آیا جنبش صلح هنوز باید با ناتـو مخالفت کند؟

 

جان وُیچیک

در گزارش‌های خبری این روزها به ناتو( بازوی جهانی پنتاگون ) به دلیل نقش اش در جنگ اوکرایین، اشاره می‌ شود. هم ‌اکنون میلیون ‌ها نفر در امریکا ناتو را راهکاری می ‌دانند که می ‌تواند جنگ اوکرایین را پایان دهـد و صلح به ارمغان آورد. این برداشت نادرست ناشی از بمباران تبلیغاتی شبانه‌ روزی بی ‌سابقه ‌ایست که مردم امریکا در معرض آن قرار دارند. هرچند گسترش ناتو در سراسر اروپا بسیار نزدیک به مرزهای روسیه شده و به‌ واقع به مرزهای روسیه رسیده است، کمتر به گسترش این پیمان نظامی در بقیهه جهان توجه می ‌شود. پرسش اساسی که باید به آن پاسخ داده شود این است که آیا گسترش ناتو و سرازیر کردن بی ‌وقفه جنگ‌افزار در جنگ اوکرایین و سایر جنگ ‌ها در جهان، در مسیر دستیابی به صلح جهانی است؟

این روزها به جنگ‌ های دیگری که اکنون در فلسطین، سوریه، یمن، و سومالیا ادامه دارد، کمتر از جنگ اوکرایین پرداخته می ‌شود. ناتوی خطرناک اتمی در هر کدام از این جنگ‌ها فعال است. ناتو صرفاً کمیته ‌ای نیست که دفتری در خیابانی باصفا در بروکسل داشته باشد. ناتو در اساس دنباله پنتاگون است ، ابزار جهانی تا دندان مسلح و دارای سلاح‌های هسته ‌یی است که سیاست‌های امپریالیزم امریکا را علیه ملت‌های دیگر به پیش می ‌برد.

از زمان شکل ‌گیری ناتو پس از جنگ جهانی دوم (اپریل ۱۹۴۹ ترسایی )، جنبش‌های صلح در امریکا و در سراسر اروپا با گسترش آن مخالفت کرده‌اند. امروزه، با وجود تلاش‌ های برخی برای خارج کردن جنبش‌های صلح از مسیر اصلی ‌شان، ضروری است که این مخالفت‌ها با ناتو ادامه یابد.

شاید در پوشش‌های خبری رسانه‌ های شرکتی نتوان تشخیص داد که هنوز هم جنبش صلحی هرچند کوچک ( و در کشورهایی مانند ایالات متحده امریکا چند پاره و در جاهای دیگر رو به رشد ) وجود دارد که در مخالفت با جنگ مبارزه و ایستاده گی می ‌کند. مدت مدیدی است که کمبود جنبش صلحی پویا و سرزنده در سراسر جهان احساس می ‌شود. از هنگامی که پنتاگون در دهه ۱۹۹۰ از طریق ناتو تصمیم گرفت نسل جدیدی از موشک‌های هسته ‌یی را در اروپا مستقر کند، نیاز به چنین جنبش صلحی به طور چشمگیری افزایش یافت. این تصمیم بخشی از ادعای پنتاگون بود مبنی بر اینکه برای حفظ دموکراسی، سامانه دفاع موشکی که سال‌ها در دست طراحی و تولید بود، لازم است. پنتاگون می ‌گفت که دیگر تضمین « نابودی قطعی متقابل » [در زمان جنگ سرد سابق] در کار نیست [که دنیا را امن نگه دارد]. امریکا سامانه‌ ای می ‌خواست که با آن بتواند در برابر هر حمله موشکی هسته ‌یی دفاع کند. بنابراین، موشک‌های جدیدی را در اروپا مستقر می ‌کرد که بتوانند چنین وظیفه ‌ای را انجام دهند. پیش از آن، جهان برای جلوگیری از جنگ هسته ‌یی بین ایالات متحده امریکا و اتحاد شوروی بر ترس از « نابودی قطعی متقابل » تکیه می ‌کرد. حالا ظاهراً فرض بر این بود که کارایی این نسل از موشک ‌های امریکا می ‌تواند از پس چنین وظیفه‌ای برآید. پنتاگون ( از طریق ناتو) هم ‌زمان با استقرار موشک‌های هسته ‌یی به‌اصطلاح «حافظ صلح » در اروپا، نخستین دور گسترش جنگ‌ افزارهای هسته ‌یی‌اش پس از پایان جنگ سرد را آغاز کرد، که قبلاً قول داده بود هرگز چنین نخواهد کرد. برآمد این دور جدید گسترش ناتو خیلی زود در بمباران و نابودی یوگسلاویا از سوی این پیمان نظامی دیده شد.

این اقدام نظامی ناتو پایان رسمی آن دنیای جدید سرشار از صلح و شادمانی بود که قرار بود پس از برچیده شدن دولت‌ های سوسیالیستی در اروپا و برقراری «صلح امریکایی » از طریق پنتاگون و ناتو آغاز شود. در عوض، برای اروپا، بمباران نظامی یوگسلاویا آغاز دوره نظامی ‌تر شده‌ای از تنش و درگیری و جنگ بود، چیزی که اروپا از سال ۱۹۴۵ترسایی(پایان جنگ جهانی دوم ) تا آن زمان به خود ندیده بود. با این اقدام، نزدیک به ۵۰ سال صلح در اروپا پایان یافت، صلحی که کشورهای سوسیالیستی دنبال می ‌کردند، و صلحی که دیرپایی آن در سراسر تاریخ آن قاره دیده نشده بود.

تازش صلح

جنبش‌ های صلح در امریکا در واقع از سال‌های دهه ۱۹۵۰ ترسایی و در برابر تهدیدهای پنتاگون، یعنی در مخالفت با آزمایش بمب‌های هسته ‌یی عظیم در آسمان، آزمایش بمب‌هایی که هزار بار نیرومندتر از بمب‌هایی بودند که روی هیروشیما و ناکازاکی انداخته شدند، به حرکت درآمدند.

زنان نقش برجسته ‌ای در این جنبش‌ ها داشتند، همان‌ طور که در یکی از فیلم ‌های مشهور هالیوود به نام « آن ‌طور که بودیم » با بازیگری باربارا استرایزند دیده می ‌شد. در زمانی که دانش ‌آموزان امریکایی برای محافظت از خود در برابر موشک‌های هسته ‌یی خیالی اتحاد شوروی در کلاس‌های درس در زیر میزهای خود مخفی می ‌شدند، زنان در سراسر امریکا برای پایان دادن به پیامدهای زیان ‌بار آزمایش بمب‌های هسته ‌یی و تابش‌های رادیواکتیف بر روی فرزندانشان مبارزه می‌ کردند. آنها به شیر پرتوزده هسته ‌یی که بسیاری از کودکان و نوزادان امریکا می ‌نوشیدند «نه » گفتند. همین سازمان ‌دهی نیروهای صلح بود که اقدام‌های مرگ‌ بار پنتاگون را در آن روزها مهار کرد.

از آن زمان به بعد، جنبش‌های صلح همواره برای پیکار عادلانه ‌شان در راه صلح و عدالت، چه در مبارزه برای پایان دادن به جنگ ‌های استعماری و سلطه در امریکای لاتین، چه جنگ ‌های کوریا و ویتنام، یا جنگ‌های بی‌ شمار دیگر، به میدان آمدند.

هم در امریکا و هم در دیگر نقاط جهان جنبش ضد جنگ ‌افزارهای هسته ‌یی همواره یکی از نیرومند ترین و مهم‌ ترین جریان‌های جنبش صلح بوده است. برای رویارویی با خطرهای ناشی از سودجویی امروزی پنتاگون و ناتو، این جنبش باید بار دیگر به صورت فزاینده‌ای رشد کند.

امروزه گفته می‌شود که جنبش صلح در امریکا برای خیزش دوباره‌اش با مشکل روبه‌ رو است. ولی اگر تاریخ راهنمای ما باشد، باید گفت که دیر یا زود جنبش صلح امریکا رشد خواهد کرد و دست در دست جنبش بین‌المللی صلحی که در سراسر جهان در برابر ناتو برخاسته است، خواهد گذاشت. واشنگتن، پایتخت امریکا، و خود کاخ سفید، پیش از این محل تظاهرات شدید بر ضد جنگ به رهبری گروه‌هایی مانند کُد پینک (CodePink) بوده است. این جنبش‌ها به ‌درستی نقش ناتو در کشاندن جهان به این جنگ هدف گرفته‌اند.

چرا مخالفت با ناتو مهم است؟

چرا لازم است که نیروهای صلح امروز نقش ناتو در جنگ اوکرایین و دیگر جنگ ‌ها، و طرح ناتو برای گسترش قلمرو عملش در سراسر جهان را به چالش بکشند؟

پاسخ آن است که این پیمان نظامی، امروزه به همان اندازه پیگیر نظامیگری، جنگ، و سودورزی سازنده گان جنگ‌افزار است که در زمان اعتراض‌های نخستین علیه بمب هسته ‌یی بود. اکنون وضعیت حتا بدتر هم شده است، زیرا ناتو به سلاح‌های هسته ‌یی بسیار قوی ‌تر و خطرناک ‌تر از آن زمان دست یافته است.

در پایان جنگ سرد، پیمان وارسا که پیمان دفاعی کشورهای سوسیالیستی بود، برچیده شد. ولی در مقابل، در واشنگتن به‌ جای اقدام برای برچیدن ناتو و برپایی آرایش امنیتی جدیدی که همه اروپا را در بر گیرد تا ساختمان نظم جهانی به‌ راستی نوین و صلح ‌آمیزی آغاز شود، تصمیم به حفظ و افزایش توانمندی ناتو گرفته شد.

ناتو نه ‌تنها حفظ شد، بلکه طی موج‌ های سونامی ‌وار پی ‌درپی در طول سال‌ها ( از سال‌های پایانی دهه ۱۹۹۰ترسایی تا امروز ) گسترش یافت. جنبش‌ های صلح در همه ‌جا با چنین گسترشی مخالف بودند چون به معنای استقرار جنگ ‌افزارهای خطرناک ‌تر بود. این گسترش به معنای وارد کردن کشورهای هرچه بیشتر به پیمانی مسلح به جنگ ‌افزارهای هسته ‌یی زیر کنترول پنتاگون بود.

هنگامی که دلیل ادعایی ضرورت وجود ناتو (یعنی محافظت در برابر حمله اتحاد شوروی، که هرگز صورت نگرفت) از میان رفت، پنتاگون تصمیم گرفت که در موقعیت ممتازی قرار گرفته است که یک ‌تنه بتازد و ستیز خود را برای تحمیل هدف ‌های امپریالیستی در همه‌ جا، حتا در خارج از اروپا، افزایش دهد. در سال ۲۰۰۱ ترسایی کشورهای اروپایی در زیر چتر ناتو به جنگ امریکا علیه افغانستان، کشوری دوردست از اروپا، پیوستند. این اقدام کشورهای اروپایی در اساس اعلام این موضع بود که ناتو اکنون پیمانی جهانی است که با نظارت و کنترول پنتاگون و ایالات متحده امریکا اداره می‌ شود. این روزها درباره جایگاه ناتو در دفاع از حق حاکمیت اوکرایین و سایر کشورها بسیار سخن گفته می ‌شود، ولی واقعیت این است که ناتو با تعیین میزان بودجه نظامی هر کشور عضو (۲درصد تولید ناخالص ملی)، اغلب به هزینه کاهش رفاه اجتماعی و نیازهای زیرساختی آن کشورها، به حق حاکمیت این کشورها خدشه وارد می ‌کند. همچنین، کشورهای عضو موظف ‌اند مرزهای خود را به روی تردد جنگ ‌افزارهای سنگین یا استقرار موشک‌ های هسته ‌یی در خاک خود بازنگه دارند. گسترش قلمرو عمل تا مرزهای روسیه، پایان برنامه‌های ناتو نیست. در نشست اخیر ناتو، روشن شد که هدف بعدی ناتو چین است. سران کشورهای عضو ناتو در آن نشست در این باره صحبت کردند که چگونه این پیمان نظامی را به سمت اقیانوس آرام می ‌کشانند تا چین را که از نظر آنان قدرتی متخاصم است، «مهار» کنند. افزون بر حرکت‌ های برنامه‌ ریزی شده علیه چین، ناتو در امریکای لاتین و آفریقا نیز در تلاش برای «حفاظت از دموکراسی » است.

جایی برای خطا نیست

از ناتو با چنین تاریخی که دارد و مسیری که در پیش گرفته است، نباید انتظار داشت که برای مردمی که در اوکرایین رنج می ‌برند و می‌ میرند رهاورد خیری داشته باشد. مسیری که چشم ‌انداز آن تجهیز و گسیل سرباز بیشتر، جنگ ‌افزار بیشتر، و جنگ بیشتر است، نمی ‌تواند برای این بحران چاره ‌ساز باشد.

آتش ‌بس و پس از آن خروج نیروهای روسیه، و سپس گفت ‌وگو پیرامون ضمانت ‌های امنیتی جدید تنها راه برون ‌رفت از بحران جنگ در اوکرایین است. هر مسیر دیگری، به ویژه مسیری که پنتاگون و ناتو می ‌روند، فقط به جنگ بیشتر و کشتار بیشتر خواهد انجامید.

شاید بزرگ ‌ترین خطر ادامه مسیر ناتوی مسلح به جنگ ‌افزار هسته‌ یی این باشد که سرانجام و در نهایت به جنگ هسته‌ یی تصورناپذیری کشانده شود. نزدیک به ۲۰هزار بمب هسته ‌یی در جهان وجود دارد که هر کدام از آنها از بمب‌ هایی که هیروشیما و ناکازاکی را ویران کردند، نیرومندتر است. با توجه به چنین خطری، چگونه ممکن است کسی خواهان ادامه گسترش ناتو در جهان باشد؟

گسترش ناتو چیزی است که جنبش صلح همواره و در شرایط کنونی جنگ در اوکرایین و جاهای دیگر با آن مخالفت کرده است و امروزه نیز باید در برابر آن بایستد. در طول تاریخ، انسان توانسته است بسیاری از خطاها و لغزش‌هایش را تصحیح کند و از کژراهه‌ ها بازگردد. اما پس از آغاز جنگی هسته ‌یی دیگر بازگشتی در میان نخواهد بود.

 

پیپلس ورلد - امریکا

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۱۶۰۶

 

Copyright ©bamdaad 2022