انتخابات ریاست جمهوری در ونزویلا

 

 

نوشته : عمر محسن زاده

در گذشته ها امریکای لاتین بخاطر وقوع کودتا های نظامی شهرت داشت که هر چند سالی گاهی در اینجا و گاهی در آنجا نظامیان رژیمی را سر نگون و قدرت را تصرف مینمودند. خوشبختانه  توده های مردم در دو ، سه دهه واپسین برگ نو ینی را در تاریخ این قاره پُرخروش بازنموده وبا مشارکت خود درزندگی سیاسی راه دموکراسی و حکومت قانون را براساس انتخابات آزاد و مشروع گشوده اند .یکی از نمونه‌های برجسته مراجعه به آرأ مردم و تصمیم گیری دولت بر اساس خواست و اراده ابراز شده مردم ، کشور ونزویلا در امریکای جنوبی میباشد که در آن در درازنای چهارده سال اخیر هفده بار ریفراندوم وانتخابات آزاد ، سری ، مستقیم و همگانی برگزار گردیده است .

انتخابات ریاست جمهوری روز چهاردهم اپریل 2013 ترسایی هم ازشمارهمین گزینش واهمیت آن فرا تر از مرزهای ملی و انجام مکلفیت و و جیبه اخلاقی و سیاسی یک شهروند بود .در برابر مردم ونزویلا که پنج هفته پیش رهبرمردمی و کاریزماتیک خود « هو گو چاویز» را از دست داده بود، مسوولیت بزرگ و وظیفه سترگ میهنی قرار داشت.مردم باید تصمیم میگرفت که آیا الگوی پیریزی شده انقلاب چاویستی ونزویلا و برنامه‌های انکشاف اقتصادی ـ اجتماعی آن ادامه میافت و یا اینکه این کشوربار دیگر به میدان تاخت و تاز سیاست‌ های نیولیبرالیستی مبدل و مناسبات غارتگرانه پیش ازچاویزاعاده میگردید .تو جه جهانیان به این انتخابات نیز بیشتر از همین زاویه بود؛  زیرا راه برگزیده سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی ونزویلا بمثابه  الترناتیفی در برابر تک قطبی شدن  و سیادت بی چون و چرای اولیگارشی مالی و صنعتی جهان باید از آزمون زمان بدر آید و دور نما های نو را روشن سازد. همسایگان و کشورهای عضو سازمان های چون « البا » ،  « یونا سور » و « سیلاک »  *که با ونزویلا راه مشترکی را برای همکاری ، همبستگی و همگرایی امریکای لاتین آغاز و تا اندازه‌ای پیموده اند نیز با امید و دلبستگی اگنده از احساس مشترک برای بسر رسانیدن آرزو ها و آرمان‌های بزرگ رهبران آزادیخواه این قاره چون سیمون بولیوار ، خوزه مار تی و ...به این انتخابات روی آورده‌بودند ؛ زیرا این بار نخست است که پس از گذشت دو صد سال و مبارزات جانبازانه خلق های این منطقه در نتیجه  سیاست‌ های خردمندانه کشور های امریکای مرکزی، جنوبی و حوزه کاراییب چنین خود آگاهی، همزیستی برادرانه، همگامی لاتینی و مناسبات نوین فراهم گردیده است .

انتخابات ونزویلا همچنان جولانگاه رویارویی دو بینش اندیشوی یکی در جانبداری از دموکراسی و دولت اجتماعی و توده های مردم و دیگری در حمایت از دموکراسی لیبرال ، مالکیت خصوصی و هژمونی اولیگارشی بود . با پیروی از همین دیدگاه‌ها احزاب ، سازمان ها و جنبش های سیاسی و اجتماعی ونزویلا  در دو ایتلاف گسترده بنام « قطب بزرگ میهن پرست » و « میز وحدت دموکراتیک » گرد آمده و پیکار انتخاباتی خود را با برنامه‌های « پلان میهن » و « عنعنه ، خانواده و ملکیت » آغاز نمودند .

 

کارزار انتخابات

تعین روز چهاردهم اپریل 2013 تر سایی بمثابه روز بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری خود دارای اهمیت سیاسی وسمبولیک و سرآغازکارزارانتخاباتی بود.یازده سال پیش درهمین روز پس از یک کودتای راستگرایان هوا دار ایالات متحده آمریکا هوگو چاویز رییس جمهورمنتخب ونزویلا در نتیجه  اعتراض گسترده مردم و پایداری بی‌نظیر میلیون ها انسان در برابر کودتا چیان از زندان نظامیان رها گردید و دوباره به سمت رییس دولت بکار آغاز نمود .

هوگو چاویز دراین انتخابات روز چهاردهم اپریل برغم نبود فزیکی خود باز هم حضور همه جایی داشت  و اندیشه‌ها ، مبارزات و جانفشانی های او بخاطر مردم درونمایه برنامه‌ها و نبرد انتخاباتی میان هواداران و مخالفینش را مشخص میساخت .

نیکولاس مدورو ** که از همرزمان نزدیک چاویز و نامزد انتخاباتی ایتلاف « قطب بزرگ میهن پرست » به رهبری حزب سوسیالیست متحده ونزویلا برای ریاست جمهوری بود، کارزار انتخاباتی خود را از شهر « بریناس » زادگاه چاویزآغازوپس ازگرد همآیی های با شکوهی در مسیر راه بسوی « میرا فلورس » ( مرکز ریاست جمهوری در کاراکاس) میتنگ فرجامین را بروز یازدهم اپریل در پایتخت کشور برگزار نمود.

مشاهده این گردهمآیی ها خاطره جشن های مردمی را در ذهن هر بیننده‌ای متبادر میساخت که در آن هر خورد و بزرگی از هر گوشه و کناری گرد آمده بود تا با شعار های موجَز ولی پُر معنا چون « چاویز زنده است ، مدورو ادامه میدهد ! » ، « نمیگذاریم که باز بیآیند ! » و یا « خلق متحد هر گز شکست نخواهد خورد » *** پیشتیبانی خود را از چاویزم و نامزدی نیکولاس مدورو برای ریاست جمهوری ونزویلا ابراز نمایند.در این اجتماعات بخوبی دیده میشد که بازیگران سیاسی و سیاست تا چه اندازه با مردم نزدیک‌ اند و صد ها هزار انسان درخیابان‌ها چگونه آفریننده سیاست و نماینده گان شان مجری آن میباشند.شهروندان در شهر ها و ولسوالی های « ماراکاییبو « ، « کامبیماس » ، « باریناس » ...و کاراکاس در هوای گرم بالا تر از 40 درجه سانتی گراد با حوصله فراخ و  شور فراوان در انتظار مدورو و همرهانش بودند تا با آن‌ها یک‌جا و با استفاده ازاشکال متنوع بیان ( سخنرانی‌های سیاسی، موسیقی، تیاتر، شعر و ادب ، نمایش فلم و ویدیو های تاریخی و مستند ، شعار های خود بر انگیخته ، پلاکات ، تصویر ،کارتون و دها ابتکار دیگر ) در باره زندگی ، سیاست  و پرابلم های اجتماعی سخن گویند و با پیشتیبانی از برنامه ‌های سیاسی ، اقتصادی ـ اجتماعی هوگو جاویز خواست خود را در تداوم پروژه ها و دستآورد های کنونی ابراز بدارند .در کوی و برزن ، در کوچه و جاده ها سخن از سیاست بود و نیکولاس مدورو با زبان مردم « پلان میهن » یا برنامه ایرا که چاویز سال پار برای حکومت تدوین نموده بود توضیح میکرد و با صداقت یک مرد سندیکایی ( کارگری ) خطوط اساسی سیاست واستقامت های کارخود را بیان مینمود.نیکولاس مدورو مبارزه انتخاباتی فرجامین خود را به شیوه هوگو چاویزدراکتوبرسال گذشته به پایان رسانید. هواداران او پس از گردهمآیی ها و راه پیمایی ها درهفت جاده بزرگ شهر کاراکاس سر انجام به جاده « بولیوار »  رسیدند و مدورو درمیان مردم کارزار انتخاباتی خود را با این جمله به پایان رسانید : «...پس از این همه گرد همآیی ها اینک نسیم پیروزی به مشام میرسد !  »

اگاهان سیاسی و رسانه‌های جهانی هم در این پیروزی شکی در دل نداشتند و آنرا پیشگویی نموده بودند .

در برابر نیکولاس مدورو ایتلاف دست راستی « میز وحدت دموکراسی » به رهبری انریکه کابریلس قرار داشت .او که در برابر محبوبیت هوگو چاویز و اندیشه‌های مردمی اش  بر جسته گی ویژه ای نداشت سعی نمود  تا در برنامه انتخاباتی خود از رسالت اجتماعی میز وحدت دموکراسی سخن گوید و چهره ایتلاف خود را انسانی جلوه دهد .او ناگزیر ازدستآورد های اجتماعی حکومت چاویز و نقش دوکتوران کوبایی در تامین بهداشت همگانی یاد دهانی نموده و دشواری های اقتصادی ، فساد و تبهکاری در جامعه ونزویلا را برجسته ساخت .

روز چهاردهم اپریل 2013 تر سایی هنوز خورشید بامدادی نتابیده بود که در کوچه های شهر ها با « آتش بازی » و به صدا در آوردن « زنگ » ها ندای « بر خیز و انتخاب کن ! » طنین انداز گردید .مراکز رای دهی به ساعت شش پگاهی گشوده میشدند ولی مردمان یکی دو ساعتی پیش براه افتاده بودند تا بموقع در آنجا باشند . قدرت انتخاباتی که در ونزویلا یکی از قوه های مستقل دولت بشمارمیآید، برای برپایی انتخابات سیستم بسیارعصری و مجهز با ابزار پیشرفته فنی ( کمپیوتری ) ، برنامه دقیق و ساختارهای موثر اداری و قانونی را ایجاد نموده و ارگان های اجراییوی آن را جامعه مدنی ، نماینده گان قضا و ساختارهای سیاسی ـ اجتماعی تشکیل میدهد .

رییس « شورای ملی انتخابات » ونزویلا خانم تیبی سای لوسینا در رابطه با انتخابات اظهار داشت :             « دموکراسی واقعی حق انصراف ناپذیریست که د ملت ونزویلا تحکیم یافته واین یکی ازدستآورد های بزرگ سیاسی وانسانی ماست ». او همچنان حضور بیش از 160 نفر ناظر بین‌المللی درانتخابات را خوش آمدید گفته واثرگذاری آنانرا در بهبودی بازهم بیشتر و به حد کمال رسانیدن این سیستم ستود. تیبی سای

این سنت سهمگیری ناظرین خارجی درانتخابات را بذات خود یک پیروزی دموکراسی درامریکای لاتین خواند .

در انتخابات 14 اپریل 2013 ترسایی ریاست جمهوری ونزویلا در حدود 19 میلیون شهروند دارای حق رای دهی بود که از شمار آن‌ها 78 در صد به پای صندوق های رای حاضر شدند.رعایت نظم وانظباط ، تامین امنیت سرتاسری توسط قوای مسلح ونزویلا، مواظبت و کنترول نماینده گان سازمان ها و نهاد های بیرونی و بررسی فوری شکایات و عدول از نورم های انتخاباتی شفافیت این روند را چنان تضمین نموده بود که هیچ ‌کس نمیتوانست اعتبار آنرا مورد پرسش قراردهد.پس ازگذشت پنج ساعت از بسته شدن آخرین مرکز رای دهی، در نیم شب ، شورای ملی انتخابات ونزویلا نتاییج رایدهی را به آگاهی مردم رسانید .براساس شمارش نخستین، نیکولاس مودورو نامزد ایتلاف دموکراتیک و چپ موفق بدریافت 50٫78 در صد آرأ گردید و رقیبش انریکه کابریلس از اتحاد ضد چاویست و راست 48٫95 در صد آرأ را بدست آورد .

خانم تیبی سای لوسینا نتاییج نهایی رای شماری را بروز شانزدهم اپریل 2013 ترسایی رسمأ اعلام و نیکولاس مدورو را به حیث رییس جمهور منتخب ونزویلا معرفی نمود.

توطیه در برابر صلح و توافق اجتماعی  

انریکه کابریلس که تا حال چند بار در برابر کاندیدان چاویست شکست‌خورده اینبار با پیشتیبانی ایالات متحده آمریکا نتاییج انتخابات را برسمیت نشناخته و با ارایه دلایل سُست که همه از سوی شورای ملی انتخابات رد گردیده اند خواهان شمارش آرأ ازسرگردیده است.شورای ملی انتخابات که شمارش آرأ را بار دیگر کنترول مینماید اظهار داشت که در نتیجه موجودیت سیستم مطمین و کنترول چند گانه شمارش آرأ، امکان خطا و اشتباه عملأ قریب صفرو از این نگاه ارقام ارایه شده انتخابات کاملأ قابل اعتباراست.مخالفین راستگرا و ضد سیستم سیاسی واجتماعی ونزویلا که از گذشته ها در برهم زدن صلح و توافق اجتماعی کارنامه‌های ننگینی دارند؛ این بارنیز دربرخی مناطق باعث ناآرامی ها و آشوب گردیده اند که در نتیجه آن‌ها نُه تن افراد بی‌گناه کشته و تعدادی زخمی گردیده اند .افراد وابسته به انریکه کابریلس به محلات فقیر نشین که از کمک‌های اجتماعی دولت بهره میگیرند و یا از سوی دولت اجتماعی صاحب سرپناهی گردیده اند حمله ور شده ، به ترور، خشونت و سوختاندن منازل شان می پردازند .

اتحادیه ملل امریکای جنوبی که با اعزام هیاتی تحت ریاست کارلوس الوارس بر پروسه انتخابات نظارت داشت نتاییج انتخابات را تایید نموده و پیروزی مدورو را تبریک گفته است. این سازمان امروز ( نزدهم اپریل ) اجلاس سران این سازمان را در شهر لیما  پا یتخت کشورپیرو فراخوانده است تا همبسته گی خود را با ونزویلا ابراز نموده و در باره انکشاف اوضاع به گفتمان بپردازد. همچنان سازمان دول امریکا پیام تبریکی ای بمناسبت انتخاب مدورو فرستاده است.جنبش عدم انسلاک که ونزویلا عضو فعال آن بوده و در سال آینده ریاست آن جنبش را به عهده خواهد داشت نیز با صمیمیت پیروزی نیکولاس مدورو را  شادباش گفته و از همکاری‌های خود با ونزویلا اطمینان داده است .

دیروز نماینده گان بیش از 50 کشور جهان  بشمول هیآت های از کنفرانس اسلامی ، لیک عرب  و سازمان وحدت آفریقا در کاراکاس پایتخت ونزویلا گرد آمده بودند تا در باره حقوق مردم فلسطین به گفتمان بنشینند و مکانیز م و راهی را در جلو گیری از ویتوی همیشه گی ایالات متحده آمریکا در شورای امنیت ملل متحد در مخالفت با ابتکارات حکومت فلسطین جستجونمایند.محمود عباس رییس دولت و ریاض لمالکی وزیر خارجه فلسطین با شادمانی و سپاس ازهمبسته گی ونزویلا پیروزی مدورو را بمثابه دوست مردم فلسطین تبریک گفته و آرزوی تعمیق دوستی و همکاری متقابل را نموده اند .

 امروز کاراکاس بار دیگرآراسته گردیده و شهروندان به جاده ها بر گشته اند .امروز روسای دولت ها و حکومت‌ها، نماینده گان سازمان ها و نهاد های گوناگون به این شهر پُر تپش میایند تا در مراسم تحلیف رییس جمهور نو و آغاز رسمی کارش شرکت نمایند.نیکو لاس مدورو با تواضع و سرسپرده گی به امر مرد م حکومت خواهد نمود و تا شش سال دیگر روند دگرگونی های اجتماعی پیشرفت چشمگیری خواهد داشت .

 

 پا نویسی ها :

 

  • البا نام ایتلاف بولیواری برای خلق های امریکاست .
  • ALBA : Alianza Bolivariana para los Pueblos de Neustra America
  • یونا سور نام  اتحادیه ملل امریکای جنوبی است .
  • UNASUR : Union  de Naciones Suramericanas
  • سلاک نام جامعه دول امریکای لا تین و کارائیب است .
  • CELAC : Comunidad de Estados Latinoamericanos y el Caribe

 

** نیکولاس مدورو شخصیت شناخته شده ونزویلا است که در آغاز جوانی روی به  سیاست آورد  و در سال‌های هشتاد سده پیشین ترسائی راننده سرویس و نماینده اتحادیه کارگری در میتروی کاراکاس بود .او با هوگو چاویز سازمان های متعدد سیاسی را اساس گذاشت و درجنبش های اجتماعی ونزویلا شرکت داشت . مدورو در بین سال‌های 1998 تا 2005 ترسائی نماینده مردم در پارلمان و در سال‌های اخیر سخنگوی آن بود .او در سال 2006 به حیث وزیر خارجه ونزویلا مقرر گردید . پس از آن او  در سال 2012 ترسایی به حیث معاون رییس جمهور تو ظیف گردید و این وظیفه را تا زمان مرگ نا به هنگام هوگو چاویز به عهده داشت.نیکو لاس مدورو عضویت حزب سوسیالیست متحده ونزویلا را داشته و درانتخابات کاندید آن حزب برای ریاست جمهوری بود .

 

***Chavez vive  Maduro sigue ! Chavez vive la Lucha sigue !

      No volveran !

      El Pueblo unido jamas sera vencido !

 

پاکستان را فراموش نکنید !

 

نوشته : اسد محسن زاده

 

در این روز ها همه جا حرف حرف راکت های پرتاب ناشده و نا آزموده کوریای شمالیست، که گویا منحیث خطرجدی بشریت را تهدید میکنند.رسانه های خبری همه روزه گزارشات پی در پی بنشر میرسانند و قلمبدستان و کارشناسان دانسته و ندانسته در باره آن می نویسند. در امریکا سیمینار بین المللی برپا شد و برنامه های ضد حمله راکتی کوریای شمالی بر ایالات متحده امریکا ، کوریای جنوبی ، جاپان و ... مورد مطالعه قرار گرفت.

در میان این جار وجنجال وهیاهوی گوش کرکننده تبلیغاتی، کشورهمسایه و هم دیوار و هم دین ما ، جمهوری اسلامی پاکستان به راحتی و بی سروصدا برنامه تولید وآزمایش نسل تازه ای از راکت های بالستیک مجهز با کلاهک هسته ای ، « هاتف ۴ » که بنام « شاهین ۱ » نیز معروف است را پیاده نمود. این آزمایش بروز ۲۱ حمل سال روان خورشیدی صورت گرفت.ارتش پاکستان در مورد برد این موشک ها اشاره ای نکردند ، اما کارشناسان بخش نظامی به این باوراند که که برد این موشک حدود ۲۵۰۰ تا سه هزار کیلومتر را در برمیگیرد.

خالد احمد گیدوای، رییس بازنشسته بخش طرح‌های استراتژیک  پاکستان که درجمع افراد سرشناس ارتش، پژوهشگران ، انجینران و دولتمداران  آنکشورشاهد  پرتاب موفقانه این موشک بود، میگوید  که مدل پیشرفته « هاتف ۴ » منجر به استحکام توانایی‌های رزمی پاکستان شده است.

برنامه تسلیحاتی پاکستان در محورهای اساسی خرید ، تولید و انکشاف جنگ افزارها میچرخد ، که با وجود بحران گسترده اجتماعی و اقتصادی به بهانه های تهدید جنگ ازسوی هند و نا آرامی ها درافغانستان توسط نظامیان و بخش صنایع جنگی پاکستان پیریزی شده و منطقه را به میدان مسابقه بی حد و مرز نظامی مبدل ساخته است. توجه به اینکه سه کشورهمسایه ما  چین ، پاکستان و ایران در سال ۲۰۱۲ نزدیک به  ۱۷۰ میلیارد دالر را صرف هزینه های جنگی نموده اند و اگرکشور هند را  به این جمع اضافه نمایم مسابقه تسلیحاتی در منطقه ما بیش از ۲۱۶ میلیارد دالر از ثروت مردمان فقر زده  این حوزه ای از جهان را سالانه می بلعد.

ارتش پاکستان با داشتن بیش از یکمیلیون (۱۰۰۶۰۹۹) سرباز فعال و نزدیک به یکمیلیون سرباز ذخیره، سالانه بیش از۴میلیارد دالر و یا  اضافه از سه اعشاریه پنج در صد عواید خالص ملی کشور را به خود اختصاص داده است. درخوریاد  و توجه است که سیاستمداران و کارشناسان نظامی  پاکستان با پیش کش کردن خدمات ویژه و پیوندهای گسترده با عربستان سعودی  و امارات نشین های خلیج  سالیانه رقم بزرگی از کمک های اشکار و پنهان مالی را از این کشورها بدست می آورد. ایالات متحده امریکا وغرب بخاطر استفاده  ازامکانات نظامی پاکستان سالانه پول های کلانی را به پاکستان میپردازند. امریکا فقط  در سال ۲۰۰۷ مبلغ  نزدیک به هفت میلیارد دالر کمک نظامی به پاکستان نمود و عربستان سعودی با داشتن سهم در پروژه تولید سلاح های هستوی پاکستان ، به برنامه های نظامی اینکشور یاری میرساند.  

گسترش همکاری های استراتیژیک پاکستان با چین  ایندوکشور را به متحد  و همکار در میدان نظامی تبدیل کرده است . برپایه اطلاعات بین المللی چین در چند سال گذشته به تولید کننده مهم جنگ افزار ها در منطقه و جهان  تبدیل شده است. حجم فروش سلاح های ساخت چین بین سال های ۲۰۰۸  ـ ۲۰۱۲  شانزده درصد افرایش یافته و جمهوری مردم چین توانست تا انگلستان را ازمقام پنجم درفروش سلاح پس زده و جای آنرا در تجارت مرگ از آن خود سازد. بر بنیاد گزارشات منابع بین المللی امروز پاکستان بزرگترین خریدار سلاح های ساخت چین درجهان میباشد.

یکی از ویژه گی های مسابقه تسلیحاتی لجام گسیخته و خطرناک  در منطقه ما همانا سو بهره پاکستان از رقابت ها و نا آرامی های منطقه وی میباشد. پاکستان با استفاده از رقابت های اقتصادی و استراتیژیک هند و چین ، بحران افغانستان ، رویا رویی امریکا ،غرب و کشور های حوزه خلیج  با  جمهوری اسلامی ایران توانسته است تا  بدون درد سراز متحدین قدیم و تازه اش پیشرفته ترین جنگ افزارها را بدست آورد.

برنامه های تولید راکتی پاکستان یکی از برنامه های جدی و مهم نظامی آنکشور بشمار می آید که بصورت پیگرانه رشد و انکشاف داده شده و بدون درنظرداشت وضع      نا هنجار امنیتی این کشور، خطر تروریزم و بنیاد گرایی از سوی متحدین وحامیان این کشور مورد تایید و ستایش قرار دارد.

 پاکستان در قوس ۱۳۹۱ خورشیدی  موشک « هاتف ۵ » از سلسله موشک های « غوری »  با سوخت مایع، با توانایی حمل هر دو نوع کلاهک های جنگی وهسته ای که دارای برد یکهزار و سیصد کیلومتر میباشد ؛ را موفقانه آزمایش نمود. در دلو سال گذشته این کشور موشک بالستیک « هاتف ۲ » با قابلیت حمل کلاهک هسته ای و برد کوتاه از خانواده  « ابدالی » را به آزمایش گرفت. ستاد روابط عمومی ارتش پاکستان  ISPR گفت که پرتاب موشک «هاتف ۲ » بر اساس سیستم های موشک های بالستیک زمینی، توانایی حمل  کلاهک های جنگی و هسته ای را دارد.*

 پاکستان با بهره ازجانبداری و یاری همپیمانان غربی خود درسال ۱۹۹۱ ترسایی موسسه صنایع نظامی آنکشور را اساس گزارده  با برنامه های انتقال تکنالوژی نظامی ازغرب  و چین، انکشاف و تولید سلاح و جنگ افزارها این بخش را انکشاف داد. بر بنیاد گزارشات منابع بین المللی  پاکستان در جنب موسسات تولیدی در زمینه های ساخت تانک ، راکت ، قایق های جنگی، دستگاه های راهدار و شمار زیادی از جنگ افزار های سبک و سنگین، هفت سازمان ویژه  ای در بخش های پژوهش ، انکشاف ، تولید و مدیریت سلاح را ایجاد نموده است.

پاکستان جنگ افزارصادر میکنند

پاکستان نتنها وارد کننده و مصرف کننده جنگ افزارها میباشد ، بل در نتیجه مشارکت های تکنالوژیک و تولید  انواع محتلف سلاح های سبک و سنگین  به یکی از صادر کننده گان سلاح مبدل شده است.همکاری نظامی با چین باعث گردید تا پاکستان از آغاز سال ۲۰۰۰ ترسایی  بدینسو تانک های« الخالد ۱ » ، « الخالد  ۲  » و «  ضرار » را خود تولید نماید. پاکستان درهمکاری با فرانسه توانست تحت البحری « اگوستا ۹۰ بی » را بسازد. با گسترش چشمگیر تولیدات نظامی پاکستان ارتشیان آنکشور به بنیاد گزاری « سازمان تبلیغاتی صادرات دفاعی   ـ  دی ای پی او » پرداخته و سالیانه فرآورد های نظامی اش را در نمایشگاه  کراچی و سایر نمایشگاه های ابزار جنگی به نمایش می گذارد. در خور توجه است که از سال ۲۰۰۶ بدینسوحجم صادرات سلاح های پاکستانی به بیش از۵۰۰ میلیون دالر در سال افزایش یافته است. 

 از آنجاییکه باکستان منحیث کشورتولید کننده سلاح هستوی درهمجواری افغانستان به خانواده ای از کلاهک های هستوی دسترسی دارد ، راکت های هاتف، شاهین ، غوری ، درانی ، غزنوی و راد  خطر جدی برای کشور های هممرزازجمله افغانستان به بار آورده و درسطح منطقه بیلانس و توازن قوا را در حد بلندی برهم زده است. حقیقت اینکه پاکستان حدود  بیست تا سی سرکلاهک هسته ی بیشتر از هند دارد، نشاندهنده عطش جنون بار رهبری آنکشور به برتری نظامی درمنطقه میباشد. 

افغانستان که ازسالهای هفتاد سده پیشین ، یعنی نزدیک به چهار دهه بدینسو قربانی توطیه های و مداخلات بی پرده و روشن سیاسی ونظامی پاکستان درهمکاری با یاران افغانی و جانبداری متحدین جهانی اش شده است؛ امروز با موج تازه ای از تهدید وخطرات جدی روبرو میباشد. توانایی های نظامی افغانستان و پاکستان درهیچ صورت  با هم قابل مقایسه نبوده و پاکستان با داشتن سلاح های دست داشته بویژه راکت های بالستیک با برد متوسط و دراز و ساز و برگ بزرگ جنگی ، ارتش منظم و کار آزموده ، سلاح اتومی و... میتواند هر منطقه ای از افغاسنان را که خواسته باشد به ساده گی هدف گیرد.

کارشناسان نظامی افغانستان درچند سال گذشته چنان درگیرهیاهوی تبلیغاتی و بازی های رسانه ای شده اند که نتوانستند یک راهبرد درست نظامی برای افغانستان تدوین نمایند.دردو دهه گذشته و بویژه پس ازآمدن امریکا و متحدین اش به افغانستان به کارشناسان وطنپرست سیاسی وارتشیان افغان کمتر امکان آن داده شد تا به مساله  توازن قدرت و پی ریزی یک استراتیژی عمومی برای صلح و امنیت منطقه وی بپردازند.

 در این میدان میتوان بر آنشماری از کارشناسان نظامی مردم دوست و ترقیخواه که دارای اندوخته های بزرگ مسلکی میباشند  نیز انگشت انتقاد دراز نمود.

با در نظر داشت انکشافات خطرناکی که ازبابت تولید، خرید و بکار گیری سلاح های کشنده  در منطقه با آن روبرو هستیم ؛ پرداختن به مسایلی از نوع : اثرات سلاح های استفاده شده درجنگ روان ، مسابقه کمر شکن و بیمانند تسلیحاتی وجلوگیری ازصرف دارایی های مردم برای  تولید وخرید  ابزارهای مرگ و ویرانی ، آموزش و ترویج فرهنگ زنده گی در صلح و همزیستی، مبارزه در برابر دلیل های عقب مانده گی ، جنگ و ده  ها مساله دیگر، از جمله ی مسایل بنیادی و آینده نگری اند که در برابر نیروهای صلحدوست وهوادار مردم  درافغانستان و منطقه ما قرار دارد. و ضع دردبار مردمان منطقه ما نیاز به دلسوزی دارد.گرایشات روان به هیچ صورت با منافع مردمان منطقه و نیروهای صلحدوست وطرفدار پیشرفت عادلانه سازگار نیست. بسیج و پیکار نیروهای داد خواه و هوادار مردم  بدورخواست ها و اماج های صلح خواهانه، میتواند وسیله سودمندی درمبارزه برای کاهش مسابقه تسلیحاتی وصرف هزینه های آن  برای نیاز های ضروری اجتماعی و فرهنگی  باشد.

بی تفاوتی و سکوت در برابر حال و آینده هممیهنان و بشریت جفایست نابخشودنی.

 

 

 * راکت های هاتف ۱ ، هاتف ۱ ای  و هاتف ای بی  ، هاتف ۷ بابر ، راکت های ابدالی۱ با برد متوسط ، غزنوی ۱ ، غوری ۱، غوری ۲، غوری و ۳ ، شاهین ۱ ، شاهین ۲ و شاهین ۳  و راد هر یک دارای برد ها و ویژه گی های جداگانه میباشند. اینکه چرا پاکستان برای جنگ افزارهایش نام های غزنه ، غور ...و ابدالی را برگزیده است تصادفی نبوده و ارتشیان پاکستان  دلیل های برای گزینش این نام ها دارند.

 

 

 

 

 

میزان تشعشعات رادیواکتیف درعراق بیشتر از هیروشیما

 

کارشناس عراقی میگوید :

« نسل جدید عراق را خطر جدی مرگ تهدید می کند! »

آقای عمر القبیسی از پزشکان متخصص قلب در عراق در رابطه تشعشعات مرگبار رادیواکتیف در کشورش می گوید:

"این تشعشات، طول زندگی شهروندان عراقی را تا سن 30 سال پایین آورده است. متاسفانه صدها سال طول خواهد کشید تا از میزان این اشعه مرگبار در عراق کاسته شود." وی دلیل اصلی این معضل را استفاده  نیروهای امریکایی و مخالف دولت عراق از انواع تسلیحات رادیو اکتیف در سال 2003 میلادی می شمارد. این در حالی است که استفاده از تسلیحات نظامی رادیواکتیف و هسته ای، سالهات که توسط کنوانسیون ژنو منع می شود.

آقای عمر در رابطه افزود: "رخداد های سال 2003 را می توان فجایع واقعی و جبران ناپذیر نام داد. آنها از تمامی تسلیحات نظامی ممنوعه و غیر ممنوعه استفاده کردند. موشک های حاوی فوسفورسفید، مهمات اورانیوم رقیق شده، گازهای سمی و غیره تنها بخشی از تسلیحات بکاررفته ای است که می شود از آنها نام برد. تمامی این تسلیحات ممنوعه، به دفعات با حجم های بالا در خاک عراق مورد استفاده قرار گرفته شد. آنها تمامی آزمایشات خود را در کشور ما انجام دادند و بدین ترتیب ما را دچار یک فاجعه زیست محیطی نمودند. براساس آزمایشات انجام شده، میزان تشعشعات رادیواکتیف درعراق از هیروشیما بیشتر است."

20 درصد از مردم شهر بصره به خاطر این فاجعه زیست محیطی جان خود را از دست خواهند داد. همچنین بیماری هایی همچون سرطان سینه، نارسایی های قلبی و سرطان خون تا 15 الی 30 برابر افزایش داشته است. بدتر از همه، کودکانی هستند که در اثر دریافت اشعه رادیواکتیف، بسیار سخت درمان می شوند.                                                               آقای عمر با ابراز تاسف اعلام کرد که نسل جدید عراق را خطر جدی مرگ تهدید می کند.       به عقیده ی وی، هزاران منطقه آلوده در عراق وجود دارد که تنها برای آگاهی و اندازه گیری میزان رادیواکتیف در این مناطق، مبلغ 60 میلیارد دلار نیاز است. آقای عمر از این ناراحت است که دولت عراق، برای فعالیت های ایالات متحده و همدستان وی، از آنها متشکر بوده و خود را مدیون آنها احساس می کند. به همین دلیل، سازمان ها و دیگر ارگان های رسمی و دولتی عراق نمی توانند حرفی در این باره به میان بیاورند. همچنین در ایالات متحده و عراق، هرگونه تحقیق، پژوهش و حتا کنجکاوی در باره ی این مسله ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد. 

چند اعتراف کوچک از یک خطای بزرگ !

 

چگونه هشت میلیارد دالر بازسازی عراق زیر خاک شد ؟

 

 

 

بریده های از مقاله فرانک هرمن

 روزنامه استاندارد ، مورخ 19 مارچ 2013

 

 

ـ   در حالت عادی هیچکسی نمیتوانست به رابرت اشتاین مبلغ 82 میلیون دالر را اعتماد کند ؛ زیرا او در « کارولینا شمالی » بخاطر تقلب در « کارت های اعتبار » برای مدت هشت ماه زندانی بود .اما از آنجاییکه درعراق شرایط عادی نبود ایتلاف امریکا و انگلیس افرادی را برای « مقامات کمیسیون ایتلاف ـ سی پی ای » یا « اداره موقت عراق » استخدام و از آن شمار رابرت شتاین را به حیث مسوول امور مالی یک بخشی در شهرکی در جنوب عراق مقرر نمود .شتاین بندل های نوت صد دالری رادر سیفی ذخیره نموده و روزانه پول قراردادی های خود را تادیه میکرد .او وظیفه داشت تا باری پو سته امنیتی « بابلیون » را تخریب کند و گاهی کتابخانه ای را در کربلا ترمیم نماید .رابرت شتاین در صورت حساب این کتابخانه تنها برای اتصال سالون کتابخانه با « انترنت » مبلغ 498900 دالر ( در حدود  نیم میلیون دالر )  را مطالبه و دریافت نموده بود .شریک او فلیپ بلوم با ایجاد چند کمپنی کوچک در رومانیا ( بخارست ) با وی همکاری داشت و منظمأ مبالغ پنج خانه یی را به حساب بانکی خانم شتاین به کارولینا شمالی انتقال میداد. بزودی خانواده شتاین صاحب ملکیت ها فراوانی از جمله اسلحه ، دو قطعه زمین ، یک عراده موتر لوکس ، هژده قاب ساعت مارک برایتلینگ و … گردید.رابرت شتاین پس از یکسال کار درعراق در سال 2004 ترسایی وظیفه خود را ترک نمود و فکر میکرد که چاره کارش شده و دیگر به ادامه کار ضرورت ندارد .

 ـ   هشت سال بعد مامورین تفتیش امریکایی گزارشی را تهیه نمودند که در آن برای رابرت اشتاین و فلیپ بلوم فصل جداگانه ای را اختصاص داده‌اند .در این گزارش تصریح شده که چگونه پول مالیه دهنده گان امریکا حیف و میل گردیده است . پس از اپریل 2003 حکومت ایالات متحده امریکا بیش از شصت میلیارد دالررا از واشنگتن به عراق انتقال داد. با این پول درنظربود تا نیمی آن برای سربازان  و پولیس و نیم دیگر برای ترمیم ساختارهای اساسی اقتصاد بکار گرفته شود.

ستیوارد بوون رییس گروه بررسی عراق متذکر شد که کم از کم هشت میلیارد دالر در عراق زیرخاک شده و نتایج حاصله ار اجرات در مناطقی میان بصره و موصل نهایت ضعیف و نا چیز است.گزارش یاد شده وحشتناک است و با توجه به اینکه اکنون در امریکا کیسه ها همه خالی و « صخره مالیاتی » صرفه جویی شدید را ملزم گردانیده است نهایت تکاندهنده می‌باشد .( ایالات متحده امریکا در افغانستان نیز بیش از نود میلیارد دالر را انتقال داده است) بوون میگوید که بزرگترین اشتباه ایالات متحده امریکا در این بود که با مقامات عراق مشوره ننمود: « ما همه آنچه را که در فکر خود داشتیم عملی کردیم ؛ بدون آنکه بپرسیم که عراق به چه چیزی ضرورت داشت .»

 شفاخانه کودک در بصره

 این شفاخانه با 94 بستر و مصرف پنجاه میلیون دالر در سال 2004 پلان گردیده بود و پس از گذشت شش سال مصارف آن به 150 میلیون دالرافزایش یافته ؛ کار آن نا تمام مانده و تا هنوز مورد استفاده قرارنگرفته است.بوون میگوید که اگر پیش از تهداب گذاری حرف دیگران شنیده میشد ، در آنصورت بزودی مبرهن میگردید که بیمارستان در « جای غلط » و در محل « نا امن » طرح ریزی شده است .

 دستگاه تصفیه آب ناپاک

در  ال فلوجه ( مرکز قیام سنی مذهب ها ) یک دستگاه تصفیه آب را با قبول خطرات بیشمار پروژه سازی نموده بودند که مطابق پلان باید در سال 2014 بکارآغاز مینمود.اکنون معلوم گردیده که مصارف این دستگاه تصفیه پنج و نیم بار بیشتر از برآورد و ظرفیت آن چهار بار کوچکتر از ضرورت مردم  است .

 انحصار و تقلب

 کمپنی لوژستیک ویرجینیا بنام « آن هام ـ ال ال سی » موظف شده بود تا دو گدام مرکزی ، یکی برای میدان هوایی بغداد و دیگری برای بندر « ام القصر » در خلیج اعمارنماید. صورت مصارفاتی که این کمپنی برای حکومت ایالات متحده امریکا  ارایه و پول انرا دریافت نموده است برای هر کسی حیرت آور و خارج از هرگونه تصور است.براساس این بل یک سوچ عادی که در مغازه های امریکا کمتراز هفت دالر ارزش دارد در عراق بقیمت 900 دالر و نل های پلاستیکی به بهای پنجاه و شش برابر قیمت بازار محاسبه گردیده است.جالب اینکه پنتاگون با چشم بسته همه این بل ها را تادیه نموده است .

 

یادداشت بامداد :

رسانه‌ها در آن سال ها گزارش داده بودند که دونالد رامزفلد همچنان صورت حساب کمپنی های نفتی را که روغنیات وسایل و عراده جات اردوی ایالات متحده امریکا را در عراق اکمال مینمودند به ارزش بیش از 60 میلیون دالربا سخاوت پرداخته و در آنمورد نیز  کنترول دقیق وجود نداشته است.

 

 

دهمین سالگرد تهاجم برعراق

 

هدف استراتیژیک امریکا از جنگ درعراق چه بود ؟

 

 

نویسنده : عمر محسن زاده

 

تابستان سال 1355 خورشیدی بود که هواپیمای ما در راه باز گشت به زوریخ ساعتی در بغداد توقف نمود و برای فرود آمدن به میدان هوایی ناگزیر باری در فضای این شهرکهن دور زد .در چشم انداری از آن بالا شادابی و زیبایی شهرهویدا بود و ساختار های مبتنی بر شهرسازی مدرن و معیاری آن خود بیانگر آسایش شهروندان و پیشرفت نسبی عراق بود .

امروز پس از گذشت این همه سال بغداد را دگرگونه می یابیم : بغداد به خون نشسته ، بغداد ویران و تاراج شده ، بغداد پُر از کینه و توز ، بغداد آشفته و پریشان ، بغداد پارچه پارچه شده ، بغدادی که بغدادیانش با همدیگر در ستیز اند و از آن صلح و صفا و عظمت دیروزش خبری نیست .

چرا چنین شد ؟ روزنامه ‌نگاری میگوید که اگر این چرا ؟ از عراقی ها پرسیده شود ، آن‌ها در همه جا تنها یک پاسخ خواهند داد :« امریکایی ها کشور ما را تخریب کردند .» * آری عراق در نتیجه جنگ ویران گردید ؛ ولی این جنگ چگونه براه انداخته شد ؟ پروژه جنگ علیه عراق پشینه درازی دارد و برای توجیه آن حجت و برهان فراوان آورده‌اند .نخست پای تهدید اتومی عراق در میان بود .خبر آورنده ها از سمارق اتومی در عراق و خریداری اورانیوم در نایجیریا گزارش داده بودند .زمانی هم عراق متهم به همکاری با لقاعده بود. اما بعد اتهام تولید اسلحه امحای جمعی در آنکشور مطرح گردید و کار بدانجا کشید که پاول کالین وزیر خارجه ایالات متحده امریکا  با ارایه مدارک به شورای امنیت سازمان ملل متحد تلاش نمود تا موجودیت لابراتوار های سیار تولید سلاح بیولوژیکی را به اثبات برساند .جهان با همه بی باوری نسبت به این همه ادعا ها در شگفت بود .تیم عملیات آژانس انرژی اتومی بین‌المللی ( وابسته به سازمان ملل متحد ) پس از بازرسی گزارش داد که برنامه اتومی عراق واقعیت نداشته و در آینده نیز برای حفظ « حالت صفر اتومی » عراق با کنترول آن سازمان دلیل نگرانی وجود نخواهد داشت .ایالات متحده امریکا با تعرض دیپلوماتیک علیه  این گزارش ،  آژانس مذکو را تهدید مینمود و در برابر هر دلیل این سازمان معتبر بین‌المللی با منطق دیگر استدلال میکرد . هچنان همکاری عراق با القاعده از واقعیت یدور بود .کشور عراق در نتیجه عملیات ایالات متحده امریکا در سال 1998 چنان بسر خورده و از پای افتاده بود که هر گز آرزو و توانایی تولید اسلحه امحای جمعی را نداشت. نمایش خنده‌دار « لابراتوار های سیار … » که از اعتبار ایالات متحده امریکا در سراسر جهان کاست دیگر به همه آشکار است . **برغم این همه فاکت ها باز هم مهره‌های اساسی حکومت محافظه کار ایالات متحده امریکا مصمم بودند تا بر عراق لشکرکشی کنند. پاول ولفو ویتس ، دونالد رامزفلد، دیک جینی ، جورج دبلیو بوش و ...لحظه ای قرار نداشتند و تهاجم بر عراق را از اولویت های کار خود میدانستند .سر انجام چنین شد که آن‌ها میخواستند ؛ ایالات متحده امریکا بدون ماندات سازمان ملل متحد و توافق جهانی بروز نزدهم مارچ 2003 ترسایی به جنگی آغاز نمود که توجیهات آن همه مبتنی بر دروغ و فریفتن افکار عامه جهان بود .این جنگ در مغایرت با قوانین و نورم های بین‌المللی ، اخلاق و اصول بشر دوستی براه انداخته شد که بیلانس درد ناک آن بیش از دو صد هزار کشته ، دها هزار زخمی و معلول ، صد ها هزار مهاجر ، فروپاشی نظم دولتی و اجتماعی ، ویرانی شهر ها ، غارت دارایی های عامه و میراث بزرگ فرهنگی عراق ، حیف و میل صد ها میلیارد دالر پول مالیه دهنده گان امریکا ،اشاعه ترور و تروریسم ، اِشتغال جنگ داخلی و تفرقه مذهبی و هزاران پیآمد منفی دیگر است .امروز پس از برگشت قوای امریکایی از عراق ( 2011 ترسایی ) و گذشت دهسال ، پژوهشگران در باره این جنگ میآندیشند و آرزوی دانستن انگیزه‌های اصلی آنرا دارند .دانشمند عراقی بسام طبی که ایالات متحده امریکا و غرب را خوب میشناسد در همان روز های نخست جنگ در یک گفتمان تلویزیونی بیان نمود که لشکر کشی امریکا بخاطر منافع اقتصادی ( نفت ) نبوده بلکه بمنظور برآورده سازی « اهداف استراتیژیک » است . این گفته را مقایسه مخارج امریکایی ها در جنگ ( در حدود نُه صد میلیارد دالر ) و حجم بهره برداری کمپنی های امریکایی از ذخایر نفت عراق تا اندازه‌ای روشن میسازد  ؛ ولی در رابطه با « اهداف استراتیژیک » پرسش های زیادی اند که نیاز مند پاسخ می‌باشند .اگر مساله از پای درآوردن صدام حسین و فروپاشی اردوی ملی عراق بنا بر دلایل گوناگون بشمول خواست اسراییل مطرح بود پس چرا ایالت متحده امریکا در سال 1991 ترسایی ( دوره ریاست جمهوری بوش ـ پدر) جنگ خود را علیه عراق که بخش اعظم هزینه آنرا عربستان سعودی به عهده داشت به پایان نرسانید ؟ در آنزمان ایالات متحده امریکا نخواست تا اردوی شکست‌ خورده عراق بمنظور اعمال فشار بر ایران  متلاشی گردد و صدام سقوط کند.

اما در سال 2003  پاول برایمر که از سوی دیک جینی مقرر گردیده بود و عراق را پس ازاشغال اداره مینمود با شادمانی انحلال اردوی ملی عراق را اعلام نمود .در این سالها  ( 1991 الی 2003 ) تعزیرات دوازده ساله علیه عراق ساختار ها و نهاد های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی آنکشور را شدیدأ متضرر و ناتوان گردانیده و زمینه‌ها را برای فروپاشی دولت فراهم نموده بود . آیا انحلال ارتش ملی عراق بمعنی نشان دادن کنش مثبت در برابر اسراییل و ایران بود که خانواده بوش روزی آنکشور را « محور شر » میدانست ؟

آیا برگشتاندن عراق از مدار « سنی ـ عربی » به گردشگاه « شیعه ـ ایرانی » دقیقأ آن هدف استراتیژیک ایست که ایالات متحده امریکا بمنظور رویارویی مذهبی در جهان اسلام برگزیده است ؟ آیا تقویت ایران در منطقه خلیج فارس که در نتیجه جنگ علیه عراق بوقوع پیوست با سیاست جاری ایالات متحده امریکا در قبال ایران در تضاد نیست ؟ آیا ایالات متحده امریکا واقعأ آرزوی تروییج دموکراسی و حقوق بشر را در عراق داشت ؟ آیا پیروزی که جورج دبلیو بوش در سخنرانی اش در عرشه کشتی هواپیما بر « ابراهام لینکن » از آن  نام گرفت جنبه واقعی داشت ؟ پاسخ پژوهشگران و اگاهان سیاسی  به این آیا ها تا هنوز همه جانبه و فراگیر نیست و « کالبد شگافی جنگ » تا اکنون تصویر روشنی ارایه نمیدارد.و اما آنچه آشکار است اینکه روز تا روز آگاهی در باره زوایای جنگ بیشتر و این حرف محقق میگردد که در عراق « واقعیت » آفریننده « سیاست » نبود بلکه این « سیاست جنگ » بود که « واقعیت نوی » را بار آورد ؛ واقعیتی که برای مردمان عراق دردناک و فراموش نا شدنی است .

 پیآمد های جنگ و و ضع کنونی

تهاجم ایالات متحده امریکا بر عراق که آماج اساسی آن فروپاشی دولت و انحلال اردوی ملی عراق بود خلای قدرت را ببار آورد .تشکلات و گروه‌های جداگانه تلاش نمودند تا با استفاده از این خلاء قدرت از یک‌سو با نیرو های بیگانه بجنگند و از سوی دیگر موقف با نفوذی در اوضاع و شرایط نو بمنظور کسب قدرت بدست آورند .امریکایی ها عراق را به « دوستان » و « دشمنان » تقسیم نمودند و گروه‌های عراقی هم دوستان و دشمنان خود را در رابطه با این ابر قدرت مشخص کردند .نخبه گان و هیرارشی های سنی مذهب قدرت که با سرنگونی رژیم صدام حسین  تحت هژمونی سیاسی و فرهنگی اقتدار گرایان شیعه‌ قرار گرفتند  به انکشاف اوضاع  بد گمان گردیدند و آینده خود را در خطر دیدند .جهادی های تندرو سنی و به ویژه آلقاعده به اغتنام فرصت و با استفاده از نا رضاییتی های عامه از همه کشور های منطقه رو به عراق نهادند و ابعاد مقابله را حتا به بیرون از مرز های عراق توسعه دادند .نخست در همه جا تصفیه های خونین و مرگبار اتنیکی ـ مذهبی و سیاسی صورت گرفت و دها هزار خانواده شیعه و سنی مجبور گردیدند تا خانه و کاشانه خود را ترک کنند .تنها در بغداد تعداد بی جا شده گان به 370 هزارتن میرسد و کارته های این شهرچون حصارهای مذهبی تغیر شکل داده است.القاعده و رهبراردنی آن مصعب الزرقاوی سعی نمودند تا رهبری مقاومت سنی مذهب ها را بدست گیرند و  « بلاد شام » یا سوریه بزرگ را با سرکوبی علوی های سوریه و شیعه‌های عراق باردیگراحیا کنند .القاعده با منفجر ساختن مسجد طلایی شهر « سامرأ »  بتاریخ 22 فبروری 2006 که در آن تربت امام یازدهم شیعه‌های جهان حسن عسکری قرار داشت به اقدام تحریک آمیزی دست یازیدند و ملیشای شیعه‌ها نیز با حملات راکتی بر مناطق سنی نشین دروازه های جنگ داخلی را باز نمودند . امریکایی ها که خواب دموکراسی را میدیدند در همین سال اجازه دادند تا در عراق انتخابات صورت گیرد که برای عادی ساختن اوضاع دیگر خیلی دیر بود .بحران همه جانبه عراق ادامه یافت و هوس « ملت سازی » و « دولت سازی » امریکا برای عراق بر آورده نگردید .مقتدا الصدر رهبر مذهبی شیعه ها که ملیشای « مهدی » و شهری در شمال شرق بغداد بنام « مدینه الصدر » متعلق به اوست با خکومت و قوای امریکایی بخاطر کسب قدرت در جنگ و ستیز بود .او گاهی جانب شیعه‌های سیکولار را میگرفت و گاهی هم با سنی‌های تندرو همنوایی نشان میداد .کُرد ها هم مسایل و موارد حل ناشده فراوانی با عرب‌ها داشتند و مناطق شان به ویژه « کیرکوک » با نا‌آرامی و تهدید نظامی روبرو بود .اقلیت مسیحی عراق ( در حدود نُه صد هزار نفر) که  دارای ملیشای مسلح نبود همواره در میان دو سنگ شیعه و سنی قرار داشت. تعداد بیشمار آن‌ها  اختطاف ، شکنجه و کشته شدند و کلیسای آن‌ها مورد حملات انفجاری قرار گرفتند زمانیکه پاپ بنیدیکت آلمانی چند سال پیش در بیانیه ای در باره اسلام اظهار نظرنمود القاعده یکی از رهبران  کلیسای عراق رادر نزدیکی « الموصل » سربرید .مسیحون عراق اکثرأ وادار به ترک کشور گردیده و بخش بیشتر آن‌ها اکنون در مهاجرت بسر میبرند .

جنگ داخلی بمثابه مولود تجاوز خارجی و پرابلم های انباشته داخلی با بیدادگری های باند های جنایتکار که اعمال خود را بنام جهاد توجیه مینمودند و زور گویی ، فساد و خشونت اشغالگران  ( شکنجه گاه های ابو الغریب و … ) از عراق دوزخی پدید آورده بودند که آتش آن همه را میسوخت . این آتش سه ، چهار سال پیش پس از آنکه تلاش‌های  جهادیان القاعده به پیروزی نرسید اندکی فرو کش نمود ؛ ولی امروز بار دیگر در نتیجه رویداد های سوریه که از تراژیدی عراق سرچشمه میگیرد زبانه میکشد .القاعده و دیگر جهادی های سنی مذهب ائتلاف شیعه های هوادار ایران را   خاری در گلوی سنی‌های عرب تبار میدانندو تر جیع میدهند تا نخست به عراق ، سوریه ، لبنان و فلسطین بپردازند و سپس با صهیونیسم مقابله نمایند .شیعه ها هم آنانرا همدست اسراییل خوانده و از هر گونه رویارویی با آن‌ها دریغ نمی‌ورزد .در این روز ها در « العنبر » و شهر های دیگر اعتراضات گشترده سنی‌های عراق اوج گرفته و برخی از مناطق چون « العامریه » در محاصره نیرو های امنیتی قرار دارد .این رویداد ها زنگ خطر جنگ داخلی را بار دیگر به صدا میآورد.

حکومت مرکزی که عمدتأ در دست نخبه گان شیعه قرار دارد از دموکراسی و انتخابات آزاد درک بسیط و ساده‌ای دارد و آنرا تنها بمثابه حاکمیت اکثریت میداند .عمده ترین وظیفه دولت یعنی تقویت جوشش اجتماعی در بُعد افقی و ایجاد توافق همگانی نه تنها نادیده گرفته می‌شود بلکه کاربرد یکجانبه ابزار قدرت و قانون ( به ویژه قانون ضد ترور ) و سیاست‌های نا بخردانه حکومت تضاد ها و چاک های اجتماعی را میان کُرد ها و عرب‌ها ، سنی‌ها و شیعه‌ها ، سیکولار ها و بنیاد گرا ها و ...ژرفتر میسازد . البته مسؤ لیت کارکرد ها و ناکامی های حکومت در گام نخست به عهده رییس آن نوری المالکی است که مردم عراق او را صدام دیگر میخواند . او همه قدرت را در دست خود تمرکز بخشیده و حتا برای محافظت خود ملیشای جداگانه ایجاد نموده است .نوری المالکی مفردات توافقنامه ائتلاف را که به کمک کُرد ها تدوین گردیده بود رعایت نکرده و شخصیت‌های سیاسی چون ریاض علوی ، طارق الهاشمی ، رفیع العیسوی و دیگران را به بهانه‌ها و شیوه‌ های گوناگون از سر راه خود برداشته است .او پروژه های تصویب قوانین مهم و مذاکره پیرامون مسایل اساسی را کنار گذاشته و در موارد بیشماری چون مسایل کُرد ها و سنی‌ها از زور کار میگیرد .این چنین رفتار سبب گردیده تا مقتدا الصدر رهبر تیوکرات شیعه نیز از او فاصله گیرد و از مطالبات  مظاهر کننده گان « العنبر » جانبداری کند .

افزون بر این همه دشواری های درونی ، جنگ در سوریه نیز بر شرایط و مناسبات نا پایدار عراق تأثیر مستقیم دارد و هر لحظه میتواند این کشور جنگ زده را بار دیگر به میدان رقابت‌های خونین قدرت‌های منطقوی بکشاند . جهادی های سلفی که با پول و سلاح وهابیون منطقه در سوریه می جنگند روزی به عراق بر گشت خواهند نمود و در اینجا نیز چالش های جدی را ببار خواهند آورد . در میان بازیگران سیاسی عراق جلال طلبانی رییس جمهور عراق یکی از شخصیت‌های اندک است که بمثابه سمبول وحدت ملی نقش همگرا کننده خود را ایفا نموده میتواند .متاسفانه او هم نسبت بیماری شدید عملأ در صحنه سیاسی حضور ندارد . رویداد های کنونی و افزایش تشنج در کشور همچنان نمیتواند پیام خوشی را برای تدویر انتخابات سال آینده و تعین نخست وزیر نو با خود داشته باشد .

بیرون آمدن از چنین بُن بستی و دور شدن از چنین گِردباد حادثه آفرین امر دشوار و پیکاربیمانند است و مردمان عراق را در آزمون دیگری قرار میدهد ؛ آزمونی که پیروزی در آن دورنما های نوی میگشاید ، دورنما های امید وار کننده بسوی آینده های بهتر.

امید که این آینده ها از آن مردمان عراق باشد !

 

 

پا نویسی ها :

 

* مقاله آنی بیآتریس کلاسمن « امریکایی ها کشور مرا تخریب نموده اند »روز نامه ویانا ، مورخ 16 و17 مارچ 2013

**ماجرای لابراتوار های سیار به دروغی برمیگردد که مهاجرعراقی در جمهوری  فدرال آلمان برای پذیرشش به حیث پناهنده در آنکشور طراحی کرده بود .او با خیال پردازی جالبی سازمان استخبارات آلمان را از موجودیت لابراتوار های سیارتولید اسلحه بیولوژیک متقین ساخته و بزودی در آن سازمان جذب گردید. بر اساس همکاری‌های دو‌جانبه ، این سازمان معلومات دست داشته خود را در خدمت سازمان استخبارات مرکزی ایالات متحده امریکا قرار داد که از آن در گزارش وزارت خارجه انکشور استفاده گردید  و نادرستی آن پس ازجنگ به اثبات رسید .