نفت و جنگ عربستان سعودی

 

« عربستان پیش‌ تر نیز اعلام کرده بود که درصورت تحریم نفتی ایران از سوی امریکا و کشورهای اروپایی آماده گی دارد تا هرگونه کمبود نفت در بازارهای جهانی را جبران نماید.»

 

« پانوراما الشرق الاوسط  » در مقاله‌ ای نوشت که عربستان سعودی شمشیر نفتی خود را از نیام کشیده و آن را در برابر در رقیب دیرینه خود ( ایران و روسیه ) قرارداده است، آن‌ هم در شرایطی که درگیری نفوذ در منطقه بین این محورها درجریان است و تضاد آشکار بین منافع آن‌ها به ویژه در زمینه جنگ در سوریه از ۴ سال پیش تاکنون مشاهده می‌شود.

این اعلام جنگ سعودی، برای اولین بار صورت نمی‌گیرد، عربستان در اواخر دهه ۸۰ قرن گذشته ترسایی نیز این کار را انجام داده است. یکی از این دفعات زمانی بود که اتحادیه جماهیر شوروی در دوره میخاییل گرباچف آخرین نفس‌ های خود را می‌کشید. همچنین در اوایل دهه ۹۰ قرن گذشته ترسایی عربستان از این شمشیر بر ضد حاکمیت صدام حسین درعراق و حمله وی به دولت کویت استفاده کرد و به این ترتیب زمینه محاصره و انزوای عراق را تا اشغال این کشور در سال ۲۰۰۳ و براندازی رژیم بعث مهیا کرد. به ‌این ‌ترتیب می ‌توان گفت این کشور (عراق) در دام امریکا گرفتار آمد.

هم ‌اکنون نیز بعد از اوج درگیری‌ها  درسوریه ، عربستان سعودی باردیگر از این شمشیر بر ضد ایران که حامی دولت سوریه است، استفاده می‌کند. ریاض پیش‌ تر نیز اعلام کرده بود که درصورت تحریم نفتی ایران از سوی امریکا و کشورهای اروپایی  آماده گی دارد تا هرگونه کمبود نفت در بازارهای جهانی را جبران نماید. عربستان سعودی و دیگر دولت‌های نفتی خلیج فارس در آن زمان به مرحله « توهم اشباع ذاتی » در ابعاد نفتی و سیاسی و نظامی و سایر ابعاد رسیده بودند.

این همان عبارتی بود که برژینسکی در کتاب خود با عنوان « نگاه راهبردی، امریکا و بحران رهبری جهان » به آن اشاره کرده و سیاست امریکا را دچار آفت اشباع ذاتی سیاسی خوانده بود.

عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس در راستای پیاده نمودن منافع امریکا در تمامی زمینه‌ها (  از روی عمد یا ناآگاهی )  اقدام به خودزنی کردند، آن‌ها تصور می‌کردند چنین اقداماتی در راستای خدمت به منافع عربستان و کشورهای خلیج  به صورت عام است و نفوذ این کشور را در منطقه افزایش داد و آن را بر دشمنانش به ویژه جمهوری اسلامی ایران پیروز می‌کند.

عبارت خودزنی از جمله عبارت‌هایی است که برخی عناصر خاندان حاکم در عربستان سعودی به زبان‌های مختلف آن را مطرح کردند. این موضوع را می‌توان در انتقاد شدید ولید بن طلال امیر سعودی از اظهارات وزیرنفت این کشور برداشت کرد که مدعی شده بود کاهش قیمت نفت در بازارهای نفتی جهان تاثیری دراقتصاد و اوضاع مالی عربستان سعودی ندارد.

این وزیر سعودی البته به ذکر این نظریه عجیب نیز بسنده نکرد، بلکه بعد از نشست دوره‌ای سازمان اوپک که به عدم کاهش سقف تولید این سازمان منجر شد و به‌ این ‌ترتیب بحران کاهش قیمت‌ها ادامه پیدا کرد، نسبت به  اتخاذ این سیاست ازسوی اوپک ابراز رضایت کرد.

برکسی پوشیده نیست که مواضع اخیرعربستان در راستای بستن راه بر روی کشورهایی است که می‌خواهند استخراج  سیشل و یا نفت صخره‌ای را جایگزین نفت سنتی کنند، ریاض مدعی است چنین نفتی به نسبت نفت سنتی که عربستان تولید می‌کند هزینه بالایی دراستخراج دارد. عربستان به ‌این ‌ترتیب می‌خواهد این کشورها از جمله امریکا را از رویکرد جدید خود به سمت سیشل و یا نفت صخره‌ای بازدارد.

این نظریه البته با یک منطق ساده اقتصادی مردود است، چرا که سیاست مذکور ضرورتاً این رویکرد مورد نظر را در پی ندارد و تاریخ معاصر  این نظریه را تایید نمی‌کند. عربستان سعودی هم با این اقدامات نمی‌تواند اقتصاد امریکا را به چالش بکشد.

آنچه عربستان باید آن توجه کند این است که جمله  مشهور مربوط به صدام حسین باردیگر تکرار شده است که می‌گفت: قطع روزی مردم مانند قطع گردن آنهاست. البته این سناریو با همان نتایج رژیم سابق عراق تکرار نمی‌شود، چرا عراق در آن زمان در دام اشغال کویت افتاد و همین موضوع به پایان رژیم بعث منجر شد.

درست است که عراق بعد از صدام ‌حسین هنوزهم بی‌ثبات است و بحران‌های بزرگی در این کشور از تروریسم گرفته تا فرقه‌گرایی برخی گروه‌ها وجود دارد، اما این مانع از آن نشده که ایران این کشور را به یک قدرت تاثیرگذار در نظام سیاسی خود تبدیل نکند.

در مورد روسیه نیز به همین صورت است، اگر سیاست نفتی عربستان در دو دوره گورباچف ( در زمان اتحادیه جماهیر شوروی ) و یلتسین ( در دوره اتحادیه روسیه) در تسریع تجزیه اتحادیه جماهیر شوروی و ناتوانی بیشتر اتحادیه روسیه سودمند بود، اما این روند در روسیه کنونی کاملاً متفاوت است، چرا که به نظر می‌رسد ولادیمیر پوتین رییس جمهور این کشور عزم جدی برای شکستن نظام تک قطبی به رهبری امریکا دارد و می‌خواهد نظام متوازن بین‌المللی ایجاد کند که روسیه یکی از ارکان اساسی آن باشد.

ایران نیز مانند عراق زمان صدام حسین نیست، همان‌طور که روسیه پوتین ، مانند شوروی و روسیه در دوره‌های گورباچف و یلتسین نیست. امکان افتادن جمهوری اسلامی ایران در دام راهبردی امریکا که ازطریق عربستان سعودی برای این کشور نصب کرده، کم است (اگر از دام رفسنجانی و شرکا بگذریم.)

نکته‌ای که عربستان باید آن توجه کند، این است که جنگ قدیم- جدید این کشور که برای ضربه زدن به ایران و روسیه با کمک از تحریم‌ها برضد این کشورها صورت گرفته، ممکن است این بار نتایج معکوس داشته باشد، چرا که رویکردهای جدید روسیه و تهدیدات اخیر این کشور در راستای لغو یک‌ جانبه تحریم‌ها از ایران است و این موضوع می‌تواند جنگ عربستان بر ضد این کشور را بی‌فایده کند. دراین صورت احتمال دارد سیاست عربستان سعودی ازمرحله خود زنی عبور کرده و به مرحله جدیدی وارد شود که چه بسا ویژه گی اساسی آن به دار آویختن اقتصاد و سیاست عربستان به دست حاکمان همین کشور باشد. چرا که اگر ایران و روسیه بخواهند به این اقدامات واکنش نشان دهند، ابزارهای قدرتی در منطقه دراین راستا در دست دارند که می‌توانند عربستان سعودی را درمرحله جدیدی از نابسامانی‌ها وارد کنند که با توجه به اقتصاد این کشور که خود به دست خودش آن را ضعیف کرده، حاکمیت سعودی را به مرز خطر نزدیک می کند.

خلاصه این که مرحله آینده خطرناک است و می‌تواند قربانیان سیاسی را تا درجه بالایی افزایش دهد، عربستان سعودی احتمالاً از مرحله اشباع ذاتی نیز فراتر رفته و به درجه‌ ای ‌رسیده که می‌توان آن را انفجار ذاتی نام‌ گذاری کرد، این در صورتی است که آگاهان به مسایل از سیاست کشیدن فرش از زیر پای عربستان دست برندارند و هر اقدامی که شمشیرها را بر ضد آن‌ها به حرکت درمی‌آورد را متوقف نکنند.

 

( م ه  )

بامداد ـ اقتصادی ـ ۱/ ۱۴ـ ۰۳۱۲

 

 دسامبراز سپیده دم تا غروب

« اگر زنده ماندن به قیمت تن دردادن به پستی وگذشتن از حیثیت و آبرو و پا ماندن بالای عقاید سیاسی باشد، مرگ صد بار به آن شرف دارد.»

( ببرک کارمل )

 

 

آن ماه که تاریخ از او نام   گرفت

خورشید در آن د مید و آرام گرفت

این  گوهر  پاک  راه و اندیشه  ما

زآن  پرتو  جاودانه   الهام  گرفت

 

عبدالوکیل کوچی

 تاریخ بشریت مشحون از تلاش ها ومبارزه بخاطر بهتر زنده گی کردن ، پیشرفت وتحرک است. در راستای تحرکات مردمی وجنبش های توده یی، شخصیت ها ، متفکرین ، اندیشمندان و پیشوایان سیاسی برخاسته از میان مردم ، مکتب های سیاسی وجنبش های فکری را سمت وسو داده و درجهت مبارزه بخاطر آزادی و رهایی انسان از یوغ ستم و استثمار و تغیر بنیادی جامعه نقش اساسی داشته اند که در طول تاریخ نام شان ماندگار ویاد ایشان گرامی میباشد. گرامیداشت ازسالگردها و سالروز های مهم ملی وبین المللی یا دآور جریانات و رویداد های عظیم تاریخی بوده است؛ ازآن جمله ماه دسامبر، بیان خاطرات فراموش ناشدنی وقایع و حوادث سده بیستم در تاریخ معاصر کشورما میباشد .

درماه دسامبر به سنوات مختلف رخداد های ذیل اتفاق افتاده است:

۱ــ تدویرکنگره موسس برای تاسیس ح د خ ا درنیمه روز اخیرماه .

۲ــ مرحله نوین رویداد ثور .

۳ــ وفات زنده یاد ببرک کارمل رهبرفقید مردم افغانستان .

۴ ــ وفات زنده یاد محمود بریالی .

 در رابطه به تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان گفته میشود که ساعاتی قبل از اول جنوری ۱۹۶۵میلادی مطابق به ۱۱ جدی ۱۳۴۳ خورشیدی کنگره موسس درشهر کابل دایر گردید. به این مفهوم که ساعات قبل از سال نو ، یعنی ساعات آخر سال کهنه ، زمان بحث به خاطر تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان را معین میسازد .

همچنان  بقول محترم سلطان علی کشتمند: « کنگره موسس از ساعت ۲ بعد از ظهر تا ساعت ۲ بعد از نیمه شب دایرگردید. گرچه زمان آغازجلسه به وقت افغانستان آخرین روز ماه دسامبربود، ولی زمان تصمیم گیری ها وختم آن به نخستین ساعات پس از نیمه شب تاریخ اول جنوری مصادف میگردید وبا این مناسبت همین تاریخ بحیث روز تا سیس حزب پذیرفته شد ». یعنی از ساعت بعد نیمه روز، آخرین روز ماه دسامبر، تا ساعت بعد نیمه شب ، سرآغاز ماه جنوری زمان تاسیس حزب را نشان میدهد.

همچنان تاریخ ۲۷ دسامبر۱۹۷۹ مصادف است به روز ششم ماه جدی ۱۳۵۸خورشیدی، مرحله نوین رویداد ثور که بنام  تحول ششم جدی یاد میشود.

و اما دسامبر بمثابه ماه غمبار سیاسی در تاریخ کشورما؛ یعنی ماه وفات دو شخصیت شناخته شده ملی و بین المللی واز مقامات رهبری جنبش چپ وترقی خواه افغانستان نیز ثبت شده است.  

روز اول ماه دسامبر سال ۱۹۹۶میلادی درگذشت زنده یاد ببرک کارمل رهبر فرزانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان وده سال بعد ، روز پنجم ماه دسامبرسال  ۲۰۰۶ میلادی مصادف است به سالروز وفات همرزم صدیق شان ، زنده نام محمود بریالی مبارز فرهیخته. بدین مناسبت هژدهمین سالروز وفات زنده یاد ببرک کارمل ونهمین سالروز زنده نام محمود بریالی را گرامی میداریم.

زنده یاد ببرک کارمل بیش ازنیم قرن عمر پربار خود را در راه خدمت به مردم  و رهایی انسان زحمتکش وطن ما وقف نمود. مهر مردم وخدمت به مستضعفان افغانستان را به قیمت جان خرید و این ودیعه را تا پایان عمربا خود نگهداشت.

شخصیت والای زنده یاد ببرک کارمل ملهم از عشق به انسان وانسانیت ، شور وطنپرستی، اصول و اخلاق مترقی ، تفکر خلاق عدالت خواهی ومبارزه حق طلبانه درافغانستان ودرسطح جهان بود.از نظرسیاسی شخصیت زنده یاد ببرک کارمل مبارز پرشور وخستگی ناپذیر درراه عدالت ، مساوات و برابری، مبارز سرسخت ضد استعمار وآامپریالیزم ، وبرعلیه استثمار وستم طبقاتی ؛ مبارز سرشار از اندیشه وایدلوژی طبقه کارگر وسایر زحمتکشان ، مظهر جهانبینی علمی وعشق بوطن ، اندیشمند وخردمند اصولی وپیگر، صاحب خلاقیت، شجاعت وخستگی نا پذیری،با ثبات فکری، تحرک ، وفا داری، فراخ نظری دوراندیشی واقعبینی ، دارای قدرت پیشبینی ،انقلابی پرشور وانترناسیونالیست آتشین بود.

از نظراجتماعی شخصیت صمیمی ، متواضع ، مردم دوست ، خادم مستضعفان ،کارگران دهقانان کسبه کاران، جوانان دردمند ودادخواه وسایر لایه های اجتماعی ستمدیده و زحمتکش بوده و آشتی نا پذیری با انواع ستم و ستم طبقاتی بود.

از نظر فرهنگی بمثابه یک رهبردانا ،خرد مند، شایسته  زعامت و رهبری، تیوریسن قوی، مدبر صادق وسیاست مدار برجسته دارای مناعت کلام وفصاحت بیان، دارای خلاقیت وابتکار ، سازمانده قوی وآموزگار بی بدیل در تاریخ معاصر کشورما بود.

زنده یاد ببرک کارمل خواهان حقوق مساوی زنان با مردان وطرفدارجدی اتحاد وهمبستگی اقوام وملیت های ساکن درکشور وخواستار رشد متوازن اجتماعی جامعه مرفه و رفاه همگانی بود.

زنده یاد ببرک کارمل در رابطه به دلایل کندی رشد جامعه چنین میفرمود: «عقب مانده گی افغانستان ،عدم موجودیت طبقه کارگر مجرب وآزموده شده درنبرد های طبقاتی ، بیسوادی تقریبا نود فیصد نفوس کشورو کمبود متخصصین و پرسونل ملکی »؛ این عوامل و دیگرچالش های جدی مشکل عمده در تطبیق برنامه های کاری حزب و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان را تشکیل میداد.

زنده یاد ببرک کارمل تمام حیات پربار شان را وقف مبارزه در راه رهایی انسان زحمتکش نمود ند. او با شجاعت تمام در برابر بیعدالتی ها و انواع ستمگری ها مبارزه کرد. از زندان ، تبعید وتهدید نهراسید ومشتاقانه در راه منافع علیای کشوربه پیش میرفت.

زنده یاد کارمل دوست صدیق وفرزند کبیرخلق افغانستان بود. با دشمنان تاریخی وسوگند خورده خلق هرگزسر آشتی نداشته و همیشه در کنار مردم ستمدیده افغانستان قرارداشت. زنده یاد ببرک کارمل  برای حزبش رهبر توانا و برای مردمش زعیم ملی ومهربان بود .

  زنده یاد ببرک کارمل کمک های موقت و محدود نظامی اتحاد شوروی را درمطابقت به مفاد منشور سازمان ملل متحد ویک ضرورت تاریخی برای دفع خطرات وقطع حملات از سوی خارج ومسبب مداخلات خارجی درکشورمیدانست. باید گفت که بنابر شواهد عینی تاریخی ومدارک مستند و رسمی ، این کمک ها حدوداً یکسال قبل از زمام داری زنده یاد ببرک کارمل و در زمان حکومت سلف آن ، از اتحاد شوروی وقت تقاضا گردیده بود.ولی زنده یاد ببرک کارمل در زمان زمامداری اش خواستار جدی عزیمت قطعات نظامی شوروی وقت به کشورشان گردیده بود که دفاع مستقلانه برای اولین بار از زبان ببرک کارمل برآمده است وعودت و بازگشت قوای شوروی را به وطن شان برای نخستین بار او مطرح ساخت.

رفیق ببرک کارمل فقید در دوران مبارزات سرسختانه ودشوار چه در زمان اپوزیسیون زمان سلطنت وسالهای شصت وهفتاد منحیث یک مبارز قهرمان ویک رهبردانا و چه در زمان حاکمیت منحیث یک زعیم توانا ، حزب را ازگزند روزگار برحذر میداشت. مکتبی را که ببرک کارمل بنا نهاده بود و رهبری میکرد شخصیت های مهم وبرازنده ای از دامان آن ظهور کرد که نام و نشان آنها در تاریخ معاصر کشورما جاودان است.

یکی از آن شخصیت های برجسته تاریخ معاصرکشورما ، زنده نام محمود بریالی از رهروان صدیق راه حزب دموکراتیک خلق افغانستان وادامه دهنده راه کارمل فقید وکارملیزم بود.

زنده یاد محمود بریالی ازفرهیخته مردان تاریخ معا صر کشورما و ازفعالین کنگره  موسس ح د خ ا است. اندیشمندی که تمام عمرپر بار اش را درمکتب انسانیت وانساندوستی، درمبارزه بخا طر رفع رنجهای بیکران خلقهای ستمدیده افغانستان وقف ؛ و در دشوار ترین شرایط سیاسی، کاروان مبارزه را بخاطر سعادت وخوشبختی انسان بسوی افق های تابنده رهنمون گردید.

زنده یاد محمود بریالی مشعل مبارزه را رسته از گزند توفانهای مهیب وهولناک روشن نگهداشته و در تشکل دوباره ح د خ ا تلاش خستگی ناپذیر وجانبازانه نمود.البته جنبش ترقی خواهی کشورما در داخل و خارج از آن ؛ مدیون کار خلاقانه این فرهیخته مرد نستوه میباشند.

 

گرامیداشت ازسالروز وفات رهبران، گرامیداشت ازآموزه های حیاتی ونجاتبخش آنهاست که در وجود آثارو آموزه های خود زنده هستند وجاودان. بنا بر آن درگذشت شخصیت ها و اندیشمندان بزرگ پایان زنده گی ایشان نه، بلکه مرگ آنها تولد دوباره ایست که عمرشان را جاودانه میسازد. زیرا تحقق آرمانهای والای ابرمردان پاکیزه تاریخ ، خود بیانگرزنده گی جاودانه آنهاست.

گرامیداشت ازسالروز درگذشت رهبران ازما میطلبد تا با عشق بی پایان وبا ایمان راسخ ومصمم تر از گذشته با عزم آهنین وبا پیگیری راه آنها، آموزه های آنها ونصایای شان را در عمل زنده  مبارزه ، مشعل راه خود قرار داده وسرتعظیم به آن ها فرود آورده ؛ وعمیق ترین مراتب احترام خود را به روان پاک آنها تقدیم بداریم.

درحال حاضر او ضاع کشور ما متاسفانه بحرانی ومردم درعذاب واضطراب بسر می برند.اوضاع بدامنی ونفاق بالانشینان، امید های مردم را به یاس ونا امیدی مبدل میسازد. مداخلات خصمانه از سوی پاکستانی ها و تشدید حملات انتحاری روزانه جان ده ها هموطن ما را می گیرد. مردم هردم شهید افغانستان درشرایطی قراردارند که یکطرف خون و آتش بیداد میکند، از سوی دیگر زورمندان تشنه به قدرت وتیم های انتخاباتی برنده برسرتقسیم قدرت چانه زنی کرده و کابینه دو تیم رقیب انتخاباتی را که بنام حکومت وحدت ملی یاد میکنند؛ تا هنوز موفق به معرفی آن نگردیده اند. و این اوضاع شبیه خلای قدرت را نشان میدهد وهیچکس نیست تا مسوولیت این وضع بحرانی را بدوش بگیرد. درچنین حال وهوا طوری بنظر میرسد که هم سرپرستان مقامات وهم مردم به حال و آینده بی باور و از سرنوشت بی خبراند. شرایطی بوجود آمده حاکی ازآنست که: ملت درغم زنده ماندن ، زورمندان درفکر زنده گی کردن وسود جویان با استفاده از شرایط موجود درتلاش زراندوختن هستند. پس کدام راهی برای مردم باقی می ماند؟ به باور این قلم یگانه راهی که سرنوشت مردم به آن بستگی دارد اتحاد وهمبستگی است که با فرزندان صدیق وطن اعم از ترقی خواهان عدالت پسند ، روشنفکران وطندوست و وارثان اصلی وخادمان حقیقی و قابل اعتماد این مرز وبوم که برای صلح وعدالت وامنیت مبارزه میکنند؛ همه دریک صف واحد بسیج گردیده تا وطن را ازحالت کنونی نجات داده و با استفاده از تجارب حیاتی گذشته راه آینده را بازگشایی کنند. چنانچه  آموزه های رهبران صدیق مردم افغانستان وسایروطندوستان کشورهمچون چراغ راه آینده ، کاروان نجات وطن را بسوی خوشبختی وسعادت رهنمون خواهد شد .

 در اخیر:

 آنانی که جان های شیرین خود را در راه سعادت خلق وطن فدا کرده اند روح شان شاد ، چراغ شان روشن ، یاد ونام شان گرامی باد ! 

رفتی و در ره توهزاران دیگر است

گلشن در انتظار بها ران دیگر است

آموزه  تو زنده گی  جاودان  توست

مرگ تو هم تولد دوران  دیگراست .

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ ۰۱۱۲

              

چرا مردم به رهبران چپ باور دارند ؟

 

دیپلوم انجنیرعمرمحسن زاده

پس ازگذشت انتخابات ریاست جمهوری درکشورهای ونزویلا، چیلی، السلوادور، نیکاراگوا ، اکوادور و برازیل اینک دراین روزها شاهـد برگزاری انتخابات دربولیویا و یوروگوای استیم. درهمه ای این کشورها نامزدان مردمسالار و دادخواه درپی انتخابات دموکراتیک  و آزاد به پیروزی رسیدند و بیشترشان برای بار دوم و سوم.

درروزگاری که دربسیاری ازکشورهای جهان دلبسته گی واعتماد به سیاست کمتر ؛ و بی باوری نسبت به زمامداران فزونترمی شود؛  در خورتوجه است که توده های مردم درامریکای لاتین با دلگرمی و امید به آینده ها می نگرند و با مشارکت و سهمگیری گسترده پروسه های سیاسی و رشد اقتصادی ـ اجتماعی را رقم میزنند.

مردم مسوولیت رهبری را به آنهایی می سپارند که ازمیان خود آنها بوده و بیشتر ازهرکس دیگر با دردها و نیازهای شان آشنا اند. کاسترو، چاویس ، اورتیگا ، سلایا ، لولا ده سیلوا ، روسوف ، با چه لی ، کورییا ، مو ییکا ،  واسکس ، مادورو ، مورالس و ...آنهای اند که گفتار و کردارشان از سنجش و آزمون توده ها پیروزمندانه بدرآمده و سیاست و تدبیر شان مورد تایید و جانبداری قرارگرفته است. امریکای لاتین دگر به خود آمده و با پیشکش نمودن شعار: « شمال ما جنوب است! » خود را از زیر یوغ استعمار و هژمونی سیاسی ـ نظامی و اقتصادی شمال قدرتمند رها ؛ وبا تکیه براندوخته های مبارزات سیاسی ـ اجتماعی گذشته  خواستهای شانرا با نیرو وتوان تازه طرح مینمایند.

 در کارزار انتخا بات بولیویا که میدان معرفی اندیشه ها ، برنامه ها ، راهکارها  و تدابیر دربرآورده سازی خواسته ها و نیازهای مبرم مردم  بود، شعار« برما خوب میگذرد ! » آذین بند کوچه ها و خیابانها درشهر ها و روستا های اینکشور شد. دراین شعار که دراصل از فیدل کاسترو است؛ نه تنها ایستاده گی و پایداری در برابر فشارهای سیاسی ، نظامی و اقتصادی بیرونی بخاطر درهم شکستاندن اراده مردم و جلوگیری از رُشد مادی ومعنوی کشور تبارز می یابد، بلکه دستآورد ها درارتقای سطح زنده گی مردم  و کامیابی ها درحل پرابلم های اساسی کشور نیز بر جسته میگردد .۱

بولیویا همچو افغانستان کشورمحاط به خشکه ، کوهستانی و دارای مناسبت عقب مانده بود واکثریت مردم درفقر بسر می بردند . این کشور در نتیجه حاکمیت خونتاهای نظامی و وقوع کودتا ها تا سال های هشتاد سده پیشین از ثبات سیاسی برخوردار نبوده و ثروت های طبیعی آن را انحصارات غارتگرجهانی دردست داشتند. بومی های این کشورکه بیش از شصت درصد نفوس را تشکیل میدهند با محرومیت های گونه گون رو برو بودند. اقلیت سپید پوست بیشترینه بخش ثروت اجتماعی را دردست خود متمرکز ساخته بود. زمانیکه در اگست سال ۱۹۸۷ترسایی از این کشور دیدن نمودم نخست به سانتا کروس رسیدم و از آنجا بسوی لاپاس روانه شدم .در آنزمان تفاوت رُشد میان مناطق شرق وغرب و جنوب چنان بزرگ بود که هر مسافرخارجی آنرا بزودی متوجه میشد. البته اندازه تفاوت های رُشد منطقه وی چگونگی عوامل وهمزمان با آن ، مساله توزیع نابرابر ثروت های اجتماعی و تفاوت های اجتماعی را در ذهن هربیننده ای برجسته میساخت. از آنسال تا اکنون در این سرزمین چنان دگرگونی های رخداده است که نه تنها نمونه ای بیرون جست از بد بختی ، فقر و عقب مانده گی را نمایان ، بلکه  نمادی از درستی اندیشه و رویکرد درگزینش مودل رُشد اقتصادی و اجتماعی و ترویج فرهنگ سیاسی استواربرمردمسالاری واقعی را نیز اشکار میسازد .درآغاز هزاره سوم  ترسایی مردمان بولیویا خواهان دموکراسی، رها یی از فرمان صندوق بین المللی ارز و توقف فروش ذخایرگاز زمینی به انحصارات ایالات متحده امریکا بودند .قیام آنها در سال ۲۰۰۳ ترسایی برغم خشونت پولیس دربرابر مظاهرات مردم موجب فرار رییس جمهور۲ به ایالات متحده امریکا گردید و زمینه های انتخابت آزاد و دموکراتیک برای سال ۲۰۰۵ ترسایی فراهم گردید .در گزینش رییس جمهورجدید همه جریانات سیاسی و اجتماعی سهم گرفتند . درمیان نامزد ها انسان  ساده و بی آلایشی  بنام  ایوو مورالس که از دنیای کار و زحمت نماینده گی میکرد نیز شرکت نمود . این شخص بنا بر فقر شدید اقتصادی  نتوانسته بود که مکتب را به انجام برساند و در نوجوانی به کشتکاری بته کوکا و شبانی رمه های گوسپند  لاما  می پرداخت . تنگد ستی و ناداری او را به شهر « چاپاری » کشاند که در آنجا با اتحادیه کارگری آشنا شد و فعالیت های سیاسی را آغاز نمود .او در اعتصاب ها و مظاهره های زحمتکشان سهم گرفت ؛ روانه زندان گردید ولی از مبارزه باز نه ایستاد . ایوو در سال ۱۹۹۲ رهبری سندیکای کشاورزان « کوکا » را به عهده گرفت و پنج سال پس تر به حیث نماینده مردم در پارلمان برگزیده شد .او درانتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۵ ترسایی در همان دور اول با بدست آوردن ۵۴ در صد آرا کامیاب گردید.مردم وی را بار دیگر در سال ۲۰۰۹ ترسایی به حیث رییس جمهور پذیرفته و اینک در انتخابات ریاست جمهوری اخیر ( ۱۲ اکتوبر سال روان) برای بار سوم با بدست آوردن ۶۱ در صد آرا در جایگاه شایسته خود باقی ماند. رسانه ها از پیش میدانستند که ایوو در کارزار سیاسی  بار دیگر پیروز خواهد شد. آنها راز این پیروزی را چنین نگاشتند : دستآورد های بولیویا فرآورد نُه سال کار خستگی ناپذیر و هدفمند  ایوو مورالس و حزبش « جنبش بسوی سوسیالیزم » است . ایوو باری در اسامبله سازمان ملل متحد با جویدن برگ های کوکا سعی نمود تا توجه جهان را به فرهنگ مردمش جلب نماید. اما نخبه گان بر او خندیدند  ، دید گاه ها و برنامه هایش را نا درست پنداشتند . رویهمرفته این مرد نزدیک به مردمش به آنها درس بهتری داد و به جهان  اندو خته های سودمندی را پیشکش نمود . ایوو زنده گی سیاسی کشورش را برپایه مردمسالاری واقعی استوار ساخت ؛ ثبات سیاسی را به ار مغان آورد ؛ اصلاحات ژرف سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی  را رویدست گرفت ؛ سکتور های  نفت ، گاز ، آب ، معدن و رسانش را ملی ساخت ؛ امنیت اجتماعی را از راه کمک به فرودستان به ویژه کودکان ، کهنسالان  و مادران تامین نمود، برنامه های بهداشتی و سوادآموزی را برآورده کرد، درتدوین سیاست مالی واقتصادی دیدگاه های کارشناسان را درباره بازار مد نظر گرفت  ، سرمایه گذاران درونی وبیرونی را ترغیب نمود ؛ در سیاست خارجی از اصل آزادی ، حاکمیت و منافع ملی  درهمکاری و همبستگی با جهان پیروی ، تجاوز،  مداخله و جنگ های غارتگرانه را نکوهش کرد.

ریفورم های همه جانبه بو لیویا  برخلاف ادعای اقتصاد دانان بانک جهانی و صندوق بین المللی ارز  باعث  رشد و شگوفانی آنکشور گردید  چنانچه آهنگ این رشد درسال گذشته ترسایی ۶،۸ در صد و در سال روان نزدیک به ۶ درصد است. در نتیجه سیاست درست ، رشد اقتصادی هفت سال پسین بیش از رشد سی و پنج سال پیش از آن بوده و در نتیجه قشرفقیرجامعه از ۳۸ به ۱۸ در صد کاهش یافته، وام های خارجی تقلیل و  ذخایر اسعاری این کشور به مرز ۱۲،۱ میلیارد یورو ارتقا نموده است . ایوو برای آینده کشورش دارای برنامه دور نمایی است . او آرزو دارد تا بولیویا به بزرگترین تولید کننده انرژی در امریکای لاتین مبدل گردیده و حتا با تکنالوژی روسی به تولید انرژی اتومی بپردازد. او نمیخواهد که ذخایر لیتسیوم کشورش که همچو داشته های افغانستان بزرگ است ،بدون پروسس به خارج صادرگردد . وی با سرمایه گذاران چاپانی قرارگذاشته است تا با استفاده از این ذخایر باطری های تیلفون های هندی و کمپیوترتا سه سال دیگر دربولیویا تولید و به صورت پخته به بازارهای جهان عرضه گردد. حکومت بولیویا بمنظور استقلال رسانشی و پیشبرد پژوهش ماهواره ایرا به  ارزش ۲۳۶ میلیون یورو به کشورچین سفارش داده  و ازآن  در برنامه انکشافی خود بهره میگیرد.

ایوو مورالس پس از پیروزی درانتخابات اخیرازهمه  سرمایه گذاران خصوصی دعوت نمود تا در سکتور انرژی و کشاورزی سرمایه گذاری نموده و یکجا با دولت نگذارند که بولیویا تنها کشور مصرفی باشد. وی تضمین نمود که حکومتش  منابع مالی خویش را در اختیار سرمایه گذاری  و تامین احتیاجات اولیه مردم ، آب و انرژی قرار خواهد داد. ۳ بولیویا در پهنه زنده گی بین المللی و همکاری های منطقوی و جهانی نیز نقش فعالی را بازی میکند. این کشور درآغازسال روان ترسایی ریاست گروه ۷۷ و چین را در سازمان ملل متحد به عهده گرفت. ایوو مورالس در راه تحقق اهداف این گروه که همانا بهبود بخشیدن نقش و موقف کشورهای رو به انکشاف در بازار جهانی است؛ تلاش نموده ، خواهان سهمگیری هرچه فزونترنماینده گان جنبش های اجتماعی درنشست های سران این گروه گردید. وی درنخستین سخنرانی خود بمثابه رییس این گروه در سازمان ملل متحد چنین گفت : «  سرمایه داری در بحران ژرف قراردارد و برای حل پرابلم های موجود جهان راه های حلی را به پیش کشیده نمیتواند.از همین جاست که کشورهای جنوب باید تحولات ساختاری را ایجاد نمایند .در گذشته ها بانک جهانی و صندوق بین المللی ارز به این کشورها دستورمیدادند تا از راه خصوصی سازی دارایی ها و ملکیت های عامه، اقتصاد خود را تنظیم نمایند. اما در بولیویا تنها پس از نادیده گرفتن این دیکتاد انکشاف مثبت رونما گردید ... از این نگاه بولیویا میتواند نمونه خوبی برای کشور های دیگرباشد ...کشور های عضو « گروه ۷۷ و چین » به سیاستی نیاز دارند که درخدمت انسان و به ویژه آسیب دیده گان باشد نه در خدمت نخبه گا ن ، شرکت ها و بانک های بزرگ. آینده اقتصادی  درنظم تازه جهانی نهفته است که متکی برهمبسته گی ، همکاری ، کمک متقابل و اکمال همدیگر باشد. تنها چنین نظمی درخدمت بشریت قرارخواهد داشت . » ۴

در یوروگوای نیز درسال ۲۰۰۵ ترسایی نامزد جبهه میانه ـ چپ  تباری واسکس به پیروزی رسید . در دوره ریاست جمهوری او هم تحولات گسترده اجتماعی و سیاسی  به نفع مردم انجام پذیرفت و محبوبیت این شخصیت مردمی را بیشتر ساخت.ازآنجاییکه  قانون اساسی یوروگوای دو دور ریاست جمهوری پیهم یک شخص را مجاز نمی دانست ؛ پس از پایان دوره کار او همرزم دیگرش از« جبهه وسیع » بنام  خوزه مو ییکا که یازده سال تمام را در زندان گذشتانده بود به حیث رییس جمهور یوروگوای  برگزیده شد.زنده گی این مرد بزرگ میتواند  سرمشقی برای همه رهبران سیاسی جهان باشد. موییکا دردوران ریاست جمهوری خود ازهمه امتیازات مادی و رسمی صرفنظر ومانند یک شهروند عادی این کشور درخانه شخصی خود که تنها ۴۰ متر مربع مساحت دارد ، زنده گی میکند . معاش رسمی او درماه کمتر از هزار دالر امریکایی است ، او محافظ ، آشپز و خدمتگاری ندارد.

موجز اینکه در دوره کاری هر دو رییس جمهور یوروگوای به دستآورد های شگرفی نایل آمده و آهنگ رُشد اقتصادی آن بیش از ۵ در صد بوده است. ریفورم های گسترده اقتصادی و اجتماعی سطح رفاهیت را گسترش داده و سهم فرودستان پایین از مرز فقر را از ۳۵ درصد به ۱۰ ده در صد کاهش داده است. برای رُشد بیشتر و توزیع عادلانه ثروت های اجتماعی برنامه های دور نمایی رویدست گرفته شده است. تباری واسکس درانتخابات چند روز پیشتر ( ۲۶ اکتوبر ۲۰۱۴ ترسایی ) باردیگر به ریاست جمهوری نامزد گردید. او دردور نخست  ۴۶ در صد آرا را بدست آورد. در دور دوم انتخابات که بروز۳۰ ماه نوامبر سال روان برگزارمیگردد پیروزی وی امرمسلم پنداشته میشود چونکه  مردم او را یکبار آزموده اند و بر او باور دارند. او میتواند بار دیگر به مردمش مراجعه کند.

پیشرفت  اقتصادی ـ اجتماعی و دستآورد های مادی و فنآوری در برازیل در دهه های واپسین که زبان زد جهانی داشت؛ با نام  لولا ده سیلوا  نخستین رییس جمهور برخاسته از دنیای کار پیوند گسست نا پذیر دارد. لولا ده سال پیش برنامه کمک اجتماعی بنام  « بولزا فامیلیا  یا کیسه خانواده » را پیریزی کرد و برپایه آن سی و شش میلیون انسان را ازفقر شدید اقتصادی نجات داد و به پنجاه میلیون انسان کمک رسانید. این برنامه نه تنها مجادله علیه فقر بود بلکه برای رُشد اقتصاد نیز سود فراوان داشت. تقویت توانایی های مصرفی مردم  خود انگیزه ای برای تحرک اقتصادی و قطع سلسله فقر میراثی از نسلی به نسلی بشمار می آمد .این برنامه با امر آموزش و تحصیل در میان فرودستان رابطه مستقیم داشت و زمینه های رُشد اجتماعی را برای کتله های محروم فراهم مینمود. خانم دیلما روسوف که پس از دوره های پیروزمندانه  لولا مسوولیت کشوربه عهده گرفت راه وی را ادامه داد. او پارلمان برازیل را متقاعد ساخت تا ۷۵ در صد درآمد های نفت کشور را برای تمویل برنامه های اجتماعی تصویب نماید. درانتخابات مورخ ۲۶ اکتوبر ۲۰۱۴ ترسایی روسوف برای بار دوم به حیث رییس جمهور برازیل برگزیده شد .او درنخستین کنفرانس مطبوعاتی خود گفت : « وعده میدهم که در دور جدید رییس جمهور بهتر نسبت به گذشته باشم ».هرچند برازیل درسال روان بنا برافزایش تورم ، کندی آهنگ رُشد اقتصادی و فساد اداری به دشواریهای معینی روبرواست ولی روسوف  برای همیاری و همکاری ملی برنامه مشخصی را در آفرینش زیرساخت های اقتصادی و رهبری اقتصاد رویدست گرفته ومانند بولیویا ازهمه طیف های اجتماعی دعوت نموده است تا دست بدست هم داده و شگوفایی اقتصادی و اجتماعی را تکانه های نوی ببخشند .

 قاره امریکای لاتین بدینگونه به پیش میرود و زمینه هایی را هموارمیسازد که بروی آن پُل های وحدت بخاطر خوشبختی انسان و پیشرفت اجتماعی اعمار میگردد. تجارب و اندوخته های غنی این قاره پُرتلاش برای کشور ما که تا هنوز پای در گل است میتوانند آموزنده  باشند ، به ویژه مساعی بولیویا که برای رسیدن به آبهای بین المللی به محکمه « دن هاگ » مراجعه نموده و در کنفرانس هفته پیش سازمان ملل متحد در ویانا برای کشورهای محاط به خشکه و سهولت ها ترانزیتی ابتکارات سازنده ای را رویدست گرفته است.

 پا نویس ها :

۱ ـ در روز گار ما که لیبیا و عراق در نتیجه تعزیزات اقتصادی به زانو درآمدند و سر انجام بکام جنگ  تباه کن فرو رفتند ، ایران برای رفع تعزیرا ت حاضر به کُرنش است واقتصاد نیرومند روسیه از تعزیرات غرب رنج میکشد این تنها کوباست که بیش از پنجاه سال در برابر محاصره اقتصادی ایالات متحده امریکا ایستاده گی میکند . هر چند فقر مادی میتواند در درستی نظام سیاسی و اجتماعی یک کشور شک ایجاد نما ید و لی کوبائی ها  میگویند که بر رغم محاصره باز هم بر ما خوب میگذرد .

۲ـ یکسال پس از فرار گنسالو سانچس ده لوساده پارلمان بولیویا علیه او اقامه دعوا نمود .

۳ ـ آژانس خبر رسانی پرنزا لاتینا مورخ سیزدهم اکتوبر۲۰۱۴ ، گاردین ، ۱۴ اکتوبر ۲۰۱۴ ، نیورک تایمز ۱۳ اکتوبر ۲۰۱۴ و روزنامه استاندارد شماره های ۹ و ۱۴ اکتوبر ۲۰۱۴

۴ ـ سخنرانی  ایوو مورالس بروز جهارشنبه ۸ جنوری ۲۰۱۴ درسازمان ملل متحد

 

  بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۲ ـ ۱۵۱۱

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پنج قانون جدید برای تامین حمایت اجتماعی قویتر و مبارزه با فساد در ونزویلا تصویب شد

 

کوری فیشر-هافمن

رییس ‌جمهورمادورو دیروز درتلاش برای ایجاد یک تور ایمنی اجتماعی قوی‌ تر در مواجهه با دشواری‌های اقتصادی جاری در ونزویلا، پنچ قانون جدید را تصویب کرد. پنج قانون تشویق اشتغال، ایجاد تضمین‌های بیش ‌تر دربرنامه‌های اجتماعی، تقویت قدرت شوراهای محلی و مالیه اجتماعی، و افزایش نرخ یارانه‌های غذا، همه گی  از طریق « قانون توانمند سازی» که به رییس‌ جمهور برای یک دوره موقت امکان قانونگذاری محدود می‌دهد به تصویب رسید.

مادورو طی یک سخنرانی از طریق رادیو- تلویزیونی ملی گفت : « امروز ما تهاجم توانمند سازی را با پنج قانون بسود مردم، ماموریت‌ها، قدرت مردمی و تکمیل استراتیژی قدرت دادن به مردم بمثابه گسست از الیگارشی و شیوه‌های جنگ اقتصادی آنها آغاز کردیم.»

«قانون اشتغال مولد » ٣٠هزارنفر را درسراسرکشوربا هدف کاهش بیکاری جوانان و ایجاد « اشتغال تضمین‌ شده، دایم و مناسب» بکار خواهد گرفت. این برنامه از طریق «ماموریت جوانان میهن» که نام رابرت سیرا، رهبر جوان چاوزیست و قانونگذار مقتول را برخود دارد، و «ماموریت دانش وکار» اجرا خواهد شد.

نرخ بیکاری در ونزویلا درسپتامبر ٢٠١۴ ترسایی حدود ۷ درصد و نرخ بیکاری جوانان کمی بیشتر حدود ١٠ درصد بود. رییس‌ جمهور برنیاز به ایجاد فرصت‌های شغلی که مانع ادامه تحصیل جوانان نمی‌شود تاکید نمود. او ازتلاش‌ها درجهت « انعطاف پذیرکردن» کار انتقاد کرد و اشاره کرد که کارفرمایان ، کارگران جوان را که بطور موقت کار می‌کنند و نتیجتاً پول کم‌ تری دریافت می‌کنند، شدیداً استثمار می‌کنند.

«قانون اشتغال مولد» براساس پیشنهادات ارایه شده در جریان مشاوره با سازمان‌های جوانان در مکاتب‌ و محلات سراسرکشور تدوین شد. ونزویلایی‌های زیادی به این اشاره کردند که نبود فرصت‌های شغلی برای جوانان یک عامل موثر درمیزان بالای بزهکاری درکشوراست. گرچه مادورو به این ارتباط اشاره‌ای نکرد، اما برایجاد فرصت‌های شغلی برای جوانان و همچنین امکان ادامه تحصیل و آموزش آن‌ها و ایجاد « اشتغال مناسب، نه بردگی» تاکید نمود.

« قانون ارگانیک ماموریت‌ها، ماموریت‌های بزرگ و کوچک» هدف نهادینه کردن برنامه‌های اجتماعی (که در ونزویلا ماموریت نامیده می شوند) و تضمین دسترسی و تامین مالی کسانی که درآن شرکت می‌کنند را دنبال می‌کند. مادورو پس از امضای قانون جدید گفت : «این یک قانون تاریخی است زیرا هدف آن حمایت قانونی، ساختاری و موسساتی از میلیون‌ها مرد و زنی است که در این ماموریت‌ها مشارکت دارند.»

او گفت که قانون جدید از شرکت‌کننده گان درماموریت‌ها حمایت می‌کند و انریکه کاپریلس، رهبر اپوزیسیون و فرماندار ایالت میراندا را به « خرابکاری» در ماموریت‌های اجتماعی متهم کرد. مادورو همچنین اشاره کرد که ماموریت‌ها یک روز ازحمایت قانون اساسی برخوردارخواهند شد، اما فعلاً هدف قانون تضمین بودیجه و مزایای برنامه‌ها برای شرکت‌کننده گان کنونی و گسترش ماموریت‌های اجتماعی موجود به ساختمان‌ها، محلات، و قلمروهای جدیدی است که از طریق «برنامه بزرگ مسکن» ونزویلا ساخته شده‌اند.

رییس‌ جمهور همچین اطمینان داد که قانون جدید ابزار موثرتری برای اداره بودیجه عمومی خواهد بود و گفت که این قانون به مبارزه با فساد دولتی نیز کمک خواهد کرد. بودیجه ماموریت‌های اجتماعی مستقیماً توسط بخش دولتی نفت ونزویلا تامین شده است.

«قانون ارگانیک ماموریت‌ها، ماموریت‌های بزرگ و کوچک» ادامه تعهد به تامین بودیجه و تقویت ماموریت‌های اجتماعی را حتا در بحبوحه سقوط قیمت‌های نفت در بازار جهانی نشان می‌دهد. مادور همچنین مطرح کرد که حتا اگر قیمت بنزین درکشور کمی افزایش یابد، درآمد حاصل از آن مستقیماً برای تامین بودیجه «ماموریت‌ها» بکار گرفته خواهد شد.

« قانون مدیریت اجتماعی خدمات، شایستگی و دیگر قدرت‌ها »  بر نهادینه کردن قدرت و مشروعیت شوراهای محلی بمثابه نهادهای حیاتی برای مدیریت منابع و دیگر مسوولیت‌ها، مجدداً تاکید می‌کند.

مادورکار قانون جدید را توضیح داد و گفت :« دراین کار، ما باید در واگذاری اختیارات نترس باشیم، رهبری را به مردم واگذار کنیم تا آن‌ها بتوانند قدرت خود را با بصیرت، با توان خود، با ظرفیت و صداقت خود بکار بندند». او همچنین مجدداً تاکید کرد که این یک تعهد از جانب دولت و محلات خودگردان است. «این آزمون مضاعف اعتمادی است که دولت انقلابی به مردم و برای اعتماد مردم به توانایی‌های خودشان دارد.»

بعلاوه، رییس‌جمهور « قانون تامین بودیجه طرح‌های قدرت مردمی » را امضا کرد و آنرا بمثابه چیزی که بودیجه سازمان‌های توده‌ای قدرت مردمی را تضمین خواهد کرد؛ توصیف نمود.

قانون آخری که مادورو از طریق تهاجم توانمندسازی  امضا کرد اصلاح « قانون غذا برای کارگران» بود. این اصلاح، ارزش کوپون‌های غذا را، که بمثابه پول نقد در فروشگاه‌های کشور بکارگرفته می‌‌شوند، ۵٠ درصد افزایش داد. این کوپون‌های غذا به همه کارگران دولتی، بیکاران، سالمندان، و کسانی که به کمک مالی نیازمندند، برای تضمین توانایی آن‌ها در تامین نیازهای اولیه‌ شان، داده می‌شود.

رییس‌ جمهور ونزویلا خاطر نشان شد که او افرایش میزان پولی که مشخصاً برای تامین غذا و داروی سالمندان به حساب تامین اجتماعی آن‌ها ریخته می‌شود را تحت بررسی دارد. قبل از انتخاب دولت بولیواری، مزایای بازنشسته گی عمومی برای سالمندان وجود نداشت. در حال‌حاضر، همه سالمندان، از جمله زنانی که خانه‌ دار بودند، می‌توانند مزایای بازنشسته گی دریافت کنند. مادورو اشاره کرد که در حال‌حاضر حدود ٢ میلیون و ۷٠٠ هزار خانوار در ونزویلا مزایای بازنشسته گی دریافت می‌کنند.

افزایش کوپون‌های غذا از روز اول دسامبر، درست قبل از ایام تعطیلات کریسمس و سال نو،  اجرا خواهد شد. با توجه به کمبودهای جاری و تورم بالا، هدف  این اقدامات گسترش تور ایمنی اجتماعی در ونزویلا و ارایه حمایت در قبال پیامدهای تورم بالا و چیزی است که دولت « جنگ اقتصادی» می‌نامد. بعلاوه، فراخوان مدیریت «کارآمدتر» بودیجه ماموریت‌های اجتماعی بعنوان یک تلاش برای مبارزه با فساد دولتی و سرقت از بودیجه عمومی تلقی می‌شود. رییس‌جمهور مادورو طی سخنرانی دیشب خود گفت که ٢٠١۴ ترسایی  سالی بود که در آن تلاش اپوزیسیون معارض برای کودتا از طریق سنگربندی‌های خیابانی شکست خورد و ٢٠١۵ سال شکست «جنگ اقتصادی» خواهد بود.

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۳ ـ ۱۵۱۱

www.venezuelanalysis.com

 

 راه پرخم وپیچ دولت وحدت ملی

میرمحمد شاه رفیعی

شکل گیری وآغازکار دولت وحدت ملی ، افغانستان را وارد یک مرحله جدید از زنده گی سیاسی واجتماعی گردانیده است.

این مرحله با وجود ناگواری های آن برای یک عده ای فرصت محسوب میگردد، زیرا تصورآنها براین است که قبل از همه به منازعه تقسیم قدرت فیمابین گروه های قومی و جنگسالاران مهر پایان نهاده خواهد شد و مطابق منشورانتخاباتی تیم تحول و تداوم و پروگرام های کاری تیم اصلاحات و همگرایی به نخبگان جامعه اعتماد صورت میگیرد تا در کشورشایسته سالاری بدوراز هرنوع فساد معمول گردد.

با درنظرداشت نقش وتاثیرگذاری ایالات متحده امریکا و دولت شاهی بریتانیا و سایر قدرتهای غربی درشکل گیری این دولت گمان برآنست که با تلاش آنها غرض جبران فرصتهای ازدست رفته و با درنظرداشت محتوای پیمان های امنیتی  که با ایالات متحده امریکا و پیمان نظامی ناتو به امضا رسیده تا حدی از دخالتهای قدرت های منطقوی و فرامنطقوی درامورداخلی کشور کاسته شود.آرزومندی وجود دارد که بازسازی و توسعه اقتصادی درحد استاندارد بالا نسبت به گذشته صورت گیرد تا زمینه های لازم رفتن این کشور به کام اژدهای نظام سرمایداری جهان مساعد گردد.

اما مهمترازهمه اراده بالقوه مردم افغانستان برای تغیرات و تحولات اساسی درتمام عرصه های حیات اجتماعی میباشد که درسنگر دفاع از منافع علیای کشور حاکمیت قانون و مخالفت به استبداد، بیعدالتی ها و مظالم اجتماعی آگاهانه و استوار قرار دارند.بنابرآن عدم توجه به خواست و اراده مردم افغانستان نتایج ناگوار وغیرقابل تحمل را برای حاکمیت جدید درکشور ببار خواهد آورد.

درحال حاضر و با گذشت حدود یکماه معلوم نیست که اهداف اعلان شده ازطرف دولت وحدت ملی تحقق خواهد یافت و یا مانند گذشته درحالت توهم باقی خواهد ماند زیرا که تجارب گذشته امیدوارکننده نیست چنانچه با گذشت سیزده سال و آمدن پیمان نظامی ناتو با سازوبرگ عصری مجهز خود نتوانسته امنیت را درکشورتامین کند وهم اکنون افغانستان در وضع امنیتی بهترازسیزده سال قبل قرار ندارد.

طورمثال انگلستان درولایت هلمند درحدود سی میلیارد دالر را به مصرف رسانیده  وتلفات نظامی حدود چهارصدوپنجاه وسه نفر را متقبل گردیده است اما امروز حدود چهل و پنج فیصد از مکاتب این ولایت مسدود میباشند و حداقل حدود یکصدهزار ازجوانان این ولایت از امکانات رفتن به مکتب محروم هستند.

آمدن قوای آیساف مبتنی بود بر حکومت داری خوب، محو کشت وترافیک موادمخدر، تحقق دموکراسی واقعی و سایراهداف که درکنفرانس بن اول اعلان گردیده بود و اما تا هنوز هیچ یک ازاین اهداف تحقق نیافته است، چنانچه گفته شده تنها ایالات متحده امریکا حدود هفت میلیارد دالر در راه محو کشت کوکنار درافغانستان مصرف نموده است حالانکه کشورما تا هنوز درتولید و کشت تریاک مقام اول را درجهان دارا میباشد ودر تعداد متعادین روزتا روز افزایش بعمل میآید.

موقعیت جیوپولیتیکی کشورما ضرورت به اراده قطعی حاکمیت دردفاع از منافع ملی ومدیریت سالم حکومتی دارد ؛ زیرا تضاد منافع قدرتهای بزرگ سیاسی- نظامی و اقتصادی جهان به آسانی درمورد کشورما همآهنگ و منسجم نخواهد گردید. جهان امروزی به مراتب نسبت به یک دهه قبل به تشنجات و درگیری های مختلف گرفتارگردیده و افغانستان امروز هم یک کشور بی ثبات و باهویت ملی متشتت و مردم گریزان ازمرکزاست که بخشهایی از باشنده گان آن متمایل به کشورهای همسایه میباشند.افغانستان دارای فرهنگ التقاطی و مقلد بوده  واقتصاد آن توسعه نیافته وفقیراست.دراین کشور مجال رشد وشگوفایی  اندیشه، تعقل گرایی و ظهورشخصیت های مستقل ملی و بین المللی موجود نمیباشد. فساد گسترده درتیم حاکم ومداخلات آشکار و پنهان خارجی درامور داخلی کشور معضلات و پرابلمهای ما را بیشترساخته است.

نظام انتخاباتی ناکارآمد وعدم اعلان نتایج انتخابات ریاست جمهوری بصورت تشریحی وتوضیحی واعتراضات نامزدان انتخابات شورای ولایتی  اعتماد مردم را نسبت به پروسه های دموکراتیک و روند سالم انتخابات درکشورخیلی تضعیف نموده است. ودرحال حاضر برگرداندن ثبات وآرامش بهروسیله ای ممکن ازنیازهای مبرم کشوراست وبرای حل معضلات کنونی باید تدابیراساسی اتخاذ گردیده و نباید به تدابیرموقتی و شعارهای عوامفریبانه خوشبین و باورمند بود.

مبارزه برعلیه فساد اداری، اصلاح سیستم قضایی و اصلاح سیستم انتخاباتی کشور، ازبین بردن واصلاح  تورم تشکیلاتی رامیتوان ازگامهای اولیه موثر حاکمیت جدید ارزیابی کرد ؛ البته درصورتیکه این اقدامات پیگیر،همه جانبه و باقاطعیت همراه باشد.

نخبه گان کشورما همیشه به معضلات استراتیژیک اندیشیده اند و همه آنها برای حل معضلات ایجاد حکومت سالم، مردم سالار و پاسخگو به مردم را پیشنهاد مینمایند.

بحران و معضل اجتماعی را حاکمیتی حل کرده میتواند که ضامن وحدت ملی وتجلی بخش هویت مشترک همه مردمان این سرزمین باشد.حاکمیت دموکراتیک و ترقیخواه معتقد به آرمانهای والای انسانی و حقوق بشری با خدعه و نیرنگ و ازطریق طرح های احساساتی بوجود نخواهد آمد.حاکمیت ملی بربنیاد منافع ملی و ازطریق تصاحب قلبها و مغزهای هرشهروند این کشورحاصل خواهد گردید.تقسیم کرسی ها به اساس قوم، زبان ومذهب و تبدیل وزارتخانه ها به شهرکهای قومی چنانچه تاکنون معمول بوده راه رفتن به سوی وحدت ملی نیست.

رفع معضلات و پرابلمهای موجود با تقسیم قدرت به صورت اصولی وغیرجانبدارانه وایجاد زمینه های دخالت هریک ازافراد جامعه درسرنوشت شان، توزیع عادلانه ثروت وامکانات درتمام کشور میسرشده میتواند. باید همه نیروها و استعدادهای کشور بعنوان سرمایه ملی محسوب گردیده و استعدادهای بهتر به کار گماشته شوند.زدودن فقرو محرومیتها ازچهره پاک هرهموطن بویژه رفع محرومیتها وعقب مانده گی ها از بخشهای دورافتاده کشورنیازعاجل وضروری برای رسیدن به وحدت ملی است.

رخدادهای اخیرحکایت از برهم خوردن تعادل حاکمیت سنتی درکشورمینماید ازاینرو تمام اقشارجامعه خواستارتجدید بنای حاکمیت میباشند.بنابراین بازنگری قانون اساسی و انتقال بعضی ازصلاحیتها به ادارات محلی ازضروت های مبرم مرحله کنونی محسوب میگردد که به این منظور انتخابات شوراهای ولسوالی ها و تدویرلویه جرگه قانونی مطابق آنچه در قانون اساسی پیشبینی گردیده است  ضرورت میباشد.اما باید گفت که بعد ازسال ۱۳۷۱ ولسوالی ها و سایرتشکیلات اداری مخالف قوانین و نورمهای ملی و بین المللی ایجادگردیده است؛ چنانچه هم اکنون ما دارای ولسوالی های باداشتن حدود چهارهزار نفوس  و هم ولسوالی با داشتن بیش از دوصدهزار نفوس هستیم.هرگاه لویه جرگه بربنیاد اشتراک نماینده های ولسوالی ها دایرگردد اصل برابری شهروندان دربرابر قانون نقض میگردد. ازاینروگفته میتوانیم که برای تحقق بعضی ازخواستها نوعی اضطراب و شتابزده گی محسوس است.که باید برای رسیدن وتعین اهداف موردنظر از دقت و توجه لازم کار گرفته شود.

درشرایط کنونی دادن صلاحیت ها و تشکیلات اداری مشابه به تمام ولایت ها غیرممکن به نظرمیرسد زیرا عده ی ازولایت ها با داشتن امکانات محلی وموقعیت برترتجارتی وسرحدی از رشد وشگوفایی بیشتر برخوردار هستند که نیازمند تشکیلات اداری خاص میباشند که آنرا نمیتوان درسایر ولایات تطبیق وعملی کرد.ایجاد پست های اداری غیرضروری نمایانگر تبعیض وتعصب است که برمردم ما هر روز تحمیل میگردد.

حاکمیت ایجادشده بعدازکنفرانس بن اول که دولت وحدت ملی ادامه آن محسوب میگردد طور رسمی مدعی هیچ نوع اندیشه سیاسی و ایدیولوژیک نیست ولی عامل نوعی الگوی  غربی در زمینه اداره سیاسی و اقتصادی و مدیریت اقتصادی میباشد.ازاینکه افغانستان درشرایط متفاوت با غرب قرار دارد بنابر آن دربسیاری عرصه ها ناکامی این حاکمیت طی سیزده سال اخیر بنا برتقلید و دیکته منابع خارجی کاملاً مشهود بوده است مانند تطبیق و تعقیب سیاست اقتصاد بازار که امروز به یک اقتصاد لجام گسیخته، فاسد و ناکام منتهی گردیده است.همینطور ازمیان دو شیوه ی نظام (پارلمانی ؛ ریاستی)،نظام باصلاحیت بیشتر ریاست جمهوری(Presdential  ) برمبنای کنترول و اصلاحات ازبالا، مطابق خواست مشاورین خارجی قبول گردیده است.اگرچه اعتقاد براین است  که درشرایط موجود این نظام به صلاح کشوراست و از هرج ومرج و ایجاد ارکانهای متعدد تصمیم گیری کاسته میشود.تجارب سیزده سال اخیرو مداخلات کاخ ریاست جمهوری در انتخابات سال  ۱۳۹۳ناکامی این نظام را به اثبات رسانیده که باعث ایجاد پست مقام اجراییوی دردولت گردیده است.تمرکزقدرت بدست یک شخص درکشوری مانند افغانستان مردم را از راهی برمیگرداند که طی سالها برای همزیستی مسالمت آمیز بدون تسلط قوم یا گروه خاص پیموده اند.

اکثریت آگاهان سیاسی بدون اینکه ازنظام فدرالی خالص پشتیبانی بعمل آورند خواهان توزیع قدرت درمقامات ریاست جمهوری و صدارت و ایجاد یک پارلمان مقتدر و باصلاحیت هستند که باید نقش با اهمیت تر در تدوین قوانین و نظارت براعمال حکومت داشته باشد.

مهمترازهمه آنست که افغانستان تا کنون درمرحله تمرین دموکراسی قرارداشته و هرگام باید با حوصله مندی ومحتاطانه برداشته شود وقبل ازهمه حاکمیت جدید در تعین وتشخیص صلاحیت های کاری افراد، تعریف وتثبیت دشمن و مناسبات با همسایه ها، استراتیژی ملی و تعاریف مشخص را وضع و بربنیاد آن اجراات خود را عیارسازد. ازاینکه تاکنون مدیریت تصمیم گیری درتمام بخش ها توسط مراجع پراگنده و متعدد داخلی وخارجی صورت میگیرد؛ باید مقام تصمیم گیری واحد و مشخص بوجود آید  وظرفیتهای کاری  ادرات دولتی با جابجایی افراد و اشخاص مطلوب و مستعد بلند برده شود.

درافغانستان درگیری نفوذ فرهنگهای بیگانه و وارداتی با فرهنگ وعنعنات پسندیده ومطلوب ملی و هم خرافات وسنت های ناپسندیده درجریان است.فرهنگ های بیرونی والگوهای بیگانه بویژه غربی پرقدرت بوده و زمینه های بیشتر نفوذ را دارا میباشند. گروههای مافیایی و قشری از بورژوازی تازه به دوران رسیده به حمایت خارجی درمقابل عنعنات، رسوم و فرهنگ اصیل افغانی قرارمیگیرند همانطوریکه عده دیگری برای اهداف خاصی به تقویه وحمایه سنت های خرافی و متحجر ادامه میدهند.

این همه عوامل مساعد و نامساعد درمقابل ملت و مردم افغانستان قرارگرفته که درصورت ناکامی وعدم موفقیت نیرو های وطن دوست، دموکرات و ترقیخواه دربرابر این نابسامانی ها ،مشکلات موجود تداوم یافته و معضلات جدیدی بوجود خواهد آمد. که دولت وحدت ملی میتواند ازعوامل مساعد ومثبت به نفع پیشرفت و ادامه کارش استفاده نماید. که بعدا تاریخ درمورد اعمال این حکومت و نحوه استفاده از فرصت های فرا روی آن بیرحمانه قضاوت خواهد نمود نه افراد و گروه های مشخص.

واما بنابه اراده قاطع مردم افغانستان و شعورسیاسی ملت بزرگ افغانستان ما به پیروزی نهایی مردم افغانستان باورمند هستیم، ضمن اینکه به خوشبینی های زودهنگام  باورنداریم برای تحقق اهداف دموکراتیک  وترقیخواه مردم افغانستان ازهرنوع امکانات و شرایط استفاده مطلوب خواهیم نمود.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۲ ـ ۰۵۱۱