نشست ریاض
طی ماه فبروری و مارچ ۳۶ میلیارد دالر کاهش ذخیره ارز عربستان سعودی به ثبت رسیده است. این مهم می تواند موجب بی ثباتی سیاسی در داخل کشور شود.
بروز پنجم ماه می سال روان در ریاض اجلاس « شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس » برگزار شد. برنامه هسته ای ایران یکی از موضوعات اصلی دیدار سران کشورهای پادشاهی بود. ببینیم نتایج نشست چه بوده است؟ در سیاست شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس چه چیز جدیدی در رابطه با تغییرات در رده بالای قدرت در کشور پیشرو ایتلاف عربستان سعودی ظاهر شده است؟
ولادیمیر ساژین کارشناس سیاسی و خاور شناس در این باره گفت : خاور نزدیک بدتر از هر وقت دیگر مبدل به گوله درهم و برهم درگیری ها، مقابله و درگیر جاه طلبی های سیاسی کشورهای مختلف می شود. در یمن، سوریه ، عراق و افغانستان جنگ های خونین داخلی جریان دارد. سازمان افراطی اسلامی « داعش » تمام منطقه را در ترس و وحشت نگه داشته است. ایران، عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی، ترکیه، اسراییل و لبنان و دیگر کشورهای خارج از منطقه از جمله امریکا و فرانسه ؛ همه ای آنها به شکلی در تشدید تشنج شرکت دارند. این امر تا حدودی باعث آن می شود که اکنون تضادها و اختلافات کنسرو شده تاریخ تاثیری مانند انفجار بمب داشته باشند. به عنوان مثال مقابله شیعیان و سنی ها.
تصویر عادی منطقه خاور نزدیک در مقابل چشمان ما ویران می شود. ایتلاف ها و خصومت های جدید شکل می گیرند.
در چنین شرایطی کشورها ( هم منطقه ای و هم کسانی که در حضور خود در خاور نزدیک ذینفع هستند ) سعی می کنند به ارزیابی اوضاع بپردازند ؛ و خود را با چالش های جدید وفق بدهند و از این هرج ومرج سود سیاسی بدست آورند. جلسه شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس در ریاض همانا از چنین اهدافی پیروی می کرد. ایالات متحده امریکا محرک اصلی بود. باراک اوباما رییس جمهور امریکا سعی می کند ایران را شریک خود سازد و یا کاری کند که ایران مخالف سرسختی نباشد. واشنگتن که به مذاکرات مستقیم با ایران رو آورده است و سعی می کند مساله هسته ای ایران را حل و فصل کند، از اهداف خاص خود پیروی می کند. واشنگتن روی بازگشت به بازار آینده دار ایران و امکان توافق سیاسی با تهران در باره عراق و سوریه و افعانستان و دیگر مسایل مهم منطقه ای حساب می کند.
تمایل دولت اوباما که دست خود را به سوی تهران دراز کرده است ؛ باعث ناراحتی تل ابیب، ریاض و بسیاری از کشورهای دیگر می شود. دراین جا موضوع بمب اتمی شیعه نیست، بلکه مهم لغو تحریم هاست. در نتیجه دستیابی به « توافق جامع » هسته ای بین گروه « شش» ، « گروه ۵+۱ » میانجی های بین المللی ( پنج عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل و المان) با ایران تا پایان ماه جون به احتمال قرین به یقین ممکن است بتوان به لغو تحریم ها نایل آمد.
لغو تحریم ها بدون شک ایران را از نظر سیاسی و اقتصادی قوی خواهد کرد. چنین دورنمایی به ترس در بین رقبای منطقه ای ایران دامن خواهد زد. به عقیده آنها جمهوری اسلامی ایران پس از لغو تحریم ها می تواند از طرفداران خود ( مخالفان آنها ) در منطقه حمایت مالی کند.
با وجود این، همانطور که نتایج اجلاس شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس نشان داد ، کشورهای سلطنتی خلیج فارس خواهان تشدید مقابله با ایران نیستند. زیرا امکانات نظامی و اقتصادی آنها بی حد و مرز نیست. در زمینه وخیم شدن اوضاع در منطقه ، ذخیره ارز عربستان سعودی بشکل سرسام آوری کاهش می یابد. طی ماه فبروری و مارچ ۳۶ میلیارد دالر کاهش ذخیره ارز کشور به ثبت رسیده است. این مهم می تواند موجب بی ثباتی سیاسی در داخل کشور شود. (البته ذخیره باقیمانده هم کم نیست ، بیش از ۶۸۰ میلیارد دالر).
به طور کلی لحن اعلامیه نهایی اجلاس محتاطانه است. در این سند آمده است که « روسای کشورهای شاهی تلاش کشورهای عضو شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس را در جهت برقراری مناسبات متوازن با جمهوری اسلامی ایران مورد تایید قرار دادند که بر اصول عدم دخالت استوار باشد و باعث تحکیم امنیت در منطقه و ثبات آن شود. کشورهای عضو شورا همچنین نسبت به برقراری مناسبات عادی با ایران بر اساس اصل حسن همجواری و احترام به حاکمیت ارضی ابراز تمایل کردند.»
فرایند مذاکرات در باره حل و فصل مساله هسته ایران مورد انتقاد قرار نگرفت. روسای کشورهای عضو شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس ابراز امیدواری کردند که توافق شش کشور بزرگ جهان و ایران باعث دستیابی به « توافق نهایی و جامعی» شود که تضمین کننده حالت صلح آمیز برنامه هسته ای ایران باشد .
ولادیمیر ساژین در ادامه گفت: به هرحال باید به یک نکته دیگر اجلاس گذشته شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس توجه کنیم. برای نخستین بار از زمان تاسیس بلوک منطقه ای در سال ۱۹۸۱ ترسایی از رییس جمهور کشوری به عنوان مهمان افتخاری دعوت به شرکت در اجلاس شده بود که عضو شورا نبود. فرانسوآ اولاند، رییس جمهور فرانسه مهمان افتخاری اجلاس بود. بدین ترتیب از امتیاز نادر و افتخار خاصی صحبت می شود که رییس جمهور فرانسه از آن بهره مند شد. اما چرا؟
پاسخ ساده است. نخست: موضع فرانسه در مذاکرات مربوط به برنامه هسته ای ایران از لحاظ ناهنجاری و خشونت با مواضع دیگر کشورهای بزرگ فرق دارد. حتا بیش از موضع ایالات متحده.
دو: کشورهای پادشاهی عربی با مسایل هر چه بیشتری با امریکا ، شریک سنتی خود روبرو می شوند. این امر آنها را وادار می کند به دنبال متحدان جدید بگردند. پاریس در زمان حاضر مناسب ترین کشور است. به ویژه که این دوستی با تجارت نیز تحکیم خواهد یافت. رییس جمهور اولاند قرارداد تحویل ۲۴ هواپیمای نظامی از نوع « رافایل» به ارتش قطر به قیمت شش و نیم میلیارد ایرو را به امضا رساند.
اما این موضوع را نباید به عنوان قطع ارتباط با امریکا تلقی نمود. تغییراتی که سلمان پادشاه عربستان در رده بالایی قدرت عربستان سعودی به اجرا گذاشته است گواه آن است که جهت آامریکایی سیاست خارجی این کشور پادشاهی از نظر دور نمانده است. عادل الجوبیر وزیر امور خارجه جدید عربستان سفیر عربستان در واشنگتن شد. وی از احترام و حمایت زیادی در واشنگتن برخوردار است خاصا در مراکز مختلف امریکایی. عربستان سعودی در ساختارهای قدرت آمریکا از موضع نیرومندی برخوردار است که در صورت ضرورت امکان آن را برای عربستان فراهم خواهد کرد تا مانع از اجرای ابتکارات ایرانی دولت اوباما شود.
ولادیمیر ساژین در پایان گفت: در عین حال، کشورهای شاهی عربی برای مذاکرات و گفت و گو با امریکا به امید قانع کردن آن کشور در برخورد شدیدتر نسبت به ایران ابراز آمادگی کردند. بدین منظور روسای شش کشور سلطنتی خلیج فارس در روز های ۱۴ـ ۱۳ماه می مذاکراتی با باراک اوباما در واشنگتن در خانه ییلاقی رییس جمهور در « کمپ دیوید » خواهند داشت. رییس جمهور امریکا به نوبه خود دوستان عربی خود را به این امر قانع خواهد ساخت که نباید از ایران و بمب اتمی ژیوپلیتیکی آن بترسند.
به زودی خواهیم فهمید کدام یک از قدرت بیشتری در قانع کردن طرف دیگر برخوردار است. اما از نظر تعداد، وزنه پادشاهان سنگین تر است: شش نفر در مقابل یک نفر.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۶۰۵
ساختار مابعد جنگ ویران شده است
به اعتقاد تحلیلگران روسیه، در این اواخر فعالیت ها در رابطه با تدوین تاریخ جنگی « جدید» با شدت بیشتری به جریان افتاده است. سیاست مداران اروپایی شرقی تلاش زیادی در این جهت به خرج می دهند. دقیق تر گفته شود آن سیاستمدارانی تلاش بیشتری به انجام می رسانند که می خواهند به اطرافیان خود نشان بدهند که طرفداران آتشین اروپا هستند. متأسفانه در واقعیات معاصر این تلاش ها مترادف با « فعالیت ضد روسی» است. یوری کنوتوف مورخ نظامی متذکر شد که اذعان به این امر که این معامله سیاسی در زمینه تهیه مقدمات جشن پیروزی بزرگ به انجام می رسد، ناراحت کننده است.
اعلامیه هایی که همه چیز را دگرگون می سازد. اعلامیه هایی که صدور آنها در روزهای پیروزی غم انگیز است. تمام این کارها فقط برای برآوردن جاه طلبی سیاستمداران معینی انجام می شود که سعی می کنند حتا از نتایج جنگ جهانی دوم برای اهداف سیاسی خودخواهانه خود استفاده کنند. آنها میلیون ها قربانی را فراموش می کنند که اتحاد شوروی و ملت های اروپا متحمل شدند.
بی اطلاعی ساکنان کشور های شرکت کننده در جنگ جهانی دوم از نقش شوروی
آرسنی یاتسنوک، نخست وزیر اوکرایین در تمایل خود برای اینکه المان را متحد خود کند، جمله ای را بر زبان آورد که ۲۰ سال پیش نمی شد آن را چیز دیگری به غیر از حرف پوچ و بی معنی نامید. یاتسِنوک گفت: « ما همه به خوبی حمله اتحاد شوروی به المان و اوکرایین را به یاد داریم». اما معلوم شد که حتا در بین اطرافیان او چنین چیزی را به یاد ندارند. در وزارت امور خارجه اوکرایین ابتدا از اعلامیه جوابیه وزارت امور خارجه روسیه تعجب کردند و بعد به صحبت های کلی در باره رژیم توتالیتر و اشغال ایدیولوژیکی پرداختند. چنین حملاتی فقط برای جلب توجه کشورهای قدرتمند تر انجام نمی شود.
کنستانتین زالِسکی کارمند علمی انستیتوت پژوهش های استراتیژیک روسیه در این خصوص گفت:
این کارها باردگر گواه آن است که ساختار مابعد جنگ ویران شده است. با وجود اعلامیه های جنجالی در باره این که تجدید نظر درنتایج جنگ جهانی دوم جایز نیست ، بازنویسی تاریخ به این دلیل صورت می گیرد که هم اکنون اصولا نتایج جنگ جهانی دوم بطور کامل مورد بازنگری قرار می گیرد. اصولا تصمیمات اتخاذ شده در کنفرانس یالتا تا حدودی انکار می شود. فروپاشی اتحاد شوروی ، یوگسلاویا و پیشروی ناتو بسوی مرزهای روسیه ؛ تمام اینها در تضاد اکید با آن سیستمی است که در « یالتا» ایجاد شده بود تا تعادلی در جهان ایجاد کند که مانع از بروز درگیری های جدید شود.
گِژیگوژ سخِتین وزیر امور خارجه پولند نیز نظریه جدید تاریخی را عنوان کرد. او تصمیم گرفت تعلق ملی آزاد کننده گان را تدقیق کند که درهای اردوگاه های اجباری « اوشویتس» را باز کردند.
یوری کنوتوف در این باره گفت: وزیر امور خارجه پولند حرف های پوچ و بی معنا و بدور از واقعیتی زد. حرف های او هیچ گونه سندیتی ندارد. وی اعلام کرد که گویا اردوگاه اجباری « آئوشویتس» توسط اوکرایینی ها آزاد شد. آری جبهه اول اوکرایین این اردوگاه را آزاد کرد. هر چند او به عنوان مورخ باید بداند که همانا این جبهه، اوکرایین را آزاد کرد و به این دلیل چنین عنوانی به آن جبهه داده شد. در آن جبهه اوکرایینی ها جنگیدند، اما روس ها اکثر سربازان و افسران را تشکیل می دادند و نماینده گان دیگر ملت ها نیز در این جبهه جنگیدند.
اما وزیر پولندی بر حرف خود اصرار ورزید و حتا به این موضوع فکر نکرد که چرا این اعلامیه را « ضد روسی» می نامند. نمی توان در انتظار هیچگونه عذرخواهی بود.
عجیب است که چطور جز سیاسی می تواند « انسانیت» را در « انسان» نابود کند. یاتسِنوک و یا سخِتین به این موضوع فکر نکردند که با حرف های خود خاطره و یاد قربانیان و احساسات بازمانده گان آن جنگ را خدشه دار می سازند. اما برای این سیاستمداران چهره سیاسی خود مهم تر از اشک های جنگ دیده گان است. /اسپوتنیک
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۵۰۵
برگی ازتاریخ جنبش کارگری افغانستان :
عبدالقدوس کارگرسمبول مبارزات کارگری نساجی گلبهار
ای کارگر افتخار تاریخ
ای مظهر اقتدار تاریخ
رزم تو فنا نا پذیر است
نیروی تو ماندگار تاریخ
عبدالو کیل کوچی
کارشناس مسایل اجتماعی و فرهنگی حزب مردم افغانستان
صدای رسای قدوس کار گر در میان موجی از مظاهرات هزاران نفری کارگران نساجی گلبهارطنین افگنده بود .در نیمه روز پنجشنبه تازه از کابل برگشته بودم با شتاب روشنفکرانه به مظاهره کارگری پیوستم . در بلندای تپه باغ عمومی گلبهار، کارگر جوانی با چهره بشاش ،گونه های استخوانی برآمده وسبیل بلند کارگری ، به مناسبت تجلیل از روزجهانی طبقه کارگر، بیانیه پرشور و آتشین خود را با شعار مشهور« کارگران جهان متحد شوید! » و« پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید !» آغاز کرده بود .
رفیق عبدالقدوس کارگر در میتنگ ومظاهرات کارگران در باره کار و زنده گی کارگران ، تولید ، مازاد تولید ،ارزش تولید ، ارزش اضافی وخواست های صنفی کارگران سخنرانی داشت که طرف ستایش واستقبال پرشور کارگران قرار می گرفت. دیگراو تنها یک کارگر ساده تولیدی نبود؛ بلکه منحیث یک مبارز وطنپرست و پیشوای کارگران نساجی گلبهاربود و از منافع آنان سرسختانه دفاع میکرد. این کارگر جوان با احساس در نطق های آتشین خود ظلم ها وستمگری های طبقه استثمارگر و مفتخوار را که بر توده های کارگر و دهقان روا میداشتند برملا و افشا می ساخت وهمواره از روی جنایات ظالمانه حکام وقت پرده برمیداشت .
گذشته از آن وظایف ، مسوولیت ها و رسالت تاریخی طبقه کارگر را درقبال دگرگونی های جهانی و تحولات سیاسی و ضرورت کار و مبارزه توضیح و تشریح نموده کارگران را به اتحاد وهمبسته گی و تشکل های سیاسی کارگری دعوت مینمود .که با ابراز احساسات پرجوش و خروش کارگران وبا بلند کردن مشت های بهم گره خورده و متحد ، مورد تایید و پشتیبانی عمیق شان قرار گرفته واز آن استقبال گرم و پرشور بعمل می آمد.
ولایت کاپیسا که در شمال پایتخت کشور موقعیت دارد در آنجا دستگاه نساجی در اوایل دهه چهلم خورشیدی به پیشنهاد عبدالمجید زابلی در منطقه خوش آب و هوای گلبهار نزدیک دریای خروشان پنجشیر احداث گردید .این فابریکه منحیث شرکت سهامی بر پایه های سکتور مختلط ، باسهم مشترک دولت و آقای زابلی وزیر اقتصاد پیشین دولت وقت وهمکاری مستقیم دولت المان بنا یافته بود .نساجی گلبهار بزرگترین دستگاه تولیدی در مشرق زمین میباشد که از نظر بزرگی و بنای ساختمان ، نصب ماشین و آلات عصری ومجهز ، مونتاژ تخنیکی عالی، سلسله منظم و ردیف بندی دستگاه های تولیدی ، تعداد کار گر وسطح تولید با آرتیکل درجه اول در واقع دستگاه بی نظیری است که نیم قرن گذشته در منطقه مانند نداشت. میتوان گفت که فرآورده های تولیدی سورت اول این فابریکه مهم ومشهور به کشور المان واز آنجا به تمام اروپا صادر میگردید وقسمت اعظم مایحتیاج داخی را نیز مرفوع میساخت .
گفته میتوان که در کار این دستگاه از کاشت پنبه وجمع آوری پخته گرفته؛ تا استخراج ذغال سنگ ، تهیه رنگ ها ، مواد کیمیاوی ، تولید برق ، اکمال پرزه جات ، روغنیات، تخنیک و ترانسپورت ،تعمیرات و ساختمان ، تنظیم و اداره ،اعاشه پرسونل امورصحی ،مکتب وشیر خوار گاه باغ ها وحفظ ومراقبت تنظیم نیروی کارتولیدی و نیروهای مولده ، در مجموع کارتهیه وتدارک از منابع داخلی گرفته؛ تا از خارج کشور وتبدیل آن به مواد پخته همچنان عرضه و فروش کالا در داخل وخارج ازکشور ودر بازار آزاد جهانی ، در مجموع از پر سونل خدماتی وتدارکاتی گرفته تا تولیدی وفروشنده گی قریب به دوصد هزارنفر مستقیم وغیر مستقیم در کار فابریکه اشتغال داشتند که قرارمحاسبه اعضای خانواده ازهرکدام پرسونل ، جمعآ معشیت بالغ بر یک میلیون نفر به دستگاه نساجی گلبهار بسته گی داشت.
موازی به فعالیت دستگاه و چرخ تولید آن دستگاه پرنفوس، چرخش خواسته های صنفی کارگران نیزبحرکت می افتاد . در سالهای ۱۳۴۵ خورشیدی و از آن به بعد جنبش کار گری از اعتصاب و میتنگ گرفته تا مظاهرات خیابانی موج به موج گسترش می یافت .حال وهوای گلبهار، رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته بود .اینجانب که دراین سالها دانش آموز دارالمعلمین کابل بودم در جمع دیگر دانش آموزان آمده از اطراف واکناف کشور در جستجوی راه ها و وسایل ، ترقی و تغیراتی بودیم که نجات مردم افغانستان را میسر میساخت. روی این دلیل روز های آخرهفته خود را به گلبهار رسانده با عبدالقدوس کار گر وهمراهان وهمکاران نزدیکش میرعلم کارگر ، حمید کارگر ، نجم الدین کارگر ،شفیع کارگر تبادل نظر نموده وبه بررسی مسایل میپرداختیم .
قدوس کارگر بمثابه پیشتاز صنف کارگران وفعال جنبش کار گری نساجی گلبهار را رهبری میکرد . که در پیشبرد کار خلاقانه جنبش دموکراتیک کارگران ، همکاری برادر بزرگش زنده یاد عبدالهادی کریم عضو کنگره موسس جریان دموکراتیک خلق افغانستان را با خود داشت . مزید بر آن سفر های کاری محترم دستگیر پنجشیری در آن سالها اتکای بزرگی برای سمت وسو دادن جنبش کارگری در آن زمان بود .
عبدالقدوس کارگردر سال ۱۳۱۰خورشیدی دریک خانواده معزز ومحترم در قریه شست مرکز ولسوالی رخه پنجشیر بدنیا آمد پدرش حاجی محمد کریم خان شخص معزز ومحترم ، وکیل دوره هفتم شورای ملی از اعتبار ومحبوبیت خوبی در میان مردم بر خوردار بود . زنده یاد قدوس کارگر پس از فرا گیری تعلیمات و آموزش مسلکی با مهارت تخنیکی در سطح کارگر ماهر بحیث سرمیخانیک و آمر دستگاه عظیم رنگ امیزی وظایف بزرگی را بعهده داشت .
قدوس کار گر شخصی زیرک ، دانا ،و دلیر بود خصوصیت بر جسته کارگری وخصلت انقلابی اش آن را از دیگران متمایز میساخت او به مثابه کارگر ماهر در مسایل سیاسی هم مهارت کافی داشت .ودر میان کارگران از محبوبیت خوبی بر خوردار بود هدف اش فقط خدمت به مردم وآبادی وطن اش بود . شخص مومن وپاک نهادی بود او مبارزه سیاسی را به خاطر رهایی کارگران از ستم طبقاتی و استثمار وبه منظور پیروزی کارگران در مبارزات برحق شان را از جمله افتخارات خود میدانست وهمیشه در صف اول کار ومبارزه قرار داشت .این کارگر وطن پرست ، کارگران را به فراگیری سواد علم ودانش سیاسی و مطالعه کتب علمی و آثار مترقی تشویق میکرد .اوبه مثابه سپاهی سر سپرده جنبش ترقی خواهانه کارگری و دوست صدیق روشنفکران و دهقانان وسایر زحمتکشان میهنش بود ودرغم و شادی مردم خود فعالانه سهم میگرفت .قدوس کارگر سخن ران برجسته بود ودر سخنرانی هایش، اشاره به مستبدین چنین میگفت « این بچه گورها حق ما را می خورند باید از حلقوم شان بکشیم » کارگران را به کار ومبارزه ، اتحاد وهمبسته گی دعوت میکرد .
در ماه سنبله ۱۳۴۶ خورشیدی در ایستگاه ملی بس ده افغانان منتظر ملی بس بودم ، نا گهان دستی به شانه ام گذاشته شد تا متوجه شدم سیمای بشاش کارگر در نظرم افتاد وپیش از سلام وعلیک واحوال پرسی با احساسات خروشنده وبا لهجه تند وتیز کارگری گفت «این بچه گورهای بالا نشین ومفتخوار » اشاره به وزیر معادن دولت وقت میخواهند که مرا تطمیع کنند و نمیدانند که رشوت در قاموس زنده گی ما نیست .او علاوه کرد که برای من در ازا دست کشیدن از مظاهره و مبارزه ، پول نقد و موتر و ترفیع وعده دادند که با جدیت همه آن را رد و محکوم کردم . او گفت اهداف شریفانه ام بالا ترین ثروت و دارایی من است .کارگرعلاوه کرد که اگر جانم در خطر باشد با آن معامله نخواهم کرد .زیرا این مسوولیت ، امانت کارگران است که به من سپرده اند .
درست در سال ۱۳۴۷خورشیدی آن زمانی که کمیته ولایتی کاپیسای جریان دموکراتیک خلق افغانستان منحیث کمیته سرپرست ونو تشکیل تازه به کار آغاز کرده بود اینجانب نگارنده که مسوولیت کمیته ولایتی کاپیسا را بعهده داشتم ، مرکز آن موقتا در حومه گلبهاردر منزل زنده یاد محمد حیدر، رنگین ( بابک ) پسر مرحوم حاجی محمد عمر عمک « امک» قرار داشت مرحوم حاجی محمد عمر شخص معزز وآزاده یی بود در آن زمان پسران و برادر زاده هایش همه روشنفکر وطنپرست و حزبی بودند .روح زنده یاد حیدرجان بابک شاد ،خاطراتش گرامی و نامش جاودان ، نزدیکی مقر کمیته ولایتی ، زمینه های خوبی برای همکاری با کمیته کارگری نساجی گلبهار را فراهم میساخت . همچنان جنبش کارگری گلبهار از پشتیبانی بی دریغ دهقانان ولسوالی کوهستان وکارگران فابریکات جبل السراج بر خوردار بود که از جانب رهبری حزبی از سوی مرکز وهم از طرف کمیته ولایتی کاپیسا در تهیه شعار ها و ترتیب و تنظیم سخنرانی ها و مسایل مربوط به جنبش کارگری همکاری همه جانبه صورت میگرفت .
در مسیر مبارزات مشترک بود که روند شتابنده جنبش کارگری فراگیر وگسترده تر میشد. در سال ۱۳۴۷ خورشیدی کارگران نساجی گلبهار به همراهی کار گران سمنت و دستگاه برق و نساجی جبل السراج و تعداد زیادی از طلاب معارف وحتا عده ای از دهاقین منطقه در باغ عمومی گلبهار دست به اعتصاب عمومی زدند که بامیتنگ ها و مظاهره خیابانی همراه بود .آنان در میتنگ های کارگری همبسته گی خویش را با کارگران نفت وگاز شبر غان ومارش ظفرنمون کارگران سمت شمال کشور اعلام کردند؛ که این آماده گی ها پشت حاکمان وقت را به لرزه در آورده بود .عمال حکومت برغم کوشش ها برای متفرق ساختن کارگران ومنصرف ساختن ایشان از مبارزه وحق خواهی نتوانسته بود که در صفوف فشرده واتحاد محکم وعزم آهنین کارگران خلل وارد کنند و از روی ناگزیری صدراعظم وقت با پسر ارشد شاه وچند تا وکیل و سناتور به نزد کارگران آمده تا آنها را کم ازکم از دوام اعتصاب منصرف سازند که آنهم در برابرخواست های صنفی و سوالات خروشنده کارگران بی پاسخ مانده و بالعکس در سخنرانی با حرارت و آتشین قدوس کارگر پاسخ خود را در یافتند وبا هراس از همبسته گی کارگران نساجی گلبهار وجبل السراج با مارش عمومی کارگران سمت شمال کشورکه تا پلخمری رسیده بودند نا امیدانه صحنه را ترک کردند .سرانجام دریک شب ظلمانی، ژاندرمری وقت قدوس کارگر را به زندان افگند ولی زندان نی تنها روحیات این کارگر جوان را تضعیف نکرد بلکه با عزم آهنین راه خود را با استواری وایمان داری به پیش گرفت هیچ لغزش وسازش وکرنش را به دل راه نداد و با گام استوار به پیش رفت . قدوس کار گر شخص مردم دار وطن دوست بود ودرمیان مردمش از محبوبیت زیادی برخوردار بود .
درسال ۱۳۴۸ خورشیدی زمانی که کمپاین انتخاباتی کاندیدان جریان دموکراتیک خلق افغانستان به مجلس شورای ملی، راه اندازی میشد ،کاندیدای حزبی به پارلمان وقت در ولسوالی پنجشیر زنده یاد عبدالهادی کریم ، در ولسوالی نجراب محمد ظاهر آشوب و در ولسوالی محمود راقی عبدالقاسم صافی معرفی گردیده بود که بر بنیاد آن کمیته ولایتی موظف به پشتیبانی کاندیدای جریان دموکراتیک خلق افغانستان در پیشآپیش کمپاین انتخاباتی قرارداشت . اینجانب که علاوه بر مسوولیت رهبری کمیته حزبی ولایتی کاپیسا ، وظیفه معلمی را در لیسه خارجدره نجراب نیز به عهده داشتم و در ماه سنبله همین سال از طرف مقامات معارف ولایت کاپیسا به جرم فعالیت های انتخاباتی ، از ولسوالی نجراب به وظیفه معلمی در لیسه رخه پنجشیرتبدیل شدم ، در آنجا دیدم که مردم اهالی ، طلاب معارف ، کسبه کاران واهالی شریف پنجشیر ، قدوس کارگر را مورد ستایش قرار داده ونام نیکویش بر سر زبانها بود. واما در پایان زنده گی، شاد روان عبدالقدوس کارگر بتاریخ ۱۸ سرطان ۱۳۸۹به عمر ۷۹ سالگی در خیر خانه مینه کابل داعی اجل را لبیک گفت .کار ومبارزه از میراث بزرگ زنده یاد کارگر است که همچون خاطرات فراموش ناشدنی از وی به جا مانده است . شاد روان عبدالقدوس کارگرتمام عمر پربارش را وقف مبارزه در راه نجات کارگران و زحمتکشان نموده و در برابر فشار زنده گی تسلیم ناپذیر و درقلب مستضعفان ومستمندان جای داشته و در تمام دوران کار کرده گی اش در مرکز ودر ولایات از نام نیک بر خوردار بود و در عرصه کار و تولید نیز نام پیشتازی را از آن خود کرده بود. به حق گفته میتوان که ایثارگری ، ترقی خواهی ،آزاده گی وعدالت خواهی نام نیکو ومبارزه داد خواهانه اش ثمره پربهای ه آن مرد شریف است که او را حیات جاودانه میبخشد .
روحش شاد و یادش گرامی!
زنده باد کارگران !
فرخنده باد روز جهانی کارگر!
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ـ ۰۱۰۵
خانه تکانی در خاندان سعودی
محمد بن نایف ولیعهد جدید عربستان
اســد
رسانه های جهان زیر عنوان « خانه تکانی در خاندان سعودی » از بحران شدید اعتماد در درون حاکمیت خاندان سعود گزارش دادند .با چشم انداز کوتاه به لیست تغیر و تبدیل در هیات رهبری عربستان سعودی میتوان گفت که این خانه تکانی در تاریخ معاصر این کشور بی مانند بوده و پهنه بحران عمیق در درون نظام سلطنتی عربستان سعودی را نشان میدهد. فرزندان عبدالعزیز در« نشست های مکه » پس از جر و بحث های گسترده به توافق های در باره جا بجایی اشخاص تازه درپست های رهبری عربستان سعودی رسیدند.
با آنکه رهبری این کشور هیچ دلیلی را برای این تغیرات بیان نکرده است ، اما شاهدان عینی و کارشناسان امور منطقه به این باور اند که این خانه تکانی با « تصمیمات فی البداهه » اتخاذ شده در پایان دوران پادشاهی ملک عبدالله ، گزینش « جوان بی تجربه » در مسوولیت های بزرگ دولتی ، راه اندازی جنگ نیابتی در برابر مردم یمن و بحران در « شورای بیعت » بی ارتباط نبوده و نشانده کمبود بزرگ اعتماد در خاندان سلطنتی این کشور میباشد.
شاهزاده طلال بن عبدالعزیز برادر ناتنی ملک سلمان و فرزند هیجده ام ملک عبدالعزیز میگوید: « قسمی که قبلا اعلام کردم حاضر به فرمانبرداری از ملک سلمان شاه جدید عربستان و بیعت با او نیستم زیرا روش های را که او در پیش گرفته مطابق با شرع اسلام و ساختار حاکمیت در عربستان نیست.»
طلال اضافه میکند : « ...فرمانبرداری از افرادی که برخلاف شرع و قوانین حاکم بر نظام سیاسی کشور در پست های بالا منصوب می شوند، معنا ندارد. می باید یک نشست عمومی شامل فرزندان عبدالعزیز و برخی از نواده گانش که نامشان در شورای بیعت ذکر شده و همچنین برخی از اعضای هیات روحانیون بلند پایه و شماری از اعضای مجلس شورا جهت بررسی مسایل تشکیل شود...من باوجود مخالفت با موارد توافق به عمل آمده میان فرزندان عبدالعزیز در نشست های مکه، همچنان توافق یاد شده را بهترین گزینه موجود می دانم. در این توافق تصریح شده که در صورت لزوم یک سال قبل از تصویب آن می توان برخی از موادش را تصحیح کرد اما این امر متاسفاته تحقق نیافت.»
تغیر و تبدیل در مقامات رهبری عربستان سعودی با برکناری مقرن بن عبد العزیز از ولیعهدی و سعود الفیصل از مقام وزارت امور خارجه شروع؛ و تا تغیر رهبری در ریاست اداره رادیو تلویزون و شرکت دولتی نفت Saudi Aramco عربستان سعودی ادامه پیدا نمود.
وصیت نامه ملک عبد العزیز میگوید که پس از مرگش پادشاهی باید به پسران وی به ترتیب سن می رسد؛ یعنی این که مقرن بن عبد العزیز باید ولیعهد می بود و مشکل اصلی برای تعین ولیعهد پس از پایان نسل اول فرزندان ملک عبد العزیز پیش می آمد، زیرا روشن نیست که در چنین حالتی پسر کلان آخرین پادشاه باید شاه شود و یا فرزند ارشد اولین پادشاه و یا اینکه بزرگترین نواسه پسری ملک عبد العزیز.
اسپوتنیک در گزارشی زیر عنوان « شکست بزرگ عربستان سعودی » نوشت : « سه ساعت پس از فرمان پادشاه به گارد ملی برای حرکت به سوی یمن این بود که برخی شاهزاده ها در عربستان تصمیم داشتند با خروج گارد ملی از پایتخت؛ ( در واقع نقشه این بود که فقط اعضای گارد ملی که طرفدار شاه هستند را از پایتخت خارج کنند) پادشاه را به دلیل بی کفایتی سرنگون کنند و مقرن بن عبد العزیز را پادشاه سازند. این تحریک با امریکایی ها هم هماهنگ شده و چراغ سبز هم دریافت شده بود؛ اما امریکایی ها با بازی دوگانه به ملک سلمان خبر رساندند و ماجرا افشا شد و ملک سلمان مجبور شد بلا فاصله دستور توقف عملیات نظامی بر علیه یمن را صادر کند. مقرن بن عبد العزیز که زاده مادر یمنی می باشد ؛ با حمایت متعب بن عبد الله همان فرمانده گارد ملی کرسی ولیعهدی را از احمد بن عبد العزیز به دست آورد و اگر هم بنا به برکناری وی بود طبق مراتب سنتی ولیعهدی حق احمد بن عبد العزیز بود. برکناری مقرن در واقع کنار زدن جناح حامی وی نیز به حساب می آید. محمد بن نایف که الآن ولیعهد شده، شاهزاده ای می باشد که به نزدیکی شدید به امریکایی ها شهرت دارد و در واقع ملک سلمان برای کسب رضایت امریکایی ها دست به چنین اقدامی زده و امریکایی ها از کانال وی به پادشاه ماجرای کودتا را اطلاع دادند.»
اشپیگل انلاین می نویسد : « شاه جدید عربستان سعودی ملک سلمان ۷۹ ساله که از اوایل سال نو به پادشاهی رسید بیمار میباشد. شایعه های وجود دارد که وی به یادفراموشی گرفتار میباشد.»
با آنکه تغیر و تبدیل بی مانندی در ارکان رهبری ملکی و نظامی عربستان سعودی رخ داده است چنانکه شهزاده طلال میگوید ؛ هنوز جنگ داخل نظام به پایان خود نرسیده و باشدت ادامه دارد. ( لیست مقرری های تازه پیوست با این جستار میباشد ـ بامداد )
از سوی دیگر جنگ در برابر مردم یمن با وجود ناکامی شیخ های عربستان هنوز هم به شدت ادامه داشته و تنها در دو روز گذشته بیش از صد یمنی بی دفاع جان شانرا در این جنگ نیابتی امپریالیستی ـ ارتجاعی ازدست دادند. در بخش های گسترده یمن ادامه جنگ و ریزش بم در کنار مرگ و میر مردم ؛ و ویرانی شهرها و زیرساختار های اقتصادی و اجتماعی این کشور ؛ بخش گسترده مردم را از دسترسی به مواد غذایی ، آب و دارو محروم ساخته است. امروز مردم یمن خواستار دسترسی به غذا و آب آشامیدنی هستند؛ اما برادران سعودی چونان به خود مصروف اند؛ که به این ندای مسلمانان یمن وقت گوش دادن را ندارند.
شهزاده محمد بن سلمان سی ساله جانشین جدید ولیعهد
لیست تغییرات در حاکمیت آل سعود
- مقرن بن عبدالعزیز از ولیعهدی عربستان و معاونت رییس شورای وزیران برکنار شد.
- محمد بن نایف به عنوان ولیعهد جدید عربستان برگزیده شد.
- محمد بن سلمان براساس نظر ولیعهد و موافقت اکثریت اعضای هیات بیعت به عنوان جانشین جدید ولیعهد انتخاب شد.
- سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی به علت اوضاع جسمی اش از کار برکنار گردید.
- سعود الفیصل به عنوان وزیر مشاور و عضو شورای وزیران و ناظر بر مسایل خارجی انتخاب شد.
- عادل بن احمد الجبیر به عنوان وزیر جدید خارجه عربستان سعودی انتخاب شد.
- منصور بن مقرن مشاور پادشاه عربستان در سطح وزیر شد.
- انجینر خالد بن عبدالعزیز الفالح وزیر صحیه عربستان شد.
- مفرج بن سعد الحقبانی به عنوان وزیرکار تعیین گردید.
- خالد الیوسف رییس دیوان قضا عربستان برگزیده شد.
- محمد بن سلیمان الجاسر از وزارت اقتصاد و پلان برکنار گردید.
- عادل بن محمد فقیه از وزارت کار برکنار و به عنوان وزیر اقتصاد و پلان تعیین شد.
- خالد العیسی معاون نایب رییس دیوان پادشاهی از شغل خود برکنار و به عنوان وزیر مشاور و عضو شورای وزیران تعیین شد.
- خالد العیسی همچنین عضو شورای امور سیاسی و امنیتی تعین گردید.
- حمد السویلم رییس دیوان پادشاهی در مقام وزیر برکزیده شد.
- عمرو رجب معاون رییس هیات کارشناسی در شورای وزیران با درجه ممتاز شد.
- ناصر الشهرانی معاون رییس هیات حقوق بشر با درجه ممتاز شد.
- منصور المنصور مامان مدیرکل امور جوانان با درجه ممتاز شد.
- نورة الفایز وزیر تعلیم و تربیت و همچنین حمد ال الشیخ معاون وی از منصب خود برکنار شدند.
- عبدالرحمن الهزاع از ریاست اداره رادیو و تلویزیون برکنار و عبدالله الجاسر جانشین وی شد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۲۰۵
گرامی باد آرمانهای جان باخته گان روز اول می
۱۸۸۶
علی رستمی
کارشناس امور فرهنگی و اجتماعی حزب مردم افغانستان
نظام سرمایداری برمبنای رشد وتکامل اقتصاد اجتماعی، در روند تاریخ بوجود آمده که جامعه را وارد مناسبات تولیدی جدید ،استوار بر استثمار فرد از فرد کرده است. جامعه نوین سرمایداری ازدرون جامعه کهنه فیودالی رشد و تبارزکرده، که نه تنها طبقات را ازبین نبرده است، بلکه شرایط جدید را بربنیاد جور وستم واشکال جدید مبارزه را جانشین اشکال وشرایط کهنه ساخته است. نظام بورژوازی ، طبقه ثروتمند و دارای وسایل تولید اجتماعی میباشد، و ازخرید نیروی جسمی طبقه زحمتکش مزدبگیر« طبقه کارگر» که ازخود هیچ گونه ابزارو وسایل تولید ندارد،اما درتولید سهم فعال دارند، بالای جامعه حاکمیت کرده و تولیدات را تصاحب خود مینماید. بر شالوده شرایط فوق، طبقات ستمگر وستمکش که با یکدیگر درتضاد دایمی در جریان مناسبات تولیدی قرارمیکیرند، به وجود میاید. این تضاد با مبارزه ای ستم کشان الی فنای طبقه ستمگر سرمایداری تا ایجاد جامعه مشترک طبقاتی فاقد استثمار فرد ازفرد، ادامه دارد. این نیروی ستمکش که عبارت از« پرولتاریای صنعتی » میباشد، به گورکن نظام سرمایداری تبدیل میشود. چنانکه در « مانیفست » طبقه کارگرآمده است: « شرط اساسی برای هستی و سلطه ای طبقه بورژوا تکوین و افزایش سرمایه است؛ شرط وجودی سرمایه ـ کارمزدوری است. پیشرفت صنعت، که بورژوازی مشوق ناگزیر آن است، ترکیب انقلابی کارگران را به علت گردهم آمدنشان، جایگزین پراگنده کی شان به دلیل رقابت، میکند. بنابراین ، تکامل صنعت مدرن، همان بنیادی را که بورژوازی براساس آن تولید میکند و محصولات را به تصاحب خود درمیاورد از زیر پایش فرومیپاشد و بدین ترتیب، آنچه بورژوازی بیش ازهمه به وجود میاورد گورکن خویشتن است.»
جامعه سرمایداری که با پول و زورنظامی درجهان امروز، توسعه وگسترش یافته است به ساده گی نمی شود که ازمیان رفت. بلکه با رشد اگاهی طبقاتی « پرولتاریای صنعتی جهانی » و مبارزه پیکیرمشترک انان امکان پذیرخواهد بود، تا خویشتن را یکجا با سایراقشار زحمتکش دنیا از قید ظلم واستبداد نیروهای زور و سرمایه ، رهایی دهند. به گفته کارل مارکس:« رهایی طبقه کارگربه نیروی خود طبقه کارگر موفق میشود ». برای این منطور پرولتاریای کشورهای محتلف جهان، برای مبارزه اگاهانه طبقاتی اتحادیه های صنفی رابرای تشکل جمعی خود بوجود آورده ،تا مشترکاً علیه نظام جهانی سرمایداری برای بدست آوردن اهداف خویش مبارزه نمایند.
به گفته فریدریش انگلس که :« شرایط طبقه کارگردرهمه ای جهان ، تحت تاثیر پیشرفت سرمایداری است و پرولتاریا را محبور میسازد به همان سرعتی که زنده گی او دراین پهنه ای تاریخی به منصه ظهورمی رسد ، به سوی اتحاد نیروهای خود در یک مقیاس بین المللی گام بردارد وهیچ چیزی نمیتواند جلو نیروهای متحد بین المللی جامعه ای بورژوازی را بگیرد، جز نیروهای متحد بین المللی کارگر.انگیزه ای خود انگیخته ای پرولتاریا به سوی اتحاد ومشترک بین المللی نتیجه عوامل سیاسی واقتصادی است.» این امر را کارگران جهان درتمام انقلابات جهانی و برای خواست های صنفی خویش درعمل تبارز داده و برای منافع همدیگر الی سرحد جوخه های دار وحبس های دایمی زنده گی و جان های شیرین خود را نثارنموده اند.بدین منظور ، اول می را روز « همبستگی بین المللی طبقه کارگر» در جهان میشناسند.
اول ماه می مصادف است به روز « همبسته گی طبقه کارگر» که درسال ۱۸۸۹ ترسایی در دوهمین کنگره انترناسیونالیزم کارگری ، نامگذاری شده است. این روزبه یاد وگرامیداشت کارگران شهر شیکاگو که درروز اول ماه می سال ۱۸۸۶ ترسایی برای اعاده حقوق خویش مبنی بر تقلیل ساعات کار به هشت ساعت درروز ، اعتصاب عمومی را اعلام کردند، میباشد. دراین روز تاریخی چهل هزارکارگراز محلات مختلف ، کار خود را ترک گفته با اعضای خانواده های خویش به خیابان ها آمدند.
در روز بعدی، دوم می ۶ هزار کارگر فابریکه ماشین الات، میتنگی بزرگی را در همین شهر برگذار کردند واین عمل کارگران خشم روسای فابریکه ها برآورده و کارگران اعتصاب کننده را از وظایف شان اخراج وبه عوض شان افراد معامله گر وسازش کاراعتصاب شکن را تعین نمودند. درنتیجه برخورد کارگران برکنارشده واعتصاب شکن و مداخله پولیس ، شش تن کشته و پنجصد تن زخمی شدند. پولیس با دسیسه به محل اعتصاب درمیان کارگران بمبی را نفجارداده وبا این بهانه نیروهای خون آشام نظام سرمایداری پولیس که انفجار بمب را سازمان داده بود، درتجمع کارگران حمله برده و رهبران آنها را دستگیرنمودند. دراین دستگیر ی هشت تن از رهبران آنان که عبارت از: پارسونیز، اسپایز، فیلدن، فیشر، شواب ، نی بی،لینگ، و انجل میباشند، به نام محرکین اصلی و قتل اگاهانه محکمه گردید. از جمله رهبران دستگیر شده هریک : اسپایز،پارسونر، انجل، فیشرو لینگ با محکمه نمایشی وتوطیه آمیز محکوم به مرگ شده وبه تاریخ چهارده نوامبر سال ۱۸۸۷، حکم اعدام بالایشان اجرا کردید. یک تن دیگر بنام« لینگ» با اگاهی اعدام رفقای همرزمش درزندان خودکشی نمود و متباقی به حبس ابدی محکوم شداند.
در روز اعدام به تاریخ چهاده نوامبر سال ۱۸۸۷ ترسایی زمانیکه محکومین اعدام را به سوی جوغه دار انتقال میدادند ، اسپایز در نزدیکی جوغه دار با صدای بلند میگفت که: « یک روز میرسد که سکوت ما قویتر از صدایی باشد که شما امروز حفه اش میکنین...» . وی ادامه میدهد که: « ای مردهای امریکا، اجازه میدهید حرفم را بزنم؟ قوماندان ماتسن، بگذار حرف بزنم! بگذار خلق صدایم را بشنود! و بعداً زیر پایش خالی شد!.»
اعدام ظالمانه که براساس توطیه حاکمیت نطام سرمایداری بالای کارگران پیچاره ومظلوم صورت گرفت ، موجب خشم و نفرین کارگران جهان قرارگرفت. به همین سبب بودکه ، کنگره انترسیونال دوم پرولتری درسال ۱۸۸۹ روز اول می را بنام « روزجهانی کارگر» نامگذاری کرد.در جریان خاک سپاری اعدام شده گان هزارها تن ازکارگران شرکت ورزیده بودند و دراثنای خاک سپاری کارگران بخشی از سرورد انترناسیونال کارگری را دراین روز می خواندند:« بیبینید ما راهپیمایی میکنیم ، ظالمین اکنون مثل بید می لرزند.»
امروز ما شاهد احتراز مردم جهان ازاجرای پلان های ضد انسانی نظام سرمایه مبنی برسیاست های « ریاضتی» و قوانین ظالمانه درکشورهای که به بحران وضعف اقتصادی قرار دارند میباشیم . این اقدامات در نقاط مختلف جهان با تظاهرات خیابانی تا سرحد خشونت با نیروهای پولیس وکشتار و زخمی شدن مردم انجام شده است. تشکل جنبش های توده ای زیرنام جنبش ۹۹ فیصد ، که حمایت وپشتبانی خود را از ۹۹ فیصد مردم جهان که درفقر زنده گی دارند، علیه ۰٬۱ فیصد مردمیکه مقدار ۱۴۸ تریلیون دالر را در اختیار دارد ، ناشی از انزجار عمیق آنها ازسیاست های نظام مالی و نیولیبرالیزم درجهان میباشد.همچنان جنبش وال ستریت امریکا و جنبش توده های اروپا علیه نظام مالی اتحادیه اروپا همه ساله با رهپیمایی وتظاهرات خیابانی آواز وناله، صدها میلیونها انسان زحمتکش تهی دست رابه گوش رهبران نظام زور وسرمایه میرسانند.نظر به امار و ارقام داده شده از جانب سازمانهای مدنی در جهان هر روز فقیر فقیرتر وثروتمند ثروتمندتر شده اند.
طوریکه درمانیقست طبقه کارگران جهان امده است:« تاریخ کلیه جامعه هایی که تاکنون وجود داشته،تاریخ مبارزه ای طبقاتی است.»
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۳ـ ۳۰۰۴