آیا افغانستان همیشه مستقل بود؟
عبدالاحمد فیض
چندی قبل مصاحبه که حاوی نظریات دلچسپی درزمینه استقلال افغانستان است شنیدم، دراین مصاحبه آقای وحیدالله (وحید) دیپلومات ملل متحد دربخش حل منازعات به مناسبت صدومین سالروزکسب استقلال ملی که آقای ناصرخالد مسوول تلویزیون امید-۲۴میزبانی میکرد، چنین علاوه داشت:(افغانستان همیشه یک کشورمستقل بود ازاینروکاربرد واژه استرداد استقلال کشوردر زمینه غیرواقعی واشتباهی بیش نیست، زیرا درافغانستان قبل ازسال (۱۹۱۹) مانند سایرسرزمین های تحت استعمار، حکام استعماری مانند نیم قاره هند وجود نداشت، بلکه افغانستان با داشتن حکام داخلی ازداشتن آزادی محروم بود.
موصوف سلب استقلال یک کشوررا محدود ومنوط بحضور واداره استعماری عنوان داشته وبا یاد آوری ازداشتن یک اثرش درین خصوص برمستقل بودن افغانستان دردوران سلطه استعمارتاکید نموده است. لذا بمنظوروضاحت موضوع لزومأ بایست پیرامون جوانب سیاسی وحقوقی واژه زیبای استقلال به تفحص پرداخته تادرپرتوآن مشخص ساخت که آیا افغانستان همواره مستقل بوده است ویا بعد از شکست استعماربه استقلال ملی دست یافته است؟
استقلال دارای مفاهیم سیاسی، حقوقی، فرهنگی وتاریخی است که تعریف ومعنی جزء خود ارادیت، عدم وابستگی وحق حاکمیت ندارد یا بعبارت دیگراستقلال بازتاب حق حاکمیت ملی واعمال حاکمیت درعرصه داخلی وتمثیل آن دربیرون ازمرزهای ملی بدون مداخله عنصرخارجی است، هکذا استقلال تجلی قدرت، توانمندی، اراده وتمایلات یک ملت درراستای تحقق اهداف ملی است که بدون دخالت ، انقیاد ووابستگی به عنصربیگانه درسطوح داخلی و امورخارجی ازآدرس دولت متبارزمیگردد.
بربنیاد تعاریف فوق یک کشورزمانی مستقل تعریف میگردد که دولت یا نظام حاکم دراعمال قدرت وحاکمیت خود بدون دستورخارجی وبصورت آزادانه عمل نماید،لذا تبعیت ازدستورواراده خارجی دراعمال حاکمیت،استقلال وحق حاکمیت را بصورت قطع منتفی مینماید.
بایست اذعان داشت که مبارزات مستدام وبی وقفه مبارزان راه استقلال ورهای ازسلطه استعماربخش ازصفحات درخشان تاریخ ملل تحت اشغال پنداشته میشود که درطی سده ها علیه اشغال وبخاطررسیدن به استقلال ملی جریان داشت اما موضوع استقلال وحق حاکمیت ملی زمانی وارد فازنوین خود شد که وقوع جنگ دوم بین المللی تمهیدات قابل توجهی برای برچیدن بساط وفروپاشی استعماررا فراهم نمود،لذا بارنخست بود که موضوع استقلال به گفتمان غالب درمحافل سیاسی، حقوقی ونهضت های ملی ضد اشغال واستعمارمبدل شد، فلهذا درین برهه تاریخی بود که برچیدن و درهم کوبی قدرتهای استعماری دربخشهای وسیع جهان یعنی ازآسیا تا افریقا وامریکای لاتین بمثابه اقدام مشروع دراختیارجنبش های نجات بخش ملی خلقهای تحت استعمارقرارگرفت وباعث شد تا استقلال به مفهوم حق تعیین سرنوشت وحق حاکمیت ملی بدون تبعیت وانقیاد ازقدرتهای خارجی تبین بیشتریابد.
افزون برین مفهوم استقلال درجهان کنونی که روند گلوبالیزم یا جهانی شدن، عرصه های گوناگون حیات بشری را شدیدأ تحت الشعاع قرارداده است ودستآوردهای بشری درزمینه فن آوری ها که به انقلاب اطلاعاتی انجامیده است، دگرگون گردیده و بوضوح مفهوم کلاسیک استقلال که براصل حاکمیت مطلق دولت وعدم وابسته گی آن تاکید داشته است، برپایه اصل تعهدات ووابسته گی های متقابل تحدید میگردد وهکذا محدودیت مفهوم استقلال درچهارچوب معیارها واصول حقوق جهانشمول به هدف منا فع جمعی وتعهدات متقابل درقالب معاهدات بین المللی دیگرازدایره اصل حق حاکمیت مطلق خارج، محتوای سنتی استقلال ملی بسود مصالح جمعی درمناسبات بین المللی سمت مییابد ، اما علی الرغم تحدیدات وارده برمفهوم استقلال دردوران کنونی، عنصرتغییرناپذیری که میتوان درمحتوا کلی استقلال و آزادی ملی دریافت، همانا عدم تبعیت وپیروی ازدساتیر بیگانه درتمثیل حق حاکمیت وآزادی ملی در امورات داخلی وخارجی است.
باید متذکرشد که واژه استقلال با آزادی نه تنها مترادف نبوده بلکه آزادی به موضوع حق حاکمیت نه بلکه بیشترینه به حقوق وآزادی های فردی و اجتماعی مفهوم میگردد مانند آزادی های سیاسی، حقوق وآزادی های مدنی وغیره وازجانبی هم استعمارانگلیس روابط خارجی افغانستان را بصورت کامل تحت کنترول داشته و زمامداران افغانستان بوضوح تا قبل ازحصول استقلال ملزم به کسب استهذان ازحکام هند بریتانوی بود یا بعبارت دیگراستعمارنه تنها روابط خارجی این کشوررا زیرنظرداشت بلکه مداخلات استعمارمبتنی بررویات، اسناد ومدارک معتبرتاریخی درکلیه امورات این کشورانکارناپذیراست که ازذکرمستندات متعدد ومعتبرتاریخی درزمینه به هدف جلوگیری ازطوالت موضوع اجتناب میگردد.
درنتیجه موجزمیتوان تصریح نمود که این کشوردرامتداد سده نزدهم آماج تجاوزات پیهم استعمارگران وقدرت های اشغالگرقرارداشته و بدون ابهام تا دهه دوم سده بیستم به دلیل وابسته گی های گسترده وعدم حق تمثیل حاکمیت درروابط خارجی، کشورفاقد استقلال و آزادی ملی بوده که درنتیجه مجاهدت،رشادت وجانبازیهای مبارزان راه استقلال وآزادی ملی درسال (۱۹۱۹) به عنوان یک کشورمستقل ودارای حاکمیت ملی اعلام موجودیت نمود.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۰۰۲
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
آیا سعودی ازحق دفاع بعد ازحمله برتاسیسات نفتی اش برخورداراست؟
عبدالاحمد فیض
بامداد چهاردهم سپتامبردردوحمله جداگانه وپیهم پالایشگاه نفتی بقیق وخریص آرامکوعربستان سعودی که حوثی های یمن یعنی پیکارجویان درحال منازعه مسلحانه با ایتلاف سعودی ، مسوولیت حملات را بعهده گرفت، منهدم گردید.این دوپالایشگاه نفتی که گفته میشود بعد ازانفجارعرضه پنج درصد مجموع نفت جهان مختل شد،بزرگترین تاسیات نفتی درسعودی است که زیان اقتصادی عظیمی ازخود بجا گذاشت. بعد ازوقوح حملات که توسط پهپادها انجام شده بود ، مقامات سعودی با برگزاری کنفرانس خبری با ارایه شواهدی چند ازمحل انفجارمسوولیت چنین حملات را با این ادعا که حوثی های یمنی درحال منازعه با آن کشورقادربه انجام حملات سنگین ازفاصله های دورنبوده وعلی الرغم پذیرش مسوولیت حمله ازسوی حوثی ها، به ایران نسبت داده ازمتحدین جهانی خود بویژه ایالات متحده خواست تا دربرابراین تجاوزرژیم ایران درهمکاری با دولت سعودی به اقدامات مقتضی ومتقابل مبادرت ورزند.
مقامات ایرانی با شدت تمام اتهامات وارده سعودی را رد نموده ومدعی است که حوثیها یمن ازتوانمندیهای بالای تسلیحاتی برخورداربوده وقادرهستند که هرهدفی را درداخل سعودی مورد حمله قراردهند. اما کاخ سفید وریاض حملات برتأسیسات نفتی سعودی را که به ادعای آنها ایران درعقب آن قراردارد، اقدامات تحریک آمیزخطرناک برای امنیت منطقه خوانده است.بربنیاد گزارشات رسانه های امریکائی به نقل ازمنابع دولتی، درجلسه شورای امنیت ملی امریکا به پنتاگون علاوه براعزام نیروهای نظامی وارسال سامانه دفاع مشکی وتسلیحات اضافی درمنطقه،گزینه های مختلف نظامی منجمله فهرست ازاهداف معین درداخل ایران به هدف راه اندازی حملات هوایی هدایت داده شده است.
به باورآگاهان امورخاورمیانه وبا عطف توجه به آرایش توان نظامی ایران وکشورهای پیرامون، ایالات متحده جز تهدید ایران به اعزام نیروهای نظامی با تسلیحات سنگین به هدف تغیرراهبردی درتناسب قدرت نظامی دراین حوزه پرتشنج جهان راه دیگری نخواهد داشت واعمال تحریمات متنوع گزینه استثنایی خواهد بود که ایالات متحده درپاسخ به تحولات جاری دراختیاردارد واما اگرگزینه نظامی و توسل به اقدامات زور رویدست باشد، بدیهی است که ایالات متحده ناگزیرخواهد بود تا قبل ازهرگونه اقدام نظامی با ارایه اسناد و شواهد انکارنا پذیرتجویزحقوقی شورای امنیت ملل متحد را مبنی برحق توسل بقوه علیه ایران دراختیارداشته باشد، که با درنظرداشت موقف ضد امریکایی روسیه وچین وحسن مناسبات میان ایران واین دوکشورعضودایم شورای امنیت صدورمجوزحقوقی مبنی برحق توسل بقوه علیه ایران بربنیاد ماده (۴۲) منشورمقدورنخواهد بود وهرگونه تصمیم شورا دایربرطرح کاربرد زوربا ویتو مواجه خواهد شد.
محتمل مینماید که واشنگتن درصورت عزم قوی و تحت فشارمحافل معین جنگ طلب و رادیکال داخلی، رژیم اسراییل وسعودی با پیروی ازتجاروب حملات تجاوزکارانه گذشته ، به اقدام نظامی تحت پوشش دفاع مشروع دربرابرایران مبادرت ورزد، که دراین صورت شروط حاکم برحق دفاع به مثابه یک اصل الزامی درحقوق بین المللی وارد صحنه میگردد که حق دفاع را درصورت تجاوزبالفعل، متناسب به اندازه تجاوز، همزمان ومحدودیت دفاع مسلحانه با زمان ومکان حمله وجاهت می بخشد، لذا برمبنای شروط حق دفاع هیچ منطقی دال بردفاع مشروع وجود نداشته وعناصر تکمیل کننده حق دفاع دراقدامات احتمالی ایتلاف واشنگتن- سعودی بروفق ماده (۵۱) منشورملل متحد بوضوح محقق نخواهند شد.
فلهذا روش دیگری که ایالات متحده وسعودی بدان استناد خواهند نمود، حملات تلافی جویانه (انتقامگیری) بوده می تواند که چنین نحوه اقدام بقوه را درپراتیک روابط بین المللی درموارد متعدد شاهد هستیم اما پرسشی ازمنظرحقوقی در زمینه مطرح میگردد که آیا حملات تلافی جویانه جایگاهی درحقوق بین المللی دارد ویا دولتها حق دارند درصور ت مواجهه با تجاوزکه حق دفاع مشروع درآن منتفی گردد،بدان مبادرت ورزد؟
اذعان باید داشت که حمله تلافی جویانه درحقوق بین المللی مشروعیت نداشته وهیچ نورم و یا معیاری درحقوق بین المللی معاصروجود ندارد تا با استناد بدان هجوم نظامی راعلیه یک حاکمیت مستقل دیگرزیرلوای اقدام تلافی جویانه توجیه پذیرسازد یا بعبارت دیگرتوسل بقوه دربرابرعنصرمتجاوزکه تجاورقبل برین خاتمه یافته است، تجاوزتعریف میگرد وچون وچرای مبتنی برارزشهای حقوق بین المللی درزمینه وجود ندارد.
درغایت آنچه که سعودی و ایالات متحد در وضعیت سیاسی وحقوقی موجود دراختیاردارند ، تعقیب راه حل سیاسی وحقوقی موضوع بعد ازمستند سازی عملکرد تهران درقبال ریاض ازمجرای شورای امنیت خواهد بود، این شورا صلاحیت دارد تا با پیروی ازمفاد مندرج درمواد(۴۱-۴۲) منشوربه شکایت ریاض رسیده گی نموده وبا اتخاذ تدابیر تنبهی یا حمایت ازلزوم تشدید تحریمات واشنگتن برضد تهران، به حل قضیه اقدام نماید.
به پنذاراین قلم وبه اهتمام برمجموع دلایل فوق بعید به نظرمیرسد که ایالات متحده دراین منطقه حساس و پرآشوب جهان که ازمنظراقتصادی، راهبردی و زایش بنیاد گرایی دینی نقطه عطف بحساب میآید، درعدم دلایل مشروع به اقدامات نظامی متوسل شده وبا گشایش یک صفحه جدید جنگ که محدود نخواهد بود، بهای اشتباهی را بپردازد که معیارها واصول نافذ جهانی به ممنوعیت آن حکم نموده است.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۹۲۶۰
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
سیاست امریکا، ایدیالهای طالبان و وعده های حکمتیار در یک مثلت بد، زشت و شوم
بصیر دهزاد
رییس جمهور ترومپ بعد از اینکه در هشت مرحله مذاکرات با طالبان در دوحه و تقریباْ در آستانه نهایی شدن توافقنامه میان دولت امریکا با یک گروه تروریستی صورت گرفت ، مذاکرات را توقف آنی داد، بیان نمود که گویا « مذاکرات بخاطر قبل از امضأ توقف داده شد که در آن موضوع آتش بس مطرح نشده بود.»
طالبان پیوسته همان ایده های یک حکومت بر بنیاد دیکتاتوری وحشت و دهشت، سلب حقوق کامل اجتماعی زنان، ترور و حفقان را مطرح میکنند که در پنج سال حاکمیت شان به همه شدت تطبیق میگردند. اکنون مساله دولت خالص اسلامی، تغیر قانون اساسی را اساس هدف برای کسب قدرت مطرح میکنند.
آقای حکمتیار که در مصاحبه های اولی اش کوشش میکرد یک چهره گوسفندی و باز برای قبول بعضی از ارزش ها ی قانون از خود تبارز دهد، اکنون در هر مصاحبه اش همراه با خشن ، تعصب عمیق و عقده در برابر، جامعه مدنی، حقوق بشر و نقش زنان در حیات اجتماعی اشاره میدهد و زیر زبان حرف میزند و با دروغ، افترا از خود قهرمان داستان میسازد. او با پررویی، چشم سفیدی و گستاخی کتمان حقیقت میکند. او بازهم با جنون برای کسب قدرت، با آشنای قدیم و کنونی اش، با طالبان جورآمد نمود و در یک پلان هدفمند برای پختن همان آش و در همان کاسه با این گروه تروریست و حامی منافع پاکستان و انگلیس شریک شد که سالها ملت از انها قربانی داده، وحشت خون و آتش بر مردم تحمیل گردیده است.
اکنون اگر تعمقی بر مطالب بالا نماییم، مستدل و غیرقابل انکار است که امریکا قطعاْ صادق برای ما (ملت افغانستان ) نیست. امریکا در یک معادله بد و در تضاد و تناقض صریح با ارزش های حقوق بین المللی ،فقط روی منافع آزمندانه اش می اندیشد که همان جوهر امپریالستی خویش را بیان می نماید. این جوهربیان سلب دوامدار حاکمیت ملی، هتک حرمت به حق مردم در تعین مستقلانه و بدون مداخله اجنبی ها برای سرنوشت شان ، میباشد. امریکا و در رأس آقای ترومپ خواست فقط با دادن امتیازات برای یک گروه تروریستی ساخته و بافته سیاست های خودش، همه نورم های حقوقی و مفهوم دولت بحیث یک موسسه حقوق- سیاسی را گستاخانه به تمسخر گیرد و با یک گروه تروریستی در حکم یک دولت ! معامله می نماید.
امریکا برای این خواست های آزمندانه اش نقش مللل متحد در حل قضیه افغانستان را ضریب به صفر ساخته است. این مو ضوع تا حدی ملل متحد را در تطبیق و اجرای وظایف مسجل در اساسنامه آن نهاد بزرگ بین المللی ناتوان ساخته است که گویی نماینده خاص آن سازمان برای افغانستان بمانند خرس های قطبی در خواب زمستانی فرو رفته و گه گهی از یک پهلو به پهلوی دیگر می غلطد و لحظه در اطلاعات جمعی نمایان میشود.
برای افغان های صاحب اندیشه ملی ، آزادیخواه و ترقی پسند، اظهر من الشمس است که امریکا با یک هویت بد، متوسل به کردار و سیاست بد میشود که برای شرایط کنونی و آینده افغانستان بد و شوم خواهند بود. سیاسیون امریکایی و از جمله آقای خلیلزاد مقدم برهمه باید بر اصول و نورم های قبول شده بین المللی پیرامون ملت ها و حقوق ملی و بین المللی شان تمکین نمایند و هیچگاهی و در هر گونه معاملات منافع ملی، حاکمیت ملی و اراده ملی مردم افغانستان را از نظر دور نگیرند. صاف و بدون چال و خاک زدن بر چشم مردم در میدان سیاست افغانستان و اطراف آن قدم گذارند.
اکنون پر واضیح تر از هر زمان دیگر است که برای سیاست امریکا در قبال افغانستان تعریفی دیگر جز مداخله نظامی، اشغال و سلب حاکمیت ملی نمیتوان داد.
از جانب دیگر گروه طالبان و بخصوص اعضای دفترسیاسی در قطر و نماینده های رسمی شان در کابل مانند ملا ضعیف، مولوی قلم الدین، سید اکبر آغا، عبدالشکور مطمین و چند دریشی پوش شان در دستگاه دولت ، پیوسته اعمال گذشته طالبان را به نحوه ماهرانه و گنگ نشخوار مینمایند و بدان سیاست های شرمگین شان مهرتآیید میزنند و حرف از همان دولت اسلامی، حق زنان بر اساس تجویزهای اسلام ، حقوق بشر و آزادی بیان میزنند که همه هوشدارهای یک رژیم خفقان، وحشت و دیکتاتوری خوف و سلب حتا آزادی های حتی در داخل خانواده ها اند.اینها و روی دیگر سکه یعنی آقای حکمتیار هیچگونه تعهد و وفا به این ارزش ها ندارند. با آنکه طالبان اعتراف به اشتباهات گذشته و وعده عدم تکرار میدهند، ولی در صحبت ها و برآمد ها عین موضوعات را مطرح و جز اهداف شان در یک حکومت نام نهاد اسلامی میدانند که برحاکمیت پنج ساله شان هیچ گونه تفاوت و تمایزی ندارد.
درعین حال آقای حکمیتارهمه الا و بلا را بالای ، به اصطلاح خودش « کمونیست ها » می اندازد و خود را خالص بالخیر معرفی میکند. این سرگروه قاتل به همان شیوه کهنه ضد ترقی و ضد ترقیخواهان و وطنپرستان، اصطلاح بیدین، لامذهب، کافر و کمونیست را مطرح میکند که اسلاف شان مانند ملای لنگ و رهبران دیگر ضد ترقی و روشنگری وابسته به ارتجاع انگلیس و پاکستان بکار میبردند. او انکار میکند که سهمی بزرگ در ویرانی کابل داشته است، ولی در بین مردم محل بخصوص مردم چهلستون تا مناطق ریشخور صدها شاهد عینی وجود دارد که قوماندانان حزب اسلامی تحت امر او از چندین وسایط پرتاب راکت، که همزمان چهل راکت را فیر مینمود، و مناطق مسکونی را به آتش میکشید. قله تخت زنبورک بالای کوه چهلستون که از آنجا مناطق شهربه گلوله ها بسته میشدند، داستان ها دردلهای پردرد حفظ شده اند.
آقای حکمتیارهمه قول و وعده هایش را به ایجاد یک دولت اسلامی موکول میکند که در آن جزیک جزیره وحشت و ترورچیزی دیگری در تصور نمی گنجد.
آیا حکومت امریکا چگونه و تا کدام حد برمنافع ملی افغانستان، به حق حاکمیت ملی و اقتدار ملی و طرح منافع مشروع اش بر بنیاد حقوق بین المللی تمکین خواهد نمود؟
آیا طالبان تا کدام حد به ارزش های که طی ۱۹ سال گذشته شکل گرفته و امروز یک نسل جدید با این ارزش ها رشد نموده اند، به روان جامعه که پذیرا و آشنا با انکشافات مدرن تکنالوژی کمپیوتری و ده ها پدیده های مربوط به آنها ، تمکین مینمایند و بحیث واقعیت های جامعه بدان اعتراف میکنند؟
و تا کدام حد آقای حکمتیار از دروغ، بهتان و با لباس در چشم درآمدن فاصله میگیرد و به اعتراف گناهان گذشته اش حاضر به عذرخواهی میشود؟
مطالب جدی اند که باید همه اینان با درس گرفتن از تجارب ناکام و دهشت و وحشت افزای شان خود به دیگر اندیشی و پذیرش واقعیت های جامعه کنونی افغانی تن در دهند و به آتش بس و ایجاد یک حکومت دلخواه مردم و بر بنیاد ارزش های مدرن و دموکراتیک و حقوق و آزادی های مدنی تمکین نموده خود در آنها سهیم گردند تا اراده واقعی یک ملت مظلوم و چهال سال سوخته در جنگ ، خون و آتش بتواند تمثیل گردد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۹۲۳۰
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
صدای آشنا در مورد لغو انتخابات ریاست جمهوری
محمد ولی
با وجودیکه آماده گی های انتخاباتی وکمپاین های مربوط به آن درروزهای آخر نزدیک شده است ، صدای برخی طالب گراهای معلوم الحال اما فساد سالار و چپاولگر درمورد لغو انتخابات ریاست جمهوری بالا میگردد ولی نمیگوید بدیل ان چه بوده میتواند؟
این صدا کشی عاری ازدو هدف نیست:
۱- یکدست ساختن قدرت سیاسی آینده افغانستان بربنیاد تفکر ، عمل وسیاست طالبانی.
۲- جلو گیری از یک دولت سر برآورده از ارای مردم که مشروع و قانونی باشد.
عیب این دو هدف درچه است ؟
به هیچکس پوشیده نیست که ذهنیت عام مردم باحفظ صدمات برداشته از حاکمیت ۱۸ ساله آماده نیست حاکمیت خالص طالبانی امتحان شده درگذشته را بپذیرد ، مگر اینکه در حالت مجبره ناشی از سقوط حاکمیت موجود (وسلمو تسلیما) گفته آن جام زهررا بنوشد.
تحولات ودگرگونی های اخیر درعرصه های فرهنگی، سیاسی و روانی مردم صفحه جدیدی از اندیشه ، خواست و آرزو را برای خانواده ها و نسل جوان بازکرده است که نمیشود این تمنیات تحول طلبانه وامید رسیدن به یک زنده گی بهتر را با اجبار مذهبی نوع سلفی مبادله کرد.
مناسبات بیرونی با انعقاد قراردادها، معاهدات اعم ازسیاسی ، اقتصادی و تجارتی ، کنفرانس های بین المللی در مورد افغانستان این کشوررا ازحالت تجرید وانزوا بیرون آورده ممالک ذیعلاقه نخواهند خواست ونخواهند گذاشت این مناسبات، تعلقات ومصارف پولی توام با تلفات جانی منجربه برقراری امارت طالبانی گردد ، امارتی که با مظاهر تمدن ، حقوق بشر، موقف زن در اجتماع ، تعلیم وتربیه وغیره درتضاد باشد.
اگر مراجع خارجی ایکه نفع شانرا از لحاظ راهکاری یا راهبردی دروجود این امارت ببینند ، شخصیت های با نفوذ، احزاب تاثیر گذار ومحافل جانبدار تمدن و نوگرایی آن کشورها با چنین موضعگیری توافق نخواهند کرد که فشارهای وارده بر ترامپ وانصراف وی از امضای معاهده با طالبان والغای مذاکرات با ایشان شاهد این اصل است.
آنانیکه ازسبوتاژ حرکت های دموکراتیک دست بر نمیدارند باید به خود آیند وبیشترازاین از مخالفت با روند جاری که تقریبآ روند مسلط بر جامعه است ابا ورزند . سهم شان در سیاست اینده افغانستان بنا بر فساد سالاری گذشته و صف ارایی درمقابل جریانات روان در حال اختتام است ، بی جا دست به اخلال واخلالگری نزنند و افتضاحات دیگری را ثبت زنده گی نامه سیاسی شان نسازند.
کسانیکه بنابرعواملی چون حفظ پول وجایداد دست آورده سرراه یک دولت برآمده از ارای مردم سنگ اندازی میکنند منظور دیگری جز بلند نگهداشتن دست طالب در پروسه های بعدی مذاکره وصلح ندارند ، میخواهند طالب ها با بهانه عدم مشروعیت وعدم قانونیت دولت ومذاکره کننده گان دولتی بر مشروعیت کاذب شان که ازجنگ وفشار جنگی منشا میگیرد بیافزایند وخود را صاحب سهم بلند در حاکمیت بعدی به حساب فیصدی قدرت وانمود سازند وبه تدریج با قبولاندن طرحهای شان زیر نام « اسلامی وعنعنوی» برهمه نوآوری ها خط بطلان کشیده گویا از راه مذاکره ومشروعیت در دیپلوماسی ایجاد امارت اسلامی را قانونیت بخشند وبعدها با انفاذ قوانین دلخواه مردم را در گرو انفاذ احکام جزمی ، دایمی ولا یتغیر گیر آرند.
درحالی که دولت برآمده ازارای مردم به حکم مشروعیت وقانونیت میتواند جانب مقابل را برمیز مذاکره با دست بالاترحاضر سازد و وادار به صلح و مصالحه گرداند.
درحق این مردم جفاهای زیادی صورت گرفته جفاهای بزرگتر از قتل های عام هردو طرف جنگ و قوای ناتو و امریکا، خانه خرابی، سربریدن ، گرسنگی ومحتاجی ، اعتیاد به مواد مخدر، و جفای ناروا تر ازسلب حق انسانی زن و مرد دیگر چه باقی مانده است که براو تعمیل گردد؟
جفا کارانی که ازچپاول حق سرباز ، یتیم و بیوه زن صاحب زنده گی های جبروتی ناز و نعمت شده اند دیگر ازاین ملت چه می خواهند که ازحق انتخاب زعامت شان هم دستبردار نیستند و زیر نام مصلحت نمایی وخیرخواهی دروغین دست بسته آنرا بدام امارت می اندازند و مانع حرکت بسوی آینده خوب و مطمین میگردند.
اگرخواهان افغانستان آرام وعاری از جنگ هستند بجای تخریب وسنگ اندازی بر آتش بس عمومی و آغاز مذاکرات بین الافغانی در وجود یک دولت با صلاحیت قانونی و مشروع پافشاری کنند.
ودرصورت داشتن حسن نیت ومصلت جویی وخیرخواهی به تشویق مردم درسهمگیری در انتخابات و آرزوی انتخابات شفاف بپردازند وبا خیرخواهی و نیک اندیشی از خطر بروز حوادث منفی بد اندیشان از اعلان نتایج انتخابات جلوگیری کنند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۹ـ ۹۲۵۰
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019
کنفرانس شورای اروپایی آزمونگاه پیروزمندانه حزب
عارف عرفان
در امتداد فروپاشی سازمانی شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان که درچرخشگاه سناریوی وحدت و تامین بیلانس تشکیلاتی «حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان» قربانی شد، تدویر موفقانه و باعظمت کنفرانس شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان مورخ ۱۵ سپتامبر سال ۲۰۱۹ ترسایی ، نقطه عطفی است در تاریخ سیاسی سازمانهای بیرون مرزی و تکانه ایست، برای نهضت ترقیخواه افغانستان.
شورای اروپایی از دهلیزگاه اصول حزبی تا اینجا ره جست و به رغم مداخلات پرده نشینان بی آزرم، تداوم حیات سیاسی خویش را بر اراده و برقلب رهروان صدیق نهضت ضمانت نمود.
شورای اروپایی به مثابه پُل عقبی و ذخیره گاه بزرگ نیروی معنوی و سازمانی حزب و ستون نیرومند نهضت، به مثابه کانون خردگرایی و تجسم عالی از تجارب سیاسی و سازمانی که مُهر دادخواهی و عدالت اجتماعی را در جبین دارد، به مثابه عالی ترین مظهر امید برای رهروان و همرزمان نهضت دادگر کشور احراز موقعیت سیاسی نموده است.
این شورا دارای پتانسیل عظیم سازمانی، فکری و اندیشه وی بوده و می تواند در آینده نقش لوکوموتیف نهضت ترقی خواه افغانستان را برای سمت وسوی جنبش بازی نموده و نقش معینی را برای پیدایش قطب نمای سیاسی جنبش ترقی خواه افغانستان ایفا نماید.
انگارکه تاثیرات اقلیم استراتیژی های جهانی، ابعاد مداخلات سیاسی، حضور ویرانگرانه ارتجاع و امپریالیزم درکشور، بحران عمیق و دامنه دار و سازوکارهای استخباراتی و اطلاعاتی کشورهای متجاوز بر حوزه زنده گی سیاسی نهضت چپ در افغانستان سایه انداخته و جنبش دادخواهانه را بی رمق ساخته است، حضورنمایندگان شوراهای کشوری، کادرها و فعالین حزبی، شخصیتهای مستقل سیاسی و نماینده گان سازمان های همسو در کار کنفرانس و حمایت بی دریغ شان از داعیه دادخواهانه کنفرانس و خطوط سیاسی آن، از اهمیت بزرگی برخوردار است.
سخنرانان این همایش برتعدد جزایر حزبی به طرزنقادانه بحث نموده و برضرورت تاریخی وحدت و همبستگی نیروهای چپ در افغانستان اشاره نموده و بر تشکیل جبهه بزرگ نیروهای ملی و وطنپرست در افغانستان تأکید نمودند.
دراین کنفرانس فرصت سخنرانی برای من نیزدست داد و در مقطع این سخنرانی اظهار نمودم: «هر حزبی یی باشرف باید درک نماید که ما نخلی هستیم که تازه ازدرون طوفان و خاک و خاکستر سر برآوردیم، هنوز شگوفه نکردهایم و نباید شاخه های حزب را به هدف چیدن میوه بشکنانیم. باید به نبرد قدرت درداخل سازمان و بیرون از آن پایان داده و برتحکیم پایه های حزب توجه نماییم.
کنفرانس طرح نقشه جدید راه مبارزه را مطرح نموده وانمود ساخت که احزاب چپ و ترقی خواه در محور اندیشههای دادخواهانه باید بتوانند در آینده در زیر سایه اتحاد و همبسته گی، نقش «اپوزسیون» سیاسی را در افغانستان ایفا نمایند.
کنفرانس حزبی از پخته گی سیاسی و عهد و پیمان آرمانی و اتکا بر زمینههای اندیشه وی و دادخواهانه سخن گفت و شعار اتحاد و همبسته گی رزمجویانه شورای اروپایی را به سرایش در آورد.
درفش وحدت خواهی درین کنفرانس پیروزمندانه بر قلههای آرزوهای همگانی به اهتزاز درآمد و همگان با دسته گُلی، ظفرمندانه ازین آزمون بیرون آمد.
کنفرانس نشان داد که به ویژه طی یک سال اخیر به برکت دگرگونی های ژرف در فرآیند سازمانی حزب در شورای اروپایی، اراده جمعی بر مقدرات سیاسی سازمان تمثیل یافته و دگراندیشی و پروسه نوگرایی به بدنه سازمان اروپایی و در تاروپود آن راه می یابد.
این کنفرانس در راستای پیکارهای عدالتخواهانه صفحه نوینی را برای شورایی اروپای بازکرد.
با حفظ کمبودات و نواقص طبیعی در فرآیند کنفرانس حزبی، دریچه های امید برای مبارزات پرثمروگشایش افق های تازه در سمت استحکام پایههای شورای اروپایی گشوده شد و باورکامل داریم که این شورا به یکی از بزرگ ترین مراکز معتبر سیاسی در اروپا مبدل خواهد شد.
کنفرانس فرهنگ عالی سیاسی را به نمایش گذاشت. رفیق کاوه کارمل به حیث فرزند و پیرو راستین مکتب سیاسی رفیق ببرک کارمل که در اوج بحران دوران انشعاب حزب مردم و تلاطمهای سیاسی، شورای اروپایی را موفقانه رهبری کرد، با سربلند از کنفرانس بیرون شد و داوطلبانه برای جانشین بعدی خود، رفیق داکتر حبیب منگل از پیشکسوتان مجرب، خردورز و توانای حزب جاه خالی کرد. داکتر منگل به حیث رییس شورای جدید اروپایی مورد حمایت همگانی قرار گرفت و امیدهای تازه را شگوفه بخشید. او درسخنرانی کوتاه در پایان کنفرانس از تعهد سیاسی برای انجام رسالت تاریخی و بسیج نیروهای ترقی خواه کشور اطمینان داد.
کنفرانس، شورای اروپایی را ملزم ساخت تا با ایجاد پل های ارتباطی با مرکز، تمامی ظرفیتها و پتانسیل سیاسی خویش را بکارجسته و با ایجاد جرقه های بزرگ سیاسی زمینه اتحاد و همبسته گی نیروهای ملی و دموکراتیک را فراهم نموده و در راستای مهار نمودن بحران موجود در کشور، نقش رسالتمندانه خود را انجام دهد.
شورای اروپایی در روشنی تیزیسهای کنفرانس موظف خواهد بود تا بیش از پیش به حیث بازوی توانای حزب آبادی افغانستان تمام انرژی و نیروی مادی و معنوی خود را سخاوتمندانه درخدمت همرزمان شجاع مان در افغانستان قرار داده و تکانههای جدیدی را در حوزه نبرد دادخواهانه در سمت آزادی، رهایی و عدالت پدید آورد.
باورمندیم که شورای اروپایی، میراث کبیر نهضت دادخواهی بیرون مرزی افغانستان بوده و برتابنده هویت سیاسی و تاریخ پرافتخار جنبش داده خواه کشور است. حفظ پاکیزه گی سیاسی، سازمانی و اندیشه وی آن وظیفه تأخیر ناپذیر همه اعضا و رزمنده گان اصیل آن است و با قامت افراشته با این عهد و پیمان با این قافله دادخواه بی باکانه به پیش می رویم.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۹ـ ۹۲۳۰
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2019