افغانستان و پاکستان در شرایط بغرنج منطقه و جهان
سرگی کاژمیانکی
بحران افغانستان بر کشورهای همسایه تأثیرات فزاینده ای دارد. از جمله بر پاکستان که هم اکنون روزهای سختی را می گذراند. یعنی شرایطی که مشکلات اقتصادی با درگیری های سیاسی حاد توام شده است.
با بازگشت مجدد گروه طالبان به حکومت در افغانستان، مطبوعات روسیه و برخی از کارشناسان با خوش بینی محدود، از روی کار آمدن آنها استقبال کردند. چنین تحلیلی با این واقعیت توجیه می شد که کشور آزاد شده از اشغال، مسیر مناسب توسعه را در پیش خواهد گرفت. در باره نخبه گان روحانی طالبان، این بحث مطرح شد که در مقایسه با زمان اولین «امارت اسلامی افغانستان» در سالهای ۱۹۹۶-۲۰۰۱ ترسایی این گروه به طور جدی تغییر کرده و دستورات قرون وسطایی را تحمیل نخواهند کرد.
با چنین برآوردهایی بود که فجایع ناشی از دخالت عوامل خارجی و داخلی مد نظر قرار گرفته نشد. مهمترین ضعف این برآورد، فقدان یک اقتصاد قابل رشد بود. طی دو دهه گذشته صنایع توسعه نیافته اند و زراعتی که بتواند نیازهای کشور را برآورده کند وجود ندارد. سیاست مداخله جویان خارجی اینچنین بود که آنها آگاهانه، خواهان وابستگی حداکثری افغانستان بودند. سه چهارم بودجه دولتی بوسیله تزریق پول خارجی ها تامین می شد و نهادهای مجری قانون، کاملاً وابسته به نیروهای خارجی بودند.
خروج نیروهای متجاوز، نه تنها این منبع مالی را قطع کرد، بلکه 9 میلیارد دلار متعلق به بانک مرکزی افغانستان نیز منجمد ساختند. تقریباً تمامی رهبران کشور هنوز تحت تحریم های بین المللی می باشند و دولت جدید توسط هیچ یک از پایتخت های جهان به رسمیت شناخته نشده است. حتا نماینده گی کابل در سازمان های بین المللی نیز در اختیار دیپلومات هایی است که از سوی حکومت سرنگون شده تعیین شدند.
در نتیجه، طبق پیشبینی ها، تصویر چندان روشنی از آینده دیده نمی شود و افغانستان در یک بحران عمیق فرو رفته است. بر اساس برآوردهای اولیه، اقتصاد این کشور در سال ۲۰۲۲ بیش از۳۰ درصد سقوط کرده، سطح فقر به ۹۷ درصد رسیده و حداقل ۶ میلیون نفر با گرسنگی دست و پنجه نرم می کنند.
به گفته طالبان، کابل آماده اجرای پروژه های بزرگ اقتصادی و زیربنایی است که در سال های گذشته برنامه ریزی شده بود. از جمله اجرای خط لوله گاز ترکمنستان، خط انتقال برق قرقیزستان و تاجیکستان، راه آهن مزار شریف- کابل- پیشاور، توسعه ذخایر مس عینک وغیره. با این حال، به استثنای نوسازی میدان هوایی مزار شریف، با کمک ازبکستان، بقیه پروژه ها همچنان روی زمین مانده اند.
وخیم تر شدن بحران ها، پیامدهای متعددی در پی دارد. به عنوان مثال، اجرای قول و قرار مقامات طالبان برای پایان دادن به کشت خشخاش همچنان در حد وعده به جای مانده است. این محصول که شرط بقای صدها هزار دهقان است، یک سوم درآمد کشاورزی را تامین می کند. طی سال گذشته، سطح زیر کشت این محصول، با رشد ۳۲ درصدی، به ۲۳۳ هزار هکتار رسیده است.
در این رابطه طالبان اذعان دارد که ۱۰ درصد جمعیت کشور معتاد به مواد مخدرهستند. قاچاق مواد مخدر منجر به دست زدن به جنایت می شود که شهرهای افغانستان را فراگرفته و شرایط را برای گروه های تروریستی مهیا می کند. خطرناک ترین آنها دولت « دولت اسلامی ـ داعش» است که هر هفته حملات تروریستی را با ده ها قربانی انجام می دهند. ستیزه جویانی که هیچ مانع اخلاقی سد راه آنها نیست. مدارس، موسسات آموزشی مسلمانان و حتا مساجد نیز هدف آنهاست.
با وجود بسیاری از شهروندان سایر کشورها در صفوف آنها (داعش) احتمال دارد که این گروه روابط نزدیکی با آژانس های اطلاعاتی خارجی داشته باشد. عملیات تروریستی با حمله به نماینده گی های کشورهای مخالف سیاست های غرب، تأیید کننده چنین نظری است. در ماه دسامبر، حمله ای تروریستی به هوتل پایتخت، جایی که دیپلومات ها و تاجران چینی در آن اقامت داشتند، رخ داد. چندین شهروند چینی زخمی شدند. مسوولیت این حمله را داعش بر عهده گرفت که در منابع تبلیغاتی آن پکن را دشمن اصلی مسلمانان می نامند.
کمی قبل از اجرای این عمل تروریستی، عبدالغنی برادر، معاون رییس دولت افغانستان از پکن خواسته بود که کابل را در طرح اجرای جاده ابریشم نوین قرار دهد. او گفت: « کشورهای ما با روابط تاریخی به هم مرتبط هستند، افغانستان به توسعه روابط فی مابین علاقمند است». در اوایل جنوری، طرفین در باره استخراج و تولید مشترک نفت به توافق رسیدند. مسیرهایی نیز برای واردات کالاهای چینی به افغانستان راه اندازی شده است. بر اساس این طرح، امکان حمل سالانه تا ۴۰ هزار کانتینر کالا از چین به افعانستان فراهم می شود.
علاوه بر این، در ماه سپتامبر، داعش یک حمله تروریستی را در نزدیکی سفارت روسیه انجام داد. ده نفر از جمله دو کارمند نماینده گی دیپلوماتیک روسیه کشته شدند. انفجار دیگری نیز در نزدیکی همین سفارت در ۲۵ دسامبر رخ داد.
مقامات طالبان، با مخالفان دیگری نیز روبرو هستند. در ولایات شمال شرقی، جبهه مقاومت ملی با حاکمان در حال نبرد هستند. احمد مسعود، رهبر این جبهه در کنفرانس بین المللی «گفتگوی امنیتی هرات» در پایتخت تاجیکستان، افغانستان را «زندان مردم ستمدیده» خواند و قول داد که به مبارزه ادامه دهد.
در چندین منطقه، گروه های شورشی به رهبری افسران ارتش دولت سابق فعالیت دارند. یکی از این گروه ها، به نام «سپاه آزادی» در قندهار تا به حال چندین حمله به نیروهای طالبان انجام داده است. در ولایت نورستان، طالبان از ولسوالی های مندول و دوآب، بیرون رانده شده اند.
این چالش ها، رهبران طالبان را وادار می کند تا چفت و بست ها را محکم کنند. هیبت الله آخوند زاده، رهبر (امیر) افغانستان خواستار رعایت دقیق موازین شرعی در همه عرصه ها شد. پس از آن، دستور ممنوعیت تحصیل زنان در دانشگاه ها و فعالیت آنها در سیستم آموزشی کشور صادر شد، زیرا این امر« بخشی از فرهنگ بیگانه » است. تنها تحصیلی که اکنون برای دختران امکانپذیر است، شش کلاس ابتدایی است. هر چند همین حد هم شامل دیگر ولایات نمی شود.
« نوآوری » دیگر گروه طالبان، از سرگیری اعدام در ملا عام بود که اولین آن در ورزشگاه شهر فراه برگزار شد. فردی، به دلیل سرقت توأم با قتل، پنج سال پیش به اعدام محکوم شده بود. دراجرای این اعدام افراد بلند پایه بسیاری از جمله «برادر»، روسای وزارت داخله و وزارت خارجه حضور داشتند.
برخی از کشورهای خارجی تلاش دارند تا از شرایط به هم ریخته و دشوار افغانستان سواستفاده کنند. ایالات متحده امریکا حملات فرامرزی را از سر گرفته و چندین رهبر طالبان پاکستان را مورد هدف بمباران قرار داده است. پایگاه های این گروه در افغانستان قرار دارد و شبه نظامیان این گروه در به دست گرفتن قدرت، به طالبان کمک کردند.
برکناری دولت عمران خان در پاکستان و روی کار آمدن کابینه طرفدارغرب به رهبری شهباز شریف، درگیریها را تشدید کرد. تیره گی روابط دو کشور با حمله به سفارت پاکستان در کابل تشدید شده است. اسلام آباد اعلام کرد، اگر طالبان نتوانند متحدان خود را تحت کنترول داشته باشند، بی تفاوت نخواهند ماند. در ماه دسامبر، امام علی رحمان، رییس جمهور تاجیکستان، که با کابل اختلاف جدی دارد، از پاکستان بازدید کرد. انتشار بیانیه مشترک دو کشور که حاوی انتقاد از مقامات افغانستان به دلیل سیاست در زمینه آموزش و عدم ایجاد یک دولت فراگیر با مشارکت همه نیروهای سیاسی و قومی است از این زمره اند.
طالبان به سهم خود ساکت نماند و اسلام آباد را به وابستگی به واشنگتن متهم کرد: « ما قهرمانانی داریم که فقط منتظر دستور هستند. آنها می توانند ده هزار کیلومتر به هر سمتی حرکت کنند».
کابل در مخالفت با فعالیت های دیپلوماتیک اسلام آباد، آماده گی خود را برای تقویت همکاری با هند اعلام کرد.
این نزاع ها در حد تشنج لفظی محدود نماند. در ماه دسامبر، سلسله درگیری هایی با استفاده از توپخانه در محدوده گذرگاه سرحدی اسپین بولدک - چمن رخ داد. این شهر در شاهراه مزدحم قرار دارد که قندهار افغانستان و شهر کویته پاکستان را به هم متصل می کند. هر یک از طرفین یکدیگر را بخاطر گلوله باران مقصر دانستند. درگیری در ولسوالی دند و پتان ولایت پکتیای افغانستان نیز روی داد. با توجه به منافع بازیکنان قدرتمند مداخله گر جهانی، این درگیریها ممکن است به فراتر از برخورد های مرزی برسد.
پاکستان : تورم به ۲۵ درصد رسید و بحران انرژی در حال وخیم تر شدن است
چهره های مطیع ورود پاکستان به ماجراجویی های سیاست خارجی، پی آمد های خطرناکی به همراه دارد. پس از روی کار آمدن ایتلاف حزب مسلم لیگ و حزب مردم، وضعیت این کشور به سرعت رو به وخامت گذاشت. تورم به ۲۵ درصد رسید و بحران انرژی در حال وخیم تر شدن است. قیمت گاز طبیعی بیش از دو برابر شد و تعرفه های برق پس از یک افزایش دیگر به ۳۲ روپیه، در هر کیلووات برای مصرف کننده گان خانگی و ۸۰ روپیه، برای شرکت ها رسید. ضمن اینکه محدودیت هایی نیز برای تامین گاز و برق هم وجود دارد.
در همین راستا، بالا رفتن نرخ انرژی، ضربه سنگینی به صنعت وارد کرد. صنعت نساجی پاکستان که منبع اصلی صادرات و درآمد ارزی این کشور است، در سخت ترین شرایط قرار گرفت. در طول شش ماه گذشته، ۱۵۰ کارخانه بزرگ پوشاک بسته شده اند و این بدون در نظر گرفتن ویرانی تولید کننده گان کوچک است و به این ترتیب، ۲ میلیون نفر به جمع بیکاران پیوستند. قرضه خارجی از نصف تولید ناخالص ملی فراتر رفته است. پاکستان باید در سال جاری ۲۶ میلیارد دلار به طلبکاران بینالمللی خود بپردازد، اگر واردات محصولات ضروری را اضافه کنیم، این رقم به ۴۰ میلیارد دلار خواهد رسید، در حالی که ذخایر ارزی این کشور به ۶،۷ میلیارد دلار می رسد.
با وجود شرایط فاجعه بار پاکستان، سیل های سال گذشته نیز مزید بر علت شد و ۳۳ میلیون نفر به اشکال مختلف آسیب دیدند. خسارت ها تا ۳۰ میلیارد دلار تخمین زده شد و هنوز ۶۶۰ هزار نفر در کمپ های آواره گان به سر می برند. شیوع مالاریا و سایر عفونت ها به شدت گسترش یافته است، در حالی که صدها بیمارستان ویران شده و هنوز بازسازی نشده اند. در عین حال، نرخ فقر از ۳۷،۸ درصد به ۴۳،۷ درصد افزایش یافته است.
سیاستهای ضد ملی هیات حاکمه پاکستان، سرانجام رنج بیشتر مردم را در پی دارد. دولت در پی وام گرفتن از صندوق بین المللی پول، یارانه سوخت و برق را حذف کرد. در این زمینه، محبوبیت اپوزیسیون چپ میانه به رهبری «جنبش عدالت» رو به افزایش است. عمران خان، رهبر این جنبش، برکناری خود را کودتای سازماندهی شده توسط ایالات متحده امریکا از طریق پارلمان پاکستان می داند و خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام است. ایتلاف حاکم آشکارا سیاست ویرانگرانه را دنبال می کند. همانطور که آخرین مبارزات انتخاباتی نشان داد «جنبش عدالت» در شش حوزه از ۹ حوزه انتخابیه در انتخابات میان دوره ای مجلس پیروز شد و در انتخابات محلی منطقه کشمیر، حد اکثر آرا را به دست آورد. اقدامات حامیان صدراعظم سابق، که « راهپیمایی طولانی برای استقلال واقعی » نامیده می شود، اعتماد میلیون ها نفر شرکت کننده را به سوی خود جلب کرده است.
دولت پاکستان، در تلاش برای ماندن در قدرت، از هیچ کوششی فروگذار نمی کند. کمیسیون نظارت بر انتخابات خواستار بازداشت عمران خان به دلیل « اهانت به قوه قضاییه » شد و او را از شرکت در هر انتخابات برای مدت پنج سال محروم کرد. پیش از این نیز تلاشی برای کشتن این سیاستمدار صورت گرفته بود. به لاری هایی که عمران خان و یارانش سوار آن بودند، تیراندازی شد. یک نفر کشته شد، خود نخست وزیر سابق و چند تن دیگر از رهبران جنبش عدالت زخمی شدند. مقامات سعی می کنند پرونده را بسته و چنین اقدامی را به یک فرد متعصب مذهبی نسبت دهند. شواهد متعددی مبنی بر فیر از تفنگ توسط چند نفر نادیده گرفته می شود و هرکس که از دخالت دولت در این ترور صحبت به میان آورد به افترا زنی متهم می شود.
اتحاد حاکم دست به ترفندهای دیگری نیز می زند. نواز شریف، ممکن است در آینده نزدیک از لندن بازدید کند. او که سه بار رهبری دولت را برعهده داشته است، نسبت به برادرش، صدراعظم موجود، در دسیسه های سیاسی بسیار آگاه تر است. این سیاستمدار در سال ۲۰۱۹ ترسایی پس از اینکه در پاکستان به اتهام فساد مالی به ۱۸ سال زندان محکوم شد، به خارج از کشور فرار کرد.
دولت پاکستان، با از دست دادن حمایت داخلی، به دنبال جلب حمایت در خارج از کشور است. همانطور که بلاوال بوتو زرداری، وزیر امور خارجه و رییس حزب مردم پاکستان با ابراز تملق گفت، « با همکاری ایالات متحده امریکا و پاکستان می توان به اهداف بزرگی دست یافت». در واقع، این « اهداف بزرگ » به ماجراجویی های سیاست خارجی منتهی می شود. ایالات متحده امریکا پیشنهاد کمک به اسلام آباد در مبارزه با تحریک طالبان پاکستان را داد. اطلاعاتی نیز در باره عرضه تسلیحات نظامی پاکستانی به اوکرایین به دست آمده است. هدف نهایی واشنگتن بیرون راندن چین از پاکستان است، بنابراین ایالات متحده امریکا هر کاری را انجام خواهد داد تا چهره های مطیع خود در اسلام آباد، بر سر قدرت بمانند./ راه توده
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۳ـ ۰۳۰۲
Copyright ©bamdaad 2023
چالش های پیش رقابت نستراک با کانال سویز
فرزاد رمضانی بونش
کریدور بین المللی حمل و نقل شمال ـ جنوب در سپتامبر ۲۰۰۰ ترسایی توسط ایران، روسیه و هند در سن پترزبورگ تأسیس شد. این کریدور گسترش یافته و اعضای جدیدی مانند جمهوری آذربایجان، بلاروس، بلغاریا، ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان، عمان، تاجیکستان، ترکیه و اوکرایین را پذیرفته است.
از طرفی، کریدور شمال ـ جنوب، هند را از طریق ایران به دریای کسپین، روسیه و شمال اروپا متصل می کند. همچنین، این کریدور تجاری در قفقاز (مسیر غربی) و آسیای مرکزی (مسیر شرقی)، دریای کاسپین (مسیر مرکزی) را به ایران و سپس خلیج فارس و هند را با راههای جادهای، ریلی و دریایی متصل میکند. در جون ۲۰۲۲ترسایی تجارت در کریدور شمال ـ جنوب رسما با یک محموله از روسیه به هند از طریق ایران آغاز شد.
چالش های پیش رقابت نستراک با کانال سویز
علیرغم پیشرفت ها، مسایل فنی مربوط به گیج های مختلف راه آهن در منطقه، فقدان تعرفه های هماهنگ، رویه کاغذی و تاخیر در دیجیتالی شدن، فرآیند کنترول مرزها، هماهنگ سازی رویه های گمرکی و سیاست های تعرفه ای بخشی از چالش های راه ندازی این کریدور بوده است.
علاوه بر این، هنوز بسیاری از کالاها و کانتینرها توسط کریدور شمال ـ جنوب جذب نشده اند و مشکلات زیرساختی مانند کمبود ظرفیت و سرعت پایین کشتی های باری در دریای کسپین، تکمیل نشدن مسیر ریلی رشت به انزلی و آستارا و سرعت پایین تخلیه و بارگیری کالا وغیره وجود دارد. از سوی دیگر، تحریم ها علیه ایران و روسیه و قطع ارتباط برخی بانکهای روسی از سیستم پرداخت بینالمللی سوییفت نیز موانعی ایجاد کرده است. مسکو همچنین با سرمایه گذاری های عمده در سایر کشورهای عضو این کریدور با مشکلاتی مواجه است.
علاوه بر این، کانال سویز نیز همچنان سریع ترین مسیر کشتیرانی بین اروپا و آسیا است. با وجود برخی انسدادهای کانال سویز در چند سال اخیر، قاهره با توسعه سویز، جلوگیری از مشکلات قدیمی کانال و کاهش ترانزیت و عبور و مرور، سعی دارد این کانال را بهترین کریدور حمل و نقل بین المللی برای آسیا و اروپا معرفی کند.
در واقع، مصر با طرح توسعه کانال سویز تا سال ۲۰۳۰ همچنان می تواند مانع از توجه جدی بازیگران به کریدور شمال ـ جنوب شود. تنش های سیاسی و نظامی بین ایروان و باکو نیز باعث کاهش توجه به مسیر غربی این کریدور شده است. همچنین، سردشدن روابط جمهوری آذربایجان با هند مانعی جدی برای توجه جدی به راه اندازی این کریدور است.
علاوه بر ادامه چالش های فنی و زیرساختی کریدور شمال ـ جنوب، توجه هند نیز ممکن است بیشتر به شرق روسیه یا مسیر ترکیه جلب شود. همچنین چالش های موجود، روسیه را به فکر توجه بیشتر به توسعه کریدور مرکزی شرق ـ غرب (توافق ترکیه ـ جمهوری آذربایجان ـ قزاقستان) خواهد انداخت.
چشم انداز احداث و راه اندازی کریدور شمال ـ جنوب
اگرچه کریدور حمل و نقل بین المللی شمال-جنوب شروع به کار کرده است، اما برای رسیدن به اهداف خود باید از موانع فنی، سیاسی، اقتصادی و بین المللی گسترده عبور کند. همچنین، در حالی که واشنگتن قصد دارد، هند وزنه تعادلی برای چین باشد، توجه اساسی هند به این کریدور و گذار از تأثیر تحریم ها بر این کریدور مهم است.
برهمین اساس، چالش ها و موانع دستیابی به اهداف مشترک باید کاهش یابد و روابط دوستانه و سودمند در چارچوب برنامه های نستراک ایجاد شود. همکاری های دیپلوماتیک و سیاسی کشورها نیزمی تواند زمینه ساز و تقویت همکاری های اقتصادی و گسترش عرصه در چارچوب کریدور شمال ـ جنوب باشد. در واقع، آینده این کریدور تا حد زیادی به رویکرد هند در رابطه با تهران و مسکو بسته گی دارد در حالی که همکاری گسترده تر اعضا می تواند به ارتقاء ارتباطات درون قاره ای و بین قاره ای در اوراسیا کمک کند.
درحالی که هنوز کریدور شمال ـ جنوب در مراحل اولیه خود در مقایسه با یک کمربند ـ یک جاده قراردارد، اما این کریدور می تواند تا سال ۲۰۳۰، به درصد بالایی از کل ترافیک کانتینری بالقوه خود در مقایسه با کریدورهای قدیمی موجود برسد.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۳ـ ۲۷۰۱
Copyright ©bamdaad 2023
منطقه امریکای لاتین به دلایل متعدد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی از دیرباز مستعد ظهور و فعالیت های جریان های فکری و اجتماعی چپ بوده است. طی سالهای گذشته به ویژه دو سال اخیر، افراد، جریان ها و احزاب چپگرا حضور قدرتمندی در سپهر قدرت و صحنه سیاسی کشورهای مهم منطقه لاتین داشته اند. از سال گذشته که هفت انتخابات در کشورهای این منطقه برگزار شده است، در پنج کشور از جمله پیرو، چیلی، کولمبیا و برازیل گروه ها و ایتلاف های چپ توانسته اند قدرت سیاسی را به دست گیرند.
طی سال گذشته میلادی منطقه امریکای لاتین سه رخداد سیاسی مهم و چالشی به وقوع پیوست که بر روند و آینده چپگرایی در این منطقه تاثیرگذار خواهد بود؛ انتخابات ریاست جمهوری کولمبیا، انتخابات ریاست جمهوری برازیل و برکناری رییس جمهور پرو رخدادهایی بودند که نقاط عطف سیر جریان چپ منطقه امریکای لاتین در سال ۲۰۲۲ میلادی به شمار می آیند.
انتخابات ریاست جمهوری کولمبیا و پیروزی «گوستاو پترو» نامزد چپگرای این انتخابات اولین رخدادی بود که در سه ماهه دوم سال ۲۰۲۲ ترسایی توجهات را به سمت خود جلب کرد و نشان داد که موج چپ جدید در امریکای لاتین نه تنها با قدرت بازگشته، بلکه در پی شگفت آفرینی نیز است. چرا که پترو اولین رییس جمهور چپگرای تاریخ کولمبیا محسوب می شود. علاوه بر این وی پیش از انتخاب به عنوان رییس جمهور مواضع محکمی در مخالفت با سیاست ها و اقدامات سلطه طلبانه ایالات متحده امریکا اتخاذ کرده بود، از جمله اینکه در یک پیام توییتری مقارن با ایام اقدام تروریستی ایالات متحده امریکا در فرودگاه بغداد و شهادت سردار سلیمانی اظهار داشته بود: « سلیمانی معمار غلبه بر بنیادگرایان فاشیست داعش درعراق بود، معمار پیروزی کردها و اعراب برای رسیدن به مردم سالاری، اما امریکا مزد او را با ترور داد.
امریکا همیشه بدترین ها را در منطقه تقویت می کند ». یکی از مظاهر مهم پیروزی پترو بعنوان یک سیاستمدار چپگرا در امریکای لاتین، چرخش در سیاست خارجی کولمبیا در رابطه با ونزویلا بود، پترو پس از به دست گرفتن قدرت به صراحت از لزوم برقراری مجدد روابط با ونزویلا که با تحریم های سنگین ایالات متحده امریکا روبرو است سخن گفت و اندکی بعد با نیکلاس مادورو رییس جمهور ونزویلا دیدار و ملاقات کرد. این تحرکات و جهت گیری ها که در تضاد آشکار با سیاست های ایالات متحده امریکا در نیم کره غربی قرار دارد، نشان دهنده ویژه گی های قابل توجهی از قدرت یابی مجدد جریان های چپ است؛ از جمله این ویژه گی ها تمایل برای شکل دهی به مناسبات دو و چندجانبه بر اساس منافع کشورها و بدون لحاظ ملاحظات تحمیلی از سوی ایالات متحده امریکا است.
انتخابات برازیل دومین رخداد برجسته سال گذشته ترسایی بود که نقطه عطف بسیار مهمی در روند احیا و قدرت یابی مجدد جریان های چپ در امریکای لاتین به شمار می آید. برازیل یکی از کشورهای مهم و تاثیرگذار در سطح جهانی و منطقه ای است که درنهادهایی مانند سازمان ملل متحد، بریکس و مرکوسور عضویت موثر دارد. علی رغم حضور طولانی مدت چپگرایان این کشور در قدرت، روند سیاست از جمله اتفاقاتی که برای چهره های شاخص چپ برازیل مانند لولا داسیلوا و دیلما روسف اتفاق افتاد، به گونه ای رقم خورد که ژاییر بولسونارو نامزد راست افراطی در انتخابات سال ۲۰۱۸ ترسایی به قدرت رسید و طی چهار سال حضور جریان راست در قدرت فضای سیاسی و اجتماعی برازیل را به شدت قطبی و ملتهب کرد تا جایی که انتخابات نوامبر گذشته این کشور در یک فضای کاملاً ملتهب و متشنج برگزار شد و نهایتاً لولا داسیلوا بعنوان رهبر حزب چپگرای کارگران توانست برای سومین بار به عنوان رییس جمهور برازیل انتخاب شود. این پیروزی نشان داد ظهور و قدرت یابی مجدد جریان های چپ در امریکای لاتین یک اتفاق برخواسته از هیجانات سیاسی و یا یک واکنش سیاسی نیست، بلکه رخدادی است که بصورت زنجیروار اجزای آن به هم متصل بوده و ریشه در ویژه گی های خاص این منطقه دارد.
پیروزی چپگرایان در برازیل علاوه بر نمودهایی در سیاست خارجی این کشور تاثیرات مهمی را در سطح منطقه امریکای لاتین بر جای خواهد گذاشت. چرا که لولا داسیلوا در چارچوب ایدیولوژی چپ، معتقد به ضرورت ایجاد و استمرار همکاری و هماهنگی بین جریان های چپ در سطوح منطقه ای و بین المللی است. حضور وی در مراسم تحلیف گوستاو پترو رییس جمهور کولمبیا موید وجود این گرایش در وی است. ترجمه نگاه لولا داسیلوا به ضرورت رهبری جریان چپ در حوزه اقتصادی، توجه به همکاری های «جنوب - جنوب» است که هم افزایی اقتصادی میان کشورهای در حال توسعه را پیگیری می کند. تقویت چندجانبه گرایی و نهادهایی مانند بریکس از جمله مواردی است که انتظار می رود بعنوان خروجی سیاست خارجی دولت سوم لولا داسیلوا در برازیل مشاهده شود. بروز و تقویت چنین رویکردهایی در سیاست خارجی دولت چپگرای برازیل بصورت کلان در تضاد با پذیرش نقش رهبری ایالات متحده امریکا در جهان قرار دارد. اگر چه بنا بر برخی از ملاحظات انتظار می رود همکاری و هماهنگی های موضوعی بین دولت چپگرای برازیل و ایالات متحده امریکا وجود داشته باشد.
در کنار پیروزی چپگرایان، برکناری پدرو کاستیو ، رییس جمهور چپگرای پیرو توسط کنگره سومین رخداد تاثیرگذار بر روند ظهور مجدد، قدرت یابی و آینده جریان چپ در امریکای لاتین است. کاستیو که در یک شرایط شبه بحرانی سیاسی و اقتصادی در پیرو به قدرت رسیده بود، به دلیل برخی از مسایل از جمله فساد در اطرافیان وی مورد حملات شدید مخالفان خود در کنگره قرار داشت، به گونه ای که طی ۱۶ ماه گذشته که بعنوان رییس جمهور فعالیت خود را آغاز کرده بود، سه بار فرایند استیضاح وی مطرح شد. پس از طرح سومین استیضاح، وی تلاش داشت تا یک دولت اضطراری برای دوران گذار تشکیل دهد و به این منظور کنگره را منحل کرد. اما وی ساعاتی بعد توسط پولیس دستگیر و از قدرت برکنار شد. کنگره نیز معاون وی را به عنوان رییس جمهور منصوب کرد. این اتفاقات در پیرو یکی از واقعیت های ظهور و قدرت یابی جریان های چپ در امریکای لاتین را نمایان ساخت. وجود زیرساخت های محکم و اپوزیسیون راستگرا در کنار مسایل و چالش های عمیق سیاسی و اقتصادی زمینه را برای شکست جریان های چپگرا مستعد ساخته است.
بعنوان جمع بندی می توان گفت که طی یک سال گذشته روند چپگرایی در امریکای لاتین ادامه داشته و دو کشور مهم این منطقه شاهد قدرت یابی افراد و جریان های چپ بوده است. در این چارچوب « ایتلاف و اتحاد میان جریان های چپ در سطح منطقه ای»، «تاکید بر ساز و کارهای چند جانبه »، «تمرکز بر شکل دهی به ترتیبات مستقل مبتنی بر منافع فوری کشورها » و « توجه به همکاری های جنوب ـ جنوب» از مهمترین بروندادهایی است که با تکمیل حلقه چپگرایی انتظار می رود مشاهده شود. علاوه بر این اگرچه بنا بر برخی از ملاحظات عمل گرایانه همکاری و هماهنگی موضوعی دولت های چپگرا با ایالات متحده امریکا امری اجتناب ناپذیر است، اما رویکرد کلان چپگرایی در تضاد و تقابل با پذیرش جایگاه رهبری ایالات متحده امریکا قرار دارد و از این سو انتظار می رود در بلند مدت اقدامات پنهان این کشور برای تضعیف و یا حداقل کنترول دولت های چپگرا بصورت آشکار و علنی دنبال شود./ شرق
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۳ـ ۰۶۰۱
Copyright ©bamdaad 2023
محو تحصیل در افغانستان
تبعیض جنسیتی و آموزشی علیه زنان
هایده صدیقی
امروزه در عصر تکنالوژی و انفجار اطلاعات قرار داریم و براین اساس حق آموزش بخصوص برای زنان و دختران یکی از خواسته های اساسی جامعه جهانی، فعالان حقوق بشر و کشورهای دموکراسی و زنان معترض بوده است. این درحالیست که طی اعلامیه رسمی از سوی امارت اسلامی، دانشگاه ها به روی دختران بطور قطعی بسته شد و برای دختران اجازه ورود به دانشگاه ها حتا داده نشد و یکبار دیگر زنان و دختران محکوم و محروم از حق تعلیم و کار گردیدند که این کار تبعیض جنسیتی علیه زنان در افغانستان را نشان میدهد.
سقوط کابل که در واقع به سقوط افغانستان و از بین رفتن تمامی زیربناهای اساسی از جمله تعلیم و تربیه، فروپاشی اردو نظامی، تحدید آزادی بیان و رسانه ها، نقض حقوق بشری، بسته شدن سفارت ها و خروج دیپلومات های خارجی از افغانستان، متوقف شدن کار هزاران پروژه ی زیربنایی و اقتصادی و بسته ماندن نهادها و سازمان های مددرسان در افغانستان، فرار بیشتر از ۸۲۳۰۰ نفر از افغانستان که شامل جوانان تحصیل یافته، استادان و کادرعلمی دانشگاه ها، دوکتوران، هنرمندان، نویسنده گان، خبرنگاران و هزاران افراد نخبه و روشن فکر که در واقع سرمایه ملی جامعه افغانستان بودند، حذف زنان و دختران از تشکیلات دولت و متوقف شدن فعالیت های احزاب سیاسی و نهاد های مدافع حقوق بشر... انجامید و افغانستان یک بار دیگر از کاروان تمدن عقب ماند.
طی یک سال امارت اسلامی در افغانستان، مکاتب دختران بسته باقی ماند و دختران بالاتر از صنف ششم از حق تعلیم محروم گردیدند ولی به اساس طرح پیشنهادی طالبان جهت بازگشایی مکاتب دختران برخی از ممنوعیت ها برای دختران دانشگاهی وضع گردید و با مراعات نمودن این قوانین ضد پیشرفت و با سلب تمامی آزادی های فردی و مدنی دختران، با مراعات نمودن حجاب اجباری که از سوی طالبان تعیین گردیده بود، دختران اجازه ادامه تحصیل در دانشگاه ها را داشتند در حالیکه مکاتب بسته ماند اما، اکنون امارت طی اعلامیه رسمی بطور قطعی و عاجل دختران و زنان را محکوم و محروم از حق تعلیم و کار کردند که این کار واکنش های بسیاری از کشورها را در سراسر جهان به همراه داشت وآنها این کار وحشتناک را نقض حقوق انسانی و تبعیض جنسیتی و آموزشی علیه زنان میدانند. آموزش و به تبع آن محیط های آموزشی مانند دانشگاه ها، بیشترین تاثیر و نقش را بر ذهنیت و تمدن سازی جوامع از طریق جوانان بر عهده دارد بنابرین شرایط نامناسب درسی، محیط خشک دانشگاه توام با خشونت، شکنجه و تعصب بار، در عدم دسترسی به تکنالوژی، بدون آزادی های فردی و مدنی، تحت فشارهای شدید روانی و تهدید از طرف گروه ها، بدون درنظرداشت معیار های جهانی با سیستم و قوانین اجباری خلاف اصول تعلیم و تربیه و حقوق بشر که طالبان طی یکسال گذشته برای نسل جوان با وضع قوانین اجباری شان چنین محیط تحصیلی را فراهم ساخته بودند، دانشگاه ها بیشتر شکل سمبولیک را داشت تا واقعی، و این نوع تعلیم و تربیه برای نسل جوان اعم از دختران و پسران در آینده پیامدهای ناگوار از جمله افت تحصیلی، آشفتگی های هنجاری، شکل گیری ذهنیت های تاریک و متعصب و افراط گر، و بوجود آمدن شخصیت های خشن و متعصب را در قبال خواهد داشت.
زنان و دختران در افغانستان همیشه با چالش های زیادی مواجه بودند که درحال حاضر این چالش ها و خشونت ها برای نسل جوان بخصوص دختران و زنان بیشتر افزایش یافته است و هیچ استراتیژی و برنامه ای جهت جلوگیری و ختم این خشونت ها در افغانستان، از سوی سازمان ملل متحد و جامعه جهانی و کشورهای مدافع حقوق بشر و دموکراسی وجود ندارد. تعلیم یکی از مفاهیم اساسی و حیاتی برای نسل جوان بخصوص دختران است و دراین وضعیت که زنان و دختران افغاستان از حق مدنی و اسای شان که همانا حق تعلیم و کار است، محروم گردیده اند، به حمایت و همکاری جامعه جهانی و کشورهای مدافع حقوق بشری و زن نیاز جدی داریم و خواست زنان معترض اینست تا از طریق فشارهای سیاسی و دیپلوماتیک خود بر امارت اسلامی ، در بدست آوردن حقوق و آزادی های مدنی زنان در افغانستان و بازگشایی مکاتب و دانشگاه ها در افغانستان و محو اندیشه های قرون وسطایی از مردم افغانستان حمایت نمایند و صدای زنان و دختران محروم از تعلیم شوید.
همچنان سیاست کنونی امارت اسلامی بخصوص محو تعلیم و تربیه در افغانستان و محروم کردن دختران و زنان از حق تعلیم و کار، بیش از آنکه محدودیت برای نسل جوان باشد، عدم توسعه برای پایه های نظام در ابعاد گوناگون اقتصادی، فرهنگی و سیاسی موجب نارامی جامعه و و شکل گیری شبکه ها و انقلاب مردمی خواهد شد که این برای نظام یک شکست محکم در اینده است.درحال حاضرموجودیت امارت سبب رشد روحیه و تقویت دیگر گروه های تروریستی و تند رو گردیده است و حضور آنها در جامعه یک تهدید جدی برای کشورها و منطقه است. افغانستان یک بار دیگر دست خوش امواج گروه های تروریستی گردیده و لانه امن برای گروه های مخرب است که این سبب محو دموکراسی و رشد و توسعه فعالیت های گروه های ترورسیتی در افغانستان شده است.
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۳ـ ۱۵۰۱
Copyright ©bamdaad 2023
المان چوب دنباله روی از امریکا را می خورد!
دولت جاپان با استراتیژی امنیت ملی که در این ماه به تصویب رسانده است، قصد دارد تا سال ۲۰۲۷ ترسایی بودجه نظامی خود را دو برابر کند و سطح آن را مانند سایر اعضای ناتو به دو درصد از تولید ناخالص ملی برساند. از سوی دیگر کوریای جنوبی، نگران تصمیم جاپان برای افزایش شدید هزینه های نظامی این کشور است. دو برابر کردن بودجه، ارتش جاپان را به سومین ارتش جهان از نظر بودجه نظامی تبدیل می کند. دولت فومیو کیشیدا ، نخست وزیر، قصد دارد در طول پنج سال آینده، ۳۲۲ میلیارد دلار برای اهداف نظامی هزینه کند.
در همین رابطه، دانشمندان علوم سیاسی کوریای جنوبی، نگرانی سیول را در صفحات بزرگترین نشریه انگلیسی زبان این کشور،«کوریای هرالد »، ابراز کرده اند. شکی نیست که این نگرانی ها مورد توجه مقامات کشور نیز قرار خواهد گرفت زیرا از نظر تاریخی، روابط بین این دو کشور تا حد زیادی همراه با سوظن است.
اگر موضوعی وجود داشته باشد متفاوت با برادران شمالی، همان اشغال شبه جزیره کوریای توسط جاپانی ها بین سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۴۵ است. حکومت جنرال های حاکم منصوب توسط توکیو، در واقع به یکی از سیاه ترین صفحات تاریخ کوریای است. در آن زمان حذف اجباری نام های سنتی کوریایی و اتخاذ نام های جاپانی، محدودیت استفاده از زبان مادری، ممنوعیت انتشارات به زبان کوریای ای، اجبار زنان محلی به کار در فاحشه خانه های صحرایی ارتش جاپان، و پایین ترین سطح رشد اقتصادی در آن سالها، خاطرات تلخی هستند که به ذهن مردم کوریای متبادر می شود. جاپان با همین چهره تبدیل به یک قطب در جنگ دوم جهانی شد و اکنون بار دیگر می خواهد به گذشته خونبار خود بازگردد.
به همین دلایل است که نظامیگری مجدد جاپان مقامات سیول را نگران می کند. جاپانی که آشکارا بفکر برنامه های تبدیل شدن به یک ابرقدرت موشکی است، از هم اکنون نوید حمله پیشگیرانه را می دهد.
این امر بویژه در پس زمینه حادثه اخیر با پهپادهای کوریای شمالی حادتر شده است، اخیراً پنج هواپیمای بدون سرنشین کوریای شمالی به حریم هوایی کوریای جنوبی وارد شدند که یکی از آنها موفق شد حتا در فضای اطراف پایتخت ( سیول) پرواز کند. در همان زمان، چهار فروند متعاقبا از صفحه رادار ناپدید شدند و آخری نیز با آرامش به کوریای شمالی بازگشت. نظامیان کوریای جنوبی، خیلی دیر آنها را شناسایی کردند و نتوانستند حتا یکی از آن ها را سرنگون کنند. البته در دفاع موشکی و دفاع در برابر پهپادها تفاوتهای خاصی وجود دارد، اما قطعاً چنین اتفاقاتی باعث ایجاد آرامش در ساکنان کشور کوریای جنوبی نخواهد شد.
با این حال توکیو، کوشش می کند تا به دیگران اطمینان دهد که افزایش هزینه های نظامی، صرفاً به دلیل موفقیت پیونگ یانگ، در توسعه برنامه موشکی خود است، اما پذیرش آن برای سیول آسان نخواهد بود. هرچند هر دو کشور از هم پیمانان بسیار مهم واشنگتن در منطقه هستند و در خط مقدم رویارویی با کوریای شمالی و چین قرار دارند. در نتیجه، سرد شدن روزافزون روابط بین دو شریک مهم ایالات متحده امریکا در منطقه به نگرانی سیاست خارجی کاخ سفید تبدیل شده است.
رهبری امریکا به طور سنتی از« تهدید های خارجی » برای تحکیم روابط با متحدان خود استفاده می کند، اما در جهانی که به طور روزافزون چند قطبی می گردد، انجام این امر به طور فزاینده ای دشوار می شود. علاوه بر این، ایالات متحده امریکا تنها در شرق آسیا با مشکل مشابهی مواجه نیست.
در جناح جنوبی ناتو نیز مشکل مشابهی وجود دارد. اختلافات بین ترکیه و یونان در حال افزایش است و خطر درگیری نظامی بین دو عضو ایتلاف ناتو، هر روز حالت جدی تری به خود می گیرد.
همچنین، مشکل متحدین امریکا در خاورمیانه نیز حادتر می شود. تلاش واشنگتن، برای دوستی اسراییل و عربستان سعودی در زمینه رویارویی مشترک آنها با ایران چنان شکست خورد که ریاض در واقع در حال ترک مدار ایتلاف و به تدریج در حال تبدیل شدن به یک کشور مستقل است. این بازیگر منطقه ای در غرب آسیا در حال ایجاد روابط بسیار نزدیک با مسکو و پکن است.
با این حال، این روند با دردناک ترین حالت در اروپا اتفاق می افتد. اروپاییها بیشتر و بیشتر می پرسند که آیا حمایت از حکومت کیف، ارزش این شرایط دردناک را دارد یا ندارد. « تهدید روسیه »، که واشنگتن تلاش می کند با تبلیغ آن متحدان خود را تحت کنترول نگه دارد، در هر کشوری متفاوت فهمیده می شود. این فقط در مورد تضادهای سنتی اروپایی در مثلث برلین- پاریس- لندن نیست. یک نمونه واقعی از این اختلافات، دفاع مجارستان از حق حاکمیت خود است که هر کاری انجام می دهـد تا به خاطر شعار « دفاع از دموکراسی » از حق خود دفاع کند.
دراین اوضاع و احوال، المان، فرانسه و بریتانیا وضعیت بهتری ندارند. لازم به ذکر است که بریتانیا، به رهبری ریشی سوناک و بریتانیای تحت رهبری بوریس جانسون، در ارتباط با اوکرایین، رفتار متفاوتی را از خود نشان دادند. امانویل مکرون، رییس جمهور فرانسه نیز به موازات تضمین حمایت از کیف، از صحبت در مورد خطر فزاینده وابسته گی به ایالات متحده امریکا تردیدی ندارد. باید توجه کرد که در دو سوی کانال مانش، انگلیسیها و فرانسوی ها کم کم علایق و منافع خود را بر زبان می آورند.
اما آقای شولتس صدر اعظم المان، دچار فقدان اراده است. شاید یافتن دوره ای در تاریخ المان دشوار باشد که نقش المان با چنین سرعتی بدون شکست در جنگ، کاهش پیدا کرده باشد. قدرتمند ترین اقتصاد و تاثیرگذارترین کشور اتحادیه اروپا که با دسترسی به منابع ارزان روسیه، جایگاه خود را در اروپا تثبیت کرده بود حالا این جایگاه را به پولند، این رقیب سنتی میدهد. دولت المان می توانست جلوی همه این پراکنده گی ها را بگیرد، اما صدراعظم جرات ندارد سیاه را سیاه و سفید را سفید معرفی کند و برای نمونه حمله به خط لوله های انرژی نورد استریم را یک حمله تروریستی بنامد.
با این حال، برلین، هنوز فرصت برای اصلاح وضعیت موجود را دارد. زیرا منافع ملی، امری بسیار پایدارتر از امر دولت هاست و در شرایط فعلی، آگاهی از منافع ملی خود از یک پدیده مرکزی سیستمی نشأت می گیرد و توانایی دفاع از آنها، ازعوامل کلیدی موفقیت در عصر متلاطمی است که جهان وارد آن می شود./ر ت
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۳ـ ۰۳۰۱
Copyright ©bamdaad 2023