یادداشت یک رفیق*

(۲)

در دنیای بی کرانه وبی سانسور و حدود مجازی ، در برگه های شمار ازیاران با نوشته های بر خوردم که متاسفانه نه محتوای علمی دارند ونه مستندات تاریخی ، درحالیکه این رفقا زمانی خود در پویش چپ وبه قول ایشان « جنبش دادخواهانه » حضور فعال داشتند و پویایی آن جریان با نقش این همراهان نیز گره خورده بود، کنون آن تاریخ و شخصیت های اثرگذار و پیش کسوت آنرا با سنگ بغض وکین  سنگسار می نماینآواثر گذاری وکارکرد تاریخی ان بزرگان وکنون موثریت و تکاپوی همراهان خود را سادهلوحانه وظالمانه فرومیکاهند.

نباید فراموش کرد که جریان داد خواهانه و به سخن امروزی ، ترقیخواهانه به تلاش درخور ستایش همان نسل پیشتاز جامعه افغانی ، بدون چینش غرض آلود وسلیقه یی شخصیت های آن رود بارکلید خورد.

همه رهبران جریان دموکراتیک بدون استثنا از نخبه گان جامعه ای افغانی بودند که بدون شک و تردید تا آخرین نفس هستی برای استقرار نظام عادلانه تلاش ورزیدند.

یاد شان گرامی !

این رفقا ناسنجیده و ساده لوحانه یک رهبر را در برابر رهبر دیگری آن شط روشن تاریخ چب قراردادن و شخصیت های طراز اول آن جنبش را با واژه های مسموم کوبیدن ، بستر و جغرافیای ترورشخصیت ها را پهن میکنند . شماری با سقوط آزاد و شرم آور از قله بلند  انتر ناسیونالیزم به حفره قومی ، زبانی وسمتی ابهت آن  جریان با خروش زمان را در کوچه‌ های دربدر تاریخ شوک آورانه به فراموشی می سپارند که با درد ودریغ  عصبیت و بی خردی خود را رونمایی دارند.

به یاد داریم که فورمول امریکایی تقسیم پست ها براساس قوميت چگونه مرزهای قومی را پررنگ ساخت وبه پیکر وفاق ملی در جامعه ما چی آسیب هایی وارد نمودند. باید این بایسته را بدانیم که حقوق شهروندی و ایجاد فرصت های مساوی و برابر درحوزه های سیاسی اقتصادی... همگرایی و‌ کار مشترک را برای همه تبارها و گروه های مختلف قومی رقم می زند نه کوبیدن بر طبل قوم گرایی !

 رفقا!

جریان ترقیخواهان تا این اکنون از زیر آوار فروپاشی و بحران  قامت راست نکرده و پایگاه فکری خود را نیز باز تعریف ننموده است.

 توجه کنید که حرکت جمعی انسانی مستلزم یک تفکر است ، تفکر جانمایه و نقطه عزیمت حرکت میباشد .

رفقا تفکر ایجاد کنید !

فوریت و اولویت این پویش وکنون این مجموعه چی است ؟

کیستی آن با کدام مولفه ها تعریف میشود  تا هویت اش را بازآفرینی وکسب نماید، و ده ها پرسش دیگری از این گونه مطرح است . با تحجر ، تعصب و دیدگاه کلاسیک به مطالبات واقتضایات

جنبش ترقیخواهانه امروزین نمیتوان پاسخ مناسب داد.

هرگاه  به این جریان اگاهانه  و بی تردید وفادارید ، جمعی به این پرسش ها در کنونیت پاسخ در خور نیاز دهید !

تاریخ نوشته میشود، نه آنگونه که این رفقا میخواهند. 

با درود

 

* نام نگارنده نزد بامداد محفوظ است.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۱۰۸ 

Copyright ©bamdaad 2024

 

هداش و حزب کمونیست اسراییل:

دولت اسراییل آگاهانه در حال شعله‌ ورتر ساختن آتش جنگ در منطقه‌ است!

 

نتانیاهو درپی خون‌ ریختن‌ های توأمان در ایران و لبنان در بیانیه کوتاهی سیاست مرگبار خود را خلاصه کرد. بنیامین نتانیاهو، نخست‌ وزیر راست افراطی، در شامگاه چهارشنبه ۳۱ جولای، بیانیه‌ای به مطبوعات داده و تاکید کرد: «تا اکنون تسلیم فشارعمومی برای پایان دادن به‌ جنگ نشده و تصمیم به‌ چنین کاری هم ندارد».

 حماس روز چهارشنبه اعلام کرد که اسماعیل هنیه، رییس سیاسی تشکیلات، در حمله موشکی اسراییل به تهران، پایتخت ایران کشته شد. این ضربه تهدید به‌انتقام‌ گیری را درپی داشت و نگرانی‌های بیشتری را نیز درباره شدت یافتن جنگ اسراییل علیه غزه برانگیخت. افزون بر این، حزب‌الله کشته شدن فواد شاکر، فرمانده نظامی خود را نیز که در حمله اسراییل به حاره حریک در بیروت هدف قرار گرفته است، تایید کرده.

هداش و حزب کمونیست اسرائیل در واکنش به ترورهای بیروت و تهران اعلام کردند: «دولت شهرک نشینان اسراییل آگاهانه در حال شعله‌ ورترساختن جنگ در منطقه است که به‌همه مردم منطقه از جمله شهروندان اسرائیلی آسیب خواهد رساند. این ترورها سعی در پوشاندن ناتوانی دولت اسراییل در دستیابی به اهداف جنگ را دارد و هرگونه فرصتی برای دستیابی به توافقی  را از بین می‌برد، توافقی که بتواند به جنگ پایان دهد، به‌ آزادی گروگان ها و اسیران بیانجامد، غزه را بازسازی کند و ساکنان شمال و جنوب اسراییل را قادر سازد به خانه های خود بازگردند. »

هداش و حزب کمونیست اسراییل توافق کردند: « این‌ها ترورهایی هستند علیه خود دیپلوماسی، از سوی دولتی خوشنود از این‌ که تنها می‌ تواند با زبان خشونت و ویرانگری سخن گوید.»

 

منبع : وبسایت حزب کمونیست اسرائیل ، ۱ اگست ۲۰۲۴

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۴ـ ‍۰۳۰۸ 

Copyright ©bamdaad 2024

 

تکریم قصاب و تعظیم به قاتل هزاران فلسطینی !

 

میرعبدالواحد سادات

 

(۲۹) بار استادن و تعظیم در برابر کسی که : 

څارنوال محکمه جزایی بین المللی (  International Criminal Court  )  

علیه او اعلام جرم نموده است : 

« نتانیاهو صدراعظم اسراییل و شرکأ » متهم به نسل کشی و جنایات جنگی‌ اند ! 

و باید : 

« گرفتار و توقیف شوند » ! 

حماقت است ؟ 

غرور و تکبر است ؟ 

یا : 

نقطه عطف برای : 

گزار از قانون جنگل به جنگل بدون قانون  و ( جهان هاپزی ) 

 در حالیکه (۱۱۲) نماینده مجلس و (۲۳) سناتور ، صحبت این جنایتکار را تحریم کردند و فعالان جامعه مدنی امریکا در مقابل قصر کنگره اعتراض می‌کردند : 

این قصاب و قاتل گستاخ : 

همه آنان  را « احمق » خطاب و در واقع ، موکلین  ، مردم امریکا را  و  اعضای هردو مجلس امریکا را توهین نمود . 

اما : 

این دجالان که در انتخابات به عزت و شرف رای دهنده گان سوگند میخورند ، در مقابل چنین هتک حرمت ، این قاتل که حمام خون را برپا و تراژیدی خونبار قرون را ایجاد نموده است : 

سر تعظیم فرود آورده  و چک چک می‌کردند !

بدینترتیب : 

نقش شانرا بحیث شریک جنایات قاتلان سفاک در حکومت اسراییل و در راس نتانیاهو شرارت پیشه و حامیان آن بشمول اقایان بایدن و ترامپ ، در تاریخ  ثبت نمودند . 

این مضحکه تاریخ در کنگره امریکا : 

توهین به : 

وجدان بیدار بشریت 

جامعه  مدنی امریکا 

هزاران جوان آگاه و متعرض یهود ، مسلمان و مسیحی امریکا و سراسر جهان 

بیدار ترین  و صاحب وجدان والای انسانی ، پیلوت قوای هوایی امریکا آرون بوشنل یهود و فقید  و قهرمان واقعی است که مقابل سفارت اسراییل متجاوز و در واشنگتن ، خود را با این  فریاد وخشورانه  به اتش کشید : 

من شریک نسل کشی اسراییل نیستم !

 بلی ،

جسد سوخته وسیاه این بزرگترین منادی انسانیت و ندای انسان مظلوم در غزه ، برای همیشه روی  این تاجران خون را سیاه ساخته است.

  و چنین است که : 

شکست ارزش‌ها رقم میخورد ! 

و « فایده گرایی » بر « حق گرایی » مقدم میگردد و : 

شکست اخلاقی سکانداران قدرت و قوای ثلاثه امریکا را مسجل مینماید !

 سکانداران « زر » و « زور » پرست که بر : - مجسمه آزادی امریکا 

- اعلامیه استقلال امریکا 

- آرمان بنیاد گذاران امریکا 

پشت نموده اند !

بیاد داشته باشیم که : 

شکست  از سقوط و شکست ارزش‌ها رقم میخورد ! 

امپراطوری امریکا با شکست اخلاقی مزمن مبتلا گردیده است ! 

در نتیجه این شکست اخلاقی : 

امریکا و جهان در سیر قهقرایی گزار از : 

«قانون  جنگل » به « جنگل بدون قانون » 

قرار گرفته است . 

در علوم سیاسی آنرا : 

جهان هاپزی ( لویاتان توماس هاپس ) میگویند که مشخصه آن : 

زور حق است ! 

ماهی های کلان حق دارند ، خورد ها بکشند و بخورند ! 

آیا سوال تاریخی که : 

« دموکراسی » به یک سلاح کشتارجمعی برای امریکا تبدیل شده است ؟ 

کماکان مطرح نمیگردد ؟ 

سکانداران امپراطوری امریکا ، همیشه این سخن وخشورانه ابرهام لینکلن رییس جمهور اسبق امریکا را بخاطر داشته باشند که : 

« هیچ موضوع حل نمی گردد ، تا عادلانه حل نگردد » 

در غیر آن و در تداوم معیار های دوگانه ، دود ‌و آتش در غزه و آه و ناله اطفال ، زنان و مردان مردم مظلوم فلسطین ، مأمن آسایش « خدایان زمینی »  و قصرهای فرعونان زمان را متزلزل  میسازد . 

عدالت جوهر تاریخ  است  و با انسانیت که تجزیه ناپذیر است !  تا آفتاب طلوع مینماید ، جاودن میباشد ! 

تجربه  عبرتناک تاریخ گواه این سخن و خرد مردمی است که : 

د خلکو زور ، دی خدای زور دی ! 

قاتلان سفاک ، تروریستان  یهودی و اسلامی و حامیان تروریزم دولتی ، رو سیاه تاریخ اند !

آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو

بر درگه او شهان نهادندی رو

دیدم که بر کنگره اش فاخته ای

بنشسته همی گفت که : «کو کو، کو کو؟

( البته بحث حمله حماس در هفتم اکتوبر سال قبل و عواقب دهشتبار آن و فعالیت گروه شرارت پیشه - نیابتی اماج نوشته فوق نبود و باید جداگانه به آن پرداخته شود )

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۴ـ ۰۲۰۸

Copyright ©bamdaad 2024

 

چرایی نارندرا مودی در روسیه

 

احمد شاهین

 

ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه بروزهای ۸ و ۹جولای  ۲۰۲۴ از رهبر بزرگترین  دموکراسی جهان در کشورش میزبانی کرد. از نارندرای ملی گرا که گفتمان چین هراسی را وارد قلمرو سیاست خارجی اش نموده و در راستای دکترین امنیت ملی دولت اش از همکاری های نظامی با روسیه نیز سود میبرد، درحالیکه پوتین پسا انتخاب شدنش از کشور اژدها دیدن کرد وبا امضای اسناد مشارکت وروابط استراتیژیک با آنکشور پیوند میان هردو ابر قدرت را وارد فاز جدید نمود. این رفتار پرمعنای پوتین رویکرد فرصت گرایانه وعمل گرایانه و ایجاد توازن در روابط خارجی با دریافت از واقعیت های ژیوپولیتیک جهانی او را به هدف فراهم آوری زمینه های استراتیژیک پدیدار میسازد.

استقبال گرم از مودی که با رقص واهنگهای هندی وسرودهای ملی هردو کشور عجین  بود، گرچه به گونه ای نمادین گویای روابط دوستانه و نزدیک انکشورها میباشد ، ولی اهمیت وعمق مناسبات هردو جانب در برهه حساس تاریخی را درجهان که در تلاطم تقابل شرق به رهبری روسیه و چین از یک طرف وغرب به رهبری امریکا از سوی دگر گرفتاراست، نشانه دارد.

روسیه به عملیات ویژه  نظامی تا رسیدن به اهداف اعلامی اش بی تردید در اوکرایین ادامه میدهد وناتو کماکان از طریق یاری به کیف با ابزار ترکیبی از منظر تعریف جنگ ها، تمام قد وارد معرکه اوکرایین گردیده است، درچنین گرماگرم ، این سفر را نیز اهمیت ویژه می‌ دهد. ناتو در اجلاس  واشنگتن تکاپو داشت تا جبهه ی ضدروسیه را توسعه بخشیده و این هماورد را به انزوا ببرد در چنین جوی جهانی حضور مودی از آدرس یکی از پرنفوس ترین کشور جهان با پوتنسیال بالایی اقتصادی در روسیه، مسلماْ این تلاش غرب جمعی را به چالش میکشد.

بدانگونه که هند قبلا بفرایند تحریم های غرب علیه روسیه نه پیوسته وعملیات نظامی انکشور به اوکرایین را محکوم ننموده است ، نیز فرصت گرایی مودی را به روز می آورد. در آغوش کشی های دورهبر، لبخندها وملاقات غیررسمی سه ساعته پوتین بامودی ایماها رمزها وپیام های نمودداشت که دست رد هند به جبهه اعلامی غرب علیه روسیه را با برجستگی نمایان میسازد.

کار برد واژه های چون « به دیدار دوستم میروم » از سوی مودی ومشارکت استراتیژیک هردوکشور که در اسناد امضا شده وسخن پایانی ملاقات ها پدیدار شد.،نیز در سنت دیپلوماتیک حاکی از ارزشمندی مناسبات و نیازهای جوپولیتیک هردو بازیگری صحنه جهانی میباشد.

لبخندهای پوتین که در ملاقات با مودی به وضوح خودباوری وشادی او از حضور این مهمان مهم را آشکار میساخت، نیز بگونه یی تلاشهای غرب در جهت انزوا و تضعیف روسیه با ابزار تحریم ها را به سخره میگرفت.

کنونیت سفر مودی از اینجهت نیز حایزاهمیت است که جهان دربستر داغ گذار بسوی تجدید و تکوین در پویش میباشد ودراین بحبوحه سند مشارکت استراتیژیک روسیه وهند مشمول همکاری ها در حوزه های انرژی، تکنالوژی هسته یی ، نظامی و افزایش داد وستد تجاری میان آنها تا صد میلیارد دالر، وزنه را به پهلوی جبهه ای شرق  سنگینی میبخشد، بویژه اینکه هردو جانب به ثبات و امنیت بین المللی در جهان چند قطبی تاکید ورزیدند.

باتوجه به اصرار دراین آواخرنماینده رسمی وزارت خارجه هند، رندهیرجسوال نیز گفت: « هند میتواند نحوه ایجاد ر‌وابط با دولت ها را انتخاب کند و ایالات متحده  امریکا باید اینرا درک کند.در دنیای چند قطبی همه کشورها آزادی انتخاب دارند. »  در کنونیت ما درک وابسته گی متقابل اقتصادی به عنوان یک اصل در روابط میان بازیگران عرصه بین‌الملل زمینه ساز رویکردهای مناسب کنشگران در رقابت‌ها درپهنه جهانی می شود. مثلیکه ایندو بازیگر به این گزاره به گونه‌ بایسته درعرصه رفتاری و « دیپلوماسی راه  »  توجه دارند. آن‌ گونه که هردو رهبر در جهان انارشیک امروزین طیف استراتیژیک منافع کشورهای شانرا در میدان ، در مدار نیل، کلید میزنند. نکته اینکه امریکا باید به این  کنونیت تمکین کند که عصر پایان جنگ سرد به انتهای خود رسیده ، مهر قطعی خورده و نهادهای وابسته به این مرحله ی کم پای تاریخی نیز کارکرد و موثریت وابسته به این مرحله ی کم پای تاریخی نیز کارکرد و موثریت کلاسیک خود را از دست داده است. اکنون مولفه ‌های سازنده قدرت غرب نمی ‌تواند  به اقتضائات ژئوپلیتیکی دنیای امروزین پاسخ دهد، زیرا درخت تنومند شرق و زیر شاخه های آن  با شتاب در حال قدکشیدن و رویش است. 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۴ـ ۰۲۰۸

 Copyright ©bamdaad 2024

 

ملي هويت اوملي موجوديت

 

محمد اکبر کرگر

يوه ډيره باريکه او حساسه مساله چې هر افغان يې نن په اگاهانه او يا غيراگاهانه ډول انديښمن کړي دملي هويت مساله ده . دا مفهوم د يو اولس ، د يو هيواد، د يو دولت اوپه ټوله کې د يو اولس د تاريخ ، فرهنگ ، شتمنيو او هر څه سره تړاو لري . نن ورځ ډير بنيادي او اساسي پوښتنه د افغان اولس له پاره هم داده چې يا به يو، يعني شتون اوهستي به لرو، او که په دې ډیره مهمه ، مساله سر نه خلاصوو نو طبيعي ده چې بيا به موجوديت نه لرو .

په دې اړوند غواړو خپلې انديښني د مسايلو په يادښت او د يو لړ فاکتونو په يادونه را پورته کړو .

په دې ليکنه کې لومړي دهويت په باب يو تيوريک نظر وړاندې کوو ، او بيا د خپل هيواد په مسايلو کې په تېره دا چې دهيواد هويت ته څه ستونزي راپيښې دي؟ ايا دا هويت به چې اوس دافغانستان په نامه ياديږي؟ .پر ځاى به پاتي شي؟،دوام به وکړي ؟ په دې خبرو رڼا اچول غواړو....

په لغوي لحاظ دهويت( identity)  کليمه چې له ( identities) څخه مشتق شويده دوه ماناوي لري . چې په ظاهر کې متناقضي دي لکه :

۱-  يورنگي او مطلقه برابري.

۲ ـ هغه توپيرونه چې دوخت په اوږدو کي دثبات اوتداوم استازيتوب کوي . سره له دي چې دواړه مفاهم يوله بله سره تناقض کې دي خو په اصل کې دوه اصلي اړخونه چې دهويت بشپړتيا څرگندوي او پرهغه تمرکز ولري دهويت د څرنگوالي په اړوند چې څه شې دې بيانيږي . خو لومړى لازمه ده چې د داسې موضوع په باب خبرې وکړو چې دارواپوهانو اوټولنپوهانو چې دهويت پيژندني سره مينه لري دهويت فردي اوټولنيز ځانگړنه را وسپړو .

ملي هويت يا هغه احساس چې يو فرد يې له خپل دولت يا ملت سره لري . دهغو ظهور او څرگندونه په سنتونو، دودونو ، فرهنگ ، ژبه يا سياست کي په ډاگه کيږي . ملي هويت دارواپوهني له پلوه دخبرتيا په نامه زموږ اودنورو په توپير کي جوتيږي .

د ېوي ټوليزي پديدې په توگه ملي هويت کولى شي د يوې پايلي په توگه دهغه عناصرو له حضوره او د «مشترکو وجوهاتو » څخه چې د خلکو په ورځنې ژوند کې را منځ ته کيږي لکه ملي سمبولونه . ژبه ، د يو ملت تاريخ ،ملي خبرتيا اولرغونو اثاروکې ځليږي .

ملې هويت په مثبت شکل کې کولي شي دهيواد پالني ، ملي غرور او د وطن او خلکو په وړاندې په مثبتو احساساتو کې وځليږي خو په افراطي بڼه کې په شوونيزم يا عظمت پالنه کې تظاهرکوي .

ملې هويت څرنگ رامنځ ته کيږي؟

 ملي هويت کومه ذاتي ځانگړنه نه ده بلکې دټولنيزو روابطو په اسا س يو نظام دى ، چې فرد په هغه مشترکو ټکو باندي تکيه کوي چې له نورو خلکو سره يې لري اودهغو په لړ کي گډ ملي سمبولونه ، ژبه ، د يو ملت تاريخ ،د وېني اونژاد ، موسيقي ، خوراک ، اود پخلي سبک په کې شامل وي . د بيلابيلو ټولنيزو اغيزو لاندي افراد عقايد ،ارزښتونه ، هيلې اواميدونه چې ديو فرد دملي هويت سره برابرښت ولري. همدارنگه ملي هويت په شخصي هويت کي دهغه ځاى نيسي افراد کله چې خپل ملت پيژني خپل عقايد او ارزښتونه له شخصي نظره له مانا ډک بولي اوهمدا کارونه اوارزښتونه په ورځني ژوند کې کاروي .

ملي هويت لکه نور ټولنيز هويتونه په خپل ذات کې يو لړ مثبت احساسات لکه غرور ، له خلکو او يا ملت سره مينه اود خپلو هيوادوالو په وړاندې دمسووليت احساس ايجادوي . د ملي هويت ټولنيز واله لکه د ملي غرور او بې بديله احساس دهيواد په وړاندې د ورونو اولسونو ترمنځ د برابري د ايجاد سبب کيږي او تر يو بيرغ لاندې ژوند خوند پيدا کوي . کله چې يو ملت د خپل بهرني دوښمن سره مخامخ کيږي نو نور هم اهميت پيدا کوي په معمول ډول د ټينگښت يو عامل هم د هيواد پالني د ملي هويت د حس پياوړي کوونکي و ي .

په هغه هيوادونو کې چې بېلابيل قومونه ژوند کوي که چيري اقليتونو ته پاملرنه ونه شي اوله هغو سره تبعيضي چلند وشي ، نو ملي هويت کمزوري کيږي . مرکزي دولتونه په تدريج سره خپل کنترول له لاسه ورکوي .فرد هم له دوه گوني احساس سره مخامخ کيږي نو دا هم دملي هويت دکمزورتيا سبب کيږي .

موږ او ملي هويت

د شلمي پيړۍ په سر کې کله چې دمشروطه غورځنگ په هلو ځلو هيواد د امان الله خان په زعامت ملي خپلواکي تر لاسه کړه دملت جوړوني پروسه چې لا تر مخه يو ډول پيل شوي وه د «امانيه دولت » په سقوط سره يو جريان په ټپه ودريد ، دا ځکه چې د ملت جوړوني پروسه د اقتصادي اوټولنيز پرمختگ لازمي ده . ديو عصري دولت نشتون هم يو عمده فکتور دي چې د سقوي اړودوړ نه وروسته تر ډېره وخته وځنډيد . د محمد ظاهر شاه دسلطنت په جريان او د دمو کراسي د لسيزي د اساسي قانون د انفاذ اويو لړ پرمختيايي پروژو په اساس دا پروسه بيا په حرکت راغله . خو د محمد داوود په له منځه تللو سره هيواد يو وار بيا د بحرانونو مرکز وگرځيد .

اصلاْ خو په واقعيت کې د دويمې نړيوالي جگړې وروسته افغانستان په مريي اونامريي ډول د لويو طاقتونو درقابت مرکز و . خو دا رقابت ډېر محسوس نه و . امريکايانو دهملند پروژه پر ځاى پريښوده . خو په هيواد کې يې دپاکستان په وسيله مذهبي تند لارو په روزلو پيل وکړ . دا پروسه نه يوازې په افغانستان کې بلکې په ټول منځني ختيځ کې هم وه . په مصر کې د اخوان المسملين وده او جريان را منځ ته کيدل چې د جمال عبدالناصر پر ضد يې سبوتاژ کاوه يو ښکاره مثال دي .لنډه دا چې کله په افغانستان کې مرکزي دولت کمزوري شو . نو مذهبي افراطيون په پاکستان کې روزل کيدل اودنيابتي جنگ له پاره چمتو کيدل . د دې سبب شو ، چې ملې تفرقو ته لمن ووهل شي . ژبني تعصبات چاغ شي ، مذهبي توند لاري اوج ونيسي او دترقي ضد اقدامات پلاني شي .

دپاکستان داسلامي ايديولوژي اصلي حاميان او نايبان يعني طالبان په واقعيت کې د ملي هويت دله منځه وړلو له پاره دواېنې(چنجي ) حيثيت غوره کړي دى . دوى د مذهب په نامه او د مذهب تر پردې لاندي هڅه کوي چې هغه فکتورونه را د مخه کړي چې د هيواد راتلونکي نسلونه خپل ملې هويت هير کړي ، خپل تاريخ له ياده وباسي. اود متحجرو او بې مغزه انسانانو په توگه له ځانه پردي شي .

اوس دهويت مساله او د ملي تواميت مساله د افغانستان له پاره يوازې فلسفي او ټولنپوهنيزه مساله نه بلکې يو ه سياسې اود مرگ او ژوند سوال دى . نن ورځ متحجر انکيزيسوني حاکمه ډله چې دافغانستان د خلکو په اورميږ يې پښې ايښي دي . ددې هويت دله منځه وړلو په لټه کې ده .څو مثالونه يې وړاندي کوو،

ښوونيز نصاب

دا يو عمده فکتور دي. نسلونه د يو هيواد د تعليمي نصاب په هېنداره کې هم ماضي گوري او هم مستقبل . ځکه هلته شتمني ده ، هلته تاريخ دى ، هلته فرهنگ دى اوهر څه .خو اوسني قرون وسطايي حاکمه ډله هڅه کوي چې دا نظام داسې جوړ کړي چې هر څه په اسلام کې را لنډ کړي . دا سمه ده چې اسلام دافغانستان منلې اوقبول شوى دين دى . خو هيڅکله په ټوله کې دافغان هويت استازي نه دى . دا يوه بهانه ده . له ديارلس سوه کالو را هيسې واقعي اسلام دافغان فرهنگ سره يو ځاى شوي خپل اعتدال يې ساتلي د نورو مذاهبو درناوې يې د اسلام دپيغمبر اوخلفاو د ارشاد له مخې کړي . خو اوس چې کوم حرکت روان دي په واقعيت کې دا تصور کيږي چې يو څه موده وروسته به راتلونکي نسل دافغانستان مشاهير ونه پيژني ، دافغانستان له فرهنگ نه به پردي شي اوداسي نور .

بله بيلگه يې د ښووني اوروزني مساله ده . همدا اوس چې په نجونود زده کړې دروازي تړل شوې ددې پايله به لس کاله وروسته څه وي ؟ طبعا نوى نسل به بې زده کړې را لوييږي . هغه ماشوم چې نن په شپږم ټولگي کې دي لس کاله وروسته به کاملاْ بي سواده وي نه به داکتر ،نه به انجنير او نه به ښوونکي وي . تير نسل به هم فنا کيږي نو ټولنه به په څه بدليږي ؟

راتلونکي نسل به احمدشاه بابا نه پيژني.ميرويس به نه پيژني .پير روښان خو به هډو مسلمان نه بولي . پاچا خان به هم دهندو ملگري بولي . دا ځکه چې تاريخ نه لولي .ميرمسجدي خان ، محمدشاه خان بابکر خيل ، وزير اکبر خان اونور اوان معاصر مشروطه غوښتونکي به نه پيژني بلکې يوازې خالد بن وليد،شاه دوشمشيره اونور عربان به پيژني لکه چې همدا اوس په لره پښتونخوا کې ورو ورو دپاچا خان دنامه ځاې ټيپو سلطان اونور نيسي ژبه يې هم له ياده ووځي .

ملي بيرغ : حاکمو حضراتو چې په لومړي قدم کې شل يوويشت کاله پخوا په دې هيواد حاکمان شول ، نو د ملي بيرغ جنډه يې بدله کړه . اوس چې بيا راغلل بيا يى دا نامقدس کار وکړ ، ملي بيرغ له يوې پيړې نه زياته موده کې د دې هيواد پيژندل شوې سمبول وو، او دى .خو دوى منع کړ .

تاريخي ابدات : کله چې يوويشيت کاله دمخه دوى حاکمان شول ، نو دباميانو بتان يې چې د دې هيواد د فرهنگ او د ماضي يو لاس ته راوړنه وه په بمونو والوزمله . ددې له پاره چې هيواد له خپلې ماضې سره بې رابطي شي .

د قومونو وحدت اويووالي : دقومونو نه وحدت اونه يو والې لا بله مساله ده . د پاشل کيدو او له منځه تللو . دوى حضرات چې هر کار کوي ، نو د پښتون په نامه يې کوي . نور متعصبين چې د پښتون ژبه او فرهنگ او نوم پرې ښه نه لگيږي هغوې هم دې اور ته لرگي اچوي . يعني چې حاکم حضرات پښتانه يادوي . خو دمسالي له ژورتيا نا خبره دي اوهغه دا چې ددوى موجوديت اصلن دپښتنو پر ضد يوه دسيسه ده . له يوې خوا پښتانه په ټوله کې د خپلو اعمالو په اثر د نورو قومونو اومليتونو دوښمان کوي چې د کورني جگړي په شرايطو کي يو له بله پوستکي وباسي او د جنوسايد اعمالو ته لاره اواره کړي . بله دا چې هغه کسان چې د نورو قومونو په استازيتوب دا خبره تکراروي په لوي لاس د تجزيي اوملي هويت له منځه تللو ته لاره هواروي ، طبعا چې د دې خبري شاته بيا هم هغه اهريمني طاقت پروت دى .

دهمدې لړيو په موجوديت کې به هيواد هغه خواته درومي چې نور به خپل هويت ،تاريخ ،جغرافيه او حدود له لاسه ورکوي .

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۴ـ ۱۱۰۷

Copyright ©bamdaad 2024