وطن ویرانه ازیاراست ، یا اغیار یا هردو ؟ (۱) 

 

میرعنایت الله سادات

بیش ازچهاردهه میشود که افغانستان دریک بحران شدید امنیتی قراردارد . سوال اصلی این است که ایا علل اصلی بحران دردرون جامعه وجود دارد ویا ازخارج بران تحمیل میشود ؟ 

اگرعوامل این بحران ازداخل نشات میکنند ، پس چرا بخاطر امحای ان ، اقدامات موثر اتخاذ نمیشود ؟ 

درغیران اگرعوامل خارجی موجد این بحرانات اند ، بازهم سوال مطرح میشود که این قدرتها از افغانستان وجامعه ان چی میخواهند ؟ 

پیرامون این سوال مباحثات زیاد صورت گرفته ولی تاهنوز افغانها به یک شناخت واحد و مورد قبول همگانی دست نیافته اند. بنا باید درین ارتباط گفت وگوها را ادامه داد ، تا بدون علایق شخصی و تعصبات ، به تشخیص و معرفی عوامل اصلی بحران امنیتی نایل ایم.  

از نقطه نظرتیوری تکامل تاریخ ، عوامل درونی یک جامعه در سیرتکاملی ان تعین کننده میباشند. اما واقعیت ها نشان میدهند که درافغانستان ، عوامل بیرونی نقش عمده دارند. 

با نزدیک شدن دو قدرت رقیب ( روسیه تزاری وهند برتانوی)  به سرحدات افغانستان ،  امکانات کشورمحدود گردیده و بالمقابل مداخلات قدرت های بیرونی در سرزمین ما فزونی یافت. به عبارت دیگر با به راه افتادن « بازی بزرگ  » (2) و سپس « جنگ سرد » (3 ) ، افغانستان در محورتقابل سیاست های جیواستراتیژیک (4) قدرت ها ، درمنطقه قرارگرفت .

نه تنها وسعت سرزمین وسیع افغان ها ، با ترسیم خط فرضی دیورند ، به جغرافیایی کنونی محدود ساخته شد ، بلکه با دسایس الحیل ، روند پیشرفت وتکامل جامعه ما نیزمهارگردید.

انها ازافغانستان چی میخواهند ؟ هدف انها چیست ؟ ایا انها تنها اهداف جیواستراتیژیک را بمقابل همدیگر شان دنبال میکنند ؟ که بالاثراین تقابل  افغانستان درمحور رقابت انها قرارگرفته است.  یا ملحوظات دیگری هم مورد نظرانها میباشد ؟ 

بخاطردریافت پاسخ به این سوالات ، باید انگیزه های مداخله گران را شناسایی کرد. برداشت واقعیت ها نشان میدهد که سه هدف ذیل پای هریک انها را به افغانستان میکشاند : 

ـ  رقابت های جیواستراتیژیک 

ـ  استخراج منابع طبیعی افغانستان 

ـ  داشتن نفوذ برجغرافیای افغانستان  

 

 رقابت های جیواستراتیژیک : 

 به ادامه رقابت های جیواستراتیژیک درعصر« بازی بزرگ » ، روسیه تزاری ، منطقه پنجده را به تسلط خود دراورده وبه حاکمیت صد ساله افغانستان بران منطقه پایان داد. انگلیسها به مقابل این تجاوز روسها ، برخورد سازش کارانه را درپیش گرفتند. این برخورد انها گویای همکاری پنهانی دو قدرت استعماری پیرامون سرنوشت افغانها بود.

انگلیس ها در ابتدابا « سیاست پیشروی » (5)  شان میخواستند که از سلسله کوه های هندوکش عبورکرده وخودرا به ماورای دریای امو برسانند. اما با مقاومت شدید افغانهای وطندوست مواجه شده و درسه جنگ  معروف افغان و انگلیس متحمل شکست شدند. 

 بنا بران انگلیسها ، از «سیاست پیشروی »  منصرف شده وبه شناخت افغانستان منحیث « دولت حایل » (6) میان هردوقدرت ، با رقیب روسی خود به موافقه رسیدند. تحمیل یک جغرافیای حایل میان دوقدرت ، افغانستان را به انزوا کشانید.

 پس از پایان عصر« بازی بزرگ » ، تقابل قدرتهای ماحول افغانستان شکل دیگری به خود گرفت. این تغیرشکل ، به خصلت جیواستراتیژیک افغانستان نیز تعریف جدید داد که اینک با اختصار روی چگونگی پیدایش این تغیر پرداخته میشود: 

باختم جنگ جهانی دوم ، درتناسب قوتها به سطح جهانی تغیرات مهم رونما گردید. استعمارگران اروپایی دربرابرجنبش های ازادی بخش ملی ، نا توان  شده ومجبورگردیدند که ازادی مستعمرات شان را یکی پی دیگربپذیرند. 

   ازاین بحبوحه ، دو ابرقدرت نوظهور درسطح جهان ، به رهبری ایالات متحده امریکا واتحاد شوروی  سربلند کردند. با انکه هردوقدرت  درتفاهم با همدیگر، نقشه جهان را در" کنفرانس یالتا "به ساحات نفوذ میان همدیگر شان علامه گذاری کردند. اما نتوانستند که کشمکش ها را بمقابل یک دیگرخود مهارکنند. این وقت است که رقابت میان هردو ابرقدرت به گونه « جنگ سرد » شکل گرفته ودرتحت رهبری انها پیمان های " ناتو" و "وارسا " بوجود امد. جنگ سرد از سال 1947م اغاز وتا فروپاشی اتحاد شوروی ادامه داشت.

   درزمان « جنگ سرد »، رژیم شاهی افغانستان زیاد سعی نمود تا از ایالات متحده و متحدین ان کمک تسلیحاتی دریافت کند. اما موفق نشد. لذا اجباراطبق فیصله لویه جرگه سال 1955م به دریافت کمک های نظامی ازاتحادشوروی سابق روی اورد. این وقتی است که دوهمسایه افغانستان ( ایران عصررضا شاه و پاکستان) عضویت پکت نظامی سنتو( 7) را داشته وازجانب امریکا ومتحدین اش مسلح میشدند. 

 به ادامه این وضع ، کشمکش ها روی خط فرضی دیورند بالا گرفته و بالاخره  صف ارایی استخبارات نظامی پاکستان ، درپوشش جهاد علیه جمهوری محمد داود خان اغاز گردید. واشنگتن پست درشماره دهم سپتمبر1989م خود مینگارد : « دلچسپی های استراتیژیک پاکستان به افغانستان قابل فهم وطبیعی است. حمایت انکشور از اشرار، چهارسال قبل از مداخله سال 1979م اتحادشوروی اغاز شد. یعنی زمانی که اجنت های پاکستانی ، فعالین مسلمان افغان را به منظورسقوط دادن رییس حمهورمتمایل به شوروی کابل ، محمد داود ، تربیه میکردند». (8)

سقوط خونین جمهوریت وحوادث نافرجام بعد ازهفت ثوربه همسایه های متجاوز ایران و پاکستان فرصت داد تا بطورعلنی درافغانستان مداخله کنند . مداخلات انها سبب شد که اوضاع  در منطقه ، متشنج شود . بالاثراین تشنج ، پای ابرقدرت ها بیشتراز پیش به منطقه کشانیده شد. درنتیجه ، افغانستان به کانون رقابت وتصفیه حساب «جنگ سرد » مبدل گردید. 

باسقوط رژیم شاه ایران که درهمکاری با امریکا ومتحدین ان قرارداشت ، نقش پاکستان منحیث یگانه مجری سیاست های جهان غرب درمنطقه بالا گرفت. این کشور، توزیع تمام کمک های بلوک غرب رابه مخالفین دولت افغانستان ، همچنان سوق و اداره انها را زیر نام « تنظیم های جهادی » عهده دار شد. 

ظلم و تعدی حفیظ الله امین طی مدت بیست ماه پس از هفت ثور، نه تنها موجب تضعیف پایه های دولت گردید ، بلکه مهاجرت اجباری اقشارمختلف جامعه افغانی را به ایران و پاکستان سبب  شد. بخشی از این مهاجرین درصفوف گروه های تنظیمی جذب شدند. حکومت کابل که روزتاروز توانمندی نظامی خود را ازدست میداد ، پیوسته ازاتحادشوری تقاضا میکرد تا عساکرخود را بخاطرحمایت دولت ، به افغانستان بفرستند. 

این حالت پای ابرقدرت ها را بیشتر از پیش درقضایای افغانستان  ذیدخل ساخت. ادامه این دخالت ها نه تنها درچوکات «جنگ های نیابتی » دنبال شد ، بلکه حضور طولانی مدت قطعات خارجی ، موجب تلفات و خسارات زیاد به خود قدرت ها ومردم بی گناه افغانستان گردید.

 تنظیم های «جهادی » ومتحدان عربی شان ، سلاح مختلف النوع به قیمت میلیارد ها دالرازکشورهای غربی وهم پیمانان انها درمنطقه دریافت مکیردند. 

 بالاثراین کمک ها به تنظیم های مسلح ، اسیب بزرگی به مردم و زیربنا های افغانستان رسید. بطورمثال تا سال 1987م بیش از دوهزارمکتب ، 350 پل وپلچک ، 300 مرکزفرهنگی ، 131 شفاخانه ، 2240 مسجد واماکن مقدسه ، 258 دستگاه تولیدی ، هزاران کیلومتر سرک ، لین برق و تیلیفون وهزاران عراده موترلاری تخریب و به اتش کشیده شدند. (9)

قطعات نظامی اتحادشوروی پس از9 سال عملیات نظامی ، مطابق موافقتنامه ژنیو،  بتاریخ 15فبروری 1989م افغانستان را ترک نمودند. شمارسربازان ان ها که با اشتراک شان درعملیات های نظامی درافغانستان کشته و زخمی شده اند ، کم نیست . به تعداد13300 سرباز کشته و بیش از 25 هزار دیگرانها زخمی شده اند.(10) بعد ازاین تاریخ هیچ کمک نظامی ازجانب اتحاد شوروی به افغانستان صورت نگرفت و دولت به رهبری داکترنجیب الله قریب چهارسال در زیر شعار« دفاع مستقلانه » تا اپریل 1992م پا برجا بود. 

روسها مبتنی برتماس های قبلی شان با قوماندان احمدشاه مسعود ، هیات دولت موقت مجاهدین را به رهبری برهان الدین ربانی از11 الی 15 نوامبر 1991م درمسکو استقبال کردند. درجریان ملاقات ها میان دوطرف ، روسها ازطرح ملل متحد مبتنی برتشکیل یک « دولت با پایه های وسیع » چشم پوشی نموده وصراحتا به برهان الدین ربانی از تمایل شان به تشکیل یک « دولت اسلامی » در کابل ابرازنظر کردند. 

به ادامه این مذاکرات که نتایج ان محسوس بود ، حوادث ناگواری درشمال افغانستان سازماندهی شد. بندرحیرتان مسدود گردید وهمکاری با مخالفین دولت درزیرنام « اتحاد شمال » توسعه یافت. این وضع باعث شد ، تا داکترنجیب الله به مساعی ملل متحد منحیث یگانه و اخرین وسیله متکی گردد. ولی بررسی وقایع نشان میدهد که پلان ملل متحد مبنی برتشکیل « یک دولت ای با پایه های وسیع  » تنها درحرف بوده و درعمل بخاطرانتقال « دولت موقت مجاهدین » به کابل تلاش میشد.

پس ازفروپاشی ابرقدرت اتحادشوروی که منتج به ختم جنگ سرد شد ، علاقه مندی جیواستراتیژیک امریکا به افغانستان نیزفروکش کرد. انکشور صلاحیت تداوم سیاست های خود را درقبال افغانستان ، به پاکستان تفویض نمود. اما پاکستان خواست های جهان را در راستای منافع خود مدیریت نمود. پاکستان میخواست که افغانستان در زیر هژمونی ان قرارداشته باشد. اما  به این هد ف شوم خود دست نیافت . لذا با راه اندازی جنگ های تنظیمی و سپس با بقدرت رساندن طالبان ، افغانستان را به ویرانه مبدل ساخت.

همینطورانکشوردرکنار طالبان ، گروه های افراطی و تروریست های شناخته شده خارجی را نیز درافغانستان جا بجا کرد.  اکثر انها ، کسانی بودند که درسالهای جنگ سرد ، زیر نام جهاد ، به پاکستان اورده شده بودند.انها درپوشش جنگ های نیابتی ، با پول عربستان و سلاح های بلاک غرب مجهز شده وعلیه دولت افغانستان میجنگیدند. انوقت ، جنک درافغانستان منحیث یک وجیبه  اسلامی تبلیغ میشد. ان عرب های که پس از یک دوره جنگ درافغانستان ، به وطن شان برمیگشتند ، بنام « الافغانی » مسما میشدند. 

پس از فروپاشی اتحادشوروی ، استقامت های فکری افراط گرایان مذکورنیز تغیرجهت کرد. عملیات تروریستی انها تنها به افغانستان محدود نماند ، بلکه به اقصی نقاط  جهان سرایت نمود. 

پس از حادثه وحشتناک یازدهم سپتمبر، ایالات متحده وهم پیمانان ان دوباره به افغانستان روی اورده وطالبان حاکم را از قدرت کنارزدند. زیرا این گروه از همبستگی با تروریست ها دست نکشیده و رهبر القاعده را به امریکا تسلیم ندادند.

به ادامه سرنگوبی طالبان ، سر و کله رهبران شکست خورده تنظیمی از گوشه و کنار جهان نمایان شد. قوتهای خارجی ، اداره دولت را زیرنام فیصله های نشست بن ، به انها و چند چهره مواصلت یافته ازاروپا و امریکا سپاریدند. ولی متاسفانه گام های سازنده وموثردرجهت بهود زنده گی افغانها واستقراریک صلح پایدار برداشته نشد. 

جنگ برای بیست سال دیگرادامه یافت و با وجود حمایت نظامی 45 کشور، نیروهای افراط گرا قلع وقمع نشدند. سرانجام  دولت امریکا ازطریق  مذاکرات مستقیم با طالبان راه بیرون رفت قوت های نظامی شان را ازافغانستان گشود. به ادامه  توافقات دوحه ، قوت های مذکوربا واگذاری تمام تجهیزات نظامی شان به طالبان ، افغانستان را ترک کردند.

دراین ارتباط اقای John F. Sopko « سرمفتش ویژه برای باز سازی افغانستان » ( سیگار) طی یک گزارش مبسوط درماه اگست 2021 م مینگارد که خلاصه راپور وی درتحت عنوان ذیل ازین قرار است : 

« چیزهای که ما باید بیاموزیم . درس های بیست ساله از بازسازی افغانستان». 

بعد از گذراندن 20 سال وصرف 145 بلیون دالربخاطربازسازی افغانستان ، حکومت ایالات متحده امریکا ضرورت دارد تا چند درس را فرا بگیرد. وزارت دفاع (The Department of Defense - DOD) نیز837 بلیون دالربرای جنگیدن به خرچ رسانید.درجریان جنگ 2443 سربازقوای امریکا و 1144سربازقوای متحدین شان کشته شدند. همچنان 20666 سرباز امریکایی مجروح گردیدند. 

تلفات قوای افغان فوق العاده زیاد بود. حداقل پس از سال 2001 م به تعداد 66000 سرباز افغان کشته واضافه از48000 افغانهای ملکی جان های شان را از دست دادند. همچنان به تعداد 75000 نفرمجروح شدند. 

« سیگار » درپایان راپورخود اضافه مینماید که : هدف عملیات ها ، سرکوب القاعده و سایرگروه های تروریستی بود.انها نمی باییست درافغانستان لانه داشته باشند. همینطورمیباییست نیروهای امنیتی و قوای مسلح افغان تقویه میشدند. تا تروریست ها را سرکوب کنند. (11) 

 اما خبرها حاکی ازانست که ایالات متحده امریکا بدون نیل به اهداف اولی خود ، ازافغانستان بیرون رفته است. سلاح های بازمانده امریکا در اختیارطالبان قرارگرفت و این گروه درمقایسه با حاکمیت بیست سال قبل شان ، چندین مرتبه قوی ترو حساب شده به قدرت برگشتند. همچنان با کشته شدن رهبرالقاعده درشهرکابل ، واضح گردید که همبستگی طالبان با افراط گرایان خارجی قطع نشده وگروه های مذکوردرزیرحمایت انها قراردارند.

 اقای زلمی خلیل زاد علت بیرون رفت عاجل امریکا را ازافغانستان ، درسطح مصارف پولی می بیند. او در دوم سپتمبر2022 م به طلوع نیوز گفت : امریکا سالانه چهل بلیون دالر درافغانستان مصرف داشت. افغانستان برای امریکا پرمصرف شده بود.(12) 

اخیرا قصرسفید خبرداده است که : جوبایدن ، رییس جمهورایالات متحده ، موقف افغانستان منحیث « متحد عمده غیرناتو » را لغوکرد. شناسایی چنین یک موقف درسال 2012 م ازجانب ایالات متحده امریکا تعهد شده بود.(13) واضح است که با الغای این تعهد ، رابطه استراتیژیک میان هردوکشورخاتمه میابد.

اینکه ایا امریکا روزی به افغانستان برخواهد گشت ؟ هوگولارنس سفیرپیشین ایالات متحده درافغانستان میگوید : ایالات متحده نمی تواند به حیث یک متحد افغانستان باقی بماند.بخاطری که ما ومتحدین ما افغانستان را ترک کردیم. (14) 

با ارایه ارقام و تحلیل واقعیت های فوق ، میتوان این نتیجه را گرفت که چگونگی بیرون رفت اخیر امریکا و متحدانش ازافغانستان ، کشمکش های زیادی را درقبال دارد. افغانستان باردیگربه میدان برخورد های جیواستراتیژیک رقبای منطقوی و جهانی مبدل خواهد شد. انچنانی که بار اول پس از سقوط اتحاد شوروی ، امریکا ومتحدانش ، علایق خودرا درین منطقه کنار گذاشته و سرنوشت افغانها را پس ازسال 1991م به پاکستان واگذارشدند.

درانوقت جنگ های تنظیمی راه اندازی شد ، سپس طالبان بقدرت رسیدند. موازی با این حوادث ، تروریست های خارجی درسرزمین افغانها جابجا شده و معضلات بزرگ را بوجود اوردند. اکنون هم دیده میشود که رقبای منطقوی و جهانی ، مانند گذشته ، درصدد تحقق پلانهای استراتیژیک خود شان بوده و باردیگرسرنوشت افغانستان را به بازی گرفته اند.

 

استخراج منابع طبیعی افغانستان : 

افغانستان یک کشورکوهستانی بود وهرمنطقه ان حاوی گنجینه های متنوع و پربهای معدنی است. طبق امارارایه شده ازجانب موسسات مختلف زمین شناسی ، ارزش مجموعی معادن افغانستان به سه تریلیون دالرتخمین میشود. 

پس ازبقدرت رسیدن طالبان ، موضوع استخراج معادن افغانستان در اولیت کاری این گروه قرارگرفت. با انکه تا هنوزدولت طالبان از جانب کدام  کشوری به رسمیت شناخته نشده است . اما زد و بند های طالبان با هیات های کشورهای علاقمند به معادن افغانستان ، درداخل و خارج کشور ادامه دارد. درحالیکه معادن افغانستان نه تنها ثروت ملی مربوط به نسل حاضرافغانها است ، بلکه ملکیت نسل های بعدی نیز میباشد. لذا هیچکس حق ندارد که درپشت پرده ، مذاکرات مشکوک انجام داده و بدون حکم قوانین معتبرو خلاف اراده ملت مظلوم افغانستان ، معادن شان را استخراج کند.

بخاطرشناخت بیشتراین ثروت طبیعی افغانها ، ضروراست تا مردم ما به حجم و انواع  این دارایی های شان بیشتر آشنا باشند. اخرین ارقام ارایه شده در رسانه ها ازاین قراراند:  

مقدار آهن - دومیلیارد تن 

المونیوم - یکصدوهشتاد میلیون تن 

مس - شصت میلیون تن 

طلا - دوهزارو هفتصد کیلو 

سرب – دوصد وچهل و سه تن 

سنگ مرمر- یک میلیارد و سه صد میلیون تن 

سنگ اهک - پنج صد میلیون تن 

سنگ های قیمتی ازقبیل زمرد ، لاجورد و یاقوت - یک میلیون وچهارصد هزارتن 

یورانیم  - مقداران معلوم نیست. اما معدن بزرگ آن درولایت هلمند وجود دارد. ارزش این ماده ، بخاطربکاربرد  آن درصنایع بمب اتومی  بالا رفته است. 

لیتیم - دربطری سازی ، تیلیفون های همراه ، لب تاپ ، سایر وسایل الکتریکی وصنایع راکت سازی استفاده میشود.(15) 

دراوضاع کنونی ، لیتیم مهمترین ماده معدنی افغانستان میباشد. کارشناسان به این باوراند که تقاضا به لیتیم به سرعت درحال افزایش بوده وبه زودی این ماده درسطح یک «محصول استراتیژیک » ارتقا میابد.  زیرا این ماده درصنایع هسته یی نیزاستفاده میشود. لیتیم یک ثروت پنهان است که موجودیت آن درافغانستان ، کشمکش های قدرت های رقیب را بازهم دراین سرزمین متمرکز میسازد.

ازجمله ممالکی که بیسشترازهمه بخاطراستفاده از معادن افغانستان ، مصروف مذاکرات با طالبان اند ، کشورهای چین و پاکستان میباشند. کشورچین درسال 2007 م قرارداد مس عینک را با دولت جمهوری افغانستان امضا کرد ولی بخاطرعدم تفاهم میان هردوطرف کاراستخراج آن معلق ماند. این معدن ، دومین معدن مس درسطح جهان میباشد. دولت چین میکوشد تا نقش کلیدی و استراتیژیک را دراستخراج معادن افغانستان داشته باشد.

براساس راپور«سیگار »  با حضورداشت نیروهای خارجی درافغانستان ، طی دو دهه گذشته ، شورشیان وجنگ سالاران ازدوهزارمنطقه معدنی عواید جمع آوری میکردند. این گزارش نشان میدهد که از سال 2001 م تا 2021 م سالانه 300 میلیون دالربه دولت زیان میرسید. متاسفانه این غاصبان ثروت های ملی ، هنوزهم درتعامل با طالبان به جنایات شان ادامه میدهند.

طبق اظهارات سخنگوی وزارت مالیه طالبان ، در زمان تسلط  « امارت طالبان » دومیلیون تن ذغال سنگ به خارج از کشور، به خصوص پاکستان صادرشده است. (16)  در حال حاضر روزانه بیش از هفتصد موتر باربری ، ذغال سنگ را ازطریق بندر تورخم به پاکستان انتقال میدهد. 

معادن افغانستان منحیث ثروت ملی باید دراختیار دولت بوده وبرطبق قوانین نافذه دولت ، درانطباق با منافع ملی کشورمورد استفاده قرارگیرد. استخراج معادن نباید به دولت ها و موسسات خارجی واگذارگردد. درغیرآن ، خود کامه گی خارجی ها ، زمینه غارت دارایی های ملی را بوجود میآورد. ضروراست که دولت افغانستان درتمام سرمایه گذاری ها، جهت استخراج معادن ، باید حد اقل بیشتراز51٪ شرکت داشته باشد. تا تصمیم نهایی را خودش اتخاذ کند. درغیر آن معضلات بزرگ داخلی و خارجی بمیان میآید.

 

داشتن نفوذ بر جغرافیای افغانستان : 

پس ازختم جنگ سرد ، اهمیت خصلت «جیواکونومی »  (جغرافیای اقتصادی )  دربسا نقاط  جهان بالا گرفت. درهمین اوضاع واحوال، جغرافیای افغانستان نیز اهمیت بیشترکسب کرده وتوجه قدرت ها را بخاطرجریان انتقالات انرژی بخود جلب نمود. زیرا افغانستان ، منحیث یک پل زمینی میان آسیای میانه وجنوب اسیا موقعیت دارد. 

بعباره دیگرافغانستان منحیث « معبر ورود » به صوب آسیای میانه وازآنجا به آسیای جنوبی ، نقش کلیدی را بخود گرفته است. اکنون منابع طبعی آسیای میانه می تواند به سهولت ازاین طریق انتقال بیابد. روی همین ملحوظ پروژه هشت میلیارد دالری لوله تاپی ( ترکمنستان - افغانستان - پاکستان وهند ) بطول 1900 کیلومتر بخاطر انتقال گاز ترکمنستان روی دست گرفته شد . همچنان کار انتقال برق ازبکستان به پاکستان ازمسیر افغانستان ، برنامه ریزی گردیده است.

  موارد فوق ، خصایل مفید «جیواکونومیک (جغرافیای اقتصادی) افغانستان را بازگو میکنند . اما اینکه قدرت های رقیب بخاطراستفاده ازسهولت های نهفته در جغرافیای افغانستان چه برنامه های دیگری دارند ، قابل تعمق میباشد. 

اکنون کاملاْ برملا شده است که طرفین متخاصم میخواهند دست نشانده های شان را همیشه درسطوح بالایی قدرت دولتی افغانستان داشته باشند. تا بالوسیله آنها تمام امتیازات گمرکی و سهولت ها را دراختیار خود گرفته  وبه یک عمق استراتیژیک درافغانستان دست یابند. پاکستان جهت نیل به چنین یک هدف ، پیش گام ترازهمه است. 

 بخاطرتحقق چنین مقاصد ، کشمکش ها وبرخورد های « سود محور» قدرت ها علیه همدیگرشان ، درافغانستان ادامه دارد. همین کشاکش ، سبب  ناارامی ها درجامعه افغانی میشود.

 

نتیجه : 

با مروراین نوشته ، می توان نتیجه گرفت که مردم افغانستان قربانی هرسه عامل فوق الذکر(موقعیت جیواستراتیژیک ، منابع طبعی و جغرافیای اقتصادی ) شده اند. طبعاْ تقابل قدرت های بیرونی علیه همدیگرشان ، بدون همکاری وابسته گان داخلی آنها ناممکن است. مردم ما ازجانب هردو گروه ( قدرت های بیرونی و وابسته گان داخلی شان ) مورد ظلم و تعدی قرارمیگیرند. بخاطربیرون رفت از این معضله ، باید هرچه زودتر به وابسته گی ها پایان داد و راه رهایی وطن را از قید دژخیمان وحشی جست وجو کرد. 

 یگانه راه حلی که مردم ما را به سرمنزل مقصود خواهد رسانید، ایجاد یک اتحاد سرتاسری مردم مظلوم افغانستان است . مردمی که بخاطر موقعیت حساس جیواستراتیژیک وطنش ، همیشه  مورد تاخت وتاز اهداف « سود محور » قدرت ها قرار میگیرند. این مردم حق دارند که زنده گی با عزت ، آزاد وعادلانه داشته باشند.

 بخاطر تاکید براین خواست ، موجه خواهد بود ، اگربا یاد آوری دوباره عنوان این مقال ، به بحث فوق پایان داده شود : 

وطن ویرانه ازیار است ، یا اغیار یا هردو

 مصیبت ازمسلمان هاست ، یا کفار یا هردو

همه داد وطن خواهی زنند ، اما نمیدانم 

 وطن خواهی به گفتاراست ، یا کردار یا هردو 

 

                                                                      

  توضیح وماخذ : 

1- عنوان این مقال ، برگرفته ازاین فرد اول شعرمعروف ابوالقاسم لاهوتی است : این شعراو ، فی الواقع وصف الحال وطن ما است                      

وطن ویرانه ازیاراست ، یا اغیار یا هردو   

مصیبت ازمسلمان هاست یا کفار یا هردو

2-   " بازی بزرگ" نامی است که به رقابت های سیاسی ونظامی دو امپراطوری بزرگ بریتانیا وروسیه تزاری دراسیای مرکزی گذاشته شده است. این رقابتها درتمام قرن 19 ادامه داشت. ابتداء یک رمان نویس بریتانوی موسوم به " رود یارد کپلینگ" این اصطلاح را بکارگرفت که بعدا" این اسم سرزبانها افتاده وبه یک افاده مشهورسیاسی - نظامی مبدل شد.

3- " جنگ سرد " اصطلاح مربوط به رقابت بلوک های شرق وغرب پس ازجنگ دوم جهانی است. این رقابت درقالب کشمکش ها وتنش ها  ازسال 1947م تا فروپاشی اتحاد شوروی بسال 1991م ، ادامه داشت

4- " جیواستراتیژی " ازدوکلمه ساخته شده است . ژیو به معنی زمین وجغرافیا بوده واستراتیژی معنی راهبردی را میدهد. جیوپولیتیک برپایه متقابل سه عنصر( جغرافیه ، قدرت وسیاست) تعریف میشود.

5 - سیاست پیشروی - Forward policy

6 - دولت حایل - Buffer state

7 - پیمان سنتو برگرفته ازنام Central Treaty Organistion میباشد. این پکت بخاطرمبارزه علیه اتحاد شوروی بسال 1955م درمنطقه ایجاد شد ودرسال 1979م منقرض گردید.

8 - میک کولوم ، بل - " مخلوق سی ، ای ، یی" ، واشنگتن پوست ، دهم سپتمبر1989م 

9 - بیانیه وزیرخارجه افغانستان دراسامبله ملل متحد . 1987م

10 - احمد شفاهی - بی بی سی ، ( فارسی) 13 فبروری 2019 م

11- راپور ماه اگست 2021 م سیگار زیر عنوان What We Need To Learn : 

12- زلمی خلیل زاد - طلوع نیوز ، دوم سپتمبر2022 م 

13- خبرنامه قصرسفید ، صدای امریکا (دری) ، 23 سپتمبر2022 م

14 - هوگو لارنس - پروگرام دری صدای امریکا ، 26 اگست 2022 م

15- افغانستان انترنشنل ، بیست اگست 2022 م 

16- نشریه طلوع نیوز ، 7 جوزای 1401هه ش

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۲ـ ۲۴۱۰

Copyright ©bamdaad 2022

 

به بهانه شصت سالگی بحران کاراییب، بحران راکتی کوبا

 

 

نسیم سحر

پوره شصت سال قبل جهان در مهلکه یک جنگ هستوی قرار داشت و خاطرات آن بحران خطرناک با جنگ کنونی در اوکرایین در حال زنده شدن است.

واما رهبران امریکا و شوروی سابق ( کنیدی و خروشچوف) با داشتن اراده سیاسی و اتخاد تصامیم مدبرانه سیاسی ، آن بحران خطرناک کاراییب ( بحران راکتی کوبا ) را از طریق دیپلوماسی حل کردند ، همان دیپلوماسی که رهبران سیاسی فعلی جهان فاقد آن برای حل تنش های خطرناک کنونی پیرامون اوکرایین هستند.

شصت سال قبل یعنی در سال ۱۹۶۲ ، شوروی آنوقت دست به اقدامات تلافی جویانه و ماجراجویانه زد و با عملیات های کاملا سری "انادیر"[ANADYR ] و " کاما"   راکتهای بالستیک هستوی با برد متوسط را در کوبا  نصب  نمود که این اقدامات خطرناک در عکس العمل بانصب راکتهای  بالستیک ژوپیتر مسلح به کلاهک هسته ای  در اپریل ۱۹۶۲ در ترکیه که تناسب قوا را در سطح جهانی به نفع ناتو تغییر میداد و همزمان تهدید نظامی کوبا  توسط امریکا که پس ازناکامی "عملیات خلیج خوکها" افزایش یافته بود ، صورت گرفت. 

عملیات " انادیر" دراواسط جولای ۱۹۶۲در بالاترین سطح محرمیت آغاز گردید که کمتر از ده نفر در شوروی از این طرح سری اطلاع داشتند و فرماندهی این عملیات را مارشال ایوان بگرامیان بعهده داشت.  مقامات شوروی بعد از عملیات " انادیر"اقدام به عملیات " کاما " شدند. عملیات کاما یک عملیات فرعی و زیرشاخه ی عملیات انادیر بود که اینهم باید بطور سری با اعزام هفت کشتی زیر دریایی حامل راکتهای بالیستیکی غرض  بالا بردن توانایی  نیروهای  شوروی مستقردرکوبا  انجام می شد. اما این کشتی های تحت البحری  که گاهی قابل دید می گردیدند ، سبب سو ظن امریکا شد که منتج به افشای راکتهای مستقر شوروی در کوبا  توسط طیارات اکتشافی امریکا در ۱۷ اگست ۱۹۶۲گردید. بتاریخ ۲۲ اکتوبر ۱۹۶۲، کنیدی رییس جمهور ایالات متحده امریکا یک " قرنطین " بحری  را در اطراف جزیره اعمال کرد که این قرنطین شامل حال تجهیزات نظامی میگردید و نه " محاصره " بحری که ممکن بعنوان یک عمل جنگی محسوب می شد.

بعد از اعلام  این "قرنطین" ، فیدل  کاسترو  قوای مسلح کشور  را بسیج کرد، راکتهای  شوروی درحالت آماده باش شلیک قرار گرفتند و کشتی‌هایشان نیز در خط قرنطین  بودند. نیروهای نظامی امریکا نیز در حالت آماده باش  قرار گرفتند که بالاترین سطح آماده گی در تاریخ امریکا محسوب می شد . این وضعیت و آماده گی نظامی هر دو طرف دارنده گان اسلجه کشنده و خطرناک اتمی  فقط چند پله از آغاز جنگ اتمی فاصله داشت که میتوانست بشریت را به یک فاجعه  خطرناک کشتار جمعی انسانها بکشاند. اما خوشبختانه دیپلوماسی رسالت خود را انجام داد و اناتولی دوبرینین، سفیراتحاد شوروی در امریکا  و رابرت کنیدی لوی سارنوال و برادر جان اف کنیدی رییس جمهور امریکا که نماینده فوق العاده او هم بود، ملاقات مخفیانه را در سفارت شوروی در واشنگتن انجام دادند که زمینه اعتماد متقابل و سپس توافق میان سران دو کشور را فراهم ساختند . 

در نتیجه این ملاقات سری توافق صورت گرفت که شوروی استقرار راکتهای برد متوسط و بالستیک ( تکتیکی و استراتیژیکی )  را از کوبا  برمی چیند و امریکا نیز تعهد مینماید که به کوبا  حمله نمیکند . همزمان مذاکره کننده گان به یک توافق خصوصی و یا سری ( مانند توافقات ژنیو میان  امریکا و شوروی در مورد افغانستان مورخ٨ اپریل ١٩٨٨و توافقات میان امریکا و امارت اسلامی افغانستان در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰  در دوهه قطر که در نتیجه آن قدرت به طالبان سپرده شد) صورت گرفت و طبق این توافق سری امریکا می باییست راکت هایش را از ترکیه خارج نماید.  بدین اساس بحران کاراییب بعد از ۱۳ روزبحران (در فاصله ۱۶-۲۸ اکتبر ۱۹۶۲  ) و خطر وقوع جنگ هستوی با دیپلوماسی فعال حل و فصل شد.

حال سوال اساسی در اینجاست که آیا این بحران کنونی اوکرایین  میتواند از طریق دیپلوماسی نیز حل و فصل شود؟ واما قبل از این به برخی مشابهت ها و تفاوت های این دو بحران اشاره میگردد.

اولتر از همه با یک نگاهی سطحی به وضعیت کنونی جنگ در اوکرایین ، حوادث دوران وحشتناک بحران راکتی ۱۹۶۲ در کوبا  را در ذهن انسانها زنده مینماید. یکی ازشباهت های این دو حادثه قرارگرفتن قدرتهای بزرگ جهانی در آستانه یک جنگ خطرناک هستوی است که عواقب بسیار خطرناکی برای بشریت را در پی خواهد داشت. گرچه ظرفیت دو قدرت بزرگ  امروزی با شصت سال پیش بسیار متفاوت است؛ د رآن دوران  امریکا ۳۵۰۰ کلاهک هسته‌ای داشت و شوروی حدود ۵۰۰ کلاهک هسته‌ای. "براساس گزارش فدراسیون دانشمندان امریکایی، امریکا در حال حاضر ۵۴۲۸ کلاهک هسته‌ای و روسیه ۵۹۷۷ کلاهک هسته‌ای دارد."

در اوضاع کنونی با تشدید جنگ در سرحدات ناتو،  یک جنگ " متعارف می ‌تواند به راحتی منجر به درگیری مستقیم ناتو- روسیه، همراه با خطر جنگ هسته‌ای شود. همه اینها این سوال را مطرح می‌ کند: آیا واقعا امریکا به‌خاطر اوکرایین که یک متحد نظامی رسمی نیست، چنین خطراتی را متحمل خواهد شد؟"

همزمان روسیه " در موقعیتی برای یک جنگ متعارف علیه امریکا و۲۹ متحدش در ناتو نیست؛ یک جنگ هسته‌ای خطر نابودی کامل هر دو طرف را به همراه خواهد داشت."

د رجنگ کنونی اوکرایین تمام غرب بطور کلکتیف ازرژیم اوکرایین و نیروهای نظامی اوکرایینی با قاطعیت حمایت میکند و عساکراوکرایینی را تربیت و با عصری ترین اسلحه تجهیز مینماید و به ترغیب جنگ علیه روسیه تا آخرین اوکرایینی ادامه میدهد. غرب در یک مدت کوتاه بخاطر حمله روسیه در اوکرایین  تعزیرات فراوان علیه روسیه وضع کرده است ولی با تاسف که همین غرب در طی حضور حدود بیست سال در افغانستان کوچکترین تعزیرات را علیه پاکستان بعنوان حمایتگر طالبان وضع ننمود؛ قوای مسلح افغانستان  را به پیمانه اوکرایین تجهیز نکرد و از نظام جمهوری با قاطعیت حمایت نکرد و در پایان در غیاب آن معامله با طالبان نمود.

با مطالعه دقیق این بحران ها میتوان به این نتیجه رسید که کوبا  بعنوان همسایه امریکا برای امریکا بهمان پیمانه اهمیت داشت که اوکرایین برای روسیه فدراتیف درحال حاضر اهمیت دارد. در کوبا  انقلاب تحت رهبری فیدل کاسترو و چه گوارا صورت گرفت که منجر به براندازی دیکتاتوری  با تیستا زیر حمایت امریکا و روی کار آمدن دولت جدید به رهبری  فیدل کاسترو گردید. در اوکرایین با شورش میدان نظام طرفدار روسیه سقوط داده شد و نظام طرفدار غرب و ضد روسیه بوجود آمد که خواستار عضویت در ناتو بود. تلاش زمامداران اوکراینی برای نزدیکی به غرب و تلاش کشورهای غربی از جمله امریکا برای افزایش نفوذ در کشورهای اطراف روسیه برای مسکو خط سرخ محسوب می شد که سبب مداخله نظامی روسیه در اوکرایین شد و پنچ  منطقه اوکرایین بشمول کریما را جز قلمرو روسیه ساخت.

به باور رهبران روسیه "جنگ اوکرایین نتیجه دخالت های مستقیم غرب، بویژه امریکا و انگلیس است که با همکاری با اوکرایین خواهان به اصطلاح «شکست استراتیژیک» روسیه هستند."

جنگ سرد شصت سال قبل ، جنگ میان قدرت‌های برابر و برنده گان سابق جنگ جهانی دوم بود. اما دراوضاع فعلی رقابت میان  بازنده گان و برنده گان جنگ سرد است. 

در دو دهه اخیر تحولات بنیادی در سطح جهانی پدید آمد ، امریکا مصروف جنگ ها در افغانستان وعراق گردید که در نتیجه آن در افغانستان با شکست ننگین روبروشد وحدود  دوهزار میلیارد دالر برایش هزینه پرداخت . در این مدت چین و هند از لحاظ اقتصادی و روسیه از لحاظ نظامی بعنوان قدرت های نو منطقوی و جهانی با یک ویژه گی ساختار جدید  " جهان جنوب" در مقابله با یکجانبه گرایی سنتی "جهان غرب" ظهور نمودند. 

به نظر می‌ رسد که ولادیمیر پوتین درتفاهم با قدرت های نو به ظهور رسیده از نظم نوین جهانی و جهان چند قطبی سخن میگوید و تلاش دارد  تا روسیه فدراتیف را به یک قدرت بزرگ نظامی جهانی تبدیل کند تا نقش رقیب جدی ایالات متحده امریکا را ایفا نماید. کشور ما افغانستان نیز در گرو همین تحولات و انکشافات تعیین سرنوشت خواهد شد.

یکی از وجه تمایز بحران کنونی با بحران شصت سال قبل اینست که "بحران راکتی کوبا "( بحران کاراییب)  در همسایگی ایالات متحده امریکا اتفاق افتاد  که در صورت وقوع جنگ صدمه اصلی به پیکر امریکا وارد می شد ولی بحران فعلی در اروپا اتفاق می افتد و صدمات بیشتر آن هم نظامی و هم اقتصادی متوجه  مردم اروپا و کشور های اروپایی میباشد.

یکی از درس های مهم بحران کاراییب ( بحران راکتی کوبا )  به ما می آموزد که یک تنش هسته ای تنها از طریق دیپلوماسی ، مذاکرات  و گفت وگو  قابل حل و فصل میباشد . معضلات جدی بین المللی را نمیتوان با اعمال زور و فشارو تحریم ها حل نمود زیرا کشور ها از منافع ملی  و مسایل بزرگ  امنیتی و استراتژیک خود صرف نظر نخواهند نمود.

در نتیجه جنگ اوکرایین ، هزاران انسان بیگناه کشته شده و میشوند ، شهرها ویران میگردند و زیر ساخت های اوکرایین نابود میشوند . قربانی اصلی این جنگ انسانهای بیگناه ، مردم ملکی و غیرنظامی اوکرایین اند. این جنگ ویرانگر نه تنها به مردم بیگناه اوکرایین صدمه میرساند بلکه سبب بحران انرژی و تورم پولی و افزایش سرسام آور قیمت ها در اروپا گردیده که در حقیقت هزینه جنگ را مردم عادی در اروپا نیز می پردازند.  

با درنظرداشت وضعیت خطرناک کنونی و درس عبرت از خاطرات دوران وحشتناک بحران کاراییب ، رهبران سیاسی اروپا باید اراده سیاسی پیدا نموده و با تدبیر و درایت سیاسی در مطابقت با منافع مردمان خویش این بحران را از راه دیپلوماتیک حل و فصل نمایند تا از وقوع ی یک فاجعه انسانی پیشگیری شود. / استاکهولم ۲۲ اکتوبر۲۰۲۲

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۲۲ـ ۲۴۱۰

 Copyright ©bamdaad 2022

 

 

بیانیه کانون نویسندگان ایران « در تبعید » در پشتیبانی از قیام شکوهمندِ مردم ایران

 

سرانجام، زنان جوان ایران که با خرد پیران می اندیشند، دارند انقلابی شکوهمند را سازمان می دهند، که در تاریخ انقلاب های پیروز جهان، بی همتا و بی مانند و آموزنده است. پس از دختران و زنان کوبانی که عقب افتاده ترین مسلمانان داعشی را سرکوب کردند، دختران و زنان ایرانی هستند که برگی تازه از جایگاه زنان ایرانی را در تاریخ رقم می زنند.

انقلاب ملی و مدنی ایران که هنرمندانه و هشیارانه سامان یافته است، به راستی و درستی با شعارِ ژرف و زیبای « زن، زنده گی، آزادی» همبستگی همگانی را تضمین کرده و همزمان، آینده درخشان ایران را که باید با موازین دموکراتیک جهانی و به دور از شرع و شریعت اسلامی اداره شود، از دستبرد آخوند و اسلام برای همیشه در امان می دارد.

هم اکنون، خونِ زنان جوان و جوان مردانی که بر زمین ریخته می شود، مردم داغدار و خشمگین را بیش از پیش به هم پیوند داده و در همین چند روز، توانسته اند با قیام یکپارچه خود، یک بار دیگر چشم جهانیان را متوجه مبارزه مردم ایران کنند، جنایت های تصور ناپذیرِ حکومت اسلامی، کم کم دارند در معرض دید همگانی قرار می گیرند.

این جنبش انقلابی، سازمان دهنده گان و سران خود را به پیکره تنومند و کهنسال مردم ایران که جوانی در رگ هایش می موجد، پیوند زده و آسیب ناپذیر کرده و ابتکار عمل را نیز، از حکومت سرکوبگر اسلامی گرفته است.

زنان ایران، ۴۴ سال است که در حاکمیتِ حکومت اسلام، از زنده گی شرافتمندانه و انسانی محروم بوده اند، «شریعت»، شأن و کرامت آنان را در درازای تاریخ اسلام و به ویژه در دوران پس از سال ۵۷، بیش از همیشه پایمال کرده است. بنا براین، قابل درک است که زنان، بیش از هر نیروی دیگر، خواهان نابودی این حکومت پیشاتاریخی و نابهنگام باشند! بیش از دیگران، اینان هستند که با تمام وجود، آهنگ آن دارند که در همراهی با مردان جوان این سرزمین، برای یک زنده گانی درخور، از جان بگذرند تا زنده گی، باز مفهوم بنیادین خود را باز یابد. روشن است که مبارزه زنان برای زنده گی درخور شأن زنان، جز با دستیابی به آزادی و برابری و نابودی حکومت اسلام امکان پذیر نیست.

روشن است که این امکان با خون دخترِ ایران،‌ مهسا امینی، حکومت اسلامی آخوندها را در معرض نابودی قرار داده است.

بنا بر این، ما از همه آزادیخواهان، سازمان ها و حزب های سیاسی و از همه شخصیت های مستقل ایران و جهان، و به ویژه از همه هنرمندان می خواهیم که با تمام توان و نیرو از جنبش انقلابی مردم ایران پشتیبانی کرده و صدای انقلاب مردم را از همه راه های موجود، بیش از این، به گوش جهانیان برسانند.

درود بر زنان و مردان جوانِ ایران که با ارابه زیباترین و زنانه ترین تصوری از انقلاب، عزم کرده اند که حکومت اسلام را به زباله دان تاریخ بیفکنند.

کانون نویسندگان ایران «در تبعید »

۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۲۵۰۹

Copyright ©bamdaad 2022

 

درنگی بر رخدادهای کشور 

 

محمد ولی

تحلیل گران در تلویزیون ها حادثه خونین دشت برچی را مربوط به حلقه های خارجی می گویند ولی نام نمی برند کدام حلقه؟

چرا نمی گویند که بعد از بیانیه شهبازشریف در سازمان ملل متحد این حادثه و چند حادثه تروریستی دیگر صورت گرفت تا ادعای صدراعظم پاکستان در مورد «افغانستان خانه تروریزم » را مستند سازند . شاید چنین حوادث تکرار شود .

عامل دوم را نمی شود جدا از ابراز تشوشات تصنعی مراجع امریکایی در مورد خطر جنگ داخلی دانست .

ازجمله حوادث تروریستی اجرا شده انفجار در مرکز اموزشی کاج دشت برچی را بنام نسل کشی تبلیغ میکنند این تبلیغ بی پیوند با آن ابراز تشوشات نیست تا مقدمه های برخورد های مذهبی و قومی را فراهم سازند .

تحلیل گران شرانداز و مبلغان پاکستان و امریکا بحیث ستون پنجم در تشدید این تبلیغات نقش خاص دارند .

هوشیاری مردم بخصوص چیزفهمان دلسوز و وطندوست در این مقطع زمانی جدآ ضرورت است .

اما چگونه میشود زمینه های پذیرشی چنین تبلیغات را محدود ساخت ؟

ـ نظام از موضعگیری های سخت و غیرانعطاف پذیر در امور داخلی و خارجی گذشت نماید .

ـ از تکرار اینکه شرایط جهانی برسمیت شناسی را پوره کرده ابا ورزند زیرا از لحاظ معیارهای حقوقی هنوز این شرایط مکمل نگردیده است .

ـ فشار کمرشکن غربت بر مردم را با تدابیرعلمی و تخصصی کمتر سازند .

ـ  هرچه عاجل تر به خواست برحق دختران بالاتر از صنوف ششم در امر ادامه تعلیم و تحصیل جواب مثبت بدهند .

ـ ایجاد شرایط اشتغال و کاریابی را از اساسی ترین وظایف دولت بدانند و زمینه سازی نمایند .

ـ در همه شمول سازی حاکمیت از طریق گمارش متخصصین و تحصیل کرده گان که شامل حال متخصصین و تحصیل کرده گان همه اقوام و ملیت ها باشد اقدامات عاجل بعمل آورند و شعار همه شمول سازی نوع امریکایی را که در اصل مفسد شمول سازی است خنثی سازند .

ـ کار درمورد قانونی سازی امور بخصوص کار قانون اساسی را آغاز کنند .

ـ به تضاد گویی های گمراه کننده خاتمه دهند از یک طرف قوانین ساخت بشر را نفی میکنند و از طرف دیگر حاکمیت موجود را با قوانین جهانی دمساز می نامند و می گویند اجراات داخلی هم طبق قوانین است . کدام قوانین ؟

ـ مردم واقعآ ناراض است باید رضایت مردم از طریق اقدامات عملی تامین کننده منافع شان برطرف گردد ور نه تبلیغات خصمانه علیه افغانستان میتواند قابل پذیرش باشد و بر وضعیت سیاسی کشور اثرات سخت جبران ناپذیر بجا بگذارد .

امور مملکت خویش خسروان دانند.

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۰۲۱۰

 Copyright ©bamdaad 2022

 

خیزش گسترده و دلیرانه مردم جان به لب رسیده علیه ظلم و استبداد


 

در پی قتل مهسا امینی توسط گزمگان رژیم ولایت فقیه اعتراض های وسیع مردمی شهرهای کردستان ایران و بسیاری از شهرهای دیگر را فرا گرفت. گزارش های رسیده حاکی از اعتراض های رو به گسترش مردم در شهرهای سنندج، مهاباد، اشنویه، سقز، مریوان، بوکان، پیرانشهر، کامیاران، تهران، اصفهان، رشت، مشهد، همدان، کرمانشاه، تبریز، شیراز، قم، کرمان، زنجان، قزوین، اراک، ارومیه، گوهردشت و شماری از شهرهای دیگر کشور است. در بسیاری از شهرهای کردستان ایران کسبه و بازاریان نیز دست از کار کشیده اند و دامنه اعتراض ها به دانشگاه های کشور از جمله دانشگاه تهران، تربیت معلم، علامه طباطبایی و امیرکبیر، خوارزمی و دانشگاه علوم پزشکی تبریز نیز  کشیده شده است.

دستگاه های امنیتی و سران رژیم که در ابتدا مدعی بودند مهسا امینی نه در اثر ضرب و شتم مزدوران « گشت ارشاد » بلکه بخاطر ایست قلبی درگذشته است در روزهای اخیر با حمله وحشیانه و خونین به انبوه معترضان در شهرهای مختلف و دستگیری های گسترده بار دیگر نشان دادند که رژیم حاکم عامل اصلی سرکوب، خشونت و ترور در میهن ماست. بر اساس گزارش های تایید نشده تا اکنون بیش از ۴ تن از هموطنان کشته و ۷۵ نفر از مردم معترض با آتش گشودن نیروهای امنیتی کشته و مجروح شده اند. رژیم هراسان از گسترش این اعتراض ها و به روال حرکت های سرکوبگرانه گذشته تمامی خطوط اینترنتی و تیلفون های همراه را با اختلال جدی رو به رو کرده است و در بسیاری از شهرهای کردستان حالت حکومت نظامی حکمفرماست.

حزب ما در اطلاعیه ای که در ۲۶ سنبله  منتشر کرد تاکید کرد که فاجعه جان باختن فجیع مهسا امینی به دست جنایتکاران حکومت جمهوری اسلامی بار دیگر نشان دهنده این واقعیت روشن است که با ادامه حکومت ضد مردمی کنونی نمی توان هیچ امیدی به پایان سرکوب و لگد مال شدن خشن و خونین حقوق و آزادی ها مردم داشت.

ما در سال گذشته شاهد اعتراض های مداوم و شجاعانه قشرهای مختلف اجتماعی از کارگران و زحمتکشان تا معلمان، بازنشسته گان، زنان، جوانان و دانشجویان علیه رژیم جهل و جنایت بوده ایم که هر روز ابعاد گسترده تری به خود می گیرد و شعارهای روشن تری در مورد خواست های واقعی مردم در آنها منعکس است.

در اعتراض های مردمی روزهای اخیر از جمله مردم شعار می دادند: «مرگ بر دیکتاتور»، « مرگ بر اصل ولایت فقیه »، «خامنه ‌ای قاتله حکومتش باطله »، « مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر»، « از کردستان تا تبریز صبر ما گشته لبریز» ، « اگه با هم یکی نشیم، یکی یکی تموم میشیم » و «این آخرین پیامه، هدف خود نظامه ». در اعتراض های مردمی اخیر نقش برجسته زنان و شعار « زن، زنده گی، آزادی » که نشان از خواست های ویژه و حق طلبانه زنان میهن ما دارد نیز قابل تامل است.

حزب توده ایران ضمن ابراز همبسته گی با مبارزه دلیرانه مردم جان به لب رسیده میهن ما با رژیم ولایت فقیه، بار دیگر تاکید می کند که راه غلبه بر حکومت استبدادی کنونی اتحاد عمل و مبارزه مشترک طیف های گسترده قشرهای اجتماعی و همه نیروهای مترقی و آزادی خواه کشور برای پایان دادن به استبداد کنونی و راهگشایی به سمت استقرار حکومتی ملی و دموکراتیک است. توده ای ها در کنار همه آزادی خواهان میهن، در این مبارزه دشوار در صف میارزه مردم محروم و جان به لب رسیده بر ضد حکومت استبدادی حاکم ایستاده اند.

حزب توده ایران همه نیروهای مدافع صلح، آزادی و سوسیالیزم در جهان را فرا میخواند که از مبارزه برحق مردم ایران برای صلح، آزادی، دموکراسی،  حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی و  بر ضد دیکتاتوری، تبعیض بر مبنای نژادی، مذهبی، و جنسیتی، حمایت کنند.

پیش بسوی جبهه واحد ضد دیکتاتوری براى آزادى، صلح، استقلال، عدالت اجتماعى و برپایی جمهوری ملی و دموکراتیک!

 

حزب توده ایران

۲۹ سنبله ۱۴۰۱

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۲۱۰۹

Copyright ©bamdaad 2022