدپوستان مشکلی دارند که در دولت اردرن کمتر از آنها استفاده می شود؟ این هم نوعی تبعیضنژادی است ».
حامیان دولت اردرن اما امیدوارند تا احزاب راست گرا هم تصمیم بگیرند از تنوع بیشتری در میان سیاست مداران خود برخوردار باشند تا در صورت کناررفتن اردرن و حزب کارگر از دولت، تنوعی که امروز در پارلمان و دولت وجود دارد از بین نرود و هم اقبال مردم به آنها بیشتر شود./ ش
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۲۰۱۱
Copyright ©bamdaad 2020
رفیق مورالس رهبری حزب سوسیالیست بولیویا را برعهده گرفت
رییس جمهوری سابق بولیویا پس از بازگشت به کشورش برای انتخابات ایالتی (۷ مارچ ۲۰۲۱)، ریاست «جنبش به سوی سوسیالیزم بولیویا ـ MAS » را بر عهده گرفت. به گزارش تله سور، امریکای لاتین، به دنبال پیروزی لوییس ارسه، رییس جمهوری جدید بولیویا در انتخابات ریاست جمهوری (۲۷ میزان)، مورالس رهبر پیشین جنبش به سوی سوسیالیزم بولیویا از تبعید در ارجنتین به وطن خود بازگشت.
وی دیروز در پی برگزاری نشستی ملی با حضور مقامات کشوری با هدف استقبال از انتخابات ایالتی اتی، ریاست این جنبش را دوباره بر عهده گرفت.
مورالس که نخستین رییس جمهوری بومی بولیویا بود، پس از ۱۳ سال حکومت، در پی نامزدی برای چهارمین دوره ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۹ بود که با کودتای ارتش تحت حمایت سازمان کشورهای امریکای لاتین، از مقامش کناره گیری و به ارجنتین رفت.
رییس جمهوری مستعفی بولیویا در گفت و گویی مطبوعاتی گفت: انتخاب نامزدها کار اسانی نیست، اما با تجربه ای که جنبش به سوی سوسیالیزم، به عنوان تنها جنبش با چشم اندازی نه پنج ساله (تا ۲۰۲۵) بلکه ده ساله (تا ۲۰۳۰)، در اختیار ما می گذارد، به سوی انتخابات پیش می رویم.
مورالس اعلام کرد که از شنبه اینده، همه برای انتخاب فرماندار، شهردار و شورای ناحیه وی و مقامات منطقه ای توافق میکنند.
وی دوشنبه گذشته (۹ نوامبر) در میان استقبال گسترده مردم در مراسمی نمادین پس از ۱۱ ماه طاقت فرسا در تبعید، به بولیویا بازگشت.
در پی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بولیویا در۲۰ اکتوبر (۲۸ میزان) که در دور نخست مورالس پیروز شد، سازمان کشورهای امریکای لاتین (OAS) در واشنگتن، پس از راه اندازی اتهام تقلب در انتخابات و تظاهرات اعتراض امیز در بولیویا، باعث برکناری مورالس شد. اتهامی که بعدها، «موسسه تحقیقاتی ماساچوست» در امریکا انرا رد کرد.
بر اساس گزارش شبکه ونزویلایی تله سور، با سفریکی از حامیان اصلی کودتا به امریکا پیش از انتخابات بولیویا، گمانه زنی ها در مورد ارتباط کودتاچیان با دولتمردان امریکای لاتین افزایش یافت. از سوی دیگر پس از استعفای مورالس، دولت موقت بولیویا به رییس جمهوری خودخوانده سناتور جنینه انیس، از زمان رسیدن به قدرت، سیاست های راست گرایانه در پیش گرفت و به دنبال روابط قوی با امریکا و رژیم صهیونیستی اسراییل بود.
مورالس پس از استعفا به مکسیکو پناهنده شد و چندی بعد، از مکسیکو به ارجنتین رفت. رییس جمهوری مستعفی بولیویا، از تبعیدگاه خود در ارجنتین ، در انتظار انتخابات اتی کشورش که به دلیل همه گیری ویروس کرونا به تعویق افتاده است، همچنان به تاثیرگذاری برسیاست بولیویا ادامه می دهد و برای بازیابی قدرت، با وجود اینکه خودش نامزد انتخابات نیست، امیدش را در انتخابات اینده ارزیابی می کند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۰ـ ۲۰۱۱
Copyright ©bamdaad 2020
اتحاد بزرگ درغياب امریکا
خواننده گان گرانقدر تارنمای بامـداد !
مسوولین سایت پیوسته تلاش می ورزند تا با پیشکش نمودن گزارشات و بررسی های علمی وعینی از منابع مختلف شما را با رخدادهای جهان و ریشه های حوادث آشنا سازند. برای همین هم برخلاف نشرات و گزارشات متکی برمنافع ایروسنتریزم و« امریکا مقدم است» ما درباره انکشافات وجایگاه جنوب شرق آسیا و حوزه پاسفیک و اثرات جغرافیایی ـ سیاسی ، جغرافیایی ـ اقتصادی آن دست به نشرمضامین پرمحتوا و اکادیمیک زده ایم.
درغرب رسانه های محدودی در باره اهمیت و جایگاه « پیمان مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای موسوم به RCEP »که درنشست ویدیویی بروز۱۵ نوامبر۲۰۲۰ با حضور رهبران ۱۰ کشورآ سه آن (اتحادیه کشورهای آسیای جنوب شرقی)، چین، کوریا جنوبی، جاپان، استرالیا و زیلند جدید امضا شد گزارش دادند.
رسانه ایی عنوان کرد که :« آسیا خود را آزاد ساخت !» .
رسانه دیگری نوشت:« آیا آسیای شرقی به لنگرتثبیت کننده اقتصاد آشفته جهان تبدیل خواهد شد؟»
اینک جستاری درباره جایگاه و اثرات این پیمان را خدمت خواننده گان گرانقدرسایت پیشکش میداریم ،امید مورد توجه قرارگیرد. بامداد
مشارکت اقتصادی جامع منطقهای ، اتحاد بزرگ درغياب امریکا
چین و ۱۴ کشور آسیا و اقیانوسیه پس از نزدیک به یک دهه مذاکره، روز گذشته بزرگ ترین توافق تجارت آزاد جهان را امضا کردند. توافقی با هدایت چین و در غیاب بزرگ ترین قدرتهای جهان غرب، ایالات متحده امریکا و اروپا.
رهبران ۱۰ کشور عضو پیمان همکاریهای جنوب شرق آسیا (آسهآن)، چین، جپان، کوریا جنوبی، استرالیا و نیوزیلند در حاشیه نشست مجازی آسه آن، این توافق را امضا کردند تا زنگ خطر برای ایالات متحده و اروپا به صدا درآید. ایالات متحدهای که هنوز درگیر تنشهای سیاسی بر سر انتخابات ریاست جمهوری است و اروپا هم با تبعات اقتصادی موج دوم شیوع ویروس کرونا دست وپنجه نرم میکند.
۱۵ کشوری که این توافق را امضا کردهاند، تقریبا یک سوم جمعیت جهان و ۲۹ درصد تولید ناخالص ملی جهان را در بر میگیرند و چین هم حتا قبل از انعقاد این قرارداد بزرگ ترین منبع واردات و صادرات ۱۴ عضو دیگر این توافق محسوب می شد و اکنون موقعیت بهتری خواهد داشت.
مشارکت اقتصادی جامع منطقهای (RCEP) که مذاکره بر سر آن هشت سال طول کشید، حدود یک سوم از تولید اقتصادی جهان را در بر می گیرد و گامی بزرگ برای ادغام اقتصادی منطقه محسوب می شود. تکمیل و اجرایی شدن این توافق چند سال طول خواهد کشید، اما در کوتاه مدت تعرفه های اقتصادی و تجاری موجود در بسیاری از کشورهای آسیای شرقی و اقیانوسیه را کاهش خواهد داد. این توافق در حالی حاصل شده که جو بایدن دموکرات به طور غیررسمی پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شده و پیش بینی می شود معاون سابق باراک اوباما با تمرکز بر برنامههای تجاری آسیامحور، از شعار « امریکا مقدم است» دونالد ترامپ فاصله بگیرد و به رفع تنشها با کشورهای منطقه ازجمله چین بپردازد.
جنگ تجاری ترامپ با چین در چهارسال گذشته که با افزایش تعرفه های تجاری دو طرف همراه بود، عزم چین برای دستیابی به این توافق با کشورهای منطقه را بیشتر کرد. با این توافق همچنین انتظار می رود چین جای پای مستحکم تری مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای، بزرگ ترین توافق تجارت آزاد جهان محسوب می شود و آن را ۱۰ کشور برونی، کامبودیا، اندونزیا، لاووس، مالزیا، میانمار، فیلیپین، سنگاپور، تایلند و ویتنام با مشارکت استرالیا، چین، جاپان، نیوزیلند و کوریا جنوبی به امضا رساندهاند. این توافق حتا می توانست بزرگ تر باشد، اما هند در سال ۲۰۱۹ ترسایی تصمیم به خروج از مذاکرات گرفت و هنوز هم تمایلی به بازگشت ندارد.
براساس پیشبینی های دانشگاه جان هاپکینز، این مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای که روز گذشته به امضا رسید، می تواند ۱۸۶ میلیارد دلار به حجم اقتصاد جهانی و ۰.۲ درصد به تولید ناخالص داخلی اعضای آن اضافه کند. جاپان و کوریای جنوبی از بزرگ ترین برنده گان این توافق هستند، اما سود کالاهای ارزان تر حتا تا اروپا و ایالات متحده هم گسترش خواهد یافت. حجم مبادلات بازرگانی این توافق تقریبا هم تراز حجم مبادلات بازرگانی اتحادیه اروپاست. اتحادیه اروپا ۳۳ درصد کل تجارت جهان را در اختیار دارد. این توافق نامه تمام مباحث مربوط به یک توافق تجارت آزاد را در بر می گیرد:
تعرفهها، اداره گمرک، اقدامات بهداشتی، خدمات، سرمایه گذاری و دیگر موارد، اما دو موضوع بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است.
اولین مورد، قوانین و مقررات کشور مبدأ است. تمام توافق نامههای تجاری آسه آن دارای قوانین مختلفی هستند. بهعنوان مثال، اگر شرکتی در اندونزیا بایسکل تولید کند، ممکن است برای یک توافق تجارت آزاد با جاپان واجد شرایط باشد، اما برای واجد شرایط بودن در کوریای جنوبی به موضوعات دیگری هم نیاز دارد، اما توافق اخیر تمام این جزییات و موانع را از بین برده است. براساس مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای، هنگامی که محصولی تولید می شود، شرایط تولید آن در تمام 15 کشور عضو یکسان است و برای فروش آن در کشوری دیگر فقط یک برگه کاغذ مورد نیاز خواهد بود.اما دومین عامل که مهم ترین عامل از نظر سیاسی محسوب می شود، این است که این توافق، اولین معامله تجارت آزاد بین چین، جاپان و کوریای جنوبی است. اگرچه توافق مشارکت اقتصادی جامع منطقهای یک توافق چالش برانگیز نیست و کشورها را از لحاظ سیاسی چندان درگیر نمی کند، اما باز هم یک گام بزرگ در رفع تنش میان چین از یک سو و جاپان و کوریای جنوبی به عنوان متحدان غرب از سوی دیگر محسوب می شود. در مجموع می توان گفت در سایه این توافق عوارض گمرکی در تجارت بین کشورهای امضا کننده کاهش می یابد، قواعد ناظر بر تجارت مشترک تدوین و زمینه برای حمل ونقل کالا تسهیل می شود. علاوه برآن، بزرگ ترین توافق تجارت آزاد جهان شامل بازرگانی، خدمات، سرمایه گذاری، بازرگانی دیجیتال و ارتباطات خواهد شد.
تاثیر بر رابطه چین و امریکا
یکی از انتقاداتی که به این توافق شده، این است که چین نقشی کلیدی در آن ایفا می کند و حتا می توان آن را توافقی دانست که چین با اتکا به قوانین داخلی خود به دیگر کشورها تحمیل کرده است. این فشار چین پس از بروز اختلاف نظر با هند حتا بیشتر شد. به این ترتیب با تطبیق این توافق، چین نقشی تعیین کننده تر در استانداردهای تجاری منطقه ایفا خواهد کرد.
پتر پتری، استاد تجارت بینالملل در دانشگاه برندیز، می گوید: « این توافق به طور بالقوه کاملا به سود چین است و در مقیاس گسترده، چین را به بازیگر مهم در این توافق و در تمام منطقه تبدیل خواهد کرد. این تاثیرگذاری فراتر از نقش فعلی پکن در تحولات اقتصادی منطقه خواهد بود. با اینکه این توافق به تنهایی محصول چین نبوده و تمام کشورهای عضو در دستیابی به آن سهم داشته اند، اما وقتی زمان اجرایی شدن برسد، چین تصمیم گیرنده اساسی خواهد بود. دیگر در آن زمان نباید این توافق را آسیایی دانست. پس از خروج دونالد ترامپ از توافق تجاری با شرق آسیا، ایالات متحده امریکا اکنون در خارج از هر دو جبهه اصلی تجاری در آسیا قرار دارد. این به آن معناست که وقتی این کشورهای آسیایی قوانین تجاری خود را تنظیم کنند، نه اتحادیه اروپا و نه ایالات متحده امریکا به عنوان اَبَرقدرتهای تجاری سنتی جهان جایگاهی در تعیین شرایط آن نخواهند داشت. در واقع خروج ترامپ از توافق تجاری با کشورهای شرق آسیا ازجمله جاپان و کوریای جنوبی و سپس ایجاد تنشهای تجاری با چین باعث شد تا کشورهای منطقه با جدیت بیشتری به دنبال دستیابی به توافقی مستقل از ایالات متحده باشند. اکنون دیگر ایالات متحده باید با شرایط و قواعد توافقی که چین به کشورهای منطقه تحمیل کرده، کنار بیاید».
امضای توافق مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای، ضربه مهلکی بر آنچه از بدنه توافق تجاری دو سوی اقیانوس آرام باقی مانده است، خواهد بود، توافقی که در دوره دوم باراک اوباما حاصل و ترامپ از آن خارج شد. این توافق می تواند جایگاه منطقه ای چین را که دومین اقتصاد برتر دنیاست، به ویژه در تعامل با جاپان و کوریای جنوبی که متحدان آسیایی امریکا هستند، به شدت بهبود ببخشد.
چشمانداز آینده
تصویب و تطبیق توافق مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای مدتی طول می کشد و برای اجرای برخی از مقررات تعرفه شاید حتا به چند سال زمان نیاز باشد، اما این توافق آینده تجارت در آسیا را رقم می زند. پتری میگوید: « این توافق نامه می تواند به مرور بهبود یابد و این روند کُند خواهد بود، اما این تازه ابتدای راه است. اکنون بخش اساسی کار اجرا شده است. در ماههای پیش رو مهم ترین موضوع، تمرکز چین، جاپان و کوریای جنوبی است. این سه کشور نقشی کلیدی در تجارت منطقه ایفا می کنند. علاوه براین پکن، توکیو و سیول از مهم ترین قدرتهای اقتصادی جهان به شمار میآیند و نمی توان تأثیر این توافق و اجرایی شدن آن بر اقتصاد جهان را نادیده گرفت»، اما بزرگ ترین نتیجه این توافق را شاید بتوان در « ظهور یک اَبَرقدرت جدید در اقتصاد جهان» دانست. آسیا گام اول برای کسب چنین جایگاهی را برداشته و می تواند مانند اروپا یا امریکای شمالی به یک قطب و اَبَرقدرت اقتصادی تبدیل شود./ش
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۶۱۱
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020