تورم ساختاری وعدم تناسب درحقوق ماهانه دومنبع فساد وبیعدالتی

 

 

عبدالاحمد فیض

 

 

با فروپاشینظام طالبانی فرصت خوبی برای افغانستان دست داد تا ازآن درراستای پایگذاری نهادها وساختارهای قانونمند، مدرن و برپایه نیازمندی های یک جامعه که زخم های عمیقی ناشی ازجنگ های داخلی را درپیکرداشت، استفاده می شد وبی تردید فصل درخشان بود که دولتمردان درین کشوربا داشتن مساعدت های گسترده بین المللی بایست ازچنین فرصتی درجهت زدودن رنج های میلونها انسان مظلوم این وطن که میراث دارتراژیدی های خونبارو بیپایان تاریخ هستند وجز جنگ وویرانی اززنده گی شرافتمندانه که شایسته شان است چیزی را دربیش ازسه دهه تاریخ کشورشاهد نبودند، استفاده صورت میگرفت، که درتمام این فرصت تاریخی قدرت درمحورتمایلات سود جودیانه وحریصانه ای سردمداران زور ومحافل تشنه قدرت که همای سعادت را بی گمان برشانه خویش میدید، چنان سمتوسوداده شد که درآن روند ایجاد ساختارهای نوپا دولتی وتشکلات سیاسی واداری نه بربنیاد نیازمندی های یک کشورجنگ زده ومردمان پابرهنه ساکن درآن بلکه برپایه تمایلات افراد وگروه های که قدرت را درحین حضورقشون خارجی غنیمت جنگی می پنداشت واستشاره بیرونی نیزدرآن نقش محوری داشت، بنحوی طراحی وایجاد گردید که منافع ومصالح عامه درعمل درحاشیه قرارگرفت و به وضوح تشکیلات سیاسی واداری درسطوح مختلف با توجه به خواست های حلقات سیاسی وافراد مرتبط به آنها تدارک گردید.

پست مشاورت وسخن گویان به مثابه یک پدیده بیگانه علی الرغم آنکه مشمول ساختارهای اداری وتشکیلاتی تعدادی قابل ملاحظه نظام های دولتی مدرن است، دراین کشورفقیرو متکی به مساعدت های بین المللی ازبدوی پایه گذاری دولت بعد ازنظام طالبانی بدون توجه به امکانات مالی وارد تشکیلات دولتی شد وبی باکانه به تورم ساختاری به هدف تهیه مقام به افراد مبادرت گردید چنانچه گفته میشود که درحال حاضرتعداد مشاوران دردونهاد ریاست جمهوری و ریاست اجرایی ازتصورومنطق سالم خارج است وهستند تعدادی زیادی ازاین مشورت دهنده گان که با حقوق ماهیانه هزاران دلاردرچنین یک پست بدون مسوولیت ومصروفیت تقررحاصل نمودند که حتا درسال با مقام های فوق ندیده ودرهیچ اموری نیازی به مشوره آنها نبوده است لذا این بدان معنا میتواند باشد که ایجاد تشکیلات وتقرری های ازینگونه نه بربنیاد ضرورت ونیازمندی های جامعه واداره بلکه برسم تعارف وارجگزاری به افراد وحلقات معینی است که یا به کانونهای مافیایی قدرت پیوند داشته ویا تعدادی را با کاربرد ابزارخدعه وتطمیع درکارزارهای به اصطلاح انتخاباتی به سود بازیگران قدرت مورد بهره برداری قرارداده ودربدل آن به مقام های نظیرمشاورت دست یافته اند.

لازم به یاد آوری است که وجود تورم تشکیلاتی صرفأ درایجاد پست های مشاورین، سخنگویان و معاونین خلاصه نگردیده ، بلکه ساختارهای غیرضروری وخلق کردن مقام های که به گسترش فساد وبی عدالتی های ساختاری منتهی میگردد درمجموع سیستم موجود دولتی افغانستان بیک عملکرد مسلط و روش حاکم مبدل گردیده  وبوضوح موجب شده است که مقادیرعظیم بودجه دولتی که عمدتأ ازعواید ملی نه ، بلکه ازمنابع بیرونی وحتا دیون سنگین خارجی تمویل میگردد، بدون بازدهی ویا حقوق دربدل کاربه هدر رود.

افزون براین نوع دیگری ازتشکیلات ارتجاعی ، فسادزا وغیرعادلانه همانا استخدام افراد تحت پوشش مأمورین قراردادی است که درجنب تشکیلات اداری اصلی درهمسوی مستقیم با سران حکومتی درنظام اداری کشوربیک امر روزمره و معمول مبدل شده است لذا مستخدمین آن عمدتأ عناصری است که رابطه نزدیک حزبی، فامیلی و یا قومی با سران حکومتی داشته وحتا عده افراد بعد ازتقرربه گونه مخفیانه به پرداخت بخشی ازامتیازات ماهانه مکلف میگردند درحالیکه هزاران افراد تحصیل یافته که درفقدان امکانات منجمله عدم وابسته گی و شناخت به قدرتمندان قرار دارند، ازبیکاری رنج می برند، لذا اعمال چنین سپاست ناعادلانه درعرصه کادری واستخدام بوضوح به مانع درجهت جذب افراد مستحق و شایسته دراداره و به فکتورگسترش روزافزون میزان بیکاری و بحران ظرفیت درادارات دولتی مبدل شده است.

با عنایت به تصریح موضوعات فوق بایست اذعان کرد که افغانستان ازمعدود کشورهای درگیرمنازعه است که بعلت بحران طولانی در عرصه امنیت داخلی وورشکتگی اقتصادی تا اکنون قادرنیست که حتا حقوق ماهانه کارکنان ملکی    ونظامی خود را بدون کمک مالی خارجی بپردازد، لذا غیرمنصفانه خواهد بود که عده زیادی ازمأمورین دولت چه درحکومت قبلی ویا کنونی ماهانه ده ها هزاردلارازکیسه کشوری به جیب میزنند که ازفقیرترین ونا امن ترین مکان درجهان خوانده شده وعواید داخلی دراین کشورحقوق ماهیانه کارمندان آنرا تأمین کرده نمیتواند.

هکذا عدم تناسب درمیزان حقوق ماهانه ونحوه برخورد بیروکراتیک نسبت به این موضوع که بخش قابل ملاحظه کارمندان ملکی ونظامی بویژه مدافعان دلیر وطن ازحداقل حقوق ماهانه رنج میبرند نماد آشکار از بی عدالتی است که به گسترده گی تفاوت های بی رویه طبقاتی واعتراض همگانی درمیان لایه های مختلف اجتماعی بویژه طبقات کم درآمد و فقیرجامعه مبدل گردیده وموجب شده است تا فاصله بین اقشارگوناگون ساکن درکشوربا دولت بطور فزاینده گسترش یابد.

درغایت میتوان اذعان داشت که عنصرفساد زیرپوشش قانون یعنی حقوق چندین هزاردالری به نهادهای فرمایشی، غیرضروری، ایجاد ساختارهای مفلوج وشعارگونه وتخصیص میلیون ها دالربه چنین نهاد ها که امتیازمربوط به چنین ساختاربه جمعیت خاصی تعلق میگیرد تا منافع عامه وهکذا تداوم فساد وغارت سازمان یافته وسیستماتیک دروجود کانون های قدرت مافیائیی و فساد پیشه گان که درعدم حاکمیت قانون درحال تعمیق است دوعنصرمتباین واما متنابع هم  است که با سیمای خشن امید برای فردای بهتررا با توجه به پهنای بحران موجود کشور وسطح نیازها و خواست های مردم به یاس مبدل کرده است که بیرون رفت ازچنین مشکل بی تردید مستلزم اقدامات مقتضی و فوری است که در وجود یک رهبری ملی و برخاسته ازاراده مردم محتمل خواهند بود.

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۶۱۶۰

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2019

نقش استخبارات در شخصیت سازی افراد

 

حکیم کرنزی

حوادث اخیر درکشور و بازی هایی با نیرنگ های استخباراتی برای شخصیت سازی افراد، مرا مجبور به نبشتن این مضمون نمود تا باشد که برای روشن کردن اذهان هموطنان کار اندکی را انجام داده باشم.

جنگ فرسایشی نیابتی در کشورکه اضافه ترازچهل سال، تمامی هستی هموطنان رنجدیده ما را به نیستی کشاند، خلاف تصورعده ایی که این یک جنگ عادی وسراسری است ، چنین نبوده ، بل یک جنگ خانمان سوز قبلا پلان شده توسط دستگاه های استخباراتی غربی بخصوص انتلجنت سرویس انگلیس و فرزند ناخلف آن (سیا ـ CIA ) در کشورما میباشد.که کودتای سردارمحمد داوود ودگرگونی ثور بهانه مشتعل شدن وسعت این جنگ وبعدا با ایجاد حکومت مزدوران و ددصفتان تاریخ و در انزوا قراردادن حکومت اسلامی ها و دست کشیدن از حمایت آنان، افروختن بیشتر و بیشتر آتش جنگ بین تنظیم های هفتگانه وهشتگانه،کشور ما را به تباهی سوق دادند.

مقدمات این تباهی وطن وملت رنج دیده ما صبغه تاریخی دارد، اینکه ما اوضاع کنونی را چنین ساده وغیرمترقبه، با  بوجو د آمدن حکومت سردار محمد داود و حمایت چپی ها (جناح پرچم ـ ح.د.خ.ا) ویا از دگرگونی ثور و ورود قطعات سرخ اتحاد شوروی وقت در دفاع ار حاکمیت امین و حکومت بر سراقتداران بدانیم جز یک ساده لوحی محض چیز دیگری نمی تواند باشد.

سرنوشت کنونی وپرابلم های فعلی کشورما ارتباط مستقیم با مناسبات و پرابلم های روسیه تزاری وقت و بریتانیای کبیر؛ وبا فتوحات شاهان افغان سلطان محمود غزنوی، سلطان محمد غوری وشیرشاه سوری،احمد خان ابدالی ،  وتسلط انگلیس ها بر نیم قاره هند داشته و برمیگردد تقریبا به یک ونیم قرن پیش تر ازامروز.

بعد از آنکه انگلیس ها به نیم قاره هند بنام تجارت وایجاد کمپنی تجارتی وتبدیلی بعدی آن به دفتر سیاسی کمپنی هند شرقی واشغال مناطق زیادی از سرزمین هند انجامید ،انگلیس ها با مشاهده پیشروی های قوای روسیه تزاری درآسیای میانه و داشتن مناسبات ناهمگون دشمنانه با روس ها در سال ۱۸۶۵ترسایی  در نشستی با روس ها به این نتیجه رسیدند که افغانستان باید د رمیان دو ابرقدرت ، یعنی روسیه تزاری و هند برتانیوی به مثابه (BUFERLAND) یا منطقه حایل قرار گیرد.

خصوصیات نقطه حایل (جهل وبیسوادی،ترور و اختناق،تجارت سلاح ومواد مخدر وکشت کشتار انسان ها درچارچوب زنده گی قبیله وی ) در منطقه بود.

انگلیس ها با پیشروی های روس های تزاری به طرف آسیای میانه ،شروع به فرستادن اجنت های استخباراتی خود برای جمع آوری اطلاعات در لباس ملا، داکتر، تاجراسپ، وترنر وغیره به منطقه آغاز نمود.

حکومت هند برتانیوی باانتقال اطلاعات به استخبارات مرکزی، دولت شاهی انگلستان را واداربه اعطا اختیارات عام وتام ،حتا در مورد افغانستان نمود.

انگلیس ها در سال ۱۸۳۹ ترسایی بدون کدام دلیلی به افغانستان لشکر کشی و تجاوز را آغاز نمودند و فیصله همان بود که مرزهای هند برتانوی باید سواحل دریای آمو باشد همان بود که بد بختی ما افغانها آغاز گردید.

انگلیس ها بدین نظر بودند که حال نه پرتگالی ها ونه هم هالندی ها نمی توانند که حریف ما در تسخیر هند در منطقه باشند از اروپا تا به هندوستان فاصله زیادی وجود دارد وانگلیس ها میتوانند در صورت مداخله  اروپایی ها درطول راه دور و دراز موانعی برای نیروهای متعارض بوجود بیاورند، از همین سبب بعد از حدسیات و جروبحث های زیاد به این نتیجه رسیدند که بزرگترین ونزدیکترین دشمن ما در منطقه افغان ها هستند باید جلو این « قوم وحشی! » را گرفت،این درحالی است که در این سالها نه احمدشاه بابا،نه سلطان محمود غزنوی ،نه سلطان غیاث الدین ونه هم شیرشاه سوری با آن ساز و برگ نظامی قوی اسبق وجود دارد، در چنین یک شرایط وایسرای هند با کسب صلاحیت های عام و تام از دولت شاهی انگلیس ،امر حمله بر افغانستان را داد.

انگلیس ها بعد از این حملات و حملات بعدی به شکلی از اشکال هرگاه د رکشورما بودند ویا موقتا رانده شده بودند،به هر صورت در تعین سیاست داخلی و خارجی ما ید طولی داشتند و توسط جواسیس وعمال داخلی وخارجی به مداخلات خود در تعین سیاست حکومات ما نقش داشتند ودرتباهی های کشور ما، و ربودن منابع طبعی آن پیش دست بودند وتا هنوز هستند.

از اینرو حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را توسط عمال و اجنت های خود با استفاده از کمک های دول دیگر غربی به نابودی کشانیدند و حاکمیت غلامان خویش رابرجامعه ما مسلط نمودند،که عواقب خطرناک آن به ملت با عزت و باشرف ما بخوبی هویداست.

حال بعد از این حاشیه روی میاییم بر اصل موضوع.

در استخبارات یک شیوه بخصوص دراستخدام اجنت ها و جواسیس وجود دارد که به سه شکل امکان پذیراست:

۱ـ از لحاظ تیوریکی وهم عقیدتی،
۲ ـ به زور پول ویا تطمیع اشخاص ویا افراد،
۳ ـ با زور ویا فشار،آماده ساختن شخص به فعالیت های استخباراتی.

بعد از آنکه شخص با یکی از این سه شیوه آماده گردید زمان آن فرا میرسد تا شخص را باید فعال ساخت.

سازمانهای استخباراتی که با استفاده از آن اجنت را فعال می سازند واین هم سه شکل دارد:

۱ ـ انتخاب،

۲ ـ پرتاب،

۳ ـ جابجا کردن یا تثبیت شخص درهدف معین شده.

این همان شیوه های در مورد انتخاب،پرتاب وجابجا کردن گورباچف ویلسن درح.ک.ا.ش

وحفیظ الله امین را در ح.د.خ.ا ویا شهنواز تنی را تا سطح وزارت دفاع ملی میتوان مثال آورد.

برای به کرسی نشاندن اصول بالایی مراحل دیگری نیز وجود دارد که ارتباط به خصوصیات فردی ، جسمی، ذهنی و اجتماعی وعلاقمندی فرد دارد.و بحث ما نیز روی همین موضوع است.

استخبارات درمجموع ستون فقرات یک دولت و یا یک سیستم را تشکیل میدهد هر آن قدرکه استخبارات دریک دولت از قدرت بی شایبه برخوردار باشد به همان اندازه دولت ویا سیستم مربوطه با موفقیت های که حتا تصور ان مشکل به نظر می آید نایل می گردد.

نتیجه  فعالیت های استخباراتی میتوانند که زود محال ویا هم دیر محال باشد ، و نظر به شرایط معین همان جامعه  درمقطع زمانی خاص خودش درمنصه عمل قرار میگیرد.

بعضا پلان های استخباراتی تقریبا بعد از سالهای طولانی ،حتا نیم قرن به ثمررسیده که نمونه  آن در تجزیه کشور خودمان، کردستان،هندوستان، بعضی کشور های شاخ افریقا وپاشان شدن کشورهای اتحاد جماهیرشوروی سابق وکشورهای اروپایی با سمتگیری سوسیالیستی میتوان مشاهده نمود.زیرا پلان های عدم انکشاف و تجزیه این کشورها بیش از پنجاه سال طول کشید وبا تکه و پارچه شدن نظام وسوسیالیزم با فعالیت های معین استخباراتی در وجود اشخاص وافراد معین تمامی پکت سوسیالیزم پاشان گردید. امیدوارم که دردول استعماری غرب نیزتکه  و پارچه ها را به تماشا بنشینیم.

برمیگردیم  روی اصل موضوع.

در کشورجنگ زده ما که اکثریت مردم آن بی سواد بوده ، خصایل ملیتی افراطی، قبیله وی فرهنگی ومذهبی دامنگیر شان است ، چنین فعالیت های استخباراتچی با تطمیع افراد و اشخاص فروخته شده کاریست بس آسان .

غربی ها که با ایدیالوژی وترمینولوژی ساختاری، فرهنگی،کلتور ی ومذهبی کشورما بلدیت کامل دارند توانسته اند تا این زمان ونیز در آینده هاملت بی چاره ما را به بازی های استخباراتی مصروف نموده وخود بهره برداری نمایند.

پروپاگند واگیتاسیون ، یکی از شیوه های خطرناک کاراستخباراتی غربی ها قبل از تطبیق پلان های استخباراتی شان در یک جامعه بوده ، وغرب در این زمینه تجربیات بسا تاریخی فراوان داشته ومصارف زیادی را در این زمینه هزینه می نمایند.

درکشورما نیز وضع بدین منوال است که با ادامه جنگ بیشتر از چهل سال تلفات جانی و مالی هموطنان ما، ملت تا حدی خسته و برپچال شده اند که هر فردی را با دادن اندک شعارهای ملی،ملیتی وضد خارجی ها،مسیحای خویش تصور کرده و فکر میکنند که فرد حرف قلبی ایشان را ابراز نموده وبدون تعلل و بدون تفکر در پشتیبانی و قهرمان سازی اسطوره یی وی پرداخته و سرنوشت خویش را به وی به تسلیمی می ‌سپارند.لذا بنابر عدم دانش سیاسی، فهم و سواد کافی ودرک وضعیت وشرایط سیاسی، شخص را پیشوا و نجات دهنده خویش جازده،درحالیکه ازسوابق وفعالیت ها ومقاصد پس پردهشخص آگاهی کامل ندارند.

سیاستمداران (گویا) فعلی که اکثریت شانرا تروریستان و سلاح بدستان دیروزتشکیل میدهد، دیگر مورد اعتماد وشفقت دستگاه های استخباراتی غربی قرارندارند ، همان شکلی که دیروز دربرابر دموکرات ها،مجاهدین، طالبان وبعدا داعش و همچنان در زمان جنگ ها برضد جمهوری دموکراتیک ،هفتگانه وهشتگانه را ایجاد نمودند ومهره های جدید جدیدتر را در میان آدم فروشان قرن بیست وبیست و یکم جست وجو میکردند ، فعلا نیز درتلاش آنند تا با پیاده نمودن همان نیرنگ ها وشیوه های قبلی استخباراتی، درسیستم سیاسی، اقتصادی واجتماعی ما با حذف مهره های اسبق، مهره های جدید را انتخاب، پرتاب و جابجا نمایند که دراین عرصه، بلای دیگری را که در انگلستان و یا « شیطان خانه بزرگ جهان استعمار» تحصیل نموده و بعد از انجام وظایف موفقانه کوتاه مدت درکشور وتایید ریزدنت مربوطه (ریزدنت در استخبارات به شخصی اطلاق میگردد که گروپی از اجنت ها را رهبری میکند). بعدا به تحصیلات خود درامریکا مشغول میگردد و زنده گی بعدی خود را با زن امریکایی تبارگره زده ونیز صاحب چند اولاد از او میگردد وبعد از تعلیمات دقیق سیاسی واستخباراتی ،مدتی را جهت کارهای عملی درسفارت افغانستان د ر امریکا سپری نموده وبعدا به اساس ضرورت به افغانستان پرتاب شده ود رپست اساس مشاوریت امنیت ملی قرار میگیرد وبعد چشم به هم زدنی وبا یک صحنه سازی دردل های مردمان ضد همسایگان دشمن صفت ما (چتلستان وایران وغیره) که دست شان با خون هزاران هموطن ما سرخ و رنگین است جاگرفته وبعد ازتبلیغات دستگاه های تبلیغاتی غرب به مثابه اسطوره افسانوی و قهرمان ملی در ذهنیت ها تبارز نموده  و جابجا میگردد.

اینست استخبارات و فعالیت های استخباراتی دراسطوره سازی اشخاص وافراد.

هرگاه این شخص واقعا افغان و فرزند همین ملت وسرزمین باشد وهمدفمندی اش پاک وبی الایش،برد از ملت ما خواهد بود، درغیرHن انتخاب، پرتاب وجابجا کردن یک بلای دیگر با اهداف دیگر بازهم برای ملت بیچاره ما کمر شکن تر ازگذشته ها خواهد بود.

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۶۱۳۰۵

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2019 

 

 

 

  

 

ازدموکراسی قلابی تا بسیج نیروهای ملی!

 

عبدالاحمد فیض

دولت وساختارهای سیاسی کنونی درنتیجه دخالت مسلحانه خارجی شکل گرفت ومانند هردولت که بعد ازدخالت مسلحانه خارجی بوجود می آید منافع، امیال وتمایلات سیاسی دولت ویا دولت های خارجی حامی در وجود چهره های وابسته به وضوح مطمح نظرقرارمیگیرد . ایالات متحده ومتحدین ناتوی آن بعد ازتهاجم گسترده نظامی با توجه به اهداف راهبردی وماهیت اشغالگرانه حضورسیاسی ونظامی درافغانستان هیچگاهی درپی ایجاد یک دولت که برپایه منافع ومصالح ملی کشوراستوارباشد نبوده وازهمان آوان پایه گذاری دولت بعد ازنظام طالبانی درکنفرانس بن یک ترکیبی نامتجانس شیفته قدرت برمردم تحمیل شد وچهره های بنام تکنوکرات که با ایالات متحده وسیستم غربی همنوای داشتند  با تفاهم با محافل قرین با نهادهای جاسوسی این کشورها بمثابه بانیان وترویج کننده گان ارزشهای غربی به مقام های کلیدی منصوب گردید که جز ثروت اندوزی وغارت کمک های بین المللی به بدبختی های فراگیر، فقروتهی دستی لشکرمیلیونی وتن مجروح این وطن اعتنای نداشته و ندارند.

افزون برین سیاست جابجای افراد مرتبط به حلقات پیمانکار و قراردادی های خارجی که به برکت سلطه نظامیان خارجی یک شبه به ثروت های میلیونی باد آورده دست یافته واکثرأ درفقدان دانش سیاسی وتفکرملی قرارداشتند درپست های حساس دولتی ونهادهای نماینده گی بطورفزاینده درهجده سال حضورغرب گماشته شده اند که این روند بکارگیری مامورین دارای صلاحیت تصمیم گیری های مهم بوضوح به ظهورالیگارشی وهسته مافیایی قدرت به زیان منافع ملی انجامیده است.

هکذا عناصرزورمند، وحلقات مافیایی وابسته به نهادهای استخباراتی خارجی درهجده سال گذشته تحت پوشش دموکراسی، روند متعارف ایجاد دولت مدرن و پروسه دولت وملت سازی را درمحورمنافع شخصی وگروهی به شدت سبوتاژنموده  و تلاش نمودند تا ازایجاد دولت قانونمند ومسوول مبتنی به خواست های همگانی جلوگیری نمایند ولذا این امرموجب شده است تا قانون وعدالت درسطوح مختلف جای خود را به بیروکراسی لجام گسیخته،رشوه، سواستفاده های سیاسی، مالی واخلاقی داده وبه تضعیف دولت بیانجامد.

مصایب ناشی از فساد مالی، سیاسی واداری که ازبدوی پیدایش نظام ودولت در وجود افراد وحلقات معین مافیایی در کشوررشد نمود،چنان ابعاد گسترده بخود گرفته است که دیگرماشین قدرت دولتی درخدمت عامه نه ، بلکه درعمل به اسباب حمایت اززور و ثروت کانون های قدرت نامشروع دروطن مبدل گردیده است. مردم افغانستان درطی هجده سال گذشته غنیمت گیری پست های دولتی ومقام های کلیدی توسط کانون های قدرت های مافیایی و زورگو را به طرز بی رویه شاهد هستند که درقالب حکومت فامیلی یا نیپتوکراسی که ازویژه گی های نظام های توتالیتراست متبارزگردیده است لذا سلطه جابرانه قدرت مافیایی درتمامی بدنه های قدرت باعث آن شده است که تمرین دموکراسی یا گزینه انتخابات که ازآن به مثابه یکی ازعمده ترین دستآورهای دوران کنونی بعد از رژیم استبدادی طالبان یاد میشود ، به مثابه ابزارخدعه، اغوا وتطمیع توده ها درخدمت محافل ثروتمند وعنصر زورقرارگرفته وامید یک دولت یا رهبری منتخب درکشوربه یاس و بی باوری عمومی مبدل گردد، چنانچه هیچ  دولتی تا اکنون درافغانستان محصول یک انتخابات مشروع که در آن ازکاربرد ابزارهای نا مشروع سخن درمیان نباشد، بیرون داده نشده است که انتخابات(۲۰۱۴) وانتخابات آمیخته با تقلبات گسترده پارلمانی آخیرمثال بارزی درزمینه پنداشته میشود.

افزون برین طوری که تذکاریافت، تدوام وگسترش مداخلات خارجی درامورانتخابات افغانستان، توسعه روزافزون جنگ نیابتی و فساد سه عنصربا پیامدهای زیانباراست که موجب شده است تا دیگرانتخابات وسیله تمثیل اراده مردم نه بلکه بیک ابرازباجگیری وبه قدرت رسیدن معدود چهره های مبدل گردد که قدرت وسیاست را دراین کشور به گروگان گرفته وچنان می نماید که دراین ماتمسرا ازوطنپرستان وخادمانش کسی دیگری وجود ندارد.

به باوراین قلم وبا امعان به فکتورهای که بزبان ساده ومشت نمونه خرواردر فوق ازآن تذکاربعمل آمد، دلبستن وامید برای آینده بهترونجات میهن ازبدبختی های فزاینده کنونی ازمجرای انتخابات و بخصوص انتخابات آینده آنهم دروجود همین ساختارهای ملوث به فساد وغیرحرفوی، مراکزگوناگون قدرت مافیایی، رهبران آزموده شده با گرایش های سنتی وقومی اشتباه تاریخی بیش نیست وهکذا سطح بالای بی سوادی وکم سوادی ، فقروتهی دستی درمیان لایه های مختلف اجتماعی، نفوذ گسترده زورمندان محلی بوضوح باعث خواهد شد تا انتخابات کماکان به ابقای افراد وحلقاتی درقدرت منجرگردد که بازتاب دماگوژی واغوای توده های میلیونی بوده نه ممثل امیال وخواست های مردم این سرزمین که دروطن خودشان به گروگان مبدل شده اند.

اما با اطمینان میتوان اذعان داشت که علی الرغم همه مشکلات درابعاد وسیع این وطن درفقدان شخصیت های ملی، دادخواهان، روشنفکران میهن پرست و رزمندگان ملی قرارندارد، دراین کشورکماکان ظرفیت ها وامکانات بالقوه فراوان  در وجود نیروهای ملی ومیهن دوست وجود دارد واشتباه خواهد بود تا به یاس تن داده وصحنه را به دشمنان شناخته شده این وطن و یا کانون های فساد ومافیایی تهی ساخت‌، بلکه اتحاد وهمبسته گی ملی و بسیج مردم درمحوریت نیروهای ملی، دموکراتیک ومیهن پرست متضمن بقای افغانستان واحد و راهگشا برای بیرون رفت ازبن بست موجود خواهند بود.  

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۹ـ ۶۰۲۰۵

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2019 

  

 

            

 

« حکومت سرپرست »  رخ دیگر «حکومت موقت»

 

میر عبدالواحد سادات

 

پاسخ بسوال یک دوست گرامى از کابل جان 

این دوست گرامى ضمن تشریح وضع امروز کابل ، آن شهر را به یک گارنیزیون نظامى تشبیه نموده که باشنده گان آن هر لحظه منتظر اخبار ناگوار میباشند و تبصره در مورد سقوط دولت ، انارشی تنظیمى دهه نود را به اذهان مجسم میسازد . 

دوست عزیز من در اخیر سوال خود را چنین مطرح می نماید : 

ـ چه فکر و نظر دارید ، حق با کى است ؟ و قانون طرف کى است ؟

با موافقت آن عزیز محصور در دام بلا و منتظر آفات و بلیات ناشى از فقدان حاکمیت عقل به اصطلاح سیاسیون مطرح و دولت ناکارا ، پاسخ بسیار مختصر خود را با رعایت حد اکثر ایجاز با دوستان شریک  می سازم :

در مورد اول که حق با کى است ، شعر معروف را که آزادی خواه بزرگ مولانا خسته در جریده وطن و در مشروطیت سوم نوشته بود  بذهنم تداعى گردید :

حق به صد حجت و برهان نکند عرض وجود

تا به ارباب عمایم رگ گردن باقى است

( البته در احوال جارى ارباب عمایم همانا تاجران دین و دین فروشان ، دکانداران قوم و قوم فروشان و جلابان سیاسى اند. ) 

در مورد دوم و قانون ، همان شعر اکبر نامه و دوران تسلط استعمار انگلیس ، مصداق حال ما است که :

ز ناموس در شهر نامه نماند

به ساز و بقانون مقامى نماند

 

اظهر من الشمس که قانون اساسى نقض گردیده است و اثبات این واقعیت ، خرما بردن به بغداد میباشد و از بوالعجبى هاى روزگار که این قانون اساسى که محصول حضور مدعیان دموکراسى ، قانون سالارى  و مورد حمایت آنان  بوده است  ازبدو انفاذ و تا کنون  بارها نقض گردیده است و تنها همین حکم آن در مورد تاریخ انتخابات این چهارمین بار است که رعایت نمی گردد ، و ایجاد حکومت به اصطلاح وحدت ملى خود شهکار نقض قانون اساسى است . 

اکنون سوال اساسى این است که : 

کاندیدان معترض که براساس همین قانون اساسى و قانون انتخابات ثبت نام وملزم برعایت احکام قانون می باشند ، جواب  نقض قانون اساسى  را با لغو و یا در بهترین حالت با تعلیق آن میدهند و تا اکنون هیچکدام ازاین کاندیدان متوجه نشده اند که عملکرد شان با طرح هاى فراقانونى کودتا برعلیه قانون اساسى محسوب میگردد . این آقایان جواب کم کارى و اغماض وظیفه وى حکومت را بقول خودشان با لغو دولت میدهند ! میتوان این کاندیدان محترم را مخاطب ساخت که :

چرا از همان آغاز کارزار ثبت نام و در چند ماه اول و زمانیکه بارها نشست ها با اولیاى امور داشتید ، هر نوع تاخیر در تدویر انتخابات را بحیث خط سرخ مطرح نفرمودید ؟ 

واضع است که تصمیم تاخیر انتخابات را امریکا  و آنهم بخاطر سراب صلح قطر گرفته اند تا به برداشت جناب خلیلزاد طالبان شاید موافقت نمایند و محاسبات تغییر نماید .

 اکنون که امید ها از قطر تعطیل گردیده ، تدویر انتخابات مورد توجه مجدد امریکا و اتحاد اروپا قرار گرفته است . 

اما حوادث نمایانگر این واقعیت است که در زیر کاسه ، نیم کاسه هاى زیاد قرار دارد و براى تعداد از  «  سیاسیون مطرح » ، کماکان ایجاد حکمومت موقت که بسیار بدنام گردیده است ، این با زیر نام  «حکومت سرپرست »  در دستور کار قرار دارد ، تا از شر رقیب اساسى شان فارغ البال گردند . 

 طرح  « حکومت موقت»  به تعقیب آغاز ماموریت جارى اقاى خلیل زاد و با تدویر جلسات  در قطر و مسکو سارى گردید و در آن شب و روز که سراب صلح ، امیدهاى کاذب را ایجاد کرده بود ،  جلابان سیاسى تلاش کردند تا پروسه صلح را در سطح یک «  پروژه » تنزیل داده و با «  تیکه » نمودن آن ، در یکى ، دو جلسه و با دور زدن دولت موجود ، در نقش حامیان صلح از رییس جمهور انتقام گرفته و او را از ارگ بیرون سازند .  چنانچه عمران خان  نیز در راستاى ایجاد حکومت  موقت و از روى  «  دلسوزى »  نظر داد  که در داخل افغانستان با استقبال آقاى کرزى و تیم انتخاباتى آقاى اتمر مواجه گردید. 

در غیر آن اگر هدف دایر گردیدن حتمى انتخابات در موعد معینه ماه میزان و ضمانت از شفافیت آن   است ، باید درهمین راستا پیشنهادات مشخص را در وجود یک مکانیزیم عملى به کمک کارشناسان و أهل حقوق آماده و به مردم و جامعه جهانى مطرح نمایند .

قبل از آنکه اعمال فراقانون و مغایر عقلانیت سیاسى ما ، باعث تکرار تراژیدى خونبار دهه نود گردد ، بهتر است کلام بى بدیل حضرت فردوسى را به دقت و بار بار بخوانیم که : 

به یزدان اگر ما خرد داشتیم

کجا این سرانجام بد داشتیم

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۱۹ـ ۶۰۲۰۵

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2019 

 

  

 

  شکل گیری نخستین هسته های تمدن جهان در شرق

علی رستمی

ازانجایکه معلوم است ، انسانها سه دوران عمده توحش ، بربریت وتمدن را سپری کرده است . تشخیص این مراحل بر اساس پیدایش و پیشرفت تولید ووسایل معشیت زندگی صورت می گیرد . تمدنهای راپیش از تاریخ وبعد ازتاریخ تقسیم کرده اند، به این رو تاریخهای موجود کشورهای شرق و غرب نشان میدهد، که اثاری کهن ترین تمدن تاریخ در شرق به چهارهزار ویا هفت هزار  سال  قبل ازمیلاد پیدا شده است. دانشمندان عرصه باستان شناسی وتاریخ نگاران  بر شالوده یی تجارب  واگاهی تاریخی از اسناد بدست امده باستانی درجهان، معلوماتهای غنی را که میراث بزرگ جهانی را احتوا مینماید، در طی دوران  زندگی خود پژوهش کرده اند، به  اختیاربشریت قرار دادند.

به این رو نخستین گروه یی تمدنی در مسیر رودهای مصر وبین النهرین وهند باراورشد. گروه یی دوم تمدن درمدیترانه ظهور کرده، سومین گروهی تمدن درسواحل اطلس وچهارمی برکناره های اقیانوس ارام درخشیده است .

تمدن در واژه نامه دهخداد چنین تعریف شده است ؛تمدن:" عبارت ازنظمی اجتماعی دانست که درنتیجه وجود ان، خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود وجریان پیدا میکند.درتمدن چهار رکن وعنصر اساسی می توان تشخیص داد، که عبارتنداز: پیش بینی واحتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی، وکوشش درراه معرفت وبسط هنر".

انسانها درروند زندگی  است که برای دفاع ازایجاد ترس درمقابل حوادث طبیعی دست به خلاقیتهای وابداعهای برای زنده ماندن  با بکار گیری نیروی بدنی وکنجکاوی  مغزی به اختراعهای دست بکار میشوند و غریزه انسانی وی به شکل طبیعی اجازه میدهد تابرای کشف وساختن وسایل زندگی خویش داخل اقدام شود. چنانچه ویل دورانت گفته است:" مدنیت درکلبه برزگراغازمیکند.،ودرشهر به گل می نشیند وبار می دهد."

سرزمین شرق نخستین زادگاهی تمدنی انسانی بوده است هنروفنونین که از شرق به غرب سرایت کرده  وانتقال یافته است میتوان قرارذیل انرا برشمرد.

نخستین عنصر تمدن "کار"است که با کشاورزی وصنعت کاری ودادوستدوحمل ونقل درمصر قدیم با شیوه های ابتدایی ان شکل گرفته، که باعث پیدایش شراب و چای شده است. چنانچه صنایع ومهندسی ، درمصر قبل ازحضرت موسی در سطح عالی خود قرار داشت. ساختمانها ی خشتی به زمان سارگن اول می رسد. شناخت واستفاده اب از اسیای میانه به بین النهرین ومصر به اروپا انتقال یافت.درساخت کشتی  وکشتی رانی فنیقی ها پیش قدم بوده وپیش از عصر پریکلیس  افریقارا دَور زده اند. .قطب نما درچین بوجود امد که باعث انقلاب بازرگانی  دراروپا شد ؛ تبادل بازرگانی وبانکداری و دادوستد با طلا ونقره نخستین بار در سومر پدید شد. چین پیش از کشورهای دیگر   طلاه ونقره را به پول کاغذی تبدیل نمود.

دوهمین عنصر تمدن" حکومت" است: با رشد جمعیت وپیدایش خانواده براساس تقسیم کار بر شالوده یی مالکیت خصوص وبا رکن اول اجتماع یعنی خانواده وبعدن، قوم قبیله عشیره وایل  بوجود امده که باعث سروسامان  دادن حکومتداری شده اند .این امر بر بنیاد بزرگ طایفه که درراس قرارداشت ،دولت نخستین  باربه شکل "خانواده خونی" ،  درگروه های  روستایی درهند ونخستین حکومت شهری در سومر واشور برپاشد. درمصر اصول سرشماری برای اصول مالیات بوجود امد و"اورانگو وحمورابی "در بابل قانون نامه بزرگ تدوین کردند که همتراز با قانون بشر امروز میباشد . داریوش  با تشکیل ارتش ودستگاه چاپاری(تند وسریع رفتن) خود منظم ترین شاهنشاهی جهان را برپانمود.

 سومین عنصر تمدن"اخلاق" است: هویداست درجامعه که سیادت گروهی ،قوم ،قبیله و طبقه وجود داشته باشد ،چرخ اقتصاد  انرا نیز دردست می داشته باشد . از این رو برای تامین سیادت خود رسوم وسنتهای  وعرف وعقایدوحنجارهای خودرا ابداع و شکل میدهند که سبب  تولید اخلاق ،اداب    و نظم  اجتماعی درجامعه میکردد. اخلاق قانونی است که درروح روان انسانها رسوخ می یابدوشکل میکرد ودر شناختن حق وباطل ومهار کردن امیال  فردی انسانها را کمک ورهنمایی مینماید،. به گفته هگل :" اخلاق عینی،عرف ،سنت وعادات واخلاق ذهنی یعنی تعهدووظیفه است".

 اداب مردم  از دربارهای قدیم مصر وبین النهرین وایران بوجود امدند. رسم ازدواج "تک گانی "از مصراغاز وبعد ن دراسیا رسم تعدد زوجات رشد کرده و ادامه یافت ؛ اولین فریاد عدالتخواهی درمصر و اولین اخوت بشری ودانش اخلاقی در اسرائیل شکل گرفته است

چهارمین عنصر" دین" است: دین براساس توهم وخیالبافی و ترس ووحشت  انسان از قوای طبیعی که ازخود نمی توانسند دفاع کنند بوجود امد . به گفته مارکس :" انسان است که دین مذهب را میسازد، این مذهب نیست که سازنده انسان میباشد". انسانها برای رفع چالشهای زندگی ورسیدن به سوی خوش بختی ، دوام زندگی وگریز ازمرگ رنج ومصیبتهای روزمره، وبرای به دست اوردن غرایز اجتماعی و نظم جامعه ،خانواده ومحیط زندگی، با سِرو جادو و افسانه وارتباط دادن ان به نیروهای مافوق الطبیعه ، مانند: افتاب ،مهتاب ،سیاره ها وسایر حیوانات وجمادات   دین را بوجود اوردند. تا اینکه اولین  ومشهورترین اساطیر دینی امروز جهان مدرن اروپایی درسومر وبابل و"یهودستان" ظهور نمود.ایده های یکتا پرستی  وهبوط ادم حوا  وداستان توفان نوح از مشرق زمین برخاست ورشد وتکامل کرد؛ ودرهمین سرزمین فلسطین ویا اسرائیل بود که مریم مادرخدا ویا پسر خدا وروح القدس عروج کردکه امروزپیش از دومیلیارد انسان کره زمین به ان اعتقاد دارند.

پنجمین عنصر تمدن علم است؛ شرایط زندگی ،محیط وهمچنان حرکات و پیدایش ستاره ها در شب وافتاب ومهتاب درروز ،باحرکتهای وضعی انها که باعث شب روز و تاثیران بالای کشت زرع وسبب پیدایش مواد خوراکه انسانها میشد ، دقت کرده ،وبا دیدن و سنحیدن وثبت کردن ان درفکر ومغز ودرمجموع اندوخته های انها از تجربه و دستگاهای حسی شان به غیبگوی وپیشبینهای  این حوادث پرداختند وبه تدریج بر حوادث تسلط یافتند . براین اساس در مصر حساب ،هندسه وگاهشماری بنیاد نهاد شد. کاهنان پزشکان  شدند . امراض گوناگون را شناختند وبه صدها گونه عمل جراحی دست یازیدند.در بابل ستارشناسان واخترشناسان ظهورکردند، چنانه ویل دورانت مینویسد:"برای البروج تقسیماتی شناخت ؛ ماه را به چهار هفته، وروز را به دوازده ساعت ، وساعت را به شصت دقیقه ودقیقه را به شصت ثانیه بخش کردند. هند اعداد ساده وارقام اعشاری خودرا به اعراب رسانید ولطایف خوابگونه( هیپنوتیزم)وفن مایه کویی را به اروپا اموخت."

ششمین عنصر" فلسفه" است؛ انسان کنجکاو همیشه درچرایی وچگونگی خلق جهان وانسان وحرکاتهای جهان بشمول طبیعت وقوانین حاکم در طبیعت که بالای زندگی مردم تاثیر گذار بود ، غرق بودند . وتلاش برای کسب اهداف بینش جهانی  بودند. تا علل نخستین و نتایج واقعی بروز پدیده هاو ازبین رفتن  انهارا پیدا نمایند. برای حقیقت یابی،  فضلیت وعدالت انسانی  پژوهش نمودند. این امر ، درمشرق زمین در مصر وبابلیان ویهودیان پدید شد و پیرامون حیات ومرگ رساله ها نوشتند.  قرنها پیش از زاده شدن  سقراط یونانی ، فلسفه "اولای اوپانیشاد"  درهندپیدایش یافته بود. بودا نظریاتی روانشناسی جدید وعدم خصومت مرتاضیت وایده " نیروانه" را با خود اورد طوریکه ویل دورانت  درتاریخ تمدن مینویسد":  اگر هند فلسفه را دردین غرق کرد ونتوانست خرد را از دستیاز امید وارزو برکنار برد. چین فلسفه را ازدین دورداشت و قبل از عصر سقراط متفکری پرورد که هنوز هم می توان ارآی متین اورا، شاید بی تغیر هادی مردم وملهم کشوردارن شریف دانست."

هفتمین عنصر تمدن "ادب" است: زبان وظهور خط ونوشتن خواندن وافرینش شعر ونمایشهای ادبی ، خیالپروری وثبت کردن خاطره ها و نگرش درگذشته در کهنه ترین اموزش گاه های به مصر وبین النهرین تعلق داشت ؛ حتی قدیم ترین مکتب فن حکومت داری درمصر بود. کتابت در اسیا(ایران باستان) بوجود امد ،  وکاغذ ومواد تحریر درمصر ، چاپ درچین و بابلیان درقدیم ترین روزگار بشریت دستور زبان وکتاب لغت نوشتند و کتابخانه ساختند.قبل از اکادمی افلاطون دریونان، هندی ها دانشگاه تاسیس کرده بودند. اشوریان گزارش نویسی را به صورت  تاریخ نویسی،  ومصریان تاریخ را به حماسه تبدیل کردند ؛خاور دور شعر را با الفاظ کوتاه پرورید، و رشد داد. بعضی  قصه های کوتاه که برای کودکان تدریس میشود میراث هند کهن است.

هشتمین عنصر تمدن ، هنر است ؛   هنر احساس درونی انسانهارا تبارز میدهدواین احساس دراواز خوانی ، رقص موسیقی ،نمایش ودر قالب شعرونقاشی مجسمه سازی ،معماری ،ادبیات وفلسفه وجود پیدا میکند، که نمایانگرفعالیتهای تولیدی  که ناشی از وضع زندگی مردم در عرصه ها ی مختلفی تبارز مینماید ،  میباشد.  به گفته کارل مارکس :" هنر کارش افشاءگریست ".هنر در زیبای های مختلفی درحیات انسانها با رنگ ووزن وصورتهای خوشایند جلب توجه مینکند. این امر در مراحل اغازین تمدنهای مصری وسومری وهندی، در لباسهای های ظریف انها وجود داشت . شواهدِ درگورستانهای  مصری بدست امده که ، ظرفهای سفالین زیبا با داشتن سازوبرگهای افتخاری، و هنرمندانه  به روی عاج یا چوبها کنده شده  ،نقاشی کردیده است. یونانیها پیگرتراشی ومعماری  رانه تنها از اسیا وکرت اموختند، بلکه از شاه کاریهای که درعصر انان هنوزدر پیرامون رود نیل بود نیز آموخته اند. معماری یونانی درساختن ستونها معروف از مصر وبین النهرین بهره گرفته اند. اروپا برعلاوه از ستونها طاق ضربی وقبه وگنبد را ازاین سرزمینها اقتباس کرده اند. چین اروپا را باصنعت چینی  سازی اشنا ساخت ورقیب خود گردانید   .   

 هرانچه دربالا ازان تذکار بعمل امد، شمه یی از هسته های تمدن درسرزمین شرقی که میراث بزرگ  این خیطه میباشد، تشکیل میدهد؛ از طریق مصروخاور میانه که به مثابه پلی میان فرهنگهای اروپا، اسیاوافریقا قراردارد ،به یونان امده و بعدن به اروپا  وسایر کشورهای جهان گسترش یافته است.

شوربختانه این کشور ها با قدامت تاریخی وداشتن تمدن سرشار که درروند تکامل تمدن جهانی بعداز رنسانس اروپایی به مانند گذشته های خویش درخشش ندارند. وجای انرا کشورهای پسین اروپایی وامریکایی که بااین تمدنها اشنا شدند گرفتند؛ وخود دنباله رو فرهنگ ودانش وسایر دستاوردهای که دارای ارزشهای مدنی میباشد گردیده اند. رشد فرهنگ واقتصاد و برابری اجتماعی و تشکیل دولتهای ازاد و سکولار ومترقی ودموکراتیک درعقب دروازه ها یشان دق الباب میکند وجرأت داخل شدن را ندارند !. برای اینکه همان هسته های عقب مانده قرون وسطی نظر با سیاستهای فریب کارانه وتفرقه افکن کشورهای امپریالیستی  تسلط دارد،وباسیاست تفرقه به انداز حکومت کن !گلوی مردم را فشرده وخودرااز منابع تولیدی شان فربه ساخته اند. این کشورها توانمندی انرا ندارند که  محصولات ومنابع طبیعی خودرا مستقلانه تولید وازان استفاده نمایند. همه زیر تسلط اقتصادوسیاستهای  اروپا وامریکا قرار دارند . امریکا واروپا با چور وچپاول مدنیت  ومنابع طبیعی  کشورهای  افریقای واسیایی  از جمله درخاورمیانه تسلط خویش را بالای انها تأمین و چرخ اقتصاد جهانی را بدست گرفته اند، هرانچه که ارزوی داشته باشند،عمال جنایتکارانهء ضد انسانی وبشری استثمارگرانه خود را با رویکاردهای مختلف چه از لحاظ  مداخله مستقیم  نظامی ویا غیر مستقیم  توسط حلقات گوش بفرمان  با براه اندازی اغتشاشها  و کودتاها تحمیل نموده و حکومتهای دلبخواهء خودرا بوجود میاورند، ومخالفین را به نیرنگهای مختلف ازبین می برند. تاریخ گواه دهنده این امر درخاورمیانه افغانستان ، افریقا امریکای لاتین و اروپای شرقی میباشد. با مداخله نظامی این کشورهای را پارچه پارچه ساخته وبالای گرده های مردم   زیر نامی دموکراسی قلابی حکومت کرده، منابع طبیعی انهارا به یغما میبرند.

رویکردها:

تاریخ تمدن ، اثری ویل دورانت

منشا خانواده وملک خصوصی ودولت اثری، فریدریش انگلس

( ویرایش از نویسنده )

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۹ـ ۲۲۰۵

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2019