در ادامه نشست های سودمند کاری 



طبق تفاهم قبلی امروز یکشنبه مورخ ۲۲سرطان ملاقات تعارفی ریس تشکیلات مرکزی حزب با محترم احمد احسان سنگر عضو رهبری سازمان اجتماعی جهان محور و رییس سازمان اجتماعی جوانان همدلی افغانستان در دفتر مرکزی حزب صورت گرفت ، روی مسایل مورد علاقه و کار با جوانان در مرکز و ولا یات کشور بصورت همه جانبه بحث صورت گرفت و امکانات کاری هردو بخش آرزیابی گردید .
در ادامه محترم سنگر با پروفیسور داکتر محمد داوود را وش رییس حزب آبادی افغانستان ملاقات و روی کار مشترک بعدی تبادل نظر نموده تصامیم اتخاذ گردید .

***

همچنان امروز رفیق استاد صابر سروری رییس کمیته ولایتی پروان حزب  آبادی افغانستان که جهت تبادله نظر و پیشبرد کار حزبی ـ سیاسی در ولایت مربوط بعد از رفع قرنطین به دفتر مرکزی آمده بود با رفیق را وش و روسای حاضر شعبات  مرکزی حزب تبادل نظرنموده  و در باره مسایل مطروحه تصامیم  لازم اتخاذ نمودند

***

 

امروز یکشنبه ۲۲ سرطان ۱۳۹۹ ملاقات کاری در بخش اقتصاد در دفتر مرکزی راه اندازی شد . در ملاقات رفیق داکتر راوش رییس حزب آبادی افغانستان، رفیق جنرال مختار رییس شعبه مالی و اداری ، رفیق رضایی مسوول بخش تشبثات اقتصادی ، رفیق پرتو رییس شعبه تشکیلات مرکزی و رفیق محمد عثمان ساپی عضو بیروی اجراییه از کمیته ولایتی ننگرهار اشتراک داشتند.در نشست  روی آغاز کارعملی تبادل نظر شده ، تصامیم اتخاذ و با یک بخش پروتوکول همکاری به امضا رسید. این پروسه در آینده ادامه می ‌یابد.

 

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۲۰۷

 Copyright ©bamdaad 2020

 

دیدار و ملاقات های کاری

 

با درنظر داشت شرایط ویژه ناشی از بحران کوید ۱۹ و قرنطین ، روزچهاشنبه مورخ ۱۸ سرطان رفقا مهدی عظیمی رییس ، و امین کاظمی مسوول  شعبه تبلیغ و آموزش سیاسی کمیته ولایتی غزنی حزب آبادی افغانستان در دفتر مرکزی  حزب با رفقا  پروفیسور داکتر داوود را وش رییس حزب ،  و انجنیر امین پرتو رییس شعبه تشکیلات مرکزی دیدن نموده ،  روی تقویت کار حزبی سیاسی، پلان های کاری ، امورتبلیغی و مالی ، توزیع کارت های عضویت حزب و تامین روابط مفید با سازمان ها و ادارات دولتی ولایت غزنی گفت و گو  و تبادل نظر کردند.

دراین ملاقات روی سوالات و پیشنهادات رفقا مکث شده  و جواب های قناعت بخش به آنها ارایه ، و تصامیم لازم  اتخاذ گردید .
ملاقات در فضای رفیقانه الی ساعت یک ظهر ادامه داشت .

 

 

قراریک خبردیگر اخیراْ رفیق داکتر داوود راوش رییس حزب آبادی افغانستان با محترم  الحاج محمد انور رحیمی معاون « سازمان حرکت اجتماعی ترکمن ها » در دفتر مرکزی حزب  دیدار و ملاقات نموده ، پیرامون وضعیت جاری کشور و مسایل مبرم جامعه بحث و تبادل نظر کردند.

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۱۰۷

Copyright ©bamdaad 2020

 

ازبازی بزرگ تا تروریزم

 

محمد ولی

موقعیت جغرافیایی روسیه که پهنه آن ازسرحدات مناطق آسیایی تا اروپا ادامه دارد درتعین سیاست خارجی آن ازگذشته های دور نقش خاص داشته است .
روسها با چنین موقعیت جعرافیایی در سهمگیری امور آسیایی و اروپایی متمایل به سیاست هم ترازی میان دو قاره بوده اند . اگر انگلیس ها حدود سه صد سال قبل ازان موقعیت دور افتاده امپراتوری گسترده ای را تا هند ایجاد کردند و بر بسیاری ممالک آسیایی مسلط گردیدند روسیه هم بحیث یکی از امپراطوری های پرقدرت به این گسترش و توسعه طلبی بی تفاوت نبود واز نفوذ انگلیس درسرحدات جنوبی امپراطوری اش که آسیای میانه را در بر میگرفت درتشویش بود . همزمان با این رقابت روسها از رقابتهای اروپایی نیز گوشه گیری نمیکردند .
وسعت خاک روسیه زمامداران را وا میداشت تا با داشتن قوای نطامی بزرگ از سرحدات اش با آن پهنای وسیع حفاظت کند . نظم روسی دوران تزارها نظم مختلط استبداد آسیایی و برخی شیوه های مدرنیته اروپایی بود.
به میان آمدن امپراطوری هند برتانوی روسیه را بیشترمعطوف به سرحدات آسیایی اش ساخت وتا شمال کناره های آمو دریا شتافت .
انگلستان استراتیژی های را برای جلوگیری از تقرب رقبای اروپایی منجمله روس ها بسوی هند طرح کردند این رقابت روس و انگلیس را درآسیا بازی بزرگ نامیدند ‌.
دراروپا رقابت های انگلستان ، فرانسه ، المان و روسیه قسمتی از حوادث تاریخی دهه اخیر قرن نزده را رقم میزد .
انگلستان در تلاش بدست آوردن همکاری المان دربرابر ایتالیا و فرانسه بود اما روسیه توانست در سال ۱۹۰۱ اتحاد نظامی فرانسه را حاصل نماید . هردو کشور برضد انگلستان متحد شدند که بر طبق آن فرانسه ۱۵۰ هزار عسکرش را در سواحل مانش جابجا کرد تا در صورت جنگ بین روسیه وانگلیس به حمایت از روسیه داخل اقدام شود وروسیه پذیرفته بود که در صورت جنگ میان فرانسه وانگلستان بسرعت به آسیای میانه حمله ور شود تا باعث مزاحمت وتشویش برای قوای انگلیس در هند گردد .
رقابت روس وانگلیس در آسیا به تدریج روبه کاهش نهاد وبه این خلاصه گردید تا افغانستان بین هردو امپراطوری بحیث حایل قرار گرفته مانع از هم مرز شدن ان دو گردد . بعدها ازین پیش تر رفتند ودر سال ۱۹۰۷ معاهده ای میان طرفین امضاء شد که بر قابت هردو در آسیا رسمآ خاتمه بخشید .
این معاهده که باعث تقسیم ساحات نفوذ روسیه وانگلستان در آسیا شد اساس همکاری های سیاسی ونظامی آن دو دراروپا نیز شد که اثرات آن در جنگ اول جهانی درمقابله با جرمنی دیده شد .
معاهده سال ۱۹۰۷ ساحات شامل بازی بزرگ را که عبارت از ایران و افغانستان و تبت بود چنین تقسیم نمود : شمال ایران تحت نفوذ روسیه ، جنوب وجنوب شرق ان منطقه نفوذ انگلستان وقسمت مرکزی ان منطقه بیطرف .افغانستان بدون قیمومیت رسمی بطور قبول شده ازجانب روسیه ، تحت نفوذ انگلستان قبول گردید . در مورد تبت قبول شد تا قوت های انگلیس ازآن خارج شده ان منطقه به چین سپرده شود .( برخی تحلیل گران اوضاع موجود افغانستان در روشنی سوابق تاریخی رقابت های جهانی چنین می اندیشند که تا تقسیم مجدد ساحه میان قدرتهای درگیر فعلی معین نگردد همسان با بازی بزرگ رقابت موجود و حوادث جاری خاتمه نمی پذیرد .) .
روسیه در دوران رقابت با انگلستان به امیر دوست محمد خان وبعدآ امیر شیرعلیخان تمایل به حمایت غرض مقابله با انگلیس را نشان داد اما تا اخیر از ایشان حمایت نکرد امیر دوست محمد خان به انگلیس ها پناه برد وامیر شیرعلیخان به امید موهوم حمایت روسیه به مزار رفت ودر همانجا جان سپرد .
با انقلاب سوسیالیستی اکتوبر سال ۱۹۱۷ گستره امپراطوری روسیه تزاری زیر نظم سوسیالیستی قرار گرفته به رقابت های سیاسی - نظامی صبغه ایدیولوژیک هم داده شد .
رژیم سوسیالیستی از فروریزی اولین حلقه استعمار انگلیس درافغانستان حمایت کرده شاه امان الله را مورد پشتیبانی دیپلوماتیک وخدمات تخنیکی نظامی قرار داد .با شکست اعلیحضرت امان الله خان به اثر توطیه انگلیس وایادی های داخلی آن رژیم سقوی را برسمیت شناخت وخلاف سایرممالک دیپلومات های آن کابل را ترک نکردند .با آمدن نادرخان اتحاد شوروی اولین کشوری بود که رژیم جدید را برسمیت شناخت .
ازتحول هفت ثور سال ۱۳۵۷ تا سرحد پیاده کردن عساکرش به افغانستان حمایت نمود اما برمقتضای منافعش رژیم جهادی را برآن رژیم رجحان داد و درسقوط آن بی نقش نبود. این همه موضعگیری های آن کشور درحفظ مناسبات حسنه با هر رژیم در کابل از تشوشات سرحدات جنوبی آن کشورکه میتواند بیشترآسیب پذیرباشد ناشی بوده است .
مرورمختصربخاطری صورت گرفت تا ذکرگردد که روس ها درحمایت شان ازدولت های افغانستان روی منافع شان حساب میکردند نه امور ایدیولوژیک ، انترناسیونالیزم یا سویتیزم وغیره .
حالا که افغانستان درحال عبور به یک مرحله احتمالآ جدید است روسیه مانند گذشته برامنیت سرحدات جنوبی اش می اندیشد ودر آمدن طالبان درقدرت بی تفاوتی نشان نمی دهند .
سلطه امریکا بر افغانستان وحضور دوامدار آن در افغانستان با داشتن پایگاه های نظامی و پلان تداخل ارام یا تروریستی وایجاد تسنج درجمهوری های آسیای میانه نه برای روسیه و نه برای چین قابل قبول نمی باشد روی این ملحوظ سرزمین ما همانند گذشته ها وچهل سال اخیر میدان رقابت و زورکشی هردو قدرت بزرگ قرارگرفته است این زورکشی ها دربستر تروریزم و ضربه زنی به همدیگر جنگ را دوامدار ساخته ابعاد آنرا وسعت میدهد .
استیو کول در کتاب جنگ اشباح صفحه ۵۴ افشا میکند که :
« یگانه پالیسی امریکا در افغانستان که توسط سی.آی.ای. عملی می شد کشتن نظامیان شوروی بود " هارت " به پاکستان پیشنهاد کرده بود که برای سر نظامیان شوروی قیمت تعین کند . یعنی برای کشتن یک نفر از نیروهای خاص شوروی ده هزار کلدار و یک سرباز عادی پنجهزار کلدار ودو چند قیمت تعین شده برای زنده بدست آوردن آنها پرداخته شود .»
حالا مراجع امریکایی فریاد وغوغای مطبوعاتی و سیاسی برپا کرده اند که روس ها برای کشتن یک امریکایی توسط طالبان صدهزار دالر تعین کرده اند .
وسیله تطبیقی این سیاست تروریستی مجاهد بود وحالا طالب است که هردو دریک خط فکری وعملی حرکت کرده اند.
هردو قدرت بزرگ درحمایت و آوردن طالبان درقدرت منفعت و دورنمای شکل گیری بعدی وضعیت نظامی - سیاسی و استخباراتی را در افغانستان درنطر دارند .
فکرمیشود تمایل روس ها به جانب طالبان استراتیژیک و دور مایی نبوده تا اعمال فشار بر خروج عساکر امریکایی و بر چیده شدن پایگاه های آن ادامه یابد درحالی که حضور فعال طالبان در قدرت نزد امریکایی ها بحیث یک استراتیژی مطرح میباشد آن هم با شرایطی چون حفظ حضور نظامی در افغانستان ، بکار بندی طالبان بحیث نایبان جنگی امریکا که در قبال ان میتواند به سیاست تداخل در آسیای میانه بحیث استراتیژی دوامدار ادامه دهد .
امریکا تجارب کافی ازوجود امارت اسلامی ورژیم های شاهی اسلامی درممالک عربی که درآنجا منافع نفتی وپایگاههای نظامی اش محفوظ است دارد ومیخواهد ازوجود طالبان با سوابق استخباراتی شان با خود درین کشور نیز بهره بگیرند .
امارت اسلامی طالبان با امارت اسلامی ممالک عربی متفاوت میباشد زیرا درینجا ملاهای مساجد ومدارس دینی پاکستان دیده در راس می اید که تجربه حاکمیت انها برای همه معلوم است .اینها مرتبط با القاعده بوده مروجین ومبلغین تفکر اسلامی نوع مدارس پاکستان که وظیفه گسترش و تبلیغ ا آنرا بدیگر ممالک دارند میباشند. کشورهای که درتیررس آسان و نزدیک دعوت و تبلیغ امارت اسلامی طالبان قرار گیرد جمهوری های آسیای میانه بوده می تواند که همین اکنون « تحریک اسلامی ازبکستان » ، « اکرامیه ازبکستان » و« جماعت تبلیغ قزاقستان »  دراین عرصه فعال اند وبی ارتباط با القاعده  و طالبان نمی باشند . امارت اسلامی طالبان میتواند پایگاه عقبی برای آنها باشد .
تقرب درآسیای میانه از طریق گروپ های تروریستی دور از دلچسپی پاکستان و امریکا نمی باشد زیرا میان تروریزم  و بنیاد گرایی ، پاکستان وامریکا پیوندهای باسابقه تاریخی وجود دارد .
روی این ملحوظ روس ها استقرار نظام طالبانی را بعد از خروج امریکا ( اگر صورت گیرد) نباید به حیث یک استراتیژی فال نیک برای شان بگیرند .
به همگان آشکار است که درنظام اسلامی مخالفت با نظام، سیاسی تلقی نشده عاملین آن را باغی ، منافق وکافر تلقی میکنند ومعلوم است که جزای آن جزقتل چیز دیگری نمی باشد .
استقرار نظام طالبانی مجزا ازاصل بالا بوده نمی تواند .پس در صورت استقراردیکتاتوری مذهبی وتحکیم بعدی آن ، بر حکم تبلیغ و دعوت و ارشاد به حیث وظیفه دینی ، جمهوری آسیای میانه مصدوم به خطرات طالبانی شدن‌ بوده امریکا هم درایجاد بی نظمی وبرهم ریزی نظم موجود وتحریک به اغتشاش وبی ثباتی این مناطق بی علاقه نمی باشد انگاه با مبالغ گزاف تخصیص داده شده برای مهار روسیه مشکلات دوامدار فرسایشی برای آن ایجادکرده بر وضعیت سیاسی واقتصادی چین و روسیه اثرات مطلوب امریکا را بجا میگذارد.
همنوایی با تغیر نظام وایجاد حکومت موقت اثراتی به بارخواهد آورد که نه تنها افغانستان درآتش جنگ دوامدار گیر خواهد ماند ، بلکه منطقه وهمسایه گان را نیز آتش خواهد زد آنگاه مساله از ندامت و افسوس بیرون میگردد.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۰ـ ۰۶۰۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 202

از مذاکرات بین الافغانی حمایت می نماییم

 

صادق روزبه

 توافق نامه صلح میان امریکا و طالبان بتاریخ ۲۹  فبروری ۲۰۲۰ ، مطابق دهم حوت ۱۳۹۸  در دوحه قطر به امضا رسید. که آغاز مذاکرات بین الافغانی از تعهدات این توافقنامه به شمار می رود،  اگر چه از آن تاریخ تا امروز در حدود چهار ماه  نبزمی گذرد، اما  این مذاکرات تا هنوز آغاز نگردیده است.

برطبق این توافقنامه قرار است تا ۵۰۰۰ زندانی طالبان از طرف دولت جمهوری اسلامی افغانستان آزاد  شوند که  تا حال در حدود ۴۰۰۰ تن آنها  از زندان های کشور آزاد شده اند. و در مقابل باید ۱۰۰۰ تن زندانی های دوات هم از طرف طالبان آزاد شوند که تا حال کمتر از یکهزار تن ازین  زندانی ها از طرف طالبان آزاد گردیده اند.

مردم افغانستان آرزومند بودند تا بعد از امضای این توافقنامه ، خشونت ها در کشور کاهش یابد ، آتش بس در کشور تامین و ادامه جنگ و خون ریزی در کشور متوقف گردیده و مذاکرات بین الافغانی آغاز یابد. اما تا هنوز این آرزومندی مردم ما رعایت نگردیده و تحقق نیافته است .

  برای آغاز این مذاکرات شرایط معقول و قابل قبول در قضیه جنگ وصلح افغانستان ،  کاهش خشونت ها و تامین آتش بس است. تا ثابت گردد که برای ختم جنگ وخشونت اراده واقعی و استقلالیت کامل وجود دارد و هم برای آغاز مذاکرات اعتماد سازی می گردد. زیرا نه می شود که خشونت ومذاکرات هم زمان بصورت موازی ادامه یابد . فکر می شود  که تا حال تاریخ سیاسی ونظامی جهان مذاکراتی بدون برقراری آتش بس را ، بیاد نداشته ودر صفحات خود ثبت ندارد.

با آنکه ریاست شورای عالی مصالحه ملی در ساختار دولت ایجاد و مسوولیت پیشبرد مذاکرات  را  باطالبان بعهده گرفته ، اما با درنظرداشت آماده گی های لازم دولت اسلامی افغانستان ، این مذاکرات تا هنوز آغاز نگردیده و از آغاز مذاکرات درهفته های آینده خبر می دهند اما وضیعت کنونی می رساند که آغاز مذاکرات بدون دلایل موجه  به تعویق می افتد درحالیکه ادامه جنگ وخشونت در افغانستان به هیچ صورت به نفع مردم افغانستان نبوده ، هر روز از مردم افغانستان قربانی گرفته و فقط دشمنان مردم افغانستان هستند که از ادامه جنگ وخشونت در افغانستان سود برده ، می برند و بس.

مردم افغانستان می خواهند تا دولت جمهوری اسلامی افغانستان، با اجندای مشخص و داشتن خطوط سرخ وارد مذاکرات با طالبان گردد. حفظ استقلال ، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان، حمایت از وحدت ملی مردم افغانستان، حفظ نظام جمهوریت و قانون اساسی وارزش های دموکراتیک آن، حفظ دست آوردهای سال های اخیر کشور، حفظ قوای مسلح قهرمان کشور، رعایت حقوق و آزادی های قانونی مردم ، مشخص کردن کشورهای تضمین کننده گان صلح در افغانستان ، در مذاکرات بحیث خطوط سرخ دولت باید  مورد حمایت  قرارگیرد و از آنها بحیث حق طبیعی و قانونی مردم افغانستان باید دفاع قاطعانه صورت گیرد، درغیراین مذاکرات چه مفهومی خواهد داشت.

تاریخ  افغانستان بخوبی نشان میدهد ، هرزمانی که مردم افغانستان در راه تحولات دموکراتیک گام گذاشته اند ، دشمنان داخلی و خارجی مردم افغانستان ، دست بدست هم داده و مانع تحقق این تحولات شده و افغانستان را از رسیدن به ترقی ، پیشرفت و دست یافتن مردم افغانستان به خوشبختی و سعادت بازداشته اند و مسوولیت عقب مانی ، فقر وبدبختی های مردم افغانستان را بیشرمانه بدوش کشیده و می کشند. حزب آبادی افغانستان که حزب صلح و حزب تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی درکشور میباشد، از ختم جنگ وخشونت وقطع فوری خونریزی بیشتر در کشور و از تمام اقدامات که برای ختم جنگ و آوردن صلح درافغانستان بمنظور تامین صلح سراسری، صلح عادلانه ، صلح پایدار و صلح برای همه  صورت می گیرد، حمایت می نماید.

حزب آبادی افغانستان از آغاز مذاکرات بین الافغانی با کاهش خشونت ها و آتش بس در کشور،  به هدف ختم جنگ ، تامین صلح واقعی و نتایج  مثبت آن که بتواند خواست های اساسی مردم افغانستان را که همانا حفظ استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ، حفظ نظام جمهوریت و قانون اساسی  با ارزش های دموکراتیک آن ، حفظ دست آوردهای سالهای گذشته  و رعایت حقوق و آزادی های قانونی و دموکراتیک مردم افغانستان می باشد ، حمایت می نماید.جنگ می تواند بر مردم افغانستان طوریکه تحمیل گردیده ، تحمیل گردد، اما صلحی که نه تواند سرنوشت و منافع ملی امروزو فردای کشور ومردم ما را تضمین وحمایت نماید ، نمی تواند بر مردم وکشورما تحمیل گردد.

حزب آبادی افغانستان، از آغاز مذاکرات بین الافغانی به رهبری و مالکیت افغانها حمایت می نماید و آرزومند است تا شرکت کننده گان دراین مذاکرات با تبارز نیت و اراده کامل و آزاد مصدر ختم جنگ و خشونت در کشور شده و سنگ بنای صلح واقعی را در افغانستان گذاشته و در تاریخ افغانستان ، صفحه جدیدی را ، بگشایند و مردم افغانستان را که مانند سایر مردمان جهان واقعاْ شایسته صلح، سعادت و بهزیستی می باشند احترام گذاشته ودربرابرش شان ادای مسوولیت دینی، ایمانی ، اخلاقی ، میهنی واجتماعی ، نمایند.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۰ـ ۰۹۰۷

Copyright ©bamdaad 2020

 

حق حیات ومسوولیت دولت

عبدالاحمد فیض

حق حیات شالوده وبنیاد حقوق وارزش های است که به انسان ها تعلق میگیرد، یا بعباره دیگرلزوم تمکین به حق حیات، موجد مجموع اصول ومعیاری های است که بمثابه تنظیم کننده روابط ومناسبات فی مابین شهروند ودولت ، افراد با همنوعان از ورای تدوین وتنفیذ قوانین تجلی مییابد ، لذا هیچ قاعده حقوقی مقدم برحق زنده گی را نمی توان حتا دربدوی ترین نورم های حقوقی درجوامع کهن بشری سراغ داشت. ازمنظردینی، متون ونصوص متعددی دردین مقدس اسلام درتمکین نهادن به حق حیات وجود داشته واین ارمغان وموهبت عظیم و تکرارناشدنی را ازمقاصد متعالی ودرخشان دردین اسلام خوانده است، فلهذا برپایه همین ارشادات دینی است که سلب حیات انسان با توسل به اقدامات غیرمجازو حتا انتحاریا کشتن خودی ازگناهان بزرگ وغیرقابل عفودردین مقدس اسلام پنداشته میشود.

درپرتوهنجارها ومعیاری حقوق مدون، حیات پدیده وموهبت است، که ارزش های مرتبط بدان محصول تکامل حیات انسانی ودرغایت قواعد موضوعه نبوده ، بلکه حق حیات زاده حق طبیعی است که انسان ها ازبدوی پیدایش تا فرارسیدن مرگ وحتا بعد ازمرگ صاحب وحامل این حق خوانده شده وتحدیدی را نمی پذیرد.

درنظام حقوقی مدرن، درجهان معاصرلزوم رعایت حق حیات درقالب وضع قواعد بازدارنده ازتضییع حق حیات، به گفتمان غالب درمحافل سیاسی، حقوقی و پژوهشی مبدل شده وتا اکنون معاهدات متعدد بین المللی به هدف توسعه حقوق بشری که متضمن صیانت ازین حق باشد انعقاد و وجائب معین به دولت ها وکلیه نهادهای ملی و بین المللی درپاسداری ازآن بمثابه تکالیف الزام آورایجاد گردیده است، چنانچه میثاق حقوق بشرمصوب دهم دسامبر(۱۹۴۸) درماده سوم از حق حیات بمثابه یکی ازعمده ترین حق نامبرده شده که درپرتوآن سایرمعیارهای مندرج درین میثاق بسود ارزش های متعالی بشری وجاهت کسب نموده است.

افزون برین درماده ششم میثاق (۱۹۶۶) حقوق مدنی وسیاسی، حق حیات حقوق ذاتی انسان توصیف شده است وبدان معناست که این حق را نمی توان حتا با وضع دساتیری حقوقی دیگرمنتفی نمود، گرچه اصل عدم تعرض به حق حیا ت بمثابه حق ذاتی، درعده ای نظام های حقوقی درصورت ارتکاب به جرایم سنگین با تجویزمجازات اعدام معروض به تحدید بوده که با اصل تخطی ناپذیری وممنوعیت تعرض به حقوقی ذاتی انسان درفروغ دکتورین نوین حقوقی در منافات قراردارد.

عمده ترین عامل سلب وتعرض به حق حیات، وجود مخاصمات ودرگیری های مسلحانه درشرایط معاصراست که توسط دولت ها بمثابه وسیله تحق اهداف ملی براه میافتد، با یک نگاه کوتاه به پیامدهای جنگ های با ابعاد بین المللی و درمقیاس منطقه وی میتوان اذعان داشت که این دولت هاست که علی الرغم ممنوعیت تجاوزونبردهای مسلحانه وهکذا منع حملات برمردمان غیرجانبدار، مسوولیت نقض بی باکانه حق حیات میلیون ها انسان را درجهان معاصربدوش میکشند، همچنان تداوم نبردهای خونین درمنازعات داخلی فی مابین دولت ومعارضان داخلی که اغلبأ درنتیجه عدم مشروعیت قدرت یا مداخلات خارجی بوقوع می پیوندد،همواره به مرگ کمیت وسیع ازافراد غیردخیل دررویارویی نظامی منتهی شده است که جنگ جاری درافغانستان ازمثال های بارزی جنگ داخلی است که هرروزصدها انسان بی دفاع درنبردهای خونین ازسوی طرف های دخیل درین مناقشه جان های شرین خود را ازدست میدهد وغم انگیزترازهمه اینکه مردمان ملکی ودر این میان اطفال وزنان افغان درچنان وضعیت اسفناک توسط طرفهای مخاصامه وبخصوص شبه نظامیان شریرو بیرحم به قتل میرسند که نهادهای ناظرجهانی منجمله شورای امنیت وشورای حقوق بشرسازمان ملل متحد به استثنای نشراعلامیه هیچ اقدام موثردر کاهش وجلوگیری ازمیزان ضایعات بشری واتخاذ تصامیم عملی درمحکومیت عاملان جنایات انسانی درافغانستان انجام نداده است.

بربنیاد مفاد کانوانسیون های سال (۱۹۴۹) ژنیو و ضمایم آن که تعریف متعارف حقوق جنگ را وجاهت بخشیده است، ازکلیه تفنگ داران درمیادین جنگ میطلبد تا ازانجام حملات براهداف ملکی اجتناب ورزند، که تخطی از این معیارها مسوولیت عاملان را چون مجرمین جنگی وارد صحنه میسازد، اما با توجه به ابعاد فجایع دربحران جاری افغانستان مفاد میثاق بین المللی فوق یا هنجارهای الزامی زمان جنگ بطرزکم سابقه و بی رویه آن توسط معارضان وهمچنان  نیروهای مسلح داخلی نقض می گردد، افراد ملکی درافغانستان حتا درمنازل و عبادتگاه های شان احساس مصوونیت نه نموده ودرعمل مصوون نخواهد بود.

تردیدی نمی توان داشت ازآنجایی که جنگ افغانستان ازچندین دهه جریان داشته که عاملان قتل وکشتارافراد غیرنظامی تا اکنون ازهیچ دوره منازعات نه تنها پیگیری نشده است بلکه دربرهه های معین تا کنون حتا به مقام ها وپوزیشن های بلند وبا مصوونیت ازتعقیب تقررکسب نموده واین موجب شده است تا عاملان قتل وکشتارغیرنظامی، حملات سازمان یافته برمکانهای ملکی را با بی باکی وجسارت انجام دهند. همچنان تصریح بایست داشت که میثاق حقوق جنگ نوع تحکیم وگسترش حقوق انسانی درحوزه حق حیات خوانده شده و اهمیت استثنایی مفاد میثاق دراین است که کشتن انسان غیرنظامی تابع کدام اصول حقوقی مانند اصدارفرامین عفو و مرورزمان تعقیب نمی گردد چنانچه ماده (۲۹) منشورداد گاه جزایی بین المللی جنایت جنگی را که سلب حق حیات ازعناصرعمده آن است تابع اصل مرور زمان تعقیب جرم  ندانسته ومرتکبین درهرفرصت ممکن پاسخ گو خواهد بود.

متکی براحکام میثاق حقوق مدنی وسیاسی تمکین و رعایت همه جانبه و دقیق صیانت ازحق زنده گی لازمه تنفیذ مفاد این معاهده بین المللی درحقوق ملی است لذا دولت ها لزوم مشروعیت خویش را ازتکمین گذاشتن به حقوق ذاتی همه شهروندان کسب مینماید، برفحوای این اصل وبرپایه احکام قانون اساسی دولت افغانستان مکلف است تا ازکلیه ابزار های ممکن درتامین مصونیت عامه استفاده نماید، اغماض وناتوانی درپاسداری ازحق حیات مردم که تا اکنون درعمل ازکاستی های عدیده رنج میبرد‌، بوضوح برچگونگی مشروعیت قدرت اثرات ناگواری سیاسی وحقوقی درقبال خوا هد داشت.  

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۰ـ ۰۳۰۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 202