« بهار ترکی » در استانبول
اعتراضات با سرعت خیرهکنندهای به چند شهر دیگر مانند «انقره»، «ازمیر»،
« قونیه» و « بودروم » گسترش یافت.
جرقه آغازین اعتراضهای دو روز گذشته در استانبول، تخریب پارکی در میدان « تقسیم » و ساخت یک مجتمع تجاری بهجای آن بود. معترضان از چهار روز پیش در پارک « قزی» در حاشیه میدان تقسیم درمرکز استانبول تحصن کردهاند. آنها از برنامه ساخت وساز در اطراف این میدان، خشمگین هستند.
شعار این گروه چند صدنفره « تقسیم را اشغال کنید » است؛ الهامگرفته از جنبش «والاستریت». این بهانه به خودی خود برای تظاهراتی به این بزرگی کافی است. فراموش نکنیم انگیزه اولیه جنبش اعتراضی می۱۹۶۸ در پاریس و سایر شهرهای اروپا نیز چیز مشابهی بود: مبارزه برای متوقف کردن شاهراه ساحل غربی و جلوگیری از نابودی محلههای قدیمی به دلیل ساختن آسمانخراشهایی همچون« پالاس دیتالی » و «مونپارس». تظاهرات در روز جمعه پس از آن به خشونت کشیده شد که پولیس ضدشورش به متحصنان، حمله کرد. اعتراضات با سرعت خیرهکنندهای به چند شهر دیگر مانند «انقره»، «ازمیر»، « قونیه» و « بودروم » گسترش یافت.
به همین سرعت سوسیالیستها، اتحادیههای کارگری، اعضای احزاب مخالف و حتا گروه معروف به « مسلمانان ضد کاپیتالیسم » به اعتراضات پیوستند. با این حال در ماههای اخیر جامعه ترکیه از یکسو به واسطه سیاستهای حزب حاکم، که مردم آن را حمله مستقیم به زنده گی خصوصی میدانند و ازسوی دیگرسرکوب فعالان کارگری و رسانهها، به شدت ملتهب و آماده اعتراض بود. چند خربوزه ای که اردوغان با یک دست خود برداشته است او را به دالانی هدایت کرده است که امکان دارد برنامههای آینده او را برای تصدی پست ریاستجمهوری زیر سوال ببرد. سیاست خارجی « حزب عدالت و توسعه » که تا پیش از داستانهای سوریه به صفررساندن مشکلات منطقهای با همسایگان بود هماینک در عرصه اجرا به نقطه جوش رسیده و سوریه پاشنه آشیل حزب حاکم در ترکیه شده است.
اردوغان میخواهد بمبگذاری در« ریحانلی » را به گردن مهمترین حزب مخالف خود یعنی حزب جمهوریخواه خلق بیندازد. در مقابل کمال کلیچداراغلو میگوید که آماده زندان رفتن است و ازحرفهای خود بازنمیگردد. او میگوید که نخست وزیر ترکیه دست در دستان تروریستهای مخالف اسد دارد. حزب او که ماه پیش به دیدار اسد رفته بود دولت اردوغان را به صرافت انداخت تا از حزب جمهوریخواه خلق به جرم اقدام علیه امنیت ملی شکایت کند. این در حالی است که قانون تازهای که او قصد به تصویب رساندن آن را دارد صدای سکولارهای این کشور را درآورده است.
او لایحهای به نام « بیماری روح » که محدودیتهای استفاده از الکل دارد را به دست عبدالله گل سپرده است تا تبدیل به قانون کند. این قانون هماکنون با ایرادهایی که صورت گرفته است زیردست رییس جمهوری ترکیه معطل مانده است. براساس این قانون فروش مشروبات الکلی از ساعت شش بعدازظهر به بعد ممنوع خواهد شد. مخالفان میگویند که اردوغان نیز به همان راهی میرود که سکولارهای این کشور پیش از این رفته اند. آنها با ادله مداخله در امور شخصی افراد به مخالفت با این قانون برخاسته اند. از سوی دیگر تضاد شدید میان دولت و جنبش چپ و رادیکال ترکیه، با قدغن کردن تجمع اول می امسال در میدان تقسیم بار دیگر خود را نشان داد.
در نتیجه حمله خشونتآمیز پلیس به معترضان در آن روز، صدها نفر زخمی شدند و نگرانی جامعه از حکومت کنونی و قدرتگیری نهاد پلیس تحت حاکمیت حزب عدالت و توسعه، افزایش یافت. ۱۰ روز بعد از درگیریهای روز جهانی کارگر، مردم ترکیه با یکی از خونینترین اتفاقات تاریخ خود روبهرو شدند: انفجار شهر ریحانلی، صدها نفر کشته بر جای گذاشت و دولت بهجای پاسخگویی به مردم، خبررسانی درباره این اتفاق را برای ۴۸ ساعت قدغن کرد. دولت ترکیه به رهبری رجب طیب اردوغان نشان داد که با وجود انتقادهایی که از سرکوبگری دولت سوریه میکند، خود نیز اگر لازم بداند، برای انداختن پلیس با انواع ابزارهای سرکوب به جان مردم کشورش، کم نخواهد گذاشت.
پلیس ترکیه با گاز اشکآور، آب پرفشار و اسپری مرچ به معترضان حمله کرد که به گزارش رویترز تا دیروز دستکم ۶۳ نفر بازداشت و چندین نفر دیگر زخمی شدهاند*. در جریان حمله پلیس ضدشورش، تا دیروز به گزارش روزنامه «حریت» که از منتقدان دولت اردوغان است، گزارش داده که هفت نفر از مجروحان، صدمه جدی دیدهاند از جمله یک نماینده مجلس حامی کردها و یکی از عکاسان خبرگزاری رویترز زخمی شدهاند. عفو بینالملل نسبت به استفاده از گاز اشکآور توسط پلیس ترکیه ابراز نگرانی کرد.**
وزیر کشور ترکیه نیز متعهد شد که درباره استفاده بیدلیل پلیس از گاز اشک آور تحقیق کند. این درحالی است که اردوغان در نخستین واکنش معترضان را به سیاسیکاری و تلاش برای محقق کردن اهداف برنامه ریزیشده خود متهم کرد. به گزارش اسکاینیوز عربی، او گفت: « برخی گروهها با سیاه نمایی و جنجال رسانهای سعی دارند دولت را خراب کنند.» او افزود: «هدف ما توسعه استانبول است و با هر قیمتی این هدف را محقق میکنیم. »
اعتراضات از کجا آغاز شد؟
این اعتراضات در هفته گذشته در پی طرح توسعه جدید دولت در پارک گزی آغاز شد و رفتهرفته تبدیل به تظاهراتی گسترده شد. مظاهره کننده گان میگویند که نمیخواهند درختان این منطقه قطع شود و مخالف طرح دولت هستند. خبرنگاران گزارش دادهاند، آنچه در ابتدا یک اعتراض زیستمحیطی در استانبول بود، به تظاهراتی علیه دولت تبدیل شد. حامیان محیط زیست ابتدا این اعتراضها را راه انداختند اما بعدا سوسیالیستها، اتحادیههای کارگری، اعضای احزاب مخالف و حتا گروه معروف به مسلمانان ضدکاپیتالیسم به این گروه پیوستند. هدف این برنامه اعتراضبرانگیز برای نوسازی میدان تقسیم، تسهیل رفت و آمد در اطراف این منطقه اعلام شده اما به اینجا ختم نمیشود. این طرح همچنین شامل احداث یک مرکز خرید به جای پارک قزی است. مخالفان این طرح میگویند این پارک بخشی از فضای سبز محدود باقیمانده در مرکز استانبول است. با این وجود نخستوزیر ترکیه تاکید کرده که مصمم است این طرح بحثبرانگیز را در استانبول اجرا کند.
ناآرامی در حال رشد
کمال کلیچداراوغلو، رهبر اصلی مخالفان دولت ترکیه و رجب طیب اردوغان، این وضعیت را مورد انتقاد قرار دادند و خواهان عقب نشینی پلیس از منطقه و خواهان تن دادن به خواسته مردم شدهاند. حسین آتای، والی استانبول نیز پیش از آغاز طرح توسعه از آن انتقاد کرده بود. با این حال این نوع ناآرامیها نشاندهنده آن است که دولت اردوغان رفته رفته با نارضایتیهایی روبه رو خواهد بود و این ناآرامیها و اعتراضات رو به رشد است. دلایل این نارضایتیها را به طور کلی میتوان سیاستهایی دانست که دولت در ماههای اخیر اعمال کرده است، از جمله آن میتوان مواضعی که دولت ترکیه در قبال بحران سوریه گرفته است و همچنین محدودیتهای اجتماعی و قانونهایی دانست که مردم ترکیه را به اعتراض علیه دولت اردوغان وا داشته است. با این حال باید یادآور شد که ترکیه در دهه گذشته به رهبری اردوغان به موقعیتهای بسیار زیادی دست یافته است و جایگاه این کشور را در دنیا بسیار ارتقا داده و اکنون که قاره اروپا با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، اما ترکیه تا جایی که توانسته است خود را از این بحران به دور نگه داشته و آن را تبدیل به فرصتی برای ارتقای جایگاه خود کرده و همچنین از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه درآمد سرانه این کشور ۳ برابر شده و واحد پولی این کشور رشد بسیاری داشته است. اما اردوغان حتا با شرایط فعلی نیز میتواند محبوب ترین سیاستمدار در طول تاریخ ترکیه پس از آتاتورک باشد که این کشور را از دل امپراتوری از هم پاشیده عثمانی در ۹۰ سال پیش به بیرون آورد.
صدای مردم
* مقامات رسمی ترکیه امروز رقم زخمی ها را ۷۹ تن اعلان کردند ـ بامداد
**همین امروز روزنامه حریت انلاین از قول وزیر داخله ترکیه موامر گیولر (Muammer Güler ) نوشت که به تعداد ۹۳۹ اعتراض کننده در ۴۸ ولایت ترکیه زندانی شدند ـ بامداد
جنگ « گاز» در سوریه
امیر نشین قطر با پرداخت میلیارد ها دلار از اپوزیسیون سوریه علیه اسد حمایت می کند. دولت سوریه مانع کشیدن لوله نفتی است که نقشه آن کشیده شده است.
برگردان از: ر.نافعی
امیر نشین کوچک قطر در دوسال گذشته « ۳ میلیارد دلار» به شورشیان درسوریه کمک کرده است. « این مبلغ بمراتب بیشتر از کمک هر دولت دیگریست». این خبری است که روز جمعه فاینشل تایمز انگلیس منتشر کرد. این روزنامه در باره نقش قطر در چالش سوریه می نویسد که گزارشش مبتنی بر دهها مصاحبه با رهبران شورش در خارج و در خود سوریه و همچنین با مقامات اداری در پایتخت های کشورهای غربی و نیز با مقامات محلی است. بعنوان مثال یکی از نتایج بدست آمده این است که این امیرنشین بسیار کوچک و بی نهایت ثروتمند به هریک از افراد نیروهای نظامی و انتظامی اسد که فرار کند و به شورشیان بپیوندد، سالی ۵۰ هزار دلار می پردازد.
روزنامه انگلیسی می نویسد ناظران محلی هم اکنون حامد بن خلیفه الثانی حاکم فیودال قطر را مسخره می کنند که در سوریه یک » انقلاب خریده است» و با حمایت از شورشیان اسلامگرا می خواهد در سراسر جهان عربی تبدیل شود به » عبدالناصر پان اسلامیست» . اما این امر سبب حسادت عربستان سلفی شد و قطر را بعنوان کشوری که بیش از هر کشور دیگر به شورشیان اسلحه می رساند عقب زد و خودش جای اول را گرفت. پایتخت های کشورهای غربی با نگرانی ناظر این رویداد هستند زیرا مجاهدینی که اینک سیل وار از سراسر جهان بسوی سوریه روان شده اند، بیشتر تقویت می شوند و این ها از نوع جبهه النصرت هستند که با صراحت خود را پیرو اعتقادات القاعده اعلام می کنند.
اما آنچه که فاینشل تایمز بکلی مسکوت می گذارد این است که آنچه امیر قطر دنبال آنست و می خواهد با شورشیانی که در سوریه خریداری کرده به آن برسد علائق اقتصادی و کاملا ملموس او هستند. زیرا در سوریه هم ( مثل بقیه نقاط در خاور میانه ) دعوا بر سر منابع نفت و گاز و راههای حمل و نقل آنهاست. آنچه برا ی قطراهمیت دارد لوله حمل گازی است که قراراست از اردن بگذرد و به کالاس در جنوب ترکیه برسد و از آنجا به اروپای غربی منتقل گردد. در این میان دولت اسد مشکل ایجاد کرده است، به همین دلیل است که ترکیه ناگهان خواستار سقوط اسد شده است، در حالی که اردوغان رییس دولت ترکیه همین چندی پیش با خانواده اش با اسد ، در خلوت مطلوب خانواده گی، دوران تعطیلات مشترک را می گذراند.
قطر کوچک که میان ایران و عربستان گیرکرده است صاحب سومین منبع گازجهان است. این ثروت سبب شده که شهروندان آن که حتی به ۲۵۰ هزار نفر هم نمی رسند، بالاترین در آمد سرانه ملی را در جهان دارا باشند. امیر قطراز ترس آن که مبادا عربستان و یا ایران چشم طمع به آن امارت بدوزند آمریکا را بعنوان قدرت حامی خود به قطر فراخواند و دو پایگاه نظامی هم در اختیارش گذاشت. اسناد ویکی لیکس افشا کردند که ۶۰ درصد ازهزینه دو پایگاه آمریکایی در قطر را امیر قطر می پردازد. امیر نشینی که با این قیمت امنیت خود را بیمه کرده است البته می تواند در صحنه سیاسی جهان به خود اجازه خیلی کارها بدهد.
بخش عمده صادرات گاز قطر گاز مایع است و قطر خود را با خطر عرضه بیش از اندازه گاز در بازار جهانی روبرو می بیند. استرالیا بین سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۰ با هشت دروازه بارگیری گاز مایع وارد بازار جهانی خواهد شد، بازارمصرف امریکای شمالی به برکت بکار بستن شیوه فراکینگ، برای کسب گاز، هم اکنون اشباع شده است. دهها کشتی حمل نفت و گاز که هم اکنون سفارش داده شده اند باید در دهسال آینده گازآمریکا را به بازارهای جهان برسانند، که این امر خود سبب کاهش بهای گاز در بازار آسیا خواهد شد. بنا براین قطر برای فروش بیشتر گاز خود فقط یک هدف می تواند داشته باشد و آن انتقال گاز ازطریق لوله به اروپاست. نقشه این لوله کشی در سال ۲۰۰۹ تهیه شده است.در این نقشه سوریه نقشی کلیدی ایفا می کند.
این لوله جدید باید از عربستان، اردن و سوریه بگذرد و در ترکیه از طریق لوله نابوکو که هنوز ظرفیت پذیرش گاز بیشتری دارد به اروپای غربی حمل گردد. در اتحادیه اروپا این نقشه مورد حمایت پرشور سیاست گرانی که از روسیه می ترسند نیز قرار گرفت، چون می تواند وابسته گی اروپای غربی را به گاز روسیه کاهش دهد. ولی دولت اسد در سوریه وارد این بازی و تحقق این نقشه نشد. نخست به این دلیل که مناسبات قطر با سوریه مناسباتی دوستانه نبود و امتیازاتی که قطر به سوریه پیشنهاد می کرد نیز دوستانه نبود. دوم آن که نزدیک سواحل سوریه منایع بزرگ گاز کشف شد و سوم آن که همپیمان استراتژیک سوریه ، ایران ، قبلا پیشنهاد بهتری به سوریه ارایه کرده بود.
در ماه جون ۲۰۱۱ سوریه یک قرار دا د ستراتژیک برای حمل گاز با ایران و عراق منعقد کرد که از طریق آن گاز ایران باید از حوزه پارس جنوبی به سوریه و از آنجا به اروپا منتقل گردد. این امر یک خط بطلان قطور برنقشه های قطر و اروپا کشید ولی هنوزامیدی باقی بود چون در این زمان « انقلابی» که قطر پولش را می دهد در سوریه شروع شده بود.
Rainer Rupp - JW
اسامی نامزدهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران اعلام شد
وزارت داخله ایران روز سه شنبه بیست و یکم ماه می اعلام کرد: صلاحیت هشت نامزد انتخابات ریاست جمهوری از جمله سعید جلیلی نماینده ارشد گفت و گوهای هسته ای مورد تایید شورای نگهبان قرارگرفته و این افراد می توانند در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که چهاردهم جون برگزار می شود، شرکت کنند..
براساس اعلام وزارت داخله ایران، این ۸ نامزد شامل سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده ارشد گفت و گوهای هسته ای ایران؛ محمد باقر قالیباف، شهردار کنونی تهران؛ علیاکبر ولایتی، مشاور عالی امور بین الملل رهبر ایران و وزیر سابق امور خارجه؛ غلامعلی حدادعادل، عضو کنونی مجلس شورای اسلامی و رییس سابق مجلس شورای اسلامی ایران؛ محسن رضایی، فرمانده کل سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران؛ حسن روحانی، نماینده ارشد پیشین گفت و گوهای هسته ای ایران؛ سید محمد غرضی، وزیر سابق نفت و وزیر سابق پست و تلفن و تلگراف ایران و محمدرضا عارف، معاون اول پیشین رییس جمهوری اسلامی ایران است. از این میان، حسن روحانی و سید محمد غرضی و محمد رضا عارف از جناح اصلاح طلب و ۵ نامزدهای دیگر از جناح اصولگرا هستند.
گفتنی است که پس از بررسی های شورای نگهبان، صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس جمهوری سابق ایران و اسفندیار رحیم مشایی، مشاور عالی محمود احمدی نژاد رییس جمهوری کنونی ایران که جناح اصلاح طلب و جناح اصولگرای تندرو آن ها را به عنوان نامزدهای اصلی خود معرفی کرده بودند، رد شده و آن ها نمی توانند در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران شرکت کنند
جهادیون غربی برای چه به سوریه می روند؟
میان بی نظمی ها در حوالی پایتخت سویدن و حوادث در سوریه یا مالی چه ارتباطی وجود دارد؟ محققان میگویند که میان آنها ارتباط مسلم هست هرچند که در غرب عجله ندارند آنرا قبول کنند.
به عقیده تفسیرگر «یوگنی یرمولایف» ماهیت امر در این است که کشورهای دارای مسایل، این مسایل را به دیگر مناطق جهان وارد می کنند. اما صحبت سر این نیست که آسیا و آفریقا مسایل خود را با غرب شکوفان در میان می گذارد. نخیر، همه چیز بر عکس است. مفسر ما گفت:
« مقامات کانادا،انگلیس،بلژیک،فرانسه و آلمان اعتراف کردند که شهروندان شان در اختلاف سوریه مزدور بوده و در ترکیب شبه نظامیان می جنگند. بنا به برخی دادهها در میان مزدوران شبه نظامیانی از شمال اروپا نیز دیده شدند. چرا شهروندان این کشور ها که کشور های مرفه محسوب میشوند برای جنگیدن و ترور کردن راهی دیگر کشور ها می شوند؟ شاید زندگی در «بهشت غربی» بدون احساسات تند برایشان بی نمک و یک نواخت شده است؟ به نظر میرسد که چنین نیست.»*
رسانههای غربی ضمن پوشش بی نظمی های جمعی در حوالی استکهلم مجدانه جنبه نژادی – ملی مساله که برای اروپا مناسب نیست را نادیده می گیرند. میگویند جوانانی آشوبگری میکنند که در جامعه برای خود جا پیدا نکردند. این درست است. در باره نارساییها در سیاست اجتماعی- کاری دولت سویدن هم صحبت میکنند و این هم درست است،هر چند که تا این اواخر سیاست اجتماعی سویدن بهترین در اروپا بود و آنرا «سوسیالیسم سویدن» می نامیدند، فقط در این باره حرف نمی زنند که اکثر آشوبگران ۱۰۰ یا ۹۰ درصدشان ، برخاستگانی از آسیا و آفریقا و دارای گذرنامه سویدن بودند.
حادثه سویدن از این نظر با حوادث پاریس در سال ۲۰۰۵ و آتش سوزی های شهرهای انگلیس در ۲۰۱۱ دست کمی ندارد. افرادی که برای زندگی بهتر زمانی به اروپا آمده بودند، حالا از زندگی خود راضی نیستند. فرزندانشان که زاده اروپا هستند نیز ناراضی اند. علت فقط این نیست که خانوادههای افراد برخاسته از آسیا و آفریقا عمدتا شرایط بد تر زندگی دارند. یکی از علل نارضایتی این است که آنها فکر میکنند که برخورد به آنها مانند افراد درجه دو است. فقر و ناداری همراه با خدشه دار شدن غرور ملی ماده انفجارزا را بوجود میآورد و برای بروز انفجار روشن شدن فقط یک دانه کبریت کافی است.
فقر و ناداری و حس بیعدالتی اجتماعی شرایط ایدال برای پیدایش تروریسم نیز به شمار می روند. برخی ها از اروپاییان جوان غیر اروپایی نژاد به خیابانها رفته و ماشین آتش میزنند و دیگران در مجالس سازمان هایی حضور می یابند که برای سوریه مزدور استخدام می کنند. به نظر میآید که غرب مسایل خود را به خارج صادر میکند.
در غرب جهادیون القاعده و سازمان های مانند آنرا زیاد دشنام می دهند. اما درواقع فرستادگان آن سازمان ها بی پرده در غرب عمل می کنند. علت چیست؟ عقیده سیاست شناس «ویکتور نادیین- رایوسکی » در این باره چنین است:
« غرب گاهی اوقات خبر ندارد که دست راستش نمیداند که دست چپش چکار می کند. یگان های فرانسه در مالی با شبه نظامیان القاعده می جنگند و در این هنگام گروه دیگر شبه نظامیان در سوریه در طرف مخالفان دولت میجنگد و از حمایت فرانسه برخوردار است. اما اینجا هیچ اختلافی نیست.این سیاست معمولی استاندارد های دوگانه است. اگر جنایتکاران یک نظامی انگلیس را در لندن کشتند این یک قضیه معمولی جنایی نیست بلکه عمل تروریستی است. ولی اگر تندروهای خارجی لانه گرفته در لندن سالیان دراز در میان مسلمانان انگلیسی و خارجی به تروریسم تحریک میکنند- این آزادی بیان است. یعنی اینکه تروریسم فقط هنگامی است که به غرب ضرر رسانده می شود. ممکن نیست با این راهکار در مبارزه با تروریسم به پیروزی رسید. »
و در باره شرکت جهادیون شهروند کشور های غربی در جنگهای جاری در دیگر مناطق میشود گفت که اکنون مثل اینکه سرویس های ویژه غرب در این رابطه ابراز نگرانی می کنند. اما نه به این خاطر که آنها برای قتل و کشتار به کشور های دیگر رفتند، اما به این خاطر که میتوانند به غرب باز گردند. برای پلیس غرب بهتر بود که جهادیون به ستوه آمده شان به فاصله دورتری میرفتند.
در نتیجه شاهد یک پدیده ضد و نقیض هستیم: غرب به تحویل دهنده جهادیون برای دنیای اسلامی تبدیل شده. اما اگر تعمق کنیم میبینیم که چیز عجیب و غریبی در این پدیده نیست.
بیست وهفتم ماه می ۲۰۱۳ برابر ششم جوزا ۱۳۹۲ ، رادیو صدای روسیه
* در تحلیل سیاسی بامداد : « ای اس ای در سوریه بخاطر ایجاد یک دولت اسلامی می جنگند » ؛ اطلاعات دلچسپی درهمین زمینه وجود دارد. به نشانی زیر روکنید:
http://www.bamdaad.org/politics.html?start=10
صلح در همه جا در زیر آسمانها
در عصر ما «ارزشهای عام بشری» غربی، جهان را به یوغ بسته کرده ومدنیت غرب در صدد نابود کردن تنوع فرهنگی درجهان است.اما روشنفکران اروپایی درک کردند که فـرهنگ غربی نمی تواند با دگرگـونیهای فزاینده جهان سازگـاری کنـد یا دست کم یک شیـوه کارای برون رفت از بحران قرض را پیش کش کنـد.
نویسنده : وان ایوی ، نشریه ژن من ژیباوو، چین
ترجمه از دکترمحمد سالم اسپارتک
آرمان تاریخی مدنیت غربی، پیروزی ارزشهای عام بشری در مفهوم غربی آن بود، مگر آرمانِ مدنیت چینایی «وحدت بزرگ» داتون است. در عصر ما، جهان به ارزشهای چینایی نیاز دارد زیرا تنها در این ارزشها است که ارزشهای عام بشری تجلی کامل می یابند.
عادت کرده ایم که هرگاه درباره «ارزشهای عام بشری» سخن رانده میشود، منظور از آن «ارزشهای غربی» است و این همین طور پذیرفته شده است. در مورد مفهوم «متمدن بودن» نیز همین وضع وجود دارد. کشورهای پیشرفته غرب این واژه را شعار خود ساخته آن را به خود مربوط دانسته و به این صورت حق داشتن فرهنگ را منحصر به خود کرده اند. به همین دلیل است که گفته میشود که بربرها به روم متمدن هجوم آوردند. و امروز واژه های « معاصر» یا «مدرن» و «دارنده ارزش عام بشری» برای اروپایی های تحصیل کرده مترادف شمرده می شوند.
زمانی درجه افتخاری مشعلِ متمدن بودن، از اروپا به امریکا رفت و تسلط ارزشهای غربی درعمل مطلق گردید. اصطلاح های «امریکایی» و «غربی» به مفاهیم مترادف و قابل تعویض مبدل شدند، و خود امریکایی ها به مثابه باصلاحیت ترین مقام ها در مورد مسایل انتخاب مُدل انکشاف شمرده میشدند و درحقیقت ابلاغ گردید که گویا مُدل امریکایی سرمایه داری لیبرال، تاجِ تاریخ است.
اما قدرتهای نوین اقتصادی که تازه به وجود آمده اند به ویژه چین که خصلت نما ترین نماینده این گروه ازکشورها شده است، ضربه محکمی به ارزشهای عام غربی وارد کردند، و این منجربه ظهور انواع مختلف «تیوریهای خطر زرد» شد.
واریانت نخست : پیشرفت چین به زودی متوقف می شود زیرا چین فاقد ارزشهای بنیادی اروپایی است. و به همین دلیل باید نگران این موضوع بود که امورمربوط به حقوق بشر ودموکراسی درجمهوری خلق چین چگونه می باشند و باید امیدوار بود که درروند تماسها با کشورهای متمدن، بتوان نطفه های ارزشهای عام بشری را به چین صادر کرد که پسان به یک سیستم تمام عیار مبدل شوند.
واریانت دوم: چین خودش دارای سیستم ارزشها است، اما سیستم ارزشهای چینایی نمی تواند سیستم ارزشهای عام بشری باشد. مزید بر آن، چین موجودیتِ ارزشهای جهانشمول را رد می کند. بنابراین چین دشمن معنویت یا اخلاق عام بشری است.
واریانت سوم: چین دارای دیدگاه خودی درباره ارزشهای عام بشری می باشد که کمتر از سیستم غرب نیست و در «مُدل چینایی» تجلی کرده است. این مُدل که چین آن را پیش کشیده، خطری برای سلطه اندیشه های اروپایی است اما چین آن را با جدیت مطرح می کند. به همین دلیل اروپایی ها نگران شده اند که زنده گی چه سان خواهد شد اگر تصور چین از ارزشهای عام بشری در سراسر جهان پخش شود.
در شرایطی که غرب از اعتبار و صلاحیت بلاخدشه در رابطه با مسایل ارزشهای جهانشمول برخوردار است، چین در دامِ پارادوکس سه گانه قرار می گیرد : مهم نیست که چین از خود این ارزشها را دارد یا نی، مهم نیست که چین نسبت به « ارزشهای عام بشری » چه نوع برخورد دارد، در هر حالت چین خطری برای غرب شمرده می شود.
گرچه متفکرین قدیم چین در باره «صلحِ زیر آسمانها » حرف می زدند، اما در واقعیت سخن بر سرچنان سیستم ارزشها می باشد که تنها در آسیای شرقی اشاعه یافته بود، درحالی که «ارزشهای عام بشری» غربی تنها نتیجه انکسار یافته ارزشهای جهانشمول پس از عبور از شیشه منشور فرهنگ غربی است. «ارزشهای عام بشری» موجود، محصول مدنیت غرب است، که گویا از برتری اولیت برخوردار می باشد. اما حالا این اولیت، چین را در رشد معنوی اخلاقی آن متوقف می سازد.
برای چین، یگانه شیوه ریشه کن کردن پارادوکس «خطر زرد » عبارت است از جهانی سازی دوباره یا تجدید جهانی سازی. جهانی شدن معاصر، در واقع اشاعه یا انتشار نظام غربی، فرهنگ معنوی و مادی غربی در سراسر جهان است. اما ما به نوع دیگر جهانی شدن نیاز داریم، به چنان جهانی شدن سیستم ارزشها نیاز داریم که در سراسر جهان فرهنگ ها، بررسی ها و مدلهای موجود را مساویانه احترام و ارایه نموده وهمزمان تنوع وغنای مدنیتهای گوناگون را بازتاب دهد.
آرمان تاریخی مدنیت غربی، پیروزی ارزشهای عام بشری درمفهوم غربی آن بود، مگرآرمانِ مدنیت چینایی « وحدت بزرگ» داتون است. در عصر ما، جهان به ارزشهای چینایی نیاز دارد زیرا تنها در این ارزشها است که ارزشهای عام بشری تجلی کامل می یابند.
در عصر ما «ارزشهای عام بشری» غربی، جهان را به یوغ بسته کرده و مدنیت غرب در صدد نابود کردن تنوع فرهنگی در جهان است. اما روشنفکران اروپایی درک کردند که فرهنگ غربی نمی تواند با دگرگونیهای فزاینده جهان سازگاری کند یا دست کم یک شیوه کارای برون رفت از بحران قرض را پیش کش کند. روشنفکران اروپایی به صورت روز افزون چشم امید خود را به مدنیت چین بسته و امیدوارند که مدنیت چین میتواند راهی به سوی آینده باز کند، راهی که متفاوت با راه غربی باشد. به بیان دیگر جهان به آرمان چینایی نیاز دارد. و این برای ما چشمه لایزال نیرومندی و اطمینان به این است که تیوری و نظام انتخاب شده توسط ما، درست می باشند و ما به راه درست می رویم.
اندیشه های چینایی مبتنی بر «با تغییر دادن خود، جهان را تغییر میدهی »، که در دوران معاصر بخشی از سیاست رسمی چین شده است، امروز به نیرویی تبدیل میشود که قادراست درمجموع فرهنگ ما را بهبود ببخشد. انگیزه سیاست رشد صلح آمیزچین، در این وحدت سه گانه نهفته است: رسیدن چین به عظمت، رستاخیز ملت، گذار مدنیت به سطح نوین.
معنی گذارمدنیت به سطح نوین چیست؟ بر بنیاد ارزشهای چینایی سیستمی درست شود که با تمام جامعه جهانی دمساز باشد. اعمار چنین نظام، چنین فرهنگ مادی ومعنوی که برای رفاه تمام جهان باشد واز چین آغاز شده باشد، در خدمت همه کشورها بوده، محصول مساعی مشترک همه کشورها و خلقها خواهد بود.
در مستوی اندیشه، گذار مدنیت به سطح نوین قبل ازهمه در گذاراز تفکرمحلی به تفکر جهانی افاده میشود، و این گذار در گزارشِ نتایج کنگره ۱۸ حزب کمونیست چین مسجل شده است. این گزارش ارزشهای بنیادی مُدل چین را در چندین سطح تعیین کرد. در سطحِ شخصی - عشق به میهن، وفاداری (وقف) به کار،صداقت و نیت نیک. در سطح خانواده – آزادی، مساوات، عدالت، اتکا به قانون. در سطح دولت – گرایش به سوی ثروت، عظمت، دموکراسی، مدنیت و همنوایی(هارمونی). سپس گزارش بر همین اساس ارزش بنیادی و جهانشمول را تعیین کرد که در سطح تمام سیاره وجود داشته باشد : «صلح در همه جا در زیر آسمانها ». و درست در چارچوب این سیستم ارزشها،که برای تمام بشریت عمومیت دارد، چین امروزی شکل می گیرد که سه اصل را در خود متحد می سازد: چین سنتی، چین معاصر و چین جهانی.
هرگاه از این نقطه نظر دیده شود، واضح می گردد که رستاخیز بزرگ ملت چین، کدام نوع برگشت ساده به ریشه ها و سرچشمه های گذشته نیست، زیرا برگشت ساده نمی تواند مسایلی را حل کند که امروز چین با آنها مواجه است. فرا تر از آن، این کوششی نیست در جهت « پیوند کردن » مدنیت غربی با مدنیت شرقی: زیرا راههای ما بسیار ازهمدیگر متفاوت میباشند و دیگر اینکه غرب خود، به اندازه کافی مشکلات دارد.
رستاخیز ملت چین یعنی سه چیز دریکی : برگشت به آنچه که بهتر است، آماده گی برای برچیدن برتر وایجاد نو.
دیگر چطور میتوان این را توضیح کرد؟ نخست، از طریق بازگردانیدن بهترین عناصر فرهنگ اولیه چین و همزمان انکشاف دادن آن عناصر فرهنگ غربی که در چارچوب فرهنگ ما موجود است، به استقبال همه جهان برویم. دوم، با گنجانیدن مدنیت غرب در خود، باید افسانه در باره «ارزشهای عام بشری» به دور انداخته شوند و سیستم ارزشهای واقعی ایجا گردند که به همه نماینده گان بشریت نزدیک باشد. سوم، چین مدنیت نوین عام بشری را ایجاد کند و به پرچمدار عصر نوین، عصر پساغربی مبدل گردد و پیش شرط ها برای انکشاف دایمی و ابدی تمام بشریت در جهان را ایجاد کند که در آن چین مددگار و مربی هر کدام باشد.
برگردان از متن روسی