دیداری از کابل، یک ارزیابی تحلیلی از روند های در هم پیچیده سیاسی – نظامی

 

قسمت دوم ـ موقعیت دولت و طالبان

 

نوشته : ع. بصیر دهـزاد

در بخش اول این مقاله که یک هفته قبل به خواننده گرامی تقدیم گردید، یک دید کلی و عمومی  از مسایلی بود که هر بخش و پراگراف آن رامیتوان وسیعاٌ به تحلیل گرفت. مقاله حاضر بیشتر بر موقف سیاسی و حقوقی و نظامی دولت و موقعیت  طالبان متمرکز خواهد بود که در زیر ارایه میگردد.

ارزیابی تحکیم حاکمیت دولت افغانستان  در اوضاع کنونی را نمیتوان بدون در نظر داشت زمینه ای ممکن و در پهلوی آن ممانعت های واقعاٌ  موجود در ۱۲ سال اخیر بدست داد. زیرا دولت و ساختار های سیاسی و موسسات سیاسی  - اقتصادی، اجتماعی و نظامی آن بعد از سرنگونی حکومت طالبان از نو شکل گرفتند. این شکل گیری و انکشاف کابل را نمیتوان به یک قلم نا دیده هم گرفت و آنرا ضریب به هیچ نمود  زیرا ارزش های مانند قانون اساسی ، قانون احزاب سیاسی ، انتخابات پارلمانی ( با وصف اینکه نیروهای عقب گرا و عاملین با نفوذ آنها پیوسته تلاش دارند تا محتوای دموکراتیک آنرا تعدیل و تعویض نمایند) و توسعه دموکراسی ( ولو نیم بند)  در عرصه های مختلفه حیات اجتماعی زمینه ساز ایجاد صد ها احزاب سیاسی  و نهاد های اجتماعی و مدنی ، آزادی بیان و داشتن عقاید سیاسی گردید. به همین منوال نهاد های دولتی حراست حقوق اتباع بعد از سقوط طالبان دوباره از نقطه آغاز شروع نمودند. همچنان که نیروی امنیتی و دفاعی کشور مانند پلیس ملی، امنیت ملی و ارتش ملی امروز دارند به ستون فقرات حاکمیت دولت ودفاع از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی تبدیل میگردند. رشد اقتصاد کشور ، علی الرغم سلطه جابرانه تعدادی از قوماندانهای جهادی سابق و مافیای مواد مخدر و بلاخره مافیای زنجیری فساد و رشوه در داخل دولت، در حالت رشد نسبی قرار دارند. ولی مساٌله  عمده برای ما بخصوص نیرو های تحول طلب و ترقیخواه  ( نیروی چپ در بعد وسیع آن، میانه روان ها و حلقه های جداشده ا ز تنظیم ها  که خودرا با معیار های دموکراسی سازگار ساخته اند) این است که همه این ازرش های به وجود آمده در برابر چالش های خطر ناک و زوال دوباره قرار داده میشوند. نیروهای عقب مانده با انجماد فکری هیچگاه آنچه را که نو و تغیر یابنده هستند، نمی پذیرند، روی همین هدف نا مقدس  آنان در داخل معاملات مافیایی در هر نهاد و اداره دولتی و در برابر هر نهاد اجتماعی و مدنی و همچنان هر تغیر موانع را سازمان میدهند. این موانع از سطح یک وزیر که حتا با زهز پاشی در آب مکاتب دختران با عقد مندی برخورد میکند و گویی برا ین عمل و عین اعمال ارتکابی سالهای قبل از سال ۱۹۹۲ نیز بگونه مشروعیت میدهد، تا اعلان گستاخانه جهاد در برابر تغیر و تحول از یک چوکی پارلمان سازماندهی میشوند.  ( مراجعه شود به عکس العمل های وزیر معارف و شخصی بنام غواصی نماینده پارلمان در ولسی جرگه افغانستان). مثالهای دیگری نیز وجود دارند مثلاٌ  در یک منطقه بغلان دستورات طالبی در ساحه تحت  حاکمیت دولتی و توسط حکام تعین شده توسط  دولت اجراٌ میگردد که زنان بدون محرم از منزل بیرون نشوند و متعاقباٌ تمام مغازه های فروش لوازم آرایش زنانه نیز بسته میشوند ، زن به حکم یک قاضی دولتی در محضر عام دره زده میشود. و یا ده ها و صد ها وقایع که روزانه واقع میگردند.

یکی ازعوامل باز دارنده دیگری که تمام ارزش های متذکره بالا را بیشتر آسیب پذیر میسازد ،  ممانعت های سازمان داده شده در تحت تاثیر  معاملات نا مشروع  و  سیاست های گنگ و نا مکشوف  اند که اعم در داخل دستگاه رهبری دولت و هم در سیاست های دوگانه غرب اشکار میگردند و یک جو نا اطمینانی و بی اعتمادی را  در برابر  بقا ، دفاع و حفظ این ارزشها  در روان عامه مسلط ساخته است. ایجاد بی اطمینانی و بی اعتمادی نسبت به آینده  و ادامه سیاست های نا واضح و نا مکشوف نه تنها روان عامه را در تشویش و دلهره گی قرار داده  بلکه حتا متشبثین خصوصی کوچک را وادار بدان مینماید تا آنها سرمایه های خود را در داخل کشورساکت ساخته وبا  انتقال آن به خارج کشور مصوون نگهدارند که خود یک مانع دیگری در ادامه رشد اقتصادی کشورمیباشد. در پهلو ی این خطرات  تعداد از قوماندانان مسلح محلی و تنظیمی جوانان را در محلات شان دوباره مسلح میسازند که این خطر بزرگ است برای احیای وحشت و جنگ های محلی میان تنظیم ها و قوماندان های رقیب.

زمینه سازی برای شیوع و تسلط روان بی اعتمادی در میان مردم عامه و نیروهای آگاه و روشنفکر ی ممکن آگاهانه و یا ناشی از ضعف و عدم مهارت سیاسی در رهبری دولتی  باشد که خطر ناک ترین عامل بی ثباتی و تقویه روحیه نیروهای مخالف تلقی میگردد.

ارزیابی ها نشان میدهد که نیرو های مسلح افغانستان اعم از امنیت ملی ، پولیس و اردوی ملی اکنون در سطح بهتر  و موقعیت قو یتر و کاملاٌ  غیر قابل مقایسه با نیرو های طالبان  قرار دارند. با وجود که این نهاد ها در اول  با سیاست تبعیضی و بر خورد های ناسالم و ناپخته سیاسی از وجود کادر های با تجربه و صادق به وطن پاکسازی گردیدند، تمام وسایل و تخنیک جنگی و دفاعی به تاراج رفتند و یا بین قوماندانان جهادی به مانند غنیمت تقسیم گردیدند،  ولی اکنون نیرو های مسلح با وجود عدم داشتن اسلحه مدرن ( ثقیل، زرهی و هوایی) قابلیت های قابل حساب مبارزه و دفاع را در برابر طالبان دارند، (خریداری و تحویلدهی 30 فروند هواپیما های جنگی که از روسیه خریداری گردیده ، بدون شک قدرت دفاعی کشور را تا اندازه میتواند احیا نماید.) در حالیکه طالبان با وضاحت توانایی جنگی شان را پیوسته از دست میدهند.  ادامه جنگ فقط برای آن طالبانی هدف عمده است که در تبانی با آی اس آی و جهت تاٌمین و ادامه منافع این دستگاه جهنمی و دشمن تاریخی ملت افغانستان میجنگند ، خون میریزند و با انفجارات مردمان ملکی را  هدف کشتار شان قرار میدهند.

با وجود آنکه این طالبان طرفدار پاکستان با همراهی پاکستانی ها آماده گی ها را برای تسلط بر قسمت های از وردک و میدان، لوگر و نورستان میگیرند، ولی قابلیت جنگی آنان در برابر نیرو های مسلح دولت خیلی ها ضعیف ارزیابی میگردد. چنانچه عملیات اخیر در ولایات لوگر و قسمت های جنوب کشور این ادعا را ثابت ساخته است.  طالبان یگانه وسیله را که بکیار میبرند ، ایجاد خوف و ارعاب با وسایل قرون اوسطایی به مانند  بریدن سر ( حتا اطفال خورد سال ۱۲ و ۱۳ ساله به جرم جاسوسی)  ترور  سخصیت های شناخته شده و زنان که در دستگاه دولتی کار میکنند و  انفجارا ت انتحاری ک  فقط میخواهند نشان دهند که آنها هم حضور دارند. آنها همان اعمال ضد انسانی را تکرار میکنند که در سالای ۱۹۸۰-۱۹۹۲ توسط بعضی از گروپ های تنظیمی هم انجام داده میشدند منجمله تهدید و کشتن معلمان مکاتب و مامورین عادی دولت، قتل بدون محاکمه اسیران جنگی به خصوص سربازان عادی که روی ضرورت های زنده گی  به این مسلک رو آورده اند. فقط تفاوت در آن است که این جرایم در آن سالها تحت نام مبارزه بر ضد تجاوز مشروعیت داده میشدند و لی اکنون حتا توسط  حلقه های دولتی و غیر دولتی غربی و حلقه های تنظیمی  نیز بحیث جرایم شدید جنگی و بشری اعتراف میگردد.  رهبران طالبان  که زیر چتر حمایتی  آی اس آی خون میریزند، هیچکدام تا بحال حاضر نشده اند تا یک نو جوانان خانواده خود را به انجام انفجارات انتحاری وادار سازند. آنها از فقیر ترین و عقب مانده ترین خانواده های که  بیشتراز  خانواده های فقیر نشین افغان در پاکستان و مناطق پشتون نشین میباشند، با زور سرباز گیری میکنند و بعد از شستشوی مغزی و دادن وعده بهشت این نو جوانان را طعمه اهداف پاکستانی میسازند ( انتحاری ها در قبل از انجام عمل انتحاری با هم خداحفظی میکنند که گویا عنقریب یکدیگیر را در بهشت دوباره ملاقی میشوند. آنچه در محرومیت های مختلف زنده گی کرده اند، برای آنها وعده داده میشوند و وسایط انتحاری شان با گل های « پلاستیکی پاکستانی » زیب و زینت اغواگرانه داده میشود) جوانان و نوجوانان رشید ولی مظلوم با تمام محرومیت های زنده گی فقیرانه بلاخره طعمه آنان میشوند که خود در عیش و نوش اند و با پول های فراوان وجدان میفروشند و خون میریزند. شایعات جدید در مورد نو جوانان انتحاری وجود دارد که والدین خانواده های بزرگ که در عمق فقر و ناداری بسر میبرند، مجبور میشوند یک فرزند نو جوان خود را در برابر ۱۰ الی ۲۰ هزار دالر در اختیار طالبان بگذارند تا از فقر رهایی یابند. بعداٌ این نو جوانان از دست بدست در برابر پول بیشتر بفروش میرسند. حتا تعداد از قوماندانان زورمند و رقیب طالبان یکدیگر را با داشتن یک یا چند انتحاری که در اختیار دارند تهدید میکنند.

در پهلوی این دسته ، گروه های دیگر از طالبان نیز هستند که در حد کمتر در قید دستورات آی اس آی قرار دارند . برای این گروهک های کوچک جنگ یا وسیله حفظ قدرت در محل است و یا  جنگ و ادامه آن برای شان هدف نیست فقط بدست آوردن موقعیت خوب در فرصت مناسب در دستگاه دولت است. حلقه سومی از طالبان هم وجود دارند که احتمالاٌ تحت پلان های مخفی نیرو های خارجی بحیث نیرو های ریزف سرمایه گذاری شده در بعضی ولایت وجود فزیکی داشته باشند. شایعات چند سال قبل مبنی بر انتقال طالبان مسلح ذریعه هلیکوپتر ها به بعضی ولایات ، بعید از احتمال نمیتواند باشد.

اضطراب، نا اطمینانی و تشویش مردم بخصوص شهر کابل از احیای حاکمیت طالبان در این است که :

۱ ـ رهبران ( حلقه محدود) دولت احتمالاٌ در یک معامله پشت پرده و ادامه پالیسی های مخفی امریکا و انگلستان در فکر احیای قدرت طالبان در بعض ولایات پشتون نشین افغانستان هستند که وقوع چنین حالت قبول خطر تجزیه افغانستان خواهد بود . این سوالیست که آیا در صورت وقوع این پدیده خلاف حاکمیت ملی و تمامیت ارضی  را کی جوابده خواهد بود. ما ممکن در فردا ها هیچ گاهی عاملین معاملات و جورآمد های پس پرده را رد یابی کرده نتوانیم ولی تلاش و بکار گیری هر نوع امکانات بخاطر  جلو گیری از وقوع یک تجزیه تحمیلی افغانستان  که بدون شک به نفع پاکستان است را میتوان یک وظیفه بزرگ همه ملیون ترقی پسند و وفاق ملی برای بقای یک افغانستان واحد و تجزیه ناپذیردانست.

۲ ـ از بین رفتن کلی تمام ارزش های دموکراتیک و مدنی که علی الرغم تمام موانع و کرنش ها در ۱۲ سال اخیر ( ولو نیم جان ) شکل گرفته اند.

۳ـ با تسلط دوباره طالبان مساٌله حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، حفظ کلتور و داشته های فرهنگی کشور در دست بازی های سیطره جویانه و دشمنانه پاکستان و حمایت گران پشت پرده شان قرار خواهد گرفت.

اعمال جرمی و ضد انسانی طالبان و تجارب ملت درزمان  حاکمیت آنان   سالهای ۱۹۹۶-۲۰۰۱ نشان میدهد که آین حلقه  تاریک بین و از لحاط کلتور اجتماعی عقب مانده ترین گروه حتا در میان کشور های اسلامی اند. طرد شده ترین و منفور ترین افراد  از لحاظ اجتماعی از کشور های اسلامی و حکومات با اهداف نا مشروع جهانی در حمایت و همکاری با این حلقه قرار میگیرند . آنها در کشور ما شدید ترین جرایم ضد بشری را مرتکب میشوند. جرایم اشد ضد انسانی و جنگی  را که این طالبان انجام میدهند با ید عاری از هر گونه سیاست بازی های جانبدارانه در  لست جرایم ضد بشری توسط  نهاد های حمایت حقوق بشر و سازمان عفو بین المللی درج قرار داد و در موقع مناسب  در محکمه جرایم جنگی محول گردند.  سازماندهنده گان انفجارات و ترور های فردی این سوال را باید جوابده باشند که کارمندان ادارات و موسسات دولتی که دارای وظایف سیاسی نیستند را چرا هدف انفجارات قرار میدهند.

ارزیابی از روان عامه و رشد فکری و معنوی نسل جدید و تغیر یافته با کلتور و فرهنگ جدید ، انکشاف شهر کابل و دیگر شهر ها  بیان این واقعیت غیر قابل انکار است که این نسل کنونی  دیگر در مقایسه با ویژه گیهای آسیب دیده و آسیب پذیر افغانستان خسته از جنگ های تنظیمی و حاکمیت طالبان  دیگر از حدود و دائره خیالا ت و تطبیق سیاست و مرامهای طالبان و طالبانیزم خارج گردیده و خیلی ها تغیر یافته اند . مفکوره کسب و ادامه قدرت سیاسی برای یک  یک حلقه کوچک  مانند طالبان و تاریک اندیشان در مقایسه با یک ملت بزرگ   بعید و حتا نا ممکن به نظر میرسد. ولی معاملات پس پرده و نا مشروع تحمیل دوباره این گروه را بر سینه مردم و ملت  دور از احتمال هم نباید دانست. کسب احتمالی دوباره قدرت توسط طالبان میتواند آغاز یک جنگ خطر ناک جدید در ابعاد مذهبی، قومی منطقوی باشد.

با ارزیابی های فوق و بخاطر پیش گیری از ادامه تراژیدی ها دیروز و امروز وتراژیدی های جدید و همچنان موقعیت در حال تضعیف طالبان مسئولیت دولت در چند نکته ذیل اهمیت خاصی خود را دارد:

۱ـ اتخاذ موقف و سیاست مستقلانه ، واضیح و روشن رهبری دولت  در برابر امروز و آینده افغانستا ن و بدون تداخل اهداف و پیش شرط های کشور های خارجی که برای آنها  افغانستان وسیله توسعه اهداف نظامی- استراتیژیک در منطقه باشد زیرا چنین پیش شرط ها و تحمیل آن در گام نخست مشروعیت دولت و حکومت را بحیث ممثل استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان نه تنها مورد مورد سوال قرار میدهد بلکه این مساٍله موقف حقوقی دولت را هم آسیب پذیر میسازد.

۲ـ دولت از لحاظ نظامی در حالت تفوق بیشتر بر طالبان و عمال پاکستانی شان است. جنگ و ادامه آن دارد برای طالبان حالت فرسایشی را میگیرد. بدون شک و با احتمال قوی رهبری طالبان صرف در تبلیغات خود را نیروی برزگ  نشان میدهد ولی حلقه طالبان در این فکر هم باشند که چگونه " آبرومندانه به جنگ داخلی برضد ملت " خاتمه دهند و در پروسه های " صلح و تفاهم ملی" مستقلانه سهیم گردند. دولت در برنامه های ختم جنگ و تحرکات دیگر صلح نباید تابع پیش شرط های طالبان و سیاست تفوق طلب پاکستان گردند.

۳ـ رهبران دولت نباید دیگر اهداف نا مکشوف و معاملات پس پرده شان را با براه انداختن " لویه جرگه ها" مشروعیت کاذب دهند. در شرایط مدرن و برای تصامیم بزرگ و مسئولانه جمع کردن سران قوم و ریشسفیدان و براه انداختن "مهمانی بزرگ"  دیگر جوابگوی اهداف بزرگ " با ابعاد حقوقی اعم از ملی و بین المللی" نیست. این تصامیم بزرگ را نمیتوان دیگر تنها با یک " دعای خیر" و تحریک احساسات " شیر بودن" گرفت. در شرایط کنونی و تسلط (اکثریت ) حلقه های غیر متخصص سیاسی در پارلمان هم اخذ تصمیم از این مجرا پر از اشکال خواهد بود. از نظر نویسنده در چنین شرایط پیچیده جلب نظریات ومرتبط ساختن بیش از دوصد احزاب سیاسی ، سازمانهای اجتماعی و مدنی و شخصیت های مستقل و متخصصین در یک کانگرس بزرگ ملی-سیاسی میتواند یک الترناتیف موثر و مقدماتی باشد برای اخذ تصامیم بعدی. چنین الترناتیف بذات خود بیان یک شکل از مراجعه به آرای عامه از طریق  حلقات وسیع سیاسی و اجتماعی  و تخصصی است.

۴ـ  حلقه رهبری دولتی و نظامی نباید از تجارب بزرگ نظامی زمان حاکمیت فقید دوکتور نجیب الله چشم پوشی نماید. تشکیل قوای " گارد"  و انسجام فعالیت های محاربوی که متبارز ترین تجربه آن جنگ جلال آباد بود، یک عمل  بوده  و هست که در برابر حملات احتمالی پاکستانی ها دژ متین و استوار را میتواند اعمار نماید.

یک جمعبندی و نتیجه محتصر از مطالب بالا نشان میدهد که بحران اعتماد نسبت به دولت و سیاست های گنگ ، نا پیدا نسبت به آینده ملت و جامعه در روان عامه مسلط است و روز تا روز عمیق تر میگردد. پالیسی دولت ( در یک حلقه کوچک) و تلاش حکومات خارجی اعم از همسایه گان و حکومات امریکا و انگلستان در ایجاد و اخذ تضمین برای پیشبرد  اهداف آینده شان که با محتوای قوانین ملی و کنوانسیون های بین المللی و اساسنامه ملل متحد در تضاد قرار میگیرند، در پی معاملات پشت پرده اند. دادن زمینه برای چنین اهداف " تحت نام لویه جرگه" مشروعیت دولت را با در نظر داشت محتوای قانون اساسی موجود  زیر سوال میتواند قرار دهد.

دولت در موقعیت قویتر و غیر قابل مقایسه نسبت به طالبان قراردارد. باید موقف دولت در تحرکات صلح با طالبان برجسته تر از طالبان باشد بناٌ دولت نباید بر  همه تقاضا های طالبان کمر خم نماید و حتا طالبان مرتکب جرایم قتل و انفجارات را با استفاده از صلاحیت های فردی مورد عفوقرار دهد.

برای ادامه این بحث ما در قسمت سوم نقش پارلمان و معضلات موجود در انجام وظایف و مسئولیت های اعضای پارلمان به بحث گرفته میشود که این بخش از قوای ثلاثه دولت تا کدام حد از وظایف پیشبینی شده د رقانون اساسی و مبانی حقوق اساسی در تضاد و تفاوت قرار دارد.

( پایان قسمت  دوم )

 

سیاسی ـ بامداد۱۳/۲ ـ ۰۵۰۸

دیداری از کابل، یک ارزیابی تحلیلی از روند های در هم پیچیده سیاسی – نظامی

نوشته : ع. بصیر دهـزاد

قسمت اول

شهرکابل مانند همیشه  شکل گیر سیاست ها و روند های در هم پچیده سیاسی – نظامی - اجتماعی است و روز تا روز درعمق پیچیده گی های گوناگون و در ژرفنای بحران کثیر الجوانب فرومیرود.

انگیزه این نوشته که در چند قسمت به خواننده محترم ارایه میگردد، دادن یک ارزیابی و تحلیل از پروبلم های واقعاٌ موجود جامعه افغانی میباشد که در شرایط مبرم کنونی برای هر نویسنده و روشنفکر با تعهد یک مسوولیت ملی و افغانی است تا افکار و نظریات خود را نه تنها در تبادل نظر صاحب نظران قرار دهد بلکه دادن طرح ها و نتیجه گیریها از روند های  کنونی کشور ما ممکن زمینه های باشد که مساله نزدیکی اهداف عمده مقطعی و ضروری را ، نه جدا از هم بلکه  با هم  ،  با بحث دوستانه و مسوولانه بگیریم. همچنان  باز سازی جاده های همسویی ، وفاق ملی و روشنگرانه و ترقیخواهانه را در محور مسایل روز قرار دهیم  تا نیل برای گره زدن نظروعمل یگانه نیرو های ملی و ترقیخواه بتواند ممکن و میسر گردد.

شهر کابل در ظاهر شهر زنده و پرغوغا است. قریب به چهارونیم میلیون باشنده شهرهرکدام به شکلی در زنده گی روزمره غرق اند. تفاوت زنده گی میان لایه های اجتماعی عمیق ترمیگردد.    یک فیصدی بزرگ مردم  که میتوان به آن یک لایه اجتماعی نامید، فروشنده گان، چه در دوکانها و مغازه های بزرگ و چه دست فروشان مواد، روز مره جمعیت شهر کابل را تامین میکنند. گویی شهر کابل با بیروبار بیش از حد، یک شهر خود گردان از لحاظ اقتصادی است که  نه  دستگاه دولتی و نه کدام نیروی دیگر بر آن حاکمیت و تسلط دارد. این یک حقیقت غیر قابل انکار است که این فروشنده گان به یک لایه متبارز اجتماعی مبدل گردیده است که بخش عمده از حیات اقتصادی شهر را در دست دارند. ولی حلقه جابر که متشکل از قوماندان جهادی سابق ، غاصبین زمینهای دولتی و شخصی که در حمایت تنظیم ها و با امکانات غیر قانونی به سرمایه داران بزرگ تبدیل شده اند، تکنوکراتهای که از با زور پول و سرمایه به کشور سرازیر گردیدند و بلاخره قاچاقبران مواد مخدر که در عین حال باجده به طالبان هستند و در عین حال در زیر حمایت دستگاه های استخباراتی خارجیها با دست باز شاهرگ های اقتصادی را در دست دارند. این حلقه در واقعیت بزرگترین خطر را برای از هم فروپاشی دولت وجامعه کنونی به وجود آورده اند بلکه بزرگترین مانع در راه تحکیم پایه های حاکمیت دولت و قانون ، ثبات و امنیت ملی و بلاخره رسیدن به آرمان صلح ، تشکیل میدهدند.

از لحاظ سیاسی هر کسی خود و آینده خود را گرو هوای غبار آلود سیاسی – نظامی میبیند. فضای نا مطمین  و همراه با ترس و تشویش در جامعه قویاٌ وجود دارد. گویی امید ها و آرزو های مردم کابل  هر روز به مانند بازی کودکانه از دست بدست سیاست بازان اعم از خارجی ها و اعمال افغانی آنها بیشرمانه و مسخره آمیز پرتاب میگردد.

نا باوریها نسبت به آینده و خطر برگشت دو باره وحشت طالبانی پدیده های اند که از یک جانب شیوع داده میشوند از جانب دیگر سیاست بازان و قوماندانهای جابر ترس و خوف را در محلات بر میگردانند،  آنهای که گویی از خون های ریخته شده بنا های بلند ساخته اند ،  از ترس و اضظراب که سوال از دست داده سیطره نا مشروع و خلاف پرنیسپ های حاکمیت قانون ، دارایی های غیر قانونی، چور و غضب و غیره اعمال غیر قانونی که بدانها جوابده باقی خواهند ماند. آنها با مسلح سازی دوباره جوانان خوف و ترس را در محلات تحت نفوذ شان حاکم میسازند تا خود و دارایی خود را در امان نگهدارند.

تعداد  از اعضای پارلمان که با حیله و تذویر و معاملات پس پرده کرسی های پارلمان را به گرو گرفتند، اکنون نه تنها به رهنما های معاملات عرایض شخصی ( مقرر یها، اخذ امر ها برای اعمار بلند منزلها ، اجازه نامه های تکسی ، اخذ قباله های غیر قانونی که از مجرا های قضایی بدست میآورند تا  زمینها و جایدادهای غصب شده را از آن خود سازند و محافظت مرتکبین جرایم شدید مانند اختطاف و قاچاق مخدر) تبدیل شده اند بلکه  تعداد از آنان امضا ٌ های وکلای ضعیف النفس را با پول میخرند تا با اکثریت پارلمانی زمینه استیضاح مقامات بلند پایه دولتی را مساعد سازند که با آنها در یک خط واحد جرایم فساد قرار نمیگیرند. تعداد از وکلا ی پارلمان چیزی برای انجام وظایف اصلی که در قوانین پیش بینی گردیده اند، ارایه کرده نمیتوانند خود و موقعیت خود را با نیت های ضد ملی و وفاق همگانی مانند مصروف سازی پارلمان ، این دستگاه قانونگذاری افغانستان را ، بر کلمات  دانشگاه و پوهنتون ، حفظ مینمایند.

دولت  که در انتخاب سیاست مستقل و اتخاذ مواضع ثابت بر بنیاد منافع ملی و در برابر سیاست های گنگ و بی ثبات و دو گانه  (استریوتیپ ) عاجز است، پیش گیر حوادث و معملات پشت پرده نیست بلکه در عقب مسایل و سیاست ها و معاملات پشت پرده خارجیها می جنبد. بعض مقامات دولتی گویی با دریشی و نکتایی لوکس همه روزه سرمه چشم و لنگی سیاه طالبی را در بکس دستی شان حمل میکنند تا زود تر چهره بدل کنند. حتا معاون اول رییس ولسی جرگه افغانستان در مصاحبه شان با تلویزیون با بشاشیت از به رسمیت شناختن طالبان و گشایش دفتر طالبان در قطر یاد میکند.

آنان که با اهداف ترقیخواهانه و تبازر نیات ملی ( نجات ملت مظلوم، وفاق ملی، شریک ساختن اهداف مشروع ملی و وطنی، استحکام حاکمیت قانون ، ثبات سیاسی ، غرور ملی افغانی ، و دها اهداف مهم و عملی که در شرایط کنونی اهمیت خاص زمانی دارند) خود را متعهد دانسته اند، هنوز نتوانسته اند از  در خود فرورفته گی ها بیرون آیند ،انچه ضرورت زمانی است و به اصطلاح عامیانه " دست و استین"  مبارزه مشترک را بر زنند. حلقه ها و نیرو های اجتماعی ( در تشکل های کوچک و یا هنور نا متشکل) در حالت کنونی شان آنقدر قابل محاسبه و اثر گذار در پروسه ها نیستند و هر کدام در اسیب پذیری های ناشی از عوامل گوناگون  دست و پا میزنند. اگر این نیروی هنوز نا محاسبه شده را در یک جو تفاهم و نزدیکی های مقطعی ( حتا گره زدن سرنوشت سیاسی و دفاع از ارزش های به وجود آمده در برابر معاملات خطر ناک و غیر قابل پیشبینی) تصور نماییم، به یقین یک نیروی بزرگ ، قابل محاسبه و اثر گذار در پروسه های موجود اند. نباید از نظر و تصور دور داشت که نیرو های میانه هم وجود دارند که در جستجوی نیرو های قابل اعتماد و قابل اتکا اند تا خود و توانایی خود را  نه تنها برای حفظ و بقای خود بلکه یکجا با این نیروی قابل اعتماد در پروسه ها اثر گذار گردند. طبعی است که اگر چنین نیروی متشکل هنوز وجود عینی نداشته باشد، انتخاب آنان در جهت دیگری است زیرا در مقاطع حساس و عدم ظرفیت های متشکل و قابل اعتماد در یک انتخاب تحمیلی میان بد، بد تر و بد ترین قرار میگیرند. پس میتوان این سوال و ادای مسوولیت نیرو های را  تقاضا نمود که شعار های ترقی، تحول ، وفاق ملی و ازرش های ملی، دموکراسی و جامعه مدنی و بلاخره اتحاد عمل را مطرح میکنند، تا باشد در شرایط پیچیده و تسلط نا باوری ها خود را به باور ها تسلیم نمایند و همه معضلات و تفاوت های فکری گذشته و حال را در یخچال ها گذارند. این یک ضرورت جدی و با اهمیت است که نیروی  بزرگ و واقعاٌ موجود ملی و ترقیخواه را منسجم ساخت ،  اهداف را با هم گره زد که سوال موجودیت و عدم موجودیت ارزشهای مطرح است  که این نیرو ها هم در وجو آن زنده خواهند ماند.

آنچه در کابل قابل لمس است ، تقدس به بعضی چهره های مستقل سیاسی که در اثر ادامه پلان های شوم و مشترک اجانب به قتل رسیده اند، به مانند شهید داکتر نجیب الله ، قوماندان احمد شاه مسعود و عبد العلی مزاری. احترام عامه مردم به شخصیت شهید داکتر نجیب الله به استقامت ، غرور ملی و وطنی اش و صحبت های باز بوده که همه معضلات و خطرات  را مدلل  و بر بنیاد واقعیت های وقت پیشبینی میکرد و ملت را از عواقب وخیم و وحشتناک آن هوشدار میداد و رفع مسوولیت مینمود. این یک نوع احساس  پشیمانی هم میتواند تلقی گردد که تعدادی وی را در یک زمانی به عنوان کمونیست و بی دین محکوم میکردند و در سقوط وی ناره تکبیر بلند میکردند.

آنچه در روان مردم عامه وجود دارد این است که مردم همه پدیده های ناسالم موجود را که همه روزه درد و رنج آفرین برای لایه های آسیب پذیر و آسیب دیده اند، با گذشته حاکمیت حزب دموکراتیک خلق ( حزب وطن) در مقایسه میگیرند. آنها خانه های نازل ، محقر و اپارتمانهای مکروریان حاکمان آن وقته را با قصر ها و بلند منزل ها مقایسه میکنند، پاکی ، صداقت و اهداف آرمانی آن وقت برای ملت زجردیده را با چور، حاکمیت زور ، تلاش های جنون آمیز نا مشروع از طریق بالا کشیدن مسائل مانند مذهب، زبان ، تعلقات سمتی ، قومی و تنظیمی مسلط  فعلی به مقایسه میگیرند. و بلاخره صداقت در زبان را با  چال ، اغوا و معاملات پس پرده در مقایسه میگیرند.

سیاست بازان غرب بخصوص انگیس و امریکا با بکار گیری  « یک بازی چهار ضلعی » شان     ( انگلیس- آمریکا- پاکستان - قطر) گویی به یک بازی " کرمبورد " نشسته تخته بازی را به سیاست های پس پرده لشم تر میسازند تا مهره های سیاه و چرکین شان بیشتر در میدان بمانند.

حلقات زنجیری مافیایی تسلط خود را در بقای فساد و با  روپوش های تنظیمی حفظ نموده اند. تعداد قوماندان های مسلح و قبلاٌ جهادی، حلقات زنجیری حمایت فساد دولتی ، با قاچاق چیان زور دار  داراند  که در یک چتر مثلث محافظتی دستگاه های مخفی خارجی- طالبان - تعداد نماینده گان پارلمان را بیشتر شکل  بدهند که بحیث  یک حلقه جابر مشغول اندوختن پول و دارایی و غضب ملکیت عامه اند. در موارد زیاد دستگاه های حراست حقوق " عدلی و قضایی"  به مشکل میتوانند جرئت نمایند تا یک دوسیه نسبتی جرایم مربوط به قاچاق مواد مخدره و غصب زمین را بررسی و مجرم را مجازت نمایند ولی در زدن شلاق زنان در محضر عام ، محاکمه ژورنالست های که اسناد و واقعیت ها را در وسایل ارتباط جمعی میکشانند و حکم تکفیر ، به آسانی حکم صادر میکنند.

  حلقات زنجیری مافیایی و قوماندن های مسلح یک حلقه جابر و ظالم اند که هم تنظیم های اسلامی و هم دستگاه تقنینی  ، موسسات حراست حقوق و نظم عامه را وسیله  ادامه جبر و تظلم شان ساخته اند. این حلقه با دادن پول و مهمانی های شیک و پر مصرف ( حتا با نوشیدنی های الکولی) وجدان های ضعیف را میخرند و دهن ها را میبندند. قصر ها و محلات تحت نفوذ این افراد ( که برای فریب مانند ملنگ و برای منافع شان مانند پلنگ های درنده و وحشی هستند) دوره شهزداده نشین های ( کیزر نشین) آلمان قبل از وحدت را ، البته با شرایط دیگر، در ذهن زنده میکنند.

ولی شهر کابل با آنکه به  یک شهر خود گردان میماند، زنده و با تحرک است. انسان ها میاندیشند، نسل جوان نسل زنده و تغیر دهنده است. با بیان دیگر شهر کابل شهر امید و آرزو های جدید هم است که خود را دریک آرایش نیرو ی محرک جدید شکل میدهد. گویی نیرو های عقب گرا و تاریک بین دیگر بقای آرزو های خشن و چرکین شان را با نو اندیشی اجتماعی و پروسه های جدید شکل یابنده جبراٌ به تحویل میدهند.

ولی به عنوان یک روشنفکر و روشن نگر نباید همه مسایل و پروسه ها را تنها از زوایای تاریک و منفی دید. زیرا کابل را  بعد از ۱۲ سال با تغیرات مثبت و امیدوارکننده نیز باید به نگرش گرفت.  غیر عادلانه و منفی گرایی خواهد بود که از نقش ملموس پولیس ملی  در انجام وظایف شان بخصوص جلوگیری از فعالیت های تخریبی طالبان و عملیات موفقانه بر ضد فعالیت های تروریستی طالبان و پاکستانی ها، نقش مستقلانه اردوی ملی در عملیات بر ضد طالبان و فعالیت های اداره  امنیت ملی در انجام وظایف شان چشم پوشی نمود. شهر کابل با تطبق موفقانه پالانهای شهر داری کابل و انجام خدمات صادقانه شخص شهر دار کنونی کابل هر روز چهره جدید  را بحیث یک پایتخت به خود میگیرد. چرا ما کار شهر دار کابل را که بطور مثال در هوای گرما از صبح الی ۱۰ شب حضوراٌ،از ساختمان و قیر ریزی سرک چهلستون واررسی میکند، قابل قدر ندانیم؟.

نویسنده در این مقاله که ارزیابی های خود را در چند قسمت به خواننده گان گرامی عرضه میدارد، کوشش خواهد نمود تا یک دید کلی از روند های کنونی سیاسی، اجتماعی و نظامی را به خواننده ارایه نموده و نقاط نظر و نتیجه گیریهای خود را در معرض تبادل نظر آنان  ، بخصوص صاحبان اندیشه های سیاسی  قرار بدهد. در این مقاله توجه خواهد گردید تا روی مسائل گرهی کنونی ابراز نظر ها، تحلیل ها ، ارزیابیها و نتیجه گیری ها را متمرکز سازم که در محور تبادل نظر های کنونی  میباشند ، منجمله: موقعیت سیاسی- نظامی دولت و طالبان ، موقعیت پارلمان و وظایف نماینده گان  ملت ، اهمیت ملی اندیشی و فراملیت اندیشی در تقابل با کمیدی صحنه بهاری « پوهنتون یا دانشگاه» ، احزاب و سازمانهای سیاسی تحول طلب و ترقیخواه  در یک انتخاب بزرگ و بلاخره یک جمعبندی کلی از مجموع این مقالات.

نویسنده تلاش خواهد نمود تا در بخش دوم محور ارزیابی های خود را بر موقعیت دولت و طالبان از ابعاد سیاسی حقوقی متمرکز سازد. علاقه مندم تا نظریات و انتقادات وتبادل نظر های بیشتر اهل نظر و تفکر را در مقالات و و سایل دیگر تبادل افکار دریابم.

 

 سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ ـ ۰۵۰۸


در پی موافقت به ازسرگیری مذاکرات اسراییل و فلسطین، دولت اسراییل آماده گی خود را به آزادی شماری از زندانیان فلسطینی اعلام کرد.
آیا این موافقت واین وعده برای آزادی زندانیان میتواند به ثمربخشی مذاکرات میان اسراییل و فلسطین بیانجامد؟
موانع بسیاری برسر راه توافق قطعی بین دو کشور قرار دارد. جان کری وزیر امور خارجه امریکا، پس از اعلام و انتشار این اخبار، به سفر خود به اسراییل خاتمه داده و روانه کشور پادشاهی عمان شد و در بدو ورود به این کشور گفت: « با خرسندی ایجاد مبنایی برای توافقنامه از سرگیری مذاکرات اسراییل فلسطین را اعلام می کنیم. » او درهمین سفر از رهبری دولت فلسطین ستایش کرده گفت: « رهبری شجاعانه محمود عباس رییس حکومت خود گردان فلسطین را ستایش می کنم.
محمود عباس به جان کری گفت که فلسطینی ها مذاکرات با اسراییل را برمبنای بازگشت به مرزهای سال ۱۹۶۷ می پذیرند.
همزمان با این خبر، کمیته مرکزی سازمان الفتح، چند مسله بنیادی را برای از سرگیری مذاکرات صلح اسراییل ــ فلسطین با جان کری وزیر امور خارجه امریکا برای اغاز مجدد مذاکرات صلح، در میان گذاشت. دبیر کل جنبش آزادی بخش فلسطین ، امین مقبولی اعلام کرد که مذاکرات صلح در ابتدا باید براساس دو کشور با مرزهای سال ۱۹۶۷ آغاز شود. تشکیلات خود گردان فلسطین تحت شرایط خاصی حاضر به بازگشت به میزمذاکره است. جنبش الفتح  از جان کری خواست که تغییراتی را در نظر بگیرد تا بتوان به یک تصویبنامه دست یافت.

یکی از اعضای ارشد الفتح که خود را معرفی نکرد گفت: « در حال حاضر پیشنهادها به همراه جدول از سرگیری مذاکرات مشوق ما برای مذاکره نیست.»
محمود عباس، رییس حکومت خود گردان فلسطین در آخرین جلسات کمیته مرکزی الفتح و کمیته اجراییه سازمان آزادی بخش فلسطین برای بررسی و تصویب پیشنهادهای امریکا حضوریافت . مهمترین پیشنهاد در طرح پیشنهادی جان کری آغاز مجدد « بدون وقفه » مذاکرات صلح اسراییل ــ فلسطین بدون بحث و گفتگو برای حل و فصل مسله ساختن شهرک ها در سرزمین فلسطین است. رییس تشکیلات خود گردان فلسطین گفت این طرح خواستار از سرگیری مذاکرات با توجه به سخنرانی بارک اوباما رییس جمهور امریکا در سال ۲۰۱۱ است. یعنی بر اساس خطوط مرزی قبل از اشغال سرزمین فلسطین در سال ۱۹۶۷ توسط ارتش اسراییل. اما آنچه مربوط به ساختن شهرک هاست، اکنون غرب برای حل وفصل این مشکل از اصطلاح جدید « خویشتنداری» در ساخت و ساز شهرک ها استفاده می کند. در طرح امریکا ــ اسراییل ساخت و ساز شهرک ها و توسعه آنها در سه شهرک آویل ، گوش آتزین و ماله ادامین و همچنین بیت المقدس شرقی ادامه دارد و فقط از توسعه شهرک ها درمنطقه غرب نوارغزه « خویشتنداری » میشود. در عوض فلسطینی ها خواهان عضویت رسمی درسازمان ملل متحد هستند. قطعنامه  « کنوانسیون چهارم ژنیو » به صراحت اشغال سرزمین ها را ممنوع کرده است. فلسطین در اواخر سال ۲۰۱۲ عضو ناظر سازمان ملل متحد شد.


هنوز همه موانع برای دورتازه مذاکرات میان فلسطین واسراییل برداشته نشده است و با اینکه جان کری اعتراف کرد که « توافق نهایی برای آغاز مذاکرات پایان یافته، اما جزییات این خوش بینی انتشار نیافته است.»
نماینده فلسطین برای مذاکرات صلح ، عریقات ونماینده اسراییل وزیرعدلیه انکشورقراراست بزودی درواشنگتن با یکدیگر مذاکرات صلح را آغاز کنند.
عریقات پیش از بازگشت وزیر خارجه امریکا به واشنگتن، در عمان با وی دیدار کرد ونظریات پیشنهادی رهبری فلسطین، یعنی روشن شدن وضع مرزهای سال ۱۹۶۷، متوقف شدن شهرک سازی در مناطق اشغالی که وعده آن را دولت اسراییل در گذشته داده بود و آزادی زندانیان سیاسی را مطرح کرد. معاون وزیر امور خارجه اسراییل زیو الکین ، نیز به نوبه خود گفت: « اگر قبل از آغاز مذاکرات صلح اعلام شود که اسراییل امتیازاتی برای مذاکرات صلح میدهد این مسله بی معنی است و در طول مذاکرات است که به جزییات برای حل فصل صلح باید پرداخت. »
جان کری وزیر امورخارجه امریکا پس از تماس تیلفونی با  اوباما ، با نتانیاهو  برای از سرگیری مذاکرات صلح « در اسرع وقت » برای دیدار با محمود عباس به رام الله رفت.
در این ملاقات رییس دولت خودگردان فلسطین، از توافق بر سر اصول مذاکرات استقبال کرد و تاکید کرد که : « با اینکه پیشرفت هایی برای امکان توافق برسراصول اساسی برای از سرگیری مذاکرات  صورت گرفته است، اما هنوز بسیاری از جزییات باید بررسی شوند. »
مذاکرات میان اسراییل و فلسطینی ها از چهار سال پیش قطع شده بود.

 

(آ.فریتاش) 

 

سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ ـ ۳۱۰۷

کردها در حکم دیوار کوتاه نیستند

صالح مسلم رهبرحزب اتحاد دمکراتیک ، بزرگترین حزب کردهای سوریه به مذاکرات خود در استانبول پایان داده و راهی اروپا شد. در روزهای اخیر به علت حملات موفق دسته های این حزب به اسلامگرایان رادیکال ارتش اپوزیسیون سوریه، توجه زیادی به این حزب معطوف میشود. حزب اتحاد دمکراتیک را در ترکیه « شاخه سوری حزب کارگران کردستان» می دانند و به این دلیل برخورد در برابر این حزب در گذشته، ازحالت شدیداً محتاطانه تا دشمنی آشکار درنوسان بود. چندی پیش، شخصیت های رسمی ترکیه اعلام کردند که درشمال سوریه شبه نظامیان حزب کارگران کردستان که از ترکیه به آنجا منتقل شده بودند، درصفوف حزب اتحاد دمکراتیک بر علیه تشکیلات اسلامگرایان می جنگند و این امرگویا خطر بالقوه ای برای ترکیه ایجاد می کند. به این دلیل سفر صالح مسلم به استانبول و مذاکرات او با نماینده گان حکومتی ترکیه به یک خبر جنجالی مبدل شد.

گفت وگوی زیرین را صالح مسلم رهبرحزب اتحاد دمکراتیک ازبروکسل با خبرنگار صدای روسیه انجام داده است که آنرا پیشکش مینمایم.

 

پرسش: آقای مسلم، تا چندی پیش نماینده گان عالیرتبه ترکیه برخورد خشونت آمیز خود نسبت به حزب اتحاد دمکراتیک را مخفی نمی کردند، که شما رهبری آن را عهده دار هستید. آنها حتا تهدید می کردند که مناطق تحت سکونت کردها در سوریه را به علت قصد شما برای ایجاد دولت مدنی کردها اشغال کنند. اما چند روزپس ازاین اعلامیه ها شما سفری به استانبول داشتید. چطور چنین اتفاقی افتاد؟ آیا شما از اماج هایتان عقب نشینی کرده اید و یا انقره عقب نشینی کرده است؟ معنای این سفر غیرمنتظره چه می تواند باشد؟

پاسخ: بگذارید قبل از هرچیز بگویم که ما ازهیچ یک ازاهداف مان عقب نشینی نکرده ایم. آنچه به دیدارمن با مقامات ترکیه مربوط می شود، به نظرم گفت وگو بهترین وسیله شناخت شرکاست. دراین میان فرقی نمی کند که ما با هم دوست خواهیم بود و یا به درگیری ادامه خواهیم داد. به ویژه که این اولین دیدار ما با نماینده گان حکومتی ترکیه نیست. در زمان های مختلف ودر جاهای گوناگون با هم ملاقات هایی داشتیم. آنچه به آخرین سفر من به استانبول مربوط می شود، این سفر بنا به دعوت رسمی وزارت امورخارجه ترکیه انجام شد. 

پرسش: آیا در این دیدار قصد شما برای ایجاد دولت مدنی در کردستان سوریه بررسی شد؟ موضع انقره در رابطه با این طرح چیست؟

پاسخ: همانطور که آشکار است، بیش از یکسال است که در کردستان غربی ( آن بخش از سوریه که کردها در آنجا ساکن هستند ـ ص.ر) خودگردانی واقعی جریان دارد. عمدتاً این کار با کمک ساختارهای حزبی و یا اجتماعی انجام می شود. اما هنگام چنین نوع حکومتی درعمل مسایل زیادی بروزمی کند. برای تامین زنده گی کامل ساکنان ، امنیت آنها و برقراری نظم، نیاز به دولت مدنی مرکزی است تا انجام تمام این وظایف را به عهده بگیرد.ما می خواهیم که تمام طبقات جامعه و تمام گروه های قومی منطقه شرکت فعالی در تشکیل چنین دولتی داشته باشند. در لحظه کنونی این طرح در حال بررسی است و نهایتاً خود مردم در باره شکل نهایی آن تصمیم خواهند گرفت. اما اینکه این یک دولت موقت مدنی خواهد بود شکی در آن نیست. در باره همه این چیزها با شرکای ترک صحبت کردیم. دولت موقت تا پایان حل و فصل بحران در سوریه کارخواهد کرد. طرف ترکیه با نظر ما در باره ضرورت ایجاد چنین دولتی موافقت کرد زیرا نه تنها برای ما بلکه برای همسایگان ما نیز مفید خواهد بود.

پرسش: آیا شما فکر می کنید که موفقیت های اخیر نیروهای کرد در دفاع از خود در مقابل حملات اسلامگرایان رادیکال مانند « جبهه النصرا» بر موضع ترکیه تاثیر گذاشته است؟

پاسخ: بدون شک. تمام بازیگران منطقه فهمیدند که کردها «سنگ پایه » در توازن نیرو در خاور نزدیک و میانه هستند و نباید آنها را نادیده گرفت. اسلام گرایان سعی کردند مقاومت ما را به امتحان بگذارند و دست به حملات شدید زدند. همه ؛ هم دوستان و هم دشمنان باید این موضوع را درک کنند که در آنچه به مسایل منطقه مربوط می شود باید دیدگاه های کردها نیز درنظرگرفته شود. پس از حملات دسته های ما به مواضع اسلامگرایان، توازن نیرو در منطقه تغییر کرد. تا کنون اسلام گرایان رادیکال تقریباً قدرت اصلی در منطقه به حساب می آمدند.غیراز کردها هیچ گروه دیگری در برابر آنها دست به مقاومت جدی نزده است. درعین حال باید به این نکته توجه داشت که این اسلامگرایان افراطی وحشیانه ترین روشهای جنگی را در رابطه با ما بکارمی گیرند، چیزهایی شبیه قرون وسطی که هنگام حمله به اقوام همسایه تمام دارایی و زنان « کافران » برای آنها « حلال» اعلام می شد. چنین نوع فتواها از دهن اسلام گرایان در مساجد و برعلیه کردها شنیده می شود. متاسفانه جهان متمدن فعلاً ناظر بیطرف این رویدادهاست. فقط ما کردها می توانیم در مبارزه با چنین حملات بربرمنشانه و وحشیانه ای به خودمان کمک کنیم. هیچ کس نمی توانست تصورکند که کردها میتوانند درس خوبی به این اسلامگرایان افراطی واز خود راضی بدهند. تمام این چیزها باعث تغییر توازن کلی قدرت در منطقه شد.

پرسش: در حال حاضر شما در اروپا هستید، آیا ملاقاتی با نماینده گان کشورهای اتحادیه اروپا خواهید داشت؟

 پاسخ: ما می خواهیم از حمایت سیاسی و دیپلوماتیک برخوردار شویم. در این راه تلاش خواهیم ورزید. کردها در شرایط فوق العاده دشواری برای بقا خود مبارزه می کنند. بدین معنا، بهانه خوبی برای اتحادیه اروپا که خودش را ضامن دموکراسی در جهان می داند ایجاد شده است تا به تفکر بپردازد.

Voice of Russia

سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ ـ ۰۱۰۸

رویارویی به سبک جنگ سرد و پاسخ منفی روسیه به خواسته تسلیحاتی امریکا

 

اهمیت زرادخانه های هسته ای در محور معادلات مسکو و واشنگتن بگونه ای است که کارشناسان مسایل نظامی می گویند که با وجود این عنصر در ساختارهای نظامی دو کشور، نمی توان از پایان جنگ سرد سخن گفت.
موج جدید مباحث مربوط به این مساله زمانی آغاز شد که ‌باراک ‌اوباما ‌رییس ‌جمهور ‌ایالات ‌متحده امریکا چند هفته قبل ‌در ‌برلین ‌از ‌روسیه برای ‌کاهش ‌بنیادین زرادخانه ‌‌سلاح های ‌هسته ای ‌اعم ‌از ‌راهبردی ‌و ‌تاکتیکی ‌دعوت ‌کرد. ‌این ‌اندیشه ‌ناظر ‌بر ‌کاهش ‌زرادخانه های ‌دو ‌کشور ‌به ‌میزان ‌یک ‌سوم ‌سطح ‌پیش بینی ‌شده ‌در ‌قرارداد ‌سال ۲۰۱۰ ‌است ‌ که ‌به ‌موجب ‌آن ‌ایالات ‌متحده ‌و ‌روسیه ‌باید ‌ظرف ‌۷ ‌سال ‌آینده ‌تعداد کلاهک ‌هسته ای ‌خود را ‌تا ‌۱۵۵۰ ‌عدد ‌و ‌موشک های حامل آنها ‌را ‌تا ‌۸۰۰ ‌عدد ‌کاهش ‌دهند. ‌
این مساله در مقطع کنونی که امریکا با بحران اقتصادی و وضعیت نابسامان مالی در بعد داخلی و ظهور قدرت های جهانی جدید و شکست رویکردهای مداخله جویانه واشنگتن در بعد خارجی دست به گریبان است، اهمیت دوچندان دارد، به ویژه اینکه ‌باراک ‌اوباما ‌در ‌سال ‌۲۰۰۹ به بهانه طرح ابتکار کاهش زرادخانه های هسته ای مسکو واشنگتن ‌برنده ‌ جایزه   ‌صلح ‌نوبل ‌شد. 
از سوی دیگر تاکید دوباره باراک اوباما بر ضرورت اقدام کشورش و روسیه بر کاستن از حجم موشک های قاره پیمای هسته ای و سکوهای پرتاب آن بار دیگر بر نگرانی کاخ سفید از توان بالای بازدارندگی تسلیحات بالستیکی و نیروهای راهبردی موشکی هسته ای روس ها صحه گذاشت.
وزن زرادخانه هسته ای روسیه در حفظ توازن قوا در سطح بین المللی و معادلات جهانی و منطقه ای مسکو به میزانی است که اوباما در سفر چندی پیش خود به برلین و پس از مذاکره با انگلا مرکل صدراعظم المان به صراحت به پوتین پیشنهاد کرد زرادخانه اتمی امریکا و روسیه به میزان یک سوم کاهش یابد تا به این ترتیب به رویارویی اتمی دوران جنگ سرد پایان داده شود.
روس ها که از سال های نخست فروپاشی شوروی سابق در دهه ۱۹۹۰ و پذیرش پیشنهادهای تحمیلی غرب در آن دوره فاصله گرفته و در یک دهه اخیر به تقویت بنیان های اقتصادی و نظامی خود پرداخته اند، به سرعت به این پیشنهاد پاسخ منفی دادند.
در همین راستا پوتین رییس جمهوری روسیه در نشست مشورتی در سن پطرزبورگ با رد درخواست همتای امریکایی خود برای کاهش زرادخانه های هسته ای اعلام کرد: نمی توانیم اجازه دهیم توازن نظام بازدارندگی اتمی به هم بخورد. بازدهی نیروهای اتمی ما نباید پایین برود و به همین دلیل اجرای طرح های مربوط به دفاع هوا – فضا ، در آینده هم یکی از محورهای کلیدی توسعه نظامی خواهد بود. پوتین که با تجربه فعالیت در سازمان اطلاعاتی جاسوسی شوروی سابق موسوم به کا.گ.ب ذهنیت روشنی از رویکردهای بلندمدت جاه طلبانه و توسعه طلبانه امریکایی در چارچوب ناتو و اجرای خزنده طرح استقرار سپر دفاع موشکی جهان شمول واشنگتن دارد، نه تنها درخواست اوباما برای کاهش تسلیحات بالستیکی دو کشور را رد کرد، بلکه به صراحت تاکید کرد که مسکو در آینده نیز سرمایه گذاری های بیشتری در این حوزه انجام خواهد داد.
از سوی دیگر روس ها خوب می دانند که در جهان امروزی، موضوع برخورداری از زرادخانه هسته ای محدود به مناسبات مسکو و واشنگتن نیست و به مقوله ای جهان شمول تبدیل شده که کشورهای زیادی که بخش عمده آنها را متحدان امریکا تشکیل می دهد، در آن درگیرهستند. پوتین با درک اهمیت این موضوع در معادلات بین المللی و کاهش روزافزون وزن و جایگاه ساختارهای بین المللی مانند سازمان ملل به عنوان ابزار دست قدرت های غربی تاکید کرد که امروزه دیگر نه تنها امریکا، بلکه دیگر کشورها هم تسلیحات تهاجمی خود و از جمله موشکهای میان برد را به طور فعال توسعه می دهند. در واقع تمام همسایگان ما مشغول توسعه این سیستم ها هستند.
دمیتری راگوزین معاون نخست وزیر روسیه نیز که به صراحت لهجه و رک گویی در میان سیاستمداران روس معروف است، با قاطعیت بیشتری در خصوص درخواست اوباما برای کاهش زرادخانه هسته ای دو کشور اظهار نظر کرد و رییس جمهوری امریکا را در این حوزه آماتور خواند. راگوزین که چندین سال نماینده روسیه در ناتو بوده و بارها این سازمان نظامی منطقه ای را به چنگ انداختن به بهانه های غیرقابل قبول در استقرار دفاع سپر دفاع موشکی امریکا در مرزهای غربی روسیه متهم کرده است، گفت: این امر ـ پیشنهاد کاهش تسلیحات هسته ای ـ نشان می دهد که اوباما یا ماهیت مساله را در نمی کند و یا آشکارا در این باره دروغ می گوید.
معاون نخست وزیر روسیه که به دلیل حضور بلندت مدت در ناتو به عنوان ساختار نظامی و تهاجمی مداخله گر جریان سلطه در معادلات بین المللی با رویکردهای بلندمدت غرب در خصوص کشورش آشنا می باشد، با ابراز ناخرسندی از پیشنهاد اوباما اعلام کرد: پدافند ضدموشکی اروپا بخشی از دفاع جهانی بزرگ می باشد. در این حال چطور می شود به طور جدی از ضرورت کاهش توان راهبردی سخن گفت و در عین حال ناتوانی خود (از نیل به توافق در مورد پدافند ضد موشکی) را به نمایش گذاشت؟
روسها که پیش از این در تابستان ۲۰۱۰ در دوره ریاست جمهوری دمیتری مدودیف و به دلیل سیاستگزاری های خارجی غربگرایانه وی در دام عقب نشینی های تاکتیکی امریکاییان - به شکل توقف کوتاه مدت استقرار اجزای سپر دفاع موشکی در خاک جمهوری چک و لهستان - گرفتار شده و به امید دستیابی به سرمایه گذاری و دانش پیشرفته غربی با غرب در سازمان ملل هم آوا شده بودند، این بار با تجربه اندوزی از آن رویداد، اعتنایی به پیشنهاد اوباما برای کاهش تسلیحات راهبردی هسته ای نکردند.
یوری اوشاکوف دستیار رییس جمهوری روسیه از جمله این افراد بود که اعلام کرد اوباما پیش از این به طور رسمی مقاصد خود در مورد کاهش تسلیحات اتمی را به مسکو بیان کرده است. وی گفت: موقعیت کنونی با وضعیت دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تفاوت دارد. در آن زمان تنها امریکا و شوروی در مورد کاهش زرادخانه اتمی مذاکره می کردند، اما اینک باید به مسئله از دیدگاه گسترده تر نگاه کرد و دایره طرف های احتمالی گفت وگو در این مورد را گسترش داد.
رویکرد مقام های ارشد روس در پاسخ منفی به پیشنهاد اوباما برای کاهش زرادخانه های هسته ای دو کشور با استقبال کارشناسان سیاسی و نظامی روس نیز مواجه شد و آنان نسبت به ناخرسندی سیاستمداران شان در این باره واکنش مثبت نشان دادند.
ولادیمیر انوخین معاون اکادمی مسایل راهبردی روسیه در همین ارتباط گفت: در موقعیتی که در زمان حاضر در حال شکل گیری است و نیروهای اتمی چین رو به توسعه میباشد و اقدامات تحریک آمیز امریکا در بخش ضدموشکی ادامه دارد، ما به چنین ابتکاراتی (پیشنهاد رییس جمهورامریکا) هیچ نیازی نداریم.
وی افزود: به ویژه اینکه روشن است که امریکا سیاست استانداردهای دوگانه را در این باره پیاده می کند. اعلامیه های مربوط به سوریه و پدافند ضد موشکی نشان میدهد که امریکا با از دست دادن کنترل بر فضای جهانی اینک در جستجوی راه دفاع از منافع خود به حساب به ظاهر مشارکت با روسیه می باشد.
‌یوگنی ‌میاسنیکوف رییس ‌مرکز ‌مطالعه ‌کنترل ‌تسلیحات روسیه نیز بر این باور است که ‌این ‌ابتکار ‌از ‌نظر ‌سیاست ‌داخلی ‌برای ‌باراک ‌اوباما ‌مهم ‌است، زیرا نخست ‌او به این وسیله ‌تعهدات ‌خود ‌را ‌اجرا ‌می کند ‌و دوم اینکه ‌می تواند ‌بودجه ‌قابل ‌توجهی ‌صرفه ‌جویی کند. ‌
میاسنیکوف اضافه می کند: اگر ‌خطر ‌انتقاد ‌از ‌سوی ‌جمهوری ‌خواهان ‌نبود، ‌اوباما ‌می توانست ‌بدون ‌روسیه ‌هم ‌این ‌کاهش ها ‌را ‌انجام ‌دهد. کارشناس روس ادامه می دهد: واقعیت این است که امروزه ‌ثبات ‌راهبردی ‌توسط ‌نه ‌تنها ‌وجود ‌سلاح های ‌هسته ای ‌بلکه ‌عواملی ‌چون ‌سپر ‌دفاع ضد موشکی، ‌ساخت ‌سلاح هسته ‌ای، ‌احتمال ‌استقرار ‌سلاح های دقیق غیر ‌در فضای ‌کیهانی ‌و ‌عدم ‌شرکت ‌بعضی ‌کشورها ‌در ‌توافقات ‌مربوط به ‌خلع ‌سلاح ‌هسته ای ‌تعیین ‌می شود. ‌با ‌وجود ‌این ‌که ‌باراک ‌اوباما ‌در ‌پیام ‌ماه ‌اپریل امسال خود ‌برای ‌ولادیمیر پوتین ‌اظهار ‌امیدواری ‌کرد ‌که ‌دو ‌کشور ‌در ‌ ‌سپتامبر ‌موافقتنامه ‌چارچوبی ‌درباره کاهش ‌زرادخانه های ‌هسته ای ‌‌را امضا ‌کنند، ‌میاسنیکوف ‌بعید ‌می داند ‌که ‌این ‌کار ‌بتواند در این مدت کوتاه ‌انجام ‌شود.
تجزیه و تحلیل اظهارات و پیشنهادهای مقام های امریکایی درباره کاهش زرادخانه های هسته ای این کشور و روسیه در ماه های اخیر نشان می دهد که واشنگتن در راستای تکمیل سناریوی تضعیف کرملین به دنبال بی اثر کردن تنها مزیت نسبی روسها در معادلات جهانی در قالب تسلیحات راهبردی هسته ای می باشد. از سوی دیگر روس ها با آگاهی کامل از اهمیت بازدارنده گی نیروهای راهبردی موشکی هسته ای خود در اشکال مختلف زمینی(سکوهای پرتاب موشک های باستیک)، هوایی (هواپیماهای راهبردی دورپرواز) و دریایی (نوسازی زیردریایی های هسته ای به جای مانده از دوره شوروی سابق و طراحی و ساخت کلاس های جدید و پیشرفته آنها) در تحولات بین المللی و منطقه ای و نیز افزایش تعداد قدرت های هسته ای جهانی، به هیچ وجه حاضر به چشم پوشی از این توانمندی خود نیستند.
در نهایت می توان گفت که پابرجا بودن میراث جنگ سرد در مناسبت شکننده و غیرمطمین روسیه و امریکا از یک طرف، و پیچیده تر شدن روزافزون معادلات بین المللی و چرخش زود به زود مراکز قدرت جهانی در نقشه جغرافیایی سیاسی جهان از طرف دیگرموجب می شود که نتوان به اجرایی شدن پیشنهاد اوباما مبنی بر کاهش زرادخانه های هسته ای روسیه و امریکا در کوتاه مدت امیدوار بود و جهان همچنان باید نظاره گرنمایش یادگارهای جنگ ستارگان در عرصه مناسبت بین المللی میان کرملین و کاخ سفید باشد.

 

سیاسی ـ بامداد۳ /۱۳ ـ ۲۸۰۷